بررسی جنگهای صلیبی
دو سده نبرد بی امان علل و انگیزههادیدگاه مونتگمری وات دربارهء جنگهای صلیبی دکتر مونتگمری وات، جنگهای صلیبی را به دو عامل ایده آلیسم مذهبی و گرایشها ونیروهای مذهبی نسبت میدهد. در حقیقت دیدگاه وات جمعبندی همهء عوامل پیش گفتهیعنی تاریخی، دینی، اقتصادی و استعماری است. وی در این باره چنین نوشته است: «از آنچه که قبلا در خصوص رشد عقاید صلیبی گفته شد بر میآید که در این عقاید - کهپس از سال ۱۰۹۵ م متحول شدند - رگههای مختلفی از ایدآلیسم مذهبی دیده میشدند. ازاینها گذشته، بعضی از گرایشها و نیروهای دنیوی نیز در هدف جنگهای صلیبی برای گرفتناماکن مقدسه از راه لشکرکشیهای نظامی راه یافته بود. اکثر نواحی اروپای غربی از نوعیسعادت عظیم مادی برخوردار بودند، تجارت شکوفا شده و ثروت رو به افزایش بود. یکنوع خوشدلی و اتکای به خود در میان آنها موج میزد. با وجود این زندگی برای بعضی اقشارجامعه بسیار مشکل بود. مثلاً بسیاری از فرزندان نجبا و اشراف وجود داشتند که املاکخانوادگی حالا دیگر برای اهداف زندگی آنان کافی نبود. به همین دلایل و دلایل دیگربیشترین نیروی طبقات بالای جامعه در جنگ با همدیگر صرف میشد. پاپها به دنبال تعادل [ و پایداری ] صلح و صفا در سرزمینهای کاتولیک مسیحی بودند و دریافته بودند که اینمسأله از راه لشکر کشی نظامی علیه کفار حاصل میشود. در اواخر قرن یازدهم نیز تجارتشوالیههای نورمنی در جنوب ایتالیا نشان داد که شوالیههای مسلح دارای قدرت نظامیزیادی هستند. چرا که چند شوالیه متحد توانسته بودند مناطق وسیعی را تحت سلطهء خود درآورند و در این رهگذر املاک تازهای دست و پا کنند. با وجود این، همهء این عوامل مبیّن ایننیست که چرا جنگهای صلیبی به طرف بیت المقدس و علیه مسلمانان هدایت شد و چرا مثلاصفحۀ ۶۵برای گسترش مسیحیت در طرف شمال شرقی اروپا به کار نرفت. از نقطه نظر مذهبی در اینمیان مسألهء زیارت وجود داشت و برای مسیحیان زیارت بیت المقدس یک مسألهء ایده آلبود؛ و از نقطه نظر دنیوی نیز جاه طلبیهای بازرگانی چندتا از شهرهای ایتالیا نقش زیادی دراین رابطه بازی میکر[ . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، وات، ویلیام مونتگمری، ترجمهء محمد حسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، ص ۱۳۲.]». وی در جای دیگر مینویسد: «مسیحیان مدتها به جنگهای صلیبی چون هالهای دلانگیز مینگریستند. این جنگها باشوق مذهبی سدهء یازدهم و نیز با ایده آل مسیحیت از جوانمردی شهوارانه قرین گردید. اینمطلب در بخش اول نمایشنامه هنری چهارم، آنجا که پادشاه مصمم میشود تا در جنگصلیبی شرکت جوید به خوبی توصیف شده است. به ویژه آنکه انگیزهء او از انجام این کار نهتنها پایان دادن به جنگ داخلی میان مسیحیان، بلکه ادای وظیفهء مسیحی بودن است: ... از همین رو ای دوستان به سوی مزار مسیح که ما اینک سرباز او هستیم، زیر صلیب مقدسش به خدمت خوانده شدهایم و پیمان نبرد بستهایم بی درنگ گسیل خواهیم داشت ارتشی از انگلیسیان را که بازوانشان در زهدان مادرانشان شکل گرفته تا مشرکان را از آن سرزمینهای مقدس بیرون رانند که همان پاهای متبرک بر آنها گام نهاد که هزار و چهارصد سال پیش برای نجات ما بر صلیب جانگزا میخکوب ش[ . همان مآخذ، اشعار به نقل از نمایشنامهء هنری چهارم، بخش اول پردهء اول، اشعار ۱۸ - ۲۷.]». ولی باید توجه داشت که با وجود تأثیر انکارناپذیر هر یک از عوامل یاد شده، علت اصلیجنگهای صلیبی چیزی فراتر از آنها یعنی دشمنی دیرینه و تاریخی مسیحیان نسبت به اسلامصفحۀ ۶۶نخستین جنگ و سقوط اورشلیم اول کسی که مسیحیان را به طور فراگیر برای جهادی مقدس علیه مسلمانان دعوت کرد، پاپاوربن دوم بود. اوربن اشراف زادهای تحصیل کردهء فرانسه بود و در مقام پاپ با امپراتوریبیزانس نیز رابطهء نزدیک داشت[ . sedasurc ehT، ص ۳؛ نیز ر. ک. موسوعة المورد، بعلبکی، نسیره، دارالعلم للملایین، بیروت، ج ۱۰، ص ۶۳.]. گویا کسی که ایدهء دعوت به جهاد را در وی تقویت کردکشیشی به نام «پطر زاهد» بود. بنا به نقلی، وی که در راه زیارت بیت المقدس آزار و اذیتفراوان دیده بود، کشیش آن شهر را تشویق کرد تا با نوشتن نامهای به اوربن از وی بخواهد کهبرای آزادی مزار مقدس اقدام کند. کشیش نامهای نوشت و آن را به پطر داد تا به اوربانبرساند. اوربان نیز در مقابل به وی مأموریت داد تا در سراسر اروپا برای رفتن به جهادتبلیغ کند[ . دایرة المعارف بستانی، ج ۱۱، ص ۱۴.]صفحۀ ۶۷سر انجام در سال ۱۰۹۵ م در کلرمون فرانسه کنگرهای تشکیل گردید که شمار بسیاری ازسران و بزرگان اروپا در آن شرکت داشتند. پاپ در آنجا به ایراد سخن پرداخت و از سراناروپا خواست که اختلافاتشان را کنار بگذارند و برای آزادی کلیسای مقدس عازم جنگ بامسلمانان شوند. سخنان پاپ بسیار کارگر افتاد و چنان تأثیری به جای نهاد که هنوز کنفرانستمام نشده بزرگان اروپا اختلافها را کنار گذاشته فریاد برآوردند: «این خواست خداوند است،این خواست خداوند است». پاپ از این شعار خوشنود گشت و طی سخنانی مقررات مربوطبه اعزام را تبیین کرد و گفت: «آری خداوند چنین میخواهد. چرا که اگر جز این بود، شماهمگان این شعار را بر زبان نمیآوردید. بنابراین باید شعار شما در میدان نبرد نیز، همینباشد. پس راه خویش را در پیش گیرید. نیازی به بردن پیران و افتادگان و زنان نیست، مگرآنهایی که با شوهران، برادران و خویشاوندانشان بیایند. هیچ کشیشی حق رفتن ندارد مگرآنکه از اسقف خود اجازه گرفته باشد. توانگران باید به نیازمندان کمک کنند. شما باید صلیبرا شعار خویش قرار دهید و آن را بر شانه یا سینه نصب کنید[ . همان.]