سیاست دو ستونی نیکسون -کیسینجر
سیاست دو ستونی نیکسون - کیسینجر و نقش ژاندارمی ایران
از آغاز ریاست جمهوری «نیکسون» و نقش مهمّی که «هنری کیسینجر» از ابتدا بهعنوان «مشاور امنیت ملی» و سپس وزیر خارجه، در هدایت سیاست خارجی آمریکاداشت، نقطه عطف جدیدی در روابط خارجی ایران و آمریکا به وجود آمد، زیرا از یکسو نیکسون در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش به عنوان معاون «آیزنهاور»، نقشمهمی در جریان کودتا و بازگرداندن شاه به قدرت داشت و از همان زمان با شاه روابطدوستانه ای برقرار کرده بود و از سوی دیگر کیسینجر نیز که فرمان دیپلماسی آمریکا رابه عهده گرفته بود، یکی از طرفداران شاه در منطقه بود. به همین دلیل زمینه لازم برایواگذاری نقش جدید به ایران و تبدیل آن به یکی از مهره های اصلی و نگهدارندهء منافعآمریکا در منطقه فراهم شد. مسأله دیگری که در ارتقای نقش ایران به عنوان یک قدرتمنطقهای مؤثر بود، اعلام خروج نیروهای ا نگلیسی از شرق کانال سوئز و منطقه خلیجفارس تا آذر ۱۳۵۰ هـ. ش و عدم آمادگی آمریکا جهت حضور فیزیکی و تأمین امنیتکشورهای کوچک و تازه استقلال یافته حاشیه جنوبی خلیج فارس و نیز حراست وحفاظت از منابع انرژی منطقه بود که برای غرب اهمیّت حیاتی داشت.[- جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۳-۱۰۲ و ۱۰۸-۱۰۷؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۴۶-۳۲۳ ] تنها کشوری که میتوانست نقش ژاندارمی و امنیت منطقه را تأمین کند، ایران بود. امّاسردمداران آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که در صورتی که چنین نقشی به ایرانصفحۀ ۲۰۸واگذار شود، ممکن است در بین کشورهای عرب منطقه عکس العمل منفی به وجودآورد. به همین علت بود که سیاستی معروف به «دو ستون»[. ۱-TwoPillarsPollicy. ]توسط نیکسون و کیسینجربرای حفظ امنیت خلیج فارس در نظر گرفته شد که ایران و عربستان هر کدام یکی ازستونهای آن را تشکیل میدادند. البته عربستان سعودی که یک کشور کم جمعیت ونسبت به ایران عقب مانده تر بود، نقش عمدهای را به عهده نداشت و نقش اصلی حفظامنیت و حراست کشورهای کوچک و منابع نفت به عهده ایران بود، چرا که ارتش مجهزو منظم داشت.[- جنگ قدرتها در ایران، روبین ، ص ۱۰۳-۱۰۲ و ۱۰۸-۱۰۷؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۴۶-۳۲۳ ] کمی بعد از اعلام سیاست دو ستونی، سیاست خارجی جدید آمریکا دربارهء کلیهمناطق مهمّ و بحران خیز جهان توسط نیکسون در سخنرانی او در سال ۱۳۴۸ هـ. ش /۱۹۶۸ م در جزیرهء گوام بیان شد که بعدها مشهور به «دکترین نیکسون یا دکترین گوام»گردید. بر اساس این دکترین، مسؤلیت حفظ امنیت و دفاع هر منطقه به عهده کشورهایهمان منطقه بود که در واقع دوست و حافظ منافع آمریکا نیز بودند و آمریکا از نظرنظامی، اقتصادی، سیاسی و تسلیحاتی از آنها پشتیبانی و حمایت میکرد.