مقدمه:
تاریخ نظریه سیستم ها و سیبرنتیک، تاریخ سنت های پژوهشی چندی است که همگی ریشه در اوسط قرن بیست دارد. ایده سیستم ها در موقعیت ها و به دلایل گوناگونی ظاهر شده است .در نتیجه ایده های سیستمی در انزوای نسبی توسعه یافته و هر کدام بر موضوعات خاصی تاکید دارند .باید گفت که اندیشمندان هر رشته ای ، مکاتب فکری خاصی را در حوزه خود پیرامون سیستم ها بنیان نهاده اند انها از دیسیپلین های گوناگونی امده و هر یک بر مسائل مختلفی تمرکز کرده و اصول سیستمی و سیبرنیتیکی مختلفی را فرمول بندی کرده اند.
در گستره علوم سیاسی و روابط بین الملل با وجود طرح نگرش سیستمی ،این مکتب فکری ،هنوز به اندازه کافی پردازش نشده است .نگرش سیستمی پژوهشگر را با سیستم موجود در روابط بین کشورها و واحدهای دیگر ،اجزاء و بخش های تشکیل دهنده ان و هم چنین بخش های کنترل کننده و فرایندهای موجود در ان روبه رو می سازد و با شناخت حاصله ،امکان تبیین تحولات و نظم سیستمی فراهم می گردد.
درنگرش سیستمی کوشش بر این است که روابط بین الملل را باتوجه به نظامهای گوناگون بین المللی مطاله و دنبال کنند .به نظر طرف داران این برداشت ، مفاهیم و نظام های چون توازن وقوا،امنیت دسته جمعی جهان ، دوقطبی و دنیای سه یا چند قطبی باید اساس مطالعه و شالوده دانشمندان مسائل بین المللی را تشکیل دهد و مطالعه ر این رشته در چارچوب نظام های بین المللی انجام گیرد ،.کاپلان یکی از طرفداران معروف و برجسته این برداشت ، قائل به وجود شش نظام بین المللی است .
تعریف مفاهیم :
نظام بینالملل International System،
مفهوم نظام بینالملل International System، دارای دو معنای کلی در رشتهی روابط بینالملل یعنی عینی و انتزاعی است. نظام بینالملل در معنای عینی آن عبارت است از: مجموعهای از دولتها یا بازیگران بینالمللی که بهطور منظم در اندرکنش با یکدیگر قرار دارند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر دارای وابستگی متقابل میباشند. بنابراین ویژگی مهم اندرکنش این بازیگران این است که آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و بههم پاسخ میدهند. بدین ترتیب، نظام عبارت است از مجموعهای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و تنها زمانی تغییر میکند که تعداد بازیگران تغییر نماید یا هویت آنها دگرگون شود.
نظریه سیستمها System Theory:
واژه "System" در لغت بهمعنای دستگاه، سیستم، نظام، قاعده، دستگاه حکومت و ...
میباشد.(حقشناس، 1387، ص1699)
سیستم مجموعهای از اجزا و روابط میان آنهاست که توسط ویژگیهای معین، به هم وابسته یا مرتبط میشوند و این اجزا با محیطشان یک کل را تشکیل میدهند.(رضاییان، علی؛ 1375، ص27)
] مانند یک کارخانه یا بدن انسان. این اجزاء در راه تحقق یک هدف حرکت میکنند و یکدیگر را در جهت تحقق این هدف کامل مینمایند. البته در فارسی معمولا از واژه نظام بهعنوان معادل سیستم استفاده میشود.( زورق، محمدحسن؛ 1386، ص41)
نظریه سیستمها بهعنوان نوعی روششناسی علمی و نگرش به جهان میباشد که بر پایه بهکارگیری رویکرد سیستمی انجام میگیرد. لذا لازم است تا مراحل مختلف روششناسی علمی که منجر به ظهور تفکر سیستمی شده مورد بررسی قرار گیرد تا به فهم دقیقتر نظریه سیستمها نایل شد.
روابط بین الملل International Relations
مجموعه اقدامات و کنشهای متقابل واحدهای حکومتی و نهادهای غیر دولتی و همچنین روندهای سیاسی میان ملتها را روابط بینالملل میگویند.( جمالی، حسین؛ 1385 ، ص208)
نظریهپردازی درباره روابط بینالملل را میتوان تا یونان و هند باستان و سپس در قرون وسطی و دوران مدرن(از رنسانس تا دوران روشنگری و بعد از آن) دنبال کرد. البته عدهای که روابط بینالملل را بر اساس روابط میان واحدهای ملی تعریف میکنند، این پدیده و مطالعه آنرا به جهان "وستغالیایی"؛ یعنی از سال 1648 بهبعد نسبت میدهند. پایههای اساسی روابط بینالملل، بعد از پیدایش سیستم کشوری در اروپا در قرن هفدهم و بعد از قرارداد 1648 وستغالیا ریخته شد و با انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 تکامل یافت.(محکی، علی اصغر؛ 1380، ص190.)
پدیده روابط بینالملل در دهه سوم قرن بیستم، ابتدا بهعنوان یک رشته دانشگاهی در دانشگاههای آمریکا مثل هاروارد و کلمبیا و بعد از جنگ جهانی دوم شکل مشخصتری بهخود گرفت. دانشمندان این رشته چهارچوبهای مفهومی متفاوت خود را براساس مبانی فرانظری مختلف ارائه کردند. از اواخر دهه 1930، وجود تعارض در دیدگاههای نظری در این حوزه مورد توجه قرار گرفت و به یکی از مشخصههای پایدار رشته روابط بینالملل تبدیل شد.(مشیرزاده، حمیرا؛ 1385، ص1و2.)
برخی صاحبنظران، که تحت تأثیر متفکران علوم سیاسی و حقوقدانها قرار دارند، معتقدند که عناصر نظریهپردازی در این رشته، در آثار حقوقدانانی چون "گروسیوس"، "پوفندرف" و محققانی همچون "اراسموس"، "سالی"، "ماکیاولی"، "هیوم" "روسو" و یادداشتهای سیاستمدارانی مثل "بیسمارک" یافت میشوند.(قوام، عبدالعلی؛ 1384، ص4)
اینگونه از روابط(بینالملل) تا قبل از جنگ جهانی اول، اغلب بر کادر اروپایی استوار بوده و قدرتهای تعیینکننده جامعه بینالمللی، دولتهای بزرگ اروپایی بودند و عمدهترین مسائل آن عصر مثل "مستعمرات"، "جنگ و صلح"، "بلوکبندی و اتحادیهسازی"، "حل و فصل بحرانها" و "اقتصاد بینالملل" بستگی به اراده آنان داشت، اما بعد از جنگ جهانی اول زوال این ساختار آغاز شد و طی دو دهه، اروپا از دور خارج شد و نظم نوین دیگری بر جامعه بینالملل حکمفرما شد.(جمالی، حسین؛ ص17)
نظریهٔ عمومی سیستمها:
نظریهٔ عمومی سیستمها یا نظریهٔ سیستمهای عام (General systemstheory) به آن دسته از مفاهیم و ایدههای سیستمی و کلنگرانه نظر دارد، که میتواند کاربردهای عام در سیستمها و سامانهها داشته باشد.
ساختارنظام بین الملل:
مفهوم نظام بینالملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از مناسبات و فرایندهایی که میان مجموعهای از بازیگران درهمتنیده ایجاد شده است. این مفهوم بهویژه اشاره دارد به الگوهایی که از دل این مناسبات و فرایندها قابل تشخیص است.
این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاستها (انقلابی یا معتدل)، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دستهبندی( میزان قطبیشدن)، و سطح همکاری یا میزان توسعهی رژیمهای بینالمللی میباشد.( حاجی یوسفی، 1384، صص 23-22)
ویژگیهای نظام بینالملل
1- مهمترین ویژگی نظام بینالمللی این است که عنصر و عامل اصلی تشکیلدهنده و بهوجودآورندهی آن کشور است. با توجه به اینکه تصمیمگیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاستگذاری نقش تعیینکنندهای دارند.
2-خصوصیت دوم آن این است که گاهی محور و هستهی اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تاثیر خود قرار میدهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بینالمللی به شمار میآید.
3- خصوصیت سوم نظام بینالمللی ثبات یا عدم ثبات و یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول آن است. نظام بینالمللی وقتی ثابت است که عاملین و اجزاء متشکله نظام معلوم و مشخص بوده و رفتار و اعمال متقابل آنها قابل پیشبینی باشد.
وقتی که بعضی از شرکتکنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده و اعمال و کنش و واکنش آنها غیرقابل پیشبینی باشد، نظام بینالمللی غیرثابت است. این وضع معمولا وقتی روی میدهد که نظام بینالمللی جدیدی در حال تکوین باشد.(بهزادی، 1352، صص 52-51)
ساختار نظام بینالملل
بر اساس تعریف دسلر، ساختار نظام بینالملل عبارت است از قواعد و منابع. وى معتقد است قاعده در اصلىترین مفهومش "دریافت چگونگى عمل کردن یا ادامه دادن تحت شرایط خاص اجتماعى مىباشد". کوهن نیز در مطالعهی روابط بینالملل از اصطلاح "قواعد بازى" در روابط میان دولتها استفاده مىکند. وى قواعد بازى را نوعى زبان یا وسیلهی ارتباطى میان دولتها مىداند که داراى دستور زبان و ادبیات خاص خود است. از دیدگاه کوهن، قواعد بازى، با توجه به میزان صراحت یا عمومیت، پایدارى یا متغیر بودن، کاربرد جهانى یا محدود، تضعیف یا تحکیم موقعیت جغرافیایى و کاربرد آن در زمان جنگ و صلح متغیر است.
وى دربارهی رابطهی قواعد و حقوق بینالملل مىگوید: قواعد بر حقوق برترى دارند. حقوق یک مورد خاص از قواعد است، وقتى آنها با قواعد مخاصمه، نه با قواعد حقوقى، برخورد مىکنند، یک راهنماى عملى براى رفتار را ایجاد مىکنند. حقوق ذاتا با قواعد تباین ندارد، بلکه حقوق آن دسته از قواعد است که به میزانى از رسمیت دست یافته و به ثبات و پایدارى رسیده است. به همین دلیل وقتى اوضاع و احوال متحول مىشوند، ممکن است منسوخ گردیده و مقررات نرمشپذیرى با رسمیت کمتر جانشین آنها شوند.
