نوزدهم ژویه ۱۹۴۳ به هیتلر اطلاع دادند که ارتش ایتالیا در آستانه انهدام است.
پیشوا به سرعت به ایتالیا رفت و مدت پنج ساعت به موسولینی پند و اندرز داد
که باید بسرعت ارتش ایتالیا تجدید سازمانی یابد. دو روز قبل هیتلر در شوروی
جنگی اعلام کرد تنهاتصمیمات بسیار وحشیانه می تواند ایتالیا را نجات دهد. هیتلر
به موسولینی گفت فوراً دادگاههای ویژه تشکیل دهد و عناصر مشکوک را به جوخه
اعدام بسپارند. هیتلر افزود تا می توانی اعدام کن و جزیره سیسیل را فقط
موقعی می توان نجات داد که ارتش ایتالیا تجدید سازمان عمیق پیدا کند.
«پیشوا» به موسولینی قول داد که زیردریایی های نوین خود را به کمک ایتالیا
می فرستد. هیتلر گفت انگلستان مبدل به استالینگراد جدید خواهد شد و بزودی
سلاحهای وحشتناک آلمانی به میدان فرستاده می شود.
مدت پنج ساعت موسولینی خاموش بود و هیتلر حرف می زد. وقتی دریافت مردم
پایتخت ایتالیا بمباران شده اند بشدت عصبانی شد. هیتلر به آلمان بازگشت ولی
موسولینی دریافته بود که قدرت او به پایان رسیده است.
• ۱۹۴۳: قرارداد محرمانه برای ساختن بمب اتمی
چرچیل و روزولت پس از چند روز مذاکره به توافق رسیدند ۲۰ اوت ۱۹۴۳ انگلستان
و امریکا قراردادی در مورد توسعه یک سلاح محرمانه امضا کردند. این سلاح که
تهیه آن مدتها مطمح نظر دانشمندان بود بمب اتمی نام دارد.
روزولت رییس جمهوری امریکا و وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان شخصاً این
قرارداد را امضا کردند که به موجب آن آژانس تهیه سلاح جدید حق ندارد سلاح
اتمی علیه کشور دیگر به کار برد و اگر قرار شد این سلاح علیه کشور ثالثی به
کار رود قبلاً کشور دیگر باید موافقت خود را اعلام کند.
این قرارداد پس از چندین روز مذاکره امضا شد. این طرح محرمانه توسط یک کمیته مختلط اداره می شود که مرکز آن در واشنگتن است.
روزولت موفق شد که چرچیل را قانع کند ریاست این کمیته با ژنرال مارشال به عنوان فرمانده کل نیروهای متفقین باشد.
دو سال پس از امضای این قرارداد نخستین بمب اتمی درژاپن در ۲۵ اوت ۱۹۴۵ به کار رفت.
• ۳۰ هزار تن در خارکف اعدام و تیرباران شدند
سربازان آلمانی در نواحی اشغالی در شوروی براحتی به هر روسی که مشکوک می
شدند او را تیرباران و اعدام می کردند. تنها در ناحیه خارکف سی هزار روس به
عنوان فعالیت های ضدنازی اعدام شدند. در عکس دوتن از افراد غیرنظامی شوروی
که توسط آلمانها به دار آویخته شده اند دیده می شوند.
• هفت کشور خود را نجات دادند
مردم اروپا در ژانویه ۱۹۴۳ از اقیانوس اطلس تا اورال در روسیه زیرسایه سربازان ارتش رایش سوم بودند، باا ین حال هفت کشور از آتش جنگ مصون ماندند و توانستند بیطرفی خود را حفظ کنند این هفت کشور عبارتند از: سویس، پرتغال، اسپانیا، ایرلند جنوبی، واتیکان، سوئد و ترکیه.
ولی در همه این کشورها مرکز فعالیت جاسوسان دول محور و متفقین بود.
