Ø تاریخ و جغرافیای عراق
Ø پیشینه تاریخی روابط ایران و عراق
Ø بخش سوم:معاودین و روابط ایران و عراق
Ø بخش چهارم:وضعیت کنونی مهاجرین عراقی در تهران
3-1. نگاهی به تاریخ و جغرافیایی عراق
کشور عراق، در آسیای غربی، با مساحت 522/437 کیلومتر مربع میباشد. (احمدی، 1384) جمعیت این کشور، در سال 1921 م 2750000 و در سال 1937 بالغ بر 3940000 نفر و در سال 1957 بیش از 6496000 و رسال 1970، 9440000 نفر بوده است. (فولادزاده، 1369: 16) در سال2006 عراق حدود 25 میلیون نفر جمعیت داشته است. (احمدی، 1384: 21)
پایتخت عراق بغداد است که پس از تهران بزرگترین پایتخت در جنوب غربی آسیا میباشد. این کشور از شرق به ایران از شمال به ترکیه، از غرب به سوریه و اردن، از جنوب به عربستان سعودی، کویت و خلیج فارس محدود میشود. (المنجد، م 1973: 458)
هرچند محصور در خشکی نیست اما تنها بین 15 تا 40 کیلومتر با خلیج فارس مرز دریایی دارد. (احمدی، 1384: 21)
تقسیمات کشوری عراق، عبارت از 16 استان است که به ترتیب عبارتند از: نینوی، ذهوک، اربیل کرکوک، سلیمانیه، دیالی، بغداد، انبار، واسط، کربلا، بابل، قادسیه، المثنی، میسان، ذیقار، بصره. مهمترین شهرهای آن عبارتند از: بغداد، بصره، موصل، کرکوک، نجف، کربلاء. (المنجد، 1973: 459) درة رودهای دجله و فرات از عناصر اصلی طبیعت عراقاند که از کوههای آناتولی ترکیه سرچشمه میگیرند. دجله به طور مستقیم وارد عراق میشود اما فرات ابتدا به سوریه رفته آنگاه به عراق سرازیر میشود. (احمدی، 1384: 21) از منظر ترکیب جمعیت 75 درصد عرب و باقی را ترکها و کردها به اضافه اقلیتهای قومی و مذهبی دیگر تشکیل میدهند، مانند: کلدانیها، آشوریها، یزیدیون، صائبیها، یهودیها، مسیحی.
اسلام دین رسمی کشور است و بیشتر مردمان این دیار شیعه مذهباند. (برخی منابع جمعیت شیعه را 65 الی 70 درصد و برخی دیگر بیش از 75 درصد تخمین زدهاند. سلیم مطر علت این اختلاف را در شمارش یا عدم شمارش جمعیت کردهای عراق میداند. شیعیان عراق به ترتیب جمعیت به سه گروه قومی تقسیم میشوند: عربها، کردها، ترکمانها .)
(مطر، 1383: 358 )
در حال حاضر سه زبان عربی، کردی و سریانی در عراق گویشور دارد. و میراث دینی عراق شامل: اسلام، مسیحیت، مانویها، بابلیها و صائبیهاست.
گروههای قومی ساکن در عراق عبارتند از: سومریها، بابلیها، آرامیها، کردها، ترکها و عربها بعلاوه گروههای کوچک هندیها، آفریقاییها و قفقازیها نیز در عراق زندگی میکند. (مطر، 1383: 359)
سرزمین عراق، عموماً به سه منطقه جغرافیایی تقسیم میشود: 1. مناطق رسوبی. 2. مناطق صحرائی 3. مناطق کوهستانی؛ متناسب با تقسیمات جغرافیایی دارای سه نوع آب و هواست: معتدل، گرم و صحرایی، مرطوب.
محصولات کشاورزی این کشور عبارتند از: گندم و جو، برنج، سبزیجات، میوهجات و 454 نوع خرما. عراق از لحاظ تنوع خرما و تعداد نخلها مقام اول را در جهان داشت اما صدام طی سیاستهای نابودگرانهی خود بیش از 2 میلیون نخل را در عراق سربرید و همین باعث شده که در حال حاضر تنها توانایی تأمین نیاز داخلی خود را داشته باشد.
نفت نیز، یکی از مهمترین ثروتهای معدنی عراق به شمار میرود. استخراج و تصفیهی آن به اوایل قرن 19 م و در منطقة «درمندلی» و «قیاره» انجام گرفت. (فولادزاده، 1369: 19)
تقسیمات میدانهای نفتی در عراق، در سه مجموعة اصلی است:
1. مجموعة میدانهای میانی
2. مجموعة میدانهای شمالی
3. مجموعه میدانهای جنوبی.
ثروت عظیم نفت باعث طمع قدرتهای خارجی از گذشتهی تاریخی تاکنون بوده است که همواره در معرض دست درازی و طمع بیگانه قرار داده و همواره پستی بلندیهای فراوانی را برای مردم این کشور به همراه داشته است.
3-1-1.علت اهمیت کشور عراق :
عراق در طول تاریخ خود پستی بلندیهای فراوانی را پشت سر گذاشته که میتوان دلیل آن را در موارد زیر جستجو کرد:
1. بازار مصرفی مناسب برای تولیدات استعماری.
2. سرزمینی غنی از منابع طبیعی چون نفت و مواد معدنی و زمین کشاورزی غنی بطوریکه در سرزمین عراق صحرای بیآب و علف و غیر قابل کشت یافت نمیشود.
3. راه خشکی مناسب که دریای مدیترانه را به خلیج فارس و بصره متصل ساخته و مسیری برای استعمار بریتانیا و مستعمرات او در خاورمیانه بوده است.
این عوامل باعث میشد که عراق کلید دستیابی به خاورمیانه و سلطه بر مناطقی که شامل قفقاز کشورهای جنوب عربستان، خلیج فارس و ... گردد.
علاوه بر موارد طبیعی یاد شده عراق مرکز تمدن انسانی و دارای ریشههای عمیق تمدن اسلامی بوده است که این مساله از قرار گرفتن کوفه به عنوان بزرگترین شهر سیاسی پس از مدینه بوده است. بطوریکه امام علی (ع) این شهر با قرار دادن پایتخت حاکمیت سیاسی تبدیل به پایتخت تمدن اسلامی کرد.
در دوران خلافت عباسیها و امویان نیز عراق نقش استراتژی خود را به عنوان پایتخت سیاسی و سپس پایتخت فکری و اجتماعی حفظ کرد و این نقش خویش را تا زمان امپراتوری عثمانیها ایفا مینمود.
بنابراین دلایل اهمیت عراق را میتوان در دو بخش طبقهبندی کرد:
1. دلایل استراتژیک
2. اصالت تمدن و اسلامی. ( ، 1411 هـ.ق: 6 و 5)
3-2. پیشینه تاریخی روابط ایران و عراق
عراق به دلایلی چون : موقعیت خاص ژئوپلتیکی، قرار گرفتن در منطقهی جغرافیایی خاورمیانه، بهره بردن از ذخایر عظیم نفتی و طبیعی، قرار گرفتن بارگاه ائمه وحوزة علمیه نجف و تبدیل شدن به قطب عالم تشیع از ابتدای تاریخ اسلامی تاکنون و ... از موقعیت ویژهای برخوردار است. تنوع قومیتی، زبانی و دینی نیز از ویژگیهای سرزمینی است که تمدنهای بزرگی چون بابلیها، آشوریها، کلدانیها و ... را در خود جای داده و رویدادهای بزرگ تاریخی را از سر گذرانده است.
ایران نیز به عنوان یکی از بزرگترین تمدنهای تاریخی از گذشته تا به امروز حلقه وصل مهمی بین دو جناح جهان اسلام بوده است و رابطةتاریخی آن با کشورهای عربی جایگاهی خاص در میراث اسلامی به آن بخشیده . بطوریکه اهمیت آن کمتر از اهمیت جایگاه کشور عراق در میان سایر سرزمینهای عربی نیست.
هردو کشور ایران و عراق به دلایل جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و دینی فراوانی خواه و ناخواه با یکدیگر پیوندهای عمیقی داشتهاند. داشتن مرز زمینی مشترک، قرار گرفتن بارگاه ائمه معصومین (ع) در خاک عراق، شیعه مذهب بودن اکثریت جمعیت در دو کشور، پیوندهای تاریخی عمیق که حتی به دوران پیش از اسلام میرسد و همچنین بسیاری از آداب و رسوم مشترک هم نماد و هم علت پیوند گسستناپذیر دو کشور با سابقهی تاریخی شکوهمند و صاحبان تمدنهای ایران باستان و بینالنهرین میباشد.
عمق روابط ایران و عراق به حدی است که سلیم مطر نویسنده و جامعهشناس عراقی آن را تا دوران پیش از اسلام امتداد داده و به رابطهی عاشق و معشوق تشبیه میکند که طی دوران تاریخی هرچه بیشتر به هم شبیه شدهاند. هرچند ایران اصالت فرهنگی آریایی – آسیایی خود و عراق اصالت فرهنگ سامی، عربی و مشرقی خویش را حفظ کرده است.
اما از طرف دیگر اختلافات ایدئولوژیکی و مذهبی میان دو امپراتوری ایران وعثمانی، فتنهانگیزی انگلیس، اختلافات مرزی در دوران تاریخی گذشته ، مسألهی جنگ تحمیلی، اخراج ایرانیان از عراق، روی کار آمدن حزب بعث در عراق و ... باعث ناپایداری دو کشور و پیچیدگی روابطشان گشته است.
به نظر میرسد جهت روشن شدن تصویر پیشینه روابط ایران و عراق باید آن را در دو بخش مجزا بررسی کرد:
1. روابط ایران و عراق در دورة امپراتوریهای عثمانی و صفویه.
2. سقوط و تجزیه عثمانی و تشکیل دولت ملی عراق.
3-2-1.روابط ایران و عراق در دورة امپراتوریهای عثمانی و صفویه:
امپراتوری صفوی و عثمانی دو امپراتوری بزرگ و نظامی بودند که در قرن 13 میلادی مناطق فراوانی را از آسیا و اروپا تحت سیطره و نفوذ خویش داشتند.
از یک طرف امپراتوری صفویه با رهبری دینی قرار داشت که از منطقهی آذربایجان غربی ایران شکل گرفت. فرهنگ و تمدن عظیمی را در بطن خویش پرورش میداد که از جمله میتوان آن را در جلوههای معماری شهری چون اصفهان که روزگاری پایتخت این قدرت بود جستجو کرد. این امپراتوری که در قرن 13 میلادی شکل گرفته و به تدریج توسعه یافته بود شیعه مذهب بود. و برداشت متفاوت از دین اسلام و خلافت داشت. هدف این دولت چنانچه در منابع تاریخی آمده آزادی ایران از قید نظام ملوکالطوایفی و یافتن سلطه بر مناطق شیعهی جهان و همچنین مرقد امامان معصوم در عراق و رهایی آن از سلطهی بیگانه بود. در این نظام باید حاکمیت سیاسی از مشروعیت دینی برخوردار میبود که این مشروعیت نیز توسط شیوخ صوفی مسلک و مردان دین به دست میآمد. این پادشاه زاهد و متصوف در تمام امورات مادی و سیاسی از مشورت دینی و نظارت شرعی آنها برخوردار بود.
