روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

آشنایی با احزاب در ایران



آشنایی با احزاب در ایران




          بررسی مبانی احزاب و تشکیلات سیاسی‏ تعریف حزب یک تعریف از حزب این است که: حزب به گروهی از مردم گفته می‏شود که دارای‏منافع مشترکی به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی هستند، گاهی در چارچوب قوانین‏کشور و گاهی از راههای غیر قانونی، با برخورداری از یک سازمان و برنامه منسجم برای‏رسیدن به قدرت تلاش می‏کنند[ - احزاب سیاسی ، ولی ا... یوسفیه ، ص ۹ ، انتشارات عطایی ، تهران ، چاپ سوّم ، ۱۳۵۱ ، (همراه با قدری تغییر و اضافه )] علاوه بر احزاب سیاسی، گروهها و انجمنهای سیاسی متعددی در جامعه فعالیت می‏کنندکه در این دوره آموزشی نام «تشکیلات سیاسی» به آنها داده شده است. این مفهوم به معنای هرتشکّل سیاسی (و احیاناً غیر سیاسی) است که به طور آشکار یا مخفی، از راه قانونی یا غیر قانونی‏فعالیت کرده و بعضاً در صدد کسب قدرت هم نبوده‏اند[ - از قبیل اتحادیه ، مجمع ، جمعیّت ، کانون ، باشگاه و ... ]صفحۀ ۱۶علل پیدایش احزاب ۱ - مبارزات انتخاباتی: نمایندگان مجلس سعی می‏کردند تا با نمایندگانی که به لحاظفکری نزدیک به هم هستند، همکاریهای بیشتری بنمایند. گاهی، دامنه این همکاریها به‏نزدیک شدن کمیته‏های انتخاباتی آنان به یکدیگر منجر می‏شد و در نتیجه حزب پیدامی‏شد[ - جامعه شناسی سیاسی ، موریس دوورژه ، ترجمهء ابوالفضل قاضی ، ص ۴۲۷ ، انشارات دانشگاه تهران ، چاپ دوّم ] این مطلب بیشتر در کشورهای غربی مصداق داشت. ۲ - دخالت ابرقدرتها: یکی از علل اصلی پیدایش بسیاری از احزاب در کشورهای‏محروم جهان، دخالت ابرقدرتها بوده است. قدرتهای بزرگ برای آنکه افراد وابسته به خودرا متشکّل نموده و در قدرت سیاسی تأثیر بگذارند، احزاب مختلفی را در این کشورها به‏وجود می‏آورند. احزابی که اینگونه به وجود می‏آیند، ممکن است در ظاهر، خود را مخالف‏قدرتهای خارجی نشان دهند تا در میان مردم بی‏آبرو نشوند. ۳ - صفات ناپسند انسان: برخی از صفات ناپسند انسان مثل ریاست طلبی، شهرت‏طلبی، ثروت طلبی و ... ممکن است سبب تشکیل حزب شود. ۴ - اختلاف مکاتب: وجود مکاتبی چون اسلام، زرتشتی، مسیحیت، یهودیت،مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم، و ... که هر کدام دارای شاخه‏های فرعی متعدّدی می‏باشند، ازجمله عواملی است که منجر به دسته‏بندی صفوف مردم و تشکیل حزب می‏گردید. ۵ - اختلاف منافع: هر سیاستی که در کشور اجرا گردد، به عدّه‏ای زیان می‏رساند و به‏عده‏ای دیگر سود می‏بخشد. طبیعی است افرادی که دارای منافع مشابهی هستند، تشکیلاتی‏سیاسی ایجاد کنند تا سیاست‏های کشور را در جهت منافع خود سوق دهند و یا دست کم باموضعگیریهای سیاسی، از ضررهای احتمالی بکاهند. ۶ - انگیزه‏های دفاعی: گاهی دفاع از خاک وطن در برابر اشغال آشکار یا مخفی بیگانگان،یا دفاع از دین و آرمان در برابر هجوم فرهنگی، تبلیغاتی، و ... دشمن، سبب تشکیل حزب‏می‏گردد. صفحۀ ۱۷اهداف حزب ۱ - دستیابی به قدرت: هر حزب یا تشکیلات سیاسی، سعی می‏کند از راه شرکت درانتخابات ریاست جمهوری و مجلس یا از راههای غیر قانونی[ - مثل ایجاد آشوب و ناامنی در کشور ، انجام کودتا از طریق نظامیان وابسته به حزب و ... ] خود را به قدرت برساند. ۲ - حفظ قدرت: برخی از حکومتها، بخصوص پس از پیروزی انقلابها، برای تربیت‏کادر سیاسی کشور و نیز تشکّل بخشیدن به هواداران خود، احزابی را تشکیل می‏دهند که‏هدف عمدهء آنها حفظ قدرت موجود است[ - جامعه شناسی سیاسی ، تام با تامور ، ترجمه منوچهر صبوری کاشانی ، ص ۶۳ ، کیهان ، چاپ اوّل ] احزاب معمولی نیز اگر به قدرت برسند، هدف‏آنها از «دستیابی به قدرت» به «حفظ قدرت» تغییر می‏یابد. ۳ - کنترل قدرت: برخی از احزاب یا تشکیلات سیاسی به قدری کوچک هستند که توان‏دستیابی به حکومت را در خود نمی‏یابند. احزاب معمولی نیز اگر به قدرت نرسند، درراستای فشار بر قدرت و کنترل آن، عمل خواهند کرد. هدف از کنترل قدرت این است که‏حکومت در مسیر اهداف حزب گام بردارد. این کنترل، از راه فرستادن هیأتهایی برای گفتگوبا نمایندگان، ارسال نامه‏های تهدید آمیز به نمایندگان، دعوت نمایندگان به مجالس‏خصوصی و ... ، دادن اطلاعات صحیح ولی جهت دار، تبلیغات در سطح جامعه، برپایی‏اعتصابات عمومی، سدّ کردن جاده‏ها، دخالت در فعالیّتهای خشونت آمیز مثل انقلاب یاکودتا، پرداخت رشوه و ... صورت می‏پذیرد[ - جامعه شناسی سیاسی ، دو ورژه ، ص ۵۵۱ - ۵۵۶ ]انواع حزب ۱ - از نظر شیوهء عضوگیری: الف - احزاب عمومی (عوام): این احزاب مدعی هستند که بودجه خود را از طریق‏حق عضویتی که از اعضای خود دریافت می‏دارند، تأمین می‏کنند. احزاب عوام در مرحله اول‏سعی می‏کنند افراد ثابت و فعال و مومن به اهداف حزب را گزینش کنند؛ در مرحلهء بعد بهصفحۀ ۱۸جلب نظر مردم بپردازند. اینگونه احزاب به سازماندهی و تشکیلات اهمیت فراوانی‏می‏دهند و برای جلب توجه عمومی، سنگ منافع عموم را به سینه می‏زنند. نامزدهای‏انتخاباتی این احزاب بیشتر توسط سران حزب مشخص می‏شود. ب - احزاب خواص: اینگونه احزاب ویژهء بخش خاصی از افراد سرشناس، ثروتمند و یاتحصیل کرده است. ادّعا می‏شود که بودجهء حزب را سران آن می‏پردازند. احزاب خواص‏کمتر به سازماندهی و تشکیلات اهمیت می‏دهند و به طور عمده منافع خواص مربوطه رابیشتر از منافع عمومی مورد توجه قرار می‏دهند. نامزدهای انتخاباتی این احزاب لازم است از وجههء مردمی بالایی برخوردار باشند، تافقدان موقعیّت عمومی را جبران کنند[ - حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ، ابوالفضل قاضی ، ج ۱ ، ص ۷۲۳ - ۷۲۵ ، انتشارات دانشگاه تهران ، (برداشت) ] ۲ - از نظر رأی نمایندگان در مجلس: الف - احزاب انعطاف پذیر: نمایندگان احزاب در مجلس، بنابر تشخیص مصلحت‏خود رأی می‏دهند؛ خواه با نظر حزب آنها یکسان باشد، خواه نباشد. معمولاًاحزاب خواص‏از این نوع هستند. ب - احزاب انعطاف ناپذیر: نمایندگان حزب در مجلس، بنابر تشخیص مصلحت‏حزب، رأی می‏دهند. معمولاً احزاب عوام از این نوع می‏باشند[ - جامعه شناسی سیاسی، دو ورژه ، ص ۴۳۱ ] ۳ - از نظر نوع مرام: الف - احزاب کمونیست: تحت تأثیر حزب کمونیست شوروی، بسیار تشکیلاتی عمل‏می‏کردند و راز دوامشان نیز در همین امر نهفته بود و واحدهای پایه در این احزاب راسلّولهای کمونیستی تشکیل می‏داد. هر سلّول از چند ده نفر عضو تشکیل شده و دارای یک‏«دبیر» بود. به محض افزایش تعداد اعضای هر سلّول و وجود فردی مناسب برای دبیری،سلّول را به دو قسمت تقسیم می‏کردند. طبیعی بود که در این حالت هماهنگی زیادتر بشودصفحۀ ۱۹زیرا ایجاد هماهنگی در سلّولهای کوچک بهتر صورت می‏پذیرد[ - جامعه شناسی سیاسی ، دو ورژه ، ص ۴۳۴ - ۴۴۱ . ( با تغییر جزئی )] ب - احزاب فاشیست: از فنون نظامی در تشکیلات اینگونه احزاب استفاده می‏شود؛تمرکز بسیار شدید تصمیم گیری و رعایت دقیق سلسله مراتب، برخورداری از تقسیمات‏جوخه، گروهان، دسته، هنگ، تیپ و لشگر از ویژگیهای احزاب فاشیست است. اعضای‏حزب برای جنگ خیابانی، خرابکاری و ضدّ خرابکاری و ... آموزش و تمرین می‏بینند. ازخشونت به عنوان ابزار اصلی رسیدن به هدف استفاده می‏شود و در عین حال از انتخابات ومجلس نیز نهایت بهره‏برداری به عمل می‏آید. احزاب فاشیست بر روی ملیّت و نژاد تأکیدفراوانی می‏نمایند و به طور معمول در زمانهایی به وجود می‏آیند که اقلیتی از شورش اکثریت‏جامعه می‏ترسد، از این رو با تشکیل اینگونه احزاب که بیشتر به یک ارتش خصوصی شبیه‏هستند، در صدد پاسخگویی بر می‏آیند[ - همان ، ص ۴۳۴ ] ج -احزاب لیبرال: به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارند. طرفدار اقتصاد آزاد هستند وبه دولت توصیه می‏کنند تا اقتصاد کشور را بر اساس نیروهای بازار اداره کند. ادّعا می‏کنند که‏خواست اکثریت مردم را دنبال می‏کنند، هر چند که این خواسته با قوانین دینی عموم سازگارنباشد. اعضای اینگونه احزاب، در زندگی شخصی خود ممکن است مذهبی، غیر مذهبی و یاحتی ضدّ مذهب باشند. این امر، در برخورد حزب با آنان تفاوتی را ایجاب نمی‏کند. اعضای‏احزاب لیبرال معمولاً از اقشار تحصیل کرده شهری و از طبقهء مرفّه جامعه می‏باشند. فرهنگ‏آنان غربی است و به اومانیسم (انسان محوری در برابر خدا محوری) معتقدند. د - احزاب اسلامی: احزاب اسلامی خود به چند دسته تقسیم می‏شوند. برخی از احزاب‏اسلامی، اصول گرا هستند، یعنی معتقدند که باید به اسلام اصیل عمل کرد. بعضی دیگراسلامی نما هستند، زیرا کمونیسم یا لیبرالیسم را با پوشش مردم فریبی از اسلام به جامعه‏عرضه می‏دارند. به لحاظ عملکرد نیز برخی از احزاب اسلامی، معتقد به فعّالیتهای سیاسی آرام‏هستند و برخی دیگر، فعالیتهای توأم با خشونت را ترجیح می‏دهند. ۴ - ازنظر اصلاح گرایی: صفحۀ ۲۰الف - احزاب اصول گرا (انقلابی): به اصلاحات اساسی، بنیادی و ریشه‏ای معتقدند.برخی از احزاب اصول گرا، معتقد به زیر و رو کردن وضع موجود از طریق حرکتهای انقلابی‏و مسلّحانه هستند. ب - احزاب میانه رو: طرفدار اصلاحات تدریجی، قانونی و گام به گام هستند. ج - احزاب محافظه کار: از وضع موجود راضی و با هر گونه اصلاح، بخصوص‏اصلاحات اساسی مخالف می‏باشند. ۵ - از نظر شیوهء فعالیت: الف - احزاب مخفی: برخی از احزاب به دلیل مخالفت با حکومت یا وابستگی به‏بیگانگان یا نداشتن مجوز فعالیت علنی و ... به طور مخفی فعالیت می‏کنند. تعداد این گونه‏احزاب در دوران انقلاب و جنگ، بویژه هنگام اشغال یک کشور از جانب قوای بیگانه، یازمانی که ابر قدرتها در صدد دخالت در امور یک کشور باشند، افزایش می‏یابد. ب - احزاب نیمه مخفی: به احزابی اطلاق می‏گردد که هر چند آشکار و رسمی هستند،امّا بخش قابل توجّهی از فعالیتهای مهم و اساسی خود را دور از چشم مردم و به طور محرمانه‏انجام می‏دهند. کلیّهء احزاب آشکار هم، در حقیقت از این دسته هستند. ج - احزاب آشکار: این گونه احزاب معمولاً رسمی و قانونی هستند و یا حدّاقل منع‏قانونی در برابر خود نمی‏بینند. احزاب آشکار به طور عمده میانه رو و مردم گرا می‏باشند تاموجب برانگیخته شدن خشم مردم نشوند و نیز در صحنهء سیاست کشور به موفقیتهای‏بیشتری دست یابند. ۶ - از نظر تأمین بودجه: الف - وابسته به بیگانگان: اکثر احزاب سیاسی در جهان سوّم وابسته به قدرتهای‏خارجی‏هستند.این گونه احزاب در برابر پولهای دریافتی، مقداری از اطلاعات سرّی کشور خود را به‏طور معمول در اختیار بیگانگان قرار می‏دهند و یا کارهای مورد نظر آنها را انجام می‏دهند. ب - وابسته به ثروتمندان: اکثر احزاب سیاسی در کشورهای قدرتمند و یا ابر قدرتصفحۀ ۲۱خطرات تعدّد احزاب در جهان سوّم ۱ - گسترش سیاست‏بازی: سران احزاب به طور معمول برای آنکه وجههء خود را دربین هواداران حزب حفظ نموده، یا افزایش دهند، در بسیاری از مواقع سخنان خود را چنان باآرامش و اطمینان بیان می‏کنند که انسان فکر می‏کند حق همین است که آنها می‏گویند، لیکن‏اگر می‏شد به اعماق ضمیر آنها پی ببریم، در می‏یافتیم که حتی خودشان نیز به صحت‏سخنانشان یقین ندارند. از سوی دیگر، سران احزاب تحت تأثیر احساسات حزبی قرار دارندکه از دریافت صحیح واقعیتهای خارجی ممانعت می‏کند؛ از این رو، بازی احزاب با سیاست،یا سرنوشت کشوری که در دست آنان است، خطرات قابل توجّهی برای جامعه در پی دارد. ۲ - تهدید وحدت عمومی: کشورهای جهان سوّم همواره در خطر تهاجم مستقیم یا غیرمستقیم قدرتهای تحریک شده منطقه‏ای یا ابر قدرتهای خارجی هستند و تنها در صورتیصفحۀ ۲۲راه حل با توجه به این که سیستم تک حزبی هم معمولاً ملازم با دیکتاتوری حزبی و استبداصفحۀ ۲۳جمعی است، تنها راه باقیمانده وحدت عقیدتی جامعه است. در این راستا، یک ملت بزرگ درعین آزادی کامل سیاسی می‏تواند انسجام داخلی خود را هم حفظ کند و از نفوذ عوامل‏خارجی - که می‏کوشند سر رشتهء تشکلهای سیاسی را در دستهای مخفی خود نگهداشته و آن‏را به میل خود بچرخانند - محفوظ بماند. ملت مسلمان ایران با اعتقادات عمیق اسلامی و بدون حضور احزاب خود محور سیاسی‏توانست هشت سال جنگ تحمیلی را با انسجام کامل و آزادی سیاسی شایسته همراه با غرورو پایمردی پشت سر بگذارد.


زمینه‏های فکری پیدایش احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران راویان افکار بیگانه در ایران ۱ - تحصیل کردگان غرب: تعداد قابل ملاحظه‏ای از جوانان ایران، طی صد سال‏گذشته، جهت فراگیری علوم و فنون روز به غرب رفتند. گروهی از آنان، تحت تأثیر ترقّیات‏صنعتی غرب، دچار از خود بیگانگی شده، تمامیّت فرهنگ غرب را با جان و دل پذیرا شدندو به عقائد انسان ساز خود نیز پشت پا زدند. زمانی که اینان به ایران برگشتند، در قالبصفحۀ ۲۶روشهای انتقال افکار بیگانگان به ایران ۱ - الگو نشان دادن غرب: الگو نشان دادن غرب برای افکار عمومی و کوشش درتعریف و توصیفهای نابجا از زندگی مردم در غرب و کتمان عیبها و نقصهای آنها و یا توجیهصفحۀ ۲۷آنها برای جذب و استهلاک سرمایه‏های اصلی جامعه - جوانان - از مهمترین زمینه‏سازیهابرای انتقال افکار بیگانگان بوده است. کسانی که تنها راه نجات ما را در این می‏دیدند که «ازفرق سر تا نوک پا فرنگی شویم» پیشقراولان این هجوم ویرانگرند. ۲ - تغییر اصطلاحات: تغییر اصطلاحات و واژه‏های محلّی و طبیعی مردم به لغات واصطلاحات بیگانه و کوشش در ترویج آنها، به طور طبیعی زمینهء روحی لازم را برای پذیرش‏مفاهیم غربی آماده می‏کرد. کوشش رژیم گذشته در نابود کردن اصطلاحات عربی و اسلامی‏رائج در جامعه و استفاده از واژه‏های خارجی در سطح رسانه‏های عمومی در همین رابطه‏باید مورد تأمّل واقع شود. ۳ - تحریف مذهب: برخی از راویان افکار بیگانه سعی می‏کردند تا با استفاده از پوشش‏مذهبی به مبارزه علیه مذهب بپردازند. آنان این توصیهء مارکس را اجرا می‏کردند که گفته بود:«باید دانست چگونه با دین مبارزه کرد و برای این کار باید منابع ایمان و دین توده‏ها را بامفاهیم مادّی‏گرا توضیح داد»[ - علل گرایش به مادیگری ، مرتضی مطهری ، ص ۳۵ ، نشر صدرا ] بر این اساس، افرادی که هیچ اعتقادی به دین نداشتند، به‏تفسیر و تحلیل مبانی اسلامی و تطبیق آن با اندیشه‏های مورد نظر خود می‏پرداختند. تفاسیرملّی‏گرایان از آیات قرآنی و نیز تفسیرهای گروههای مارکسیستی و التقاطی از برخی آیات وروایات، نمونه‏های گویائی از این نوع تحریف مذهبی است. ۴ - تحریف شخصیّتها: سعی می‏شد از طریق تحریف شخصیّتهایی که در قلب مردم‏جایگاه معنوی بزرگی داشتند، آنها را از حالت «الگو» و «اسوه» بودن خارج کنند و بجای آنهاالگوهای غربی را جایگزین کنند.مذمّت از دانشمندان داخلی و توصیف بیشتر از حدّ ازدانشمندان خارجی در این راستا قرار داشت. نسبت به شخصیّتهای تاریخی نیز گاهی کوشش‏می‏کردند آنان را افرادی مادّی مسلک و در واقع پیرو فرهنگ غربیها یا شرقیها وانمود کنند.مثلاً چهرهء «حافظ» را به عنوان یک شاعر عارف و با معنویت و حافظ کل قرآن کریم، حافظی‏ترسیم می‏کردند که «وعدهء رستاخیز را انکار می‏کند ... »[ - همان ، ص ۱۵ ] ۵ - تحریف تاریخ: برخی از نویسندگان، در تحلیل پدیده‏های تاریخی و حتی بیان وقایعصفحۀ ۲۸تاریخی به منظور مستند نمودن اعتقادات نشأت گرفته از بیگانگان، دست به تحریفاتی‏می‏زدند و از این راه، افکار بیگانه را ترویج می‏کردند[ - برای مطالعه برخی نمونه‏ها مراجعه کنید به : خدمات متقابل اسلام و ایران ، مرتضی مطهری ، نشر صدرا ، قم ، ۱۳۶۲ ]انواع افکار وارداتی غربی ۱ - ناسیونالیسم: ناسیونالیسم یا ملّی گرایی، مکتبی است که پس از انقلاب فرانسه،رواج پیدا کرد. در ناسیونالیسم، همه ارزشها، حتی دین، تحت الشعاع علاقه به خاک و آب‏وطن قرار می‏گیرند و در نهایت به نوعی تفاخر ملّی و استکبار جغرافیایی منجر می‏شود که به‏این لحاظ با عقل طبیعی و شرع مقدّس مغایرت دارد. ملّی گرایان ایرانی به سلطنت علاقه داشتند؛ زیرا به اعتقاد آنان، ایران در روزگار باستان،تمدّنی درخشان داشته است که این تمدّن در سایهء حکومت شاهان قدرتمند به وجود آمده‏بود. ملّی گرایان با اسلام مخالفت می‏کردند زیرا اسلام از عربستان به ایران آمده است! از جمله‏راههای مبارزه ملّی گرایان با اسلام، تلاش در تغییر خط و تاریخ عربی و نیز حذف افراطی‏واژه‏های عربی از زبان فارسی بود. آنان گاه در کتابهای خود که مثلاً به زبان پارسی سلیس‏نوشته بودند، مجبور به استفاده از لغت نامه خاص می‏شدند تا لغات فارسی قدیم را که دصفحۀ ۲۹کتاب خود بکار برده‏اند معنی کنند[ - به عنوان مثال رجوع کنید به : تاریخ مشروطه ایران ، احمد کسروی ، ابتدای جلد اوّل ، امیر کبیر ، ۱۳۵۷ . برخی از کلمات تازه این گونه هستند : آگ (عیب) ، آخشیج (ضدّ) ، باینده (وظیفه) ، دستینه (امضا) ، کاچال (اثاث خانه) ، هنایش (تأثیر) ] ۲ - لیبرالیسم: لیبرالیسم از نظر لغوی به معنی آزادیخواهی است و از نظر اصطلاحی به‏طرز تفکّری اطلاق می‏شود که بر مبانی ذیل تکیه دارد: الف - فرد گرایی: فرد در برابر جامعه اصالت دارد و منافع فرد باید در حدّ امکان حفظشود. ب - انسان محوری: همه چیز باید بر محور منافع انسان ارزیابی شود و خدا محوری یامذهب، باید از صحنه زندگی اجتماعی خارج شود. «دین از سیاست جداست». انسان‏محوری در برابر خدا محوری مطرح می‏شود و در واقع باید گفت: «انسان پرستی». ج - اقتصاد بازار: دولت جز در موارد بسیار ضروری نباید در اقتصاد دخالت کند. هرکس‏به هر مقدار که بتواند، از هر راه که بتواند و با هر روش که بتواند، مادامی که به آزادی دیگران‏لطمه وارد نکند، می‏تواند ثروت جمع کند و ... . د - اعتقاد آزاد: هر انسانی، هر اعتقادی داشته باشد، محترم است و لازم است دیگران به‏عقاید او احترام بگذارند. به عبارت دیگر، «اصالت عقیده» نسبی است و هیچ عقیده و آئینی برهیچ عقیده و آئین دیگر برتری و ترجیح ندارد. هـ - دمکراسی: مشروعیت حکومت و قانون هر دو از رأی اکثریت مردم به دست می‏آید. و - آزادی احزاب: هر کس با هر عقیده و طرز تفکّری آزاد است تا گروهی را بر گِرد خودجمع کند و حزبی درست کند و دست به تبلیغات حزبی بزند و از طریق شرکت در انتخابات،به کرسیهای مجلس و یا مقام ریاست جمهوری دست یابد[ - نگاه کنید به : فرهنگ سیاسی ، داریوش آشوری ، ص ۱۴۹ - ۱۴۸ ، مروارید ، تهران ، چاپ چهاردهم ، ۱۳۶۸ ] ممکن است در نگاه اولیه و سطحی، لیبرالیسم منطق جذّابی داشته باشد! چه کسی ازآزادی بدش می‏آید؟! امّا در واقع چنین نیست، زیرا بر اساس دیدگاه لیبرالیستی، اگر اکثریت‏مردم به آزادی عمل ناپسند همجنس بازی یا سقط جنین رأی دادند، باید عمل شود، مطلبی کهصفحۀ ۳۰افکار وارداتی بیگانگان شرقی ۱ - مارکسیسم - لنینیسم: مارکس معتقد بود سرمایه داران و کارگران به طور دائم درمنازعه با یکدیگر بسر می‏برند. با گسترش کارخانجات بزرگ، مجامع بزرگ کارگری ایجادمی‏شود. سرمایه داران روز به روز بر دزدی خود از حقوق کارگران می‏افزایند و کارگران نیزروز به روز بیشتر متحد می‏شوند. سرانجام، روزی کارگران بر سرمایه داران پیروز می‏شوند.از نظر مارکس، وقوع چنین انقلابی بیشتر در آلمان، انگلیس و سایر کشورهای صنعتی آن‏روز قابل پیش بینی بود[ - گفته می‏شود مارکس از وضع مالی بسیار بدی برخوردار بود و در همان حال برای بهبود اقتصاد جهان طرح می‏داد ! زنش به او می‏گفت : « تو اگر فکر خوبی داری ، اوّل به زندگی خودت سر و سامان بده ! »] ولی بر خلاف پیش بینی مارکس، اولین انقلاب کمونیستی جهان به رهبری «لنین» درروسیه کشاورزی به وقوع پیوست. تعداد کارگران در جامعه دوران انقلاب روسیه بسیار کم‏بود و در آن کشور چند ده میلیونی، از سه هزار نفر تجاوز نمی‏کرد. لنین با سازماندهی تعدادکمی از کارگران و با حمایت آلمان که در آن زمان (۱۹۱۷ م / ۱۲۹۶ ش ) در حال جنگ با روسیه‏بود و با سوار شدن بر امواج شعارهای صلح طلبانه که به دلیل خستگی مردم از سه سال جنگ باآلمان، فرصت مناسبی را ایجاد کرده بود، حکومت شوروی را قبضه کرد. لنین بر سازماندهی انقلابیهای حرفه‏ای تأکید فراوان داشت و در عین حال معتقد بود که‏باید احزاب کمونیست با ایجاد سازمانهای وابسته، تمام اقشار جامعه را تحت پوشش قراردهند. او در توجیه عدم صحت پیش بینی مارکس مبنی بر انقلاب کمونیستی در انگلستان،آلمان و فرانسه، می‏گفت: علّت عدم انقلاب کارگران مزبور این است که کارفرمایان با اعطایصفحۀ ۳۱خانه سازمانی، نهار رایگان، سرویس رفت و آمد و ... نوعی رشوه به کارگران داده‏اند و آنان رافاسد ساخته‏اند و کارفرمایان با چپاول کشورهای ضعیف جهان توانسته‏اند چنین امکاناتی رابرای کارگران خود فراهم کنند. بنابر این راه طبیعی مبارزه این است که با دامن زدن به آشوب‏در کشورهای محروم جهان، سرمایه داران کشورهای صنعتی را از این منبع درآمد محروم‏سازیم. در چنین زمانی، کارگران کشورهای صنعتی نیز قیام خواهند کرد و جهان تحت سلطهءکمونیسم در خواهد آمد! لنین در کشورهای جهان سوّم با دو مشکل مواجه بود: اوّل این که مارکس انقلاب را ازدرون مجامع بزرگ کارگری پیش بینی کرده بود، در حالی که چنین مجامعی در کشورهای‏جهان سوّم وجود خارجی نداشت. برای حلّ مشکل، لنین گفت در این کشورها ممکن است‏جهش تاریخی انجام شود و جوامع جهان سوّم بدون طیّ یک دورهء ضروری تاریخی از دیدمارکس (دوران سرمایه‏داری صنعتی) یکباره به جامعه سوسیالیستی برسند. دیگر آن که کارگران در جهان سوّم علاقهء فراوانی به مذهب داشتند و به حرف کمونیستهاتوجّهی نمی‏کردند. او برای برخورد با این مشکل، دو راه حلّ ارائه کرد: نخست؛ تظاهراحزاب کمونیست به مذهب، برای جذب آنان به سوی کمونیسم. دوّم؛ تشویق گروهی ازکارگران فریب‏خورده به عنوان پیشتاز به شورش. کارگران مزبور می‏توانند از طریق آفریدن‏مشکلات و اعتصابات یا دامن زدن به مشکلات موجود، سبب تسریع در سقوط هیأت‏حاکمه شوند. با این استدلال، مارکسیستها بجای مبارزه با امپریالیستهای غربی، مهمترین عامل فساد واغتشاش در جهان سوّم شدند که در نهایت بسود غربیها تمام شد. در هر صورت، همین افکارکمونیستی در حدود نیم قرن، اکثریت روشنفکران معترض را در جهان سوّم و ایران تحت‏تأثیر جدّی قرار داده بود. ۲ - مائوئیسم: مائو رهبر انقلاب چین، اشکال دیگری را در نظریه مارکس دیده بود. به‏نظر او تأکید بر کارگران صنعتی(پرولتاریا) در کشوری مثل چین کاملاً خطاست، زیرا چین‏یک کشور کشاورزی است نه صنعتی. بنابراین او با شورانیدن دهقانان چینی علیه حکومت‏ملّی گرای «چیان کای چک» انقلاب چین را رهبری کرد و در سال (۱۹۴۹م - ۱۳۳۹ ش) موفّقصفحۀ ۳۲شد در رأس دهقانانی که از روستاهای مختلف چین گرد آورده بود، حکومت وقت را به جزیرهءفرمز (تایوان فعلی) فراری دهد و خود حکومت را به دست گیرد. مائو مدتی پس از پیروزی انقلابش، به روسیه پیشنهاد داد که چین و شوروی یکی شوند!در ظاهر پیشنهاد خوبی بود و خیلی‏ها را در هیأت حاکمه شوروی به سوی خود جذب کرد.امّا استالین، رهبر وقت شوروی، پیشنهاد چینی‏ها را رد کرد! استدلال استالین این بود که اگر با چین متحد شویم، ناچار باید به آراء اکثریت تن دهیم ودر این صورت، با توجه به اینکه جمعیت چین چند برابر جمعیت شوروی است، آنان بدون‏اینکه جنگی کرده باشند، بر ما حاکم می‏شوند. بدین ترتیب، مارکسیسم که مدّعی‏انترناسیونالیسم پرولتری بود، خود تحت تأثیر ناسیونالیسم عمل کرد. مائو که از ردّ پیشنهادش توسط استالین دلگیر شده بود، پیشنهاد کرد که حداقل بخشهایی‏از خاک چین که در اشغال روسهاست، به چین بازگردانده شود. استالین، این بار هم، مخالفت‏کرد. مائو از این مسأله خیلی ناراحت شد و به شوروی لقب «سوسیال امپریالیست» داد؛ یعنی‏شوروی با ظاهر جامعه‏گرایی، سیاستهای سلطه‏طلبانه را دنبال می‏کند. این امر، اختلافات‏چین و شوروی را تشدید کرد و سبب شد که چین با تأکید بر نظریه انقلاب دهقانی وروستایی خود، هوادارانی در میان اقلیتی از روشنفکران معترض جهان سوّم واز جمله ایران‏کسب کند و احزابی وابسته به خویش را تشکیل دهد[ - برای مطالعه بیشتر پیرامون افکار مزبور ، رجوع کنید به : کژ راهه ، ایدئولوژی سیاسی عصر ما ، فرهنگ علوم سیاسی و ... . ]