[ - ص ۱۰۶-۱۰۵ ؛ یک بستر و دو رؤیا، آندره فونتن، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۱۷۲ ]هدفآمریکا از اعلام سیاستهای جدید که در واقع مکمل یکدیگر بودند، از یک سو کاهشهزینههای نظامی و تسلیحاتی خود و از سوی دیگر، فروش سلاح وتجهیزات بیشتر بهکشورهای مورد نظر و در نتیجه سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلیخود بود که بر اثر جنگ ویتنام دچار بحرانها و اعتراضهایی شده بود. از این تاریخ به بعد، سیاست دو ستونی و دکترین نیکسون اساس روابط خارجیایران و آمریکا قرار گرفت و ایران که تا این زمان نقش درجه دومی در سیاست منطقهایآمریکا داشت، به دوست درجه اوّل و حافظ منافع آمریکا و ژاندارم خلیج فارس تبدیلشد. در سالهای ۱۳۵۱ هـ. ش و ۱۳۵۲ هـ. ش شاه و نیکسون دوبار در تهران و واشنگتن باهمدیگر ملاقات کردند. به دنبال هر کدام از این دیدارها، سیل سلاحها وتجهیزات جدیصفحۀ ۲۰۹نتایج نقش ژاندارمی شاه برای ایران تشکیل کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و آمریکا غدر سال ۱۳۵۳ هـ. ش / ۱۹۷۴ م، «کیسینجر» وزیر امور خارجه وقت آمریکا به شاهپیشنهاد کرد که روابط ایران و آمریکا توسعه و تعمیق بیشتری پیدا کند. وی در نامهء خودخطاب به شاه درخواست کرده بود که یک کمیسیون مشترک اقتصادی در سطح وزیراندو کشور تشکیل شود واین کمیسیون راههای بیشتر توسعه روابط دوکشور را بررسیکند. شاه پیشنهاد وزیر امور خارجه آمریکا را پذیرفت و کمی بعد کمیسیون مورد نظرتشکیل شد.[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۵-۴۲۴ ]پس از استعفای نیکسون (به دلیل افتضاح واترگیت) معاونش «جرالدفورد» جانشین او شد. رئیس جمهور جدید، «کیسینجر» رادر مقام خود ابقا وسیاستنیکسون را در مورد ایران دنبال کرد. به همین دلیل پس از گذشت مدت کوتاهی ازریاست جمهوری فورد، کیسینجر به تهران سفر کرد واوّلین کمیسیون مشترک اقتصادیبین ایران و آمریکا در تهران تشکیل گردید. در اسفند ۱۳۵۳هـ. ش، دومین جلسهء اینکمیسیون در واشنگتن تشکیل شد. در پایان آن اجلاس یک موافقتنامه بازرگانی پانزدهمیلیارد دلاری توسط کیسینجر و هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و دارایی ایران به امضارسید. بر اساس این توافق، آمریکا علاوه بر ساختن بنادر، بیمارستانها، وسایل الکتریکیو...، با احداث هشت نیروگاه اتمی نیز در ایران موافقت کرد[ - همان ؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۲۰ ] یک سال بعد؛ یعنی درسال ۱۳۵۴ هـ. ش، کیسینجر دوباره به ایران مسافرت نمود و پروتکل بازرگانی جدیدیبین مقامهای دو کشور امضا شد که به موجب آن مبادلات تجاری و بازرگانی بین دوکشور برای پنج سال بعد مبلغ ۵۲ میلیارد دلار برآورد شد. علاوه بر اینها، در طول اینسالها، موافقتنامه های دیگری بین دو کشور به امضا رسید که باعث افزایش چشمگیرروابط تجاری و اقتصادی دو کشور شد؛ بطوری که آمریکا که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳هـ. ش، همواره بعد از آلمان و ژاپن سومین شریک تجاری ایران بود، در سال ۱۳۵۴هـ.ش،مقام اوّل را در بین طرفهای تجاری ایران به دست آورد و روابط دیپلماتیک و تجاریصفحۀ ۲۱۶ایران و آمریکا به بالاترین سطح خود در آن زمان رسید. این روندتا زمانی که «فورد» و«کیسینجر» بر مسند قدرت بودند، ادامه داشت[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۶-۴۲۵؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۲۰ ]سیاست حقوق بشر کارتر در ایران و سرانجام آن شاه در طول ۳۵ سال سلطنت خود همواره روابط نزدیکی با جمهوریخواهان آمریکاداشت. هر گاه که آنها بر مسند قدرت قرارداشتند، مشکل حادی در روابط خود