خطوط کلّی حاکم بر سیاست خارجی ایران در دورهء قاجاریه
سیاست خارجی ایران در عصر قاجار بحرانیترین مراحل تاریخی خود را تجربه کرد.پیچیدگی نظام بینالملل، انحصار در تقسیم قدرت و رقابت بین دو بازیگر نیرومند وکهنهکاری نظیر روسیه و بریتانیا در شمال و جنوب ایران، شرایط بغرنج و دشواری را برایدیپلماسی ایران فراهم کرده بود. وضع سیاست خارجی ایران در این دوره شباهت بیشتریبه فندق در دهانهء گازانبر را داشت که پیوسته از دو جناح متضاد و مخالف تحت فشار بود. با وجود این که سیاست خارجی ایران به جز دورهء کوتاه صدارت امیرکبیر در عصرقاجار استحکام چندانی نداشت و بر اصول ثابت و از پیش تعیین شدهای استوار نبود، امّادقّت در رخدادها و توجه در جهتگیریهای دیپلماسی ایران، این نتیجه را به دستمیدهد که ایران در فرایند جهتگیریهای تضاد و تفاهم دو دولت نیرومند همچون روسیهو انگلیس و نیز تحت تأثیر شرایط و مقتضیات بینالمللی و اوضاع داخلی، از یک سریخطوط کلی در سیاست خارجی خود پیروی میکرد که در عمل به منزلهء خط مشیسیاست خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی محسوب میشد. گرچه برخی از اینخطوط در دوران زمامداری بعضی از شاهان یا صدر اعظمهای قاجار کمرنگ میشد امّادر نظر عدهای از مورخین تاریخ دیپلماسی ایران، به عنوان اصول سیاست خارجی ایراندر دورهء قاجار شناخته شدهاند[ - در میان تعدادی از نویسندگان تاریخ دیپلماسی ایران ، میتوان به حافظ فرمانفرمائیان اشاره کرد که در سیاست خارجی قاجار به اصول سه گانه مذکور در بالا معتقد میباشد ] این خطوط عبارتند از: ۱ - متعادل ساختن رقابت بریتانیا و روسیه در ایران؛ ۲ - تعقیب سیاست اتّحاد و پیوستگی با دول نیرومند اروپایی؛ ۳ - اتّخاذ سیاست «قدرت سوّم». دربارهء اصل نخست (تعادل) باید گفت که در ایران این اصل میان دو قطب امپریالیستیروس و انگلیس، در سر تا سر قرن نوزدهم میلادی اعمال میشد. هنگامی که حکومتتحت فشار امتیازی را به یکی از دو رقیب نیرومند میداد، برای برقراری توازن مجبور بوصفحۀ ۴۷امتیاز مشابهی نیز به قدرت دیگر بدهد. بنابراین سیاست تعادل در عمل جنبهء منفی به خودگرفت و به ضرر منافع و مصالح کشور و تنها به نفع نخبگان حاکم تمام میشد[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه، جلیل نائبیان، ص ۲۹۳ - ۲۹۲ ] سیاست اتّحاد نیز در شرایطی اتّخاذ شد که ایران نزدیک به سی سال با دشمننیرومندی چون روسیه تزاری درگیر کشمکش و جنگ بود. حاکمیت نظام استبدادی،فقدان مشروعیت، عدم محبوبیت و پایگاه مردمی زمامداران، عامل عمدهای بود کهموجب شد در شرایط بحرانی پناهگاه خود را در نزد بیگانگان جستجو کنند و برایحفظ تاج و تخت، چنین سیاستی را در پیش گیرند. سیاست «قدرت سوم» از سال ۱۲۲۹ ش / ۱۸۵۰ م به عنوان خط مشی جدیدی درایران اتّخاذ شد. ایران به این امید شروع به جستجوی یک هم پیمان نیرومند در میان دولغیر همجوار کرد که در نتیجهء ورود قدرت سومی به عرصهء رقابتِ روس و انگلیس درایران، از میزان فشارهای این کشورها کاسته شود[ - همان ، ص ۲۹۷ ] این سیاست با موفقیت همراه نبود،زیرا هیچ قدرتی مایل به ورود به مسابقهء