ماکس وبر قوانین، مقررات و قراردادهاى اجتماعى را یک نوع قاعدهمندى و هنجار تلقى مىکند که بهصورت منطقى و هدفمند براى تإمین خواستهها و اهداف و منافع مردم تدوین مىشود. در این حالت مىتوان گفت، قواعد نقش هنجارهاى جامعهی ملى را در سطح بینالملل ایفا مىکند. مهمترین کارکرد قواعد، مىتواند جلوگیرى از مخاصمات، تسهیل همکارى مسالمتآمیز، تنظیم روابط میان دولتها و الگوى راهنماى کنش دولتها باشد. بر این اساس قواعد دربرگیرندهی محدودیتها و امکانات است؛ از یک سو، برخى از رفتارها را تحدید و تحریم مىسازد و از سوى دیگر، انجامدادن بعضى از رفتارها را تجویز و حمایت مىکند.
هالستى در بحث حقوق بینالملل معاصر و چگونگى تنظیم روابط میان دولتها دو دسته از قواعد را بیان مىدارد: حاکمیت، برابرى حقوقى، مصونیتهاى دیپلماتیک و عدم مداخله در امور داخلى کشورهاى دیگر، قواعد بنیادین این جامعه هستند؛ اما تعدادى قواعد کمتر رسمى نیز در این زمینه وجود دارد که دولتها روابط متقابل خود را چگونه باید هدایت کنند؛ این قواعد عبارتند از: ممنوعیتهاى مربوط به جنگ تجاوزکارانه، هنجارهاى نوظهور در خصوص مقابله با تروریسم بینالمللى و هواپیماربایى، جنبههایى از حقوق بشر، اصل تعیین سرنوشت خود و شاید نوعى اجماع در این مورد که نباید اجازه داد زشتترین اشکال نابرابر همچنان در جهان باقى بماند.
هنجارها نیز به ایجاد و برقرارى نظم بینالمللى یارى مىرسانند. واژهی (نُرم)، از زبان لاتین و یونانى، به معناى مقیاس است، به این مفهوم که هر جزئى که بخواهد در یک شبکهی کلىتر قرار بگیرد باید با آن شبکه (جور) و مقیاسش با آن متناسب باشد؛ بهعبارت دیگر، هنجار یا مفهوم مقیاس بهعنوان یک قاعدهی رفتارى عمل مىکند که نه فقط افراد براى انجام دادن کارها باید از آن پیروى کنند، بلکه رفتار کارگزاران با آن سنجیده مىشود.
هنجارها در برخى از موارد به قوانین حقوقى تبدیل مىشوند و خاصیت نهادى به خود مىگیرند و یا ناشى از آداب و رسوم هستند و یا ریشه در هر دو دارند. از دیدگاه کوهن، (هنجار یک اصل عمومى از حق رفتار است که طبق آن (یک) جامعه از کلیهی اعضاى خود انتظار دارد تا خود را با آن تطبیق و هماهنگ نماید): بهترین بیان هنجارهاى اساسى پنج اصل همزیستى مسالمتآمیز یا پنجاشیلا است؛ این پنج اصل عبارت است از (منع تجاوز دو جانبه، عدم مداخلهی دو جانبه در امور داخلى یکدیگر، برابرى و نفع دو جانبه، همزیستى مسالمتآمیز).
از دیدگاه مورگنتا سه نوع هنجار یا قاعدهی رفتارى را مىتوان بیان کرد: اخلاق، رسوم و قانون... . هر قاعدهی رفتارى دو عنصر دارد: فرمان و ضمانت اجرا. هیچ فرمان خاصى مختص هنجار خاصى نیست، (قتل نفس مکن) مىتواند فرمان اخلاق، رسوم یا قانون باشد، ضمانت اجراست که این سه نوع قاعدهی رفتارى را از یکدیگر متمایز مىکند.
بهطورکلى هنجارها را مىتوان بر حسب میزان آگاهى از هنجار، میزان درونى شدن هنجار، مدت زمان پایدارى و استمرار، تعداد افراد پیرو، میزان الزامى بودن و رسمى بودن تقسیمبندى کرد. با توجه به نظرهاى بیان شده، ساختار نظام بینالملل را مىتوان دربرگیرنده قواعد و هنجارها ذکر کرد که در شکلدهى به ساختار نظام بینالملل نقش اساسى را ایفا مىکند.( ستوده، 1386، ص 105)
نحوهی توزیع قدرت در نظام بینالملل بر اساس ساختار نظام بینالملل
ساختارهای سیاسی بر اساس سه مولفه تعریف میشوند:
1- اصل سازماندهنده (organizingprinciple)
2- تعیین کارکردهای واحدها یا اجزاء (differentiation functional)
3- توزیع توانمندیها (distribution ofcapabilities)
اصل سازماندهنده در جوامع داخلی، سلسله مراتبی و در نظام بینالملل آنارشی است؛ یعنی این نظام فاقد مرجع اقتدار مرکزی است. در نتیجه محیط بینالملل محیط خودیاری (self-help) است به این معنا که چون دولتی وجود ندارد که امنیت اعضا (دولتها) را تامین کند، همه فقط میتوانند به قدرت خود برای تامین امنیت تکیه کنند.
نظام هنگامی تغییر میکند که در این اصل سازماندهنده تغییر ایجاد شود؛ یعنی مثلا ساختار آنارشیک جای خود را به ساختار سلسله مراتبی بدهد. پس تا زمانی که آنارشی اصل سازماندهنده نظام است، تحولی در نظام بینالملل ایجاد نخواهد شد. بر خلاف تمایز کارکردی میان واحدهای تشکیلدهنده در جوامع داخلی که بر اساس تعیین کارکردهای اختصاصی برای واحدهای مختلف وجود دارد، در نظام ببنالملل چنین تمایزی وجود ندارد.
در نظام بینالملل توزیع توانمندیها در میان واحدها عامل تمایز آنهاست و تعیین میکند که هر یک تا چه حد از توانمندی لازم برای تامین امنیت برخوردار است یعنی اگر توزیع قدرت میان دو کنشگر پر قدرت باشد، نظام دوقطبی است و اگر قدرتهای بزرگ متعددی وجود داشته باشد نظام چندقطبی خواهد بود. با توجه به ثابتبودن آنارشی و عدم تمایز کارکردی واحدها، آنچه اهمیت دارد توزیع توانمندیهاست که تغییر در آن میتواند به معنای تغییر در ساختار نظام باشد. از آنجا که توزیع توانمندیها و تغییر در آن برای والتز اهمیت دارد، به تغییرات حاصل از آن که به شکل نظام های مختلف موازنه قدرت است میپردازد. او بر آن است که از میان انواع توزیع قدرت، ساختار دوقطبی باثباتتر است و در اینجا در مقابل مورگنتا قرار می گیرد که نظام چندقطبی همراه با یک عامل ایجاد توازن (balancer) را با ثبات تلقی میکند.
به نظر والتز، در نظام چندقطبی ائتلافها بر اساس منافع مشترک کوتاهمدت صورت میگیرد که این بیثبات است چون تعیین دوست و دشمن در آن دشوار میشود و تعداد آن هم آنقدر زیاد نیست که خیانت یکی به دیگر اعضای ائتلاف لطمه نزند. اما در نظام دوقطبی، میزان وابستگی متقابل نظامی میان دوقطب پایین است و نابرابری شدید در قدرت میان دو ابرقدرت از یک سو و دیگران (از جمله متحدان) از سوی دیگر، به این معناست که هر یک از دو ابر قدرت باید متکی به خود باشد نه به دیگران. (مشیرزاده، 1376، صص117-114)
سطوح نظام بینالملل
1- سطح نظام جهانی: شامل کلیهی دولتها و بازیگران بینالمللی شده و دربرگیرندهی جامعترین مجموعه از مناسبات در سطح بینالمللی است. مهمترین بازیگران زیر مجموعهی جهانی، قدرتهای بزرگ هستند.
2-سطح نظام مسلط: که فعالیتهای قدرتهای بزرگ و مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با متحدین آنها این سطح را به وجود میآورند.
3- سطح نظامهای منطقهای: که بر اساس عرصههای موضوعییا جغرافیا شکل میگیرد که هر نظام منطقهای دارای چند جنبهی اساسی است:
الف: نظام مداخلهگر: که شامل الگوی فعالیتها و مناسبات
قدرتهای بزرگ در یک منطقه میشود. به عبارت دیگر این نظام همان نظام مسلٌط ولی در چارچوب یک منطقهی خاص است.
ب: نظام مرکزی: یا الگوی فعالیتها و مناسبات دولتهای عمده در منطقه (مثل دولتهای عمدهی عرب در خاورمیانه) است.
ج: نظام مرکز - پیرامون: شامل فعالیتها و مناسبات کشورهای عمدهی مرکز با کشورهای عمدهی پیرامونشان در همان منطقه (مانند اعراب و اسرائیل) میباشد.( حاجی یوسفی،صص 24-23)
انواع نظامهای بینالمللی:
کاپلان از سه سنخ نظام بینالمللی که معادل تاریخی دارند نام میبرد که عبارتند از:
1- نظام دوقطبی سازشناپذیر،
2- نظام دوقطبی سازشپذیر،
3- نظام چندقطبی انعطافپذیر،
منظور از سازشپذیری و یا سازشناپذیری میزان تعصب دو قطب در جهت حفظ مواضع و منافع و یا بهطورکلی آنچه را مربوط به علایق ایدئولوژیکی و اقتصادی خود میدانند، میباشد. هرچه درجهی این تعصب کمتر باشد، نظام، سازشپذیرتر خواهد بود، طبیعتا عکس آن هم صادق است.
