آشنایی با برخی مفاهیم اولیه علم سیاست
برای مبتدیان رشته سیاست
سیاست چیست
سیاست از قدیمی ترین فعالیت های انسان ها است.چه کسی قدرت دارد؟چه کسی باید فرمان بدهد؟چه کسی فرمان ببرد؟از هنگامی که بشر زندگی گروهی را آغاز نموده با این مسائل تا کنون سر وکار دارد. فرهنگِ معین: سیاست یا خط مشی، عبارتست از «خط سیر و راهی که انسان پیشرو دارد». این کلمه ریشهی عربی دارد(از ساس یسوس) و به معنی «رام کردن اسب» است . دانشواژه (politics) از واژه یونانی پولیس (polis به معنی شهر) بر گرفته شده است. ارسطو گفته است : «انسان به حکم physis موجودی است که برای زندگی در polis آفریده شده است» از نظر یونانی ها سیاست دانش مربوط به امور یک شهر وشهر و دولت از هم جدائی نا پذیر بودند. یونانی ها در جاهای زندگی می کردند که ما امروز آنها را «شهر – دولت» می نامیم. هر شهر – دولت یک شهر حومه و اراضی اطراف آن را در بر می گرفت. افزون بر آن واژه پولیس در زبان یونانی تنها در بر گیرنده شهرنبود بلکه در معنی «دژ» «دولت» و جامعه هم به کار می رفت. حمید عنایت در پیشگفتار ترجمه سیاست ارسطو توضیح داده است که: مفهوم شهر با polis یونانی تفاوت آشکار دارد. شهر به معنای جایگاه زیست مردمان را در یونانی asty مینامیدند. polis در آغاز قلعه ای بود که در پای asty ساخته میشد اما مفهوم آن تغیر یافت و به معنی جامعه منظم سیاسی به کار رفت. برخی از محققان می گویند که واژه polis در اسناد آتن به خصوص به معنای جامعه سیاسی یک کشوردر ارتباط با کشورهای دیگر و یا به عبارت بهتر به معنای «شخصیت بین الملل» کشور آمده و در برابر آن واژه «دموس» demos ریشه دموکراسی بر مجموعه سازمان داخلی یک شهر اطلاق میشد. سیاست را سایر فرهنگ نامههای انگلیسی زبان در تعابیری مانند :برنامه، شیوهی عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما و ... نیز بکار بردهاند.عناصری که درتعریف سیاست نقش دارند عبارتند از:
1- شکل یا صورتبندی جامعه یا ساختار سیاسی جامعه.این که جامعه سیاسی از نظر ساختاری به چه صورتی است عملا در رهیافت سیاست نقش دارد.مثلا شهروندی که در جامعه قبیله ای زندگی می کند تا شهروندی که در دولت ملی ،دیدگاهش وتعریفش از سیاست فرق می کند.
دریک جامعه ودولت پادشاهی مهمترین عنصرجامعه شاه است ومهمترین موضوع موردمطالعه سیاست،شاه،مشروعیت وعملکرد وتاثیر شاه برزندگی سیاسی است.در حالیکه درنظام دولت ملی عناصردیگری اهمیت دارد.پس هرگونه تعریفی ازسیاست ازساختارنظام حاکم متاثراست.
2 -نخبگان وصاحبان اندیشه:عالم تفکروتعقل عالم خواص است که درنتیجه تلاش یا به دلیل رابطه با ماورای طبیعت به آن دست می یابند.اگرمخروط فرهنگی جامعه را ترسیم کنیم این ها در راس هرم اند.(ستارگان جامعه اند).سپس روشنفکران بعد مردم عامی.مثلا پیامبران که بحث مدینه فاضله ،عدالت ،جهانداری را مطرح کردند یا فلاسفه ،مدنی الطبع بودن انسان ،قرارداد اجتماعی وضع مدنی .....این ها اسوه های سیاست اند.
3- ا نقلاب: انقلاب های بزرگ هم در نحوه نگرش به سیاست و تعریف اجتماعی آن تاثیر داشته است.مثلا :انقلاب های ساختاری واقتصادی ،ا نقلاب های فکری و فرهنگی وانقلاب های سیاسی-اجتماعی.تعریف سیاست با توجه به انواع انقلاب متفاوت خواهد بود.
تعریف سیاست
سیاست در ادوارگوناگون زندگی بشر با برداشت های متفاوت مواجه وتعاریف مختلف از آن ارائه گردیده است.در یونان باستان سیاست یعنی رسیدن انسان به سعادت،در قرون وسطی به معنی رستگاری انسان ودر عصر جدید به مفهوم آزادی ورسیدن انسان به قدرت بکار رفته است.
سیاست از دیدگاه دانشمندان غربی
سقراط سیاست را رسیدن انسان به سعادت از طریق فضیلت دانسته و مجرای تحقق آن را در فرمانروائی و حکومت خوب می داند. اوحکومت را در پنچ شکل، حکومت فرمانروای عادل, حکومت سلطان مستبد، حکومت نجبا (اشراف و قشر ممتاز), حکومت اغنیاو حکومت عامه مردم مطرح می کند. سقراط حکومت عامه را که مستلزم دخالت افراد نا صالح می باشد رد و حکومت فرمانروای عادل با تقوی و با فرهنگ را ترجیح میدهد.به نظر او در حکومت فرمانروای عادل است که فضیلت محقق گردیده انسان به سعادت دست می یابد.
افلاطون در کتاب جمهوریت و رساله های خود حکومت را از چند زاویه بررسی می کند .گرچه نظریات افلاطون را به جهت کثرت و تنوع آن نمی توان به یک جمع بندی مشخص رساند ولی او فصل نوی در اندیشه سیاسی در زمینه های حکومت و جامعه به و جود آورد. عده ای معتقد اند که حکومت از دید افلاطون به پنچ نوع حکومت فلاسفه، نظامیان، اغنیا, عامه مردم و استبدادی تقسیم شده است.افلاطون ضمن ترجیح حکومت فلاسفه می گوید : زمامدار باید فیلسوف باشد و بهترین دولت ها آن است که بهترین مردم حکومت کنند و حکیم حاکم باشد و حاکم حکیم شود. افلاطون در نظریه جدید بعد از کتاب جمهوریت و وظیفه دولت و نظام سیاسی را تعلیم و تربیت مردم دانست. فرمانروایان را به شبان یا چوپان تعبیر کرد.
