روابط خارجی ایران در زمان رضاخان
پس از پایان جنگ جهانی اوّل، انگلستان به تنهایی همهء کشورهای خاور میانه را تحتسلطه خود داشت، زیرا قیمومیت عدهای از کشورها مانند عراق و فلسطین از طریقجامعه ملل - پس از جنگ به وجود آمده بود - بطور رسمی به انگلستان واگذار شده بود وبعضی از کشورهای منطقه، مانند مصر و عربستان به دلیل این که طی قراردادهایویژهای امتیازهای زیادی به آن کشور واگذار کرده بودند، بطور غیر مستقیم تحت سلطهصفحۀ ۱۴۰آن کشور بودند رؤسای کشورهای ترکیه، ایران و افغانستان نیز به نحوی از سوی آنکشور قدرت پیدا کرده بودند. به همین دلیل انگلستان به فکر تشکیل یک پیمان دفاعیبین این کشورها افتاد تا سدی در مقابل نفوذ شوروی تشکیل دهد و از دسترسی آنکشور به چاههای نفت خلیج فارس که در این زمان روز به روز ارزش آنها بیشتر میشد،جلوگیری کند.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۷ ] قبل از تشکیل چنین پیمانی، لازم بود اختلافهای ارضی و مرزی بین این کشورها،بویژه اختلافهایی که بین ایران و افغانستان از یک سو و ایران، ترکیه و عراق از سوی دیگروجود داشت، حل و فصل گردد. ابتدا با میانجیگری و حکمیت دولت ترکیه و با واگذاریقسمتهایی از خاک سیستان و بلوچستان به افغانستان مشکل رابطهء ایران با آن کشور حلشد و بیش از پیش بهبود یافت[ - همان، ص ۳۸؛ از سید ضیاء تا بختیار، بهنود، ص ۱۲۹ ] مسأله بعدی اختلاف بین ایران و عراق در مورد کشتیرانی در رودخانهء اروندرود(شط العرب)بود که میبایست هر چه زودتر حل و فصل میشد. در سال ۱۳۱۱ هـ ش /۱۹۳۲ م، انگلستان ضمن یک قرارداد که حقوق آن دولت بر نفت و پایگاههای نظامیاش را محفوظ میداشت، با خاتمه قیمومیت و استقلال کامل عراق موافقت کرد.تا این زمان، در هیچ یک از قراردادهای قبلی ایران و عثمانی سابق به نحوهء حاکمیت دراروندرود اشاره ای نشده بود و دو کشور بطور مشترک از این آبراه استفاده میکردند، امّادر سال ۱۳۱۳ هـ ش / ۱۹۳۴ م، دولت جدید الاستقلال عراق به پشتیبانی انگلستان و بهمنظور جلوگیری از حاکمیت ایران در آن رودخانه به جامعه ملل شکایت کرد. جامعهملل دو کشور را به گفتگوی مستقیم دعوت نمود، و سرانجام با فشار انگلستان قراردادیدر این مورد بین عراق و ایران به امضا رسید که به موجب آن به استثنای پنج کیلومترآبهای مقابل آبادان، حاکمیت در بقیه اروند به عراق واگذار شد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۱۸-۲۱۷ ] موضوع بعدی که باید حل میشد، اختلاف مرزی بین ایران و ترکیه بود که در سالصفحۀ ۱۴۱۱۳۱۱ هـ ش، با واگذاری قسمت آرارات شرقی به ترکیه خاتمه یافت و پس از سفررضاخان به آن کشور، رابطه بین دو کشور به بالاترین سطح دولتی رسید و زمینهء از هرجهت برای یک پیمان منطقه ای آماده شد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدی، ص ۲۱۹-۲۱۸ ] در سال ۱۳۱۶ هـ ش / ۱۹۳۷ م، پس از این که اختلافهای چهارکشوری که قراربود دراین پیمان شرکت کنند، برطرف شد، وزرای خارجهء ایران، ترکیه، عراق و افغانستان درتهران گردهم آمدند و پیمان عدم تعرض و دوستی، مشهور به «پیمان سعدآباد» را باحمایت و هدایت پشت پردهء انگلستان امضا کردند. به موجب این پیمان، چهار کشورمتعهد شده بودند که در امور داخلی یکدیگر مداخله نکرده، در کلیه اختلافهای بینالمللی با یکدیگر مشورت کنند، حدود مشترک یکدیگر را محترم بشمارند، هیچگونه علیمات تجاوزگرانه علیه یکدیگر انجام ندهند و هر گونه اختلاف بین خود را ازطریق مسالمت آمیز حل و فصل نمایند و...