نظام دوقطبی سازشناپذیر شباهتهای بسیاری با نظام دوقطبی سازشپذیر دارد، ولی خصوصیت مهمی که باعث تمایز مدل سازشناپذیر از مدل سازشپذیر میگردد، این است که در مدل سازشپذیر تمامی کشورها اعم از کشورهای جهانسوم یا کشورهای اروپایی غربی و شرقی، به نوعی جذب یکی از دو قطب میشوند، مضافا بر این، خصوصیت سازشناپذیری نسبت به ایدئولوژی و امنیت که مختص نظام دوقطبی است، در سراسر جهان گسترش مییابد.
(ازغندی،1370، ص10)
کاپلان در جای دیگری شش نوع نظام بینالمللی را مشخص کرده است که عبارتند از: 1- توازن قدرت، 2- دوقطبی نامستحکم، 3- دوقطبی مستحکم، 4- جهانی، 5- سلسله مراتبی، 6- با حق وتوی واحدها.(سیفزاده، 1368، ص73 )
وی بر این نظر است که چهار نظام از نظامهای موجود عملا وجود ندارند و از دو نظام دیگر، یعنی موازنهی قدرت و نظام دوقطبی انعطافپذیر، میتوان با بهرهگیری از شواهد تاریخی نمونههایی را ذکر کرد: نمونهی کلاسیک موازنهی قدرت، در اروپای قرنهای هجدهم و نوزدهم وجود داشت و نظام دو قطبی انعطافپذیر، در نتیجهی دگرگونی در فرایند توزیع قدرت پس از جنگجهانی دوم بهوجود آمد.( قوام، 1372، ص38)
هالستی بر پایهی توصیفهای تاریخی، پنج نوع نظام بینالمللی را برمیشمارد: 1- سلسله مراتبی،2- پراکندگی قدرت،3- بلوک و پراکندگی قدرت،4- دو قطبی، 5- چند قطبی.( هالستی، 1383، ص151)
نظام بین الملل نوین:
نظام بینالملل فعلی، نظامی جهانی است. زمان و مکان دچار فشردگی شدهاند و همچنان دچار فشردگی میشوند. نظام بینالمللی معاصر آرایشی فرهنگی و سیاسی از زمان و مکان است. مکان، انتزاعی و تهی قلمداد میشود. در حوزهی امور نظامی و اقتصادی به نظر میرسد سرعت بر بعد مکانی غلبه یافته و از اهمیت دولت سرزمینی کاسته است. تغییرات جمعیتشناسی مثل همیشه هویتهای ملی ثابت را به چالش میکشد. شرکتهای فرامرزی چنان بزرگ و پیچیده شدهاند که قدرت بیشتر دولتها را برای تنظیم فعالیتهای خود این شرکتها محدود ساختهاند. مشترکات جهانی، مرزهای دولتهای ملی را درمینوردند.
به نظر میرسد حاکمیت هم بهواسطهی آرایشهای فرامرزی جایگزین و هم بهواسطه منتقل شدن آن به پیکربندیهای محلیتر و خرد اندیشتری که بر پنداشتهای قومی، مذهبی یا ملی پایه میگیرند، پشت سر گذاشته است. اما انگارش سیاسی غالب همچنان با دولت ملی که مرزهای سرزمینی آن امن و مقدس پنداشته میشود جوش خورده است. هنوز روشن نیست که همهی اینها برای سامان بینالمللی چه معنایی دربر دارد. برخی افزایش چندجانبهگرایی را مطرح میکنند.
دیگران کمک سازمانهای غیردولتی و جنبشهای اجتماعی را به جامعهی مدنی جهانی که بر اصول ساماندهی متفاوتی با نظام بینالملل موجود پایه میگیرد را برجسته میسازند و برخی دیگر هم از نو به دیدگاهی نوکانتی دربارهی مردمسالاری جهان میهن بازگشتهاند. که به موجب آن دولت به نفع نهادها و رویههای قضایی بینالمللی دچار افول میشود. روشن است که نظام بینالملل همچنان نظامی متشکل از دولتهای نو است هرچند کرانه و فضای آستانهای آن با سرعت و قاطعیت هرچه بیشتری در حال محدود شدن در مرکز است.( گریفیتس، 1388، صص 968-966)
نگرش سیستمی:
سیستم مجموعه ای از اجزاء و عناصر مرتبط با یکدیگر و تشکیل دهنده یک کل که به عنوان یک موجودیت تلقی می گردد.مجموعه ای است منظم از عناصر وابسته به هم که برای رسیدن به اهداف مشترک با هم کارمیکندمجموعه ای از دانش ها و باورهایی است که به صورت یک کل سازمان یافته اند، پیکره ای جامع و فراگیر از دکترین ها، عقاید و نظریه ها مانند مکتبهای فلسفی، مذاهب، دولتها و غیره
مبانی تفکر سیستمی
شامل برهان نظم و برهان علیت می شد ، همین معنای تفکر سیستمی در علم مدیریت مورد توجه است .مبانی تفکر سیستمی عبارتند از:
1- تصور ارگانیک:
به این معنا که در یک سیستم اجزا در تعامل با یکدیگر دیده می شوند و اگر در یک زیرسیستم مشکلی به وجود آید ، بر روی کل سیستم اثر گذار است و همچنین سیستم ها به صورت یک ارگانیسم زنده مدنظر قرار می گیرند. بعنوان مثال عملکرد سیستم بدن انسان(چو عضوی به درد آورد روزگار...دگر عضوها را نماند قرار). با این ویژگی یک دید افقی به سیستم ها وجود دارد و در جایی که لازم باشد ریز می شویم.
2- کل نگری:به این معنا که به سیستم ها به صورت یک کل نگاه کردن. بعنوان مثال درترکیب H2O ، این پدیده تنها به صورت آب مدنظر قرار می گیرد و دیگر به عناصر تشکیل دهنده آن (هیدروژن و اکسیژن) توجه خاص نمی گردد.
3- مدلسازی:به این معنا که برای شناخت کامل و جامع ، پدیده ها در ابعاد کوچک و ملموس به تصویر کشیده می شوند.
4- بهبود شناخت:به این معنا که با تفکر سیستمی می توان به بالاترین درجه شناخت که همان معرفت به پدیده هاست دست یافت. با تفکر سیستمی جهان بینی ما نسبت به شناخت سنتی و تک بعدی متحول می گردد.
تعریف مفاهیم تفکر سیستمی:
1- تفکر سیستمی :(System Thinking)نحوه نگرش جدیدی برای مطالعه پدیده های طبیعی به مثابه یک سیستم.
2- نظریه عمومی سیستمها :(General System Theory)به کارگیری تفکر سیستمی با توجه به مسائل رشد و تکامل
3- علم سایبرنتیک:(Cybernetics)به کارگیری تفکر سیستمی با توجه به مسائل کنترل و ارتباطات.
4- رویکرد سیستمی:(System Approach)به کارگیـری نظریه عمومی سیـستمها و علم کـنترل و ارتباطات در مسائل صنعتی و اجتماعی.
5- سیستم :(System)به مجموعه ای یکپارچه از اجزاء به هم پیوسته که با هم ارتباط تعاملی داشته و هدف خاصی را دنبال می کنند.
"سیستم"مجموعه ای از اجزاء و روابط میان آنها است که توسط ویژگیهای معین به هم وابسته و مرتبط می شوند و این اجزاء با محیطشان یک کلی را تشکیل می دهند.
6-محیط:(Environment) تعاریف متعددی از محیط شده است که از آن جمله اند:
هر آنچه غیر از سیستم را محیط گویند. مجموعه عواملی که بر هدف و عملکرد سیستم اثر داشته ولی سیستم بر آن کنترل ندارد.
ویژگی های تفکر سیستمی:کمک به مدیر در برخورد با یک مسئله و تقسیم آن به مسائل کوچک تر برای حل مسائل در محدوده ی کوچک تر و استفاده از یک قالب کلی راه -حل ها برای حل مسئله اصلی در نگرش سیستمی داشتن اهداف مناسب یک ضرورت است. در نگرش سیستمی بر همکاری عناصر سیستم با یکدیگر و نیز تعامل این عناصر تأکید شده است. بین سازمان و محیط تعامل وجود دارد. در نگرش سیستمی بر اطلاعات بازخور توجه زیاد شده است.
نظریه عمومی سیستم ها :در عمق تمام مسایل یک سری اصل و ضابطه موجود است که به طور افقی تمام نظام های علمی را قطع می کند و رفتار عمومی سیستم ها را کنترل می کند
اهداف نظریه عمومی سیستمها (به اعتقاد بولدینگ(
1- تعریف مفهوم سیستم و مفاهیم وابسته به آن
2- طبقه بندی سیستم ها و کشف قوانین سیستم ها به طور عموم و طبقات خاص از سیستمها به طور اختصاصی
3- ایجاد مدل هایی (با درجات مختلف عمومیت) از عملکرد، تحول و به طور کلی رفتار سیستم ها
ایجاد منطق و روشی مناسب برای بنیان گذاری تئوری های سیستمی خاص و نیز ایجاد مکانیسمی برای بررسی و حل مسائل مربوط به اهداف
تحولات متدولوژی (روششناسی) علم در تاریخ
در بررسی روند تاریخی تحول در شیوههای نگرش به جهان و متدولوژی علم در سطح جهان میتوان به سه رویکرد عمده اشاره کرد:
الف) کلگرایی اولیه؛
ب) جزءگرایی (منطق تجربی)؛
ج) منطق سیستمی؛
سومین مرحله کلنگری نوین است، منتهی نه کلنگری ذهنی و تقریبی بلکه کلنگری دقیق و هندسی. کلنگری در این مرحله جنبه کشف قانونمندیهای کلی را دارد که نقطه اوج آن کشف قوانین سیستمها یا نظریه عمومی سیستمها است.(زورق، محمدحسن؛ پیشین، ص46.)
تفکر سیستمی بر تغییر از نگرش مبتنیبر تفکیک علوم به حوزههای تخصصی و ریز، به نگرش مبتنیبر ترکیب یافتههای رشتههای گوناگون علمی تاکید دارد.(رضاییان، علی؛ پیشین، ص10.)
