روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

نگاهی به جنگهای صلیبی (2)



بررسی جنگهای صلیبی



       دو سده نبرد بی‏ امانعلل و انگیزه‏هادیدگاه مونتگمری وات دربارهء جنگهای صلیبی‏ دکتر مونتگمری وات، جنگهای صلیبی را به دو عامل ایده آلیسم مذهبی و گرایشها ونیروهای مذهبی نسبت می‏دهد. در حقیقت دیدگاه وات جمع‏بندی همهء عوامل پیش گفته‏یعنی تاریخی، دینی، اقتصادی و استعماری است. وی در این باره چنین نوشته است: «از آنچه که قبلا در خصوص رشد عقاید صلیبی گفته شد بر می‏آید که در این عقاید - که‏پس از سال ۱۰۹۵ م متحول شدند - رگه‏های مختلفی از ایدآلیسم مذهبی دیده می‏شدند. ازاینها گذشته، بعضی از گرایشها و نیروهای دنیوی نیز در هدف جنگهای صلیبی برای گرفتن‏اماکن مقدسه از راه لشکرکشیهای نظامی راه یافته بود. اکثر نواحی اروپای غربی از نوعی‏سعادت عظیم مادی برخوردار بودند، تجارت شکوفا شده و ثروت رو به افزایش بود. یک‏نوع خوشدلی و اتکای به خود در میان آنها موج می‏زد. با وجود این زندگی برای بعضی اقشارجامعه بسیار مشکل بود. مثلاً بسیاری از فرزندان نجبا و اشراف وجود داشتند که املاک‏خانوادگی حالا دیگر برای اهداف زندگی آنان کافی نبود. به همین دلایل و دلایل دیگربیشترین نیروی طبقات بالای جامعه در جنگ با همدیگر صرف می‏شد. پاپها به دنبال تعادل‏ [ و پایداری‏ ] صلح و صفا در سرزمینهای کاتولیک مسیحی بودند و دریافته بودند که این‏مسأله از راه لشکر کشی نظامی علیه کفار حاصل می‏شود. در اواخر قرن یازدهم نیز تجارت‏شوالیه‏های نورمنی در جنوب ایتالیا نشان داد که شوالیه‏های مسلح دارای قدرت نظامی‏زیادی هستند. چرا که چند شوالیه متحد توانسته بودند مناطق وسیعی را تحت سلطهء خود درآورند و در این رهگذر املاک تازه‏ای دست و پا کنند. با وجود این، همهء این عوامل مبیّن این‏نیست که چرا جنگهای صلیبی به طرف بیت المقدس و علیه مسلمانان هدایت شد و چرا مثلاصفحۀ ۶۵برای گسترش مسیحیت در طرف شمال شرقی اروپا به کار نرفت. از نقطه نظر مذهبی در این‏میان مسألهء زیارت وجود داشت و برای مسیحیان زیارت بیت المقدس یک مسألهء ایده آل‏بود؛ و از نقطه نظر دنیوی نیز جاه طلبیهای بازرگانی چندتا از شهرهای ایتالیا نقش زیادی دراین رابطه بازی می‏کر[ . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، وات، ویلیام مونتگمری، ترجمهء محمد حسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، ص ۱۳۲.]». وی در جای دیگر می‏نویسد: «مسیحیان مدتها به جنگهای صلیبی چون هاله‏ای دل‏انگیز می‏نگریستند. این جنگها باشوق مذهبی سدهء یازدهم و نیز با ایده آل مسیحیت از جوانمردی شهوارانه قرین گردید. این‏مطلب در بخش اول نمایشنامه هنری چهارم، آنجا که پادشاه مصمم می‏شود تا در جنگ‏صلیبی شرکت جوید به خوبی توصیف شده است. به ویژه آنکه انگیزهء او از انجام این کار نه‏تنها پایان دادن به جنگ داخلی میان مسیحیان، بلکه ادای وظیفهء مسیحی بودن است: ... از همین رو ای دوستان‏ به سوی مزار مسیح‏ که ما اینک سرباز او هستیم، زیر صلیب مقدسش به خدمت خوانده شده‏ایم و پیمان نبرد بسته‏ایم‏ بی درنگ گسیل خواهیم داشت ارتشی از انگلیسیان را که بازوانشان در زهدان مادرانشان شکل گرفته‏ تا مشرکان را از آن سرزمینهای مقدس بیرون رانند که همان پاهای متبرک بر آنها گام نهاد که هزار و چهارصد سال پیش‏ برای نجات ما بر صلیب جانگزا میخکوب ش[ . همان مآخذ، اشعار به نقل از نمایشنامهء هنری چهارم، بخش اول پردهء اول، اشعار ۱۸ - ۲۷.]». ولی باید توجه داشت که با وجود تأثیر انکارناپذیر هر یک از عوامل یاد شده، علت اصلی‏جنگهای صلیبی چیزی فراتر از آنها یعنی دشمنی دیرینه و تاریخی مسیحیان نسبت به اسلامصفحۀ ۶۶نخستین جنگ و سقوط اورشلیم‏ اول کسی که مسیحیان را به طور فراگیر برای جهادی مقدس علیه مسلمانان دعوت کرد، پاپ‏اوربن دوم بود. اوربن اشراف زاده‏ای تحصیل کردهء فرانسه بود و در مقام پاپ با امپراتوری‏بیزانس نیز رابطهء نزدیک داشت[ . sedasurc ehT، ص ۳؛ نیز ر. ک. موسوعة المورد، بعلبکی، نسیره، دارالعلم للملایین، بیروت، ج ۱۰، ص ۶۳.]. گویا کسی که ایدهء دعوت به جهاد را در وی تقویت کردکشیشی به نام «پطر زاهد» بود. بنا به نقلی، وی که در راه زیارت بیت المقدس آزار و اذیت‏فراوان دیده بود، کشیش آن شهر را تشویق کرد تا با نوشتن نامه‏ای به اوربن از وی بخواهد که‏برای آزادی مزار مقدس اقدام کند. کشیش نامه‏ای نوشت و آن را به پطر داد تا به اوربان‏برساند. اوربان نیز در مقابل به وی مأموریت داد تا در سراسر اروپا برای رفتن به جهادتبلیغ کند[ . دایرة المعارف بستانی، ج ۱۱، ص ۱۴.]صفحۀ ۶۷سر انجام در سال ۱۰۹۵ م در کلرمون فرانسه کنگره‏ای تشکیل گردید که شمار بسیاری ازسران و بزرگان اروپا در آن شرکت داشتند. پاپ در آنجا به ایراد سخن پرداخت و از سران‏اروپا خواست که اختلافاتشان را کنار بگذارند و برای آزادی کلیسای مقدس عازم جنگ بامسلمانان شوند. سخنان پاپ بسیار کارگر افتاد و چنان تأثیری به جای نهاد که هنوز کنفرانس‏تمام نشده بزرگان اروپا اختلافها را کنار گذاشته فریاد برآوردند: «این خواست خداوند است،این خواست خداوند است». پاپ از این شعار خوشنود گشت و طی سخنانی مقررات مربوطبه اعزام را تبیین کرد و گفت: «آری خداوند چنین می‏خواهد. چرا که اگر جز این بود، شماهمگان این شعار را بر زبان نمی‏آوردید. بنابراین باید شعار شما در میدان نبرد نیز، همین‏باشد. پس راه خویش را در پیش گیرید. نیازی به بردن پیران و افتادگان و زنان نیست، مگرآنهایی که با شوهران، برادران و خویشاوندانشان بیایند. هیچ کشیشی حق رفتن ندارد مگرآنکه از اسقف خود اجازه گرفته باشد. توانگران باید به نیازمندان کمک کنند. شما باید صلیب‏را شعار خویش قرار دهید و آن را بر شانه یا سینه نصب کنید[ . همان.]. پس از اعلام آمادگی مردم، از سوی پاپ موارد زیر مورد تأکید قرار گرفت: ۱. کسانی که به جنگ می‏روند از پرداخت جریمهء گناهانشان معافند. ۲. کلیسا موظف است اموال و دارایی جنگجویان را نگهداری کند و پس از بازگشت به‏آنها تسلیم گرداند. ۳. جنگجویان باید علامت صلیب را به شانهء خود بدوزند. ۴. هر کس صلیب را بر می‏گیرد باید سوگند یاد کند که تا رسیدن به اورشلیم از پا ننشیند وچنانچه از نیمه راه برگردد یا از عزیمت چشم بپوشد، از جامعهء عیسویان رانده می‏شود. ۵ . کشیشان و راهبان بدون اجازهء اسقف یا راهب اعظم خود حق برگرفتن صلیب ندارند. ۶ . از شرکت افراد سالمند و ناتوان باید جلوگیری شود و کسی حق ندارد که بدون‏صوابدید مشاور روحانی خود عزم جهاد کند[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص ۱۴۴. نیز، ر. ک. تاریخ اورشلیم، حمیدی، سید جعفر، انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۶۴، ص ۲۰۷.]صفحۀ ۶۸در این میان تبلیغات پطر زاهد بسیار کارگر افتاده بود. او مردی بود زاهد و با عزمی استوارکه مهم‏ترین ویژگی‏اش عمل کردن به گفته‏هایش بود. رانسیمان دربارهء تأثیر سخنان پطر درمیان مردم چنین می‏نویسد: بسیاری از شنوندگان پطر چنین خیال می‏کردند که او آمده تا ایشان را از بند بدبختیها وبیچارگیهای کنونی شان رهایی بخشد و به سرزمینی هدایت کند که به گفته معروف جویبارهای‏شیر و عسل در خود جاری داشت. مسافرت به فلسطین دشوار و توان فرسا بود. نیروهای غیرعیسوی میان راه باید درهم شکسته شوند، اما هدف اورشلیم بود، اورشلیم طلایی[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص ۱۵۳.]. شرایط پیش آمده اوربان را نیز بسیار شادمان ساخته بود. چرا که مردم سراسر اروپا به‏ندای او پاسخ مثبت داده بودند؛ و از سرزمینهای دور دست مثل اسکاتلند، دانمارک و اسپانیاگروه گروه می‏آمدند و صلیب می‏گرفتند و به سوی فلسطین روی می‏نهادند. اموال و دارایی‏مردم برایشان اهمیّتی نداشت و آن را تبدیل به پول می‏کردند و با خود می‏بردند و یا آنکه یکجابه کلیسا می‏بخشیدن[ . همان، ص ۱۴۸.]. پطر زاهد پیشتاز شمار فراوانی از مردم بود که نه ماهیت نظامی داشتند و نه سازمانی منظم‏و انسجام یافته. گروههای مختلف، دسته دسته همراه زنان و فرزندان و اغنام و احشام خود به‏راه افتاده بودند. شمار زیادی از افراد شرور و جنایتکار نیز در میان جمعیت حضور داشتند که‏به خود سری و گستاخی آنان دامن می‏زدند. پیداست که این گروه عظیم و نا به سامان، هم‏خودشان با مشکلات پیش بینی نشده رو به رو می‏شدند و هم برای ساکنان مسیر راه خودایجاد مزاحمت می‏کردند و در مواردی فاجعه می‏آفریدن[ . دایرة المعارف بستانی، ص ۱۵.]. صلیبیها تا رسیدن به وعده گاهشان یعنی قسطنطنیه ویرانیهای فراوان به بار آوردند واموال بسیاری از مردم را دستخوش غارت و تاراج ساختند. امپراتور روم که چشم انتظارآمدن پطر بود با وی دیدار کرد. او که در آغاز نسبت به پطر و سپاه صلیبی احساسی احترام‏آمیزداشت، پس از مشاهدهء آن لشکر بی نظم و قتل و غارتی که در قلمرو او به راه انداخته بودنصفحۀ ۶۹صلاح چنان دید که هر چه زودتر از پیرامون شهر قسطنطنیه آنان را دور سازد و به دست‏سرنوشت رهایشان کن[ . همان، نیز، ر. ک. مکتبة الحروب الصلیب، ص ۱۲۴.]. چنان که پیشتر گفته شد محل اجتماع جنگجویان در قسطنطنیه تعیین گشته بود. امّا رفتاروحشیانهء پطر و نیروهای ایتالیایی و آلمانی زیر فرمان وی و شتاب امپراتور برای اینکه هر چه‏زودتر آنان را از تنگهء بسفر عبور دهد موجب شد که اینان از نیروهای اعزامی فرانسه که‏به طور منظم حرکت کرده بودند جدا بیفتند؛ و پس از ورود به قلمرو ترکان، در پی حمله‏های‏بی‏امانشان از بین برون[ . ر. ک. مکتبة الحروب الصلیبیه، ص ۱۲۴ - ۱۲۶.]. از سوی دیگر نیروهای فرانسوی پس از دادن تلفات بسیار در مسیر راه خود را به‏قسطنطنیه رساندند. اما وجود شخصیتهای بزرگ فرانسوی در رأس سپاه صلیبی، امپراتورروم را به وحشت افکند. به طوری که گمان کرد، این لشکر عظیم نه برای رفتن به اورشلیم،بلکه برای تصرف قلمرو او آمده است. اینجا بود که نخستین اختلاف میان امپراتور و صلیبیهابرسر ممالک مفتوحه بروز کرد. امپراتور از آنان خواست تا هر چه را از قلمرو او که از ترکان‏باز پس گرفتند به او باز پس دهند و چنانچه خواسته باشند در آن مناطق سکونت گزینند،سیادتش را بپذیرند. در مقابل او نیز متعهّد می‏شود که صلیبیها را برای رسیدن به بیت‏المقدس‏یاری ده[ . دایرة المعارف بستانی ص ۱۵.]. سپاه صلیبی پس از ورود به قلمرو ترکان سلجوقی، شهرها را یکی پس از دیگری به‏تصرف در آوردند؛ هر چند که خودشان نیز در مقابل دفاع ترکان رنج فراوان بردند و مال وجان فراوانی از آنها تلف گردید. آنان در مسیر پیشروی به سوی بیت المقدس دست به‏اقدامهایی بیرحمانه و هراس‏انگیز زدند؛ حتی از کشتار و شکنجهء همکیشان عیسوی خودفروگذار نکردند و بی رحمی را تا به ارتکاب عمل زشت سیخ زدن و بر سر آتش کباب کردن‏کودکانشان ادامه دادند[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۱۷۲.]صفحۀ ۷۰صلیبیها پس از تصرف شهر نیقیه[ . نیقیه: شهر قدیم آسیای صغیر ... در قرون وسطی معتبر بود. در ۱۰۷۸ به دست سلجوقیان و در ۱۰۹۷ به دست‏جنگجویان صلیبی افتاد. (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).] و سپردن آن به امپراتور روم سرمست از پیروزی وامیدوار به آینده در پهنهء آسیای صغیر به حرکت در آمدن[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۱، ص ۲۳۸ - ۲۴۵.]؛ و سرانجام پس از تحمل خسارت‏فراوان خود را به بیت المقدس رساندند. بنابر نقلی خلیفهء فاطمی پیام داد که حاضر است باآنان بر ضد سلجوقیان هم پیمان گردد، مشروط بر اینکه حاکمیّت قدس از آن او باشد و درمقابل، زایران مسیحی نیز بدون سلاح و در گروههایی کم‏تر از سیصد نفر به شهر وارد شوندو مکانهای مقدسشان را زیارت کنند. اما صلیبیها به چیزی کم‏تر از تسلیم بی‏قید و شرط قدس‏رضایت ندادند و در هفتم ژوئن سال ۱۰۹۵ م / ۴۹۲ هـ شهر را در محاصره گرفتند. بیت‏المقدس برج و بارویی استوار داشت و سربازان بسیاری زیر فرمان افتخار الدوله، حاکم‏فاطمی، از آن پاسداری می‏کردند. پایداری و سرسختی مدافعان مانع از آن شد که نیروهای‏خستهء صلیبی بتوانند به آسانی شهر را تسخیر کنند. حملهء مهاجمان چندین بار ناکام ماند.تدابیری که مدافعان برای در تنگنا قرار دادنشان اندیشیده بودند، کارشان را بسیار دشوارساخت؛ به طوری که برای تأمین آب آشامیدنی خویش به رنج و سختی افتادند. در این‏شرایط، یک عامل بیش از هر چیز دیگری روحیهء متجاوزان را تقویت می‏کرد و آن همانا وعظو ورد خواندن کشیشان بو[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۳۷۳. نیز ر. ک. تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۰ - ۲۱۱.]. سر انجام ساخت برجهای بزرگ متحّرک، رسیدن به پای قلعه را امکان‏پذیر ساخت و درپی آن قدرت پایداری مدافعان در هم شکسته شد. صلیبیان به شهر در آمدند و یکی ازوحشتناک‏ترین فجایع تاریخ را در مقدس‏ترین مکان دینی خود آفریدند. به جز شماری ازمسلمانان زیر فرمان افتخار الدوله که در ازای پرداخت مالی هنگفت از شهر بیرون رفتند،دیگران در معرض نابودی قرار گرفتند. از بیم همکاری با مهاجمان، مسیحیان ساکن قدس‏پیش از محاصره به وسیلهء مدافعان از شهر بیرون رانده شده بودند و حاضران در شهر یامسلمان بودند و یا یهودی؛ که البته برای مهاجمان تفاوتی نمی‏کرد: همه باید از دم تیغصفحۀ ۷۱می‏گذشتند و نابود می‏شدند. صلیبیان که بعد از آن همه بدبختی و رنج، مستی این پیروزی عظیم عقلشان را زایل کرده‏بود، بی محابا به خیابانها و کوی و برزنها و مسجدها و خانه‏ها ریخته، هر که را دیدند، از زن ومرد و کودک، بی دریغ به قتل رساندند. سرتاسر بعداز ظهر و شب آن روز کشتار مردم ادامه‏داشت. پرچم«تانْکِرد» (از فرماندهان صلیبی) مهرِ امانِ پناهندگان مسجد الاقصی نشد.بامدادان روز بعد، گروهی از سربازان به قهر به مسجد درآمده تیغ در پناهندگان نهادند. مقارن‏نیمروز که« ریموند آو آگیلرز» به زیارت حرم شریف می‏رفت، ناگزیر بود گام از میان اجسادو نهر خونی که تا به زانو می‏رسید، برگیرد. یهودیان شهر دسته جمعی به کنیسهء جامع خود پناه بردند، ولی صلیبیان همه آنان را به گناه‏یاری مسلمانان، بی هیچ گونه شفقتی با بنای کنیسه یکجا آتش زدن[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱ ص ۳۷۶ - ۳۷۷. نیز در این باره ر. ک. مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۱، ص ۲۶۳ - ۲۶۵، تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ح ۱۹۶۷، ج ۴، ص ۲۴۷.]