[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۵-۴۳؛ تاریخ سیاست بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۶، ص ۳۵۰-۳۴۶، نشر ناشر، تهران، ۱۳۶۲ ]قطع روابط سیاسی با فرانسه و آمریکا و برقراری مجدّد آن هرقدر از عمر حکومت رضاخان میگذشت، استبداد و دیکتاتوری او در ایران بیشترمیشد. مردم کشورهای اروپایی بویژه فرانسه که در این زمان در جوّ دموکراسی و آزادیزندگی میکردند، در رسانه های جمعی آن کشور انتقادهایی علیه استبداد رضاخانمنتشر کردند. علاوه بر این، چون مردم فرانسه رضاخان را مجری سیاستهای انگلستاندر خاورمیانه میدانستند، لحن انتقاد افکار عمومی آن کشور (نه حکومت) روز به روزنسبت به دیکتاتوری رضاخان شدیدتر میشد. دولت ایران نسبت به این موضوع چند بار به دولت فرانسه اعتراض کرد. امّا مقامهای آنکشور، پاسخ دادند که طبق قوانین فرانسه، رسانه های آن کشور آزادند و در این باره نمیتوانآنها را مورد تعقیب قرار داد. رضاخان که از اقدام مطبوعات فرانسه به شدت عصبانی بود صفحۀ ۱۴۲پاسخهای دولت فرانسه را غیر قابل قبول میدانست، در سال ۱۳۱۷هش، ضمن احضار وزیرمختار ایران از آن کشور، دستور قطع روابط سیاسی با فرانسه را صادر کرد.[- تاریخ بیست ساله ایران، مکی، ج ۶، ص ۴۰۹، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶-۴۵ ] قطع رابطه ایران با فرانسه به مدت ۵/۱ سال ادامه داشت، تا این که رئیس جمهور آنکشور یک هیأت فوق العاده را به ایران اعزام کرد تا ضمن شرکت در مراسم جشن ازدواجولیعهد ایران (محمدرضا) با فوزیه، از رضاخان عذرخواهی نمود. این عمل دولتفرانسه باعث رضایت دیکتاتور ایران شد و روابط دو کشور با اعزام وزیر مختار جدید بهپاریس برقرار گردید[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶ ] علت قطع رابطهء ایران و آمریکا نیز به این شکل بود که وزیر مختار ایران درامریکا(جلال علاء) به علت عدم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی آن کشور، از طریقیک پاسبان دستگیر شده و با دستبند به پاسگاه پلیس تحویل داده شد. در آنجا به محضاین که به هویت و سمت او پی بردند، او را به اتّفاق همسرش آزاد کردند. پس از اینحادثه، دولت ایران ضمن اعتراض به چنین عملی خواستار رسیدگی و عذرخواهی آنکشور از ایران شد. عدم عذرخواهی دولت آمریکا از ایران از یک سو و اظهارات وزیرخارجه آن کشور مبنی بر این که مصونیت سیاسی نباید موجب تخلف از قوانین ومقررات کشور محل مأموریت دیپلماتها شود، از سوی دیگر، باعث خشم رضاخان شدو او دستور قطع رابطه با آمریکا را صادر کرد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، مهدی، ص ۲۲۴ ] طی مدّتی که ایران وزیر مختار خود را از آمریکا فراخوانده بود، آمریکا سفارت خودرا در ایران تعطیل نکرد و با داشتن یک کاردار در تهران، روابط تجاری و اقتصادی با ایرانرا حفظ کرد. سرانجام در سال ۱۳۱۷ هـ ش، رئیس جمهور آمریکا (روزولت) با اعزام یکهیأت سیاسی به ایران، از بازداشت وزیر مختار ایران در آن کشور عذرخواهی نمود وروابط سیاسی دو کشور دوباره برقرار گردید.