روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

معنای شیعه(شیعه چیست)



معناى شیعه

ابتدا ((شیعه )) را از نظر لغت و اصطلاح معنا مى کنیم تا برسیم به خصوصیات آن که در آینده متعرض مى شویم . در لغت کلمه ((شیعه )) را به اتباع و پیروان شخص اطلاق مى کنند.
صاحب قاموس مى گوید: ((شیعة الرجل (بالکسر) اتباعه وانصاره ؛ یعنى شیعه شخصى ، عبارت است از اتباع و پیروان وانصار آن شخص )).
راغب نیز شیعه را به همین معنا حمل مى نماید.
فیومى نیز مى گوید: ((الشیعة الاتباع و الانصار ؛ شیعه یعنى پیروان ویاوران شخص )).
ابن منظور نیز مى گوید: ((الشیعة اتباع الرجل وانصاره  ؛ شیعه یعنى پیروان شخص و یاوران او)).
و به همین معنا حمل مى شود جمله معروف حضرت امام حُسین علیه السّلام خطاب به سپاه ابن زیاد در روز عاشورا: ((ویحکم ! یا شیعة آل ابى سفیان ، ان لم یکن لکم دین وکنتم لا تخافون المعاد، فکونوا احرارا فى دنیاکم ؛ واى به حال شما! اى پیروان و یاوران آل ابى سفیان ! اگر دین ندارید و از آخرت نمى ترسید، لااقل در دنیا و زندگى دنیایى تان آزاده باشید و حرّیت داشته باشید)).
اما در اصطلاح ، لفظ ((شیعه )) اطلاق مى شود بر پیروان و دوستداران اهل بیت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، طورى که براى آنان عَلَم شده است ولذا تا این کلمه بر زبان کسى جارى شود، ذهن مخاطب انصراف پیدا مى کند به سوى پیروان على علیه السّلام و فرزندان طاهر و معصوم آن حضرت .
ابن منظور مى گوید: ((وقد غلب هذا الاسم على من یتوالى علیّا و اهل بیته -رضوان اللّه علیهم اجمعین - حتّى صار لهم اسما خاصا، فاذا قیل : فلان من الشیعة ، عُرف انه منهم وفى مذهب الشیعة کذا اى عندهم ؛ اسم ((شیعه )) علم بالغلبه شده است براى کسانى که دوستدار على واهل بیت آن حضرت علیهم السّلام هستند و اسم خاص ‍ براى آنان شده است . وقتى گفته شود فلانى شیعه است ؛ یعنى از دوستداران و پیروان اهل بیت علیهم السّلام ، است . و در مذهب شیعه چنین است ؛ یعنى پیروان اهل بیت علیهم السّلام چنین معتقدند)).
عین همین مطلب رافیروزآبادى درقاموس  وزبیدى در تاج العروس  وابن اثیر در نهایه  بیان کرده اند.
بنابر این ((شیعه )) به کسى گفته مى شود که بعد از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به امامت ((ائمه اثناعشر)) معتقد باشد؛ و به تعبیر دیگر، دین را در اصول و فروع از آنان فراگیرد، نه از کسان دیگر. واین بدان جهت است که قرآن وسنت همچنانکه در بحثهاى سابق ، مواردى را متذکر شدیم ، ما را به پیروى از اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امر مى کند واهل بیت علیهم السّلام را ((کشتى نجات )) و باب حطه و امان امت و عروة الوثقایى که انفصام ندارد و یکى از دو ((ثقل )) که متمسک به آن دو گمراه نخواهد شد، معرفى مى نماید. ما در بحثهاى آتیه مفصل در این زمینه ها بحث خواهیم کرد.
از آنچه تاکنون گفته شد، معلوم مى شود کسانى که به شیعیان مطالب نادرست را نسبت داده اند و آنان را متّهم به بعضى از امور شنیعه نموده اند، مثل اینکه شیعیان معتقد به خدا بودن امامان خود هستند، یا اینکه معتقد به نبوت حضرت على علیه السّلام مى باشند، یا مذهب آنان از یهودیت سرچشمه مى گیرد و... از روى نادانى و جهالت و عدم اطلاع از حقیقت و واقعیت سخن گفته اند و احیانا هم منشاء این مطالب ، تعصب کور و قضاوت نابخردانه است که انسان براى حفظ و صیانت از مذهب خودش ، دیگر مذاهب را از طریق متهم نمودن به مطالب پوچ و واهى ، بدنام مى نماید تا در نتیجه مذهب خودش خوشنام باقى بماند. در حالى که مکتب تشیع تنها مکتبى است که در طول تاریخ با نادرستى ها مبارزه نموده و شیعیان تنها مسلمانانى هستند که مطالب پوچ و غیر منطقى را مردود دانسته و نپذیرفته اند.