اسلوب تجزیهگرایی و مکانیستی تا اوایل قرن بیستم به مدت چند قرن تفکر غالب بود و علیرغم کاستیهایش در گسترش دامنه علوم در جامعه بشری نقش مثبت و ارزندهای داشته است. لیکن ضعف این نگرش وقتی عیان شد که این روش در تحلیل پدیدههای پیچیده جوامع انسانی عاجز و درمانده شد و به همین خاطر اسلوبهای نوین علمی از جمله کلگرایی یا نگرش سیستمی بهوجود آمد.
پیچیدگی روزافزون مسایل جهان و طرح مسایل جدید از یک طرف و عدم کفایت مدلهای مکانیستی و تفرقه در پیکر معرفت از جمله عواملی بود که باعث به وجود آمدن نظریه سیستمها شد. به زعم پیروان این نحله فکری جهان و همه موجودات و پدیدههای آن مرتبط به هم هستند و از یک روند کلی و عمومی حاکم پیروی میکنند. نگرش کلگرایی در چین، هند، ایران و یونان ریشهای تاریخی و دیرینه دارد. تفکر ارگانیستی که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت، ارگانیسم یا موجود زنده را کلی یکپارچه میداند که خاصیت اجزای آن در تمامیت و کلیت آن نهفته است. این تفکر ارگانیستی، پایه نگرش سیستمی قرار گرفت.(گلابی، سیاوش؛ پیشین، ص16.)
در واقع نگرش متفکران سیستمی به جهان، بر مبانی چهارگانه ذیل استوار است:
1- تصور ارگانیک؛ یعنی تصوری که ارگانیسمرا در مرکز طرح ادراک آدمی قرار میدهد.
2- کلنگری؛ یعنی هر پدیده بهمنزله موجودی زنده، دارای نظم، دارای روابط باز با محیط، خودتنظیم و هدفمند در نظر گرفته میشود و بهجای توجه به اجزای پدیدهها بر کلیت آنها تاکید دارد و بر آن متمرکز میشود.
3- مدلسازی؛ یعنی متفکر سیستمی سعی میکند که بهجای شکستن کل به اجزای قراردادی، ادراک خود از پدیدههای واقعی را بر پدیدههای واقعی منطبق کند.
4- بهبود شناخت؛ به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظامگرا درک کند که؛
الف) زندگی در یک سیستم ارگانیک و در فراگردی پیوسته، استمرار دارد.
ب) شناخت آدمی از یک کل، از طریق مشاهده فراگردهایی که درون آن به وقوع میپیوندند، بهدست میآید نه از طریق مشاهده اجزای آن کل.
ج) آنچه که فرد مشاهده میکند، خود واقعیت نیست، بلکه ادراک وی از واقعیت است.
البته تفکر سیستمی در تضاد با تفکر تحلیلی نیست، در واقع این دو روش مکمل یکدیگرند، نه جایگزین هم. با وجود این، همانگونه که متفکران سیستمی دریافتهاند مطالعه فراگردهای بههم پیوسته اجزای یک سیستم مفیدتر از تحلیل ریز آنهاست.(رضاییان، علی؛ پیشین، ص11.)
نگرش سیستمی در عین حال در درون خود نگرش تجزیهگرایی را نیز جای داده است لیکن از دیدگاه سیستمی تجزیه عناصر هر پدیده و تحلیل ویژگیهای آنها در کلیت و یکپارچگی سیستم و بررسی روابط پایدارشان با یکدیگر و با کل سیستم مورد نظر است نه جدای از کل پدیدهها و بهطور انتزاعی. (گلابی، سیاوش؛ پیشین، ص189.)
بنابراین هسته اصلی نگرش سیستمی این است که برای مطالعه هر پدیده باید کلیت آن را به مانند یک سیستم در نظر گرفت و مورد مطالعه قرار داد.
مفهوم نظریه عمومی سیستمها
لودویک فون برتالنفی، زیستشناس و متفکر اتریشی، مفهوم نظریه عمومی سیستمها را در طی سالهای 1930 و 1940 مدون کرد. وی که ازدیدگاه ارگانیستی به موجودات زنده مینگریست بهتدریج دریافت که این نظرگاه میدانی بس وسیع را دربر میگیرد و مفهوم ارگانیسم نیز خود مفهومی جهانشمول است. برتالنفی با تکیه بر آنکه ارگانیسمها، سیستمهای بازیهستند، یعنی با محیط اطراف خود تبادل مادهای دارند، خویشتن را از بستر علوم کلاسیک به مجراهای نوین فکری سوق داد.
به این ترتیب نظریه سیستمهای باز وی وسیلهای شد تا وی افکار خویش را اوج داده و محدوده آن را از زمینه علوم زیستی به شاخههای دیگر معرفت نیز گسترش دهد. ابداع نظریه عمومی سیستمها از فراوردههای گسترش چنین اندیشهای بوده است. رویکرد سیستمی که مکتب ارگانیستی و کلیگرایی را شامل میشده، نگرشی جامع به موجودیتها بوده و برعکس شیوههای فکری تجزیهگرایانه و اتمی جوینده حقیقت را از غرق شدن در بطن جنبه یا هستهای خاص از موجودیتها و پدیدهها به دور میداشته است.( فرشاد، مهدی، 1362، ص94)
بنابراین نگرش سیستمی میتواند در همه شاخههای علوم گسترش یابد.
هدف نظریه عمومی سیستمها کشف قوانین و نظم ذاتی پدیدههاست، از اینرو میتوان آن را سیالترین نظریه سیستمی بهشمار آورد، زیرا در چهارچوب نظری آن هیچ نظریه قاطعی ارایه نشده است.(رضاییان، علی؛ پیشین، ص15.)
بنابراین اندیشمندان معمولا بهجای تعریف مستقیم این نظریه، اصولی عمومی را که هر سیستم بهعنوان پدیده مورد مطالعه نظریه سیستمها دارد را ذکر کردهاند. اندیشمندان درباره اصول و ویژگیهای کلی زیر در مورد سیستمها اتفاق نظر دارند:
1- ارتباط و وابستگی متقابل؛ عناصر مستقل و غیرمرتبط هرگز نمیتوانند یک سیستم را بهوجود آورند.
2- کلگرایی؛ کلیتهای نظاممند را نمیتوان با تجزیه شناخت، بلکه آنها را بهعنوان یک سیستم میتوان شناخت.
3- هدفمندی؛ تعامل سیستمی باید نتیجتا به هدف یا اهدافی منتهی شود و نهایتا تعادل نوینی را به وجود آورد.
4- فرایند؛ همه سیستمها برای تحقق اهدافشان دروندادهای خود را تحت یک فرایند مشخص و معین به برونداد مبدل میسازند.
5- درونداد و برونداد؛ همه سیستمها دارای ورودی و خروجیاند. در سیستمهای بسته مثلا یکبار ورودی برای همیشه وارد سیستم میشود ولی در سیستمهای باز ورودیهای اضافی بهطور منظم از محیط دریافت میگردد.
6- فرسایش؛ در داخل همه سیستمها مقداری بی نظمی و تصادف وجود دارد که سبب فرسایش درونی آنها میشود.
7- قانونمندی و نظم؛ عناصر تشکیل دهنده یک سیستم بهگونهای منظم و قانونمند با یکدیگر در ارتباطند که اهداف آنها قابل تشخیص و تمیز است.
8- سلسلهمراتب؛ هر سیستم پیچیده از سیستمهای سادهتر تشکیل شده و خود جزیی از یک سیستم پیچیدهتر است (این سلسلهمراتب از دوسوی تا بینهایت ادامه مییابد).
9-تفکیک و تمایز؛ در سیستمهای پیچیده واحدهای تخصصی برای نقشهای ویژه وجود دارند و این ویژگی همه سیستمهای پیچیده است.
10- همپایانی و چندپایانی؛ سیستمهای باز راههای متفاوت و جانشینی برای تحقق اهداف خود در فرایند تبدیل درونداد به برونداد، فراروی خود دارند تا به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. با توجه به ویژگیهای فوق میتوان یک شرکت، بیمارستان یا یک دانشگاه را بهعنوان سیستم در نظر گرفت و آن را از ابعاد متعدد بررسی کرد.(زورق، محمدحسن؛ پیشین، ص60.)
ورود اندیشه سیستمی :
محققان در سده بیستم، اشکال مختلف نظریه سیستمها را بهکار بستند، و در این میان نظریه کارکردگرایی دیرپاترین و نیرومندترین آنها بود.(ادگار، اندرو و پیتر، 1387، ص276.)
مهمترین اندیشمندانی که در حوزه جامعهشناسی نگرش سیستمی را به خدمت گرفتند تالکوت پارسونز امریکایی و شاگرد آلمانی وی نیکلاس لومان بود.
تالکوت پارسونز؛
کارکردگرایی پارادایم مسلط در نیمه اول قرن بیستم بود. کارکردگرایی میکوشد تا هر نهاد مشخص اجتماعی و فرهنگی را در قالب پیامدهایی که برای جامعه بهمثابه کل دارد، تبیین کند. پیچیدهترین تفسیری که از کارکردگرایی در دست است حاصل کار تالکوت پارسونز است. وی از رویکرد سیستمی سود جسته و جامعه را بهعنوان یک سیستم در نظر میگرفت که دارای چهار پیشنیاز کارکردی است که برای بقاء به انجام آنها نیاز است. اول سازگاری با محیط بیرونی که وظیفه خردهسیستم اقتصاد است. دوم هدفجویی که به عهده خردهسیستم (نهاد) سیاسی است. سوم یکپارچگی که نظم درونی سیستم را حفظ میکند و به عهده قانون است. چهارمین نیاز حفظ الگو است که متضمن انگیزش اعضای سیستم برای انجام کارهایی است که از آنها خواسته میشود و به عهده خردهسیستم فرهنگی است.( . همان، ص18)
انتقاد اصلی از کارکردگرایی، بهویژه در تفسیر پارسونز، این است که بر حفظ و وجود تعادل، همسازی، همایستایی، ساختارهای نهادی پویا و غیره بیش از حد تاکید میکند و نتیجه اینکه تاریخ، فرایند، تغییر اجتماعی، تکامل هدایتشده درونی و غیره دستکم گرفته میشوند و دستبالا به عنوان (مفاهیم) انحرافی با ارزش منفی ضمنی ظاهر میگردند. بنابراین به نظر میرسد که این نظریه (کارکردگرایی) از نوع نظریههای محافظهکارانه و همنواگرانهای باشد که از سیستم (مثلا جامعه) بهگونهای که هست دفاع میکند و بهطور مفهومی تغییر اجتماعی را نادیده انگاشته و مانع آن میشوند. در حالیکه نظریه عمومی سیستمها، حفظ و وجود تغییر، نگهداری از سیستم و کشمکش درونی را به یکسان در هم میآمیزد و بنابراین میتوان آن را بهعنوان چارچوب منطقی مناسب در نظریه پیشرفته جامعهشناسی بهکار برد.(برتالنفی، لودویگ فون؛ پیشین، ص231.)