در آن طرف نیز امپراتوری عظیمی در کنارة دریای مدیترانه به وجود آمده بود که مبتنی بر ارزشهای جنگاوری، شجاعت و خونریزی بوده و رهبری آن را سلطان برعهده داشت. قبیله محور بوده و از جنبههای تمدنی و شهرنشینی گسترده برخوردار نبود. برخلاف امپراتوری صفویه که میدان جنگهای مغولها و تاتارها بود،این قدرت از بند هرگونه سلطهی بیگانهی شرقی و غربی آزاد شده و سرزمینهای زیادی را از آسیا و تا غرب، پایتخت اتریش تحت سیطرهی خود درآورده بود. برخلاف صفویها، عثمانیان سلطان را جانشین خلیفه و عالمان دینی را در امر حکمرانی شریک میدانستند. (الدجیلی، 1999: 11)
ارتش آن نیز برخلاف امپراتوری صفوی که مزدورانی بودند که هدفشان تنها اطاعت از پادشاه بود و فرزندان ممالکی بودند که آموزشهای نظامی را پشت سرگذاردهاند. ارتش عثمانی دارای ارزشهای پایدار و بنیاد محوری در راستای شهادت جهت دفاع از عقیدهاند. (الدجیلی، 1999: 12 و 11)
امپراتوری عثمانی اهل تسنن بودند. و شیعیان را «کافر» و «زندیق» دانسته و ریختن خون آنها را مباح تلقی میکردند. قرار گرفتن تشیع در مقابل تسنن به عنوان دو مذهب رسمی این امپراتوریها نقطه اوج اختلاف آنها را تشکیل میداد.
به نظر میرسد این عثمانیها بودند که نفرت عمیقی را میان دو ملت ایران و عراق ایجاد کردند و این را میتوان در شیعه ستیزی امپراتوری عثمانی جستجو کرد. آنها با نسبت دادن ویژگیهایی چون «زنادقه» و «مجوس» به شیعیان آنها را گروههای بیگانه و مشکوکی در نظر میگرفتند و هرگونه عزل، قمع، قتل و اخراج را در حق آنان توجیه میکردند. در حقیقت این سیاستی بود که حکومت عثمانی در تمامی مناطق شیعی دنبال میکرد. بطوریکه شیعیان زیادی را در مناطق تحت سلطهی امپراتوری خویش از سرزمین مادر اخراج کرده یا مجبور شدند طی فرآیند حفظ جان و مال وانمود به ترک مذهب تشیع نمایند. و این کاری بود ه عثمانیها به دلیل تنگ نظریهای نژادی و مذهبی خویش انجام دادند که باعث قربانی شدن تاریخ مشترک دو ملت طی صدها سال گشت. (بطاطو، 1990: 221-205)
همین تفاوتها در شیوهی حکمرانی، مذهب و جهانبینی باعث شکلگیری انواع درگیریهای نظامی و سیاسی گشت که تقریباً 3 قرن ادامه داشت. که تأثیرات عمیقی را در روح دو ملت نهاد. همین جنگهای امپراتوری عثمانی با ایران بر ملت عراق و ایران تأثیرات بسیاری گذاشت. چرا که خون بسیاری از آنها در راستای تحقق اهداف امپراتوری عثمانی و صفوی ریخته شد و نفرت عمیق را در روح دو ملت ریشه دوانید.
لونگریک مورخ بریتانیایی متخصص در کتاب تاریخ عراق در این رابطه مینویسد: «اگر جنگهای بزرگ را میان دو امپراتوری عثمانی و صفوی با پایان قرن 19 خاتمه یافته بدانیم اما تاکنون کینهها، سوءظنها و بیاعتمادیهای فراوانی را در تهنشینهای تاریخ دو ملت به جا گذاشته است.» (Longgrigg, 1953: p. 3)
روابط ایران و عراق دو دوره متفاوت را پشت سر گذاشته که سرشار از افت و خیزهای فراوانی بوده است:
- روابط ایران و عراق در دورة امپراتوری صفوی و عثمانی
- روابط ایران و عراق در زمان پادشاهیهای ایران و عراق
- روابط ایران و عراق در دوره جمهوری عراق و دوران جمهوری اسلامی ایران.
در طول این سه دوران نیز تاریخ دو کشور علاوه بر رفت و آمدهای فرهنگی و سیاسی شاهد معاقدة انواع پیماننامههای صلح، معاهدات مرزی و صلحنامه بوده است که جهت حل مشکلاتی چون اختلافات مرزی، مسأله سیادت شطالعرب، مسئلهی کردهای ساکن در ایران و عراق و جنگها درگیریها بوده است. (الدجیلی، 1999: 13-12) البته نباید در این میان تلاش عثمانیها و انگلیسیها برای سرکوب شیعیان در دو کشور و ایجاد تفرقه میان شیعیان عراق و ایران را نادیده گرفت.
روابط ایران و عراق در دورة نظامهای معاصر در ایران و عراق را می توان این چنین تبیین کرد که در دوران رژیم پهلوی، ایران متعلق به اردوگاه سرمایهداری آمریکا و حافظ منافع غرب محسوب میشد، حال آنکه عراق در این دوران در اردوگاه سوسیالیسم قرار داشت. بنابراین اختلافات ایدئولوژی یکی از عوامل مهم در تشدید اختلاف ایران و عراق بود. (احمد، 1384: ص 63) بناراین میتوان ایران را در آن دوران محافظهکار و عراق سوسیالیسم را رادیکال به حساب آورد.
3-2-2.معاودین و روابط ایران وعراق :
مسأله ی معاودین نیز یکی از مسائل قابل توجه و تأثیرگذار در تاریخ روابط دو کشور است.
معاودین کسانی بودند که طی سالهای قرن 19 و 20 م به دنبال اشتراکات دینی، مذهبی و فرهنگی فراوانی که میان مردمان دو سرزمین وجود داشت از ایران روانة کشور عراق شدند. اهداف عمدة آنان از این مهاجرت گسترده تحصیل علم و معرفت در حوزه علمیه نجف، اشتغال به بازرگانی و تجارت، در جوار قرار گرفتن با قبور ائمه (ع) بود .
از دیرباز به علت وجود گرایشات دینی و فرهنگی مشترک میان مردمان این دو سرزمین، رفت و آمد و مبادله فرهنگی و اقتصادی وجود داشت. همین مسأله باعث پیوستگی عمیق تاریخ دو کشور با یکدیگر و همچنین باعث گسترش شبکهی روابط اجتماعی شد. پیشینهی روابط به قدری عمیق و ممتد است که برخی آن را به دوران پیش از اسلام نسبت میدهند. اما با روی کار آمدن حزب بعث از زمان ریاست عبدالسلام عارف در سال 1954 و به دنبال سیاستهای شیعه ستیزی و نژادپرستانهای که عراق را سرزمین عرب میدانست، رویهی جدیدی نسبت به ایرانیها اتخاذ شد که در نهایت منجر به اخراج آنان گردید.
ایدئولوژی حزب بعث که مقدمة اخراج ایرانیان از عراق شد: سرزمین پدری عرب آن قسمتی از کره زمین است که (فقط) ملت عرب در آن ساکن باشد. (احمدی، 1384: 6)
علاوه بر مسألهی نژادی، سرکوب شیعیان و پراکندگی آنها توسط حزب سوسیالیسم بعث نیز در رأس اهداف قرار داشت تا به این ترتیب این اخراج گسترده ضرب شستی برای شیعیان باشد تا فکر هرگونه حرکت قیامگونه، نهضت و یا انقلابی را علیه نظام سکولار حاکم ،به رهبری روحانیت شیعه از ذهنشان دور کنند. چرا که نظام حاکم قیامهای پیشینی را به رهبری روحانیت و توسط شیعیان تجربه کرده بود.
در انقلاب 1920، به رهبری آیتاله العظمی میرزا محمدتقی شیرازی، قیام آیتاله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در (مقابله) با قرارداد تحمیلی جهت غارت (منابع) دو نهر مهم عراق؛دجله و فرات، و نهضت آیتاله العظمی میرزا مهدی شیرازی و حکیم در جلوگیری از اجرای قوانین ضد اسلامی، و وضع مقاصد استبدادی و سرانجام مبارزات پیگیر خاندان شیرازی در جهانی کردن نهضت اسلامی امام خمینی (ره) (فولادزاده، 1369: 94) و همچنین پیروزی انقلاب اسلامی ایران ترس نظام حاکم را از شیعیان، رهبری روحانیت و پاگیری نظامی اسلامی توسط انقلابهای مردمی دو چندان کرد. لذا نقشه خائنانهای را اجرا کردند تا تمامی قیامها و نهضتها را سرکوب کنند و آن مسألهی آواره ساختن شیعیان به نام «ایرانی» از خانه و کاشانهشان بود.
این مهاجرت اجباری در دو مرحله صورت گرفت:
1. موج اول 1971.
2. موج دوم 81-1980: این موج بیرحمانهتر بود و چون بدون ابلاغ پیشین صورت گرفته بود تا پایان دهه 90 میلادی ادامه داشت.
هدف از اجرای این طرح ضربه زدن و سرکوب شیعیان و مراجع تقلید، از میان بردن متخصصین، اندیشمندان و دانشمندان از عراق، ایجاد خلاء فکری، از هم پاشیدن نهضتهای اسلامی و بدست آوردن ثروت عظیم از آواره کردن مسلمانان از راه مصادره اموال، خانه، مغازه، کارخانه و ... آنها بود. (فولادزاده، 1369: 95-94)
درنتیجه در دهة 80 میلادی ،نیم میلیون عراقی به مرزهای ایران رانده شدند چون اصالت نژادی آنها وابستگیشان را به سرزمین عراق اثبات نکرده بود. (مطر، 1383: 118)
اخراج ایرانیان از عراق با وضعیت ناگواری بود که موضعگیری شدید روحانیون، فقها، و مراجع تقلید را در حوزه علمیه نجف برانگیخت. بسیاری از معاودین بدون داشتن فرصتی برای برداشتن توشه راه و یا فروش و به نام کردن داراییها از جمله املاک و مستغلات از کشور تبعید شدند. افرادی بودند که جدا از فرزندان و والدین سوار بر ماشینهای نظامی به مرز فرستاده شدند.
حکایت مادری که حتی فرصت نکرد نوزاد شیرخوارهاش را از گهواره بردارد، یا فرزندی که پس از بازگشت از مدرسه با خانه خالی روبرو شد، و یا پدری که جدا از همسر و فرزندانش و بدون اطلاع دادن به آنها به ایران فرستاده شد، یا زنی که تنها به اتهام ایرانی بودن پس از طلاق اجباری از همسرش به ایران تبعید گشت. اینها تنها بخشی از تاریخچه سیاه حاکمیت رژیم بعث علیه شیعیان ایران و عراق است. معاودین تاکنون نیز در میان عراقیها با عنوان همکیش و هموطن شناخته شدهاند و در بسیاری از کتب تاریخ معاصر عراق با نام «شیعیان عراق» و نه «معاودین ایرانی» از آنان یاد میشود. بسیاری نیز معاودین را با نام «مهاجرین عراقی» میشناسند.
در حال حاضر میتوان وضعیت کنونی معاودین را سکة دورویی دانست که از یک طرف میتواند به بهبود روابط دو کشور کمک کنند و از طرف دیگر در پی مسألهی معاودین حافظهی تاریخی ایجاد شده است که عراق را مترادف با سیاستهای نژادی در حق ایرانیان میدانند.
معاودین به عنوان یک خرده فرهنگ چه در ایران و چه در عراق دارای قدرت انطباقپذیری بالایی هستند و تا به امروز با توجه به موارد عینی مورد مشاهده محقق و مصاحبات صورت گرفته روابط اقتصادی و فرهنگی گستردهای را با هردو دارند.در ادامه به بخشی از روایت های مورد استناد از زبان معاودین در این بخش اشاره خواهیم کرد.
روایت 1: پدر من وقتی که صدام سقوط کرد رفت کربلا و در اونجا مغازة طلافروشی زده ما خودمان هم هرسال میریم کربلا ... اطلاع رسان12
روایت 2: بعد از سقوط صدام همة کاروبارم به عراق منتقل شد. الان هم کربلا زندگی میکنم و به خاطر نسب عراقی و تولدم در عراق شناسنامة عراقی هم گرفتم ...
