روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

نگاهی به تاریخ عراق


 

 

 

Ø                تاریخ و جغرافیای عراق

Ø    پیشینه تاریخی روابط ایران و عراق

Ø    بخش سوم:معاودین و روابط ایران و عراق

Ø    بخش چهارم:وضعیت کنونی مهاجرین عراقی در تهران

 

3-1. نگاهی به تاریخ و جغرافیایی عراق

کشور عراق، در آسیای غربی، با مساحت 522/437 کیلومتر مربع می‏باشد. (احمدی، 1384) جمعیت این کشور، در سال 1921 م 2750000 و در سال 1937 بالغ بر 3940000 نفر و در سال 1957 بیش از 6496000 و رسال 1970، 9440000 نفر بوده است. (فولادزاده، 1369: 16) در سال2006 عراق حدود 25 میلیون نفر جمعیت داشته است. (احمدی، 1384: 21)

پایتخت عراق بغداد است که پس از تهران بزرگترین پایتخت در جنوب غربی آسیا می‏باشد. این کشور از شرق به ایران از شمال به ترکیه، از غرب به سوریه و اردن، از جنوب به عربستان سعودی، کویت و خلیج فارس محدود می‏شود. (المنجد، م 1973: 458)

هرچند محصور در خشکی نیست اما تنها بین 15 تا 40 کیلومتر با خلیج فارس مرز دریایی دارد. (احمدی، 1384: 21)

تقسیمات کشوری عراق، عبارت از 16 استان است که به ترتیب عبارتند از: نینوی، ذهوک، اربیل کرکوک، سلیمانیه، دیالی، بغداد، انبار، واسط، کربلا، بابل، قادسیه، المثنی، میسان، ذی‏قار، بصره. مهمترین شهرهای آن عبارتند از: بغداد، بصره، موصل، کرکوک، نجف، کربلاء. (المنجد، 1973: 459) درة رودهای دجله و فرات از عناصر اصلی طبیعت عراق‏اند که از کوه‏های آناتولی ترکیه سرچشمه می‏گیرند. دجله به طور مستقیم وارد عراق می‏شود اما فرات ابتدا به سوریه رفته آنگاه به عراق سرازیر می‏شود. (احمدی، 1384: 21) از منظر ترکیب جمعیت 75 درصد عرب و باقی را ترکها و کردها به اضافه اقلیتهای قومی و مذهبی دیگر تشکیل می‏دهند، مانند: کلدانیها، آشوریها، یزیدیون، صائبیها، یهودی‏ها، مسیحی.

اسلام دین رسمی کشور است و بیشتر مردمان این دیار شیعه مذهب‏اند. (برخی منابع جمعیت شیعه را 65 الی 70 درصد و برخی دیگر بیش از 75 درصد تخمین زده‏اند. سلیم مطر علت این اختلاف را در شمارش یا عدم شمارش جمعیت‏ کردهای عراق می‏داند. شیعیان عراق به ترتیب جمعیت به سه گروه قومی تقسیم می‏شوند: عرب‏ها، کردها، ترکمان‏ها .)

(مطر، 1383: 358  )

در حال حاضر سه زبان عربی، کردی و سریانی در عراق گویشور دارد. و میراث دینی عراق شامل: اسلام، مسیحیت، مانوی‏ها، بابلی‏ها و صائبی‏هاست.

گروه‏های قومی ساکن در عراق عبارتند از: سومری‏ها، بابلی‏ها، آرامی‏ها، کردها، ترک‏ها و عرب‏ها بعلاوه گروه‏های کوچک هندی‏ها، آفریقایی‏ها و قفقازی‏ها نیز در عراق زندگی می‏کند. (مطر، 1383: 359)

سرزمین عراق، عموماً به سه منطقه جغرافیایی تقسیم می‏شود: 1. مناطق رسوبی. 2. مناطق صحرائی 3. مناطق کوهستانی؛ متناسب با تقسیمات جغرافیایی دارای سه نوع آب و هواست: معتدل، گرم و صحرایی، مرطوب.

محصولات کشاورزی این کشور عبارتند از: گندم و جو، برنج، سبزیجات، میوه‏جات و 454 نوع خرما. عراق از لحاظ تنوع خرما و تعداد نخل‏ها مقام اول را در جهان داشت اما صدام طی سیاستهای نابودگرانه‏ی خود بیش از 2 میلیون نخل را در عراق سربرید و همین باعث شده که در حال حاضر تنها توانایی تأمین نیاز داخلی خود را داشته باشد.

نفت نیز، یکی از مهمترین ثروت‏های معدنی عراق به شمار می‏رود. استخراج و تصفیه‏ی آن به اوایل قرن 19 م و در منطقة «درمندلی» و «قیاره» انجام گرفت. (فولادزاده، 1369: 19)

تقسیمات میدانهای نفتی در عراق، در سه مجموعة اصلی است:

1.      مجموعة میدانهای میانی

2.      مجموعة میدان‏های شمالی

3.      مجموعه میدان‏های جنوبی.

ثروت عظیم نفت باعث طمع قدرت‏های خارجی از گذشته‏ی تاریخی تاکنون بوده است که همواره در معرض دست درازی و طمع بیگانه قرار داده و همواره پستی بلندی‏های فراوانی را برای مردم این کشور به همراه داشته است.

3-1-1.علت اهمیت کشور عراق :

عراق در طول تاریخ خود پستی بلندی‏های فراوانی را پشت سر گذاشته که می‏توان دلیل آن را در موارد زیر جستجو کرد:

1.      بازار مصرفی مناسب برای تولیدات استعماری.

2.      سرزمینی غنی از منابع طبیعی چون نفت و مواد معدنی و زمین کشاورزی غنی بطوریکه در سرزمین عراق صحرای بی‏آب و علف و غیر قابل کشت یافت نمی‏شود.

3.      راه خشکی مناسب که دریای مدیترانه را به خلیج فارس و بصره متصل ساخته و مسیری برای استعمار بریتانیا و مستعمرات او در خاورمیانه بوده است.

این عوامل باعث می‏شد که عراق کلید دستیابی به خاورمیانه و سلطه بر مناطقی که شامل قفقاز کشورهای جنوب عربستان، خلیج فارس و ... گردد.

علاوه بر موارد طبیعی یاد شده عراق مرکز تمدن انسانی و دارای ریشه‏های عمیق تمدن اسلامی بوده است که این مساله از قرار گرفتن کوفه به عنوان بزرگترین شهر سیاسی پس از مدینه بوده است. بطوریکه امام علی (ع) این شهر با قرار دادن پایتخت حاکمیت سیاسی تبدیل به پایتخت تمدن اسلامی کرد.

در دوران خلافت عباسی‏ها و امویان نیز عراق نقش استراتژی خود را به عنوان پایتخت سیاسی و سپس پایتخت فکری و اجتماعی حفظ کرد و این نقش خویش را تا زمان امپراتوری عثمانی‏ها ایفا می‏نمود.

بنابراین دلایل اهمیت عراق را می‏توان در دو بخش طبقه‏بندی کرد:

1.      دلایل استراتژیک

2.      اصالت تمدن و اسلامی. ( ، 1411 هـ.ق: 6 و 5)


3-2. پیشینه تاریخی روابط ایران و عراق

عراق به دلایلی چون : موقعیت خاص ژئوپلتیکی، قرار گرفتن در منطقه‏ی جغرافیایی خاورمیانه، بهره بردن از ذخایر عظیم نفتی و طبیعی، قرار گرفتن بارگاه ائمه وحوزة علمیه نجف و تبدیل شدن به قطب عالم تشیع از ابتدای تاریخ اسلامی تاکنون و ... از موقعیت ویژه‏ای برخوردار است. تنوع قومیتی، زبانی و دینی نیز از ویژگی‏های سرزمینی است که تمدن‏های بزرگی چون بابلی‏ها، آشوری‏ها، کلدانی‏ها و ... را در خود جای داده و رویدادهای بزرگ تاریخی را از سر گذرانده است.

ایران نیز به عنوان یکی از بزرگ‏ترین تمدن‏های تاریخی از گذشته تا به امروز حلقه وصل مهمی بین دو جناح جهان اسلام بوده است و رابطة‏تاریخی آن با کشورهای عربی جایگاهی خاص در میراث اسلامی به آن بخشیده . بطوریکه اهمیت آن‏ کمتر از اهمیت جایگاه کشور عراق در میان سایر سرزمین‏های عربی نیست.

هردو کشور ایران و عراق به دلایل جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و دینی فراوانی خواه و ناخواه با یکدیگر پیوندهای عمیقی داشته‏اند. داشتن مرز زمینی مشترک، قرار گرفتن بارگاه ائمه معصومین (ع) در خاک عراق، شیعه مذهب بودن اکثریت جمعیت در دو کشور، پیوندهای تاریخی عمیق که حتی به دوران پیش از اسلام می‏رسد و همچنین بسیاری از آداب و رسوم مشترک هم نماد و هم علت پیوند گسست‏ناپذیر دو کشور با سابقه‏ی تاریخی شکوهمند و صاحبان تمدن‏های ایران باستان و بین‏النهرین می‏باشد.

عمق روابط ایران و عراق به حدی است که سلیم مطر نویسنده و جامعه‏شناس عراقی آن را تا  دوران پیش از اسلام امتداد داده و به رابطه‏ی عاشق و معشوق تشبیه می‏کند که طی دوران تاریخی هرچه بیشتر به هم شبیه شده‏اند. هرچند ایران اصالت فرهنگی آریایی آسیایی خود و عراق اصالت فرهنگ سامی، عربی و مشرقی خویش را حفظ کرده است.

اما از طرف دیگر اختلافات ایدئولوژیکی و مذهبی میان دو امپراتوری ایران وعثمانی، فتنه‏انگیزی انگلیس، اختلافات مرزی در دوران تاریخی گذشته ، مسأله‏ی جنگ تحمیلی، اخراج ایرانیان از عراق، روی کار آمدن حزب بعث در عراق و ... باعث ناپایداری دو کشور و پیچیدگی روابطشان گشته است.

به نظر می‏رسد جهت روشن شدن تصویر پیشینه روابط ایران و عراق باید آن را در دو بخش مجزا بررسی کرد:

1.      روابط ایران و عراق در دورة امپراتوری‏های عثمانی و صفویه.

2.      سقوط و تجزیه عثمانی و تشکیل دولت ملی عراق.

3-2-1.روابط ایران و عراق در دورة امپراتوری‏های عثمانی و صفویه:

امپراتوری صفوی و عثمانی دو امپراتوری بزرگ و نظامی بودند که در قرن 13 میلادی مناطق فراوانی را از آسیا و اروپا تحت سیطره و نفوذ خویش داشتند.

از یک طرف امپراتوری صفویه با رهبری دینی قرار داشت که از منطقه‏ی آذربایجان غربی ایران شکل گرفت. فرهنگ و تمدن عظیمی را در بطن خویش پرورش می‏داد که از جمله می‏توان آن را در جلوه‏های معماری شهری چون اصفهان که روزگاری پایتخت این قدرت بود جستجو کرد. این امپراتوری که در قرن 13 میلادی شکل گرفته و به تدریج توسعه یافته بود شیعه مذهب بود. و برداشت متفاوت از دین اسلام و خلافت داشت. هدف این دولت چنانچه در منابع تاریخی آمده آزادی ایران از قید نظام ملوک‏الطوایفی و یافتن سلطه بر مناطق شیعه‏ی جهان و همچنین مرقد امامان معصوم در عراق و رهایی آن از سلطه‏ی بیگانه بود. در این نظام باید حاکمیت سیاسی از مشروعیت دینی برخوردار می‏بود که این مشروعیت نیز توسط شیوخ صوفی مسلک و مردان دین به دست می‏آمد. این پادشاه زاهد و متصوف در تمام امورات مادی و سیاسی از مشورت دینی و نظارت شرعی آنها برخوردار بود.