نیکلاس لومان (1988-1927)؛ انتقاد اصلی برتالنفی بر نظریه پارسونز، وجود درجههای متفاوت یکپارچگی بود (نه یکپارچگی دایمی بلکه یکپارچگی ضعیف یا قوی) که هسته اصلی تفکر نوکارگردگرایانی چون نیکلاس لومان شد. لومان یکپارچگی را فرایندی با ثبات دایمی نمیدانست تفاوتهای فردی منبعی دایمی برای ایجاد بینظمی در سیستم میباشد. یکپارچگی از طریق تعیین و بستن مرز بین سیستم و محیط آشفتهای که سیستم در آن قرار دارد بهدست میآید. لومان تعداد خردهسیستمها را بسیار بیشتر از چهار خردهسیستم پارسونزی میدانست. به نظر وی جامعه از تعداد بیشماری خردهسیستمهای کوچکتر مانند گروه، قشر و طبقه تشکیل شده است. لومان با ارایه مفهوم خودمرجعی معتقد است که سیستمها برای انجام وظایف و کارکردهایشان نیازی به مرجع و ابزاری بیرون از خود ندارند. هر سیستمی در درون خودش و بر اساس منطق درونی ارتباطیاش بینیاز به دیگر سیستمها قادر به ادامه حیات است و این مساله باعث تفکیک سیستمها از یکدیگر میشود. پیوند میان خردهسیستمها بهوسیله رسانههای نمادین حفظ میشود که در کل، انسجام سیستم را تامین میکنند، مثلا رسانه نمادین مالیات رابطه خردهسیستمهای اقتصاد و سیاست را برقرار میکند.(همان)
تئوری های سیستمی:
هگل در قرن نوزدهم میلادی، تئوری توسعه تاریخی خود را ارائه کرد و مارکس و داروین نیز در تحقیقات خود بر این نظریه ها تاکید کردند و یا تحت تاثیر آن قرار گرفتند. در واقع از اواخر دهه 1950 میلادی با نظریه گشتالت آغاز شده است که کلی به هم پیوسته و جدایی ناپذیر است. در این کل صفاتی است که در هیچ یک از اعضای تشکیل دهنده نیست. به عبارت دیگر گشتالت کلیت یک ارگانیسم را بیان می کند که حاصل جمع رفتارها است. بدین ترتیب زمانی که یک پیام ارتباطی وارد محیطی می شود، در یک فضای کلی قرار می گیرد و عناصر در آن فضاست که مفهوم خود را می یابند. حال اگر پیامی در محیطی خاص مورد توجه مخاطبان واقع نشود، پس باید به کلیه عناصر تشکیل دهنده آن مجموعه و کلیه عناصر موجود در شبکه های اجتماعی آن توجه شود و دلایل بی توجهی به پیام جست وجو شود. بدین ترتیب است که بخش توجه به سیستم ها و تئوری های سیستمی اهمیت می یابد. تئوری سیستمی ابتدا توسط آقای لودویک ون برتلانفی که یک زیست شناس بود، مطرح شد.
وی می گوید: سیستم مجموعه یی است از عناصر به هم پیوسته
که در جهت هدف معینی حرکت می کنند. یعنی متولد می شوند، رشد می کنند، به
بلوغ می رسند و به تدریج رو به زوال می گذارند و نهایتاً به نیستی می
رسند. نظریه سیستمی یک رشته مطالعات علمی است که در آن ساختار پدیده ها،
وابستگی اجزا، روش ها، معیارهای دائمی و موقتی، رابطه های درونی و بیرونی،
تاثیر های احتمالی و... مورد بررسی قرار می گیرند تا بتوانند اصول حاکم بر
اجزا را بسنجند.
از دیدگاه برتلانفی سیستم ها دارای چهار ویژگی هستند:
1- اجزای یک سیستم در یک کنش متقابل یا در تعامل با یکدیگر قرار دارند.
2- سیستم ها با محیط پیرامونی خود رابطه داده و ستانده دارند. یعنی از محیط تاثیر می پذیرند و بر محیط تاثیر می گذارند.
3- سیستم ها گرایش به نظم دارند یعنی وجود هر نوع بی نظمی
در سیستم، موجب از بین رفتن آن می شود. در واقع نظم در یک سیستم چسبندگی
یا پیوند بین عناصر سیستم را نشان می دهد. هر قدر این نظم محسوس باشد،
آنتروپی در سیستم منفی است.
4- سیستم گرایش به تعادل پویا دارد. یعنی نظم سیستم در یک
قلمرو تعادلی است که می تواند شکل گیرد. این تعادل می تواند تصاعدی یا
تنازلی باشد.
سیستم در درون خود خرده سیستم ها را نیز داراست که ممکن
است ترکیب این خرده سیستم ها، سیستم های کلانی را تشکیل دهد. به هرحال
رابطه های درونی اعضا، رابطه های محیطی، خرده سیستم ها، شبکه ها، درون
دادها و برون دادها، موجب حرکت به سوی تکامل سیستم می شود و در این مسیر
همسویی، همراهی، همفکری، همکاری و... راه های رسیدن به هدف را تسهیل می
کند. ارتباطات در چنین فضایی می تواند رشد یابد و به تکامل برسد. شرایطی
که در سیستم های بسته، هرگز محقق نمی شود.
از این نوع سیستم ها در تحلیل شبکه ها: تحلیل اکو
)EpisodicCommunication Channels inOrganization( : تحلیل روش های اجرایی و
تحلیل نقشه های ارتباطی در شبکه ها و تنظیم جریان اطلاعات استفاده می
شود.همچنین ممکن است از سوپر سیستم ها در کنترل، تحریف و حتی حذف برخی از
پیام ها نیز استفاده شود. در واقع از روش تحلیل اکو، امکان مونیتورینگ مسیر
پیام های خاص در یک سازمان نیز میسر می شود. از تئوری های نزدیک به نظریه
سیستمی می توان به نظریه اطلاعات و نیز نظریه سایبرنتیک اشاره کرد.
این
دسته از نظریه ها ما را در راه شناخت و درک وسیع و متنوع ارتباطات در
فرآیند های فیزیکی، بیولوژیکی، اجتماعی و رفتاری کمک می کنند.( روزنامه
اعتماد، شماره 1298 ،صفحه 8 )
نظریهی سیستمها(systems theory) ، نظریهای جامع و کلنگر است. از نظر برتالنفی ـ مؤسس این تئوری ـ سیستم عبارت است از تعدادی عنصر که با یکدیگر ارتباطهایی دارند. با تکیه بر این تعریف، سیستم موجودیتی است متشکل از عناصری مرتبط و متعامل که این ارتباط و تعامل، نوعی کلیت و تمامیت به آن میبخشد.
(فرشاد، مهدی، 1362، ص 43)
هنگامی که این تعریف را در روابط بینالملل به کار میبریم، از آن چنین قصد میکنیم:
«نظام بینالمللی از مجموعهای از واحدهای سیاسی مستقل (دولتها) تشکیل شده است که همواره در تعامل با یکدیگر به سر میبرند».(قوام، عبدالعلی؛ 1370، ص34)
از ویژگیهای برجستهی این نظریه، تطبیق و سازواری آن با نظام بینالمللی، منطقهای و ملی (داخلی) است؛ یعنی میتوان دنیا یا منطقهای از آن و یا یک کشور را به صورت « نظام یا سیستم» تصور کرد. مفهوم نظریهی سیستم، ابتدا در زیستشناسی، آنگاه در علوم رفتاری و در نهایت در علم سیاست و روابط بینالملل مطرح گردید. دانشمندان بیولوژی، چرخههای حیات در میان موجودات زنده را به «سیستم» تشبیه کردند. عالمان علوم اجتماعی با استفاده از این مفهوم، انسان و جامعه را به صورت یک سیستم به تصویر کشیدند و نظریهپردازان بینالمللی نیز مجموعهی دولتها و سایر بازیگران را به مثابهی سیستم در نظر میگیرند.
ریشهها و دانشمندان نظریهی سیستمها
اکنون ریشههای نظریهی سیستمها را باید در علوم بسیار متفاوتی جستجو کرد. لیلینفلد به حوزههای زیستشناسی، سیبرنتیک، و تحقیق عملیاتی اشاره کرده است. نظریهی سیستمها در علم سیاست از رشتههای اقتصادی، جامعهشناسی و سایر علوم اجتماعی هم تأثیر پذیرفته است. رشتهی تاریخ هم در این زمینه نقشی داشته است.( چیلکوت، رونالد؛ ، 1378 ، ص228)
انواع نظریهی سیستمها مشخصا از سه نویسنده متأثر بودهاند و هر سه نیز اصطلاح سیستم را به مفهوم کلان آن در سیاست مقایسهای به کار بردهاند. دیوید ایستون در کتاب «سیستم سیاسی» و سایر آثار خود مفهوم سیستم یا نظام سیاسی را همراه با دروندادها و بروندادها، تقاضاها، حمایتها، و بازخوران آن مطرح ساخته است. اساس مفهومپردازی وی در مورد سیستم را در مقالهی مشهور وی در سال 1957م میتوان مشاهده کرد. گابریل آلموند از انسانشناسان کارکردگرایی چون برانیسلاف مالینوفسکی و آ.آر.رادکلیفـبراون و جامعهشناسانی چون ماکس وبر و تالکوت پارسونز متأثر است. بهعلاوه، آلموند از آثار مربوط به نظریهی گروهها، مثل کتاب دیوید ترومن، نیز تأثیر پذیرفته است. ( چیلکوت، رونالد؛ ، 1378 ، ص36)
مسائل مفهومی تئوری سیستمها
برخی از مفاهیم و واژههای کلیدی برای تحلیل تئوری نظامها از اهمیت بیشتری برخوردارند که فراگیری آنها ضروری است. باید توجه داشت که چگونگی ارتباط بین این مفاهیم، بنیانهای تجزیه و تحلیل نظریهی سیستمی را شکل میبخشد. این مفاهیم عبارتند از:
1- ثبات و تعادل: هرچند این دو مفهوم، مترادف و به یک معنا نیستند؛ اما در یک رابطهی نزدیک و تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. ثبات به معنای پایداری و استمرار روابط میان متغیرهای سیستم میباشد که در مقابل آن، حالت عدم تعادل میباشد. یک نظام بیثبات به آسانی تعادل خود را از دست میدهد و نامتعادل میشود، در حالیکه نظامهای باثبات، یا دارای تعادل هستند و یا برای کسب یک سطح تعادل بالاتر تلاش میکنند. یکی از ویژگیهای سیستم، تلاش جهت حفظ تعادل یا دستیابی به سطح تعادل نوین میباشد.