با آمریکانداشت. علت این امر آن بود که جمهوریخواهان نقش عمده ای در کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ هـ. ش و حوادث بعد از آن داشتند. آنها کمکهای زیادی برای صعود شاه به عنوانیک دیکتاتور بلامنازع و تشکیل حکومت اختناق در ایران نموده بودند. و بشدت از شاهوجاه طلبیهای روزافزون او پشتیبانی میکردند. امّا هر گاه که رؤسای جمهور آمریکا ازحزب دموکرات انتخاب می شدند، فشارهایی جهت انجام اصلاحات اجتماعی وسیاسی، محدودیت در خرید تسلیحات و... به شاه وارد میکردند که یک نمونهء آن را دراوایل دهه ۱۳۴۰ هـ. ش و هنگام ریاست جمهوری «کندی» دیدیم. در سال ۱۳۵۶ هـ. ش/ ۱۹۷۶ م در انتخابات ریاست جمهوی آمریکا، جیمی کارتر نامزد خزب دموکرات،توانست بر رقیب جمهوریخواه خودغلبه کند و به مقام ریاست جمهوری برگزیده شود.وی در تبلیغات انتخاباتی خود بیشتر بر دو موضع حقوق بشر و محدودیت فروشتسلیحات به کشورهایی نظیر ایران که در آنها دیکتاتوری مطلق حاکم بود، تأکید کردهبود.شاه که توسط اردشیر زاهدی سفیر کبیر خود، سرمایه گذاری کلانی برای پیروزینامزدحزب جمهوریخواه نموده بود، ورود «کارتر» و دارودسته اش به کاخ سفید، برایشچندان خوشایند نبود، زیرا او از یک سو میلیاردها دلار تسلیحات پیشرفه و مدرن بهآمریکا سفارش داده بود و از سوی دیگر بر یک حکومت دیکتاتوری توأم با اختناق وسرکوب همراه با تعداد زیادی زندانی سیاسی فرمان می راند و از این جهت هر دوسیاست کارتر شامل حال او میشد. از این رو، شاه برای این که به مشکلات زمان کندیصفحۀ ۲۱۷دچار نشود، روش لیبرال مآبی به خود گرفت و «فضای باز سیاسی» در ایران اعلام کرد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶۳-۴۶۱؛ عقاب وشیر، بیل، ص ۳۷۲-۳۶۱ ] هر چند شعارهای کارتر بنا به مصالح سیاسی در ایران کمرنگ شد و روابط ایران وآمریکا دوباره به حالت اوّل برگشت و شاه همچنان از سوی کارتر و مشاور امنیت ملی او«زبیگنیو برژینسکی» مورد حمایت کامل بود، ولی مردم ایران با استفاده از همین فرصتاندک به روندنهضت خود که از سال ۱۳۴۲ هـ. ش شروع شده بود شتاب بیشتریبخشیدند. نهضت اسلامی ایران که از آغاز، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشتهبود، با حوادث سال ۱۳۵۶ هـ. ش، به یک انقلاب خونین تبدیل شد که سرنگونی رژیمشاه وشکست سیاستهای کارتر را در پی داشت[ - جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۵۵-۱۳۹؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۷۳ ]صفحۀ ۲۱۸صفحۀ ۲۱۹ در اواخر دهه ۱۳۴۰ هـ. ش، به دلیل اعلام خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، مسأله خلأقدرت و حفاظت از منطقه و امنیت کشورهای کوچک وتازه استقلال یافته پیش آمد. آمریکا به دلایلدرگیری در جنگ ویتنام و عدم آمادگی جهت حضور فیزیکی در منطقه، سیاست دو ستونی «نیکسون»و «کیسینجر» را که ایران ستون اصلی و نظامی آن بود، اعلام کرد. بر اساس این دکترین، ایران بهعنوان ژاندارم منطقه وحافظ منافع آمریکا در خلیج فارس معرفی شد. پذیرش نقش ژاندارمی منطقه از سوی شاه، نتایج منفی زیادی برای ایران داشت که مهمترینآنها، جدایی بحرین از ایران، پذیرش حاکمیت مشترک جزیره ایرانی ابوموسی،مشارکت ارتش ایراندر جنگ ظفار و فروش بی سابقه تسلیحات