. آری شهری که هنگام تصرفش به دست مسلمانان شاهد آن همه رفق و مدارا بود، اینک‏غرق در خون گشته بود. کشتار بی رحمانه‏ای که صلیبیها به راه انداختند نشان داد که آنان نه به‏مقصود زیارت، بلکه برای غارت آمده بودند. قدس بنایی دنیوی نبود که از ویرانی‏اش دل‏بینوایان و مستمندان شاد گردد، بلکه مکانی بود مقدس و دینی که شکستن حرمتش ننگ ونفرت ابدی را نصیب مسیحیان شرکت کننده در جنگ کرد. این قتل و غارت بذر کینه‏ای رامیان مسلمانان و مسیحیان پاشید که از آن پس برای سالیانی دراز زندگی مسالمت آمیز ازمیانشان رخت بربست. کشتار وحشتناک مردم اورشلیم بر همهء جهان اثر گذاشت. کس نمی‏تواند قربانیان این فاجعهءهولناک را بر شمارد، ولی مسلم است که در سرتاسر این شهر حتی یک مسلمان یا یهودی ازمهلکه نَجَست. این واقعه مایهء وحشت حتی بسیاری از عیسویان شد و مسلمانانی را هم که‏تا کنون آماده بودند تا فرنگان را نیز به عنوان عاملی دیگر در سیاست پیچیده و سردرگم زمان،در میان خود جا دهند، بر آن داشت تا بی پروا به بیرون انداختن ایشان کمر بندند. این نامردمی‏و خون‏آشامی وحشیانهء مسیحیان بود که غیرت دینی مسلمانان را برانگیخت، از آن پس هرگاه‏صفحۀ ۷۲که لاتینهای خردمندتر در جست و جوی راهی برآمدند تا مگر عیسویان و مسلمانان را کنار هم‏آرند، خاطرهء این کشتار فجیع همواره سد راهشان بو[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۳۷۷ - ۳۷۸.]. پاپ اوربان که بی‏گمان پیوسته وقایع‏اعزام سپاهیان صلیبی را دنبال می‏کرده و منتظر شنیدن اخبار سرنوشت آنان بوده است،سرانجام گزارش زیر را از سوی یکی از فرماندهان جنگ دریافت کرد: اگر می‏خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد،همین قدر بدانید که کسان ما، در رواق معبد سلیمان در لجّه‏ای از خون مسلمانان می‏تاختند وخون تازانوی اسب می‏رسید، تقریباً ده هزار نفر مسلمان در معبد قتل عام شدند و هر کس درمعبد می‏رفت تا بند پایش خون می‏گرفت. از کفار هیچ کس جان سلامت نبرد، حتی زنان واطفال را کشتیم. پس از کشتار نوبت به غارت خانه‏ها رسید. کسان ما چون از خونریزی سیرشدند، به خانه‏ها ریختند و هر چه به دستشان افتاد ضبط کردند. هر کس وارد خانه‏ای می‏شد،آن را ملک مطلق خود می‏شمرد؛ و این رسم چنان جاری و ساری بود که گویی قانون بود که بایدمو به مو رعایت شو[ . تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۱ و نیز ر.ک. تاریخ قرون وسطی، آلبرماله و ژول ایزاک، ج ۴، ص ۲۲۶.]صلیبیان و یهودیان‏ ارتباط و برخورد صلیبیها با یهودیان در اثنای حرکتشان به سوی خاور زمین، شایان توجه‏فراوان است. یهودیان که در راه تجارتیِ میان باختر زمین و کشورهای عربی سکونت گزیده‏بودند، در تسهیل کار بازرگانی میان شرق و غرب نقشی مؤثر ایفا می‏کردند. آنان که درکشورهای اروپایی زندگی آرام و بی دغدغه‏ای را سپری می‏کردند، به طور گسترده به کاررباخواری اشتغال داشتند. در نتیجه مسیحیانی که ناچار بودند برای گذران زندگی دشوارخود، سودهایی کلان به آنها بپردازند، کینهء آنان را به دل گرفته در پی فرصتی بودند تا خشم‏خویش را بر سر آنان فرود آورند[ . ر. ک. همان، ص ۱۷۷ - ۱۸۸.]صفحۀ ۷۳با پیش آمدن قضیهء جنگهای صلیبی و حرکت مسیحیان به سوی خاور زمین، جنگجویان‏برای تأمین هزینه‏های سفر خویش به شدّت نیازمند پول نقد بودند. هر کس که مال و منالی‏داشت از راه فروش آنها پول لازم را فراهم ساخت. اما افراد بی‏چیز ناگزیر بودند که ازیهودیان وام بستانند، آن هم با بهره‏ای گزاف. در این هنگام در ذهن جنگجویان این پرسش‏خطور کرد که چرا باید آنها برای رفتن به سوی مزار مسیح وامدار نامردمانی شوند که‏خودشان عیسی مسیح را آزار داده و مصلوبش کرده بودند؟ آیا نباید انتقام حضرت مسیح ازاینان گرفته شود؟ اگر مسلمانان، دشمن پیروان مسیح بودند، یهودیان خود آن حضرت را به‏دار آویخته بودن[ . همان.]! با قوّت گرفتن چنین ایده‏ای کشتن یهودیان آغاز شد. اینان را هر کجا می‏یافتند به قتل‏می‏رساندند و چنان شرایط دشواری پیش آمد که بسیاری از آنان ناگزیر به خودکشی‏گردیدند. یهودیها با استفاده از نفوذ مادی خود شماری از سران نظامی و آبای کلیسا را تطمیع‏کردند و به آنها باجهای کلان پرداختند تا آنان را در پناه خودشان بگیرند، ولی این کار سودچندانی نبخشید! زیرا عامهء مردم از آنها ناخشنود بودند و مهار حرکت عوام کار آسانی نبود.چنانکه پیش از این گذشت، این کینهء تاریخی در حملهء به قدس نیز خود را نمایاند و یهودیان‏ساکن بیت المقدس همه در آتش قهر صلیبیها گرفتار آمده، نابود گشتن[ . همان.]پس از سقوط اورشلیم‏ با سقوط قدس صلیبیها به بزرگ‏ترین هدف و دیرینه‏ترین آرزوی خویش رسیده بودند. آنهاکه روزگاری دراز، حاکمیت مسلمانان را بر اورشلیم مانع حضور آزادانهء خود در این شهرمی‏پنداشتند و به همین خاطر آن جنگ مهیب را به راه انداخته بودند، اینک در کمال شادمانی‏خویشتن را بر قبلهء آمالشان حاکم می‏دیدند. تجاوزگران اروپایی در این هنگام به دو دسته‏تقسیم شدند، گروهی به شهر و دیار خود بازگشتند و گروهی دیگر در سرزمین فلسطین‏ماندگار شدند. آنهایی که ماندند به زودی به وطن جدید خو گرفتند، با ساکنان بومی آنجصفحۀ ۷۴درآمیختند و آداب و رسومشان را پذیرفتند؛ و حتی سرزمین جدید را به مراتب از اروپا بهتریافتند. چنان که یکی از آنها گفته بود: «ما که از مغرب بودیم به صورت مردم مشرق‏درآمده‏ایم... وطن خود را فراموش کرده‏ایم. بسیاری از ما مولد (زادگاه) خود را نمی‏دانند و ازآن یاد نمی‏کنند. یکی خانه و خدم دارد، چنانکه گویی آنها را به ارث دارا شده، دیگری به جای‏اینکه از هموطنان خود زن بخواهد یکی از اهل شام (ارمنی) یا عرب نصرانی را به زنی‏خواسته است... به همه زبان تکلّم می‏کنند و گفتهء آنها را می‏فهمند. اکنون که مشرق تا این‏درجه به حال ما مساعد می‏باشد، برگشتن به مغرب چه ضرور است[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۷- ۲۲۸.]؟» نخستین کاری که به وسیلهء صلیبیها انجام گردید تعیین کشیش و پادشاهی برای اورشلیم‏بود. این کار پس از گفت و گوهای فراوان صورت پذیرفت و شخصی به نام «گودفری» نه به عنوان‏پادشاه بلکه به عنوان «مدافع جانباز آرامگاه مقدس» قدرت را به دست گرفت؛ و سه کنت نشین‏دیگر نیز در شهرهای «اُدیسا (رها)»، «انطاکیه» و «ترابلس» به مرکزیت اورشلیم تشکیل گردی[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۷؛نیز ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۱، ص ۳۸۱-۳۹۰.]. برای تقویت و تحکیم پایه های حکومت اورشلیم و دفاع از سرزمین فلسطین در مقابل‏مسلمانان، سه فرقه با ماهیت راهبی - سربازی تشکیل گردید: فرقهء سن ژان بیت‏المقدس یامیهمان نوازان، فرقهء پاسبانان معبد و فرقهء سواران آلمان. اعضای این فرقه‏ها موظّف بودند تاهمانند راهبان مغرب زمین سرگرم عبادت و ریاضت و از نظر نظامی پیوسته آمادهء کارزارباشند. لباسشان نمود روشن این ماهیت دو گانه بود. آنان اسلحه سواران جنگی رابه خودمی‏بستند و بر روی آن لبّادهء بلند راهبی می‏پوشیدند[ . دربارهء پوشش فرقهء سواران آلمان در منابع چیزی نیامده است.] رنگ لبادهء میهمان‏نوازان مشکی بود، با صلیب سفیدی بر روی سینه و لبادهء پاسبانان معبدسفید بود و صلیبی قرمز داشت[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۸.]. ولی با وجود تصرف بیت المقدس، همهء کار پایان نیافته بود. رفت و آمد زائران مسیحی ازصحرای خشک و سوزان فلسطین بس دشوار بود؛ و مسیحیان ناچار بودند شهرهای ساحلیصفحۀ ۷۵دریای مدیترانه را به تصرف درآورند تا هم میان متصرفات شمال و جنوب خویش پیوندبرقرار سازند و هم آمد و شد زائران را از راه دریا امکان پذیر گردانند. در مقابل وضعیت مسلمانان نیز بسیار ناگوار بود، چرا که یکی از مقدس‏ترین مکانهای‏دینی خویش را از دست داده بودند. این در حالی بود که از آغاز حرکت صلیبیها تا تصرف‏بیت المقدس، مدت سه سال به درازا کشیده بود و چنانچه ارادهء سیاسی و همگانی بر وحدت‏تعلّق می‏گرفت، چنین زمانی برای تشکیل یک نیروی دفاعی متّحد بر ضد صلیبیها اندک نبود.ولی افسوس که عباسیان، فاطمیان و سلجوقیان همه ناتوان بودند و اختلافهای سیاسی و به‏ویژه مذهبی هیچ رشتهء پیوندی میان آنها باقی نگذاشته بود؛ و این بزرگ ترین سرمایه برای‏صلیبیها بود که در این فضای قهر و پراکندگی، مبانی قدرت خویش را در سرزمینهای اسلامی‏استحکام بخشند. بزرگ‏ترین سرمایهء فرنگان، پراکندگی مسلمانان بود. به علت هم‏چشمی‏های رهبران مسلمان‏و خودداری ایشان از مساعدت به یکدیگر بود که نخستین جانبازان صلیب به آنچه می‏خواستند،رسیدند. شیعیان که خلیفهء فاطمی مصر سرآمد ایشان بود از خلیفهء بغداد و ترکان سنّی کیش،همان قدر نفرت داشتند که از عیسویان. در میان ترکان نیز اتفاقی نبود؛ میان سلجوقیان و [ خاندان‏ ] دانشمندیان، خاندان تُتُش با خاندان اَرْتَق و حتی میان دو پسر تتش همواره رقابت‏حکمفرما بود. و حال آن که وجود اتابکهای تک روی مانند کربوغا، به آشفتگی می‏افزودند ودودمانهای دون پایهء عرب مانند بنوعمار طرابلس و منقذیان شیرز با بهره‏برداری از این‏پریشانی کما بیش استقلال خود را حفظ کرده بودند. کامیابی صلیبیان اوضاع را آشفته‏تر کرده‏دلسردی و کینه‏توزیهای متقابل، همکاری امیران مسلمان را مشکل‏تر می‏کرد[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۹. تحلیل پروفسور وات از اوضاع جهان اسلام در دوران جنگهای صلیبی نیز دقیق و خواندنی است. وی در بارهء علت پیروزی صلیبیها در مراحل آغازین جنگ می‏نویسد: «توفیقهایی که مسیحیان به دست آوردند تنها به این دلیل میسّر گردید که در محدودهء سالهای ۱۱۰۰ میلادی مسلمانان فلسطین و سوریه رسماً از خلافت بغداد تبعیت می‏کردند و از چند دولت کوچک محلی تجاوز نمی‏کردند که مدام با هم به مناقشه می‏پرداختند و بعضاً مستعد آن بودند تا علیه رقبای مسلمان خود به امرای مسیحی بپیوندند. به مجرد اینکه این خرده دولتها در تحت حاکمیت یک رهبر مسلمان نیرومند در آمد، سرنوشت دولتهای مسیحی عوض شد». (برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص ۱۳۴).]صفحۀ ۷۶این وضعیت همچنان در سرزمینهای اسلامی حکمفرما بود تا آنکه عماد الدین زنگی به‏قدرت رسید و دولت اتابکی زنگی در موصل تشکیل گردید. دولتی که هم خودش با صلیبیهاپیکارهای فراوان کرد و هم سرداران بزرگی چون اسدالدین شیرکوه و صلاح الدین ایوبی رادر خود پرورش دا[ . کارلایل، ادیب و مورخ انگلیسی در کتاب قهرمانان و قهرمان پرستی نوشته است:«تاریخ عمومی، یعنی آنچه انسان در این جهان انجام داده است، در اساس خود تاریخ مردان بزرگی است که در این جهان کار کرده‏اند». البته با تکیه بر این سخن نقش دیگر عوامل تاریخ ساز را نباید از نظر دور داشت (ر. ک. قهرمان در تاریخ، هوگ، سیدنی، ترجمهء خلیل ملکی، انتشارات رواق، پاییز ۱۳۵۷، ص ۱۴ - ۱۵).]عمادالدین زنگی و بازپس‏گیری رُها همهء ملل جهان و از جمله ملّت اسلامی، پیشرفتها و افتخارات سیاسی - نظامی شان را مرهون‏وجود قهرمانانی هستند که از دو ویژگی سلحشوری و سیاستمداری، یکجا بهره‏مند بودند.مطالعهء زندگی یکایک حکمرانان اسلامی پس از رسول خدا(ص)، چه در دورهء خلفای‏راشدین و چه خلفای اموی، عباسی و فاطمی و همچنین امویان اندلس و امپراتوری عثمانی‏آشکار کننده این حقیقت است که هرگاه زمامداران اسلامی از خصلت سلحشوری و شعورسیاسی برخوردار بوده‏اند، اوضاع ملّت اسلام نیز به سامان بوده؛ و در مقابل به میزان نا آشنایی‏آنان با آیین لشکرکشی و آداب سربازی، اوضاع، آشفته و پریشان بوده است؛ چنان‏که دردشواری‏های بزرگ و اوضاع و احوال پیچیده نیز گره‏های کور همیشه با سرپنجهء تدبیرقهرمانان و مردان بزرگ گشوده شده است. در ماجرای جنگهای صلیبی نیز این حقیقت خود را به خوبی نمایاند. مسلمانان با وجودکثرت عِدّه و عُدّهء خویش از عهدهء صلیبیها بر نیامدند؛ مگر پس از آنی که قهرمانانی بزرگ‏همچون عماد الدین زنگی، نورالدین زنگی، اسد الدین شیر کوه و صلاح الدین ایوبی ازخاندانهای زنگی و ایوبی پا به عرصهء پیکار و جهاد گذاردند؛ و سرتاسر عمر خویش را در راه‏مبارزه با اروپائیان تجاوزگر سپری کردند و سرانجام به یاری خدای بزرگ در پرتو روحیهءمعنوی و حماسی خویش شرّشان را از سر مسلمانان کوتاه کردند. صفحۀ ۷۷عمادالدین زنگی از اتابکان بزرگ سلجوقی و بنیانگذار سلسله‏ای ترک نژاد است که ازسال ۵۲۱ - ۶۲۴ هـ / ۱۱۲۷ - ۱۲۲۷ م بر مصر، شام و جزیره[ . جزیره نامی است که جغرافی‏دانان عرب بر بخشهای شمال منطقهء واقع در میان رودخانه‏های دجله و فرات اطلاق‏می‏کنند. (المنجد فی الاعلام، واژهء «الجزیره»).] فرمان راندند. او در دستگاه‏برکیارق سلجوقی از خود کاردانی و لیاقت نشان داد و در همهء نبردهای میان سلاجقه وصلیبیها شرکت جست. عمادالدین نخست منصب شحنگی[ . شحنه: در تاریخ ایران بعد از اسلام و همچنین در قلمرو خلافت عباسی، عنوان صاحب منصبی است که ریاست‏محلی بدو واگذار می‏شد؛ و وظیفهء او غالباً این بود که در مجالس و تشریفات و مواقع اعیاد و اوقات رسمی، به عنوان نمایندهء محل تحت ریاست خویش حاضر شود و همچنین ابلاغ اوامر و فرمانهای دولت و حکومت به رعایانیز جزو وظایف او بوده است. (دایرة المعارف فارسی، مادهء «شحنه»).] بغداد و پس از آن حکومت‏موصل یافت. در آنجا بود که حمله‏های بی‏امان خویش را بر ضد صلیبیان آغاز کرد و پس ازنبردهای فراوان به بزرگ ترین موفقیت خود و نخستین پیروزی بزرگ مسلمانان دست‏یافت. او موفق شد در سال ۵۳۹ ق / ۱۱۴۴ م شهر رُها (اورفا) یعنی بزرگ‏ترین مرکز نظامی‏فرنگیان را در شام و عراق تصرف کند و قلمرو مسیحیان را به کرانه‏های خاوری دریای‏مدیترانه محدود گرداند؛ و اروپاییان را به شدّت نگران ساز[ . ر. ک. دایرة المعارف بزرگ اسلامی مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ۱۳۶۸، تهران، مادهء آل زنگی؛ (دایرة المعارف فارسی، مادهء «عماد الدین زنگی».]