روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

آشنایی با انقلابهای بزرگ جهان (علل و عوامل)



آشنایی با انقلابهای بزرگ جهان




          معرفی انقلابهای بزرگ دنیا ۱ - انقلاب ۱۷۸۹ م فرانسه در طول قرن هفده و هجده میلادی پادشاهان فرانسه با حکومت سلطنتی استبدادی‏بر این کشور حکمرانی می‏کردند. اراده ملت درآن کشور جایگاهی نداشت. حرف‏پادشاه قانون بود و همه باید از آن اطاعت می‏کردند. صفحۀ ۱۲۸در طول دوران پادشاهی لوئی چهاردهم و پانزدهم و حتی قبل از آنها به علت‏ولخرجیها و عیاشیهای دربار و جنگهای پی در پی با کشورهای خارجی، اوضاع اقتصادی‏هر روز نسبت به روز قبل وخیم تر می‏شد. اخذ مالیات ازمردم بیشتر شده و آنها تحت‏شرایط سخت و طاقت‏فرسای اجتماعی و اقتصادی قرار داشتند. تمام این فشارهای‏اقتصادی و اجتماعی بر دوش طبقه سوم[ - در این زمان مردم فرانسه به سه طبقه نجبا، روحانیون و طبقه سوم تشکیل شده بود که مجموع دو طبقه اوّل را طبقه‏ممتازه نیز می‏گفتند ] جامعه فرانسه بود که نسبت به طبقات دیگراز سطح زندگی بسیار پایینی برخوردار بودند. در چنین اوضاع و احوال وخیم اقتصادی واجتماعی، لوئی پانزدهم در ۱۷۷۴ م به پادشاهی رسید. وی فردی جوان و فاقد تجربه‏لازم برای برنامه‏ریزی و حکومت در یک کشور با اوضاع نابسامان بود. به همین دلیل‏زمینه‏های لازم جهت یک انقلاب در این کشور فراهم شد[ - انقلاب فرانسه، ریچارد تیمز، ترجمه عسگری پاشایی، ص ۳ - ۵، مروارید ] در ۱۷۸۶ م، هنگامی که حکومت فرانسه نتوانست حقوق کارمندان و نظامیان راپرداخت کند وزیر مالیه آن کشور پیشنهاد کرد که مجمعی از نجبای فرانسه تشکیل شود تاراه حلی برای اوضاع وخیم اقتصادی پیدا کند. پس از تشکیل مجمع نجبا، آنها نیزپیشنهاد کردند که یک مجمع قانونگذاری با شرکت همه گروههای مردم به نام «مجمع‏طبقات عامه» تشکیل شود. با تشکیل این مجمع برای نخستین بار طبقه سوم که اکثریت‏مطلق مردم را تشکیل می‏داد، توانست صدای خود را به وسیله نمایندگانش به گوش‏مقامهای فرانسوی برساند. این نمایندگان وقتی که با مشکلاتی از سوی دربار و نمایندگان‏دو طبقه اشراف و روحانیون روبه‏رو شدند، طی اجلاسیه‏ای جداگانه نام مجمع را به «مجلس‏مؤسسان ملی» تغییر داده، سوگند یاد کردند که تا تدوین یک قانون اساسی در فرانسه به کارخود ادامه دهند. این اولین گام مبارزه در راه تحقق انقلاب کبیر فرانسه بود[ - انقلاب فرانسه، مصطفی ملکوتیان، ص ۱ - ۱۷، مرکز آموزش عالی تربیت مربی سپاه ] در ۱۷۸۹ م، فشارهای شدید اقتصادی از یک سو و زمستان سخت و طاقت فرسا ازسوی دیگر، باعث شد که مردم فرانسه در مضیقه کامل قرار گرفته حتی نتوانند لقمه نانیصفحۀ ۱۲۹برای خود تهیه کنند. این موضوع در شهر پاریس به مراتب بدتر از جاهای دیگر بود و به‏همین دلیل مردم پایتخت به خیابانها ریخته، دست به شورش و انقلاب زدند و با تهیه‏تعدادی سلاح گرم، کنترل پاریس را در اختیار گرفتند. سپس به سوی زندان «باستیل» که‏مظهر حکومت استبدادی و محل حبس عده زیادی از مردم بود، حمله‏ور شده، آنجا رادر تاریخ چهارده ژوئیه ۱۷۸۹ م برابر با سال ۱۱۶۸ هـ . ش به تصرف خود درآوردند.پادشاه فرانسه (لوئی چهاردهم) تسلیم گردید و حکومت مطلقه استبداد تبدیل به‏مشروطه سلطنتی شد. هرچند تاریخ پیروزی انقلاب فرانسه را فتح زندان مخوف باستیل‏می‏دانند، اما وقایع و تحولات انقلابی بسیاری در طی چهار سال بعد رخ داد که سرانجام‏منجر به سقوط سلطنت و اعلام جمهوری و اعدام لوئی شانزدهم گردید که آنها را ازپیامدهای انقلاب به شمار می‏آورند[ - انقلاب فرانسه، ملکوتیان، ص ۱۸ - ۲۰ ]۲ - انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م روسیه از ۱۶۱۳ م تا ۱۹۱۷ م، خاندان «رومانف» در روسیه با لقب «تزار» حکومت‏می‏کردند. درزمان سلطه رومانف‏ها در روسیه، مردم این کشور از هر نوع آزادی‏اجتماعی و سیاسی محروم بودند. دهقانان که حدود ۸۵ درصد از جمعیت آن کشور راتشکیل می‏دادند در بدترین موقعیت اقتصادی و اجتماعی قرار داشتند. سیستم‏«سرواژ[ - سرواژ به معنای قدرت نامحدود یک طبقه کوچک اشراف مالک زمین بر تودهء عظیم دهقانان برده بود ] که به معنای بردگی کامل دهقانان به وسیله مالکین زمین و فئودالها بود در این‏کشور پهناور رواج داشت. طبق این سیستم، مالکان حتی حق خرید و فروش دهقانان راداشتند و در هنگام خرید و فروش زمین، دهقانان (سِرفها) به مالک جدید منتقل‏می‏شدند[ - مجله عروة الوثقی، سال اول، شماره ۱۳، ص ۱۸ - ۲۰، نشر حزب جمهوری اسلامی ] در سال ۱۸۶۱ م، اگر چه سیستم سرواژ توسط تزار «الکساندر دوم» لغوشد. اما هنوز هم دهقانان از مالکیت زمین بی‏بهره بودند. علاوه بر این، دهقانان هنوزصاحب اختیار کامل خود نبودند، زیرا اگرچه از قید مالک زمین آزاد شده بودند اما بهصفحۀ ۱۳۰«کمون روستایی» که مالکیت دسته جمعی دهقانان بر زمین بود، تعلق داشتند[ - تاریخ انقلاب روسیه، جوئل کارمایکل، ترجمه هوشنگ امیر مکری، ص ۴ - ۷، رازی ] استبداد تزار و نارضایتی دهقانان از یکسو و رشد سریع طبقه کارگر، شکستهای‏روسیه در جنگ ۱۹۰۵ م با ژاپن و جنگ اول جهانی از آلمان و رشد اندیشه روشنفکری‏بویژه رشد افکار مارکسیستی از سوی دیگر، همه دست به دست هم داده، زمینه‏های‏لازم را برای انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م فراهم کردند[ - همان، ص ۸ - ۳۰ ] در سال ۱۹۰۵ به دنبال شورش کارگران پتروگراد (پایتخت آن زمان روسیه) و کشتارچند نفر از آنها، این شورش به سراسر روسیه گسترش پیدا کرد ولی با پذیرش بعضی ازخواسته‏های کارگران از جمله تشکیل مجلس دوما (دوما به معنای محل تفکر است) ازسوی نیکلای دوم و شکاف بین مبارزین و جنگ روسیه با ژاپن در همین سال بهانه به‏دست تزار داده، وی توانست شورش را سرکوب کند. از این تاریخ تا ۱۹۱۷، نیکلای دوم‏دوباره قدرت را به طور کامل در دست گرفت و به وعده‏های قبلی خود پشت پا زده تا این که‏در ۲۳ فوریه همان سال که مصادف با روز بین المللی زنان بود، تظاهرات آرامی با دعوت‏زنان صورت گرفت و چند روز ادامه پیدا کرد. در روز ۲۵ همین ماه بلشویکها که گروه اکثریت‏مارکسیستها را تشکیل می‏دادند و خود را از قافله عقب می‏دیدند، اعلام راهپیمایی کردند که‏سرانجام منجر به کشته و زندانی شدن چند نفر و استعفای تزار و تشکیل دولت موقت وایجاد شورای کارگران پتروگراد گردید. این اولین گام در پیروزی انقلاب روسیه بود[ - انقلاب روسیه، فرانسوا گزاویه کوکن، ترجمه عباس آگاهی، ص ۳۹ - ۵۴، آستان قدس ] دولت موقت که از اشراف و بورژواها تشکیل شده بود، انقلاب را به ثمر رسیده تلقی‏می‏کرد. این دولت نتوانست خواسته‏های شورای کارگران و طبقات محروم را برآورده‏کند. به همین دلیل یک دولت ائتلافی دیگر با شرکت شش تن از سوسیالیستها تشکیل‏شد و آن هم به علت عدم کارآیی جایش رابه یک دولت جدیدی به ریاست «کرنسکی»داد. بلشویکها به ریاست «لنین» که در این زمان خواستار به دست گرفتن قدرت توسصفحۀ ۱۳۱شورای کارگران، پایان جنگ جهانی اول که روسیه هم درگیر آن بود، تقسیم زمین بین‏روستایان و اداره کارخانه‏ها توسط کارگران بودند، مورد توجه مردم قرار گرفتند. بادعوت بلشویکها، دهقانان، باقی مانده مالکان را از روستاها بیرون کرده، زمینها را بین‏خود تقسیم نمودند. همچنین کارگران کارخانه‏ها را تصرف کرده، نقاط حساس شهر به‏دست بلشویکها افتاد و دولت سقوط کرده، انقلاب ۱۹۱۷ م با چند کشته به پیروزی‏رسید. از این تاریخ، قدرت سیاسی به دست بلشویکها افتاد و اتحاد جماهیر شوروی‏سوسیالیستی تشکیل شد[ - انقلاب روسیه، فرانسوا گزاویه کوکن، ترجمه عباس آگاهی، ص ۷۷ - ۱۰۷ و انقلاب اکتبر روسیه، ملکوتیان، ص ۸ - ۱۱ ]۳ - انقلاب ۱۹۴۹ م چین کشور پهناور و پر جمعیت چین دارای سابقه تاریخی و فرهنگی طولانی است. ازخصوصیات و ویژگیهای فرهنگی مردم چین از قدیم الایام، استقلال و عدم وابستگی به‏بیگانگان و تکیه آنها بر کالاها و منابع داخلی خود بوده است. قدرتهای بزرگ و غارتگران‏غربی که به این خصوصیات فرهنگی چین پی برده بودند، به فکر نفوذ و دستیابی به آن‏کشور برآمدند. تریاک و تجارت پر منفعت آن وسیله‏ای برای نفوذ در آن کشور شد که‏سرانجام منجر به جنگی به نام «جنگ تریاک» بین انگلستان و چین در ۱۸۳۹ م شد. این‏جنگ به مدت چهار سال طول کشید که با شکست کامل چین از انگلستان و تحمیل‏قراردادهای آن کشور بر چین به پایان رسید. در اثر این شکست چندین بندر آن کشور درا ختیار کشور استعمارگر انگلستان قرار گرفت. شکست درجنگ تریاک سرآغاز نفوذکشورهای دیگر نیز بر چین شد. به طوری که تا ۱۸۸۹ م، تمام سواحل و بندرهای چین‏طبق قرار دادهایی به مدت ۲۵ تا ۹۹ ساله در اختیار استعمارگران قرار گرفت[ - انقلاب چین، بهزاد شاهنده، ص ۵ - ۸، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی؛ جنگ تریاک، بی. م، ترجمه ج نوایی،ص ۲۵ - ۴۸، انتشارات شبگیر ] که ازجمله آنها هنگ کنگ بود که چندی قبل تحویل چین شد. صفحۀ ۱۳۲نفوذ بیگانگان در چین و توسعه و رواج تجارت تریاک در آن کشور، عواقب شدیدسیاسی و اجتماعی برای مردم آن کشور به ارمغان آورد که از جمله آنها، نابودی سیستم‏اقتصاد کشاورزی سنتی خودکفا، توسعه شهری و تغییر بافت سیاسی - اجتماعی سنتی‏آن کشور، وجود ده میلیون معتاد، فروپاشی جوامع روستایی، سرازیری کالاهای خارجی‏به چین و نابودی صنایع و محصولات داخلی، نقض حاکمیت آن کشور و ضعف‏امپراتوری آن را می‏توان نام برد. عوامل مذکور از یک سو و فساد دربار خاندان منچو[ - منچویامانچو سلسله امپراتوری بود که از سال ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۱ م به مدت حدود ۵/۲ قرن در چین حکومت می‏کرد ] شکست در جنگ با ژاپن درسالهای ۵ - ۱۸۹۴، استقلال شبه جزیره کره و تصرف چندین جزیره چین به وسیله ژاپن‏ازسوی دیگر، باعث جنبشها و شورشهایی در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم در این‏کشور شد که سرانجام در ۱۹۱۱ م، خاندان منچو و امپراتوری پنج هزار ساله چین به‏وسیله یک انقلاب بورژوایی ملی به رهبری «سون یات سِن» سرنگون و رژیم جمهوری‏در آن کشور تشکیل گردید[ - قدرتهای جهانی در قرن بیستم، هاریت وارد، ترجمه جلال رضایی راد، ص ۲۰۲ - ۲۰۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ ] بعد از پیروزی انقلاب ۱۹۱۱ م، «سون یات سن» حزب ملی خود به نام «کومین دانگ»(کومین تانگ) را تشکیل داد. اما حکومت ملی او نتوانست مشکلات اقتصادی، بی نظمی‏سیاسی را سر و سامان داده، کشور را از اشغال بیگانگان خارج سازد، به همین دلیل‏زمینه‏های لازم برای فعالیت سیاسی گروههای کمونیست فراهم آمد و متعاقب آن، حزب‏کمونیست چین در ۱۹۲۱ م در شانگهای با الهام از پیروزی انقلاب کمونیستی روسیه‏تشکیل شد که از جمله بنیانگذاران آن «مائو تسه تانگ» (تونگ) بود. حزب کمونیست‏چین بر طبق نظر کمونیزم بین الملل (کمینترن) که توسط دولت شوروی تشکیل شده بود،با حزب ملّی «کومین دانگ» متحد شده، طی دوران همکاری با حزب «سون یات سِن»،چندین اعتصاب کارگری علیه شورشیان و بیگانگان به راه انداخت. بعد از فوت‏«سون یات سن» در ۱۹۲۵ م، «چیان کای چک» (کیان کای شک) جانشین او شد. وی د[ - منچویامانچو سلسله امپراتوری بود که از سال ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۱ م به مدت حدود ۵/۲ قرن در چین حکومت می‏کرد ]صفحۀ ۱۳۳زمان حکومت خود دوبار دست به کودتا، قتل عام و برکناری کمونیستها از حزب ملّی زداما کمونیستها همچنان به دستور رهبران شوروی ناچار بودند با ملی گرایان همراه بوده ودر سرکوب نظامیان که در این زمان هرکدام قسمتهایی از شمال چین را به اشغال خوددرآورده بودند، همکاری کنند[ - قدرتهای جهانی در قرن بیستم، هاریت وارد، ترجمه جلال رضایی راد، ص ۲۰۲ - ۲۰۷ ] ولی در نهایت کمونیستها از حزب ملی اخراج شدند. پس از اخراج کمونیستها از حزب ملّی کومین تانگ، آنها به مناطق روستایی چین‏رانده شده و به رهبری مائو ارتش سرخ(پارتیزانها) را تشکیل دادند. آنها برخلاف‏کمونیستهای روسیه که متکی بر کارگران بودند، شیوهء جنگ انقلابی با تکیه بر دهقانان رادر پیش گرفتند. در ۱۹۳۴ م، حزب کمونیست چین تصمیم گرفت برای دفاع از خود درمقابل ملی گرایان و تبلیغ و تشریح دیدگاههای انقلابی خود دست به یک راهپیمایی‏طولانی بزند. در حین این راهپیمایی تاریخی، مائو به طور رسمی به رهبری حزب‏کمونیست برگزیده شد. در ۱۹۳۷ م، حزب کمونیست و ملی گرایان چین برای مقابله باتجاوز ژاپن به آن کشور یک بار دیگر دست به اتحاد موقت زدند. رشادتها و دلاوریهای‏نظامیان کمونیست در زمان اشغال قسمتهایی از آن کشور توسط ژاپن در طی جنگ دوم‏جهانی باعث شده بود که آنها محبوبیت قابل توجهی را در میان مردم چین به دست‏آورند. پس از خاتمه جنگ جهانی دوم، قسمتهای زیادی از مناطق اشغالی ژاپن به تصرف‏این نظامیان درآمد. در ۱۹۴۶ م، جنگ داخلی چین یک بار دیگر بین کمونیستها و ملی‏گرایان به رهبری «مائو» و «چیان کای چک» آغاز شد که سرانجام آن پیروزی انقلابیون‏آزادیبخش چین به رهبری مائو بود. این نیروها، شهرهای پکن و نانکن را به تصرف خوددرآورده، جمهوری خلق چین توسط مائو در اوّل اکتبر ۱۹۴۹ م، تشکیل شد[ - چین، ۱۹۷۱ - ۱۹۲۱، ژاک کیورمانر، ترجمه جمشید نبوی، ص ۲۱ - ۳۲ ]۴ - انقلاب ۱۹۶۲ م الجزایر الجزایر کشور بزرگ و مسلمانی است که در شمال آفریقا در همسایگی کشورهای‏تونس، لیبی، مالی، موریتانی، نیجر و مراکش واقع شده است. مساحت آن کشوصفحۀ ۱۳۴۷۴۱،۳۸۱،۲ کیلومتر مربع و جمعیت آن طبق آمار ۱۹۹۰ م ۰۰۰،۳۶۰،۲۵ نفر است.الجزایر از نظر وسعت دهمین و از نظر جمعیت سی و ششمین کشور جهان است[ - مغرب بزرگ، از استقلال تا سال ۲۰۰۰، پل بالتا، ترجمه عباس آگاهی، ص ۸۳ ] این کشور از نظر سیاسی کشوری با سابقهء کهن و طولانی است. این سرزمین از ۱۶۴قبل از میلاد تحت سلطه امپراتوری روم قرار گرفت و در پی رسمیت یافتن آیین مسیحیت‏در روم، این آیین در الجزایر نیز پا گرفت[ - الجزایر، غلامحسین میرزا صالح، ص ۴ ] هنگامی که اسلام در شمال آفریقا توسعه‏یافت، الجزایر نیز با آغوش باز و گشاده آن را پذیرفت. در سال ۲۸۸ هجری در نواحی‏مرکزی «منطقه المغرب» که الجزایر امروزی بخشی از آن است، خلافت فاطمی توسطشیعیان اسماعیلی تأسیس گردید. از این زمان به بعد، قدرت سیاسی به وسیله خاندانهای‏مختلف دست به دست شد. با تجزیه سیاسی مغرب بزرگ در ۱۵۴۱ م، استیلای ترکان‏عثمانی بر الجزایر به عنوان جزئی از منطقه المغرب آغاز و به مدت سه قرن ادامه پیداکرد و در طی این مدت به وسیله نظام «بیگلر بیگی» که به طور مستقیم در برابر سلطان‏عثمانی مسؤول بود، اداره گردید. سپس سلسله‏ای از پاشاها که هرکدام برای مدت سه‏سال منصوب می‏شدند، بر الجزایر حکومت کردند[ - روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۳۶۶، (۲۶ دی ۱۳۷۰) ص ۱۰ ] یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ الجزایر، اشغال آن در چهاردهم تیر ۱۲۰۹ هـ . ش‏برابر با پنجم ژوئیه ۱۸۳۰ توسط ارتش ۰۰۰/۳۷ نفری فرانسه می‏باشد. این اشغال تا۱۹۶۲ م یعنی به مدت ۱۳۲ سال به طول انجامید و در طی این دوران این کشور یکی ازمستعمرات فرانسه بود. از آغاز اشغال الجزایر، مبارزه خونین ملت مسلمان آن علیه‏سلطه و غارت فرانسویان از این کشور به طور جدی و پیوسته ادامه یافت و در این فرایند،ملت الجزایر بیش از یک میلیون نفر از بهترین فرزندان خود را در مصاف با غارتگران‏متجاوز تقدیم آزادی و استقلال کشورشان کرد. به همین دلیل نام دیگر این سرزمین را«بلد الملیون شهید»، یعنی کشور یک میلیون شهید، نهاده‏اند[ - همان ]صفحۀ ۱۳۵به هر حال الجزایر پس از یک دوره طولانی مبارزات خونین، سرانجام در ۱۳۴۱هـ . ش / اول ژوئیه ۱۹۶۲ م استقلال و آزادی خود را مجدداً به دست آورد[ - الجزایر، میرزا صالح، ص ۱۳ ] به دنبال‏اخراج اشغالگران فرانسوی از الجزایر «فَرهَت عباس» یکی از انقلابیون الجزایری به‏عنوان رئیس جمهور برگزیده شد و «احمد بن بلا» به عنوان نخست وزیر، اعضای کابینه‏خود را معرفی نمود. در نوزدهم ژوئن ۱۳۴۴ هـ . ش / ۱۹۶۵ م، سرهنگ «حواری‏بومدین» که سمت وزیر دفاع الجزایر را بر عهده داشت حکومت بن بلا را با یک کودتای‏نظامی سرنگون و خود زمام قدرت را به دست گرفت. با مرگ بومدین در ۱۹۷۸ م،سرهنگ شاذلی بن جدید قدرت را به دست گرفت. انقلاب الجزایر یکی از مهمترین انقلابهای قرن اخیر است که با بیشترین تلفات‏انسانی توانست استعمارگران فرانسوی رااز یک کشور مسلمان اخراج کرده، باعث شورو هیجان بیشتر مسلمانان جهان و بویژه کشورهای مسلمان شمال آفریقا علیه سایرقدرتهای بیگانه و استعمارگر شود.


