چکیده سیاست خارجی ایران از صفویه تا قاجار
فضای سیاست بین الملل در عصر صفویه در سال ۸۸۰ هجری شمسی (اوایل قرن شانزدهم میلادی) که نخستین دولت صفویبه وسیلهء شاه اسماعیل و حمایت «قزلباشها[ - قزلباش نام ارتشی است که در سال ۱۵۰۰ میلادی پس از اتحاد و همبستگی قبایل نهگانه و بیعت آنان با شاه اسماعیلصفوی ، در منطقهء «تالش» در شهر کوچکی به نام «ارجوان» تأسیس گردید . آنان به دستور «شیخ حیدر» - یکی از شیوخ عصر صفوی - به جای کلاه ترکی -، کلاه سرخ رنگی که «تاج دوازده ترک» نامیده میشد ، به نشانهء دوازده امام بر سر نهادند و به همین جهت این جماعت به قزلباشها یا سرخسرها شهرت یافتند . قزلباشها همواره به عنوان ارتش جان برکف و بازوی مسلّح شاهان صفوی عمل میکردند و از لحاظ اعتقاد پیرو مشرب صوفیگری بودند که به نام تشیّع به وسیلهء شیخ صفیالدین اردبیلی در ایران رواج داده شد . جهت اطلاع بیشتر : بنگرید به : تاریخ کامل ایران ، عبدالله رازی ، ص ۴۱۰ . و تاریخ روابط خارجی ایران ، هوشنگ مهدوی ، ص ۱۵ و نهضت امام خمینی ، سیّد حمید روحانی ، چاپ اول ، ج ۳ ، ص ۱۲۵ ] تشکیل شد، هنوز پایههای اساسی روابطصفحۀ ۲۸بینالملل و سیستم کشوری مستقلّ تکوین نیافته بود[ - اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی ، بهزادی ، ص ۱۰ ] از نظر بسیاری از محقّقین، این قرن - قرن شانزدهم - به عنوان حدّ فاصل میان عصرجدید و دوران پیش از آن محسوب میشود. از این مقطع تاریخی است که اروپا، خود رابرای تسلّط بر بقیهء کرهء زمین آماده کرده و شالودهء یک سیستم جدید در نظام بینالمللریخته میشود[ - ظهور و سقوط دولتهای بزرگ ، پال کندی ، ترجمهء محمّد قائد شرقی و دیگران ، ص ۲۱ ، مجلّد کامل ] در این برهه از زمان، اروپای متّحد وجود نداشت، بلکه اروپا ترکیبیبود از پادشاهیها و ایالات شاهزادهنشین، و نیز قلمروهایی با حکومتهای ملوکالطوایفی و«دولت - شهرهای» کوچک. یکی از بازیگران اصلی نظام بینالملل در این دوره، امپراتوری عثمانی بود که با اتّخاذسیاست توسعهطلبانه، خطر عمدهای را متوجه اروپای مسیحی و غیرمتّحد ساخت. اینامپراتوری پس از تصرف یونان، جزایر «ایونی[.۱-IonianIslands ]، «بوسنی[.۲-Bosnia ]، آلبانی و سایر قسمتهای.بالکان در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، به سوی «بوداپست» و «وین» پیشرویکرده و به خاطر خطر قریبالوقوع سقوط «رم» پاپها را در موجی از وحشت فرو برده و درسمت مرزهای شرقی، بخشهایی از اراضی ایران را به اشغال خود درآورده و با روسهانیز درگیری مرزی داشت[ - همان ] نظام بینالملل در این دوره تحت تأثیر عوامل متعدّدی از جمله: جهشهایتکنولوژیکی، تحولات صنعتی، نظیر پیدایش کشتیهای بادبانی مجهّز به توپهای دوربرد،ظهور بازرگانی و از همه مهمتر طغیان حسّ قدرتطلبی و ثروتاندوزی اروپائیان، و نیصفحۀ ۲۹تکوین دولتهای استعمارگر قرار گرفت. مهمترین این دولتها عبارت بودند از: اسپانیا،پرتغال، انگلستان، فرانسه، هلند، بلژیک، ایتالیا، روسیه، آلمان و تنها کشور غیراروپایییعنی ژاپن[ - اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل ، قوام ، ص ۱۷ ] امپراتوریهای مینگ - در چین - و مغول نیز در زمرهء بازیگران عرصهءبینالملل آن عصر به حساب میآمدند[ - ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ ، کندی ، ص ۲ و ۳۸ ] خطرات ناشی از برتری جویی و توسعهطلبیهای دولت عُثمانی یکی از مسائلعمده و مشترک بین دولت صفوی و اغلب دولتهای اروپایی بود که موجب نزدیکی آنهابه ایران و انعقاد پیمانهای نظامی و اقتصادی علیه دشمن مشترک - عثمانی - میشد[ - تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام ، محیط طباطبایی ، ص ۱۷۳ ]سیاست خارجی منطقهای ایران در عصر انتقال قدرت از تیموریان به صفویان، شرایط خاصی بر منطقه حاکم بود.