روایت 3: پسرم برای تحصیل رفته عراق، خودمم میرم!! چون شوهرم عراقیه ...
روایت 4: خون من ایرانی اما خاکم عراق است.
روایت 5: من هردو
کشور رو دوست دارم. هردو وطن من هستند.
روایت 6: عراق پدر من و ایران مادر من هستش ...
روایت7:یک مهاجر نه ایران وطنش است و نه عراق .وضعیت یک مهاجر عراقی مانند یک فلسطینی است که هیچ وطنی ندارد.اینجا نمی تواند وطنش باشد چون چنین اجازه ای نمی دهند.عراق با این وضعیت نابسامان هم نمی تواند وطنش باشد آنجا هم او را ایرانی می دانند.
اطلاع رسان14
در واقع میتوان معاودین را پل روابط مسالمتآمیز میان دو ملت ایران و عراق دانست. همین گروه بودند که مجال انطباق برای بسیاری از مهاجرین عراقی را در ایران در قالب ازدواج، فرصتهای شغلی و مؤسسات خیریه فراهم آوردند.
از سوی دیگر این خرده فرهنگ به علت داشتن هویت ایرانی و حقوق شهروندی برابر با سایر ایرانیها و همچنین تسلط نسبی به زبان عربی و آداب و رسوم کشور عراق گاه به عنوان عراقیهای مهاجر و گاه به عنوان شهروندان ایرانی تلقی میشوند.
جنگ تحمیلی نیز یکی از عوامل تأثیرگذار در روابط دو کشور است که در بخشی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
3-4. وضعیت کنونی مهاجرین عراقی در شهر تهران :
در این بخش به دنبال تبیین تصویر کلی مهاجرین عراقی در شهر تهران در قالب بخشهایی چون علل مهاجرت، نحوة مهاجرت و وضعیت زندگی آنها در قالب خصیصههای توصیفی تحصیل، اشتغال، مالکیت و ازدواج هستیم.
3-4-1.علل مهاجرت
در زمان حاکمیت حزب بعث در عراق و ریاست جمهوری صدام حسین، مهاجرت از کشور عراق به دو صورت انجام میگرفت:
1. شیوه اول: مهاجرت اجباری که توسط دولت بعث انجام گرفت. اخراج ایرانیان از عراق نمود عینی این سیاست بود.
2. شیوه دوم: مهاجرت طبیعی که مردم درنتیجهی ترسشان از نظام حاکم به آن روی آوردند. مهاجرت گروه گسترده از مردم عراق به کشورهایی چون سوریه، ایران، کانادا، انگلستان، سوئد و امریکا و ... (بشر، 1412 هـ.ق: ص 69).
در این بخش هدفمان بررسی و تبیین مهاجرت عراقیها به ایران و دلایل آن است.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) و نگاه قدرتهای استعماری جهان به سمت کشوری متوجه شد که از هر حیث آمادگی و زمینهی تکرار چنین رویدادی را در خود داشت. مرکزیت مراجع تقلید جهان، قرار گرفتن حوزه علمیهی نجف، جمعیت فراوان شیعیان، رویداد نهضتها و قیامهای متعدد در سالهای پایان قرن 19 و اوایل قرن 20، همه نشان از احتمال وقوع یک انقلاب بزرگ در کشور عراقداشت.
به فاصله کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیام جهانی آن مبنی بر انقلاب مستضعفین علیه قدرتهای استکباری شاهد حرکتهای ضد قدرتهای امپریالیستی و کمونیستی در جهان هستیم. تا در واقع زره آمادگی و مقابله را در برابر این انقلاب و پیام جهانی آن به تن کنند. و از همه گیرشدن اپیدمی ممانعت با ظلم و استبداد بیگانه و مهرههای آنان در کشورهای تحت سلطه جلوگیری به عمل آورند. «اشغال افعانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی به عنوان کشوری همسایهی ایران و درگرفتن یک انقلاب نظامی در ترکیه جهت ممانعت از رشد حرکتهای اسلامی در این کشور، استقرار پایگاههای نظامی در خلیج فارس به بهانهی جلوگیری از پیشروی روسیه از افغانستان به سمت آبهای گرم خلیج فارس». (شبر، 1412ک82) از جمله اقداماتی بود که توسط قدرتهای شرقی و غربی صورت گرفت.
در روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در زمان ریاست احمد حسن البکر بود که جورج براون وزیر وقت انگلستان جهت دیدار با رئیس جمهور عراق – صدام حسین به عراق سفر کرد که طی این سفر ملاقاتی خصوصی میان دو نفر صورت گرفت. (شبر، 1412: 83)
صدام نیز برای اینکه اشتباهات شاه را تکرار نکرده و انقلابی مشابه در عراق صورت نگیرد با تمام قوای خود وارد میدان شده و هر حرکت مردمی را به شدت زیر نظر میگیرد. فشارها بر مردم و به خصوص شیعیان دو چندان میشود. عملکردهای نظام را جهت خاموشی هر حرکت انقلابی میتوان چنین برشمرد:
1. نمایش گستردة قدرت و اتحاد دولت حاکمه و رهبران حزب بعث و واردکردن هرگونه فشار جهت وادار کردن مردم به عضویت در حزب بعث.
2. جلب طرفداری دولتهای عربی از طریق صرف هزینههای هنگفت و دعوت نمودن آنها در کنفرانس بغداد و بزرگنمایی آن در رسانه.
3. تلاش برای اتحاد با سوریه (به عنوان یک همپیمان بعثی در خاورمیانه و جهان)
4. تهدید گستردهی مردم با ابزارهای مختلف. بطوریکه صدام در سخنرانی های خود حتی در دانشگاهها آنها را به شدت تهدید کرده و چنین القاء مینمود که هر احدی که قصد آسیب رساندن به امنیت کشور را داشته باشد، کمترین مجازات او مرگ خواهد بود.
5. تظاهر به رعایت شعائر دینی و کمک به مستمندان و مظلومان. در راستای این سیاست خویش به زیارت اماکن مقدس عراق رفته و لوازم برقی میان نیازمندان به خصوص در روستاها توزیع میکرد. (شبر، 1412: 81-86).
در این میان یکی از احزاب اسلامی که پایداری خود را در مقابل قدرت حاکم حفظ کرد حزب الدعوه الاسلامیه (حزب دعوت اسلامی) بود. رهبری این حزب را علماء، روحانیون و اندیشمندان مسلمان در رأسشان محمدباقر صدر رهبری میکرد. نظام نیز از آنجایی که با سابقهی روحانیت شیعه در مبارزات اسلامی ضد رژیم آشنا بود در یک عملیات ضربتی این روحانی و عالم برجسته به همراه خواهرش بنتالهدی در تاریخ 5/4/1980 دستگیر و مورخ 9/4/1980 اعدام شدند.
گام بعدی نیز اعمال هرگونه فشار و اعدام گستردة اعضای حزب بود. که شمار این اعدام طبق آمار غیررسمی به بیش از صدهزار نفر رسید.
و ای کاش صدام تنها به اعدام افرادی که عدم عضویت در حزب را داشتند اکتفا میکرد. او به تعقیب و گریز اعدام وابستگان متهم حتی درجهی هفتم میپرداخت. که در ادامه توضیح آن وارد شده است.
وابستگان درجه اول – والدین، همسر و فرزندان.
وابستگان درجه دوم – خواهرها و برادرها و پدربزرگها
وابستگان درجه سوم – عموها و داییها
وابستگان درجه چهارم – عموزادهها و داییزادهها
وابستگان درجه پنجم – فرزندان عموزادهها و داییزادهها
وابستگان درجه ششم – نوه زادههای پسرعموها و پسرداییها
وابستگان درجه هفتم – نتیجهزادههای پسرعموها و پسرداییها
این به معنی قتل عام وابستگان متهم به جرم همکاری با حزب دعوه بوده و عملاً نیز این کار انجام میشد. (بشر، 1412: 89)
علاوه بر اعدامهای گسترده و قبرهای دسته جمعی که از سنین مختلف از مرد و زن و کودک و حتی نوزادان شیرخواره در آن مدفون بودند، تعقیب و گریز، دستگیر و زندانی کردن نیز بخش دیگری از جنایتهایی است که رژیم در حق ملت خویش اعمال میکرد. زندانهای زیرزمینی که تعداد فراوانی در مردم این کشور را از تحصیلکرده تا کارگر، روحانی، صنعتگر، استاد دانشگاه، تاجر و ... را در خود جای میدادند.
بعد از جنگ امریکا علیه عراق یکی از این زندان ها رو در اعماق زمین پیدا کردند...
آدمهایی که حتی چهره شان شبیه آدمیزاد نبود.آنها حتی حاضر نشدند از زندان بیرون بیایند.آنها به همان زندگی حیوانی خو گرفته بودند. اطلاع رسان10
علل دستگیری و شکنجه به دلایلی بود که از شمارش خارجند. در این جا به بخشی از آن اشاره میکنیم:
1. وابستگی به حزب دعوة اسلامی
2. مخالفت با رژیم بعث در بحث و گفتگوهای صورت گرفته در فضاهای عمومی چون دانشگاهها و قهوهخانهها.
3. ناراضی بودن فرد از عملکردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و یا هرکدام از جنبههای زندگی و معیشت در عراق.
4. گفتگوی کنایهآمیز و یا کوچکترین اشارهای به ناکارآمدی رژیم بعث (بشر، 1412: ص 90).
5. ممانعت از شرکت در جنگ تحمیلی علیه ایران.
6. شادی و خوشحالی نکردن به مناسبتهای ملی چون سالگرد شکلگیری حزب یا جشن تولد صدام.
تمامی مجازاتها براساس قوانین نانوشتهای بود که دایرة محدودیت آن به حدی گسترده بود که شهروند عراقی از مرزهای آن باخبر نبود و مرگ کمترینمجازاتی بود که یک فرد متهم با آن روبرو میگشت.
بسیار بودند نظامیانی که جنگ علیه ایران را ناحق میدانستند به همین دلیل عضوی از بدن خود را از کار میانداختند تا از خدمت اجباری معاف شوند اما در نهایت با مجازات تیرباران روبرو میشدند.
به این ترتیب با روی کار آمدن صدام، موج اعدامها و انواع مجازاتها شدت یافت. پاکسازی وسیعی در تمامی ارگانهای دولتی از ارتش گرفته تا ادارات، سازمانها، وزارتخانه، مراکز صنعتی و سایر مؤسسات دولتی آغاز شد. هرکسی که کمترین اختلاف نظری با صدام حسین داشت، مستوجب مجازات بود. زندانها اینبار صدها هزار نفر را در خود جای دادند. بسیاری از شیعیان از کار بیکار شدند و نیروهایی از کشورهایی چون مصر، اردن، مراکش، پاکستان، بنگلادش، سودان، تونس، سنگاپور نیروهایی چون کارگر متخصص و تکنسین وارد گردید. (فولادزاده، 1369: 14)
پس از این اقدامات بود که بسیاری دست به مهاجرت زدند. این سرزمینها به ترتیب در اولویت قرار داشتند: 1. سوریه 2. ایران 3. انگلستان 4. کشورهای اسکاندیناوی: سوئد، نروژ و فلناند 5. آلمان 6. هلند 7. کانادا
سوریه مقصد اول برای مهاجرت عراقیها بود. زیرا ورد به آن نیاز به ویزا نداشت.
3-4-2.چرا ایران؟
کسانیکه به دلایل گوناگون تحت تعقیب بودند و از لحاظ جانی خود و خانوادهشان را تهدید شده مییافتند فرصت تهیه مدارک عبور از جمله گذرنامه را نداشته به همین رو به صورت غیرقانونی وارد مرزهای ایران و کویت میشدند. به این ترتیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) در سال 1979 گروههای مهاجر از عراق وارد خاک ایران شدند. این گروهها شامل طلبه، روحانی، نویسنده، روزنامهنگار، بزرگان عشایر عراق، سیاستمداران، اهالی شهر و روستا، خانواده شهدا، مبارزان و مجاهدان بودند.
