روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

تاریخ و اصول روابط بین الملل (6)

تاریخ روابط بین الملل

قسمت ششم


66

فروپاشى اتحاد جماهیر سوسیالیستى شوروى

اتـحـاد جـمـاهیر سوسیالیستى شوروى در پى انقلاب اکتبر 1917 م تاءسیس و اعلام شد. نظام سـیـاسـى ، اقـتـصـادى و فـرهـنـگـى ایـن کـشـور دویـسـت مـیـلیـون نـفـرى ، تـبـدیـل بـه یـک رژیـم مـتـمـرکـز بـا اقـتـصـاد دولتـى و ایـدئولوژى کـمـونـیـسـتـى شـد و در مـقـابـل نـظـام سـرمـایـه دارى و دمـوکراسى ، سیستم سوسیالیستى و توتالیتر را به نمایش گـذاشـت . رهبران شوروى براى حفظ قدرت سیاسى خود، سیاستهاى متفاوت و حتى متناقضى در پـیـش گـرفـتـنـد. از اسـتالین تا خروشچف و از برژنف تا گورباچف مى توان به برنامه ها، مـوضـع گـیـریـهـا، رویه ها و خط مشى هایى برخورد کرد که تعارض روشن و آشکار آنها بر کـسـى پـوشـیـده نـیـسـت . سـرانجام ، آنچه که سقوط امپراتورى شوراها را فراهم آورد، سیاست اصـلاحـات گـوربـاچـف تـحـت عـنوان (پرستوریکا) و (گلاس نوست ) بود. این اصلاحات که از سـال 1985 م ، هـنـگـام بـه قـدرت رسـیـدن گـوربـاچـف ، اعـلام و اعـمـال شـد، سـرانـجـام ، فـروپـاشـى شـوروى را در سال 1991 به دنبال داشت .

دکترین گورباچف

اصلاحات مورد نظر میخائیل گورباچف در سطح جامعه داخلى ، در رابطه با بازسازى اقتصادى ، عـنـوان (پـروسـتوریکا) و در رابطه با نوسازى سیاسى ، (گلاس نوست ) به خود گرفت . هـمـچـنـیـن در سـطـح جـامعه بین المللى ، جهتگیرى سیاست خارجى شوروى ، در راستاى همزیستى مسالمت آمیز، کاهش رقابت و تسریع روند همگرایى و صلح قرار گرفت .

پـرسـتـرویـکـا: بـازسـازى اقـتصادى یا پرسترویکا، برنامه اى جامع و منظم براى مقابله با رکـود و بـحـران اقـتصادى و اجتماعى در شوروى بود. اقتصاد بیمار این کشور از دهه 1960م ، نـمـودار آمـارى تـواءم بـا کـاهش را در شاخصهاى مختلف نشان مى داد. شکست سیاستهاى اقتصادى حـزب کـمـونـیـسـت در تـاءمـیـن مـایـحـتـاج مـردم ، نـاکـامـى در رفع نارساییهاى مدیریتى و نیاز روزافـزون حـکومت به تحصیل ارز خارجى براى تاءمین سرمایه هاى لازم جهت طرحهاى صنعتى ، نشان از بحران اقتصادى در کشور ابر قدرت شرق داشت . صنعت عقب مانده ، تکنولوژى قدیمى ، کشاورزى ضعیف ، درآمد سرانه پایین ، کاهش تولید ناخالص ملى و... ضرورت پرسترویکا را بر رهبران نسل جدید شوروى آشکار ساخت .(172)

تـغـیـیـر سـاخـتـار و نـهـادهـاى اقـتـصـادى در طـرح پـرسـتـرویـکـاى گـوربـاچـف ، در واقـع ، شامل تقلیل کنترل و دخالت دولت در امور اقتصادى و ایجاد روند خصوصى سازى در کشاورزى و صنعت بود. در کشاورزى ، تلفیق سیاست (نظام مسؤ ولیت ) (دنگ شیائوپینگ ) در چین و سیاست اقـتصادى نوین (نپ ) لنین مد نظر قرار گرفت . هدف آن بوده که خودمختارى مزارع اشتراکى و دولتـى را در امـور تـولیـدى و سـرمـایـه گـذارى افـزایـش دهـد. ایـن مـزارع ، از آن پـس ، مـى تـوانـستند مازاد تولید خود را به دولت ، تعاونیها، کارخانه ها یا مردم عادى بفروشند و درآمد حاصل را یا به کارگران خود بپردازند یا صرف سرمایه گذارى کنند. تشویق دولت از کشت و کـار در قطعات کوچک اراضى خصوصى نیز کشاورزان را برمى انگیخت تا اوقات فراغت خود را هر چه بیشتر در زمینهاى خود صرف کنند.

در مورد صنعت ، اصلاحات در سه محور اساسى تدوین و تنظیم گشت .

اول : نـوسـازى تـکـنـولوژیـکـى ؛ افـزایـش سـرمـایـه گـذارى صـنـعـتـى ، نـوسازى و تجهیز تـاءسیسات ، ماشینى و کامپیوتریزه کردن صنعت ، تشویق به نوآورى و تغییر خطوط تولید صنایع نظامى به غیر نظامى در این جهت به مرحله اجرا درآمد.

دوم : تـاءکـید بر نظم و انضباط؛ مدیریت صحیح و با صلاحیت ، مبارزه با فساد و سودجویى ، تاءکید بر کارآیى و نظم ، تصفیه مدیران فاسد و نالایق ، تشویق کارگران به مبارزه علیه الکلیسم و افزایش مجازاتها در قبال جرایم و تخلفات از جمله راه حلهاى این محور بود.

سـوم : اصـلاحـات نـهادى ؛ جالبترین ساخت برنامه اقتصادى گورباچف در تغییرات بنیادى او جـلوه گـر شـد. الگـوى (سـوسـیـالیـسـم مـنـطـبـق بـا بازار) وى ، یادآور غیر متمرکزسازى در مـجـارسـتان و چین بود؛ هر چند هرگز برخوردهاى رادیکالى آنها را با خود همراه نداشت . در این زمـیـنـه ، واگذارى خود مختارى به کارخانه هاى محلى و افزایش انگیزه هاى کارگران و مدیران در صـدر بـرنـامـه هـا قـرار گـرفـت . تـجـدید سازمان اقتصادى شوروى ، در حقیقت ، امرى بس دشـوار و سـخـت مـى نـمـود و هـمین واقعیت ، شکست اصلاحات زیربنایى را به ارمغان مى آورد. در بـخـش خـدمـات نـیـز رهـاورد غـرب مـبـنـى بـر سـاخـتـار عـرضـه و تـقـاضـا بـه خـدمـت گرفته شد.(173)


67

گـلاس نـوست : اصلاحات سیاسى در جامعه بسته شوروى که بر اساس نظام تک حزبى اداره مـى شـد، بـمـراتـب ، دشـوارتـر از اصـلاحات اقتصادى بود. تغییر شیوه فرمانروایى ، ایجاد فـضـاى بـاز سـیـاسـى ، حـرکـت بـه سـوى دمـوکـراتـیـزه کـردن کـشـور، تـحـول در تـشـکـیـلات ادارى و حـزبـى ، تـغـییر مبانى ایدئولوژیک و فرهنگ و اعطاى آزادیهاى اساسى به مردم در زمره طرح گلاس نوست پى ریزى شد. تمام این اقدامات براى جلب حمایت مـردمـى و تـاءمـیـن مـشـروعـیـت بـراى نـظام سیاسى ـ اقتصادى شوروى مورد بهره بردارى قرار گـرفـت . شعار گورباچف در این باره ، (به سوى دموکراسى واقعى سوسیالیستى ) بود. او قـصـد داشـت نـظـام حـزب و دولت را بـه یـک دسـتـگـاه کـارآمـدى تبدیل کند که به جاى تمرکز و مسکو محورى ، بر تمرکز زدایى و مشارکت پذیرى شهروندان و اتـبـاع شـوروى اسـتـوار گـردد. بـى احـتـیـاطـى و تـسـریـع در بـرخـى از مـراحـل نـوسـازى و دگـرگـونـى سـیـاسـى ، هـر لحظه ، مى توانست مخاطرات جدى براى رهبر نوگراى شوروى به وجود آورد؛ چنانچه آینده آبستن چنین حوادثى نیز بود.(174)

سـیاست خارجى ، در گردونه دگرگونى : مهمترین هدفهاى اتحاد شوروى در دوران گورباچف در سـیـاسـت خـارجـى عـبـارت بود از: بهبود تثبیت رابطه با ایالات متحده آمریکا، مذاکره درباره رشـتـه تـازه اى از مـوافـقـت نـامـه هـاى کـنـتـرل تسلیحاتى و دسترسى شوروى به بازارهاى اقتصادى و تکنولوژى پیشرفته غرب . گورباچف براى مقابله با طرح جنگ ستارگان ریگان ، بـرنـامـه مـحـو سـلاحهاى هسته اى از روى زمین را ارائه کرد. به نظر وى ، جنگ هسته اى ، طرف پـیـروز و فـاتح ندارد؛ بنابراین ، ابرقدرتها باید از توهمات هسته اى دست بردارند و به دنـیـایـى فـارغ از سـلاحـهـاى هـسـتـه اى پـا بگذارند. طرح خانه مشترک اروپایى گورباچف ، بـراسـتـى ، حـکـایـت از تـغییرات بنیادى در اهداف و استراتژى شوروى داشت . برداشت رهبران شوروى در این مرحله تاریخى ، به شدت ، تحت تاءثیر اوضاع وخیم اقتصادى قرار داشت و از این رو، مقتضیات محیطى بر ملاحظات ایدئولوژیک تقدم پیدا کرده بود. سیاست همزیستى مسالمت آمـیـز، حـرکـت به سوى تنش زدایى کامل و همه جانبه و ایجاد صلح پایدار، از محورهاى اساسى سیاست خارجى شوروى بود.(175)

اضمحلال امپراتورى شوراها

اتـحـاد جـمـاهـیـر سـوسـیـالیـسـتـى شـوروى ، بـه عـنـوان مـظـهـر کـمـونـیـسم ، پس از حدود 75 سـال (1917 ـ 1991) مـتـلاشـى شـد. علل و عوامل فروپاشى شوروى دربرگیرنده همه ابعاد اجـتـمـاعى ، سیاسى و ایدئولوژیکى مى باشد. بحران اقتصادى ، تمرکز روز افزون قدرت ، دیـوانـسـالارى حـزبـى ، ادارى و نـظامى ، عدم مشارکت سیاسى مردم ، نارضایتى ملیتهاى مختلف امـپـراتـورى ، گـسـتـرش تـضادهاى اجتماعى ، تفاوت و تبعیض فاحش بین مناطق مختلف ، روسى کـردن قـدرت و مـلت و... هـمـه و هـمـه مـى تـوانـد در ایـن راسـتـا طـرح و تـحـلیـل شـونـد.(176) بـه هـر حـال ، فـروپـاشـى شـوروى بـه مـنـزله شـکـست یک ایـدئولوژى و یـک نـظـام سـیـاسـى و اقـتصادى براى اداره و پیشرفت جامعه تلقى مى شود. در واقع ، متلاشى شدن شوروى ، پایان کمونیسم و ختام اسطوره و افسانه ضدیت با دین و آزادى بود. بررسى تاریخى روند اضمحلال شوروى هدف این بخش مى باشد.

اصلاحات سیاسى و اقتصادى گورباچف ، زمینه فروپاشى اتحاد شوروى را فراهم ساخت ؛ هر چـنـد این اصلاحات ، خود براى نجات شوروى تنظیم شده بود. همزمان که ساختار اقتصادى با تـغـیـیراتى رو به رو گردید، فضاى باز سیاسى به روى شهروندان گشوده شد و روابط جـمهوریهاى شوروى با مرکز مورد تجدید نظر قرار گرفت ، زمزمه هاى مخالفت و اعتراض در جـمـهـوریـهـاى بـالتـیـک ، آسـیـاى مـیـانـه و قـفـقـاز بـه گـوش مـى رسـیـد. اسـتـقـلال طـلبـى جـمـهـوریـهـاى سه گانه بالتیک (لیتوانى ، لتونى و استونى )، شورش آلمـاآتـا (پـایـتـخـت قـزاقـسـتـان )، تـظـاهـرات تـفـلیـس ، جدال قدرت بین یلتسین با گورباچف ، مخالفت مردمى باکو و... همه حکایت از آتش زیر خاکستر داشـت ؛ امـّانـقـطـه عـطـف تـحـولات کـه مـنـجـر بـه تـجـزیـه کامل اتحاد شوروى گردید، کودتاى نوزدهم اوت 1991 بود.


68

اختلافات عمیق در میان حامیان سیاستهاى اصلاحى گورباچف و آنان که از روند سریع تحولات ، سـخـت بـه هـراس افتاده بودند، کودتاى اوت سال 1991 را تجسم بخشید. (گنادى یانایف ) کـه هـشت ماه پیش به عنوان معاون گورباچف انتخاب شده بود، در پى پیروزى کودتا زمام امور را در دسـت گـرفـت . کـودتـاگـران اعـلام کـرده بـودنـد، گـوربـاچـف بـه دلیـل نـاتوانى جسمانى قادر به انجام وظایف نیست ؛ این در حالى بود که وى براى استراحت و تـفـریـح در کـریـمـه در کـنـاره دریـاى سـیـاه بـه سـر مـى بـرد. محافل سیاسى غرب ، پس از برکنارى گورباچف ، همگى از پذیرش و شناسایى رژیم کودتا خوددارى کردند. بوریس یلتسین ، رقیب دیرین گورباچف ، ضمن اعلام غیر قانونى بودن رژیم کـودتـا، از مـردم خـواسـت تا در برابر آن تسلیم نشوند. کودتا پس از سه روز شکست خورد و یـلتـسـیـن بـا مـقـاومـت خـود و تبلیغات پر سر و صداى غرب از او، به عنوان فرد قدرتمند در عـرصـه سـیـاسـت و حـکـومـت شـوروى سر برآورد. گورباچف از آن پس هرگز نتوانست اقتدار و حـاکـمـیـت بـر اتـحـاد شـوروى را بـه دسـت آورد و ایـن سـرآغـاز راهـى بـود کـه چـنـدى بعد به فروپاشى شوروى انجامید.(177)

بحران اقتصادى از مدتى قبل چهره نموده بود و اثرات خود را در قالب درخواست کمک اقتصادى از غرب به جاى گذاشت . بحران سیاسى نیز بر وخامت اوضاع افزود. اینک بحران ملیتها سر بـرآورده و خـانـه عـنکبوتى شوروى که تنها با زور سرنیزه ، وحدت آن حفظ مى شد، از هم مى گـسـسـت . گـورباچف قبلاً طرح جدید (اتحاد جمهوریهاى شوروى ) را تهیه کرده بود تا از این طـریـق ، بـا اعـطـاى خـود مـخـتـارى بـیـشـتـر بـه مـلیـتـهـا، از تـشـدیـد بـحـران اسـتـقـلال خـواهـى جـمـهـوریـهـا جـلوگـیـرى کـنـد؛ امـّا تـب و تـاب اسـتـقـلال خـواهـى کـه بـا سـیـاسـتـهـاى اصـلاحـى گـوربـاچـف مـجال ظهور یافته بود، هرگز دیگر خاموش نشد. لتونى ، استونى و لیتوانى با حمایت همه جـانـبـه غـرب ، اسـتـقـلال خـود را اعـلام کـردنـد. رفـرانـدوم بـراى استقلال در گرجستان برگزار شد. گورباچف همچنان براى انعقاد پیمان اتحاد جدید تلاش مى کرد و خطر تجزیه و فروپاشى کامل شوروى را هشدار مى داد.(178)