. خبر سقوط رها در سرتاسر عالم طنین افکند. برای مسلمانان نقطه‏ای روشن از یک امیدتازه بود. آن ایالت مسیحی که در قلب ممالک ایشان رسوخ کرده بود، اینک از پا افتاده بود وفرنگان، سوای کرانهء مدیترانه، جایی را نداشتند راه حلب به موصل از دشمن پاک شده بود واز آن دولت مسیحی که میان ترکان آناطولی با ترکان ایران شکاف انداخته بود، دیگر اثری به‏جا نبود. لقب سلطان، در خور زنگی بود. سقوط رها برای فرنگان زنگ خطری بود که برای‏نخستین بار بدین حقیقت پی بردند که اوضاع خاور بر وفق مراد مسیحیان نمی‏چرخ[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۲۷۴ - ۲۷۵.]جنگ دوم‏ خبر سقوط رها اروپا را بار دیگر به جنبش آورد و پاپ و پادشاهان به گرد آوری نیرو صفحۀ ۷۸تحریک عوام الناس پرداختند. اروپاییان اینک در دو جبهه با مسلمانان می‏جنگیدند؛ یکی‏اسپانیا و دیگری فلسطین. جبههء اسپانیا با تهاجم مرابطون[ . مرابطون یا مرابطین یا ملثمین در مآخذ اروپایی الموراوید (divaromla مأخوذ از المرابط عربی)، دولتی اسلامی درمراکش، مغرب اقصی و اندلس که از ۴۴۷ یا ۴۴۸ هـ . ق تا ۵۴۱ هـ . ق حدود یک قرن دوام داشت. مراد از مرابطون طایفهء جنگجویانی است که در مرزهای اسلامی ساکن و با کفار آن سوی مرز در جنگ بودند و ملثمین یعنی نقابداران، زیرا این طایفه برای تمییز خود از دیگران، یا به عللی دیگر، همواره صورت خود را با لثام [ \ نقاب‏] می‏پوشاندند. (دایرة المعارف فارسی، مصاحب، مادهء «مرابطون»).] زیر فشار قرار داشت و اوضاع‏فلسطین پس از سقوط رها به شدت رو به وخامت نهاده بود. در نتیجهء تبلیغاتِ جنگ طلبان،موج دوم حرکت صلیبیها، که پادشاهان آلمان و فرانسه فرماندهی آنها را به دست داشتند، به‏سوی آسیای صغیر آغاز گردی[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۲۹۴ - ۳۰۸؛ دایرة المعارف بستانی، ج ۱۱، ص ۱۷.]. در همین دوران اوضاع سیاسی آسیای صغیر نیز بسیار آشفته گردیده بود. سقوط دولت‏دانشمندیه[ . سلسله‏ای از امرای ترکمان، که از ربع آخر قرن پنجم هـ . ق تا ۵۷۳ هـ در کاپادوکیای شمالی فرمانروایی کردند.مؤسس سلسله، امیر دانشمند، در هرج و مرجی که به دنبال مرگ سلیمان ابن قتلمش سلجوقی (۴۷۹ هـ ) در کاپادوکیه پدید آمد و چون منشأ وی معلوم نبود، سرگذشتش با افسانه آمیخته شد. وی در سال ۴۹۳ هـ . ق که ملطیه را در محاصره داشت، بوهمند اول را که برای رهایی شهر آمده بود اسیر کرد. پس از سه سال محاصره ملطیه را گرفت. در ۴۹۶ هـ . ق با بوهمند اتحادی بر ضد بیزانس و سلاجقه منعقد کرد و او را آزار نمود. اما سال بعد در گذشت و پسرش امیر غازی ابن دانشمند جانشین او شد. خلیفه مُسْترشد و سلطان سنجر او را به سبب پیروزیهایش بر مسیحیان (مخصوصاً بوهمند دوم و یوحنای دوم کومننوس) عنوان ملک دادند. ولی وقتی رسولان آنها به ملطیه رسیدند، امیر غازی در بستر مرگ بود و این عنوان در ۵۲۸ هـ . ق به پسر و جانشینش محمد دانشمند (فوت: ۵۳۶ هـ) اعطا شد. وی در قیصریهء درگذشت و پس از او در بین دانشمندیه بر سر جلب قدرت نفاق افتاد. دانشمندیه به دو شاخه که یکی در سیواس و دیگری در ملطیه حکومت داشت تقسیم شدند. سرانجام در سال ۵۷۳ هـ . ق سلجوقیان ملطیه را گرفتند و دستگاه حکومت دانشمندیه در هر دو ولایت برچیده شد. (دایرة المعارف فارسی).] موجب شده بود که دیگر حکمرانهای منطقه بر خاکشان چشم بدوزند.امپراتوری بیزانس نیز که از سوی ترکان به شدت احساس ناامنی می‏کرد، پیغام فرستاده ازممالک اروپایی کمک خواسته بود. این اوضاع آشفته در ممالک اسلامی، چشم انداز پیروزی‏را برای صلیبیها نیک جلوه می‏داد؛ اما واقعیت چیزی جز این را اثبات کرد. آلمانها که پیش‏تراز فرانسویهابه سوی شرق در حرکت بودند در عبور از قلمرو امپراتوری بیزانس چنان رفتارناپسند و وحشیانه‏ای از خود نشان دادند که امپراتور ناگزیر شد کسانی را با آنان همراه سازد،صفحۀ ۷۹بلکه بدون غارت و چپاول اموال مردم از خاکش عبور کنند؛ و همین امر به نوبهء خودموجب منازعهء میان نیروهای امپراتوری و نیروهای آلمانی گردید؛ نیروهایی که به مقصدنرسیده و در میان راه مستهلک شدند. اینان در یک نوبت گرفتار سیل گشتند و بیشتر اموالشان‏را از دست دادند و در نوبتی دیگر مورد حملهء چابک سواران ترک قرار گرفتند به طوری که‏«کُنراد» - پادشاه آلمان - نه دهم سربازانش را با همهء لشکرگاه و اسباب موجود در آن رااز کف دا[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۳۱۱.]. چون سپاه کُنراد با این وضعیت به نیقیه رسیدند در آنجا با سپاهیان فرانسوی پیوستند که‏آنها نیز دُچار بلا و بدبختی گشته بودند. به هر حال سپاهیان باقیمانده دو گروه حرکتشان را ازسر گرفتند تا به افسس رسیدند. در این هنگام کُنراد به قسطنطنیه بازگشت و منتظر پایان فصل‏زمستان ماند. سپس از راه دریا به فلسطین رفت. این در حالی بود که پادشاه فرانسه از راه‏خشکی به آنجا رسیده بود. آن دو و دیگر پیشوایان صلیبی در سوریه بر سر حملهء بر دمشق‏توافق کردند و شهر را در محاصره گرفتند ولی زاد و توشهء آنان پایان یافت و بدون گرفتن هیچ‏نتیجه‏ای دست از محاصره کشیدند کُنراد راه آلمان را در پیش گرفت. لویی تا سال بعد درسوریه ماند و پس از آن به سرزمین خود بازگشت. به این ترتیب حملهء این دو پادشاه به پایان‏رسید و در چشم مسلمانان، که پیشتر بیمناک قدرتشان بودند، خوار و بی‏مقدار گشتن[ . ر. ک. همان، ص ۳۲۲ - ۳۳۰.]. به این ترتیب جنگ دوم صلیبی که به منظور باز پس‏گیری رُها (اورفا) برپا شد به‏شکست انجامید و تلاش اروپائیان برای جلوگیری از نزدیک شدن جبههء شمال و جنوب‏اسلامی به یکدیگر ناکام ماند. در حالی که صلیبیها به شدت می‏کوشیدند تا از اتحّاد میان‏شام، قلمرو نورالدین زنگی[ . نور الدین محمود زنگی مکنی به ابولقاسم ملقب به ملک عادل [الملک العادل نور الدین محمودبن زنگی‏] (۵۱۱ -۵۶۹ هـ . ق) از امرای مشهور آل زنگی و مؤسس سلسلهء اتابکان شام؛ پسر عماد الدین زنگی، از جانب برادرش سیف الدین غازی اول حکومت حلب و حمص و حماة را یافت. چندی بعد دمشق و بعلبک را گرفت. به عمارت مساجد و مدارس در موصل و حلب و بعلبک و دمشق اهتمام کرد. چند نوبت با صلیبیها جنگید. مصر را به وسیلهء اسد الدین شیر کوه بگرفت. (دایرة المعارف فارسی).]، با مصر جلوگیری کنند، در این سرزمین حوادثی روی داصفحۀ ۸۰صلاح‏الدین ایوبی (۵۳۲ - ۵۸۹ هـ / ۱۱۳۸ - ۱۱۹۳) صلاح الدین یوسف بن ایوب ملقب به الملک الناصر، بنیانگذار سلسلهء ایوبی و قهرمان بزرگ‏جنگهای صلیبی است. او دوران کودکی و جوانی را همراه پدرش در خدمت نور الدین زنگی‏سپری کرد و در ۲۷ سالگی همراه عمویش، اسدالدین شیر کوه، به مصر عزیمت کرد. اما داستان عزیمت شیر کوه - که او را نیز باید یکی از قهرمانان جنگهای صلیبی به شمارآورد - از این قرار بود که منازعه میان دو تن از رجال سیاسی به نامهای ضرغام و شاور درمصر بر سر منصب وزارت فاطمیان، موجب گردید که ضرغام از صلیبیها و شاور از نورالدین‏کمک بگیرد. ضرغام جزیه‏ای یک ساله را به صلیبیها پیشنهاد داد، در حالی که پیشنهاد شاور به‏نور الدین پرداخت ۱۳ خراج مصر در مقابل این کمک بود. نور الدین از این پیشنهاد به طمع افتاد و اسدالدین شیر کوه را که در این هنگام ولایت‏حمص را به اقطاع[ . اقطاع یا قطیعه یا نان پاره، ملک یا زمینی را گویند که از جانب خلیفه یا سلطان به یکی از امرا به عنوان استغلال (بهره‏برداری از عواید) یا تملیک (مالکیت ارضی) واگذار شود (دایرة المعارف فارسی).] داشت به یاری او فرستاد. در این سفر شیر کوه برادر زادهء جوانش یعنی‏صلاح الدین ایوبی نیز وی را همراهی می‏کرد. سپاه نورالدین در ربیع سال ۵۵۹ هـ / ۱۱۶۴ م به بلبیس رسید و در آنجا با سپاه فاطمیان به‏فرماندهی ضرغام درگیر شد. جنگ با شکست و قتل ضرغام پایان یافت و پس از آن شاوربلافاصله عهده‏دار وزارت شد. اما وی از عهدی که با نورالدین کرده بود سرباز زد و از ورودشیر کوه به قاهره نیز جلوگیری کرد[ . فی التاریخ العباسی و الفاطمی، ص ۳۶۰.] پس از آن اسدالدین دو نوبت دیگر نیز به مصر لشکر کشید و در طی همین دوران زندگی‏را بدورد گفت. لشکرکشیهای اسدالدین به مصر حایز اهمیت بسیار است، زیرا در نهایت‏موجبات اتحاد مصر و شام و در نتیجه آزادی اورشلیم را فراهم آورد. به اعتقاد رانسیمان،شیرکوه نخستین کسی در جهان اسلام بود که به فراست دریافت برای آزادی فلسطین نخستصفحۀ ۸۱باید مصر را تسخیر کرد و تا پایان عمر نیز در این راه از پای ننشست. اما شخصیت وی بیشترزیر تأثیر نورالدین و صلاح الدین قرار گرفته است. او می‏نویسد: شیر کوه از پی این کامیابی دیر نپایید و در بیست و سوم مارس سال ۱۱۶۹ م از پرخوری‏درگذشت [ ! ] . نام این مرد در تاریخ تحت آوازهء خداوندش نور الدین و برادر زاده‏اش صلاح الدین‏قرار گرفته است؛ و حال آنکه در جمع تمام رهبران عالم اسلام فقط او بود که به فراست دریافت‏که به قصد بازپس گرفتن فلسطین نخستین قدم را باید در کار تسخیر مصر برداشت که موقع‏نظامی کم‏نظیر و منابع فراوان داشت و علی رغم تردیدهای نورالدین خود هرگز از پا ننشست تابدین آرزو تحقق بخشید. ثمرهء تلاشهای پی‏گیر او را برادر زاده‏اش، صلاح الدین، چید.چهره‏اش خوشایند نبود؛ قامتش کوتاه و تنومند و رخسارش سرخ فام و یکی از دیدگانش نابینابود. سیمای ناخوشایند وی معرف خوبی بود برای اصل و نسب گمنامش؛ با این همه سربازی‏بود نابغه و کمتر سرداری می‏توان جست که از محبّت بی دریغ سربازان خویش این همه‏برخوردار بوده باش[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۴۴۶ - ۴۴۷.]. در این دوران، یعنی دورهء لشکرکشیهای خاندان زنگی به مصر، یکی از رویدادهای‏تاریخی بسیار مهّم این سرزمین رقم خورد؛ و آن برچیده شدن خلافت فاطمیان از آن دیاربود. نور الدین زنگی - که خود طرفدار خلافت بنی عباس بود - از صلاح الدین خواست که به‏خلافت فاطمیان پایان دهد. اما وی که همهء اختیاراتش را از خلیفهء فاطمی داشت زیر بار این‏پیشنهاد نرفت و انجام خواستهء ولینعمت خویش را به تعویق می‏افکند. تا آنکه نور الدین وی‏را تهدید کرد که در صورت تعلّل بیشتر، خود به مصر خواهد آمد. صلاح الدین نیز ناگزیرپذیرفت و به آن اقدام تاریخی مبادرت ورزی[ . همان.]. انجام چنین کاری چندان آسان هم نبود، زیرا فاطمیان سالیانی دراز بر مصر حکومت‏داشتند و مردم طرفدار و هوا خواهشان بودند و امکان بروز شورش وجود داشت. از این روصلاح الدین چاره‏ای اندیشید و نخست در یکی از مساجد خواندن خطبه به نام خلیفهء عباسی‏را آزمود و چون این کار بی‏سر و صدا و آرام و بدون مخالفت هیچ کسی انجام شد، فرمان داصفحۀ ۸۲تا در هفتم محرم سال ۵۶۷ هـ (۱۱۷۱ م) بر همهء منبرهای قاهره به نام خلیفهء عباسی خطبه‏خوانده شود. به این ترتیب دولت فاطمی در کمال آرامش ساقط ش[ . فی التاریخ العباسی و الفاطمی؛ عبادی، احمد مختار، دار النهضة العربیه، بیروت لبنان، بی‏تا، ص ۳۶۴، نیز ر. ک. کامل ابن اثیر ذیل حوادث سال ۵۶۷. در اینجا یاد آور می‏شود که بر افتادن دولت فاطمی در مصر برای شیعیان یک شکست بزرگ بود؛ و به همین دلیل کینهء صلاح الدین را به دل دارند. (ر. ک. شیعه در مصر، وردانی، صالح، ترجمهء عبدالحسین بینش). اما به دور از تعصب مذهبی به دونکته زیر باید توجه کرد: الف: خلافت فاطمی پیر و فرتوت گشته و دستگاه خلافت آنان شاهد منازعهء وزیرانی بود که با توجه به ناتوانی خلفا، همهء امور را به دست داشتند. برای خلفا از حکومت چیزی جز نام باقی نمانده بود. به طوری که می‏توان گفت اگر صلاح الدین هم به مصر نیامده بود، نفوذ مسیحیان در کار وزارت و منازعه‏ای که بر سر این منصب در گرفته بود، به یقین نابودی و انقراضشان را در پی می‏آورد. (ر. ک. تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۴، ص ۳۲۰ - ۳۲۳؛ دایرة المعارف فارسی، مادهء «فاطمیان»). ب: سقوط خلافت فاطمی و اندکی پس از آن مرگ نور الدین زنگی، از چند گانگی مراکز قدرت و تصمیم‏گیری در جهان اسلام کاست؛ و میدان عمل به مردی داده شد که به خوبی توانست از شرایط پیش آمده بهره گیرد و بزرگ‏ترین پیروزی را بهرهء مسلمانان گرداند.]. پس از بر افتادن فاطمیان زمام امور مصر به دست صلاح الدین افتاد و در پی آن حکومت‏ایوبیان بنیاد نهاده شد. صلاح الدین که از نور الدین زنگی بیمناک بود سرزمین یمن را، به‏عنوان گریزگاه احتمالی، به وسیلهء برادرش، توران شاه، تصرف کرد و از آن پس مبارزه‏اش برضد صلیبیها رو به فزونی نهاد. میان طرفین درگیریهای فراوان روی داد؛ تا آنکه سرانجام‏صلاح‏الدین موفق شد پس از تصرف «حماة[ . شهری قدیمی در سوریهء فعلی بر کنار نهر العاصی که صلاح الدین در سال ۵۷۲ هـ آن را گرفت (ر.ک. دایرةالمعارف‏فارسی).] سرزمین شام را به تصرف خویش درآورد ودر نبرد سرنوشت ساز «حطین[ . دهکده‏ای در فلسطین، غرب دریاچهء طبریه، نزدیک اینجا صلاح الدین ایوبی بر صلیبیان پیروز شد و قدرت آنان رانابود کرد. (دایرة المعارف فارسی، مادهء «حطین»).] باز پس‏گیری بیت المقدس برای وی امکان‏پذیر شد. او پس‏از تصرف دژهای «طبریه»، «ناصره»، «سامره»، «صیدا»، «بیروت»، «بترون»، «عکا»، «رمله» و«حبره» به سوی «بیت المقدس[ . برای آشنایی با موقعیت شهرهای یاد شده، ر. ک. نقشه‏ای ضمیمه.] تاخت و در رجب ۵۸۳ / سپتامبر ۱۱۸۷ م در غرب آن شهراردو زد. صلیبیها تا پای جان در دفاع از شهر کوشیدند، اما قدرت آتش سنگین منجنیق‏های‏سپاهیان صلاح‏الدین در اواخر همان ماه آنان را وادار به تسلیم کر[ . دایرة المعارف الاسلامیه ص ۲۷۲ - ۲۷۳.]. تصمیم اوّلیه صلاح‏الدینصفحۀ ۸۳گرفتن انتقام بود. ولی تهدید صلیبیان شهر به ویران سازی اماکن مقدس و کشتن مسلمانان دربند، وی را از این تصمیم باز داشت و پذیرفت که مسیحیان در مقابل پرداخت سربها از شهربیرون روند. به‏دنبال آن افراد دارا و توانگر سربهای خویش را پرداختند و آزاد شدند. کسانی هم که‏توان این کار را نداشتند به عنوان بنده فروخته شدند. در این هنگام شماری ازتوانگران‏مسلمان و مسیحی دخالت کردند و شمار بسیاری از اسیران را خریدند و آزاد کردند. به جزشماری چند از افراد ناتوان و بیمار به کسی اجازهء اقامت در شهر داده نشد. مؤسسه‏های دینی‏مسیحیان در شهر ویران گردید. قبة الصخره و مسجدالاقصی مرمّت شد و به مناسبت‏بزرگداشت این واقعهء عظیم بیمارستانها و مدارس فراوان‏بنا گردید. حضور امیران ایوبی واقدام آنها به ساخت بناهای فراوان بر شکوه این روز افزود. همهء مسلمانان‏در آن روز شادمان‏بودند. به دنبال آن، شهرهای فلسطین که در دست مسیحیان بود یکی پس ازدیگری به تصرف‏صلاح الدین در آمد. تنها چیزی که در دست آنها باقی ماند انطاکیه، طرابلس و چند شهر و دژکوچک دیگر بو[ . همان؛ نیز ر.