در ابتدای سال 1980 بود که به تدریج اعضای کادر عمل اسلامی و سایر احزاب اسلامی به همراه جمعی از شاگردان محمد باقر صدر وارد کشور شدند.اما به تدریج از تاریخ 31/3/1980و با صدور فرمانی جهت قلع و قمع شیعیان و هر گونه حرکت مخالفی با نظام سیاسی حاکم بود که جمعیت مهاجر به صورت گروه های بزرگ وارد خاک ایران شدند.تعداد این مهاجرین به خصوص پس از اعدام شهید محمد باقر صدر و خواهرش و کشتار صدها نفر از روحانیون و علمای دینی عراق به علاوه دستگیری ها، به هزاران نفر افزایش یافت.
جمعیت این مهاجرین را می توان به سه گروه کلی تقسیم بندی کرد:
اول-اعضای گروهک ها ،احزاب و حرکت های اسلامی که انقلاب ایران و نظام جدید شکل گرفته را همسو با ایدئولوژی های خویش یافته و همکاری با ایران را در جنگ تحمیلی بهترین فرصت برای سقوط نظام و شکل گیری حاکمیت متحد یافتند.
دوم-افرادی که به دلیل مخالفت با سیاستهای قمع گونه ی رژیم و ظلم عیان به سمت ایران روانه گشتند.اغلب اینها در اردوگاه های مرزی سکنی گزیدند و چون عضو حرکت و یا گروه های معارض نبوده و واسط ارتباطی نداشتند که ضمانتشان را جهت خروج از اردوگاه بر عهده بگیرد در اردوگاه ها ماندند.بسیاری تا کنون نیز در این اردوگاه های مرزی ساکن اند و یا علی رغم اوضاع نابهنجار به کشورشان عراق بازگشتند.به عنوان مثال بنا بر گزارشی در روزنامه ی ایران مورخ10/8/1991برابر با 20مرداد 1370 به نقل از مسئول امور بیگانگان وزارت کشور آمده است:«از پناهندگان عراقی ساکن در اردوگاه باختران255209 نفر ایران را ترک کرده و حدود 154791نفر باقی مانده اند.که از این تعداد نیز طی دو روز6145 نفر خاک ایران را به مقصد عراق ترک نمودند.»
سوم-اسرای عراقی که پس از آزاد شدن از بند اسارت ترجیح به ماندن در ایران داشتند تا از زورگویی های نظام صدام در امان بمانند.چرا که به زنده ماندن خود پس از بازگشت به عراق اطمینان نداشتند.اغلب این ها در خانه ای در منطقه ی کهریزک تهران سکنی گزیدند.به این گروه به اصطلاح«توابین:توبه کنندگان» گفته می شود.
با توجه به آنچه آمد می توان عوامل دافعه ی مبدأ را در مورد مهاجرین عراقی به این شیوه خلاصه کرد:
عوامل دافعه در مبدأ:
1. فقدان آزادی بیان.
2. ممانعت از هر گونه حرکت اصلاحی.
3. نبود امنیت جانی و تهدید به مرگ خود و خانوداه هایشان.
4. نبود رهبری سیاسی منسجم پس از شهادت محمد باقر صدر جهت پیش برد قیام ها.
5. عقیم ماندن بسیاری از نهضتها و حرکتهای اصلاح طلبانه در عراق.
6. فرار از مشارکت در جنگ تحمیلی علیه ایران.
عوامل جاذبه در مقصد :
1. مشارکت در جنگ تحمیلی در جبههی ایران و علیه نظام دیکتاتوری عراق جهت سقوط آن.
2. تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران، که ایران را تبدیل به یک حامی سیاسی و روزنهای در مقابل فرمانروایان سنی بغداد تبدیل کرده بود. (کمجیان، 1377: 229)
3. فضای ایجاد شده پس از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و امکان پیگیری حرکات انقلابی در خارج از مرزهای عراق.
عوامل جاذبه و دافعه ذکر شده تنها برای مهاجرین عراقی مصداق دارد که ایران را مقصد خویش انتخاب کرده بودند. عوامل اقتصادی چون رهایی از فقر و رسیدن به رفاه اقتصادی و یا تجربهی شرایط بهتر معیشتی در مجموع عوامل ترغیبکننده مهاجرت به ایران نیست زیرا در آن سالها ایران خود کشوری جنگ زده و تحت تحریم اقتصادی بود و نمیتوانست مقصد نهایی کسانی باشد که خواهان اوضاع بهتر اقتصادی و معیشتی باشند بسیاری از آنها به دلایلی که بدان میپردازیم به حداقل درآمد و شرایط معیشتی اکتفا نمودند.
من اولی که به ایران آمدم به همراه همسرم که ایرانی بود در یک اتاقی که فرش آن را صاحبخانه به ما داده بود زندگی می کردیم.غذایمان را هم روی پیک نیک می پختیم.
اطلاع رسان10
در ادامه به مشکلات مهاجرین در بخشهای ذیل خواهیم پرداخت.
3-4-3.مشکلات مهاجرین عراقی در شهر تهران:
مدرک هویتی:
مهاجرین عراقی که توانستند با ضمانت از اردوگاههای مرزی خارج شوند و به شهرهایی چون تهران، شیراز، اصفهان، قم و .. راه پیدا کنند، در مرحله اول کارتی را تحت عنوان «کارت شناسایی رانده شدگان» از کشور عراق دریافت کردند. این همان کارت سبز بود که توسط امور بیگانگان وزارت کشور صادر گشت.
به موجب این کارت آنها شهروندان درجه دوم شناخته میشوند که از حقوق ماهیانه و سکونتگاه و سهمیه خوار وبار و پوشاک بهره میبرند و پس از گذشت 6 ماه نیز گذرنامهای به فرد پناهنده یا مهاجر اعطا میگردد که به موجب آن میتواند به صورت آزادانه به کشورهای مختلف رفت و آمد داشته باشد. پس از 5 سال از اقامت در کشور میزبان نیز شناسنامه و مدرک رسمی هویت شهروندی همان کشور را دریافت کرده و از شهروند درجه دوم به شهروند درجه اول صعود میکند و از حقوق شهروندی برابر با مردم آن کشور بهرهمند میگردد.
برای مهاجرین عراقی این کارتها در ایران یکسال اعتبار داشتند و تاریخ ورود مهاجر به کشور ایران در آن قید نشده بود و مهر رانده شدگان از کشور عراق بر آن بود.
فرد مهاجر پس از گذشته دو دهه از زندگی خود یک مهاجر باقی میماند. این کارتها اعتبار ثبتی نداشته و مهاجر نمیتوانست از آن در معاملات اداری، خرید و فروش، افتتاح حساب و ... از آن استفاده کند. از آنجایی که محل تولد در آن قید نشده است حتی فرزندان مهاجرین که در ایران متولد شدهاند یک مهاجر عراقی باقی میمانند. پس از آن کارت سبز دیگری صادر شد که عبارات بالا از آن حذف شده و این تبصره بدان اضافه گردید:
- این کارت جهت استملاک اموال غیرمنقول اعتبار ندارد. این کارت واجد نام، نام پدر، نام جد، شهرت تابعیت، تاریخ تولد، استان محل تولد، محل صدور کارت، شماره کارت و تاریخ اعتبار است و به جای عبارت «رانده شدگان عراقی» عبارت «کارت شناسایی ویژه اتباع خارجی وارد شده است.
- پس از مدتی نیز کارتهای سفیدرنگی به عنوان جایگزین کارت سبز صادر شد. این کارتها فاقد تاریخ تولد و تاریخ ورود به ایران میباشد. افرادی که واجد این کارت هستند اغلب بیش از یک یا دو دهه از اقامتشان در ایران میگذرد و یا نسل دومیهای مهاجریاند که در ایران متولد شدهاند. شماره این کارت 11 رقمی بوده و در پایانههای دیجیتال مانند ثبت نام آزمون ورودی دانشگاهها، افتتاح حساب و خرید و فروش املاک و مستغلات، اجاره نامه و .. بیاعتبار است.
افراد واجد این کارت نیز مانند موارد قبلی گذرنامه دریافت نمیکنند.
اخیراً نیز به موجب قانونی فرزندان مهاجرین عراقی بالای 18 سال که در ایران متولد شده و مادرشان ایرانیاند میتوانند به تابعیت ایران درآمد و شناسنامه ایرانی دریافت کنند.
به نقل از روزنامه همشهری 14 آبان 1386، ایسنا: رئیس جمهور اسلامی ایران قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را برای اجرا ابلاغ کرد.
بنابراین گزارش براساس ماده واحده این قانون که به وزارت خانههای کشور و دادگستری ابلاغ شده است، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی که در ایران متولد شده یا حداکثر تا یکسال پس از تصویب این قانون در ایران متولد میشوند میتوانند بعد از رسیدن به سن هجده سال تمام تقاضای تابعیت ایرانی کنند. این افراد در صورت نداشتن سوء پیشینه کیفری یا امنیتی و اعلام رد تابعیت غیرایرانی به تابعیت ایران پذیرفته میشوند.
همچنین وزارت کشور طبق این قانون مکلف شده است نسبت به احراز ولادت طفل در ایران و صدور پروانه ازدواج اقدام کرده و نیروی انتظامی نیز با اعلام وزارت کشور پرانه اقامت برای پدر خارجی مذکور در این ماده صادر میکند.گفتنی است فرزندان موضوع این ماده قبل از تحصیل تابعیت، مجاز به اقامت در ایران هستند. براساس تبصره یک قانون ابلاغی چنانچه سن مشمولین این ماده در زمان تصویب بیش از هجده سال تمام باشد، باید حداکثر ظرف یکسال اقدام به تقاضای تابعیت ایرانی کنند.
همچنین از تاریخ تصویب این قانون، کسانی که در اثر ازدواج زن ایرانی و مرد خارجی در ایران متولد شوند و ازدواج والدین آنان از ابتدا با رعایت ماده 100 قانون مدنی به ثبت رسیده باشد، پس از رسیدن به سن هجده سال تمام و حداکثر ظرف یکسال، بدون رعایت شرط سکونت مندرج در ماده 979 قانون مدنی به تابعیت ایران پذیرفته میشوند.
قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی در جلسة علنی دوم مهرماه سال جاری مجلس اسلامی تصویب و به تأیید شورای نگهبان رسید.
بنابراین قانون که در سال 85 تصویب گشت اولین مجموعه دریافتکنندگان شناسنامه ایرانی در اواخر نیمهی اول سال 1389 بودند که پس از طی مراحل اداری، آزمون قانون اساسی و سوگند وفاداری موفق به کسب تابعیت ایرانی و به تبع آن گذرنامه دولت متبوع شدند.
اشتغال:
در صورتی مهاجرین و اتباع بیگانه در ایران حق کارکردن را دارا هستند که از وزارت کار و امور اجتماعی پروانة کار دریافت کرده باشند. شرط دریافت این مجوز داشتن جواز اقامت است. داشتن جواز اقامت نیز در گرو باطل کردن کارت هویت اتباع خارجی است. ابطال این کارت هم مستلزم خروج از کشور و وارد شدن با گذرنامه به وطن اول مهاجر یا تبعه بیگانه است. این مسأله نیز عملاً اشتغالیابی مهاجرین را با مراحل مختلف و طولانی روبرو کرده و حوزه اشتغالیابیشان را محدود مینماید.
در شهر تهران اغلب مهاجرین عراقی با ویزای کار و در این مؤسسهها فعالیت دارند:
_صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بخش برون مرزی که شامل شبکه رادیویی عربی و شبکه های تلویزیونی میشود.