• پنیسیلین میلیونها نفر را نجات داد
همزمان با بی رحمانه تر شدن جنگ، پیشرفتهای بزرگی در رشته پزشکی و جراحی
صورت گرفت. جنگ به کلی غیرانسانی شده بود و بیماریهای واگیر بین اسرا و
سربازان کشتار می کرد. مجروحان جبهه ها وضع بسیار اسف انگیزی داشتند.
هزاران نفر دانشمندان دول بزرگ شبانه روز تلاش می کردند بتوانند داروهای
جدید کشف کرده و وسایل جراحی را تکمیل کنند. ناگهان داروی تازه یی راهی
بازار شد به نام «پنی سیلین» که جان میلیونها نفر را نجات داد. پنی سیلین
به انواع باکتریها حمله کرده به بیمار سلامتی می بخشید. یک دانشمند انگلیسی
به نام الکساندر فلمینگ در سال ۱۹۲۸ تصادفاً پنیسیلین را کشف کرد. ولی
ماده اصلی و فعال آن در سال ۱۹۴۰ کشف شد.
برای میلیونها نفر از مجروحان جنگی داروی پنی سیلین یک معجزه بود.
این داروی حیات بخش از مسموم شدن خون دراطراف جراحات عفونی جلوگیری می کرد.
یک انستیتوی پزشکی در آلمان نیز شیوه تازه یی برای مبارزه با بیماری تیفوس
یافت. ایتالیاییها نیز داروی تازه ضدمالاریا کشف کردند. درکنار کشفیات
تازه پزشکی حرفه پرستاری پیشرفت کرد و هزاران نفر به فنون اولیه پزشکی آشنا
شدند.
پرستاران در جبهه های جنگ فداکاریهای بی نظیری از خود نشان دادند. بسیاری
از آنها بی محابا به میدان جنگ می شتافتند تا به مجروحان خون تزریق کنند.
پی نوشت ها :
1. moism.
2. Common Sense.
3. The Rights of Man.
4. The Age of Reason.
5. David Held(ed) . Political Theory Today, London, Polity Press, 1991,p.51.
6. Friedrich August Von Hayek.
7. Friedtich August Von Hayek.
8. Milton Friedman.
9. Richarn Henry Tawney.
10. C. B. Macpherson, Democratic Theory: Essays in Retrieval, London, Oxford U.P. 1975, p. 27.
امپراطوری هیتلر
جامعه شناسی تاریخی Historical socilogy
جامعه شناسی تاریخی و بررسی روابط بین الملل
معمولاً چنین پنداشته می شود که جامعه شناسی تاریخی نخستین بار در دهه 1980 در رشته روابط بین الملل مطرح شد. ولی درست تر آن است که بگوییم جریان اصلی تاریخی و غیرجامعه شناختی نظریه های روابط بین الملل در دهه 1980 در مقابل تحقیق سنتی تاریخی و جامعه شناختی که مؤلفه اصلی رشته روابط بین الملل را در سده های هجدهم، نوزدهم و نیمه نخست سده بیستم تشکیل می داد سربرآورد. به دیگر سخن، دربخش اعظم تاریخ طولانی این رشته، روال کار بر تحلیل تاریخی و جامعه شناختی بوده است.بازگشت جامعه شناسی تاریخی
بحث میان والتس و منتقدانش از اوایل دهه 1980 تا پایان جنگ سرد بر دستور کار پژوهشی جریان اصلی نظریه های روابط بین الملل سایه انداخته بود. دیدگاه او از همان آغاز از سوی برخی پژوهندگان برجسته ای به چالش کشیده شد که تاریخ و جامعه شناسی را جنبه مهمی از رشته روابط بین الملل می دانستند. شاید تأثیرگذارترین کتاب دهه 1980 کتاب یک جلدی نوواقع گرایی و منتقدان آن (1986) بوده که کیئن آن را گردآوری و ویرایش کرده بود. فصلی از