ک. تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص ۴۱۴؛ کامل‏ابن‏اثیر، ذیل حوادث سال ۵۸۳؛ سرگذشت فلسطین، زعتیر، اکرم، ترجمهء اکبر هاشمی رفسنجانی، بی تا، بی نا، بی جا، ص ۶۷ - ۶۸؛ تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۸- ۲۱۹.]. بد نیست که در اینجا سخن رانسیمان را نیز دربارهء رفتار مسلمانان درهنگام فتح قدس‏بیاوریم، که می‏نویسد: «مردان پیروز افرادی شریف و با مروّت بودند. درست در همانجا که‏در ۸۸ سال پیش فرنگان از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندارآسیب نرسید. به امر صلاح الدین سربازان خیابانهاودروازه‏ها را زیر نظر گرفتند و از هر گونه‏دست‏اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آورند... به زودی مردم به‏صورت دو رشتهء طولانی شهر را پشت سر نهادند. یک گروه آنها که یا به دست خود یا ازبرکت تلاشهای «بالیان»، فدیه‏شان داده شده بود و آزاد بودند؛ و یک گروه آنها که از عهدهءپرداخت فدیه بر نیامده و به اسارت می‏رفتند. حال اینان چنان رقت‏انگیز بود که العادل به‏پیشگاه برادر شتافت و درخواست تا به پاس خدمات وی هزاران تن از اسیران را بدو بخشد.صلاح‏الدین التماس برادر را بر آورد و او بی‏درنگ آزادشان کرد. بطریق (کشیش) هراکلیوسصفحۀ ۸۴که برای تظاهر به نیکوکاری وسیله‏ای این همه ارزان پیدا کرده بود، در خواست که تنی چند رانیز بدو بخشند. هفتصد تن دیگر به خاطر او و پانصد تن به احترام بالیان آزاد شدند. آنگاه‏صلاح الدین اعلام کرد که خود کلیهء بانوان و مردان سالخورده را خواهد بخشود. بانوانی که‏فدیه‏شان داده شده بود، با دیدگان گریان به پیشگاه شاه آمدند و گفتند که بی‏شوهر و برادر کجامی‏توانند رفت - چون همه یا کشته و یا اسیر شده بودند - صلاح‏الدین قول داد همهء شوهران‏اسیر را آزاد گذارد و از خزانهء خاص خویش به هر زن بیوه و کودک یتیم فراخور شأنی که‏داشت هدیه‏ای عطا کرد. مهربانی و شفقت این مرد درست نقطهء مقابل - نامردمیهایی بود که ازنخستین مجاهدان فاتح صلیب سر زد[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۵۴۵.]. همو در جای دیگر دربارهء شخصیت صلاح‏الدین می‏نویسد: «چه اینکه کامیابیهای او راپاسخ اجتناب‏ناپذیر جهان اسلام به هماوردجویی فرنگان تجاوزکار بدانیم و چه اینکه آن رازائیدهء دوراندیشی امیران بزرگی که قبل از او برخاستند و چه اینکه به حساب کشاکشها وخامکاریهای ابلهانهء فرنگان یاشخصیت بارز شخص وی بگذاریم، در این نکته جای هیچ‏شکی نیست که او توانست روح و قدرت خاوریان را به منصّهء ظهور رساند. در شاخهای‏حطین و بر دروازه‏های اورشلیم انتقام شکست مجاهدان از نخستین جنگاوران صلیب گرفته شد.صلاح‏الدین نشان داده بود که یک انسان شریف، تاج پیروزی را چگونه بر سر می‏گذارد»[ . همان، ص ۵۵۲ - ۵۵۳. شایان ذکر است که آوازهء جوانمردی صلاح الدین ایوبی در نزد اروپائیان ازوی شخصیتی ممتاز و قهرمان ساخته بود. در این باره داستانهایی نقل شده است که به افسانه شبیه‏تر است و اگر حقیقت داشته باشد، به حق بی مانند است. برای نمونه، نقل شده که«در جنگ سوم صلیبی سه پادشاه اروپایی یعنی ریچارد شیردل از انگلستان، فردریک ریش قرمز از آلمان و فلیپ اگوست از فرانسه عازم جنگ با مسلمانان گشتند. اما بر سر اینکه کدامشان فرمانده باشد میانشان اختلاف افتاد. پس از گفت و گوهای بسیار به این نتیجه رسیدند که برای تعیین فرمانده کل شخص صلاح الدین را داور قرار دهند. وی نیز این پیشنهاد را با روی باز پذیرفت و همراه چند تن از خاصّانش به اردوگاه صلیبیها رفت. وی پس از شنیدن اظهارات سه پادشاه عنوان کرد که باید هر کدامشان هنر و هوش خویش را بنمایاند. به این منظور ریچارد قطعه آهنی را با یک ضربت شمشیر به دو نیم کرد. فردریک میلهء آهنی را به دور بازوی خود پیچید و فیلیپ نیزه‏ای را تا نیمه در تیرک وسط چادر فرو کرد. صلاح الدین زور بازوی هر سه را مشابه دانست و پرسش اخلاقی مطرح کرد و پرسید که شهامت با چه چیز برازنده‏تر است؟ امپراتور فرانسه گفت: شهامت با شهرت برازنده است. فردریک گفت: شهامت با زور بازو برازنده است و ریچارد گفت: شهامت با جوانمردی برازنده است. پس از شنیدن سخنان سه پادشاه، صلاح الدین ریچارد را به فرماندهی کل برگزید و در حقیقت دلاوری را که برازندهء خودش بود به هماوردی انتخاب کرد. در این هنگام، گویا یکی از همراهان خود صلاح الدین خواستار هنرنمایی او شد و فرمانده کل نیروهای اسلام در برابر دیدگان اروپائیان دستمالی ابریشمین را به هوا پرتاب و آن را با شمشیر به دو نیم کرد». (ر. ک. دانشمندان و مشاهیر بزرگ جهان، صدری، مصطفی، انتشارات شقایق، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص ۱۱۳ - ۱۱۷؛ نقش قهرمان شرق در پیشگاه تاریخ، ایوبیان، عبید الله، کتابفروشی سعدی، تبریز، ۱۳۴۱، ص ۱۳۱ - ۱۳۸).]صفحۀ ۸۵جنگ سوم‏ از دست رفتن بیت المقدس برای صلیبیها بسیار گران تمام شد، ولی با وجود باقی ماندن‏شهرهایی مانند صور، انطاکیه و طرابلس در دست آنها، روزنهء امید برای پیشرویهای آینده‏همچنان به رویشان باز بود. ویلیام، اسقف اعظم صور، به اروپا رفت تا داستان از دست رفتن‏بیت المقدس را به اطلاع پادشاهان اروپایی رسانده از آنها تقاضای کمک کند. در پی آن،فردریک بارباروسا، امپراتور آلمان، پیش از همه عازم فلسطین گشت، اما در راه سپاهیان وی‏به دست ترکان غارت شدند و خود او نیز در رودخانه غرق شد. شخصیّت دومی که عازم‏فلسطین گشت ریچارد اوّل مشهوربه شیردل، پادشاه انگلستان، بود؛ که در واقع همهء حوادث‏جنگ سوم را ماجراهای مربوط به مبارزهء او با صلاح الدین ایّوبی تشکیل می‏دهد. ریچارد که‏بیم داشت فرانسویها در غیاب وی قلمروش را متصرف شوند، فیلیپ آگوست، پادشاه‏فرانسه، را نیز با خود همراه ساخت.اما پس از رسیدن به عکا وی بیمار گردید و به فرانسه بازگشت؛ و در نتیجه صلاح الدین ماند و ریچارد شیردل. سپاهیان مسیحی به فرماندهی‏ریچارد، بندر عکا را متصرف شدند و قرارشد که ساکنان شهر با پرداخت دویست هزار سکهءطلا و ۱۶۰۰ اسیر آنجا راترک کنند. به دلیل تعلّل مسلمانان در ترک شهر، ریچارد ۲۵۰۰ تن ازاسیران را از دم تیغ گذراند؛ و در مقابل صلاح الدین نیز فرمان داد تا از آن پس همهء اسیران‏مسیحی را به قتل رسانند. اما ریچارد، با مشاهدهء وخامت اوضاع و مسابقهء بیهودهء خون ریزی،به صلاح الدین پیشنهاد کرد که خواهرش را به همسری برادر صلاح الدین در آورد. به این ترتیب که‏مناطق زیر سلطهء مسیحیان و نیز بخشی از بیت المقدس کابین عروس گردد و درگیریها پایان یابد.صلاح الدین نیز این پیشنهاد مثبت را پذیرفت، ولی کلیسا زیر بار نظر ریچارد نرفت[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۴۵-۹۴.]صفحۀ ۸۶از آن پس چندین نوبت دیگر سپاهیان دو طرف در مقابل یکدیگر صف‏آرایی کردند، اماگویا صحنهء نبرد بیش از آنکه صحنهء نمایش قدرت نظامی طرفین باشد، صحنهء مقابلهء صفات‏والای اخلاقی ریچارد و صلاح‏الدین گشته بود. شجاعت ریچارد او را در نظر صلاح‏الدین‏بزرگ می‏نمود و از آن سوی عدالت، شکیبایی و میانه‏روی صلاح الدین نیز ریچارد راشکست داده بود. به هر حال در سال ۱۱۹۲ م میان طرفین پیمان صلحی امضا شد و ریچارد به‏انگلستان بازگشت و جنگ سوم نیز پایان یافت[ . همان.]جسارت به مکّهء مکرّمه و مدینهء منوّره‏ صلیبیها در همان دورانی که هنوز بیت المقدس را در تصرف داشتند، با سوء استفاده ازعزیمت صلاح الدین به نواحی شمالی، اقدام به کاری بسیار جسارت‏آمیز کردند؛ که البته‏کیفرش را نیز به زودی دیدند. آنان در حرکتی مذبوحانه به دو شهر مکّه و مدینه حمله کردندکه داستانش به قرار زیر است: رینالد شاتیونی... در پاییز سال ۱۱۸۲ م، همینکه از عزیمت صلاح الدین به شمال خبریافت، به عزم کاری برخاست که سالها بود سودای آن را به سر داشت و آن، به آب افکندن‏ناوگانی بود بر سینهء دریای احمر به قصد تاراج کاروانهایی که از طریق این دریا قصد مکّه‏داشتند. رینالد حتّی بی میل نبود که بر شهر مقدس مسلمین نیز حمله کند. مقارن آخر سال‏رینالد به سوی ایله، واقع در رأس خلیج عقبه، راند و زورقهایی را که از چوب درختان‏جنگلهای مآب ساخته و بر سینهء بحر المیّت آزمایش کرده بود، با خویشتن برد و این شهر راکه از سال ۱۱۷۰ م به بعد در چنگ مسلمین بود، فرو گرفت، ولی قلعهء شهر که بر جزیرهءفرعون در آن نزدیکی واقع بود و تاریخ نگاران فرنگی از آن به نام «ایل دوگری» یاد کرده‏اند ازپا ننشست. رینالد خود با دو سفینه برای محاصرهء قلعه باز ماند و مابقی به ناوبانی دزدان‏دریایی محلی بادبان برکشیدند و در حالی که بلاد ساحلی مسیر خویش را تاراج می‏کردند، درامتداد کرانهء افریقایی این دریا به حرکت درآمدند و چندان جلو رفتند تا به عیذاب، بندر بزرگ‏«نوبی» (نوبه) در مقابل مکّه رسیدند و در آنجا بر سفینه‏های تجاری سرشار از نعمتی که اصفحۀ ۸۷عدن و هندوستان آمده بود، دست یافتند و همه را به غنیمت گرفتند. گروهی نیز از آب‏برآمدند و یک کاروان عظیم بی دفاع را که از وادی نیل می‏آمد، غارت کردند. یغماگران ازعیذاب به ساحل عربستان رفتند و بعد از آتش افکندن در باراندازهای «الحوراء»و «ینبع»، -بنادر مدینه - تا الرابغ ، یکی از بنادر مکّه - ، نفوذ کردند و در نزدیکی آن، سفینه‏ای حامل زوّاررا که رهسپار جدّه بود، به قعر آب فرستادند. عالم اسلام تکان خورد. حتی امیران موصل و حلب که در برابر صلاح الدین دست دردامن فرنگان زده بودند، از دوستی با قومی که چنان بی پروا به حریم مقدسات دینی ایشان‏تجاوز کرده بود، ننگ می‏داشتند. ملک العادل، برادر صلاح الدین و حکمران وقت مصر، دردم به پا خاست و حسام الدین لؤلؤ، دریاسالارمصری، را با ناوگانی مملو از دریا نوردان‏مغربی شمال آفریقا مأمور تعقیب و گوشمالی غارتگران کرد. لؤلؤ، بعد از نجات دادن قلعهءجزیرهء فرعون و پس گرفتن ایله که چندی بود رینالد خود از آن رفته بود، سر در پی یغماگران‏نهاد و در حوالی «الحوراء» ایشان را دریافت و ناوگانشان را منهدم کرد و تقریبا همه شان رادربند کشید. تنی چند را به مکّه فرستاد تا سال بعد به هنگام زیارت، طی تشریفات خاص درقربانگاه منی به کیفرشان رسانند و مابقی را به قاهره برد که در آنجا همه شان را گردن زدند.صلاح الدین رسما قسم یاد کرد که این گستاخی رینالد را هرگز نبخشای[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۵۰۹ -۵۱۱(به نقل از ابوشامه، ص ۵ -۲۳۱؛ابن اثیر، ص ۶۵۸).]جنگ چهارم‏ این جنگ که در آغاز به هدف مصر تدارک دیده شده بود، بر اثر حوادثی پیچیده از هدف‏اصلی منحرف گشت. سرانجام نیروهای صلیبی با وعده‏های شاهزاده‏ای به نام آلکسی به‏قسطنطنیه آمدند و او را به قدرت رساندند. اما پس از آنکه وی از انجام تعهداتش سر باز زد،قسطنطنیه عروس شهرهای آن روزگار را، دستخوش تهاجم و تاراج ساختند و غنایم‏بسیاری فرا چنگ آوردند. صفحۀ ۸۸آلبر ماله دربارهء رفتار صلیبیها در قسطنطنیه چنین می‏نویسد: در تاراج قسطنطنیه، قشونِ صلیب مانند اقوام جاهله معامله کرد، مثلاً مرمرها را خردنمود و آثار مستظرفه را شکست تا سیم و زر و احجار کریمهء آن را ببرد. مجسمه‏های مفرغی‏را که شاهکار هنرنمایی قدیم بود ذوب کرد تا پول از آن سکّه کند. از آثار متبرکه و ظریفه‏ای‏که بعد از غارت ۱۲۰۴ م از قسطنطنیه آوردند، امروز هم درونیز و بعضی از بلاد مغرب دیده‏می‏شود. آنان طی این تهاجم در قسطنطنیه امپراتوری‏ای را تشکیل دادندکه تا نیم قرن بعدادامه یافت[ . همان، ص ۲۳۶.]جنگ پنجم‏ در سال ۱۲۱۳ م پاپ اینوکتیوس سوم مسیحیان را به جنگ پنجم صلیبی فراخواند. تبلیغات‏وی عزم فرنگیان را بر جنگ برانگیخت، در مجمع عمومی چهارم که به سال ۱۲۱۶ م درلاتیران تشکیل گردید ۱۷ حزیران (ژوئیه) ۱۲۱۷ م به عنوان تاریخ آغاز حرکت تعیین گردید.پاپ با ارتشی متشکل از سربازان مجاری، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی حرکت‏کرد. پادشاه مجارستان به نام اندرنوس دوم به همراه دوکهای اوستریا و باواریا خود را به‏فلسطین رساندند. آنان در یک نوبت با مسلمانان جنگیدند و پیروز شدند. پس از این موفقیت‏پادشاه مجارستان به سرزمین خود بازگشت و دیگران آهنگ فتح سرزمین مصر کردند. آنان‏در سال ۱۲۱۹ م دمیاط را به تصرف درآورده شمار بسیاری از اسیران را به قتل رساندند.مسلمانان که تاب مقاومت در برابر آنان را نداشتند با آنان دربارهء صلح مکاتبه کردند؛ وپذیرفتند که قدس و دیگر جاهایی را که در جنگ اول صلیبی به دست فرنگیها افتاده بود به‏آنان واگذار کنند و در مقابل، صلیبیها مصر را ترک بگویند. آنان نیز پذیرفتند ولی قاصد پاپ‏اجازهء بستن پیمان صلح را به آنان نداد و از آنان خواست که به سوی قاهره پیشروی کنند،فرنگیان چنین کردند. اما در جنگی که میان آنان و مسلمانان روی داد به سختی شکست‏خوردند و بیشترشان به اسارت درآمدند. کسانی که دمیاط را در اختیار داشتند حاضر شدندکه در مقابل آزادی اسیران شهر را ترک بگویند. صفحۀ ۸۹امپراتور آلمان، فردریک دوم، از جمله کسانی بود که برای این حمله صلیب برافراشته‏بود، ولی از حرکت طفره می‏رفت. پاپ بر رفتن وی پای فشرد و تهدید کرد که در صورت‏خودداری وی از حرکت او را تکفیر خواهد کرد. سرانجام فردریک در سال ۱۲۲۷ م عزم‏خویش را برای پیوستن به فرنگیان در فلسطین اعلام داشت. او سپاهی جرّار در اختیارداشت، اما پس از طی مقداری از راه بیماری در سپاه او پیچید. خود او نیز بیمار گشت و یاتمارض کرد و به کشورش بازگشت و سپاهش جز ۰۰۰/۴۰ نفر پراکنده شدند. این گروه که‏خود را به فلسطین رسانده بودند، پس از شنیدن خبر عقب نشینی وی همه بازگشتند. یاتریک‏(کشیش) اورشلیم موضوع را به پاپ گزارش داد و او فردریک را به شدت تکفیر کرد. پس ازآن وی در سال ۱۲۲۸ م با سپاهی گران آهنگ فلسطین کرد، اما پاپ صلیبیها را از اطاعت وی‏بازداشت. فردریک که در این شرایط توان جنگیدن را در خود نمی‏دید با سلطان مصر، ملک‏کامل ایوبی که در این هنگام در سوریه بود، دربارهء صلح مکاتبه کرد و با فرستادن هدایای‏فراوان به او وعده داد که بر ضد دشمنانش همپیمان شود. فردریک سرانجام توانست سلطان‏را وادار کند قدس و مناطق همجوار آن چون بیت‏لحم، ناصر، و چند جای دیگر را به اوواگذار نماید، اما سلطان کامل با او شرط کرد که کلیسای ساخته شده بر جایگاه معبد سلیمان به‏حال خود بماند و به عنوان مسجد جامع در دست مسلمانان قرار گیرد. مسلمانان در قدس ازخودشان قاضی داشته باشند که میان آنها داوری کند. دو پادشاه پیمان صلحی ده ساله را به‏امضا رساندند. فردریک وارد قدس شد و یک روز در آنجا ماند. ا مور شهر را تا جای ممکن‏سر و سامان داد و کلیسای قیامت را زیارت کرد. تاجی را که در قربانگاه کلیسا بود گرفت وبرسر نهاد و به عکا و از آنجا به اروپا بازگشت. به این ترتیب جنگ صلیبی پنجم پایان یافت[ . دایرة المعارف بستانی، ص ۲۰ - ۲۱؛ نیز ر.ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۱۶۰ - ۲۰۴ و الحرکة الصلیبیه، ج ۲، ص ۷۵۹ - ۷۷۷.]جنگ ششم (۶۲۶ - ۶۲۷ هـ / ۱۲۲۸ - ۱۲۲۹م) این جنگ به جای آنکه نظامی باشد بیشتر ماهیت سیاسی و دیپلماتیک داشت و البته برای‏صلیبیها موفقیتی زودگذر به همراه داشت[. ۱.EncyclopediaofIslam،"Crusades" ]. داستان از این قرار بود که سردار قشون صلیبیصفحۀ ۹۰امپراتور فردریک دوم[ . فردریک دوم، امپراتور مقدس روم (۱۱۹۴ - ۱۲۵۰)، امپراتوری مقدس روم (۱۲۲۰ - ۵۰)، شاه آلمان (۱۲۱۲-۲۰)،شاه سیسیل (۱۱۹۷ - ۱۲۵۰) و شاه اورشلیم (۱۲۲۹ - ۱۲۵۰). با آنکه پیش از امپراتور شدنش به پاپ هونوریوس سوم قول داده بود که در جنگ صلیبی شرکت کند، مدتها این کار را به تأخیر انداخت تا آنکه پاپ گرگوریوس نهم او را تکفیر کرد و وی عاقبت در ۱۲۲۸ م به راه افتاد ولی سفر او در واقع یک دیدار رسمی بود؛ دریافا پیمانی منعقد کرد که اورشلیم، ناصره و بیت لحم را به مسیحیان و مسجد عمر را به مسلمانان وامی‏گذاشت و در ۱۲۲۹ م به عنوان شاه اورشلیم تاجگذاری کرد. (دایرةالمعارف فارسی، مصاحب). در دورهء حضور وی در بیت المقدس شایع شده بود که وی برای فرود آمدن قریب الوقوع حضرت عیسی آن شهر را به تصرف در آورده است. طرفدارانش پیروزی وی را نشان تقدس و نزدیکی او به خداوند می‏دانستند؛ و پس از فوت او در سال ۱۲۵۰ م انتظار داشتند که او از قبر برخیزد و بار دیگر رهبری آنان را به دست گیرد (پیش گویی‏های آخر زمان، اسکینر، استفن، ترجمهء دکتر علی نظری نائینی، انتشارات المعی، چاپ اول، تهران، ص ۱۳۸).]، از سوی پاپ تکفیر گردید و او نیز برای رفع این تکفیر راه شرق رادر پیش گرفت. او به جای جنگیدن با مسلمانان با آنها وارد گفت و گو شد و با مهارت خودبیت المقدس را از سلطان مصر (ملک کامل ایوبی) باز پس گرفت و با او پیمان اتحاد بست. امااین سیاست موجب اعتراضهای فراوان گردید و بار دیگر جنگ در سرزمین قدس در گرفت.بلافاصله پس از مرگ کامل نیروهای فرانسوی عازم جنگ با مسلمانان گشتند و ملک صالح‏- جانشین کامل - چاره‏ای جز جنگیدن با آنها ندید. سرانجام در سال ۱۲۴۴ م بیت المقدس به‏دست مسلمانان افتاد و نزدیک به هفتصد سال (تا ۱۹۱۷ م) در دست آنان باقی مان[ . ر.ک. تاریخ قرون وسطی، ج‏۴، ص‏۲۳۶؛دایرةالمعارف فارسی، مقالهء جنگهای صلیبی؛ الموسوعة العسکریه، مؤسسة العربیه للدراسات والنشر، چاپ یکم، بیروت، ج‏۱، ص ۸۰۲.]جنگ هفتم (۶۵۲ - ۶۴۶ هـ / ۵۴ - ۱۲۴۸ م) پس از استیلای خوارزمشاهیان[ . خوارزمشاهیان یا خوارزمشاهیه - عنوان مشهور سلسله‏ای از سلاطین مسلمان خوارزم که از سال ۴۷۰ هـ تا حدود۶۲۸ هـ در مملکت خوارزم یا متعلقات آن حکومت کرده‏اند و در بعضی مواقع بر قسمت عمدهء بلاد خراسان و بعضی بلاد عراق و حتی آذربایجان نیز استیلا داشته‏اند. (دایرةالمعارف فارسی). دربارهء پیامد حمله خوارزمشاهیان به بیت المقدس، ر. ک. سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ویلتس، دوراکه، ترجمهء مسعود رجب‏نیا، انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۵۳، ص ۷۷ - ۷۸.] بر بیت المقدس به سال ۱۲۴۴ م، بار دیگر صلیبیها به‏انگیزش در آمدند و لویی نهم، پادشاه فرانسه در سال ۱۲۴۸ م آهنگ مصر کر[ . صلیبیها از زمان نور الدین زنگی و صلاح الدین ایوبی در صدد تصرف مصربر آمده بودند. زیراتصرف این دیاربه‏آنها امکان می‏داد تا در صورت حملهء آن دو فرماندهء بزرگ به بیت المقدس عقبهء نیروهایشان را مورد حمله قرار دهند. به همین منظور برای پشتیبانی از شورشهای مؤتمن الخلافه و عمارهء یمنی به مصر نیرو اعزام کردند و در سال ۵۶۵ هـ اسکندریه و در سال ۵۶۹ هـ دمیاط را مورد حمله قرار دادند؛ که در هر دو نوبت به دست صلاح الدین شکست خوردند. در سال ۶۱۵ هـ جنگ پنجم صلیبی به منظور تصرف مصر تدارک دیده شد، اما پس از سه سال جنگ صلیبیها شکست خورده و عقب نشستند و سی ماه بعد از آن لویی نهم جنگ هفتم را تدارک دید (مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۲، ص ۲۳ - ۲۸).]. او در وهلهصفحۀ ۹۱نخست موفق گردید دمیاط را بی هیچ مقاومتی به تصرف درآورد(۱۲۴۹ م). در این هنگام‏سلطان مسلمانان یعنی الملک الصالح نجم الدین ایوب بیماربود و در همان سال در المنصوره‏درگذشت و لویی پس از آگاهی بر این موضوع، به قصد وارد آوردن ضربهء نهایی بر مسلمانان‏عازم المنصوره گردید. در اینجا بود که ممالیک بحری[ . ممالیک: نام سلسله‏ای از فرمانروایان مصر (۶۵۰ تا ۹۲۲ هـ . ق، مطابق ۱۲۵۲ تا ۱۵۱۷ م) بدین توضیح که ممالیک‏جمع مملوک به معنای غلام است... سلاطین ممالیک مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا جزو قراولان مزدور الملک الصالح قرار داشتند... اولین ایشان شجرة الدر زوجهء الملک الصالح است... ایشان دو طبقه‏اند ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دو طبقه تا نیمهء اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند. افراد آن سلسله‏ها با وجود سلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره می‏کردند و شهر قاهره هنوز از دورهء سلطنت ایشان آثاری دارد که نمایندهء عشق و علاقهء سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست. ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگاور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چندین بار مغلوب نمودند. دورهء حکومت ممالیک بحری در سال ۷۹۲ هـ . ق به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال ۹۲۲ هـ . ق سلاطین عثمانی از میان برداشتند (لغتنامهء دهخدا به نقل از طبقات سلاطین اسلام، لین پول، ترجمهء عباس اقبال، ص ۷۰ تا ۷۵).] وارد کارزاری سرنوشت ساز گشتند.آنان اجازه دادند که لویی در المنصوره پیشروی کند و سپس در یک حملهء غافلگیرانه سپاهش‏را در هم شکستند و خودش را نیز به اسارت درآوردن[ . العصر الممالیکی فی مصر و الشام، عبد الفتاح عاشور، سعید، دارالنهضة العربیه، قاهره، ۱۹۷۶م، ص ۱۳-۷.]. پس از این حادثه دوران حضور مؤثّر ممالیک در صحنهء سیاست مصر آغاز گردید. آنان‏تورانشاه، آخرین پادشاه ایوبی، را به قتل رساندند و زمام امور را به شجر الد[ . شجر الدر (فوت: ۶۵۵ هـ )، سلطان مصر، و تنها زنی است که در دورهء اسلامی بر مصر فرمانروایی کرده است. وی‏همسر الملک الصالح ایوب بود و چون ایوب در منصوره در جنگ با لویی نهم فرانسه درگذشت (۶۴۷ هـ )، این زن مرگ او را پنهان نگاه داشت تا تورانشاه، پسر ایوب، از بین النهرین به مصر آمد. تورانشاه به دست ممالیک کشته شد و شجرالدر بر سلطنت نشست. اما امرای سوریه از به رسمیت شناختن وی امتناع کردند و خلیفه مستعصم جانب آنها را گرفت و عزالدین ایبک بر سلطنت انتخاب شد و شجرالدر را به زنی گرفت. (دایرة المعارف فارسی).] همسرالملکصفحۀ ۹۲الصالح نجم الدین ایوب سپردند. شجرالدرپس از رسیدن به قدرت با صلیبیانی که دمیاط رادر تصرف داشتند وارد گفت و گو گردید و طبق توافقی که به عمل آمد، لویی و همهء کسانی که‏از دوران «العادل» ایوبی به اسارت در آمده بودند، به ازای پرداخت هشتاد هزاردینار آزادگشتند و در مقابل، فرانسویها دمیاط را تخلیه کردند. لویی تعهّد کردکه هیچ گاه به سواحل‏اسلامی باز نگردد و مدت صلح ده سال تعیین گردی[ . مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۳، ص ۱۳۴-۱۳۶.]صلیبیها، مغولان و مسلمانان‏۱. دلایل تاریخی‏ آغاز جنگهای صلیبی در اصل به تلاش اروپائیها و ملتهای مسیحی به ویژه اسپانیائیها برای‏بازپس‏گیری سرزمینهای از دست رفته شان به دست اعراب در جنگهای موسوم به استراد stseuqnoceR باز می‏گردد. پس از تهی شدن سرزمین اندلس از دولتهای اسلامی قدرتمند وافتادن زمام امور آن سرزمین به دست ملوک الطوایف، روزگار نکبت مسلمانان فرا رسید ومسیحیان شمال اسپانیا که از دیر باز با مسلمانان در حال زد و خورد بوده و انتظار فرا رسیدن‏چنین روزی را می‏کشیدند، آغاز به پیشروی در قلمرو آنان کرده و شهرهای جنوبی را، که دردست حکمرانان پراکنده و ناتوان مسلمان بود، یکی پس از دیگری به تصرف در آوردند. در بحبوحهء همین جنگها، امپراتور روم شرقی، الکسیس کومنیستی، پیکی نزد پاپ اوربن‏دوم فرستاد و در مقابل تهاجم مرزی ترکان سلجوقی - موسوم به سلاجقهء روم - در خواست‏کمک کرد. در پی آن پاپ در سال ۱۰۹۵ م در اجتماعی مذهبی در کلرمون فرانسه، از ملل‏مسیحی خواست تا با تشکیل سپاهی گران از سراسر اروپا، سرزمینهای از دست رفته درشرق را بازپس بستانند، ترکان را از آسیای صغیر باز پس بنشانند و راه زیارت به اماکن مقدس‏را بگشایند و آنها را از چنگ مسلمانان آزاد گردانند؛ و به این ترتیب جنگ اول صلیبی آغازگردید. ۲. دینی‏ می‏دانیم که با لشکر کشی مسلمانان به قلمرو امپراتوری روم در روزگار خلیفهء دوم (سال ۱۷ هـ )سرزمینهای سوریه و فلسطین و از جمله بیت المقدس به دست مسلمانان افتاد. زیر تأثیرروحیه و رویه تساهل و تسامح اسلامی نسبت به اهل کتاب، خلفا و کارگزاران مسلمان‏همواره نسبت به زایران مسیحی که از سراسر اروپا عازم بیت المقدس می‏گشتند خوشرفتاصفحۀ ۶۱بودند. مسیحیان به ویژه در دوران خلفای بنی عباس در کمال آزادی و امنیت به سرزمین‏قدس آمد و شد می‏کردند و از کوثر معنویت مکانهای مقدس خود سیراب می‏گشتند. هارون‏الرشید که با شارلمانی، پادشاه فرانسه، روابط دوستانه داشت، برای اطمینان بخشیدن به‏زایران مسیحی، کلیدهای بیت المقدس را برای وی ارسال داشت؛ و زایران مسیحی تنها به‏ازای پرداخت مبلغی ناچیز، بدون هیچ مزاحمتی، به سرزمین قدس سفر می‏کردند. این‏وضعیت در دوران فاطمیها - که قدس را از بنی عباس گرفته بودند - نیز ادامه داشت، تنها درزمان خلیفه الحاکم فاطمی نسبت به زایران سخت‏گیری می‏شد؛ که آن نیز در دوران جانشینان‏وی بر طرف گردید و اوضاع بار دیگر رو به آرامش نها[ . ر. ک. تاریخ قرون وسطی، آلبرماله و ژول ایزاک، ترجمهء میرزاعبدالحسین هژیر، دنیای کتاب، بی تا، ج ۴، ص ۲۱۸؛ دایرة المعارف بستانی، پطرس بستانی، دارالمعرفه، بیروت، ص ۱۳: یک گزارش تاریخی حاکی است که شمار یکی از کاروانهای زیارتی به دوازده هزار تن می‏رسید(ر. ک. بیت المقدس، ص. ۴).]. پس از دستیابی ترکان سلجوقی بر آسیای صغیر و تصرف سرزمین فلسطین به وسیلهء آنان‏اوضاع دیگرگون شد. ترکها هم به قلمرو امپراتوری بیزانس دست اندازی می‏کردند و هم‏زایرانی را که از اروپا عازم بیت المقدس بودند مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند. در دوران‏حاکمیت آنان مسیر کاروانهای زیارتی نا امن گردید و دسته‏های زایر پیوسته در طول مسیرغارت می‏شدند. درآناتولی عبور کاروانهای زیارتی تنها با همراه داشتن نیروی مسلح‏امکان‏پذیر بود وراهزنان پیوسته در راه زایران کمین و آنان را غارت می‏کردند. کسانی هم که‏از موانع طول مسیر جان سالم به در می‏بردند، به وسیلهء حکمرانان محلی اموالشان گرفته می‏شد وبا دست تهی به اروپا باز می‏گشتند. ناگفته نماند که مسلمانانی هم که از سرزمینهای اسلامی به‏زیارت قدس می‏آمدند از این قاعده مستثنی نبودند و اغلب به همین سرنوشت دچار می‏گشتن[ . ر.ک. دایرة المعارف بستانی، ص ۱۴؛تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، استیون، ترجمهء منوچهر کاشف، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۱، ج‏۱، ص‏۱۰۰- ۱۰۶.]. دشواری کار زیارت به جایی رسیده بود که رفتن به بیت المقدس از سوی اربابان کلیسا به‏عنوان کفارهء گناه گناهکاران تلقی می‏گردید؛ و چون در آن روزگار از این قبیل افراد در اروپابسیار بودند، شور و شوق به زیارت در میان عامهء مردم رو به فزونی نهاد. چنان که گوستاو -لوبون در این باره می‏نویسد: صفحۀ ۶۲زیارت بیت المقدس تا این درجه سخت و خطرناک شده بود که کشیشان آن را کفارهءگناهان گناهکاران مسیحی قرار داده بودند. واقعا در آن زمان اشخاص گناهکاری که‏مرتکب معاصی کبیره شده باشند زیاد یافت می‏شد. این بود که به واسطهء خوف و شدت‏هراسی که از عذاب جهنم و محشور شدن با شیاطین داشتند، بر عدهء زائرین بسیار افزوده‏شده بود. به استثنای چند نفر اشخاص راسخ العقیده، اکثر زائران بیت المقدس از جملهءمردم شریر و فاسدی بودند که فطرتاًاز هیچ گونه شرارت و جنایتی روی گردان نبودند ومحض خوف و وحشت از سوختن در آتش جهنم این مسافت دور و دراز را طی‏می‏کردن[ . تمدن اسلام و عرب، ص‏۴۰۲- ۴۰۳.]۳. اقتصادی‏ در آستانهء جنگهای صلیبی، نظام اجتماعی حاکم بر کشورهای اروپایی ارباب و رعیتی‏بود.رفتار ستمگرانهء اربابان نسبت به رعایا و تضییع حقوقشان به هر صورت ممکن، رعیت‏فلاکت زده را که اخبار مربوط به رفاه و رونق اقتصادی سرزمینهای اسلامی و شرقی را اززبان زائران بیت المقدس شنیده بودند، به انگیزش در آورد تا در جست و جوی زندگانی بهتردر زمرهء سپاه صلیب در آیند، باشد که به نوایی برسند و زندگانی شان رونقی بگیرد. آلبرماله‏در این باره می‏نویسد: «بسیاری به ارض قدس نرفتند جز به همان نظر که امروز مهاجرین آلمان، ایتالیا وانگلیس به اتازونی، برزیل و آرژانتین می‏روند تا ملکی به دست آورند و به راحت گذران‏کنند. این وضع در دورهء جنگهای صلیب پیش آمده بود. چنان که سرکردگان راه می‏افتادند تصفحۀ ۶۳امارتی تسخیر کنند و رعایا به این امید می‏رفتند تا قطعه خاکی تحصیل کرده به آزادی روزگاربگذرانند.