نظامی آمریکا به ایران بود. از سال ۱۳۵۳ هـ. ش، کمیسیون مشترک اقتصادی بین آمریکا و ایران تشکیل گردید وروابطاقتصادی و تجاری دو کشور، بطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. در سال ۱۳۵۴ هـ. ش، با امضای یکپروتکل بازرگانی جدید بین دو کشور، روابط اقتصادی و تجاری باز هم افزایش یافت و آمریکا مقاماوّل را در بین طرفهای تجاری ایران به دست آورد. شاه در طول ۳۵ سال حکومت خود، همواره روابط نزدیکی با جمهوریخواهان آمریکا داشت و تازمانی که آنها بر سر قدرت بودند، مشکلی در روابط خود با آمریکا نداشت، امّا هر گاه دموکراتها در آنکشور به قدرت میرسیدند، مشکلاتی را برای او ایجاد میکردند. در سال ۱۳۵۶ هـ. ش، با ورود «جیمی کارتر» به کاخ سفید و اعلام محدودیت فروش تسلیحات و رعایت حقوق بشر، شاه ناچار شدکه «فضای باز سیاسی» را در ایران اعلام کند. هر چند کارتر بعدها از شعارهای خود دست کشید، ولیاعلام سیاست فوق در ایران، باعث تسریع در روند نهضت اسلامی و در نتیجه آغاز انقلاب خونینمردم مسلمان ایران شد. صفحۀ ۲۲۰ ۱ - سیاست دو ستونی نیکسون -کیسینجر را توضیح داده، ستون اصلی آن راتعیین کنید. ۲ - چگونگی انتزاع بحرین از ایران را بطور کامل شرح دهید. ۳ - علل اشغال سه جزیره ایرانی توسط انگلستان و سرانجام آن را بنویسید. ۴ - مشارکت ایران در جنگ ظفار نتیجه چه سیاستی بود ؟ آن را توضیح دهید. ۵ - مهمترین علت فروش تسلیحات به ایران در نیمه اوّل دهه ۱۳۵۰ هـ. ش چه بود.؟ عواقبآن را بنویسید. ۶ - عاقبت سیاست «حقوق بشر» و «فضای باز سیاسی» در سال ۱۳۵۶ هـ. ش را شرح دهید. صفحۀ ۲۲۱الف - انتزاع بحرین از ایران مهمترین نتیجهء منفی پذیرش نقش ژاندارمی منطقه از سوی محمدرضا، جداییبحرین از خاک ایران بود. مجمع الجزایر بحرین از نظر تاریخی همیشه جزئی از خاکایران بوده است. اما از سال ۱۸۲۰ م، دولت استعمارگر انگلستان، شیخ حاکم آنجا راتحت حمایت خود قرار داد و به لحاظ موقعیت واهمیّت استراتژیکی آن، این قسمت ازخاک ایران در تصرف انگلستان باقی ماند.[- ر.ک: بحرین و خلیج فارس، جفری توگت و تئودور توماس، ترجمه همایون الهی، ص ۳۵-۳۱ ] در طول قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، یکی از موارد اختلاف همیشگی ایران وانگلستان مسأله بحرین بود. انگلستان که در این زمان (۱۳۴۹ هـ. ش ) در آستانه خروج ازخلیج فارس بود، سعی داشت که از یک سو ایران را وادار به قبول استقلال بحرین و ازسوی دیگر، مجبور به شناسایی رسمی کشور جدید التأسیس امارات متحده عربیمرکب از هفت[ - این هفت شیخ نشین عبارت بودند از : ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، فیجره، ام القرین و رأس الخیمه ] شیخ نشین آن منطقه کند. دولت ایران ابتدا اعلام کرد که استقلالبحرین را نمی تواند بپذیرد و همواره بحرین را جزئی از خاک خود میداند. سیاستخارجی ایران تا این زمان بر این اساس قرار داشت که تا زمانی که مشکل بحرین و چزایرسه گانه ایرانی حل نشده، با تشکیل فدراسیون شیخ نشینهای جنوبی خلیج فارسمخالت کند.[ - تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی تا سقوط پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۸-۲۱۲ ]امّا ناگهان از موضع خود عدول کرد و شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی درچهاردهم دی ماه ۱۳۴۷ هـ. ش ۱۹۶۹ م، در دهلی نو اعلام کرد که اگر مردم بحرین نمیخواهند به ایران ملحق شوند، دولت ایران، ادعاهای خود را نسبت به آن جزایر پسصفحۀ ۲۱۰گرفته و استقلال آن را اگر از نظر بین المللی مورد قبول واقع شود، به رسمیت خواهدشناخت، ولی اگر دولت انگلستان بطور خودسرانه، استقلال بحرین را اعلام کند، ایرانآن را به رسمیت نمیشناسد و در صورت عضویت بحرین در سازمان ملل، ایران از آنسازمان خارج خواهد شد.[ - تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی تا سقوط پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۸ ]پس از سخنان شاه و موضع جدیدش دربارهء بحرین، دولتایران به «اوتانت» دبیر کل وقت سازمان ملل متحد اطلاع داد که در مسأله بحرین دخالتکند و هر نظری را که دبیر کل اتخاذ و به تصویب شورای امنیت برساند، ایران نیز آن راخواهد پذیرفت. در این هنگام، دبیر کل، هیأتی را به سرپرستی «ویتوریوو گیچاردی» بهنمایندگی از خود به بحرین اعزام نمود تا از نظر مردم بحرین در این مورد آگاه شود.نماینده دبیر کل، پس از بازگشت به سازمان ملل، اعلام کرد که اکثریت قاطع مردم بحرینخواستار استقلال کشور خود هستند و در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹هـ. ش / ۱۹۷۰ م،شورای امنیت نیز گزارش هیأت مزبور را تصویب کرد و به اطلاع دولت ایران رساند.«هویدا» که در این زمان نخست وزیر ایران بود، آن را تقدیم مجلسین کرد و هر دومجلسآن را از تصویب گذراندند و بحرین بطور رسمی از ایران جدا شد.[- همان، ص ۲۳۰-۲۲۹ ؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۲، ص ۱۴۵ - ۱۴۷ ؛ کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس، پیروز مجتهدزاده، ترجمه حمید رضا ملک محمدی نوری، ص ۱۹۳ - ۱۹۸ ]ب - پذیرش حاکمیت مشترک ابوموسی و اعاده حاکمیت بر دو جزیره دیگر یکی از مسائل مهم دیگری که قبل از خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس وپذیرش نقش جدید ایران میبایست حل شود، موضوع جزایر سه گانه ایرانی به نامهصفحۀ ۲۱۱ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بود. این سه جزیره نیز همانند مجمع الجزایر بحریناز گذشته های دور متعلق به ایران بود و اسناد معتبری نیز دربارهء مالکیت ایران بر اینجزایر وجود دارد، ولی دولت انگلستان از اوایل قرن بیستم به دلیل اهمیت استراتژیک وسوق الجیشی آنها در خلیج فارس و تنگه هرمز، بویژه اشرافیت این جزایر بر خطکشتیرانی بین المللی،آنها را به اشغال خود درآورده بود. همچنین برای تداوم سیاستهایاستعماری خود و برای تسلط دائم بر این جزایر، در سال ۱۳۰۰ هـ. ش / ۱۹۲۱ میلادی،تلاش کرد که جزایر تنب بزرگ و کوچک را به مالکیت شیخ رأس الخیمه و ابوموسی رابه مالکیت شیخ شارجه که تحت حمایتش بودند درآورد که با مخالفت شدید ایران از اینکار صرف نظر کرد.[- ر.