. پس از اعلام آمادگی مردم، از سوی پاپ موارد زیر مورد تأکید قرار گرفت: ۱. کسانی که به جنگ میروند از پرداخت جریمهء گناهانشان معافند. ۲. کلیسا موظف است اموال و دارایی جنگجویان را نگهداری کند و پس از بازگشت بهآنها تسلیم گرداند. ۳. جنگجویان باید علامت صلیب را به شانهء خود بدوزند. ۴. هر کس صلیب را بر میگیرد باید سوگند یاد کند که تا رسیدن به اورشلیم از پا ننشیند وچنانچه از نیمه راه برگردد یا از عزیمت چشم بپوشد، از جامعهء عیسویان رانده میشود. ۵ . کشیشان و راهبان بدون اجازهء اسقف یا راهب اعظم خود حق برگرفتن صلیب ندارند. ۶ . از شرکت افراد سالمند و ناتوان باید جلوگیری شود و کسی حق ندارد که بدونصوابدید مشاور روحانی خود عزم جهاد کند[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص ۱۴۴. نیز، ر. ک. تاریخ اورشلیم، حمیدی، سید جعفر، انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۶۴، ص ۲۰۷.]صفحۀ ۶۸در این میان تبلیغات پطر زاهد بسیار کارگر افتاده بود. او مردی بود زاهد و با عزمی استوارکه مهمترین ویژگیاش عمل کردن به گفتههایش بود. رانسیمان دربارهء تأثیر سخنان پطر درمیان مردم چنین مینویسد: بسیاری از شنوندگان پطر چنین خیال میکردند که او آمده تا ایشان را از بند بدبختیها وبیچارگیهای کنونی شان رهایی بخشد و به سرزمینی هدایت کند که به گفته معروف جویبارهایشیر و عسل در خود جاری داشت. مسافرت به فلسطین دشوار و توان فرسا بود. نیروهای غیرعیسوی میان راه باید درهم شکسته شوند، اما هدف اورشلیم بود، اورشلیم طلایی[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص ۱۵۳.]. شرایط پیش آمده اوربان را نیز بسیار شادمان ساخته بود. چرا که مردم سراسر اروپا بهندای او پاسخ مثبت داده بودند؛ و از سرزمینهای دور دست مثل اسکاتلند، دانمارک و اسپانیاگروه گروه میآمدند و صلیب میگرفتند و به سوی فلسطین روی مینهادند. اموال و داراییمردم برایشان اهمیّتی نداشت و آن را تبدیل به پول میکردند و با خود میبردند و یا آنکه یکجابه کلیسا میبخشیدن[ . همان، ص ۱۴۸.]. پطر زاهد پیشتاز شمار فراوانی از مردم بود که نه ماهیت نظامی داشتند و نه سازمانی منظمو انسجام یافته. گروههای مختلف، دسته دسته همراه زنان و فرزندان و اغنام و احشام خود بهراه افتاده بودند. شمار زیادی از افراد شرور و جنایتکار نیز در میان جمعیت حضور داشتند کهبه خود سری و گستاخی آنان دامن میزدند. پیداست که این گروه عظیم و نا به سامان، همخودشان با مشکلات پیش بینی نشده رو به رو میشدند و هم برای ساکنان مسیر راه خودایجاد مزاحمت میکردند و در مواردی فاجعه میآفریدن[ . دایرة المعارف بستانی، ص ۱۵.]. صلیبیها تا رسیدن به وعده گاهشان یعنی قسطنطنیه ویرانیهای فراوان به بار آوردند واموال بسیاری از مردم را دستخوش غارت و تاراج ساختند. امپراتور روم که چشم انتظارآمدن پطر بود با وی دیدار کرد. او که در آغاز نسبت به پطر و سپاه صلیبی احساسی احترامآمیزداشت، پس از مشاهدهء آن لشکر بی نظم و قتل و غارتی که در قلمرو او به راه انداخته بودنصفحۀ ۶۹صلاح چنان دید که هر چه زودتر از پیرامون شهر قسطنطنیه آنان را دور سازد و به دستسرنوشت رهایشان کن[ . همان، نیز، ر. ک. مکتبة الحروب الصلیب، ص ۱۲۴.]. چنان که پیشتر گفته شد محل اجتماع جنگجویان در قسطنطنیه تعیین گشته بود. امّا رفتاروحشیانهء پطر و نیروهای ایتالیایی و آلمانی زیر فرمان وی و شتاب امپراتور برای اینکه هر چهزودتر آنان را از تنگهء بسفر عبور دهد موجب شد که اینان از نیروهای اعزامی فرانسه کهبه طور منظم حرکت کرده بودند جدا بیفتند؛ و پس از ورود به قلمرو ترکان، در پی حملههایبیامانشان از بین برون[ . ر. ک. مکتبة الحروب الصلیبیه، ص ۱۲۴ - ۱۲۶.]. از سوی دیگر نیروهای فرانسوی پس از دادن تلفات بسیار در مسیر راه خود را بهقسطنطنیه رساندند. اما وجود شخصیتهای بزرگ فرانسوی در رأس سپاه صلیبی، امپراتورروم را به وحشت افکند. به طوری که گمان کرد، این لشکر عظیم نه برای رفتن به اورشلیم،بلکه برای تصرف قلمرو او آمده است. اینجا بود که نخستین اختلاف میان امپراتور و صلیبیهابرسر ممالک مفتوحه بروز کرد. امپراتور از آنان خواست تا هر چه را از قلمرو او که از ترکانباز پس گرفتند به او باز پس دهند و چنانچه خواسته باشند در آن مناطق سکونت گزینند،سیادتش را بپذیرند. در مقابل او نیز متعهّد میشود که صلیبیها را برای رسیدن به بیتالمقدسیاری ده[ . دایرة المعارف بستانی ص ۱۵.]. سپاه صلیبی پس از ورود به قلمرو ترکان سلجوقی، شهرها را یکی پس از دیگری بهتصرف در آوردند؛ هر چند که خودشان نیز در مقابل دفاع ترکان رنج فراوان بردند و مال وجان فراوانی از آنها تلف گردید. آنان در مسیر پیشروی به سوی بیت المقدس دست بهاقدامهایی بیرحمانه و هراسانگیز زدند؛ حتی از کشتار و شکنجهء همکیشان عیسوی خودفروگذار نکردند و بی رحمی را تا به ارتکاب عمل زشت سیخ زدن و بر سر آتش کباب کردنکودکانشان ادامه دادند[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۱۷۲.]صفحۀ ۷۰صلیبیها پس از تصرف شهر نیقیه[ . نیقیه: شهر قدیم آسیای صغیر ... در قرون وسطی معتبر بود. در ۱۰۷۸ به دست سلجوقیان و در ۱۰۹۷ به دستجنگجویان صلیبی افتاد. (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).] و سپردن آن به امپراتور روم سرمست از پیروزی وامیدوار به آینده در پهنهء آسیای صغیر به حرکت در آمدن[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۱، ص ۲۳۸ - ۲۴۵.]؛ و سرانجام پس از تحمل خسارتفراوان خود را به بیت المقدس رساندند. بنابر نقلی خلیفهء فاطمی پیام داد که حاضر است باآنان بر ضد سلجوقیان هم پیمان گردد، مشروط بر اینکه حاکمیّت قدس از آن او باشد و درمقابل، زایران مسیحی نیز بدون سلاح و در گروههایی کمتر از سیصد نفر به شهر وارد شوندو مکانهای مقدسشان را زیارت کنند. اما صلیبیها به چیزی کمتر از تسلیم بیقید و شرط قدسرضایت ندادند و در هفتم ژوئن سال ۱۰۹۵ م / ۴۹۲ هـ شهر را در محاصره گرفتند. بیتالمقدس برج و بارویی استوار داشت و سربازان بسیاری زیر فرمان افتخار الدوله، حاکمفاطمی، از آن پاسداری میکردند. پایداری و سرسختی مدافعان مانع از آن شد که نیروهایخستهء صلیبی بتوانند به آسانی شهر را تسخیر کنند. حملهء مهاجمان چندین بار ناکام ماند.