2- کنش متقابل: تعادل یا کنش و واکنش، همواره در میان عناصر سیستم جاری و ساری میباشد. کارکرد هر سیستم به کنش متقابل اعضای آن بستگی دارد. به هر میزان کنش متقابل بیشتر شود، سیستم پیچیدهتر میگردد. با تشخیص روابط متقابل و چگونگی آن در میان عناصر متشکلهی نظام، میتوان وضعیت نظام را تحلیل کرد.
3-همبستگی: میان عناصر هر نظام، وابستگی متقابل وجود دارد که نشاندهندهی تأثیرپذیری آنها از یکدیگر است. این ارتباط سازمانیافته و پیوسته موجب میشود که واحدهای سازندهی نظام از درجهای از حساسیت و آسیبپذیری نسبت به هم برخوردار شوند. از اینرو، رفتار و کنش هر واحدی باید بر مبنای نقش و وظیفهای باشد که بدان واگذار شده است، زیرا در غیر این صورت باعث صدمه به عناصر دیگر میشود.
4- سازواری و انطباق: هر سیستمی دارای ظرفیت معینی است که قابلیت میزان پذیرش بار وارده به سیستم را نشان میدهد. بدین معنا که هر چه ظرفیت و قابلیت سیستم بیشتر باشد، میتوان انطباقپذیری بیشتری را از آن انتظار داشت. بر عکس، سیستمهای دارای قابلیت و ظرفیت کم، با ورود بار اضافی نمیتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، در نتیجه تعادل خود را از دست میدهند.
5- تحول و دگرگونی: از ویژگیهای مهم جامعهی انسانی و نظام بینالمللی، دگرگونیهایی است که هر روز حادث میشود. از آنجا که سیستم موجودات زنده پویاست و قابلیت پذیرش دگرگونی و هضم آنها را دارد، تا حدودی از استحاله و تغییر شکل نظام جلوگیری میشود. اما اگر میزان تحول بسیار زیاد و شدید باشد باعث فروپاشی سیستم میشود. این نوع دگرگونی را میتوان از تغییر نظام چندقطبی به دوقطبی یا دوقطبی به تکقطبی مشاهده کرد.( فرانکل، جوزف؛ 1372، ص 66)
عناصر و اجزی تشکیل دهندهی سیستم
هر سیستم یا نظام را دارای چهار عنصر اساسی میدانند که تجزیه و تحلیل سیستماتیک در مورد آنها صورت میگیرد. این اجزا عبارتند از:
1- نهاده (درونداده): عوامل و متغیرهایی که به سیستم وارد میشوند نهاده نام دارند. در یک نظام سیاسی، مجموعهها (تقاضاها) و حمایتها در این حوزه قرار میگیرند. نهاده در نظام بینالمللی عبارت از اقدامات، رفتارها و سیاستهای خارجی دولتهاست.
2- داده: برونداده یا ستاده به خروجی سیستم مربوط میشود. تصمیمات و خط مشیهای یک نظام داخلی در قبال تقاضاها و حمایتها، جزء دادهها محسوب میشود. در یک نظام بینالمللی، رفتار سایر بازیگران در مقابل سیاست خارجی یک دولت، دادهی نظام میباشد.
3- بازخور: ارزیابی هماهنگی یا ناهماهنگی بین نهادهها و ستادهها در فرایند بازخور مورد بررسی قرار میگیرد. چنانچه تصمیمات سیاستگذاران (ستادهها)، هماهنگ با درخواستهای مردم (نهادهها) باشد ، نتیجه بازخور مثبت میباشد، اما اگر سیستم اطلاعاتی به تصمیمگیرندگان منعکس کند که مردم ناراضی هستند، بازخور منفی است.
4- محیط داخلی و خارجی: محیط به مقتضیات و شرایطی اطلاق میشود که سایر عناصر متشکله در آن عمل میکنند. به عنوان نمونه، محیط ارزشی و فرهنگی که سیاستمداران در آن به تصمیمگیری میپردازند از این نمونه میباشد.( پالمر ، 1372، ، ص30-23)
اهداف سیستم
اهداف سیستم میتواند مراحل زیر را شامل شود:
1- رساندن اطلاعات صحیح در زمان و هزینهی مناسب.
2- بالابردن ضریب اطمینان تصمیمگیریها.
3- بالا بردن ظرفیت پردازش کارها.
4- بالا بردن سود.
5- افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها.( رضاییان علی؛ 1370، ص345)
به تعبیر دیگر، اهداف نظریهی عمومی سیستمها به عنوان دانشی میان رشتهای عبارت است از: ایجاد مدلهای تعمیمیافتهی سیستمها، تهیهی یک دستگاه منطقی ـ روش شناختی برای تشریح کارکرد و رفتار عنصر سیستمها، تنظیم نظریههای تعمیمیافتهی انواع مختلف سیستمها از جمله نظریههای پویایی سیستمها و فرایندهای کنترل.( سادوسکی، و. ن ، 1370، ص32)
پیش فرضهای نظریهی سیستمی
مهمترین پیشفرضهای تفکر سیستمی عبارتند از:( حقیقت، صادق، 1387، ص 225)
1- تبدیلناپذیری و استنباطناپذیری خواستههای یک سیستم از ویژگیهای عناصر آن.
2- وجود منشأ دگرگونی یک سیستم در چارچوب خودش.
3- غیرتاریخی بودن تحلیل یک سیستم.
4- قانونمندی هستی و امکان کشف آن.
5- امکان استفاده از روشهای طبیعی در علوم انسانی.
6- وجود اصل تعادل در پدیدهها.
7- عمومیت نسبت به سیستمهای مختلف.
8- تشابه سیستم زنده با ماشین .
9- سکولار دیدن وضعیت و سلسلهمراتبی بودن آن.
اصول نظریهی سیستمی
هرچند اصول نظریهی سیستمی ممکن است تا حدی با پیشفرضها تداخل داشته باشند، با اندکی تسامح میتوان اصول این نظریه را چنین دانست:
هدفمندی، کلگرایی، نظمیافتگی، سازشپذیری،همپایانی (رسیدن به نتایج یکسان با شرایط اولیه و ورودیهای مختلف)، وابستگی متقابل، تعامل و تفکیکپذیری (سیستم سلسلهمراتبی و پیداشدن زیرسیستمها برای هر سیستم). برتالنفی اصول نظریهی سیستمها را چنین تلخیص میکند: کلیت، جمعپذیری، مکانیزاسیون، تمرکز و سلسلهمراتب.( حقیقت، صادق، 1387، ص 225)
تئوری سیستمی و علوم سیاسی (تصمیمگیری سیاسی)
یکی از عمدهترین مسائلی که بر سر راه علوم سیاسی قرار دارد، یافتن واحدهای ثابت تجزیه و تحلیل به منظور فهم رفتار سیاسی بشر است. تئوری سیستمها، با مطالعهی سیستماتیک «واقعیت»های سیاسی و «محیط» پیرامون آن، مفاهیمی ارائه مینماید که محقق را در تجزیه و تحلیل یاری میدهد. بهعلاوه، به عنوان کمترین فایده، تئوری سیستمها به پژوهشگر کمک میکند تا اطلاعاتی که به عنوان دادههای مهم جمعآوری کرده است توصیف نماید. این کارکردها راه را برای ایجاد یک تئوری عمومی هموار میسازد. مفاهیمی که در بالا آوردیم، به صورت تحلیلی، دو بخش مهم از زندگی سیاسی را تعریف مینمایند:
1- انواع فعالیتهایی که در سیستم سیاسی جریان دارد و ما آنرا کارکرد (وظیفه) مینامیم.
2- مسیر و روشی که فعالیتهای مزبور از طریق آن به انجام میرسد، یعنی فرایند.
پس در واقع، سیستم سیاسی شامل ساختار (نحوهی ارتباط و پیوستگی کارکردها) و فرایند زندگی سیاسی است. بدینترتیب تجزیه و تحلیل فرایندها و ماهیت و شرایطی که در آن پاسخهای سیستم به منظور جذب و هضم کارکردها بروز مینماید مسئلهی اساسی تئوری سیاسی است که در این راستا میبایست به نکات زیر توجه کرد:
1- فرض این نگرش آن است که کنشها و واکنشهای سیاسی در جامعه (چه داخلی و چه بینالمللی) در مجموع یک «سیستم رفتار» را تشکیل میدهد.
2-سیستم سیاسی در خلأ واقع نیست، بلکه به وسیلهی محیطهای فیزیکی، بیولوژیکی، اجتماعی و روانشناختی احاطه شده است. بدون در نظر گرفتن محیطهای مزبور نمیتوان رفتار یک سیستم سیاسی، به منظور باقی ماندن در شرایط ثبات و تغییر را درک نمود.