زمینه‏های اجتماعی پیدایش احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران‏ نفوذ گستردهء بیگانگان در صد سال گذشته، بیگانگان نفوذ گسترده‏ای در جامعه ایران کسب کرده بودند.بیگانگان به دلایل مختلف، سعی در ترویج تحزّب در جامعه ایران داشتند. بخشی از این‏دلایل عبارت است از: ۱ - شکل سازمانی احزاب: احزاب به طور معمول، حالت سلسله مراتبی و زنجیره‏ای‏دارند. این امر دو خاصیّت عمده را پدید می‏آورد که هر دو مورد توجه بیگانگان بود. نخست‏این که اگر بیگانگان رئیس یا رؤسای یک حزب را می‏خریدند، از طریق آنان، به راحتی کل‏حزب را در خدمت خود در می‏آوردند. در این میان، چه بسیار افراد ساده لوحی که تحت‏تأثیر شعارهای فریبندهء رؤسای احزاب، صادقانه اطلاعات مورد نیاز بیگانگان را برای حزب‏و در واقع برای دشمنان تهیه می‏کردند. دوّمین خاصیت سازمانی بودن شکل حزب در این امر خلاصه می‏شود که حزب در مقابل‏بحرانهای سیاسی، دیر فرو می‏پاشد. حزب از طریق زندگی مخفی، فعالیت در خارج از کشورو غیره، بدنه و یا دست کم هسته‏های اصلی خود را در دوران بحران سیاسی که در کشورهای‏جهان سوّم کم اتفاق نمی‏افتد حفظ می‏کند. با توجّه به وقوع بحرانهای متعدّد در صحنه‏سیاست کشورهای جهان سوّم، تکیهء صرف بیگانگان بر وابسته‏سازی عمال حکومت، درراستای منافع بیگانگان، کاری عاقلانه نیست؛ چرا که حکومتهای جهان سوّم هر آن ممکن‏است از طریق تجاوز خارجی، کودتای نظامی، انقلاب مردمی و ... سرنگون شوند و افرادی‏بر سر کار آیند که مخالف سلطه بیگانگان باشند. این است که بیگانگان سعی می‏کنند از طریق‏خرید سران احزاب داخلی، آیندهء سلطهء غارتگرانه خود را تأمین کنند. به عنوان نمونه می‏توان از افرادی چون «بنی صدر» - از سران جبهه ملّی - «رجوی» -رئیس سازمان منافقین - «قاسملو» - رئیس کشته شدهء حزب دمکرات کردستان یاد کرد. تمامی‏این افراد در سالهای اولیه انقلاب، داعیهء انقلابی بودن داشتند و بعد در صحنهء عمل نشان دادندوظیفه‏ای جز مزدوری برای بیگانگانی که آنها را برای چنین روزهایی استخدام کرده بودند،ندارند. صفحۀ ۳۷۲ - ظاهر فریبنده: احزاب سیاسی از ظاهر فریبنده‏ای برخوردار بودند و این ظاهرفریبنده از دو جهت به بیگانگان کمک می‏کرد. این دو جهت عبارت بودند از: «تازگی احزاب»و «لازمهء دمکراسی بودن احزاب.» الف - تازگی احزاب: تاریخچهء پیدایش احزاب در ایران، خیلی پر سابقه نیست. به سخن‏دیگر، بحث احزاب برای بسیاری از ایرانیان - مثل خیلی از کشورهای دیگر در حال توسعه -حالت تازگی داشته است و از آنجا که در هر امر تازه‏ای، لذّتی نهفته است، بسیاری هوس‏می‏کردند فعالیت حزبی را تجربه کنند. بدیهی است که با توجه به خائن بودن سران بسیاری ازاحزاب ایرانی، این «تجربه‏ها» سبب ارائه خدمات ارزنده‏ای به بیگانگان می‏شد. ب - لازمهء دمکراسی بودن احزاب: دخالت آشکار در امور داخلی یک کشور مستقل‏همواره مذموم بوده و هست. جمع آوری اطلاعات محرمانه یک کشور مستقل، جاسوسی‏تلقّی شده و می‏شود. چنین مشکلاتی سبب می‏شد و می‏شود که بیگانگان به دنبال یافتن‏راههای آبرومندانه و راحتتر نیل به مقاصد پلید خود باشند. غربیها مدام در بوقهای تبلیغاتی خود، وجود احزاب و گسترش تعداد و آزادی عمل آنهارا از لوازم دمکراسی قلمداد می‏کنند. آنها با این کار خود، افکار عمومی جهان را در معرض‏اغفال قرار می‏دهند. چرا که غربیها در سایه این تبلیغات پر حجم، عوامل جاسوسی و تفرقه‏افکن خود را در جهان سوّم گسترش می‏دهند. ۳ - فلج سیاسی کشور: اگر تعداد دو یا سه حزب برای کشور قابل تحمّل باشد، وجوددهها یا صدها حزب، برای هیچ کشوری قابل تحمّل نیست و به فلج سیاسی کشور می‏انجامد.بیگانگان با آگاهی بر این امر، سعی کرده‏اند در کشورهای خود سیستمی ایجاد کنند که به طورطبیعی، بیش از یک، دو یا حدّاکثر سه حزب عمده ایجاد نشود و بقیه احزاب کوچک، همانندماهیهای کوچک توسط ماهیان (احزاب) بزرگ بلعیده شوند. امّا در کشورهای جهان سوّم،قضیه بر عکس است. در این کشورها، بویژه زمانی که حکومت آن کشور نوکر بیگانگان‏نباشد، سعی می‏کنند تامی‏شود تعداد احزاب را گسترش دهند و به این ترتیب، سیستم سیاسی‏کشور را فلج کنند. ۴ - رقابت ابر قدرتها: رقابت دو ابر قدرت شرق و غرب (انگلستان و روسیه و بعدهصفحۀ ۳۸نظام ستمشاهی یکی از زمینه‏هایی که شرایط مناسب برای نشو و نمای احزاب سیاسی در ایران راایجاد کرده بود، وجود نظام ستمشاهی بود. با کمال تأسف، شاهان ایران در سدهء گذشته، ازسفارتخانه‏های کشورهای بزرگ در تهران حساب می‏بردند و حرف آنها را پذیرا می‏شدند.این امر، یک فرصت استثنایی برای این سفارتخانه‏ها ایجاد کرده بود. این سفارتخانه‏ها بامداخله در امور قضایی کشور، سبب نجات عدّه‏ای از شخصیّتهای مملکتی از مجازاتهای‏حکومتی شدند. این مجازاتها، گاه شامل اعدام افراد نیز می‏شد. بدیهی است که وقتی عدّه‏ای از شخصیّتهای کشور، نجات جان خود را از اعدام، مدیون‏سفارتخانه‏های بیگانه می‏دانستند، با چه شور و شوقی به منافع بیگانگان خدمت می‏کردند.بسیاری از این گونه افراد، فرهنگ ایرانی را تحقیر می‏کردند و فرهنگ غربی یا شرقی را برترجلوه می‏دادند.اینان، هر چه را که در غرب یا شرق وجود داشت مفید جلوه می‏دادند و هر چه‏را که در کشورمان بود، پست می‏دانستند. این افراد با توجه به نفوذی که در میان مردم داشتند،سعی می‏کردند افکار پست خود را در جامعه تبلیغ کنند و متأسّفانه ضعف سواد سیاسی مردم‏نیز سبب موفقیّت این گونه تبلیغات می‏شد. چنین بود که اجتماعات کوچکی از غربزدگان یاشرقزدگان تشکیل می‏شد و به تدریج - بسته به کمکهای بیگانگان و نوع شعارها - تبدیل به‏حزب می‏گشت. ستم شاهان به عنوان یکی از علل زمینه‏ساز پیدایش احزاب و تشکیلات سیاسی به دلایل‏زیر صورت می‏پذیرفت: صفحۀ ۳۹۱ - ماهیّت سلطنت: در رژیمهای سلطنتی به علّت آنکه علم و دانش و تقوا و فضیلتهامعیار انتخاب شخص اوّل مملکت نیست و فقط انتساب نژادی به شاه قبلی، یا استفاده از زورو قلدری در مورد شاه اوّل هر سلسله، ملاک سلطنت است، طبیعی است افرادی که در رأس‏حکومت قرار می‏گیرند، از حکومت و سیاست، چیزی جز زور و قلدری ندانند. ۲ - سر سپردگی به بیگانگان: متأسفانه بسیاری از پادشاهان ایران در صد سال گذشته، به‏روسیه یا انگلستان و در این اواخر به آمریکا وابسته بوده‏اند. این امر سبب شده بود تا ازمحبوبیّتی در بین مردم و علمای اسلام برخودار نباشند. سر سپردگی به خارجیها و عدم‏محبوبیّت ناشی از آن، عقدهء حقارتی را در پادشاهان اخیر ایران به وجود آورده بود که برای‏جبران آن، به قتل و غارت و ظلم بی‏حساب نسبت به مردم دست می‏زدند. ۳ - تجمّلات فراوان: شاهان به دلیل زندگی تجمّلاتی و تشریقاتی خود، سفرهای متعدّد وپرخرج به کشورهای خارجی، برگزاری جشنهای فوق العاده پرخرج، علاقه به جمع‏آوری مال وثروت شخصی و ... مخارج فراوانی داشتند. آنها برای تأمین این مخارج، بر مردم مالیاتهای‏سنگینی می‏بستند و در راه اخذ این مالیاتها، ستمهای فراوانی را مرتکب می‏شدند. ۴ - ضعف امر به معروف و نهی از منکر: عنصر حسّاس، واجب و پر اهمیّت «امر به‏معروف و نهی از منکر» جایگاه شایسته خود را در جامعهء معاصر ایران از دست داده بود.تفکّرهای انحرافی «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» و امثال آن، مردم را از امر به‏معروف و نهی از منکر باز می‏داشت. در موارد اندکی هم که امر به معروف و نهی از منکرصورت می‏گرفت، چه بسا شرایط اجرای این فریضهء بزرگ، رعایت نمی‏شد و در نتیجه به‏جای تأثیر مثبت، تأثیر منفی می‏گذاشت. مسأله فوق، سبب شده بود تا ترک معروف (مثل نماز، روزه و ...) و انجام منکرات (مثل‏شرابخواری، فساد اخلاقی و ...) در جامعه شیوع قابل توجهی پیدا کند، سنگر مساجد خلوت‏شود، محافل وابسته به دشمنان خدا و دین، به تدریج تقویت گردد، معاملات به حرام آغشته‏شود، و ... حکومت نیز به فساد خاص خود که ظلم و ستم است آلوده شده و به تعبیر بهتر،استوارتر از قبل، گردد. ۵ - بی سوادی مردم: بی سوادی اکثریت قابل توجّه مردم جامعه صد سال گذشته ایران صفحۀ ۴۰ضعف سواد سیاسی ضعف سواد سیاسی یکی از مهمترین مشکلاتی بوده است که در سدهء اخیر دامنگیرکشورما بوده است. آثار این ضعف را نه تنها در مردم بی سواد که حتی در اقشار تحصیلکردهءکشورمان می‏شد دید. وضعیّت طوری بود که حتّی بسیاری از اعضای احزاب سیاسی،نمی‏دانستند حزب چیست، چه فایده‏ای دارد، چه ضرری دارد و ... فقط به دلیل جاذبهء نام حزب یاامید برای رسیدن به یک پست و مقام، عضویّت حزب را پذیرفته بودند[ - احزاب سیاسی ، ص ۹ - ۷ ] شاید سؤال شود که ضعف سواد سیاسی و حتی ستم شاهان مسأله‏ای نیست که در صدسال گذشته وجود داشته باشد تا این دو را از عوامل زمینه‏ساز پیدایش احزاب سیاسی در ایران‏بدانیم. صدها سال بود که شاهان به مردم ستم می‏کردند و جامعهء ایران از ضعف سواد سیاسی رنج‏می‏برد، پس چرا سیصد سال پیش، احزاب سیاسی پیدا نشدند[ - سیصد سال ، فقط به عنوان مثال ذکر شده است . می‏توان پرسید چهار صد سال و ... ] جواب این سؤال، بسیار ساده است. «ضعف سواد سیاسی» و «ستم شاهان» هر دو بخشی‏از علل پیدایش احزاب سیاسی هستند و تا زمانی که تمامی علل لازم برای پیدایش یک پدیده‏سیاسی واقع نشود، آن پدیدهء سیاسی - حزب یا غیر حزب - ایجاد نخواهد شد. سیصد سال‏پیش، نفوذ بیگانگان به اندازهء نفوذ آنان در صد سال پیش نبود. همچنین افکار وارداتی ازغرب و شرق به اندازهء صد سال پیش در جامعه ایران رسوخ نکرده بود. بدیهی است که اگرهمهء این عوامل که در این درس و درس قبل مورد بحث واقع شدند، در سیصد سال قبل جمع‏می‏شدند، احزاب سیاسی نیز نشو و نما می‏یافتند. برای توضیح بیشتر مسأله فوق، مثالی ذکر می‏شود: اگر شما بخواهید با مسلسل خود قلب‏دشمنان دین را نشانه بگیرید و آنها را به قتل برسانید، باید به چند نکته توجه کنید. نخست اینصفحۀ ۴۱که باید به تعداد کافی گلوله سالم داشته باشید. دوّم این که مسلسل شما باید سالم باشد. سوّم‏این که مسلسل، به طرف قلب دشمنان دین نشانه رود. چهارم این که ضامن مسلسل آزادباشد. پنجم این که انگشت شما ماشه را بفشارد. حال هر یک از این پنج علّت مورد بی‏توجّهی‏قرار گیرند، طبیعی است که به هدف خود نرسیم. مثال بالا نشان می‏دهد که برای تحقق یک پدیده، فراهم شدن همه شرایط لازم است.ضعف سواد سیاسی مردم به عنوان یکی از زمینه‏های جنبی پیدایش احزاب در ایران، تنهایکی از شرایط تحقّق پدیدهء حزب را تشکیل می‏دهد. ضعف سواد سیاسی از راههای مختلفی به پیدایش احزاب سیاسی در جامعه ایران کمک‏می‏کرد که برخی از این راهها عبارتند از: ۱ - تشنگی سیاسی: ضعف سواد سیاسی در جامعه ایران، نوعی تشنگی سیاسی در مردم‏ایجاد کرده بود. مردم می‏خواستند بدانند سیاست چیست و چگونه اجرا می‏شود. آنهامی‏خواستند بدانند که در دنیای اطرافشان چه می‏گذرد. این تشنگی سیاسی فرصت نابی رابرای افراد فرصت طلب ایجاد کرده بود که با سوء استفاده از این مسأله، احزاب سیاسی راتأسیس کنند و تبلیغ کنند که می‏توانند تشنگی سیاسی مردم را رفع نمایند. ۲ - امکان عوامفریبی: ضعف سواد سیاسی مردم سبب می‏شد هر کس که توانسته بودچند نفری را به دور خود جمع کند، از طریق انجام سخنرانیهای عوامفریبانه و طرح‏شعارهای زیبا، دلفریب ولی تو خالی، جمع اطراف خود را گسترش دهد و به تدریج، اساس‏حزبی را بنیان نهد. این امر مجال گسترده‏ای را برای قدرتهای بیگانه نیز فراهم می‏آورد. قدرتهای بیگانه نیزبا طرح شعارهای تو خالی حمایت از کارگران، حمایت از حقوق بشر و آزادی انسانها،حمایت از مردم ایران و ... عدّه‏ای را فریب می‏دادند و آنها را جذب سیاستهای خود می‏کردند.مدّتی که می‏گذشت این فریب خوردگان، به کمک همان قدرت بیگانه، همدیگر را می‏یافتندو به تدریج، حزبی را بنیان می‏نهادند. حزبی که چه بسا در ظاهر شعارهای زیبایی را مطرح‏می‏کرد ولی در واقع، نوکر و جاسوس قدرت خارجی بود و به تحقّق اهداف پلید آن قدرت‏خارجی در ایران کمک می‏کرد.



نقش احزاب و تشکیلات سیاسی در وقایع مهم تاریخ ایران‏ نقش احزاب درنهضت مشروطه احزاب و تشکیلات سیاسی تا پیش از نهضت مشروطیت وجود خارجی نداشتند.افرادی که این احزاب و تشکیلات سیاسی را پس از پیروزی نهضت مشروطیت ایجاد کردند،در دوران نهضت با مردم و روحانیت همکاری می‏کردند. اینان پس از پیروزی نهضت‏مشروطیت، شروع به اختلاف اندازی در میان مردم کردند. در این رابطه از احزابی مثل حزب‏دمکرات و جناح غیر مذهبی حزب اعتدالیون می‏توان نام برد. در نتیجه این اختلافات بود که روحانی برجسته‏ای مثل «شیخ فضل الله نوری» به بالای‏چوبه دار رفت و «عین الدوله» نخست وزیر دوران استبداد، در عهد مشروطیت دوباره به‏نخست وزیری رسید و هنوز چند سالی از آغاز نهضت نگذشته بود که کمال‏الملک نخست‏وزیر عهد مشروطه، بزرگترین دستاورد نهضت مشروطه، یعنی مجلس را، تنها به این جرم‏که چرا التیماتوم روسیه را در مورد اخراج یک مستشار خارجی مخالف روسیه، نپذیرفته‏است، منحل و تعطیل کرد. احزاب سیاسی در مورد نهضتهای پس از مشروطیت، مثل نهضت جنگل، نیز نقش‏اختلاف انداز خود را بخوبی ایفا کردند. قیام میرزا کوچک خان جنگلی، روحانی مبارزی که‏در جنگلهای شمال علیه سلطهء بیگانگان در منطقه جنگید، به دلیل کودتای کمونیستی حزب‏عدالت (بامرام کمونیستی)، دچار شکست شد[- تاریخ معاصر ایران ، سال سوم دبیرستان ، ص ۷۰ - ۱۳۸ ]صفحۀ ۴۵نقش احزاب در نهضت ملّی شدن صنعت نفت نهضت ملّی شدن نفت که توسط آیة الله کاشانی آغاز شد با همکاری احزاب‏مختلف به ثمر رسید، لکن پس از کسب پیروزی نسبی، اختلاف اندازی احزاب شروع شد.بخشی از اختلافات به درون خود احزاب مربوط می‏شد، حزب پان ایرانیست که یکی ازاحزاب عضو جبهه ملّی بود، خود به دو گروه طرفدار شاه و طرفدار مصدق تقسیم شده بود.حزب زحمتکشان که همانند حزب پان ایرانیست یکی دیگر از احزاب تشکیل دهندهء جبهه‏ملّی بود، به رهبری مظفر بقائی با مصدق مخالفت کرد و همین امر سبب شد تا خلیل ملکی وهوادارانش که قبلاً از حزب توده انشعاب پیدا کرده و به این حزب پیوسته بودند، بار دیگرانشعاب پیدا کنند و سازمانی را به نام «نیروی سوم» ایجاد کنند که هوا خواه مصدق بود[- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، مارک ، ج ، گازیوروسکی ، ترجمهء غلامرضا نجاتی ، ص ۲۸ ، چاپ اوّل ، شرکت سهامی انتشار ، تهران ] بخش دیگری از اختلاف اندازی احزاب به تلاش برخی از ملّی‏گرایان برای دور نمودن‏مذهبی‏ها از صحنه سیاست برمی‏گشت. اهمیت این امر تا اندازه‏ای بود که یکی از عوامل مهمّ‏شکست نهضت ملّی شدن صنعت نفت دانسته شده است. افرادی مثل شاهپور بختیار که ازرهبران جبههء ملّی محسوب می‏شدند، به همراه دیگر دست پروردگان مکاتب غربی و شرقی،مسابقه‏ای دهشتناک را در جهت اهانت، افترا و آزار و اذیّت جامعه روحانیت، به خصوص‏روحانی مبارز مرحوم آیة ... کاشانی از راههای مختلف؛ رادیو، مطبوعات، حملهء مستقیم و ...برگزار کرده بودند[- روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، به کوشش گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا ، ص ۳۱ - ۳۲ ، نشر دارالفکر ، قم ، ۱۳۶۲ ] جاسوسان انگلیس که در جبههء متحدی از احزاب دست نشانده یا غربزده متشکّل شده‏بودند، به شایعه پراکنی علیه رهبر مبارز مذهبی‏ها، آیت اللّه کاشانی اقدام کردند و این مبارز بزرگ‏را جاسوس انگلیس !، نامسلمان! و ... نامیدند. خانه ایشان را سنگباران کردند، یکی از یاران وفادارو مبارز او را به شهادت رسانده و تعدادی دیگر را زندانی ساختند. این شایعات که توسط مطبوعات هوا خواه جبهه ملّی تأئید شده و دامن زده می‏شد، اندک‏اندک‏تأثیرخود را در میان‏مردم ساده دلِ خوش باور و ناآگاه گذاشت و از حیثیّت آیت ... کاشانی در نزصفحۀ ۴۶آنان کاست. در نهایت آیةالله کاشانی کنار زده شد و «مأموریت تمام شد»[- روحانیت و اسرار فاش نشده ؛ ص ۳۲ - ۳۴ . متأسفانه مشابه قضیه مذکور در مورد شهید شیخ فضل اله نوری در جریان نهضت مشروطه انجام شده بود و بعدها در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ، در مورد شهید مظلوم آیت ... بهشتی تکرار شد ] حزب توده نیز با استفاده از فرصت به دست آمده به انتشار ننگین نامه‏های مختلف‏می‏پرداخت و در شرایط بحرانی اقتصاد کشور، کارخانجات معدود ایران را به اعتصاب‏می‏کشاند. با براه انداختن راهپیمائیهای به ظاهر مسالمت آمیز، شهرهای کشور را به آشوب ونا امنی می‏انداخت و با سرعت و جدیّت تمام، سعی می‏کرد در نیروهای نظامی کشور نفوذکند. این نفوذ که صدها تن از نظامیان ساده دل و خوش باور را جذب حزب توده کرده بود، درنهایت پس از انجام کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با اعدام و دستگیری تعدادی از آنها که با انتشارتنفرنامه‏های متعدّد در مطبوعات همراه بود، تا حدّی خاتمه یافت[ - نگرشی کوتاه برنهضت ملّی‏ایران ، سازمان مجاهدین انقلاب‏اسلامی، بیانیه شمارهء ۲۳، بی تاریخ ، ص ۴۹ . (به همراه برخی اضافات .)]نقش احزاب در جریان قیام پانزده خرداد قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ در اعتراض به دستگیری امام خمینی از سوی رژیم انجام‏شد. امام خمینی در سخنرانی تاریخی خود در سیزده خرداد همان سال - مصادف با روزعاشورا - به شدّت به رژیم مزدور شاه و رژیم اشغالگر قدس حمله نموده بودند. همان شب،حضرت امام از سوی مزدوران شاه دستگیر و به تهران انتقال داده شدند. اعتراض مردم قم به‏این عمل ننگین رژیم، از همان شب شروع شد و در فردای آن روز - چهارده خرداد - اوج پیداکرد. انتشار خبر دستگیری امام در تهران، این شهر را نیز به حرکت در آورد. تعدادی ازدانشجویان، با تعطیل کلاسها، اعتراض خود را اعلام کردند و با فشردن دست روحانیت‏متعهد در کنار سایر اقشار مردم در نهضت شرکت کردند. بازار و مغازه‏ها در روز پانزده‏خرداد تعطیل شد و سیل خروشان جمعیت در خیابانها به راه افتاد. مردم علیه رژیم جنایتکار شاه شعار داده حمایت خود را از اسلام اعلام می‏کردند وخواستار آزادی امام بودند. این تظاهرات که به کشته شدن و مجروح گشتن هزاران نفر ودستگیری تعداد زیادی از مردم توسط مزدوران شاه انجامید، در روزهای شانزده و هفده‏خرداد نیز کم و بیش ادامه یافت. پس از آن نیز، بسان آتش زیر خاکستر، جرقه‏های انقلابصفحۀ ۴۷اسلامی را در سال‏های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ باعث شد. دامنهء قیام پانزده خرداد به شهرهای مختلف‏ایران؛ ورامین، مشهد، قم، ری، شیراز و ... نیز کشیده شد. در میان امواج دهها هزار نفری مردم تظاهر کننده[ - تاریخ معاصر ایران ، سال سوّم دبیرستان ، ص ۲۲۰ - ۲۲۹ ] چند نفر از اعضای جبهه ملّی نیز دیده‏می‏شدند. آنها بر خلاف تمایل رهبرانشان و به خاطر علائق مذهبی خود در این قیام شرکت‏کرده‏بودند[ - احزاب سیاسی در ایران ، مجموعهء اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، دفتر اوّل ، ص ۳۶۲ ] تعدادی ازاعضای نهضت‏آزادی به‏همراه رهبرانشان درتظاهرات شرکت کرده بودند،در روزهای بعد نیز نهضت آزادی چند اطلاعیه در تجلیل از قیام پانزده خرداد منتشر کرد. این‏اقدامات را در واقع باید مدیون تلاش آیة اللّه طالقانی در کادر رهبری نهضت آزادی‏دانست.سایراحزاب مطرح‏نیز - جز هیأتهای‏مؤتلفه - فعالیت چشمگیری نداشتند[- قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ به روایت اسناد ، دهنوی ، نشر رسا ، تهران ، ۱۳۶۰ ، صفحات مختلف . (با مقداری اضافه )]نقش احزاب در جریان انقلاب اسلامی ایران در پی قیام مردم و روحانیت حوزه علمیّه قم در نوزده دی ۱۳۵۶ و گسترش آن به‏دیگر شهرها و حتی روستاهای ایران اسلامی، فصل نوینی از مبارزات مردم مسلمان ما آغازشد و سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید و انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. درجریان این قیام و تظاهراتی که در مدت بیش از یک سال ادامه داشت، گروههای مختلف‏چاره‏ای جز همراهی مردم نداشتند، لیکن در همان حال، احزاب سیاسی نقشهای مختلفی راایفا می‏کردند. بعضی از آنان به طور کلی از انقلاب دوری می‏جستند. انجمن حجتیه در نیمه شعبان‏۱۳۵۷ به رغم دستور امام خمینی مبنی بر اینکه «ملت ایران عزادار است و این عید را جشن‏نمی‏گیرد.» و در حالی که رژیم شاه با شدّت تمام سعی در هر چه باشکوهتر برگزار کردن‏جشنهای نیمه شعبان داشت، همگام با رژیم جنایتکار شاه، سخت در مقابل دستور امام‏خمینی ایستاد و در تهران و شهرستانها جشن دلخواه خود را برگزار کرد[- برداشت از : پاسدار اسلام ، شمارهء ۸۸ ، فروردین ۱۳۶۸ ، ص ۱۱ ] حزب توده نیز با تغییر شعارهای مردم از «استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» بهصفحۀ ۴۸«استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» در واقع به نفی جمهوری اسلامی می‏پرداخت، آنان‏همچنین سعی می‏کردند تا از راههای مختلف، شعار «نه شرقی» را از شعار معروف «نه‏شرقی، به غربی» مردم ایران بزدایند. به طور کلی حزب توده سعی در گسترش دیدگاههای‏کمونیستی خود درمیان مردم ایران داشت ولی تعداد کم اعضای آن در ایران، چنان در انبوه‏هواداران انقلاب اسلامی گم می‏شد که اصلاً به حساب نمی‏آمد. این حزب پس از پیروزی‏انقلاب اسلامی، سعی کرد تا به فریب مردم مسلمان بپردازد که در این امر موفق نشد و سران‏آن به همراه تعداد زیادی از اعضای نفوذی حزب در ارتش و سایر ارگانها و ادارات دستگیرشدند[- جنگ تحمیلی درتحلیل گروهکها ، ص ۱۵۰ - ۱۵۲ ، وزارت ارشاد اسلامی ، چاپ اول ، ۱۳۵۲ ] سچفخا(سازمان چریکهای فدایی خلق ایران) هیچ نقشی در جریان پیروزی انقلاب‏اسلامی ایفا نکرد. علت این امر را باید در عدم تجانس اعتقادی و اخلاقی و به اصطلاح تضادّایدئولوژیکی و عدم اعتقاد آنها به قدرت اسلام و مردم و نیز در وابستگی مستقیم یا غیرمستقیم آنها به قدرتهای خارجی جستجو کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با شرکت دردرگیری‏های مختلف گنبد، کردستان و ... به جنگ با انقلاب اسلامی پرداخت و سرانجام در سال‏۱۳۶۲ با دستگیری بیشتر اعضای آن، به حیات ننگینش خاتمه داده شد. جبهه ملّی از راه تکیه بر قانون اساسی مشروطیت و تأکید بر این که شاه باید سلطنت کند نه‏حکومت، نشان داد که به موفقیت انقلاب اسلامی ایمان ندارد. این بود که بگونه‏ای افراطی،سعی در جلب نظر قدرتمندان خارجی و تهیّه مقدمات حاکمیّت خود نمود. نهضت آزادی‏نیز کم و بیش همانند جبههء ملّی عمل کرد. با اوجگیری مبارزات مردم مسلمان ایران، اعضای اندک جبهه ملّی و نهضت آزادی درامواج خروشان مردم مضمحل شدند. پیش از پیروزی کامل انقلاب اسلامی، رهبر نهضت‏آزادی، مهدی بازرگان، به عنوان نخست وزیر موقت معرفی شد. علّت این معرّفی، حسن ظن‏بعضی از مسؤولین انقلاب نسبت به شخص بازرگان و معدودی از اطرافیان او بود. نهضت‏آزادی تا آن زمان هر چند ضعفها و انحرافاتی از خود نشان داده بود، لیکن بعضی از مسؤولان‏نظام امید هدایت و اصلاح آنان را داشتند، امّا در عمل مشخص گردید که این حسن ظنّ، بهصفحۀ ۴۹مورد نیست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان تصویب لایحه قصاص در مجلس شورای‏اسلامی، جبهه ملّی علیه این لایحه موضعگیری کرد و از مردم خواست علیه آن راهپیمایی‏کنند. این امر با مخالفت شدید حضرت امام رو به رو شد و ایشان با اعلام ارتداد بانیان‏راهپیمایی مزبور در صورت عدم پشیمانی از عملکرد خویش، به زندگی سیاسی جبهه ملّی‏در داخل کشور پایان دادند. سازمان منافقین که برای جلوگیری از تحقّق نهایی انقلاب پانزده خرداد به وجود آمده‏بود، تا نزدیکترین روزهای ممکن به پیروزی انقلاب با آن مخالفت کرد و وقتی که پیروزی راقطعی دید به روشهای منافقانه رو آورد. از این رو، سازمان منافقین هیچ نقش قابل ذکر یا غیرقابل ذکری در پیروزی انقلاب اسلامی نداشت، جز این که تضاد آن با نظام اسلامی، از تمام‏احزاب و گروههای سیاسی بیشتر بود. منافقین در اغفال برخی از جوانان ساده دل کشورمان، متأسفانه موفقیّت قابل توجهی به دست‏آوردند و چندین هزار نفر را در راستای اهداف شیطانی خود سازماندهی کردند. آنان همچنین درفریب دادن بنی صدر به هنگام ریاست جمهوری وی موفق بودند. این موفقیّت تا حدّ قابل‏توجّهی مدیون سوابق مشکوک و مبهم بنی صدر و وابستگی وی به آمریکا بود. امام خمینی با شناخت دقیقی که از ماهیت منافقین داشتند، دست آنان را برای تودهء مردم‏رو کردند. بر اثر این افشاگریها، منافقین چهرهء پلید خود را به نمایش گذاشتند و از طریق‏ترور، انفجار، جاسوسی، اعلام جنگ مسلحانه و صدها جنایت دیگر سرسپردگی خود را به‏آمریکا به اثبات رساندند. هیأتهای مؤتلفه اسلامی که از ابتدای تشکیل، تحت نظر مستقیم حضرت امام خمینی‏قرار داشت، با سازماندهی مردم و هیأتهای مذهبی جهت شرکت در راهپیمائیها و اعتصابات‏دوران انقلاب اسلامی، نقش بزرگی را در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی ایفا کرد.