ائمه معصومین علیهم السّلام طبق شواهد تاریخى موجود، در هر زمان و مکانى که مى دیدند کس یا کسانى مى خواهند عقاید نادرست و خرافى را وارد اسلام نمایند، با جدیت کامل در برابر آنان ایستاده و با ردّ مطالب نادرست آنان ، از حق و حقیقت دفاع مى نمودند.
قابل ذکر است که بدترین نسبت و تهمتى که در طول تاریخ به شیعیان از سوى مخالفان وارد شده است ، غلو و ملحق کردن فرق ضاله غُلات به آنان مى باشد که بدون شک منشاء پیدایش این تهمت و نسبت دادن گروهاى باطل به شیعیان ، سیاستهاى حکام ظالم و خلفاى جورى است که در زمان امامان دوازده گانه علیهم السّلام به ظلم و جنایت و عصیان و طغیان علیه همه ارزشهاى الهى و انسانى مشغول بودند. و چون معمولا اولین شورشها و انقلابها علیه آنان از طرف پیروان اهل بیت علیهم السّلام و با رهبرى فرزندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله صورت مى گرفت ، خلفاى جور، اعم از اموى و عباسى به این نتیجه رسیده بودند که کارى انجام بدهند تا از نفوذ اهل بیت علیهم السّلام در میان مسلمانان کاسته و پیروان آنان را منزوى نمایند و در نتیجه به مقاصد شوم واهداف پلید خود راحت و آسان نایل آیند.
بهترین عامل به نظر آنان ، متهم کردن اهل بیت علیهم السّلام و پیروان راستین آنها به غلو بود تا عقیده سایر مسلمانان نسبت به آنان ضعیف شده و شیعیان را افرادى ضعیف الایمان یا بى ایمان بشناسند و سخنها و کارهاى آنان را نیز موجب تخریب اسلام و هدم اساس دین بدانند تا از آنان دورى نموده و به هیچ عنوان حاضر نشوند با آنان مراودت و مصاحبت داشته باشند.
البته حکّام جور تا حدودى هم در این کار موفق شدند و عده اى از مردم عوام را که بدون تعقل و تفکر هر گفته اى را باور مى کنند و به هر سخن پوچى گوش فرا مى دهند، علیه شیعیان که پیروان اهل بیت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هستند، تحریک نموده و ضربه هاى دردآورى بر آنان وارد نمودند.
آنچه گفتیم تنها مربوط به گذشته نیست ، بلکه هنوز هم عده اى پیدا مى شوند که مطالب بیهوده و تهمتهاى نارواى آن دروغگویان بى خرد را باور نموده و حتى براى ردّ شیعیان و تکفیر و تفسیق آنان کتابها مى نویسند، در حالى که اگر کسى از روى انصاف و خالى از تعصب بخواهد متوجه حقیقت امر شود، باید به کتب فقهى شیعیان مراجعه کند تا ببیند که چگونه علماى بزرگوار شیعه در طول تاریخ ، غُلات را نجس و کافر خوانده ، و از جمله کفار و مشرکین به حساب آورده اند.
همچنین انسانهاى محقق و با درایت ، وقتى به روایات وارده از ائمّه معصومین علیهم السّلام مراجعه کنند، متوجه مى شوند که امامان بزرگوار شیعه ، همیشه متوجه این حرکت شوم سیاسى بوده و با شدّت تمام با آن به مبارزه بر خاسته اند.
به طور مثال حضرت امام صادق علیه السّلام به ((مرازم )) که یکى از اصحاب آن حضرت است ، فرمود: ((برو و به غلات بگو برگردید به سوى خدا و توبه کنید؛ زیرا شما فاسق وکافر و مشرک هستید)).