ارسطو انسان را موجود اجتماعی ودر نتیجه سیاسی می داند«غایت سیاست خیری خواهد بود که اختصاص به انسان دارد .اگر چه در واقع خیر فرد وخیر مدینه یکی است ،با وجود این حفظ ورعایت خیرمدینه برخیرفرد مقدم ومقدستراست ».ارسطو از سیاست علم سیاست را مراد می کندوبه شکلی آن را مطالعه علمی دولت-شهر ویا چیزی که به هنر سیاست مربوط می شود می داند.اگر ما از طرف ارسطو سیاست را تعریف کنیم چنین خواهد بود:هر آنچیزی که در شهر میگذرد و بدنبال سعادت آدمی است ،سیاست نامیده می شود.ارسطو سیاست را مساوی با ایجاد اعتدال می داند. ارسطو مردم را به سه قسمت تقسیم کرده ( اغنیا –توده مردم – طبقه متوسط که معتدل ترین مردم هستند ) به عقیده ارسطو اساس دولت در طبیعت انسان است و دولت برای تا ًمین نیاز های انسان است که اولین نیاز جسمانی است که سبب پیدایش خانواده شد. ارسطو استقلال نهاد خانواده را ضروری میداند. به عقیده وی قانون و عدالت در قالب دولت، مردم را به هم پیوند میدهد.
سنت آگوسیتن قدیس سیاست را راه رسیدن انسان به رستگاری تعریف می کند.او کتابی دارد بنام «شهر خدا».در این کتاب تصویری از دو شهر زمینی وشهر خدا ارائه می دهد.شهر زمین جایگاه گنهکاران وشهر آسمان مقر بندگان صالح خداوند وآمرزیده شدگان است.سیاست یعنی تدبیری که انسان بتواند از شهر زمینی خود را به شهر آسمانی برساند.
توماس اکویناس پس از گذشت حدود هشت قرن بعد از ارسطو حکومت را به مثابه یک کشتی که نا خدای آن مذهب و روحانیون هستند می داند و می گوید : «حکومت کردن به معنی هدایت کشتی است و ماهیت حکومت را از همین شباهتی که میان دوکلمه هست باید فهمید......و به همین دلیل حکمرانان دنیوی، پاسدار مقاصد فرعی زندگی فردی و اجتماعی انسان اند».هدف حکومت مانند هدف کشتی رساندن بار ومحموله از بهترین راه به مقصد است.غرض اجتماع این است که به کمک پارسائی به نعمت همجواری خدانائل گردد.پس سیاست رهنمونی بشر به سوی سعادت است.
ماکیاولی از نویسندگان معاصر غرب است. اندیشه سیاسی او حذف دین و اخلاق از گردونه سیاست است. وی ضمن انکار قانون الهی کاملا" تفکر عادی سیاسی دارد و هدف زندگی را رفاه و لذایذ مادی می داند. ماکیاول اصل را درحکومت وقدرت میداند و ابزار لازم قدرت را یاد آور میشود. گرچه معتقد است که معلوم نیست انسان صاحب فضیلت از این ابزار استفاده کند وی حکومت جمهوری را بر حکومت سلطان (سلطنتی) ترجیح میدهد.
ژان بدن نخستین کسی که تعریف علمی از حکومت ارائه می کند. او می گوید اگر در حکومت ،مردم سهیم باشند، دمکراسی، اگر عده ای حکومت کنند، اشرافی و اگر یک فرد حکومت کند سلطنتی است. ژان بدن حاکمی را که خدا ترس دور اندیش، دلسوز، عاقل و معتدل و عادل و مقتدر باشد تا وقتی که با عدالت حکومت می کند بر حق میداند. گرچه این حاکمیت را از طریق موروثی و کودتا و یا از راه قانون بدست آورده باشد.
تعاریف جدید سیاست
ماکس وبر سیاست یعنی کوشش برای شرکت در قدرت ویا کوشش برای نفوذ درتخصیص قدرت چه در میان دولت ها و چه در میان گروه در یک دولت.پس به زعم وبر آنچه سیاست ر ااز حوزه دیگر فعالیت های بشری جدا می کندقدرت است،زیرا قدرت همیشه وجود دارد.
مورگانتا «سیاست تنها مبارزه برای قدرت است».پس علم سیاست مطالعه قدرت است.اگر سیاست تنها مبارزه قدرت باشد در جامعه جنگ همه علیه همه همواره حاکم است.اما دنیای سیاست از رقابت علیه قدرت هم خالی نیست.اگر انسان ها همه فرشته بودند،ضرورتی برای تشکیل حکومت وجود نداشت.و اگر فرشتگان بر جامعه حکومت می کردند،نه به اداره وکنترل عوامل داخلی حکومت نیاز بود ونه به تعیین حدود واختیارات.انسان هم قدرت طلب است وهم نظم خواه .هم با تدبیر اداره امور را می چرخاندوهم به رقابت می پردازد.
موریس دورژه سیاست در همه جا ذوجنبتین است.تصویر ژانوس خدای دو چهره مظهر حقیقی دولت است.دولت ضمن این که قدرت سازمان یافته و ابزار سلطه یک طبقه علیه طبقه دیگر است،وسیله ا ی است برای تامین نوعی نظم اجتماعی ونوعی همگونی کلیه افراد در اجتماع در جهت مصالحه عمومی. این دو همیشه با همدیگر است هرچند سهم هر یک به حسب موقعیت ها تغییر می کند. نقد این تعریف رابطه دو طرف را سلطه آمیز می داند.در حالیکه می تواند رابطه آزادانه و آگاهانه بر اساس آمریت باشد نه سلطه پذیری دیگر این که اگر سلطه پذیری باشد دیگر نظم وهمگونی جهت مصلحت عمومی چه معنی دارد.