خطرناک و پیچیدهء انگلیس و روسیه در ایراننبود[ - تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز ، فرمانفرمائیان ، ص ۳۸ ] با وجود این، ایران سرسختانه از ایدهء توسّل به قدرت سوّم جانبداری میکرد. بهعنوان نمونه، میتوان به مکاتبات ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۸ ش / ۱۸۸۹ م) بارئیسجمهور وقت آمریکا - «کلیولند» - اشاره کرد. همچنین مکاتبات وی با «بیسمارک»صدراعظم آلمان، دعوت از اتریش جهت اتّحاد سیاسی با ایران، استخدام مستشارانبلژیکی و افسران سوئدی، دعوت از شرکتهای آلمانی و هلندی برای احداث راهآهن درراستای این سیاست صورت گرفت[ - همان ، ص ۴۳ و ۴۲ ] انعقاد عهدنامه وین ۱۲۳۰ ش / ۱۸۵۱ م در زمانصدارت امیرکبیر نیز در چارچوب این اصل صورت پذیرفت. صفحۀ ۴۸خلاصه تاریخ دیپلماسی ایران به مفهوم واقعی آن از دورهء قاجار آغاز میشود زیرا عوامل متعدد داخلی وبینالمللی سبب گردید تا ایران بطور جدّی وارد عرصهء سیاست بینالمللی گردد. با ظهور زمامداران نالایق قاجار در عرصهء سیاست خارجی ایران، معاهدات زیانباری بر کشورایران تحمیل شد و امتیازات متعددی از کشور ما گرفته شد از آن جمله، میتوان به تجزیهء بخشهایمهمّی از سرزمینهای شمالی، شرقی و جنوبی ایران اشاره کرد که در جریان سیاستهای استعماریروس و انگلیس صورت گرفت. رقابتهای دول اروپایی نظیر روسیه، فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان و اهمیت استراتژیکیایران به عنوان گذرگاه دستیابی به هند، این سرزمین (ایران) را به محل تلاقی و برخورد رقابتهایاستعمارگران تبدیل کرده بود. دیپلماسی ایران در رابطه با سیاستهای استعماری بازیگران اروپایی بسیار سطحینگرانه و فاقداستحکام لازم بود. لذا، بارها وجهالمصالحهء دولتهای اروپایی قرار گرفت. در کشاکش رقابت روس وانگلیس، زمامداران قاجار میکوشیدند تا ضمن پرهیز از سیاست از اصول ایجاد تعادل میان دولرقیب و سیاست «اتّحاد و تعهّد»، از سیاست قدرت سوّم تبعیت کنند. پرسش ۱ - بازیگران عمده سیاست بینالملل در زمان قاجاریه را نام ببرید. ۲ - سیاست خارجی روسیه تزاری، فرانسه و انگلستان را نسبت به ایرانِ دورهء قاجار، به طور مختصر توضیح دهید. ۳ - اصول سیاست خارجی ایران در دورهء قاجار را نام ببرید. ۴ - سیاست قدرت سوّم را توضیح دهید. صفحۀ ۴۹انگلستان اقتدار جهانی انگلستان از دیرباز مدیون سرزمینهای مستعمره از جمله هندوستان بودکه به منزلهء شاهرگ حیاتی این کشور محسوب میشد؛ بطوری که از دست رفتن آن بهمعنی سقوط اقتدار جهانی و از پا درآمدن این کشور در جریان رقابتهای استعماری بود.بنابراین دست کم از سال ۱۱۷۶ ش / و ۱۷۹۷ م محور اصلی فعالیتهای دیپلماتیکانگلستان در منطقهء آسیا حفاظت از مرزهای هندوستان از چنگاندازیهای رقباینیرومندی نظیر فرانسه و روسیهء تزاری بود. همانگونه که پیشتر اشاره شد، مجاورتایران با هندوستان سبب قرار گرفتن این کشور در مدار دیپلماسی پیچیدهء دولتهاینیرنگباز و استعمارگری چون انگلستان بود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، محمدعلی مهمید ، ص ۱۲۶ ] تجاوزهای پی در پی روسها در شمال ایران - برای رسیدن به آبهای گرم - حکم اهرمفشاری را داشت که زمامداران قاجار را به جستجوی یک دولت نیرومند وادار میکرد تاآنان را در مقابل دشمن دیرینه مورد حمایت قرار دهد. همانگونه که دولتهای انگلیس وفرانسه در راستای منافع خود در صدد جلب اتّحاد و دوستی ایران بودند، تجاوز روسهانیز موجب میشد تا ایران در سیاست خارجی خود تن به چنین استراتژی غلط صفحۀ ۴۲بدفرجامی بدهد. با این ملاحظات، از سال ۱۱۷۶ ش / ۱۷۹۷ م استراتژی اتّحاد و تعهّدبا دولتهای نیرومند بخصوص انگلستان در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفت[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، محمدعلی مهمید، ص ۱۲۶ ] ایران در نگاه بریتانیا به منزلهء اولین خط دفاعی و سرزمین حایل میان هندوستان ودولتهای رقیب بود[ - همان ، ص ۱۲۸ ] بنابراین، بریتانیا با به کارگیری دیپلماتهای حرفهای و با استفاده ازابزارهای تطمیع و تهدید ایران را به دام کشیده و معاهداتی را منعقد کرد که در آنها فقطمنافع انگلستان لحاظ شده بود[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۱۱۶ ] دربار قاجار در روابط خود با بریتانیا و اتّخاذ سیاستاتّحاد و تعهّد نه تنها کوچکترین امتیازی به دست نیاورد، بلکه نزدیک به یک قرن و نیم،در بحرانیترین شرایط در مقابل ضربات ارتش مدرن روسیه تنها ماند و در زد و بندهایسیاسی میان انگلیسیها و رقبای اروپایی آن در آسیا، بارها وجهالمصالحه قرار گرفت.همچنین در نتیجهء دسیسههای پنهانی انگلیسیها، زیانبارترین معاهدات، نظیر گلستان(۱۱۹۲ ش / ۱۸۱۳ م)، ترکمانچای (۱۲۰۷ ش/ ۱۸۲۸ م) و غیره به ایران تحمیل شد وعلاوه بر آن، بریتانیا در تجزیه و جدایی بخشهای مهمّی نظیر هرات در سال ۱۲۳۶ ش/۱۸۵۷ م، ایالت بلوچستان در سال ۱۲۵۰ ش / ۱۸۷۱ م، بحرین در سال ۱۳۴۹ هـ . ش ونیز جدایی سرزمینهای ماورای ارس از پیکرهء ایران نقش فعّالی داشت[ - همان ، ص ۱۶۹ ] پس از شکست نهایی ناپلئون و رفع خطر از مرزهای هندوستان و برقراری اتّحاد میانانگلیس و روسیه، ایران از کانون توجّهات دیپلماتهای بریتانیا حذف گردید[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۱۶۳ ] با آغاززمامداری ناصرالدین شاه (سال ۱۲۲۶ شمسی) دستگاه دیپلماسی انگلستان گذشته ازکوششهایی که برای اعمال سلطهء سیاسی، نظامی و قضایی بر ایران و اخلال و اعمالنفوذ در تعیین خطوط سیاست خارجی ایران به عمل میآورد، در پی تحصیل یک سریاهداف اقتصادی، نظیر فراهمآوردن تسهیلات لازم برای فعالیت بازرگانان انگلیسی ورهایی از سیاستهای محدود کنندهء گمرکی و کسب امتیازات اقتصادی از دیگر محورهایصفحۀ ۴۳تکاپوی سیاست خا رجی بریتانیا در ایران بود. در مجامع بینالمللی نیز مواضع انگلستاندر قبال ایران خصمانه بود. به عنوان مثال، مخالفت این کشور با حضور وزیر خارجه وهیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس - پس از پایان جنگ جهانی اوّل - مانع ازمطرح شدن دعاوی ایران نظیر استرداد اراضی از دست رفته و جبران خسارت ناشی ازنقض بیطرفی ایران در جریان جنگ اوّل شد[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۷۲ ]فرانسه