ک: جزیرهء ابوموسی و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک، ایرج افشار سیستانی، ص ۷۵-۵۳؛ کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس، مجتهدزاده، ص ۱۰۲-۹۳ ] از زمانی که تاریخ خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس مشخص شد و شاه نقشاصلی حفاظت از منطقه خلیج فارس را به عهده گرفت، دولت ایران به فکر اعادهحاکمیت مجدّد خود بر جزایر سه گانه ایرانی افتاد. دولت انگلستان از یک سو به فکرالحاق این جزایر به کشور جدید التاسیس امارات متحده عربی بود و از سوی دیگر،چون آمریکا و انگلستان بر سر برتری نظامی و دیپلماتیک ایران به عنوان ضامن اصلی واساسی ثبات منطقه در درازمدت به توافق رسیده بودند، دولت انگلستان ناچار شد باایران بر سر مسأله حاکمیت این جزایر مذاکره کند. سرانجام مذاکرات دوکشور پس ازماهها به این نتیجه رسید که «تذکاریه تفاهم» بین ایران و شارجه امضا شود که انگلستانضمانت اجرای آن را بعهده گیرد. به موجب این تفاهم، جزیره ابوموسی به حاکمیتمشترک ایران و شارجه درآمد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۱-۲۷۰؛ مجله سیاست خارجی،سال یازدهم، شماره ۲، ص۴۱۲-۴۱۱ ] بدین ترتیب، دومین نتیجهء نقش ژاندارمی شاه درخلیج فارس، پذیرش حاکمیت مشترک جزیره مهمّ و استراتژیک ابوموسی بود و هر چندکه امنیت آن به عهده ایران گذاشته شد. صفحۀ ۲۱۲ناگفته نماند که این تفاهم فقط مربوط به ابوموسی بود و دوجزیرهء دیگر را ایران ملکمطلق خود میدانست و به همین دلیل حاضر نبود که دربارهء آنها یادداشت مشابهی بادولت انگلستان به نمایندگی از شیخ رأس الخیمه امضا کند. همچنین در تفاهم مربوط به جزیرهء ابوموسی، ترتیبات امنیتی مشخصی برای آن درنظر گرفته شده بود. از این رو، نیروهای ایران در تاریخ نه آذر ۱۳۵۱ هـ. ش / ۱۹۷۱ م،یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی، وارد این جزایر شده، تنب بزرگ و کوچک رادوباره به ایران ضمیمه کردند. و در جزیره ابوموسی در جاهایی که از قبل مشخص شده بود،مستقر گشتند. بدین ترتیب پس از هشتاد سال، ایران دوباره بر آن دو جزیره حاکم شد[ - سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۷۳؛ جزیرهء ابوموسی و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک، افشار سیستانی، ص ۷۹-۸۶ ] دو روز پس از این حادثه، کشور امارات عربی متحده مرکب از شش شیخ نشینشامل، ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، فجیره وام القوین، بدون مشارک رأس الخیمه[- این شیخ نشین هم چندی بعد به این فدراسیون پیوست. ]ج - مشارکت ارتش ایران در سرکوبی جنبش ظفار پس از خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس شورشیان ظفار که از سوی چین، یمنجنوبی و شوروی حمایت میشدند، عملیاتی را علیه سلطان عمان آغاز کردند. جبهه«آزادیبخش ظفار» از سال ۱۳۴۴ هـ. ش / ۱۹۵۶ م، مرکب از نیروهای انقلابی چپ و ملّیگرایان تأسیس شده بود و در تمام شبه جزیرهء عربستان فعالیت میکرد. استقلال جمهوری دموکراتیک یمن در سال ۱۳۴۷ هـ. ش / ۱۹۶۸ میلادی و استقراصفحۀ ۲۱۳اوّلین حکومت مارکسیستی در شبه جزیرهء عربستان باعث تقویت جبهه آزادیبخش ظفارشد و در نتیجه این جبهه توانست حملاتی علیه دولت سلطان نشین عمان سازماندهیکرده، پیروزیهایی را بدست آورد و مناطق حساس آن کشور در نزدیکی تنگه هرمز ا درکنترل خود بگیرد.