جناحهای سیاسی و نهضت مشروطیت‏ مذهبیها و نهضت مشروطه گفتیم منشاء پیدایش نهضت، بیشتر مسائل مذهبی و دینی بود. از این رو، رهبری‏نهضت در اوایل کار به طور کامل توسط روحانیت انجام می‏شد. سه روحانی بزرگ: آیة اللّه‏شیخ فضل اللّه نوری، آیة اللّه بهبهانی و آیة اللّه طباطبائی به همراه تعدادی دیگر از علما ووعّاظ مردم را بگونه مؤثری هدایت می‏کردند. آنها این هدایت را تا زمان پیروزی مشروطهءاوّل ادامه دادند[ - تاریخ معاصر ایران ، سال سوّم دبیرستان ، ص ۷۰ - ۷۹ و ص ۹۵ ]صفحۀ ۵۳پس از پیروزی مشروطهء اوّل، تلاش فراوانی از سوی غربزده‏ها صورت گرفت که قوانین‏کشور اسلامی ایران، همانند کشورهای غربی نوشته شود. این تلاشها، علیرغم مخالفت‏علمای آگاهی نظیر شهید شیخ فضل الله نوری، منجر به تدوین برخی از قوانین غیر اسلامی‏در مجلس شد. شهید نوری نمی‏توانست ساکت بنشیند و نظاره‏گر انحراف باشد. این بود که‏به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری رفت. متحصّن شد و با نوشتن اعلامیه‏های متعدّدسعی کرد مردم را هوشیار سازد. او تلاش فراوانی انجام داد تا قوانین غیر اسلامی را اسلامی‏نماید و مشروطه را مشروعه [مطابق شریعت‏] سازد[ - تاریخ معاصر ایران ، سال سوّم دبیرستان ، ص ۹۵ - ۹۸ ] محمد علی شاه، چندی پس از پیروزی مشروطه اوّل، مجلس را به توپ بست. استبدادصغیر آغاز شد. بسیاری از مشروطه خواهان دستگیر شدند و به مجازاتهای مختلفی محکوم‏گردیدند. در این دورهء زمانی، بجز شهید شیخ فضل ا... نوری که دست از همکاری با مشروطه‏خواهان کشیده بود، بسیاری از علمای تهران و نجف با مشروطه خواهان همکاری کردند. درسایه این همکاریها بود که نهضت مشروطیت توانست بار دیگر به پیروزی رسد و مشروطهءدوّم آغاز گردد[ - برای مطالعه بیشتر ر ک : تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق ، عبدالهادی حائری ، ص ۱۰۷ - ۱۳۶ ، امیر کبیر ، ۱۳۶۴ ] غربزده‏ها، باز هم مطابق معمول، نمکها را خوردند و نمکدان را شکستند. از نفوذ علمای‏دینی در بین مردم برای پیروز ساختن نهضت بهره بردند ولی در مرحله ثمر دهی، سعی‏کردند اندیشه‏های انحرافی خود را بر جریان نهضت حاکم سازند. حقّانیّت دیدگاههای شهیدنوری پیرامون مشروطیت روز به روز آشکارتر می‏شد. غربزده‏ها، با ترویج انواع شایعات دربین مردم، به ترور شخصیّت شهید نوری اقدام‏کردند و چون نتوانستند او را از مخالفت با خود منصرف سازند، محاکمه‏اش کردند و چون‏در صحنهء محاکمه نیز دست از دفاع دین بر نداشت، به چوبهء دارش سپردند. قبل از اعدام به اوپیشنهاد شد که پرچم روسیه را بر بالای خانهء خود بزند تا مشروطه خواهان از ترس دولت‏روسیه، که در آن روزگار نفوذ فراوانی در ایران داشت، نتوانند او را دستگیر واعدام کنندصفحۀ ۵۴شهید شیخ فضل اللّه نوری پاسخ داد: «رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای‏اسلام سفید کرده‏ام، حال بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟![ - تاریخ معاصر ایران ، سال سوّم دبیرستان ، ص ۹۸ ] اینگونه اعمال مشروطه خواهان سبب تجدید نظر مراجع نجف در سیاستهای خودنسبت به نهضت مشروطیت شد. بزرگترین مرجع وقت، آیة ... العظمی سید کاظم یزدی به‏مخالفت با مشروطه برخاست[ - تشیع و مشروطیت در ایران ، ص ۱۶۷ ] آیة اللّه العظمی نائینی که کتابی تحت عنوان تنبیه الامة درتأئید مشروطیت نوشته بود، از برادر زن خود «میرزا محمود یزدی» خواست نسخه‏های آن راجمع آوری کرده، به رود «دجله» بیاندازد[ - همان ، ص ۱۶۷ ] آیة اللّه العظمی شریعت اصفهانی که بعدها به مرجعیت عامه رسید، در یک اعلامیه‏مفصّل، پس از شرح جنایات استعمارگران در کشورهای اسلامی می‏نویسد: «بیائید دربارهءمشروطه و استبداد (اشتراط و استبداد) سخن نگوییم؛ بیائید دشمنیهای داخلی را کنارگذاریم؛ آیا این شرم آور نیست که ما زیر سلطهء حکومت روسها که به وحشیگری نامورشده‏اند، قرار گیریم؟[ - همان ، ص ۱۶۶ ]جناح غیر مذهبی نهضت مشروطه جناح غیر مذهبی نهضت مشروطه از چند گرایش ترکیب یافته بود که عبارت بودند از: ۱ - بابی‏ها: سید علی محمد شیرازی که زمانی خود را باب امام زمان (عج) و زمانی خودامام زمان معرفی کرد، توانست عدّه‏ای از مردم ناآگاه را به دور خود جمع کند. پیدایش این‏فرقه در زمانی بود که پیر کفتار استعمار (انگلیس) بر اساس سیاست «تفرقه انداز و حکومتصفحۀ ۵۵کن» به ترویج مذاهب جعلی وهابیت در عربستان، قادیانیگری در هندوستان و ...می‏پرداخت. علمای دین، پس از آگاهی نسبت به عقاید بابی‏ها، آنها را کافر شمردند. امیر کبیر، نخست‏وزیر مقتدر ناصر الدین شاه، سید علی محمد شیرازی را اعدام کرد. مدّتی پس از مرگ وی،بابی‏ها به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه پیرو میرزا یحیی گشتند که در قبرس، مستعمرهءانگلیس، اقامت داشت و گروه دیگر از شخصی با لقب «بهاء اللّه» پیروی کردند که به همین‏دلیل با نام بهائی مشهور شدند[ - بابی‏ها معتقد به مبارزه با حکومت بودند ولی بهائی‏ها ، مبارزه را بی‏فایده دانسته و سازش را توصیه می‏کردند . ( مقدمه فکری نهضت مشروطیت ، ص ۱۵۷ - ۱۶۶ )] بابی‏ها به دلیل اعدام رهبرشان از سوی حکومت قاجار و در به در شدن خودشان، با این‏حکومت کینه شدیدی پیدا کردند. آنها، به دلیل جوّ نامساعد اجتماعی، به زندگی مخفی روآوردند و در انتظار فرصت مناسبی بودند تا کینه خود را نسبت به حکومت قاجار از یکسو وعلمای دین از سوی دیگر بروز دهند. نهضت مشروطیت این فرصت مناسب را برای آنها فراهم ساخت. بابی‏ها سعی کردندهدایت نهضت را از دست علمای دین بگیرند. مناسب‏ترین راه، ترویج شایعات بی‏اساس‏تشخیص داده شد. شهید شیخ فضل اللّه نوری و برخی دیگر از علمای مدافع دین، آماج‏تهمتهای ناجوانمردانه بابی‏ها قرار گرفتند. این تهمتها، به دست دشمنان دانا و دوستان نادان‏در سطح جامعه منتشر شد و سرانجام به شهادت مظلومانه مجتهد بزرگ شهید شیخ فضل اللّه‏نوری انجامید. عوامل نفوذی بابی‏ها در نهضت مشروطیت به طور دقیق شناخته شده نیستند. این امر به‏دلیل زندگی فکری مخفیانه آنها در اجتماع بوده است. در عین حال، نفوذ به قدری قوی بوده‏که برخی از مردم و علما به مشروطه‏گران با چشم «بابی‏ها» می‏نگریستند؛ گر چه همهء عوامل‏مشروطه را نمی‏توان بابی دانست[ - با استفاده از: تاریخ مشروطه ایران ، ص ۲۸۹ - ۲۹۱ . تشیع و مشروطیت در ایران ، ص ۸۹ - ۹۰ . از صبا تا نیما ، ج ۱ ، ص ۱۳۰ - ۱۳۳ ؛ معصوم چهاردهم ، جواد فاضل ، صفحات مختلف ، مقدمه فکری نهضت مشروطیت ، ص ۱۵۷ - ۱۶۶ ]صفحۀ ۵۶۲ - ملّی گراها: ملّی گرایی و وطن پرستی، پوشش مناسبی برای مخفی نگهداشتن چهرهءواقعی عوامل نفوذی بابیه و دیگر جاسوسان انگلیس در کشورمان بوده است. یکی از رهبران‏بزرگ فکری آنها، آقاخان کرمانی نام داشت که به اتهام بابیگری از ایران تبعید شد و در قبرس‏با دختر میرزا یحیی، رهبر بابی‏ها، ازدواج کرد. آقاخان که مقداری از زبان فارسی قدیم وبرخی از کتب زرتشتیان را آموخته بود، به ایران باستان، بویژه به سلسله هخامنشیان عشق‏فراوانی ابراز می‏کرد. او نگران از بین رفتن آیین زردشتی در ایران بود. به خط عربی و الفبای عربی و هر آنچه که‏رنگ عربی داشت می‏تاخت. با حجاب زنان مخالفت می‏کرد[ - مقدمه فکری نهضت مشروطیت ، ص ۱۶۴ - ۱۶۵ ] آقاخان کرمانی خود زمان‏مشروطیت راندید ویکسال پس ازترورناصرالدین‏شاه، توسط محمدعلی‏میرزا، ولیعهدوقت، پوست از سرش کنده شد[ - از صبا تا نیما ، ص ۳۹۱ ] افکار او بعدها توسط اشخاصی چون احمد کسروی به‏شدّت پیگیری شد و در دوران حکومت پهلوی به عنوان ایدئولوژی رسمی حکومت مطرح‏گشت. ۳ - غربزده‏ها: در جریان نهضت مشروطیت و طی سالهای نزدیک به نهضت، عدّه‏ای که‏خود کشورهای غربی را دیده بودند و یا وصف آن را شنیده یا خوانده بودند، چنان مجذوب‏غرب شدند که یکسره فرهنگ خودی را تحقیر کردند. افرادی مانند «سید حسن تقی زاده[ - نمایندهء تندروی تبریز در اولین مجلس شورا و از فعّالان نهضت مشروطه ]که خود را از رهبران نهضت مشروطه می‏نامیدند، معتقد شدند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی‏شد و در این کار چنان افراط کردند که حتی اعتراض «ادوارد براون» (ایران شناس انگلیسی) رابرانگیختند که چرا این مقدار از فرهنگ خود دوری می‏کنید! تقی‏زاده در جریان به توپ بسته شدن اولین مجلس ایران توسط سربازان محمد علی شاه،از ترس به سفارت انگلستان پناهنده شد و از طریق سفارت برای مدّتی به انگلستان رفت. تازمانی که آبها از آسیاب افتاد، جهت ادامه مأموریت به ایران باز گردد. دو سال بعد، زمانی که‏تهران توسط مشروطه خواهان گیلانی و بختیاری فتح شد و مجلس مجدّداً افتتاح گردید، اصفحۀ ۵۷به ایران برگشت و با کمک «حیدر خان عمو اوغلو[ - عمو اوغلو اهل سلماس بود ولی در قفقاز بزرگ شده بود . تحصیلات او در زمینه برق بود . او بعدها به شوروی رفت و لقب « دست‏راست لنین » را گرفت ] نخستین حزب آشکار ایران را تأسیس‏کرد[ - قبل از حزب دمکرات ، چند حزب مخفی مثل فراماسونری و مجمع آدمیت وجود داشت که تحت نظر انگلیس اداره می‏شد ] این حزب «دمکرات» نامیده شد و در مجلس دوّم (پس از فتح تهران) ۲۸ نماینده‏هوادار حزب داشت. حزب دمکرات با انگلیسیها روابط صمیمانه‏ای داشت، دین را از سیاست جدا می‏دانست،اعضای حزب رقیب خود را مستبد یا مرتجع می‏نامید و معتقد بود که باید مستبدان ومرتجعان را از میان برد. ترور آیت اللّه بهبهانی از رهبران اصلی مشروطیت، در منزلش و برسر سجّادهء نماز، به تقی زاده نسبت داده شد. گفته شد تقی زاده از حیدر خان عمو اوغلوخواست که آیة اللّه بهبهانی را به شهادت برساند. مسمومیت آخوند خراسانی از مراجع تقلیدوقت نیز به عمو اوغلو نسبت داده شده است[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، ص ۱۸ ] حزب دمکرات اعضای خود را افراد فعّال، صاحب عقیده، با ایمان، حرف زن، چیزنویس، منتقد، تند زبان و هوادار فقرا و رنجبران معرفی می‏کرد ولی حزب رقیب (اجتماعیون‏ \ سوسیالیستها) آنها را تندرو و گاهی بی‏ایمان و کافر می‏نامید. به طور کلی حزب دمکرات‏مورد هجوم علما و گروه انبوهی از مردم قرار داشت. برخی از رهبران این گروه، بعدها حزب‏کمونیست ایران و حزب توده ایران را تشکیل دادند[ - تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، ملک الشعراء بهار ، کتابهای جیبی و امیر کبیر ، تهران ، چاپ سوّم ، ۱۳۵۷ ، ج ۱ ، ص ۱۲ - ۸ ] رقیب حزب دمکرات، حزب اجتماعیون بود. سید عبداللّه بهبهانی، سید محمد طباطبائی‏(دو رهبر بزرگ روحانی نهضت مشروطه) علی اکبر دهخدا، ناصر الملک (نایب السلطنه)،ستارخان و باقرخان از رهبران مشروطیت در تبریز و بسیاری از سران کشور در این حزب‏عضو بودند. این حزب به روش ملایم و تدریجی معتقد بود و در مجلس دوّم ۳۶ نماینده‏داشت. در میان اعضای این حزب، مذهبی، غیر مذهبی، ملّی گرا و غربزده و...به چشم‏می‏خوردند[ - همان ، ص ۱۹ و تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، ج ۱ ، ص ۸ - ۱۲ ]



 حزب توده ایران

در زمانی تأسیس شد که کمونیست‏های ایران چند تجربه‏ناموفق‏در تشکیل حزب کمونیست را پشت سر گذاشته بودند. اولین حزب کمونیست ایران دراواخر جنگ جهانی اوّل در باکو تشکیل شده بود. این حزب که خود را با اسم «عدالت» معرفی‏می‏کرد، قبل از انجام هر کاری، به علت ترور رئیسش شکست خورد. دومین حزب کمونیست ایران، در تابستان ۱۲۹۹ در بندر انزلی تشکیل شد. این حزب باخیانت به میرزا کوچک، سبب شکست نهضت جنگل در برابر رضا خان شد. در پی تصویب قانون منع فعالیتهای کمونیستی در سال ۱۳۱۰، حزب کمونیست ایران به‏فعالیت مخفی پرداخت. ولی در سال ۱۳۱۶ لو رفت و ۵۳ نفر از اعضای فعّال آن‏دستگیر شدند. صفحۀ ۶۰چند روز پس از اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ توسط شوروی و انگلیس و تبعید رضا خان به‏آفریقای جنوبی، حزب توده ایران به طور رسمی در تاریخ ۷/۷/۱۳۲۰ به دستور روسهاتشکیل شد[ - برداشت به همراه برخی اضافات از: کژ راهه : خاطراتی ازتاریخ حزب توده، احسان طبری ، ص ۱۳ - ۴۵ ، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۶ ] ۲ - رشد: زمان حضور نظامی شوروی در ایران، عید حزب توده بود. در این مدت حزب‏توده گسترش فروانی یافت. لیکن پس از خروج شوروی از ایران در سال ۱۳۲۴ و شکست‏ کمونیست‏های جدایی‏ طلب آذربایجان از قوای دولت‏مرکزی در همان سال، ازاهمیت حزب‏توده کاسته شد و با ترور ناموفق شاه معدوم در ۱۵/۱۱/۱۳۲۷ که به حزب توده نسبت داده‏شد، رشد حزب متوقف گردید و سران حزب، یا فرار کردند، یا دستگیر شدند. حزب توده در دوران اقتدار دکتر مصدق، (سالهای ۳۲ - ۱۳۳۰) دوباره فعال شد. مصدّق‏از گسترش فعالیت حزب توده ابراز خرسندی کرد، زیرا به عقیدهء او، چنین کاری می‏توانست‏سبب شود تا آمریکا و انگلیس در جریان مذاکرات نفت، به خاطر ترس از گسترش کمونیسم‏امتیازات بیشتری به او بدهند. آمریکائیها و انگلیسیها، عدّه‏ای از اوباش تهران را اجیر کردند تا به هواداری از حزب توده‏شعار دهند. هدف از این کار، ترساندن مردم مسلمان ایران از گسترش کمونیسم بود. وقتی‏مردم از گسترش کمونیسم ترسیدند، پشتوانه مردمی حکومت مصدق از بین می‏رود و به‏راحتی با یک کودتا می‏شود او را از قدرت به زیر آورد[ - کژ راهه ، ص ۲۵ - ۴۱ ] حکومت مصدق، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با کودتایی تنظیم شده از سوی «سیا» سرنگون شد.حزب توده سعی کرد در ارتش نفوذ بیشتری پیدا کند. این تلاشها، چند ماه بعد، به لو رفتن‏ شبکه نفوذی حزب توده در ارتش منجر شد و صدها تن از نفوذی‏های حزب بازداشت‏شدند. تعدادی از آنان اعدام شدند و تعدادی دیگر پس از ابراز تنفّر از حزب توده درروزنامه‏های رسمی مورد عفو قرار گرفتند. پس از این جریان رشد حزب متوقف شده و تازمان پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت چشمگیری نداشت. حزب توده، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تظاهر به پیروی از خط امام از آزادیصفحۀ ۶۱فعالیت برخوردار شد و رشد قابل توجّهی پیدا کرد[ - کژ راهه ، ص ۲۵ - ۴۱ ] ۳ - مرگ: به دنبال کشف فعّالیّتهای جاسوسی حزب توده برای شوروی و به تبع آن برای‏عراق، در زمان جنگ عراق با ایران، اقدام به دستگیری رهبران و اعضای حزب شد. بدین‏ترتیب مرگ حزب توده فرا رسید[ - همان ، ص ۳۹ - ۴۱ ]چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: اسامی آنان که توسط «رضا روستا» گردهم آمدند، عبارت است از:سلیمان محسن اسکندری (شاهزادهء قاجار و به ظاهر غیر کمونیست)، محمد بهرامی، جعفرپیشه وری[ - از هشت سالگی به روسیه رفته‏بود. اسم‏اصلی او سیدجعفرجوادزاده بود. او چند سال بعد در رأس غائله تجزیه آذربایجان قرار گرفت ]، مرتضی یزدی، حسین مهانی، محمود بقراطی، محمد علی شریفی، احمداسپهانی، میر قاسم چشم آذر، رسول پیر مرادی، منصور رکنی، بزرگ علوی، عبدالحسین‏نوشین ، ابوالفضل فرهی، فرخی دهقانی، احسان طبری، و عده دیگری که چند ماه بعد ملحق‏شدند و عبارت بودند از: نورالدین الموتی، ضیاءالدین الموتی، عبدالصمد کامبخش، اردشیرآوانسیان و ... . بیشتر بنیانگذاران حزب از زمینداران و مالکان بزرگ بودند. برخی از آنها قبلاً در سازمان‏فراماسونری (حزب جاسوسان انگلیس) و حزب دمکرات (حزب تند رو و تروریست صدرمشروطیت) تجربهء کار حزبی داشتند[ - جنگ تحمیلی در تحلیل گروهک‏ها ، ص ۱۰۸ ، ۱۰۹ . (با مقداری اضافه)] ۲ - رهبران: در معرفی مختصری از رهبران و افراد کاملاً صاحب نفوذ در حزب می‏توان‏گفت: الف - سلیمان محسن اسکندری: از شاهزادگان قاجار بود. سابقه کار حزبی در تشکیلاتصفحۀ ۶۲فراماسونری و حزب دمکرات داشت. در سال ۱۳۰۲ وزیر معارف رضا خان شد. مدتی‏نمایندهء مجلس بود و در جریان تغییر سلطنت، رأی مثبت به رضا خان داد. خود را یک ملّی‏گراو مسلمان معتقد معرفی می‏کرد. او تا زمان مرگش، مانع از شرکت زنان در حزب توده شد[ - کژ راهه ، ص ۱۷ و ۴۵ . با مقداری اضافه ] ب - رضا رادمنش: دکترای فیزیک داشت و از سال ۱۳۲۷ به مدّت بیست سال در خارج،حزب را رهبری می‏کرد. از دوستان صدام حسین بود و به کمک او زندگی راحتی را در بغدادمی‏گذرانید. زیاد لاف می‏زد و هوش و تدبیر خود را بسیار عالی می‏دانست. با اعضای حزب،همانند یک خان برخورد می‏کرد. (پدر بزرگ مادری او از خانهای معروف لاهیجان بود.) درمقابل قدرت، تسلیم و خوار بود. به رضا شاه و محمد رضا علاقه داشت. بسیار عیاش بود وهمسرش بارها می‏گفت: «من و شوهرم یکدیگر را کاملاً آزاد کردیم![ - همان ، ص ۲۶۸ - ۲۷۲ ] ج - ایرج اسکندری: از شاهزادگان قاجار و فردی معاشرتی، طنز گو، قمارباز وخوشگذران بود. در شانزده سالگی به فرانسه رفت و تحصیلاتی در زمینه حقوق کسب کرد.در زمان رضا شاه قاضی بود. در زمان محمد رضا نیز چند ماهی در کابینه قوام وزیر بودوهمیشه در زندگی خود به این وزارت ۴ - ۳ ماهه افتخار می‏کرد. او به شاه و سیاست‏سرمایه‏داری وی، هویدا، شریف امامی و سنجابی علاقه داشت. دوران رهبری او از ۱۳۴۷ تا۱۳۵۷ به طول انجامید[ - همان ، ص ۲۷۲ - ۲۷۶ ] د - نورالدین کیانوری: همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حزب توده رسید. اونوهء ناخلف شهید شیخ فضل ... نوری بود. بر خلاف رادمنش و اسکندری، علاقه‏ای به‏مشروب نداشت. چهل سال برای ک . گ . ب (سازمان امنیت شوروی) جاسوسی کرد. او به‏ماکیاول[ - ماکیاول نویسنده‏ای بود که سیاستمداران را به ریا ، دروغ ، فریب و بی‏رحمی سفارش می‏کرد ]، قدرت، ثروت، جمع‏آوری و گزارش ریزترین اطلاعات، بهره‏برداری از زنان به‏منظور جاسوسی و هوسرانی، باند بازی، پنهانکاری و ... علاقه داشت. رفتار او کاملاًبی‏رحمانه، رنجاننده و هراس آفرین بود. تحصیلات او در زمینه معماری بود و در جعلصفحۀ ۶۳اسناد، بخصوص گذرنامه، تخصّص داشت. وی سرانجام در سال ۱۳۶۱ دستگیر شد[ - کژ راهه ، ص ۲۷۶ - ۲۸۰ و ۲۸۵ . (با مقداری اضافی)] هـ - عبدالصمد کامبخش: از افراد با نفوذ و جزو هیأت دبیران حزب توده بود. تحصیلات‏ عادی فیزیک و دورهء خلبانی را در روسیه دیده بود و در همانجا به استخدام سازمان امنیت‏ شوروی در آمده بود. وی به دلیل جاسوسی از نیروی هوایی رضا خان اخراج شد و به همراه‏گروه «۵۳ نفره» به زندان افتاد. او در زندان اعترافات مفصّلی کرد و بسیاری از دوستانش را لوداد. در جریان اشغال ایران توسط شوروی، به سال ۱۳۲۰ از زندان آزاد شد. او رئیس سازمان‏نظامی حزب بود که وظیفه عمده‏اش جمع‏آوری اطلاعات و ارسال آنها توسط کیانوری،برادر زنش، یا به طور مستقیم - به خارج بود. مدت زیادی از اواخر عمرش را همانند اوایل‏ عمرش، در شوروی سپری کرد و از آنجا به هدایت، سازماندهی و دریافت اطلاعات ازافسران ایرانی می‏پرداخت[ - همان ، ص ۲۸۰ - ۲۸۵ ] و - رضا روستا: از ابتدای جوانی با حزب کمونیست ایران همکاری داشت. او از طرف‏حزب مزبور برای تحصیلات خاص به مدت دو سال به شوروی فرستاده شد. در بازگشت به‏اتهام جاسوسی بازداشت شد و به پنج سال حبس محکوم گردید. پس از پایان بازداشت، به‏ساوه تبعید شد. در زمان اشغال ایران توسط شوروی، به تهران آمد و بنا بر دستور صادره ازسوی ارباب شرق، به گرد آوری و تشکّل حزب جاسوسان یا توده همّت گماشت. پس ازشکست کمونیستهای آذربایجان از قوای دولت مرکزی (۱۳۲۴) به شوروی گریخت. درشوروی پس از دو سال عیّاشی، بنا بر توصیه حزب کمونیست شوروی، با یک زن روسی‏ازدواج کرد. وی چند سال بعد به برلین رفت و در همانجا، به سن ۶۸ سالگی در گذشت[ - همان ، ص ۲۸۵ - ۲۸۹ ] ز - غلام یحیی دانشیان: در اصل اهل سراب بود ولی در باکو بزرگ شده بود. وی در غائله‏آذربایجان، فرماندهی گروه ضربت کمونیست‏ها را بر عهده داشت. پس از شکست غائله، به‏آذربایجان شوروی و پس از چندی جهت فراگیری آموزشهای حزبی به مسکو رفت. سپس‏به رهبری فرقه دمکرات - غائله گران آذربایجان - گمارده و موظف شد تا با حزب توده ایرانصفحۀ ۶۴وحدت حاصل کند. او در عین حال سازمانش را در باکو حفظ کرد. این سازمان هنوز درکشور آذربایجان فعّال است و هدف آن ایجاد اتحاد بین دو آذربایجان و جدایی از ایران‏است[ - کژ راهه ، ص ۲۸۹ - ۲۹۴ ] ۳ - اعضا: حزب توده تقریباً در میان همهء اقشار جامعه، بجز روحانیت، هوادارانی داشت.طرفداران حزب توده، بیشتر در مجامع دانشگاهی، فرهنگی و نظامی حضور داشتند تا درمجامع کارگری و کشاورزی؛ و این بر خلاف شعارهایی بود که آنان در دفاع از حقوق‏ کارگران و کشاورزان سرمی‏دادند. اعضای حزب، افرادی منظم، و در انجام وظایفی مثل‏جاسوسی، گمراه سازی مردم و ... جدّی بودند. ۴ - انشعابات: در تاریخ تقریباً چهل سالهء حزب توده چند انشعاب مهم صورت پذیرفت‏که مهمترین آنها انشعاب «خلیل ملکی» می‏باشد. او پس از شکست غائله آذربایجان، به انتقاداز رهبری حزب توده پرداخت. انتقاد اساسی او این بود که حزب توده باید سیاست مستقلی را دربرابر شوروی، در پیش بگیرد و در این راه از رهبری روشنفکران و دانشمندان استفاده کند. خلیل‏ملکی به همراه جمعی از طرفداران خود از حزب خارج شد و جریان «نیروی سوّم» را تشکیل داد.وی پس از چندی به جبهه ملی پیوست[ - همان ، ص ۷۸ - ۸۳ ]چگونه؟  منظور، چگونگی عملکرد است . (در این درس و درسهای بعدی  سازماندهی: حزب توده در راه رسیدن به هدف، از نهایت قدرت سازماندهی‏بهره‏برداری می‏کرد. در این راه سعی می‏شد ضمن رعایت شدید سلسله مراتب، از طریق‏ایجاد سازمانهای متعدّد علنی وابسته به حزب، بیشتر اقشار جامعه را تحت پوشش قرار دهد؛مانند اتحادیه‏های کارگری، سازمان جوانان دمکرات، تشکیلات دمکراتیک زنان، سازمانهای‏دهقانی، سازمان دفاع‏از کودک، جمعیت مبارزه‏بااستعمار و... [ - کژ راهه ، ص ۳۳ ]صفحۀ ۶۵۲ - دو رویی: حزب توده از آغاز فعالیت خود، حتی در انتخاب اسم خود نیز یک حزب‏دو رو بوده است. یکی از دلایل انتخاب اسم «توده» به جای «کمونیست»، فریب مردم ناآگاه به‏منظور همکاری با حزب بوده است. همچنین حزب توده در موارد دیگری نیز دو رویی به‏خرج داده که مهمترین آنها عبارتند از: الف - مرام: رهبران حزب توده تا سال ۱۳۲۸ هـ . ش مدعی بودند که مرام حزب، کمونیستی‏نبوده بلکه طرفدار مشروطهء سلطنتی و در خط سرمایه‏داری می‏باشد. روزنامهء «رهبر» ارگان‏آن زمان حزب در شمارهء ۳۰۶، مورخ ۱۶/۳/۱۳۲۳ می‏نویسد: « ... نسبت کمونیستی به حزب توده ایران، نسبتی که دستهء سید ضیا می‏کوشند به ماوارد سازند و بدان وسیله سعی دارند سرمایه‏داران و تجار ایران را از ما بترسانند،نسبتی است غلط و دور از حقیقت. حزب توده ایران، حزبی است مشروطه خواه وطرفدار قانون اساسی.[ - به نقل از : جنگ تحمیلی در تحلیل گروهکها ، ص ۱۱۰ ] چندی بعد (۱۳۳۱) حزب توده با سیاسی کاری تمام می‏گوید: «حزب توده حزب طبقهءکارگر و دارای جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی است.[ - برنامه حزب توده ایران برای مرحله کنونی از تکامل اجتماعی کشور ما ، حزب توده ایران ، ۱۳۳۱ . به نقل از جنگ تحمیلی در تحلیل‏گروهکها ، ص ۱۱۱ ] بعدها نیز خود را چنین معرفی‏می‏کرد: « ... برای دوست و دشمن هرگز تردیدی وجود نداشت که همهء کمونیست‏های‏صدیق ایران در این حزب جمع اند و راه حزب نیز همان شاهراه کمونیستی است.[ - نشریه « به سوی حزب » شمارهء ۱۰ ، ص ۲۹ . به نقل از همان ، ص ۱۱۲ ] ب - انقلاب اسلامی: حزب توده، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سعی کرد تا خود رامدافع انقلاب، اسلام و خط امام نشان دهد. آنها در این راه حتی اصطلاحات خاص اسلامی رانیز به کار گرفتند. مثلاً به جای سوسیالیسم از «بینش توحیدی» و به جای پرولتاریا از«مستضعفین» استفاده می‏کردند[ - نشریه « مردم » ( ۱۲ خرداد ۱۳۵۸ ) ، به نقل از : نبرد طبقاتی و کارنامه حزب توده ، سازمان اتحاد چپ ، ص ۸۱ ] خوشبختانه، چه در قبل از انقلاب اسلامی و چه پس از آن،اغلب مردم مسلمان، نیرنگ حزب توده را بسیار زود تشخیص دادند و فریب دورویی‏هایصفحۀ ۶۶آنان را نخوردند. ۳ - نفوذ: حزب توده پیش از انقلاب، در میان برخی اقشار جامعه، بویژه نیروهای مسلّح‏نفوذ داشت؛ حتی از یک سر لشکر به نام «مقرّبی» برای جاسوسی استفاده می‏کرد[ - مطالعات سیاسی ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ( پائیز ۱۳۷۰ ) ، کتاب اوّل ، ص ۳۰۹ ] پس ازانقلاب نیز این نفوذ ادامه داشت، بگونه‏ای که ناخدا افضلی، فرماندهء نیروی دریایی جمهوری‏اسلامی ایران، متأسفانه توده‏ای از آب در آمد[ - کژ راهه ، ص ۴۰ ] ۴ - ترور: حزب توده به منظور حفظ منافع روسیه و رهایی از رسوایی و افشاگری‏احتمالی از سوی اعضا، دست به ترور آنان، حتی کادرهای اصلی حزب مانند لنکرانی (درسال ۱۳۳۱) زد. همچنین نفوذی‏های حزب در ارتش، پس از آنکه اطلاعات کافی ارائه دادند،مثل پرویز نوائی، داریوش غفاری، آقا برار خاطری و محسن صالحی (همگی نفوذی‏های‏حزب در رکن دو ارتش بودند.) و نیز مدیران جراید مخالف مثل محمد مسعود، مدیرروزنامه «مرد امروز» (در سال ۱۳۲۶)، ترور شدند[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچه گروهکها ، محمد رضا اخگری ، ص ۳۲ و ۳۳ ]چرا؟- چرا چنین عمل کردند ؟ درس و درسهای بعد ساده نگری: متأسفانه گروهی از جوانان ساده نگر کشور ما در سالهای گذشته‏فریب شعارهای به ظاهر زیبای شوروی سابق را خوردند و در حالی که فکر می‏کردند به‏مردم کشورشان خدمت می‏کنند، بدترین خیانتها را مرتکب شدند. احسان طبری که خود زمانی از سران متفکر حزب توده شمرده می‏شد، در شرح روزهای‏نخست پیوستن خود به حزب توده می‏گوید: «در این ایام در اثر جوانی و سادگی وخوشباوری عمق مطالبی را که در برابرم می‏گذشت نمی‏فهمیدم.[ - کژ راهه ، ص ۴۲ - ۴۳ ] ۲ - وابستگی مالی: حزب توده از لحاظ در آمد و تغذیه تدارکاتی به شوروی وابسته بودصفحۀ ۶۷«کوزیچکین» یک جاسوس به ظاهر دیپلمات شوروی که مدتی در تهران جاسوسی می‏کرد وسپس در سال ۱۳۶۱ به غرب پناهنده شد، در خاطرات خود می‏نویسد: «این یک حقیقت بودکه حزب توده کاملاً توسط اتحاد شوروی، و دقیقتر بگویم توسط شعبه بین المللی حفظمی‏شد. تمامی اعضای کمیته مرکزی حزب توده حقوق بگیر مسکو بودند. تمامی نیازهای‏مالی برای فعالیتهای حزب توده نیز توسط مسکو تأمین می‏شد.[ - به نقل از : مطالعات سیاسی ، کتاب اوّل ، ص ۳۳۱ ] شیوهء تأمین مالی حزب نیز آن را مجبور می‏کرد تا عملاً در راستای خواسته‏ها و سیاستهای‏شوروی حرکت کند، موضع‏گیری کند، جاسوسی کند و ... . ۶۱ ۶۱