تدابیری که مدافعان برای در تنگنا قرار دادنشان اندیشیده بودند، کارشان را بسیار دشوارساخت؛ به طوری که برای تأمین آب آشامیدنی خویش به رنج و سختی افتادند. در اینشرایط، یک عامل بیش از هر چیز دیگری روحیهء متجاوزان را تقویت میکرد و آن همانا وعظو ورد خواندن کشیشان بو[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۳۷۳. نیز ر. ک. تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۰ - ۲۱۱.]. سر انجام ساخت برجهای بزرگ متحّرک، رسیدن به پای قلعه را امکانپذیر ساخت و درپی آن قدرت پایداری مدافعان در هم شکسته شد. صلیبیان به شهر در آمدند و یکی ازوحشتناکترین فجایع تاریخ را در مقدسترین مکان دینی خود آفریدند. به جز شماری ازمسلمانان زیر فرمان افتخار الدوله که در ازای پرداخت مالی هنگفت از شهر بیرون رفتند،دیگران در معرض نابودی قرار گرفتند. از بیم همکاری با مهاجمان، مسیحیان ساکن قدسپیش از محاصره به وسیلهء مدافعان از شهر بیرون رانده شده بودند و حاضران در شهر یامسلمان بودند و یا یهودی؛ که البته برای مهاجمان تفاوتی نمیکرد: همه باید از دم تیغصفحۀ ۷۱میگذشتند و نابود میشدند. صلیبیان که بعد از آن همه بدبختی و رنج، مستی این پیروزی عظیم عقلشان را زایل کردهبود، بی محابا به خیابانها و کوی و برزنها و مسجدها و خانهها ریخته، هر که را دیدند، از زن ومرد و کودک، بی دریغ به قتل رساندند. سرتاسر بعداز ظهر و شب آن روز کشتار مردم ادامهداشت. پرچم«تانْکِرد» (از فرماندهان صلیبی) مهرِ امانِ پناهندگان مسجد الاقصی نشد.بامدادان روز بعد، گروهی از سربازان به قهر به مسجد درآمده تیغ در پناهندگان نهادند. مقارننیمروز که« ریموند آو آگیلرز» به زیارت حرم شریف میرفت، ناگزیر بود گام از میان اجسادو نهر خونی که تا به زانو میرسید، برگیرد. یهودیان شهر دسته جمعی به کنیسهء جامع خود پناه بردند، ولی صلیبیان همه آنان را به گناهیاری مسلمانان، بی هیچ گونه شفقتی با بنای کنیسه یکجا آتش زدن[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱ ص ۳۷۶ - ۳۷۷. نیز در این باره ر. ک. مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۱، ص ۲۶۳ - ۲۶۵، تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ح ۱۹۶۷، ج ۴، ص ۲۴۷.]. آری شهری که هنگام تصرفش به دست مسلمانان شاهد آن همه رفق و مدارا بود، اینکغرق در خون گشته بود. کشتار بی رحمانهای که صلیبیها به راه انداختند نشان داد که آنان نه بهمقصود زیارت، بلکه برای غارت آمده بودند. قدس بنایی دنیوی نبود که از ویرانیاش دلبینوایان و مستمندان شاد گردد، بلکه مکانی بود مقدس و دینی که شکستن حرمتش ننگ ونفرت ابدی را نصیب مسیحیان شرکت کننده در جنگ کرد. این قتل و غارت بذر کینهای رامیان مسلمانان و مسیحیان پاشید که از آن پس برای سالیانی دراز زندگی مسالمت آمیز ازمیانشان رخت بربست. کشتار وحشتناک مردم اورشلیم بر همهء جهان اثر گذاشت. کس نمیتواند قربانیان این فاجعهءهولناک را بر شمارد، ولی مسلم است که در سرتاسر این شهر حتی یک مسلمان یا یهودی ازمهلکه نَجَست. این واقعه مایهء وحشت حتی بسیاری از عیسویان شد و مسلمانانی را هم کهتا کنون آماده بودند تا فرنگان را نیز به عنوان عاملی دیگر در سیاست پیچیده و سردرگم زمان،در میان خود جا دهند، بر آن داشت تا بی پروا به بیرون انداختن ایشان کمر بندند. این نامردمیو خونآشامی وحشیانهء مسیحیان بود که غیرت دینی مسلمانان را برانگیخت، از آن پس هرگاهصفحۀ ۷۲که لاتینهای خردمندتر در جست و جوی راهی برآمدند تا مگر عیسویان و مسلمانان را کنار همآرند، خاطرهء این کشتار فجیع همواره سد راهشان بو[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۳۷۷ - ۳۷۸.]. پاپ اوربان که بیگمان پیوسته وقایعاعزام سپاهیان صلیبی را دنبال میکرده و منتظر شنیدن اخبار سرنوشت آنان بوده است،سرانجام گزارش زیر را از سوی یکی از فرماندهان جنگ دریافت کرد: اگر میخواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد،همین قدر بدانید که کسان ما، در رواق معبد سلیمان در لجّهای از خون مسلمانان میتاختند وخون تازانوی اسب میرسید، تقریباً ده هزار نفر مسلمان در معبد قتل عام شدند و هر کس درمعبد میرفت تا بند پایش خون میگرفت. از کفار هیچ کس جان سلامت نبرد، حتی زنان واطفال را کشتیم. پس از کشتار نوبت به غارت خانهها رسید. کسان ما چون از خونریزی سیرشدند، به خانهها ریختند و هر چه به دستشان افتاد ضبط کردند. هر کس وارد خانهای میشد،آن را ملک مطلق خود میشمرد؛ و این رسم چنان جاری و ساری بود که گویی قانون بود که بایدمو به مو رعایت شو[ . تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۱ و نیز ر.ک. تاریخ قرون وسطی، آلبرماله و ژول ایزاک، ج ۴، ص ۲۲۶.]صلیبیان و یهودیان ارتباط و برخورد صلیبیها با یهودیان در اثنای حرکتشان به سوی خاور زمین، شایان توجهفراوان است. یهودیان که در راه تجارتیِ میان باختر زمین و کشورهای عربی سکونت گزیدهبودند، در تسهیل کار بازرگانی میان شرق و غرب نقشی مؤثر ایفا میکردند. آنان که درکشورهای اروپایی زندگی آرام و بی دغدغهای را سپری میکردند، به طور گسترده به کاررباخواری اشتغال داشتند. در نتیجه مسیحیانی که ناچار بودند برای گذران زندگی دشوارخود، سودهایی کلان به آنها بپردازند، کینهء آنان را به دل گرفته در پی فرصتی بودند تا خشمخویش را بر سر آنان فرود آورند[ . ر. ک. همان، ص ۱۷۷ - ۱۸۸.]صفحۀ ۷۳با پیش آمدن قضیهء جنگهای صلیبی و حرکت مسیحیان به سوی خاور زمین، جنگجویانبرای تأمین هزینههای سفر خویش به شدّت نیازمند پول نقد بودند. هر کس که مال و منالیداشت از راه فروش آنها پول لازم را فراهم ساخت. اما افراد بیچیز ناگزیر بودند که ازیهودیان وام بستانند، آن هم با بهرهای گزاف. در این هنگام در ذهن جنگجویان این پرسشخطور کرد که چرا باید آنها برای رفتن به سوی مزار مسیح وامدار نامردمانی شوند کهخودشان عیسی مسیح را آزار داده و مصلوبش کرده بودند؟ آیا نباید انتقام حضرت مسیح ازاینان گرفته شود؟ اگر مسلمانان، دشمن پیروان مسیح بودند، یهودیان خود آن حضرت را بهدار آویخته بودن[ . همان.]! با قوّت گرفتن چنین ایدهای کشتن یهودیان آغاز شد. اینان را هر کجا مییافتند به قتلمیرساندند و چنان شرایط دشواری پیش آمد که بسیاری از آنان ناگزیر به خودکشیگردیدند. یهودیها با استفاده از نفوذ مادی خود شماری از سران نظامی و آبای کلیسا را تطمیعکردند و به آنها باجهای کلان پرداختند تا آنان را در پناه خودشان بگیرند، ولی این کار سودچندانی نبخشید! زیرا عامهء مردم از آنها ناخشنود بودند و مهار حرکت عوام کار آسانی نبود.چنانکه پیش از این گذشت، این کینهء تاریخی در حملهء به قدس نیز خود را نمایاند و یهودیانساکن بیت المقدس همه در آتش قهر صلیبیها گرفتار آمده، نابود گشتن[ . همان.]پس از سقوط اورشلیم با سقوط قدس صلیبیها به بزرگترین هدف و دیرینهترین آرزوی خویش رسیده بودند. آنهاکه روزگاری دراز، حاکمیت مسلمانان را بر اورشلیم مانع حضور آزادانهء خود در این شهرمیپنداشتند و به همین خاطر آن جنگ مهیب را به راه انداخته بودند، اینک در کمال شادمانیخویشتن را بر قبلهء آمالشان حاکم میدیدند. تجاوزگران اروپایی در این هنگام به دو دستهتقسیم شدند، گروهی به شهر و دیار خود بازگشتند و گروهی دیگر در سرزمین فلسطینماندگار شدند. آنهایی که ماندند به زودی به وطن جدید خو گرفتند، با ساکنان بومی آنجصفحۀ ۷۴درآمیختند و آداب و رسومشان را پذیرفتند؛ و حتی سرزمین جدید را به مراتب از اروپا بهتریافتند. چنان که یکی از آنها گفته بود: «ما که از مغرب بودیم به صورت مردم مشرقدرآمدهایم... وطن خود را فراموش کردهایم. بسیاری از ما مولد (زادگاه) خود را نمیدانند و ازآن یاد نمیکنند. یکی خانه و خدم دارد، چنانکه گویی آنها را به ارث دارا شده، دیگری به جایاینکه از هموطنان خود زن بخواهد یکی از اهل شام (ارمنی) یا عرب نصرانی را به زنیخواسته است... به همه زبان تکلّم میکنند و گفتهء آنها را میفهمند. اکنون که مشرق تا ایندرجه به حال ما مساعد میباشد، برگشتن به مغرب چه ضرور است[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۷- ۲۲۸.]؟» نخستین کاری که به وسیلهء صلیبیها انجام گردید تعیین کشیش و پادشاهی برای اورشلیمبود. این کار پس از گفت و گوهای فراوان صورت پذیرفت و شخصی به نام «گودفری» نه به عنوانپادشاه بلکه به عنوان «مدافع جانباز آرامگاه مقدس» قدرت را به دست گرفت؛ و سه کنت نشیندیگر نیز در شهرهای «اُدیسا (رها)»، «انطاکیه» و «ترابلس» به مرکزیت اورشلیم تشکیل گردی[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۷؛نیز ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۱، ص ۳۸۱-۳۹۰.]. برای تقویت و تحکیم پایه های حکومت اورشلیم و دفاع از سرزمین فلسطین در مقابلمسلمانان، سه فرقه با ماهیت راهبی - سربازی تشکیل گردید: فرقهء سن ژان بیتالمقدس یامیهمان نوازان، فرقهء پاسبانان معبد و فرقهء سواران آلمان. اعضای این فرقهها موظّف بودند تاهمانند راهبان مغرب زمین سرگرم عبادت و ریاضت و از نظر نظامی پیوسته آمادهء کارزارباشند. لباسشان نمود روشن این ماهیت دو گانه بود. آنان اسلحه سواران جنگی رابه خودمیبستند و بر روی آن لبّادهء بلند راهبی میپوشیدند[ . دربارهء پوشش فرقهء سواران آلمان در منابع چیزی نیامده است.] رنگ لبادهء میهماننوازان مشکی بود، با صلیب سفیدی بر روی سینه و لبادهء پاسبانان معبدسفید بود و صلیبی قرمز داشت[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۲۸.]. ولی با وجود تصرف بیت المقدس، همهء کار پایان نیافته بود. رفت و آمد زائران مسیحی ازصحرای خشک و سوزان فلسطین بس دشوار بود؛ و مسیحیان ناچار بودند شهرهای ساحلیصفحۀ ۷۵دریای مدیترانه را به تصرف درآورند تا هم میان متصرفات شمال و جنوب خویش پیوندبرقرار سازند و هم آمد و شد زائران را از راه دریا امکان پذیر گردانند. در مقابل وضعیت مسلمانان نیز بسیار ناگوار بود، چرا که یکی از مقدسترین مکانهایدینی خویش را از دست داده بودند. این در حالی بود که از آغاز حرکت صلیبیها تا تصرفبیت المقدس، مدت سه سال به درازا کشیده بود و چنانچه ارادهء سیاسی و همگانی بر وحدتتعلّق میگرفت، چنین زمانی برای تشکیل یک نیروی دفاعی متّحد بر ضد صلیبیها اندک نبود.ولی افسوس که عباسیان، فاطمیان و سلجوقیان همه ناتوان بودند و اختلافهای سیاسی و بهویژه مذهبی هیچ رشتهء پیوندی میان آنها باقی نگذاشته بود؛ و این بزرگ ترین سرمایه برایصلیبیها بود که در این فضای قهر و پراکندگی، مبانی قدرت خویش را در سرزمینهای اسلامیاستحکام بخشند. بزرگترین سرمایهء فرنگان، پراکندگی مسلمانان بود. به علت همچشمیهای رهبران مسلمانو خودداری ایشان از مساعدت به یکدیگر بود که نخستین جانبازان صلیب به آنچه میخواستند،رسیدند. شیعیان که خلیفهء فاطمی مصر سرآمد ایشان بود از خلیفهء بغداد و ترکان سنّی کیش،همان قدر نفرت داشتند که از عیسویان. در میان ترکان نیز اتفاقی نبود؛ میان سلجوقیان و [ خاندان ] دانشمندیان، خاندان تُتُش با خاندان اَرْتَق و حتی میان دو پسر تتش همواره رقابتحکمفرما بود. و حال آن که وجود اتابکهای تک روی مانند کربوغا، به آشفتگی میافزودند ودودمانهای دون پایهء عرب مانند بنوعمار طرابلس و منقذیان شیرز با بهرهبرداری از اینپریشانی کما بیش استقلال خود را حفظ کرده بودند. کامیابی صلیبیان اوضاع را آشفتهتر کردهدلسردی و کینهتوزیهای متقابل، همکاری امیران مسلمان را مشکلتر میکرد[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۹. تحلیل پروفسور وات از اوضاع جهان اسلام در دوران جنگهای صلیبی نیز دقیق و خواندنی است. وی در بارهء علت پیروزی صلیبیها در مراحل آغازین جنگ مینویسد: «توفیقهایی که مسیحیان به دست آوردند تنها به این دلیل میسّر گردید که در محدودهء سالهای ۱۱۰۰ میلادی مسلمانان فلسطین و سوریه رسماً از خلافت بغداد تبعیت میکردند و از چند دولت کوچک محلی تجاوز نمیکردند که مدام با هم به مناقشه میپرداختند و بعضاً مستعد آن بودند تا علیه رقبای مسلمان خود به امرای مسیحی بپیوندند. به مجرد اینکه این خرده دولتها در تحت حاکمیت یک رهبر مسلمان نیرومند در آمد، سرنوشت دولتهای مسیحی عوض شد». (برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص ۱۳۴).]