در آن طرف نیز امپراتوری عظیمی در کنارة دریای مدیترانه به وجود آمده بود که مبتنی بر ارزش‏های جنگاوری، شجاعت و خونریزی بوده و رهبری آن را سلطان برعهده داشت. قبیله محور بوده و از جنبه‏های تمدنی و شهرنشینی گسترده برخوردار نبود. برخلاف امپراتوری صفویه که میدان جنگ‏های مغول‏ها و تاتارها بود،این قدرت از بند هرگونه سلطه‏ی بیگانه‏ی شرقی و غربی آزاد شده و سرزمین‏های زیادی را از آسیا و تا غرب، پایتخت اتریش تحت سیطره‏ی خود درآورده بود. برخلاف صفوی‏ها، عثمانیان سلطان را جانشین خلیفه و عالمان دینی را در امر حکمرانی شریک می‏دانستند. (الدجیلی، 1999: 11)

ارتش آن نیز برخلاف امپراتوری صفوی که مزدورانی بودند که هدفشان تنها اطاعت از پادشاه بود و فرزندان ممالکی بودند که آموزش‏های نظامی را پشت سرگذارده‏اند. ارتش عثمانی دارای ارزش‏های پایدار و بنیاد محوری در راستای شهادت جهت دفاع از عقیده‏اند. (الدجیلی، 1999: 12 و 11)

امپراتوری عثمانی اهل تسنن بودند. و شیعیان را «کافر» و «زندیق» دانسته و ریختن خون آنها را مباح تلقی می‏کردند. قرار گرفتن تشیع در مقابل تسنن به عنوان دو مذهب رسمی این امپراتوری‏ها نقطه اوج اختلاف آنها را تشکیل می‏داد.

به نظر می‏رسد این عثمانی‏ها بودند که نفرت عمیقی را میان دو ملت ایران و عراق ایجاد کردند و این را می‏توان در شیعه ستیزی امپراتوری عثمانی جستجو کرد. آن‏ها با نسبت دادن ویژگی‏هایی چون «زنادقه» و «مجوس» به شیعیان آن‏ها را گروه‏های بیگانه و مشکوکی در نظر می‏گرفتند و هرگونه عزل، قمع، قتل و اخراج را در حق آنان توجیه می‏کردند. در حقیقت این سیاستی بود که حکومت عثمانی در تمامی مناطق شیعی دنبال می‏کرد. بطوریکه شیعیان زیادی را در مناطق تحت سلطه‏ی امپراتوری خویش از سرزمین مادر اخراج کرده  یا مجبور شدند طی فرآیند حفظ جان و مال وانمود به ترک مذهب تشیع نمایند. و این کاری بود ه عثمانی‏ها به دلیل تنگ نظری‏های نژادی و مذهبی خویش انجام دادند که باعث قربانی شدن تاریخ مشترک دو ملت طی صدها سال گشت. (بطاطو، 1990: 221-205)

همین تفاوت‏ها در شیوه‏ی حکمرانی، مذهب و جهان‏بینی باعث شکل‏گیری انواع درگیری‏های نظامی و سیاسی گشت که تقریباً 3 قرن ادامه داشت. که تأثیرات عمیقی را در روح دو ملت نهاد. همین جنگهای امپراتوری عثمانی با ایران بر ملت عراق و ایران تأثیرات بسیاری گذاشت. چرا که خون بسیاری از آنها در راستای تحقق اهداف امپراتوری عثمانی و صفوی ریخته شد و نفرت عمیق را در روح دو ملت ریشه دوانید.

لونگریک مورخ بریتانیایی متخصص در کتاب تاریخ عراق در این رابطه می‏نویسد: «اگر جنگهای بزرگ را میان دو امپراتوری عثمانی و صفوی با پایان قرن 19 خاتمه یافته بدانیم اما تاکنون کینه‏ها، سوءظن‏ها و بی‏اعتمادی‏های فراوانی را در ته‏نشین‏های تاریخ دو ملت به جا گذاشته است.» (Longgrigg, 1953: p. 3)

روابط ایران و عراق دو دوره متفاوت را پشت سر گذاشته که سرشار از افت و خیزهای فراوانی بوده است:

-        روابط ایران و عراق در دورة امپراتوری صفوی و عثمانی

-        روابط ایران و عراق در زمان پادشاهی‏های ایران و عراق

-        روابط ایران و عراق در دوره جمهوری عراق و دوران جمهوری اسلامی ایران.

در طول این سه دوران نیز تاریخ دو کشور علاوه بر رفت و آمدهای فرهنگی و سیاسی شاهد معاقدة انواع پیمان‏نامه‏های صلح، معاهدات مرزی و صلح‏نامه بوده است که جهت حل مشکلاتی چون اختلافات مرزی، مسأله سیادت شط‏العرب، مسئله‏ی کردهای ساکن در ایران و عراق و جنگها  درگیری‏ها بوده است. (الدجیلی، 1999: 13-12) البته نباید در این میان تلاش عثمانی‏ها و انگلیسی‏ها برای سرکوب شیعیان در دو کشور و ایجاد تفرقه میان شیعیان عراق و ایران را نادیده گرفت.

روابط ایران و عراق در دورة نظام‏های معاصر در ایران و عراق  را می توان این چنین تبیین کرد که در دوران رژیم پهلوی، ایران متعلق به اردوگاه سرمایه‏داری آمریکا و حافظ منافع غرب محسوب می‏شد، حال آنکه عراق در این دوران در اردوگاه سوسیالیسم قرار داشت. بنابراین اختلافات ایدئولوژی یکی از عوامل مهم در تشدید اختلاف ایران و عراق بود. (احمد، 1384: ص 63) بناراین می‏توان ایران را در آن دوران محافظه‏کار و عراق سوسیالیسم را رادیکال به حساب آورد.

3-2-2.معاودین و روابط ایران وعراق :

مسأله ی معاودین نیز یکی از مسائل قابل توجه و تأثیرگذار در تاریخ روابط دو کشور است.

معاودین کسانی بودند که طی سال‏های قرن 19 و 20 م به دنبال اشتراکات دینی، مذهبی و فرهنگی فراوانی که میان مردمان دو سرزمین وجود داشت از ایران روانة کشور عراق شدند. اهداف عمدة آنان از این مهاجرت گسترده تحصیل علم و معرفت در حوزه علمیه نجف، اشتغال به بازرگانی و تجارت، در جوار قرار گرفتن با قبور ائمه (ع) بود .

از دیرباز به علت وجود گرایشات دینی و فرهنگی مشترک میان مردمان این دو سرزمین، رفت و آمد و مبادله فرهنگی و اقتصادی وجود داشت. همین مسأله باعث پیوستگی عمیق تاریخ دو کشور با یکدیگر و همچنین باعث گسترش شبکه‏ی روابط اجتماعی شد. پیشینه‏ی روابط به قدری عمیق و ممتد است که برخی آن را به دوران پیش از اسلام نسبت می‏دهند. اما با روی کار آمدن حزب بعث از زمان ریاست عبدالسلام عارف در سال 1954 و به دنبال سیاستهای شیعه ستیزی و نژادپرستانه‏ای که عراق را سرزمین عرب می‏دانست، رویه‏ی جدیدی نسبت به ایرانی‏ها اتخاذ شد که در نهایت منجر به اخراج آنان گردید.

ایدئولوژی حزب بعث که مقدمة اخراج ایرانیان از عراق شد: سرزمین پدری عرب آن قسمتی از کره زمین است که (فقط) ملت عرب در آن ساکن باشد. (احمدی، 1384: 6)

علاوه بر مسأله‏ی نژادی، سرکوب شیعیان و پراکندگی آن‏ها توسط حزب سوسیالیسم بعث نیز در رأس اهداف قرار داشت تا به این ترتیب این اخراج گسترده ضرب شستی برای شیعیان باشد تا فکر هرگونه حرکت قیام‏گونه، نهضت و یا انقلابی را علیه نظام سکولار حاکم ،به رهبری روحانیت شیعه از ذهنشان دور کنند. چرا که نظام حاکم قیام‏های پیشینی را به رهبری روحانیت و توسط شیعیان تجربه کرده بود.

در انقلاب 1920، به رهبری آیت‏اله العظمی میرزا محمدتقی شیرازی، قیام آیت‏اله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در (مقابله) با قرارداد تحمیلی جهت غارت (منابع) دو نهر مهم عراق؛دجله و فرات، و نهضت آیت‏اله العظمی میرزا مهدی شیرازی و حکیم در جلوگیری از اجرای قوانین ضد اسلامی، و وضع مقاصد استبدادی و سرانجام مبارزات پیگیر خاندان شیرازی در جهانی کردن نهضت اسلامی امام خمینی (ره) (فولادزاده، 1369: 94) و همچنین پیروزی انقلاب اسلامی ایران ترس نظام حاکم را از شیعیان، رهبری روحانیت و پاگیری نظامی اسلامی توسط انقلاب‏های مردمی دو چندان کرد. لذا نقشه خائنانه‏ای را اجرا کردند تا تمامی قیام‏ها و نهضت‏ها را سرکوب کنند و آن مسأله‏ی آواره ساختن شیعیان به نام «ایرانی» از خانه و کاشانه‏شان بود.

این مهاجرت اجباری در دو مرحله صورت گرفت:

1.      موج اول 1971.

2.      موج دوم 81-1980: این موج بی‏رحمانه‏تر بود و چون بدون ابلاغ پیشین صورت گرفته بود تا پایان دهه 90 میلادی ادامه داشت.

هدف از اجرای این طرح ضربه زدن و سرکوب شیعیان و مراجع تقلید، از میان بردن متخصصین، اندیشمندان و دانشمندان از عراق، ایجاد خلاء فکری، از هم پاشیدن نهضت‏های اسلامی و بدست آوردن ثروت عظیم از آواره کردن مسلمانان از راه مصادره اموال، خانه، مغازه، کارخانه و ... آن‏ها بود. (فولادزاده، 1369: 95-94)

درنتیجه در دهة 80 میلادی ،نیم میلیون عراقی به مرزهای ایران رانده شدند چون اصالت نژادی آن‏ها وابستگی‏شان را به سرزمین عراق اثبات نکرده بود. (مطر، 1383: 118)

اخراج ایرانیان از عراق با وضعیت ناگواری بود که موضع‏گیری شدید روحانیون، فقها، و مراجع تقلید را در حوزه علمیه نجف برانگیخت. بسیاری از معاودین بدون داشتن فرصتی برای برداشتن توشه راه و یا فروش و به نام کردن دارایی‏ها از جمله املاک و مستغلات از کشور تبعید شدند. افرادی بودند که جدا از فرزندان و والدین سوار بر ماشین‏های نظامی به مرز فرستاده شدند.

حکایت مادری که حتی فرصت نکرد نوزاد شیرخواره‏اش را از گهواره بردارد، یا فرزندی که پس از بازگشت از مدرسه با خانه خالی روبرو شد، و یا پدری که جدا از همسر و فرزندانش و بدون اطلاع دادن به آن‏ها به ایران فرستاده شد، یا زنی که تنها به اتهام ایرانی بودن پس از طلاق اجباری از همسرش به ایران تبعید گشت. این‏ها تنها بخشی از تاریخچه سیاه حاکمیت رژیم بعث علیه شیعیان ایران و عراق است. معاودین تاکنون نیز در میان عراقی‏ها با عنوان هم‏کیش و هم‏وطن شناخته شده‏اند و در بسیاری از کتب تاریخ معاصر عراق با نام «شیعیان عراق» و نه «معاودین ایرانی» از آنان یاد می‏شود. بسیاری نیز معاودین را با نام «مهاجرین عراقی» می‏شناسند.

در حال حاضر می‏توان وضعیت کنونی معاودین را سکة دورویی دانست که از یک طرف می‏تواند به بهبود روابط دو کشور کمک کنند و از طرف دیگر در پی مسأله‏ی معاودین حافظه‏ی تاریخی ایجاد شده است که عراق را مترادف با سیاست‏های نژادی در حق ایرانیان می‏دانند.

معاودین به عنوان یک خرده فرهنگ چه در ایران و چه در عراق دارای قدرت انطباق‏پذیری بالایی هستند و تا به امروز با توجه به موارد عینی مورد مشاهده محقق و مصاحبات صورت گرفته روابط اقتصادی و فرهنگی گسترده‏ای را با هردو دارند.در ادامه به بخشی از روایت های مورد استناد از زبان معاودین در این بخش اشاره خواهیم کرد.