سازمان چریکهای فدایی خلق ایران


چه زمانی؟ ۱ - تولّد: در حدود سالهای ۴۲ - ۱۳۳۹ تحوّلات جدیدی در جهان روی داد.«خروشچف» رهبر وقت شوروی به گمان اینکه می‏تواند از جوانی و خامی «کندی»رئیس‏جمهور وقت آمریکا بهره ببرد، سعی کرد به آمریکا نزدیک شود. چین از این مطلب برای شعله‏ورتر ساختن آتش اختلافات مرزی و مرامی خود باشوروی بهره گرفت و سعی کرد در جهان سومّ (کشورهای مستضعف و غیر کمونیست‏جهان) برای خود نفوذی کسب کند[ - تحولات روابط بین الملل : از کنگرهء وین تا امروز ، احمد نقیب زاده ، ص ۷۴ - ۷۸ ، نشر قومس ، تهران ، ۱۳۶۹ . ( برداشت )] نخستین افرادی که جذب این سیاست چین شدند، جوانانی از سازمان جوانان حزب توده‏و جبهه ملّی دوّم بودند. آنها ابتدا دو گروه کوچک را در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۶ به وجودآوردند که با اتحاد این دو گروه در فروردین ۱۳۵۰ سچفخا به وجود آمد[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۳۹ - ۴۰ ] ۲ - رشد: این گروه نه پیش از انقلاب و نه پس از انقلاب اسلامی، رشد قابل توجّهی پیدانکرد. در اوایل سال ۱۳۵۹ یک انشعاب موقت در سچفخا ایجاد شد که بر آن اساس چریکهای‏فدایی به دو گروه اکثریت و اقلیّت تقسیم شدند. اکثریت با تظاهر به پذیرش جمهوری اسلامی قدم در راه حزب توده نهاد و بابرخورداری از آزادی، تعدادی از جوانان ساده لوح و ماجراجو را که دوست داشتند عنوان‏«چریک» بر خود داشته باشند، جذب کرد. سپس، آنها را در اوایل سال ۱۳۶۲، در اتّحاد مجدّدبا اقلیّت، به مبارزه با جمهوری اسلامی کشاند[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ : ظهور و سقوط ضدّ انقلاب ، دادگستری جمهوری اسلامی ایران ، ص ۷۴ - ۷۸ ، تهران ۱۳۶۴ . ( برداشت )] ۳ - مرگ: پس از آنکه اکثریت، در اوایل سال ۱۳۶۲، پیوند خود را با اقلیت اعلام کرد، و به‏صورت آشکار، نبرد مسلّحانه خود را با نظام جمهوری اسلامی آغاز کرد، در واقع به تسهیل‏کار سربازان گمنام امام زمان (عج) کمک کرد. بیشتر اعضای سازمان در همان ماههای نخست آشکار سازی توطئه، دستگیر شدند صفحۀ ۷۱چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: «بیژن جزنی» که از رهبران اولیه و از بنیانگذاران سازمان به حساب‏می‏آید در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شد. در ده سالگی به سازمان جوانان حزب توده پیوست.از سال ۱۳۳۲ به بعد بارها به زندان افتاد، لیکن هر بار با رازداری و برخورد خوب با مسؤولان‏زندان[ - شاید دستهای پشت پرده‏ای نیز از سوی چین و ... در کار بود ] موجبات آزادی خود را فراهم می‏کرد. از سال ۱۳۴۲ تصمیم به مبارزه مسلّحانه گرفت. در سال ۱۳۴۶ در صدد تهیه اسلحه برآمد. در سال ۱۳۵۰ سچفخا را بنیان نهاد و در فروردین ۱۳۵۴ اعدام شد. او دانشجوی ادبیات‏و یک نقاش ماهر بود. از نظر مرامی طرفدار مارکسیسم - لنینیسم بود و در این رابطه چندجزوه نوشت[ - تاریخچه سازمانهای چریکی در ایران ، دانشجویان کمونیست ، ص ۱۲۴ - ۱۲۸ ] «حمید اشرف» که او نیز از رهبران اولیه و از بنیانگذاران سازمان محسوب می‏شود، درسال ۱۳۲۵ متولد شد. در دورهء دبیرستان، مرتدّ و کمونیست شد. در سال ۱۳۴۹ تحصیلات‏خود را در رشته مکانیک دانشگاه تهران نا تمام گذاشت و در چند مبارزهء مسلّحانه شرکت‏کرد[ - همان ، ص ۱۲۹ ] او نسبت به انتقاد حساسیّت داشت و با دست خود چند نفر از اعضای سازمانش را به‏دلیل انتقاد کشت[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچهء گروهکها ، ص ۴۰ ] حمید اشرف در تیر ۱۳۵۵ در جریان درگیری مسلّحانه با پلیس، به همراه‏چند تن از دوستانش، به هلاکت رسید[ - تاریخچهء سازمانهای چریکی در ایران ، ص ۱۳۰ ] «مسعود احمد زاده هروی» یکی دیگر از رهبران اولیه و بنیانگذاران سازمان بود. او دصفحۀ ۷۲سال ۱۳۴۴ از مشهد برای ادامه تحصیلات به تهران آمد و در رشته ریاضی دانشگاه تهران‏مشغول تحصیل شد. در سال ۱۳۴۶ مرتدّ و کمونیست شد و در اواخر همان سال، به همراه‏امیر پرویز پویان، عباس مفتاحی و چند تن دیگر یک گروه مخفی به وجود آورد و در سال‏۱۳۵۰ با کمک جزنی و دوستانش، سچفخا را بنیان گذاشتند. او در همان سال دستگیر و تیرباران شد[ - تاریخچهء سازمانهای چریکی در ایران ، ص ۱۱۳ - ۱۱۷ ] ۲ - رهبران: رهبران اصلی سازمان در واقع همان بنیانگذاران سازمان بودند. این سازمان‏پس از مرگ بنیانگذاران به دست افرادی چون مصطفی مدنی، انو شیروان لطفی، فرخ‏نگهدار، رقیه دانشگری، علی محمد فرخنده، اصغر یزدی، اشرف دهقان، حماد شیبانی،کشتگر و ... اداره می‏شد. کشتگر هم اکنون نیز در خارج از کشور گاه و بیگاه به فعالیتهای‏تبلیغی اشتغال دارد[ - با استفاده از منابع مختلف همین درس ] ۳ - اعضا: در یکی از اسناد درون گروهی سچفخا، به نظرات مردم پیرامون اعضای‏سازمان اینگونه اشاره شده است: « فدائیها فردگرا هستند مغرورند و از خود راضی. انتقاد پذیر نیستند و احترامی برای‏سخنان دیگران قائل نیستند و اصولاً اخلاق انقلابی [ندارند] و با توده نیستند کتابی‏هستند به مسئله ملی بها نمی‏دهند اعلامیه گروههای دیگر را پاره می‏کنند (شواهدعینی) نداشتن نظم انقلابی در میتینگ‏ها و راهپیمایی‏ها، ... خلاصه این نمونه‏ای ازقضاوت مردم است. اما برداشت ما: عده‏ای غیر مسؤول هوادار، همیشه خود را یک‏وجب و نیم بالاتر از مردم می‏دانند و در واقع برای آن فعالیت می‏کنند که مردم‏بگویند چریک هستند و خود را قهرمان می‏دانند و حتی همان انحصار طلبی رانسبت به دیگر هواداران دارند. چه رسد به خلق. اگر مردمی نیستند علت نداشتن‏انضباط حزبی [است‏] »[- کردستان، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۷۱ - ۷۲ ، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ] ۴ - انشعابها: سازمان در طول مدت کوتاه زندگی خود، انشعابهای متعدّدی را تحمّل کردهصفحۀ ۷۳است. مهمترین این انشعابها در سال ۱۳۵۵، به رهبری «تورج حیدری بیگ‏وند» صورت‏پذیرفت. اعتراض آنها به مشی مسلّحانه سازمان و حاکمیّت مائوئیسم[ - کمونیسم از نوع چینی آن که به جای کارگران ، مدعی است به دهقانان احترام می‏گذارد و در استراتژی انقلاب ، به مبارزه از روستاهای مختلف ، به شیوهء چریکی اعتقاد دارد ] بر آن بود. انشعابی‏ها که در ابتدا خود را «گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق» و سپس‏«گروه منشعب وابسته به حزب توده» می‏نامیدند، بعد از انقلاب، در خرداد ۱۳۵۹، تحت‏عنوان اکثریت به طور رسمی از سازمان جدا شدند[ - ریشه‏یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، ص ۴۱ ] آنها خود را به سیاستهای حزب توده‏نزدیک کردند و برای ظاهر سازی، بخشی از سلاحهای خود را تحویل ارگانهای انتظامی‏دادند و در حالی که تشکیلات مخفی و نیز بخش دیگری از سلاحهای خود را حفظ کرده‏بودند، مدعی پیروی از خط امام و شرکت در جنگ علیه صدام شدند. این انشعاب در اوایل‏سال ۱۳۶۲ با اصل خود پیوند خورد و بار دیگر سچفخا اتحاد خود را باز یافت[ - دو مقاله ، انو شیروان لطفی و سعید شاهسوندی ، ص ۳۱ - ۳۶ - انتشارات اطلاعات ، تهران ، ۱۳۶۷ ] گفته‏می‏شود سناریوی انشعاب مزبور توسط اربابان روسی سچفخا نوشته شده بود[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۷۶ و مطالعات سیاسی ، کتاب اوّل ، ص ۳۰۴ ] گروهک «راه کارگر» از دیگر انشعابهای سچفخا می‏باشد. این انشعاب به رهبری‏«مرتضی یزدی» در آبان ۱۳۵۸ صورت گرفت. علت انشعاب انتقاد به مشی چریکی و نحوهءحاکمیت سازمان بود[ - ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۴۱ ] گروهک «اشرف دهقان» نیز توسط زنی به نام «اشرف دهقانی تبریزی» بر اثر انشعاب ازسچفخا به وجود آمد. این انشعاب در اردیبهشت ۱۳۵۸ صورت پذیرفت. انتقاد آنها به‏سچفخا این بود که در مبارزهء مسلّحانه با نظام جمهوری اسلامی، جدیّت کافی ندارد. فعالیت‏عمده این گروهک در کردستان صورت پذیرفت. کار عمدهء آنان در داخل و خارج ازکردستان، سرقت بانکها و ادارات و ترور افراد و شخصیتهای اسلامی و پاسداران بوده است‏و در بیشتر شهرهای کردستان، دفتر و مقر مستقل داشته و در تشنّج آفرینیها و کشتارهای‏بی‏رحمانه چون مثله‏کردن و کندن پوست سر و صورت پاسداران، نقش عمده‏ای داشته استصفحۀ ۷۴که بعد از پاکسازی شهرها از لوث وجود گروهکها، این گروه نیز به کوهها و روستاهای آزادنشده پناه بردند، بویژه در منطقه آلان و سردشت که در آنجا مقر جداگانه داشتند و در عملیات‏مشترک نظامی با حزب دمکرات شرکت می‏کردند. از این گروه نیز، گروهی به نام گروه‏«حرمتی پور» انشعاب یافتند که سران این گروه و خود حرمتی پور در جنگلهای شمال توسطبرادران بسیج و سپاه به درک واصل شدند. این گروه هم اکنون در عراق بسر می‏برند ووضعیّت فلاکت باری دارند، گاه گاهی نیز برای ضربه زدن، در راه رزمندگان اسلام دست به‏کمین می‏زنند[ - کردستان ، ( دانشکده عقیدتی سیاسی ) ، جزوهء درسی ، ص ۹۴ ]چگونه؟دففـ ۱ - مخف‏ی کاری: سچفخا در طول عمر خود، همیشه سعی کرده که مخفی ۰ندگی کند.آنها حتّی در روزهای نخست‏پیروزی انقلاب اسلامی که همه گروهها به فعالیت آشکارپرداخته بودند، با استفاده از چفیه، صورت خود را می‏پوشانیدند، عینک آفتابی می‏ز*ند و درموقع تجمّع از نام مستعار استفاده می‏کردند و حتی در پاسخ تعدادی از جاسوسان روسی که‏در همان روزها برای برقراری ارتباط بیشتر به نزدشان رفته بودند، خواستار دریافت فوری‏اسلحه برای دستیابی به قدرت شدند و نیز دربارهء برقراری رابطه، مقرر داشتند ادامه‏ارتباطات در اروپا انجام شود، تا مقامات جمهوری اسلامی آنها را به عنوان «دست سرخ‏مسکو» معرفی نکنند[ - مطالعات سیاسی ، کتاب اول ، ص ۳۰۴ - ۳۰۵ ] ۲ - سرقت: سچفخا با توجیه «مصادرهء انقلابی» به سرقت از بانکها اقدام می‏کرد و برهمین اساس، سبب دستگیری و هلاکت برخی از اعضایش شد. البته گاهی اوقات نیز موفق‏می‏شد مقداری پول سرقت کند[ - کردستان ، جزوهء آموزش ، ص ۹۳ ] ۳ - تبلیغات: سچفخا اطلاعیه‏ها، اعلامیه‏ها و نشریات بسیاری را منتشر ساخت. وجوهصفحۀ ۷۵مشترک این تبلیغات عبارت بود از برخورد شعاری - احساساتی، تعریف فراوان از سچفخا واعضای آن، دعوت کارگران به اعتصاب، تشویق اقلیت‏های نژادی به شورش و ... . در یکی از نوشته‏های به دست آمده از آنان آمده است که در اوایل سال ۱۳۵۹، فقط درسنندج، روزانه ده هزار ریال صرف تکثیر اعلامیه‏های خود می‏کرده‏اند[ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۶۹ ] این مبلغ در آن‏زمان و در آن شهر، قابل توجه است. ۴ - نفوذ: اعضای سچفخا در صدا و سیما، مخابرات، ارتش و ... نفوذ کرده بودند. وظیفه‏اعضای نفوذی دو چیز بود؛ نخست جمع‏آوری اطلاعات مورد نیاز سازمان، دیگر، تأثیرگذاشتن بر حرکت مراکز کاری خود در راستای اهداف سچفخا[ - دو مقاله ، ص ۳۱ - ۳۶ ] ۵ - آشوب مسلّحانه: فدائی‏ها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، شورش در گنبد راسازماندهی کردند، بر شورش «خلق عرب» در خوزستان دامن زدند، شورش «قشقائیها» رادر فارس تشویق کردند، در بسیاری از شهرهای شمالی کشور فتنه‏گری کردند. در کردستان‏نیزبا همکاری‏احزاب ضدّانقلاب به جنگ باپاسداران انقلاب‏اسلامی برخاستند[ - همان ] سچفخا در تاریخ ۱۵/۱/۱۳۵۹ طی نامه‏ای که به «هیأت مؤسس [ضد انقلابی‏] شورای‏محلات سنندج» نوشته، شکایت می‏کند که چرا به فدائی‏ها کمتر از کومله پول داده‏اند و دلایلی‏را که ممکن است موجب این امر شده باشد، یکایک بر شمرده و ردمی‏کند: « شایع می‏کنند که فدائی‏ها اصلاً در جنگ شرکت نمی‏کنند و فقط کتاب می‏خوانند!؟شایع کردند که فدائی‏ها با شلوار لی ! به جنگ آمده‏اند ! ؟ ! (فکر می‏کنند از لوله شلوارشلیک می‏شود ! فکر می‏کنند اگر شلوار کردی در پای پیشمرگ نباشد، گلوله تفنگش‏صدا ندارد و کسی را نمی‏کشد !) ... دوستان شما قرار بود فشنگ تقسیم کنید، نوک حمله بیشتر فشنگ مصرف‏می‏کند یا پیشمرگهایی که دهها کیلومتر [دورتر،] در قهوه‏خانه‏ها و دهات وول‏می‏خورد؟ صفحۀ ۷۶... فکر می‏کنند ... چون فدائی شلوار لی می‏پوشد، اصلاً فشنگ نمی‏خواهد و ... درمجموع عملیات نظامی، کومله بیشتر عمل کرد یا فدائی [؟] ... . [ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۶۰ - ۷۱ ] ۶ - اعمال غیر قانونی: اعضای سچفخا به توصیه سازمان، به شکل غیر قانونی از مرزهاعبور می‏کردند و به اروپا می‏رفتند. گاهی اوقات نیز برای طیّ برخی دوره‏های آموزشی به‏شوروی می‏رفتند. جعل شناسنامه، گواهینامه، اوراق دولتی و سوء استفاده از آنها، یک کارعادی بود[ - دو مقاله ، ص ۳۱ - ۳۶ ] ۷ - انفجار: حمله به مراکز مختلف حکومتی و ایجاد انفجار در آنها از دیگر عملکردهای‏سچفخا بوده است. به عنوان مثال، آنها با استفاده از نارنجک، در ساعت ۴۵/۱۳ روز ۳۰/۴/۱۳۶۰ انفجاری رادر دادگاه مبارزه با منکرات تهران به وجود آوردند[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۷۷ ]چرا؟ ۱ - ساده نگری: اعضای سچفخا به طور عموم جوانان احساساتی و کم اطّلاعی‏بودند که تحت تأثیر قیام «کاسترو» در «کوبا» و «ارنستو چه گوارا[ - پزشک جوانی که عمر خود را وقف کمونیست کردن مردم آمریکای مرکزی و جنوبی کرد ] قرار گرفته بودند. آنان‏حوصلهء بازیهای سیاسی جبهه ملّی یا حزب توده را نداشتند و فکر می‏کردند اولین و آخرین‏راه پیروزی، استفاده از اسلحه است. اعضای سچفخا نه تنها از شناخت درست اسلام محروم بودند، بلکه مرام مارکسیسم -لنینیسم خود را نیز درست نمی‏شناختند. مارکس و لنین هر دو توصیه می‏کردند در جوامع‏کاملاً مذهبی، باید با تظاهر به مذهب - کاری که منافقین می‏کردند - و با رعایت اصل تدریج -کاری که حزب توده می‏کرد - به مبارزه با مذهب پرداخت، نه اینکه از ابتدا خود را یک‏کمونیست معرفی کرد، آنهم در جامعه‏ای که قتل مرتدّ را واجب می‏دانند. صفحۀ ۷۷مقایسه کتابهای سچفخا با کتب حزب توده و یا حتی سازمان منافقین، نشان از ضعف‏فراوان در آگاهیهای سیاسی رهبران سچفخا دارد. به طور کلی، کتابهای سچفخا، بیشتر ازکتاب، به انشای دورهء دبیرستان شباهت دارند[ - نگاه کنید به کتابهای مختلف سچفخا و نیز به مصاحبه انوشیروان لطفی در « دو مقاله » ] ۲ - خود بزرگ بینی: سچفخا با همه ساده‏نگری و ضعف آگاهیهای سیاسی، بسیار متکبّرو خود بزرگ بین بود[ - نگاه کنید به همین درس ، معرفی اعضای سچفخا در قسمت « چه کسانی » ] ۳ - نفوذ جاسوسان بیگانه: با آنکه سچفخا بسیار وا نمود می‏کرد که از خارج کمک‏نمی‏گیرد و برای تأمین مخارج خود متوسّل به دزدی از بانکها می‏شود، دلایلی وجود دارد که‏جاسوسان روسی و آمریکایی سعی می‏کرده‏اند سچفخا را به سمت اهداف خود سوق دهند،آنها در این امر توفیق قابل توجّهی نیز پیدا کردند[ - مطالعه سیاسی ، کتاب اوّل ، ص ۳۰۴ و غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۷۶ و دو مقاله ، صفحات مختلف ]



جبههء ملّی ایران‏ چه زمانی ۱ - تولد: فرقه دمکرات در توطئه جدا سازی آذربایجان ناکام مانده بود. قدرت‏شوروی در ایران رو به کاهش می‏رفت. چهرهء پلید آمریکا هنوز برای بسیاری از مردم کشورما روشن نبود. آمریکا برای حفظ منابع خود و ایجاد زمینه برای غارت بیشتر ایران، وانمودکرده بود که مانع از جدایی آذربایجان توسط روسها شده است. این امر، چهرهء شیطانی آمریکارا در نزد بسیاری از ملّی گرایان دوست داشتنی ساخته بود. انگلیس از اینکه یک بار نوکر سر سپرده‏اش رضاخان نافرمانی کرده و رو به سوی آلمان‏آورده بود، سخت ناراحت بود. اکنون با جدیّت بیشتری بر اوضاع نظارت می‏کرد تا محمّدرضا نیز از وظیفه نوکری، سر پیچی نکند. براین اساس در انتخابات مجلس دخالت می‏کرد،در عزل و نصب نخست وزیر و وزرا اعمال نظر می‏کرد و در کنار اینها به غارت سهمگین‏منابع نفت ایران ادامه می‏داد. در چنین شرایطی بود که تعدادی از ملی گرایان ایرانی با هدف خارج کردن ایران از دامن‏انگلیس و انداختن آن در میان دستان اهریمن فرشته نمای آمریکا، آبان ۱۳۲۸، در منزل‏مصدق، جبهه ملّی را که در واقع ائتلافی از چند حزب بود، تأسیس کردند[ - برداشت تاریخ و محل تأسیس از : ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ص ۶۲ ] ۲ - رشد: جبهه ملی از زمان تأسیس شروع به رشد کرد. هدف اعلام شدهء آن که مخالفت بانفوذ انگلیس در ایران و ملّی کردن صنایع نفت کشور بود، سبب همکاری مذهبی‏ها به‏رهبری آیت اللّه کاشانی با آنها شد. هنوز چند ماهی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باقی بود که‏مذهبی‏ها حمایت خود را از مصدّق و جبهه ملی قطع کردند. دلیل این امر، اهانت برخی ازملی گرایان به مقدّسات اسلامی و میدان دادن به حزب توده درحکومت مصدّق بود. با جدایی‏مذهبی‏ها، رشد جبهه ملّی کم شد. فعالیتهای جبهه ملّی با اعلام فضای باز سیاسی در سال ۱۳۳۹ رشد پیدا کرد و از درون آن‏چند گروه جدید مثل نهضت آزادی زاده شدند. این رشد پس از دو یا سه سال، به دلیل پایان‏فضای باز سیاسی کاهش پیدا کرد. صفحۀ ۸۱بار دیگر در سال ۱۳۵۶ به دنبال اعلام فضای باز سیاسی از جانب حکومت شاه که درارتباط با سیاست حقوق بشر کارتر انجام پذیرفته بود، جبهه ملّی به فعالیت پرداخت[ - مطالعات سیاسی ، کتاب اوّل ، ص ۲۲۰ ( برداشت )] لیکن‏مثل سابق رشد نکرد. دلیل این امر در رهبری پر جاذبهء امام خمینی بود که امکان جذب‏علاقه‏مندان فعالیتهای سیاسی را از آنها سلب کرده بود. ۳ - مرگ: پس از آنکه یکی از رهبران جبهه ملی یعنی شاهپور بختیار، با قبول پست‏نخست وزیری رژیم سلطنتی در لحظات احتضار حکومت شاه، آبروی خود و حزبش را به‏باد داد، در واقع جبهه ملّی نیز مرد. تکمیل این مرگ با افشای اسناد جاسوسی و وابستگی‏بسیاری از رهبران جبهه ملّی در جریان اشغال لانه جاسوسی آمریکا صورت پذیرفت وسبب فرار بسیاری از آنها به غرب شد[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۸۱ ] دعوت جبهه ملّی از مردم به راهپیمایی علیه لایحه قصاص و افشاگری صریح امام خمینی‏- ره - نیز مزید بر علت گردید[ - خط سازش : بررسی و تحلیل تحقیقی و مستندی پیرامون تاریخچه ، مواضع و عملکرد نهضت آزادی ایران، مجتبی سلطانی ،سازمان تبلیغات اسلامی ، تهران ، ۱۳۶۷ ، ج ۱ ، ص ۵۳ - ۵۶ ]چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: مصدّق السلطنه به اتفاق هیجده نفر؛ شمس الدین امیر علائی،یوسف مشار، هروی، شایگان، محمود نریمان، کریم سنجابی، کاویانی، مظفر بقائی، حسین‏مکی، عبدالقدیر آزاد، عباس خلیلی، حائری زاده، عمیدی نوری، حسین فاطمی، محمد رضاجلالی نائینی، احمد ملکی، ارسلان خلعتبری، و زیرک زاده، بنیانگذاران جبهه ملّی محسوب‏می‏شوند[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، ص ۶۰ - ۶۲ ]صفحۀ ۸۲۲ - رهبران: دکتر محمد مصدق رهبر و پیشوای جبهه ملّی از یک خاندان اشرافی‏برخاسته بود. محمد علی شاه، پادشاه مشهور و مستبدّ دوران مشروطه، پسر خاله او بود. پدرمصدق، وزیر دفتر مالیه ناصرالدین شاه و از افراد با نفوذ آشتیان بود. مصدق دکترای حقوق راقبل از جنگ جهانی اوّل (۱۲۹۲) در سوئیس گرفت. او از دولت سوئیس درخواست‏پناهندگی و ترک تابعیت ایران را کرد ولی دولت سوئیس نپذیرفت و مجبور به بازگشت شد.در مجلس پنجم و ششم نماینده بود و به نفع سلطنت رضا خان رای داد. مصدق در ۱۲/۲/۱۳۳۰ به نخست وزیری رسید. وی علاوه بر پست نخست وزیری،پست وزارت جنگ را نیز خواستار بود، ولی شاه نمی‏پذیرفت. وی پس از استعفایش در۲۴/۴/۱۳۳۱، بر اثر اقدامات آیة اللّه کاشانی و تظاهرات خونین سی‏ام تیر ۱۳۳۱، دوباره به‏نخست وزیری رسید. او با قدر ناشناسی از زحمات آیة الله کاشانی و انجام برخی توهین‏هانسبت به ایشان، سبب از دست دادن پشتوانه مذهبی حکومتش شد و در نتیجه با کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ سرنگون گشت. مصدق، بر اثر عفو شاه، به سه سال زندان محترمانه و فرمایشی محکوم شد. (در زندان نیزآشپز مخصوص برایش غذا می‏پخت!) او پس از آزادی به روستای احمد آباد که مقداری از املاک‏پدری وی در آنجا واقع بود رفت و تا پایان عمرش، ۱۳۴۵، در آنجا زندگی کرد. مصدق به طور کلی فردی شهرت طلب، قدرت طلب، سلطنت طلب، فراماسونر، غیر مذهبی‏و بسیار فریبکار بود؛ به گونه‏ای که شهید مدرس او را نابغه عوامفریبی می‏دانست[ - ریشه یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، ص ۵۵ - ۵۷ ، ۶۵ - ۷۴ . ( با مقداری اضافه . )] شهید نواب صفوی در مرداد ۱۳۳۰ نوشت: «تو ای مصدق کاذب بیش از پیش چهرهء کریه‏باطن خود را به دنیا و مسلمانان نشان دادی ... تمام دعاوی خود را مبنی برآزادیخواهی‏تکذیب کرده و کریه ترین چهره‏های ظلم و جنایت را نشان دادی.[ - خط سازش ، ص ۴۱ ] سرانجام امام خمینی،مصدق را چنین معرفی فرمود: «مصدّق به ما سیلی زد و می‏خواست به اسلام سیلی بزند.[ - همان ، ص ۴۴ ] کریم سنجابی از دیگر رهبران جبهه ملّی در سال ۱۲۸۳ در منطقه ایل سنجابی در کرمانشاهصفحۀ ۸۳متولد شد. در سال ۱۳۱۴ با درجه دکترای حقوق از فرانسه، در دانشگاه تهران استخدام شد.در کابینهء مصدّق، وزیر آموزش و پرورش بود. از جناح چپ جبهه ملّی محسوب می‏شد.خوش صحبت بود[ - مجموعهء اسناد لانهء جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ج ۲ ، ص ۱۸۶ - ۱۹۸ ، دانشجویان پیرو خط امام ، آبان‏۶۶ ] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدّتی را در سمت وزارت خارجه‏دولت موقّت بازرگان مسؤولیّت داشت. پسر وی نیز مدّتی مشاور سیاسی بنی صدر بو[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۱۳۶ . ] وخودش از جمله حامیان بنی صدر به شمار می رفت[ - همان ، ص ۵۹۸ ] شاهپور بختیار، یکی دیگر از رهبران جبهه ملّی بود. او در سال ۱۲۹۳ متولّد شد. ادّعامی‏کرد که پدرش، یکی از خوانین بختیاری، در سال ۱۳۱۳ توسط رضا شاه اعدام شده‏است[ - شاهپور بختیار ، یکرنگی . ترجمهء مهشید امیر شاهی ، کتاب اول ، ص ۱۴۱ - ۱۴۶ ] تحصیلات ابتدایی را در شهر کرد به پایان رسانید. در سال ۱۳۰۵ به اصفهان رفت. دراصفهان با محافل فراماسونری همنشین شد. در این زمان او در سنین نوجوانی به سر می‏برد. در سال ۱۳۰۹ به بیروت رفت و در مدرسه فرانسوی‏ها دیپلم ریاضی گرفت و در سال ۱۳۱۳به ایران بازگشت ولی پس از سه سال جهت ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۱۸ با یک‏دختر فرانسوی ازدواج کرد. با شروع جنگ جهانی دوّم، خدمت زیر پرچم خود را در ارتش‏فرانسه انجام داد! پس از دریافت دکترا در رشته حقوق به سال ۱۳۲۴ به ایران برگشت. چهار سال‏بعد مدیر کل ادارهء کار خوزستان شد. در سال ۱۳۲۹ به عضویت کمیته فدائیان شاه در آمد. دردوران حکومت مصدق و پس از آن به شدّت از مصدق هواداری کرد. از سال ۱۳۲۹ وارد حزب ایران یکی از احزاب زیر مجموعهء جبهه ملّی شد و به عنوان‏یکی از اعضای اصلی آن مطرح شد و به تدریج در ردیف رهبران جبهه ملّی در آمد. او در عین‏حال که به جاسوسی ساواک شهرت داشت، جاسوس انگلیس و فرانسه نیز معرفی شده و درهمان حال با سفارت آمریکا نیز ارتباطات بسیار دوستانه برقرار ساخته بود. بسیار جاه‏طلب‏بود و یک آرزوی بزرگ داشت؛ نخست وزیر شدن! او در آخرین روزهای حکومت شاه، از شاه درخواست کرد نخست وزیر شود تا بتوانصفحۀ ۸۴حکومت شاه را از خطر سقوط نجات دهد. او نخست وزیر شد ولی باهوشیاری امام خمینی‏و مردم مسلمان ایران، توطئه‏هایش بی‏ثمر ماند و پس از ۳۷ روز مجبور به فرار از ایران شد.بختیار به فرانسه رفت و در آنجا به مدّت سیزده سال، ضمن دریافت کمک کشورهای غربی وعربی، بخصوص عراق، به مبارزه علیه انقلاب اسلامی پرداخت. سرانجام در ۱۵/۵/۱۳۷۰ درویلای مسکونی خود، در حومهء پاریس، به قتل رسید[ - برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به : مطالعات سیاسی ، کتاب اوّل ، ص ۱۴۱ - ۲۵۳ . - مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ص ۸۵ - ۱۶۲ . - فرازهائی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا ، روابط عمومی وزارت اطلاعات ، چاپ اوّل ، صفحات مختلف ] ۳ - اعضا: جبهه ملّی بیشتر در میان مردم شهرنشین و مرفه یا نیمه مرفه نفوذ داشت.اعضای آن به طور معمول یا تحصیلات دانشگاهی داشتند و یا در دانشگاهها درس‏می‏خواندند. گرایشهای فکری اعضا گوناگون بود؛ اقلیّتی مذهبی و اکثریّتی غیر مذهبی،بعضی هم ضدّ مذهب بودند. به لحاظ وابستگی‏های اعضا از همه طیف آدم می‏شد در آن دید.جاسوسان ساواک یا کشورهای مختلف غربی و افرادی که در حال خیانت فکر می‏کردنددارند به وطن خود خدمت می‏کنند در میان اعضای جبهه ملّی مشاهده می‏شدند. ۴ - انشعابها: جبهه ملّی انشعابهای متعدّدی را به خود دیده است. از مهمترین آنها می‏توان‏از خروج مظفر بقائی در رأس حزب زحمتکشان از جبهه ملّی به سال ۱۳۳۱، در مخالفت‏شدید با مصدق نام برد[ - مجموعهء اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ص ۲۲ ] انشعاب مهمتر دیگر که صورت پذیرفت، خروج اعضای مذهبی‏ترجبهه ملّی در سال ۱۳۴۰ و تشکیل نهضت آزادی ایران بود[ - خط سازش ، ص ۲۳ ]چگونه؟ ۱ - توسل به قدرتهای بیگانه به خصوص آمریکا: جبههء ملّی در جهت رسیدن به‏خواسته‏های خود و یا آگاهی از خواسته‏های ارباب، به طور مداوم با سفارتخانه‏های بیگانه به‏خصوص سفارت آمریکا در تماس بود. بخشی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران‏نشانگر این امر است. به سخنان برخی از رهبران جبهه ملّی در این رابطه توجه کنید: صفحۀ ۸۵« آمریکا باید ایران را راهنمایی کرده و کمک کند که به طرف دمکراسی غربی برودتامردم بتوانند آزاد باشند. » (کشاورز صدر) « ما در مورد جبهه ملی احساس می‏کنیم که در چنین زمانی مهم است به ایالات‏متحده نشان دهیم که اشخاص معتدلی هستیم و ضد بیگانگان بی‏بند و بار نیستیم‏و رادیکالهای کله شق نمی‏باشیم. » (داریوش فروهر) « از سوی دیگر ایران به تنهایی نمی‏تواند در مقابل شوروی کاری از پیش برد، تنهااز طریق حفظ روابط حسنه و شایسته با غرب و تنها با کمک و تفاهم غرب مامی‏توانیم روابط حسنه و مطمئن با آنها داشته باشیم. » (کریم سنجابی[ - مجموعهء اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ص ۵ ] ۲ - مبارزه در چهار چوب قانون: جبهه ملّی در طول حیات خویش، سعی کرده‏است تا در چهار چوب قوانین موجود کشور به مبارزه مسالمت آمیز علیه حکومت بپردازد.این مبارزه در زمان شاه علیه شخص شاه یا نظام شاهنشاهی نبود، زیرا قانون اساسی آن زمان‏حکومت شاه را تأئید کرده بود، بلکه در جهت ظاهری دریافت آزادی‏های سیاسی و درحقیقت وصول به قدرت سیاسی بود. ۳ - ائتلاف: جبهه ملّی سعی می‏کرد احزاب مختلف را تحت پوشش خود قرار دهد. دراین راستا دگرگونیهای متعدّدی را به خود پذیرفت. احزابی که از اعضای اصلی جبهه ملی‏بشمار می‏رفتند، عبارت بودند از: الف - حزب ایران: سازمان یافته‏ترین گروه موجود در جبهه ملّی بود و معتقد بودکه اصول‏سوسیالیسم را باید به تدریج وارد ایران ساخت. اعضای آن را معمولاً کارمندان تحصیل کردهءدولت تشکیل می‏دادند و همین مسأله، قدرت قابل توجّهی را برای حزب فراهم کرده بود.رهبر آن در زمان سقوط مصدق، اللّهیار صالح نام داشت. اوبه خاطر روابط دوستانه‏اش با«پیشه وری» که می‏خواست در آذربایجان حکومت مستقل کمونیستی بر پا کند، موردانتقادات متعدّدی قرار گرفت. صفحۀ ۸۶ب - نیروی سوّم: نیروی سوّم در ابتدای امر، بخشی از حزب زحمتکشان مظفر بقایی بود،که بدنبال خروج بقایی از جبهه ملّی در اواخر سال ۱۳۳۱ و خصومت شدید وی با مصدق، ازآن جدا شد. نیروی سوّم بیشتر در دانشگاهها نفوذ داشت و رهبری آن بر عهدهء خلیل ملکی‏بود. خلیل ملکی از مرتدین حزب توده ایران محسوب می‏شد. ج - حزب پان ایران: سومین حزب نیرومند در جبهه ملّی بود. دارای ایدئولوژی فاشیستی‏بود. تمایلات شدید ضدّ کمونیستی و ضدّ یهودی داشت؛ تمایلات ضدّ اسلامی نیز از خودنشان می‏داد و از کاربرد کلمات عربی در زبان فارسی بشدّت انتقاد می‏کرد. داریوش فروهررئیس هیتلر گونه این حزب بود. این حزب بسیار سر سخت بود و در نشریات خود نقشهء «ایران بزرگ» ی را چاپ می‏کردکه حاوی بخشهای عظیمی از شوروی، تقریباً تمام قسمتهای افغانستان و عراق، بخشهایی ازپاکستان، ترکیه و تمام خلیج فارس بود. پیروان آن بسیار جوان و تقریباً بچه سال بودند. اما درمیان آنها افراد ورزیدهء بسیاری وجود داشت که مؤثرترین و منظم‏ترین هسته گروههای‏مبارزه‏گر خیابانی جبهه ملّی را تشکیل می‏دادند. د - حزب مردم ایران: ضعیف‏ترین حزب مرتبط با جبهه ملّی بود. رهبر آن «محمدنخشب» نام داشت. اعضای آن جوانتر و به لحاظ اقتصادی و اجتماعی پائین‏تر از اعضای‏حزب ایران - حزبی که حزب مردم ایران از آن متولد شده بود - بودند. علت جدایی این حزب‏از حزب مردم ایران، همکاری حزب مردم ایران با حزب توده بوده است[ - مجموعهء اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ص ۲۱ - ۲۳ ]چرا ؟ ۱ - تحقیر مردم: جبهه ملّی اعتقاد داشت ملّت ایران در شرایط فعلی جهان نمی‏تواندروی پای خودش بایستد. در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا از قول اللهیار صالح (ازرهبران جبهه ملی) آمده است: « وی معتقد است که وقتی با تأسف و بناچار باید به یکی از سه قدرت جهان رویصفحۀ ۸۷آورد و همسایگان شوروی هم نمی‏توانند تنها روی پای خود بایستند، پس جلب‏حمایت آمریکا ضروری است. [ - مجموعهء اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، احزاب سیاسی در ایران ، بخش اوّل ، ص ۵ ] ۲ - بی ایمانی به مذهب: جبهه ملّی به دین اسلام نیز معتقد نبود و با آن مخالفت‏می‏ورزید. امام خمینی در این رابطه جبهه ملّی را چنین معرفی می‏فرماید: « یک گروهی است که از اوّلش باطل بوده یک گروهی است که با اسلام و روحانیت‏اسلام سرسخت مخالف بودند. [ - خط سازش ، ص ۴۹ ] ۳ - ضعف آشنایی با مذهب: رهبران جبهه ملّی بیشتر از افرادی بودند که در سالهای‏اولیه زندگی خود، بدون اینکه شناخت صحیحی از دین اسلام داشته باشند، جهت‏تحصیلات به خارج رفته بودند و ذهنیات خود را در خارج مستحکم کردند. طبیعی است که‏چنین افکاری، چنان عملکردی را به دنبال داشته باشد.