کتاب که جان روگی نگارش آن را برعهده داشت از اهمیت خاصی برخوردار بود زیرا حاوی این بینش کلیدی «مخالف دوران محوری» بود که والتس به واسطه عدم درک تفاوت های بنیادی موجود میان نظام بین الملل قرون وسطی و نظام بین الملل نو، راهی برای شناخت رابطه مکانی بی مانند موجود میان دولت های نو ندارد. در همان کتاب، ریچارد اشلی خاطر نشان می سازد که نو واقع گرایی والتس نوعی «تاریخ باوری ایستا»ست که با منجمد ساختن نهادهای سیاسی نظم جهانی موجود، امکان آینده تغییر به چیزی متفاوت با نظام موجود را منتفی می سازد. رابرت کاکس، نظریه پرداز انتقادی، با تمایز قائل شدن میان نظریه محافظه کار مشکل گشا و نظریه انتقادی همین نکته را پیش تر می برد. برخلاف نظریه مشکل گشا، نظریه انتقادی از مسلم و بدیهی انگاشتن نظام موجود سرباز می زند و جست و جوی راه هایی برای کارآمدتر کردن نظام موجود را رد می کند. در عوض، نظریه انتقادی اساساً می خواهد ریشه های اجتماعی-تاریخی توسعه آن را تشکیل می دهند کشف کند و روندهای اجتماعی ممکن را که شاید به دگرگونی آن بینجامد برملا سازد. پژوهندگان روابط بین الملل بر پایه این انتقادها برای مقابله با دوران محوری جریان اصلی نظریه های روابط بین الملل هرچه بیش تر به جامعه شناسی تاریخی روی آورده اند.تشکیک در فرض های کلی جریان اصلی نظریه های روابط بین الملل
همگان قبول دارند که رایج ترین فرض رشته روابط بین الملل این است که قلمرو بین المللی همواره نظامی اقتدارگریز از واحدهای سیاسی «همانندی» بوده که ویژگی های داخلی آن ها ربطی به رفتارهای بین المللی شان نداشته است. اما این فرض ظاهراً آرامش بخش و بی اشکال را جامع شناسان تاریخی از بنیاد به چالش کشیده اند. نخست، آنان روشن ساختند که ادعای غلبه داشتن واحدهای همانند بی اشکال نیست و در مقابل مدعی شدند که وضعیت بهنجار در تاریخ جهان، وجود واحدهای ناهمانند بوده است. برای نمونه، در نظام قرون وسطایی اروپا، جوامع سیاسی فئودالی در کنار دولت شهرها (مثلاً ایتالیا)، اصناف شهرها (مانند هانسای آلمان) و نیز پیکربندی های امپریالیستی مختلف در زمان های گوناگون وجود داشتند. جان روگی (Ruggie 1986)برای توصیف نظام پیشانوی اروپا از اصطلاح مناسب «دگرسالار» استفاده می کند. بنابراین وجود ادعایی «واحدهای همانند» برخوردار از حاکمیت امروزی در واقع خاص نظام موجود است و ویژگی بی زمان و عام سیاست جهان نیست. این به نوبه خود بدان معناست که باید در مورد ریشه های «واحدهای همانند» خاص دوران نو یعنی همان دولت های برخوردار از حاکمیت بازاندیشی کنیم. وانگهی باید توجه کنیم که اقتدارگریزی (که پیش از نظام فعلی هم البته به درجات مختلف وجود داشته است) نمی توانسته است علت وجودی واحدهای ناهمانندی پیش از 1948 یا واحدهای همانند پس از آن باشد.خواندنی های پشنهادی
-1996 Biersteker,T.J.and Weber,c.(eds) State Sovereignty as Social Construct,Cambridge:Cambridge University Press.