جـمـهـوریـهاى روسیه ، قزاقستان ، اوکراین ، روسیه سفید، آذربایجان ، ارمنستان ، تاجیکستان ، ازبـکـسـتـان ، قـرقـیـزسـتـان و تـرکـمـنـسـتـان در سـپـتـامـبـر سـال 1991، بـیانیه مشترکى در ارتباط با ساختار جدید اتحادیه در شوروى امضا کردند که بـر اسـاس آن پیمان جدید اتحاد، موافقت نامه اقتصادى میان جمهوریها و راههاى پیوند سیاسى مـیـان آنها مشخص شده بود. اداره اتحاد شوروى ، بر اساس این طرح ، به عهده گورباچف و رؤ ساى جمهوریهاى ده گانه فوق بطور مشترک بود و مى بایست با این ترتیبات توسط کنگره نمایندگان خلق به تصویب برسد. بنا به پیشنهاد گورباچف ، به جمهوریهایى که به این پـیـمـان نـپـیـوسـتـنـد (جـمـهـوریـهـاى بـالتـیـک ، مـولداوى و گـرجـسـتـان ) اسـتـقـلال داده خواهد شد. شوراى دولتى اتحاد شوروى ، از این تاریخ به بعد، براى نخستین بـار اسـتقلال جمهوریهاى بالتیک را به رسمیت شناخت و با این اقدام ، روند فروپاشى اتحاد شوروى تسریع گردید.(179)

پـس از اسـتـقـلال جـمـهـوریـهـاى بـالتـیـک ، جـمـهـوریـهـاى قـزاقستان ، ازبکستان و آذربایجان اسـتـقـلال خـود را در 30 و 31 اوت سـال 1991 اعلام کردند. پارلمان تاجیکستان نیز راءى به اسـتـقـلال ایـن جـمـهـورى داد و در 23 سـپـتـامـبـر ارمـنـسـتـان بـر جـرگـه اسـتقلال طلبان پیوست . تلاشهاى گورباچف براى حفظ جمهوریها در ساختار جدید، تا حدودى بـه بن بست رسیده بود؛ در عین حال ، قرارداد همکاریهاى اقتصادى میان هفت جمهورى در مسکو به امـضـا رسـیـد کـه بـر طـبـق آن ، جـمـهـوریـهاى روسیه ، روسیه سفید، قزاقستان ، ترکمنستان ، قـرقـیـزسـتـان ، تـاجیکستان و ارمنستان در مورد مالکیت خصوصى ، تجارت ، رقابت آزاد، تقسیم امـوال اتـحـاد شـوروى ، تـعـرفـه گـمـرکـى مـشـتـرک ، حـفـظ روبـل بـه عنوان پول مشترک ، نحوه تقسیم و پرداخت بدهى هاى خارجى و دریافت وام به وحدت نـظـر دسـت یـافـتـند. جمهوریهاى مولداوى ، گرجستان و اوکراین که این پیمان را تحریم کرده بودند، پس از رفع موارد اختلاف ، به آن پیوستند.(180)


69

اقـدامات یلتسین ، که با راءى مردم روسیه به ریاست جمهورى رسیده بود، به طور قطع ، در تـجـزیـه کـامـل شـوروى نـقـش اساسى ایفا کرد. وى با صدور حکمى ، تمامى سازمانهاى حزب کـمـونـیـسـت شـوروى را کـه در سـراسر کشور فعالیت آن پس از کودتا به تعلیق درآمده بود، مـنـحـل ساخت و مقامهاى دولتى ، دفاتر آن را در سراسر روسیه در اختیار خود گرفتند. عضویت حـزب کـمـونـیـسـت در ارتـش و سـازمـانـهـاى دولتـى مـمـنـوع گـردیـد وتـقـریـبـاً هـمـه نـهادهاى فـدرال ـ کـه اتـحـاد شـوروى از طـریـقِ آنـهـا اعـمـال قـدرت مـى کـرد ـ بـه حـالت تـعـطـیـل درآمـدنـد. در ایـن مـیـان ، ضـربـه نـهـایـى از جـانـب اوکـرایـن بـر پـیـکـر رو بـه زوال شوروى فرود آمد.(181)

اوکـرایـن ، به عنوان دومین جمهورى بزرگ شوروى که بیش از پنجاه میلیون نفر جمعیت و ذخایر عـظـیم معدنى داشت ، در 24 اوت استقلال خود را اعلام کرد و (لئونید کراوچوک )، نظریه پرداز سـابـق حـزب کـمـونـیـسـت ، بـه ریـاست جمهورى آن رسید. پارلمان روسیه سفید نیز روز بعد، اسـتـقـلال و جـدایـى ایـن جـمـهـورى را از اتحاد شوروى به تصویب رساند. مخالفتهاى بیهوده یـلتـسـیـن بـا اوکـرایـن به جایى نرسید و سرانجام ، این سه جمهورى بزرگ و مهم (روسیه ، اوکـرایـن و روسـیـه سـفـیـد) در هـشـتـم دسـامـبـر سـال 1991، انحلال اتحاد جماهیر سوسیالیستى را اعلام کردند، با این شرط که روند تاءسیس جامعه مشترک المنافع پیگیرى و تعقیب شود.(182)

نـظـام بـیـن المـلل ، پـس از فـروپـاشـى اتـحـاد شـوروى ، دچـار تـحـول عـمـیـق و بـنـیـادى گـردیـد. نـظـام دو قطبى با فرو ریختن یک پایه اساسى آن (اتحاد شـوروى و رهـبـر بـلوک شـرق ) دیـگـر مـعـنا و مفهومى نداشت . ایالات متحده آمریکا که خود را در مـبـارزه عـلیـه رقـیـب ، پـیـروز و فـاتـح جـلوه مـى داد، درصـدد بـهـره بـردارى کـامـل از اوضـاع و شـرایـط مـوجود برآمد. اروپاى شرقى که یوغ بندگى مسکو را حدود پنجاه سـال بـه گردن داشت ، طعم شیرین آزادى و استقلال را چشید. ایدئولوژى مارکسیسم و کمونیسم کـه بـه بـن بـسـت رسـیـده بـود، بـه گورستان تاریخ سپرده شد. نظم حاکم بر آینده که در حـال تـکـویـن بود، با هیاهوى آمریکا مبنى بر (نظم نوین جهانى )، تیره و تار گردید و اینها همه از پیامدهاى اضمحلال امپراتورى شوراها بود.

آزادى و رهایى اروپاى شرقى

اروپـاى شـرقـى در سالهاى پایانى جنگ جهانى دوم ، به هنگام پیشروى ارتش شوروى براى شـکـسـت آلمـان هـیـتلرى ، تحت سلطه و سیطره ارتش سرخ درآمد. استالین که در پى تاءمین امنیت مـرزهـاى شـرقـى اتـحـاد شوروى بود و بعلاوه ، دعوى گسترش ‍ کمونیسم و سوسیالیسم بر سـراسـر جـهـان را داشـت ، اقـدام بـه روى کـار آوردن حـکومتهاى کمونیستى طرفدار مسکو در این کـشـورهـا (رومـانـى ، بـلغارستان ، بخش شرقى آلمان ، چکسلواکى ، مجارستان و لهستان ) کرد. بـدیـن تـرتیب ، بلوک شرق شامل کشورهاى اقمارى اروپاى شرقى به رهبرى شوروى پا به عـرصه وجود گذاشت . شوروى براى حفظ نفوذ و سلطه خود بر این کشورها و براى مقابله با اقـدامـات دولتـهـاى غربى ، ساختار نظامى (ورشو) و اقتصادى (کمکون ) را در این منطقه پایه گـذارى کـرد. انـقـیـاد و اطـاعـت پـذیرى حکومتهاى اروپاى شرقى از رهبران کرملین ، جزو مبانى پـایـه اى و بـنـیادین این روابط تلقى مى شد. سیاست و حکومت در اروپاى شرقى به صورت سـیـسـتـم بـسـته ، دیکتاتورى ، دولتمدارى و تک حزبى بود. این نظام سیاسى ـ اقتصادى به مدت تقریبى 45 سال بر این کشورها سایه افکنده بود.

سـرپـیچى و برتافتن از دستورات مسکو و کرملین ، طى همین دوران سلطه مطلقه ، وجود داشته اسـت ؛ عـصـیـانـى که هم از جانب مردم و هم از جانب دولتمردان ، گهگاه ، سربرمى آورد. ادعاهاى سـرسـخـتـانـه یـوگـسـلاوى بـه رهـبـرى مـارشـال تـیـتـو جـهـت تـعـیـیـن سـیـاسـت مـسـتـقـل ، شـورش سـال 1952 بـرلیـن ، تـکـرویـهـاى رومـانـى ، شـورش سـال 1956 مـجارستان و بحران بهار سال 1968 پراگ (چکسلواکى )، تلاشهاى ملّى و مردمى بـراى گـسـسـتـن از بـلوک شـرق و جـدایـى از راه سـرخ شـوروى قـلمـداد مـى شـود. بـه هـر حـال ، رهـایـى اروپـاى شـرقـى از سـلطـه شوروى ، پس از آغاز اصلاحات سیاسى و اقتصادى گورباچف ، به انجام و اتمام رسید.


70

لهـسـتـان از نـخـسـتـیـن کـشـورهاى اروپاى شرقى بود که یک نظام دموکراتیک را جایگزین نظام کـمـونـیـسـتى سابق خود کرده است . روحیه عمیق مذهبى ملت لهستان ـ که حدود 95 درصد آن پیرو مـذهـب کـاتـولیـک هـسـتـنـد ـ ، سـابـقه روابط تلخِ گذشته روس و لهستان و شرایط اقتصادى و صـنـعـتـى نـویـن ایـن کـشـور، زمـزمـه هـاى مـخـالفـت را در اوائل دهـه 1980 بـرانـگـیـخـت . (لخ والسـا) بـه عـنـوان یـک کـارگـر سـاده لهـسـتـانـى ، در سـال 1980، اتـحـادیـه مـستقل کارگرى (همبستگى ) را تاءسیس کرد. پیوستن میلیونها کارگر لهـسـتـانـى بـه ایـن اتـحـادیـه ، کـه بـه مـعـنـاى روگـردانـى آنها از کمونیسم و اتحادیه هاى کـمـونـیـسـتـى بـود، زنـگ خـطر را در کرملین به صدا درآورد. (لخ والسا) بازداشت و اتحادیه هـمـبـسـتـگـى مـنـحـل گـردیـد. صـداى اعـتـراض که هرگز در لهستان خاموش نشده بود با شروع سـیـاسـتـهـاى آزاد سـازى سـیـاسـى و اقـتـصـادى گـوربـاچـف ، بـه فـریـاد تبدیل شد. دولت لهستان که قدم به قدم در مقابل فعالیت مخالفان ، بویژه اتحادیه همبستگى به رهبرى (والسا)، عقب مى نشست ، در سال 1989، فعالیت اتحادیه همبستگى را در لهستان آزاد اعـلام کـرد. انـتـخـابات آزاد در همین سال ، موجب پیروزى قطعى اتحادیه همبستگى گشت و اولین دولت غـیـر کـمـونـیـسـت در اروپـاى شـرقـى را بـه مـسند قدرت رساند. (لخ والسا) در نخستین انـتـخـابـات آزاد ریـاسـت جـمهورى در دسامبر سال 1990، با اکثریت قاطع به ریاست جمهورى لهـسـتـان بـرگزیده شد. این روند، آغازى بود که پایانش ، پایان سلطه شوروى بر تمامى اروپاى شرقى بود و در سالهاى 1989 و 1990 نیز ادامه داشت .(183)

دولت مـجـارسـتـان ، خیلى پیشتر، با اصلاحات اقتصادى و بعدها آزادیهاى سیاسى ، قدم در این راه بـى بـازگـشـت جـدایـى از مـسـکـو نـهـاد. بـه طـور مثال ، روند اشتراکى کردن کشاورزى در مـجـارسـتـان مـتـوقـف شـد و کـارگـران در اداره امـور کـارخـانـه هـا و سـود حاصل از فروش محصولات سهیم شدند. سیاست عدم تمرکز و جهتگیرى اقتصاد بر مبناى بازار، اصـطـلاح مـعـروف (سـوسـیـالیـسـم بر مبناى بازار) را در مجارستان بر جاى گذاشت . رهبران کمونیست مجارستان در دهه 1980، بویژه از سال 1986 که برنامه هاى پرسترویکا و گلاس نـوسـت در شـوروى بـه مـرحـله اجـرا درآمـد، مجموعه اى از تحولات مثبت را در ساختار اقتصادى و سـیـاسـى مـجـارسـتـان ایجاد کردند. فعالیت آزاد احزاب سیاسى ، بازگشایى مرز مجارستان و اتـریـش ، کـنـاره گـیـرى رهـبـران قـدیـمـى ، راءى بـه انـحلال حزب کمونیست از طرف کنگره حزب و استقلال مجارستان از بلوک شرق با تغییر نام از جـمهورى دموکراتیک خلق مجارستان به جمهورى مجارستان ، همه حکایت از عصر نوین براى ملت مجار داشت . انتخابات آزاد سال 1990 که با فعالیت چندین حزب همراه بود، موجب کنار گذاردن حـزب سـوسـیـالیست ـ که از حزب کمونیسم تغییر نام یافته بود ـ شد. بدین سان ، راه براى آزادى و رهایى کامل ، هموار گردید.

سـایـر کـشـورهـا و دولتـهـاى اروپـاى شـرقى ، از جمله رومانى ، بلغارستان ، آلمان شرقى و چـکـسـلواکـى ، نیز بتدریج از حوزه نفوذ و سلطه شوروى بیرون رفتند، بویژه هنگامى که با فـروپـاشى اتحاد شوروى در سال 1991، دیگر بافت و ساخت پیشین ، معنى و مفهوم خود را از دست داد.


71

وحدت آلمـان

شـاید یکى از غیر مترقبه ترین حوادث روزگار ما، اتحاد مجدد دو آلمان باشد. این سرزمین پس از جـنـگ جـهـانـى دوم دو قـسـمـت شـد و جـمـهـوریـهـاى دمـوکـراتـیـک آلمـان (شـرقـى ) و فدرال آلمان (غربى ) از آن متولد شدند. تاریخ 45 ساله (1945 ـ 1990) جدایى ، تاریخى بـس پـرفراز و نشیب و عبرت آموز است ، رهبران کمونیست آلمان شرقى که تحت تاءثیر شدید شـوروى بـودنـد بـراى جـلوگـیـرى از یـکـپـارچـگى مجدد دو آلمان و همچنین فرار مردم از برلن شرقى به غربى دیوار برلین را ساختند.

روند تحولاتى که به وحدت آلمان منجر شد، بطور قطع ، با سیاستهاى اصلاحى گورباچف در اتـحـاد شـوروى پـیـونـد مـى خـورد. با این وجود، هرگز نمى توان از تمهیدات دولت آلمان غـربـى بـراى تـحـقـق ایـن آرمـان چـشـم پـوشـیـد. بـطـور مـثـال ، سـیـاسـت گـرایـش بـه سـوى شـرق (ویـلى بـرانـت ) صـدر اعـظـم آلمـان فـدرال ، در دهـه 1970 و تـداوم آن در دهـه 1980، زمـیـنـه مـسـاعـدى بـراى نـتـایـج مـطـلوب سال 1990 فراهم آورد.