سیاست هنر استفاده از امکانات است( اغلب برای فعالان سیاسی ممکن نیست به همه هدف های خود برسند بنا بر این باید بلند پروازیها را با قدرت خود متناسب کنند. هیچ کس بیش از قدرت یا امکانات خود نمیتواند در سیاست اعمال نفوذ کند و تأثیر گذارد). سیاست، حکومت کردن بر انسانها است : کایتا نوموسکا در طبقه حاکم و آستین رانی درحکومت بر انسانها در مورد رابطه کسانی که حکومت میکنند و کسانی که بر آنها حکومت میشود میان فرمان روا و فرمانبردار بحث می کنند و استدلال می نمایند که این رابطه مرکز زندگی سیاسی است. سیاست، مبارزه برای کسب وحفظ قدرت است: مهمترین تعریف سیاست در میان متفکران سیاسی غرب این است که آن را مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه می دانند. سیاست یعنی دانستن اینکه : چه کسی می برد، چه می برد، چه موقع میبرد، چگونه میبرد، و چرا میبرد. این تعریف هارولد لاسکی از سیاست است. سیاست، توزیع آمرانه ارزشهااست : که به ایستون تعلق دارد، سیاست را هنر حکومت کردن تعریف نموده اند(فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد) نولی: همه آن فعالیت های که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت، تحکیم قدرت دولت، و استفاده ار قدرت دولت همراه است .تعریف نولی هم تازگی ندارد و در واقع بیان دیگری است از اینکه سیاست مبارزه برای کسب، حفظ افزایش یا نمایش قدرت است.
اگر بخواهیم تعریفی به نسبت فراگیر از سیاست در اختیار داشته باشیم این چنین خواهد بود: سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد گروه ها و احزاب (نیروهای اجتماعی) و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولت با دولت های دیگر در عرصه جهانی است. بنابراین تعریف میتوان از سیاست یک فرد، از سیاست یک گروه، از سیاست یک حزب و از سیاست یک حکومت نام برد. و از لحاظ بین المللی هم سیاست خارجی دولت را مشخص کرد . سیاست بر گزیده منافع هریک از نیروهای اجتماعی نامبرده است .
ابو نصر فارابی از فلاسفه مشهور اسلامی الگوی اندیشه و نظام سیاسی را مدینه فاضله بر اساس بنیاد های فلسفی و سیاست را حاصل خدمات حاکم به مردم به منظور رسیدن به سعادت می داند . فارابی از علم مدنی یاد می کند.که هدفش بحث در افعال ورفتار ....وملکات و اخلاق است و این که رواج این افعال در میان مردم توسط حکومتی امکان پذیر است که «تنها به نیروی خدمت وفضیلت »به چنین کاری دست می زند.به نظر فارابی این خدمت عبارت است از پادشاهی وفرمانروائی وحاصل این خدمت سیاست است.غایت علم سیاست یا علم مدن بحث در سعادت عملی آدمی است یعنی برقراری ملکات و اخلاق در آدمی وخدمت دولت در پایداری از آن ها و همین خدمت سیاست است. پس سیاست تامین سعادت آدمی است.
ابوعلی سینا فیلسوف مشهور اسلامی درکتاب السیاسه و رساله اثبات نبوت خود اندیشه دینی سیاسی خود را تبیین کرده است . در کتاب السیاسه به مباحث پیرامون سیاست مدنی و کشور داری می پردازد و در رساله اثبات نبوت فلسفه بعثت پیامبران را بیان می کند. ابن سینا هدف نهائی یک جامعه مدنی و سیاسی را رسیدن به سعادت می داند و برای وحی و نبوت بعد سیاسی قایل است... او قانون وسیاست را که دورکن اصلی یک جامعه متمدن است به انبیاً اختصاص می دهد. به عقیده وی پیامبرقانونگذار و سیاستمدار بر جسته جامعه به شمار می رود و تنها اوست که میتواند این دو مسوً لیت را به عهده داشته باشد. ابن سینا در کتاب فی اثبات النبوه می گوید : پیامبران با سیاست و فن مدیریت و مردمداری که داشته اند، امور مادی مردم را سامان دادند و به یاری مکتب فلسفی الهی زندگی معنو ی را برای مردم کمال بخشیدند.
ابوحامد غزالی ازمتفکران معروف و بر جسته اسلامی است. غزالی در کتاب احیاً العلوم دین،دین را کاملا" سیاسی می داند.از نظر غزالی زندگی اجتماعی انسان به چهار صنعت کشاورزی، پارچه بافی بنائی و سیاست وابسته است که مهمترین این صنایع و فنون سیاست است.از دید غزالی تفکیک میان علم دین و سیاست امری نا ممکن است.
ابن خلدون مثل ارسطو سیاست را علم مطالعه شهر و سعادت آدمی را در آن می داند.«سیاست مدنی دانش تدبیر و چاره جوئی خانه یاشهر است به مقتضای آنچه اخلاق وحکمت ایجاب می کند تا توده مردم رابه روشی که متضمن حفظ نوع وبقای او باشد وادار کند». به نظر حمید عنایت جوهر سیاست همانا هنرزیستن و کارکردن با دیگران است.سیاست هنر حکومت کردن است. در مجموع می توان تعریف سیاست را به سه دسته تقسیم کرد:1- دسته ای که سیاست را بر انسان وبرغایتی که سیاست در آن خصوص باید دنبال کند متمرکز می کنند.2- دسته ای دیگر نحوه بر خورد انسان با امکانات دنیائی رامد نظر دارند و سیاست را با توجه به روند وکارکرد زندگی سیاسی تعریف می کنند.3- دسته سوم غایت وروند سیاست را موضوع سیاست نمی دانند و به آن بعد از سیاست توجه دارند که در همه جا و صرف نظر از فرهنگ و زمان ومکان در سیاست حضور دارد.