نهضت آزادی ایران چه زمانی؟ ۱ - تولّد: نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ و در شرایطی متولد شد که کندی بتازگی به‏ریاست جمهوری آمریکا رسیده بود. وی برای آنکه در مقابل تبلیغات کمونیستها مبنی بردفاع از حقوق کارگران، دستاویزی داشته باشد، به تبلیغ آزادی و حقوق بشر پرداخت. شاه‏ایران به عنوان یک نوکر آمریکا، مجبور به تبعیت از سیاست وی شد و مقداری آزادی سیاسی‏ظاهری به عوامل کنترل شده خویش و یا عواملی که می‏تواند آنها را تحت کنترل داشته باشد،اعطا کرد. از سوی دیگر، برگزاری با شکوه مراسم ختم آیة اللّه العظمی بروجردی و آیة اللّه‏کاشانی در سال ۱۳۴۰، اوجگیری تبلیغات اتحاد اسلام به خاطر مبارزه در برابر دشمن‏مشترک (کمونیستها که به شدّت در حال رشد بودند.) و تلاشهای برخی علمای دین،گرایشهای دینی را در جامعه تقویت می‏کرد. ۲ - رشد: نهضت آزادی در یکی دو سال اوّل رشد کمی داشت. با شروع مجدّد فضای‏اختناق شاهی، از این رشد کم هم کاسته شد و برخی از اعضا، خود به تشکیل سازمانهای‏دیگری مثل سازمان منافقین مبادرت کردند. در سال ۱۳۵۶ با روی کار آمدن کارتر در آمریکا،باز هم شاه مجبور شد مقداری آزادی سیاسی بدهد. نهضت آزادی با استفاده از فرصت،مقداری رشد کرد. در آخرین روزهای باقی مانده از رژیم پهلوی به دلیل انتصاب رهبرنهضت آزادی، در سمت دولت موقت از سوی امام خمینی، نهضت آزادی گسترش بیشتری‏یافت. این رشد با سقوط بنی‏صدر کاهش یافت و به تدریج نهضت آزادی رو به سوی مرگ‏حرکت کرد. ۳ - مرگ: به دنبال ملاقات خود سرانه بازرگان (رهبر نهضت آزادی و نخست وزیر دولتصفحۀ ۹۱چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: اعضای هیأت مؤسس در حدود ۴۲ نفر بودند که مهمترین آنان‏عبارت بودند از مرحوم حاج سید محمود طالقانی، حاج سید ابوالفضل زنجانی، مهندس‏مهدی بازرگان، دکتر ید... سحابی، منصور عطایی، حسن نزیه و رحیم عطایی[ - خط سازش ، ج ۱ ، ص ۲۳ . نام حجج اسلام حاج سید محمود طالقانی و حاج سید ابوالفضل زنجانی در میان مؤسسین نهضت آزادی به چشم می‏خورد که در این رابطه به توضیح نیاز دارد . مرحوم طالقانی در سال ۱۳۴۰ روحانی نسبتاً جوانی بود که هنوز از نظر علمی به آن حدّی که عنوان آیة اللّهی اقتضا می‏کند نرسیده بود . دوستی و معاشرت فراوان او با بعضی از سران نهضت آزادی ، پای ایشان را به داخل آن مجموعه باز کرد . حضور ایشان به عنوان سر پلی بین نهضت آزادی و جامعه روحانیت ، بیشتر از خصوصیات شخصی ایشان برای نهضت آزادی مفید بود و همین مصلحت اندیشی هم به استمرار معاشرت با ایشان و جذب و انجذاب طرفین کمک کرد . با مرور زمان و در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی و در شرائطی که مرحوم طالقانی به همراه عدّه‏ای دیگر از علمای اسلام در زندان ستمشاهی بسر می‏بردند نام ایشان و آقای منتظری با عناوین « آیة الله طالقانی » و آیة الله منتظری » در اعلامیه‏ها و سخنرانیها درج شد . صفای باطن و حسن اخلاق و پاکی طینت و خلوص مرحوم طالقانی هم برای ایشان محبوبیتی خاص به وجود آورد و بر شهرت ایشان افزود ؛ هر چند گروههای سیاسی نظیر نهضت آزادی و منافقین می‏کوشیدند با ترویج و تثبیت موقعیّت اجتماعی ایشان به بهره‏برداریهای سیاسی و گروهی خود بپردازند ] ۲ - رهبران: رهبران عمده نهضت آزادی عبارتند از: مهدی بازرگان، ید... سبحانی وابراهیم یزدی. صفحۀ ۹۲۳ - اعضا: اعضای نهضت آزادی به طور عمده از میان اقشار مرفه یا نیمه مرفه شهری‏برخاسته‏اند و بیشتر آنها دارای تحصیلات دانشگاهی و یا دانشجوی دانشگاه هستند. اعضای‏نهضت، چه از سوی مردم و چه از سوی رسانه‏های غربی به عنوان لیبرال شناخته شده‏اند. این‏لیبرالها که گرایشهای کم رنگی از مذهب در سخنان آنها به چشم می‏خورد دارای ویژگیهای‏زیر هستند: الف - غربزدگی: مهندس بازرگان در این رابطه می‏گوید: «زندگی که ما امروز داریم‏همه‏اش فرنگی است. طرز فکر ما، درس خواندن ما، مبارزه ما، انقلاب، ضدیت ما با استعمارو استثمار، تمام ارمغان غرب است.[ - مواضع نهضت آزادی در برابر انقلاب اسلامی ، ص ۲۴ ] ب - علم گرایی: به پیشرفتهای علم با دیدهء تحسین می‏نگرند و می‏کوشند که بسیاری ازپدیده‏های اجتماعی - مذهبی را از جمله شناخت مبدأ و معاد را از راه علوم روز به اثبات برسانند.کتب مذهبی بازرگان نشانگر اصالت دادن بیش از حد به پیشرفتهای علمی است. ج - فرد گرایی: به اصالت فرد و آزادیهای فردی در حد عدم تزاحم یکدیگر عقیده دارند. د - ملّی گرایی: اسلام را از زاویهء ایرانی بودن نگاه می‏کنند. به قول خودشان سعی می‏کننداز طریق اسلام به ایران خدمت کنند؛ یعنی اوّل ایران سپس اسلام[ - انقلاب در دو حرکت ، مهندس بازرگان ، ص ۱۱۱ ] هـ. - جدایی دین از سیاست: دین را امری شخصی می‏دانند و معتقد به اجرای همه احکام‏آن در زمینه‏های سیاسی و اجتماعی نیستند. و - مبارزهء مسالمت آمیز: اعتقاد دارند که باید مبارزه و مخالفت خود را از راههای‏مسالمت آمیز و در چهار چوب قوانین کشور انجام دهند[ - به همین دلیل هنوز آزادانه فعالیت دارند ] ز - فقدان پایگاه مردمی: اعضای نهضت به دلیل آنکه از نظر طبقاتی و فرهنگی با توده‏مردم فاصله دارند، قادر به برقراری تماس با آنان نیستند. در عین حال، انتظار آنها از مردم این‏است که با انجام تظاهرات و فداکاری آنها را به حکومت برسانند و سپس خود کنار بروند. ح - مخالفت با ولایت فقیه: اعضای نهضت با توجه به اصل جدایی دین از سیاست، اصلصفحۀ ۹۳ولایت فقیه را نیز قبول ندارند و فکر می‏کنند که به دیکتاتوری مذهبی منجر می‏شود[ - معهذا همواره مدعی هستند که زیر چتر « قانون اساسی » حرکت می‏کنند ! واقعاً جای تعجّب است که این آقایان نسبت به قانون اساسی رژیم شاهنشاهی که نظام شاهنشاهی را تثبیت می‏کرد معتقد و مدافع و وفادار بودند و تا آخرین حد ممکن پافشاری می‏کردند که شاه باشد ولی فقط سلطنت کند نه حکومت ! اما نسبت به قانون اساسی کنونی که حکومت اسلامی و « ولایت فقیه » را تثبیت نموده از عمق جان مخالفند و هرگز نتوانسته‏اند خود را به قبول صمیمی آن وادار کنند . این مسأله نشان می‏دهد وفاداری آنها به قانون اساسی گذشته نیز به خاطر غربی بودن آن بوده است ] ط - مصدّقی - ملّی: پیشوای خود را مصدّق می‏دانند. ی - انحصارگری: در عین آنکه مخالفان خود را به انحصارگری متهم می‏کنند، خود درگزینش همکارانشان بیش از حد انحصارگری می‏کنند. به عنوان مثال تمام اعضاء کابینه دولت‏موقت از ملی‏گرایان طرفدار مصدّق تشکیل شده بود. یا - بدبینی به نهادهای انقلابی: آنها به نظام اداری باقی مانده از رژیم قبل احترام گذاشته واز دخالت نهادهای انقلابی در امور مختلف رنج می‏بردند[ - تحلیلی بر انقلاب اسلامی ، جزوه آموزشی ، منوچهر محمّدی ، دانشگاه تهران ، دانشکده حقوق و علوم سیاسی ، ص ۱۱۴ - ۱۱۶ . ( کل قسمت ۳ خلاصه شده از جزوهء مذکور است . )]چگونه؟ ۱ - تبلیغات: نهضت آزادی در هر مناسبت و رویداد سیاسی، به طور معمول به‏انتشار اعلامیه و گاهی جزوه اقدام می‏کند. کلاسهای مختلف عقیدتی سیاسی برقرار می‏کند.خصوصیت‏های عمومی تبلیغات نهضت آزادی در موارد ذیل نهفته است: الف - انتقاد: انتقادهای نهضت آزادی فقط متوجّه علمای دین و حکومت جمهوریصفحۀ ۹۴اسلامی ایران است. اگر حزبی که دوست آنهاست، بر خلاف نصّ صریح قرآن هم فتوا بدهدو مردم را به راهپیمایی دعوت کند، از او انتقاد نمی‏کنند. همچنین اگر آمریکا هر جنایتی بکند،نهضت آزادی انتقاد نمی‏کند، زیرا معتقد است که باید با آمریکا دوست باشیم. ولی اگرکوچکترین نقطه ضعفی در عملکرد یکی از مسؤولان مشاهده کند آن را «بزرگ» و بزرگترمی‏کند و به توسط آن کل نظام را زیر سؤال می‏کشاند. ب - مظلوم نمایی: نهضت آزادی در تبلیغات خود چنین وانمود می‏کند که تحت خفقان‏شدیدی قرار دارد و انواع ظلمها و ستمها را تحمّل می‏کند و بدین وسیله نظام اسلامی را متّهم‏به استبداد می‏نماید. ج - گستردگی: نهضت آزادی اعلامیه‏های خود را تنها در میان مردم توزیع نمی‏کند، بلکه‏گاهی قبل از انتشار آنها در داخل کشور نسخه‏هایی از آنها را به رادیوهای مختلف بیگانه،بویژه رادیو آمریکا و رادیو انگلیس، می‏سپارد تا آنها در برنامه‏های فارسی خود به پخش این‏نظرات بپردازند. د - سوء استفاده: نهضت آزادی در اطلاعیه‏های مختلف خود به طور معمول از نام برخی‏اعضای خود که محبوب امت اسلامی هستند، مثل شهید دکتر مصطفی چمران[ - شهید چمران در دوران اوج فعالیتهای نهضت آزادی ( در دروان خود و برای تربیت اعضا ) در لبنان بسر می‏برد و به تربیت مردم آن‏دیار و نبرد مسلحانه با اسرائیل همت گماشته بود . شهید چمران خوبی خود را به دوستان همرزم خود همچون امام موسی صدر ، سید احمد خمینی و نیز قلب خداپرست خود مدیون است نه امثال مهدی بازرگان ] بهره‏برداری‏می‏کند و وانمود می‏کند که گوئی همه اعضای نهضت آزادی در حال حاضر نیز همچون‏ایشان هستند. ۲ - سازشکاری: نهضت آزادی به همه خوشبین است. (به جز علمای دین) به طور مثال‏بازرگان طی مصاحبه‏ای در سوّم بهمن ۱۳۵۷ در مورد بختیار اظهار نظر کرد که «او مردی‏وطن پرست، بسیار منطقی و دارای تشخیص درست است.» و این در حالی بود که مردم او رانوکر بی‏اختیار می‏خواندند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در دوران نخست وزیری‏خود از خائن شمردن بختیار خودداری کرد ولی امام، بختیار را «ته مانده استعمار»، «خائن»،«ذخیرهء استعمار و نوکر و مأمور و آدمکش»، «به تباهی کشانندهء مملکت» و «جانی که اگر او راپیدا کردند بگیرند و به ما تحویل بدهند» معرفی می‏کرد[ - خط سازش ، ج ۱ ، ص ۵۲ ]صفحۀ ۹۵چرا؟ ۱ - علم زدگی: در این که علم [تجربی‏] می‏تواند بسیاری از پدیده‏های دینی را تبیین وتأیید کند شکی وجود ندارد، لکن باید به محدودیت‏های آن توجه کرد. معلومات امروز بشرنسبت به آنچه می‏تواند باشد قطره در برابر دریاست. بسیاری از نظرات علمی به طور مرتّب‏دگرگون می‏شوند و نظریاتی جدیدتر جای آنها را می‏گیرند. بهره‏گیری انحصاری از چنین‏علوم اندک و در حال تغییر برای تبیین معارف دینی می‏تواند علت بسیاری از اشتباهات‏نهضت باشد. ۲ - وابستگی به استکبار جهانی: اگر به نهضت آزادی خیلی خوشبینانه نگاه کنیم و اسنادجاسوسی برخی از سران نهضت نظیر امیر انتظام، میناچی و ... را که در جریان اشغال لانه‏جاسوسی‏آمریکابه دست امت‏اسلامی ایران افتاد، و ... نادیده بگیریم، همصدایی عملی آنها بارادیوهای بیگانه، به ویژه رادیوی استعماری انگلیس (بی . بی . سی) و وابستگی فکری آنها به‏غرب، بخصوص آمریکا، قابل انکار نیست. این وابستگی سبب بسیاری از اشتباهات نهضت دربرخورد با خواسته‏های مردم و فرامین ولایت فقیه گردیده است. ۳ - فقدان شمّ سیاسی: امام خمینی در این ارتباط، خطاب به نهضت آزادی فرمودند: «...من به شما عرض کردم که یک مطلبی که بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نصّ‏قرآن است و از یک گروهی [جبهه ملی‏] صادر شده است با اسم و رسم، من دعوت کردم ازاینها حسابتان را جدا کنید، چرا شما نکردید؟ ... من باید بگویم که شماها با اینکه در سیاست‏بزرگ شدید شمّ سیاسی ندارید، چنانچه آقای بنی‏صدر نداشت.» [ - خط سازش ، ج ۱ ، ص ۵۸ . [ به نقل از روزنامه اطلاعات (۲/۴/۱۳۶۰) ]]



حزب دمکرات کردستان ایران چه زمانی؟ ۱ - تولّد: اواخر جنگ جهانی دوّم که ایران در اشغال قوای خارجی قرار داشت،روسها حکومتی دست نشانده در آذربایجان ایران به ریاست پیشه‏وری تشکیل دادند. آنهاقصد داشتند خود را به آبهای گرم خلیج فارس برسانند. بهترین راه موجود، عبور ازآذربایجان، سپس مناطق کردنشین و آنگاه عبور از منطقه نفت خیز خوزستان و اتصال به[ - روزنامهء جمهوری اسلامی ( ۳۰/۳/۶۰ ) ]صفحۀ ۹۸اروند رود و در نهایت به خلیج فارس بود. شوروی تصور می‏کرد آذربایجان ایران برای همیشه در تصرّف او باقی خواهد ماند، ازاین رو، می‏اندیشید که چرا از مناطق کردنشین ایران صرف نظر کند؟ در چنین جوّی حزب‏دمکرات کردستان ایران در سال ۱۳۲۲ در منطقه مهاباد تأسیس شد. ۲ - رشد: حزب دمکرات از بدو تولد تا دو سال رشد کرد و مهاباد را پایتخت حکومت‏خود قرار داد. با خروج سربازان شوروی از ایران و با شکست غائله آذربایجان، سران حزب‏دمکرات کردستان نیز دستگیر شده حدود پنجاه نفر از آنان اعدام شدند. بار دیگر در دوران حکومت مصدق، حزب دمکرات بر اثر تلاشهای حزب توده، احیاگشت. ولی با شکست حکومت مصدق متوقف شد و تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی دچاررکود گشت. حزب دمکرات، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی بار دیگر فعّال شد. پس ازانقلاب اسلامی با استفاده از ضعف عمومی دولت موقّت بازرگان به سرعت رشد کرد و برمنطقه کردستان تسلّط قابل توجّهی پیدا کرد. این بار حزب دمکرات از پشتیبانی قدرتهای‏غرب و شرق، عراق و برخی از حکومتهای دیگر منطقه برخوردار گشت. مشکل مالی،تجهیزاتی و مخابراتی نداشت[ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۲۴ - ۵۲ ، دفتر سیاسی پاسداران انقلاب اسلامی ] حتی از نظر تاکتیک‏های جنگی نیز افسران فراری شاه مثل‏پالیزبان و اویسی به یاری‏اش شتافتند. لیکن به لطف الهی، این بار نیز حرکت حزب دمکرات‏دچار توقّف شد و از حدود سال ۱۳۶۵ با جانفشانی و دلاور مردیهای سپاه اسلام به سوی‏مرگ پیش رفت. ۳ - مرگ: با سرکوب بخش عظیمی از نیروهای حزب در منطقه کردستان و با کشته‏شدن‏رهبر حزب دمکرات در وین (قاسملو) و رهبر بعدی آن (شه فکندی) که چند ماه بعدصورت پذیرفت، می‏توان سال ۱۳۷۰ را سال مرگ حزب دمکرات دانست، گر چه تعداد کمی‏از اعضای ساده لوح آن هنوز به فعالیت مشغول هستند و هر از چندی مزاحمتهایی را برای‏مردم و یا نیروهای دولتی فراهم می‏کنند. صفحۀ ۹۹چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: بنیانگذار حزب شخصی به نام «قاضی محمد» بوده که به اتفاق اقوام‏نزدیک خود و تعدادی از خوانین منطقه[ - مثل عمر آغای شکاک ، قاسم آغا ، میرزا بایر آغا ( کردستان ، جزوهء آموزشی ، ص ۷۴ . )] به این کار نحس اقدام کرد. ۲ - رهبران: علاوه بر قاضی محمد که از تجار چپ گرای منطقه بود و در اوایل سال ۱۳۲۶اعدام شد، باید از سیف قاضی، مازوحی، فاطمی، نقده‏ای، علی بیک و بیک‏شو نیز که در همان‏سال اعدام شدند به عنوان دیگر رهبران حزب نام برد. از رهبران جدید سازمان می‏توان‏عبدالرحمن قاسملو، غنی بلوریان و سمکو علیار را نام برد. دکتر عبدالرحمن قاسملو، جاسوس شوروی، نوکر آمریکا و مزدور عراق، فرزند یکی ازخوانین کردستان است. او از سال ۱۳۳۸ تا زمان مرگش در اوایل ۱۳۶۸ - بجز سالهای‏معدودی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی - در خارج از کشور - بیشتر در اروپا - زندگی کرده‏است. کشورهای مورد اقامت او عبارت بود از عراق (با یک زندگی کاملاً رفاهی) فرانسه،چکسلواکی، شوروی و چند کشور دیگر از بلوک شرق. او مدتی در رادیو مسکو کار می‏کردو زمانی نیز در مدرسه زبانهای شرقی فرانسه به تدریس اشتغال[ - کردستان ، امپریالزم و گروههای وابسته ، ص ۳۷ . ( با مقداری تغییر )]داشت. وی در رأس جناح‏مارکسیستی حزب دمکرات قرار داشت و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری‏حزب رسید و با تأکید بر نبرد مسلّحانه، به جنگ با حکومت اسلامی ایران اقدام کرد. غنی بلوریان از شخصیتهای بنام کمیته مرکزی حزب دمکرات و در رأس جناح سیاسی‏آن بود. او جناح وابسته به حزب توده را نیز در داخل حزب دمکرات رهبری می‏کرد. او را پدرجنبش خود مختاری کردستان می نامند. غنی بلوریان در سال ۱۳۳۴ سفری به شوروی‏داشت. بر این اساس می‏توان او را از عناصر سابقه‏دار حزب دمکرات دانست. وی در تاریخ‏۱۷/۲/۱۳۵۹ به دلیل مخالفت با قاسملو از حزب جدا شد[ - کردستان ، جزوهء آموزشی ، ص ۷۹ - ۸۱ ] «سمکو علیار» از افسران فراری ارتش و از یاران نزدیک قاسملو بود. او فرماندهیصفحۀ ۱۰۰پیشمرگان دمکرات را در جنگ اول کردستان به عهده داشت. در طول جنگ عراق با ایران،چند بار به عراق سفر کرد و با مقادیر زیادی اسلحه به ایران باز گشت. علیار مدتی درشهرهای اشنویه و پیرانشهر فرماندهی پیشمرگان را به عهده داشته است. او در توطئه پادگان‏پیرانشهر از مهره‏های رابط با حزب دمکرات بود[ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۳۸ . [ که خود از نامهء مردم (۲۳/۴/۱۳۵۹ ) نقل نموده است . ]] ۳ - اعضا: حزب دمکرات به طور کلی در میان همه اقشار جامعه کردستان از فئودال و خان‏گرفته تا کشاورز و دامدار ساده و بی سواد به عضویت پذیرفته بود. شرط عضویت فقطداشتن نژاد کردی و یا پوشیدن لباس کردی بود. در میان اعضای حزب دمکرات برخی ازاعضای فراری ساواک و یا ارتش رژیم شاه به چشم می‏خوردند. جو کلّی حزب، جوّبی‏سوادی بود. ۴ - انشعابها: مهمترین انشعاب در حزب توسط غنی بلوریان (نفر دوّم حزب) صورت‏پذیرفت. این انشعاب که در ۱۷/۲/۱۳۵۹ به وقوع پیوست، از گروه هفت نفره زیر که همگی‏عضو کمیتهء مرکزی بودند، تشکیل می‏شد: الف - غنی بلوریان « عضو کمیته مرکزی حزب دمکرات و دفتر سیاسی » ب - احمد عزیزی « عضو کمیته مرکزی و مسؤول تشکیلات سنندج » ج - فاروق کیخسروی « عضو کمیته مرکزی و مسؤول تشکیلات سقز » د - فوزیه قاضی « عضو کمیته مرکزی و مسؤول سازمان زنان حزب » هـ - دکتر رحیم سیف قاضی « عضو کمیته مرکزی » و - نوید معین « عضو کمیته مرکزی » ز - هیمن (معروف به شاعر ملی کرد) « عضو افتخاری کمیته مرکزی » آنها نخستین انشعاب را در حزب دمکرات ایجاد کردند. اینان گر چه نسبت به انقلاب‏اسلامی نظر مثبتی نداشتند، دلایل انشعاب خود را این گونه بیان کردند: « شکی نیست که وجود جنگ در کردستان بهترین زمینه را برای نفوذ حزب بعث درایران و ایجاد دستجات مزدور مسلح در کردستان فراهم می‏آورد. اکنون بیم آن[ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۳۸ . [ که خود از نامهء مردم (۲۳/۴/۱۳۵۹ ) نقل نموده است . ]]صفحۀ ۱۰۱می‏رود که کردستان ایران به طور کامل به پایگاه عوامل بعث عراق و امپریالیسم‏آمریکا تبدیل و توطئه‏های گسترده‏تری تدارک دیده شود. از طرفی افسران تعلیم یافته در آمریکا و کشورهای اروپای غربی، وابسته به شاه وبختیار در خاک عراق و نزدیک مرزهای ایران متمرکز شده واز طرفی دیگر عده‏ای‏مزدور مانند سردار جاف و شیخ محمد کربچند، حامد بیک و غیره که به اسلحه بعث‏عراق مجهزند مشغول عملیات مسلحانه هستند و افسران ارتش به اصطلاح آزادایران وابسته به شاه و بختیار به کردستان سرازیر شده، جای خود را در میان‏پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران باز کرده مورد استقبال قرار می‏گیرند...مسبّب اصلی این انحرافات دبیر کل عبدالرحمن قاسملو و چند نفر از همفکران وی‏در کادر رهبری حزب می‏باشند. [ - کردستان ، جزوهء آموزشی ، ص ۷۹ - ۸۰ ]چگونه؟ ۱ - بد رفتاری: حزب در راه رسیدن به اهداف خود به بدرفتاری با مردم منطقه وزندانیان خود می‏پرداخت که به شرح نمونه‏هایی از آن می‏پردازیم: الف - در خاطرات به دست آمده از یک دمکرات نوشته شده بود: « نزدیکی ظهر بود که به بزوش [حوالی کامیاران‏] رسیدیم ... در این روستا هرپیشمرگی یا کسی که وارد مقر حزب شود او را به خانه یکی از اهالی می‏برند و به‏نوبت هر چند روز یک یا چند نفر به خانه اهل روستا می‏روند برای خورد و خوراک.یکی از مسؤولان مقر به پیشمرگی که لباس خودش را شسته بود تذکر داد که چرالباسهایت را نیاورده‏ای تا من به یکی از اهالی بدهم برایت بشویند مگر نه این است که‏ما برای اینها زحمت می‏کشیم... وقتی شخصی از ده دیگری می‏آمد بعد از دست بوسی‏معاون مسئول مقر اظهار می‏داشت که ما شرمنده‏ایم که چیزی به خدمت نیاورده‏ایم. ... مقر بزوش قالی فرش بود و قالیها را هم مردم روستا نوبتی می‏آوردند هر پانزدهصفحۀ ۱۰۲روز ۷ تخته قالی می‏آوردند. ... حزب گفته بود که یک نفر را برای ما بگیرید که جلو دست ما کار کند و تمامی‏کارهای مقر را انجام دهد و در ضمن حقوق آن یک نفر را مردم روستا بایدمی‏دادند... بعضی از پیشمرگهای مقر برخوردهای ناآگاهانه مردم عادی را با تندی‏جواب داده و آنها را جاش می‏نامند. »[- کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۴۳ ، ۴۴ ] ب - بد رفتاری با زندانیان: یکی از زندانیان حزب دمکرات به نام «سید محمود امامیان» ازدرون زندانهای حزب اینگونه گزارش می‏دهد: « در تاریخ ۱/۶/۵۸ در سقز بوسیله افراد ضد انقلاب دستگیر شدم و به اصطلاح‏دادگاه برایم تشکیل دادند؛ دادگاهی که فقط یک نفر نشسته بود و حکم صادرمی‏کرد و از ما نه سؤالی می‏شد و نه فرصت حرف زدن داشتیم. ... به حزب دمکرات تحویل داده شدم... اصلاً نام زندان صحیح نیست بلکه بایدگفت طویله زیرا ما را در طویله‏ها نگهداری می‏کردند در جاهایی که بیش از ۱۵۰سانتیمتر ارتفاع نداشت و ما نمی‏توانستیم در آن بایستیم. هوای طویله بشدت ناجوربود و هر وقت باران یا برف می‏بارید تا مدتی سقف آن چکه می‏کرد. از نظر غذایی هیچ بما توجه نمی‏شد، گاه در ۲۴ ساعت یک وعده غذا داشتیم که آن‏هم یک مشت گندم بود با نخود و برنج خشک. برای طبخ غذا باید در پیت‏های‏حلبی غذا درست می‏کردیم و نان خود را نیز در زیر همان سقفی که زندگی می‏کردیم‏می‏پختیم. بعضی اوقات مجبور بودیم که برای آنها نیز نان درست کنیم و پختن نان‏در محل کوچک مسکونی ما که حدود صد نفر در آن بودیم عوارض بیماری فراوانی‏برای ما ببار آورده بطوری که هنوز بعد از چند ماه آزادی از دهان من خلط سیاه بیرون‏می‏آید. ... شکنجه آنان از این قرار بود که گاهی یک نفر را برای مدت زیادی به درخت‏می‏بستند گاه سر پایی آویزان می‏کردند و گاه در زمستان در رودخانه انداخته و زندانیصفحۀ ۱۰۳را تا گلو زیر آب به مقدار زیاد نگاه می‏داشتند و سپس بیرون آورده با چوب و کابل‏می‏زدند و یک روز همین کار را با من کردند. ... یکی از زندانبانان ... اسلحه می‏کشید و به طرف ما تیراندازی می‏کرد تا ایجادوحشت کند. یکی دیگر از آنها فردی بود به نام سیخو که به دو تن از گروگانها به زورو ناجوانمردی تجاوز کرده بود... برای یک وضو باید قنداق تفنگ و چند ضربه‏شلاق می‏خوردیم آنها می‏گفتند که مسلمانی شما را قبول نداریم در صورتی که‏خودشان بطور علنی مشروب می‏خوردند... حتی قاسملوی خبیث که برای صحبت باگروگانها به زندان آمده بود همان روز نیز مشروباتش را آورده بود... .[ - کردستان ، امپریالیزم و گروههای وابسته ، ص ۴۹ - ۵۱ ] ۲ - هتک نوامیس مردم: به طور معمول وقتی پیشمرگی وارد خانه‏ای می‏شود،صاحبخانه موظف است از مهمان یا مهمانان ناخوانده خود بانهایت سخاوت پذیرایی کند ودر این راه از ناموس خود نیز باید بگذرد تا توسط مهمانان به همکاری با جمهوری اسلامی‏متهم نشود[ - گفتگوی مستقیم با تعدادی از مردم منطقه ] ۳ - جنایت: حزب دمکرات جنایات زیادی را مرتکب شده است. یکی از این جنایات‏بمباران وحشیانه زندان دولتوی سردشت که در آن اسرای اسلام اسیر بودند، توسطهواپیماهای عراقی و به درخواست حزب دمکرات بود. بنابه گفته یکی از آزاد شدگان، تعدادمحافظین زندان در روز بمباران فقط دوازده نفر بود، در حالی که در روزهای عادی بیش از۱۵۰ محافظ داشت. ضمناً آنها هفت تن از مجروحین بمباران را به عراق بردند[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۶۸ ]چرا؟ ۱ - ساده‏نگری: بسیاری از اعضای حزب دمکرات فکر می‏کردند برای کسب خودمختاری در حال مبارزه‏اند. آنها نمی‏دانستند با چه کسانی مبارزه می‏کنند و از سوی چه کسانی‏رهبری می‏شوند. بسیاری از آنها خبرنداشتند که قاسملویک کمونیست دوآتشه است. صفحۀ ۱۰۴به گفتهء برخی از اهالی منطقه، یکی از علل درگیری‏های حزب دمکرات با کومله[ - حزب مائوئیست و نیمه روشنفکر چین‏گرا ] این‏بوده که یک عضو کومله قرآنی را به زمین انداخته، به آن اهانت می‏کند. یکی از اعضای حزب‏دمکرات که حاضر بوده، ناراحت شده و او را می‏کشد و به این ترتیب درگیریها آغاز می‏شود.این داستان، که احتمالاً ساختگی باشد، میزان فریبکاری رهبران بی‏دین حزب دمکرات را درتحمیق مردم بی‏سواد یا کم‏سواد منطقه نشان می‏دهد. ۲ - وابستگی سران: سران حزب دمکرات از ابتدای تأسیس به شرق (شوروی سابق)وابسته بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوکری و مزدوری غرب را نیز پذیرفتند.وابستگی به عراق هم که جای خود دارد. ۳ - جدایی طلبی: حزب دمکرات، گر چه ادعای مبارزه برای کسب «خود مختاری»می‏کرد، لیکن در واقع جدایی از ایران را می‏طلبید. برنامه حزب دمکرات که به تصویب کنگره‏چهارم حزب در سال ۱۳۵۸ رسید خواهان این است که سرزمین خود مختار کردستان به‏لحاظ قانونگذاری، مجریه و مسائل انتظامی خود مختار عمل کند. این امر در واقع به معنی‏استقلال است[ - کردستان ، جزوهء آموزشی ، ص ۶۸ - ۶۹ ]