اتـحـاد آلمـان ، بـدرسـتـى ، حـکـایـت از قـطـب بـنـدى نـویـن روابـط بـیـن المـلل دارد. اروپـاى مـتـحـد از قـدرت و قـوام بـیشترى برخوردار مى گردد، جنگ سرد قدرتهاى بـزرگ ، دیـگـر مـعـنـا و مـفهوم خود را از دست مى دهد، تعارض بین بلوک غرب ، بویژه آلمان و آمـریـکـا، مـى تـوانـد چـالشهاى جدیدى را نمودار سازد و مرکز مبادلات تجارى و بازرگانى و ثـقـل تـعـیـیـن کـنـنده مالى دنیا در آینده را باید در خاور دور یا اروپا جستجو کرد. در اینجا، به اختصار، مهمترین وقایع ، در راستاى وحدت آلمان بیان مى گردد.

انقلاب مسالمت آمیز، امّا اجتناب ناپذیر

اسـتـالیـن ، در پـى اقـدام مـتـفـقـیـن غـربـى مـبـنـى بـر تـاءسـیـس جـمـهـورى فـدرال آلمـان در سـرزمـیـن تـحـت اشـغـال خـود، تـصـمـیـم بـه تـشـکـیـل جـمـهـورى دمـوکـراتـیـک آلمـان در بـخـش شـرقـى ایـن سـرزمـیـن کـه تـحـت اشغال ارتش سرخ بود، گرفت . رهبران آلمان شرقى ، همواره مطیع و فرمانبردار مسکو بوده ، سـنـّت دیـکـتـاتـورى پـرولتـاریـایـى را بـر جـامـعـه خـویـش اعـمـال مـى کـردنـد. رهـبـران کـرمـلیـن نـسـبـت بـه احـسـاسـات مـلى گـرایـانـه و اسـتـقـلال خـواهـى مـردم آلمـان شـرقى ، حساسیت خاص داشته و بدون هیچ اغماضى ، شورشها و نـاآرامـیـهـا را سـرکـوب مـى کـردنـد. (اریـش هـونـکـر) کـه قـریـب بـیـسـت سـال (1971 ـ 1989) بـر آلمـان شـرقـى حـکم مى راند، از لحاظ شیوه فرمانروایى ، تقریباً سـنّت استالینى داشت و از اعطاى هرگونه آزادى سیاسى و اجتماعى به ملت دریغ مى کرد. این مـلت ، عـلاوه بـر آنـکـه رژیـم اسـتـبـداد و تـوتـالیـتـر را تـحـمـل مـى کـرد، از مـسـافرت به آلمان غربى محروم بود. سطح رفاه اقتصادى مردم نسبت به آلمـان فـدرال ، بـسـیـار پـایـیـن بـود. اقتصاد آلمان شرقى نیز توانایى و شکوفایى لازم را نـداشـت . حاکمیت حزب کمونیست و ارتبادط تنگاتنگ حزب و دولت ، امکان فعالیت سیاسى افراد غیر حزبى را از بین مى برد. مجموعه عوامل اجتماعى ، سیاسى ، اقتصادى مزبور، با یک سیاست ویژه هونکر تواءم شد تا بستر انقلاب اجتماعى آرام را به وجود آورد.(184)

اریش هونکر بعد از آغاز اصلاحات سیاسى ـ اقتصادى گورباچف در شوروى و بروز تحولاتى شـگـرف در لهـسـتـان و مـجـارسـتـان (هـمـسـایـه شـرقـى آلمان شرقى )، بطور قاطع ، از انجام اصـلاحـات پـرهـیـز و جـلوگـیـرى کرد. او حتى از ورود مجله هاى روسى (از جمله اسپوتینک ) به کـشـورش جـلوگـیـرى بـه عـمـل آورد. هـونـکـر در مـراسـم جـشـنـهـاى چـهـلمـیـن سـال تاءسیس جمهورى دموکراتیک آلمان با صراحت و قاطعیت تمام ، انجام هرگونه اصلاحاتى را غـیـر ضـرورى دانـسـتـه و بـشـدت بـا آن مـخـالفت کرد. وى در سخنرانى خود در نشست کمیته مرکزى حزب در دسامبر سال 1988 اظهار داشت :

هرگونه تردیدى در مورد امکان تغییر سیاست اقتصادى آلمان شرقى کاملاً مردود است و اقتصاد برنامه ریزى شده متمرکز به عنوان ستون فقرات سیستم باقى خواهد ماند.(185)

مسافرت گورباچف به آلمان شرقى و انعطاف ناپذیرى هونکر، سقوط وى را مهیا ساخت . به دنـبـال بـرکـنـارى هونکر از قدرت و اعلام سیاستهاى اصلاحى در آلمان شرقى از سوى رهبران تـازه بـه قـدرت رسـیـده ، مـوجـى از اعـتراضها، تظاهرات ، شورشها، اعتصابها و درگیریها، شـهـرهـاى ایـن کـشـور را فـرا گـرفـت . سـرانـجـام ، مـوج مـهـاجرت و فرار به آلمان غربى ، نـارضـایـتـى مـردم را از نظام سیاسى و اجتماعى آلمان شرقى آشکار ساخت . فرو ریختن دیوار بـرلیـن ـ کـه از سـال 1961 در اوج جـنـگ سرد ساخته شده بود ـ نقطه عطفى در پیروزى مردم بود. برکنارى سیاستمداران قدیمى از مقامات حزبى و دولتى ، تاءسیس احزاب جدید سیاسى ، سـلب قـدرت از دسـتـگـاه کـمـونـیـسـتـى حـاکـم ، حـذف پلیس امنیتى و مخفى ، انجام انتخابات ، اصـلاحـات اقـتـصـادى ، تـداوم مـهـاجـرت و اسـتـمـرار تـظـاهـرات ، دیـپـلمـاسـى فعال آلمان فدرال در متقاعد ساختن گورباچف به اتحاد و... روند وحدت دو آلمان را امکان پذیر ساخت .(186)


72

طرح ده ماده اى و قرارداد وحدت اقتصادى و پولى

هـلمـوت کهل ، صدر اعظم آلمان فدرال ، سیاست پیگیر اتحاد آلمان را در صدر برنامه خود، چه در سـطـح داخـل و چـه در سـطـح جـامـعـه بـیـن المـللى ، قـرار داد. مـسـافـرتـهـاى کـهـل و گـوربـاچـف به مسکو و بن ، در سال 1988 و 1989، راه را براى تحقق این آرمان هموار کـرد. در ایـن راسـتـا، کـهـل ، ضـمـن اعـلام طـرح ده مـاده اى خـود، آن را در 28 نـوامـبـر سـال 1989 بـه تـصـویـب (بوندستاگ ) (مجلس نمایندگان ) رساند. لزوم ارائه این طرح را بـایـد در بـازگـشـایـى مـرز مجارستان و اتریش و مرزهاى چکسلواکى و در نهایت ، فرو ریختن دیـوار بـرلین جستجو کرد که آلمان فدرال را با موج آوارگان و پناهندگان رو به رو ساخت . مـواد پـیـشنهادى کُهل ، شامل کمک اقتصادى ، سیاسى و علمى دو آلمان به یکدیگر، اقدامات مشترک نـظـیر ایجاد یک فدراسیون متشکل از دو آلمان ، گسترش روابط در چارچوب اتحاد اروپا و خانه مشترک اروپایى ، برگزارى انتخابات آزاد و... براى سهولت رفت و آمد در نظر گرفته شده بـود، امـّا مـهـمـتـریـن بـنـد آن یـعـنـى مـاده دهـم ، بـه قـرار زیـر، جنجال عظیمى در سراسر جهان برانگیخت :

مـا بـراى کـسـب آزادى در اروپـا تلاش مى کنیم تا مردم آلمان بدین وسیله از طریق تعیین آزادانه سـرنـوشـت خـود بـتـوانـنـد وحدت خود را بازیابند. اتحاد مجدد دو آلمان یعنى بازیافتن وحدت کـشـورِ آلمـان ، [جـزو] اهـداف سـیـاسـى دولت آلمـان فـدرال هـمـچـنـان پـا بـر جـا بـاقـى خواهد ماند.(187)

هـلمـوت کـهـل در هـشـتـم فـوریـه سـال 1990، پـیشنهاد وحدت پولى را ارائه کرد. دولت آلمان شـرقـى کـه پـس از اصلاحات سیاسى در انتظار دریافت وامها و کمکهاى غرب بود، با آغوشى بـاز از ایـن طـرح اسـتـقـبـال کـرد. مـوضـوع وحـدت پـولى ، در واقع ، پیشنهادى از جانب دولت فـدرال بـه جـمـهـورى دمـوکـراتـیـک آلمـان بـراى ایـجـاد پـول و اقـتـصـاد مشترک در حیطه سرزمین واحد آلمان بود. طى این برنامه ، مارک آلمان غربى و شـرقـى واحـد شـده ، و در واقـع ، مـارک آلمـان غربى ، جایگزین مارک آلمان شرقى در سراسر آلمان مى گشت . براى اجراى این وحدت ، دو مرحله زیر در نظر گرفته شد:

مـرحـله نـخـسـت کـه شـامل پیش شرطهایى است از جمله : تجارت آزاد، رقابت آزاد، آزادى مالکیت در صـنـایـع ، عـدم مـحـدودیـت سـرمـایـه گـذارى خـارجـى ، اصـلاح نـظـام مـالیـاتـى ، بـرداشـتـن کنترل قیمتها، تجارت خارجى و ایجاد یک سیستم بانکدارى به سبک آلمان غربى .

مـرحـله دوم شـامـل پـیشرفت بیشتر در جهت تجارت و رقابت آزاد در آلمان شرقى ، از جمله پیوند دادن دو مارک آلمان غربى و شرقى مى باشد.(188)

پـذیـرش طـرح از جـانـب آلمان شرقى و امضاى قرارداد وحدت پولى و اقتصادى توسط وزراى اقـتـصـاد دو کـشـور در هـیـجـدهـم مـاه مـه 1990، نـشـان از تمایل ملّت و رهبران دو کشور براى اتحاد داشت .

کنفرانس معروف به فرمول (4 + 2) و انتخابات سراسرى در آلمان

اتـحـاد آلمـان ، مـسـاءله اى نـبود که تنها به اراده ملت آلمان وابسته باشد. شرایط وزمینه هاى تـحـقـق ایـن آرمـان دیـریـن ، بـدرسـتـى ، در هـر دو کـشـور آلمـان فـدرال و دمـوکـراتـیـک فراهم شده بود. هم مردم و هم رهبران و دولتمردان با تمهیدات حقوقى ، سـیاسى و نهادى ، قدم در راه بى بازگشت وحدت مى نهادند. با این همه ، تنها توافق و حمایت قـدرتـهـاى بـزرگ بین الملل مى توانست ، حرف آخر را در این مورد بزند، بویژه ایالات متحده آمـریـکـا و اتـحـاد شـوروى مـى بـایـسـت نظر مثبت خود را اعلام مى کردند. اگر چه نمى توان از نـگـرانـیـهـاى فـرانـسـه و انـگـلیـس نـسـبـت بـه ظـهـور آلمـان مـتـحـد در قـاره اروپـا غـافل بود. سرانجام ، حرکت به سوى وحدت بگونه اى جریان یافت که هیچ دولتى را یاراى شنا بر خلاف این رود توفنده و خروشان نبود.


73

کـنـفرانس دولتهاى اصلى فاتح در جنگ جهانى دوم به همراه دولتهاى آلمان شرقى و غربى ، ابـتـدا در بـن و آنـگاه در مسکو برگزار گردید. نمایندگان کشورهاى آمریکا، اتحاد شوروى ، انـگـلسـتـان و فـرانـسـه بـه هـمـراه نـمـایـنـدگـان جـمـهـورى دمـوکـراتـیـک آلمـان و جـمـهـورى فـدرال آلمـان (2 + 4)، بـه تـبـادل نـظـر در مـورد چـگـونـگـى حـصـول تـوافـق براى روند وحدت و پیامدهاى آن دست زدند. سرانجام ، تحقق وحدت دو آلمان در سـوم اکـتـبـر سـال 1990 بـه مـوجـب قـرارداد نـهـایـى کـنـفـرانـس مـعـروف بـه فرمول (2 + 4) عملى گردید؛ کنفرانسى که در دوازدهم سپتامبر 1990 با شرکت وزراى خارجه کشورهاى یاد شده ، در مسکو ترتیب یافت تا معاهده اتحاد دوباره آلمان را به امضاى چهار کشور فـاتـح جـنـگ جـهانى دوم یعنى متفقین برساند. طبق این توافق ، آلمان شرقى بر اساس ماده 23 قـانـون اسـاسـى آلمـان غـربـى و مـطـابـق بـا تصمیمِ گرفته شده از سوى پارلمان جمهورى دمـوکـراتـیـک آلمـان ، در روز سـوم اکـتـبـر بـطـور رسمى ، الحاق خود را به آلمان غربى اعلام کرد.(189)

انـجـام انـتـخـابـات ، مـرحـله بـعـدى حـرکـت بـه سـوى وحـدت بـود. انـتخابات در چهاردهم اکتبر سـال 1990 بـه صـورت انـتـخـابـات پـارلمـانـهـاى مـنطقه اى پنج ایالت فدراتیو موجود در سـرزمـیـن آلمـان شـرقـى بـرگـزار شـد و سـرانـجـام در دوم دسـامـبـر هـمـیـن سال ، نخستین انتخابات عمومى و آزاد در سراسر خاک آلمان متحد انجام گردید. در این انتخابات ، شصت میلیون آلمانى براى گزینش 662 نماینده از شانزده ایالت آلمان به پاى صندوقهاى راءى رفـتـنـد. پـیـروزى بـزرگ و قـابـل پـیـش بـیـنـى براى احزاب راست ، دموکرات مسیحى و ائتلافش ، موجب اختصاص 55 از آرا بـه احـزاب حـاکـم آلمـان فـدرال گـردیـد و هـلمـوت کهل به عنوان صدر اعظم آلمانِ واحد، انتخاب گشت .(190) بدین ترتیب ، دنیا که در سـال 1990 شـامـل عـمـیـقـتـریـن تـحـولات در صـحـنـه روابـط بـیـن الملل بود، اینک ، نظاره گر یک تحول پردامنه در قاره اروپا شد.