صفحۀ ۷۶این وضعیت همچنان در سرزمینهای اسلامی حکمفرما بود تا آنکه عماد الدین زنگی بهقدرت رسید و دولت اتابکی زنگی در موصل تشکیل گردید. دولتی که هم خودش با صلیبیهاپیکارهای فراوان کرد و هم سرداران بزرگی چون اسدالدین شیرکوه و صلاح الدین ایوبی رادر خود پرورش دا[ . کارلایل، ادیب و مورخ انگلیسی در کتاب قهرمانان و قهرمان پرستی نوشته است:«تاریخ عمومی، یعنی آنچه انسان در این جهان انجام داده است، در اساس خود تاریخ مردان بزرگی است که در این جهان کار کردهاند». البته با تکیه بر این سخن نقش دیگر عوامل تاریخ ساز را نباید از نظر دور داشت (ر. ک. قهرمان در تاریخ، هوگ، سیدنی، ترجمهء خلیل ملکی، انتشارات رواق، پاییز ۱۳۵۷، ص ۱۴ - ۱۵).]عمادالدین زنگی و بازپسگیری رُها همهء ملل جهان و از جمله ملّت اسلامی، پیشرفتها و افتخارات سیاسی - نظامی شان را مرهونوجود قهرمانانی هستند که از دو ویژگی سلحشوری و سیاستمداری، یکجا بهرهمند بودند.مطالعهء زندگی یکایک حکمرانان اسلامی پس از رسول خدا(ص)، چه در دورهء خلفایراشدین و چه خلفای اموی، عباسی و فاطمی و همچنین امویان اندلس و امپراتوری عثمانیآشکار کننده این حقیقت است که هرگاه زمامداران اسلامی از خصلت سلحشوری و شعورسیاسی برخوردار بودهاند، اوضاع ملّت اسلام نیز به سامان بوده؛ و در مقابل به میزان نا آشناییآنان با آیین لشکرکشی و آداب سربازی، اوضاع، آشفته و پریشان بوده است؛ چنانکه دردشواریهای بزرگ و اوضاع و احوال پیچیده نیز گرههای کور همیشه با سرپنجهء تدبیرقهرمانان و مردان بزرگ گشوده شده است. در ماجرای جنگهای صلیبی نیز این حقیقت خود را به خوبی نمایاند. مسلمانان با وجودکثرت عِدّه و عُدّهء خویش از عهدهء صلیبیها بر نیامدند؛ مگر پس از آنی که قهرمانانی بزرگهمچون عماد الدین زنگی، نورالدین زنگی، اسد الدین شیر کوه و صلاح الدین ایوبی ازخاندانهای زنگی و ایوبی پا به عرصهء پیکار و جهاد گذاردند؛ و سرتاسر عمر خویش را در راهمبارزه با اروپائیان تجاوزگر سپری کردند و سرانجام به یاری خدای بزرگ در پرتو روحیهءمعنوی و حماسی خویش شرّشان را از سر مسلمانان کوتاه کردند. صفحۀ ۷۷عمادالدین زنگی از اتابکان بزرگ سلجوقی و بنیانگذار سلسلهای ترک نژاد است که ازسال ۵۲۱ - ۶۲۴ هـ / ۱۱۲۷ - ۱۲۲۷ م بر مصر، شام و جزیره[ . جزیره نامی است که جغرافیدانان عرب بر بخشهای شمال منطقهء واقع در میان رودخانههای دجله و فرات اطلاقمیکنند. (المنجد فی الاعلام، واژهء «الجزیره»).] فرمان راندند. او در دستگاهبرکیارق سلجوقی از خود کاردانی و لیاقت نشان داد و در همهء نبردهای میان سلاجقه وصلیبیها شرکت جست. عمادالدین نخست منصب شحنگی[ . شحنه: در تاریخ ایران بعد از اسلام و همچنین در قلمرو خلافت عباسی، عنوان صاحب منصبی است که ریاستمحلی بدو واگذار میشد؛ و وظیفهء او غالباً این بود که در مجالس و تشریفات و مواقع اعیاد و اوقات رسمی، به عنوان نمایندهء محل تحت ریاست خویش حاضر شود و همچنین ابلاغ اوامر و فرمانهای دولت و حکومت به رعایانیز جزو وظایف او بوده است. (دایرة المعارف فارسی، مادهء «شحنه»).] بغداد و پس از آن حکومتموصل یافت. در آنجا بود که حملههای بیامان خویش را بر ضد صلیبیان آغاز کرد و پس ازنبردهای فراوان به بزرگ ترین موفقیت خود و نخستین پیروزی بزرگ مسلمانان دستیافت. او موفق شد در سال ۵۳۹ ق / ۱۱۴۴ م شهر رُها (اورفا) یعنی بزرگترین مرکز نظامیفرنگیان را در شام و عراق تصرف کند و قلمرو مسیحیان را به کرانههای خاوری دریایمدیترانه محدود گرداند؛ و اروپاییان را به شدّت نگران ساز[ . ر. ک. دایرة المعارف بزرگ اسلامی مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ۱۳۶۸، تهران، مادهء آل زنگی؛ (دایرة المعارف فارسی، مادهء «عماد الدین زنگی».]. خبر سقوط رها در سرتاسر عالم طنین افکند. برای مسلمانان نقطهای روشن از یک امیدتازه بود. آن ایالت مسیحی که در قلب ممالک ایشان رسوخ کرده بود، اینک از پا افتاده بود وفرنگان، سوای کرانهء مدیترانه، جایی را نداشتند راه حلب به موصل از دشمن پاک شده بود واز آن دولت مسیحی که میان ترکان آناطولی با ترکان ایران شکاف انداخته بود، دیگر اثری بهجا نبود. لقب سلطان، در خور زنگی بود. سقوط رها برای فرنگان زنگ خطری بود که براینخستین بار بدین حقیقت پی بردند که اوضاع خاور بر وفق مراد مسیحیان نمیچرخ[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۲۷۴ - ۲۷۵.]جنگ دوم خبر سقوط رها اروپا را بار دیگر به جنبش آورد و پاپ و پادشاهان به گرد آوری نیرو صفحۀ ۷۸تحریک عوام الناس پرداختند. اروپاییان اینک در دو جبهه با مسلمانان میجنگیدند؛ یکیاسپانیا و دیگری فلسطین. جبههء اسپانیا با تهاجم مرابطون[ . مرابطون یا مرابطین یا ملثمین در مآخذ اروپایی الموراوید (divaromla مأخوذ از المرابط عربی)، دولتی اسلامی درمراکش، مغرب اقصی و اندلس که از ۴۴۷ یا ۴۴۸ هـ . ق تا ۵۴۱ هـ . ق حدود یک قرن دوام داشت. مراد از مرابطون طایفهء جنگجویانی است که در مرزهای اسلامی ساکن و با کفار آن سوی مرز در جنگ بودند و ملثمین یعنی نقابداران، زیرا این طایفه برای تمییز خود از دیگران، یا به عللی دیگر، همواره صورت خود را با لثام [ \ نقاب] میپوشاندند. (دایرة المعارف فارسی، مصاحب، مادهء «مرابطون»).] زیر فشار قرار داشت و اوضاعفلسطین پس از سقوط رها به شدت رو به وخامت نهاده بود. در نتیجهء تبلیغاتِ جنگ طلبان،موج دوم حرکت صلیبیها، که پادشاهان آلمان و فرانسه فرماندهی آنها را به دست داشتند، بهسوی آسیای صغیر آغاز گردی[ . ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۲۹۴ - ۳۰۸؛ دایرة المعارف بستانی، ج ۱۱، ص ۱۷.]