[- همان ]صفحۀ ۱۴۳ایجاد روابط وسیع رضاخان با آلمان روابط سیاسی ایران و آلمان پس از سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا و دیدار باامپراتور آن کشور (ویلهلم اوّل) و بیسمارک صدراعظم وقت آلمان آغاز شد. پس ازنهضت مشروطه و به علت سابقه سوء و رقابت مستمر دو کشور روسیه و انگلستان درایران، سیاستمداران کشورمان متوجّه یک قدرت سوم شدند تا رقابت روسیه و انگلستانرا در ایران محدود کنند. علاوه بر اینها سیاست گسترش نفوذ امپراتوری آلمان در اینزمان در خاورمیانه باعث شد که کم کم روابط بازرگانی و تجاری بین دو کشور گسترشیابد. همچنین حمایت آلمان از مردم و دولت موقت در زمان اشغال ایران در جنگجهانی اوّل، باعث افزایش محبوبیت و نفوذ بیشتر آن کشور در ایران شد.[- پژوهشی در تاریخ معاصر ایران،مریم میراحمدی، ص ۷۱-۶۵، انتشارات آستان قدس، مشهد، ۱۳۶۸ ] پس از جنگ جهانی اوّل و با روی کار آمدن پهلوی در ایران که همزمان با جمهوریوایمار در آلمان بود، روابط دو کشور مراحل صعودی خود را طی میکرد و روز به روز برحجم مبادلات تجاری و اقتصادی و بازرگانی افزوده میشد و کارشناسان زیادی از آنکشور در ادارات دولتی و صنایع ایران مشغول کار بودند. امّا پس از این که «هیتلر» رهبرحزب «ناسیونال سوسیالیست کارگران » آلمان به صدارت عظمی و سپس با درگذشت «مارشال هیندبورگ» رئیس جمهوری آن کشور، پیشوای آلمان شد،(۱۳۱۳ هـ ش /۱۹۳۴ م) و «رایش سوم» را در آن کشور اعلام کرد، روابط ایران و آلمان وارد مرحلهءجدیدی شد[ - همان، ص ۷۳-۶۸ ] هیتلر با تبلیغات وسیعی که در مورد نژاد و هدف مشترک دوکشور درمقابل امپریالیسم و کمونیسم به راه انداخته بود، رضاخان را تحت تأثیر خود قرارداد و باسفر دکتر «یالمار شاخت» وزیر اقتصاد آلمان به ایران و انعقاد یک معاهده تجاری پایاپای باایران، صدها تکنیسین»، معلم، مشاور و تاجر آلمانی راهی ایران شدند و بسیاری از مناصبمهم اداری ایران را در دست گرفتند،بطوری که در طول مدت پنج سال از ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ هش، مبادلات بازرگانی ایران و آلمان بطور چشمگیری افزایش یافت و صادرات آن کشور بهصفحۀ ۱۴۴ایران پنج برابر گردید و آلمان بزرگترین خریدار مواد خام صادراتی ایران شد. همچنین درهمین زمان، خط کشتیرانی و هوایی مستقیم بین دو کشور نیز دایر گردید[ - سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، هوشنگ مهدی، ص ۴۹ - ۵۰؛ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ص۱۸-۲۰ ] در این زمان که روابط، تجاری، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارتباطی بین دودیکتاتور به اوج خود رسیده بود، انگلستان با آن مخالفتی نداشت، زیرا حضور آلمان درایران و روابط نزدیک بین دو کشور را مانع و سدی در مقابل گسترش کمونیسم و توسعهنفوذ شوروی میدانست و از این جهت سیاست آلمان با انگلستان همسو بود[ - همان، ص ۵۱؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دورهء رضاشاه، زرگر، ص ۳۷۹-۳۷۸ ]جنگ جهانی دوم و مقدمات حمله متّفقین به ایران در ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ هـ ش / ۱۹۳۹ م، هنگامی که جنگ دوم جهانی با حمله آلمانبه لهستان آغاز شد، دولت ایران طی یک اعلامیهای بیطرفی خود را اعلام کرد و آن را بهاطلاع نمایندگیهای سیاسی خارجی مقیم ایران و همچنین به سفرای خود در خارجرساند. از این تاریخ به مدت دو سال، جنگ فقط در اروپا جریان داشت و هیتلر توانستبا امضای یک قرارداد و پروتکل محرمانه با استالین، لهستان و اروپای شرقی را بین خودتقسیم کرده، آنجا را به اشغال خود درآورند. در طی این مدت ایران توانست بیطرفیخود را حفظ کند،[ - همان، ص ۵۷-۵۵؛ تاریخ جنگ سرد؛ آندره فونتن، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۱۶۴-۱۴۷ ]امّا در سال ۱۳۲۰ هـ ش / ۱۹۴۱ م، با حمله اعجاب انگیز آلمان بهشوروی و پیروزی چشمگیر ارتش آلمان، اهمیّت ایران از لحاظ سوق الجیشی به چندینبرابر افزایش پیدا کرد و مورد توجه خاص متّفقین قرار گرفت، زیرا در صورت شکستکامل شوروی و تصرف چاههای نفت قفقاز و تهدید چاههای نفت جنوب ایران و خلیجفارس توسط آلمان، شریان حیاتی انگلستان قطع میشد[ - تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۶ ] با پیوستن شوروی به متّفقین، دفاع و حمایت از آن کشور در مقابل تجاوز متّحدین،بویژه آلمان، سرلوحه سیاست خارجی متّفقین قرار گرفت و برای رساندن مهمات ووسایل جنگی به شوروی، نزدیکترین و مطمئن ترین راه ایران بود که از خلیج فارس تصفحۀ ۱۴۵دریای خزر خطوط راه آهن سراسری داشت. به همین دلیل شوروی وانگلستان در موردحمله و تصرف ایران به توافق رسیدند. مسأله دیگری که باعث سوءظن متّفقین بهرضاخان شده بود، رابطه وسیع سیاسی، اقتصادی و تجاری او با آلمان بود. امّا متّفقینقبل از اقدام به چنین کاری ابتدا با تسلیم یادداشت مشترکی به ایران، خواستار اخراجکارشناسان آلمانی از ایران شدند که در نظر آنهابه عنوان «ستون پنجم آلمان» در ایرانعملمیکردند و استقلال ایران و منافع متّفقین را مورد تهدید قرارداده بودند. امّا دولتایران در جواب آنها اظهار داشت که خدمت کارشناسان آلمانی برای صنایع ایرانضروری است و تعداد آنها هم قابل توجّه نیست. بعلاوه، ایران بر کار آنها نظارت ومراقبت دارد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۷؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ دوم جهانی، ذوقی، ص ۲۶-۲۵ ] دولتهای متفق که به دنبال بهانه جهت حمله به ایران بودند، جواب ایران را قانع کنندهندانستند و با ارسال یادداشت مجدّد، خواستار خروج کلیهء اتباع آلمانی از ایران شدند.رضاخان که از یک سو تحت تأثیر پیروزیهای هیتلر در شوروی قرار گرفته بود و از سویدیگر خود را بیطرف در جنگ میدانست اخراج المانیها را نقض سیاست بیطرفی قلمدادمیکرد، در مقابل متّفقین رویهء حفظ وضع موجود و دفع الوقت را اتخاذ کرد و حتّیمتوسل به آمریکا شد تا از تهدید متّفقین در امان باشد. انگلستان و شوروی به همراهدولتهای متّفق دیگر، تلیغات شدیدی را در مورد جاسوسی آلمانیها در ایران و آمادگیافکار عمومی دنیا برای حمله و تصرف ایران به راه انداختند[ - همان، ص ۲۲۸؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوران رضاشاه، زرگر، ۴۴۵-۴۳۸ ]تجاوز ارتشهای انگلستان و شوروی به ایران. رضاخان که تحت تاثیر فشار متّفقین «دکتر متین دفتری» را