پیامدهاى وحدت دو آلمان

وحـدت دو آلمـان ، بـدون تـردیـد، اثـرات سـیـاسـى ، اقـتـصـادى ، پـولى و اجـتـمـاعـى قابل ملاحظه اى بر آلمان متحد، کشورهاى همسایه ، متحدان آلمان در جامعه اقتصادى اروپا، شرق اروپا، قاره اروپا و نظام بین المللى بر جاى خواهد گذاشت . آلمان واحد با جمعیتى نزدیک به هـشـتـاد مـیـلیـون نـفـر و تـولیـد نـاخـالص مـلّى بـرابـر 1740 مـیـلیـارد دلار در سـال 1990 بـه عـنـوان سـومـیـن قـدرت اقـتـصـادى جـهان محسوب مى شود. آلمان غربى در همین سـال بـا صـدور 345 مـیـلیارد دلار کالا در ردیف دومین کشور صادر کننده کالا، پس از آمریکا با 365 مـیـلیارد دلار و بالاتر از ژاپن با 277 میلیارد دلار قرار گرفت . ذخایر ارزى این کشور در سـال 1987 بـا رقـمـى معادل 6/56 میلیارد دلار، بعد از ژاپن با رقم 4/62 میلیارد دلار، در مـقـام دوم جـهـانـى قـرار داشـت . مـازاد تـجـارى آلمـان در سـال 1990 بـر اسـاس گـزارش مـرکـز آمار آلمان ، بیش از 134 میلیارد دلار بوده که عمده آن متوجه صادرات انبوه به کشورهاى غربى ، از جمله 55 به کشورهاى عضو جامعه اقتصادى اروپا و 16 بـه کـشورهاى عضو اتحادیه تجارت آزاد است . آلمان از لحاظ رشد اقتصادى سالانه ، تولید نـاخـالص مـلى ، مقام صادر کننده جهانى ، درآمد سرانه و مازاد تجارى در ردیف نخستین کشورهاى جهان قرار دارد. طرح اروپاى بدون مرز و موضوع رفع موانع گمرکى و برقرارى یک سیستم بـاز و آزاد تـجارى در اروپاى واحد، بیش از همه ، پدید آورنده بازار صادراتى بسیار زیادى بـراى آلمـانیها خواهد بود. این شاخصها، همگى بیانگر نفوذ اقتصادى و پولى آلمان بر جامعه اقتصادى اروپاست ؛ چنانچه در سطح کل قاره اروپا و نظام جهانى نیز این وزنه تا حدودى حفظ مى شود.(191)

تـاءثـیـر وحـدت آلمـان از جـنـبـه سـیـاسـى و امـنیتى ، چشم اندازهاى نوینى را در افق اروپا مى گشاید. آلمان متحد در رقابت با فرانسه ، در پى کسب رهبرى در جامعه اروپایى برخواهد آمد؛ زیرا آلمان به خاطر موقعیت ژئوپولتیکى و ظرفیت بالاى تکنولوژیک و نیز به خاطر آنکه ، مـوجـودیـت واحـد خـود را با رفع سلطه مستقیم قدرتهاى فاتح جنگ جهانى دوم به دست آورد، در بـیـن کـشـورهـا از اعـتـبار خاصى برخوردار است . این کشور مى تواند در دوره زودگذر نظام دو قـطـبـى بـه نـظـم نوین جهانى ، جایگاهى ویژه در تحولات جهانى ، چه در سطح قارّه و چه در سـطـح مـنـاسـبـات بـین المللى ، کسب نماید، تا جایى که سخن از عضویت آلمان به عنوان عضو دائمـى شـوراى امـنـیـت بـه مـیـان آمـده اسـت . شـایـد پـیـامـدهاى امنیتى وحدت آلمان ، بیش از همه ، نـگـرانـیـهایى را به وجود آورده باشد. در این راستا، استراتژى اتحاد و ائتلاف ، شیوه مناسب بـراى مـهـار قـدرت آلمـان مـى باشد. عضویت در اتحادیه نظامى ناتو، سازمان کنفرانس امنیت و هـمـکـارى اروپـا، اتحادیه اروپاى غربى و جامعه اقتصادى اروپا (بازار مشترک )؛ براى تحقق این سیاستها در نظر گرفته شده است .(192)


74

اروپاى متحد در قطب بندى جدید جهان

تحقق اروپاى واحد، بدون شک ، از مهمترین رخدادهاى عصر جدید به شمار مى رود که رهاوردهاى سیاسى ، اجتماعى و اقتصادى فراوان به دنبال خواهد داشت . ایجاد بازار واحد اروپایى ، حرکت آزاد سـرمـایـه ، نـیـروى انـسـانـى ، کـالا و خـدمـات را در داخل این قطب اقتصادى ، سهل و آسان خواهد نمود. از دیدگاه سیاستمداران و اقتصاد دانها، وحدت و یکپارچگى منطقه اى اروپا، عصر جدیدى از فرصتهاى اقتصادى و سیاسى را به همراه آورده ، در داخـل جـامعه اروپا، ثروت و اشتغال را در سطحى وسیع به ارمغان مى آورد. این جریان باعث رقابت فشرده اى در محیط تجارى خواهد شد و به نوبه خود، به کاهش قیمتها، افزایش تقاضا و کـاهـش تـورم مـى انـجامد و سرانجام ، بازارى پدید خواهد آمد که بزرگترین بلوک اقتصادى بـالقـوه دنـیـا خـواهـد گـردید. اثرات ناشى از دستاوردهاى اقتصادى ، هرگز در درون مرزهاى جامعه اروپا، محصور نخواهد ماند و در سطح بین المللى ، در برابر قدرتهاى اقتصادى همانند آمـریـکـا، ژاپـن و غـولهاى تازه صنعتى شده آسیایى ، به رقابت و چالش خواهد پرداخت . علاوه بـر مـسـائل اقتصادى ، اروپاى واحد، مترصد بازیگرى در عرصه هاى دفاعى ، امنیتى ، علمى و تـکـنـولوژیـک دیـپلماسى جهانى مى باشد. از این رو، وحدت اروپا از تحولات عمده روابط بین المـللى اخـیر محسوب شده است . در اینجا، برخى از ابعاد و جنبه هاى آن مورد بررسى قرار مى گیرد.

مراحل وحدت اروپا

آرمـان اتـحـاد اروپـا، بـه روایـت تاریخ اروپاییان ، ریشه در افکار و اندیشه هاى متفکران این قـاره در طـول تـاریـخ دارد. بـا این وجود، آنچه این آرمان را به واقعیت پیوند داد، ضرورتهاى عـیـنـى بـعـد از جـنـگ جـهـانـى دوم بـود. جـنـگ جـهـانـى دوم و هـمـکـاریـهـاى نـظامى و اقتصادى در طـول جـنـگ ، احـسـاس خـطـر مـشـترک در محیط بین المللى جنگ سرد، سیاستمداران و رهبران خواهانِ وحـدت و نـهـضتهاى وحدت طلبانه مردمى ، از عوامل مهم روند همگرایى و اتحاد در اروپا محسوب مـى شـود. از نـظـرگـاه تـاریـخـى ایـجـاد سـازمـانـهـا و نـهـادهـاى اروپـایـى ، طـرح مـارشـال و سـازمان همکارى اقتصادى اروپا، کنگره لاهه و شوراى اروپا، طرح شومن و اتحادیه اروپـایـى ذغـال و فـولاد و عـهـدنامه رُم و جامعه اقتصادى اروپا در این مسیر قرار دارند. پس از تـشـکـیـل جـامـعـه ذغـال و فولاد، کوششهایى براى وحدت دفاعى و سیاسى اروپا انجام شد که چندان نتایج مثبتى به همراه نداشت . جامعه اقتصادى اروپا (بازار مشترک )، به موجب عهدنامه رُم در سـال 1957 کـه شـش کشور آلمان ، فرانسه ، ایتالیا، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ آن را در پایتخت ایتالیا امضا کردند، ایجاد شد.(193)

اهداف و مقاصد جامعه اقتصادى اروپا، بگونه اى بود که شاید بطور ضرورى اروپاى متحد را در پى داشت . این اهداف شامل : ایجاد بازار مشترک براى مجموع محصولات ، لغو حقوق گمرکى و حـذف سـهـمیه در روابط متقابل اعضاى سازمان ، برقرارى تعرفه مشترک گمرکى ، در پیش گـرفـتن سیاست مشترک اقتصادى ، لغو تشریفات مربوط به ورود و خروج تبعه هاى هر یک از کـشـورهـا در سـرزمین یکدیگر، تسهیل سرمایه گذارى و مبادله خدمات و در پیش گرفتن سیاست مشترک در زمینه کشاورزى و حمل و نقل مى باشد. سیر تحولات و ایجاد نهادها و سازمانهاى مشترک و مـورد نـیـاز بـراى تـحـقـق ایـن اهـداف ، اروپـاى مـتـحـد و یـکـپـارچـه را بـه ارمـغـان مـى آورد.(194)

اروپاى متّحد

هـمـگـرایـى مـنـطـقـه اى اروپـا در دهـه 1960 بـا سـیـاسـتـهـاى ژنـرال دوگـل در فـرانـسـه در هاله اى از رکود و بحران فرو رفت ؛ هر چند تلاش براى ایجاد نـهـادهـا و سـاخـتـارهـاى اروپایى همچنان ادامه داشت . دهه 1970، دهه اى پرفراز و نشیب براى وحـدت گـرایـان اروپـا بـود. از یـک سـو، نـظـر خـواهـى عـمـومـى از مـردم بـراى تـشـکیل (کشورهاى متحده اروپا) با استقبال رو به رو گردید. (در مجموع 65 درصد نظر موافق دادنـد)، ولى از سوى دیگر، بحرانهاى این دهه ، بویژه بحران نفتى 1973 و 1979، مشکلات جـدى بـراى سیاستهاى مشترک و خط مشى هاى واحد به وجود آورد. با این وجود، اولین انتخابات مـسـتـقـیـم پـارلمـانـى اروپـا در اواخر سال 1979 برگزار گردید که 110 میلیون اروپایى براى انتخاب نمایندگان (پارلمان اروپا) به پاى صندوقهاى راءى رفتند.(195)


75

دهـه 1980، دهـه اى بـس نـوید بخش براى تحقق آرمان اروپاى واحد بود. در سالهاى 1981 و 1984 بـا ورود یـونـان ، اسپانیا و پرتغال به بازار مشترک ، اعضاى این جامعه اقتصادى به دوازده کـشـور رسـیـد. تـهـیـه (کـتـاب سـفـیـد) اروپـا در سال 1985 و انتشار آن در سال بعد که با تصویب سران شوراى اروپایى صورت گرفت ، بـارقـه امـیدى در قلب وحدت طلبان بود. ادغام و یکپارچگى اقتصادى ، پولى و مالى کشورهاى عضو بازار مشترک ، رهاورد بلوک اقتصادى اروپا را در پى دارد. بعلاوه ، امکان وحدت سیاسى ، دفـاعـى و امـنـیـتـى نـیـز بـیـش از پـیـش فـراهـم گـشـت . ایـن بـرنـامه که ابتدا قرار بود تا سـال 1992 بـه مـرحـله اجـرا درآیـد، بـه دلیـل مـشـکـلات فـنـى و سـیـاسى ، به سالهاى بعد موکول شد. به موجب این حرکت رو به رشد، تمامى موانع فیزیکى ، گمرکى ، فنى و مالى که بـه عـنـوان مـوانع بازار مشترک واقعى اند، از میان برداشته خواهد شد. ابعاد و جنبه هاى اتحاد اروپـا بـه صـورت (وحدت اقتصادى ) (پولى ، مالى ، تجارى ، صنعتى و سرمایه گذارى )، (وحـدت سـیاسى ) (جغرافیایى ، مرزى ، پارلمانى و قانونگذارى ) و (وحدت دفاعى و امنیتى ) مى باشد. در اروپاى واحد، حرکت کالاها، سرمایه ها، انسانها و خدمات در تمامى کشورهاى عضو، آزاد است .(196)

ایـجـاد اروپـاى واحـد کـه فـراتـر از اتـحاد یکپارچگى اقتصادى است ، در دهه 1990 به مرحله قـطـعـى رسـیـده اسـت . رهـبـران دوازده کـشـور عـضـو جـامـعـه اروپا در روزهاى نهم و دهم دسامبر سـال 1991 در شـهـر (مـاسـتـریـخـت ) هـلنـد گـرد هـم آمـدنـد و دربـاره مـراحـل مـختلف وحدت اروپا که تا سال 1991 پایان خواهد یافت ، به توافق رسیدند. از جمله ایـن توافقها: افزایش اختیارات پارلمان فعلى اروپا از نمایندگان کشورهاى عضو است که در حـال حـاضـر بـیـشـتـر نـقـش مـشـورتـى دارد. وحـدت پـولى اروپـا، یـعـنـى انـتـشـار یـک پـول واحـد از طـرف کـشـورهـاى عـضـو جـامـعـه اروپـا نـیـز کـه از سـال 1996 بـه تـدریـج ارزهـاى مـخـتـلف فـعـلى در کـشـورهـاى عضو جامعه خواهد شد، از جمله تـوافـقهاى مهم کنفرانس ماستریخت بود. پیمان ماستریخت در کشورهاى عضو بازار مشترک ، به رفراندوم عمومى گذاشته شد که مورد قبول اکثریت مردم اروپا واقع شد.(197)

اروپا، قطب عظیم اقتصادى

رویارویى در قرن بیست و یکم ، به اعتقاد بیشتر کارشناسان و تحلیلگران روابط و سیاست بـیـن المـلل ، یـک نـبـرد اقـتـصـادى مـیـان بـلوکـهـاى اقـتـصـادى قـدرتـمـنـد شـامل آمریکا (که با کانادا و مکزیک ، اتحادیه (نفتا) را ایجاد کرد)، اروپاى متحد (که با وحدت آلمـان و بـازشـدن بـازارهـاى اروپـاى شـرقـى بـه یـک بـازار قـاره بـزرگ تبدیل خواهد شد) و ژاپن (که غولهاى اقتصادى رو به رشد آسیاى جنوب شرقى را در کنار خود دارد) خـواهد بود. شاخص هاى اقتصادى ، جمعیتى ، علمى و تکنولوژیک این قطبهاى اقتصادى ، تا حدودى غبار از چهره تیره و تار قرن آینده خواهد شست .

اروپا با یکپارچگى خود به صورت بزرگترین بازار اقتصادى جهان از آغاز تاریخ تا کنون در مـى آیـد. اکـنـون کـه جـمـعـیـت کـشـورهـاى عـضـو اتـحـادیـّه تـجـارت آزاد اروپـایـى (افتا)(198) به 227 میلیون جمعیت جامعه اروپا افزوده شده است ، جمعیت آن به 380 مـیـلیـون مى رسد. آمریکا و ژاپن نگرانند که ادغام اقتصادى اروپا، فروش محصولات آنها را در ایـن قـاره دشـوارتـر خـواهـد کـرد؛ حـتـى اگـر اروپـا بـه قـطـب اقـتـصـادى تـبدیل نشود، نفوذ در بازارهاى آن دشوارتر خواهد بود. یک اروپاى متحد، با تولید ناخالص مـلى بیشتر از آمریکا، تبدیل به یک (دژ اروپا) مى گردد که امتیازات آن ، بمراتب ، بالاتر از کارکرد جداگانه فعلى کشورهاى اروپایى است .(199)

نـگـاهـى بـه آمـار زیـر، اهـمـیـت ایـن غـول عـظـیـم اقـتـصادى را بیشتر نمایان مى سازد. به موجب گـزارشـى کـه در سـالنـامه سال 1992 مجله معتبر اکونومیست لندن چاپ شده ، سهم کشورهاى مـخـتـلف جـهـان از سـه تـریـلیـون و پـانـصـد مـیـلیـارد دلار (000


76

000 000 500 3) کل صادرات سال 1990 جهان به شرح زیر بوده است :

جامعه اروپا (بازار مشترک )39

آمریکا و کانادا15

ژاپن 8

اتحادیه تجارت آزاد اروپا6

کشورهاى کمونیست سابق 6

بقیه کشورهاى جهان 26

تشکیل ساختار اقتصادى ، اجتماعى ، امنیتى و سیاست خارجى واحد براى اروپا، لازم و قطعى است ، زیـرا الف ـ فـرصتها و امکانات براى ایجاد یک خانه اروپاى یکپارچه به خوبى فراهم آمده اسـت . ب ـ نـیـاز بـه رقابت با آمریکا و ژاپن در اقتصاد جهانى حکم مى کند که خانه اروپا بنا گـردد؛ اگـر چـنین نشود، کشورهاى منفرد اروپا بین دو اقتصاد بزرگتر و مهاجم تر خُرد خواهند شد. ج ـ تا کنون امر یکپارچگى تا جایى پیش رفته که عقب نشینى براى همه دشوار شده است . بـنـابـرایـن ، پـویایى و نیروى محرکه درونى اى که ایجاد شده ، شرکت کنندگان را وادار مى کند که گامهاى بعدى را استوارتر بردارند.(200)

وحـدت آلمـان ، پـشـتـوانـه مـعـتـبـرى بـراى اتحاد اروپا ایجاد کرده ؛ هر چند ممکن است در آینده ، دشـواریـهـایـى را نـیـز بـیـافـریـنـد. مـازاد تـجـارى ایـن کـشور، بر اساس مرکز آمار آلمان در سال 1990، بیش از 134 میلیارد بوده که 55 آن از صادرات به کشورهاى عضو جامعه اقتصادى اروپا و 16 آن نـیـز از صـادرات بـه کـشـورهـاى عـضـو اتـحـادیـه تـجـارت آزاد اروپـا حـاصـل شـده اسـت . تـولیـد نـاخـالص مـلى جـامـعـه اقـتـصـادى اروپـا در سـال 1978 حـدود 8/4690 میلیارد دلار برآورد شده است که تولید ناخالص ملى آلمان 13 آن مـى بـاشد.(201) مجموعه تحولات و شاخصهاى اقتصادى ، دفاعى (در قالب سازمان نـاتـو)، سـیـاست خارجى مشترک و قانونگذارى ، نشانگر حیات دوباره اروپا به عنوان یکى از محورهاى تعیین کننده روابط بین المللى مى باشد.