- دفتر مجلس اعلای اسلامی عراق در تهران
- موسسه فرهنگی البلاغ
- مدرسهی لیبی، سودانی و عراقی در تهران.
- روزنامههای عربی الوفاق تابع روزنامه فارسی زبان «ایران» و روزنامه کیهان عربی تابع روزنامه فارسی زبان «کیهان».
- به عنوان مترجم در برخی از مؤسسات مربوطه.
تمامی موارد ذکر شده نیازمند تمدید قرارداد و اخذ ویزای کار و پروانه اقامت به درخواست رسمی از محل اشتغال خود هستند. که باید در گذرنامه به صورت رسمی و قانونی ثبت گردد چرا که در غیر این صورت اجازه اقامت نخواهند داشت.
تحصیل :
از آنجایی که فاقد مدرک هویتی شناسنامه هستند، تحصیل آنها نیز با محدودیت روبروست. تحصیل در مراحل ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان مستلزم صدور بخشنامه از آموزش و پرورش است و از آنجایی که این مسأله با تأخیر صورت میگیرد ثبت نام نیز متناسب با زمان صدور و ابلاغ بخشنامه انجام میپذیرد. یکی از مدارک هویتی که فرزند هر مهاجر عراقی هنگام ثبت نام باید ارائه دهد برگة ویژه اجازه تردد در شهر تهران است که به مدت یکسال اعتبار دارد. تعهدنامهای نیز مبتنی بر پرداخت مبلغی که مدرسه تعیین میکند باید توسط اولیاء امضاء گردد.
در مراحل تحصیل دانشگاهی نیز بنا بر مصاحبههای صورت گرفته و به نقل از خود مهاجرین گاه اجازة ثبت نام دارند و گاه این امکان وجود ندارد و از آنجایی که دارای کارت هویتی 11 رقمی هستند که محل تولد نیز در آن درج نشده است در مراحل ثبت نام آزمون ورودی با مشکلاتی روبرو میشوند. پس از انجام ثبت نام نیز سهمیة ورودآنها به دانشگاه محدود و مشخص است. آنها جز در شهرهای دانشگاهی هفتگانهی تهران، مشهد، اصفهان، قم، تبریز، شیراز و یزد اجازة ادامه تحصیل ندارند. (میرزایی، 1386: 166)
پس از پذیرش در دانشگاه ،آغاز تحصیل آنها در نیمة دوم سال تحصیلی است. زیرا باید پس از قبول شدن در دانشگاه کارت هویتی خود را باطل کرده و طی سفری به کشور عراق و انجام مراحل اداری لازم تابعیت عراقی و به تبع آن گذرنامة دولت متبوع را بدست آورند. به موجب آن به درخواست رسمی از دانشگاه محل تحصیل خود پروانة اقامت دریافت میکنند.
اینها نسل دومیهای مهاجر هستند که همگی متولد ایران میباشند و پس از پذیرش در دانشگاه اجازة خروج از کشور مییابند. و برای اولین بار به کشور خود عراق سفر میکنند.
پس از پایان تحصیل در دانشگاه نیز اجازة اقامت ندارند و به فاصلة 9 ماه پس از پایان تحصیل باید ایران را ترک کنند.
به همین علت بسیاری از آنها از تحصیل صرفنظر کرده تا مجبور به ترک خانوادههای خویش و سرزمینی که در آن متولد شدهاند نشوند.
روایت 1: پس از جنگ آمریکا علیه عراق شرط ورود به دانشگاه داشتن پاسپورت شد.
اطلاع رسان6
روایت 2: اصلاً برای تحصیل به عراق رفتم و بعد با ویزای کار در ایران زندگی میکنم.
اطلاع رسان3
روایت 3: من شانس آوردم به خاطر اثبات نسب پدرم به عنوان یک ایرانی قبل از ورود به دانشگاه شناسنامه گرفته بودم. برای همین مشکلی نداشتم.
اطلاع رسان8
روایت 4: خواهرم قبول شد سال بعدش قانونی ویزای تحصیل اومد من هم از تحصیل منصرف شدم.
اطلاع رسان4
روایت 5: من قبل از اجبار به داشتن پاسپورت دانشگاه آزاد رشتة ریاضی محض قبول شدم اما بعدها برای گرفتن مدرک دچار مشکل شدم. تا الآن نگرفتمش ...
اطلاع رسان16
مالکیت:
با توجه به مدرک هویتی اجارهنامه، سند مالکیت املاک و مستغلات و سیم کارت تلفن و تا سال گذشته 1390 افتتاح حساب برای مهاجرین عراقی امکانپذیر نبود. اما در سال 1390 به موجب صدور کارت هوشمند جدید افتتاح حساب بلامانع است.
ازدواج:
از لحاظ حقوقی طبق ماده 1060 قانون مدنی کشور، ازدواج اتباع خارجی با زن ایرانی در مواردی که منع قانونی نداشته باشد، مشروط به کسب اجازه از دولت است که این اجازه از سوی وزارت کشور اداره اتباع بیگانه صادر میشود.
به نقل از مدیر کل اداره امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور این اجازه تنها در صورتی از سوی وزارت کشور و ادارة اتباع بیگانه صادر میشود که فرد تبعة خارجی دارای اقامت مجاز باشد و گواهینامهای از مرجع رسمی کشور خود یعنی عراق مبنی بر بلامانع بودن ازدواج وی با زن ایرانی و نیز به رسمیت شناختن آن ازدواج در کشور متبوع مرد، همچنین با ارائه گواهی نداشتن سوء پیشینه و محکومیت کیفری و گواهی استطاعت و تمکن زوج برای پرداخت نفقه زن و فرزندان و تقاضای صدور پروانه زناشویی کند.
در غیر این صورت ازدواج آنان خلاف قانون بوده و براساس ماده 18 قانون ازدواج و آییننامه اجرایی آن به حبس تأدیبی از یکسال تا سه سال محکوم میشوند.
در زمان حاکمیت حزب بعث دریافت گواهینامه از یکی از مراجع رسمی کشور عراق از جانب یک مهاجر عراقی که به ایران پناهنده شده عملاً غیرممکن بود چرا که نظام دیکتاتوری عراق او را خائن و مستوجب اعدام میدانست بسیاری از مهاجرین عراقی نیز در سالهای دهه 80-60 هـ.ش به ازدواج ثبت شرعی با زنان ایرانی اکتفا کردند. و این مسأله پیامدهای زیر را برای یک مهاجر عراقی، همسر و فرزندانش به دنبال داشت:
- عدم امکان ثبت ازدواج در محضرهای رسمی
- عدم امکان صدور گواهی ولادت برای فرزندان آنان
- مشخص نبودن وضعیت تابعیتی فرزندان اینگونه افراد
- مشخص نبودن حقوق زن در مورد ارث همسر در صورت فوت زوج
- مشخص نبودن قیومیت فرزندان در صورت فوت شوهر
- امکان اجرای مجازات حبس تأدیبی برای شوهر.
اما پس از سقوط نظام دیکتاتوری صدام، ارائهیگواهینامه از یکی از مراجع رسمی کشور عراق از مدارک لازم جهت ثبت ازدواج مردان خارجی با زنان ایرانی حذف شده است. بسیاری از این ازدواجها پس از سال 85 به صورت رسمی ثبت شده و فرزندان بالای 18 سال آنها اقدامات لازم جهت اخذ شناسنامه را آغاز کردند.
یافته های تحقیق
4-1.هویت دینی
در این بخش به دنبال درک هویت دینی مهاجرین عراقی و ارتباط آن با شبکة اجتماعی و همچنین ،جایگاه آن در میان ادیان دیگر عراق هستیم. به همین منظور در بخش اول ادیان در عراق مورد بررسی قرار گرفته و سپس جهت درک عناصر هویت دینی شیعیان که مذهب غالب در این کشور است آنها را در نمودهای عینی که شامل مناسک و باورهای عقیدتی چون اعتقاد به زیارت بارگاه ائمهی معصومین و اعتقاد به مرجعیت دینی و.. است مورد تبیین و بررسی قرار میدهیم.
علت پرداختن به ادیان دیگر، درک جایگاه مذهب تشیع در این کشور و در ارتباط با نظامهای سیاسی است که در این کشور حاکم شدهاند. مورد قابل تمرکز در این مطالعه حزب بعث و ارتباط آن با شیعیان است که یکی از نتایج عملی آن مهاجرت گسترده شیعیان به خارج از مرزهای کشور عراق است.
روش: مطالعه اسنادی و مطالعة میدانی با تکنیک مصاحبه.
4-1-1.ادیان در عراق:
از گذشتههای دور تاکنون بینالنهرین همواره بستر همزیستی ادیان مختلفی بوده است. از اسلام گرفته تا مسیحیها، مسلمانها، یهودیها، یزیدیها، صائبیها و مانویها. گاه جمعیتی از این سرزمین خارج شده و گاه پیروان دین جدید دیگری جایگزین آن گشتهاند. گاه یک گروه دینی پیروزمند میدان جنگ و گاه دیگری سرخورده جنگها و کشتارها مناسک خود را به صورت علنی اجرا نمیکردند گاه نزدیک به هم و گاه دشمنی و نفرت حائلی قدرتمند پدید می آورده است. اما در هر صورت هیچ دینی در عراق نه حذف شد و نه نابود گشت. بلکه هرکدام در یک محدودة جغرافیایی معین در کنار پیروان سایر ادیان زندگی میکردند. مثلاً صائبیهای مندائی صدها سال در کنار مردمان شیعه مذهب جنوب عراق زندگی میکردند.
به جز برخی شهرهای مذهبی عراق چون نجف و کربلاء، باقی شهرهای عراق ترکیبی از پیروان ادیان مختلفی است که در شهرهایی چون بغداد، موصل و بصره قرار دارند. (اخیون، 2005: 5)
به طور مثال در بغداد پیروان ادیان یهودیت، مسیحیت و مسلمانان همواره در کنار هم زندگی میکردند و در اعیاد و مناسبتها به دیدار یکدیگر میرفتند. و یا مسیحیها در ایام عاشورا به عزاداری برای امام حسین (ع) میپرداختند.
همة ادیان و مذاهب دارای انعطافپذیری، وحدی از تسامح و توانایی همزیستی با سایر ادیان هستند. درنتیجه امر به کوتاهبینی که نتیجة آن نفی یکدیگر باشد نمیرسد اما سیاستهای تعصبآمیز و کورکورانه بنام دین و دینداری باعث تفرقه و جدایی میان پیروان ادیان گوناگون در عراق گشته است. (الخیون، 2005: 7)
پیش از ورود اسلام به عراق اغلب مردمان این سرزمین از شمال گرفته تا جنوب مسیحیان نسطوری بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند. اما با ورود اسلام به عراق برای بهره بردن از امتیازات دولت اسلامی و مشارکت در جبهه جنگ و بدست آوردن غنائم، دین اسلام و زبان عربی را برگزیدند. »
(سلیم مطر، 1383: 145)
اما عراق همواره توانسته است تنوع دینی، قومی و زبانی خود را حفظ کند. هر امپراتوری و سلسلهی حکومتی نیز سیاستی متفاوت در مقابل تعدد ادیان در عراق اتخاذ کردند. مثال: ساسانیان از پیروان ادیان مختلف مالیات میستاندند. ایدئولوژی جهانی اسلام هم مبتنی بر آیه شریفه «لا اکره فیالدین» بود اما خلفاء گاه این توصیه الهی را نادیده گرفته و گذشته از دریافت جزیه رفتاری نامناسب با آنان داشتند. مانند ممنوعیت حمل شمشیر و یا اسبسواری برای پیروان سایر ادیان در اقلیت.