مقایسهء شرایط اقتصادی ۱ - شرایط اقتصادی الف - فرانسه از اوایل قرن هجدهم و قبل از انقلاب کبیر فرانسه، نشانه‏های زیادی مبنی بر وخامت‏اوضاع اقتصادی در فرانسه به چشم می‏خورد. این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب‏دچار مشکلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بود که روز به روز بر دامنهء آن‏افزوده می‏شد. کسر بودجه دولت هر سال نسبت به سال پیش افزایش یافته، قرضهای‏داخلی و خارجی آن کشور سیر صعودی داشت. افزایش مالیاتها، استبداد و خودکامگی‏پادشاه، ولخرجیها، عیاشیها و جنگهای پی در پی با کشورهای دیگر، همه دست به دست‏هم داده بودند تا کشور فرانسه دچار یک رکود اقتصادی شدید شود[ - جزوه درسی انقلاب فرانسه ، قاسم افتخاری ، ص ۱ - ۸ ، دانشگاه امام صادق علیه السلام ] جامعه فرانسه در طول قرن هجده و همزمان با انقلاب به طور کلی از سه طبقهصفحۀ ۱۳۸روحانیون، نجبا و طبقه سوم تشکیل شده بود. دو گروه روحانیون و نجبا طبقات ممتازجامعه را تشکیل می‏دادند و دارای امتیازهای زیادی بودند. از جمله قدرت سیاسی،قضایی، قانونگذاری و تأمین امنیت اجتماعی در دست آنها بود؛ از پرداخت هرگونه‏مالیات و عوارض دولتی معاف بوده و در اجرای قوانین به طبقه سوم ظلم و ستم‏می‏کردند[ - تاریخ قرن هجدهم ، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون ، آلبر ماله ، ترجمه رشید یاسمی ، ص ۳۲۰ - ۳۶۸ ] طبقهء سوم خود از چند گروه و صنف تشکیل شده بود و عدّه‏ای از آنها باتولیدات صنعتی و خدمات اداری در دستگاه دولتی از نظر پولی و مالی رشد کرده‏بودند، ولی به رغم رشد اقتصادی، از قدرت سیاسی محروم بودند. گروه دیگر یعنی‏کارمندان، کارگران و کشاورزان و فروشندگان جزء و... که اکثریت طبقه سوم را تشکیل‏می‏دادند، در محرومیت مطلق به سر می‏بردند. علاوه بر این، تمام فشارها و هزینه‏های‏کلان مالیاتی که دولتمردان فرانسه برای بهبود اقتصادی پیشنهاد می‏کردند، بر دوش‏همین طبقه بویژه کشاورزان بود. چنین شرایط وخیم اقتصادی و طبقاتی از یک سو وزمستان سخت سال ۱۷۸۹ م، به همراه عبور از مرحلهء فئودالیته به سرمایه‏داری از سوی‏دیگر، باعث شده بودند که زمینه‏های لازم برای یک انقلاب مردمی در فرانسه آماده شود[ - همان ]ب - روسیه از آغاز قرن بیستم، روسیه در وضعیت نامطلوبی از نظر اقتصادی بسر می‏برد. جنگ‏۱۹۰۵ م. با ژاپن، رکود اقتصادی، بیکاری کارگران، گرسنگی و نداشتن زمین کشاورزی ونیز درآمد پایین، قحطی و خشکسالی باعث شده بود که عدّهء زیادی از دهقانان کارشان راترک کرده، رهسپار شهرهای روسیه و دیگر کشورها شوند. همچنین رشد صنعتی روسیه‏که در این زمان آغاز شده بود موجب تسریع در روند مهاجرت روستاییان به شهرها شد.اما به علت وابستگی سرمایه‏گذاریها به منابع مالی بیگانه و استقراض خارجی، درآمدملّی پایین آمده، آن کشور در بحران اقتصادی به سر می‏برد[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه ، منوچهر محمدی ، ص ۵۵ - ۵۷ ، نویسنده ] با آغاز جنگ جهانی اوّل، همهء منابع کشور از جمله نیروی انسانی، تولیدات صنعتی،منابع مالی، سوخت و منابع غذایی در اختیار جنگ قرار گرفت. در نتیجه تولیدات کشاورزیصفحۀ ۱۳۹و صنعتی به شدت کاهش پیدا کرد و مواد غذایی در شهرها جیره‏بندی شد. علاوه بر اینها،مشکلات حمل و نقل، سوء مدیریت سیاسی، نابسامانی در تهیّه و توزیع کالاها، بحران نان وسوخت، افزایش شدید تورم، کاهش درآمدها، افزایش مالیاتهای جنگی، همه دست به‏دست داد و زمینه‏های لازم برای اعتصاب و شورش کارگران و دهقانان و حتّی شورش‏نظامیان و در نتیجه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م، و سقوط حکومت تزارها را فراهم کرد[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه ، منوچهر محمدی ، ص ۵۸ - ۶۱ . و تاریخ انقلاب روسیه ، لئون تروتسکی ، ترجمه سعید باستانی ، ۳ جلد ، ج ۱ ، ص ۲۷ - ۴۲ ]ج - چین اقتصاد چین از زمانهای گذشته وابسته به کشاورزی سنتی آن کشور بود؛ به طوری که‏در قرن نوزده، ۳۴ مردم چین در روستاها زندگی می‏کردند و ۴۵ درآمد ملّی کشور از طریق‏کشاورزی به دست می‏آمد.بعداز جنگ تریاک و آغاز هجوم سیل‏آسای بیگانگان به آن کشور،سیستم اقتصاد سنتی آن کشور فرو پاشید ولی سیستم صنعتی جدیدی هم جایگزین آن نشد.با ورود تُجار خارجی و سرازیر شدن کالاهای بیگانگان به آن کشور، نه تنها صنایع داخلی وکشاورزی چین با ورشکستگی و رکود روبه‏رو شد بلکه نبض اقتصاد و تجارت کشور به‏دست بیگانگان افتاد و عدهء زیادی از کشاورزان و تجار و کسبه آن کشور بیکار شدند[ - انقلاب چین ، شاهنده ، ص ۸ - ۱۲ ] شکست چین از ژاپن در ۱۸۹۵ م. واگذاری چند بندر مهمّ اقتصادی و تجاری آن‏کشور به ژاپن و پرداخت غرامت و دادن امتیازهای دیگر به سایر کشورهای اروپایی[ - همان ، ص ۱۶ - ۱۸ ]پیروزی ناسیونالیستهای چین در ۱۹۱۱ به رهبری «سون یات سِن» و آغاز درگیری وجنگهای داخلی ملّی‏گرایان با کمونیستها از یک سو و اشغال قسمتهای زیادی از شمال‏این کشور به وسیله نظامیان شورشی از سوی دیگر، باعث فقر و بیچارگی مردم چین‏شده بود. علاوه بر موارد فوق، جنبشها و اعتصابهای کارگری و دهقانی و بالاتر از همه،آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال بخش مهمی از کشور چین توسط ژاپن، همه دست به‏دست هم داده بودند تا اقتصاد پرجمعیت‏ترین کشور جهان قبل از انقلاب کمونیستی‏۱۹۴۹ م. به رکود کامل و نابودی گراید. طبیعی است که در چنین مواقعی زمینه‏های لازمصفحۀ ۱۴۰برای تغییر و تحولات مهم فراهم خواهد شد[ - قدرتهای جهان در قرن بیستم ، وارد ، ص ۲۱۶ - ۲۲۷ ]د - الجزایر در بررسی شرایط اقتصادی الجزایر در دوران قبل از انقلاب به نشانه‏های روشنی ازوخامت وضع اقتصادی برمی‏خوریم. این اوضاع نابسامان از ۱۸۳۰ م. تا اواسط قرن‏بیستم با نوساناتی تداوم پیدا کرد. به طور کلی دو عامل استعمار و جنگهای پی در پی‏آزادیبخش داخلی ضربه‏های هولناکی بر اقتصاد الجزایر وارد کرد. در بین سالهای‏۱۸۳۰م. تا ۱۸۸۰ م. که فرانسه سرگرم تثبیت کنترل نظامی خود بر الجزایر بود، اراضی‏مرغوب کشاورزی این کشور توسط فرانسویان تصاحب گردید و بخش زیادی از آن برای‏تأمین شراب مصرفی فرانسه زیر کشت انگور قرار گرفت[ - سرمایه‏داری دولتی در الجزایر ، بررسی تحولات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی الجزایر قبل و بعد از استقلال ، کارث‏فارسون و دیگران ، ترجمه پیروز الف ، ص ۱۲ ] مهاجرین اروپایی که مدتی‏کوتاه پس از تثبیت سلطهء استعماری فرانسه بر الجزایر به آن کشور سرازیر شدند، معادل‏یک میلیون نفر بودند و ۴۷ درصد از مجموع درآمد ملّی الجزایر را تصاحب می‏کردند. از ۱۸۵۱ م. تا ۱۹۲۰ م. جامعهء الجزایر به طور متناوب بر اثر یک سلسله خشکسالیها،حمله ملخها به مزارع، مرگ و میر دامها، شیوع بیماریها و امراض واگیر نظیر وبا وتیفوس، تلفات اقتصادی و انسانی بسیاری را تحمل کرد. در این سالها بویژه تا سال‏۱۸۶۸ م، حدود ۰۰۰،۳۰۰ نفر از مردم الجزایر بر اثر قحطی، گرسنگی و بیماری از پای‏درآمدند. از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ م. دو میلیون نفر از مردم آن کشور که به طور طبیعیصفحۀ ۱۴۱نیروی مولد این کشور محسوب می‏گردیدند، مجبور به مهاجرت به فرانسه شدند. درطول سالهای استعمار فرانسه بر الجزایر، تفاوت بین فقر و رفاه در میان بومیان وفرانسویها چشمگیر بود؛ چرا که فرانسویان در ناز و نعمت به سر می‏بردند اما بومیان‏الجزایر در کشور خود در فقر و بیچارگی فلاکت‏بار زندگی می‏کردند[ - تاریخ معاصر الجزایر ، روبر آژرون ، ترجمهء منوچهر بیات مختاری ، ص ۴۲ - ۱۰۹ ] وقوع دو جنگ فاجعه‏آمیز جهانی و شرکت مستقیم فرانسه در آنها موجب افول‏قدرت اقتصادی این کشور گردید و ضربه‏های مؤثری بر پیکر اقتصاد آن وارد ساخت[ - تحولات روابط بین‏الملل از کنگرهء وین تا امروز ، احمد نقیب‏زاده ، ص ۱۳۵ ]از سال ۱۹۲۹ م. بحران بزرگ اقتصادی دامنگیر اروپا شد و اقتصاد فرانسه از اثرات‏مُخرّب آن در امان نماند. از سال ۱۹۳۳ م. به بعد اقتصاد فرانسه با روندی ثابت وهراس‏آور رو به افول نهاد و با سقوط ارزش فرانک، تجارت خارجی فرانسه هم سقوطکرد. در سال ۱۹۳۵ م. شکست سنگینی بر پیکر صنایع فرانسه وارد شد[ - ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ ، پال کندی ، ترجمهء محمد قائد مشرقی و دیگران ، ص ۲۹۲ ]و - ایران امّا شرایط و اوضاع اقتصادی در ایران هنگام وقوع انقلاب اسلامی چنین وضعیتی‏نداشت. همان طوری که گذشت کشورهای فرانسه، روسیه، چین و الجزایر هر کدام بنا بهصفحۀ ۱۴۲دلایل خارجی و داخلی، در هنگام انقلاب از وضعیت مطلوب اقتصادی برخوردار نبودند.بحران اقتصادی در هر چهار کشور در سالهای انقلاب و حتی سالهای قبل از آن به وجودآمده و زمینه تحولات سیاسی و اجتماعی فراهم شده بود و فقط نیاز به جرقه‏ای داشت. در ایران قبل از انقلاب برخلاف کشورهای فوق نه‏تنها از نظر اقتصادی بحران و وخامتِ‏جدی اقتصادی که غیر قابل کنترل رژیم حاکم باشد وجود نداشت بلکه در طول دورهء چندسالهء قبل از انقلاب به علت افزایش ناگهانی و سریع قیمت نفت، تواناییها و قدرت اقتصادی‏رژیم شاه به سرعت افزایش پیدا کرده بود. همه شاخصه‏های اقتصادی در ایران در هنگام‏وقوع مرحله جدید انقلاب مانند درآمد سالیانه دولت، رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی ودرآمد سرانه افزایش یافته و به چند برابر رسیده بودند. از این رو، خیال رژیم شاه از این‏جهت راحت بود و کارشناسان اقتصادی و سیاسی هیچ گونه حادثه غیر مترقبه‏ای را پیش‏بینی نکرده بودند. و حتی کارتر در سفر خود به ایران آن را جزیره ثبات منطقه خوانده بود[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۶۱ - ۶۳ ] محمد رضا پهلوی در طی این سالها با تکیه بر افزایش قیمت نفت و افزایش میزان‏تولید آن، نه تنها مقدار مالیاتها را افزایش نداده بود، بلکه مقدار زیادی از مالیاتهای‏صنایع و حقوق کارمندان دولت را کاهش داده و بر حقوق کارگران و کارمندان افزوده بود.حتی مالیاتهای حقوق نظامیان به طور کلی بخشوده شده بود. در راستای این سیاست، رژیم‏وابسته پهلوی برای تداوم و بقای خود، کالاهای مصرفی و لوکس خارجی را با پرداخت‏یارانه فراوان در اختیار مردم قرار می‏داد. این سیاستها هر چند در دراز مدت آثار سوئی‏داشته و باعث ایجاد وابستگی به بیگانگان می‏شد، اما درآن زمان مردم فکر می‏کردند که دررفاه به سر می‏برند[ - همان، ص ۶۴ - ۶۶ ] چنین وضعی می‏توانست مانع تحولات اجتماعی و سیاسی شود. نتیجه این که رژیم پهلوی قبل از انقلاب بر خلاف کشورهای فرانسه و روسیه و چین‏و الجزایر نه تنها در شرایط بحران اقتصادی به سر نمی‏برد، بلکه در مقایسه با آنها ازشرایط اقتصادی مطلوبی برخوردار بود و حتی خود تبدیل به یک کشور وام دهنده به‏کشورهای غربی مانند فرانسه و انگلستان درآمده بود. بنابر این شرایط اقتصادی ایران درقبل از انقلاب، زمینه‏ساز حرکتهای انقلابی نبود.