77

جنگ نفت ، جنگ دوم خلیج فارس

شـایـد جـنـگ ائتـلاف بـیـن المـللى بـه رهـبـرى ایـالات مـتـحـده آمـریـکـا عـلیـه عـراق در جـریـان اشـغـال کـویـت ، یـکـى از تـعیین کننده ترین وقایع قرن بیستم قلمداد شود؛ واقعه اى که همسنگ فروپاشى شوروى ، در نظام بین الملل تاءثیر گذاشت . پیامدهاى منطقه اى و جهانى این جنگ ، بمراتب از سایر تحولات این منطقه در دهه هاى اخیر بیشتر بوده است . آمریکا، پس از پیروزى در جـنـگ ائتلاف بین المللى علیه عراق ، سخن از نظم نوین جهانى به میان آورد؛ همچنین ، تار و پود پیوندهاى نفوذ و سلطه این کشور بر متحدان عرب حوزه خلیج فارس ، بیش از پیش ، تنیده شـد. در ایـن بـخـش ، ضـمـن بـررسـى تـجـاوز عـراق و اقـدامـات شـوراى امـنـیـت سـازمـان ملل متحد، به برخى از عمده ترین پیامدهاى جنگ نفت نیز خواهیم پرداخت .

اشغال نظامى کویت توسط عراق

دولت مـتـجـاوز عـراق ، پـس از حـمله به جمهورى اسلامى ایران در 31 شهریور ماه 1359، بار دیـگـر دسـت بـه تـجـاوزى آشـکـار عـلیـه کـشـورى مـسـتـقـل و عـضـو سـازمـان مـلل متحد یعنى کویت زد. وقوع این تجاوز، همانند تجاوز به جمهورى اسلامى ایران ، ناشى از بـهـانـه هاى واهى تاریخى یعنى ادعاى تعلق کویت به عراق در گذشته تاریخ بود؛ ادعایى که چندین مرتبه ، دو کشور را رو در روى یکدیگر قرار داده بود.(202)

نـیـروهـاى عـراقى در سحرگاه پنج شنبه دوم اوت 1990 / یازدهم مرداد 1369 با حمایت صدها تانک و توپخانه سنگین از مرز کویت گذشتند و پس از در هم کوبیدن پاسگاههاى مرزى کویت به طرف پایتخت این کشور به حرکت درآمدند. ارتش عراق که در جنگ تحمیلى عراق علیه ایران با تکنولوژى و تجهیزات غربى تا بن دندان مسلح شده بود، پایتخت کویت را ساعت هشت بامداد به وقت محلى به تصرف کامل درآورد و در پى آن ، چند ستون از لشکر عراق به طرف مرزهاى کـویـت و عـربـسـتـان بـه حـرکـت درآمـدنـد. خـانـدان سـلطـنـتـى آل صـبـاح ، یک ساعت پس از آغاز عملیات تهاجمى عراق در مرزهاى کویت با این کشور، از کویت خارج شدند و مردم را در برابر اشغالگران تنها گذاشتند.(203)

دولت عـراق ، هـمانند هیتلر و برژنف که تصرف اتریش و افغانستان را به درخواست دولتهاى این کشورها اعلام کرده بودند، تصرف کویت را به درخواست دولت انقلابى کویت اعلام کرد که پـس از سـرنـگـونى دولت آل صباح ، از دولت عراق تقاضاى کمک کرده بود! سناریوى دولت مـتـجـاوز عـراق ، هر چند با زیرکى و مهارت خاص طرّاحى شده بود، امّا از بخت بدِ صدام حسین ، این بار با کشورى رو به رو گردید که به خاطر داشتن نفت فراوان حمایت بین المللى را پشت سر خود داشت ؛ حمایت بین المللى اى که شعارهاى پر طمطراق (حفظ صلح و امنیت بین المللى )، (دفـع تـجـاوز)، (اعـاده حـاکـمـیـت یـک کـشـور مـسـتـقـل ) و (تـحـقـق حـقـوق بـیـن الملل ) را یدک مى کشیدند.

اقدامات شوراى امنیت سازمان ملل متحد

آمـریـکـا، در نـخـسـتین روز اشغال کویت ، خواستار تشکیل فورى و اضطرارى شوراى امنیت براى رسیدگى به تجاوز عراق شد. شوراى امنیت ، ساعت دو بامداد به وقت نیویورک ، یعنى هنگامى کـه نـیـروهـاى عـراقى ، کویت را اشغال کرده و به سوى مرزهاى عربستان به پیش مى رفتند، تـشـکـیل جلسه داد. نخستین قطعنامه شوراى امنیت ، به شماره 660، در مورد محکومیت تجاوز عراق به کویت صادر شد و در این قطعنامه از عراق خواسته شد، بى درنگ و بدون قید و شرط، تمام نـیـروهـاى خـود را از کـویـت خـارج سـاخـتـه ، بـه مـواضـع روز اوّل اوت 1990 / دهـم مـرداد 1369 بـازگـردانـد. شـرایط بین المللى نوین ـ که از ضعف مفرط شـوروى نـاشـى مـى شـد ـ تـجـاوز آشـکـار و از بـیـن بـردن حـاکـمـیـت کـامـل یـک دولت مـسـتقل ، منافع حیاتى غرب در خاور میانه و خلیج فارس و اراده آمریکا مبنى بر اعـمـال اقـتـدار خـود جـهـت سـلطـه بر نظام بین الملل آینده ، بطور مجموع ، از عواملى محسوب مى شـونـد کـه وحـدت نـظـر و یـکـپـارچـگـى شـوراى امـنـیـت در قبال تجاوز عراق را به وجود آورد.


78

آمریکا، اروپا و ژاپن در اقدام بعدى ، کلیه اعتبارات و داراییهاى عراق و کویت را در خارج از این دو کـشور مسدود اعلام کردند. این عمل ، صدام حسین را از دستیابى به منابع عظیم مالى کویت در بـانـکـهـاى کـشورهاى خارج محروم ساخت . اقدامات بعدى از جمله بیانیه مشترک آمریکا و شوروى مـبـنى بر خروج بى قید و شرط عراق از کویت ، درخواست کمک و اعزام نیرو از آمریکا به منطقه خـلیـج فـارس تـوسـط عـربـستان سعودى و موافقت آمریکاییها با این تقاضا، همراه با اصرار صـدام بـر الحـاق کویت به عراق ، منطقه را به سوى یک جنگ تمام عیار سوق داد. جالب توجه اینکه ، اتحاد شوروى ، على رغم اینکه عراق از متحدان آن کشور در منطقه خلیج فارس به شمار مـى رفـت هـمـگـام و هـمـراءى بـا آمـریـکـا بود. این امر، بیش از همه ، از اوضاع نامساعد اقتصادى شـوروى سـرچشمه مى گرفت که در این هنگام براى دریافت کمکهاى مالى ، اقتصادى و صنعتى از غرب ، نیاز به همگامى با آنها داشت .

صـدام حـسـیـن ، دیـکتاتور نظامى عراق ، در مانورهاى سیاسى بعدى ، کویت را به عنوان استان نـوزدهـم ، بـه عـراق ضـمـیـمـه کـرد. کـلیـه سـفـارتـخـانـه هـاى خـارجـى را در کـویـت تـعـطـیـل نـمود، اتباع خارجى را به گروگان گرفت ، مساءله کویت را به موضوع حلّ بحران فـلسـطـیـن ارتـبـاط داد و بـا ایران در مورد اروند رود (قرارداد 1975) و اسراى جنگى دست به مصالحه زد. او که فکر مى کرد در شرایط انتقالى و گذر نظام بین المللى مى تواند از قدرت مانور بیشترى براى کسب امتیازات بهره گیرد، در دام سختى گرفتار شد.

شـایـد، ایـن سـرنـوشـت تـمـام رهـبـران نـظـامـى بـاشـد کـه خـواهـان حـل اخـتـلافـات بـا زور، بویژه در مسائل سیاسى باشند. در حالى که تاریخ ، گواه صادقى بر شکست ناپلئون بناپارت و آدلف هیتلر در این مورد است .

تـمـامى اقدامات میانجیگرانه و راه حلهاى مسالمت آمیز در برابر بحران خلیج فارس بى نتیجه مـانـد. تـلاشهاى دیپلماتیک ، تحریم اقتصادى و محاصره دریایى براى وادار کردن صدام حسین بـه عـقـب نـشـیـنـى اثـر نـبـخـشـید. شوراى امنیت در قطعنامه 665 خود، که در روز 25 اوت (سوم شـهـریـور 1369) صـادر شـد، اعـمـال قـوه قـهـریـه و کـاربرد زور براى آزاد سازى کویت را تـجـویـز کـرد. ایـن مـصـوبـه ، دسـت آمریکا و متحدانش را براى برافروختن شعله جنگ در خلیج فـارس بـاز کـرد. بـه دنـبال قطعنامه شوراى امنیت ، آمریکا و سایر کشورهاى غربى به همراه تـعـدادى از دولتـهاى عربى ، به اعزام نیرو به منطقه مبادرت کردند. شوراى امنیت در یک اقدام قـاطع دیگر، قطعنامه ه 678 را در 29 نوامبر 1990 / هشتم آذر 1369 به تصویب رساند. این قطعنامه ، ضمن درخواست از عراق جهت تخلیه بدون قید و شرط کویت ، عملیات نظامى علیه آن کـشـور را بر اساس ضرب الاجلى تعیین کرد. دولت عراق تا پانزدهم ژانویه 1991 / 25 دى مـاه 1369، مـهـلت داشـت کـه بـه مـفـاد قـطـعـنـامـه هـاى شـوراى امـنـیـت عـمـل کـنـد؛ در غـیـر ایـن صـورت ، اتـحـاد بـیـن المـللى بـه رهـبـرى آمـریـکـا، تحت چتر سازمان مـلل مـتـحـد، بـا تـوسـل بـه زور، بـه ایـن خـواسـتـه جـامـه عـمـل مـى پـوشـانـد. دولت آمـریـکـا کـه از روزهـاى نـخـسـت ، تمایل وافر داشت تا ماشین جنگى عراق را منهدم سازد، به مناسب ترین موقعیت براى عملى کردن ایـن هـدف دسـت یـافـت . دیـگـر رویـارویـى و مـصـاف نـظـامـى در خـلیـج فـارس ، هـیـچ بدیل و راه حل دیگرى را بر نمى تابید.(204)

آمـریـکـا بـه هـمـراه 27 کـشـور از جـمـله دوازده کـشـور عـربـى ، 24 سـاعـت پـس از ضـرب الاجـل شـوراى امـنـیت ، یعنى ساعت دو و نیم بامداد هفدهم ژانویه / 27 دى ماه ، جنگ عظیمى را علیه عـراق آغـاز کـرد. این جنگ به مدت چهل روز ادامه یافت و آمریکا از هوا، زمین و دریا، سرزمین عراق را بـه پـاره اى از آتش و دود مبدل ساخت . پیشرفته ترین هواپیماهاى جنگى ، از جمله هواپیماى بمب افکن ب ـ 52، در این عملیات به کار گرفته شد. ناوگان آمریکا مستقر در خلیج فارس ، با دقت و شدت هر چه تمامتر، مواضع نیروهاى نظامى عراق را زیر آتش گرفت . شهرها، مجتمع هـاى صنعتى و نظامى ، پلها و راهها و تمامى تمهیدات دولت عراق براى مقاومت در برابر جنگ ، یـکـى بـعـد از دیـگـرى ، مـورد هـجوم و حمله قرار گرفت و آسیبهاى جدّى دید. عملیات نظامى در جـنـوب عـراق ، استیصال صدام حسین و ارتش عراق را بروشنى نمایان ساخت . سرانجام ، دولت بعثى عراق در تاریخ 27 فوریه 1991 با قبول تمام شرایط شوراى امنیت ، بازى قدرت را در جـنـگ خـلیـج فـارس بـاخـت و از کـویـت خـارج شد. عملیات نظامى برضد عراق ، آخرین اقدام شوراى امنیت در مورد این کشور نبود، بلکه قطعنامه هاى بعدى شورا نیز، یک سلسله مجازات هاى سـخت علیه عراق را تصویب کرد و به مرحله اجرا گذاشت که موجب ذلت و خوارى صدام حسین در برابر ملت خود، جهان اسلام و افکار عمومى جهان شد.(205)


79

پیامدهاى جنگ خلیج فارس

نـتـایـج و آثـار جـنـگ خلیج فارس ، داراى ابعاد محلى ، منطقه اى و بین المللى است . از دیدگاه مـسـائل مـحـلى ، عـربـسـتـان سـعـودى ، کـویـت و عـراق ، در پـى ایـن جـنـگ ، بـا تحمل خسارتها و پرداخت هزینه ها در شرایط بسیار نامساعد اقتصادى و اجتماعى قرار گرفتند. دولت عـربـسـتـان کـه از جمله دولتهاى پردرآمد منطقه به شمار مى رفت و اقتصادش تا حدودى بـاثـبـات بـود بـه یـک کـشـور بـدهـکـار و داراى اقـتـصـاد متزلزل و بى ثبات تبدیل شد. بحران اقتصادى عربستان بگونه اى حاد شد که براى نخستین بـار، شـهروندان این کشور ناچار شدند با پرداخت مالیات ، دولت را در حلّ بحران یارى دهند. کـویـت پـس از جـنـگ ، از نظر سیاسى ، اجتماعى و اقتصادى ، با مشکلات زیادى رو به رو شد و ایـنـک بـا حـمـایـت دولتـهـاى غـربـى ، در صـدد چـاره جـویـى بـراى حـل بـحـرانـهـاسـت . کـشـور عـراق ، حتى امید به حیات و زندگى را تا حدودى از دست داده است . تـحـریـمـهـاى تـجـارى ، اقـتـصـادى ، مـالى و بـازرگـانـى و کـنـتـرل سـخـت بر اجراى آنها، این دولت و ملت را به خاک سیاه نشانده است . این نتایج ، بدون تردید، بر مسائل منطقه اى تاءثیر بسزایى خواهند داشت .