در تاریخ 1897 میلادی پس از آنکه محل اجلاس نخستین کنگره یهود در شهر بال سوئیس طعمه حریق گشت، اسنادی به دست پلیس تزاری افتاد که بعدها به پروتکلهای 24گانه یهود معروف شدند. این اسناد در حقیقت عهدنامههایی بود که راه آینده صهیونیستها را به منظور سلطه بر جهان ترسیم میکردند. این پروتکلهای 24 گانه که در واقع اصول سیاست صهیونیسم و نوع نگرش آنان به جوامع انسانی را نشان میدهد، حتی سالها پیش از تاسیس رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین گویای دسیسههای شیطانی آنها بر ضد جهان بشریت است.
پروتکل اول:
حق با زور است. آزادی ایدهای بیش نیست.
الفبای سیاست عبارت است از: اختلافات حزبی، استبداد مطلق در حکومت، رواج مشروبات الکلی،
کهنهپرستی و تباهی اصول و قواعد.
پروتکل دوم:
شالودههای تفرق یهود: جنگهای اقتصادی،
حکومتهای ظاهری و مشاوران مخفی مانند دولت آمریکا
پروتکل سوم:
افعی نماد یهود که مفهوم آن عبارت است
از: اختلال در معیارهای شرعی و قانونی کشورها، ترور و وحشت در کاخها و حکومتها،
حمایت از پارلمانها و سخنرانان و نویسندگان پرحرف و کمکار، سوءاستفاده از قدرت،
بردگی اقتصادی، تاجگذاری و حکومت پادشاهان حاکم (یهود) بر سراسر جهان.
پروتکل چهارم:
مراحل مختلف یک حکومت جمهوری از دید
یهود: آزادیخواهی توسط عوامل یهود، رقابت اقتصادی بینالمللی، نقش سفتهبازیها و
زرپرستی که نتیجه آن را در پروتکل پنجم میبینیم.
پروتکل پنجم:
راههای ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر
یهودی: گرفتن زمام قدرت با حربه آزادیخواهی، تاثیر فراوان انتقاد و عیبجویی در
تخریب و ویرانگری اندیشهها بهوسیله فن مخرب سخنوری.
پروتکل ششم:
انحصار و وابستگی ثروت کشورها و بیرونآوردن
ثروتهای مستغلاتی (زمین) از دست دولتها، تجارت صنعت و بورسبازی، رواج عیاشی و
تجملپرستی، افزایش دستمزدهای کارگری و گران کردن مایحتاج عمومی و ترویج عوامل هرج
و مرج و میگساری.
پروتکل هفتم:
مسلح شدن یهود جهت دفاع و حملات شدید،
سرکوب قیامها توسط عوامل، برافروختن جنگهای محدود و منطقهای یا جهانگیر،
رازداری رمز موفقیت سیاست ما (یهود)، استفاده از مطبوعات و افکار عمومی، استفاده از قدرتهای
عواملی مانند آمریکا، چین، ژاپن و دولتهای دیگر.
پروتکل هشتم:
بهکارگیری حقوق قانونی بصورت مبهم و
گمراهکننده توسط دستیارانی از مرکز صهیونیست در مدارس و در میان فارغالتحصیلان
سطح بالای علمی، اقتصاددانها و میلیونرها، صاحبان پستهای بزرگ و حساس در حکومتها.
پروتکل نهم:
پیاده کردن اصول آزادیخواهی آنطور که
ما در تعلیمات خود به ملتها میآموزیم، از بین بردن مفهوم و اندیشه یهودستیزی با
استفاده از ابزار دیکتاتوری، ترور و وحشت توسط خدمتگزاران ما، ایجاد فرضیههای
دروغ و
به راه انداختن جنبشهای سری و لانههای
مخفی با استفاده از شور جوانان نا آگاه.
پروتکل دهم:
نمای بیرونی صحنه سیاسی یهود: وعدههای
تو خالی انقلاب و آزادی ، از بین بردن اعتماد به نفس توسط رهبران دست نشانده .