شرایط نظامی و حمایت بین المللی ۱ - فرانسه ۲ - روسیه ۳ - چین ۴ - الجزایر ۵ - ایران الف - شرایط نظامی: نیروهای نظامی فرانسه قبل از انقلاب و در زمانی که لوئی شانزدهم نیاز به سرکوبصفحۀ ۱۴۶مردم انقلابی فرانسه داشت، فاقد ابزارهای لازم برای اعمال فشار بر مردم و حمایت ازشاه بودند. ارتش فرانسه در طول پنجاه سال متوالی در چندین جنگ خارجی شرکت‏کرده و در اکثر آنها دچار شکستهای سختی شده بود. این نیروها که در زمان صلح حدود۱۸۰ هزار نفر بودند، پس از شکستهای پی در پی، پراکنده و متلاشی شده بودند. علاوه‏بر شکستها، فرماندهان نالایق و سرکش هم باعث شده بودند که ارتش فرانسه از پادشاه‏آن کشور حمایت نکند؛ در نتیجه لوئی شانزدهم نتوانست با اتکا به این نیروها، مردم‏انقلابی وناراضی آن کشور را سرکوب کند[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی؛ تاریخ قرن هجدهم، ماله، ص ۱۷۷ - ۱۹۵ ]ب - حمایت بین المللی: در قرن هجدهم، فرانسه، انگلیس، اتریش، روسیه و پروس از قدرتهای بزرگ اروپا بودندو از نظر نظامی با هم برابری می‏کردند. در واقع نوعی «موازنه قوا» بر آن قاره حاکم بود. امادر عین حال، هر یک از آن کشورها در داخل و خارج از اروپا به فکر پیشبرد هدفها و مقاصدخود بودند و سعی می‏کردند که دیگری را ضعیف کرده، از صحنه سیاسی اروپاو مستعمرات‏اروپایی حذف کنند. به همین‏دلیل کشورهای‏اروپایی نه تنهابه فرانسه جهت سرکوب نیروهای‏انقلابی کمک نمی‏کردند بلکه از درگیریهای داخلی آن کشور و تضعیف قدرت سیاسی آن‏خوشحال بوده، حتی بعضی از کشورها مثل انگلستان از انقلابیون فرانسه حمایت می‏کرد[ - تاریخ قرن هجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، ماله، ص ۴۷۳ - ۴۷۶ ] همچنین کشورهای بزرگ اروپایی در این زمان به دلیل درگیریهایی که در داخل اروپا وخارج از آن قاره بر سر مستعمرات با یکدیگر داشتند، آمادگی لازم را هم برای کمک به‏پادشاه فرانسه نداشتند. هنگامی که لوئی شانزدهم از پادشاه اتریش (یعنی برادر ملکه‏فرانسه) تقاضای کمک کرد، از مساعدت و یاری وی برخوردار نشد. از این رو نظام‏سیاسی فرانسه در زمان وقوع انقلاب و در مصاف با بحرانهای انقلابی از نظر حمایت بین‏المللی در بدترین موقعیت قرار داشت و هیچ اتحاد و پیمان نظامی با کشورهای دیگرنداشت تا در موقع بحران از آن کشور حمایت کنند[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۸۲ - ۸۴ ]صفحۀ ۱۴۷الف - شرایط نظامی: نیروهای نظامی روسیه قبل از انقلاب و در زمانی که رژیم تزاری آن کشور نیاز به‏سرکوب کارگران و دهقانان شورشی داشت نه تنها فاقد روحیه و ابزارهای لازم برای‏سرکوب مردم بودند، بلکه خود باعث تسریع در روند انقلاب شدند. شکست درجنگهای ۵ - ۱۸۵۴ در جزیره کریمه و در مقابل نیروهای عثمانی، فرانسوی وانگلیسی[ - تاریخ روسیه از مبادی تا ۱۹۱۷ م، پیر پاسکال، ترجمه گودرز، ص ۱۰۲ ] شکست در مقابل ژاپن در سالهای ۵ - ۱۹۰۴ و واگذاری قسمتهای جنوبی‏جزایر ساخارین به آن کشور و دست کشیدن از هرگونه ادعایی بر منچوری و شبه جزیره‏کره[ - همان، ص ۱۲۴ - ۱۲۷ ] و مهمتر از همه، شکست در جنگ جهانی اول و عقب نشینی از لهستان از یک سوافزایش بیش از حد نیروهای نظامی درجنگ اول و عدم تجهیز و پشتیبانی کافی و ازسوی دیگر، باعث شده بود که نیروهای نظامی از رژیم تزاری حمایت نکنند و در نتیجه‏تزار نتوانست به کمک آنها شورشها و تظاهرات انقلابی را سرکوب کند[ - انقلاب روسیه، کوکن، ص ۲۳ - ۲۵ ]ب - حمایت بین المللی:صفحۀ ۱۴۸انقلاب اکتبر روسیه در زمانی شکل گرفت که آتش جنگ بین الملل اول دنیا را در کام‏خود فرو برده بود. این جنگ که در سال ۱۲۹۳ هـ . ش/ ۱۹۱۴ م، به بهانه کشته شدن‏ولیعهد اتریش و در حقیقت به دلیل جاه طلبیهای آلمان آغاز شده بود، در اروپا نسبت به‏بقیه جهان از شدت بیشتری برخوردار بود. کشورهای اروپایی دراین جنگ در دو گروه به‏نام «متحدین» و «متفقین» در مقابل هم صف آرایی کرده بودند. متفقین که شامل روسیه،فرانسه و انگلستان بودند، به وسیله پیمانها و قراردادهای نظامی و سیاسی متعهد شده‏بودند که از یکدیگر پشتیبانی کنند. از این رو، روسیه از حمایت بین المللی کامل‏هم پیمانان خود برخوردار بود. از این جهت، روسیه در هنگام حوادث انقلاب که جنگ‏جهانی به آن دامن زده و شتاب بیشتری داده بود به ظاهر در دایره‏ای از اتحادها وپیمانهای سیاسی و نظامی بین المللی و منطقه‏ای قرار داشت و کشورهای بزرگی مانندانگلستان و فرانسه و بعدها آمریکا ازآن در صحنه جهانی حمایت می‏کردند[ - تحولات روابط بین الملل از کنگره وین تا امروز، نقیب زاده، ص ۱۲۵ - ۱۴۰ ] اما آغاز ناگهانی جنگ جهانی اول و پیروزی برق آسای نیروهای آلمانی بر روسیه ودر نتیجه شکست و عقب نشینی آن کشور از لهستان از یک سو و مسافت زیاد بین روسیه‏و هم پیمانان او از سوی دیگر، باعث شد که آنها نتوانند در سرکوب نیروهای انقلابی به‏آن کشور کمک کنند. از این رو، هنگامی که بحران داخلی آن کشور را فراگرفته بود،روسیه تنها و بی‏حامی باقی مانده بود. به این ترتیب، مشاهده می‏شود که دولت روسیه به‏رغم این که در یک اتحاد نظامی جهانی قرار گرفته بود، در زمان انقلاب نتوانست ازپشتیبانی دوستان و متحدان خود دست کم در داخل برخوردار شود. این در حالی بود که‏نیروهای انقلابی، و رهبران مارکسیست آنها مورد حمایت متحدین بخصوص آلمان قرارداشتند و این حمایت در پیروزی آنان نقش بسیار مؤثری داشت[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۸۴ - ۸۵ ]الف - شرایط نظامی: بررسی وضعیت نیروهای مسلح چین در زمان پیش از پیروزی انقلاب کمونیستی آنصفحۀ ۱۴۹کشور نشان می‏دهد که قدرت نظامی بنا به دلایل گوناگون تجزیه شده و قسمتی از آن درمقابل قدرت حاکم قرار گرفته بود. شکستهای پی در پی در جنگهای تریاک، جنگ‏۱۸۹۵م و جنگهای بعد، از یکسو و وفاداری بعضی از ژنرالهای ارتش به امپراتوری‏«منچو» از سوی دیگر، باعث شده بود که آنها پس از به قدرت رسیدن ملی گرایان در آن‏کشور، هرکدام قسمتهایی از نقاط شمالی کشور را در دست گرفته، با نیروهای ملی وکمونیست به جنگ بپردازند[ - انقلاب چین، شاهنده، ص ۶ - ۳۰ ] آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال چین توسط ژاپن به جنگ‏داخلی و پراکندگی نیروهای نظامی آن کشور دامن زده و پس از پایان جنگ، نیروی‏نظامی آن کشور به سه گروه تقسیم شدند: یک گروه طرفدار رژیم حاکم باقی ماندند وگروه دیگر طرفدار نیروهای انقلابی کمونیست شدند و گروه سوم از نیروهای نظامی‏شورشی سابق طرفداری کردند[ - انقلاب چین، پایگاه انقلابی منچوری و اتحاد شوروی، او. بوریسوف، ترجمه رضا رضایی ساروی، ص ۱۱۵ - ۱۳۰ ]ب - حمایت بین المللی: در سال ۱۹۳۷ م، ژاپن دست به یک حمله گسترده علیه چین زد و در مدت کوتاهی‏توانست قسمتهای زیادی از شرق، شمال و مرکز آن را به تصرف خود درآورد. شوروی‏که در این زمان دارای منافع زیادی در چین بویژه در ایالت منچوری بود، ضمن کمک به‏نیروهای ملی و کمونیستی، از آنها خواست که یک جبهه متحد علیه ژاپن تشکیل دهندصفحۀ ۱۵۰پس از آغاز جنگ جهانی دوم، ژاپن در حالی که قسمتهای زیادی از خاک کشور چین رادر اختیار داشت به امریکا حمله کرد. در این زمان چین برای بیرون راندن ژاپنیها ازکشورش به متحدین؛ یعنی آلمان و ژاپن اعلام جنگ داد و در کنار متفقین قرار گرفت به‏همین دلیل امریکا و شوروی کمکهایی در اختیار حکومت ملی چین قرار دادند[ - قدرتهای جهانی در قرن بیستم، وارد، ص ۲۲۳ ] پس از خاتمه جنگ جهانی دوم و شکست متحدین و در نتیجه خروج ژاپن از خاک‏چین، شوروی و امریکا کمک خود به دولت چین را ادامه دادند. اما پس از اختلاف بین‏نیروهای ملی «چیان کای چک» و کمونیستها به رهبری «مائو» و آغاز مجدد جنگ داخلی‏که بین سالهای ۱۹۴۶ م تا ۱۹۴۹ م یعنی زمان اوج حرکتهای انقلابی، شوروی از نیروهای‏کمونیست حمایت کرد و امریکا هم به علت فساد حزب ملی «کومین تانگ» از کمک به‏آنها خودداری نمود. از این رو، نظام حاکم در چین از کمکهای بین المللی محروم وحمایت متحدین خود را از دست داد[ - همان، ص ۲۲۴ - ۲۲۷؛ انقلاب چین پایگاه انقلابی منچوری و اتحاد شوروی، بوریسوف، ص ۹۶ - ۱۱۴ ]الف - شرایط نظامی: کشور فرانسه پس از پایان جنگ جهانی دوم از نظر نظامی آئینه تمام نمای یکصفحۀ ۱۵۱امپراتوری درحال فروپاشی بود[ - تاریخ استعمارگری فرانسه، یاکونو، ص ۱۵۱ ] با در نظر گرفتن حوادث و رویدادهای زیر طی جنگ‏جهانی دوم و پس از آن به وضوح می‏توان به این نکته پی برد که ارتش استعمارگر فرانسه‏که به عنوان بازوی مسلح و مهم استعمار در حفظ و کنترل سرزمینهای مستعمره نقش‏تعیین کننده‏ای ایفا می‏کرد، پس از جنگ به سختی آسیب دیده و در حال فروپاشی بود.این فرایند در پیروزی انقلاب خونین الجزایر و از پای درآوردن استعمار فرانسه نقش‏مؤثری ایفا نمود. حوادثی که موجب ضعف ارتش فرانسه شدند عبارت بودند از: ۱ - شکست فرانسه از ایتالیا در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۰ م و سقوط پاریس واشغال شمال وجنوب آن کشور توسط آلمان و ایتالیا. پس از این شکست، مقرّ حکومت فرانسه به‏الجزایر منتقل شد و این مسأله به سختی در روحیه نظامیان فرانسه اثر گذاشت. علاوه براینها، فرانسه در جنگ با متحدین در آفریقا ۲۴۰۰۰ نفر از سربازان خود را از دست داد واین امر نیز خود مزید بر علت شد تانظامیان آن کشور در الجزایر ضربه پذیر شوند.مجموع تلفات فرانسه در جنگ جهانی دوم شامل ۲۰۰۰۰۰ نظامی و ۴۵۰۰۰۰ غیرنظامی بود[ - تاریخ معاصر آفریقا از جنگ دوم جهانی تا امروز، ماریان کورنون، ترجمه ابراهیم صدقیانی ] این تعداد تلفات، از نظر روحی و فیزیکی جبران ناپذیر و شکننده است.این امر به طور مسلم از دید انقلابیون مسلمان الجزایر پنهان نبود. ۲ - در نهم مارس ۱۹۴۵ م، فرانسه در هندوچین شکست خورد[ - همان، ص ۱۰۷؛ تاریخ قرن بیستم، سرژ برشتین و دیگران، ترجمه امان الله ترجمان، ص ۱۹۵ ] همچنین، سربازان‏فرانسوی در خاک تونس در همسایگی الجزایر شکست خوردند و هیبت وابهّت آنان دراذهان مردم الجزایر در هم شکست[ - تاریخ معاصر آفریقا از جنگ دوم جهانی تا امروز، کورنون، ص ۱۰۷ ] ۳ - قیام مستعمرات فرانسه مانند تونس، مراکش و ماداگاسکار، به طور همزمان، بصفحۀ ۱۵۲تلاقی برای نیروهای نظامی فرانسه به وجود آورد. ۴ - رژیم فرانسه از ۱۹۵۸ م تا ۱۹۶۱ م به طور پیوسته با شورشهای نظامیان خود درالجزایر مواجه بود و شورش ژنرالهای مقیم الجزایر علیه حکومت فرانسه، این رژیم راتهدید می‏کرد[ - تاریخ قرن بیستم، برشتین و دیگران، ص ۱۹۷ ]ب - حمایت بین المللی: قیام الجزایر در شرایطی آغاز گردید که رژیم فرانسه از نظر موقعیت بین المللی دروضع دشواری قرار داشت. زیرا از یک طرف، آلمان و ایتالیا(متحدین) پس از تسخیرفرانسه به سوی مستعمرات آفریقایی این کشور در حال پیشروی بودند و الجزایر راتهدید می‏کردند و از طرف دیگر، پایان جنگ جهانی دوم نیز سرآغاز موج بیداری ملل‏مستعمره و اوج گیری احساسات ضد استعماری بود. به طوریکه تایک سال قبل ازاستقلال الجزایر، حدود پنجاه کشور، بندهای استعمار را گسسته و آزاد شده بودند. دردههء ۱۹۵۰ م، دو حرکت ضد استعماری در منطقه خاورمیانه و آفریقا باعث تشدید روندحرکت انقلابی مردم الجزایر شد: اول، نهضت ملی شدن نفت در ایران و دوم روی‏کارآمدن «جمال عبدالناصر» در مصر و ملی کردن کانال سوئز. در صحنه روابط بین الملل‏هم تحولات به نفع مبارزات ضد استعماری الجزایر بود؛ چرا که نظام دو قطبی پس ازجنگ و آغاز دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی باعث شده بود که هر دو کشور درتدارک جبهه گیری جدید در تمام مناطق دنیا باشند. از جمله، آمریکا قصد داشت که تمام‏مستعمرات انگلیس و فرانسه را در تسلط خود درآورد. که یکی از این کشورها الجزایربود. به همین دلیل آمریکا ملی گرایان الجزایر را علیه فرانسه مسلح می‏کرد تا پس ازصفحۀ ۱۵۳استقلال آن کشور از فرانسه، امتیازهایی به نفع خود کسب کند[ - بن بلا، روبر مرل، ترجمه خلیل کوشا، ص ۹۶ ] شوروی سابق هم برخلاف روسیه زمان جنگ اول جهانی، ژست طرفداری از جهان‏سوم به خودگرفته، تبلیغات تحریک آمیزی در این گونه کشورها علیه استعمارگران غربی‏آغاز کرده بود. به همین دلیل از انقلابیون الجزایر در مقابل رژیم وابسته آن کشور حمایت‏می‏کرد. از نظر منطقه‏ای هم در این زمان کشورهای شمال آفریقا مأمن مناسبی برای‏انقلابیون الجزایر بودند. علاوه بر اینها، موضع گیری کشورهای عضو اتحادیه عرب در ۱۹۴۵ م علیه‏استعمارگران که خواستار رهایی و آزادی کشورهای شمال آفریقا بویژه الجزایر از یوغ‏استعمار بودند و نیز شکل گیری «کنفرانس باندونگ» اندونزی در سال ۱۹۵۵ م وموضع‏گیری آنها به نفع استعمار زدایی، از دیگر حمایتهای بین المللی ازانقلاب رهایی‏بخش مردم الجزایر بود[ - تاریخ استعمارگری فرانسه، یاکونو، ص ۱۳۸ - ۱۳۹ ] همچنین، سازمان ملل متحد نیز در این سالها تبدیل به یکی ازمراکز جهانی علیه استعمارگران شده بود. مجمع عمومی این سازمان در سال ۱۹۶۰ م،اعلامیهء استقلال ملتهای مستعمره را صادر کرد. این مسأله هم خود باعث شتاب در روندنهضت ضد استعماری مردم الجزایر و در نتیجه پیروزی انقلاب الجزایر شد. نتیجه این که همزمان با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم الجزایر علیه استعمارگران‏فرانسوی، تمام شرایط منطقه‏ای و بین المللی به نحوی جریان داشت یا سپری شده بودکه از هر جهت در راستای منافع نهضت رهایی بخش الجزایر بود. حتی کشورهای مهمی‏چون آمریکا و شوروی که در این زمان در رأس دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی‏قرار داشتند به طور مستقیم به انقلابیون الجزایر کمک و در صحنه بین المللی نیز از آنهاحمایت می‏کردند. به همین دلیل، رژیم وابسته به فرانسه در الجزایر در اوج شکل گیری‏انقلاب الجزایر نه تنها از هرگونه کمک بین المللی و منطقه‏ای جهت سرکوب مردم‏مسلمان آن کشور محروم بود بلکه دولت فرانسه هم در موقعیتی قرار نداشت که به‏وابستگان خود در الجزایر کمک کند. صفحۀ ۱۵۴الف - شرایط نظامی: ارتش ایران برخلاف چهار کشور فوق سالهای مدیدی بود که در هیچ جنگ‏خارجی[ - لازم به ذکر است که ارتش ایران برای کمک به سرکوبی جنبش ظفار در عمان به صورت محدود به آنجا نیرو اعزام کرد.