پـیـامـدهـاى مـنـطـقـه اى این جنگ ، بس گرانتر و عمیقتر بوده است . حضور ناوگان آمریکا بطور گـسـتـرده در خـلیـج فـارس ، زمـینه مداخله و حضور دایمى آن دولت را فراهم مى سازد. افزایش پـایـگاههاى نظامى در کویت و عربستان ، به سیاستمداران و نظامیان آمریکایى این امکان را مى دهـد کـه در آیـنـده بـه شـکـل مـؤ ثـرتـرى بـر مـسـائل ایـن مـنـطـقـه نـظـارت و کـنـتـرل داشـتـه بـاشـنـد. انـعـقـاد پـیـمـانـهـاى نـظـامـى ، بـرگـزارى مـانـورهـاى مـشـتـرک ، سـیـل فـروش تـسـلیحات و تجهیزات به دولتهایى که تهدید را به طور محسوس ‍ لمس کرده بـودنـد، هـمـگـى بـیـانـگـر آن اسـت کـه تـعـادل و تـوازن مـنـطـقـه اى در حال به هم خوردن است . اثرات بلا فصل منطقه اى در سطح وسیعتر، به صورت روند صلح و سازش اعراب و اسرائیل نمایانگر شد. دولتهاى عربى با پایان جنگ خلیج فارس و پیروزى بـزرگ آمـریـکـا، دیگر چاره اى جز اطاعت ، تمکین ، تسلیم و سازش ندارند؛ زیرا دولت آمریکا، تـمـام فـشـارهـاى دیپلماتیک ، سیاسى ، اقتصادى و تبلیغاتى را در این راستا به کار گرفته است .

پـیـامـد بـیـن المللى این بحران ، با طرح نظم نوین جهانى از سوى دولتمردان آمریکا ارتباط دارد؛ ایـن مـوضـوع در فـصـل هـفـتـم بـه تـفـصـیـل ، مـورد تـجـزیـه و تحلیل قرار خواهد گرفت .

سازمان ملل متحد و عملکرد و تحولات آن

قـرن بـیـستم را قرن سازمانهاى بین المللى و عصرى که نهضت سازمان سازى در آن به عنوان یـک عـرف و رویـه درآمـده اسـت ، نـامـیـده انـد. جـامـعـه مـلل در پـسِ جـنـگ جـهـانـى اوّل و سـازمـان مـلل مـتـحـد بعد از جنگ جهانى دوم ، که جنگهاى عمده قرن بیستم هستند، در عرصه روابـط بـیـن المـللى ظاهر شدند. نقش و اهمیت این سازمانها بر کسى پوشیده نیست ، بگونه اى کـه بـرخـى حیات کشورها و ملتها را در گرو فعالیت و تداوم سازمانهاى بین المللى مى دانند. هـمـکـارى و هماهنگى دولتها در سطح سازمان ملل متحد مى تواند از بسیارى بحرانها جلوگیرى کند، راه حلهاى مسالمت آمیز براى تعدادى از اختلافات پیدا کند، جلوى تجاوزات را گرفته و یا در صـورت وقـوع ، در مـقابل آن بایستد و راه توسعه و پیشرفت اقتصادى و اجتماعى برخى از ملتها را هموار نماید، لیکن اینها فقط، یک روى سکه است .

سـازمـانـهـاى بـیـن المـللى بـشـدّت بـا مـنـافـع قـدرتـهـاى بـزرگ پـیـونـد خـورده انـد. تـشـکـیـل ، تـداوم و حـیـات ایـن سـازمـانـهـا بـه دسـت قـدرتـهـاى فـاتـح در جـنـگـهـاى جـهـانـى اول و دوم آغـاز و انجام یافته است . میزان موفقیت و پیشبرد سازمانهاى بین المللى ، بیش از همه سـازمـان مـلل مـتـحـد، بـه هماهنگى منافع و نظرات قدرتهاى بزرگ بستگى دارد. تاکنون ، این قدرتهاى عمده جهانى بوده اند که از این سازمانهاى بین المللى ، بهره زیاد برده اند. از آنجا کـه قـدرت مـانـور یـک دولت در سـیـاسـت بین الملل ، تا حدودى ، به میزان فعالیت او در سطح سـازمـانـهـاى بـیـن المـللى ارتـباط دارد، ناچاریم که در پى شناخت از تاریخ ، کارکرد، قواعد عمل و روندهاى حاکم بر آنها برآییم .


80

سـازمـان مـلل متحد، در طول عمر پنجاه و دو ساله خود (1945 ـ 1997)، فراز و نشیبهاى زیادى داشـته است . در این فصل ، ابتدا نحوه شکل گیرى و قواعد حاکم بر آن مورد بررسى قرار مى گیرد و آنگاه عملکرد سازمان را در دوره هاى جنگ سرد و تنش زدایى مرور خواهیم کرد و در پایان نیز تحولات اخیر این سازمان ، مورد تجزیه و تحلیل قرار مى گیرد.


81

شکل گیرى سازمان ملل متحد

تـاءسـیـس سـازمان ملل متحد، به عنوان سازمانى که توسط قدرتهاى فاتح جنگ جهانى دوم در حین جنگ بنیان گذاشته شد، از نظر مراحل تاریخى به شرح زیر است :

1 ـ اعـلامـیـه بـیـن المـتـحـدیـن : نـخـسـتـیـن گـام در زمـیـنـه تـاءسـیـس سـازمـان مـلل ، صـدور اعـلامـیـه بـیـن المـتـحـدیـن بـود. ایـن اعـلامـیـه در دوازدهـم ژوئن سـال 1941 در کـاخ (سـنـت جـمیز) در لندن ، توسط نمایندگان استرالیا، اتحادیه آفریقاى جـنـوبـى ، بـریـتـانـیـا، زلانـد نـو، کـانـادا و دولتهاى در تبعید بلژیک ، چکسلواکى ، لهستان ، لوکـزامـبـورگ ، نـروژ، هـلنـد، یـوگـسـلاوى ، یـونـان و ژنـرال دوگـل (از فرانسه ) امضا شد. امضا کنندگان با تاءکید بر این مطلب که اساس واقعى صلح پایدار در پرتو همکارى همه جانبه ملل آزاد، در جهانى آسوده از خطر تجاوز و برخوردار از امنیت اقتصادى و اجتماعى امکان پذیر است ، قصد خود را دایر بر همکارى با یکدیگر و نیز با سایر ملل آزاد، در صلح و جنگ ، براى نیل به این هدف اعلام داشتند.(206)

2 ـ مـنـشـور آتـلانـتـیک : در مرحله بعد، آمریکا و انگلیس ، اعلامیه اى را که به (منشور آتلانتیک ) مـعـروف اسـت ، امـضـا کـردنـد. (مـنـشـور آتـلانـتـیـک ) بـیـانـگر سیاست ملى دو کشور یاد شده در مقابل دولتهاى محور بود و بر ضرورت تاءمین امنیت و آسایش ‍ همگانى و عمومى براى انسانها در دنیاى بدون تسلیحات و جنگ ، تاءکید داشت .(207)

3 ـ اعـلامـیـه مـلل مـتـحـد: نـمـایـنـدگـان 26 کـشـور درگـیـر در جـنـگ بـا دولتـهـاى مـحـور در سـال 1942 در واشـنـگـتـن بـا صـدور اعـلامـیـه اى ، ضـمـن قـبـول اصـول (مـنـشـور آتـلانـتـیـک )، هـمـکـارى هـمـه جـانـبـه دولتـهـاى درگـیـر را تـا شـکـسـت کـامـل دولتـهـاى مـحـور خـواسـتار شدند. اعلامیه یاد شده ، با پیشنهاد (روزولت )، رئیس جمهور آمریکا، (اعلامیه ملل متحد) نام گرفت .

4 ـ کـنـفـرانـسـهـاى مسکو و تهران : نمایندگان چهار کشور آمریکا، شوروى ، بریتانیا و چین در سى ام اکتبر 1943 در مسکو اجتماع کرده و اعلامیه زیر را صادر کردند:

لزوم تـاءسـیـس یـک سـازمـان بـیـن المـللى کـلّى را در اسـرع وقـت مـمـکـن ، بـر اسـاس اصـل بـرابرى ، حاکمیت کلّیه کشورهاى صلح دوست و آماده براى عضویت کلیه کشورهاى صلح دوسـت ، خـُرد و بـزرگ ، بـه مـنـظـور حـفـظ صـلح و امـنـیـت بـیـن المـللى تـشـخـیـص مـى دهند.(208)

روزولت ، رئیـس جـمـهـور آمـریـکـا، اسـتـالیـن ، رهـبـر شـوروى و چرچیل ، نخست وزیر انگلستان ، یک ماه بعد از کنفرانس مسکو، طى نشستى در تهران اعلام کردند: مـا کـامـلاً بـر مـسـؤ ولیـت خـطـیـرى کـه بـر دوش مـا و کـلیـه مـلل مـتـحد، براى به وجود آوردن صلحى که بر حُسن نیّت توده هاى عظیم ملتهاى جهان استوار باشد و بدون وحشت جنگ را براى چندین نسل برطرف سازد، واقف هستیم .(209)

5 ـ کـنـفـرانـس دومـبـارتـن اوکـس : گـام مـهـم بـعـدى در ایـن رابـطـه در اواخـر تـابـسـتـان سـال 1944، در ویـلایـى در شـهـر واشـنـگـتن به نام (دومبارتن اوکس ) برداشته شد. در مرحله نـخـسـت کـنـفـرانـس ، مـذاکرات بین نمایندگان شوروى ، بریتانیا و آمریکا صورت گرفت . در مـرحـله دوم ، نـمـایـنـدگـان آمـریـکـا، بـریـتـانـیـا و چـیـن بـا هـم بـه گـفـتـگـو پـرداخـتـنـد. حـاصـل تـوافق آنان ، راه حلهاى عملى تر براى مدیریت دنیاى پس از جنگ با عنوان سازمان بین المـللى عـمـومـى بـود. در ایـن کـنـفـرانـس ، دربـاره مـقـاصـد و اصـول سـازمـان بـیـن المللى مورد نظر، عضویت و ارکان اصلى آن و پیش بینى هاى لازم براى حـفظ صلح و امنیت بین المللى و براى همکارى اقتصادى و اجتماعى بین المللى ، توافقهایى به عـمـل آمـد. بـه مـوجـب ایـن کـنـفـرانس ، رکن مهم سازمان بین المللى ، که عهده دار حفظ صلح و امنیت جـهانى بود، (شوراى امنیت ) است که تمامى پنج قدرت بزرگ یعنى چین ، فرانسه ، شوروى ، انـگـلیـس و آمـریـکـا مى بایستى در آن داراى نمایندگى دائم باشند؛ هر چند در مورد نحوه راءى گیرى در شوراى امنیت توافق حاصل نشد.(210)


82

6 ـ کـنـفـرانـس یـالتـا: ایـن کـنفرانس با شرکت سران سه کشور آمریکا، شوروى و انگلیس ، در یـازدهـم فـوریـه سـال 1945، جـهـت تـصـمـیـم گـیـرى نـهـایـى دربـاره مـسـائل مـورد اخـتـلاف تـشـکـیـل شد. در کنفرانس یالتا، قدرتهاى بزرگ که پیروزى را بسیار نـزدیـک مـى دیـدنـد، ضـمـن حـل اخـتـلافـهـاى خـود، تـوافـقـهـاى کـنـفـرانـس (دومـبارتن اوکس ) را تـکـمیل کرده و به شوراى امنیت در سازمان بین المللى عمومى ، حق (وتو) واگذار کردند و بدین ترتیب سرنوشت جهان را به منافع خود پیوند زدند. در اعلامیه کنفرانس ‍ یالتا چنین آمده است :

مـا مـوافـقـت کـرده ایـم کـه بـایـد کـنـفـرانـسـى بـا شـرکـت مـلل مـتـحـد در تـاریـخ پـنـجـم آوریـل 1945 در (سـانـفـرانـسـیـسـکـو) تـشـکـیـل شود تا منشور این سازمان را طبق روشهایى که در گفتگوهاى دوستانه ما در (دومبارتن اوکس ) پیشنهاد شده ، تهیّه کند.(211)

7 ـ کـنـفـرانـس سانفرانسیسکو: این کنفرانس ، در پى دعوت نامه هایى که براى ملتهاى درگیر جـنـگ با دولتهاى محور ارسال شد، در شهر (سانفرانسیسکو)، واقع در آمریکا، با حضور پنجاه کـشـور مـتـحـد، تشکیل شد. موضوعات مورد بحث ، با توجه به توافقهاى قبلى دولتهاى متحد، بـویـژه قـدرتـهـاى بـزرگ ، در چهار محور تقسیم بندى شد و هر یک مورد مطالعه یک کمیسیون جداگانه قرار گرفت .

کـمـیـسـیون اول ، به مقاصد عمومى سازمان ، اصول و عضویت آن ، دبیرخانه و اصلاحات منشور پرداخت . کمیسیون دوم ، ماءمور مطالعه اختیارات و مسؤ ولیتهاى مجمع عمومى شد. کمیسیون سوم ، شور درباره شوراى امنیت را به عهده گرفت و کمسیون چهارم ، به مطالعه اساسنامه دیوان بین المـللى دادگـسـتـرى پـرداخت . سرانجام ، نمایندگان پنجاه دولت شرکت کننده در کنفرانس ، در تاریخ 25 ژوئن 1945، به اتفاق آرا، منشور ملل متحد را امضا کردند.(212)


83

ارکان سازمان ملل متحد

ارکان اصلى سازمان ملل متحد، مطابق فصل سوم ماده هفت منشور، عبارتند از:

مـجـمـع عـمـومـى ، شـوراى امـنـیت ، شوراى اقتصادى و اجتماعى ، شوراى قیمومت ،دیوان بین الملى دادگسترى و دبیرخانه (213)

مجمع عمومى

مـجـمع عمومى یکى از ارکان اصلى این سازمان بین المللى است ؛ زیرا همه کشورهاى عضو در آن شـرکـت دارنـد و هـر یـک از اعـضا داراى یک حق راءى بوده و مى تواند حداکثر تا پنج نماینده در مـجـمـع عمومى داشته باشد. مجمع عمومى یک دوره اجلاسیه منظم سالانه دارد. در موارد استثنایى اجـلاسـیـه هـاى فوق العاده نیز خواهد داشت . اجلاسیه هاى فوق العاده بنا به درخواست شوراى امـنـیـت یـا درخـواسـت اکـثـریـت اعـضـاى سـازمـان مـلل مـتـحـد تشکیل مى شود.

الف ـ وظایف و اختیارات :

مـجـمـع عمومى مى تواند هر مساءله یا امرى را که در حدود این منشور و یا مربوط به اختیارات و وظـایـف هـر یـک از ارکان مقرر در این منشور باشد مورد بحث قرار دهد و جز در مورد مذکور در ماده دوازده ، ممکن است به اعضاى سازمان ملل متحد یا به شوراى امنیت و یا به هر دو درباره هر یک از این مسائل و امور توصیه هایى بنماید.(214)

بـراسـاس مـاده دوازده مـنـشـور تـا زمـانـى کـه شـوراى امـنـیـت در مورد هر اختلاف یا وضعیتى در حال انجام وظیفه است ، مجمع عمومى ـ مگر به تقاضاى شورا ـ در مورد آن اختلاف یا وضعیت هیچ گـونـه تـوصـیه اى نخواهد کرد. بنابر قطعنامه اتحاد براى صلح ،چنانچه شوراى امنیت به علت وتوى یکى از اعضاى دایمى خود، نتواند در مورد خطرى که صلح جهانى را تهدید مى کند، تـصـمـیـم بـگـیـرد، مجمع عمومى مى تواند فورى به آن موضوع رسیدگى کرده ، به جاى آن تصمیم گیرد.