سازمان منافقین چه زمانی؟ ۱ - تولّد: قیام پانزده خرداد با اهدای هزاران شهید به درگاه خدای بزرگ انجام شده صفحۀ ۱۰۸شاه مغرور از پیروزی ظاهری و موقّت خود بر سختگیری و تشدید جو اختناق افزوده بود.امام خمینی نیز ابتدا به ترکیه سپس به نجف تبعید شده بودند. گروهی از جوانان که از نظر سیاسی در جبهه ملی و از نظر دینی در محضر مهدی بازرگان‏[رهبر نهضت آزادی‏] تربیت شده بودند، با احساس ناامیدی از فعّالیتهای جبهه ملّی و نهضت‏آزادی که به شکل مسالمت‏آمیز انجام می‏شد، تصمیم گرفتند تا با بررسی ضعفهای گذشته،راه [به اصطلاح‏] علمی‏تر مبارزه را پیدا کنند. آنها برای یافتن چنین راهی، بدون آنکه‏اطلاعات و شناخت صحیحی از اسلام پیدا کرده باشند به سراغ کتابهای مارکسیستی رفتند.نخستین جلسه‏ها که به شکل نامنظم انجام می‏پذیرفت از شهریور ۱۳۴۴ شروع شد و دو سال‏بعد اندکی نظم تشکیلاتی به خود گرفت[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۷۸ ؛ ریشه‏یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، ص ۹۰ ] آنچه خواندید ادّعای رسمی و مورد قبول منافقین نیز هست، ولی ارتباط بنیان‏گذاران این‏سازمان قبل از تأسیس آن با «دلفانی» که یکی از افسران وابسته به حزب توده بود، احتمال‏دخالت آن حزب را در تأسیس اولیّه این سازمان نفاق به طور جدّی مطرح می‏کند و به طورقطع در این زمینه اسرار پنهانی فراوان است. ۲ - رشد: آهنگ رشد سازمان منافقین بسیار کند و آهسته بوده است. علّت این امر بیشتربه ماهیّت منافقانه سازمان و شیوهء مبارزهء آن که مسلّحانه بود برمی‏گردد. مبانی مارکسیستی‏ایدئولوژی سمخا(سازمان منافقین خلق ایران) در سالهای اولیّه تأسیس برای بسیاری ازمردم مذهبی و حتی برخی از علمای دینی - جز امام خمینی (ره) که از همان ابتدا ماهیت‏منافقین را شناخته بودند - روشن نبود و آنها با حسن ظنّ افراطی به این تشکیلات‏می‏نگریستند. این حسن ظنّ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی و نشر آثار عقیدتی و عملکردسیاسی سمخا برقرار بود و کم‏کم سیر معکوسی پیدا کرد. سمخا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با اغتنام فرصت از آزادیهای به دست آمده، به‏عوام‏فریبی گسترده‏ای دست زد و متأسفانه جوانان بسیاری اعم از دختر و پسر را جذب‏سازمان خود نمود. امّا با افشای تدریجی ماهیت، عقاید و عملکرد آنها، رشد آن کاهش یافتصفحۀ ۱۰۹و از تابستان ۱۳۶۰ که به جنگ مسلّحانه علیه حکومت اسلامی اقدام کرد و بدینوسیله‏واقعیّت منفور خود را نشان داد، نه تنها رشد نداشت که بعضی از اعضا و غالب هواداران خودرا به دلایل گوناگون از دست داد. ۳ - مرگ: سمخا پس از آنکه در ۳۱/۳/۱۳۶۰ جنگ مسلّحانه خود را با نظام اسلامی ومردمی جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد، در واقع به سوی مرگ پیش رفت. تعداد قابل‏توجّهی از اعضای سازمان دستگیر و تعداد قابل توجه دیگری نیز دست از همکاری کشیده‏توبه کردند. اعضای باقی مانده از ایران فرار کرده به کشورهای غربی و برخی از کشورهای‏منطقه پناهنده شدند. سمخا پس از مدّتی تصمیم گرفت تا همکاری نهائی خود با آمریکا وصدام را علنی کرده، با استفاده از امکانات عراق به جنگ با سربازان ایران اسلامی بپردازد و درکنار دشمن بعثی برای از بین بردن تمامیّت ارضی، نوامیس و ملیّت کشور خود وارد جنگ‏شود. این کار در حقیقت ضربه مهلکی بود که منافقین بر پیکرهء خود وارد کردند. منافقین دلیل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران را فقدان پشتوانهء مردمی نظام جمهوری‏اسلامی می‏دانستند. از این رو، تا آنجا که می‏توانستند اعضای خود را از کشورهای مختلف‏جهان جمع‏آوری کردند و با یک آموزش نظامی فشرده، آنان را با سلاحهای اهدایی صدام‏حسین، کسی که به قصد تصرف آب و خاک ایران، حملهء گستردهء خود را به این مرز و بوم آغازکرد، مجهّز کردند. آنها پس از انجام محاسبات دقیقی [از نظر خودشان‏] که قبلاً در دوران فراگیری علم‏مبارزه آموخته بودند، نیروهای خود را از جادّهء آسفالته حرکت داده و پیش‏بینی می‏کردند که‏به زودی تهران را فتح خواهند کرد! امّا به یاری خداوند متعال، نیروهای مسلّح جمهوری‏اسلامی ایران در کنار مردم منطقه، طی عملیات «مرصاد» چنان دماری از روزگار این نوکران‏احمق امپریالیسم درآوردند که داغ آن را تا سالها فراموش نخواهند کرد. با این ضربه مهلک،سازمان به مرگ بسیار نزدیک شد ولی با تنفّس مصنوعی کشورهای غربی بویژه آمریکا و نیز بامساعدتهای صدام حسین، بار دیگر شروع به نفس کشیدن کرد. چند سال بعد، بار دیگر اعضای سازمان از کشورهای مختلف گرد هم جمع شدند تاتجربهء مرصاد را تکرار کنند؛ زیرا مساعدتهای مالی کشورهای غربی و نیز عراق، منوط بهصفحۀ ۱۱۰چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: محمد حنیف‏نژاد، علی اصغر بدیع‏زادگان و سعید محسن که هر سه‏از دانشجویان عضو نهضت آزادی بودند، این سازمان را بنیان نهادند[ - ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۹۰ ] ۲ - رهبران: از میان رهبران و اعضای اصلی سازمان می‏توان اسامی زیر را یاد نمود:موسی خیابانی، معاون رجوی که در درگیری با پاسداران انقلاب اسلامی در ۱۹/۱۱/۱۳۶۰کشته شد. احمد رضایی که در درگیری با پلیس در ۱۱/۱۱/۱۳۵۰ کشته شد. بهمن بازرگان که‏از سال ۱۳۴۸ کمونیست بوده، به دستور رجوی نماز تاکتیکی می‏خوانده و امام جماعت‏منافقین در زندان بوده است. علی میهن‏دوست و عسگری‏زاده که هر دو قبل از اعدام - پیش ازانقلاب اسلامی - مارکسیست بودن خود را افشا کردند. تقی شهرام از عوامل اصلی‏مارکسیست شدن سازمان در سال ۱۳۵۲ که پس از انقلاب اسلامی دستگیر و اعدام شد.حسین روحانی مفسّر منافق قرآن در سمخا، از عوامل اصلی تشکیل دهندهء سازمان پیکار وگردانندهء اصلی آن که پس از انقلاب دستگیر شد[ - برداشت از : ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۹۰ - ۱۱۳ ؛ تاریخچهء سازمانهای چریکی در ایران ، ص ۵۸ - ۸۲ ] اولین رهبر سمخا را می‏توان علی اصغر بدیع‏زادگان دانست. «مسعود رجوی» زمانی کهصفحۀ ۱۱۱در سال ۱۳۵۰ بازداشت شد، او را به ساواک چنین معرفی کرد (لو داد): « اصغر را هم در کوه شناختم. فردی بود در سطح بالا، بعداً در اثر اشتباهی که‏خودش کرد فهمیدم که هم مهندس است و هم استادیار دانشکده فنی و نام‏واقعی‏اش بدیعی یا ودیعی است. [اعضای سازمان به دلایل امنیتی، اسم واقعی خودرا از یکدیگر مخفی نگه می‏داشتند.] او بتازگی از خارج به ایران بازگشت. مدت‏زیادی هم در اروپا بود و مکاتبات مابا خارج از طریق او بود. اصولاً اطلاع اصلی را ازمسائل خارج او داشت. در منزل ما زندگی نمی‏کرد و در تهران خانواده و منزل‏شخصی داشت. حدس می‏زنم که اصلیت او باید اصفهانی باشد. بعد از بازگشت ... به‏ایران مسائل مربوط به خارج با او بود. [او زمانی که از خارج - بیروت - به ایران آمد، با خود] مقداری مهمات و اسلحه آوردکه من نه آن را دیدم و نه مطلعم فقط می‏دانم که در ته یک ساک جاسازی شده بود.... قد کوتاه سیه چرده یا سبزه - مو فلفل نمکی - چشم مشکی - ما فقط یک نوع‏جوهر نامرئی داشتیم - و آن را اصغر به من داد . [ - اسناد و مدارک سخن می‏گویند ، انتشارات گروه توحیدی شریف ، تبریز ، اسفند ۱۳۵۸ ، صفحات مختلف ] به این ترتیب، ساواک، علی اصغر بدیع‏زادگان را به کمک رجوی شناسایی، دستگیر و پس‏از یکماه شکنجه اعدام کرد[ - تاریخچهء سازمانهای چریکی در ایران ، ص ۶۲ ، ۶۳ ] رجوی به معرفی شخص فوق بسنده نکرد و تا آنجا که‏می‏دانست، با ساواک همکاری کرد و افراد زیادی را لو داد که بیشتر آنها دستگیر واعدام‏شدند. رجوی به عضویّت ساواک در آمد و ساواک نیز در پاداش این خوش خدمتی‏ها باارسال چند نامه به دادستانی ارتش - که بیشتر آنها به امضای شخص نصیری رئیس ساواک بود- رجوی را به عنوان همکار خود معرفی و وی را از مجازات مرگ نجات داد[ - گذری از ماهیت تا عملکرد ، منافقین ، قسمت دوّم ؛ مسعود رجوی ، صفحات مختلف ] رجوی، رهبر فعلی سمخا، از دانشجویان رشته فنی در یکی از دانشگاههای تهران بود. اودر ابتدای همکاری خود با سازمان در جهت تدوین جزوات ایدئولوژیک با حنیف‏نژادهمکاری می‏کرد و ضمن فعالیت در گروه سیاسی، مسؤولیت بخش تبلیغات را نیز بر عهدهصفحۀ ۱۱۲داشت. رجوی پس از پیروزی انقلاب مدعی شد که شکنجه‏ها دیده و از میان دود و آتش و خون،سالم بیرون آمده و به قدری مقاومت کرده که بازجوها از شنیدن نامش به خود می‏لرزیده‏اند.این ادعاها برای کسانی که سالها او را در زندان دیده و از امتیازات ویژهء پلیس مخفی شاه برای‏او مطّلع بودند خنده‏آور بود. رجوی در پی آن بود که در انتخابات ریاست جمهوری ایران‏شرکت نماید، لکن به دلیل آنکه به قانون اساسی[ - سازمان منافقین انتخابات قانون اساسی را تحریم کرده بود ] رأی نداده بود، در توطئه خود موفق نشد. رجوی ناامید نشد و خود را به بنی‏صدر نزدیک کرد و با غرور احمقانهء خود در تظاهر به‏دفاع از بنی‏صدر، به نظام جمهوری اسلامی اعلام جنگ مسلحانه داد و پس از ارتکاب‏جنایات فراوان، همراه بنی‏صدر که با لباس زنانه استتار شده بود، توسط معزّی خلبان شاه‏معدوم از ایران فرار کرده، به فرانسه رفت. رجوی در فرانسه به طور مرتب به خبرنگاران قول می‏داد که رژیم ایران ظرف دو یا سه‏ماه آینده سرنگون خواهد شد. ولی در فرانسه، اختلافاتش با بنی‏صدر بالا گرفت و جنگ‏لفظی شدیدی را علیه هم در نشریات وابسته به خود راه انداختند؛ روز به روز فاصله سیاسی‏آنها بیشتر شد و بنابراین دلیلی برای ادامه ازدواج سیاسی هم باقی نماند و رجوی دختربنی‏صدر را طلاق داد. منافقین در نهایت به این نتیجه رسیدند که برای ایجاد فشار مضاعف بر انقلاب اسلامی وسقوط آن راهی جز همکاری علنی و رسمی آنها با صدام نیست. بر این اساس، رجوی به‏عراق رفت. تلویزیون عراق، تصویر رو بوسی وی با صدام را پخش کرد. اعضای منافقین هم‏به تدریج در عراق مستقر شدند و رجوی سعی کرد با استفاده از نیروهای سازمان برای‏رسیدن به اهداف پلید خود ارتش تشکیل دهد. پس از مدّتی، انقلابی ایدئولوژیک (به تعبیر خودش) به راه انداخت و آن، این بود که ازمهدی ابریشم‏چی (از اعضای مرکزیت منافقین) خواست زنش را طلاق دهد تا او بتواند بافاصله یک روز با او ازدواج کند! رجوی می‏گفت زن ابریشم‏چی چون مسؤول بخش زنانصفحۀ ۱۱۳سازمان شده است، بنابراین باید بدون این که ایّام عدّه مطلّقه را سپری کند زن من شود و نام‏این زنا را که موجب حرمت همیشگی می‏شود انقلاب ایدئولوژیک گذاشت و بر خلاف‏دستور صریح قرآن که می‏فرماید: « وَالْمُطَلَّقََاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ ثَلََثَةَ قُرُوءٍ ... [ - بقره ، آیهء ۲۲۸ ] « و زنان طلاق داده شده به اندازهء سه پاکی انتظار می‏برند ... » روز بعد از طلاق با زن ابریشم‏چی ازدواج کرد و چون قبلاً نیز چند بار ازدواج کرده بودیکی از مطبوعات خارجی او را «رهبر همیشه در حجله» نامید. رجوی به دلیل در پیش گرفتن روشهای ماکیاولی و نیز زن بازی، جاسوسی، بیرحمی و ...با کیانوری رهبر حزب توده قابل مقایسه است. ۳ - اعضا: اعضای منافقین افرادی کلیشه‏ای و چشم و گوش بسته هستند که سالها درمحاصرهء تبلیغاتی و آموزشی سازمان کانالیزه شده و به موجوداتی قالبی، خشک، خشن، ضدّاسلام و ضدّ روحانی تبدیل شده‏اند. تحصیلات آنها بایکدیگر تفاوت قابل توجّهی دارد.بیشتر از اقشار شهری و دانش‏آموز می‏باشند. از نظر سیاسی ضعیف و دچار وابستگی‏مضاعف تشکیلاتی و سیاسیند. ۴ - انشعابات: تا کنون چندین انشعاب در سمخا صورت پذیرفته است که مهمترین آنهاعبارت است از: الف - انشعاب میثمی: این انشعاب توسط لطف‏الله میثمی در سال ۱۳۵۶، در درون زندان‏صورت گرفت. رجوی بعدها گفت که او را به دلیل گرایشهای راستگرایانه اخراج کرده است.میثمی‏ها «نهضت منافقین» را به وجود آوردند. اعضای اصلی این نهضت را سیدمهدی غنی،مسعود حقگو، محمد توکل و پرویز یعقوبی تشکیل می‏دادند. آنها دلیل انشعاب را انحراف‏سمخا از اهداف اولیه خود عنوان کردند. نهضت منافقین در دوران قائم مقامی آقای منتظری‏بسیار سعی کرد از طریق سیدمهدی هاشمی به ایشان نزدیک شود و در این راه موفقیتهایی نیزکسب کرد که خوشبختانه با روشن بینی امام خمینی (ره) و عزل به موقع آقای منتظری ازصفحۀ ۱۱۴بسیاری توطئه‏ها جلوگیری شد. نهضت منافقین با ولایت فقیه مخالف است و چند بار سعی کرده است تا نظم مجامع‏مختلف بویژه کارخانجات را بر هم بزند و مردم را نسبت به آیندهء نظام جمهوری اسلامی‏بدبین کند[ - ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۱۱۴ - ۱۱۵ . ( با مقداری اضافه )] ب - انشعاب پیکار: از آنجا که سازمان منافقین قصد داشت در جریان انقلاب اسلامی‏مجدّداً خود را مسلمان نشان دهد و این امر مطلوب برخی اعضا نبود، آنها از سمخا جدا شدندو در پاییز ۱۳۵۷ سازمان «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» را تأسیس کردند. رهبر آن حسین‏روحانی بود و اعضای اصلی آن را تقی شهرام، بهرام آرام، مصطفی شعاعیان، تراب‏حق‏شناس، آلادپوش، علیرضا زمردیان، زین‏العابدین حقانی، علی‏محمد تشید و علیرضاتشید تشکیل می‏دادند[ - همان ، ص ۱۱۲ - ۱۱۳ ]چگونه؟ سمخا از کثیف‏ترین و رسواترین شیوه برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرد؛ ازروابط نامشروع و فحشاء مفرط درون سازمان تا انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک و از قتل وغارت و کشتار مردم بی‏گناه و معمولی تا ترور مسؤولین مملکتی (۷۲ تن شهیدان حزب‏جمهوری اسلامی و شهیدان رجایی و باهنر) و حتی ترور اعضای ناراضی خودش؛ ازجاسوسی برای صدام تا همکاری رسمی و علنی با امپریالیسم جهانی. این سازمان با استفاده از شلوغیهای روزهای نخستین پیروزی انقلاب، عناصر نفوذی‏قابل توجّهی در سطح بالایی از مسؤولیتها جای داد که شهادت ۷۲ تن توسط یکی از آنها وشهادت رئیس جمهور و نخست‏وزیر توسط یکی دیگر انجام گرفت[ - انفجار اخیر توسط کشمیری ، مشاور امنیتی آقای رجایی صورت گرفت . او بعدها در رادیوی انگلیس گفت که من می‏خواستم امام را ترور کنم ، اینکه مهم نبود ! لکن به هنگام دیدار آقای رجایی با امام که من هم همراه آقای رجایی رفتم و در آخرین پست بازرسی ، به دلیل سماجت پاسدار محافظ در بازرسی کیف ، من برگشتم ]صفحۀ ۱۱۵چرا؟ ۱ - دوری از روحانیت: هسته‏های اولیه منافقین، به این دلیل به نفاق کشیده شدند که‏با وجود اینکه شناخت صحیحی از اسلام نداشتند و از نظرات روحانیت متعهد هم استفاده‏نمی‏کردند، خود را تحت تأثیر بنیان‏گذاران التقاطی اولیه سازمان قرار دادند و در نهایت به‏آنجا رسیدند که تنها تفاوت آنها با گروههای کمونیستی، داشتن یک روکش اسلامی وعوامفریبانه بود. ۲ - خوشبینی به کفار: مطالعات اولیه منافقین از کتب مارکسیستی بر مبنای انتقادی انجام‏نشد. آنها تحت القاءات رهبری سازمان فکر می‏کردند که علم مبارزه در مارکسیسم نهفته‏است و با خوشبینی خواستند راه مبارزه را از مارکس و پیروان او یاد بگیرند و در همان حال‏دین خود را نیز حفظ کنند. ۳ - عدم شناخت صحیح از رهبری سازمان: اگر کادرهای اصلی سازمان از مبانی‏التقاطی و روابط مشکوک بنیانگذاران سازمان مطلع بودند و اعضای بعدی سازمان رجوی رادرست می‏شناختند، به احتمال قوی از او پیروی نمی‏کردند و دنیا و آخرت خود را به رسوایی‏نمی‏کشاندند.



گروهک فرقان‏ چه زمانی؟ ۱ - تولّد: در حدود سال ۱۳۵۵ که مبارزهء رژیم شاه با گروههای چریکی بسیار سخت‏شد، مارکسیست‏ها، از دوسو ضربه خوردند؛ هم از جانب رژیم و هم از جانب مردم. این بودکه گرایش ظاهری مارکسیست‏ها به اسلام افزایش یافت. آنها با استفاده از برخی متشابهات‏متون اسلامی که قابلیّت برداشتهای مختلف را داشت، سعی می‏کردند اسلام را به صورت یک‏دین مارکسیستی! تفسیر کنند، به طوری که در نهایت با مسخ هویت واقعی مکتب اسلام، بجزپوسته ظاهری و یا حتی یک اسم تنها، از اسلام چیزی باقی نماند. برخی از خودباختگان‏فرهنگ و تمدّن غربی نیز همین کار را دانسته یا نادانسته انجام می‏دادند. این کار مشترک -مسخ واقعیت اسلام - هر دو گروه غربزده و شرقزده را به یک دیگر نزدیک کرد. در خفقان نظام شاهنشاهی، امکان عملی نزدیک شدن به گروههای التقاطی موجود وجودنداشت، از این رو تشکیل یک حزب جدید لازم می‏نمود. هسته‏های اولیه گروه جدید تحت‏عنوان جلسات تفسیر قرآن، درس نهج‏البلاغه و صحیفه سجادیه در منطقه خانی‏آباد و میدان‏شوش تهران به آهستگی پا گرفت. این درسها در سال بعد (۱۳۵۶) به مسجد اعظم قلهک‏منتقل شد. در آنجا افراد بیشتری بودند که آمادگی پذیرش عقاید سخیف التقاطی را داشتند[ - ریشه‏یابی مختصری از تاریخچهء گروهها ، ص ۱۲۰ . (برداشت)] با آغاز انقلاب اسلامی و آزادی فعالیّتهای سیاسی، گردانندگان جلسات مزبور که باسازمان منافقین اعتقادات یکسانی داشتند، جهت تشکّل بیشتر به منافقین رجوع کردند.منافقین به بررسی عقاید آنها پرداختند و چون آنها را تندروتر [و احمق‏تر] از خود یافتند، به‏فکر بهره‏کشی از آنان افتادند. منافقین می‏دانستند که امام خمینی (ره) و بسیاری از یاران نزدیک او پی به چهرهء زشت وکفرآمیز آنها برده‏اند و مطمئن بودند با حضور این افراد در سازمان نمی‏توانند به مقاصد پلیدخود برسند، از این رو، از هسته‏های اولیه گروه فرقان خواستند با نام جداگانه‏ای فعالیت کردهصفحۀ ۱۱۹و منتظر دستورات بعدی باشند. به این ترتیب در سال ۱۳۵۷ گروه فرقان فعالیت نحس خودرا آغاز کرد. ۲ - رشد: گروه فرقان همچنان به جلسات خود ادامه داد و سعی کرد با جذّابتر نمودن‏سخنان خود و جوان‏پسند نمودن آنها، تعداد بیشتری از جوانان ساده لوح را فریب دهد ولی‏توفیق زیادی به دست نیاورد. پیروان تفکر التقاطی، بیشتر سازمان منافقین را که پرآوازه ومشهور بود، ترجیح می‏دادند. بیچاره سران فرقان! که نمی‏توانستند راز خود را در یکی بودن‏با منافقین، بنابه دستور سازمان افشا کنند. در روزهای نخست سال ۱۳۵۸ دستورات مرکزیت منافقین به فرقان رسید: لیستی شامل‏نام ۲۲ نفر روحانی و پانزده نفر غیر روحانی که مانع از به قدرت رسیدن منافقین بودند.روحانیون عبارت بودند از آیة اللّه مطهری، حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی، حجة الاسلام‏ربانی شیرازی و ... غیر روحانیون، آقایان مهدی عراقی، اسداللّه لاجوردی، محمد کچوئی و... [ - خبر فوق سه هفته قبل از اجرا به مسؤولین امر اطلاع داده شد . خبر به شهید مطهری نیز رسید ، لیکن به دلیل ضعف برنامه‏های حفاظتی ، برخی توطئه‏های فرقان به ثمر رسید. نگاه کنید به : غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۸۵ ، ۸۶ ]چه کسانی: ۱ - بنیانگذاران: اکبر گودرزی و علی حاتمی. ۲ - رهبران: به دلیل کوتاهی عمر سازمان فرقان، همان بنیانگذاران، رهبران فرقان نیزبودند. علی حاتمی معلّم در مدرسه جهان‏آرا و گرداننده مسجد خمسه در تهران بود. اکبصفحۀ ۱۲۰گودرزی خط عقیدتی گروه را ترسیم می‏کرد. او قرآن را تفسیر می‏کرد و نهج‏البلاغه وصحیفه سجادیه را درس می‏داد. به دلیل اهمیت نقش گودرزی در فرقان، بیشتر به معرفی اومی‏پردازیم؛ نکاتی از چگونگی تفسیر گفتن وی را بیان می‏کنیم تا او و در حقیقت گروهش رابهتر بشناسیم و تفکّر التقاطی را سریعتر تشخیص دهیم. فرقانیها در زمینهء تفسیر قرآن، علم زیاد را برای مفسّر مضرّ می‏دانستند! رجوع به احادیث‏اهل بیت (ع) برای فهم معانی قرآن را قبول نداشتند! رجوع به تاریخ صدر اسلام و شأن نزول‏آیات را نیز لازم نمی‏شمردند! به مفسّران بزرگ قرآن توهین می‏کردند! آنها بشدّت تحت‏تأثیر ابداعات فکری دکتر شریعتی قرار داشتند و قرآن را بر اساس جبر تاریخی (فلسفه‏مارکس) تحلیل می‏کردند و «معاد» و آخرت را به «نظام عادلانه سوسیالیستی» تفسیرمی‏کردندکه در همین دنیا برقرارمی‏شود و به تعبیر استاد شهید مطهری: « ... در این تفسیر همهء نامها مذهبی است و ابتدا جلب توجه می‏کند. از قبیل الله،توحید، نبوّت، وحی، ملک، آخرت، بهشت، دوزخ، روح، نعیم، عذاب، توکل، صبر،تکامل، انقلاب ... اما همین که به عمق و ژرفای برداشتها وارد می‏شویم همه از نظرناپدید می‏شوند و به جای اینها معانی و مفاهیم دیگری جایگزین می‏گردند و جزلفظ، چیزی باقی نمی‏ماند. عجیب این است که ادعا می‏شود ما می‏خواهیم فرهنگ اسلامی را فرهنگی انقلابی‏کنیم. شگفتا! آیا انقلابی بودن و یا به نظر شما انقلابی شدن فرهنگ اسلامی درگرو این است که محتوای معنوی آن را از آن بگیریم و محتوای مادی جایگزین آنهاسازیم؟! آیا انقلاب منحصر به انقلاب شکم و انقلاب ناشی از محرومیت و موضع‏طبقاتی است؟ آیا پیغمبر اسلام انقلاب سر و انقلاب روح و قلب بر پا نکرد؟ [ - علل گرایش به مادیگری ، ص ۵۲ ] ۳ - اعضا: اعضای فرقان را جوانان ساده لوح و کج فهم تشکیل می‏دادند که بعضی از آنهابا شعار خدمت به قرآن، بزرگترین پاسداران قرآن را شهید کردند. خاستگاه اجتماعی بیشترآنها از اقشار نیمه مرفّه جامعه بود و به لحاظ علمی، تحصیلات قابل توجهی نداشتند. صفحۀ ۱۲۱چگونه؟ ۱ - ترور سرلشکر قرنی: در سوّم اردیبهشت ۱۳۵۸ به جرم اقدام برای سرکوبی‏گروهکهای ضدّ انقلاب در کردستان در دوران ریاستش بر ستاد مشترک ارتش جمهوری‏اسلامی ایران. ۲ - ترور آیة الله شهید مطهری: فرقان که از نقد علمی تفسیرش درمقدمه کتاب «علل‏گرایش به مادیگری» استاد، سخت خشمگین شده بود و جوابی منطقی برای کتاب استادنداشت، در شب یازدهم اردیبهشت ۵۸، با شلیک سه گلوله در مغز شهید مطهری، منطق‏زشت خود را آشکار کرد و فیلسوف بزرگ اسلامی و اولین رئیس شورای انقلاب را به‏شهادت رسانید. ۳ - ترور ناموفق حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی: به گزارش این حادثه در اسناد لانه‏جاسوسی آمریکا توجه کنید: « (خیلی محرمانه - غیر قابل رؤیت برای بیگانگان) در چهارم خرداد ۱۳۵۸، فرقان‏کوشش کرد که حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی، یک رهبر مذهبی سر سخت ضدکمونیست را به قتل برساند. او بطور جدّی در نزاعی با دو مرد مسلح که به داخل‏خانه وی در تهران، هنگامی که وی مشغول نماز بود، یورش بردند، مجروح گردید.رفسنجانی یار نزدیک (امام) خمینی است و گزارش شده که عضو شورای انقلاب‏است. ... (امام) خمینی گفت که «آمریکا و سایر ابر قدرتها باید بدانند که با چنین‏کوششهای احمقانه نمی‏توانند انقلاب ما را از بین ببرند» در پیامی به ملت در هفتم‏خرداد ۱۳۵۸، دادگاه انقلاب اسلامی تهران گفت که فرقان توسط رئیس پیشین سیا،ریچارد هلمز که بعداً به عنوان سفیر در ایران خدمت کرد، تشکیل شده است. در هشتم خرداد ۱۳۵۸ فرقان نیّت خود را برای کوشش دیگری در بقتل رساندنصفحۀ ۱۲۲رفسنجانی اطلاع داد. بطوری که گزارش شده (امام) خمینی و سایر رهبران مذهبی‏که در لیست مرگ فرقان هستند، امنیّت خودشان را قوی‏تر کرده‏اند. ... [ - احزاب سیاسی در ایران ، مجموعه اسناد لانه جاسوسی ، ج ۳ ، ص ۳۳۶ - ۳۳۷ ] ۴ - ترور ناموفق آیة اللّه موسوی اردبیلی: این ترور با بمب کنترل از راه دور انجام شد.اتومبیل ایشان در دو سه متری بمب توقف کرد، راننده می‏خواست از خلوت بودن خیابان‏سمت راست آگاه شود. تروریست‏ها در این هنگام بمب را منفجر کردند که فقط به جلوی‏اتومبیل ایشان کمی آسیب رسید[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۵ - ترور تقی حاجی طرخانی: او که از مبارزان سرسخت علیه رژیم پهلوی و بنیانگذارمسجد قبابود، در هفدهم تیر ۱۳۵۸ ترور و شهید شد[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۶ - ترور ناموفق حجة الاسلام سید رضی شیرازی: ایشان که رئیس کمیته منطقه سه‏تهران و امام جماعت مسجد شفا بودند در ۲۵/۴/۱۳۵۸ پس از نماز ظهر و عصر، به هنگام‏بازگشت به منزل، ترور و مجروح شدند[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۷ - ترور بهبهانی واعظ معروف: در ۳۰/۴/۱۳۵۸ در جلوی درب منزلشان به شهادت‏رسیدند[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۸ - ترور شهید عراقی و پسر شهیدش حسام: حاج مهدی عراقی رئیس مالی مؤسسه‏کیهان و یکی از یاران قدیمی امام خمینی در چهارم شهریور ۱۳۵۸ به همراه پسرش ترور شدو به شهادت رسید[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۹ - ترور آیة اللّه قاضی طباطبائی: از یاران قدیمی امام در خطهء آذربایجان، به هنگامی که‏رهسپار مسجد بودند، در ۱۲/۸/۱۳۵۸ ترور و شهید شدند[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۱۰ - ترور حجة الاسلام دکتر مفتح: دکتر مفتح رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی‏بود که در ۲۷/۹/۱۳۵۸ در محل دانشکده به همراه دو پاسدار محافظش ترور شد و به شهادت‏رسید[غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۹۷ - ۱۰۰ ] ۱۱ - ترور ناموفق آیة اللّه خامنه‏ای: آیة اللّه خامنه‏ای که در آن زمان امام جمعه تهران ونمایندهء امام در شورای عالی دفاع بودند، در تاریخ ۶/۴/۱۳۶۰ بر اثر انفجار بمبی که داخل‏صفحۀ ۱۲۳ضبط صوت قرار داده شده بود مجروح شدند. بر قسمتی از بدنهء ضبط صوت منفجر شده باماژیک نوشته شده بود: «هدیه گروه فرقان[ - غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ ، ص ۱۰۰ ]چرا؟ ۱ - دوری از روحانیّت: فرقانی‏ها تحت تأثیر القاءات دکتر شریعتی و منافقین با امام‏امّت رضوان الله تعالی علیه و روحانیت اسلام دشمن شدند. در نتیجه از فهم واقعی اسلام‏دور گشتند و به انحراف کشیده شدند. از نظر سیاسی دقیقاً همان طور عمل کردند که خواست‏ابر قدرت بیرحم غرب و شیطان بزرگ بود و از نظر فکری درست به همان صورت به تحلیل‏حوادث پرداختند که مطلوب ابر قدرت تجاوزگر شرق بود و البته بهره‏گیری از نظریه‏های‏یک ملحد یهودی تبار (مارکس) برای تفسیر قرآن و متون اسلامی که تحت تأثیر منافقین‏انجام می‏گرفت، نتیجه‏ای بهتر از این نمی‏داد. ۲ - فریب خوردن از چرب زبانی‏ها:اعضای فرقان گول چرب زبانیهای رئیس خود راخوردند که با به هم بافتن آسمان و ریسمان و دهها مطلب دروغ و خلاف واقعیت، خود رایک‏فرد معصوم، کاشف شیوهء نوین تفسیر قرآن و ... معرفی می‏کرد. اگر آنان مقداری تعقّل‏می‏کردند، چنین نمی‏شدند.