ولی آن را نمی‏توان یک جنگ کلاسیک حساب کرد تابه وسیله آن ارتش شاه را محک زد ] شرکت نکرده بود. همچنین نه تنها هیچ عامل روحی و فیزیکی داخلی هم‏باعث تضعیف و تزلزل آن نشده بود، بلکه نیروهای نظامی ایران در زمان پهلویها بویژه‏محمد رضا پهلوی از هر جهت تقویت شده بودند. شاه ایران بیش از هر نظامی به ارتش‏توجه داشت. او به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح، بودجه‏های زیادی برای خریدتجهیزات نظامی و بهتر شدن وضع زندگی روزمره نظامیان اختصاص داده بود. تا از این‏طریق بتواند بر میزان کارآیی آنها افزوده، اعتماد آنها را به خود جلب کند. شاه سعی‏می‏کرد یک ارتش قوی، نیرومند، منسجم، آموزش دیده و وفادار به خود داشته باشد تاهرچه بیشتر از طریق آنها حاکمیت مستبدانه خود را بر مردم ایران تحمیل کند. چنین‏نیروی منظم، مطیع و دارای سلسله مراتب فرماندهی که به خود شخص شاه ختم‏می‏شد، می‏توانست به راحتی استمرار حکومت شاه و خانواده او را در دراز مدت‏تضمین کرده، هرگونه بحران سیاسی و تظاهرات مردمی را که پایه‏های اقتدار او را به‏مخاطره می‏انداخت، سرکوب کند[ - رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، کدیور، ص ۴۵ - ۵۲ ] علاوه بر ارتش و نیروهای انتظامی، رژیم شاه از حمایت یک سازمان مخفی پلیسی به‏نام «ساواک» نیز برخوردار بود. این سازمان با توصیه آمریکا و با همکاری سازمانهای‏اطلاعاتی آن کشور، انگلیس و اسرائیل تشکیل شده و به صورت یک شبکه گسترده‏مخوف، تمام گروههای مخالف نظام شاهنشاهی را زیر نظر داشت. و با اعمال‏بی‏رحمانه‏ترین شکنجه‏های روحی و جسمی، ضامن تداوم سیاسی رژیم محمد رضاپهلوی بود. پس قدرت نظامی، انتظامی و پلیسی نظام حاکم قبل از انقلاب در ایرانصفحۀ ۱۵۵برخلاف کشورهای چهارگانه فوق در بهترین موقعیت از نظر روحی و روانی، تجهیزاتی،سازماندهی و وفاداری به شاه قرار داشت و بدون چون و چرا از او حمایت کرده، هرگونه‏تحرک و جنبش را به راحتی می‏توانست سرکوب کند[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۷۶ - ۸۰ ]ب - حمایت بین المللی: از نظر حمایت بین المللی هم، حکومت مطلقه محمد رضا پهلوی، در زمان وقوع‏انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷ هـ . ش. نسبت به کشورهای فرانسه، روسیه، چین‏و الجزایر در زمان بحران در موقعیت بهتری قرار داشت. پس از جنگ جهانی دوم وکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ . ش آمریکا به طور کامل بر صحنه سیاسی ایران حاکم شد.همچنین، پایان جنگ جهانی دوم که دنیا را به دو بلوک شرق و غرب به رهبری آمریکا وشوروی تقسیم کرده بود، بر اهمیت موقعیت استراتژیکی ایران افزود، زیرا ایران به‏تنهایی در شمال خلیج فارس و تنگه هرمز قرار داشت که مقدار زیادی از نفت کشورهای‏غربی را تأمین می‏کرد. به این جهت، آمریکا برای حفظ منافع خود و هم پیمانان غربی‏اش‏و برای جلوگیری از نفوذ کمونیزم در سال ۱۳۳۸ هـ . ش. با ایران یک پیمان دفاعی امضاکرده، رژیم شاه را تحت حمایت خود قرار داد[ - جنگ قدرتها در ایران، باری روبین، ترجمه محمود مشرقی، ص ۹۱، چاپ آشتیانی، تهران، ۱۳۶۳ ] ایران با خروج انگلستان از شرق کانال سوئز، در سیاست دو ستونی آمریکا هم به‏عنوان ستون اصلی و امنیتی در منطقه، شناخته شد و به همین علت، حمایت آمریکا وکشورهای غربی ازایران بیشتر شده، روند فروش تجهیزات نظامی و صنعتی به ایران روز به‏روز گسترش یافت[ - همان، ص ۱۰۳ ] همچنین ایران در پیمانهای نظامی و غیر نظامی منطقه‏ای و جهانی‏آمریکا از جایگاه ویژه‏ای برخوردار بود. بخصوص با عضویت در «سنتو»، زنجیره «ناتو» را به‏«سیتو» وصل کرده بود. از این رو نه تنها از سوی آمریکا حمایت می‏شد، بلکه از سوی‏کشورهای متحد آن کشور نیز مانند انگلستان، فرانسه، آلمان، ژاپن و ایتالیا چه از لحاظ نظامی‏و چه از نظر سیاسی و اقتصادی به شدت در منطقه و جهان مورد پشتیبانی قرار می‏گرفت. صفحۀ ۱۵۶حمایت بین المللی و منطقه‏ای از شاه تنهامنحصر به کشورهای بلوک غرب در آغازبحران نبود، بلکه کشورهای بلوک شرق و بویژه اتحاد جماهیر شوروی سابق هم با انعقادقراردادهای تجاری، اقتصادی و صنعتی به طور غیر مستقیم از نظام سیاسی حاکم درایران حمایت می‏کرد. از این رو، ایران در زمان بحران دچار هیچ گونه مشکل سیاسی ازنظر منطقه‏ای و بین المللی نبود و تمام کشورهای دنیا چه از نوع سرمایه‏داری وسوسیالیستی تا پیروزی انقلاب اسلامی به طور کامل و با تمام قدرت از رژیم شاه وجنایاتش در مقابل مردم حمایت می‏کردند. با این حال، انقلاب شکوهمند اسلامی امت‏مسلمان ایران به رهبری خردمندانه پیشوای بزرگ خود، نه تنها نظام فاسد و پوسیده‏پهلوی را سرنگون کرد، بلکه پوزه حامیان قدرتمند منطقه‏ای و بین المللی آن را نیز به‏خاک مالید و دست همه آنها را از خاک کشور اسلامی ما کوتاه و ثابت کرد که هرگونه‏قدرتی اعم از داخلی و خارجی در مقابل اراده مصمم مردم یک کشور تاب و توان مقابله‏را نخواهد داشت.


شرایط سیاسی الف - فرانسه نوع حکومت سیاسی فرانسه در قرن هجده و در آغاز بحرانهای سیاسی و حرکتهای‏مردمی، پادشاهی مطلقه بود. در این نوع حکومت، شاه صاحب تخت و تاج بود و به‏مردم چنین القا شده بود که سلطنت موهبتی الهی در دست شاه است. بنابر این، هیچ‏مخلوق زمینی حق مقاومت و اعتراض در برابر او را ندارد. در حکومت آن کشوصفحۀ ۱۶۰هیچ‏گونه مرجع قانونگذاری و نظارت بر اجرای قوانین وجود نداشت. اراده شاه حکم‏قانون را داشت و همانند قانون زنده محسوب می‏شد. حتی سلاطین فرانسه به این هم‏اکتفا نکرده، مدعی بودند که بر عقاید مردم نیز حاکمیت دارند[ - تاریخ قرن هجدهم، انقلاب کبیر فرانسه، ماله، ص ۳۴۲ - ۳۴۳ ] بعد از شاه بالاترین قدرت سیاسی، یعنی برنامه‏های مالی، اداری و سیاسی، دردست عده‏ای از درباریان اشراف زاده و مرفه بود. این اشراف زادگان که ازنظر تعداد،درصد اندکی از جمعیت کشور را تشکیل داده بودند، با تشکیل یک نوع دیوانسالاری‏موروثی تمام مقامهاو مسؤولیتهای مهم و حساس کشور را در دست داشتند. این مقامهابعد از مرگ آنها به طور موروثی به فرزندان آنها تعلق می‏گرفت و افراد دیگر حق اشغال‏چنین پستهایی را نداشتند. نتیجه چنین سیستمی این بود که افراد طبقه سوم که اکثریت‏قریب به اتفاق جمعیت کشور را تشکیل می‏دادند، هیچ گونه جایگاهی در نظام مدیریت‏اداری، مالی و سیاسی نداشتند[ - کالبد شکافی چهار انقلاب، کرین برینتون، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۷۴ ] همچنین در تصاحب پستها در چنین نظامی، به طورمسلم دیگر شایستگی، لیاقت و صلاحیت مطرح نبود و مقام و جایگاه شغلی هرکس ازقبل و به طور موروثی مشخص و معین می‏گردید. از نظر فساد و سوء مدیریت، نظام سیاسی فرانسه در این دوره بویژه در زمان قبل ازانقلاب در بدترین وضعیت قرار داشت. لوئی پانزدهم و شانزدهم از فاسدترین ونالایق‏ترین پادشاهان آن کشور در طول تاریخ بودند. فساد مالی، فساد اخلاقی، اختلاس،دزدی و عیش و عشرت در زمان آنها به اوج خود رسیده بود. درباریان و اشراف زادگان‏هم که بعد از پادشاه، مقامهای کشور را در بین خود تقسیم کرده بودند، وضعیتی بهتر ازپادشاه نداشتند. اگر شخصی هم به طور غیر منتظره از میان آنها درصدد سر و سامان‏دادن به چنین اوضاع نابسامان اقتصادی و مالی بر می‏آمد با مخالفت درباریان و اشراف‏زادگان روبه رو و طرد می‏شد. مأموران مالیاتی (مستوفیان) هم که از طرف دربار وظیفه‏جمع آوری مالیاتها را به عهده داشتند، با غارت و چپاول اموال مردم، آنها را تحت فشاصفحۀ ۱۶۱شدید اقتصادی قرار می‏دادند[ - انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۹۵ - ۹۶ ]ب - روسیه با بررسی نظام سیاسی و اجتماعی روسیه در اوایل قرن بیستم و درهنگام انقلاب‏۱۹۱۷ م به این نتیجه می‏رسیم که مدیریت سیاسی در آن کشور هم فاقد صلاحیت لازم‏بوده و در بحران مشروعیت مردمی بسر می‏برد. مردم روسیه به دلیل سوء مدیریت وعدم دخالت خود در ساختار سیاسی و تصمیم‏گیری آن کشور با شورشهایی که در سال‏۱۹۰۵ م انجام داده بودند، موفق به کسب پاره‏ای از آزادیهای اجتماعی از جمله تشکیل‏«مجلس دوما» آزادی اجتماعات، مطبوعات و اعتصاب شده و در ظاهر حکومت مطلقه‏تزاری را تبدیل به مشروطه کرده بودند. اما تزار «نیکلای دوم» در طی سالهای ۱۹۰۵ م تا۱۹۱۵م دوباره با از بین بردن این دست آوردهای جزئی مردم تبدیل به حاکم مستبد ومطلق شد و باهرگونه تقسیم قدرت و مشارکت مردم در سرنوشت خود مخالفت کرد[ - انقلاب روسیه، گزاویه کن، ص ۲۰ - ۲۱ ] بعد از تزار و دربار او، یک دسته از اشراف ممتاز بر مقامهای حساس و مهم نظام‏اجتماعی آن کشور تکیه زدند و از به قدرت رسیدن افراد طبقه پایین هرچند با استعداد ولیاقت جلوگیری کردند. بسیاری از این اشراف زادگان، افرادی خودبین، راحت طلب،فاسد و تهی مغز بوده، مردم طبقات پایین با بدبینی به آنها نگاه می‏کردند[ - کالبد شکافی چهار انقلاب، برینتن، ص ۷۵ ] همچنین درکنار «تزار» و همسرش «تزارینا» درباریان و اشراف زادگان فاسد، شخص حیله‏گر دیگری‏با کسوت روحانی به نام «گریگوری راسپوتین» قرار گرفته بود که نفوذ و تأثیر فوق‏العاده‏ای در تزار و همسرش، دربار و اداره سیاسی کشور داشت وی شخص فاسدصفحۀ ۱۶۲رشوه خوار، عیاش بود و از دربار تزار حقوق کلانی هم به جیب می‏زد[ - انقلاب روسیه، گزاویه کن، ص ۲۲ ] پس حاکمیت‏مستبدانه و خودکامهء تزار، بی‏کفایتی و ضعف مدیریتی او، تسلط عده‏ای از اشراف‏زادگان‏و درباریان فاسد و راحت طلب بر مصدر قدرت سیاسی حاکم و جلوگیری از ورود افرادطبقه پایین به مقامهای بالا، نفوذ زیاد همسر تزار و راسپوتین در دربار و ادارهء امور سیاسی‏کشور، عدم مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خود و ... همه دست به دست هم داده‏بودند تا مدیریت سیاسی آن کشور فاقد صلاحیت و مشروعیت لازم باشد[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۱۰۲ ]ج - چین کشور بزرگ چین به مدت ۲۵۰ سال تحت سلطهء خاندان منچو بود که به صورت‏ملوک الطوایفی آن را اداره می‏کردند. فساد، تباهی، کشمکشهای درونی و سوء مدیریت‏این خاندان باعث شده بود که مردم چین به دو جهت ناراضی باشند: اوّل به دلیل عدم‏مشارکت خود در مدیریت سیاسی کشور و دوم نفوذ و تسلط بیش از حد بیگانگان بر این‏کشور قدیمی و باستانی. نارضایتی مردم این کشور از یک سو و شکست روسیه از یک‏کشور کوچک آسیایی به نام ژاپن در سال ۱۹۰۵ م از سوی دیگر، باعث شد که چینیها به‏خود بیایند و باور کنند که با اتکا به قدرت خود می‏توان هم با استبداد داخلی وهم بااستعمار خارجی مبارزه کرد. برای این کار ابتدا لازم بود که استبداد داخلی نابود شود؛چراکه به علت سوء مدیریت و فسادهایی که گریبانگیر آن رژیم شده بود، نه تنها توان‏لازم برای جلوگیری نفوذ بیگانگان را نداشت، بلکه خود زمینه‏ساز حضور آنها در کشورچین شده بود. از این رو مردم چین در سال ۱۹۱۱ م به رهبری ملی گرایان، خاندان‏صفحۀ ۱۶۳سلطنتی منچو را از قدرت به زیر کشیده، رژیم جمهوری در آن کشور برقرار نمودند[ - افسانه و حقیقت درباره مائو، بامداد، ص ۱۳ - ۲۰ ] پس از استقرار نظام جمهوری در آن کشور که حمایت و مشروعیت مردمی را نیز به‏همراه داشت، مردم چین انتظار بهبود اوضاع کشور از جمله بهبود مدیریت سیاسی‏کشورشان را داشتند. اما با تحولاتی که در ادارهء امور کشور پس از «سون یاتسن» پیش آمدو منجر به روی کار آمدن شخص دیگری به نام «چیان کای چک» شد؛ وی نه‏تنهانتوانست انتظارات مردم را برآورده کند، بلکه درزمان او کشور دچار مشکلات‏زیادی از جمله سوء مدیریت و بحران مشروعیت مردمی شد. جنبشها و اعتصابهای‏کارگری و دهقانی به رهبری کمونیستها، شکست در جنگ با ژاپن، اشغال کشور درجنگ‏جهانی دوم و دخالت بیگانگان و جنگهای داخلی و ... همه دست به دست هم داده تاحکومت ملی گرایان در چین از نظر حمایت مردم دچار مشکل شود؛ زیرا فساد مقامهای‏دولتی دوباره رونق گرفته، مالیاتها افزایش یافته، باج گیری و چپاول مردم، غارت، دزدی‏و ارتشاء به دلیل نابسامانی اوضاع سیاسی و ا جتماعی بار دیگر سایه خود را بر سرمردم‏چین افکنده بود. از طرف دیگر، رکود اقتصاد و کشاورزی داخلی، اخراج کارگران، تورم‏بی‏سابقه، کاهش حقوق کارمندان و کارگران و ... سبب شد که نظام سیاسی «چیان کای‏چک» همانند خاندان منچو مقبولیت خود را نزد مردم چین از دست بدهد و حمایت آنهااز دولت هرچه بیشتر کاهش یابد[ - انقلاب چین، شاهنده، ص ۴۵ - ۵۳ ]د - الجزایر با بررسی وضعیت اجتماعی فرانسه در اواسط قرن بیستم ملاحظه می‏کنیم که جامعه‏آن کشور از لحاظ مدیریت سیاسی دچار مشکل بوده است. روشن است که ضعف‏مدیریتی و سیاسی در آن کشور به مستعمرات آن هم سرایت کرده، آنها را دچار مشکلصفحۀ ۱۶۴می‏کرد. نهضتهای آزادیخواهی، استقلال طلبی و گریز از مرکز در آفریقای شمالی وبویژه الجزایر