در تفکرات جدید تعریف سیاست مبتنی بر چگونه حکومت کردن است.چگونه خدمات وارزشها در جامعه تقسیم می شود.؟سیاست تخصیص آمرانه ارزشها در یک جامعه است.یعنی سیاست به نحوه توزیع خدمات و امکانات کشور که حکومت در جامعه انجام می دهد توجه دارد.در راه توزیع به ناچار منافع مختلف و گاه متضاد وجود دارد وهنر سیاست رسیدگی به حل و فصل این رقابت ها است.پس عنصر اساسی در تعریف سیاست :1- انسان 2- امکانات مادی که هم محدود است وهم مورد نیاز انسان. یکی از دانشمندان تعاریف دو گروه بالا را چنین جمعبندی کرده است به نظر او سیاست شامل جنبه های زیر است.
الف- نوعی فعالیت که به کوشش افراد وگروه ها وجوامع برای منافع ،در حال رقابت هستند.توجه دارد.
ب- نوعی از فعالیت با توجه به این واقعیت که کوشش مزبور در شرایط متغیر ودر کمبود های نسبی رخ میدهد،محدود می شود.
ج- نوعی از فعالیت که در آن به دنبال منافع بودن ،پیامد های چنان بزرگی دار د که بطور بارزی بر کل اجتماع ویا برقسمت اعظم آن تاثیر می گذارد.
چنانکه دیدیم در حالیکه دو گروه یکی بر غایت و دیگری بر روند سیاست توجه دارند، دسته سومی هم است که بر هر دو گروه معترض اند.آن ها معتقد اند که قدرت وجه بارز زندگی سیاسی است.این دید متعلق به کسانی است که مخالف مدنی الطبع بودن انسان اندووضع طبیعی انسان را نا مطلوب می دانند.انسان تنها پس از ورود به وضع مدنی می تواند حیات انسانیش را به منصه ظهور برساند.چون در وضع مدنی حیات انسان عقلانی می شودوقواعد بازی روشنتر می گردد.ماکیاولی برجسته ترین متفکر این نحله است.به نظر او بایدواقعیت سیاست را به آنچه در سیاست می گذرد دید ،نه در آرزو.او در کتاب گفتار ها می نویسد:«امنیت انسان غیر ممکن است ،مگر اینکه با قدرت جفت شود».بعد ها هابز گفت «قدرت جز سرشت آدمی است».قدرت جز دائمی سیاست شد.«قدرت در آدمی است وتنهابا مرگ پایان می یابد.».
چهار مفهوم مختلف از سیاست
1-سیاست به معنی هنر حکومت وفعالیت های دولت. polisهمان فعالیت دولت است.پس اکثر نهاد های اجتماعی از این تعریف خارج می گردند.
2- سیاست فعالیت عمومی نه فعالیت مربوط به علایق خاص افراد.این فکر به ارسطو باز میگردد.تنها انسان می تواند زندگی خوبی داشته باشد.
3-سیاست به عنوان ابزار خاص حل نزاع ها ،اختلافات که باید از طریق مذاکره حل شودونه زور.
4-سیاست به معنی تولید ،توزیع و استفاده از منابع حیات اجتماعی،یعنی چیزی در باره قدرت.
علم سیاست
هرچند در گذشته بسیاری از اندیشمندان به علمی بودن سیاست تردید داشته اند:مثل اگوست کنت،جان استوارت میل و....اما تلاش های انجام شده در قرن 20 از این تردید ها کاست.در بیانیه پایانی کنفرانس فلادلفیا(1965) چنین آمده است:«هیچ جنبه ای از زندگی اجتماعی نیست که با سیاست ارتباط نداشته باشد».پس سیاست علمی است که در بسسیاری از عرصه های پژوهش اجتماعی سهیم است.عنوان های مانند سیاست،حکومت،نهاد های سیاسی،علم سیاست،حکومت مقایسه ای،نظریه سیاسی،فلسفه سیاسی سیاست ملی،سیاست عمومی،سیاست مقایسه ای وسیاست بین الملل و..
رهیافت های علم سیاست
تنسی در مبانی علم سیاست سه رهیافت: سنتی،علوم اجتماعی وانتقادی را مطرح نموده است.رهیافت سنتی که بیشتر در انگلستان معمول بوده مسائل سیاسی را با نگاه به کشور خاص وبا کمک ابزار ها مفاهیم فلسفی - تاریخی بررسی می کند.بحث نهاد های سیاسی، فلاسفه بزرگ،حکومت تطبیقی و.... رهیافت علوم اجتماعی بیشتر در آمریکا رایج است.تلاش این است که نظریات عمومی یا قوانین مربوط به سرشت سیاسی را از طریق مطالعات یا رهیافت کلی و عمومی بدست آرند.پس علوم سیاسی یکی از رشته های علوم اجتماعی است شامل جامعه شناسی واقتصاد که به تحلیل علمی داده ها می پردازد. رهیافت انتقادی معتقد به مطالعه عمومی وکلی است.این گروه نه طرفدار یک رشته دانشگاهی بلکه طرفدار یک نظریه عمومی است.مثل مارکسیسم ،لیبرالیسم و... ، رهیافت تاریخی - توصیفی ، قبل از سال 1900 بررسی سیاست بطور عمده زیر سلطه فلسفه ،تاریخ وحقوق بودوتا هنوز هم این نقش باقی است.