روایت 1: پدر من وقتی که صدام سقوط کرد رفت کربلا و در اونجا مغازة طلافروشی زده ما خودمان هم هرسال میریم کربلا ...                                                                                                                                  اطلاع رسان12

روایت 2: بعد از سقوط صدام همة کاروبارم به عراق منتقل شد. الان هم کربلا زندگی می‏کنم و به خاطر نسب عراقی و تولدم در عراق شناسنامة عراقی هم گرفتم ...                                                                                   

روایت 3: پسرم برای تحصیل رفته عراق، خودمم می‏رم!! چون شوهرم عراقیه ...                                  

روایت 4: خون من ایرانی اما خاکم عراق است.                                                                         


روایت 5: من هردو کشور رو دوست دارم. هردو وطن من هستند.                                                

روایت 6: عراق پدر من و ایران مادر من هستش ...                                                                 

روایت7:یک مهاجر نه ایران وطنش است و نه عراق .وضعیت یک مهاجر عراقی مانند یک فلسطینی است که هیچ وطنی ندارد.اینجا نمی تواند وطنش باشد چون چنین اجازه ای نمی دهند.عراق با این وضعیت نابسامان هم نمی تواند وطنش باشد آنجا هم او را ایرانی می دانند.

اطلاع رسان14

در واقع می‏توان معاودین را پل روابط مسالمت‏آمیز میان دو ملت ایران و عراق دانست. همین گروه بودند که مجال انطباق برای بسیاری از مهاجرین عراقی را در ایران در قالب ازدواج، فرصت‏های شغلی و مؤسسات خیریه فراهم آوردند.

از سوی دیگر این خرده فرهنگ به علت داشتن هویت ایرانی و حقوق شهروندی برابر با سایر ایرانی‏ها و همچنین تسلط نسبی به زبان عربی و آداب و رسوم کشور عراق گاه به عنوان عراقی‏های مهاجر و گاه به عنوان شهروندان ایرانی تلقی می‏شوند.

جنگ تحمیلی نیز یکی از عوامل تأثیرگذار در روابط دو کشور است که در بخشی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.

3-4. وضعیت کنونی مهاجرین عراقی در شهر تهران :

در این بخش به دنبال تبیین تصویر کلی مهاجرین عراقی در شهر تهران در قالب بخش‏هایی چون علل مهاجرت، نحوة مهاجرت و وضعیت زندگی آن‏ها در قالب خصیصه‏های توصیفی تحصیل، اشتغال، مالکیت و ازدواج هستیم.

3-4-1.علل مهاجرت

در زمان حاکمیت حزب بعث در عراق و ریاست جمهوری صدام حسین، مهاجرت از کشور عراق به دو صورت انجام می‏گرفت:

1.      شیوه اول: مهاجرت اجباری که توسط دولت بعث انجام گرفت. اخراج ایرانیان از عراق نمود عینی این سیاست بود.

2.      شیوه دوم: مهاجرت طبیعی که مردم درنتیجه‏ی ترسشان از نظام حاکم به آن روی آوردند. مهاجرت گروه گسترده از مردم عراق به کشورهایی چون سوریه، ایران، کانادا، انگلستان، سوئد و امریکا و ... (بشر، 1412 هـ.ق: ص 69).

در این بخش هدفمان بررسی و تبیین مهاجرت عراقی‏ها به ایران و دلایل آن است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) و نگاه قدرت‏های استعماری جهان به سمت کشوری متوجه شد که از هر حیث آمادگی و زمینه‏ی تکرار چنین رویدادی را در خود داشت. مرکزیت مراجع تقلید جهان، قرار گرفتن حوزه علمیه‏ی نجف، جمعیت فراوان شیعیان، رویداد نهضتها و قیام‏های متعدد در سال‏های پایان قرن 19 و اوایل قرن 20، همه نشان از احتمال وقوع یک انقلاب بزرگ در کشور عراقداشت.

به فاصله کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیام جهانی آن مبنی بر انقلاب مستضعفین علیه قدرت‏های استکباری شاهد حرکت‏های ضد قدرت‏های امپریالیستی و کمونیستی در جهان هستیم. تا در واقع زره آمادگی و مقابله را در برابر این انقلاب و پیام جهانی آن به تن کنند. و از همه گیرشدن اپیدمی ممانعت با ظلم و استبداد بیگانه و مهره‏های آنان در کشورهای تحت سلطه جلوگیری به عمل آورند. «اشغال افعانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی به عنوان کشوری همسایه‏ی ایران و درگرفتن یک انقلاب نظامی در ترکیه جهت ممانعت از رشد حرکت‏های اسلامی در این کشور، استقرار پایگاه‏های نظامی در خلیج فارس به بهانه‏ی جلوگیری از پیشروی روسیه از افغانستان به سمت آبهای گرم خلیج فارس». (شبر، 1412ک82) از جمله اقداماتی بود که توسط قدرت‏های شرقی و غربی صورت گرفت.

در روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در زمان ریاست احمد حسن البکر بود که جورج براون وزیر وقت انگلستان جهت دیدار با رئیس جمهور عراق صدام حسین به عراق سفر کرد که طی این سفر ملاقاتی خصوصی میان دو نفر صورت گرفت. (شبر، 1412: 83)

صدام نیز برای اینکه اشتباهات شاه را تکرار نکرده و انقلابی مشابه در عراق صورت نگیرد با تمام قوای خود وارد میدان شده و هر حرکت مردمی را به شدت زیر نظر می‏گیرد. فشارها بر مردم و به خصوص شیعیان دو چندان می‏شود. عملکردهای نظام را جهت خاموشی هر حرکت انقلابی می‏توان چنین برشمرد:

1.      نمایش گستردة قدرت و اتحاد دولت حاکمه و رهبران حزب بعث و واردکردن هرگونه فشار جهت وادار کردن مردم به عضویت در حزب بعث.

2.      جلب طرفداری دولت‏های عربی از طریق صرف هزینه‏های هنگفت و دعوت نمودن آنها در کنفرانس بغداد و بزرگنمایی آن در رسانه.

3.      تلاش برای اتحاد با سوریه (به عنوان یک هم‏پیمان بعثی در خاورمیانه و جهان)

4.      تهدید گسترده‏ی مردم با ابزارهای مختلف. بطوریکه صدام در سخنرانی های خود حتی در دانشگاه‏ها آن‏ها را به شدت تهدید کرده و چنین القاء می‏نمود که هر احدی که قصد آسیب رساندن به امنیت کشور را داشته باشد، کمترین مجازات او مرگ خواهد بود.

5.      تظاهر به رعایت شعائر دینی و کمک به مستمندان و مظلومان. در راستای این سیاست خویش به زیارت اماکن مقدس عراق رفته و لوازم برقی میان نیازمندان به خصوص در روستاها توزیع می‏کرد. (شبر، 1412: 81-86).

در این میان یکی از احزاب اسلامی که پایداری خود را در مقابل قدرت حاکم حفظ کرد حزب الدعوه الاسلامیه (حزب دعوت اسلامی) بود. رهبری این حزب را علماء، روحانیون و اندیشمندان مسلمان در رأسشان محمدباقر صدر رهبری می‏کرد. نظام نیز از آنجایی که با سابقه‏ی روحانیت شیعه در مبارزات اسلامی ضد رژیم آشنا بود در یک عملیات ضربتی این روحانی و عالم برجسته به همراه خواهرش بنت‏الهدی در تاریخ 5/4/1980 دستگیر و مورخ 9/4/1980 اعدام شدند.

گام بعدی نیز اعمال هرگونه فشار و اعدام گستردة اعضای حزب بود. که شمار این اعدام طبق آمار غیررسمی به بیش از صدهزار نفر رسید.

و ای کاش صدام تنها به اعدام افرادی که عدم عضویت در حزب را داشتند اکتفا می‏کرد. او به تعقیب و گریز اعدام وابستگان متهم حتی درجه‏ی هفتم می‏پرداخت. که در ادامه توضیح آن وارد شده است.

وابستگان درجه اول والدین، همسر و فرزندان.

وابستگان درجه دوم خواهرها و برادرها و پدربزرگ‏ها

وابستگان درجه سوم عموها و دایی‏ها

وابستگان درجه چهارم عموزاده‏ها و دایی‏زاده‏ها

وابستگان درجه پنجم فرزندان عموزاده‏ها و دایی‏زاده‏ها

وابستگان درجه ششم نوه‏ زاده‏های پسرعموها و پسردایی‏ها

وابستگان درجه هفتم نتیجه‏زاده‏های پسرعموها و پسردایی‏ها

این به معنی قتل عام وابستگان متهم به جرم همکاری با حزب دعوه بوده و عملاً نیز این کار انجام می‏شد. (بشر، 1412: 89)

علاوه بر اعدام‏های گسترده و قبرهای دسته جمعی که از سنین مختلف از مرد و زن و کودک و حتی نوزادان شیرخواره در آن مدفون بودند، تعقیب  و گریز، دستگیر و زندانی کردن نیز بخش دیگری از جنایتهایی است که رژیم در حق ملت خویش اعمال می‏کرد. زندان‏های زیرزمینی که تعداد فراوانی در مردم این کشور را از تحصیلکرده تا کارگر، روحانی، صنعتگر، استاد دانشگاه، تاجر و ... را در خود جای می‏دادند.

بعد از جنگ امریکا علیه عراق یکی از این زندان ها رو در اعماق زمین پیدا کردند...

آدمهایی که حتی چهره شان شبیه آدمیزاد نبود.آنها حتی حاضر نشدند از زندان بیرون بیایند.آنها به همان زندگی حیوانی خو گرفته بودند.  اطلاع رسان10

علل دستگیری و شکنجه به دلایلی بود که از شمارش خارجند. در این جا به بخشی از آن اشاره می‏کنیم:

1.      وابستگی به حزب دعوة اسلامی

2.      مخالفت با رژیم بعث در بحث و گفتگوهای صورت گرفته در فضاهای عمومی چون دانشگاه‏ها و قهوه‏خانه‏ها.

3.      ناراضی بودن فرد از عملکردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و یا هرکدام از جنبه‏های زندگی و معیشت در عراق.

4.      گفتگوی کنایه‏آمیز و یا کوچکترین اشاره‏ای به ناکارآمدی رژیم بعث (بشر، 1412: ص 90).

5.      ممانعت از شرکت در جنگ تحمیلی علیه ایران.

6.       شادی و خوشحالی نکردن به مناسبتهای ملی چون سالگرد شکل‏گیری حزب یا جشن تولد صدام.

تمامی مجازات‏ها براساس قوانین نانوشته‏ای بود که دایرة محدودیت آن به حدی گسترده بود که شهروند عراقی از مرزهای آن باخبر نبود و مرگ کمترینمجازاتی بود که یک فرد متهم با آن روبرو می‏گشت.

بسیار بودند نظامیانی که جنگ علیه ایران را ناحق می‏دانستند به همین دلیل عضوی از بدن خود را از کار می‏انداختند تا از خدمت اجباری معاف شوند اما در نهایت با مجازات تیرباران روبرو می‏شدند.

به این ترتیب با روی کار آمدن صدام، موج اعدام‏ها و انواع مجازات‏ها شدت یافت. پاکسازی وسیعی در تمامی ارگانهای دولتی از ارتش گرفته تا ادارات، سازمان‏ها، وزارت‏خانه، مراکز صنعتی و سایر مؤسسات دولتی آغاز شد. هرکسی که کمترین اختلاف نظری با صدام حسین داشت، مستوجب مجازات بود. زندان‏ها اینبار صدها هزار نفر را در خود جای دادند. بسیاری از شیعیان از کار بیکار شدند و نیروهایی از کشورهایی چون مصر، اردن، مراکش، پاکستان، بنگلادش، سودان، تونس، سنگاپور نیروهایی چون کارگر متخصص و تکنسین وارد گردید. (فولادزاده، 1369: 14)

پس از این اقدامات بود که بسیاری دست به مهاجرت زدند. این سرزمین‏ها به ترتیب در اولویت قرار داشتند: 1. سوریه 2. ایران 3. انگلستان 4. کشورهای اسکاندیناوی: سوئد، نروژ و فلناند 5. آلمان 6. هلند 7. کانادا

سوریه مقصد اول برای مهاجرت عراقی‏ها بود. زیرا ورد به آن نیاز به ویزا نداشت.