انجمن حجتیه‏ چه زمانی؟ ۱ - تولّد: در دوران نخست وزیری مصدق، بویژه در اواخر سال ۱۳۳۱ و اوایل سال‏۱۳۳۲ که ملّی‏گرایان و مذهبی‏ها با یکدیگر اختلاف پیدا کرده بودند، یک فرقه که در زمان‏قاجاریه دست ساخته استعمار بود، خود را با نام شوم بهائیت معرفی می‏کرد، فرصت عرض‏اندام پیدا کرد و تبلیغات گسترده‏ای را آغاز نموده و در این راه موفقیّتهایی به دست آورد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوعی سرخوردگی از مبارزات سیاسی در میان نیروهای‏اسلامی پدیدار شد. آنان با زحمت فراوان توانسته بودند مصدّق را به نخست وزیری‏برسانند. هنوز مدّت زیادی نگذشته بود که مصدّق به روحانیت پشت کرد و با نیروهای‏اسلامی در افتاد، طبعاً مردم او را رها کردند و بازوان حمایتهای مردمی دست از یاری مصدّق‏برداشتند. کودتا انجام شد. مصدّق رفت و شاه برگشت. بازگشت شاه به معنی ضرر مضاعف‏برای نیروهای مذهبی بود که به اعتزال و کناره‏گیری سیاسی برخی از آنها انجامید. سرخوردگی مزبور در کنار ظاهر مشروع مبارزه با بهائیت، زمینه‏های مناسب جهت‏تشکیل انجمن حجتیه را ایجاد کرد و این انجمن در سال ۱۳۳۵ تأسیس شد. اسم کامل آن‏«انجمن خیریّه حجتیه مهدویه» بود که در این درس به اختصار، انجمن یا انجمن حجتیه‏نامیده می‏شود. ۲ - رشد: انجمن حجتیّه به این دلیل که حریم حکومت شاه را رعایت می‏کرد و الزاماً درمبارزه با بهائیت، بهائی‏های دربار شاه را استثنا کرده بود، خطری برای رژیم سلطنتی نداشت.بلکه چون نیروهای جوان و مبارز احتمالی را هم به مبارزه با یکی از شاخ و برگهای درخت‏تنومند استعمار مشغول می‏کرد و از پرداختن به اصل درخت و ریشه‏های آن بازمی‏داشت،مورد تأیید حکومت شاه نیز بود. بخصوص که خسارتهای وارده به همان شاخه هم به توسطبهائیهای قدرتمند دربار جبران می‏شد. از این رو، هیچ مانعی در راه رشد انجمن حجتیه به‏چشم نمی‏خورد. انجمن حجتیه برای جذب جوانان مذهبی و تأمین هزینه‏های جاری به تأیید رسمی وکتبی علما و مراجع نیاز داشت. از این رو، کارگزاران انجمن سازمان خود را به گونه‏ای زیبا دصفحۀ ۱۲۷سؤالات کتبی خود مطرح می‏ساختند و بعد خواهان تأیید معنوی و مالی انجمن می‏شدند ومعمولاً به خواسته خود می‏رسیدند. انجمن حجتیه بر اساس ماهیت خاصّ، زمان تشکّل و اهداف آن دارای نیروهای متفاوتی‏بود. از مذهبی‏های متدیّن تا معدودی از رجال نظامی و سیاسی رژیم شاه! از جوانان سطحی وسریع التأثیر جامعه تا پخته‏مردان سیاسی کاری که با چشم‏های تیزبین خود هم موشکافی‏می‏کردند و هم حکم صادر می‏کردند و هم اجرا می‏نمودند! از معتقدین واقعی به حضرت‏ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تا کسانی که وقتی کار به جاهای باریک می‏کشیدپشت‏پا زدن به همهء اصول برایشان راحت‏تر از تحمّل سختیها بود! و هرگز بوی «تقوا» از آنهابه مشام نمی‏رسید. رهبری این انجمن پس از انقلاب بسختی کوشید تا آن را با عموم ملّت هماهنگ بنمایاندولی فشار نیروهای مستقل و خودخواهی که در زوایای انجمن رخنه کرده بودند آرام آرام‏چنان اوج گرفت که حتی همان رهبری را هم به موضعگیری تند و پرخاشگریهای غیرمسؤولانه در برابر انقلاب کشانید. این پرخاشگریها که از چشمان تیزبین و ژرف‏نگر امام راحل (ره) مخفی نبود، کم‏کم آنچه‏را که لااقل از نظر تئوری می‏توانست به بازوی توانمندی در جهت انقلاب تبدیل شود، ازنظر واقعی به عضو بیماری تبدیل کرد که چاره‏ای جز جرّاحی آن نبود و این جرّاحی را همان‏طبیب مهربان انجام داد که همواره انقلاب را در حسّاسترین مراحل آن نجات بخشیده بود. امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین بار تذکراتی را به صورت‏محرمانه و یا با کنایه به انجمن دادند، لیکن مشکل حل نشد و سرانجام در پیام ۳/۱۲/۱۳۶۷خود به جامعهء روحانیّت به طور مفصّل از وجود جمودگرایی در میان برخی از روحانیون‏ناآگاه و یا آگاه و وابسته گلایه فرموده، با نام بردن از انجمن حجتیه به عنوان یکی از مظاهر این‏جریان، به طور صریح آن را و خط عمومی آن را که خطّ تحجّر باشد محکوم نموده، چگونگی‏عمل آنان را ریختن آبروی اسلام و مسلمین و شکستن پشت پیامبر(ص) و اهل بیت عصمتصفحۀ ۱۲۸و طهارت معرفی کردند[ - نگاه کنید به پاسدار اسلام ، ص ۴ - ۱۲ ، شمارهء ۸۸ ، ( فروردین ۱۳۶۸ )] ۳ - مرگ: انجمن حجتیه با حکم امام خمینی (ره) که دستور فرمودند مردم به عنوان‏اعتراض به سفاکیهای رژیم شاه از چراغانی نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ خودداری کنند مخالفت‏کرد و بدین وسیله سیر نزولی خود را شروع کرد. امام خمینی (ره) دستور مزبور را به خاطرعزای مردم در سوگ شهیدانی که شاه آنها را به شهادت رسانده بود، صادر فرموده بود.حکومت شاه که از بازتابهای دینی این اعتصاب می‏ترسید سعی کرد به هر ترتیب که شده‏اعتصاب مزبور را نقض کند. انجمن حجتیه عملاً یار حکومت شاه شد و چراغانی مفصلّی‏برقرار کرد و به این ترتیب آبروی خود را در نزد مردم مسلمان ایران از دست داد[ - نگاه کنید به سخنان امام خمینی (ره) در ابتدای همین درس ] از سوی دیگر، در پی سخنان امام خمینی (ره) در ۲۱/۴/۱۳۶۲ که در آن آمده بود: « یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تاحضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می‏آید؟ حضرت صاحب می‏آیدمعصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات [کج رویها] را برداریداین دسته‏بندی‏ها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان، اگر ملّی‏هستید، این دسته‏بندی‏ها را بردارید و در این موجی که الان این ملت را به پیش‏دارد می‏برد، در این موج خودتان را وارد کنید و بر خلاف این موج حرکت نکنید که‏دست و پایتان خواهد شکست. [ - صحیفهء نور ، ج ۱۸ ، ص ۳۶ و ۳۷ ] انجمن حجّتیه چون فکر کرد این سخنان با آنها مرتبط است، در ۱/۵/۱۳۶۲ با صدوراطلاعیه‏ای اعلام کرد که کلیه جلساتش تعطیل شده است. به نوشته یکی از مسؤولان دفتر امام‏خمینی، اطلاعیه را به امام نشان دادیم و گفتیم انجمن اعلام انحلال کرده است. به هنگام‏قرائت متن اعلامیه، وقتی به کلمه تعطیل برخورد شد، با تبسّم فرمودند: « تعطیل غیر از انحلال است. اینکه فایده ندارد. ... این کار اثری ندارد. آنها که فاسصفحۀ ۱۲۹هستند، کار خودشان را می‏کنند. ... [ - در سایه آفتاب : یادها و یادداشتهائی از زندگی امام خمینی قدس سره ، محمد حسن رحیمیان ، ص ۲۲۹ ، مؤسسه پاسدار اسلام ، قم ، چاپ سوّم ، ۱۳۷۱ ]چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: بنیانگذار اصلی انجمن حجتیه، شیخ محمود حلبی بود[ - رویدادها و تحلیل ، ش ۵۷ ، ص ۳۷ ] ۲ - رهبران: در تمام مدّت زندگی انجمن حجتیه، رهبری آن با شیخ محمود حلبی بود. دراین اواخر، به دلیل سنّ زیاد وی، کارهای اجرایی انجمن توسط شخصی به نام سید حسن‏افتخارزاده صورت می‏گرفت. سید حسن افتخارزاده از اعضای انجمن شاهنشاهی فلسفه‏بود. انجمن مزبور، زیر نظر فرح پهلوی کار می‏کرد. افتخارزاده در سال ۱۳۶۷ به دلیل اهانت‏به شهدا و برخی از مقدّسات دینی دستگیر شد[ - همان ، ص ۳۸ و ۳۷ ] ۳ - اعضا: انجمن حجتیه در میان اقشار مختلف جامعه، افرادی را جذب کرده بود. سطح‏سواد، درآمد و مسؤولیتهای سیاسی آنها با یکدیگر، تفاوتهای زیادی داشت. از سرهنگ ومهندس گرفته تا محصّل معمولی در انجمن حجّتیه عضویت داشتند. ۴ - انشعابها: انجمن حجتیه تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد انشعاب قابل توجّهی‏نبود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در نیمهء شعبان ۱۳۵۹، آقای طیّب، که مسؤول‏کنفرانسهای انجمن حجتیه بود، انشعاب کرد و همراه دوستانش، گروهی با نام «عباد صالحصفحۀ ۱۳۰تشکیل داد. این گروه، شش ماه پس از تشکیل، با انتشار یک بیانیه خود را منحل نمود. در بیانیهءانحلال گروه عباد صالح آمده بود: « ما قصد داریم در جمهوری اسلامی خدمت کنیم و در این راه احتیاج به وجود گروه‏ودستهء خاص نمی‏باشد. [ - رویدادها و تحلیل ، ش ۵۷ ، ص ۴۰ و ۴۴ ]چگونه؟ ۱ - توجه به مسائل فرعی: انجمن حجتیه با اعضای سطح پایین فرقهء بهائیت بحث‏می‏کرد و طبعاً از برخورد با سران آنان که در دربار شاه و کابینهء هویدا و ... صاحب موقعیّت‏بالایی بودند، اجتناب می‏نمود. ولی پرداختن به مسألهء بهائیت، به عنوان یک فرقهء استعمارساخته، در شرائطی که سراسر کشور در کار مبارزه‏ای خونین و فراگیر با ریشه‏های استعمارشده بود، معنایی جز تقدیم مسائل فرعی بر اصلی نداشت. ۲ - مخالفت با مبارزه علیه طاغوت: انجمن حجتیه برای اینکه در شرائط ستمشاهی‏بتواند دوام بیاورد خودش را از شرکت در فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم شاه بازمی‏داشت‏ولی این شیوه کم‏کم در آن انجمن به اصلی بنیادین تبدیل شد و اساسیترین علت انحراف رانیز باید از همین جا جستجو کرد. اعضای انجمن (درست مثل یهودیانی که خود را همواره بندگان برگزیده خداونددانسته‏اند) خود را همیشه از اصحاب خاص امام زمان (عج) و دوستداران حقیقی آن‏حضرت تلقی نموده و دیگران را در این زمینه بیگانه یا بی‏تفاوت می‏شمردند و کم‏کم ازجامعه انقلابی جدا شدند و گاهی به حرکتهای انقلابی هم اعتراض می‏کردند و بر اساس‏محکهای انجمنی خود آنها را به «خوب و بد» یا «درست و نادرست» تقسیم می‏کردند و گاهی‏هم رسماً بباد انتقاد می‏گرفتند و در حقیقت به مبازره علیه مبارزه می‏پرداختند. شاید امام‏خمینی (ره) در این رابطه‏هاست که می‏فرمایند: صفحۀ ۱۳۱« ... ترویج تفکّر « شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمی‏توان در مقابل‏توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلّف به جهاد و مبارزه نیستیم، و یا جواب خون‏مقتولین را چه کسی می‏دهد؟ ... و هزاران « اِنْ قُلْت » [اشکال‏] دیگر، مشکلات‏بزرگ و جان فرسایی بودند که نمی‏شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی‏آنها را گرفت. ... در پانزده خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بودمقابله را آسان می‏نمود بلکه علاوه بر آن از داخل جبههء خودی گلوله حیله ومقدس‏مآبی و تحجّر بود، گلولهء زخم‏زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر ازباروت و سرب، جگر و جان را می‏سوخت و می‏درید. ...[ - پاسدار اسلام ، ش ۸۸ ، فروردین ۱۳۶۸ ، ص ۱۲ ]چرا؟ ۱ - غرور تشکیلاتی: وجود تشکیلات تقریباً منسجم که با جدیدترین شیوه‏های رایج‏در جهان، سازماندهی شده بود، غرور خاصی برای برخی از مسؤولان انجمن به وجود آورده‏بود که بر آن اساس، بسیاری از انتقادات وارده را نمی‏پذیرفت. ۲ - جدا دانستن دین از سیاست: ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست، یکی ازحرکتهای استعمار در جوامع اسلامی بوده است. این حرکت که یکی از اصول مقدّس بهائیّت‏بود متأسفانه برای انجمن هم به عنوان یک اصل استراتژیک تجلّی کرده بود و در حقیقت‏انجمن حجتیه در یکی از اصول مسائل سیاسی با بهائیت همگام شده بود و متأسفانه این تفکّرشوم کم‏کم بوسیله آنها در میان برخی از اقشار مذهبی نیز جای خود را باز کرد. ۳ - رفاه‏طلبی: رفاه‏طلبی سبب می‏شد تا برخی از مقدس‏مآبان، از جمله انجمن حجتیه، به‏برخی از روایات ضعیف از نظر سند یا متن یا دلالت، استناد کنند و آیات و روایات بسیاردیگری را نادیده بگیرند و شانه از زیر بار مبارزه خالی کنند.



هیأتهای مؤتلفه اسلامی‏ چه زمانی؟ ۱ - تولّد: آمریکا در سال ۱۳۴۰ بر شاه فشار می‏آورد تا برخی ا ز سیاستهای مطلوب‏غرب را در جامعهء ایران اجرا کند. علاوه بر این، آمریکا از شاه می‏خواست که جبهه ملّی راآزاد بگذارد و حتی دولت خود را از این حزب برگزیند. در سطح جامعه نیز مفاسد اخلاقی گسترش فراوان یافته بود. برخی از مجلّات، با اشاعه‏تصاویر، داستانها، طنزها و کاریکاتورهای مبتذل بر این فساد دامن می‏زدند و مردم متدیّن ازاین وضعیّت رنج فراوان می‏بردند. صفحۀ ۱۳۴امام خمینی نیز از وضعیّت موجود رنج می‏برد. اولین گام برای مبارزه، ایجاد وحدت درمیان مردم مذهبی بود. مردم مذهبی در قالب هیأتهای مختلف عزاداری امام حسین(ع) و نیزتعدادی از جمعیّت‏های اسلامی که مخفیانه فعالیت می‏کردند تقسیم شده بودند. نخستین گام‏برای اتحاد مردم ایجاد وحدت در میان هیأتها و جمعیّتهای مزبور بود. با تلاش تعدادی ازمبارزان، هیأتهای مؤتلفه در اواخر سال ۱۳۴۱ بنابر راهنمائی و ارشاد امام خمینی به وجودآمد[ - تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ، ۵۷ - ۱۳۲۰ ، گردآوری علیرضا ازغندی ، جزوهء درسی ، مرکز آموزش عالی تربیت مربی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، ص ۱۶۰ ، خرداد ۱۳۶۸ ، ( برداشت با مقداری اضافه )] ۲ - رشد: هیأتهای مؤتلفه، از آنجا که زیر نظر مرجع بزرگ تشیّع حضرت امام‏خمینی به‏وجود آمده و اداره می‏شد، مورد اعتماد مردم قرار گرفت و به سرعت در سطح جامعه ایران،بویژه شهرهای بزرگ، گسترش یافت. هیأتهای مؤتلفه در جریان قیام پانزده خرداد، به دلیل نقش بسیار فعّال خود درسازماندهی مردم برای راهپیمایی، مورد اذیّت و آزار حکومت شاه واقع شد. این آزارها درعزم آنان برای مبارزه، خللی وارد نساخت. آنها پس از تبعید امام خمینی در سیزده آبان ۱۳۴۳،یک شاخهء نظامی در تشکیلات خود ایجاد کردند. شاخهء نظامی با توجه به سخنان امام در ۴/۸/۱۳۴۳ که در اعتراض به قانون «کاپیتولاسیون»ایراد شد و طی آن مجلس و دولت، خائن به کشور معرفی شده بود، تصمیم به مجازات خائنین‏گرفت. با توجه به اهمیت آن سخنان تاریخی و نقشی که آن سخنرانی در تبعید امام و حوادث‏بعدی در هیأتهای مؤتلفه ایفا کرد، به ذکر قسمتهایی از آن می‏پردازیم: « ... من با تأثرات قلبی روز شماری می‏کنم، چه وقت مرگ پیش بیاید (گریه شدیدحضار)، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ... استقلال ما را فروختند، بازهم چراغانی کردند، پایکوبی کردند ... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین‏رفت (گریه حضار) عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی به مجلس بردند که ... اگر یک خادم آمریکائی، یا یک آشپز آمریکائی مرجع‏تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارصفحۀ ۱۳۵جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق محاکمه ندارد! باید پرونده به آمریکا برود و درآنجا اربابها تکلیف را معین کنند! ... ملت ایران را از سگهای آمریکائی پست‏تر کردند! ... اگر شاه ایران یک سگ‏آمریکائی را زیر [اتومبیل‏] بگیرد مورد بازخواست قرار می‏گیرد، ولی چنانچه یک‏آشپز آمریکائی شاه ایران را ... بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسی حق تعرض ندارد .... ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشیها عقب مانده‏تر معرفی نمود! ... آنها بخوبی دریافتند که: اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‏گذارد این ملت یک روز اسیرانگلیس و روز دیگر اسیر آمریکا باشد... اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند... اینهاخودسرانه چنین قرضه‏ی سنگین را بر ملت ایران تحمیل کنند... در بیت‏المال چنین‏هرج و مرجی واقع شود... مجلس به این صورت مبتذل در آید، با سر نیزه درست‏شود، تا چنین فضاحتی ببار آورد. ... دختر و پسر در آغوش هم کشتی بگیرند...دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست جوانها باشند و زنها را به مدرسهء پسرانه ومردها را به مدرسهء دخترانه بفرستند و فساد راه بیاندازند... . نفوذ روحانی مضر به‏حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت ... . ... در مجلس گفتند نگذارید پرده‏ها بالا برود. معلوم می‏شود برای ما خوابهائی‏دیده‏اند از این بدتر چه خواهند کرد؟ از اسارت بدتر چیست؟ اینها چه خیالی دارند. ...اگر مملکت ما اشغال آمریکاست اعلام‏کنید پس ما را از این مملکت بیرون بریزید... . ... ما این قانون را که به اصطلاح خودشان گذرانیده‏اند قانون نمی‏دانیم؛ ما این‏مجلس را مجلس نمی‏دانیم؛ ما این دولت را دولت نمی‏دانیم؛ اینها خائنند، خائن به‏کشورند. ... خداوندا افرادی را که به این آب و خاک خیانت می‏کنند، به اسلام خیانت‏می‏کنند، به قرآن خیانت می‏کنند نابود کن... .[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، سید جلال الدین مدنی ، ج ۲ ، ص ۸۵ - ۹۰ ] هیأتهای مؤتلفه با سرعت هر چه تمام سخنان مزبور را در سطح کشور منتشر کرد که‏موجب رسوایی فراوانی برای رژیم شد. رژیم امام را به ترکیه تبعید کرد. هیأتهای مؤتلفه درنخستین قدم به اعدام انقلابی «حسنعلی منصور» نخست وزیر وقت که بانی کاپیتولاسیون‏شده بود، همّت گماشت. صفحۀ ۱۳۶در پی کشته شدن منصور که در اوّل بهمن ۱۳۴۳ صورت پذیرفت، بیش از صد نفر ازاعضای هیأتهای مؤتلفه بازداشت شدند که چهارده نفر از آنها را در بیدادگاههای دربسته‏ای‏که حتی خانوادهء متهمین نیز حق شرکت نداشتند، محاکمه کردند. نخست شش نفر به اعدام و بقیه به حبس ابد محکوم شدند. امّا، به دلیل اعتراض علمای‏دینی، رژیم یک قدم عقب‏نشینی کرد و حکم اعدام را در مورد دو نفر اجرا نکرد. صادق امانی‏همدانی، محمد بخارائی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک‏نژاد با روی باز شهادت را استقبال‏کردند. هاشم امانی همدانی، مهدی عراقی، حبیب الله عسگراولادی، عباس مدرسی‏فر و حیدری‏به حبس ابد محکوم شدند. آیة اللّه محی‏الدین انواری، شاه بداغلو و شهاب به پانزده سال زندان وعدّه‏ای دیگر به حبسهای دراز مدّت محکوم شدند[ - اسنادی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی ، جاما ، ص ۴ - ۵ ، حزب ملل اسلامی ، انتشارات ۲۹ بهمن ، ۱۳۵۳ ] هیأتهای مؤتلفه، در طول سالهای ۱۳۴۴ - ۵۷ به تکثیر اعلامیه‏های امام و توزیع آنها درسراسر کشور می‏پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی این تشکیلات اسلامی، شهدای‏فراوانی را در راه پاسداری از انقلاب اسلامی تقدیم کرد و بسیاری از آنان ضمن ادامه حرکت‏در مسیر گذشته، جذب حزب جمهوری اسلامی گردیدند[ - نگاه کنید به : راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام ، شهید دکتر باهنر: الگوی هنر مقاومت ، انتشارات واحد فرهنگی بنیاد شهید اسفند ۱۳۶۱ صفحات مختلف ]چه کسانی؟ ۱ - بنیانگذاران: نقش امام خمینی (ره) در پیدایش هیأتهای مؤتلفه به قدری مهم‏است که می‏توان ایشان را بنیانگذار اصلی این جمعیّت دانست؛ البته این جمعیّت از آغازتشکّل خود همواره کوشیده است پاس حرمت سایر مراجع معظّم تقلید رانیز نگهدارد وروابط حسنه‏ای با اساتید حوزه و علمای مهم برقرار کند[ - تحولات سیاسی و اجتماعی ایران : ۵۷ - ۱۳۲۰ ، ص ۱۶۰ . ( برداشت )] ۲ - رهبران: تصمیمات سیاسی هیأتهای مؤتلفه بخصوص در آنچه که نیاز به اجازهء ولی‏امر داشت توسط شورای روحانیت منتخب امام تأیید می‏شد. اعضای این شورا عبارت بودنداز شهید مطهری، شهید بهشتی، حجج اسلام انواری و مولائی و غفوری و البته پس از مدّتیصفحۀ ۱۳۷شهید باهنر و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی هم مرتبط شدند[ - تحولات سیاسی و اجتماعی ایران : ۵۷ - ۱۳۲۰ ، ص ۱۶۰ . ( برداشت )] ۳ - اعضا: بیشتر اعضای آن را دانشجویان، دانش‏آموزان، بازاریان، کارگران، طلاب وکارمندان جزء تشکیل می‏دادند. برخی از آنها سابقه کار تشکیلاتی در «مکتب توحید» ،«جبهه مسلمانان آزاده» ، «بازاریان مسلمان» ، «فدائیان اسلام» و ... داشتند[ - اسنادی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی ، ص ۵ و همان . ( برداشت )]چگونه؟ ۱ - سازماندهی: هیأتهای مؤتلفه از سازماندهی کار آمدی برخوردار بود. ارکان آن دردو بخش تنظیم شده بود: الف - کمیته مرکزی: از دوازده نفر انسان فعال و مسلمان ترکیب شده بود. بعضی از آنها ازاعضای با سابقه فدائیان اسلام بودند و همهء آنها در راه حفظ مکتب و آرمان، جان برکف آماده‏فداکاری و ایثار بودند. شهید حاج مهدی عراقی، شهید صادق امانی، شهید محمد صادق‏اسلامی و آقایان حبیب الله عسگراولادی و حاج مهدی شفیق و سید اسدالله لاجوردی شش‏نفر از اعضای کمیته مرکزی بودند. در میان اعضای غیر اصلی مؤتلفه نیز چهرهء کسانی نظیرشهید صفار هرندی و شهید محمد بخارائی و شهید مرتضی نیک‏نژاد و آقایان هاشم امانی و... می‏درخشد. ب - شورای روحانیت: از تعدادی روحانی آگاه به انتخاب امام (ره) تشکیل شده بود. آنهابا توجه به گزارشهایی که از کمیته مرکزی در ارتباط با مسائل مختلف دریافت کرده بودند،وظیفه سیاستگذاری را بر عهده داشتند. شورای روحانیت در برخی موارد، از امام خمینی (ره) وپس از ایشان، از آیة الله میلانی برای حل نهایی مشکلات نظر می‏خواست. از وظایف دیگرشورای روحانیت، تهیه مواد تعلیماتی و آموزشی به صورت جزوه بود. تعلیمات لازم در قالب‏حوزه‏های پنج نفره و یا جلسات ده نفره به اعضا داده می‏شد[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، ج ۲ ، ص ۱۰۱ ، ۱۰۲ . ( و سایر منابع همین درس )] مباحث عقیدتی، تفسیر سیاسی‏نسبت به امور داخلی و مسائل بین‏المللی، مطالعه جنبشهای آزادیبخش و ... از مباحثی بود که دصفحۀ ۱۳۸اینگونه جلسات مورد تدریس قرار می‏گرفت[ - اسنادی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی ... ، ص ۵ ] ۲ - رساندن سریع پیامهای امام: این امر از وظایف عمده هیأتها محسوب می‏شد. آقای‏عسگراولادی از اعضای کمیته مرکزی می‏گوید: « پس از سخنرانی چهارم آبان ۴۳ علیه کاپیتولاسیون، نظر امام این بود که رژیم،یورشی در قم خواهد داشت و برای اینکه این یورش اثر منفی در حرکت اسلامی‏نداشته باشد باید مردم آگاه شوند و هیأتهای مؤتلفه متعهد شدند در یک فرصت ۴۸ساعته اعلامیه امام را که خلاصه‏ای از همان سخنرانی بود در تهران و همه‏شهرهای ایران پخش نمایند و چون تأکید امام تأکیدی بود که همه نیروهای‏اسلامی آن روز در خط امام را وادار می‏ساخت که با دقیقترین ابتکارات، اعلامیه راپخش کنند به طور بی‏سابقه‏ای انجام گرفت و با وجود کوشش رژیم، سخنان امام‏سراسر کشور را فرا گرفت و ملت می‏رفت برای یک بسیج عمومی و یک‏عکس‏العمل جدی در مقابل نفوذ آمریکا مهیا شود که سازمان امنیت با تمام توان‏بکار خود سرعت داد و با تدارک وسیعی تبعید امام را انجام داد. [ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، ج ۲ ، ص ۱۰۲ و ۱۰۴ ] ۳ - اعدام انقلابی: هیأتهای مؤتلفه، برای انتقاد از عملکرد خائنانه رژیم در جهت‏تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی، تصمیم به ترور شاه، منصور (نخست‏وزیر)، نصیری، ایادی (پزشک بهایی شاه)، اقبال و پانزده نفر دیگر از عوامل خائن حکومت‏جلّاد پهلوی گرفت. لیکن تنها موفّق به اعدام انقلابی منصور شدند[ - همان ] شهید محمد بخارایی در دادگاه نظامی در پاسخ به سؤال رئیس [بیدادگاه‏] که پرسید: «چرابر خلاف قرارتان که باید تیر اوّل را به شکم و تیر دوّم را به مغزش بزنید به حنجره‏اش زدید؟»گفت: « من تیر اوّل را به شکم او زدم در مغزم خطور کرد که حنجره‏ای که به آیة الله‏العظمی خمینی توهین کرده باید دریده شود. این بود که [تیر دوم را به حنجره و] تیرسوّم را به مغزش زدم. [ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، ج ۲ ، ص ۱۰۲ و ۱۰۴ ]صفحۀ ۱۳۹۴ - سایر فعالیتهای مهم «مؤتلفه» قبل و بعد از ترور منصور: الف - بهمن ۱۳۴۱: تدارک و شرکت در رهبری اعتصابات علیه «رفراندم» شاهانه در ششم‏بهمن ۱۳۴۱. ب - خرداد ۱۳۴۲: تلاش در سازمان بخشیدن به تظاهرات و راهپیمایی‏های این ماه. ج - فروردین ۱۳۴۳: برگزاری مجالس جشن به دلیل آزادی امام خمینی از زندانهای رژیم‏در تهران و قم که تبدیل به مجالس افشاگری جنایات رژیم گردید. د - فروردین ۱۳۴۳: برگزاری مجلس ختم برای شهدای مدرسه فیضیه در مسجد جامع‏تهران. هـ - ۱۳۴۳: رهبری اعتصابات تاکسیرانان تهران به مناسبت گران‏شدن بنزین. و - آبان ۱۳۴۳: تدارک‏اعتصاب دربازار ومحلات جنوبی تهران به مناسبت تبعید امام خمینی. ز - ۲۱ آذر ۱۳۴۳: برگزاری اجتماعی در مسجد حاج سید عزیزالله تهران، در اعتراض به‏فجایع رژیم ونیز تبعید امام خمینی[ - اسنادی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی ... ، ص ۳ - ۷ ]چرا ؟ ۱ - غیرت اسلامی: اعضای هیأتهای مؤتلفه از فعّالیتهای سیاسی خود جز دفاع از حریم‏اسلام وقرآن وشناساندن فرهنگ ناب‏اسلامی به جوانان هدف‏دیگری را جستجونمی‏کردند. نیّت‏پاک در کنار شجاعت و ایثارگری سبب شد تا این تشکیلات سیاسی بر خلاف بیشتر تشکّلهای‏سیاسی دیگر به دام بیگانگان نیفتد و از خط اسلام راستین منحرف نشود. ۲ - امر رهبری: هیأتهای مؤتلفه از ابتدا به امر یک مرجع و عالم بزرگ، با تقوا و خودساخته دینی تأسیس شد و تا پایان نیز به دستورات آن امام بزرگ وفادار ماند. ۳ - پیوند دین و سیاست: از دیگر علل موفقیت هیأتهای مؤتلفه نگرش صحیح به رابطه‏دین با سیاست بود. پیوند دین صحیح و قویم اسلام با سیاست سالم امری است که سبب‏استقامت بیشترمبارزان راه ایجاد حکومت‏اسلامی در مسیر تحقّق اهداف خود می‏شد.