صابئیها :
دین صائبی مندائی را میتوان قدیمیترین دین زنده در عراق دانست که تاکنون در مناطق جنوبی عراق و در کنارههای دجله و فرات پیروان خود را دارد. وجه نامگذاری این دین اشاره به ادیانی دارد که نقشها، بتها و مجسمهها را وسیلهای برای تعبد و پرسش قرار میدهند. مورخین مسلمان این نظر را تأیید میکنند که در قدیم الایام صائبی به تمام پیروان ادیان باستانی در بابل، مصر، روم و هند را شامل میشده است. (الخیون، 2005: 8)
پیروان این دین معتقدند که کتاب آسمانیشان بر آدم ابوالبشر نازل گشته و هیچ دینی جز صائبیان چنین ادعایی ندارند. کتاب آسمانی آنها «اکنزاربا» است.
زبان پیروان این دین، آرامی است که با لهجهی شرقی بدان سخن میگویند و با نام زبان مندائی نزدشان معروف است. (الخیون، 2005: 8) آنها از این زبان تنها در حین عبادت و اجرای مناسب دینی و یا زمانیکه نخواهند طرف مقابل سخنشان را متوجه شود از این زبان استفاده میکنند.
با توجه به اینکه آنها کتاب آسمانی خود را به حضرت آدم، شیث، ادریس و نوح نسبت میدهند به سختی میتوان برای این دین مؤسس و پایهگذاری تعیین کرد و این چیزی است که این دین را از سایر ادیان آسمانی چون یهودیت، زرتشت، مسیحیت و اسلام متمایز میسازد.
برخی از عقاید و آداب و رسوم این گروه دینی عبارتند از: عدم تقدس نهادن بارگاهها و ضریح و قبور مردگان، اجرای مناسک درآب، قائل به پاک بودن و قابل احترامتر بودن زن نسبت به مرد. چرا که معتقدند آدم از گل و حوا از آدم آفریده شده و آدم پاکتر از گل و پس حوا پاکتر از آدم است،ممنوعیت ختنه و ... (الخیون، 2005: 21)
یزیدیها :
این دین را میتوان در امتداد زرتشتی دانست. پیروان این دین ابتدا کردها بودند. با ریشهشناسی واژه یزیدی به عبارتی در زبان سومری برمیخوریم که معنای آن «یزدان» یا همان «خدا»ست. هرچند که روایتهای تاریخی آن را به یزیدبن معاویه نسبت میدهند. اما به نظر میرسد نام درست آنها ایزدی باشد و نه یزیدی.
این گروه در کوه ببنجار و شیخان موصل واقع در شمال عراق زندگی میکنند. اماکن مقدس آنها با گنبدهای مخروط شکل و سفیدرنگ مشخص میشود. (الخیون، 2005: 61)
آنها بر روایتهای شفاهی تکیه کرده و تا دوران اخیر نیز یادگیری خواندن و نوشتن نزدشان حرام بوده است.
برخی از اعتقادات پیروان این دین در عراق عبارتند از: تکیه بر سنت شفاهی و حرام بودن یادگیری خواندن و نوشتن مگر برای روحانیون دینی جهت قرائت دعا و صلواتهای آنها، رویگردانی از دنیا و گرایش به روحانیت محض، اجتناب از لعنفرستادن، یگانگی بزرگداشت ابلیس به عنوان آفریننده شر و گناهان و یکی از فرشتگاه برگزیدة خداوند. عید نورز، تقدیس آفتاب به عنوان منبع حیات و نور، ممنوعیت ازدواج در ماه آغاز سال، ممنوعیت گریستن برای مردگان، کراهت داشتن پوشیدن لباس آبی و پوشیدن لباس سفید به جای آن؛ چرا که آن را پوشش اهل بهشت میدانند. (الخیون، 2005: 70-61)
یزیدیها به شدت سلسله مراتبی هستند و میان امور دینی و دنیوی مرزبندیها مشخصی قائلاند. بطوریکه هرکدام اجراکننده خاص خویش را دارد و هرکدام اجازهی تعدی به حیطهی دیگری را ندارد. در رأس این سلسله مراتب "میرمیران" قرار گرفته که امور دینی را برعهده دارد و دارای اختیارات تام است. پس از او "بابا شیخ "قرار دارد که مسئول رسیدگی به امور دینی بلندمرتبه را دارد. بعد از آن بیراتها هستند که کاهنان متخصص در امور محدودی از دین هستند. مانند روزه، افطار و ... در پایینترین مرتبه نیز افراد فقیری هستند که مسئول خدمترسانی در ضریح شیخ آدی یا عدی هستند.
یهودیت :
یهودیها 3000 سال پیش طی یک مهاجرت گسترده به سرزمین عراق کوچانده شدند و نیم قرن پیش نیز طی یک عملیات مهاجرت از عراق به فلسطین اشغالی کوچانده شدند. (الخیون، 2005: 99) تاریخ دقیق ورود یهودیان اوایل قرن ششم و اوایل قرن هفتم قبل از میلاد است.
با از دست دادن این جمعیت عراق نیز بخشی از سرمایه فرهنگی خود را در عرصة هنر و صنعتگری از دست داد. سرمایة مالی هنری و صنعتی فراوانی که طی چند هزار سال توسط قوم یهود در بستر تمدنی عراق حاصل آمده بود طی چند دهه از عراق خارج و صرف آبادانی اسرائیل گشت.
امروزه جمعیت اندکی از آنان در شهر بغداد زندگی میکنند و در اصناف و حرفههای مختلفی چون خیاطی، رستورانداری، وکالت و مهندسی اشتغال داشته و عبادتها و مناسک روزانهی خویش را آزادانه انجام میدهند.
(الخیون، 2005: 103).
مسیحیت:
تاریخ ظهور و انتشار مسیحیت در عراق را قرن سوم میلادی میدانند. مردم عراق طی حرکتهای فتوحانة رومیها به مسیحیت گرایش پیدا کردند و تا مدتها دین رایج در این سرزمین بود. بطوریکه در اسناد تاریخی آمده پیش از ورود اسلام به عراق اغلب مردم این سرزمین از شمال گرفته تا جنوب مسیحیان نسطوری بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند. اما با ورود اسلام به عراق برای بهره بردن از امتیازات دولت اسلامی و مشارکت در جبهههای جنگ و بدست آوردن غنائم، دین اسلام و زبان عربی را برگزیدند. (سلیم مطر، 1383: 145)
به این ترتیب میتوان عمر مسیحیت در عراق را 20 قرن دانست. این دین در خلال عمر طولانی خود با انواع شرایط سخت و آسانی روبرو بوده که نتیجهی شرایط سیاسی حکومت ساسانیان و مسلمانان بر این سرزمین بوده است.
سریانی ها و کلدانیها دو قوم مسیحی در عراق بودهاند در حالیکه آشوریها و بابلیها آیین بتپرستی داشتهاند. اما بعد از سقوط بابل و نینوی دو مرکز تمدنی و فرهنگی آشوریها و کلدانیها، مسیحیت طی دعوتهای تبشیری مبلغان کلدانی و سریانی در این مناطق نیز رواج یافت.
زبان غالب مسیحیهای عراق آرامی بوده است و آن را زبان دینی و مقدس خویش میدانند.
تشیع :
اکثریت جمعیت عراق را شیعیان تشکیل میدهند که نسبت جمعیت آنها به کل بدون احتساب کردها 60 درصد با احتساب آنها 70 تا 75درصد است. میتوان جمعیت شیعیان عراق را به سه گروه عرب، کردهای فیلی و ترکمان تقسیم کرد. این گروه علی رغم اکثریت همواره در طول تاریخ به عنوان یک گروه اقلیتی مذهبی بودهاند که در امر سیاست مشارکت رسمی و مستقیم نداشتند.
بطوریکه مقصود از کاربرد «تشیع» در عراق همواره یک گروه اقلیتی، مذهبی، قومی، فرهنگی بوده است در حالیکه شیعه بیشتر جمعیت عراق را تشکیل میدهد که نسبت آن را سه چهارم تخمین زدهاند. علاوه بر این در این کشور تداخل ریشهای و عمیقی میان شیعه و سنی وجود داشته است چرا که در مناطق جغرافیایی زیادی این دو گروه در کنار هم زندگی میکنند و میان آنها ازدواج،آمد و شد و ارتباطات عمیق اجتماعی وجود دارد.
به نقل از بطاطو در کتاب اول خود مینویسد: «شیعیان سه چهارم جمعیت عراق را تشکیل میدهند و به ترتیب کثرت جمعیتی در شهرهایی چون بغداد، بصره، سامراء، موصل و کرکوک زندگی میکنند. اما قبایل بزرگ عراق از لحاظ مذهبی به دو شاخهی شیعه مذهب و سنی مذهب تقسیم میشوند مانند الدلیم، الجبور، ربیعه، زبیر .
گروههای زبانی و قومی چون ترکان و کردهای فیلی که متفاوت از کردهای کردستان عراقاند شیعه مذهب بوده و جزیی از فرهنگ عربی عراقاند.
شیعه در عراق به علت حافظهی تاریخی متفاوتی که از اهل تسنن دارد و همچنین گذشتهی تاریخی خود علیرغم کثرت جمعیت به عنوان یک اقلیت دینی با آنها برخورد شده است. امپراتوری عثمانی در جا انداختن شیعیان در بنبست اقلیت مطرود، نقش بسزایی داشته و پس از آن رژیم بعث پایههای این ایدئولوژی اقلیتی در رابطه با شیعیان را استوار ساخته است. بطوریکه شیعیان در عراق همواره مورد اهمال و بیتوجهی قرار گرفته و در تشکیلات حکومت مشارکت حداقلی داشتهاند. شاید بخشی از علت خیزش انواع قیامها و نهضتها را از میان شیعیان توانا در این امر جستجو کرد.
دو عنصر هویتساز در حافظهی تاریخی شیعه عبارتند از:
1. ماجرای سقیفه و به خلافت رسیدن ابوبکر به رغم مخالفت خاندان رسول (ص)
2. شهادت امام حسین (ع) به دستور یزید بن معاویه
3. اندیشهی انتظار ظهور مهدی (عج) که یک تفکر دینی و اجتماعی نزد عموم شیعیان است. (الخیون، 2005: 269) مهاجرین عراقی که به ایران مهاجرت کردهاند نیز شیعیانی هستند که یکی از علل اصلی انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت رسمی بودن مذهبی بوده است که در عراق این مذهب فاقد قدرت عملیاتی جهت جامه عمل پوشاندن به آرمانهای خویش و تحقق حکومتی بوده که ضامن حافظهی تاریخی و شعایر مذهبی آنان باشد. چرا که ایران از قدیم الایام پایگاه تشیع و دربرگیرنده جمعیت فراوانی از شیعیانی بوده که ایران را خانه اول و آخر خود دانستهاند. هرچند موطن اصلی تشیع سرزمین عراق بوده است. (وردی، 1371، 104) تشیع در نزد مهاجرین عراقی نیز دقیقاً دارای عناصری است که میتوان آن را در تشیع ایرانی نیز یافت اما بازتولید آن در کشوری که مذهب رسمی آن شیعه و جمعیت اکثریتی آن نیز پیرو این مذهب هستند در یک گروه قومی مهاجر علاوه بر مشاهدات میدانی، مطالعات اسنادی و بررسی دقیقی را میطلبد.
4-1-2.رابطة تشیع و تمدن عراق :
سرمنشأ تشیع را میتوان در میان قبایل عرب ساکن در کوفه دانست. شهری که امام علی (ع) در آن به عنوان خلیفه مسلمانان و امیر مؤمنان و جانشین پیغمبر امارت میکرد. تشیع به تدریج از این منطقه به مناطق رسوبی اطراف عراق وارد گشت و پیروان خود را یافت. در این دوران تشیع تنها از حیث موضعگیری سیاسی خویش نسبت به خلافت با سایر مذاهب متفاوت بود. به تدریج رنگ انقلابی آن برجسته گشت و انقلاب علویها را علیه دولت اموی تأیید کرد. (وردی، 1371: 227)
تشیع در عراق را میتوان نتیجهی تراکم تجارب دینی در بینالنهرین دانست. دین داری در عراق امتدادی از خورشیدپرستی سومریان تا مانویت بابلیها و مسیحیت نسطوریان دارد.