3-4-2.چرا ایران؟

کسانیکه به دلایل گوناگون تحت تعقیب بودند و از لحاظ جانی خود و خانواده‏شان را تهدید شده می‏یافتند فرصت تهیه مدارک عبور از جمله گذرنامه را نداشته به همین رو به صورت غیرقانونی وارد مرزهای ایران و کویت می‏شدند. به این ترتیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) در سال 1979 گروه‏های مهاجر از عراق وارد خاک ایران شدند. این گروه‏ها شامل طلبه، روحانی، نویسنده، روزنامه‏نگار، بزرگان عشایر عراق، سیاستمداران، اهالی شهر و روستا، خانواده شهدا، مبارزان و مجاهدان بودند.

در ابتدای سال 1980 بود که به تدریج اعضای کادر عمل اسلامی و سایر احزاب اسلامی به همراه جمعی از شاگردان محمد باقر صدر وارد کشور شدند.اما به تدریج از تاریخ 31/3/1980و با صدور فرمانی جهت قلع و قمع شیعیان و هر گونه حرکت مخالفی با نظام سیاسی حاکم بود که جمعیت مهاجر به صورت گروه های بزرگ وارد خاک ایران شدند.تعداد این مهاجرین به خصوص پس از اعدام شهید محمد باقر صدر و خواهرش و کشتار صدها نفر از روحانیون و علمای دینی عراق به علاوه دستگیری ها، به هزاران نفر افزایش یافت.

جمعیت این مهاجرین را می توان به سه گروه کلی تقسیم بندی کرد:

اول-اعضای گروهک ها ،احزاب و حرکت های اسلامی که انقلاب ایران و نظام جدید شکل گرفته را همسو با ایدئولوژی های خویش یافته و همکاری با ایران را در جنگ تحمیلی بهترین فرصت برای سقوط نظام و شکل گیری حاکمیت متحد یافتند.

دوم-افرادی که به دلیل مخالفت با سیاستهای قمع گونه ی رژیم و ظلم عیان به سمت ایران روانه گشتند.اغلب اینها در اردوگاه های مرزی سکنی گزیدند و چون عضو حرکت و یا گروه های معارض نبوده و واسط ارتباطی نداشتند که ضمانتشان را جهت خروج از اردوگاه بر عهده بگیرد در اردوگاه ها ماندند.بسیاری تا کنون نیز در این اردوگاه های مرزی ساکن اند و یا علی رغم اوضاع نابهنجار به کشورشان عراق بازگشتند.به عنوان مثال بنا بر گزارشی در روزنامه ی ایران مورخ10/8/1991برابر با 20مرداد 1370 به نقل از مسئول امور بیگانگان وزارت کشور آمده است:«از پناهندگان عراقی ساکن در اردوگاه  باختران255209 نفر ایران را ترک کرده و حدود 154791نفر باقی مانده اند.که از این تعداد نیز طی دو روز6145 نفر خاک ایران را به مقصد عراق ترک نمودند.»

سوم-اسرای عراقی که پس از آزاد شدن از بند اسارت ترجیح به ماندن در ایران داشتند تا از زورگویی های نظام صدام در امان بمانند.چرا که به زنده ماندن خود پس از بازگشت به عراق اطمینان نداشتند.اغلب این ها در خانه ای در منطقه ی کهریزک تهران سکنی گزیدند.به این گروه به اصطلاح«توابین:توبه کنندگان» گفته می شود.

با توجه به آنچه آمد می توان عوامل دافعه ی مبدأ را در مورد مهاجرین عراقی به این شیوه خلاصه کرد:

عوامل دافعه در مبدأ:

1.      فقدان آزادی بیان.

2.      ممانعت از هر گونه حرکت اصلاحی.

3.      نبود امنیت جانی و تهدید به مرگ خود و خانوداه هایشان.

4.      نبود رهبری سیاسی منسجم پس از شهادت محمد باقر صدر جهت پیش برد قیام ها.

5.      عقیم ماندن بسیاری از نهضتها و حرکتهای اصلاح طلبانه در عراق.

6.       فرار از مشارکت در جنگ تحمیلی علیه ایران.

عوامل جاذبه در مقصد :

1.      مشارکت در جنگ تحمیلی در جبهه‏ی ایران و علیه نظام دیکتاتوری عراق جهت سقوط آن.

2.      تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران، که ایران را تبدیل به یک حامی سیاسی و روزنه‏ای در مقابل فرمانروایان سنی بغداد تبدیل کرده بود. (کمجیان، 1377: 229)

3.      فضای ایجاد شده پس از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و امکان پیگیری حرکات انقلابی در خارج از مرزهای عراق.

عوامل جاذبه و دافعه ذکر شده تنها برای مهاجرین عراقی مصداق دارد که ایران را مقصد خویش انتخاب کرده بودند. عوامل اقتصادی چون رهایی از فقر و رسیدن به رفاه اقتصادی و یا تجربه‏ی شرایط بهتر معیشتی در مجموع  عوامل ترغیب‏کننده مهاجرت به ایران نیست زیرا در آن سال‏ها ایران خود کشوری جنگ زده و تحت تحریم اقتصادی بود و نمی‏توانست مقصد نهایی کسانی باشد که خواهان اوضاع بهتر اقتصادی و معیشتی باشند بسیاری از آنها به دلایلی که بدان می‏پردازیم به حداقل درآمد و شرایط معیشتی اکتفا نمودند.

من اولی که به ایران آمدم به همراه همسرم که ایرانی بود در یک اتاقی که فرش آن را صاحبخانه به ما داده بود زندگی می کردیم.غذایمان را هم روی پیک نیک می پختیم.

اطلاع رسان10

در ادامه به مشکلات مهاجرین در بخش‏های ذیل خواهیم پرداخت.

3-4-3.مشکلات مهاجرین عراقی در شهر تهران:

مدرک هویتی:

مهاجرین عراقی که توانستند با ضمانت از اردوگاه‏های مرزی خارج شوند و به شهرهایی چون تهران، شیراز، اصفهان، قم و .. راه پیدا کنند، در مرحله اول کارتی را تحت عنوان «کارت شناسایی رانده شدگان» از کشور عراق دریافت کردند. این همان کارت سبز بود که توسط امور بیگانگان وزارت کشور صادر گشت.

به موجب این کارت آن‏ها شهروندان درجه دوم شناخته می‏شوند که از حقوق ماهیانه و سکونتگاه و سهمیه خوار وبار و پوشاک بهره می‏برند و پس از گذشت 6  ماه نیز گذرنامه‏ای به فرد پناهنده یا مهاجر اعطا می‏گردد که به موجب آن می‏تواند به صورت آزادانه به کشورهای مختلف رفت و آمد داشته باشد. پس از 5 سال از اقامت در کشور میزبان نیز شناسنامه و مدرک رسمی هویت شهروندی همان کشور را دریافت کرده و از شهروند درجه دوم به شهروند درجه اول صعود می‏کند و از حقوق شهروندی برابر با مردم آن کشور بهره‏مند می‏گردد.

برای مهاجرین عراقی این کارتها در ایران یکسال اعتبار داشتند و تاریخ ورود مهاجر به کشور ایران در آن قید نشده بود و مهر رانده شدگان از کشور عراق بر آن بود.

فرد مهاجر پس از گذشته دو دهه از زندگی خود یک مهاجر باقی می‏ماند. این کارتها اعتبار ثبتی نداشته و مهاجر نمی‏توانست از آن در معاملات اداری، خرید و فروش، افتتاح حساب و ... از آن استفاده کند. از آنجایی که محل تولد در آن قید نشده است حتی فرزندان مهاجرین که در ایران متولد شده‏اند یک مهاجر عراقی باقی می‏مانند. پس از آن کارت سبز دیگری صادر شد که عبارات بالا از آن حذف شده و این تبصره بدان اضافه گردید:

- این کارت جهت استملاک اموال غیرمنقول اعتبار ندارد. این کارت واجد نام، نام پدر، نام جد، شهرت تابعیت، تاریخ تولد، استان محل تولد، محل صدور کارت، شماره کارت و تاریخ اعتبار است و به جای عبارت «رانده شدگان عراقی» عبارت «کارت شناسایی ویژه اتباع خارجی وارد شده است.

- پس از مدتی نیز  کارت‏های سفیدرنگی به عنوان جایگزین کارت سبز صادر شد. این کارتها فاقد تاریخ تولد و تاریخ ورود به ایران می‏باشد. افرادی که واجد این کارت هستند اغلب بیش از یک یا دو دهه از اقامتشان در ایران می‏گذرد و یا نسل دومی‏های مهاجری‏اند که در ایران متولد شده‏اند. شماره این کارت 11 رقمی بوده و در پایانه‏های دیجیتال مانند ثبت نام آزمون ورودی دانشگاه‏ها، افتتاح حساب و خرید و فروش املاک و مستغلات،  اجاره نامه و .. بی‏اعتبار است.

افراد واجد این کارت نیز مانند موارد قبلی گذرنامه دریافت نمی‏کنند.

اخیراً نیز به موجب قانونی فرزندان مهاجرین عراقی بالای 18 سال که در ایران متولد شده و مادرشان ایرانی‏اند می‏توانند به تابعیت ایران درآمد و شناسنامه ایرانی دریافت کنند.

به نقل از روزنامه همشهری 14 آبان 1386، ایسنا: رئیس جمهور اسلامی ایران قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را برای اجرا ابلاغ کرد.

بنابراین گزارش براساس ماده واحده این قانون که به وزارت خانه‏های کشور و دادگستری ابلاغ شده است، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی که در ایران متولد شده یا حداکثر تا یکسال پس از تصویب این قانون در ایران متولد می‏شوند می‏توانند بعد از رسیدن به سن هجده سال تمام تقاضای تابعیت ایرانی کنند. این افراد در صورت نداشتن سوء پیشینه کیفری یا امنیتی و اعلام رد تابعیت غیرایرانی به تابعیت ایران پذیرفته می‏شوند.

همچنین وزارت کشور طبق این قانون مکلف شده است نسبت به احراز ولادت طفل در ایران و صدور پروانه ازدواج اقدام کرده و نیروی انتظامی نیز با اعلام وزارت کشور پرانه اقامت برای پدر خارجی مذکور در این ماده صادر می‏کند.گفتنی است فرزندان موضوع این ماده قبل از تحصیل تابعیت، مجاز به اقامت در ایران هستند. براساس تبصره یک قانون ابلاغی چنانچه سن مشمولین این ماده در زمان تصویب بیش از هجده سال تمام باشد، باید حداکثر ظرف یکسال اقدام به تقاضای تابعیت ایرانی کنند.

همچنین از تاریخ تصویب این قانون، کسانی که در اثر ازدواج زن ایرانی و مرد خارجی در ایران متولد شوند و ازدواج والدین آنان از ابتدا با رعایت ماده 100 قانون مدنی به ثبت رسیده باشد، پس از رسیدن به سن هجده سال تمام و حداکثر ظرف یکسال، بدون رعایت شرط سکونت مندرج در ماده 979 قانون مدنی به تابعیت ایران پذیرفته می‏شوند.

قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی در جلسة علنی دوم مهرماه سال جاری مجلس اسلامی تصویب و به تأیید شورای نگهبان رسید.

بنابراین قانون که در سال 85 تصویب گشت اولین مجموعه دریافت‏کنندگان شناسنامه ایرانی در اواخر نیمه‏ی اول سال 1389 بودند که پس از طی مراحل اداری، آزمون قانون اساسی و سوگند وفاداری موفق به کسب تابعیت ایرانی و به تبع آن گذرنامه دولت متبوع شدند.

اشتغال:

در صورتی مهاجرین و اتباع بیگانه در ایران حق کارکردن را دارا هستند که از وزارت کار و امور اجتماعی پروانة کار دریافت کرده باشند. شرط دریافت این مجوز داشتن جواز اقامت است. داشتن جواز اقامت نیز در گرو باطل کردن کارت هویت اتباع خارجی است. ابطال این کارت هم مستلزم خروج از کشور و وارد شدن با گذرنامه به وطن اول مهاجر یا تبعه بیگانه است. این مسأله نیز عملاً اشتغال‏یابی مهاجرین را با مراحل مختلف و طولانی روبرو کرده و حوزه اشتغال‏یابی‏شان را محدود می‏نماید.

در شهر تهران اغلب مهاجرین عراقی با ویزای کار و در این مؤسسه‏ها فعالیت دارند:

_صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بخش برون مرزی که شامل شبکه رادیویی عربی و شبکه  های تلویزیونی می‏شود.