[ . تاریخ قرون وسطی، ج‏۴، ص ۲۱۹ - ۲۲۰.] رانسیمان عشق به ماجراجویی را نیز در این حرکت دخیل می‏داند و می‏نویسد: «عشق عمیقی به ماجراجویی وجود داشت. این گونه وظیفهء دینی که با نوید تحصیل آب وخاکی در مناطق جنوب همراه بود، فرصتی بسیار مناسب و مغتنم می‏نمود. کلیسا حق داشت‏از گسترش این جنبش خوشنود باشد، مگر نمی‏شد آن را در مرزهای خاوری عیسویان نیز به‏کار انداخت.[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۲۲.]۴. استعماری‏ از دیگرانگیزه‏هایی که مورخان به ویژه با توجه به پیامدهای این جنگها در سرزمینهای‏اسلامی، بر شمرده‏اند، انگیزه‏های استعماری است؛ به این معنا که جنگهای صلیبی گرچه‏ظاهری دینی داشتند، اما در حقیقت دنیوی بودند و در صدد بودند تا قلمرو امپراتوری روم‏شرقی و نیز سرزمینهای اسلامی را به مستعمره هایی اروپایی تبدیل کنند. دکتر نسیم یوسف‏در این باره چنین نوشته است: «اگر بگوییم که جنگهای صلیبی زیر پوشش و نام دین، برای تحقق هدفهای توسعه طلبانهءدراز مدت چه در جهان عرب و چه در امپراتوری وقت روم شرقی برپا شد، سخنی دور ازواقعیت نگفته‏ایم. در حقیقت عامل دین این حرکت را تغذیه می‏نمود و سوخت لازم را برای‏پیشبرد آن فراهم می‏کرد . یکی از هدفهای این جنگها دست یازیدن به قلمرو گستردهء امپراتوری روم بود که ترکان‏سلجوقی و دیگر همسایگان بر بخشهای آن یکی پس از دیگری استیلا می‏یافتند. هیچ بعیدنیست که قصد پاپها و غرب کاتولیک، هنگام دعوت به حمل صلیب این بوده باشد که باضمیمه ساختن قلمرو امپراتوری روم و دستیابی به پایتخت آن یعنی قسطنطنیه و دادن رنگ‏لاتینی به آن و تحمیل مذهب کاتولیک یعنی مذهب روم غربی به آن، اندیشهء احیای دوبارهءامپراتوری مقدس را در سر می‏پروراندند - چنان که رویدادهای سالهای بعد آن را تأیید می‏کند. صفحۀ ۶۴لیکن هدف اصلی این جنگها رسیدن به هدفهای استعماری در جهان عربی [ اسلامی‏ ] بودکه می‏خواستند وحدتش را از میان ببرند و قدرتش را در هم بشکنند؛ و با این روش نفوذ وبقای استعمار را در منطقه تضمین کنند.[ . مکتبة الحروب الصلیبیه، نسیم یوسف، جوزف، دارالنهضة العربیه، بیروت، ۱۹۸۱، ج ۱، ص‏۱۰۲-۱۰۳.]۱. پس از مرگ هولاکو هولاکو خان مغول در سال ۱۲۶۵م در گذشت، ولی نا آرامی میان مغولان و ممالیک همچنان‏ادامه یافت. زیرا «اباقا» پسر هولاکو - که مسیحی نسطوری بود - با دختر امپراتور بیزانس،«ابالیولوجس»، ازدواج کرد و در صدد بر آمد تا روابطش را با نیروهای مسیحی در شرق و غرب‏مستحکم سازد و انتقام عین جالوت را در مصر و شام از مسلمانان بگیرد. اما اوضاع داخلی ایران‏اجازهء چنین کاری را به وی نمی‏داد و او ناگزیر در سال ۱۲۶۵ م با فرستادن هدایایی نزد بیبرس‏خواستار مصالحه با او گردید، ولی بیبرس نپذیرفت. بار دیگر اباقا در سال ۱۲۶۸ م با فرستادن‏پیکی، ضمن تهدید بیبرس خواهان صلح با وی گردید، ولی او تهدیدها را به هیچ گرفت وگفت که او را تا باز پس گرفتن همهء سرزمینهای متعلق به خلیفهء عباسی، دنبال خواهد کر[ همان ص ۴۴ ]. در سال ۱۲۶۹م بار دیگر مغولان آهنگ سرزمین شام کردند. آنان برای حمله‏ای مشترک برضد مسلمانان با صلیبیها همدست شدند. این بار نیز بیبرس به مقابله با آنان شتافت و مغولان‏را ناگزیر به عقب نشینی کرد. اباقا دست از تهاجم بر نداشت و در سال ۱۲۷۱م به شام حمله‏کرد که شکست خورد و بازگشت. در این نوبت صلیبیها به نفع هم‏پیمانهای معنوی خویش‏وارد میدان شدند، ولی مسلمانان آنان را باز پس نشاندند. اباقا که از شکست بیبرس نومیدگردیده بود، با فرستادن پیکی خواستار دوستی وی گردید و همزمان در سال ۱۲۷۲ م در حدودشام دست به اقدامهای نظامی زد. این بود که بیبرس پیشنهاد او را نپذیرفت. به ویژه آنکه اباقااز وی خواسته بود که خود یا یکی از برادرانش نزد او برود. در پی آن مغولان بار دیگر به‏قلمرو بیبرس حمله کردند، ولی پس از دادن تلفات بسیار سنگین راه گریز در پیش گرفتن[ همان ص ۴۵ ]۲. تداوم ناکامیها پس از در گذشت بیبرس به سال ۱۲۷۷ م مغولان بار دیگر سرزمین شام را مورد حمله قرار دادند.اما جانشین بیبرس یعنی «محمد بن قلاوون» نشان داد که در پایمردی از بیبرس چیزی کم ندارد. اوموفق گردید در سال ۱۲۸۱م سپاه اباقا را در هم بشکند و به دنبال آن اباقا در سال ۱۲۸۲ م مر[ همان ص ۵۱ ]. صفحۀ ۹۷با مرگ اباقا روابط میان مغولان و ممالیک دستخوش دگرگونی شد. چرا که جانشین «اباقا»یعنی «احمد تکودار» پیش از رسیدن به قدرت، مسلمان شده بود. او طی نامه‏ای به قلاوون‏تمایل خود را برای صلح و ایجاد وحدت کلمه میان مسلمانان ابراز داشت و خواستار اتّحادمغولان و ممالیک گردید؛ که از سوی اینان نیز مورد پذیرش قرار گرفت. اما تکودار پس از آن‏زمان درازی نپایید و اسلام وی موجب خشم مغولان و در نهایت قتل وی گردی[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۴۷۴.]. پس از او برادرش «ارغون» در سال ۱۲۸۴ م روی کارآمد و بار دیگر سیاست دشمنی بامسلمانان از سر گرفته شد. پس از ارغون حکومت به فرزندش «غازان» رسید که با وجود گرویدن‏به اسلام و مخالفت با مسیحیان و بودائیان، با ممالیک سر ستیز گذاشت و در سال ۱۲۹۹ م سرزمین‏شام را مورد تهاجم قرار داد. در این حمله سپاهیان قلاوون شکست خوردند و نیروهای غازان‏خود را به بیت المقدس رساندند. اما پذیرش چنین وضعیتی برای قلاوون و ممالیک آسان نبود و درتدارک ضد حمله بر آمدند. آنان در سال ۱۳۰۲ م سپاه غازان را مورد حمله قرار داده در «مرج الصفر»به سختی شکست دادند. این شکست چنان تلخ و ناگوار بود که غازان از شدت اندوه مر[ . العصر الممالیکی فی المصر و الشام ص ۵۱. آری شکست فرجام همهء تجاوزهاست. حرکتهای تجاوزگرانه دایمی نیستند و سرانجام روزی متوقف می‏گردند. چنین بود تهاجم مغولان که پس از در نوردیدن سرزمینهای پهناور در آسیا و اروپا، سرانجام به دست مملوکان مصر متوقف شدند و چنین خواهد بود سرنوشت اروپائیانی که امروزه از آن سوی دنیا آمده و سرزمینهای اسلامی را مورد تهاجم قرار داده‏اند.]۳. واپسین تلاشها پس از سقوط بندر - شهر عک[. این شهر و دریابندر در سال ۴۹۷ هـ / ۱۱۰۴ م به تصرف بالدوین یکم - از پادشاهان صلیبی - درآمد و نقطهء مرکزی‏متصرفات مسیحیان در فلسطین گردید. در ۵۸۳ هـ (۱۱۸۷ م) شهر تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید، ولی چون عکا برای مسیحیان اهمیت حیاتی داشت، آن را محاصره کردند. پس از دو سال محاصره، سرانجام در سال ۱۱۹۱ م با آمدن فیلیپ دوم از فرانسه و ریچارد شیردل، به تصرف مسیحیان درآمد از ۶۲۶ هـ (۱۲۲۹ م) به بعد عکا مرکز اصلی قدرت مسیحیان در فلسطین بود و پس از آنکه شهسواران مهمان نواز کلیسایی در آنجا بنا کردند، به نام سن ژان - د / آکر موسوم شد. در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م سلطان ملک اشرف - از پادشاهان ممالیک - آن را فتح کرد و بر استیلای مسیحیان بر فلسطین پایان داد. (دایرة المعارف فارسی).] در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م دولت صلیبی در سرزمین شام‏فروپاشید و این امر به مفهوم برباد رفتن زحمات و تحمل سختیهای دویست سالهء ملتها [. این شهر و دریابندر در سال ۴۹۷ هـ / ۱۱۰۴ م به تصرف بالدوین یکم - از پادشاهان صلیبی - درآمد و نقطهء مرکزی‏متصرفات مسیحیان در فلسطین گردید. در ۵۸۳ هـ (۱۱۸۷ م) شهر تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید، ولی چون عکا برای مسیحیان اهمیت حیاتی داشت، آن را محاصره کردند. پس از دو سال محاصره، سرانجام در سال ۱۱۹۱ م با آمدن فیلیپ دوم از فرانسه و ریچارد شیردل، به تصرف مسیحیان درآمد از ۶۲۶ هـ (۱۲۲۹ م) به بعد عکا مرکز اصلی قدرت مسیحیان در فلسطین بود و پس از آنکه شهسواران مهمان نواز کلیسایی در آنجا بنا کردند، به نام سن ژان - د / آکر موسوم شد. در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م سلطان ملک اشرف - از پادشاهان ممالیک - آن را فتح کرد و بر استیلای مسیحیان بر فلسطین پایان داد. (دایرة المعارف فارسی).]صفحۀ ۹۸دولتهای اروپایی و ناکامی مسیحیان برای تصرف اورشلیم بود. این فرجام ناخوشایند به دلیل‏رفتارهای ناپسند مهاجمان اروپایی گریزناپذیر بود؛ و البته که آب رفته را دیگر نمی‏شد به‏جوی باز گردانید.هیچ گونه اقدامی بنیادین در این زمینه صورت نگرفت و چند مورد تلاشی‏که انجام شد در پایان به شکست و نومیدی انجامید. به گفتهء رانسیمان «مرگ دولت صلیبی‏خبری بود غم‏انگیز، اما واکنشی را که باید برنینگیخت[ . جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۸.]. دربارهء اینکه چرا آن شور و شوق التهاب دویست ساله فروکش کرد، به طور عمده مواردزیر را می‏توان مورد اشاره قرار داد: ۱. پادشاهان اروپایی، با وجود علاقه‏مندی به مسألهء اورشلیم، درگیر مسائل و مشکلات‏داخلی کشورهای خود گشته بودند. ۲. فرقه‏های نظامی صلیبی وظیفهء مقدس جانبازی در راه ارض قدس را از یاد برده و به‏زمینداری و سیاست بازی روی آورده بودند. ۳. قدرت معنوی پاپ رو به کاستی نهاده بود و امیدی به موفقیت جهاد در سرزمینهای‏شرقی نمی‏رفت. ۴. روابط دوستانهء مغولان و صلیبیها رو به سردی گراییده بود. ۵. سوداگران اروپایی منافع تجاری خویش را بر مصالح دینی ترجیح می‏دادند و بیشتر ازطرحهای صلح طرفداری می‏کردن[ . همان، ص ۵۱۱ - ۵۱۲.]. با وجود این کسانی در میان قشر تحصیل کرده و سرد و گرم دنیا چشیدهء مسیحیت دیده‏می‏شدند که همچنان سودای باز گرداندن سرزمین قدس را در سر می‏پروراندند و در راستای‏آن تلاش می‏کردند و نقشه می‏کشیدند.این دسته از افراد بر این باور بودند که شکست‏نیروهای صلیبی نه به خاطر فقدان نیروی مادی و انگیزه‏های معنوی، بلکه به دلیل کاستیهای‏طرحهای جنگی و نیز فراهم نبودن زمینه‏های لازم برای انجام عملیات نظامی بوده است. به‏تعبیری دیگر پادشاهان اروپایی استراتژی ویژه‏ای نداشتند. این بود که به طرز اعلام شده صفحۀ ۹۹اعلام نشده فعالیتهای گذشته مورد نقد قرار گرفت و پیشنهادهای گوناگونی برای ادامهء مبارزه‏با مردمان باختر زمین ارائه گردید که فهرست و خلاصهء آنهابه قرار ذیل است: ۱. در سال ۱۲۹۱ م کشیشی از فرقهء فرانسیسکن به نام «فیدنزیوی پادوائی» کتابی نوشت باعنوان «کتابی در باز پس گرفتن ارض قدس»؛ و ضمن ارائهء تاریخی محققانه از ارض قدس،نوع لشکری را که می‏باید برای باز پس گرفتن آن قیام کند توصیف کرد و مسیرهایی را که این‏لشکر باید می‏پیمود شرح داد. ۲. در سال ۱۲۹۲م مردی به نام «تادیوس» در کتابی شرح سقوط عکا را منتشر کرد. قصدوی بیشتر این بود که مردم مغرب زمین را برای باز پس‏گیری سرزمین قدس بر سر غیرت آورد. ۳. شخصی به نام «ریموند لیل» که در سرزمینهای اسلامی بسیار گشته بود و زبان عربی راخوب می‏دانست به سال ۱۳۰۵ م در کتابی زیر عنوان « پایان نامه»ضمن توضیح عقاید خودش‏برنامه‏ای انجام‏پذیر پیشنهاد کرد، مشتمل بر موارد ذیل: الف. خطیبان دانا، عیسویان بدعت گذار و مسلمانان را به مسیحیت جذب کنند. ب. در رأس سپاه شاهی جنگجو قرار گیرد و فرقه‏های نظامی زیر فرمان او در آیند. ج. در گام نخست باید مسیحیان مسلمانان را از اسپانیا برانند و از آنجا پا به آفریقا گذاشته‏وارد مصر گردند. د. دو جزیرهء مالت و رودس به منظور ایجاد پایگاه برای لشکرکشیهای دریایی به تصرف درآید. هـ . قسطنطنیه به وسیلهء اروپائیان تصرف گردد. ۴. یک حقوقدان انگلیسی به نام «پطر دوبوا»، از پادشاهان اروپا خواسته بود که زیر فرمان‏فیلیپ، پادشاه فرانسه، درآیند و ضمن نشان دادن مسیری ویژه برای حرکت لشکر، راههای‏تأمین هزینه‏های آن را نشان داده بود. ۵. هتوم یا هتون کونکوسی، شاهزادهء ارمنی در کتاب خویش زیر عنوان «گلچینی ازتواریخ مشرق» در سال ۱۳۰۷م، ضمن شرحی مختصر از تاریخ مدیترانهء شرقی و بحثی دقیق‏از احوال امپراتوری هتوم (حاتم)، از لشکرکشی دریایی دو جانبه طرفداری کرد. وی‏می‏گفت که باید در قبرس و ارمنستان پایگاه ساخت و همکاری ارامنه و یاری صمیمانهءمغولان را جلب کرد. صفحۀ ۱۰۰۶. مرد سیاسی درگاه پاپ دهم، یعنی « ویلیام آدم»، که در مشرق زمین سفرها کرده و تاهندوستان رفته بود، پیشنهاد داد که مسیحیان باید ناوگانی در اقیانوس هند نگاه دارند وتجارت دریایی مصر را قطع کنند؛ و بار دیگر قسطنطنیه را نیز به تصرف در آورند. ۷. « ویلیام دوران»، اسقف «ماند»، در سال ۱۳۱۲م با نوشتن رساله‏ای برای پاپ،لشکرکشی را توصیه کرد. ۸. پیشوایان دو فرقهء میهمان نوازان و سواران معبد نیز پیشنهاد دادند که باید پهنهء مدیترانه‏از وجود مسلمانان پاک گرد[ . جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۷ - ۵۱۷.]. با توجه به شرایط حاکم بر آن دوره عملی شدن پیشنهادهای یاد شده چندان آسان نبود. امابرخی از این پیشنهادها به عنوان حاصل تجربهء گذشتگان، نزد آیندگان به یادگار ماند و دربرخورد با مسلمانان و مسألهء شرق مورد استفاده قرار گرفت. باری چند حمله نیز صورت گرفت که یکی از آنهابه فرماندهی پطر یکم، پادشاه قبرس، به‏اسکندریه بود. از آنجا که حاکم اسکندریه به سفر حج رفته بود و نیروهای حاضر در شهر نیزتکافوی مقابله با انبوه نیروهای صلیبی را نمی‏داد، شهر سقوط کرد و خاطرهء غمناک سقوطاورشلیم بار دیگر تکرار گردید. رانسیمان رفتار صلیبیها را در این حمله چنین ارزیابی کرده است: این پیروزی با یک وحشی‏گری بی‏نظیر جشن گرفته شد. دو قرن و نیم جهاد، صلیبیان رانکته‏ای از مردمی نیاموخته بود. کشتار اهالی اسکندریه را فقط با کشتار اورشلیم در سال‏۱۰۹۹ م و قتل عام قسطنطنیه در سال ۱۲۰۴ م می‏توان برابر شمرد. در انطاکیه و عکا، هرگز ازمسلمین این همه خون آشامی سر نزد. اسکندریه ثروتی بیکران داشت و مشاهدهء آن همه‏غنیمت بی حساب عقل از کلهء مهاجمان ربود. هیچ کس به جان امان نیافت و عیسویان بومی ویهودیان، پا به پای مسلمین در غلتیدند. حتی بازرگانان اروپایی مقیم شهر کارخانه‏ها وانبارهای خویش را طعمهء تاراج بی دریغ دیدند. از مقابر و مساجد همه هتک احترام شد وزیور آلات آنها به یغما رفت یا آنکه نابود گشت. کلیساها نیز از تعرض مصون نماند؛ اگر چه‏یکی از بانوان بیباک ولی مفلوج قبطی، با فداکردن سرمایه شخصی توانست بخشی اصفحۀ ۱۰۱گنجینه‏های فرقهء خویش را نجات دهد، خانه‏ها همه تاراج شد و هر خانه خدائی که اموال‏خویش را بی درنگ و به طور یکجا تسلیم نکرد، به اتفاق همهء کسان خویش در دم به قتل‏رسید. در حدود پنج هزار تن زندانی مسلمانان و یهود و عیسوی را بردند تا به غلامی‏بفروشند. رشته‏ای دراز از اسب و الاغ و اشتر اموال غارت شده را به کشتیها می‏برد، و چون‏حمل آنهاپایان یافت، چهار پایان نیز، چون صاحبان خود، به خون کشیده شدند. فساد اجسادحیوان و انسان سرتاسر شهر را از بوی گند آکنده بو[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۲۹.]. چیرگی صلیبها بر اسکندریه و قتل وغارت در این شهر به ظاهر یک پیروزی نظامی به شمار می‏آمد و به دلایل گوناگون از جمله‏دلایل تجاری شور و شوقی را برای ادامهء جنگ بر نینگیخت. بسته شدن اسکندریه، به مثابهءیک بندر مهم تجاری، موجب نگرانی و نارضای بازرگانان غربی شد و بهای ادویه و ابریشم‏شرقی که غربیان با آن خو گرفته بودند فزونی یافت. غارت اسکندریه کینه‏ای که مدت نیم‏قرن میان مسیحیان و مسلمانان فرو خفته بود بیدار کرد. مسیحیان در قلمرو مصر مورد آزار واذیت قرار گرفتند و مدت سه سال درهای آرامگاه قدس برویشان بسته ش[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۳۲.]. پس از آن به جز چند موفقیت زود گذر و چند حملهء بی‏حاصل که به وسیلهء اروپائیان انجام‏شد، اقدام جدی و چشمگیر دیگری صورت نگرفت، و قدرت یافتن ترکان عثمانی درآناطولی، استراتژی نظامی اروپائیان را به طور کامل تغییر داد. آنان از این پس ناگزیر بودند که‏برای رسیدن به قدس از سد نیرومند ترکان متعصب و پیکار جو عبور کنند. ترکانی که بالکان‏را در نوردیدند و قسطنطنیه را در معرض خطر قرار داده بودند[ . ر. ک. همان.]۱۰2صفحۀ