سـایر وظایف و اختیارات مجمع عمومى عبارتنداز: تصویب بودجه سالانه سازمان و تعیین سهمیّه هـر یـک از اعـضـا بـه خاطر تاءمین هزینه هاى سازمان ، انتخاب اعضاى غیر دایمى شوراى امنیت و شـوراى قـیـمـومت ، انتخاب کلیه اعضاى شوراى اقتصادى و اجتماعى و قضات دیوان بین المللى دادگـسـترى ، انتخاب دبیر کل طبق توصیه شوراى امنیت ، انتخاب اعضا و ماءموران بعضى از مؤ سسات و سازمانهاى وابسته به سازمان ملل متحد، تغییر و تجدید نظر در منشور با نظر موافق شـوراى امـنـیـت و تـاءسـیـس مـؤ سـسـاتـى کـه بـراى پیشرفت وظایف سازمان لازم است . در مورد مـسـائل مـهـم مـانند توصیه درباره صلح و امنیت ، انتخاب اعضاى غیر دایم شوراى امنیت ، شوراى اقـتـصـادى و اجـتـمـاعـى و شـوراى قـیـمـومـت ، پـذیـرش ، تـعـلیـق و اخـراج اعـضـا، مـسـائل مربوط به قیمومت و امور مالى با اکثریت 23 آراى اعضاى حاضر و راءى دهنده ، تصمیم گیرى مى شود. براى سایر موارد، اکثریت ساده کافى است .(215)

ب ـ تشکیلات :

مـجـمـع عـمـومى ، رئیس و نوّاب رئیس را در اجلاسیه خود انتخاب و آیین کار خود را نیز تعیین مى کند. مجمع در هر اجلاس ، اغلب موضوعات دستور کار خود را میان هفت کمیته اصلى تقسیم مى کند. هـر کـشـور عـضو مى تواند در هر یک از کمیته هاى اصلى نماینده داشته باشد. این کمیته ها که تـوصـیـه هایى را براى تصویب در جلسه هاى عمومى مجمع تنظیم مى کنند، عبارتند از: کمیته اول ، ویـژه سـیـاسـى (بـراى بـرخـى از مـسـائل سـیـاسـى )، کـمـیـتـه دوم (مـسـائل سـیـاسـى و امـنـیـتـى از جـمـله تـعـدیـل تـسـلیـحـات )، کـمـیـتـه سـوم بـه (مـسائل اقتصادى و مالى )، کمیته چهارم (موضوعات اجتماعى ، انسانى و فرهنگى )، کمیته پنجم (مـوضـوعـات مـربـوط بـه قـیـمـومـت )، کمیته ششم (امور ادارى و بودجه اى ) و کمیته هفتم (امور حـقـوقـى ). مـجـمـع عمومى داراى دو کمیته ثابت نیز مى باشد. یکى از آنها کمیته مشورتى امور ادارى و بـودجـه اى و دیـگـرى کـمـیـته سهمیه هاست که درباره میزان سهمیه پرداختى کشورهاى عضو سازمان ملل متحد به مجمع عمومى تصمیم گیرى مى کند.(216)


84

شوراى امنیت

شـوراى امـنـیـت از پـانـزده عـضـو سـازمـان تـشـکـیل شده که پنج عضو معیّن آن ، چین ، فرانسه ، انـگـلسـتـان ، شوروى و آمریکا اعضاى دایمى و ده عضو دیگر غیر دایمى هستند که براى مدت دو سـال از طـرف مـجـمـع عمومى انتخاب مـى شـونـد. انـتـخاب اعضـاى غیر دایم با در نظر گرفتن هـمـکارى و مشارکت آنها در پشتیبانى از صلح و امنیت بین المللى و هدفهاى دیگر سازمان و همچنین تقسیم عادلانه جغرافیایى صورت مى گیرد.

الف ـ وظایف و اختیارات :

اعـضـاى سـازمـان مـلل مـتـحـد ـ به موجب منشور ـ وظیفه اصلى حفظ صلح و امنیت بین المللى را طبق اصـول و مـقـاصـد سـازمـان مـلل مـتحد، به عهده شوراى امنیت گذاشته اند. بنابراین ، مسؤ ولیت اولیـه شـورا، حـفـظ صـلح و امـنـیـت بـیـن المـللى اسـت کـه از راهـهـاى تـوصـیـه حـل مـسـالمـت آمـیـز اخـتـلافـهـا یـا تـوسـل بـه زور بـراى اعـاده صـلح در صـورت لزوم اِعمال مى شود.

شـوراى امـنـیـت و مـجـمـع عـمـومى ، وظایف و اختیارات مشترکى دارند که عبارتنداز: پذیرش عضو جـدیـد، اخـراج و تـعـلیـق اعـضـاى مـتـخـلّف ، تـعـیـیـن دبیرکل ، انتخاب قضات دیوان بین المللى دادگـسترى ، تجدیدنظر در منشور، اختیار تشکیل مؤ سسات فرعى و اداره مناطق سوق الجیشى در سرزمینهاى تحت قیمومت ملل متحد.

ب ـ حق و تو:

تصمیمها در شوراى امنیت با دو شیوه راءى گیرى اتخاذ مى شود:

1. راءى گـیـرى در مـوارد دعـوت شـورا، دسـتـور جـلسـه ، مـعـرفى کشورهاى عضو به شورا و انـتـخـاب قـضـات دیـوان بـیـن المـللى دادگـسـتـرى بـا اکـثـریـت نـُه راءى در مقابل پانزده راءى صورت مى گیرد.

2. در سـایر موارد، شوراى امنیت با اکثریت نه راءى نسبت به پانزده راءى ، تصمیم مى گیرد، مـشـروط به اینکه پنج راءى اعضاى دایمى شورا در موقع تصمیم مثبت باشد. بنابراین ، اگر یـک عـضـو دایـم ، راءى مـنفى دهد، تصمیم گیرى نسبت به آن موضوع (وتو) شده است . پس (حق وتـو) عـبـارت اسـت از استفاده از راءى منفى براى عدم تصویب موضوعى به وسیله اعضاى دایم شوراى امنیت .

شوراى اقتصادى ـ اجتماعى

شـوراى اقـتـصـادى ـ اجـتـمـاعـى از 27 عـضـو سـازمـان مـلل تـرکـیـب یـافـته که براى مدت سه سال توسط مجمع عمومى ، براساس ‍ تقسیم عادلانه جغرافیایى ، انتخاب مى شوند. این شورا حـداقـل دو اجـلاسـیـه در سـال دارد و مـى تـوانـد بـه طـور فـوق العـاده تشکیل جلسه دهد. عمده ترین وظایف شورا عبارتند از:

1 ـ انـجـام مـطـالعـات و گـزارشـهـا و تـوصـیـه هـایى در مورد همکاریهاى اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى ، آموزشى و بهداشتى بین المللى .

2 ـ انـجـام مطالعات و توصیه هایى به منظور تشویق احترام واقعى به حقوق بشر و آزادیهاى اساسى براى همه .

3 ـ ارتـبـاط و هـمـاهـنـگ کـردن مـؤ سـسـات تـخـصـصـى وابـسـتـه بـه سـازمـان ملل متحد.

شوراى قیمومت

شوراى قیمومت ، در جهت پیشرفت و آزادى و استقلال مردمى که هنوز به مرحله رشد کافى براى تـشـکـیـل حـکـومـت مـسـتـقـل نـرسـیـده انـد و در سـرزمـیـنـهـاى تـحـت نـظـام قـیـمـومـت مـلل مـتـحـد زندگى مى کنند، تلاش مى کنند.اداره چنین سرزمینهایى به عهده یک کشور پیشرفته مـى بـاشـد، تـا بـا در نـظـر گرفتن منافع ساکنان آن ، در پیشبرد هدفهاى مادى و معنوى آنان کـوشـا بـوده ، آنـهـا را براى استقلال و خودمختارى آماده سازد. شوراى قیمومت ، تحت نظر مجمع عـمومى ، وظیفه نظارت بر اداره سرزمینهاى تحت قیمومت را بر عهده دارد. اعضاى شوراى قیمومت سـه دسـتـه هـسـتـنـد: اعـضاى دایمى شوراى امنیت ، کشورهاى اداره کننده سرزمینهاى تحت قیمومت و اعـضـایـى کـه تـوسـط مـجـمـع عـمـومـى بـراى مـدت سـه سال انتخاب مى شوند.

در سالهاى اول تشکیل سازمان ملل متحد، یازده سرزمین تحت قیمومت بین المللى قرار داشت . اکنون تـنها دو سرزمین (گینه نو) تحت اداره استرالیا و جزایر پاسفیک (واقع در اقیانوس آرام ) تحت اداره آمریکا قرار دارند و بقیه به استقلال رسیده اند.

دیوان بین المللى دادگسترى

دیـوان بـیـن المـللى دادگـسـتـرى ، رکـن قـضـایـى اصـلى سـازمـان ملل متحد است که طبق اساسنامه منشور متحد عمل مى کند. کشورهاى عضو ـ و نیز کشورهاى غیر عضو بـا کـسـب حـق رجـوع بـه دیـوان از مـجـمـع عـمـومـى و بـه تـوصیه شوراى امنیت ـ مى توانند در حل اختلافها به دیوان مراجعه کنند.


85

تـرکـیـب دیـوان : دیـوان بـیـن المـللى دادگـسترى ، هیاءتى مرکب از پانزده قاضى یا حقوقدان مستقل است که نباید داراى تابعیت مشابهى باشند. این اعضا از میان اشخاصى انتخاب مى شوند کـه در کـشـور خـود از اعـتـبـار مـعـنـوى قـابـل مـلاحـظـه اى بـرخـوردار بـاشـنـد و داراى مـشـاغـل مـهـم قـضـایـى و یـا از حـقـوقـدانـان و مـتـخـصـصـان حـقـوق بـیـن المـلل بـاشـنـد. قضات دیوان براى مدت نُه سال انتخاب مى شوند و پس از سپرى شدن دوره ، دوبـاره قـابـل انـتـخـاب مـى بـاشـنـد. از آنـجـا کـه تـغـیـیـر قـضـات دیـوان بـطـور کـامـل در پـایـان هـر نـه سـال امـکان دارد، به دوام و استمرار آن لطمه بزند، از این رو، هر سه سال یک بار، به قید قرعه ، 13 قضات طبق ماده سیزده اساسنامه دیوان تغییر مى کنند.

صلاحیت دیوان : صلاحیت دیوان شامل رسیدگى به کلیه دعواهایى است که طرفین واجد شرایط بـه آن رجـوع مـى کـنـنـد. کـشـورهـا، افـراد و سـازمـانـهـاى بـیـن المـللى مـى تـوانـنـد بـراى حـل اخـتـلاف بـه دیـوان مـراجـعـه کنند. منشور ملل متحد تصریح کرده است که اعضاى سازمان مى تـوانـنـد به دیوان مراجعه کنند ولى الزامى نیست ؛ امّا در صورت مراجعه ، باید حکم صادره را بپذیرند.

دبیرخانه

دبـیـرخـانـه ، رکـن ادارى و فـنـى سـازمـان مـلل مـتـحـد مـى بـاشـد کـه در راءس آن دبـیـر کـل قـرار دارد. دبـیـر کل از طرف مجمع عمومى ، بنا به توصیه شوراى امنیت ، براى مدّت پنج سال انتخاب مى شود. وظایف عمده دبیر کل عبارت است از:

1 ـ وظـایـف و اخـتـیـارات ادارى : انـجـام وظـیـفـه بـه عـنـوان عـالیـتـریـن مـقـام ادارى سـازمـان ملل و بالاترین مقام مسؤ ول در سلسله مراتب ادارى دبیرخانه .

2 ـ وظایف و اختیارات سیاسى : متوجه ساختن شوراى امنیت و مجمع عمومى در مواقعى که به عقیده وى ، صـلح و امـنـیـت بـیـن المـللى در خـطـر اسـت ، دعـوت بـه تـشـکـیـل شـوراى امـنـیـت در مـواقـع لزوم ، حـق حـضـور در جـلسـه هـاى ارکـان سـازمـان ملل و دادن اعلامیه هاى شفاهى و کتبى به آنها.

3 ـ وظایف اطلاعاتى : ثبت و انتشار قراردادهاى بین المللى ، تسلیم گزارش سالانه از اقدامها و فعالیتهاى سازمان به مجمع عمومى عادى .(217)


86

عملکرد سازمان ملل متحد

اقـدامـات سـازمـان مـلل مـتـحـد بـراى حـفـظ صلح و امنیت بین المللى ، در چارچوب دو نوع عملیات قـابـل تـقسیم است : یکى ، عملیات در راستاى تحقق امنیت دسته جمعى (218) و دیگرى تـکـنـیـکـهـاى حـفـظ صـلح .(219) نـظـام حـاکـم بـر سـازمـان مـلل مـتـحـد و روح مـنشور ملل متحد، سیستم امنیت دسته جمعى مى باشد که با صورتبندى شوراى امـنـیـت و حـق وتـو، مـکـانـیـزم اجـرایـى ویـژه اى بـه خـود گـرفـتـه اسـت . سـازمـان مـلل از زمـان تاءسیس تا کنون در دو مرحله به اقدام جمعى براى تاءمین امنیت و دفع تجاوز دست زده اسـت . نـخـسـتـیـن مـورد آن ، جـنـگ کـره در سـال 1950 بـوده کـه بـه مـدت سـه سـال (1953) ایـن عـمـلیـات طـول کـشـیـد. مـورد دوم ، جـنـگ ائتـلاف بـیـن المـلل عـلیـه عـراق در اشغال کویت بود که بسرعت پایان یافت ؛ هر چند اقدامات بعدى شوراى امـنـیـت مـبـنـى بـر حـفـظ تـحـریـمـهـاى اقـتـصـادى و تـجـارى عـلیـه عـراق در هـمـیـن راسـتـا قـابـل تـوجـیـه اسـت . مـجـمـوعـه شـرایـط و تـحـولات بـیـن المـللى ، سـازمـان ملل متحد را، بیش از همه ، به سوى عملیات از نوع دوم سوق داد.

(حـفـظ صـلح ) در حـقـیـقـت نـوعـى عـمـل اجـرایـى اسـت و زایـیـده نـیـاز سـازمـان مـلل مـتـحـد بـه یـک ابـزار مـنـاسـب و قـابـل قـبـول جـامـعـه بـیـن المـلل ، بـراى کـنـتـرل مـنـازعـات بین المللى است . (حفظ صلح ) هرگز بطور رسمى در منشور ملل متحد مطرح نشد، و آنچه درباره مبنا و پایگاه اصولى و حقوقى آن بیان مى شود، مبتنى بر تـعـابـیـرى اسـت کـه از اصـول مـنـشـور مـلل مـتـحـد بـراى حل و فصل اختلافات بین المللى مستفاد مى گردد.

(حـفـظ صـلح )، از نـظـر پـیـدایـش ، مـوجـودیـت خـود را از سـال 1946 در قـضـایـاى بـالکـان و انـدونـزى بـه عـنـوان یـک پـدیـده سـاده کـنـتـرل و نـظـارت بـر مـنـازعـات آغـاز کـرد و در سـال 1956 بـا تـشـکـیل نیروهاى اضطرارى سازمان ملل ، مفهوم آن وارد عملکرد سازمان شد.(220) تا کـنـون مـوارد مـتـعـدد و بـسـیـارى ـ بـویـژه در اواخـر دهـه 1980 و اوایـل دهـه 1990 ـ تـحـت پـوشـش کـلى عـمـلیـات حـفـظ صـلح از جـانـب سـازمـان ملل انجام گرفته است .