. در همین دوران اوضاع سیاسی آسیای صغیر نیز بسیار آشفته گردیده بود. سقوط دولتدانشمندیه[ . سلسلهای از امرای ترکمان، که از ربع آخر قرن پنجم هـ . ق تا ۵۷۳ هـ در کاپادوکیای شمالی فرمانروایی کردند.مؤسس سلسله، امیر دانشمند، در هرج و مرجی که به دنبال مرگ سلیمان ابن قتلمش سلجوقی (۴۷۹ هـ ) در کاپادوکیه پدید آمد و چون منشأ وی معلوم نبود، سرگذشتش با افسانه آمیخته شد. وی در سال ۴۹۳ هـ . ق که ملطیه را در محاصره داشت، بوهمند اول را که برای رهایی شهر آمده بود اسیر کرد. پس از سه سال محاصره ملطیه را گرفت. در ۴۹۶ هـ . ق با بوهمند اتحادی بر ضد بیزانس و سلاجقه منعقد کرد و او را آزار نمود. اما سال بعد در گذشت و پسرش امیر غازی ابن دانشمند جانشین او شد. خلیفه مُسْترشد و سلطان سنجر او را به سبب پیروزیهایش بر مسیحیان (مخصوصاً بوهمند دوم و یوحنای دوم کومننوس) عنوان ملک دادند. ولی وقتی رسولان آنها به ملطیه رسیدند، امیر غازی در بستر مرگ بود و این عنوان در ۵۲۸ هـ . ق به پسر و جانشینش محمد دانشمند (فوت: ۵۳۶ هـ) اعطا شد. وی در قیصریهء درگذشت و پس از او در بین دانشمندیه بر سر جلب قدرت نفاق افتاد. دانشمندیه به دو شاخه که یکی در سیواس و دیگری در ملطیه حکومت داشت تقسیم شدند. سرانجام در سال ۵۷۳ هـ . ق سلجوقیان ملطیه را گرفتند و دستگاه حکومت دانشمندیه در هر دو ولایت برچیده شد. (دایرة المعارف فارسی).] موجب شده بود که دیگر حکمرانهای منطقه بر خاکشان چشم بدوزند.امپراتوری بیزانس نیز که از سوی ترکان به شدت احساس ناامنی میکرد، پیغام فرستاده ازممالک اروپایی کمک خواسته بود. این اوضاع آشفته در ممالک اسلامی، چشم انداز پیروزیرا برای صلیبیها نیک جلوه میداد؛ اما واقعیت چیزی جز این را اثبات کرد. آلمانها که پیشتراز فرانسویهابه سوی شرق در حرکت بودند در عبور از قلمرو امپراتوری بیزانس چنان رفتارناپسند و وحشیانهای از خود نشان دادند که امپراتور ناگزیر شد کسانی را با آنان همراه سازد،صفحۀ ۷۹بلکه بدون غارت و چپاول اموال مردم از خاکش عبور کنند؛ و همین امر به نوبهء خودموجب منازعهء میان نیروهای امپراتوری و نیروهای آلمانی گردید؛ نیروهایی که به مقصدنرسیده و در میان راه مستهلک شدند. اینان در یک نوبت گرفتار سیل گشتند و بیشتر اموالشانرا از دست دادند و در نوبتی دیگر مورد حملهء چابک سواران ترک قرار گرفتند به طوری که«کُنراد» - پادشاه آلمان - نه دهم سربازانش را با همهء لشکرگاه و اسباب موجود در آن رااز کف دا[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۳۱۱.]. چون سپاه کُنراد با این وضعیت به نیقیه رسیدند در آنجا با سپاهیان فرانسوی پیوستند کهآنها نیز دُچار بلا و بدبختی گشته بودند. به هر حال سپاهیان باقیمانده دو گروه حرکتشان را ازسر گرفتند تا به افسس رسیدند. در این هنگام کُنراد به قسطنطنیه بازگشت و منتظر پایان فصلزمستان ماند. سپس از راه دریا به فلسطین رفت. این در حالی بود که پادشاه فرانسه از راهخشکی به آنجا رسیده بود. آن دو و دیگر پیشوایان صلیبی در سوریه بر سر حملهء بر دمشقتوافق کردند و شهر را در محاصره گرفتند ولی زاد و توشهء آنان پایان یافت و بدون گرفتن هیچنتیجهای دست از محاصره کشیدند کُنراد راه آلمان را در پیش گرفت. لویی تا سال بعد درسوریه ماند و پس از آن به سرزمین خود بازگشت. به این ترتیب حملهء این دو پادشاه به پایانرسید و در چشم مسلمانان، که پیشتر بیمناک قدرتشان بودند، خوار و بیمقدار گشتن[ . ر. ک. همان، ص ۳۲۲ - ۳۳۰.]. به این ترتیب جنگ دوم صلیبی که به منظور باز پسگیری رُها (اورفا) برپا شد بهشکست انجامید و تلاش اروپائیان برای جلوگیری از نزدیک شدن جبههء شمال و جنوباسلامی به یکدیگر ناکام ماند. در حالی که صلیبیها به شدت میکوشیدند تا از اتحّاد میانشام، قلمرو نورالدین زنگی[ . نور الدین محمود زنگی مکنی به ابولقاسم ملقب به ملک عادل [الملک العادل نور الدین محمودبن زنگی] (۵۱۱ -۵۶۹ هـ . ق) از امرای مشهور آل زنگی و مؤسس سلسلهء اتابکان شام؛ پسر عماد الدین زنگی، از جانب برادرش سیف الدین غازی اول حکومت حلب و حمص و حماة را یافت. چندی بعد دمشق و بعلبک را گرفت. به عمارت مساجد و مدارس در موصل و حلب و بعلبک و دمشق اهتمام کرد. چند نوبت با صلیبیها جنگید. مصر را به وسیلهء اسد الدین شیر کوه بگرفت. (دایرة المعارف فارسی).]، با مصر جلوگیری کنند، در این سرزمین حوادثی روی داصفحۀ ۸۰صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ - ۵۸۹ هـ / ۱۱۳۸ - ۱۱۹۳) صلاح الدین یوسف بن ایوب ملقب به الملک الناصر، بنیانگذار سلسلهء ایوبی و قهرمان بزرگجنگهای صلیبی است. او دوران کودکی و جوانی را همراه پدرش در خدمت نور الدین زنگیسپری کرد و در ۲۷ سالگی همراه عمویش، اسدالدین شیر کوه، به مصر عزیمت کرد. اما داستان عزیمت شیر کوه - که او را نیز باید یکی از قهرمانان جنگهای صلیبی به شمارآورد - از این قرار بود که منازعه میان دو تن از رجال سیاسی به نامهای ضرغام و شاور درمصر بر سر منصب وزارت فاطمیان، موجب گردید که ضرغام از صلیبیها و شاور از نورالدینکمک بگیرد. ضرغام جزیهای یک ساله را به صلیبیها پیشنهاد داد، در حالی که پیشنهاد شاور بهنور الدین پرداخت ۱۳ خراج مصر در مقابل این کمک بود. نور الدین از این پیشنهاد به طمع افتاد و اسدالدین شیر کوه را که در این هنگام ولایتحمص را به اقطاع[ . اقطاع یا قطیعه یا نان پاره، ملک یا زمینی را گویند که از جانب خلیفه یا سلطان به یکی از امرا به عنوان استغلال (بهرهبرداری از عواید) یا تملیک (مالکیت ارضی) واگذار شود (دایرة المعارف فارسی).] داشت به یاری او فرستاد. در این سفر شیر کوه برادر زادهء جوانش یعنیصلاح الدین ایوبی نیز وی را همراهی میکرد. سپاه نورالدین در ربیع سال ۵۵۹ هـ / ۱۱۶۴ م به بلبیس رسید و در آنجا با سپاه فاطمیان بهفرماندهی ضرغام درگیر شد. جنگ با شکست و قتل ضرغام پایان یافت و پس از آن شاوربلافاصله عهدهدار وزارت شد. اما