رهیافت مرحله گذار(رفتاری) : کتاب طبع بشر در سیاست از گراهام والاس وکتاب روند حکومت از بنتلی که در 1908 منتشر شد،آغاز دگرگونی در مطالعات سیاسی بود. رهیافت رفتاری در آمریکا وپس از جنگ جهانی دوم رایج گردید.دیوید مارش در کتاب روش ونظریه در علوم سیاسی 6 رهیافت برای مطالعه علم سیاست مطرح کرده است: نظریه هنجاری،مطالعات نهادی،تحلیل رفتاری،نظریه انتخاب عقلانی،فمینیسم و تحلیل گفتمان نظریات سیاسی به دو دسته :کلاسیک(از سقراط تا ماکیاول) و جدید(از ماکیاول به بعد) تقسیم می گردد که هر کدام ویژگی خود را دارد.
1-محور نظریات قدیم فضیلت بود.محور نظریات جدید آزادی است.
2-در نظریات قدیم جامعه بر فرد تقدم داشت.انسان ذاتا اجتماعی است.پس ذاتا سیاسی هم است.(تفاوت در این است که جامعه چگونه اداره شود.ازقبل تعیین شده یا انتخابی است).
3-مفهوم زمان حلقه ای ودورانی است.اما در نظریات جدید این مفهوم صعودی است(نوآوری ،تغییر ،انقلاب،تعیین سرنوشت)
4-نظم قدیم کیهانی است.سلسله مراتبی وهمه از قبل تعیین شده .اما نظم جدید طبیعی است ومبتنی بر آزادی.
قدرت
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عبد الرحمان عالم(استاد برجسته علوم سیاسی و روابط بین الملل)
علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی پدیده های اجتماعی نظر دارد. « تحلیل سیاسی به انسان کمک می کند تا جهانی را که در آن زندگی می کند بهتر بشناسد و از میان شقوق گوناگون پیش روی خویش بهترین را انتخاب کند و بالاخره موفق شود به تغییرات کوچک و بزرگ که هر کدام یکی از جنبه های لا ینفک زندگی می باشند تأثیر بیشتر ببخشد.» علم سیاست چیست؟ عرصه ها و تقسیمان آن -علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی پدیده های اجتماعی نظر دارد. « تحلیل سیاسی به انسان کمک می کند تا جهانی را که در آن زندگی می کند بهتر بشناسد و از میان شقوق گوناگون پیش روی خویش بهترین را انتخاب کند و بالاخره موفق شود به تغییرات کوچک و بزرگ که هر کدام یکی از جنبه های لا ینفک زندگی می باشند تأثیر بیشتر ببخشد.» مر کز ثقل تحلیل و بررسی علم سیاست دولت است.نظر عدۀ دیگر آن است که علم سیاست با حکومت سرو کار دارد . اگر گروه سوم تلفیقی از این دو نظریه را می پذیرند، مانند پل ژانت، متفکر و محقق فرانسوی، که می گوید علم سیاست آن بخشی از علوم اجتماعی است که دربارۀ بنیادهای دولت و اصول حکومت بحث و بررسی می کند.در نظر سنّتی ، اغلب گفته شده که بررسی دولت در بر گیرندۀ حکومت هم هست، زیرا دولت بنا به مقاصد عملی از راه ارگان های حکومت عمل می کند. هارولد لاسکی گفته است؛ «...بنا به مقاصد ادارۀ عملی کارها ، دولت همان حکومت است.» اما از برخی جهات، واژه ی حکومت فراگیر تر است. «حکومت» اگر در معنی وسیع به کار رود، به اندیشه ی بنیادی کنترل و اطاعت متکی است ، پدیده ای است که با جامعه ی انسانی توسعه یافته است. به عقیده ی سجویک، علم سیاست « جامعه های دارای حکومت را بررسی می کند، یعنی جامعه های را که اعضای آن ، دست کم در مسائل معینی ، به اطاعت از دستورات برخی از افراد یا مجموعه ای از افراد که بخشی از جامعه اند، خو گرفته باشند .» این تعریف عرصه ی علم سیاست را گسترده می کند و آن را از دولت هم فراتر می برد.مفهوم سنّتی علم سیاست ، به عنوان علم بررسی دولت یا حکومت دیگر مناسب دانسته نمی شود. این مفهوم بر شکل تأکید می کند و به قانون گرایی یا دقت ظاهری بیش از حد در اجرای قوانین می انجامد. هم چنین روند پویا و نتایج را نادیده می گیرد. اینک به طور کلی پذیرفته شده است که علم سیاست باید در برگیرندۀ سازمان غیر رسمی و رفتار سیاسی در جامعه باشد که ساختار رسمی حکومت و نیز نیروهای سیاسی تأثیر گذار بر آن را نیز در بر می گیرد.یکسان شمردن علم سیاست با مطالعه و بررسی دولت نو هم مورد اعتراض قرار گرفته است. واژه ی «دولت»تا بیش از سدۀ پانزدهم کاربرد سیاسی نداشت، و وقتی چنین کاربردی یافت به صفت « نو» موصوف شد. تعریف علم سیاست با نظر خاص به دولت ، به گمان معترضان، این نتیجه را به بار می آورد که دولت نو شکل نهایی (و نه انتقالی ) سازمان سیاسی است که علم سیاست با آن سرو کار دارد و یگانه واحد سیاسی است که رفاه بشر را تأمین می کند.بنابر این، عرصۀ دانشی که علم سیاست اینک می کوشد آن را در بر گیرد. از دولت فراتر می رود. کاتلین معتقد است که «سیاست» بررسی جامعۀ سازمان یافتۀ انسانی است و پیش از هر چیز جنبه های سیاسی زندگی جامعه را مطالعه می کند. بنابر این نظر بر ترن دو ژوونال،« سیاست» روابط سیاسی را که همزمان با گردهمایی انسانها به وجود آمده است، بررسی می کند این گونه نظر ها عرصۀ مطالعات علم سیاست را تا بدان حد گسترده می کنند که در بر گیرندۀ همۀ چیزهایی می باشد که به جنبۀ سیاسی زندگی اجتماعی مربوط است یا روابط سیاسی انسانها با یکدیگر را بررسی می کند . اما ضمن در نظر داشتن فراگیری علم سیاست و توانایییهای نو یافته ی آن، باید در برابر این وسوسه مقاومت کرد و هر چیزی را که به زندگی انسان در جامعۀ سازمان یافته مربوط است در آن جا نداد.