به عنوان مثال شهر مقدس نجف همان شهر مقدس بابل نزد بابلیان است که در حوزه تمدنی شهرهای کوفه و حیره قرار میگیرد. به نظر میرسد این شهرها همچنان که از پیش مرکز تقدیس برای بابلیان بوده است .امروز نیز مرکز مرجعیت شیعه و حوزة علمیه آن میباشد و به همین رو «پایتخت تمدن اسلامی» نام گرفته است. همچنین انتخاب کوفه به عنوان پایتخت خلافت اسلامی از طرف امیر مؤمنان امام علی (ع) به صورت آگاهانه بوده است. دلایلی که ارتباط عمیق میراث تمدن بابل را با میراث تاریخی شیعیان به اثبات میرساند نحوة عزاداری برای ائمه (ع) توسط شیعیان عراق تحت تأثیر مناسکی است که مردم بینالنهرین همزمان با پنهان شدن خدای تموز در تاریکی زمین اجرا میکردند، میباشد. (مطر، 1383: 137)
زنان عراقی هنگام برپا داشتن مراسم عاشورا موهای خود را باز کرده و با لباس مشکی بر سروصورت خود میزنند و برای شهدای کربلا عزاداری میکنند. (الخلیلی، 1965: 373)
زنان بابل نیز هنگام هبوط ایزد خویش به عالمی دیگر و پنهان شدنش در تاریکی زمین با پوشیدن لباس سیاه و خودزنی و کندن موهایشان برای او عزاداری میکنند. (مطر، 1383: 138)
در میراث شیعیان عراق عاشورا همان روزی است که اولین بارندگی سال رخ میدهد. همان روزی است که هفت آسمان و آدم و حوا آفریده شدند. همان روزی است که رسالت مقدس به هزاران فرستادة خدا بر زمین به عنوان پیغمبر بخشیده شد. (الخلیلی، 1965: 373)
نام شهرهای عراق نیز بر پیوند آنها با میراث باستان بینالنهرین اشاره دارد. به عنوان مثال شهر سامراء ؛نام این شهر برگرفته از نام کلیسای بزرگی در آن است که در دورة اسلامی توسط خلیفه معتصم خریداری شده و تبدیل به خزانة بیتالمال مسلمانان گشت . اسقف کلیسای سامراء در زمان متوکل «قیوم» در زمان معتمد «اشیو غرخا» بود. محوریت این شهر تا زمان مغولها با کلیسای مسیحی واقع در این شهر بود.(همان)
معماری شهر سامراء نیز در واقع میراث بابلیها است بطوریکه یکی از بزرگترین منارههای این شهر که در زمان خلیفه متوکل ساخته شد تحت نظارت معماری بنام «یعقوب النصرانی» بود که او نیز آن را از معماری زیگورات سومری بابلیها الهام گرفته بود.
اسامی بیشتر شهرهای عراق برگرفته از نامهای آرامی زبان باستانی مردمان بینالنهرین است. به عنوان مثال:
کوفه برگرفته از کوثا که نام رودخانهای در این حوالی است.
کربلاء برگرفته از کرب ایل به معنی شهر خدا است.
بصره برگرفته از بصریانا است.
اربیل برگرفته از اربع ایلاست. (مطر، 1371: ص 372 )
بعلاوه تشیع در عراق درنتیجهی مهاجرت گستردة مردمان شیعه مذهب از مناطق اطراف به کشور عراق نبوده است، بلکه آنچه اسناد و روایتهای تاریخی بر آن تأکید دارند رخ داد عملیات گسترده مهاجرت از عراق به دیگر سرزمین از جمله ایران بوده است. ورود تشیع به عراق را میتوان همزمان با ورود اسلام به این کشور و انتخاب کوفه توسط امام علی (ع) به عنوان پایتخت دولت اسلامی دانست. (الحیدری، 1998: 12)
بنابراین تشیع با تمدن عراق پیوندی تنگاتنگ دارد.
4-1-3.عناصر هویتی شیعیان عراق:
همانطور که از پیش آمد شیعیان عراق علی رغم کثرت جمعیتی خود همواره با انواع تمهیدات سرکوبگرانه چه در دوران امپراتوری عثمانی و چه با روی کارآمدن رژیم بعث (1968) روبرو بوده اند. اخراج نیم میلیون ایرانی از عراق جهت تضعیف صفوف شیعه، ممنوعیت مشارکت در امور سیاسی کشور، بازپسگیری شناسنامههای عراقی جهت جداسازی آنان از هویت عربی، اعدام و غارتهای گسترده، سرکوب نهضتهای مختلف به رهبری روحانیت شیعه از جملهی این اقدامات علیه شیعیان بود.
هرچند شیعیان در عراق در رأس هرم سیاسی عراق سهمی نداشتند اما همواره زیر ساختار بنیادی سازمانهای اداری، نظامی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی را در دست داشتهاند. همین مسأله میتواند تأثیرگذاری شیعیان عراق را در سرنوشت سیاسی، اقتصادی و آموزشی عراق را به تصویر کشد.
در ادامه به بررسی عناصر اساسی هویت شیعیان عراق خواهیم پرداخت.
- مرجعیت دینی:
مرجعیت دینی در میان شیعیان بلندمرتبهترین مقام دینی است. (الحیدری، 1998: 21) نجف اشرف نیز قدیمیترین مرکز مرجعیت شیعه میباشد. شهر مقدس قم دومین مرکز مرجعیت است که در ابتدای قرن بیستم میلادی بود که جایگاه خاصی در میان شیعیان یافت. در دوران رژیم بعث عراق در اثر سرکوبهای شدید علیه شیعیان عراق و مراکز محوری آنان «قم» به عنوان مرکز روحانیت شیعه از نجف اشرف پیشی گرفت. (الحیدری، 1998: 21)
مرجع دینی فرد شایسته، آگاه، عادل و اعلمی است و هر مسلمان شیعه باید از یک مرجع دینی در امورات اجتماعی و فردی خود پیروی کند. وظایفی که مرجع برعهده دارد عبارتند از: حفظ سلامت دین از طریق روشهای تبلیغی چون سخنرانیها، ارائه رساله و نگارش انواع کتب آگاهیبخش، بیدارسازی امت مسلمان و مقابله با ظلم و استکبار، مقابله با انحرافات و کمک به گسترش دین اسلام از طریق ارسال مبلغین مذهبی به نقاط مختلف جهان، ارائهی راهحلهای اسلامی در برابر مشکلات پیش آمده برای مسلمانان، دریافت خمس از مردم و خرج کردن عادلانه و صحیح آن.
مسألهی کسب درآمد از مردم را میتوان وجه تمایز روحانیون و علمای شیعه از علمای اهل تسنن دانست. علمای دینی اهل تسنن درآمد خویش را از مصادره حکومتی و دولتی به دست میآورند و همین امر بر آنان لازم میسازد که اوامر حکومتی را اطاعت کرده و مردم را به رعایت آن رهنمون سازند. زیرا سلطان یا خلیفه ظلا... در زمین میدانند و اطاعت از او را برابر با اطاعت خدا قرار میدهند در حالیکه شیعیان و مرجعیت نگاهی انتقادی و تحقیرآمیز به حکومت داشته و آن هنگام که سکوت پیشه میکنند درواقع رویة «تقیه» را در پیش گرفتهاند. چرا که حافظهی تاریخی شیعه تنها حاکمی را شایستهی اطاعت میداند که در عدل و ایمان همچون علیابن ابیطالب (ع) باشد و چون حاکمان را قادر بر امر حکومت عادلانه نمییافتند رویه مخالفت ، قیام و یا تقیه را در پیش میگرفتند. (وردی، 1371: 230-229)
همین مسأله باعث میشود شیعیان در عراق روز به روز به مراجع تقلید خود نزدیکتر و از حاکمان خود دورتر و بیگانهتر گردند. خیزش انواع حرکتهای عدالتطلبانه و ظلم ستیز در عراق مانند انقلاب صفر، نهضت شعبان 1991، نهضت رجب و ... همه از میان شیعیان بود. آنها هرگاه نتوانسته بودند از طریق پایگاههای داخلی به نظام حاکم ضربه زنند، با کمک پایگاههای خود در خارج از کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم و زیر نظر روحانیت شیعه اقدام کردهاند. این همان چیزی است که «سیاست حمله از بیرون» نام دارد.
نتیجه اینکه میتوان جدایی شیعه و سنی را از بعد سیاسی در طول تاریخ عراق از دو جنبه مورد توجه قرار داد. از یک طرف سیاستهای تفرقهانگیز و مستکبرانه نظامهای حاکم در عراق و نیروهای بیگانهای چون انگلیس که رهبری خود را مبتنی بر شعار «تفرقه بیانداز، حکومت کن» قرار داده است و از طرف دیگر جهانبینی و حافظهی تاریخی متفاوت شیعه در توجه به امر سیاسی و امامت جایگزین خلافت و مرجعیت جایگزین حاکمیت سیاسی در عراق جستجو کرد.
این مسأله پس از روی کار آمدن رژیم بعث در عراق برجستهتر گشت. اگر تا پیش از این میان شیعه و سنی عراق رابطهی برادری وجود داشت پس از روی کار آمدن این حکومت دیواری از فاصلهها حائل گشت و نوعی از بدبینی را میان ملت استوار ساخت.
یکسال پس از کودتای بعثیها (1968) و بدست گرفتن حکومت توسط عبدالسلام عارف بود که مرجع تقلید برجستهی علامه آیتاله حکیم را مورد آماج فشار خویش قرار دادند. بطوریکه در گام اول خانة او را تحت محاصره قرار دادند. سپس به بهانة بازجویی به منزل این روحانی حمله برده و فرزندش سید مهدی حکیم را به اتهام جاسوسی دستگیر نمودند .همچنین مجموعه بزرگی از روحانیون صاحب نام پیرو و همراه آیتاله حکیم را دستگیر و زندانی نمودند. محاصرة منزل این روحانی تا فوت او در سال 1970 ادامه داشت. (الحیدری، 1998: 22)
در سال 1980 نیز سید محمد باقر صدر خانوادهاش را مورد محاصره قرار دادند و در پایان پس از دستگیری او و خواهرش بنتالهدی صدر هردو را به ضرب گلوله اعدام کردند.
بعلاوه سلطهی سیاسی از هرگونه آمد و شد مردم نزد علما و مراجع تقلید جلوگیری کرده و مانع از رسیدن حقوق شرعی علما به آنان میشد.
از دیگر اقدامات حکومت بعث عراق در تقابل قرار دادن مرجعیت عربی در مقابل مرجعیت ایرانی بود تا به این ترتیب بتواند میان عرب و ایرانی به واسطهی مرجعیت که نقطهی اشتراک شیعیان ایران و عراق است. جدایی و تفرقه بیاندازد.
- مساجد و حسینیهها :
مساجد و حسینیهها دو مؤسسه دینی مهم برای شیعیان عراق است. این دو مکان مرکزی برای انجام مناسک عبادی و مراسم مذهبی و همچنین تربیت دینی مردم است. علت اهمیت این دو مؤسسه برای شیعیان را میتوان در روایت واحادیثی که از پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) وارد شده جستجو کرد.
مساجد و حسینیهها را میتوان مؤسساتی فرهنگی، فکری و دینی برای مسلمانان دانست چرا که در آن انواع آموزش دینی و احکام داده میشود. مراجع نیز نمایندگانی را جهت اقامه نماز و ادارة امور مردم در مساجد و حسینیهها میگمارند.