-        دفتر مجلس اعلای اسلامی عراق در تهران

-        موسسه فرهنگی البلاغ

-        مدرسه‏ی لیبی، سودانی و عراقی در تهران.

-        روزنامه‏های عربی الوفاق تابع روزنامه فارسی زبان «ایران» و روزنامه کیهان عربی تابع روزنامه فارسی زبان «کیهان».

-        به عنوان مترجم در برخی از مؤسسات مربوطه.

تمامی موارد ذکر شده نیازمند تمدید قرارداد و اخذ ویزای کار و پروانه اقامت به درخواست رسمی از محل اشتغال خود هستند. که باید در گذرنامه به صورت رسمی و قانونی ثبت گردد چرا که در غیر این صورت اجازه اقامت نخواهند داشت.

تحصیل :

 از آنجایی که فاقد مدرک هویتی شناسنامه هستند، تحصیل آن‏ها نیز با محدودیت روبروست. تحصیل در مراحل ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان مستلزم صدور بخشنامه از آموزش و پرورش است و از آنجایی که این مسأله با تأخیر صورت می‏گیرد ثبت نام نیز متناسب با زمان صدور و ابلاغ بخش‏نامه انجام می‏پذیرد. یکی از مدارک هویتی که فرزند هر مهاجر عراقی هنگام ثبت نام باید ارائه دهد برگة ویژه اجازه تردد در شهر تهران است که به مدت یکسال اعتبار دارد. تعهدنامه‏ای نیز مبتنی بر پرداخت مبلغی که مدرسه تعیین می‏کند باید توسط اولیاء امضاء گردد.

در مراحل تحصیل دانشگاهی نیز بنا بر مصاحبه‏های صورت گرفته و به نقل از خود مهاجرین گاه اجازة ثبت نام دارند و گاه این امکان وجود ندارد و از آنجایی که دارای کارت هویتی 11 رقمی هستند که محل تولد نیز در آن درج نشده است در مراحل ثبت نام آزمون ورودی با مشکلاتی روبرو می‏شوند. پس از انجام ثبت نام نیز سهمیة ورود‏آن‏ها به دانشگاه محدود و مشخص است. آن‏ها جز در شهرهای دانشگاهی هفت‏گانه‏ی تهران، مشهد، اصفهان، قم، تبریز، شیراز و یزد اجازة ادامه تحصیل ندارند. (میرزایی، 1386: 166)

پس از پذیرش در دانشگاه ،آغاز تحصیل آن‏ها در نیمة دوم سال تحصیلی است. زیرا باید پس از قبول شدن در دانشگاه کارت هویتی خود را باطل کرده و طی سفری به کشور عراق و انجام مراحل اداری لازم تابعیت عراقی و به تبع آن گذرنامة دولت متبوع را بدست آورند. به موجب آن به درخواست رسمی از دانشگاه محل تحصیل خود پروانة اقامت دریافت می‏کنند.

این‏ها نسل دومی‏های مهاجر هستند که همگی متولد ایران می‏باشند و پس از پذیرش در دانشگاه اجازة خروج از کشور می‏یابند. و برای اولین بار به کشور خود عراق سفر می‏کنند.

پس از پایان تحصیل در دانشگاه نیز اجازة اقامت ندارند و به فاصلة 9 ماه پس از پایان تحصیل باید ایران را ترک کنند.

به همین علت بسیاری از آنها از تحصیل صرفنظر کرده تا مجبور به ترک خانواده‏های خویش و سرزمینی که در آن متولد شده‏اند نشوند.

روایت 1: پس از جنگ آمریکا علیه عراق شرط ورود به دانشگاه داشتن پاسپورت شد.

اطلاع رسان6

روایت 2: اصلاً برای تحصیل به عراق رفتم و بعد با ویزای کار در ایران زندگی می‏کنم.

اطلاع رسان3

روایت 3: من شانس آوردم به خاطر اثبات نسب پدرم به عنوان یک ایرانی قبل از ورود به دانشگاه شناسنامه گرفته بودم. برای همین مشکلی نداشتم.

اطلاع رسان8

روایت 4: خواهرم قبول شد سال بعدش قانونی ویزای تحصیل اومد من هم از تحصیل منصرف شدم.

اطلاع رسان4

روایت 5: من قبل از اجبار به داشتن پاسپورت دانشگاه آزاد رشتة ریاضی محض قبول شدم اما بعدها برای گرفتن مدرک دچار مشکل شدم. تا الآن نگرفتمش ...

اطلاع رسان16

مالکیت:

با توجه به مدرک هویتی اجاره‏نامه، سند مالکیت املاک و مستغلات و سیم کارت تلفن و تا سال گذشته 1390 افتتاح حساب برای مهاجرین عراقی امکانپذیر نبود. اما در سال 1390 به موجب صدور کارت هوشمند جدید افتتاح حساب بلامانع است.

ازدواج:

 از لحاظ حقوقی طبق ماده 1060 قانون مدنی کشور، ازدواج اتباع خارجی با زن ایرانی در مواردی که منع قانونی نداشته باشد، مشروط به کسب اجازه از دولت است که این اجازه از سوی وزارت کشور اداره اتباع بیگانه صادر می‏شود.

به نقل از مدیر کل اداره امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور این اجازه تنها در صورتی از سوی وزارت کشور و ادارة اتباع بیگانه صادر می‏شود که فرد تبعة خارجی دارای اقامت مجاز باشد و گواهی‏نامه‏ای از مرجع رسمی کشور خود یعنی عراق مبنی بر بلامانع بودن ازدواج وی با زن ایرانی و نیز به رسمیت شناختن آن ازدواج در کشور متبوع مرد، همچنین با ارائه گواهی نداشتن سوء پیشینه و محکومیت کیفری و گواهی استطاعت و تمکن زوج برای پرداخت نفقه زن و فرزندان و تقاضای صدور پروانه زناشویی کند.

در غیر این صورت ازدواج آنان خلاف قانون بوده و براساس ماده 18 قانون ازدواج و آیین‏نامه اجرایی آن به حبس تأدیبی از یکسال تا سه سال  محکوم می‏شوند.

در زمان حاکمیت حزب بعث دریافت گواهی‏نامه از یکی از مراجع رسمی کشور عراق از جانب یک مهاجر عراقی که به ایران پناهنده شده عملاً غیرممکن بود چرا که نظام دیکتاتوری عراق او را خائن و مستوجب اعدام می‏دانست بسیاری از مهاجرین عراقی نیز در سال‏های  دهه 80-60 هـ.ش به ازدواج  ثبت شرعی با زنان ایرانی اکتفا کردند. و این مسأله پیامدهای زیر را برای یک مهاجر عراقی، همسر و فرزندانش به دنبال داشت:

-        عدم امکان ثبت ازدواج در محضرهای رسمی

-        عدم امکان صدور گواهی ولادت برای فرزندان آنان

-        مشخص نبودن وضعیت تابعیتی فرزندان اینگونه افراد

-        مشخص نبودن حقوق زن در مورد ارث همسر در صورت فوت زوج

-        مشخص نبودن قیومیت فرزندان در صورت فوت شوهر

-        امکان اجرای مجازات حبس تأدیبی برای شوهر.

اما پس از سقوط نظام دیکتاتوری صدام، ارائه‏یگواهینامه از یکی از مراجع رسمی کشور عراق از مدارک لازم جهت ثبت ازدواج مردان خارجی با زنان ایرانی حذف شده است. بسیاری از این ازدواج‏ها پس از سال 85 به صورت رسمی ثبت شده و فرزندان بالای 18 سال آنها اقدامات لازم جهت اخذ شناسنامه را آغاز کردند.

یافته های تحقیق

4-1.هویت دینی

در این بخش به دنبال درک هویت دینی مهاجرین عراقی و ارتباط آن با شبکة اجتماعی و همچنین ،جایگاه آن در میان ادیان دیگر عراق هستیم. به همین منظور در بخش اول ادیان در عراق مورد بررسی قرار گرفته و سپس جهت درک عناصر هویت دینی شیعیان که مذهب غالب در این کشور است آن‏ها را در نمودهای عینی که شامل مناسک و باورهای عقیدتی چون اعتقاد به زیارت بارگاه ائمه‏ی معصومین و اعتقاد به مرجعیت دینی و.. است مورد تبیین و بررسی قرار می‏دهیم.

علت پرداختن به ادیان دیگر، درک جایگاه مذهب تشیع در این کشور و در ارتباط با نظام‏های سیاسی است که در این کشور حاکم شده‏اند. مورد قابل تمرکز در این مطالعه حزب بعث و ارتباط آن با شیعیان است که یکی از نتایج عملی آن مهاجرت گسترده شیعیان به خارج از مرزهای کشور عراق است.

روش: مطالعه اسنادی و مطالعة میدانی با تکنیک مصاحبه.

4-1-1.ادیان در عراق:

از گذشته‏های دور تاکنون بین‏النهرین همواره بستر همزیستی ادیان مختلفی بوده است. از اسلام گرفته تا مسیحی‏ها، مسلمان‏ها، یهودی‏ها، یزیدی‏ها، صائبی‏ها و مانوی‏ها. گاه جمعیتی از این سرزمین خارج شده و گاه پیروان دین جدید دیگری جایگزین آن گشته‏اند. گاه یک گروه دینی پیروزمند میدان جنگ و گاه دیگری سرخورده جنگ‏ها و کشتارها مناسک خود را به صورت علنی اجرا نمی‏کردند گاه نزدیک به هم و گاه دشمنی و نفرت حائلی قدرتمند پدید می آ‏ورده است. اما در هر صورت هیچ دینی در عراق نه حذف شد و نه نابود گشت. بلکه هرکدام در یک محدودة جغرافیایی معین در کنار پیروان سایر ادیان زندگی می‏کردند. مثلاً صائبی‏های مندائی صدها سال در کنار مردمان شیعه مذهب جنوب عراق زندگی می‏کردند.

به جز برخی شهرهای مذهبی عراق چون نجف و کربلاء، باقی شهرهای عراق ترکیبی از پیروان ادیان مختلفی است که در شهرهایی چون بغداد، موصل و بصره قرار دارند. (اخیون، 2005: 5)

به طور مثال در بغداد پیروان ادیان یهودیت، مسیحیت و مسلمانان همواره در کنار هم زندگی می‏کردند و در اعیاد و مناسبتها به دیدار یکدیگر می‏رفتند. و یا مسیحی‏ها در ایام عاشورا به عزاداری برای امام حسین (ع) می‏پرداختند.

همة ادیان و مذاهب دارای انعطاف‏پذیری، وحدی از تسامح و توانایی همزیستی با سایر ادیان هستند. درنتیجه امر به کوتاه‏بینی که نتیجة آن نفی یکدیگر باشد نمی‏رسد اما سیاست‏های تعصب‏آمیز و کورکورانه بنام دین و دینداری باعث تفرقه و جدایی میان پیروان ادیان گوناگون در عراق گشته است. (الخیون، 2005: 7)

پیش از ورود اسلام به عراق اغلب مردمان این سرزمین از شمال گرفته تا جنوب مسیحیان نسطوری بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند. اما با ورود اسلام به عراق برای بهره بردن از امتیازات دولت اسلامی و مشارکت در جبهه جنگ و بدست آوردن غنائم، دین اسلام و زبان عربی را برگزیدند. »

 (سلیم مطر، 1383: 145)

اما عراق همواره توانسته است تنوع دینی، قومی و زبانی خود را حفظ کند. هر امپراتوری و سلسله‏ی حکومتی نیز سیاستی متفاوت در مقابل تعدد ادیان در عراق اتخاذ کردند. مثال: ساسانیان از پیروان ادیان مختلف مالیات می‏ستاندند. ایدئولوژی جهانی اسلام هم مبتنی بر آیه شریفه «لا اکره فی‏الدین» بود اما خلفاء گاه این توصیه الهی را نادیده گرفته و گذشته از دریافت جزیه رفتاری نامناسب با آنان داشتند. مانند ممنوعیت حمل شمشیر و یا اسب‏سواری برای پیروان سایر ادیان در اقلیت.