که طرفدار آلمان بود، ازنخست وزیری بر کنار کرده بود و به جای او «علی منصور » (منصور الملک) رابه نخستوزیری برگزیده[ - تاریخ بیست ساله ایران، مکی، ج ۶، ص ۴۴۷ ]بود، انتظار داشت که بیطرفی ایران در جنگ رعایت شود. امّا شورویصفحۀ ۱۴۶وا نگلستان که از قبل، حضور آلمانیها را در ایران بهانه قرارداده و زمینههای لازم را برایاشغال ایران فراهم کرده بودند، ناگهان در سوم شهریور ۱۳۲۰ هـ ش / ۱۹۴۱ م، کشورمانرا از چند طرف مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. نیروهای متجاوز شوروی بهفرماندهی ژنرال «واسیلی نوویکوف» مرکب از چند لشکر پیاده نظام و زرهی از سهجبهه وارد خاک ایران شدند؛ ستون اوّل از رود ارس گذشت و استانها آذربایجان غربی وشرقی را به اشغال خود درآورد. ستون دوم از خط مرزی آستارا گذشت و به سوی بندرانزلی و اردبیل شروع به پیشروی کرد و پس از تصرف رشت و سایر شهرهای گیلان بهسوی قزوین حرکت کرد و در آن شهر به ستون اعزامی از آذربایجان ملحق شد. ستونسوم از بندر ترکمن تجاوز خود را آغاز کرد و شهرهای گرگان و مشهد را اشغال کرده تاسمنان پیش رفت. همزمان با حمله نیروهای پیاده شوروی، نیروهای هوایی آن کشور نیزشهرهای تبریز، رشت،، ارومیه، قزوین و حومهء تهران را بمباران کرده، باعث ایجاد رعبو وحشت در مردم ایران شد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ۷۲-۷۱؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج۱، ص ۱۲۶ ] نیروهای انگلیسی نیز به فرماندهی ژنرال «آرچیبالد ویول » همانند نیروهای متجاوزشوروی و متّفق خود، از سه جهت ایران را مورد تجاوز خود قراردادند؛ گروه اوّل ازاروندرود گذشته ضمن تصرف خرمشهر و آبادان به سوی اهواز حرکت کرد و خوزستانرا به اشغال خود درآورد. همزمان با حمله این گروه، نیروی دریایی انگلستان نیز از طریقدریا به نیروی دریایی تازه تأسیس شدهء ایران حمله کرده، آنها را نابود و یا به اسارت خوددرآورد. ستون سوم نیروهای انگلیسی از مرز خسروی گذشته، پس از تصرف اسلامآباد، کرمانشاه، و همدان، در قزوین به نیروهای شوروی پیوست[ - همان، ص ۷۳-۷۲؛ تاریخ سیاسی ایران، مدنی، ج ۱، ص ۱۲۶ ] بدین ترتیب یک بار دیگر ایران به بهانه واهی مورد تجاوز اشغالگران شوروی وانگلستان قرار گرفت و این در حالیبود که دولت ایران، بطور رسمی موضع بیطرفیاعلام کرده بود. رضاخان که اعتماد زیادی به نیروهای نظامی خود داشت و حدود بیستسال با هزینه های زیاد آنها را سازماندهی و مجهز کرده بود، امّا این نیروها، جز در مواردصفحۀ ۱۴۷برکناری و تبعید رضاخان رضاخان که با اشغال ایران سلطنت خود و خانواده اش را مورد تهدید و نابودیمیدید، دست به چند اقدام زد. ابتدا سفرای شوروی و انگلستان را احضار کرد تا از هدف نهایی دو دولت آگاه شود.