جنگهای صلیبی در دوران عثمانی‏ پیشروی در بالکان و عکس‏العمل صلیبیهانبرد نیکوپولیس‏ پیروزی عثمانیها در قلمرو امپراتوری بیزانس و اروپای جنوب شرقی، مسیحیان ساکن‏اروپای غربی را به خشم آورد؛ و پاپ بونیفا سوس نهم برای برپایی جنگ جدید صلیبی، دصفحۀ ۱۰۵فرانسه و سرزمینهای دامنهء آلپ و جنوب آلمان به تبلیغات پرداخت. در بهار سال ۱۳۹۶ م‏پادشاه مجارستان سپاهی نیرومند از مسیحیان اروپای غربی گرد آورد و برای جنگ باعثمانیها آماده شد. اما به دلیل نداشتن انگیزهء قوی دینی این سپاه از هم پاشید و«بایزید»،سلطان عثمانی، موفق شد آنان را در «نیکوپولیس» به سختی شکست دهد. آنگاه بایزیدحاکمان شبه جزیرهء لاتینی «موره» را که با صلیبیها هم پیمان شده بودند به سختی گوشمال دادو سرزمینهایشان را ویران ساخت[ . تاریخ الشعوب الاسلامیه، بروکلمان، کارل، تعریب، نبیه امین فارس و منیر البعلبکی، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ یازدهم، ۱۹۸۸، ص ۴۱۹ - ۴۲۰. نیز ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، شاد، استانفوردجی، ترجمهء محمود رمضان زاده، آستان قدس، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۷۱ - ۷۹.]جنگ صلیبی وارنا پس از آنکه مراد عثمانی در صدد بسط قدرت خویش در شمال «بالکان» برآمد، نیروهای‏مجارستانی به مقابلهء وی برخاستند. در این وهله ترکهای عثمانی به سختی شکست خوردندو بار دیگر آتش جنگهای صلیبی بر افروخته شد. بر اثر تبلیغات پاپ اوژن چهارم، مسیحیان‏در مجارستان، لهستان، آلمان و فرانسه با شور و اشتیاق فراوان از این جنگ حمایت کردند.در تموز - مرداد - سال ۱۴۴۳ م سپاه صلیبی شهر «بوده» را به عزم جنگ با عثمانیها ترک گفتندکه به پیروزی آنها و بسته شدن پیمان صلح منتهی گردید. اما این پیمان به وسیلهء مجارهاشکسته شد و جنگ بار دیگر در گرفت که به پیروزی ترکان عثمانی انجامی[ . تاریخ الشعوب السلامیه، ص ۴۲۸ - ۴۲۹؛ نیز ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ص ۱۰۱.]. جزئیات بیشتر این واقعه در کتاب تاریخ ترکیه چنین آمده است: «در نتیجهء انجمن مذهبی‏فلورانس در ۱۴۳۹ م (۸۴۳ هـ ) که مردم را به اتحاد کلیسای شرق و غرب امیدوار کرده بود،پاپ اوژن چهارم اندیشهء جنگ صلیبی تازه‏ای کرده بود که می‏بایست ترکان را به آسیا باز پس‏نشاند، یا لااقل قسطنطنیه را که بیش از پیش در تهدید بود از خطر برهاند.» «سپاه فراوانی مرکب از مجارها و لهستانیها و آلمانها و والاکها به وسیلهء ولادیسلاو،پادشاه مجارستان و لهستان، گرد آمده بود. ژرژ برانکویچ امیر صربها و جانشین استفان‏لازارویچ که گاهی دست نشاندهء ترکان و گاه دست نشاندهء مجارها بود به سپاه نصارا ملحق‏شده بود. این سپاه نزدیک بلغراد (بلگراد) از رود دانوب گذشت.» صفحۀ ۱۰۶«نخستین جنگ مهم نزدیک نیش (شهری در صربستان) در ماه نوامبر ۱۴۴۳ م (رجب‏۸۴۷ هـ ) رخ داد و نصارا فاتح شدند و تا صوفیه پیش رفتند و آنجا را گرفتند. جنگ دیگری درمیان صوفیه و زلاتیتسا در گرفت ولی عبور از بالکان در آخرماه دسامبر چنان دشوار بود که‏سپاه نصارا صرف نظر کرد... . «مراد می‏بایست در همان موقع در آسیا با امیر قره مان ایلی که بر مستملکات او حمله برده‏و چندین شهر آن را نهب و غارت کرده بود جنگ بکند. سلطان از عهدهء او بر آمد ولی تصمیم‏گرفت در اروپا صلح کند، حتی اگر مجبور باشد امتیازات مهم بدهد. عهدنامه‏ای که ده سال‏متارکه را پیش بینی می‏کرد به امضای مراد و ولادیسلاو رسید و دو پادشاه یکی به قرآن ودیگری به انجیل سوگند یاد کرد. سلطان مراد برای اثبات صلح‏طلبی خود از سیاست کناره گرفت و پسرش را جانشین‏خود گردانید. اما کاردینالی که فرماندهی لشکر کشی پیشین صلیبیها را بر عهده داشت و نیزشماری از سران اروپا در صدد برآمدند تا صلح با ترکان را نقض کنند. «انگلستان و فرانسه ودوک دوبورگونی و دولت «میلان» و «منورانس» و نیز «ژن» و «جنوا[ . میلان، منورانس، ونیز و ژن از شهرها و بنادر ایتالیا می‏باشند.] دربار پاپ وعدهءمساعدت کرده بودند. کشتیهای این سه دولت اخیر می‏بایست بروند و بوغازها (تنگه‏ها) رامتصرف شوند و سپاه ترک را مانع شوند که وارد اروپا شود... . «سپاهی که به فرماندهی پادشاه ولادیسلاو بود در اورسووه در ۲۰ سپتامبر ۱۴۴۴(۶ جمادی الآخرة ۸۴۸ هـ) از دانوب گذشت. فی الحقیقة عدهء آن بسیار کم‏تر از آنچه امیدواربودند بود. بیشتر مرکب از مجارها و ترانسیلوانیائیها به فرماندهی ژان دو هونیاد و استفان‏باتوری و از لهستانیان و صلیبیون ممالک مختلف به فرماندهی کاردینال سزارینی و ازمزدوران بوسنوی و آلبانی و بلغار بود... رویهمرفته سپاه نصارا بیش از بیست هزار نبود...[ . تاریخ ترکیه، سرهنگ لاموش، ترجمهء سعید نفیسی، کمیسیون معارف، تهران، ۱۳۱۶، ص ۴۴ - ۴۵.]کسانی در صدد منصرف ساختن این عده بر آمدند که سودی نبخشید. از آن سو مراد هم بااصرار وزیران خویش ناگزیر شد در این موقعیت خطرناک اختیارات را به دست گیرد. درنتیجه سپاه او و ولادیسلاو در یک روز به وارنه (وارنا) رسیدند. صفحۀ ۱۰۷«فردای آن روز دهم نوامبر (۲۸ رجب) از بامداد جنگ شروع شد. با وجود افزونی بسیارشمارهء سپاه ترکان که لااقل ۴۰۰۰۰ مرد بودند (بعضی از مورخین حتی می‏گویند بیش از۱۰۰۰۰۰ تن) نخست نصارا فتح کاملی کردند. به فشار سوارانی که به فرماندهی ژان دوهونیادبود، قوای ترک تسلیم شده و شروع کرده بودند پراکنده شوند. سلطان خود که عدهء قلیلی‏پاسبانان برای او مانده بود در خطر گرفتار شدن بود.» «بی باکی ولادیسلاو، که می‏گویند می‏ترسید تمام افتخار فتح نصیب پهلوان مجار شود،نتایجی را که پیش از آن به دست آمده بود از میان برد. پادشاه لهستان به سوی خطوط دشمن‏پیش رفت و در صدد بود که خود را به سلطان برساند. همراهان او صفوف یکی چریان‏(ینی چریان[ . ینی چری؛ در ترکی به معنای قشون جدید، در ارتش قدیم عثمانی به سربازانی گفته می‏شد که از فرزندان مسیحیان‏ممالک مفتوحه تشکیل می‏گردید و تحت تعلیمات سخت قرار داده می‏شدند. ینی چریها بعدها قدرت فراوان پیدا کردند و در عزل و نصب سلاطین مؤثر شدند. در قرن ۱۷ م بیشتر عضویت این قشون ارثی بود و مسیحی‏زاده بودن ضرورتی نداشت. سلطان محمود دوم با یک قتل عام اینان را از میان برد. (دایرة المعارف فارسی).] را در هم شکستند ولی ایشان دوباره نظام گرفتند و دوتن از ایشان به اسب شاه‏رسیدند. چون با یک ضربه تبر پای اسب را بریدند به زمین افتاد و سوار را با خود می‏کشید ووی بدین طریق به دست یکی چریان افتاد. سر شاه را بریدند و بر نیزه‏ای کردند. متن عهدنامهءصلحی را که او امضا کرده و به انجیل سوگند خورده بود بر سر نیزه دیگر کرده بودند. ترکان‏این خلف سوگند را نه فراموش کرده و نه عفو کرده بودند.» به این ترتیب تلاش صلیبها برای رهانیدن قسطنطنیه از خطر سقوط ناکام ماند. سرانجام باتصرف قسطنطنیه[ . پایتخت سابق امپراتوری بیزانس پس از آن امپراتوری عثمانی که از سال ۱۹۳۰ م رسماً استانبول خوانده می‏شود.(دایرة المعارف فارسی).]پس از فتح قسطنطنیه‏ قسطنطنیه - استانبول کنونی - پایتخت روم شرقی بود. امپراتوری روم در سال ۳۹۵ م به دوبخش شرقی و غربی تقسیم گردید؛ که شبه جزیرهء بالکان و آسیای صغیر بخشهای عمدهصفحۀ ۱۰۸شرق آن را تشکیل می‏داد. در نخستین تهاجم مسلمانان در سالهای اوّل پس از هجرت،فلسطین، مصر، آفریقا و سیسیل به تصرف مسلمانان درآمد و آلب ارسلان سلجوقی توانست‏در سال ۴۶۳ هـ / ۱۰۷۱ م طی نبرد ملازگرد قدرت نظامی روم شرقی را در هم بشکند و شخص‏امپراتور روم را به اسارت در آور[ . ر. ک. تا دایرة المعارف فارسی واژه بیزانس؛ الایام الحاسمه فی الحروب الصلیبیه، عسلی، بسام، دارالنفاس، بیروت، چاپ دوم، ص ۱۹ - ۳۴.]. در دوران جنگهای صلیبی اروپائیان کوشیدند تا بخشهای از دست رفتهء امپراتوری روم‏شرقی را بازپس گیرند، اما پس از ناکام ماندن در رسیدن به این هدف، قسطنطنیه را موردتهاجم قرار داده در آنجا ایالتی لاتینی تشکیل دادند. در سال ۱۲۶۱ م میخائیل هشتم،قسطنطنیه را به تصرف در آورد و از آن پس برای مدّت دو قرن این شهر در برابر تهاجم ترکان‏عثمانی مقاومت کرد. تا آنکه سر انجام سلطان محمد دوم، مشهور به فاتح آن را گشود(سال‏۱۴۵۳ م) و امپراتوری روم شرقی را منقرض ساخت[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژه بیزانس.]. فتح قسطنطنیه بیش از آنکه برای عثمانیها سودمند باشد، برای اروپاییها زیانبار بود.«جی‏شاو» در این باره می‏نویسد: فتح قسطنطنیه برای محمّد اهمیّت استراتژیک مهّمی در بر نداشت؛ چون عثمانیها پیش ازآن توانسته بودند بی آنکه از قسطنطنیه بگذرند، به داخل اروپا راه یابند. اما تسخیرقسطنطنیه اروپا را از پایگاهی محروم کرد که اگر در اختیار یک نیروی نظامی کار آمد قرارمی‏گرفت، احتمالاً می‏توانست نظام دفاعی عثمانی را در هم شکند. در اختیار داشتن یک مرکزبزرگ تجاری، اداری و نظامی، روند یک سان سازی فتوحات سلطان را در امپراتوری عثمانی ونظارت بر آنها و دفاع از آنها را تسهیل می‏کرد؛ در عین حال نظارت بر آبراههای بین دریای سیاه‏و مدیترانه بدین معنی بود که گلوگاه تجارت اروپا با سرزمینهای شمال و شرق در اختیارعثمانی قرار می‏گرفت و از این راه درآمد سرشاری کسب می‏کرد. فتح قسطنطنیه عثمانیها را در مقام وارثان سنن امپراتوری قرار داد، زیرا این شهر بار دیگر به‏صورت مرکز یک امپراتوری وسیع در آمد[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، ج ۱، ص ۱۱۱.]صفحۀ ۱۰۹همین اهمیت، قسطنطنیه را به صورت یک ایده آل دوم پس از اورشلیم، در آورد وصلیبیها همان طور که در آرزوی آزادی قدس بودند، برای آزادی آن شهر نیز می‏کوشیدند.شمار زیادی از پاپها و کاردینالها کوشیدند تا مردم را به صحنهء جنگ بکشانند و خود نیز ازاین راه افتخاری کسب کنند. از آن جمله پیوس دوم بود که با شور و حرارت فراوان مردم را به‏جنگ دعوت می‏کرد، ولی تلاشهای وی سودی نبخشید و او خود نومید و سرخورده شد. اودر مارس ۱۴۶۲ م یعنی نه سال پس از فتح قسطنطنیه از بی اعتبار شدن دستگاه روحانیت‏مسیحی خبر داد و چنین اظهار داشت: اگر بخواهیم در بارهء تشکیل یک شورا بیندیشیم، [ کنگرهء ] منتوآ (autnem) به ما می‏آموزد که‏چنین ایده‏ای بیهوده است. اگر برای درخواست کمک نزد پادشاهان نماینده بفرستیم، به آنان‏می‏خندند. اگر از روحانیون عشریه طلب می‏کنیم، آن را به شورای آینده موکول می‏کنند. اگراظهار خوشنودی می‏کنیم و اعانهء پولی را با هدایای معنوی تشویق می‏کنیم، متّهم به آزمندی‏می‏گردیم. مردم فکر می‏کنند که مقصود اصلی ما کنز کردن طلا است، هیچ کس حرف ما را باورندارد. ما همانند بازرگانان ورشکسته بی‏اعتبار شده‏ایم[.۱.Thecrusades،p۶۳۲)زا ل‏قنـ ه‏بـ piusII،commentariesinmemoirsofrenaissancepope.- . trf.a.gargg)abridgedend۰۶۹۱(،p.۷۳۲( ].. البتّه درست است که مقامهای کلیسا و بزرگان روحانی مسیحی پس از فتح قسطنطنیه به‏وسیلهء عثمانی خود را شکست خورده و بی‏اعتبار یافتند، ولی این فتح بزرگ چنان تأثیری درتمدّن و فرهنگ جهان گذاشت که به نوشتهء دکتر نوایی «مورخین اروپایی آن را یکی از سرفصلهای تاریخ بشر یعنی پایان دوران قرون وسطی و آغاز تمدن جدید شمرده‏اند»[ . ایران و جهان ج ۱، ص ۱۰۷. آقای دکتر نوایی در ادامهء مطلب در بارهء تأثیر فتح قسطنطنیه بر تاریخ جهان و اروپا و چنین می‏نویسد: «مجملاً اینکه از لحاظ بازرگانی، ترکان سدّی در برابر تجارت اروپا و مشرق زمین شدند و با تصرف پایگاههای تجارتی دولت «ونیز»، عرصه را بر این ملت کوچک ولی پر تلاش و سود جوی مغرب زمین تنگ کردند. به نحوی که آنان و همکیشانشان در جست و جوی راههای دیگری برای تجارت با مشرق بر آمدند و این کوشش از طرفی منجر به کشف آمریکا شد (۱۴۹۲ م) و از طرف دیگر به کشف راه دریایی هند از راه «دماغهء امید نیک» و وصول به اقیانوس هند به وسیلهء «واسکو دوگاما» انجامید. این پیشامدها که بسیاری از نظریات قدما را در بارهء جهان باطل کرد و همچنین آشنایی فراوان و نزدیک اروپائیان با تمدن و فرهنگ ملل مشرق زمین، از طریق جنگ یا صلح با مسلمانان، اعتقاد کورکورانه آنان را نسبت به عقاید ارسطو که بیش از هزار سال حکومت بلا منازع بر مغزهای مردم جهان خاصّه اروپائیان داشت متزلزل کرد و اندیشه‏های نو در اروپا به وجود آمد و همین بارقه‏های ذهنی در اروپای غربی موجب رواج بازار دانش و هنر و مایه انتشار علوم جدید گردید و این همان نهضتی است که در اروپا به رنسانس شهرت یافته است. (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۰۷). * در مبحث «علل آمدن صلیبیها به ایران» در این باره با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.]