دولتهای همسایه، پیوسته مرزها را مورد تهاجم قرار میدادند. این حرکتهای تعرّضی بهطور عمده از سوی ترکان عثمانی از ناحیه غرب، اُزبکها و افاغنه از سمت شرق، روسهااز شمال و دول استعمارگر اروپایی از جنوب صورت میگرفت. در این دوره، وحدتملّی و تمامیّت ارضی ایران از چشمانداز چندان مطلوبی برخوردار نبود. مجموعهء اینعوامل، موجب جهتگیری خاصی در سیاست خارجی ایران شده بود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، محمّدعلی مهمید ، ص ۸۱ ، چاپ اوّل ] سیاست خارجی ایران نسبت به ترکان عثمانی، ابتدا، به بازپسگیری آن بخش ازاراضی ایران معطوف بود که دولت عثمانی آن را از پیکرهء ایران جدا کرده بود و اینمقوله، خود در سلسله مراتب هدفهای سیاست خارجی صفویان از اولویت و اهمیّتزیادی برخوردار بود. با این حال، شاهان صفوی، به منظور برقراری روابط دوستانه باهمسایه غربی خود پیشقدم شده و هیأتهای دیپلماتیک متعدّدی به دربار سلاطینصفحۀ ۳۰عثمانی اعزام کردند. آنان با تکیه بر این اصل اوّلیه که «ما به دوستی کفّار احتیاج نداریم»،از پیوستن به پیمانها و اتّحادهای نظامی با اروپاییها علیه دولت عثمانی، اجتناب میکردندامّا نظر به اینکه سلاطین عثمانی همواره ایران را به دیدهء یک رقیب سیاسی مینگریستندو به سرزمینهای غربی ایران چشم طمع دوخته بودند، در طول حاکمیت صفویان، حفظو نگهداری مرزهای غربی از تهاجم بیامان ترکان عثمانی، بخشی از شالودهء سیاستخارجی منطقهای ایران را تشکیل میداد و در نتیجه: برای مقابله با اقداماتتوسعهطلبانهء عثمانی، ایران ناگزیر به سیاستِ نزدیک شدن دولتهای اروپایی تن درداد[ - تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام ، طباطبائی ، ص ۱۷۳ ] دولت عثمانی به صورت یکی از بزرگترین دشمنان سیاسی خاندان صفوی درآسیا درآمده و بخش زیادی از فعالیتهای سیاست خارجی ایران را به خود اختصاص دادهبود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۸۸ ] عوامل مؤثر در جهتگیریهای سیاست خارجی ایران و عثمانی را میتوان درموارد زیر خلاصه کرد: الف - نارضایتی سلاطین عثمانی از وضع موجود و پیروی آنان از سیاستتجدیدنظرطلبانه در سیاست خارجی[ - تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی ، مریم میراحمدی ، ص ۱۷۴ ] ب - برقراری حالت عدم توازن قوا بین ایران و عثمانی که بیش از هر چیز، از مزیّتسازمان نظامی دولت عثمانی، دسترسی آنها به سلاح جدید و عقب ماندگی ارتشصفوی نشأت میگرفت. ج - رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ایران و خطر انتشار آن در دنیا، بویژه در آسیایصغیر (ترکیهء فعلی). مجموعهء این عوامل سیاسی، ایدئولوژیکی و نظامی سبب شده بود تا دولت عثمانیسیاست خصمانهای را نسبت به ایران اتّخاذ کند[ - تاریخ کامل ایران ، رازی ، ص ۴۵۱ ] مسألهء دیگری که در کانون سیاست خارجی منطقهای ایران قرار داشت، ناآرامی دصفحۀ ۳۱مرزهای شرقی بود. ازبکها با حملات خود موجب خرابیهای زیادی در خراسانمیشدند. با اینکه آنها به شدّت سرکوب میشدند، امّا به صورت عامل تهدیدی بالقوهدر سمت شرق ایران باقی ماندند؛ هر