صابئی‏ها :

دین صائبی مندائی را می‏توان قدیمی‏ترین دین زنده در عراق دانست که تاکنون در مناطق جنوبی عراق و در کناره‏های دجله و فرات پیروان خود را دارد. وجه نامگذاری این دین اشاره به ادیانی دارد که نقش‏ها، بتها و مجسمه‏ها را وسیله‏ای برای تعبد و پرسش قرار می‏دهند. مورخین مسلمان این نظر را تأیید می‏کنند که در قدیم الایام صائبی به تمام پیروان ادیان باستانی در بابل، مصر، روم و هند را شامل می‏شده است. (الخیون، 2005: 8)

پیروان این دین معتقدند که کتاب آسمانی‏شان بر آدم ابوالبشر نازل گشته و هیچ دینی جز صائبیان چنین ادعایی ندارند. کتاب آسمانی آن‏ها «اکنزاربا» است.

زبان پیروان این دین، آرامی است که با لهجه‏ی شرقی بدان سخن می‏گویند و با نام زبان مندائی نزدشان معروف است. (الخیون، 2005: 8) آن‏ها از این زبان تنها در حین عبادت و اجرای مناسب دینی و یا زمانیکه نخواهند طرف مقابل سخنشان را متوجه شود از این زبان استفاده می‏کنند.

با توجه به اینکه آنها  کتاب آسمانی خود را به حضرت آدم، شیث، ادریس و نوح نسبت می‏دهند به سختی می‏توان برای این دین مؤسس و پایه‏گذاری تعیین کرد و این چیزی است که این دین را از سایر ادیان آسمانی چون یهودیت، زرتشت، مسیحیت و اسلام متمایز می‏سازد.

برخی از عقاید و آداب و رسوم این گروه دینی عبارتند از: عدم تقدس نهادن بارگاه‏ها و ضریح و قبور مردگان، اجرای مناسک درآب، قائل به پاک بودن و قابل احترامتر بودن زن نسبت به مرد. چرا که معتقدند آدم از گل و حوا از آدم آفریده شده و آدم پاکتر از گل و پس حوا پاکتر از آدم است،ممنوعیت ختنه و ... (الخیون، 2005: 21)

یزیدی‏ها :

این دین را می‏توان در امتداد زرتشتی دانست. پیروان این دین ابتدا کردها بودند. با ریشه‏شناسی واژه یزیدی به عبارتی در زبان سومری برمی‏خوریم که معنای آن «یزدان» یا همان «خدا»ست. هرچند که روایت‏های تاریخی آن را به یزیدبن معاویه نسبت می‏دهند. اما به نظر می‏رسد نام درست آن‏ها ایزدی باشد و نه یزیدی.

این گروه در کوه ببنجار و شیخان موصل واقع در شمال عراق زندگی می‏کنند. اماکن مقدس آن‏ها با گنبدهای مخروط شکل و سفیدرنگ مشخص می‏شود. (الخیون، 2005: 61)

آن‏ها بر روایت‏های شفاهی تکیه کرده و تا دوران اخیر نیز یادگیری خواندن و نوشتن نزدشان حرام بوده است.

برخی از اعتقادات پیروان این دین در عراق عبارتند از: تکیه بر سنت شفاهی و حرام بودن یادگیری خواندن و نوشتن مگر برای روحانیون دینی جهت قرائت دعا و صلواتهای آنها، روی‏گردانی از دنیا و گرایش به روحانیت محض، اجتناب از لعن‏فرستادن، یگانگی بزرگداشت ابلیس به عنوان آفریننده شر و گناهان و یکی از فرشتگاه برگزیدة خداوند. عید نورز، تقدیس آفتاب به عنوان منبع حیات و نور، ممنوعیت ازدواج در ماه آغاز سال، ممنوعیت گریستن برای مردگان، کراهت داشتن پوشیدن لباس آبی و پوشیدن لباس سفید به جای آن؛ چرا که آن را پوشش اهل بهشت می‏دانند. (الخیون، 2005: 70-61)

یزیدی‏ها به شدت سلسله مراتبی هستند و میان امور دینی و دنیوی مرزبندی‏ها مشخصی قائل‏اند. بطوریکه هرکدام اجراکننده خاص خویش را دارد و هرکدام اجازه‏ی تعدی به حیطه‏ی دیگری را ندارد. در رأس این سلسله مراتب "میرمیران" قرار گرفته که امور دینی را برعهده دارد و دارای اختیارات تام است. پس از او "بابا شیخ "قرار دارد که مسئول رسیدگی به امور دینی بلندمرتبه را دارد. بعد از آن بیراتها هستند که کاهنان متخصص در امور محدودی از دین هستند. مانند روزه، افطار و ... در پایین‏ترین مرتبه نیز افراد فقیری هستند که مسئول خدمت‏رسانی در ضریح شیخ آدی یا عدی هستند.

یهودیت :

یهودی‏ها 3000 سال پیش طی یک مهاجرت گسترده به سرزمین عراق کوچانده شدند و نیم قرن پیش نیز طی یک عملیات مهاجرت از عراق به فلسطین اشغالی کوچانده شدند. (الخیون، 2005: 99) تاریخ دقیق ورود یهودیان اوایل قرن ششم و اوایل قرن هفتم قبل از میلاد است.

با از دست دادن این جمعیت عراق نیز بخشی از سرمایه فرهنگی خود را در عرصة هنر و صنعتگری از دست داد. سرمایة مالی هنری و صنعتی فراوانی که طی چند هزار سال توسط قوم یهود در بستر تمدنی عراق حاصل آمده بود طی چند دهه از عراق خارج و صرف آبادانی اسرائیل گشت.

امروزه جمعیت اندکی از آنان در شهر بغداد زندگی می‏کنند و در اصناف و حرفه‏های مختلفی چون خیاطی، رستوران‏داری، وکالت و مهندسی اشتغال داشته و عبادت‏ها و مناسک روزانه‏ی خویش را آزادانه انجام می‏دهند.

(الخیون، 2005: 103).

مسیحیت:

تاریخ ظهور و انتشار مسیحیت در عراق را قرن سوم میلادی می‏دانند. مردم عراق طی حرکت‏های فتوحانة رومی‏ها به مسیحیت گرایش پیدا کردند و تا مدتها دین رایج در این سرزمین بود. بطوریکه در اسناد تاریخی آمده پیش از ورود اسلام به عراق اغلب مردم این سرزمین از شمال گرفته تا جنوب مسیحیان نسطوری بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند. اما با ورود اسلام به عراق برای بهره بردن از امتیازات دولت اسلامی و مشارکت در جبهه‏های جنگ و بدست آوردن غنائم، دین اسلام و زبان عربی را برگزیدند. (سلیم مطر، 1383: 145)

به این ترتیب می‏توان عمر مسیحیت در عراق را 20 قرن دانست. این دین در خلال عمر طولانی خود با انواع شرایط سخت و آسانی روبرو بوده که نتیجه‏ی شرایط سیاسی حکومت ساسانیان و مسلمانان بر این سرزمین بوده است.

سریانی ها و کلدانی‏ها دو قوم مسیحی در عراق بوده‏اند در حالیکه آشوری‏ها و بابلی‏ها آیین بت‏پرستی داشته‏اند. اما بعد از سقوط بابل و نینوی دو مرکز تمدنی و فرهنگی آشوری‏ها و کلدانی‏ها، مسیحیت طی دعوتهای تبشیری مبلغان کلدانی و سریانی در این مناطق نیز رواج یافت.

زبان غالب مسیحی‏های عراق آرامی بوده است و آن را زبان دینی و مقدس خویش می‏دانند.

تشیع :

اکثریت جمعیت عراق را شیعیان تشکیل می‏دهند که نسبت جمعیت آنها به کل بدون احتساب کردها 60 درصد با احتساب آنها 70  تا 75درصد است. می‏توان جمعیت شیعیان عراق را به سه گروه عرب، کردهای فیلی و ترکمان تقسیم کرد. این گروه علی رغم اکثریت همواره در طول تاریخ به عنوان یک گروه اقلیتی مذهبی بوده‏اند که در امر سیاست مشارکت رسمی و مستقیم نداشتند.

بطوریکه مقصود از کاربرد «تشیع» در عراق همواره یک گروه اقلیتی، مذهبی، قومی، فرهنگی بوده است در حالیکه شیعه بیشتر جمعیت عراق را تشکیل می‏دهد که نسبت آن را سه چهارم تخمین زده‏اند. علاوه بر این در این کشور تداخل ریشه‏ای و عمیقی میان شیعه و سنی وجود داشته است چرا که در مناطق جغرافیایی زیادی این دو گروه در کنار هم زندگی می‏کنند و میان آنها ازدواج،آمد  و شد و ارتباطات عمیق اجتماعی وجود دارد.

به نقل از بطاطو در کتاب اول خود می‏نویسد: «شیعیان سه چهارم جمعیت عراق را تشکیل می‏دهند و به ترتیب کثرت جمعیتی در شهرهایی چون بغداد، بصره، سامراء، موصل و کرکوک زندگی می‏کنند. اما قبایل بزرگ عراق از لحاظ مذهبی به دو شاخه‏ی شیعه مذهب و سنی مذهب تقسیم می‏شوند مانند الدلیم، الجبور، ربیعه، زبیر .

گروه‏های زبانی و قومی چون ترکان و کردهای فیلی که متفاوت از کردهای کردستان عراق‏اند شیعه مذهب بوده و جزیی از فرهنگ عربی عراق‏اند.

شیعه در عراق به علت حافظه‏ی تاریخی متفاوتی که از اهل تسنن دارد و همچنین گذشته‏ی تاریخی خود علی‏رغم کثرت جمعیت به عنوان یک اقلیت دینی با آن‏ها برخورد شده است. امپراتوری عثمانی در جا انداختن شیعیان در بن‏بست اقلیت مطرود، نقش بسزایی داشته و پس از آن رژیم بعث پایه‏های این ایدئولوژی اقلیتی در رابطه با شیعیان را استوار ساخته است. بطوریکه شیعیان در عراق همواره مورد اهمال و بی‏توجهی قرار گرفته و در تشکیلات حکومت مشارکت حداقلی داشته‏اند. شاید بخشی از علت خیزش انواع قیام‏ها و نهضت‏ها را از میان شیعیان توانا در این امر جستجو کرد.

دو عنصر هویت‏ساز در حافظه‏ی تاریخی شیعه عبارتند از:

1.      ماجرای سقیفه و به خلافت رسیدن ابوبکر به رغم مخالفت خاندان رسول (ص)

2.      شهادت امام حسین (ع) به دستور یزید بن معاویه

3.      اندیشه‏ی انتظار ظهور مهدی (عج) که یک تفکر دینی و اجتماعی نزد عموم شیعیان است. (الخیون، 2005: 269) مهاجرین عراقی که به ایران مهاجرت کرده‏اند نیز شیعیانی هستند که یکی از علل اصلی انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت رسمی بودن مذهبی بوده است که در عراق این مذهب فاقد قدرت عملیاتی جهت جامه عمل پوشاندن به آرمان‏های خویش و تحقق حکومتی بوده که ضامن حافظه‏ی تاریخی و شعایر مذهبی آنان باشد. چرا که ایران از قدیم الایام پایگاه تشیع و دربرگیرنده جمعیت فراوانی از شیعیانی بوده که ایران را خانه اول و آخر خود دانسته‏اند. هرچند موطن اصلی تشیع سرزمین عراق بوده است. (وردی، 1371، 104) تشیع در نزد مهاجرین عراقی نیز دقیقاً دارای عناصری است که می‏توان آن را در تشیع ایرانی نیز یافت اما بازتولید آن در کشوری که مذهب رسمی آن شیعه و جمعیت اکثریتی آن نیز پیرو این مذهب هستند در یک گروه قومی مهاجر علاوه بر مشاهدات میدانی، مطالعات اسنادی و بررسی دقیقی را می‏طلبد.

4-1-2.رابطة تشیع و تمدن عراق :

سرمنشأ تشیع را می‏توان در میان قبایل عرب ساکن در کوفه دانست. شهری که  امام علی (ع) در آن به عنوان خلیفه مسلمانان و امیر مؤمنان و جانشین پیغمبر امارت می‏کرد. تشیع به تدریج از این منطقه به مناطق رسوبی اطراف عراق وارد گشت و پیروان خود را یافت. در این دوران تشیع تنها از حیث موضع‏گیری سیاسی خویش نسبت به خلافت با سایر مذاهب متفاوت بود. به تدریج رنگ انقلابی آن برجسته گشت و انقلاب علوی‏ها را علیه دولت اموی تأیید کرد. (وردی، 1371: 227)

تشیع در عراق را می‏توان نتیجه‏ی تراکم تجارب دینی در بین‏النهرین دانست. دین داری در عراق امتدادی از خورشیدپرستی سومریان تا مانویت بابلی‏ها و مسیحیت نسطوریان دارد.