تصرف مستعمرات انگلستان از جمله هندوستان در زمان ناپلئون بناپارت ازاولویتهای اهداف سیاست خارجی فرانسه در منطقهء آسیا بود. اتّخاذ چنین سیاستیموجب گردید تا فرانسویان جهتگیری اتّحاد و نزدیکی به ایران را به عنوان یکی ازراههای دستیابی به هندوستان در صدر برنامههای دیپلماتیک خود قرار دهند و اینکشور را به یک جبههء سوقالجیشی برای تعرّض به هندوستان تبدیل کنند[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۱۲۸ ] برقراریاتّحاد سهجانبه میان ایران، فرانسه و عثمانی علیه روسیه به منظور جلوگیری از دسترسیروسها به هندوستان بُعد دیگری از دیپلماسی فرانسویان در منطقهء آسیا بود. فرانسویان در روابط خود با ایران وانمود میکردند که درصدد حمایت از ایران درمقابل تهاجم ارتش روس هستند به همین جهت ژنرال گاردان به همراه هیأتی وارد ایرانشد تا در راستای تعهّدات فرانسه مبنی بر تأمین سلاحهای جدید و بهبودی در سازمانارتش اقداماتی را به عمل آورد. ایران نیز به سبب فشارهای نظامی روسیه تزاری، ازانعقاد عهدنامهء «فین کن اشتاین[.۱-Finkenstein.)یسمشـ ۵۸۱۱ / م ۷۰۸۱(] به عنوان جایگزین اتّحاد با انگلستان استقبال کرد.انعقاد عهدنامه «تیلسیت[.۲-Tilsit.)یسمشـ / م ۷۰۸۱(] میان فرانسه و روسیه به خوبی ثابت کرد که علیرغم تظاهرناپلئون به حمایت از ایران، جهتگیری این کشور نسبت به ایران تنها در پی تحصیل منافعاستعماری خود است و در شرایط بحرانی متّحد خود را وجهالمصالحه با روسها قرا[.۱-Finkenstein.)یسمشـ ۵۸۱۱ / م ۷۰۸۱(][.۲-Tilsit.)یسمشـ / م ۷۰۸۱(]صفحۀ ۴۴میدهد[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، ص ۱۳۲ ] روابط ایران با فرانسه پس از انعقاد عهدنامهء تیلسیت و خروج هیأت نمایندگیژنرال گاردان از ایران (۱۱۸۸ ش / ۱۸۰۹ م) به سردی گرایید[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۲۱۶ ]روسیه تزاری سابقهء روابط خارجی ایران و روسیه تزاری از اواخر سلطنت نادرشاه تا وقوع انقلاببلشویکی ۱۲۹۶ ش / ۱۹۱۷ م از چشمانداز مطلوبی برخوردار نیست[ - سیاست اروپا در ایران ، محمود افشار یزدی ، ص ۴۴ ] جهتگیریسیاست خارجی ایران در طول حاکمیت قاجار بیش از هر عاملی از سیاست خصمانه وتوسعه طلبیهای روسها نسبت به ایران تأثیر پذیرفته بود. این مسأله در سمتگیری سیاستخارجی ایران نسبت به بریتانیا و فرانسه - سیاست اتحاد و تعهّد - نمود عینی یافت. شالودهء سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران در دورهء زمامداری پتر کبیر ریخته شدکه بر اساس آن به زمامداران بعدی توصیه شده بود با جنگهای پی در پی، ایران را بهضعف و نابودی کشانده و با عبور از خاک ایران، خود را به خلیج فارس و در نهایت بههندوستان برسانند[ - تاریخ معاصر ایران ، آوری ، ج ۱ ، ص ۵۸ ] بنابراین، شدیدترین و زیانبارترین جنگهای روسیهء تزاری در پیتعقیب سیاست الحاق شمال ایران به روسیه، به عنوان بخشی از سیاست توسعهطلبانهءارضی روسها در آسیا، در نیمهء اوّل قرن نوزده میلادی به ایران تحمیل شد. این جنگها کهدر دو مرحله اتّفاق افتاد و نزدیک به سی سال طول کشید، نشان داد که روسها درسیاست خارجی