موقع که قدرت حکومت مرکزی ایران رو بهضعف مینهاد، و یا کشور عثمانی به ایران حمله میکرد، راه سرکشی آنها نیز گشودهمیشد. دولت ایران برای پرهیز از درگیری همزمان در دو جبههء شرق و غرب (اُزبکها وعثمانیها)، با استفاده از شیوههای دیپلماسی، از استقرار صلح موقّت در یک جبهه، بهتمرکز قوا در جبههء دیگر و سرکوبی عامل تهدید مبادرت میورزید. افاغنه نیز در اواخرسلطنت شاه سلطان حسین صفوی، همزمان با افول سیاست خارجی ایران سر برآورده،باعث تسریع در انقراض صفویان شدند. در دوران شاهان صفوی، سُفرا و هیأتهای دیپلماتیک به دربار روسیه اعزام میشدند.تزارها نیز در طول حکومت صفویان، سُفرا و فرستادگانی را با هدایای بسیار، به دربارایران اعزام میکردند. آنها هم خواهان برقراری رابطه و اتّحاد نظامی با ایران، علیهعثمانی بودند. این روابط، با مرگ شاه عباس کبیر (۱۰۳۸ ق) دچار دگرگونی شد و سیرنزولی طی کرد و سرانجام، به شروع تجاوزات مرزی روسها به نواحی شمالی ایرانمنتهی شد. آنان در سال ۱۷۲۴ میلادی ۱۱۰۳ ش به منظور تصرّف نواحی شمال ایران،بویژه منطقه ساحلی دریای خزر، که اهمیت نظامی و بازرگانی داشت، با عثمانیقراردادی مبنی بر تقسیم ولایات ایران، امضا کردند[ - تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران ، میراحمدی ، ص ۱۸۷ ] تسلّط استعمارگران اروپایی بر خلیج فارس و تصرّف جزایر ایران از دیگر مسائلعمدهء سیاست خارجی صفویان بود. دولتهای پرتغال، اسپانیا و انگلستان از جمله اینکشورها بودند[ - تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا ، نجفقلی حسام معزّی ، ص ۱۹۷ ] بازپس گیری جزیرهء هرمز از پرتغالیها و تخلیه سایر مراکز بازرگانیایران از لوث نیروهای استعمارگر اسپانیایی و پرتغالی، یکی از اهداف سیاست خارجیایران در جنوب کشور بود. ایران در دامن زدن به رقابت موجود میان استعمارگرانمیکوشید و موفقیتهایی نیز در این زمینه کسب کرد. به عنوان مثال، میتوان به تشدیصفحۀ ۳۲رقابت بین انگلیسیها و سایر استعمارگران در منطقه خلیج فارس اشاره کرد که سبباخراج آنان از جزایر ایران گردید[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۹۳ ]جهتگیری سیاست خارجی ایران نسبت به کشورهای اروپایی در ابتدای حاکمیت صفویه، شاه اسماعیل صفوی سیاست خارجی ایران را به سمتکشورهای همسایه بویژه عثمانی سوق داد و به برقراری رابطه با دولتهای اروپایی -مسیحیان - تمایل چندانی از خود نشان نمیداد. لیکن موضعگیری خصمانهء سلاطینعثمانی موجب دگرگونی در جهتگیری سیاست خارجی ایران به سمت دولتهایاروپایی شد و روابط دیپلماتیک بین ایران و دولتهای اروپایی گسترش یافت. محور عمدهدیپلماسی ایران در این دوره، جلب اتّحاد نظامی دولتهای اروپایی علیه ترکان عثمانی وانعقاد قراردادهای تجاری بود[ - همان ، ص ۱۰۶ ] با انتقال قدرت از شاه اسماعیل به شاه طهماسب (۹۸۳ / ۹۳۰ هـ . ق[ - کلیات تاریخ ایران ، عزیزالله بیات ، ص ۴۷۵ ]، نوعیدگرگونی در سیاست خارجی ایران نسبت به دولتهای اروپایی ایجاد شد. در این دورهدیپلماتهای اروپایی میدان مانوری در دربار شاه طهماسب نداشتند، زیرا وی، زمامداران- مسیحیان - اروپا را کافر و نجس میدانست[ - همان ، ص ۱۰۵ ] با وجود این، برخی از هیأتهای دیپلماتیکاروپایی، با پرداخت رشوههایی تحت عنوان هدایا! از شاه طهماسب امتیازهای چشمگیرینظیر معافیت گمرکی و آزادی تجارت در سرتاسر خاک ایران را به دست آوردند[ - اهرمها، فخر روحانی ، ص ۴۴ ] دوران حکومت