از این شرایط استفاده کرده، علیه استعمار فرانسه حرکت جدیدی را آغازکردند. زیرا جامعه الجزایر در اثر حضور و تسلط فرانسویان، اجتماعی دوگانه و متضادبود[ - تاریخ قرن بیستم، سر ژبرستین، ص ۱۶۱ - ۲۰۰ ] از یک سو اقلیت فرانسوی پستهای حساس و کلیدی الجزایر را در دست خودداشتند و خط و مشی‏هایی را در آنجا به اجرا می‏گذاشتند که حافظ منافع خودشان بود واز سوی دیگر، اکثریت مسلمان مردم الجزایر نه تنها نقشی در اداره سیاسی نداشتند،بلکه در شرایط ناگوار و فاجعه آمیزی در فقر و اختناق سیاسی به سر می‏بردند[ - تاریخ آفریقا، دخانیاتی، ص ۳۶۰ - ۳۹۱ ]هـ - ایران مدیریت سیاسی ایران نیز قبل از انقلاب، چه از نظر مشارکت مردمی و چه از نظصفحۀ ۱۶۵فساد مالی، اقتصادی و اداری همانند کشورهای فوق بود. نوع حکومت ایران از زمانهای‏گذشته و بویژه در دوران قاجاریه پادشاهی مطلقه بود. و مردم هیچ گونه مشارکتی درامور سیاسی و اجتماعی کشور نداشتند. هرچند نظام سیاسی ایران با نهضت مشروطیت‏در سال ۱۲۸۵ هـ . ش. تبدیل به حکومت مشروطه شد، اما با به قدرت رسیدن رضاخان‏در ایران و از طریق تغییر قانون اساسی مشروطه، پادشاه دوباره صاحب قدرت مطلقه‏شد. پس از رضاخان، پسرش محمد رضا به پادشاهی رسید. وی در نخستین دههءحکومت خود دچار مشکلاتی بود، ولی کم کم با کمک کشورهای بیگانه بویژه آمریکاوانگلیس و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ . ش. یگانه قدرت و تصمیم گیرنده کشورگردید. وی نیز با تغییراتی در قانون اساسی حکومت را تبدیل به پادشاهی مطلقه کرد. وبا حمایت دو کشور فوق تمام اهرمهای قدرت سیاسی و نظامی کشور را در دست گرفته،روز به روز پایه‏های اقتدارش را مستحکم‏تر کرد. در زمان او تمام مراکز قدرت سیاسی ونظامی کشور یا به طور مستقیم در دست خودش و یا عدهء معدودی از خانواده پهلوی،فرماسونها و بهائیان قرار داشت[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی، ص ۵۹ - ۷۱ ] از نظر فساد مالی اقتصادی و اداری در حالی که اکثریت مردم ایران در فقر و فلاکت به‏سر می‏بردند، شاه و درباریان و خانوادهء هزار فامیل او با حیف و میل و چپاول بیت المال‏مشغول فساد، دزدی، رشوه خواری، اختلاس وخوش گذرانی در نقاط خوش آب وهوای ایران و کشورهای دیگر بودند. این گروه اندک پولهای کلان نفت را که با چند برابرشدن قیمت آن به دست آمده بود و متعلق به آحاد ملت مسلمان ایران بود، همانند مال‏شخصی خود در اختیار گرفته، خرج عیاشیهاو خوشگذرانیهای خود می‏کردند[ - همان، ص ۷۱ - ۷۴ ] در مجموع، مدیریت سیاسی ایران قبل از انقلاب همانند چهار کشور فوق چه از نظرعدم مشارکت مردمی و تمرکز قدرت سیاسی در دست شاه و درباریان و گروه اندک‏اطرافیان او و چه از نظر فساد مالی واداری در شرایط خوبی از نظر مشروعیت و مقبولیت‏مردمی قرار نداشت. به همین دلیل قدرت سیاسی در ایران فاقد لیاقت، شایستگی صفحۀ ۱۶۶صلاحیت لازم برای اداره کشور بود. از این رو از نظر مردم لازم بود که برای ادارهء صحیح‏جامعه و برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه در آمدها، برقراری آزادیهای‏سیاسی و اجتماعی، قدرت حاکم سرنگون گردد و گروه دیگری که دارای صلاحیت لازم‏باشد به قدرت برسد به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران با پشتیبانی قاطع مردم ایران به‏پیروزی رسید.


ارکان سه گانه قدرت اجتماعی در انقلاب اسلامی و انقلابهای دیگر(۱)مشارکت مردمی الف - فرانسه کشور فرانسه در دوران انقلاب در حدود ۲۵ میلیون نفر جمعیت داشت که اکثریت‏قریب به اتفاق آنها در روستاها زندگی می‏کردند. از نظر جامعه شناختی، مردم فرانسه به‏طور کلی به سه طبقه روحانیون، نجبا و طبقه سوم تقسیم شده بودند. تعداد افراد دو طبقه‏ممتاز جامعه(روحانیون و نجبا) که صاحبان اصلی امتیازها و قدرت سیاسی در جامعهصفحۀ ۱۷۰بودند، بسیار ناچیز بود درحالی که طبقه سوم که حدود ۹۸ درصد جمعیت آن کشور راتشکیل می‏داد، فاقد هرگونه امتیاز سیاسی بود. این طبقه در حقیقت تودهء مردم فرانسه راتشکیل می‏داد و شامل بورژواها (توانگران)، صنعتگران، کارگران و کشاورزان می‏شد.صنف بورژوا شامل معلمان، پزشکان، وکلای دادگستری، تجار بزرگ، بازرگانان،صاحبان صنایع کوچک و کارگاهها و عمال دولتی بودند. این صنف که حدود سیصد هزار نفربودند، در طول قرن هجده به ثروت زیادی دست پیدا کرده بودند. بورژواها به علت دارابودن سواد و معلومات کافی، کتابهای سیاسی و اقتصادی زمان خود را که توسط افرادی‏چون «ولتر» ، «منتسکیو» و «روسو» نوشته شده بود، مطالعه کرده، خواستار انقلاب سیاسی‏- اجتماعی در آن کشور بودند. بورژواها تلاش می‏کردند که با دگرگونی اجتماعی در آن‏کشور، همانند دو طبقه دیگر در مشارکت و مدیریت سیاسی جامعه سهمی داشته باشند[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی، ص ۱۱۱ - ۱۱۴ ] بدین ترتیب صنف بورژوا که شامل تعداد معدودی از طبقه سوم جامعه آن زمان‏فرانسه بود، هستهء اصلی و اولیه انقلاب کبیر فرانسه را تشکیل داده، مبارزه علیه رژیم‏حاکم که در دست دو طبقه دیگر بود، آغاز کرد. البته در این راه عده‏ای از طبقات ممتازنیز با آنها همراه شدند. با توجه به این توضیح، مشخص می‏شود که اکثریت مردم آن‏کشور که همان طبقه سوم منهای بورژواها بودند، نقش قابل توجهی در حرکت سال‏۱۷۸۹ م؛ یعنی تصرف پاریس و سقوط زندان «باستیل» و تشکیل حکومت مشروطه‏نداشتند. در واقع، فساد مالی و اقتصادی و درماندگی نظام حاکم در اداره امور کشورباعث شد که رژیم متوسل به دو طبقه ممتاز شود. چون آنها به درخواست نظام حاکم‏جواب منفی دادند، به ناچار لوئی شانزدهم دستور تشکیل مجلس طبقات را صادر کرد.همچنین نکتهء دیگری که در طول انقلاب فرانسه قابل تأمل است، این است که انقلاب‏بیشتر در شهر پاریس (پایتخت) تجلی یافت و مردم سایر نقاط کشور چندان مشارکتی درحرکتهای اولیه انقلاب نداشتند. به عبارت دیگر، خاستگاه انقلاب، شهر پاریس بود ومردم سایر شهرهای آن کشور و روستاها بعد از پیروزی انقلاب به صحنه آمده، تحولاتصفحۀ ۱۷۱مهم بعد از آن را شکل دادند[ - انقلاب فرانسه، قاسم افتخاری، ص ۳۹ - ۴۳، دانشگاه امام صادق، تهران، ۶۹ - ۱۳۶۸ ]ب - روسیه جامعه روسیه در طول دوران تزاری به عنوان یک کشور کشاورزی و فئودالی شناخته‏شده بود که اکثریت مردم آن در روستاهای دور و پراکنده کشور وسیعشان تحت سلطه‏فئودالها مشغول کار کشاورزی بودند و تنها عدهء معدودی در شهرها زندگی می‏کردند. امااز اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، این کشور تحت تأثیر پیشرفتهای صنعتی سریع‏اروپا قرار گرفته، کم کم با استفاده از سرمایه‏های خارجی رشد صنعتی آن آغاز شد. باآغاز کار صنایع مختلف در شهرهای روسیه، عده‏ای از دهقانان، روستاها را ترک کرده،در کارخانجات صنعتی مشغول کار شدند. تجمع کشاورزان ناراضی از سیستم فئودالی‏کشور در کارخانه‏ها و تشکیل یک طبقه جدید به نام کارگران صنعتی (پرولتر)، زمینه لازم‏را برای مبارزه علیه رژیم تزاریسم در آن کشور فراهم کرد که از جمله آنها، شورش‏کارگران در سال ۱۹۰۵ م بود که منجر به تسلیم رژیم تزار در مقابل بعضی ازدرخواستهای آنها بود[ - انقلاب روسیه، گزاویه کوکن، ص ۱۱ - ۱۷ ] در سالهای قبل از انقلاب بر تعداد کارگران روسیه افزوده شده بود و به حدود سه‏میلیون نفر رسیده بود. اما این تعداد نسبت به جمعیت ۱۲۲ میلیون نفری آن روز روسیه،هنوز ناچیز بود. شروع انقلاب در سال ۱۹۱۷ م با اعتصابها و راهپیمایی‏های کارگران شهر«سن پترزبورگ» آغاز شد و با پیوستن عدهء کمی از گروههای دیگر به پیروزی رسید. یعنی‏درصد کمی از کارگران در انقلاب شرکت کردند نه همه آنان. سایر شهرها و گروههای دیگرنقش چندانی در آن نداشتند. پس با توجه به چگونگی شکل گیری و پیروزی، انقلاب روسیهصفحۀ ۱۷۲را هم نمی‏توان به عنوان یک انقلاب سراسری مردمی و همگانی محسوب کرد. چرا که فقطبا شرکت تعداد معینی از کارگران پایتخت که حدود دو درصد جمعیت آن کشور را تشکیل‏می‏دادند، شکل گرفته، به ثمر رسید. علاوه بر این، در این کشور وسیع و پرجمعیت، گروههاو اقلیتهای مذهبی زیادی نیز ساکن بودند که نقشی در انقلاب نداشته، بعدها بدان‏پیوستند[ - انقلاب اکتبر روسیه، مصطفی ملکوتیان، چاپ دانشکده عقیدتی - سیاسی، قم، ۱۳۷۰؛ انقلاب اسلامی در مقایسه باانقلابهای فرانسه و روسیه، محمدی ]ج - چین با بررسی روند پیروزی انقلاب چین، این نتیجه حاصل می‏شود که به طور کلی دوگروه در بر پایی و پیروزی انقلاب در آن کشور نقش مؤثر و تعیین کننده‏ای داشتند که‏عبارتند از: کارگران و دهقانان. نهضت کارگری چین که پس از جنگ جهانی اول و نابودی‏کارخانجات و در نتیجه بیکاری کارگران آغاز شده بود تا سال ۱۹۴۹ م یعنی هنگام‏پیروزی کمونیستها کم و بیش در آن کشور وجود داشت. اما نقش اصلی در پیروزی‏انقلاب آن کشور به عهدهء حزب کمونیست بود که متشکل از دهقانان و روستاییان بود[ - انقلاب چین، شاهنده، ص ۲۲ - ۵۲ ] پس از آن که حزب کمونیست بر اساس ایدئولوژی مارکسیسم در آن کشور تشکیل‏شد، مبارزهء خود علیه حکومت ملی گرایان را آغاز کرد. ازنظر ایدئولوژی مارکسیسم،اساس انقلاب بر دوش کارگران صنعتی بود و با همین تفکر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م روسیه به‏پیروزی رسیده بود. اما حزب کمونیست چین به رهبری «مائو» درآن کشور به این نتیجه رسیدکه با توجه به این که اکثریت مردم این کشور از دهقانان تشکیل شده است لذا اساس کارخود را دهقانان و روستا قرار داد. مائو با آگاه کردن دهقانان، زمینه‏های انقلاب را از آنجاشروع کرد و سرانجام هم موفق شد با تکیه بر آنها به پیروزی نایل آید[ - همان، ص ۵۳ ] نتیجه این که هرچند که کارگران هم در شروع و هم در تداوم انقلاب نقش داشتند اماصفحۀ ۱۷۳اساس کار حزب کمونیست چین برخلاف انقلاب روسیه با تکیه بر روستاییان و دهقانان‏بود. این دهقانان بودند که نقش تعیین کننده‏ای در پیروزی نهایی انقلاب چین در سال‏۱۹۴۹ م داشتند و با توجه به این که دهقانان در آن زمان بیشتر از ۲۳ جمعیت کشور راتشکیل می‏دادند[ - انقلاب چین، شاهنده، ص ۵۴ ]د - الجزایر از ژوئن ۱۸۳۰ م که نیروهای فرانسوی در خاک الجزایر مستقر شدند، نخستین‏هسته‏های مبارزه با استعمارگران هم شکل گرفت. اولین قیام به رهبری «شیخ عبدالقادر»در الجزایر رخ داد. این جنبش استقلال طلبانه که از سال ۱۸۳۰ م تا ۱۸۴۷ به پیکار باارتش متجاوز فرانسه پرداخت از اتحاد و همبستگی همه مردم قبایل الجزایر غربی و مرکزی‏تشکیل شده بود و در این زمان مبارزات ضد استعماری را در شمال آفریقا رقم زد[ - نبرد اسلام در آفریقا، سید هادی خسروشاهی، ۲ جلد، ج ۲، ص ۱۱ ] مردم قبیله‏های عرب در سرزمین الجزایر به هیچ مقوله‏ای همچون «استقلال» اهمیت‏نمی‏دادند. آنان به استقلال کشور خود و زندگی با عزت همانند گنجی ارزشمند قدرمی‏نهادند و از هیچ چیز مانند سلطه بیگانگان بر زندگی و مقدرات خویش تنفرنداشتند[ - تاریخ آفریقا، دخانیاتی، ص ۱۷۴ ] این طرز تفکر و روحیات مردم آن کشور موجبات شکل گیری قیامهای‏استقلال طلبانه متعددی را میان قبیله‏ها و بالتّبع مشکلاتی جدی را در روند استعمار درالجزایر به وجود آورد. پس از قیام «شیخ عبدالقادر»، دست کم نُه جنبش ضد استعماری‏ظهور یافت. اما عدم دسترسی مردم به سلاح و تجهیزات لازم درجنگ علیه ارتش‏فرانسه، عدم رهبری واحد و قدرتمند، همچنین فقدان یک ایدئولوژی منسجم سبب‏گردید تا این قیامها از نیروهای سرکوبگر فرانسوی شکست بخورند. قیام «اوراس» درسال ۱۹۱۶ م آخرین حلقه از این دست مبارزات بود که شکست خورد[ - همان، ص ۱۰۰ ]صفحۀ ۱۷۴از شکست قیام منطقه «اوراس» تا آغاز مرحله جدید و نهایی پیکار مردم مسلمان‏الجزایر علیه استعمارگران در سال ۱۹۴۵ م، فعالیتهای مخفی و زیرزمینی، رشته مبارزه‏علیه استعمار را به دست گرفتند[ - نبرد اسلام در آفریقا، خسروشاهی، ص ۱۱ ] با مطالعه و بررسی رویدادهای ۵/۱ قرن مبارزات ضداستعماری الجزایر به این‏حقیقت مسلّم پی می‏بریم که خاستگاه اصلی انقلاب خونین آن کشور همچون فرانسه،روسیه و چین یک طبقه یا گروه خاص نبود. به عبارت دیگر، فقط بورژواها، کارگران و یادهقانان نبودند که تنور مبارزه علیه سلطه‏گران فرانسه را گرم نگه دارند. بلکه اقشاردیگری نیز در جریان مبارزهء استقلال‏طلبانه آن کشور سهیم بودند. با این که انقلاب‏الجزایر همانند انقلاب فرانسه متّکی به مردم شهرها و یا همانند انقلابهای روسیه و چین‏متکی به کارگران صنعتی و دهقانان نبود بلکه تا سال ۱۹۴۵ م هر کدام از قیامها متکی به‏یک گروه بود و در نتیجه بیشتر مردم در آن شرکت داشتند. مثلاً قیام «سَتیف» در سال‏۱۹۴۵ م یک حرکت خرده بورژوازی شهری، قیام اُورس و کاهیلیا که از مناطق کوهستانی‏آغاز شد و از حمایت دهقانان برخوردار بود و یک حرکت روستایی بود. فرانسویان با این استدلال که الجزایر را فتح کرده‏اند، آن را متعلق به خود می‏دانستندو برای زدودن هویت ملی و مذهبی مردم الجزایر دست به اقدامهای متعددی زدند که ازمیان آنها می‏توان به مصادرهء اموال بویژه زمینهای کشاورزان، بر هم زدن ترکیب جمعیت‏از طریق اسکان مهاجرین فرانسوی در الجزایر، ممنوع کردن زبان عربی و اجباری کردن‏زبان فرانسوی در مدارس و... را می‏توان نام برد. این اقدامات سبب گردید تا بخش اعظم‏مردم، حس هویت بومی و ملّی خود را از دست بدهند. امّا با گذشت زمان و به کوشش‏علما و روشنفکران وطن دوست الجزایر، ملت برای کسب استقلال بسیج شد. مصادره اراضی دهقانان توسط فرانسویان سبب فقر آنان گردید. پیشه‏وران وبازرگانان کوچک در اثر رقابت کالاهای فرانسوی ورشکسته شدند و به ارتش بیکاران‏پیوستند. روشنفکران و دانشگاهیان نیز شاهد نابودی ساختار سنتی و بومی فرهنگصفحۀ ۱۷۵کشورشان بودند. این عوامل سبب شد تا دهقانان، بورژواها، روشنفکران و علمای دینی،کسبه و اصناف و نیز قبایل صحرانشین با اتحاد و همبستگی به طور یکپارچه برای آزادی‏سرزمینشان قیام کنند[ - تاریخ آفریقا ، دخانیاتی ، ص ۳۵۱ ] جبههء آزادیبخش ملی الجزایر از سال ۱۹۵۶ م، قشرهای وسیعی متشکل از علما،رهبران سندیکاها، دانشجویان، دانش‏آموزان و... را زیر چتر خود داشت و حتی سربازان‏ارتش که از دست نیروهای فرانسوی فرار می‏کردند، به جبهه آزادیبخش می‏پیوستند.