3- به عنوان نتیجه یا لازمهی نکتهی دوم، سیستم سیاسی یک سیستم باز میباشد؛ اجزاء سیستم سیاسی در شرایطی که وقایع و تأثیرات برآمده از محیط کل به وجود آوردهاند، باید عمل کنند.
4- مشاهدهی سیستم مقاوم و باقی (با توجه به وجود عوامل مخرب محیطی) بدان معناست که سیستمهای مزبور قدرت ایستادگی در برابر آشفتگیها را دارند و میتوانند خود را با شرایط موجود وفق دهند. این عمل توسط مکانیزمهایی صورت میپذیرد که طی آن، سیستمهای باقی، رفتار خود را تنظیم میکنند و در صورت لزوم ساختار داخلی و حتی اهداف خویش را تغییر میدهند.( خوشوقت، 1375، ، ص 32-31)
انواع سیستم های بین المللی از بعدساختاری:
ساختار به عنوان بیان کننده نحوه توزیع قدرت بین واحد ها وعنصر شکل دهنده سیستم بین الملل،مهمترین متغیر در شکل گیری انواع سیستم ها در عرصه روابط بین الملل به شمار می آید بر این اساس با بهره گیری از دیدگاه کاپلان می توان سیستم های زیر را مطرح ساخت.
1-سیستم های بین المللی دو قطبی انعطاف پذیر
2- سیستم های بین المللی دو قطبی انعطاف ناپذیر
3- سیستم های چند قطبی موازنه ی قوا
4- سیستم های سلسله مراتبی هژمونیک دستوری و دموکراتیک
5- سیستم با حق وتو واحد ها
6- سیستم های بین المللی یونیورسالیستی
1-سیستم های بین المللی دو قطبی انعطاف پذیر:
سیستم های بین المللی دو قطبی منعطف از جمله سیستم هایی است که در مراحلی از فرایند سیستم بین الملل یعنی بعد ازجنگ جهانی دوم پا به عرصه وجود نهاده استسیستم مذکور از بعد مدل فیزیکی و ساخت شناسی به دوخوده ساخت مسلط و برترتقسیم میگرددهر کدام از خرده ساخت ها تنها در برگیرنده یک قدرت برتر سیستمی است.
قدرت مذکور برای خود گستره ژئو استراتژیکی را تعریف میکند که میتوان از آنها به عنوان ساخت ها یا سیستم های تابعه یاد کرد به عبارتی ساخت اولیه سیستم از دو بخش ژئو استراتژیک تشکیل شده است که هرکدام برای خود دارای رهبری مشخص میباشند علاوه برآن بخش های ژئوپلتیک نیز بخش منسجمی را تشکیل نمی دهند بلکه هرکدام از آنه از گستره های متمایزی تحت عنوان حوزه های ژئوپلتیک شکل یافته اند که هرکدام دارای اهمیت معینی می باشند.
2-سیستم دو قطبی انعطاف ناپذیر:
سیستم مذکور فاقد سابقه تاریخی است اما کاپلان آنرا به عنوان یکی ازسیستم های احتمالی مطرح مینماید این سیستم شباهت های زیادی باسیستم دوقطبی انعطاف پذیر دارد اما فاقد بازیگران غیر بلوکی است به عبارتی تمامی واحد های سیستم بین الملل عضو یکی از بلوک ها محسوب میشوند و جایی برای اعمال کارکرد سازمان های بین المللی وجود ندارد.در این سیستم رهبران بلوک ها سیطره بیشتری بربلوک خود اعمال مینماید.
قواعد اصلی سیستم مذکور ، هر کدام از بلوک ها را به اتخاذ سیاست های توسعه طلبانه مجاز می داند و در این نوع سیستم ها نیز هیچ محدودیتی از طرف کارگزاران غیر بلوکی بر انها وارد نمی شود بنابراین سیستم با درجه بالایی از تنش روبروست و می تواند بی ثباتی های متعددی را در درون خود داشته باشد.
3-سیستم توازن قوا:
سیستم های بین المللی توازن قوا ، در زمانی تحقق می یابند که قدرت های بزرگ چندی در رقابت به سر برند . اصولا حفظ توازن قوا دارای چند کارکرد تاریخی است که از اهداف مهم مورد نظر اعضا و کارگزاران اصلی سیستم مذکور نیز به حساب می ایند گه این کارکردها عبارتند از :
1-جلو گیری از تبدیل سیستم ه یک امپراتوری عالمگیر
2-حفظ استقلال دولت های واقع در مناطق خاص
3- حفظ وضع موجود
4-فراهم ساختن محیط مساعد برای کارکرد نهادهایی که در جهت ایجاد نظم تلش می کنند
-جلوگیری از تبدیل سیستم به امپراتوری
-ایجاد محیط مناسب در سیستم (فرهادقاسمی ،1384،ص251)
4-سیستم با حق وتوی واحد ها :
سیستم حق وتوی واحدها بر اساس نگرش کاژلان به قدرت تخریبی سلاح های اتمی و بازدارندگی هسته ای شکل می گیرد. در سیستم مذکور وضعیت ها بسی در نهایت درجه خود مشاهده می شود و اصولا تنها در یک وضعیت است که سیستم می تواند به حیات خود ادامه دهد و ان این است که هر بازنگری قادر به نابودی بازیگر رقیب باشد و در عین حال نیز نتواند از نابودی خود هم جلوگیری کند .
5- سیستم سلسه مراتبی :
سیستم های هژمونیک :سیستم های سلسه مراتبی بیانگر وجود یک دولت جهانی غیر رسمی می باشند.سیستم بر تمامی ابعاد فعالیت سیاسی اعمال کنترل می نماید .
خرده سیستم های سرزمینی حداقل اهمیت را دارا می باشند .گروه بندی های سیاسی مهم صرفا از ویژگی گارکردی برخوردار ند به عبارتی سیستم سلساه مراتبی ،سیستم های سیاسی است که مستقیما بر افراد بشری اعمال می گردد البته ممکن است سطوحی از سازمانها و نهادهای میانی نیز وجود داشته باشند .با این وجود بازیگران ملی نقش و کارکرد اولیه خود را در انتقال قواعد سیستم بین المللی از دست می دهند .
6- سیستم یونیور سالیستی :
سیستم یونیور سالیستی به عنوان نمونه ای که فاقد سابقه تاریخی است از دیدگاه کاپلان می توان ان را با یک کنفدراسیئن جهانی شبیه سازی کرد .در این سیستم حوزه صلاحیتی اعضا به صورت دقیق تعیین خواهد شد. در حقیقت سیستم مذکور دارای سیستم تابعه سیاسی رسمی است که وظیفه هدایت و رهبری سیستم جهانی را بر عهده دارد و تخصیص ارزشها توسط این خورده سیستم انجام می گیرد .
قواعد اصلی سیستم مذکور را می توان به گونه زیر ترسیم نمود
1- تمامی بازیگران برای افزایش پاداش ها و دسترسی بیشتر به امکانات تلاش می نمایند
2- در همان حال برای افزایش بازدهی سیستم نیز تلاش می کنند ، اگر بین این دو تعارض رخ دهد قاعده دوم بر اولی فائق خواهد امد
3- عدم توسل به زور برای دستیابی به اهداف
4- بازیگران تصمیمات را براساس منافع سیستم اتخاذ خواهند کرد
.( عامری ،1381،ص 184،)
راسل اکاف (صاحبنظر سیستم ها)
سیستم مجموعه ای است از دو یا چند عنصر با شرایط سه گانه ذیل:
رفتار هر یک از عناصر، کل را متأثر می سازد.
رفتار هر عنصر و تأثیر آن بر کل با دیگر عناصر وابستگی متقابل دارد.
تأثیر سیستم های فرعی بر روی مجموعه و بی توجهی به اثر عناصر و اجزاء به طور مستقل یا مجزا .
طبقه بندی بولدینگ از سیستم ها (براساس میزان پیچیدگی)
1- سطح ساختارهای ایستا این سطح، سطح چهارچوبها نیز نامیده می شود
مانند: نقشه زمین یا نمودار سازمانی
2- سطح سیستمهای متحرک ساده:
سطح ساخت گونه ها و حرکات از پیش تعیین شده
مانند: حرکت دوچرخه و موتورها و منظومه شمسی (بیشتر علوم فیزیک شیمی اقتصاد
3- سطح سیستمهای سایبرنتیکی کنترل های خودکار و خود تنظیم
مانند: ترموستات و موشکهای قاره پیما
4- سطح سیستمهای باز، خود کفا و قادر به تولید مثل مرز جدایی موجود زنده از جماد نظیر سیستمهای یاخته ای یا سلولی
5- سطح سیستمهای تکاملی رستنی، نظیر گیاهان تقسیم کار بین سلولها، مراحل مشخص تکوینی
6- سطح سیستمهای حیوانی سیستمهای برخوردار از تحرک و خودآگاهی، دارای گیرندهای اطلاعاتی و قدرت تعبیر وتفسیر و واکنش مناسب
7- سطح سیستمهای انسانی خودآگاه، توان کسب خودآگاهی، هدف جو، کمال جو، آرمانی
8- سطح سیستمهای اجتماعی جزو پیچیده ترین سیستمهای شامل سیستمهای سازمانی
9- سطح سیستمهای ماوراء الطبیعه، نمادی و مجرد دنیای ناشناخته ها انسان از طریق دانش نتوانسته به آن راه یابد مانند: مرگ، روح و. . .
سیستم های فیزیکی و سیستم های ادراکی
سیستم فیزیکی (Physical System) از منابع فیزیکی تشکیل شده است. مانند سازمان
سیستم ادراکیConceplualSystcmاز منابع اداراکی (داده ها و اطلاعات) استفاده می کند تا سیستم فیزیکی را ارائه نماید.
در واقع اهمیت سیستم ادراکی به دلیل ارائه سیستم فیزیکی است.
نقد و بررسی محدودیتهای این نظریه
1- راپوپورت معتقد است نظریههای عمومی سیستمها بیشتر شامل یک نگرش (جهانبینی) یا یک روششناسی است، تا یک نظریه به مفهومی که در علم به این اصطلاح داده میشود.