سپس دست به دامن «روزولت» رئیس جمهور آمریکا شد. امّا وقتی از این راهها به نتیجهاینرسید، «علی منصور» را از نخست وزیری برکنار و به جای او محمد علی فروغی» را کهروابط نزدیکی با انگلیسیها داشت به نخست وزیری برگزید. فروغی بلافاصله با سفرایشوروی و انگلستان وارد مذاکره شد و تقاضای آنها را جویا شد. درخواستهای آنها، ترکمقاومت نیروهای ایران در مقابل متّفقین، اخراج کلیه اتباع آلمانی ( به استثنای اعضایسفارت) و تعهد دربارهء حمل و نقل تسلیحات جنگی از طریق خاک ایران به شوروی بود[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ۷۶-۷۴؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جهگ جهانی دوم، ذوقی، ۴۶-۴۵ ] هنوز دولت ایران به این درخواستها پاسخ نداده بود که سفرای دو کشور طی درخواستجدیدی خواهان تحویل آلمانیها به متّفقین شده و چند روز بعد از آن طی یک اولتیماتوم ۴۸ساعته، خواستار تحویل اتباع آلمان به متّفقین و همچنین تعطیل سفارتخانههای متحدینیعنی آلمان، ایتالیا، مجارستان و رومانی شدند و تهدید کردند که در غیر اینصورت تهران رااشغال خواهند نمود. چون دولت ایران پاسخ روشنی به این اولتیماتوم نداد نیروهای شورویو انگلیس از قم و قزوین به سوی تهران حرکت کردند. رضاخان که با چنین وضعی رو به رو شد، در همان روز حمله متّفقین به تهران(۲۵شهریور ۱۳۲۰) استعفا داد و پسرش محمد رضا جانشین او شد. انگلیسیها رضاخان رانخست به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید کردند و او چند سال بعد درهمان جا مرد[ - تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۲۳۱-۲۳۰؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ص ۵۸-۵۱ ]صفحۀ ۱۴۸صفحۀ ۱۴۹ پس از جنگ جهانی اوّل چون انگلستان بیشتر کشورهای خاورمیانه را مستقیم یا غیر مستقیمزیر سلطهء خود داشت، به فکر افتاد که یک پیمان دفاعی و عدم تجاوز که سدی در مقابل شوروی ونفوذ کمونیسم باشد، به وجود آورد.پس از رفع اختلافات ارضی و مرزی بین کشورهای مورد نظر،پیمانی به نام سعدآباد با شرکت ایران، عراق، افغانستان و ترکیه منعقد شد. در دوم سلطنت رضاخان رابطه سیاسی بین ایران و فرانسه و ایران و آمریکا بنا به دلایل خاصیبه دستور رضاخان قطع شد که پس از مدتی، این روابط دوباره برقرار گردید و مناسبات آن دو کشور باایران به حال عادی درآمد. روابط ایران و آلمان که از زمان سفر دوم ناصر الدین شاه به اروپا آغاز شده بود، با روی کار آمدنرضاخان و افزایش قدرت او در ایران و هیتلر در آلمان به بالاترین سطح خود تا آن روز رسید؛ بطوریکه در سال ۱۳۱۹، روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین دو کشور چندین برابر روابط قبلی بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، دولت ایران بیطرفی خود را اعلام کرد و به مدت دو سال که جنگ دراروپا ادامه داشت، ایران توانست بیطرفی خود را حفظ کند. امّا با حمله آلمان به شوروی و پیوستنشوروی، به متفقین موقعیت استراتژیکی ایران به جهت کمک نظامی و تسلیحاتی انگلیس و فرانسهبه شوروی چند برابر افزایش یافت. به همین دلیل متّفقین حضور آلمانیها را در ایران بهانه قرار داده وزمینههای حمله به ایران را آماده کردند. انگلستان و شوروی (متّفقین ) در سوم شهریور ۱۳۲۰ هـ ش هر کدام از سه جهت به خاک ایرانتجاوز کردند و پس از مدت کوتاهی بیشتر خاک ایران را اشغال کرده، از دولت ایران خواستار تحویلاتباع آلمان به متّفقین و تعطیل سفارتخانههای دولتهای متحد شدند. امّا چون با تعلل ایران روبروشدند، در ۲۵ شهریور همان سال، یورش خود را به تهران آغاز کردند که رضاخان در این روز استعفاداد و به وسیله انگلستان به خارج تبعید شد و پسرش محمد رضا به سلطنت رسید.