همچنین تنها مساجد و حسینیهها تریبونی آزاد برای شیعیان عراق در طول تاریخ بوده است. اجرای مناسک و شعائر مذهبی برگزاری مراسم دینی چون مولودیها و عزاداریهای حسینی، شرح احکام شرعی و سخنرانیهای مذهبی فعالیتهایی هستند که در این مراکز انجام میشود.
هرچند که امتداد سیاستهای سرکوبگرایانه رژیم بعث در حق شیعیان عراق تا مساجد و حسینیهها هم رسید. از جمله این اقدامات دستگیری و زندانی کردن روحانیون و امام جماعت مساجد، ممنوعیت احداث مساجد شیعه و حسینیههای از سال 1970 تا سقوط این نظام، قرار دادن روحانیون مرتبط با نظام حکومتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 و ... اما این مؤسسات همچنان مرکزیت خویش را برای شیعیان و مراجع تقلیدشان در عراق حفظ کردند. بطوریکه مراجع تقلید نیز با اقدامات متفاوتی سعی در کوتاه کردن ید رژیم از این مؤسسات می نمودند. (الحیدری، 1998: 32-30)
مهاجرین عراقی در تهران نیز از این مراکز همواره جهت حرکتهای سیاسی و آگاهیبخش خویش و ارتباط با پایگاههای خود در عراق استفاده نمودهاند. حسینیه کربلائیها و نجفیهای در تهران از جمله این مؤسسات مذهبی هستند. حسینیه امام علی (ع) واقع در خیابان ناصر خسرو تهران اغلب توسط مهاجرین عراقی اداره میشود که پیرو مرجعیت آیتاله حکیم و فرزندش در ایران بودند.
معاودین نیز ارتباط تنگاتنگی را با مهاجرین عراقی در این مکانها دارند.
- مراقد اهل بیت :
وجود مراقد اهل بیت (ع) در عراق همواره مرکزیت خاصی را برای برخی از شهرهای عراق برای شیعیان جهان به ارمغان آورده است. از جمله مرقد ا مام علی (ع) در نجف اشرف، مرقد امام حسین (ع) و برادرش حضرت عباس (ع) در کربلا، مرقد امام موسی کاظم (ع) و محمد جواد (ع) در کاظمین واقع در شمال بغداد و مرقد امام علی هادی (ع) و حسن عسگری در سامراء اما به نظر میرسد از این استعداد بالقوه جهت شکوفایی بیش از پیش این مرکز به خوبی بهرهوری شده است.
میتوان علت عمدة آن را حاکمیت سه دهه بعث در عراق دانست. سلیم مطر یکی از پژوهشگران قومی عراق در این رابطه مینویسد: «حکمرانان عراق همواره از عامل قدرت شیعه که میتوانست با جلوگیری از حاشیهای شدن شیعیان در عراق و برجستهسازی نقش شهرهای مذهبی نصیبشان شود، غافل ماندهاند. نمونة بارز آن عربستان سعودی است که از مرکزیت مکه و مدینه نزد اعراب و مسلمانان به بهترین وجه بهرهبرداری کرده و عنوان «قلب جهان اسلام» را بدان بخشیده است. و یا ایتالیا که با مرکزیت روم و پاپ توانسته قطب توجه مسیحیان جهان گردد. شهرهای مذهبی در عراق نیز میتوانستند مراکز سیاسی – مذهبی و اقتصادی برای شیعیان جهان باشد و به عنوان «قلب شیعیان» و مرکز تشیع تلقی گردد. اما به علت بیتوجهی به این امتیاز همواره نتیجة عکس عاید عراق گشته است. بطوریکه علیرغم قداست این شهرها در فاصلة سالهای 1991 – 1975 بارها مورد بیحرمتی و بمباران قرار گرفتند. (مطر، 1384: 368- 367)
شیعیان عراق همواره مراقد اهل بیت (ع) را مصدر الهام بخشی ارتباط با روحانیت و ائمهی اطهار (ع) میدانند. مراکزی که دعا و خواندن نماز و زیارات وارده در آن مستحب است و هرکس حاجتی داشته باشد با توسل به ائمهی اطهار و واسط و شفیع قراردادنشان به زیارت مراقد میرود.
این مراکز نیز از اعمال زورگویانه رژیم حاکم بعث در طول 3 دهه در امان نبوده است و همین مسأله باعث حاشیهای شدن این شهرها و عدم استفاده حداکثری از تواناییهای آن گشته از جمله این سیاستها، ممنوعیت ورود جوانان به مراقد اهل بیت، ممنوعیت خواندن زیارت نامه در مراقد اهل بیت (ع)، غارت موقوفات و تزئینات موجود در مراقد اهل بیت (ع)، بستن دربهای حرم به صورت زودهنگام، برخورد خشونتآمیز با زائرین، ممنوعیت احداث هتلها و اقامتگاهها برای زائرین در جوار حرم ائمه، بمباران مراقد مقدس در نجف و کربلا در سال 1991 به علت نهضت شعبانیه د رعراق. (الحیدری، 1998: 36)
علی رغم تمام رویدادها و اقدامات نظامهای پیشین در حق ائمه (ع) همچنان این مراقد از جایگاه بالایی برای شیعیان برخوردارند. و این یکی از مهمترین نقاط تلاقی میان شیعیان ایران و عراق است.
- عزاداریهای حسینی:
در میان شیعیان، امام حسین (ع)، مظهر مبارزه علیه ظلم و ستم و یزید نماد ظلم و انحراف از دین است. شهادت امام حسین (ع) نیز سمبل پیروزی حق بر باطل و تضمین پیروزی بشر علیه استکبار است. شعائر مذهبی و عزاداریهای حسینی حامل معانی و نمادهای بسیاری برای شیعیان است. انقلاب امام حسین (ع) از بدو رویدادش تا به امروز تأثیرات فراوانی را بر ملت عراق داشته است بطوریکه شیعیان این سرزمین علی رغم فشارهای موجود از جانب رژیمهای حاکم همواره این مراسم را به همراه آداب و رسوم خاص آن برپا داشتهاند. این چنین بود که تمام شیعیان عراق با قیام امام حسین(ع) آشنا گشتند
روایت 1: در زمان صدام عزاداری برای امام حسین (ع) ممنوع بود بعد از سقوط ما سعی کردیم .بچههامون رو با امام حسین (ع) آشنا کنیم. تا قبل از اون حتی جرئتش رو نداشتیم که حرفی بزنیم. اطلاع رسان16
روایت 2: ما با هدف حسینی اومدیم ایران ...
اطلاع رسان10
عناصر عزاداریهای حسینی در میان شیعیان عراق عبارتند از:
1. مجالس تعزیه
2. دستههای عزاداری
3. جلوههای عزاداری (لباس مشکی، اطعام عزادارن، علمهای بلند در دستهها و ...)
4. زیارت عتبات مقدس در کربلا و سایر شهرهای مقدس در روز دهم محرم و اربعین حسینی .
در عراق طبقات ثروتمند و حتی فقیر در ایام دهه محرم مراسم عزاداری برپا داشته که در آن شرح واقعة عاشورا بیان میگردد. سخنرانی و روضه، دو پایة اساسی این مجالس هستند که با گریه و سینه زنی حاضرین برپا میگردد.
(وردی، 1371: 237)
همواره شعائر و عزاداریهای حسینی برای شیعیان عراق به منزله وسایل تبلیغی و فرهنگی بوده است. زیرا شیعیان هیچگاه دریچههای رسمی چون رادیو و تلویزیون را در اختیار نداشتند.
روایت 1: سخنرانیهای آقای وائلی واقعاً تأثیرگذار بود. اطلاع رسان10
روایت 2: تا الان که الآنه روضه حمزه الصغیر رو تو خونه گوش میدیم. بچههای من با روضه حمزه الصغیر با امام حسین (ع) آشنا شدن ... اطلاع رسان10
این شعائر مذهبی به همراه آداب و رسوم خاص آن به منزلة وسیلة ارتباطی شیعیان با یکدیگر و اندیشههای آرمانیشان جهت ستیز با ظلم، آشنایی با سیرة اهل بیت و مراجع تقلید و عمل به دستورات دینی آنان بوده است.
بنابراین میتوان نقش این عزاداریها را بیدارسازی و آگاهی بخشی به مردم دانست. رژیم حاکم نیز همواره سعی در بکارگیری حربة سرکوبگرایانه علیه این مراسم و تعقیب و گریز برپا دارندگان آن و ممنوعیت اجرای این مراسم در محافل عمومی و خصوصی داشته است. بطوریکه نمونة عینی آن را میتوان در نهضت صفر سال 1977 م دانست. در محرم این سال دستگاه حکومتی زمانیکه اصرار مردم را بر اجرای عزاداری یافت تصمیم به دستگیری دهها هزار نفر از شیعیان عزادار کرد و 8 نفر نیز محکوم به اعدام شدند . آیتاله سید محمدباقر حکیم نیز بدون اجرای جلسه محاکمه به زندان محکوم گشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز حملات بیرحمانه رژیم علیه عزاداریهای حسینی شدت گرفت. بطوریکه تعداد فراوانی از خطباء، روضهخوانان و برپا داران مجالس دستگیر و زندانی شدند و تمام کاستهای حاوی عزاداری، اشعار و مداحی در شأن و مقام اهل بیت (ع) جمعآوری شد و از بین رفت.
بعد از کشتار وسیع مردم در نهضت شعبانیه در دهه 80 میلادی و پس از جنگ کویت، اجرای شعائر حسینی به طور کامل ممنوع اعلام شد. اما علی رغم این ممنوعیتها بسیاری از شیعیان به برپا داشتن آن تداوم داشتند. و به این ترتیب در این سال نیز هزار نفر دستگیر و اعدام شدند. (الحیدری، 1998: 25) اما هرچه کشتارها وسیعتر، اصرار مردم بر اجرای آن بیشتر میشد. بطوریکه پیش از سقوط نظام دیکتاتوری صدام این مراسم بطور علنی اجرا میشد. مردم لباس مشکی به تن میکردند و نذورات خویش را توزیع می نمودند. همچنان کاستهای صوتی خطباء، روضهخوانان و شاعران حسینی در میان سایر محصولات فرهنگی به فروش میرسید و تعداد زیارتکنندگان مراقد اهل بیت (ع) و علیالخصوص امام حسین (ع) روز به روز افزون میگشت. بطوریکه در سال 1998 م در روز دهم محرم تعداد زائران به سه میلیون نفر رسید. (الحیدری، 1998: 46-45)
همهگیری و تأثیرگذاری این مجالس در عراق به حدی است که تمام ادیان و قومیتها در کنار هم به شرکت در این عزاداریها مبادرت میورزند. داستانهای زیادی از مشارکت مسیحیان عراق در مراسم دهه محرم و اطعام زائرین و همچنین شفا یافتن بیماران در تاریخ شفاهی عراق وارد است.
روایت 1:
یادم میآید بانوی مسیحی که فرزند بیمارش با توسل به امام حسین (ع) شفا یافته بود. این بانوی مسیحی هر سال در روز عاشورا نذورات خود را در میان اهالی محله و عزاداران حسینی تقسیم میکرد. هنوز مزه غذای آن بانوی مسیحی را زیر زبان دارم.
اطلاع رسان10
روایت 2:
اللیدی درور بانوی مسیحی بود که در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «فی بلاد الرافدین» مینویسد: که در روزهای عزاداری برای امام حسین (ع) در مسجد جامع کاظمین عراق حاضر شده بودم. از نزدیک شاهد این مراسم بودم. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم و ناخودآگاه شروع به گریستن کردم. در این هنگام زن عربی به من نزدیک شد و در حالی که اشکهای مرا میدید با تعجب فریاد زد: «خدا را شکر. این زن هدایت شده و به مذهب تشیع گرویده است!» به نقل از دکتر علی الوردی در کتاب «دراسه فی طبیعه المجتمع العراقی» .