صفحۀ ۱۱۰نبرد در دریا یکی از مهم‏ترین و سرنوشت سازترین صحنه‏های نبرد میان صلیبیان و مسلمانان در روزگارعثمانی منطقه دریای مدیترانه و سرزمینهای ساحلی آن بوده است. تا سدهء دهم هجری /شانزدهم میلادی، مسلمانان با برخورداری از مزیّت حضور در اسپانیا برترین قدرت دریایی‏مدیترانه بودند. اما پس از عقب نشینی از آن سرزمین و در سده‏های نخستین ظهور عثمانی،این اقتدار از کفشان رفت و کشورهای اروپایی، به ویژه اسپانیا، با ایجاد پایگاههای مستحکم‏دریایی در سواحل مراکش و الجزایر، کنترل مدیترانه را به دست گرفتن[. ۱.Thecrusads،p.۳۴۲-۶۴۲ ].. ولی دریانوردان فعّال در مدیترانهء مرکزی و شرقی در مقابل فعالیّت موفق دریایی‏اروپائیان از پای ننشستند و با کوشش فراوان خود نفوذ امپراتوری عثمانی را در مدیترانه‏گسترش دادند. دو تن از مشهورترین دریا نوردان که عرصهء دریا را به شدّت بر اروپائیان تنگ‏کردند دو برادر ترک به نامهای «عروج رئیس» و «خضر رئیس» بودند. این دو موفق گشتند درسال ۹۰۸ هـ ۱۵۰۳ م در یکی از بنادر تونس به نام«گولتا»، امپراتوری دریایی نیرومندی را پدیدآورند. پس از در گذشت عروج رئیس، برادرش خضر جای وی را گرفت و به یک قهرمان‏دریایی بزرگ تبدیل گردید. او در نزد مسلمانان به خیر الدین و در نزد اروپائیان، که بسیار ازوی ترسناک بودند، به«بارباروسا» - ریش قرمز - شهرت داشت[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱، ص ۱۷۶.]. خیر الدین توانست که قلعهء اسپانیائیها را در الجزیره در سال ۱۵۲۹ م به تصرف در آورد وآن را به پایگاه خویش تبدیل کند. او خود را به عنوان یک دریا نورد بزرگ در مدیترانه مطرح‏ساخت که ناوگانهای او تا ایتالیا را تهدید می‏کردند. او چنان تهدیدی به شمار می‏رفت که‏وقتی نمایندگان پادشاهی فرانسه در سال ۱۵۳۳ م برای مبادلهء مجارستانِ کُرونی - که در سالصفحۀ ۱۱۱۱۵۳۲ م به وسیلهء مسیحیان باز پس گرفته شده بود - با ترکها وارد گفت و گو شدند، از آنهاخواستند تا تسلیم الجزیره به اسپانیا را نیز در مفاد عهدنامه بگنجانن[. ۱.Thecrusads،p.۴۴۲ ].. تصرف تونس در سال ۱۵۳۴ م به دست خیر الدین، مسیحیان را سخت به وحشت افکند.چرا که وی از آنجا با ایتالیا فاصلهء اندکی داشت. در پی آن«کارل پنجم» - امپراتور امپراتوری‏مقدس روم و شاه اسپانیا (۱۵۱۶ - ۵۶) - دنیای مسیحیت را به یک جنگ صلیبی فرا خواند و به‏مردم وعده داده شد که به ازای شرکت در جنگ، گناهانشان بخشیده می‏شود. نیروی دریایی‏مهمّی بسیج گردید. پاپ پل سوم، شهسواران میهمان نواز و پرتغالیها پول و کشتی جنگی‏فراوان گسیل داشتند و موفق شدند خیر الدین را شکست دهند. پیروزی بر پایگاه دریایی‏تونس چنان شور و هیجانی در میان مسیحیان پدید آورد که قفلها و چفتهای درهایش را به رُم‏بردند و در جشن با شکوهی که ترتیب داده بودند به نمایش گذاردن[. ۲.Thecrusads،p.۷۴۲ ].. در سال ۱۵۵۰ م ناوگانی برای محاصرهء مهدیه، که در اختیار جانشین خیر الدین بود، اعزام‏گردید؛ که وی به سرعت از میدان به در رفت. در سال ۱۵۵۱ م جنگی صلیبی دریایی عظیم‏دیگری تدارک دیده شد، اما این جنگ به پیروزی ترکان عثمانی انجامید و شمار زیادی ازجنگجویان صلیبی به اسارت در آمدند و به قسطنطنیه انتقال یافتن[ . همان.]. در سال ۱۵۷۲ م اتحاد مقدّس تشکیل گردید، و پاپ پیوس پنجم (۱۵۶۶ - ۷۲)، صلیبیان رابا همان عبارات پاپ «انیوسنت سوم»، در حدود چهار سده پیش از آن مورد خطاب قرار داد وبرای تشویق آنها در جنگ چنین گفت: نصیحت و پند و تقاضای ما از اشخاص این است که با مرد و مال به این جنگ بسیار مقدس‏بپیوندند... به همهء کسانی که خود در جنگ شرکت نمی‏کنند ولی متناسب با امکانات وموقعیّتشان در زندگی، عهده دار هزینهء مرد دیگری می‏شوند... و به کسانی همانند آنها که‏شخصاً ولی با هزینهء دیگران شرکت می‏کنند و پذیرای مخاطره‏های جنگ می‏شوند... ما آنان رابه طور کامل مورد عفو قرار می‏دهیم و همهء گناهانشان را که به طور شفاهی و با قلبی پشیمانصفحۀ ۱۱۲به آنها اعتراف کرده‏اند، به طور کامل مورد عفو قرار می‏دهیم؛ درست همانند نیاکانمان، یعنی‏کشیشان بزرگ رُم، که به طور معمول گناه کسانی را که به جنگهای مقدس اعزام می‏شدند،مورد گذشت قرار می‏دادن[. ۱.Thecrusads،p.۲.۹۴.cزا ل‏قنـ ه‏بPiusV،citedbyK.M.setton،thepapacyandtheLevant،vol.۴ )۴۸۹۱(،p.۶۷۰۱،note۶۲۱( ].. اما با وجود اعزام سربازان و ناوگانهای فراوان جنگی و نیز نیروهایی که از اطریش به‏کمک آمد، جنگجویان صلیبی شکست خوردند و با وجود تلاش بسیار پاپ، [ گریگوری‏سیزدهم (دورهء پاپی: ۱۵۷۲ - ۸۵) ] ، اتحاد مقدّس در سال ۱۵۷۳ م از هم پاشیده شد. نیروهای‏اسپانیایی به شمال آفریقا باز گشتند و تلاشهای پاپ که باقیماندهء عمرش را برای ایجاداتّحادی مجدّد سپری کرد؛ نافرجام مان[ . همان، ص ۲۴۹.]. اسپانیاییها و پرتغالیها، بیش از دیگر کشورهای اروپایی در شمال آفریقا فعّالیت داشتند وشهرهای واقع در حاشیهء جنوبی مدیترانه پیوسته میان آنها و عثمانیها دست‏به‏دست‏می‏گردید. نبردهای چندی میان طرفین روی داد. در سال ۱۵۷۴ م در حالی که اسپانیا مایل به‏صلح با عثمانیها بود، پرتغالیها به یک لشکرکشی بزرگ اقدام کردند؛ که در نهایت به شکست‏خودشان انجامید و هشت هزار تن از آنان کشته شدند و پانزده هزار تن نیز به اسارت درآمدن[. ۲.Thecrusads،p.۷۲۲ ]. گرچه جنگ دریاها شکست پیاپی مسیحیان را به همراه داشت، اما برای مسلمانان نیزپیامدهای ناگواری به بار آورد؛ چرا که صلیبیها به فکر دور زدن مسلمانان از راه دریاهاافتادند؛ و پس از کشف «دماغهء امید نیک[ . دماغه‏ای بر ساحل جنوب غربی ایالت کاپ، جنوب آفریقای جنوبی. «دیاش» در سال ۱۴۸۸ م آن را دور زد و نام‏کابوتور منتوز و [ \دماغهء طوفانها] بر آن نهاد. واسکو دوگاما در مسافرت به هند از آن گذشت (۱۴۹۷). (دایرة المعارف فارسی).] به وسیلهء پرتغالیها، ایدهء محاصرهء مسلمانان ازپشت، صورت حقیقت به خود گرفت. دریانوردان پرتغالی از آن طریق خود را به هندوستان‏رساندند و بابستن راههای دریایی خلیج فارس و دریای سرخ، دریانوردان را زیر فشار قراردادند تا از مسیر زیر نفوذ آنان استفاده کنند؛ و این موضوع بیش از هر جای دیگری مصر وسوریه را در تنگنای اقتصادی قرار داد. صفحۀ ۱۱۳هر چند تهدید پرتغال بیشتر جنبهء اقتصادی داشت، [ولی‏] هدف مذهبی مشخصی را نیزدنبال می‏کرد. پاپ این رسالت را به آنان واگذار کرده بود که جهان اسلام را از پشت محاصره‏کنند و مسیحیت را به خاور میانه باز گردانند. در عین حال اسپانیا نیز در دنیای نو (آمریکا)همین مقصود را دنبال می‏کر[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱، ص ۱۸۲.]. عثمانیها نیز در مقابل تلاش پرتغالیها دست به کار شدند و پس از پیروزی بر ممالیک درمصر، ناوگان نظامی آن کشور را باز سازی کردند. در همین روزگار یعنی حدود سال ۹۳۷هـ /۱۵۳۰ م، فرمانروای گجرات هند که مورد تهاجم پرتغالیها قرار گرفته بود، از سلطان‏عثمانی تقاضای کمک کرد. به دنبال آن در سیزدهم ژوئن ۱۵۳۸ م / ۹۴۵ هـ ناوگانی به‏فرماندهی خادم سلیمان پاشا، حکمران مصر، گسیل ش[ . همان.]. وی در هنگام عبور از عدن و یمن، با استفاده از اختلافات حکومتهای محلی، نواحی ساحلی راتصرف کرد و به پایگاههای پیشرفته مهم و جدیدی دست یافت که امپراتوری می‏توانست بااستفاده از آنها منطقهء دریای سرخ را از تهاجمات آیندهء مسیحیت حفظ کند. این در واقع‏موفقیت‏آمیزترین دستاورد این لشکر کشی بود. زمانی که ناوگان خادم سلیمان به گجرات‏رسید، به جای فرمانروایی که از سلطان در خواست کمک کرده بود، یکی از پسرانش حکومت‏می‏کرد و او منکر چنین تقاضایی شد و در واقع شهر را به صورت اردوگاه نظامی سربازان‏پرتغالی در آورد تا از ورود عثمانیها به شهر جلوگیری کنند. کمبودهایی که برای نیروهای‏عثمانی ایجاد شده بود و بیم از اینکه ناوگان پرتغالیها راه عقب نشینی را بر آنان سد کند،سرانجام عثمانیها را واداشت که به مصر باز گردن[ . همان، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.]. گرچه نبردهای دریایی عثمانیها برای دوره‏ای کوتاه صلیبیها را در تنگنا قرار داد و امنیت‏کشورهای اروپایی را در معرض تهدید قرار داد، ولی انگیزه‏های بسیار نیرومند اروپائیان‏برای کسب سودهای گزاف و کشف سرزمینهای جدید و به طور خلاصه استعمار ملتهای‏غیر اروپایی موجب گردید که ناوگانهای بازرگانی و نظامی نیرومندی ایجاد کنند و تجارت صفحۀ ۱۱۴منازعه بر سر اماکن مقدسه و جنگ کریمه‏ [ . شبه جزیره جنوب شوروی سوسیالیستی سابق اوکرائین، بر ساحل شمالی دریای سیاه( دایرة المعارف فارسی).] وجود پیروان کلیساهای ارتدوکس و پروتستان در فلسطین - که در قلمرو امپراتوری عثمانی‏قرار داشت - بهانه‏ای بود تا کشورهای فرانسه و انگلستان از یک سو و کشور روسیهء تزاری ازسوی دیگر، در امور آن سرزمین دخالت کنند؛ موضوعی که به نوبهء خود زمینهء بروز جنگ‏کریمه را فراهم آورد. هر یک از فرقه‏های گوناگون مسیحی حاضر در فلسطین در صدد بودند تا ادارهء یکی ازمکانهای مقدس را به دست گیرند و در آنجا مراسمی ویژه برپا کنند؛ و همین امر موجب بروزمنازعه در میان آنها می‏گشت. سلاطین عثمانی نیز می‏کوشیدند تا اربابان کلیساهای طرفین رامتقاعد سازند که دامنهء اختلافاتشان به خود منطقه محدود بماند و از گشوده شدن پای‏نیروهای بیگانه جلوگیری شود. اما در سال ۱۸۲۹ م / ۱۲۴۵ هـ با پشتیبانی روسیه از کشیشان‏ارتدوکس تعادل ایجاد شده میان گروههای گوناگون مذهبی به هم خورد. تزارنیکلا، دو صومعهء مسیحیان ارتدوکس را به منظور استفادهء آنان بازسازی کرد(۱۸۴۱ م / ۱۲۵۷ هـ . ق) و به دنبال آن زایران روسی به سوی اورشلیم سرازیر شدند. درواکنش به این اقدام، حکومت فرانسه به پشتیبانی از کشیشان لاتین برخاست و برای آنهاامتیازهای تازه‏ای تقاضا کرد. در این میان سلطان عثمانی می‏کوشید تا از دخالت در امورمذهبی مسیحیان خودداری ورزد، اما غافل از اینکه در پس این دعاوی مذهبی انگیزه‏های‏سیاسی نهفته است[ . ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، ج ۲، ص ۲۳۶ - ۲۴۶؛ دایرةالمعارف فارسی، مصاحب.]. روسیه در مقابل امتیازات اعطا شده به لاتینها خواستار امتیازاتی برای ارتدوکسها گردیدو پس از مواجه شدن با مخالفت سلطان عبدالمجید اوّل عثمانی - که زیر تأثیر دسیسه‏هایصفحۀ ۱۱۵بریتانیا انجام شد - ایالتهای دست نشاندهء عثمانی را در «مولداوی[ . موالداوی یا مولداو یا، ترکی بغدان (nadqob، به نام مؤسس آن بغدان یکم)، ناحیه‏ای تاریخی در شمال رومانی،میان کوههای کارپات (غرب) و رود پروت (شمال)؛ مرکز شش یاسی. (دایرة المعارف فارسی).] و «والاکیا[ . والاکیا یا والاکی، به ترکی عثمانی افلاق، ناحیه‏ای تاریخی در جنوب رومانی آلپهای ترانسیلوانی آن را در شمال غربی از ترانسیلوانی و بانات جدا می‏کند، دانوب آن را در غرب از یوگوسلاوی، در جنوب از بلغارستان و در شمال از دو بروجا جدا می‏کند؛ و در شمال شرقی به مولداوی متصل است، شهر عمدهء آن بخارست، پایتخت رومانی است. (دایرة المعارف فارسی) ] به تصرف‏درآورد (ژوئیه ۱۸۵۳ م)، در مقابل ترکها نیز به روسها اعلان جنگ دادند و چندی بعد فرانسه‏و انگلستان هم وارد جنگ با روسیه شدند. سرانجام نیروهای طرفین در کریمه با یکدیگر به‏نبرد پرداختند که در پایان به شکست نیروهای روس انجامید و در پی آن معاهدهء پاریس میان‏طرفهای درگیر بسته ش[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۲، ص ۲۴۶.]فروپاشی عثمانی‏ امپراتوری عثمانی در اوج قدرت خود گسترهء وسیعی از اروپای جنوب شرقی، خاور نزدیک‏و خاور میانه را در تصرف داشت. به طور طبیعی حفظ ملیتهای گوناگون و پیروان دو دین‏رقیب یعنی مسلمانان و مسیحیان در زیر یک پرچم کاری بس دشوار بود. به ویژه آنکه‏دولتهای بزرگ مسیحی همچون فرانسه، انگلستان و روسیه در عثمانی داعیه‏دار و ذی‏نفع‏بودند، و به انحای گوناگون به دخالت و تهدید در آن دولت می‏پرداختند. به هر حال مجموعهءعوامل داخلی و خارجی دست به دست هم داد و این نیروی برتر اسلامی را گرفتار تجزیه‏کرد. متصرفات دولت عثمانی یکی پس از دیگری از آن جدا گشتند. پیش از همه، متصرفات‏اروپایی و ممالک مسیحی نشین کسب استقلال کردند و پس از آن نوبت یکی از مناطق بسیارمهم یعنی مصر رسید که تصرف آن به وسیلهء فرانسه زمینه روی کار آمدن خاندان محمد علی‏پاشا را فراهم ساخت. وی سلسلهء مستقلی را با ریاست اسمی سلاطین عثمانی تشکیل داد و به‏صورت قدرتی رقیب برای آن دولت در آمد. صفحۀ ۱۱۶پس از آن دیگر مناطق مسلمان نشین و عربی اعلام استقلال کردند و بخشهایی ازامپراتوری به وسیلهء کریم خان زند تصرف گردید. سر انجام در جنگ یکم جهانی دولتهای‏انگلیس و فرانسه هر کدام بخشهایی از امپراتوری را در سوریه، فلسطین و بین النهرین به‏تصرف خود در آوردند. قسطنطنیه به تصرف قوای متفقین درآمد و از حکومت آن جز اینکه‏شاهد اشغال سرزمینهای خود باشد کاری ساخته نبود. آری آن سد آهنین اسلام در مقابل مسیحیت در هم شکست و آن دولت مهم پاره پاره‏گشت. مسیحیان که در دوران اقتدار عثمانی در جنگ اروپا و سواحل ایتالیا و اسپانیا از خوددفاع می‏کردند، اینک بر پاره‏های امپراتوری چنگ انداخته بودند و به صلاحدید خودشان هرطور می‏خواستند رفتار می‏کردند. یکی از بدترین و ناگوارترین پیامدهای فروپاشی عثمانی‏گشوده شدن پای یهودیان آوارهء دنیا به سرزمین فلسطین و در نهایت تشکیل دولت غاصب‏صهیونیستی (در سال ۱۹۴۸ م) بود. دولتی که به عنوان عامل و دست نشاندهء قدرتهای بزرگ‏استعماری پیوسته کشورهای اسلامی را در معرض تهدید و بحران قرار می‏دهد[ . برای آگاهی بیشتر ر. ک. دایرة المعارف مصاحب، مقالهء «عثمانی، امپراتوری».]صفحۀ ۱۳۳


۱۰۳

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.