شاه عباس کبیر (۹۹۶ تا ۱۰۳۸ هـ . ق)، عصر اوجگیری و شکوفاییمناسبات دیپلماتیک ایران و دولتهای اروپایی است. در این برهه از تاریخِ صفویه، دایرهروابط ایران با اروپا توسعه یافت. بخشی از هدفهای اساسی سیاست خارجی ایران دردوران زمامداری شاه عباس کبیر در رابطه با دولتهای اروپایی، عبارت بودند از: ایجاصفحۀ ۳۳اتّحاد نظامی علیه عثمانی[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۸۷ ]، انجام اصلاحات نظامی و تهیه ساز و برگ جنگی از اروپا،صدور ابریشم به اروپ[ - همان ، ص ۹۱ ] و تشدید و رقابت و ضدّیت میان دولتهای استعمارگر اروپایی بهمنظور بهرهگیری از نیروی دریایی آنها علیه یکدیگر در جهت کاهش حضور استعماریآنها در خلیج فارس[ - تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا ، معزّی ، ص ۱۹۸ ]سیاست خارجی ایران در دورهء نادرشاه افشار در فاصلهء سقوط حکومت شاه سلطان حسین صفوی و ظهور نادر شاه افشار،(۱۱۰۱ - ۱۱۰۸ هـ . ش) ایران به مدت هفت سال، صحنهء تاخت و تاز افاغنه، ترکانعثمانیو روسها بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۴ ، چاپ سوّم ، ج ۱ ] نادرشاه دراوایل زمامداریاش - دربین سالهای ۱۱۴۸ - ۱۱۵۰ق -سیاست خود را به امور داخلی متمرکز کرد. در این مدّت، دشمنان داخلی سرکوب،افغانها اخراج و ترکان عثمانی از سرزمین ایران عقب رانده شدند و مرزهای ایرانگسترش یافت. در نتیجهء اقدامات نظامی موفق نادر، ایران از نظر نظامی نیرومند شد و درردیف دولتهای درجه اوّل دنیا قرار گرفت[ - همان، ص ۱۶۸ ] سیاست خارجی ایران در دورهء دوازده ساله زمامداری نادرشاه افشار (۱۱۶۰ -۱۱۴۸ ق)، تحتالشعاع اقدامات نظامیگری او بود و جنگ، بیش از هر وسیلهء دیگر، درتحصیل هدفهای سیاست خارجی، کاربرد داشت. در این دوره، روابط ایران با اروپا بهدلیل اوضاع متغیّر ناشی از لشکرکشیهای مداوم، کاهش چشمگیری یافت و روابطتجاری ایران با برخی از دولتهای اروپایی نظیر انگلستان، روسیه، هلند و فرانسه به روندضعیف خود ادامه داد[ - تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، رضا شعبانی ، ج ۱ ، ص ۴۵۱ ] در دورهء نادرشاه افشار، سیاست خارجی ایران نسبت به عثمانی، همان روندی رصفحۀ ۳۴پیمود که از ابتدای سلسلهء صفویه آغاز شده بود و بطور عمده در برخوردهای نظامی برسر مسائل مرزی خلاصه میشد. گر چه نادر کوشید تا با تقریب بین مذاهب شیعه وسنّی، نوعی تفاهم میان دو کشور ایران و عثمانی برقرار سازد، امّا به دلیل مخالفتِسلاطین عثمانی، موفقیّتی به دست نیاورد. سیاست خارجی ایران نسبت به انگلیس، فقط محدود به مناسبات اقتصادی بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۷۰ ]فرانسویان در دیپلماسی خود درصدد بودند ایران و عثمانی را علیه روسیه متّحد کنند.مناسبات ایران و فرانسه از زمان سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجاریه، در سطوحپایین برقرار بود[ - تاریخ روابط ایران و فرانسه ، ابوالحسن غفّاری ، ص ۲ ] شاید زمامداران روسیه تزاری بیش از هر کشور دیگری، نسبت به روی کار آمدن نادرخرسند بودند؛ آنان در طول حکومت دوازده سالهء نادر بیش از پیش، به ایران نزدیکشدند و روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی برقرار کردند. روسها علاوه بر کمکهایتسلیحاتی و نظامی به نادرشاه در جنگ با عثمانی، میدان را برای سرکوب افاغنه وعثمانیها باز گذاشتند[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۶ ] نادر