بنابراین، نهضت آزادیبخش الجزایر برخلاف سه کشور فرانسه، روسیه و چین، یک‏انقلاب و حرکت به معنای واقعی مردمی و سراسری بود[ - تاریخ معاصر آفریقا ، ماریان کورنون ، ترجمهء ابراهیم صدقیانی ، ص ۲۵۴ ]هـ - ایران وضعیت مشارکت مردمی در انقلاب ایران با انقلابهای فرانسه، روسیه و چین به‏طور کلی فرق داشت. یکی از ویژگیها و وجه تمایز انقلاب اسلامی ایران با سایرانقلابهای دنیا، حضور گسترده و یکپارچه مردم در آن است. برخلاف کشورهای فرانسه‏روسیه و چین و همانند الجزایر، انقلاب اسلامی ایران به یک شهر و یا یک طبقه وابسته‏نبود، بلکه همهء اقشار مردم اعم از شهری، روستایی، کشاورزان، کارگران، کارمندان،بازاریان، روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون، مردان و زنان به طور گسترده و یکپارچه‏از همه شهرها و روستاها، همگام و همزمان علیه رژیم پهلوی دست به قیام زده، با دادن‏هزاران شهید و جانباز به پیروزی رسیدند[ - رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا ، کدیور ، ص ۶۳ - ۶۷ ] عاملی که باعث چنین حضور گستردهء مردم ایران در صحنهء مبارزه شد، دین اسلام‏بود. دینی که از همان چهارده قرن پیش وقتی به مردم ایران معرفی شد، با جان و دل و باآغوش باز آن را پذیرفتند و وارد زندگی فردی و اجتماعی خود نمودند. در طول ۱۴۰۰سال، تاریخ، فرهنگ، ادبیات، هنر و تمدن مردم ایران با اسلام عجین شد، ارزشها وایده‏آلهای آنها را تشکیل داد و عامل مهم وحدت اقشار مردم ایران گردید. زمانی که مردمصفحۀ ۱۷۶مسلمان ایران، ارزشها و اعتقادات حاکم بر حکومت محمدرضا پهلوی را برخلاف‏ارزشها و اصول اعتقادی خود احساس کردند، به صورت گسترده و با رهبری امام‏خمینی(ره) از پانزده خرداد ۱۳۴۲ هـ . ش دست به قیام و انقلاب زدند. انقلاب اسلامی‏مردم ایران که غالب افراد کشور در آن شرکت داشتند و دین اسلام بخصوص مذهب‏شیعه عامل حرکت آنان بود، سرانجام پس از سالها مبارزه در بهمن ۱۳۵۷ هـ . ش به‏پیروزی رسید و حکومت پهلوی را به همراه نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی سرنگون‏کرد[ - اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ، منوچهر محمدی ، ص ۲۰ و مقدمه‏ای بر انقلاب اسلامی ، صادق زیبا کلام ، ص ۶۲ - ۷۱ ، روزبه ، تهران ، ۱۳۷۲ ]


ارکان سه‏گانه قدرت اجتماعی‏ در انقلاب اسلامی و انقلابهای دیگر (۲)رهبری - ایدئولوژی رکن اولِ قدرت اجتماعی، «مشارکت مردمی» است که در درس قبل دربارهء آن‏صحبت شد. دو رکن دیگر قدرت اجتماعی رهبری و ایدئولوژی هستند. رهبری برای‏هرکاری و از جمله انقلاب که خواستار تغییر بنیادین و همه‏جانبه در تمام زمینه‏های‏سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی است، لازم و ضروری است. بدون‏حضور رهبر، حرکتها و تلاشها برای تغییر نظام، نظم و انسجام لازم را پیدا نخواهد کرد ودر نتیجه انقلاب تبدیل به شورش یا رفرم خواهد شد. به طور کلی رهبری در حرکتهای اجتماعی و سیاسی نقش مهمی را بر عهده دارد.وجود یک رهبر در هر سه مرحله از انقلاب برای هدایت مردم ضروری است. رهبری به‏دو صورت فردی و جمعی در انقلابهای مختلف از جمله انقلابهای ایران و فرانسه نمودپیدا کرده است که نوع فردی آن موفق‏تر و مؤثرتر بوده است. در صورتی که جامعه باشرایط انقلابی رو به رو شود و شکاف بین قدرت سیاسیِ حاکم و قدرت اجتماعی بیشترشود، نقش رهبر در شکل‏گیری انقلاب بسیار تعیین‏کننده و سرنوشت‏ساز می‏شود.رهبر دارای سه نقش متفاوت است که هر کدام در یک مرحله از انقلاب مشخص‏می‏شوند: اوّل رهبری به عنوان ایدئولوگ یا بنیانگذار فکریِ انقلاب، دوم رهبر یا فرمانده‏کل عملیات انقلاب (در زمان پیروزی)، سوم به عنوان معمار و سازندهء جامعه بعد اصفحۀ ۱۸۰انقلاب. اگر هر سه مورد در یک فرد جمع باشند، آن شخص، رهبرِ منحصر به فردانقلاب بوده، دارای مقبولیت و مشروعیت ویژه‏ای در بین مردم است[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، محمدی ، ص ۴۴ - ۴۷ ] ایدئولوژی نیز برای شکل‏گیری حرکتهای انقلابی لازم است. زیرا ایدئولوژی‏تنظیم‏کننده و ترسیم‏کنندهء ارزشها، ایده‏آلها و اعتقادهای حاکم بر جامعه است. بدون‏وجود ایدئولوژی، یک جامعه انسجام لازم را برای حرکت گروهی و سرنگونی ارزشهای‏حاکم و جایگزینی ارزشهای جدید ندارد. در واقع ایدئولوژی همانند ملات، افراد وگروههای مختلف جامعه را به هم پیوند داده و حفظ می‏کند. در این درس به طور اجمال‏انقلابهای فوق با توجه به این دو رکن مورد مقایسه قرار می‏گیرند[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه ، محمدی ، ص ۱۰۹ - ۱۱۰ ]انقلاب فرانسه الف - رهبری: با مطالعه انقلاب فرانسه به راحتی می‏توان به این نتیجه رسید که در آن‏انقلاب، چهرهء شاخصی که بتواند دارای همهء ویژگی‏های مربوط به رهبر باشد و در تمام‏مراحل، انقلاب را رهبری کرده و مورد قبول همه و دارای مشروعیت لازم باشد، وجودندارد. افرادی مانند «روبسپیر»، «میرابو»، «دانتون»، «لافایت»، «مارا»، «سن‏ژوست»،«بابوف» و...، هر کدام به علت روحیات و توانایی خود در زمان معین و محدودی رهبری‏مردم را پس از پیروزی به دست داشتند. و قبل از پیروزی و حتّی در زمان درگیری، مردم‏انقلابی فاقد یک رهبری فردی و یا حتی جمعی بوده‏اند[ - انقلاب فرانسه ، ملکوتیان ، ص ۵۱ - ۵۳ ] همچنین، رهبران انقلاب‏فرانسه بیشتر، از یک طبقه (طبقه بورژوا) بودند. آنها بیشتر از آن که مردم را به حرکت‏درآورند، خود سوار بر موج انقلاب می‏شدند، به همین علت فاقد پایگاه مردمی بودند.این یکی از دلایلی بود که آنها نمی‏توانستند مدت زیادی بر مسند قدرت باشند. علاوه براین، آنها پس از پیروزی انقلاب و در زمانی که رهبری مردم را به عهده داشتند با یکدیگربر سر قدرت به مبارزه برخاسته، همدیگر را به قتل می‏رساندند و این خود عاملی مهمصفحۀ ۱۸۱در سرخوردگی مردم از آنها می‏شد[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه ، محمدی ، ص ۱۵۳ - ۱۵۵ ] ب - ایدئولوژی: حاکمیت مطلق در ایدئولوژی سیاسی قبل از انقلاب فرانسه، از آنِ‏خدا بود که به وسیلهء پاپها به پادشاهان واگذار می‏شد. در واقع پادشاهان، مشروعیت‏سلطنت خود را از کلیسا دریافت می‏کردند و به همین دلیل حکومت خود را ودیعه‏ای‏الهی دانسته تا کسی نتواند به مقابله با قدرت آنها برخیزد. بدین ترتیب، حکومت‏استبدادی با مشروعیت دینی بر مردم سلطه داشت[ - همان، ص ۱۷۰ - ۱۷۶ ] عده‏ای از نویسندگان و روشنفکران فرانسه از سالها قبل از انقلاب با این نوع‏حکومت به مقابله پرداخته، انتقادهای زیادی از اوضاع اجتماعی و سیاسی آن کشورمی‏کردند که از جمله آنها «مونتسکیو»، «وُلتر» و «ژان ژاک روسو» بودند. بویژه روسو رابنیانگذار فکری انقلاب فرانسه می‏دانند. این متفکران و سایر روشنفکرانِ دیگر قرن‏هجده فرانسه از حکومت مشروطه انگلستان تمجید کرده، افکار آزادیخواهی ولیبرالیستی خود را تبلیغ می‏کردند. انقلابیون فرانسه بخصوص نمایندگان اوّلین مجلس‏آن کشور، بعد از انقلاب از افکار و عقاید این متفکران استفاده کرده، ایدئولوژی‏لیبرالیسم و حکومت دمکراسی را بنا نهادند. از خصوصیات و ویژگیهای این ایدئولوژی،انتقال حاکمیت از خدا به مردم، اصالت فرد و فردگرایی، آزادیهای فردی حمایت ازبخش خصوصی و جدایی دین از سیاست است[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، محمدی ، ص ۱۰۸ - ۱۱۷ ]انقلاب روسیه انقلاب چین انقلاب الجزایر انقلاب ایران الف - رهبری: تاریخ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م روسیه نشان دهندهء این است که این‏انقلاب فاقد یک رهبری واحد بوده است. حرکتهای انقلابی که ماه فوریه سال ۱۹۱۷ م‏در روز بین‏المللی زنان و با شرکت کارگران زن و سایر کارگران آغاز شد، بدون رهبری ودخالت هیچ یک از رهبران مارکسیستی و غیر مارکسیستی بود. در این روز، گروههایصفحۀ ۱۸۲مختلف کارگران به صورت خودجوش به خیابانها ریخته، نارضایتی خود را از اوضاع‏وخیم اقتصادی اعلام کردند. این تظاهرات چند روز به صورت خودجوش و بدون‏برنامه‏ریزی و سازماندهی هیچ گروهی در شهر «سن‏پترزبورگ» ادامه داشت که سرانجام‏منجر به درگیری و دخالت مأموران پلیس و کشته شدن عده‏ای و در نتیجه سرگونی رژیم‏تزاری در روسیه شد[ - تاریخ انقلاب روسیه ، کارمایکل ، ص ۴۶ - ۷۰ . و تاریخ انقلاب روسیه ، تروتسکی ، ج ۱ ، ص ۱۴۱ ] در این مرحله از انقلاب، یعنی سقوط رومانوفها هیچ یک از رهبران بعدی، نقشی‏نداشتند و همه از شهر سن‏پترزبورگ دور بودند. افرادی مانند لنین و تروتسکی در خارج‏از کشور، استالین و کامنف و... در تبعید یا زندان به سر می‏بردن[ - همان ، ص ۴۴ ] که پس از سقوطرومانوفها و تشکیل دولت موقت، کم کم از تبعید و زندان رها شده، رهبری حرکتهای‏انقلابی کارگران و دهقانان را به عهده گرفتند. در نتیجه پس از عدم موفقیت دولتهای‏جدید، سرانجام در اکتبر ۱۹۱۷ م، بلشویکها به رهبری لنین که شامل گروه اکثریت حزب‏سوسیال دمکرات بودند، قدرت را در کشور روسیه به دست گرفتند[ - انقلاب روسیه ، ملکوتیان ، ص ۸ - ۱۱ ]ب - ایدئولوژی: از اواسط قرن نوزدهم گروهها و سازمانهای زیادی در روسیه‏فعالیت می‏کردند که از جمله آنها پوپولیستها، سوسیالیستها، لیبرالیستها، مارکسیستها وسوسیال دمکراتها بودند. هرکدام از این گروهها دارای ایدئولوژی خاص خود بودند. ازمیان همهء این گروهها، سازمان مارکسیستی که به وسیلهء پلخانف (پدر مارکسیسم روسیه)بنیانگذاری شد مشهورتر بود. این گروه بعدها به نام سوسیال دمکرات شناخته شد. دراثر انشعابی که در آن رخ داد این گروه، به دو گروهِ بلشویک (اکثریت) به رهبری لنین ومنشویک (اقلیت) به رهبری پلخانف تقسیم شد. این دو گروه از قبل در روسیه فعّالیت‏می‏کردند و در انقلاب بویژه از مرحله دوم نقش مؤثری داشتند ولی سرانجام بلشویکهاصفحۀ ۱۸۳قدرت را بعد از پیروزی به دست گرفتند. ایدئولوژی هر دو گروه مارکسیسم بود. ازخصوصیات و ویژگیهای این ایدئولوژی اعتقاد به اصالت ماده و اصالت جمع،دیکتاتوری طبقهء کارگر، تمرکز انحصارات و ابزار تولید در دست دولت و ضدّیت با دین‏بود. البته مارکسیسم یک ایدئولوژی وارداتی برای کشور روسیه بود و پدران فکری آن‏مانند مارکس و انگلس افراد غیرروسی بودند. به همین دلیل در آن کشور دارای سابقه‏طولانی، نفوذ عمیق و ریشه‏ای نبود[ - مقایسه انقلاب اسلامی با انقلابهای فرانسه و روسیه ، محمدی ، ص ۱۷۸ - ۱۸۴ ]الف - رهبری: حزب کمونیست چین به رهبری «مائو تسه تانگ» که انقلاب کمونیستی‏۱۹۴۹ م را رهبری کرد به همراه یازده نفر دیگر در سال ۱۹۲۱ م تشکیل شد. مائو ازجوان‏ترین و فعالترین افراد تشکیل دهندهء حزب بود. این افراد که از جمله انقلابیون چین‏بودند، پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م روسیه به طرف مارکسیسم گرایش پیداکرده، بر اساس آن مبارزات خود را سازماندهی نمودند. حزب کمونیست چین از ابتدافاقد یک رهبری واحد بود امّا در میان اعضای مؤسس آن «مائو» به علت فعالیتهای زیاد ونیروی جوانی، کم‏کم شاخص‏تر شد. وی که از سال ۱۹۱۹ م از طریق رهبری یک جنبش‏دانشجویی در پکن به شهرت و اعتباری دست یافته بود، پله‏های ترقّی را در حزب‏کمونیست چین یکی پس از دیگری طی کرد و رهبری غیر رسمی آن را با فعّالیت در میان‏دهقانان به دست گرفت. سرانجام مائو در سال ۱۹۳۴ م طی یک راهپیمایی دوازده هزارکیلومتری تاریخی، از سوی «لیو شائو چی» و «چوئن لای» به ریاست کمیته مرکزی‏حزب کمونیست چین برگزیده شد و از این تاریخ تا پیروزی انقلاب به عنوان رهبربلامنازع انقلاب چین انجام وظیفه کرد. همچنین وی چند سال پس از پیروزی انقلاب هم‏تحوّلات و نوسازی جامعه چین را رهبری کرد[ - غولهای قرن ، طلوعی ، ص ۶۲۵ - ۶۸۶ ؛ افسانه و حقیقت دربارهء مائو ، محمد بامداد ] پس مائو به مدت پانزده سال به عنوان‏ایدئولوگ، فرمانده کل عملیات و هم بعد از انقلاب به عنوان معمار و سازندهء انقلابصفحۀ ۱۸۴ب - ایدئولوژی: بار اصلی و اساسی پیروزی انقلاب چین بر دوش حزب کمونیست‏آن کشور به رهبری «مائو» بود. ایدئولوژی و جهان‏بینی حاکم بر این حزب و در نتیجه‏انقلاب چین، مارکسیسم - لنینیسم بود. پس از تشکیل حزب کمونیست چین و آغازحرکتهای انقلابی به وسیلهء بنیانگذاران آن، اعضای آن بویژه مائو در رأس حزب، سعی‏می‏کردند که تمام حرکتهای انقلابی خود را با این ایدئولوژی تطبیق و براساس آن‏سازماندهی کنند[ - چین ، بررسی کشورها ، شمارهء ۱۰ ، مؤسسهء مطالعات و پژوهشهای بازرگانی ، ص ۸۰ ، وزارت بازرگانی ، تهران ، ۱۳۶۸ ] این ایدئولوژی از انقلاب روسیه به عاریت گرفته شده بود. از دیدگاه لنین نیروی‏محرکه انقلاب،کارگران صنعتی بودند. اما مائو نظریهء مارکسیسم را تغییر داد و انقلاب آن‏کشور را با تکیه بر دهقانان از روستا آغاز کرد و کارگران را هم با خود همراه ساخت. پس،انقلاب چین با نوع اصلاح شدهء مارکسیسم - لنینیسم به پیروزی رسید. اما سایر ویژگیهای‏آن را که شامل اصالت ماده و اصالت جمع، تمرکز انحصارات و ابزار تولید در دست‏دولت و ضدیت با دین را حفظ کرد[ - همان، ص ۸۱ - ۸۳ ]الف - رهبری: در فرایند نهضت آزادیبخش الجزایر رهبران متعددی ظاهر شدند که‏از نظر فکری و ایدئولوژیکی از طیف وسیعی برخوردار بوده، برای رسیدن به خواست‏مشترکشان می‏کوشیدند. «شیخ‏عبدالقادر الجزایری» نمونه‏ای از رهبران مسلمان بود که باتکیه بر مبانی اسلامی در راه آزادی الجزایر از سیطرهء استعمار به پیکار برخاست.