پروتکل یازدهم:
برنامههای قانون اساسی جدید در حکومتها
و انقلابهای نوین توسط عوامل ما، نمای بیرونی آزادی در حکومتها است.
پروتکل دوازدهم:
تسلط برمطبوعات و بنگاههای خبرگزاری،
ترقی در قاموس یهود، همبستگی در مطبوعات به صورت زنجیرهای، دامن زدن به خواستهای
مردم در اطراف شهرها وروستاها و افشای خطای حکومتها.
پروتکل سیزدهم:
نیاز به مسائل سیاسی و صنعتی و تفریحات
و سرگرمیها مانند نیاز انسان به نان روزانه است.
پروتکل چهاردهم:
یهودیت دین آینده: شکلهای آینده بردگی
در قالب دین پوشیده و ناشناخته خواهد بود.
پروتکل پانزدهم:
قیام یهود کودتایی که جهان آینده را
فراخواهد گرفت، اعدام سرنوشت آزادیخواهان و حتی دستنشاندههای ما، یهود مظهر پدر
در حکومتهای جهان، پادشاه اسرائیل همان پدر جهان است.
پروتکل شانزدهم:
از بین بردن و عقیم کردن برنامههای
آموزشی دانشگاهها، جایگزین کردن تعالیم و راهبردهای ما بوسیله قدرت تبلیغ در
مراکز علمی، حذف آموزش آزاد به منظور فراری دادن نظریات نوین،استقلال فکر.
پروتکل هفدهم:
وکالت قضایی تنها از آن ماست که با نفوذ
روحانیون دستنشانده به نام آزادی وجدان با
از میان برداشتن حکومت پاپ و جایگزین
کردن پادشاهی یهود در مبارزه با کلیسای فعلی انجام میشود.
پروتکل هجدهم:
اندیشه تدابیر دفاعی مخفی، زیر نظر
داشتن توطئهها از داخل و خارج، تدابیر دفاع علنی با به دستآوردن ابزار جنگی
هرچند مخالف جهان باشد، ایجاد گارد مخفی پیرامون پادشاه یهود، از بین بردن صبغه
مذهبی حکومتها بر دین یهود، دستگیری، زندان و اعمال فشار با کمترین شبهه.
پروتکل نوزدهم:
اندیشه حق ملتها در ارائه شکایات و
پیشنهادها در جامعه که همان آشوب سیاسی در حکومتها است.
پروتکل بیستم:
برنامه مالی یهود: مالیات تصاعدی، خزانهداری
کل و اسناد وام با بهره، کاهش سطح دستمزدهای کارگری، وامهای دولتی و انتشار اوراق درصدی ربا.
پروتکل بیست و یکم:
قرضه داخلی، دیون و مالیاتها، تبدیل
دیون به دیون تلفیقی، ورشکستگی بانکهای پسانداز و درآمد (قرضالحسنه)، حذف ارزشهای
صنعتی.
پروتکل بیست و دوم:
اسراری که در آینده معلوم خواهد شد با
عمل به پروتکل بیست و یکم، بدهیهای دولتها و شالوده آینده خوب برای ما به شمار
میروند.
پروتکل بیست وسوم:
بیکاری صنعتگران، از بین بردن ممنوعیت
باجگیری و مشروبات الکلی برای از بین بردن جوامع و ادیان پیشین غیر یهود و احیای
برگزیده خداوند که همان حکومت یهودیت است.
پروتکل بیست و چهارم:
تلاش ما در تثبیت و تقویت سلاله پادشاه
داوود که به یهود ختم میشود، تربیت و آماده کردن پادشاه برای حکومت و تخت و کنار
زدن وارثان غیر شایسته هرچند از تبار داوودی باشند. فقط پادشاه و دستیاران سه گانه
او حاکمان جهان و تعیینگر سرنوشت امت یهود هستند، در واقع تلاش ما بر آن است تا
پادشاه یهود را از هر عیبی مبرا داریم.