باز به او فرمود: ((وقتى به کوفه رسیدى ، نزد بشار شعیرى که یکى از غالیهاى آن زمان بوده ، برو و به او بگو جعفر بن محمد مى گوید اى کافر! اى فاسق ! من از تو بیزارم )).
مرازم مى گوید: ((وقتى به کوفه رسیدم و بشار شعیرى را دیدم ، فرمایش امام صادق علیه السّلام را به او ابلاغ نمودم ، ولى او بدون آنکه به روى خود بیاورد (مثل اینکه از قبل به آنها گفته شده بود که اگر ائمه از شما بیزارى جستند، شما بیزارى نجویید و خودتان را به آنان متصل نموده و وانمود کنید که از آنان جدا نیستید)، گفت : مولایم از من یاد نموده و براى من پیغام فرستاده است )).
مرازم مى گوید: ((به او گفتم بلى ، امام صادق علیه السّلام فرمود اى کافر! اى فاسق ! من از تو بیزارم ، وى باز بدون آنکه به ظاهر ناراحت شود با خوشحالى گفت : خداوند به تو جزاى خیر دهد که پیغام مولایم را به من رسانیدى )).
شما را به خدا! آیا ممکن است در یک کشور اسلامى ، آن هم در زمانى قریب به عصر رسالت ، کسانى از مسیر اصلى اسلام خارج شوند و ادعا نمایند که کس یا کسانى خدا هستند و در این راستا، تبلیغات گسترده اى هم داشته باشند، اما هیچ کس به آنان چیزى نگوید و هیچ قاضى و محکمه اى آنان را احضار نکند و مورد باز خواست قرار ندهد، مگر اینکه پشتوانه سیاسى قوى و محکم داشته و از طرف قدرت یا قدرتهایى ، مورد حمایت قرار گرفته باشند؟
همین ((بشار شعیرى )) روزى خدمت امام صادق علیه السّلام رسید، حضرت تا او را دید فرمود: ((از نزد من بیرون برو، خداوند تو را لعنت کند، به خدا قسم ! سقفى پیدا نخواهد شد که بر سر من و تو سایه بیندازد))، کنایه از اینکه با تو زیر یک سقف نخواهم نشست و هیچ گونه آشنایى و صحبتى با تو نخواهم داشت .
وقتى هم که وى از محضر امام صادق علیه السّلام خارج شد، حضرت فرمود: ((واى بر او! خداوند هیچ کس را به اندازه این فاجر، حقیر و خوار نکرده است ، به درستى که او شیطان پسر شیطان است ، هدف او اغواى شیعیان و اصحاب من است ، پس از او دورى کنید و حاضر به غایب اطلاع بدهد که من (امام صادق ) بنده خدا و فرزند کنیز خدا هستم ، من از اصلاب به ارحام منتقل شده و به دنیا آمده و روزى هم از دنیا رفته و روزى هم برانگیخته شده و مورد سؤ ال قرار مى گیرم )).
همچنین حضرت امام حسن عسکرى علیه السّلام به یکى از دوستان خود به نام ((محمَّد)) نوشت : ((من از ابن نصیر فهرى و ابن باباى قمى ، به سوى خدا بیزارى مى جویم ، پس تو هم از آن دو بیزارى بجوى . من تو و جمیع شیعیانم را از این دو شخص برحذر داشته و به شما مى گویم که من این دو نفر را لعن کرده ام ، خداوند آن دو را لعنت کند، ابن بابا گمان مى کند که من او را به عنوان پیامبر مبعوث نموده ام ، خداوند او را لعنت نماید، شیطان بر او تسلّط یافته و او را به گمراهى کشانیده است ، پس خداوند لعنت کند کسى را که از او حرف شنوى کند، اى محمّد! اگر دستت به او رسید، سرش را از بدنش جدا کن )).آیا با وجود این گونه روایات براى سرکوبى غُلات و نفى اندیشه غلط آنها، ممکن است شیعیان غلو نموده و چیزى را که امامان آنها سرکوب کرده اند، پذیرا شوند؟
چگونه ممکن است شیعیان معتقد به این عقیده باشند در حالى که تمام جزئیات دین را از شخص رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و از طریق ائمه اطهار علیهم السّلام ، یعنى على علیه السّلام و یازده فرزند بزرگوارش به دست آورده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.