با اعزام سفیر به دربار روسیه قراردادی منعقد کرد که بهموجب آن مقرر شد دو کشور، سفیر - به صورت مقیم - بپذیرند؛ همچنین تجّار دو کشورآزادی تجارت یافتند[ - همان ، ص ۱۵۹ ] روسها در این دوره بخش اعظم تجارت خارجی ایران را به خوداختصاص دادند[ - کریم خان زند ، عبدالحسین نوایی ، ص ۲۰۴ ] نادرشاه با تأسیس نیروی دریایی، راه ارتباطی ایران با دنیا (وبخصوص اروپا) را از خاک عثمانی متوجه راههای دریایی کرد[ - تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، شعبانی ، ص ۴۴۹ ] بطور کلی مرگ پتر کبیرو تغییرات پی در پی در حکومت روسیه و دست به دست شدن قدرت سبب ضعفحکومت امپریالیستی مزبور گردید. از سوی دیگر، پیشرفتهای چشمگیرِ نادر در امورداخلی و خارجی یکی از دلایل روابط دوستانه و متقابل ایران و روسیه در دورهصفحۀ ۳۵زمامداری نادرشاه بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۱ ]سیاست خارجی ایران در دورهء کریم خان زند در دوران حکومت ۲۲ سالهء کریم خان زند (۱۱۹۳ - ۱۱۷۱ ق / ۱۷۵۷ - ۱۷۷۹ م)،آرامش نسبی در ایران برقرار بود. در این دوره، از شدّت درگیریهای نظامی ایران باکشورهای منطقه، کاسته شد. فتح بصره، تنها حرکت مهمّ نظامی در این زمان محسوبمیگردد. نگرش کریم خان زند نسبت به دولتهای اروپایی، توأم با شک و تردید وسوءظن بود و این مسأله در جهتگیری سیاست خارجی ایران نسبت به کشورهایاروپایی تأثیر گذاشته بود. در دورهء زمامداری وی، روابط سیاسی ایران با اروپا به حداقلخود رسید و دیگر دربار ایران مثل دورهء شاه اسماعیل اوّل و شاه عباس کبیر محلّ رفت وآمد سُفرا و هیأتهای دیپلماتیک کشورهای متعدّد اروپایی نبود. سفرای اروپایی در مأموریتهای خود به دربار کریم خان، موفقیت چندانی کسبنمیکردند و بطور معمول پیشنهادهای برقراری روابط سیاسی با ایران پاسخ مثبتی بههمراه نداشت[ - کریم خان زند ، نوائی ، ص ۱۹۳ ] بنابراین، آن سیر نزولی که در سیاست خارجی ایران از زمان مرگ شاهعباس کبیر آغاز شده بود، در زمان نادر شاه افشار ادامه یافت و در حکومت کریم خانزند،این روابط به پایینترین حدّ خود تنزل یافت. مناسبات ایران و عثمانی در دورهء کریم خان، بخشی از روابط خصومتآمیز ۲۵۰ساله بین دو کشور را تشکیل میداد. روابط سیاسی ایران و فرانسه در دورهء زندیه بهروابط تجاری، محدود میشد[ - تاریخ روابط ایران و فرانسه ، غفاری ، ص ۲ ] کریم خان نسبت به برقراری مناسبات سیاسی باانگلیسها نیز تمایلی نشان نداد[ - کریم خان زند ، نوائی ، ۲۰۵ ] با این حال، آنان کوشیدند تا امتیازات تجاری قابلتوجهی از ایران کسب کنند[ - اهرمها ، روحانی ، ص ۴۸ ]صفحۀ ۳۶با مرگ کریم خان زند، و شروع کشمکش بر سر تصاحب قدرت میان بازماندگان او،انگلیسیها از فرصت استفاده کرده مقدمات نفوذ همهجانبهء سیاسی و اقتصادی خود رادر ایران فراهم کردند؛ بطوری که تا اوایل قرن نوزدهم میلادی، خلیج فارس به صورتحصار و حفاظ مرزهای هند - مستعمرهء انگلستان - درآمد و به سدّی در مقابل رقبایانگلستان یعنی روسیه و فرانسه، تبدیل شد. محور سیاست خارجی روسها نسبت به ایران که پیش از آن نزدیکی هر چه بیشتر بهایران و ایجاد اتّحاد علیه عثمانی بود[ - کریم خان زند ، نوائی ، ص ۲۰۴ ] با مرگ کریم خان و ظهور ضعف و سُستی درصحنهء سیاست خارجی ایران، تغییر کرد و جنبهء خصومتآمیزی به خود گرفت و اینروند به آغاز دور تازهای از جنگهای طولانی و خونین روسها علیه ایران در زمان قاجاریهمنتهی شد[ - همان ، ص ۲۰۳ ]