عـمـلیـاتـى کـه بـراى سـیـسـتـم امـنـیـت دسـتـه جـمـعـى انـجـام گـرفـت و شـامـل (جـنـگ کـره ) و (جـنـگ ائتـلاف بـیـن المـلل عـلیـه عـراق ) بـود، در فـصـل چـهـارم ، تـحـت عـنـوان (دورانـهـاى جـنـگ سـرد و تـنـش زدایـى در روابـط بـیـن المـلل ) و فـصـل پـنـجـم ، تـحـت عـنـوان (تـحـولات اخـیـر در روابـط بـیـن المـلل ) مـورد بـررسـى تـفـصـیـلى قـرار گـرفـت . در ایـنـجـا تـنـهـا بـه عـمـلکـرد سـازمـان ملل متحد تحت پوشش عملیات حفظ صلح اکتفا مى کنیم . نیروهایى که در این گونه عملیات به کار گرفته مى شوند، به (نیروهاى پاسدار صلح ) معروف هستند.

ماءموریت نیروهاى حافظ صلح

1 ـ حقیقت یابى و تدوین گزارش

2 ـ نظارت بر آتش بس

3 ـ مباشرت و سرپرستى در امور مربوط به صلح

4 ـ جداسازى نیروها

5 ـ کمک در حفظ نظم و قانون

عملکرد نیروهاى حافظ صلح از بدو تشکیل تا به حال

اولیـن نـیـروى اضـطـرارى سـازمـان مـلل مـتـحـد (یـونـیـف ـ 1 ـ I UNEF): ایـن نـیـرو از نـوامـبر سـال 1956 تـا ژوئن سـال 1967 در مـرز مـصـر و فـلسـطـیـن اشـغـالى (اسـرائیـل ) مـستقر شد. مجمع عمومى سازمان ملل ، با استفاده از قطعنامه اتحاد براى صلح ، در جـنـگ سـال 1956 کـانـال سوئز، دست به این ابتکار زد. مجمع به موجب این قطعنامه ، در پنجم نـوامـبـر سـال 1956، اجـازه داد تـا اولیـن نـیـروى حـافـظ صـلح در تـاریخ این سازمان براى پـاسـدارى از صـلح ، بین مصر و اسرائیل تشکیل شود؛ البته صدور قطعنامه مجمع عمومى ، در پـى وتـوى قـطـعـنامه شوراى امنیت توسط انگلستان و فرانسه ، انجام گرفت . در جریان ملى کـردن کـانـال سـوئز از جـانـب مـصـر، نـیـروهـاى مـشـتـرک فـرانـسـه ، انـگـلسـتـان و اسـرائیـل بـه مـصـر یـورش بـردنـد در ایـن مـاجـرا، دو دولت صاحب حق وتو، شوراى امنیت را از کـارایـى انـداختند. در این هنگام ، مجمع عمومى ، طى یک اجلاسیه ویژه اضطرارى ، به ابتکار و هـدایـت داگ هـامـر شـولد، دبـیـر کـل وقـت سـازمـان مـلل ، مـبـادرت بـه تـشـکـیـل نـخـسـتـیـن نـیـروى حـافـظ صـلح مـلل مـتـحـد یـعـنـى نـیـروى اضـطـرارى ملل متحد (یونیف ـ 1) کرد.(221)


87

عـمـلیـات سـازمـان مـلل مـتـحـد در کـنـگـو (یـونـوک ـ UNOC): ایـن نـیـرو از ژوئیـه سـال 1960 تـا ژوئن سـال 1964 در زئیـر فـعـلى مـسـتـقـر شـد. اسـتـقـلال کـنـگـوى بـلژیـک در سـال 1960 اعـلام گـردیـد و بـه دنبال آن ، اغتشاشاتى این کشور تازه استقلال یافته را در برگرفت ؛ زیرا دولت بلژیک به بـهـانـه حـمـایـت از اتـبـاع خـود، نـیـروهـاى نـظـامـى بـه ایـن سـرزمـیـن گـسـیـل داشـتـه بـود. دولت کـنـگـو بـراى بـیـرون رانـدن بـلژیـکـیـهـا از دبـیـر کـل سـازمـان مـلل مـتـحـد درخـواسـت کـمـک نـظـامـى کـرد. شـوراى امـنـیـت کـه در هـفـتـم ژوئیـه سـال 1960 ورود و عـضویت کنگو را در سازمان ملل اعلام کرده بود، در سیزدهم ژوئیه قطعنامه اى بـه تـصـویـب رسـانـد و از بـلژیـک خـواسـت تـا نـظـامـیـان خـود را از کنگو فراخواند و به دبیرکل اجازه داد به دولت کنگو (به رهبرى پاتریس لومومبا) تا آنجا که نیاز دارد کمک نظامى کـنـد. عـمـلیـات کـنـگـو، مـوضـوع بـحـث انـگـیـزى در سـازمـان مـلل گـردیـد و دبـیـر کـل وقـت (داگ هـامـو شـولد) در این جریان در سقوط هواپیما کشته شد. هم شـوراى امـنیت و هم مجمع عمومى در این بحران مداخله کردند. سرانجام ، قطعنامه هاى شوراى امنیت که به طور کلى وظایف زیر را براى این نیروها برشمرد، به قضیه کنگو خاتمه داد.

1 ـ کمک به حکومت مرکزى در حفظ نظم و قانون

2 ـ جلوگیرى از تعارضات فرقه اى و جنگ داخلى

3 ـ حفظ تمامیت ارضى کنگو

4 ـ جلوگیرى از مداخله خارجى

5 ـ حفظ حقوق فردى .(222)

دومـیـن نـیـروى اضـطرارى سازمان ملل متحد (یونیف 2 ـ ف UNEF): این نیرو در اکتبر 1973 تا ژوئیـه 1979 در شـبـه جـزیـره سـیـنـا مـسـتـقـر بـود. در ایـن جـنـگ کـه جـنـگ چـهـارم اعـراب و اسـرائیـل یـا جـنـگ رمـضـان بـود، پـس از شـکـسـت مـصـر و قـبـول مـصـالحـه تـوسـط انـور سـادات ، نـیـروى سـازمـان مـلل مـتـحـد، بـا تـصـویـب شـوراى امـنـیـت ، بـراى نـظـارت بـر آتـش بـس ، تـشـکـیـل شـد و بـه مـرزهـاى مـصـر و فـلسـطـیـن اشـغـالى (اسـرائیـل ) در شـبـه جـزیـره سینا اعزام شدند. پس از قرارداد (کمپ دیوید)، ضرورت وجود این نیرو از بین رفت و ماءموریت آن پایان یافت .(223)

گـروه نـاظـر سـازمـان مـلل مـتـحـد در لبـنـان (یـونـوگـیـل UNOGIL): در سـال 1958، هـیـاءت نـظـارت سـازمان ملل متحد در یمن (یونیومUNYOM ) در سالهاى 1963 ـ 1964، و مـاءمـوریـت هـیـاءت نظارت سازمان ملل متحد در هند ـ پاکستان (یونیپوم UNIPOM) در سـالهـاى 1965 ـ 1966، از جـمـله نـیـروهـاى پـاسـدار صـلحى بودند که تحت نظارت سازمان ملل ، به وظیفه تحقیق ، نظارت بر آتش بس و... پرداختند.(224)

سـازمـان نـاظـر بـر تـرک مـخاصمه سازمان ملل متحد (یونتسو UNTSO): هدف از تاءسیس این سـازمـان در سـال 1948، نـظـارت بـر تـرک مـخـاصـمـه در اولیـن جـنـگ اعـراب و اسـرائیل بود. (یونتسو) نقش اصلى را به عنوان بخشى از نیروهاى حافظ صلح در خاور میانه بـه عـهـده دارد و از اعـضـاى آن در زمان کوتاهى به عنوان هسته مرکزى ، در سایر عملیات حفظ صـلح اسـتـفاده شده است . در سال 1960 ناظران نظامى (یونتسو) هنگام شروع عملیات سازمان مـلل مـتـحـد در کـنـگـو بـه (لئو پـولدویـل ) (کـیـنـشـازا) اعـزام شـدنـد. در حال حاضر، (یونتسو) به (یوندوف ) و (یونیفیل ) کمکهاى لازم را مى رساند.

گـروه نـاظـر نـظـامـى سـازمـان مـلل مـتـحـد در هند و پاکستان (یونمو جیپ جیپ UNMOGIP):طبق قطعنامه سال 1948 شوراى امنیت و در پى اقدام شوراى امنیت در جامو و کشمیر که حاکمیت آن مورد اخـتـلاف هـنـد و پـاکـسـتـان اسـت ، (یـونـمـو جـیـپ ) تـشـکـیـل شـد و در ژانـویـه سـال 1949 پـس از بـرقـرارى آتـش بـس مـیان هند و پاکستان براى انجام نظارت در این منطقه مـسـتقر گردید. در قراردادى که در ژوئیه 1949 میان هند و پاکستان در کراچى به امضا رسید، بـر ایـن وظـیـفـه گـروه مـزبـور تـاءکـیـد شـد. در حـال حـاضـر، (یونمو جیپ ) در دو سوى (خط کـنـتـرل ) کـه هـنـد و پـاکـستان در ژوئیه 1972 در (سیملا) در مورد آن توافق کردند، مستقر مى بـاشـد. ایـن نـیـرو شـامـل 38 ناظر نظامى بوده و مقر آن هر شش ماه به ترتیب در راولپندى و سرى نگر است .


88

نیروى حافظ صلح سازمان ملل متحد در قبرس (یونفیسیپ ـ UNFICYP):

شـوراى امـنـیـت در مـاه مـارس سال 1964، پس از خشونتهاى گسترده اى که میان دو جامعه ترک و یـونانى ساکن قبرس درگرفت ، (یونیفیسیپ ) را تاءسیس کرد. در پى مداخله نطامى ترکیه در سـال 1974، تـوافـق در مـورد آتـش بـس ، مـیـان گـارد مـلى قـبـرس و نـیـروهـاى تـرکـیـه حـاصـل شـد. از آن زمـان تـا کـنـون ، (یـونـیـفـیـسـیـپ ) مـنـطـقـه حـائلى را بـه طـول 180 کـیـلومـتـر در حـد فـاصـل خـطـوط آتـش ‍ بـس کـنـتـرل مـى کـنـد و امـنـیـت غـیـر نـظـامـیـانـى را کـه در حـد فـاصـل خـطـوط آتـش بـس بـه سـر مـى بـرنـد، تـاءمـیـن مـى کـنـد. ایـن نـیـرو، شامل 2150 نظامى و 34 غیر نظامى است و مقر آن (نیکوزیا) مى باشد.

نـیـروى سـازمـان مـلل مـتـحـد نـاظـر بـر جـدا سـازى (یـونـدوف ـ UNDOF): هـدف از تـشـکـیـل (یـونـدوف ) جـداسـازى نـیـروهـاى سـوریـه و اسـرائیـل در پـى جـنـگ اعـراب و اسـرائیـل در سـال 1973 بـود. بـنـابـر مـوافـقـت سـوریـه و اسـرائیـل در مـورد جـداسـازى نـیـروها، در ماه مه سال 1974، یک (منطقه جداسازى ) در ارتفاعات جـولان بـه وجـود آمـد. طـرفـیـن هـمچنین توافق کردند که نیروها و تسلیحات خود را در دو ناحیه مـجـاور مـنـطقه جداسازى ، به نام (منطقه محدود سازى )، به طور یکسان محدود سازند. نیروهاى ایـرانـى ، قـبـل از انـقـلاب اسـلامـى ، در نـیـروى نـاظـر بـر جـداسـازى سـازمـان ملل در مرز سوریه و اسرائیل ، مشارکت داشتند.

نـیـروى حـایـل سـازمـان مـلل مـتـحـد در لبـنـان (یـونـیـفـیـل ـ UNIFIL): شـوراى امـنـیـت سـازمـان مـلل مـتـحـد در پـانـزدهـم مـارس 1978، در پـى تـجـاوز اسـرائیـل بـه جـنـوب لبـنـان ، خـواسـتـار پـایـان دادن بـه عـمـلیـات نـظـامـى اسـرائیـل در لبـنـان شـد و بـه مـنـظـور آنـکـه از خـروج نـیـروهـاى اسـرائیل اطمینان یابد و در ضمن به دولت لبنان نیز در به دست گرفتن اختیارات حکومتى در مـنـطـقـه کـمـک کـنـد، در نـوزدهـم مـارس هـمـان سـال (یـونـیـفـیـل ) را تـشـکـیـل داد. پـس از تـجـاوز اسـرائیـل بـه لبـنـان در سـال 1982، (یـونـیـفـیـل ) در مـاءمـوریـت قـبـلى خـود ابـقـا شـد، زیـرا اسـرائیـل از خـروج کـامـل سـربـازان خـود از لبنان خوددارى کرد و براى خود در جنوب لبنان ، مـنـطـقـه امـنیتى تشکیل داد. این اقدام موجب شد که (یونیفیل ) نتواند وظایف خود را اجرا کند. نیروى حایل سازمان ملل متحد در لبنان شامل 5800 نظامى مى باشد و مقر آن در ناقوره لبنان است .

گروه نظامى ناظر سازمان ملل مـتـحـد در ایـران و عـراق (یـونیماگ ـ UNIIMOG): گروه (یونیماگ ) بر اساس قطعنامه 619 (اوت 1988) شـوراى امـنـیـت تـشـکیل شد. در ابتدا مدت شش ماه (یعنى از هشتم اوت 1988 / هفدهم شـهـریـور 1367) بـه ایـن گـروه مـاءمـوریت داده شد تا بر آتش بس در مرزهاى ایران و عراق نظارت کنند. گروه (یونیماگ ) متشکل از 1315 نفر مى باشند که از سوى کشورهاى زیر اعزام شده اند:

آرژانـتـیـن ، اسـتـرالیـا، اتـریـش ، بنگلادش ، کانادا، دانمارک ، فنلاند، گانا، مجارستان ، هند، انـدونـزى ، ایـرلنـد، ایـتـالیـا، کـنـیـا، مـالزى ، زلانـد نـو، نـیـجـریـه ، نـروژ، لهـسـتـان ، سنگال ، سوئد، ترکیه ، یوگسلاوى (سابق ) و زامبیا.

(یـونـیـماگ ) شامل 350 نفر ناظر نظامى و 615 نفر نظامى مى باشند که از این عده هشتاد نفر پـلیـس نـظامى ، 375 نفر ماءمور مخابرات ، 130 نفر خدمه هلیکوپتر و سى نفر دریانورد مى بـاشـنـد. هـمـچـنـیـن 350 نـفـر غـیـر نـظـامـى نـیـز بـه انـجـام امـور ادارى در گـروه اشتغال دارند. ستاد مرکزى آن در تهران و بغداد استقرار یافته است .

نـخستین عناصر یونیماگ طبق گزارش دبیر کل در دهم اوت 1988 وارد ایران و عراق شدند. این گـروهـهـا، در روزهـاى قـبـل از بـرقـرارى آتـش بـس بـا مـقامات دولتهاى ایران و عراق ارتباط بـرقـرار نـموده و از مواضع مقدم که اعضاى یونیماگ مى باید در آن مستقر شوند، بازدید به عـمـل آوردنـد. بـا بـرقـرارى آتـش بس در بیستم اوت ، 307 ناظر نظامى و عناصر اصلى واحد مـخـابـرات بـه مـنـطـقـه اعـزام شـدنـد. فـرمـانـدهـى عـملیات با سرلشکر (اسلاوکویویچ ) از یوگسلاوى (سابق ) بود. پس از ایجاد خطوط آتش بس ، وظیفه یونیماگ ، نظارت بر آتش بس تـوسـط طـرفـیـن بـود؛ ایـن امـر، از طـریق بازدید منظم از مواضع دفاعى مقدم و رسیدگى به شکایات دریافتى از طرف دیگر، صورت مى گرفت. .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.