«عبدالحمید بن بادیس» نمونه‏ای دیگر از رهبران اسلامی بود که از افکار «شیخ محمصفحۀ ۱۸۵عبده»، متفکر بزرگ جهان اسلام الهام گرفته بود. «الشیخ العقبی‏ََ» و «الشیخ الابراهیمی»دو تن دیگر از رهبران مسلمان انقلاب الجزایر بودند. اما رهبران دیگری نیز در هدایت‏جنبش الجزایر ظاهر شدند که «مسالی حاج» و «فرحت عباس» به عنوان رهبران میانه‏روو ناسیونالیسم شناخته شده‏اند. مسالی حاج به علت وفاداریش به ناسیونالیسم به عنوان‏پدر ناسیونالیسم الجزایر شهرت یافت[ - بن بلا ، مرل ، ص ۴۰۴ - ۴۰۵ ]ب - ایدئولوژی: حرکت انقلابی الجزایر زاییدهء یک اندیشه و ایدئولوژی واحد ومنسجم نبود. زیرا در این سرزمین طیف وسیعی از ایدئولوژیهای رنگارنگ و گوناگون‏وجود داشتند که مدعی هدایت و رهبری مردم بودند که از جملهء آنها اسلام،ناسیونالیسم، سوسیالیسم و... بودند. در نخستین مرحلهء انقلاب ضد استعماری، «عبدالقادر الجزایری» به عنوان چهره‏ای‏مسلمان، با انعقاد قرارداد «وسمشیل» در سال ۱۸۳۴ م در الجزایر غربی و مرکزی نوعیصفحۀ ۱۸۶حکومت اسلامی ایجاد کرد و حتّی خود را امیر مؤمنان نامید. اما این تشکیلات دوام چندانی‏نیاورد و به وسیلهء فرانسویها برچیده شد[ - الجزایر ، میرزا صالح ، ص ۱۰ ] مقارن سالهای ۱۹۳۷ م، ایدئولوژی ناسیونالیسم‏صحنه گردان مبارزات الجزایریان بود که به وسیلهء «مسالی حاج» تبلیغ می‏شد[ - جنبشهای آزادیبخش ، نشریهء شمارهء ۳۳ ، حزب جمهوری اسلامی ، حسین هدی و علیرضا بهشتی ، ص ۱۷۶ ، تهران ، ۱۳۶۱ ] اما هنگامی که جبهه آزادیبخش ملّی در تابستان ۱۹۶۲ م بار سنگین جامعهءاستقلال‏یافتهء الجزایر را بر دوش خود حس کرد، هیچ‏گونه طرح و برنامه‏ای برای ساختن‏جامعهء جدید در دست نداشت[ - اسطوره‏های انقلابی در جهان سوم ، شالیان ، ص ۱۰۲ ] بحرانی که پس از حصول استقلال در آن کشوردامنگیر جامعهء الجزایر شد، بیش از هر چیزی از فقدان ایدئولوژی انقلابی و خلأ فکری‏نهضت الجزایر حکایت می‏کرد. تنها عنصری که نقش ملات و به هم پیوستن رهبران‏نهضت را بازی می‏کرد و آنان را گرد هم آورد، اندیشهء ضد استعماری بود که در واقع تنهاعامل همبستگی مردم آن کشور هم محسوب می‏گردید. خلأ ایدئولوژیک بویژه عدم‏توجّه رهبران و ملت مسلمان کشور الجزایر به اسلام اصیل، موجب دیرپا شدن سیطرهءاستعمار و بحران بی‏هویتی برای مدت طولانی در آن کشور شد[ - همان ، ص ۹۹ ]الف - رهبری: رهبری در انقلاب اسلامی برخلاف فرانسه، روسیه و الجزایر واحد ومنحصر به فرد بود و هر سه نقش را در انقلاب ایفا نمود. امام خمینی(ره) از سالصفحۀ ۱۸۷۱۳۴۲ هـ . ش و حتّی قبل از آن به عنوان ایدئولوگ و بنیانگذار فکری انقلاب، قیام خود راعلیه رژیم پهلوی آغاز کرد. معظم‏له قبل از این که قیام را آغاز کند به عنوان مرجع تقلید،رابطه معنوی خوبی با مردم برقرار کرده و در بین اقشار مختلف مردم دارای محبوبیت‏بود. به واسطهء همین نفوذ معنوی، مدّتی هم که در عراق به حال تبعید به سر می‏بردند،ارتباط او با پیروانش قطع نگردید. مشروعیت شرعی و مردمی و مقبولیت عامه امام‏خمینی(ره) باعث شد که او کشتی انقلاب را به خوبی هدایت کرده، به پیروزی رساند.جاذبه‏ها، مقبولیت، درایت، آینده‏نگری، مرجعیت و سایر ویژگیهای او سبب شد که‏همواره در قلوب میلیونها مسلمان ایران و جهان جا داشته و همه بدون چون و چرا از اواطاعت کرده و انقلاب اسلامی را حمایت و پشتیبانی کنند. پس از پیروزی نیز با توجه به‏پشتیبانی قاطع، همه‏جانبه و فراگیر مسلمانان از آن پیر فرزانه، انقلاب اسلامی به رغم‏حوادث و دشواریهای داخلی و خارجی در جهت اهداف و اصول اولیهء خود که همان‏برپایی حکومت اسلامی براساس اسلام ناب محمدی بود به پیش رود. امام خمینی(ره)برخلاف رهبران انقلابهای فرانسه و روسیه هر سه مرحله از انقلاب را هدایت کرد و تاهنگام وفاتش رهبر بی‏چون و چرا و منحصر به فرد بو[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، محمدی ، ص ۹۵ - ۱۰۷ ؛ رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، کدیور ، ص ۵۷ - ۶۳ ]ب - ایدئولوژی: بعد از پیروزی نهضت مشروطیت، پادشاهان ایران بویژه رضا خان وپسرش محمدرضا پهلوی سعی کرده بودند که با الهام از لیبرالیسم غرب، جدایی دین ازسیاست را در ایران تبلیغ کنند. آنها همچنین با توجه به تاریخ قبل از اسلام، افکارناسیونالیستی و ملّی‏گرایی ایران را جهت توجیه سلطنت خود ترویج می‏کردند. امّا بصفحۀ ۱۸۸توجه به این که اکثریت قریب به اتّفاق مردم ایران حدود ۱۴۰۰ سال دین اسلام را قبول‏کرده و اصول و ارزشهای دینی در همهء ابعاد زندگی آنها گسترش پیدا کرده بود، پهلویهاچندان در کار خود موفق نبودند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی با توجّه و آگاهی به نفوذعمیق اسلام و فقه شیعه در میان مردم مسلمان ایران تز جدایی دین از سیاست را موردحمله قرار داده، اسلام را به عنوان بهترین ایدئولوژی انقلابی و ظلم ستیز مطرح کردند.امام خمینی(ره) با ارائه اصل «ولایت فقیه» و با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث‏منقول از ائمه معصومین علیهم السلام ثابت کردند که احکام خدا هیچ‏گاه تعطیل‏بردار نبوده و درزمان غیبت امامان معصوم علیهم السلام حکومت متعلق به فقهاست و به همین دلیل حکومت‏اسلامی را در ایران بر پا نمودند[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، محمدی ، ص ۱۹۹ ] ویژگی حکومت اسلامی براساس مکتب تشیع که بر اصل ولایت فقیه استوار است،حاکمیت مطلق الهی بر همهء شؤونات زندگی است. حکومت بر انسانها به پیامبر بزرگ‏اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پس از او به ائمه معصومین علیهم السلام واگذار شده و در زمان‏غیبت متعلق به فقیه عادل و جامع‏الشرایط است که قدرت او از طریق آراء مردم به عینیت‏می‏رسد. همچنین برخلاف انقلابهای فرانسه، روسیه، چین و الجزایر که ارزشها وایدئولوژیهای حاکم بر آنها مادی و دنیایی بود، ارزشها و ایدئولوژی انقلاب اسلامی‏ایران، الهی و معنوی و از تقدس ویژه‏ای در نزد مسلمانان برخوردار بود و توانست نقش‏اساسی و مهمی در حرکت مردم ایفا نماید.


انقلابها، پس از پیروزی انقلاب فرانسه انقلاب روسیه انقلاب چین انقلاب الجزایر انقلاب ایران الف - حاکمیت لیبرالها بعد از پیروزی انقلاب فرانسه، میانه‏روها (لیبرالها) که شامل بورژواها وسلطنت‏طلبان بودند، قدرت را در دست گرفتند. تودهء مردم که از وضع موجود در فرانسه‏ناراضی بودند، نقش مؤثری در پیروزی انقلاب نداشتند. به همین دلیل نتوانستند قدرت‏سیاسی را بعد از انقلاب به دست گیرند. بورژواها خواستار تغییرات اساسی و بنیادی درفرانسه نبودند. از همین رو با تغییر حکومت پادشاهی مطلقه به مشروطه، لوئی شانزدهم‏را در سلطنت ابقا کرده، گارد ملّی فرانسه را با عضویت افراد بورژوا به فرماندهی یکی ازصفحۀ ۱۹۲ژنرالهای ارتش سابق به نام «لافایت» برای دفاع از انقلاب تشکیل دادند. در مجلس‏مؤسسان فرانسه هم که بعد از انقلاب تشکیل شده بود، زمام امور در دست بورژواها واشراف لیبرال بود. لیبرالها تا سال ۱۷۹۳ میلادی؛ یعنی چهار سال بعد از انقلاب بر مسندقدرت باقی ماندند[ - فرانسه در عصر انقلابها ، و . دالین و دیگران ، ترجمهء فریدون شایان ، ۲ جلد ، ج ۱ ، ص ۱۵ - ۳۲ ]ب - به قدرت رسیدن رادیکالها لیبرالها در دوران حاکمیت خود در فرانسه موفق به بعضی از اصلاحات سطحی مانندلغو تقسیم‏بندی طبقاتی شدند امّا این کارها چندان مؤثر نبود و نمی‏توانست مردم فرانسه‏را راضی کند. گروههای روستایی و کارگران که بعد از سقوط زندان باستیل کم کم واردصحنه انقلاب شده بودند از محافظه‏کاری مجلس و خیانت لوئی شانزدهم به انقلاب به‏خشم آمده بودند. لوئی شانزدهم تصمیم گرفته بود که به خارج از کشور فرار کند و از آنهابرای حمله به انقلابیون و نابودی انقلاب کمک بگیرد. این گروهها مصمم بودند تاسلطنت را سرنگون کرده و حکومت جمهوری بر پا کنند[ - همان ، ص ۱۴۰ - ۱۵۰ ] این افراد که در واقع‏انقلابیون واقعی (رادیکالها) بعد از انقلاب محسوب می‏شدند، به رهبری افرادی مانندروبسپیر تصمیم گرفتند که ابتدا ضد انقلاب داخلی را سرکوب کرده، سپس به جنگ باکشورهای دیگر و متجاوز به فرانسه (پروس و اتریش) که به تحریک سلطنت طلبان قبلی‏به فرانسه حمله کرده بودند، بپردازند. شور و هیجان انقلابی که در مردم فرانسه ایجادشده بود، سرانجام باعث یورش آنها به پاریس (۱۷۹۲ م) شد. آنها با حمله به کاخ‏سلطنتی، لوئی شانزدهم را از سلطنت خلع کرده، سپس اعدام نمودند و آنگاه اعلام‏جمهوری کردند. بدین ترتیب هدایت مردم به دست انقلابیون رادیکال افتاد[ - انقلاب فرانسه ، افتخاری ، ص ۵۱ - ۶۴ ]ج - سرانجام انقلاب انقلاب فرانسه که پس از پیروزی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته بودصفحۀ ۱۹۳سرانجام در سال ۱۷۹۳ م با اعدام لوئی شانزدهم منجر به حکومت جمهوری در آن‏کشور شد. بعد از تشکیل جمهوری هم، کشور آرامش پیدا نکرد و رهبران انقلاب‏هر کدام زمانی چند قدرت را در دست داشتند و اقدام به اعدام و نابودی همکاران خودنمودند. به طوری که یک دهه پس از انقلاب، بیشتر رهبران انقلاب به وسیلهء «گیوتین» یاسایر وسایل نابود شدند. طی این سالها، هرج و مرج شدیدی در فرانسه حاکم بود تا این‏که سرانجام در سال ۱۷۹۹ م «ناپلئون بناپارت» به قدرت رسید و دیکتاتوری فزاینده‏ای‏را در آن کشور حاکم کرده، باعث جنگها و خونریزیهای زیادی در اروپا شد[ - انقلاب فرانسه ، افتخاری ، ص ۵۹ - ۷۹ ]الف - حاکمیت لیبرالها همان‏طوری که گذشت، انقلاب روسیه در دو مرحله صورت گرفت. بعد از پیروزی‏در مرحلهء اوّل و برچیده شدن بساط استبداد تزارها، چون گروههای مارکسیستی چندان‏نقشی در آن نداشتند، لیبرالها (و به قول مارکسیستها، بورژواها) با کمک مجلس «دوما»به ریاست یک شاهزاده به نام «لووف» به قدرت رسیدند. وی نیز از میان منشویکها که درآن زمان نسبت به بلشویکها میانه‏روتر بودند، شخصی به نام «کُرنسکی» را به‏نخست‏وزیری انتخاب نمود[ - تاریخ انقلاب روسیه ، تروتسکی ، ج ۱ ، ص ۱۳۸ - ۲۰۰ و انقلاب ناتمام ، ایزاک دویچر ، ترجمهء خلیل ملکی ، ص ۴۳ - ۷۵ ، جاویدان ، تهران ، ۱۳۵۸ ] اگر چه میانه‏روها و لیبرالها طی چند ماه حاکمیت خود در روسیه دست به یک سری‏اقدامهایی از جمله عفو مجرمین سیاسی و مذهبی، آزادی گفتار، مطبوعات و اجتماع،شناسایی حق اعتصاب و عضویت در سندیکاها و... زدند[ - تاریخ انقلاب روسیه ، کارمایکل ، ص ۸۴ - ۸۵ ] و این مسأله زمینه را برای به‏قدرت رسیدن رادیکالها (بلشویکها) فراهم کرد اما آنها در فکر یک تحوّل بنیادین،ریشه‏ای و همه‏جانبه در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... روسیه نبودند و فقصفحۀ ۱۹۴خواستار یک نظام پارلمانی به شیوهء کشورهای غربی بودند[ - انقلاب روسیه ، فِرّو ، ص ۲۵ ]ب - به قدرت رسیدن رادیکالها بعد از برکناری نیکلای دوم و به قدرت رسیدن لیبرالها، مردم فکر می‏کردند که‏انقلاب به پیروزی کامل رسیده است. ولی پس از مدتی چون وضعیت اقتصادی وسیاسی روسیه بهبود پیدا نکرد، بلشویکها به رهبری «لنین» خواستار برکناری دولت‏موقت «کُرنسکی» و به دست گرفتن قدرت توسط کارگران و کشاورزان شدند. لنین که دراین زمان شعارهای تندی را به نفع کارگران و دهقانان می‏داد، به عنوان یک رهبر رادیکالِ‏انقلابی شناخته شده بود. وی سرانجام توانست در هفده اکتبر ۱۹۱۷ م لیبرالها را کنارزده و از طریق بلشویکها قدرت را به طور کامل به دست گیرد[ - همان ، ص ۵۷ - ۷۰ ؛ تاریخ انقلاب روسیه ، کارمایکل ، ص ۳۰۹ - ۳۶۰ ] در این مدت حوادث و اتّفاقهای زیادی در شوروی به وقوع پیوست و لنین را مجبور کردتا از بعضی از شعارهای تند عدول کرده، سیاستهای معتدلتری اتخاذ نماید. اشغال بخشهایی‏از خاک روسیه توسط متحدین و فشار آلمان مبنی بر صلح با شوروی از یکسو و درگیریهای‏داخلی و وخامت اوضاع اقتصادی کشور از سوی دیگر، باعث شدند که لنین قرارداد صلح‏«برست لیتوفسک» را با آلمان امضا کرده، سیاست جدید اقتصادی به نام «نِپ[. - Newpolicy)دیدجـ ت‏سایسـ(] را درپیش گیرد. این دوره سرانجام با مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ میلادی به پایان رسید[ - مقایسه انقلاب اسلامی با انقلابهای فرانسه و روسیه ، محمدی ، ص ۲۷۵ - ۲۸۵ ]ج - سرانجام انقلاب اختلاف بین رهبران کشور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی که از هنگام حیات‏لنین آغاز شده بود با مرگ او تشدید شد. پس از مرگ لنین سه نفر از رهبران بلشویکها ازبقیه مشهورتر بودند. این سه نفر در این زمان که حزب کمونیست تشکیل شده بود به نام‏رهبران حزب معروف بودند و شامل «زینوویف»، «کامنوف» و «استالین» می‏شدند. درکنار اینها، تروتسکی هم دارای نفوذی در حزب بود. ابتدا این سه نفر با همکاریصفحۀ ۱۹۵یکدیگر «تروتسکی» را کنار زده پس از آن شروع به رقابت با هم و حذف یکدیگر کردند.