به  عنوان مثال شهر مقدس نجف همان شهر مقدس بابل نزد بابلیان است که در حوزه تمدنی شهرهای کوفه و حیره قرار می‏گیرد. به نظر می‏رسد این شهرها همچنان که از پیش مرکز تقدیس برای بابلیان بوده است .امروز نیز مرکز مرجعیت شیعه و حوزة علمیه آن می‏باشد و به همین رو «پایتخت تمدن اسلامی» نام گرفته است. همچنین انتخاب کوفه به عنوان پایتخت خلافت اسلامی از طرف امیر مؤمنان امام علی (ع) به صورت آگاهانه بوده است. دلایلی که ارتباط عمیق میراث تمدن بابل را با میراث تاریخی شیعیان به اثبات می‏رساند نحوة عزاداری برای ائمه (ع) توسط شیعیان عراق تحت تأثیر مناسکی است که مردم بین‏النهرین همزمان با پنهان شدن خدای تموز در تاریکی زمین اجرا می‏کردند، می‏باشد. (مطر، 1383: 137)

زنان عراقی هنگام برپا داشتن مراسم عاشورا موهای خود را باز کرده و با لباس مشکی بر سروصورت خود می‏زنند و برای شهدای کربلا عزاداری می‏کنند. (الخلیلی، 1965: 373)

زنان بابل نیز هنگام هبوط ایزد خویش به عالمی دیگر و پنهان شدنش در تاریکی زمین با پوشیدن لباس سیاه و خودزنی و کندن موهایشان برای او عزاداری می‏کنند. (مطر، 1383: 138)

در میراث شیعیان عراق عاشورا همان روزی است که اولین بارندگی سال رخ می‏دهد. همان روزی است که هفت آسمان و آدم و حوا آفریده شدند. همان روزی است که رسالت مقدس به هزاران فرستادة خدا بر زمین به عنوان پیغمبر بخشیده شد. (الخلیلی، 1965: 373)

نام شهرهای عراق نیز بر پیوند آن‏ها با میراث باستان بین‏النهرین اشاره دارد. به عنوان مثال شهر سامراء ؛نام این شهر برگرفته از نام کلیسای بزرگی در آن است که در دورة اسلامی توسط خلیفه معتصم خریداری شده و تبدیل به خزانة بیت‏المال مسلمانان گشت . اسقف کلیسای سامراء در زمان متوکل «قیوم» در زمان معتمد «اشیو غرخا» بود. محوریت این شهر تا زمان مغول‏ها با کلیسای مسیحی واقع در این شهر بود.(همان)

معماری شهر سامراء نیز در واقع میراث بابلی‏ها است بطوریکه یکی از بزرگترین مناره‏های این شهر که در زمان خلیفه متوکل ساخته شد تحت نظارت معماری بنام «یعقوب النصرانی» بود که او نیز آن را از معماری زیگورات سومری بابلی‏ها الهام گرفته بود.

اسامی بیشتر شهرهای عراق برگرفته از نام‏های آرامی زبان باستانی مردمان بین‏النهرین است. به عنوان مثال:

کوفه برگرفته از کوثا که نام رودخانه‏ای در این حوالی است.

کربلاء برگرفته از کرب ایل به معنی شهر خدا است.

بصره برگرفته از بصریانا است.

اربیل برگرفته از اربع ایلاست. (مطر، 1371: ص 372  )

بعلاوه تشیع در عراق درنتیجه‏ی مهاجرت گستردة مردمان شیعه مذهب از مناطق اطراف به کشور عراق نبوده است، بلکه آنچه اسناد و روایت‏های تاریخی بر آن تأکید دارند رخ داد عملیات گسترده مهاجرت از عراق به دیگر سرزمین از جمله ایران بوده است. ورود تشیع به عراق را می‏توان همزمان با ورود اسلام به این کشور و انتخاب کوفه توسط امام علی (ع) به عنوان پایتخت دولت اسلامی دانست. (الحیدری، 1998: 12)

بنابراین تشیع با تمدن عراق پیوندی تنگاتنگ دارد.

 

4-1-3.عناصر هویتی شیعیان عراق:

همانطور که از پیش آمد شیعیان عراق علی رغم کثرت جمعیتی خود همواره با انواع تمهیدات سرکوبگرانه چه در دوران امپراتوری عثمانی و چه با روی کارآمدن رژیم بعث (1968) روبرو بوده اند. اخراج نیم میلیون ایرانی از عراق جهت تضعیف صفوف شیعه، ممنوعیت مشارکت در امور سیاسی کشور، بازپس‏گیری شناسنامه‏های عراقی جهت جداسازی آنان از هویت عربی، اعدام و غارتهای گسترده، سرکوب نهضت‏های مختلف به رهبری روحانیت شیعه از جمله‏ی این اقدامات علیه شیعیان بود.

هرچند شیعیان در عراق در رأس هرم سیاسی عراق سهمی نداشتند اما همواره زیر ساختار بنیادی سازمان‏های اداری، نظامی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی را در دست داشته‏اند. همین مسأله می‏تواند تأثیرگذاری شیعیان عراق را در سرنوشت سیاسی، اقتصادی و آموزشی عراق را به تصویر کشد.

در ادامه به بررسی عناصر اساسی هویت شیعیان عراق خواهیم پرداخت.

-        مرجعیت دینی:

مرجعیت دینی در میان شیعیان بلندمرتبه‏ترین مقام دینی است. (الحیدری، 1998: 21) نجف اشرف نیز قدیمی‏ترین مرکز مرجعیت شیعه می‏باشد. شهر مقدس قم دومین مرکز مرجعیت است که در ابتدای قرن بیستم میلادی بود که جایگاه خاصی در میان شیعیان یافت. در دوران رژیم بعث عراق در اثر سرکوب‏های شدید علیه شیعیان عراق و مراکز محوری آنان «قم» به عنوان مرکز روحانیت شیعه از نجف اشرف پیشی گرفت. (الحیدری، 1998: 21)

مرجع دینی فرد شایسته، آگاه، عادل و اعلمی است و هر مسلمان شیعه باید از یک مرجع دینی در امورات اجتماعی و فردی خود پیروی کند. وظایفی که مرجع برعهده دارد عبارتند از: حفظ سلامت دین از طریق روش‏های تبلیغی چون سخنرانی‏ها، ارائه رساله و نگارش انواع کتب آگاهی‏بخش، بیدارسازی امت مسلمان و مقابله با ظلم و استکبار، مقابله با انحرافات و کمک به گسترش دین اسلام از طریق ارسال مبلغین مذهبی به نقاط مختلف جهان، ارائه‏ی راه‏حل‏های اسلامی در برابر مشکلات پیش آمده برای مسلمانان، دریافت خمس از مردم و خرج کردن عادلانه و صحیح آن.

مسأله‏ی کسب درآمد از مردم را می‏توان وجه تمایز روحانیون و علمای شیعه از علمای اهل تسنن دانست. علمای دینی اهل تسنن درآمد خویش را از مصادره حکومتی و دولتی به دست می‏آورند و همین امر بر آنان لازم می‏سازد که اوامر حکومتی را اطاعت کرده و مردم را به رعایت آن رهنمون سازند. زیرا سلطان یا خلیفه ظل‏ا... در زمین می‏دانند و اطاعت از او را برابر با اطاعت خدا قرار می‏دهند در حالیکه شیعیان و مرجعیت نگاهی انتقادی و تحقیرآمیز به حکومت داشته و آن هنگام که سکوت پیشه می‏کنند درواقع رویة «تقیه» را در پیش گرفته‏اند. چرا که حافظه‏ی تاریخی شیعه تنها حاکمی را شایسته‏ی اطاعت می‏داند که در عدل و ایمان همچون علی‏ابن ابیطالب (ع) باشد و چون حاکمان را قادر بر امر حکومت عادلانه نمی‏یافتند رویه مخالفت ، قیام و یا تقیه را در پیش می‏گرفتند. (وردی، 1371: 230-229)

همین مسأله باعث می‏شود شیعیان در عراق روز به روز به مراجع تقلید خود نزدیکتر و از حاکمان خود دورتر و بیگانه‏تر گردند. خیزش انواع حرکت‏های عدالت‏طلبانه و ظلم ستیز در عراق مانند انقلاب صفر، نهضت شعبان 1991، نهضت رجب و ... همه از میان شیعیان بود. آن‏ها هرگاه نتوانسته بودند از طریق پایگاه‏های داخلی به نظام حاکم ضربه زنند، با کمک پایگاه‏های خود در خارج از کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم و زیر نظر روحانیت شیعه اقدام کرده‏اند. این همان چیزی است که «سیاست حمله از بیرون» نام دارد.

نتیجه اینکه می‏توان جدایی شیعه و سنی را از بعد سیاسی در طول تاریخ عراق از دو جنبه مورد توجه قرار داد. از یک طرف سیاست‏های تفرقه‏انگیز و مستکبرانه نظام‏های حاکم در عراق و نیروهای بیگانه‏ای چون انگلیس که رهبری خود را مبتنی بر شعار «تفرقه بیانداز، حکومت کن» قرار داده است و از طرف دیگر جهان‏بینی و حافظه‏ی تاریخی متفاوت شیعه در توجه به امر سیاسی و امامت جایگزین خلافت و مرجعیت جایگزین حاکمیت سیاسی در عراق جستجو کرد.

این مسأله پس از روی کار آمدن رژیم بعث در عراق برجسته‏تر گشت. اگر تا پیش از این میان شیعه و سنی عراق رابطه‏ی برادری وجود داشت پس از روی کار آمدن این حکومت دیواری از فاصله‏ها حائل گشت و نوعی از بدبینی را میان ملت استوار ساخت.

یکسال پس از کودتای بعثی‏ها (1968) و بدست گرفتن حکومت توسط عبدالسلام عارف بود که مرجع تقلید برجسته‏ی علامه آیت‏اله حکیم را مورد آماج فشار خویش قرار دادند. بطوریکه در گام اول خانة او را تحت محاصره قرار دادند. سپس به بهانة بازجویی به منزل این روحانی حمله برده و فرزندش سید مهدی حکیم را به اتهام جاسوسی دستگیر نمودند .همچنین مجموعه بزرگی از روحانیون صاحب نام پیرو و همراه آیت‏اله حکیم را دستگیر و زندانی نمودند. محاصرة منزل این روحانی تا فوت او در سال 1970 ادامه داشت. (الحیدری، 1998: 22)

در سال 1980 نیز سید محمد باقر صدر  خانواده‏اش را مورد محاصره قرار دادند و در پایان پس از دستگیری او و خواهرش بنت‏الهدی صدر هردو را به ضرب گلوله اعدام کردند.

بعلاوه سلطه‏ی سیاسی از هرگونه آمد و شد مردم نزد علما و مراجع تقلید جلوگیری کرده و مانع از رسیدن حقوق شرعی علما به آنان می‏شد.

از دیگر اقدامات حکومت بعث عراق در تقابل قرار دادن مرجعیت عربی در مقابل مرجعیت ایرانی بود تا به این ترتیب بتواند میان عرب و ایرانی به واسطه‏ی مرجعیت که نقطه‏ی اشتراک شیعیان ایران و عراق است. جدایی و تفرقه بیاندازد.

- مساجد و حسینیه‏ها :

مساجد و حسینیه‏ها دو مؤسسه دینی مهم برای شیعیان عراق است. این دو مکان مرکزی برای انجام مناسک عبادی و مراسم مذهبی و همچنین تربیت دینی مردم است. علت اهمیت این دو مؤسسه برای شیعیان را می‏توان در روایت واحادیثی که از پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) وارد شده جستجو کرد.

مساجد و حسینیه‏ها را می‏توان مؤسساتی فرهنگی، فکری و دینی برای مسلمانان دانست چرا که در آن انواع آموزش دینی و احکام داده می‏شود. مراجع نیز نمایندگانی را جهت اقامه نماز و ادارة امور مردم در مساجد و حسینیه‏ها می‏گمارند.