محققان و متفکرانی مانند هارولد لاسول، چارلز مریام، ماکس وبر، برتراند راسل، واتکینس و هانس مور گنتا، ب سرنوشت پویای سیاست تأکید کرده اند، معتقدند که قدرت، مفهوم اساسی سیاست است و همه شاخه های علم سیاست را به هم می پیوندد. برای مثال، لا سول در تعریف علم سیاست گفته است:«علم سیاست به صورت یک نظام تجربی عبارت از مطالعۀ چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است.» و « عمل سیاسی، عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد.» سیاست و علم سیاست با قدرت موجود در جامعه از لحاظ ماهیت، پایه، عرصه و نتایج سرو کار دارند. « کانون توجه» دانشمند علم سیاست روشن و آشکار و عبارت است از شناخت مبارزه ای که در راه کسب یا حفظ قدرت، اعمال قدرت یا نفوذ بر دیگران، یا جلوگیری از اعمال آن وجود دارد. هم چنین گفته شده است که:« سیاست {مقوله ای}دربارۀ قدرت است، یعنی مربوط به توانایی کارگزاران، کارگزاری ها و نهادهای اجتماعی برای حفظ یا تغییر محیط اجتماعی یا مادی خودشان. مقوله ای است دربارۀ منابعی که شالودۀ این توانایی را تشکیل می دهند و نیروهایی که آن را اعمال می کنند و بر آن تأثیر می گذارند.»توجه و تأکید بر قدرت، شکل گرایی نظر سنّتی را از بین برده و به تحلیل واقع گرایانۀ روند سیاسی انجامیده است. تعریف معطوف به قدرت از علم سیاست هم چنین توجه به این واقعیت را خواستار است که نیروهای کنترل کنندۀ شکل و رفتار دولت همانند نیروهایی هستند که در دیگر گروههای سازمان یافته مانند خانواده، اتحادیۀ کارگری و تعاونی ها ( که فعالیت اغلب آن ها غیر سیاسی است)عمل می کنند.با این حال، نظریه های مربوط به تعریف سیاست با مقوله قدرت از برخی جهات رضایت بخش نیست. اول این که، این نظریه ها میان حوزه های اجتماعی و سیاسی قدرت تفاوت نمی گذارند. روابط قدرت و نفوذ زمانی« سیاسی»است که تا حدی سازمان یافته باشد و در جایی «سیاسی» است که اقدامات سازمان ها، دارای نوعی مشروعیت، مدعی اطاعت و احترام مردم، دانسته شود. دوم، سیاست مبارزه در راه قدرت به دور از انگیزه های هدفدار نیست. اما تأکید بر قدرت هدف هایی را که بر حسب آنها قدرت به کار می رفته است و تضاد هدف ها را که قدرت از آن پدیدار می شود، دستخوش ابهام می کند. در واقع ، پایان سیاست، رسیدن به یک خط مشی است _ سازش میان متضاد بر حسب منافع و ارزش های معینی که مشترک هستند. دیوید ایستون هم معتقد است که سیاست به «توزیع آمرانه ی ارزشها برای جامعه »مربوط است. با این همه، مهم ترین عنصر تعیین و اجرای سیاسی قدرت است و شناخت آن وظیفۀ اصلی و اولیۀ علم سیاست است. قدرت هسته و مرکز ثقل سیاست را به وجود می آورد و همۀ کشاکشها در زندگی سیاسی به قدرت مربوط است.نولی، تعریف هایی چند از علم سیاست را بدین شرح آورده است:
1 ) سیاست « هنر استفاده از امکانات است» اغلب برای فعالان سیاسی ممکن نیست به همۀ هدف های خود برسند، بنابر این باید بلند پروازیها را با قدرت خود متناسب کنند.هیچ کس بیش از قدرت یا امکانات خود ممی تواند در سیاست اعمال نفوذ کند و تأثیر گذارد.2 ) سیاست « حکومت کردن بر انسانها»کایتانو موسکا در طبقۀ حاکم و آستین رانی در حکومت بر انسانها، درمورد رابطۀ کسانی که حکومت می کنند و کسانی که بر آن ها حکومت می شود، میان فرمانروا و فرمان بردار، بحث می کنند و استدلال می نمایند که این رابطه مرکز زندگی سیاسی است.3 ) سیاست « مبارزه برای قدرت است» مهم ترین تعریف سیاست در میان متفکران سیاسی غرب این است که آن را مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه می دانند.4 ) سیاست یعنی دانستن این که :« چه کسی می برد، چه می برد، چه موقع می برد، چگونه می برد؟ و چرا میرد؟» این تعریف هارولد لاسکی از سیاست که جنبۀ شعاری دارد و به راحتی می توان آن را به یاد سپرد. اما باید دانست که این تعریف، تعریف « علم سیاست» است و نه خود سیاست، زیرا از دانستن و از علم و آگاهی سخن می راند.5 ) سیاست « توزیع آمرانۀ ارزش هاست» که به ایستون تعلق دارد و انتزاعی ترین مفهوم سیاست است.وسر انجام، نوعی نولی خود تعریفی از سیاست ارائه می کند:« همۀ آن فعالیتهایی که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت، تحکیم قدرت دولت، و استفاده از قدرت دولت همراه است.»