2- کاوز برای اولینبار در سال 1968م نوشت نظریههای عمومی سیستمها در واقع یک نظریهی برین است. پیاژه هم میگوید: ساختارگرایی در کل یک روش است، و نه یک آیین و وقتی که تا اندازهای آیینی میشود به آیینهای بسیاری میانجامد. پس چون روشی است با تمام روشهای دیگر پیوند برقرار میسازد و آنها را نیز شامل میشود.
3-برخی معتقدند در نظریهی سیستمها نوعی تناقض فلسفی وجود دارد؛ چرا که توصیف سیستم مشروط به توصیف اجزا ریزتر و درشتتر است، بنابراین نوعی توقف کل بر جزء و جزء بر کل در آن دیده میشود.
4- به نظر میرسد نظریهی سیستمی را میتوان تنها از باب استعاره، در خصوص یک اندیشه یا نظام اندیشهای به کار برد.( حقیقت، سیدصادق؛ پیشین، صص233-230)
نتیجه گیری :
از جمله موضوعات مهم در حوزه نگرش سیستمی به روابط بین الملل، شکل گیری انواع سیستم های بین المللی است.
که بر اساس پارامترهای سیستمی و نگرش های مختلف در روابط بین الملل ، سیستم های متمایزی پا به عرصه وجود می نهنداز جمله مهمترین پارامترهای موثر در شکل بخشیدن به سیستم های مختلف ،عناصر ساختار و فرایند واحدها است که هر کدام سبب ساز سیسیتم های متفاوتی هستند . برداشت نظام سیستمی دارای چند عیب یا اشکال است بزرگترین اشکال ان این است که پیروان ان معمولا بیش از ان که به روابط بین الملل انچنان که هست توجه داشته باشند ، به ارمان بنیاد گذاشتن یا بر پا ساختن یک نظام بدون عیب و نقصی گرویده اند که فقط در اندیشه انان وجود داشته است .
ایراد دیگر ان در این است که به عوامل روانی ، اجتماعی و گاه حتی اقتصادی و سیاسی ، که می تواند در روابط بین الملل اهمیت فراوانی داشته باشند توجه کافی مبذول نمی دارند .گذشته از از اینها برداشت نظام سنجی اطلاعات کافی درباره عوامل موثر در تصمیم گیری که در واقع تعیین کننده هدف های سیاست خارجی کشورها می باشند ، در اختیار تصمیم گیران سیاست خارجی نمی گذارد به سخن دیگر در این برداشت توجه کافی به محیط سیاسی که خود به وجود اورنده نظام های بین المللی و تعیین کننده ی هدف های ملی و راهنمای رفتار متقابل کشور هاست ، نمی شود .
به علاوه برداشت مزبور جواب گوی مسائل تازه پیشرفت های اقتصادی چون توسعه صنایع و فنون و غیره که در جهان امروز سیاست مدران با ان رو به رو هستند نیست.
اصــــول روابــــط بیــن المــلل
ر |
عنوان نظریه |
نظریه پردازان |
مبنای روابط بین الملل |
اهداف |
1 |
لیبرالیسم |
کانت- ویلسون- نورمن آنجل |
دیپلماسی آشکار.ایجادسازمانهای بین المللی. |
پرهیزاز جنگ و برقراری صلح پایدار |
2 |
واقعگرایی |
توسیدید.ماکیاول.هابز. ای.اچ.کار. مورگنتا |
1- شهوت انسان جهت دشمنی و تخریب2- دستیابی به قدرت |
امنیت. سیاست. مناقشه وجنگ |
3 |
رفتارگرایی |
بول- فینگن آژانسهای دولتی وخصوصی آمریکا |
روش شناسی یا متدولوژی (فرمول بندی)کردن اصول روابط بین المللی همانند علوم طبیعی |
وضع قوانین در روابط بین الملل جدای از ارزشها ( اخلاقیات) |
4 |
نو لیبرالیسم |
هاوس- رابرت کوهن – جوزف نای |
پیشرفت وتحول ، روشهای جدید علمی در تئوریها ردآرمانگرایی |
همگرایی بین المللی |
5 |
لیبرالیسم جامعه شناختی |
کارل دویچ |
ارزشهای مشترک( بازرگانی.ارتباطات. تحولات فرهنگی) |
همگرایی باتفسیرعلمی |
6 |
لیبرالیسم وابستگی متقابل پیچیده |
رابرت کوهن – جوزف نای |
تعاملات مختلف فراملی (ارتباطات شرکتهای بازرگانی) |
روابط سیاسی.ارتباطات فرا ملی بازرگانی. بدون وجود سلسله مراتب |
7 |
لیبرالیسم نهادگرا |
رابرت کوهن- اوران یانگ |
رژیم و نهادهای بین المللی، همکاریهای بین المللی مانند WTO |
حل مشکلات مشترک بین المللی |
8 |
لیبرالیسم جمهوری خواه |
میکائیل دویل |
حل مناقشات.ارزشهای مشترک.همکاریهای اقتصادی |
توسعه منطقه صلح |
9 |
نو واقعگرایی |
کنث والتز |
وجود ساختار، مبتنی برهرج ومرج.عدم وجود دولت جهانی. واحدهای همسان بین المللی (حالتهای قانون مانند) |
وجودساختار،جهت دهنده قدرت وامنیت بین المللی است. |
10 |
جامعه بین المللی ( مکتب انگلیس) |
مارتین وایت. هدلی بول |
اصول روابط بین الملل مبتنی بر ( سیاست.قدرت وحقوق) |
منافع ملی و انجام وظیفه بین المللی |
11 |
اقتصاد بین المللی : IPE |
کارل مارکس.گوندر فرانک.والراشتاین |
روابط اقتصادی نابرابر بین دولتها توسعه یافته وتوسعه نیافته |
امکان برابری اقتصادی |
فهرست منابع:
1- جمالی، حسین؛ تاریخ و اصول روابط بینالمللی، قم، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1385، چاپ پنجم، ص208.
2- محکی، علی اصغر؛ رسانههای جهانگستر و روابط بینالملل، فصلنامه پژوهش و سنجش، تهران، 1380، ش 25، ص190.
3- مشیرزاده، حمیرا؛ تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، سمت، 1385، چاپ دوم، ص1و2.
4- قوام، عبدالعلی؛ روابط بینالملل نظریهها و رویکردها، تهران، سمت، 1384، چاپ اول، ص4.
5- حقشناس، علیمحمد و همکاران؛ فرهنگ معاصر انگلیسی فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، 1387، ص1699.
6- رضاییان، علی؛ تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم، تهران، سمت، 1375، ص27.
7- زورق، محمدحسن؛ ارتباطات و آگاهی (مفاهیم، مبانی و روشها) تهران، انتشارات دانشکده صدا و سیما، 1386، جلد اول، ص41.
8- گلابی، سیاوش؛ توسعه منابع انسانی ایران، جامعهشناسی توسعه ایران، تهران، فردوس، 1369، ص14.
9- فرشاد، مهدی؛ نگرش سیستمی، تهران، امیرکبیر، 1362، ص94.
10- برتالنفی، لودویگ فون؛ مبانی، تکامل و کاربردهای نظریه عمومی سیستمها، کیومرث پریانی، تهران، تندر، 1366، ص230.
11- ادگار، اندرو و پیتر، سجویک؛ مفاهیم بنیادی نظریه فرهنگی، مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران، آگه، 1387، ص276.
12- قوام، عبدالعلی؛ اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران، سمت، 1370، چ اول، ص34
13- چیلکوت، رونالد؛ نظریههای سیاست مقایسهای، ترجمهی وحید بزرگی و علیرضا طیب، تهران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، 1378، چ دوم، ص228
14- فرانکل، جوزف؛ نظریهی معاصر روابط بینالملل، ترجمهی وحید بزرگی، تهران، نشر اطلاعاتی، 1372، چ اول، ص 66
15- پالمر، مونتی؛ اشترن، لاری؛ و گالیل، چارلز؛ نگرشی جدید به علم سیاست، ترجمهی منوچهر شجاعی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372، چ اول، ص30-23
16- رضاییان علی؛ تجزیه و تحلیل و طراحی سیستمها، تهران، چ اول، 1370، ص345 و همچنین ر. ک: فرشاد، مهدی؛ پیشین، ص101
17- سادوسکی، و. ن؛ نظریهی سیستمها: مسائل فلسفی و روان شناختی، تهران، چ اول، 1370، ص32
18-. حقیقت، صادق؛ روششناسی علوم سیاسی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، چ دوم، 1387، ص 225
19- خوشوقت، محمدحسین؛ تجزیه و تحلیل تصمیمگیری در سیاست خارجی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1375، چ اول، ص 32-31
20- حاجی یوسفی، امیرمحمد؛ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پرتو تحولات منطقهای (2001-1991)، تهران، وزارت امورخارجه، چاپ دوم، 1384، صص 23-22
21- بهزادی، حمید؛ اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی، تهران، انتشارات دهخدا، بیتا، 1352، صص 52-51
22- ستوده، محمد؛ تحولات نظام بینالملل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم، چاپ دوم، 1386، ص 105
23- مشیرزاده، حمیرا؛ تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1376، صص117-114
24- ازغندی، علیرضا؛ نظام بینالملل بازدارندگی و همپایگی استراتژیک، تهران، نشر قومس، چاپ اول،1370، ص10
25- سیفزاده، حسین؛ نظریههای مختلف در روابط بینالملل، تهران، نشر سفیر، 1368، ص73
26- هالستی، کی .جی، مبانی تحلیل سیاست بینالملل، ترجمهی بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، 1383، ص151
27- گریفیتس، مارتین؛ دانشنامهی روابط بینالملل و سیاست جهان، ترجمهی علیرضا طیب، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1388، صص 968-966
28- حسین سیف زاده ،اصول روابط بین الملل الف و ب ، تهران ، انتشارات میزان ، 1380
29- هوشنگ عامری ، اصول روابط بین الملل ، تهران ، انتشارات اگاه ، 1381
30- فرهاد قاسمی ، اصول روابط بین الملل ، تهران ، انتشارات میزان، 1384