وی از عهدی که با نورالدین کرده بود سرباز زد و از ورودشیر کوه به قاهره نیز جلوگیری کرد[ . فی التاریخ العباسی و الفاطمی، ص ۳۶۰.] پس از آن اسدالدین دو نوبت دیگر نیز به مصر لشکر کشید و در طی همین دوران زندگیرا بدورد گفت. لشکرکشیهای اسدالدین به مصر حایز اهمیت بسیار است، زیرا در نهایتموجبات اتحاد مصر و شام و در نتیجه آزادی اورشلیم را فراهم آورد. به اعتقاد رانسیمان،شیرکوه نخستین کسی در جهان اسلام بود که به فراست دریافت برای آزادی فلسطین نخستصفحۀ ۸۱باید مصر را تسخیر کرد و تا پایان عمر نیز در این راه از پای ننشست. اما شخصیت وی بیشترزیر تأثیر نورالدین و صلاح الدین قرار گرفته است. او مینویسد: شیر کوه از پی این کامیابی دیر نپایید و در بیست و سوم مارس سال ۱۱۶۹ م از پرخوریدرگذشت [ ! ] . نام این مرد در تاریخ تحت آوازهء خداوندش نور الدین و برادر زادهاش صلاح الدینقرار گرفته است؛ و حال آنکه در جمع تمام رهبران عالم اسلام فقط او بود که به فراست دریافتکه به قصد بازپس گرفتن فلسطین نخستین قدم را باید در کار تسخیر مصر برداشت که موقعنظامی کمنظیر و منابع فراوان داشت و علی رغم تردیدهای نورالدین خود هرگز از پا ننشست تابدین آرزو تحقق بخشید. ثمرهء تلاشهای پیگیر او را برادر زادهاش، صلاح الدین، چید.چهرهاش خوشایند نبود؛ قامتش کوتاه و تنومند و رخسارش سرخ فام و یکی از دیدگانش نابینابود. سیمای ناخوشایند وی معرف خوبی بود برای اصل و نسب گمنامش؛ با این همه سربازیبود نابغه و کمتر سرداری میتوان جست که از محبّت بی دریغ سربازان خویش این همهبرخوردار بوده باش[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۴۴۶ - ۴۴۷.]. در این دوران، یعنی دورهء لشکرکشیهای خاندان زنگی به مصر، یکی از رویدادهایتاریخی بسیار مهّم این سرزمین رقم خورد؛ و آن برچیده شدن خلافت فاطمیان از آن دیاربود. نور الدین زنگی - که خود طرفدار خلافت بنی عباس بود - از صلاح الدین خواست که بهخلافت فاطمیان پایان دهد. اما وی که همهء اختیاراتش را از خلیفهء فاطمی داشت زیر بار اینپیشنهاد نرفت و انجام خواستهء ولینعمت خویش را به تعویق میافکند. تا آنکه نور الدین ویرا تهدید کرد که در صورت تعلّل بیشتر، خود به مصر خواهد آمد. صلاح الدین نیز ناگزیرپذیرفت و به آن اقدام تاریخی مبادرت ورزی[ . همان.]. انجام چنین کاری چندان آسان هم نبود، زیرا فاطمیان سالیانی دراز بر مصر حکومتداشتند و مردم طرفدار و هوا خواهشان بودند و امکان بروز شورش وجود داشت. از این روصلاح الدین چارهای اندیشید و نخست در یکی از مساجد خواندن خطبه به نام خلیفهء عباسیرا آزمود و چون این کار بیسر و صدا و آرام و بدون مخالفت هیچ کسی انجام شد، فرمان داصفحۀ ۸۲تا در هفتم محرم سال ۵۶۷ هـ (۱۱۷۱ م) بر همهء منبرهای قاهره به نام خلیفهء عباسی خطبهخوانده شود. به این ترتیب دولت فاطمی در کمال آرامش ساقط ش[ . فی التاریخ العباسی و الفاطمی؛ عبادی، احمد مختار، دار النهضة العربیه، بیروت لبنان، بیتا، ص ۳۶۴، نیز ر. ک. کامل ابن اثیر ذیل حوادث سال ۵۶۷. در اینجا یاد آور میشود که بر افتادن دولت فاطمی در مصر برای شیعیان یک شکست بزرگ بود؛ و به همین دلیل کینهء صلاح الدین را به دل دارند. (ر. ک. شیعه در مصر، وردانی، صالح، ترجمهء عبدالحسین بینش). اما به دور از تعصب مذهبی به دونکته زیر باید توجه کرد: الف: خلافت فاطمی پیر و فرتوت گشته و دستگاه خلافت آنان شاهد منازعهء وزیرانی بود که با توجه به ناتوانی خلفا، همهء امور را به دست داشتند. برای خلفا از حکومت چیزی جز نام باقی نمانده بود. به طوری که میتوان گفت اگر صلاح الدین هم به مصر نیامده بود، نفوذ مسیحیان در کار وزارت و منازعهای که بر سر این منصب در گرفته بود، به یقین نابودی و انقراضشان را در پی میآورد. (ر. ک. تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۴، ص ۳۲۰ - ۳۲۳؛ دایرة المعارف فارسی، مادهء «فاطمیان»). ب: سقوط خلافت فاطمی و اندکی پس از آن مرگ نور الدین زنگی، از چند گانگی مراکز قدرت و تصمیمگیری در جهان اسلام کاست؛ و میدان عمل به مردی داده شد که به خوبی توانست از شرایط پیش آمده بهره گیرد و بزرگترین پیروزی را بهرهء مسلمانان گرداند.]. پس از بر افتادن فاطمیان زمام امور مصر به دست صلاح الدین افتاد و در پی آن حکومتایوبیان بنیاد نهاده شد. صلاح الدین که از نور الدین زنگی بیمناک بود سرزمین یمن را، بهعنوان گریزگاه احتمالی، به وسیلهء برادرش، توران شاه، تصرف کرد و از آن پس مبارزهاش برضد صلیبیها رو به فزونی نهاد. میان طرفین درگیریهای فراوان روی داد؛ تا آنکه سرانجامصلاحالدین موفق شد پس از تصرف «حماة[ . شهری قدیمی در سوریهء فعلی بر کنار نهر العاصی که صلاح الدین در سال ۵۷۲ هـ آن را گرفت (ر.ک. دایرةالمعارففارسی).] سرزمین شام را به تصرف خویش درآورد ودر نبرد سرنوشت ساز «حطین[ . دهکدهای در فلسطین، غرب دریاچهء طبریه، نزدیک اینجا صلاح الدین ایوبی بر صلیبیان پیروز شد و قدرت آنان رانابود کرد. (دایرة المعارف فارسی، مادهء «حطین»).] باز پسگیری بیت المقدس برای وی امکانپذیر شد. او پساز تصرف دژهای «طبریه»، «ناصره»، «سامره»، «صیدا»، «بیروت»، «بترون»، «عکا»، «رمله» و«حبره» به سوی «بیت المقدس[ . برای آشنایی با موقعیت شهرهای یاد شده، ر. ک. نقشهای ضمیمه.] تاخت و در رجب ۵۸۳ / سپتامبر ۱۱۸۷ م در غرب آن شهراردو زد. صلیبیها تا پای جان در دفاع از شهر کوشیدند، اما قدرت آتش سنگین منجنیقهایسپاهیان صلاحالدین در اواخر همان ماه آنان را وادار به تسلیم کر[ . دایرة المعارف الاسلامیه ص ۲۷۲ - ۲۷۳.]