تعریف نولی هم تازگی ندارد و در واقع بیان دیگری است از این که سیاست مبارزه ای برای کسب، حفظ، افزایش یا نمایش قدرت است.اگر بخواهیم تعریفی به نسبت فراگیر از سیاست در اختیار داشته باشیم، می توانیم آن را چنین تعریف کنیم : سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد، گروهها و احزاب ( نیروهای اجتماعی)و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان دولت با دولت های دیگر در عرصۀ جهانی است. بنابر این تعریف می توان از سیاست یک فرد، از سیاست یک گروه، از سیاست یک حزب و از سیاست یک حکومت نام برد. و از لحاظ بین المللی هم سیاست خارجی دولت را مشخص کرد. سیاست در بر گیرندۀ منافع هر یک از نیروهای اجتماعی نام برده است. در صورت اختلاف میان آن نیروها، این منافع با یکدیگر برخورد پیدا می کند، در صورت اتحاد و همکاری میان آنها هماهنگ می شود. به دیگر سخن، نیروهای اجتماعی، در صورت برخورد منافع یا تضاد منافع، با یکدیگر به کشمکش می پردازند، و در صورت هماهنگی و اشتراک منافع با یکدیگر متحد می شوند. چگونگی رهبری و هدایت این هماهنگی ها یا برخوردها، سیاست را پدید می آورد. سیاست عرصۀ برخوردها و هماهنگی های منافع و روابط نیروهای اجتماعی است.در این تعریف، به مسئله کاربرد قدرت نیز توجه شده است. سیاست برخاسته از تضاد باشد یا از هماهنگی، در هر حال، برآمده از قدرت است، با این تفاوت که در تضاد ، قدرت به صورت غیر صلح آمیز، از راه زور، اجبار یا خشونت، و در هماهنگی به صورت صلح آمیز، از راه ترغیب، پاداش یا نظیر این ها به کار برده می شود.به برنامه ها و روش های افراد، گروه هاو احزاب، حکومت ها و دولت ها برای رسیدن به هدف ها نیز سیاست می گویند. این معنی سیاست، با برنامه ریزی و پی گیری آن ارتباط دارد و البته همیشه با معنی نخست آن همراه است. سیاست حساسترین حوزۀ فعالیت انسان در جامعه است و سخت تحت تأثیر فرهنگ، اندیشۀ مردم، منافع و نظریات گروهی و شخصی، و عوامل اقتصادی هر جامعه قرار دارد و خود نیز بر آن تأثیر می گذارد.در پرتو این تعریف از سیاست می توان « علم سیاست» را نیز چنین تعریف کرد: علم سیاست، رشته ای از آگاهی اجتماعی است که وظیفۀ آن شناخت منظم اصول و قواعد حاکم بر روابط سیاسی میان نیروهای اجتماعی در داخل یک کشور، و روابط میان دولتها در عرصۀ بین المللی است.این رشته از آگاهی و دانش اجتماعی، کارکرد اصول و قواعد حاکم بر روابط میان نیروهای اجتماعی را کشف می کند و چگونگی کارکرد آ؛ن ها را نیز آموزش می دهد. علم سیاست برای کشف این اصول و قواعد، به طور کلی سازمان و عملکرد حکومتها، احزاب سیاسی و گروههای ذی نفوذ، نهاد های اجتماعی و اندیشه های سیاسی را بررسی می کند. از لحاظ روابط بین الملل نیز به مطالعۀ مؤسسات و سازمانهای بین المللی، سیاست و حکومت در کشورهای گوناگون، دیپلماسی عمومی، روابط بین الملل، حقوق بین الملل، و سیاست خارجی کشورها می پردازد تا به شناخت و آگاهی لازم دربارۀ بنیادهای روابط میان آنها دست یابد.
عرصۀ علم سیاست
پس از تعریف علم سیاست، اینک باید عرصۀ آن را معین کرد. فرهنگستان علوم سیاسی و اجتماعی آمریکا، در 28 و 29 دسامبر 1965، برای بحث دربارۀ عرصۀ، هدفها وروش های علم سیاست کنفراسی در فلادلفیا برگزار گردید. آلفرد دوگرازیا، دیوید ایستون، هری ایکشتن، هانس مور گنتا، نورمن پالمر و دانشمندان یگری برای شرکت در بحث ها به این کنفرانس دعوت شده بودند.در این کنفرانس گفته شد که مرزهای دقیق و مشخص علم سیاست را نمی توان به آسانی معین کرد. هیچ جنبه ای از زندگی اجتماعی نیست که با سیاست ارتباط نداشته باشد، و بنابر این ، در قلمرو و بررسی علم سیاست قرار نگیرد. علم سیاست در بسیاری از عرصه های پژوهش اجتماعی سهیم است و با رشته های علمی مانند تاریخ، اقتصاد ، جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، اخلاق، حقوق، آمار، جغرافی، و رشته هایی دیگر پیوند دارد. اما همان طو که خواهیم دید، علم سیاست ، یک، « کانون توجه » دارد که مطالعات خود را بر آن قرار می دهد. هم چنین مواد و داده های خاص خود دارد.علم سیاست، پویا است : علم سیاست سرشت، پایه ها، روند ها، عرصه و نتایج اقتدار و قدرت در جامعه را بررسی می کند. « قدرت» را در این معنی نباید نیروی اجبار گر تلقی کرد.