از میان این سه نفر، استالین از بقیه خشن‏تر و جاه‏طلب‏تر بود و به دلیل همین خصوصیات‏سرانجام موفق شد همهء رهبران حزب را که احساس می‏کرد سد راهش هستند، کنار بزندو در سال ۱۹۲۷ م قدرت را به طور کامل به دست گیرد. انقلاب روسیه از این تاریخ به‏مدت ۲۵ سال تحت حکومت دیکتاتوری خشن استالین بود. او در این مدت مرتکب‏جنایتها و قتل‏عامهای فجیعی ش[ - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه ، محمدی ، ص ۲۸۶ - ۲۹۴ ]الف - حاکمیت گروههای انقلابی در چین برخلاف کشورهای فرانسه و روسیه پس از پیروزی انقلاب، انقلابیون واقعی‏یا رادیکالها که همان کمونیستها به رهبری مائو بودند قدرت را به دست گرفتند. علت این‏که لیبرالها در این کشور نتوانستند قدرت را به دست گیرند این بود که انقلاب علیه خودآنها و حکومتشان بود. ملّی‏گرایان چین به رهبری «سون یات سن» و «چیان کای چک» که‏گرایشهای لیبرالی داشتند پس از انقلاب ۱۹۱۱ میلادی قدرت را به دست گرفتند. آنهاهر چند توانستند اصلاحات محدودی از قبیل صنعتی کردن کشور، حمل و نقل،ارتباطات، آموزش و رفاه عمومی انجام دهند، ولی همین اصلاحات جزئی و اندک هم‏بیشتر در شهرها صورت گرفت که فقط اندکی از جمعیّت چین در آنها زندگی می‏کرد و نهصفحۀ ۱۹۶تنها هیچ‏گونه پیشرفتی در وضع دهقانان که بیشترین مقدار جمعیّت چین را تشکیل‏می‏دادند، صورت نگرفت بلکه وضع آنها روز به روز بدتر می‏شد. به همین جهت، حزب‏کمونیست با تکیه بر آنها حکومت ملی‏گرایان لیبرال را سرنگون کرده و خودش قدرت رابه دست گرفت[ - قدرتهای جهانی در قرن بیستم و چین ، ص ۲۵۸ - ۲۵۹ ؛ و کیورماز ، ترجمهء جمشید نبوی ، ص ۲۱ - ۳۲ ]ب - تحولات مهم بعد از انقلاب و سرانجام آن در روز اوّل اکتبر ۱۹۴۹ م هنگامی که مائو در میدان «تیان آن مِن» (دروازه صلح آسمانی)پکن در مقابل جمعیّت انبوه تشکیل جمهوری خلق چین را اعلام کرد[ - افسانه و حقیقت دربارهء مائو ، بامداد ، ص ۱۱۶ ] او و همکارانش‏با مشکلات زیادی رو به رو بودند. مقامهای انقلابی به رهبری مائو برای فایق آمدن برانبوه مشکلاتِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از یک سو و بهبود وضعیت کشاورزان آن‏کشور که در طی دوران مبارزه با رژیم گذشته و در جنگهای طولانی علیه مالکین بزرگ به‏آنها قول مساعد داده بودند از سوی دیگر، نیاز به تحولات مهمّ در جامعه داشتند. به‏همین دلیل آنها پس از پیروزی، تشکیل جلسه داده، ضمن بررسی کلی اوضاع کشور،محورهای اصلی سیاستهای داخلی و خارجی خود را مشخص کردند. از جمله اقدامهای‏مهمّ اولیه آنها، اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین روستاییان، ایجاد تعاونیهای‏روستایی، تشکیل کمونهای روستایی، در اختیار گرفتن صنایع و بازرگانی کشور، مبارزه‏علیه حیف و میل، فساد و بوروکراسی (بلایای سه‏گانه) و بلایای پنج‏گانه[ - این بلایا شامل رشوه ، فرار از مالیات ، دزدی اموال دولتی ، تقلب در قراردادهای دولتی و سرقت اطلاعات اقتصادی بودند ] بود. همچنین‏برنامه‏ریزی برای انقلاب صنعتی در طی برنامهء پنج سالهء اوّل[ - انقلاب چین ، شاهنده ، ص ۵۷ - ۶۸ ]، برنامهء جهش بزرگ به‏پیش، تشکیل کمونهای خلق[ - همان ، ص ۸۵ - ۹۵ ] (زندگی و اقتصاد اشتراکی برای مردم) و سرانجام مهمتراز همه، بسیج بزرگ توده‏ای که در سال ۱۹۶۲ میلادی آغاز شد و سپس تبدیل آن بهصفحۀ ۱۹۷انقلاب بزرگ فرهنگی در سال ۱۹۶۵ م از مهمترین تحولات و حوادث زمان مائو بود که‏منجر به تغییر ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آن کشور گردید[ - انقلاب فرهنگی چین ، سیدعلی محمودی ، ۲۱ - ۱۰۰ ، (اقتباس) ]الف - حاکمیت گروههای انقلابی پس از خروج فرانسه از الجزایر و دستیابی به استقلال، کسانی که در رأس نهضت‏استقلال‏طلبانه قرار داشتند به قدرت رسیدند. ابتدا «فرحت عباس» به عنوان‏رئیس‏جمهور برگزیده شد و احمد «بن بلاّ» هم پست نخست‏وزیری را اشغال نمود. وی‏اعضای کابینهء خود را از میان افسران سابق نهضت مقاومت برگزید. پس از اندکی «بن بلاََّ»به مقام ریاست جمهوری رسید. اینان درصدد بودند تا جامعهء نوین الجزایر را براساس‏اصول و مبانی سوسیالیسم بنا کنند. بن بلا از سوسیالیسم مارکسیستی طرفداری می‏کرد.امّا جامعه آرمانی سرهنگ هواری بومدین که در این زمان نخست‏وزیر بود، براساس‏برداشتی دوگانه از سوسیالیسم و اسلام بود. این اختلاف عقیده باعث شد که بومدین درسال ۱۹۶۵ م با یک کودتای ناگهانی بن بلاََّ را از قدرت برکنار و خود در مسند قدرت قرارگیرد. بومدین تا زمانی که بر سر کار بود. با قدرت و اقتدار کامل، یکه‏تاز میدان سیاست وحاکمیّت آن کشور بود[ - اوضاع معاصر کشورهای اسلامی ، جاسم مرغی ، ص ۴۳ - ۴۴ ]ب - تحولات بعدی انقلاب و سرانجام آن جامعهء الجزایر پس از کسب استقلال، بیشتر شبیه به یک سرزمین غارت شده بود تصفحۀ ۱۹۸الف - حکومت لیبرالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم ابتدا لیبرالها قدرت را به دست گرفتند. از این‏جهت انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای فرانسه و روسیه دارای وجه مشترک می‏باشد. بااین تفاوت که انقلاب ایران یک انقلاب مردمی و سراسری با یک رهبر واحد بود که تمام‏شرایط رهبری از نظر مشروعیت و مقبولیت لازم را داشت. امام امت(ره) ضمن آگاهی اصفحۀ ۱۹۹ماهیت واقعی لیبرالها و با توجه به مصالح جامعه و عدم تجربه کار اجرایی رهبران‏روحانی انقلاب، حکم موقت نخست‏وزیری مهدی بازرگان را که دارای وظایف مشخص‏و محدود بود، صادر کرد. بازرگان به علت همان افکار لیبرالیستی و سازشکارانه خود،همه افراد کابینه را از میان همفکران خود انتخاب کرد و سیاست گام به گام را در پیش‏گرفت. وی و همکاران او در دولت موقت چون فاقد روحیه و افکار انقلابی برای‏مدیریت سیاسی یک جامعه متحول شده بودند پس از مدت کوتاهی به علت تضادهای‏اساسی با مردم و رهبری انقلاب مجبور به استعفا شدند[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، محمدی ، ص ۱۴۰ - ۱۵۰ ]ب - به قدرت رسیدن انقلابیون پس از استعفای مهندس بازرگان، حاکمیت نسبی لیبرالها از صحنهء مدیریت سیاسی‏به پایان رسید امّا آنها به طور کامل کنار نرفتند. آنها در بعضی از وزارتخانه‏ها، شورای‏انقلاب و بعدها در مجلس خبرگان منتخب جهت تصویب قانون اساسی و در اولین‏مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری بنی‏صدر و بعضی از پستهای مهمّ کشورحضور داشتند. از این رو تا مدت زیادی مدیریت سیاسی و اجرایی کشور به طورمشترک بین لیبرالها و انقلابیون واقعی و اصیل اداره می‏شد. اما پس از عزل بنی‏صدر ازفرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی(ره) و رأی عدم کفایت سیاسی او از طرف مجلس‏شورای اسلامی و تأیید امام بزرگوار، حاکمیت لیبرالها به طور کلی خاتمه یافت و رهبری‏سیاسی و اجرایی کشور به دست وارثان واقعی آن یعنی حزب‏اللََّه افتا[ - همان ، ص ۱۵۱ - ۱۶۷ ] و از این تاریخ‏بود که دسیسه‏های داخلی و خارجی که از قبل علیه انقلاب آغاز شده بود شدت گرفت.از جملهء این توطئه‏ها جنگ تحمیلی هشت ساله، فعالیت گروههای مزدور بیگانه، تروررهبران و دولتمردان انقلاب، کودتاها و درگیریهای گروهها در گنبد، کردستان،بلوچستان، فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی آمریکا، تحریم اقتصادی و سیاسی و... رامی‏توان نام برد. امّا به یاری خداوند متعال و با رهبری الهی و پیامبرگونهء حضرت امام(ره)صفحۀ ۲۰۰و فداکاریها و ایثار امت مسلمان ایران همهء این توطئه‏ها یکی پس از دیگری خنثی‏ََ شد وانقلاب اسلامی راه خود را به سوی هدفها و ارزشهای الهی ادامه داد. پس از پایان جنگ‏تحمیلی و رحلت جانگداز بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی، حضرت آیت‏اللََّه العظمی‏خامنه‏ای رهبری انقلاب را در دوران حساس سازندگی به دست گرفته و آن را همانندمقتدایش با پیروزی و موفّقیّت کامل به پیش می‏برند.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع و ماخذ اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، منوچهر محمدی، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۶. افسانه و حقیقت دربارهء مائو، ترجمه و نگارش محمد بامداد، انتشارات هفته، ۱۳۶۳. الجزایر، غلامحسین میرزا صالح، سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار، ۱۳۶۰. انقلاب، پیتر کارل ورت، ترجمهء ابوالفضل صادقپور، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۸. انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، منوچهر محمدی، ناشر نویسنده. انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن، علی‏اصغر باغانی، مؤلف، تهران. انقلاب چین، بهزاد شاهنده، دفتر مطالعات سیاسی و بین‏المللی وزارت خارجه، تهران، ۱۳۶۵. انقلاب چین، پایگاه انقلابی منچوری و اتحاد شوروی، او . بوریسوف، ترجمهء رضا رضائی ساروی، آذرنوش، تهران، ۱۳۶۰. انقلاب روسیه، فرانسوا گزاویه کوکن، ترجمهء عباس آگاهی، آستان قدس، مشهد، ۱۳۶۹. انقلاب روسیه، مارک فرّو، ترجمهء جمشید نبوی، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۵۷. انقلاب فرانسه، ریچارد تیمز، ترجمهء عسگری پاشایی، مروارید، تهران، ۱۳۵۸. انقلاب فرهنگی چین، سید علی محمودی، دفتر مطالعات، تهران، ۱۳۶۴. صفحۀ ۲۰۶انقلاب ناتمام، ایزاک دویچر، ترجمهء خلیل ملکی، جاویدان، تهران، ۱۳۵۸. انقلاب و بسیج سیاسی، حسین بشیریه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۶۹. انقلاب و ریشه‏ها، حبیب‏الله طاهری، سازمان تبلیغات اسلامی، بی‏جا، ۱۳۶۹. اوضاع معاصر کشورهای اسلامی، جاسم مرغی، نمایشگاه دائمی کتاب، ۱۳۶۳. ایران و تاریخ، بهرام افراسیابی، انتشارات زرین، تهران، ۱۳۶۴. بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی (زیارتی) انتشارات راه امام، تهران، ۱۳۶۰. بلاغ، سخنان موضوعی امام، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۶. بن‏بلا، روبر مرن، ترجمهء خلیل کوشا، شرکت سهامی انتشار، تهران. تاریخ استعمار فرانسه، گزاویه یاکونو، ترجمه دکتر عباس آگاهی، آستان قدس، مشهد، ۱۳۶۹. تاریخ انقلاب روسیه، جوئل کارمایکل، ترجمهء هوشنگ امیر مکری، رازی، تهران، ۱۳۶۳. تاریخ انقلاب روسیه، لئون تروتسکی، ترجمهء سعید باستانی، ۳ جلد، ج اوّل، نشر فانوسا، تهران، ۱۳۶۰. تاریخ روسیه از مبادی تا ۱۹۱۷، پیر پاسکال، ترجمهء گودرز، مؤسّسهء عطایی، تهران، بی‏تا. تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلال‏الدین مدنی، ۲ جلد، ج اول و دوم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۳. تاریخ قرن بیستم، سرژبرشتین و دیگران، ترجمه امان اللََّه ترجمان، آستان قدس، مشهد، ۱۳۷۱. تاریخ قرن هجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، آلبرماله، ۷ جلد، ج ۵، ترجمهء رشید یاسمی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۶۳. تاریخ معاصر آفریقا از جنگ دوم جهانی تا امروز، ماریان کورنون، ترجمهء ابراهیم صدقیانی، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۵. تاریخ معاصر الجزایر، روبر آژرون، ترجمه منوچهر بیات مختاری، دانشگاه فردوسی مشهد، بی‏تا. تئوریهای انقلاب، آلوین استانفورد کوهن، ترجمه علیرضا طیب، قومس، تهران، ۱۳۷۲. تحولات روابط بین‏الملل از کنگره وین تا امروز، احمد نقیب زاده، قومس، تهران، ۱۳۶۹. جامعه و تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا، تهران. صفحۀ ۲۰۷جنگ تریاک، نویسنده ندارد، ترجمه ج. نوایی، انتشارات شبگیر، تهران، ۱۳۵۸. جنگ قدرتها در ایران، باری روبین، ترجمه محمود مشرقی، چاپ آشتیان، تهران، ۱۳۶۳. چین، کیورماز، ترجمه جمشید نبوی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۳ . چین، بررسی کشورها، شماره ۱۰، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، وزارت بازرگانی، تهران ۱۳۶۸. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، محمد هاشمی، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۲. حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ادارهء کل آموزش و پرورش، ۱۳۵۹. رویارویی انقلاب اسلامی و امریکا، جمیله کدیور، مؤسسه اطلاعات، تهران، ۱۳۷۲. زندگی سیاسی امام خمینی (ره) از آغاز تا هجرت به پاریس، محمد حسین رجبی، وزارت ارشاد، ۱۳۶۹. سرمایه‏داری دولتی در الجزایر، بررسی تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی الجزایر قبل ازانقلاب و بعد از استقلال، کارل فارسون و دیگران، ترجمه پیروز الف، بی‏نا، بی‏جا، ۱۳۵۸. سنت و سیاست در اسلام، همایون همتی، نوای نور، تهران، ۱۳۷۳. سیری در نظریه‏های انقلاب، مصطفی ملکوتیان، قومس، تهران، ۱۳۷۲. سیری در نهج‏البلاغه، مرتضی مطهری، مرکز مطبوعاتی قم، ۱۳۵۴. شناخت انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری، عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی، تهران، ۱۳۶۴. شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن، اسدالله بادامچیان، دانشگاه آزاد، تهران، بی‏تا. صحیفهء نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۹، (چاپ اول) ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ، پال کندی، ترجمهء محمود مشرقی و دیگران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۱. غولهای قرن، محمود طلوعی، نشر علم، تهران، ۱۳۷۰. فرانسه در عصر انقلابها، و . دالین و دیگران، ترجمهء فریدون شایان، ۲ جلد، ج اوّل، بی‏جا، ۱۳۵۸. فرهنگ دهخدا، علی‏اکبر دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، ۵۰ جلد، جلد ۸، چاپ سیروس، تهران، ۱۳۳۴.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.