انقلاب اسلامی و احزاب‏ برخورد غیر خصمانه انقلاب اسلامی با احزاب ۱ - چه زمانی؟ بر اثر مشارکت وسیع اقشار مردم و رهبری خردمندانه و مکتبی امام‏خمینی، خیلی زودتر از آنچه تصوّر می‏شد، انقلاب اسلامی پیروز گردید. هنوز توطئه‏هاآشکار نشده و توطئه‏گران شناخته‏نشده بودند. دولت جمهوری اسلامی ایران در دست‏تعدادی تحصیلکردهء به ظاهر مذهبی با گرایشهای غربی اداره می‏شد. آنها مناسبترین افرادی‏بودند که در آن روزها، جهت ادارهء حکومت، شناخته شده بودند. انحرافات آنها هر چند که ازدید مسؤولان بلند پایه نظام مخفی نبود، ولی امید هدایت آنها می‏رفت. این دوره از آغازپیروزی انقلاب اسلامی شروع و تا عزل بنی‏صدر در سال ۱۳۶۰ ادامه یافت. چه کسانی؟ در این دوره با بیشتر احزاب مدارا می‏شد، از احزاب کمونیست گرفته تااحزاب آمریکایی و از احزاب التقاطی تا احزاب انحرافی. تنها با گروههایی بدرفتاری می‏شدکه با انقلاب اسلامی مستقیماً در جنگ بودند مثل گروهک فرقان، حزب دمکرات و کومله وچریکهای فدائی خلق شاخهء اقلیت. ۳ - چگونه؟ احزاب آزادی فعالیت داشتند، می‏توانستند تبلیغ کنند، عضوگیری کنند،نظرات خود را در سطح جامعه منتشر سازند، هر انتقادی را بنویسند، برای مجلس خبرگان ومجلس شورای اسلامی، کاندید شوند، هنگام انتخابات ریاست جمهوری یا نامزد معرفی‏کنند یا از نامزد دیگران حمایت کنند، در جلسات مناظرهء صدا و سیما شرکت کنند و ... . ۴ - چرا؟ هنوز خباثت بسیاری از گروهها برای افکار عمومی روشن نبود و اگر هم‏کسانی می‏دانستند، معمولاً امید هدایت آنها را در اثر انوار معنوی انقلاب اسلامی داشتند. ازسوی دیگر، کادر دولت را عناصر لیبرالی تشکیل می‏داد که نه توان قاطعیّت در برابر ضدصفحۀ ۱۴۳برخورد شدید انقلاب اسلامی با احزاب ۱ - چه زمانی؟ صدام با هماهنگی کامل عوامل آمریکا در منطقه به جمهوری‏اسلامی‏ایران حمله کرده بود. صدام را بیشتر کشورهای بزرگ و متوسط و حتی برخی کشورهای‏کوچک جهان کمک می‏کردند، و این در حالی بود که ایران از سوی همان کشورها، به‏شکلهای مختلف، تضعیف می‏شد. از سوی دیگر، ستون پنجم دشمن که حتی در مقر ریاست‏جمهوری نیز نفوذ کرده بود، سبب تضعیف بیشتر قوای مدافع میهن اسلامی می‏گردید.پیشرفت امور جنگ بسیار کند بود و باید به آن شتاب داده می‏شد. بخشی از خاک ایران‏اسلامی در دست دشمن بعثی افتاده بود و بسیج همه نیروها و امکانات برای آزادی میهن‏اسلامی ضروری بود. در این شرایط زمانی، هر گونه مخالفت بانظم و امنیّت کشورمی‏توانست ضربه‏ای باشد به جبهه دفاع از عزّت و شرف ملّت اسلامی. این دورهء زمانی ازتیر۱۳۶۰ همزمان با عزل بنی‏صدر و اعلام‏جنگ مسلّحانه منافقین‏آغاز و تا تیر۱۳۶۷ که ایران قطعنامه‏۵۹۸ سازمان ملل متحد مبنی بر برقراری آتش بس را پذیرفت، ادامه یافت. ۲ - چه کسانی؟ گروههایی که به تضعیف روحیه عمومی یا خرابکاری یا جاسوسی و یاجنگ مسلّحانه علیه جمهوری اسلامی دست زده بودند مثل انجمن حجتیه، جبهه ملّی،نهضت آزادی، حزب توده، چریکهای فدایی خلق، منافقین و ... مورد تنفر مردم و مسؤولان‏نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند و قدری از عدالت اسلامی در مورد برخی از آنها اجراشد. ۳ - چگونه؟ روشهایی که برای برخورد با احزاب به اصطلاح سیاسی در این دورهء زمانی‏به کار گرفته شد، عبارت بودند از: الف - منع فعالیّت: فعالیت احزابی که رسماً به خدمت دشمن در آمده و به جاسوسی یامبارزه مسلحانه با نظام اسلامی برخاسته بودند به لحاظ قانونی منع شد. صفحۀ ۱۴۴ب - افشاگری: با استفاده از اسناد لانه جاسوسی آمریکا و اعضای اخراجی یا توبه‏کاراحزاب، سعی می‏شد حقایق پشت‏پرده احزاب وابسته برای مردم بیان شود. ج - دستگیری: اعضای گروههایی که امنیت جامعه را از طریق بمب‏گذاری، ترور،جاسوسی برای بیگانگان و ... به خطر می‏انداختند، دستگیر و محاکمه شدند. زندانیان درزندانها با حقیقت احزاب خود آشنا شده و به انحرافات موجود در تشکیلات خود پی بردند وبا تأیید حقانیت نظام جمهوری اسلامی، از اعمال گذشتهء خود توبه کردند و در برخی مواردنیز در دستگیری یاران سابق خود، به همکاری پرداختند. ۴ - چرا؟ توطئه‏علیه نظم وامنیّت کشور، جاسوسی‏برای بیگانگان، ترور و انفجار و مبارزه‏مسلحانه با نظام اسلامی ... از جمله عللی بوده‏اند که سبب برخورد شدید انقلاب اسلامی باگروههای وابسته گردید. در این رابطه به چند نمونه در رابطه با منافقین اشاره می‏کنیم: الف - انفجار هفتم تیر ۱۳۶۰: سازمان منافقین به بهانه دفاع از بنی‏صدر که توسط مجلس‏شورای اسلامی به دلیل عدم کفایت سیاسی معزول شده بود، تصمیم قبلی خود را مبنی برنبرد مسلحانه با حکومت جمهوری اسلامی علنی کرد و در نخستین عمل خیانتکارانهء خود،۷۲ تن از مسؤولان نظام جمهوری اسلامی را که شهید بهشتی، شهید محمد منتظری، تعدادی‏از وزرای کابینه شهید رجایی، تعدادی از نمایندگان حزب اللّهی مجلس و ... در میان آنهابودند، با انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در «سرچشمه» تهران به شهادت رساندند. ب - انفجار هشتم شهریور ۱۳۶۰: این انفجار نیز به دست منافقین انجام شد. محمدعلی‏رجایی رئیس جمهور مکتبی و حجة الاسلام دکتر محمد جواد باهنر نخست‏وزیر در این‏انفجار به شهادت رسیدند. ج - ترور سایر مسؤولان نظام: آیة اللّه قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی، دکتر حسن‏آیت مسؤول سیاسی حزب جمهوری اسلامی، حجت الاسلام عبدالکریم هاشمی‏نژاد،نویسنده و روحانی مبارز مشهد، انصاری استاندار گیلان، استکی فرماندار شهرکرد، شهدای‏محراب و ... به دست منافقان شهید شدند[ - کودتای نوژه ، موسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی ، ص ۵۰ - ۵۱ ، چاپ دوّم ، ۱۳۶۸ ]صفحۀ ۱۴۵د - ترور پاسداران انقلاب اسلامی: تعداد زیادی از پاسداران انقلاب اسلامی در خیابانها،مراکز کار و حتی در خانه‏های خود مورد هدف تروریسم کل منافقان و اذناب آنها قرارگرفتند. سر کردهء منافقین در این رابطه می‏گوید: « در مرحلهء اوّل، نوبت سران سیاسی بود. در مرحلهء دوّم دست و پای اجرایی رژیم‏اهمیت درجه اوّل دارد... باید نرخ رشد کار عملیات به جائی برسد که دیگر پاسداری‏کار ساده‏ای نباشد و به بهای ارزانی میسر نشود و بعینه ببینند که بهایش گران است.آن وقت دیگر کسی جرأت پاسداری به سرش نخواهد زد و خلاصه کنیم، اینها رانباید آرام گذاشت. [ - جمع بندی یکساله ، رجوی ، ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ . به نقل از همان ، ص ۵۱ ] نه تنها پاسداران، بلکه هر کس که ریش (ظاهر حزب اللّهی) داشت و یا شلوار سبزپوشیده بود، مورد هدف ترور کور آنان قرار می‏گرفت. هـ - ترور مردم عادی: مردم عادی نیز به جرم داشتن قیافهء اسلامی یا نصب عکس امام‏خمینی در محل کار خود یا همکاری نکردن با منافقینی که از آنها موتور، ماشین یا پول و ...می‏خواستند توسط عناصر منافق ترور می‏شدند. به برخی از نمونه‏های آن توجه کنید: « ۱۳ مرداد ۱۳۶۱: ترور یک پلاستیک فروش (حاج احمدی). ۶ شهریور ۱۳۶۱: به رگبار بستن یک لبنیاتی، خیابان کارون تهران. ۶ شهریور ۱۳۶۱: انفجار یک نمایشگاه اتومبیل، که منجر به شهادت هفت نفر شد،خیابان آذربایجان تهران. ۸ شهریور۱۳۶۱: ترور یک خواربار فروش و یک‏تعمیرکار موتورسیکلت، دولت‏آباد تهران. ۱۳ شهریور ۱۳۶۱: ترور یک مغازه‏دار، خیابان اندیشه تهران. ۱۵ شهریور ۱۳۶۱: ترور یک گرمابه‏دار (ابوالقاسم جابرزاده)، خیابان سعدی تهران. ۱۶ شهریور ۱۳۶۱: ترور یک پارچه فروش، آریا شهر، فلکه اوّل گلنار تهران. [ - کودتای نوژه ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص ۵۲ ] در همین رابطه به چند نمونه از سایر گروههای انحرافی اشاره می‏کنیم: صفحۀ ۱۴۶الف - توطئه جنبشی‏ها[ - جنبش مسلمانان مبارز از گروهکهای التقاطی نزدیک به منافقین بود ] در اواسط تیرماه ۱۳۶۰ یک مرکز توطئه جنبشی‏ها در سمنگان‏تهران کشف شد که در آنجا نقشه تخریب پل جوادیه که اطراف آن مراکز راه آهن است کشف‏شد. همچنین آنها اعتراف کردند که قصد داشته‏اند مجلس شورای اسلامی را تخریب کنند[ - راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام ، شهید دکتر باهنر ، الگوی هنر مقاومت ، دفتر دوّم ، ص ۳۸۵ ] ب - توطئه باند سیّد مهدی هاشمی: او که در دفتر آقای منتظری مسؤولیتی داشت، بااستفاده از موقعیت خود، باندی ایجاد کرده بود که ترور، جعل اسناد، نگهداری غیرمجازاسلحه و مهمات، جاسوسی برای بیگانگان، شایعه پراکنی علیه مسؤولان نظام و ... از جمله‏اقدامات آنها بود[ - نگاه کنید به : خاطرات سیاسی ، ۶۶ - ۱۳۶۵ ، محمدی ری شهری ، مؤسسهء اطلاعات و پژوهشهای سیاسی ، چاپ اوّل ، خرداد ۱۳۶۹ ، صفحات مختلف ] ج - آتش زدن خرمنها: این مسأله را از زبان امام خمینی بخوانید: « الان وقت خرمن است، وقت برداشت محصول خلق مستمند است و همینها که‏ادعای این را دارند که ما برای مستمندان خدمت می‏کنیم مشغول آتش‏زدن خرمنهاشده‏اند و در یک روزنامه‏ای خواندم که صد خرمن در یک ناحیه‏ای آتش زده‏اند. اینها اگر چنانچه قدرت پیدا کنند همه چیز را آتش می‏زنند. مقصد آنها و اساس تفکرآنها تفکری است که با تفکر اسلامی نمی‏سازد و چون می‏بینند که اسلام داردشکوفا می‏شود و احکام اسلام دارد در ایران و ان شاء الله سایر مناطق پیاده می‏شوداینها به دست و پا افتاده‏اند. در بین مردم تفرقه می‏کنند، زراعتهای مردم رامی‏سوزانند، کارخانه‏ها را نمی‏گذارند که به کار خود مشغول باشند. [ - در جستجوی راه امام از کلام امام ، دفتر سیزدهم ، ص ۹۷ ، ۹۸ ]برخورد محتاطانه انقلاب اسلامی با احزاب ۱ - چه زمانی؟ پس از اجرای آتش‏بس در جنگ ایران و عراق و بخصوص پس ازآنکه‏صدام حسین شرایط ایران را برای صلح پذیرفت، ثبات سیاسی ایران و کاهش قدرت رزمیصفحۀ ۱۴۷عراق در جنگ خلیج فارس در سال ۱۳۶۹ و فروپاشی تدریجی شوروی سبب شد که از سال‏۱۳۶۸ به بعد، گروههای سیاسی در چهارچوب قانون اساسی اجازه بیشتری برای فعالیت‏بیابند. این حرکت تا کنون ادامه دارد ولی تجربه دردناک جمهوری اسلامی از فعالیت‏گروههای سیاسی وابسته سبب شده است که مردم به گروههای سیاسی خوشبین نباشند و لذاگروههای مزبور نیز خود در شرایط کنونی میدان عمل مناسبی برای خود نمی‏بینند که به آن‏دست یازند. ۲ - چه کسانی؟ تا کنون گروههای مختلفی اجازه فعالیت دریافت داشته‏اند. مهمترین‏آنها «مجمع روحانیون مبارز» است. نهصت آزادی نیز گرچه تا کنون پروانه فعالیت دریافت نداشته است ولی به طور عملی،به فعالیتهایش ادامه داده است. ۳ - چگونه؟ احزابی که پروانهء فعالیت دارند، می‏توانند نشریه داشته باشند، برای مجلس وریاست جمهوری کاندید معرفی کنند، سخنرانی داشته باشند، از سیاستهای دولت انتقاد کنندو ... . ۴ - چرا؟ مهمترین دلیل این اقدام دولت جمهوری اسلامی ایران رعایت اصل بیست وششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که دربارهء احزاب سیاسی می‏گوید: « احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای‏دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملّی،موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند، هیچکس را نمی‏توان ...به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. »



علل عدم موفقیّت احزاب در ایران‏ فقدان درک صحیح احزاب از اوضاع سیاسی احزاب سیاسی به دلیل آنکه همواره اوضاع سیاسی کشور و جهان را از زیر عینک‏حزبی خود می‏دیده‏اند، از درک واقعیّات محروم بوده، به نتایج گاه خنده‏آوری می‏رسیده‏اند. به‏طور نمونه می‏توان از اهداف و عملکرد منافقین در جریان عملیات مرصاد یاد کرد. آنها که‏صفحۀ ۱۵۰خود را پیشرو گروههای سیاسی قبل و بعد ازانقلاب می‏دانند می‏خواستند از جادهء آسفالته‏استفاده نموده فاصله بین مقرهای خود در عراق تا فتح تهران را ظرف یک یا دو روز بپیمایند!آنها فکر می‏کردند مردم ایران در طول مسیر به استقبال آنها آمده و یا حداقل با آنها مخالفت‏نخواهند کرد! به چند اعتراف از منافقان دستگیر شده توجه کنید: « در آخرین نشست عمومی، رجوی اعلام کرد این عملیات نهائی و آخرین گامی‏است که برمی‏داریم. روز سرنوشت فرا رسیده است. خانمی به عنوان اعتراض گفت‏که من چهار ماه پیش ایران بودم و آنچه شما در مورد مردم می‏گویید صحیح نیست‏و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوی در جواب وی گفت: اگر مردم با ما نباشندعلیه ما نیستند. مردم تابع قدرتند و وقتی ما رفتیم داخل و طلسم اختناق راشکستیم مردم به ما ملحق خواهند شد[ - کیهان هوایی ، اعتراف مرضیهء زرگر ، خدمه « خمپاره انداز» منافقین ( به نقل از کودتای نوژه ، ص ۵۵ )] « به ما گفته شده بود که در سر راهتان هیچ نیروئی مانع از حرکت نخواهد بود. شمابه راحتی می‏توانید شهرها را یکی پس از دیگری فتح کنید ... حکومت ایران هم که‏مقبولیت مردمی‏اش را از دست داده و در حال سقوط است و توانایی بسیج نیرو راندارد. بنابراین به راحتی وارد کشور می‏شوید. [ - کیهان هوایی ، ۱۳/۷/۱۳۶۷ ، اعترافات شهرام سیفی ( به نقل از کودتای نوژه ، ص ۵۵ )] این سخنان نشانگر چندین برداشت غلط از اوضاع سیاسی ایران بود: اوّل اینکه فکرمی‏کردند مردم با آنها موافقند و یا حدّاقل مخالف نیستند که واقعیت نشان داد چنین تحلیلی‏غلط بوده است. دوم آنکه فکر می‏کردند مردم تابع قدرتند و هر کس که به هر نحو بر آنهاسلطه خود را تحمیل کند، آنان تبعیّت خواهند کرد، در صورتی که اگر چنین بود، رژیم شاه‏قدرت و پشتوانهء بیشتری را نسبت به این گروهک مزدور داشت. سوّم اینکه فکر می‏کردندرژیم جمهوری اسلامی مقبولیّت مردمی خود را از دست داده و دیگر توانایی بسیج نیروها راندارد که در عمل، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، خیل عظیم علاقه‏مندان انقلاب اسلامی برای‏دفاع در برابر آخرین یورشهای عراق و منافقین، سرازیر جبهه‏ها شدند[ - کیهان هوایی ، ۱۳/۷/۱۳۶۷ ، اعترافات شهرام سیفی ( به نقل از کودتای نوژه ، ص ۵۵ )]صفحۀ ۱۵۱سوء استفادهء سران احزاب از موقعیّت خود بسیاری از مردم ایران مشاهده کرده‏اند که چگونه بسیاری از سران احزاب سیاسی ازموقعیّت خود برای تحمیق دیگران و بهره‏برداریهای مالی، شهوانی و هوسرانیهای خود سوءاستفاده کرده‏اند. بارزترین نمونه این امر را سران سازمان منافقین تشکیل می‏دهند. آنها در حالی که برای‏خود انواع وسایل عیش و نوش و هوسرانی را فراهم ساخته‏اند، به اعضای بیچارهء خوددستور می‏دهند که در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران، سخت‏ترین مقاومتها را تحمّل‏کنند و حتی در موقع دستگیری با خوردن سیانور خودکشی کنند تا مبادا به اعتراف وافشاگری کشیده شوند. سوء استفاده‏هایی که امروزه توسط سران نفاق از موقعیّت خود به عمل می‏آید، بر کسی‏پوشیده نیست. آنچه کمتر بحث شده است، ریشه‏های این گونه سوء استفاده‏هاست که به‏دوران پیش از پیروزی انقلاب و سالهای اولیّه تاسیس سازمان دورویان ایران برمی‏گردد.شاید بسیاری از افراد چنین بیندیشند که سازمان منافقین در ابتدا خوب بوده ولی بعدها دچارانحراف شد. ولی واقعیت چیز دیگری را نشان می‏دهد. اسنادی که در مراکز ساواک کشف‏شده است و نیز اعترافات افراد قدیمی منافقین در دوران پس از انقلاب، نشان می‏دهد که:سنگ اوّل چون نهد معمار کج#تا ثریّا می‏رود دیوار کج تنها اگر بخواهیم فهرست بسیار مختصری از سوء استفاده‏های سران نفاق را نقل کنیم،می‏توانیم به موارد زیر که به طور کامل مربوط به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است، اشاره‏داشته باشیم: ۱ - دزدی: سرقت اموال واسناد اقوام، ادارات، مغازه‏های مردم و کیف خانمها ازمواردیست که بارها قبل و حتی بعد از انقلاب اسلامی، توسط اعضا و به سفارش سران نفاقصفحۀ ۱۵۲انجام شده است[ - نهضت امام خمینی (ره) ، ج ۳ ، ص ۳۶۶ - ۳۷۰ ، البته باید توجه داشت که دزدی و سایر فسادهای اخلاقی در قبل از انقلاب ، همه سازمان را به طور صد در صد فرا نگرفته بود و افراد خوبی نظیر شهید صمدیه لبّاف وجود داشتند که با ایمان بودند و به همین دلیل توسط سازمان به شهادت رسیدند و یا اخراج شدند و ... ] ۲ - فحشا: سران نفاق، علاوه بر این که رفتن به مراکز فساد را به اعضای خود توصیه‏می‏کردند، از اعضای مؤنّث سازمان بهره‏برداریهای پست شهوانی داشتند. آنان برای انجام‏چنین اعمال پستی، توسّط پادوهای خود، دختران جوان مردم را فریب می‏دادند و آنها را به‏بهانهء آموزش قرآن و تفسیر قرآن، به درون خانه‏های تیمی خود جلب می‏کردند و سپس ...طوری می‏شد که آن دختران دیگر روی بازگشت به خانه را نداشتند. در این مسیر، حتی به‏زنان شوهردار هم رحم نمی‏کردند و از راه تفرقه انداختن میان زن و شوهر، اسباب جدایی آنهارا فراهم می‏ساختند و پس از آن، با جذب زنان مزبور به سازمان، به ارضای مطامع پست و پلیدنفسانی خود می‏پرداختند. حال اگر دختر یا زنی تسلیم مطامع پست آنها نمی‏شد، به شیوه‏های‏مختلف مورد آزار و اذیت قرار می‏گرفت؛ ارتقاء رتبه نمی‏یافت؛ از خانه تیمی اخراج می‏شد؛موجبات لو رفتن او فراهم می‏گشت و ... [ - همان، ج ۳ ، ص ۳۹۰ - ۳۶۹ . در این صفحات ، شرح مفصّل و هشدار دهنده‏ای از فسادهای درون سازمانی منافقین در پیش از انقلاب اسلامی مطرح شده است که در این درس ، با توجه به محدودیت جا ، فقط در حدّ اشاره مطرح شد ] ۳ - دستور به کفر: همان طور که می‏دانید سازمان منافقین، یک بار در سال ۱۳۵۴ تصمیم‏گرفت نقاب از چهره کنار زند و واقعیّت خویش را بروز دهد. این بود که به طور رسمی،«تغییر ایدئولوژی» خود را از اسلام به مارکسیسم اعلام کرد و آیهء بالای آرم خود را حذف‏کرد و به جای آن یک ستاره گذاشت. سازمان منافقین، در این رهگذر به کسانی که هنوز اندک‏ایمانی در وجودشان باقی بود، دستور داد که مارکسیسم را بپذیرند و نماز را کنار گذارند. یکی‏از اعضای قدیمی منافقین، در اعترافاتی که پس از پیروزی انقلاب نوشته و آن را منتشرساخته است، بیان می‏کند که وی را به خاطر خواندن نماز تهدید به مرگ کرده بودند. آنها به‏صراحت از وی خواسته بودند دست از اسلام بردارد و به مکتب پوشالی مارکسیسم که در آن‏روزها آب و رنگی داشت، بپیوندد[ - قدرت و دیگر هیچ (بیست سال با سازمان مجاهدین خلق ) ، طاهره باقرزاده ، ص ۳۸ - ۴۹ ، چاپ اوّل ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۷۲ ]صفحۀ ۱۵۳کشف وابستگیهای احزاب سیاسی به قدرتهای خارجی جاسوسی برای بیگانگان از پست‏ترین و رذیلانه‏ترین اعمالی است که یک حزب‏می‏تواند مرتکب شود. ادارهء یک حزب، محتاج بودجه است. یک حزب دارای ساختمان‏است. باید اجاره دهد. پول آب، برق، گاز و تلفن پرداخت کند. هزینهء رفت و آمدهای سران واعضای مهم خود را تأمین کند. هزینهء تبلیغات کاندیداهای خود برای مجلس یا ریاست‏جمهوری را تأمین کند. این از یک سو، از سوی دیگر، طمع انسان در جمع‏آوری مال وثروت، سبب وابستگی بسیاری از احزاب کشورمان به قدرتهای بیگانه گردید. بیگانگان،مخارج احزاب وابسته به خود را تأمین می‏کردند و در مقابل اطلاعات مورد نیاز خود رادریافت می‏کردند. مواردی از این دست، به شدت بغض و تنفّر مردم ایران را علیه احزاب سیاسی تحریک‏می‏کرد. مردم حق داشتند. آنها ضربات بسیاری را از ناحیهء این گونه جاسوسیها خورده بودند.آنها به درستی یقین داشتند که بیگانگان اطلاعات محرمانه کشور ما را برای کمک به این‏جامعه نیاز ندارند. آنها از راه دریافت این اطلاعات، می‏خواهند کشور را در مسیر اهداف ومنافع خودشان سوق دهند. بیگانگان پول خرج نمی‏کردند تا رضای خدا را جلب کنند! هیچ‏گربه‏ای برای رضای خدا موش نمی‏گیرد! واقعیّت این است که اگر خیانت عدّه‏ای جاسوس‏بیگانه در کشور ما نمی‏بود، وضعیّت کشور ما در حال حاضر به مراتب بهتر از این چیزی‏می‏شد که اکنون هست. مردم می‏دانستند و می‏دیدند که سهم احزاب در این خیانتها کم نیست.این بود که به سختی از احزاب سیاسی، بویژه در سبک غربی آن، متنفّر شدند و معلوم است که‏اگر مردم یک جامعه از احزاب سیاسی بیزار شوند، شکست احزاب قطعی است. حزب توده از جمله احزاب سیاسی وابسته ایران بود. حزب توده توانسته بود از طریق‏فعالیت چندین دهساله خود، شبکه‏ای از عوامل نفوذی در ارتش ایجاد کند. گروهی را بفریبدو از آنها اطلاعات و نقشه‏های محرمانهء نظامی را کسب کند و سپس اطلاعات یاد شده رابهصفحۀ ۱۵۴مأموران «ک . گ . ب .» (سازمان امنیت شوروی سابق) بفروشد[ - کژ راهه ، ص ۳۰۸ - ۳۱۰ و صفحات دیگر ] سازمان منافقین نیز از جمله تشکّلهای سیاسی وابسته ایران بود. این سازمان که در ابتدابرای شوروی سابق و پس از آن برای غربیها جاسوسی می‏کرد، کارش به جایی رسید که‏اطلاعات محرمانه کشورش را نه تنها به سرویسهای امنیتی کشورهای بزرگ که حتی به‏سرویسهای امنیتی کشورهای کوچکی نظیر عراق می‏فروخت و بی هیچ شرمی، اعضای‏احمق خود را با نان جاسوسی و خیانت تغذیه می‏کرد. عمق رذالت این گروهک در دوران‏دفاع مقدس به حدّی رسید که وقتی موشکهای صدام به اطراف دزفول می‏خوردند، از طریق‏اندازه‏گری فاصله انحراف موشک توسط کیلومتر شمار موتور سیکلت و گزارش آن به عراق،سعی کرد مسیر این موشکها را برای انهدام منازل مردم تصحیح کند! عمق وابستگی احزاب سیاسی را نمی‏توان با یکی دو نکته‏ای که بیان شد، درک کرد آنچه‏که گفته شد تنها قطره‏ای از دریای شور و ظلمانی انحراف و وابستگی احزاب سبک غربی‏کشورمان بود. بدیهیست در شرایطی که مردم حامی نظام مقدّس جمهوری اسلامی هستند واین را چه از طریق شرکت در دفاع مقدس و چه از طریق شرکت در سایر صحنه‏های دفاع ازانقلاب اسلامی اثبات کرده‏اند، اگر مردم ببینند که حزبی از نظر عقیدتی «ضدّ اسلام» و ازنظرسیاسی «عامل بیگانگان» است، از آن استقبال نخواهند کرد[ - شایان ذکر است تعداد بسیار کمی از احزاب و تشکلهای سیاسی خوب هم در کشور ما وجود داشته‏اند که نکوهشهای این درس و دروس قبلی ، شامل حال آنان نمی‏شود . البته تعداد آنها به قدری کم بود که در میان تعداد زیادی از احزاب و تشکلهای وابسته ، استثنا به شمار می‏رفتند . در ضمن ، وظیفهء نیروهای مسلّح در برابر این گونه تشکّلهای سیاسی در حسن ختام همین درس از زبان امام (ره) بیان شده است ]حسن ختام در پایان این سلسله درسها، با پیامی از امام خمینی (ره) که شرکت نیروهای مسلّح دصفحۀ ۱۵۵احزاب سیاسی را منع می‏فرماید، سعی داریم تا حسن ختامی داشته باشیم: « قوای مسلّح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ‏حزب‏و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگهدارند. [ - کلمات قصار : پندها و حکمتها ، امام خمینی (س) ، ص ۱۶۵ ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران ، چاپ اوّل ، ۱۳۷۲ ]















نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.