پایۀ اخلاقی قدرت و نفوذ اندیشه ها بر انسان به طو ر عمده در فلسفه و روان شناسی سیاست نمودار می شود. بحث دربارۀ خاستگاه ها و هدف های قدرت به اندازۀ مطالعۀ اعمال آن اهمیت دارد. افزون بر آن، بررسی قدرت، سیاست شناس را از ارگانهای حکومت به سنجش دیگر نهادها، مانند اتحادیه های کارگری، نهادهای دینی، شرکت های بازرگانی و مانند آنها می کشاند. در واقع، مطالعۀ هر نوع از مجتمع ها و گردهمایی ها جویای قدرت و نفوذ ، به علم سیاست مربوط است. بدین قرار ، موضوع علم سیاست در بر گیرندۀ همۀ اندیشه ها و نهادهایی است که با قدرت و اقتدار، و نفوذ در جامعه سرو کار دارند. این علم هم چنین رفتار سیاسی (یعنی قدرت جویی )گروه ها، سازمان ها و نهاد های کم و بیش جدا از دولت را که می کوشند بر سیاست عمومی و راستای دگرگونی اجتماعی تأثیر گذارند، بررسی می کند، این بررسی به هیچ دورۀ ویژۀ تاریخی و نیز به هیچ حوزۀ معین جامعۀ بشری محدود نیست، مگر از لحاظ تسهیل بررسی ها، از بررسی تاریخ و نیز از راه تحقیق در جریان های موجود در جامعه می توان داده های تجربی مورد نیاز علم سیاست را به دست آورد.علم سیاست، توضیح حال: بررسی تجربی پدیده های و روندهای سیاسی موجود بخش مهمی از وظیفه ی علم سیاست است. این بررسی به مفاهیم سیاسی رایج و نیز به گروه ها و سازمان های جویای قدرت و نفوذ در جامعه توجه دارد . علم سیاست ، به ویژه مفهوم دولت ، ریشه ها، و ویژگی ها، شکل هل و ساختار آن ، روند و کار کرد آن ، هدف ها و کار ویژه های آن، روابط آن با اتباع و شهر وندان و گروه های گوناگون، و نیز روابط آن با دیگر دولت ها و سازمان های بین المللی را مطالعه می کند. در واقع، رشد حقوق بین الملل و سازمان های بین المللی ، بُعد تازه ای به بررسی های علم سیاست افزوده است و در یک معنی، آن را علم الاجتماع ساسی جهانی کرده است.بررسی های رفتار سیاسی، به ویژه دادن رأی ، در حال حاضر، پر ابهام است. اما سنجش افکار و آمار های انتخاباتی داده های لازم برای این گونه بررسی ها را فراهم می کند و این بررسی ها اطلاعات زیادی دربارۀ انگیزۀ رأی دهندگان به دست می دهد.علم سیاست، فهم گذشته: بررسی قدرت و اقتدار، و نفوذ در گذشته به فهم و شناخت نهادها، اندیشه ها و روند های امروز ین بسیار کمک می کند. این جنبه از مطالعه، کوشش هایی را در بر می گیرد که از زمان های باستان به عمل آمده است تا در بارۀ دولت، حکومت، حقوق، و فتار سیاسی استنباط هایی به دست آورد و به نتایج قابل آزمایشی برسد. هم چنین در بر گیرندۀ بررسی مراحل آغازین سیاسی سازمان یافته، تکامل شکل های سیاسی از ساده به پیچیده و نیز بررسی تاریخ تدوین قوانین اساسی است. علم سیاست متضمن بررسی جریان های گوناگون اندیشۀ سیاسی و نیز فهم و شناخت نقش گروه ها و سازمان های جویای قدرت و نفوذ در جامعه است.علم سیاست، پیشنهاد کنندۀ سیاست: هدف نهایی همۀ بررسی های علم سیاست این است که پدیده های سیاسی را با این نظر بشناسد که به تصمیمات عملی دربارۀ سیاستی که باید اتخاذ شود، بی انجامد. در این مورد ، سیاست شناس روش های تجربی ، تاریخی و قیاسی را تر کیب می کند، گرایش کلی این روش ترکیبی آن است که راستای احتمالی جریان تحول را کشف کند و روند های موجود سیاسی از لحاظ هدف هایی که می خواهند به آن ها دست یابند، بررسی شوند. پیش نهاد ها و طرح ها برای اصلاح ساختار و روند های سیاسی موجود، بخش پذیرفته شدۀ علم سیاست است.علم سیاست، در مرحلۀ جنینی: با وجود این واقعیت که تفکر سیاسی بیش از 2500 سال قدمت دارد، علم سیاست هنوز در دوران کودکی است. ارنست بارکر، نخستین استاد علم سیاست در کمبر یج ،در سخنرانی افتتاحی خود راجع به علم سیاست گفت : که عده ای آن را « نامفهوم، شاید مشکوک و احتمالاً جدل آمیز » می دانند.علم سیاست ، در مقایسه با تاریخ پیچیدۀ و غیر قابل قیاس ، در مقایسه با حقوق یا اقتصاد فاقد روش اختصاصی تفکر و واژگانی فنی پذیرفته شده، و در مقایسه با علوم طبیعی و زیستی، فاقد دقت و موضوع مشخص است. اما اگر علم سیاست با جامعه شناسی مقایسه شود، ساده، منسجم و متراکم به نظر می رسد. علم سیاست، اگر چه طی سدۀ حاضر بسیار پیش رفته است، اما هنوز در حالت تغییرات پی در پی و رشد است.
تقسیمات علم سیاست
کمیته ای که یونسکو در 1948 بر پا داشت تا اساسنامۀ انجمن بین المللی علم سیاست را آماده کند، موضوع های مورد مطالعۀ علم سیاست را بدین شرح بر شمرد:1 )نظریۀ سیاسی-الف. نظریۀ سیاسی ب.تاریخ اندیشه های سیاسی2 ) حکومت الف.قانون اساسی ب.حکومت ملی پ.حکومت منطقه ای و محلی (ایالتی و لایتی) ت. ادارۀ امور عمومی ث. وظایف اقتصادی و اجتماعی حکومت ج. نهاد های سیاسی تطبیقی 3 ) احزاب ، گروه ها و افکار عمومی الف. احزاب سیاسی ب. گروه ها و گرد همایی ها پ. مشارکت شهروندان در حکومت و ادارۀ امور عمومی ت. افکار عمومی4 )روابط بین الملل الف. سیاست بین الملل ب.سازمان های بین المللی پ.حقوق بین الملل دانشگاه های کشورمان گوناگون، بسته به نیازها، در این تغییراتی در این تقسیم بندی هستند.
--------------------------------------------------------------
منبع: بنیادهای علم سیاست/مؤلف:عبدالرحمان عالم / انتشارات: نی /چاپ:یازدهم 1383