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۶ ] پیروزیهای چشمگیر نیروهای جبهه آزادیبخش باعث شد که دولت انگلستان سعیدبن تیمور» سلطان آن کشور را برکنار و پسرش «قابوس» را جانشین آن کند، ولی او نیزنتوانست نیروهای مارکسیست و ملی گرای جبهه را سرکوب کند. در نتیجه دولت عماناز شاه جهت سرکوب آنها کمک خواست. ایران ابتدا فقط از طریق ارسال جنگ افزار وتجهیزات به کمک سلطان عمان شتافت، لیکن وقتی این کار نتیجه نداد، شاه دستور اعزامنیرو به «ظفار» را صادر کرد و نیرهای ایرانی طی دو مرحله با تجهیزات کامل و پیشرفتهآمریکایی، بویژه کشتهای جنگی و هلیکوپتر وارد منطقه ظفار شده، با نیروهای شورشیبه نبرد پرداختند[ - همان، ص ۴۲۸ ] ابتدا نیروهای جبههء آزادیبخش طی یک جنگ چریکی، به ارتشایران تلفات سنگینی وارد کردند؛ امّا ارتش ایران با افزایش تعداد نظامیان خود، طی یکضد حمله موفق شد، چریکهای ایالت ظفار را پراکنده کرده، سپس در یک عملیاتنهایی در سال ۱۳۵۴ هـ. ش بطور کلی آنها را نابود کند. و همهء کانونهای مقاومت آنها رامنهدم سازد. شاه که بعنوان ژاندارم منطقه، وظیفهء خود را در قبال امنیت کشورهایکوچک منطقه بخوبی انجام داده بود، نیروهایش را پس از پایان عملیات نیز در آن کشورنگه داشت. امّا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش ایران از ظفار فراخوانده شد.[- همان، ص ۴۲۹ ]د - خرید بی سابقه تسلیحات نظامی یکی دیگر از نتایج پذیرش نقش ژاندارمی ایران از سوی شاه خرید تجهیزات نظامیآمریکا بود. کشوری که باید ضامن ثبات و امنیت کشورهای دیگر منطقه باشد، نیاز بهنیروهای نظامی فراوان، تجهیزات و سلاحهای مدرن، تأسیسات نظامی و در نتیجه ارتشصفحۀ ۲۱۴قوی داشت که لازمه آن خریدهای کلان نظامی از کشورهای غربی بویژه آمریکا بود. قبل از پذیرش نقش جدیدی از سوی شاه در حدود بیست سال ؛ یعنی از سال ۱۳۳۰ هـ. ش تا ۱۳۵۰ هـ. ش، ایران در حدود یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار(۰۰۰،۰۰۰،۸۰۰،۱) اسلحه و کمکهای نظامی از آمریکا دریافت کرده بود. امّا بعد ازپذیرش نقش حفاظت امنیت منطقه، ایران در حدود شش سال ؛ یعنی از سال ۱۳۵۰ هـ. ش تا ۱۳۵۶ هـ. ش، مبلغ دوازده میلیارد و یک صد میلیون دلار تجهیزات نظامی ازآمریکا خریداری کرد[ - جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۶]که حدود ۱۳ کل صادرات تسلیحات آمریکا به خارج را تشکیلمیداد. عوامل دیگری که باعث حجم بی سابقه فروش اسلحه به ایران شده بود، افزایشچند برابر قیمت نفت ایران، رکود صنایع نظامی آمریکا پس از خروج از ویتنام و در نتیجهجبران کسری موازنه تجاری آن کشور از طریق صادرات تسلیحات به دو کشور ایران وعربستان بود که دو ستون اصلی سیاست منطقهای آمریکا را بر عهده داشتند[ - همان، ص ۱۲۳-۱۲۲ ] نتیجه منفیِ مهمّی که این مسأله برای رژیم شاه داشت، این بود که چون بسیاری از اینتجهیزات از نظر فنی بسیار پیشرفته بود و نیروهای نظامی ایران توان استفاده و نگهداریآنها را نداشتند، رژیم ناچار بود تعداد زیادی از کارشناسان و مستشاران آمریکایی راوارد ایران کند. حضور مستمر تعداد زیادی از این افراد و خانوادهء آنها که با فرهنگ واعتقادات مذهبی مردم تضاد و تقابل داشت، باعث ایجاد یک سری مسائل اجتماعی وسیاسی و فرهنگی شد و در نتیجه احساسات ضد آمریکایی در ایران افزایش یافت وباعث مخالفت با آنها و رژیم شاه شد.[ - همان، ص ۱۳۸-۱۲۶ ]این مسأله یکی از دلایل تسریع روند حرکتنهضت اسلامی ایران در سال ۱۳۵۶ هـ. ش شد که یک سال بعد منجر به فروپاشی نظامشاهنشاهی ایران گردید.