خودشان بیش از هر ابزاری متکی به جنگ و اقدامات نظامی هستند. انعقاد معاهدهء ترکمانچای برگی از تاریخ دیپلماسی ایران است که نمیتوان آثار آن رابر سیاست خارجی ایران در تاریخ معاصر نادیده گرفت. زیرا به دنبال آن، روند تازهای درمداخلات بازیگران استعمارگراروپایی در امور ایران شروع شد و نیز سرآغاز یک دورهءطولانی تزلزل استقلال سیاسی، اقتصادی و قضایی در ایران بود[ - تاریخ کامل ایران ، رازی ، ص ۴۹۶ ] این عهدنامه انحطاصفحۀ ۴۵سیاسی ایران را به ارمغان آورد و نزدیک به یک قرن بر دیپلماسی ایران سایه افکند[ - سیاست اروپا در ایران ، محمود افشار یزدی ، ص ۷۰ ] ایران پس از تحمّل شکستهای پی در پی و ضربات سنگین در عرصهء جنگ با روسهاو عدم موفّقیت در جهتگیری اتّحاد با دولتهای فرانسه و انگلیس، رویّههای مبتنی بردیپلماسی جنگ و گریز را - که از ابتدای قرن نوزدهم در پیش گرفته بود - رها کرد و قرارداد گلستان نقطهء پایانی به استراتژی اتّحاد و پیوستگی ایران با دولتهای نیرومند اروپایینظیر فرانسه و انگلیس و نقطهء آغاز سیاست جدیدی موسوم به سیاست «قدرت ثالث»بود[ - تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز ، حافظ فرمانفرمائیان ، ترجمهء اسماعیل شاکری ، ص ۳۴ ، ۱۳۵۲ ] این سیاست که متضمن ورود قدرت سوّمی در کشاکش رقابتهای استعماری روسو انگلیس در ایران بود، بیشتر به خاطر حفظ تاج و تخت و بقای زمامداران قاجار اتّخاذشد تا حفظ مصالح و منافع عالی کشور[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۹۳ ] شکست روسیه از ژاپن در ۱۲۸۴ ش / ۱۹۰۵ م، جنگ جهانی اوّل و انقلاب اکتبر۱۹۱۷ بلشویکی سبب از کار افتادن ماشین جنگی روسیه و فرصت تنفسی برای ایرانشد[ - همان ، ص ۲۶۳ ] رژیم جدید شوروی (سابق) در سال ۱۲۹۷ ش / چهاردهم ژانویه ۱۹۱۸ مبخشی از قراردادهای ظالمانهای را که بر ایران تحمیل شده بود، بطور یکجانبه ملغیاعلام کر[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۶۴ ] و انعقاد قرارداد ۱۳۰۰ شمسی / ۱۹۲۱ م میان ایران و شوروی سابق دورهءتازهای را در تاریخ روابط دو کشور گشود[ - به موجب قرارداد ۱۹۲۱ دولت شوروی سابق از کلیهء حقوق و امتیازاتی که در دوران تزارها به زور از ایران گرفته شده بود صرفنظر کرد و متعهد شد به سیاست تجاوزکارانه و ظالمانه خاتمه دهد تا ایران بتواند به سرنوشت خود مسلّط گردد. همچنین، شوروی سابق کلیه قروض ایران (یازده میلیون لیرهء انگلیسی) را بخشید، امتیاز خطوط آهن و راههای شوسه و تأسیسات بندری و گمرکهای شمال را به ایران واگذار و از حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) صرفنظر کرد. بانک استقراضی و خطوط تلگرافی و جزیرهء آشوراده و سایر جزیرههای مجاور استرآباد به ایران مسترد شد و ایران در دریای خزر حق بحر پیمایی آزاد پیدا کرد. در مقابل ایران نیز تعهداتی را در مقابل رژیم جدیدالتأسیس شوروی بر عهده گرفت ؛ ر . ک همان ، ص ۲۹۰ و «سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی» (۱۳۵۷ - ۱۳۰۰) عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، ص ۱۰ ، تهران ، نشر البرز ، چاپ اول ، ۱۳۷۳ ]