همچنین تنها مساجد و حسینیه‏ها تریبونی آزاد برای شیعیان عراق در طول تاریخ بوده است. اجرای مناسک و شعائر مذهبی برگزاری مراسم دینی چون مولودی‏ها و عزاداری‏های حسینی، شرح احکام شرعی و سخنرانی‏های مذهبی فعالیت‏هایی هستند که در این مراکز انجام می‏شود.

هرچند که امتداد سیاستهای سرکوبگرایانه رژیم بعث در حق شیعیان عراق تا مساجد و حسینیه‏ها هم رسید. از جمله این اقدامات دستگیری و زندانی کردن روحانیون و امام جماعت مساجد، ممنوعیت احداث مساجد شیعه و حسینیه‏های از سال 1970 تا سقوط این نظام،  قرار دادن روحانیون مرتبط با نظام حکومتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 و ... اما این مؤسسات همچنان مرکزیت خویش را برای شیعیان و مراجع تقلیدشان در عراق حفظ کردند. بطوریکه مراجع تقلید نیز با اقدامات متفاوتی سعی در کوتاه کردن ید رژیم از این مؤسسات می نمودند. (الحیدری، 1998: 32-30)

مهاجرین عراقی در تهران نیز از این مراکز همواره جهت حرکتهای سیاسی و آگاهی‏بخش خویش و ارتباط با پایگاه‏های خود در عراق استفاده نموده‏اند. حسینیه کربلائی‏ها و نجفی‏های در تهران از جمله این مؤسسات مذهبی هستند. حسینیه امام علی (ع) واقع در خیابان ناصر خسرو تهران اغلب توسط مهاجرین عراقی اداره می‏شود که پیرو مرجعیت آیت‏اله حکیم و فرزندش در ایران بودند.

معاودین نیز ارتباط تنگاتنگی را با مهاجرین عراقی در این مکان‏ها دارند.

-        مراقد اهل بیت :

وجود مراقد اهل بیت (ع) در عراق همواره مرکزیت خاصی را برای برخی از شهرهای عراق برای شیعیان جهان به ارمغان آورده است. از جمله مرقد ا مام علی (ع) در نجف اشرف، مرقد امام حسین (ع) و برادرش حضرت عباس (ع) در کربلا، مرقد امام موسی کاظم (ع) و محمد جواد (ع) در کاظمین واقع در شمال بغداد و مرقد امام علی هادی (ع) و حسن عسگری در سامراء اما به نظر می‏رسد از این استعداد بالقوه جهت شکوفایی بیش از پیش این مرکز به خوبی بهره‏وری شده است.

می‏توان علت عمدة آن را حاکمیت سه دهه بعث در عراق دانست. سلیم مطر یکی از پژوهشگران قومی عراق در این رابطه می‏نویسد: «حکمرانان عراق همواره از عامل قدرت شیعه که می‏توانست با جلوگیری از حاشیه‏ای شدن شیعیان در عراق و برجسته‏سازی نقش شهرهای مذهبی نصیبشان شود، غافل مانده‏اند. نمونة بارز آن عربستان سعودی است که از مرکزیت مکه و مدینه نزد اعراب و مسلمانان به بهترین وجه بهره‏برداری کرده و عنوان «قلب جهان اسلام» را بدان بخشیده است. و یا ایتالیا که با مرکزیت روم و پاپ توانسته قطب توجه مسیحیان جهان گردد. شهرهای مذهبی در عراق نیز می‏توانستند مراکز سیاسی مذهبی و اقتصادی برای شیعیان جهان باشد و به عنوان «قلب شیعیان» و مرکز تشیع تلقی گردد. اما به علت بی‏توجهی به این امتیاز همواره نتیجة عکس عاید عراق گشته است. بطوریکه علی‏رغم قداست این شهرها در فاصلة سال‏های 1991 1975 بارها مورد بی‏حرمتی و بمباران قرار گرفتند. (مطر، 1384: 368- 367)

شیعیان عراق همواره مراقد اهل بیت (ع) را مصدر الهام بخشی  ارتباط با روحانیت و ائمه‏ی اطهار (ع) می‏دانند. مراکزی که دعا و خواندن نماز و زیارات وارده در آن مستحب است و هرکس حاجتی داشته باشد با توسل به ائمه‏ی اطهار و واسط و شفیع قراردادنشان به زیارت مراقد می‏رود.

این مراکز نیز از اعمال زورگویانه رژیم حاکم بعث در طول 3 دهه در امان نبوده است و همین مسأله باعث حاشیه‏ای شدن این شهرها و عدم استفاده حداکثری از توانایی‏های آن گشته از جمله این سیاست‏ها، ممنوعیت ورود جوانان به مراقد اهل بیت، ممنوعیت خواندن زیارت نامه در مراقد اهل بیت (ع)، غارت موقوفات و تزئینات موجود در مراقد اهل بیت (ع)، بستن درب‏های حرم به صورت زودهنگام، برخورد خشونت‏آمیز با زائرین، ممنوعیت احداث هتل‏ها و اقامتگاه‏ها برای زائرین در جوار حرم ائمه، بمباران مراقد مقدس در نجف و کربلا در سال 1991 به علت نهضت شعبانیه د رعراق. (الحیدری، 1998: 36)

علی رغم تمام رویدادها و اقدامات نظام‏های پیشین در حق ائمه (ع) همچنان این مراقد از جایگاه بالایی برای شیعیان برخوردارند. و این یکی از مهمترین نقاط تلاقی میان شیعیان ایران و عراق است.

-        عزاداری‏های حسینی:

در میان شیعیان، امام حسین (ع)، مظهر مبارزه علیه ظلم و ستم و یزید نماد ظلم و انحراف از دین است. شهادت امام حسین (ع) نیز سمبل پیروزی حق بر باطل و تضمین پیروزی بشر علیه استکبار است. شعائر مذهبی و عزاداری‏های حسینی حامل معانی و نمادهای بسیاری برای شیعیان است. انقلاب امام حسین (ع) از بدو رویدادش تا به امروز تأثیرات فراوانی را بر ملت عراق داشته است بطوریکه شیعیان این سرزمین علی رغم فشارهای موجود از جانب رژیم‏های حاکم همواره این مراسم را به همراه آداب و رسوم خاص آن برپا داشته‏اند. این چنین بود که تمام شیعیان عراق با قیام امام حسین(ع) آشنا گشتند

روایت 1: در زمان صدام عزاداری برای امام حسین (ع) ممنوع بود بعد از سقوط ما سعی کردیم .بچه‏هامون رو با امام حسین (ع) آشنا کنیم. تا قبل از اون حتی جرئتش رو نداشتیم که حرفی بزنیم.      اطلاع رسان16

روایت 2: ما با هدف حسینی اومدیم ایران ...                    

 اطلاع رسان10

عناصر عزاداری‏های حسینی در میان شیعیان عراق عبارتند از:

1.      مجالس تعزیه

2.      دسته‏های عزاداری

3.      جلوه‏های عزاداری (لباس مشکی، اطعام عزادارن، علم‏های بلند در دسته‏ها و ...)

4.      زیارت عتبات مقدس در کربلا و سایر شهرهای مقدس در روز دهم محرم و اربعین حسینی .

در عراق طبقات ثروتمند و حتی فقیر در ایام دهه محرم مراسم عزاداری برپا داشته که در آن شرح واقعة عاشورا بیان می‏گردد. سخنرانی و روضه، دو پایة اساسی این مجالس هستند که با گریه و سینه زنی حاضرین برپا می‏گردد.

 (وردی، 1371: 237)

همواره شعائر و عزاداری‏های حسینی برای شیعیان عراق به منزله وسایل تبلیغی و فرهنگی بوده است. زیرا شیعیان هیچ‏گاه دریچه‏های رسمی چون رادیو و تلویزیون را در اختیار نداشتند.

روایت 1: سخنرانی‏های آقای وائلی واقعاً تأثیرگذار بود.                                                                   اطلاع رسان10

روایت 2: تا الان که الآنه روضه حمزه الصغیر رو تو خونه گوش می‏دیم. بچه‏های من با روضه حمزه الصغیر با امام حسین (ع) آشنا شدن ...                                                                                                            اطلاع رسان10

این شعائر مذهبی به همراه آداب و رسوم خاص آن به منزلة وسیلة ارتباطی شیعیان با یکدیگر و اندیشه‏های آرمانی‏شان جهت ستیز با ظلم، آشنایی با سیرة اهل بیت و مراجع تقلید و عمل به دستورات دینی آنان بوده است.

بنابراین می‏توان نقش این عزاداری‏ها را بیدارسازی و آگاهی بخشی به مردم دانست. رژیم حاکم نیز همواره سعی در بکارگیری حربة سرکوبگرایانه علیه این مراسم و تعقیب و گریز برپا دارندگان آن و ممنوعیت اجرای این مراسم در محافل عمومی و خصوصی داشته است. بطوریکه نمونة عینی آن را می‏توان در نهضت صفر سال 1977 م دانست. در محرم این سال دستگاه حکومتی زمانیکه اصرار مردم را بر اجرای عزاداری یافت تصمیم به دستگیری ده‏ها هزار نفر از شیعیان عزادار کرد و 8 نفر نیز محکوم به اعدام شدند . آیت‏اله سید محمدباقر حکیم نیز بدون اجرای جلسه محاکمه به زندان محکوم گشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز حملات بی‏رحمانه رژیم علیه عزاداری‏های حسینی شدت گرفت. بطوریکه تعداد فراوانی از خطباء، روضه‏خوانان و برپا داران مجالس دستگیر و زندانی شدند و تمام کاستهای حاوی عزاداری، اشعار و مداحی در شأن و مقام اهل بیت (ع) جمع‏آوری شد و از بین رفت.

بعد از کشتار وسیع مردم در نهضت شعبانیه در دهه 80 میلادی و پس از جنگ کویت، اجرای شعائر حسینی به طور کامل ممنوع اعلام شد. اما علی رغم این ممنوعیت‏ها بسیاری از شیعیان به برپا داشتن آن تداوم داشتند. و به این ترتیب در این سال نیز هزار نفر دستگیر و اعدام شدند. (الحیدری، 1998: 25) اما هرچه کشتارها وسیع‏تر، اصرار مردم بر اجرای آن بیشتر می‏شد. بطوریکه پیش از سقوط نظام دیکتاتوری صدام این مراسم بطور علنی اجرا می‏شد. مردم لباس مشکی به تن می‏کردند و نذورات خویش را توزیع می نمودند. همچنان کاست‏های صوتی خطباء، روضه‏خوانان و شاعران حسینی در میان سایر محصولات فرهنگی به فروش می‏رسید و تعداد زیارت‏کنندگان مراقد اهل بیت (ع) و علی‏الخصوص امام حسین (ع) روز به روز افزون می‏گشت. بطوریکه در سال 1998 م در روز دهم محرم تعداد زائران به سه میلیون نفر رسید. (الحیدری، 1998: 46-45)

همه‏گیری و تأثیرگذاری این مجالس در عراق به حدی است که تمام ادیان و قومیتها در کنار هم به شرکت در این عزاداری‏ها مبادرت می‏ورزند. داستان‏های زیادی از مشارکت مسیحیان عراق در مراسم دهه محرم و اطعام زائرین و همچنین شفا یافتن بیماران در تاریخ شفاهی عراق وارد است.

روایت 1:

یادم می‏آید بانوی مسیحی که فرزند بیمارش با توسل به امام حسین (ع) شفا یافته بود. این بانوی مسیحی هر سال در روز عاشورا نذورات خود را در میان اهالی محله و عزاداران حسینی تقسیم می‏کرد. هنوز مزه غذای آن بانوی مسیحی را زیر زبان دارم.

اطلاع رسان10

 

روایت 2:

اللیدی درور بانوی مسیحی بود که در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «فی بلاد الرافدین» می‏نویسد: که در روزهای عزاداری برای امام حسین (ع) در مسجد جامع کاظمین عراق حاضر شده بودم. از نزدیک شاهد این مراسم بودم. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم و ناخودآگاه شروع به گریستن کردم. در این هنگام زن عربی به من نزدیک شد و در حالی که اشکهای مرا می‏دید با تعجب فریاد زد: «خدا را شکر. این زن هدایت شده و به مذهب تشیع گرویده است!» به نقل از دکتر علی الوردی در کتاب «دراسه فی طبیعه المجتمع العراقی» .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.