. تصمیم اوّلیه صلاحالدینصفحۀ ۸۳گرفتن انتقام بود. ولی تهدید صلیبیان شهر به ویران سازی اماکن مقدس و کشتن مسلمانان دربند، وی را از این تصمیم باز داشت و پذیرفت که مسیحیان در مقابل پرداخت سربها از شهربیرون روند. بهدنبال آن افراد دارا و توانگر سربهای خویش را پرداختند و آزاد شدند. کسانی هم کهتوان این کار را نداشتند به عنوان بنده فروخته شدند. در این هنگام شماری ازتوانگرانمسلمان و مسیحی دخالت کردند و شمار بسیاری از اسیران را خریدند و آزاد کردند. به جزشماری چند از افراد ناتوان و بیمار به کسی اجازهء اقامت در شهر داده نشد. مؤسسههای دینیمسیحیان در شهر ویران گردید. قبة الصخره و مسجدالاقصی مرمّت شد و به مناسبتبزرگداشت این واقعهء عظیم بیمارستانها و مدارس فراوانبنا گردید. حضور امیران ایوبی واقدام آنها به ساخت بناهای فراوان بر شکوه این روز افزود. همهء مسلماناندر آن روز شادمانبودند. به دنبال آن، شهرهای فلسطین که در دست مسیحیان بود یکی پس ازدیگری به تصرفصلاح الدین در آمد. تنها چیزی که در دست آنها باقی ماند انطاکیه، طرابلس و چند شهر و دژکوچک دیگر بو[ . همان؛ نیز ر.ک. تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص ۴۱۴؛ کاملابناثیر، ذیل حوادث سال ۵۸۳؛ سرگذشت فلسطین، زعتیر، اکرم، ترجمهء اکبر هاشمی رفسنجانی، بی تا، بی نا، بی جا، ص ۶۷ - ۶۸؛ تاریخ اورشلیم، ص ۲۱۸- ۲۱۹.]. بد نیست که در اینجا سخن رانسیمان را نیز دربارهء رفتار مسلمانان درهنگام فتح قدسبیاوریم، که مینویسد: «مردان پیروز افرادی شریف و با مروّت بودند. درست در همانجا کهدر ۸۸ سال پیش فرنگان از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندارآسیب نرسید. به امر صلاح الدین سربازان خیابانهاودروازهها را زیر نظر گرفتند و از هر گونهدستاندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آورند... به زودی مردم بهصورت دو رشتهء طولانی شهر را پشت سر نهادند. یک گروه آنها که یا به دست خود یا ازبرکت تلاشهای «بالیان»، فدیهشان داده شده بود و آزاد بودند؛ و یک گروه آنها که از عهدهءپرداخت فدیه بر نیامده و به اسارت میرفتند. حال اینان چنان رقتانگیز بود که العادل بهپیشگاه برادر شتافت و درخواست تا به پاس خدمات وی هزاران تن از اسیران را بدو بخشد.صلاحالدین التماس برادر را بر آورد و او بیدرنگ آزادشان کرد. بطریق (کشیش) هراکلیوسصفحۀ ۸۴که برای تظاهر به نیکوکاری وسیلهای این همه ارزان پیدا کرده بود، در خواست که تنی چند رانیز بدو بخشند. هفتصد تن دیگر به خاطر او و پانصد تن به احترام بالیان آزاد شدند. آنگاهصلاح الدین اعلام کرد که خود کلیهء بانوان و مردان سالخورده را خواهد بخشود. بانوانی کهفدیهشان داده شده بود، با دیدگان گریان به پیشگاه شاه آمدند و گفتند که بیشوهر و برادر کجامیتوانند رفت - چون همه یا کشته و یا اسیر شده بودند - صلاحالدین قول داد همهء شوهراناسیر را آزاد گذارد و از خزانهء خاص خویش به هر زن بیوه و کودک یتیم فراخور شأنی کهداشت هدیهای عطا کرد. مهربانی و شفقت این مرد درست نقطهء مقابل - نامردمیهایی بود که ازنخستین مجاهدان فاتح صلیب سر زد[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۵۴۵.]. همو در جای دیگر دربارهء شخصیت صلاحالدین مینویسد: «چه اینکه کامیابیهای او راپاسخ اجتنابناپذیر جهان اسلام به هماوردجویی فرنگان تجاوزکار بدانیم و چه اینکه آن رازائیدهء دوراندیشی امیران بزرگی که قبل از او برخاستند و چه اینکه به حساب کشاکشها وخامکاریهای ابلهانهء فرنگان یاشخصیت بارز شخص وی بگذاریم، در این نکته جای هیچشکی نیست که او توانست روح و قدرت خاوریان را به منصّهء ظهور رساند. در شاخهایحطین و بر دروازههای اورشلیم انتقام شکست مجاهدان از نخستین جنگاوران صلیب گرفته شد.صلاحالدین نشان داده بود که یک انسان شریف، تاج پیروزی را چگونه بر سر میگذارد»[ . همان، ص ۵۵۲ - ۵۵۳. شایان ذکر است که آوازهء جوانمردی صلاح الدین ایوبی در نزد اروپائیان ازوی شخصیتی ممتاز و قهرمان ساخته بود. در این باره داستانهایی نقل شده است که به افسانه شبیهتر است و اگر حقیقت داشته باشد، به حق بی مانند است. برای نمونه، نقل شده که«در جنگ سوم صلیبی سه پادشاه اروپایی یعنی ریچارد شیردل از انگلستان، فردریک ریش قرمز از آلمان و فلیپ اگوست از فرانسه عازم جنگ با مسلمانان گشتند. اما بر سر اینکه کدامشان فرمانده باشد میانشان اختلاف افتاد. پس از گفت و گوهای بسیار به این نتیجه رسیدند که برای تعیین فرمانده کل شخص صلاح الدین را داور قرار دهند. وی نیز این پیشنهاد را با روی باز پذیرفت و همراه چند تن از خاصّانش به اردوگاه صلیبیها رفت. وی پس از شنیدن اظهارات سه پادشاه عنوان کرد که باید هر کدامشان هنر و هوش خویش را بنمایاند. به این منظور ریچارد قطعه آهنی را با یک ضربت شمشیر به دو نیم کرد. فردریک میلهء آهنی را به دور بازوی خود پیچید و فیلیپ نیزهای را تا نیمه در تیرک وسط چادر فرو کرد. صلاح الدین زور بازوی هر سه را مشابه دانست و پرسش اخلاقی مطرح کرد و پرسید که شهامت با چه چیز برازندهتر است؟ امپراتور فرانسه گفت: شهامت با شهرت برازنده است. فردریک گفت: شهامت با زور بازو برازنده است و ریچارد گفت: شهامت با جوانمردی برازنده است. پس از شنیدن سخنان سه پادشاه، صلاح الدین ریچارد را به فرماندهی کل برگزید و در حقیقت دلاوری را که برازندهء خودش بود به هماوردی انتخاب کرد. در این هنگام، گویا یکی از همراهان خود صلاح الدین خواستار هنرنمایی او شد و فرمانده کل نیروهای اسلام در برابر دیدگان اروپائیان دستمالی ابریشمین را به هوا پرتاب و آن را با شمشیر به دو نیم کرد». (ر. ک. دانشمندان و مشاهیر بزرگ جهان، صدری، مصطفی، انتشارات شقایق، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص ۱۱۳ - ۱۱۷؛ نقش قهرمان شرق در پیشگاه تاریخ، ایوبیان، عبید الله، کتابفروشی سعدی، تبریز، ۱۳۴۱، ص ۱۳۱ - ۱۳۸).]صفحۀ ۸۵جنگ سوم از دست رفتن بیت المقدس برای صلیبیها بسیار گران تمام شد، ولی با وجود باقی ماندنشهرهایی مانند صور، انطاکیه و طرابلس در دست آنها، روزنهء امید برای پیشرویهای آیندههمچنان به رویشان باز بود. ویلیام، اسقف اعظم صور، به اروپا رفت تا داستان از دست رفتنبیت المقدس را به اطلاع پادشاهان اروپایی رسانده از آنها تقاضای کمک کند. در پی آن،فردریک بارباروسا، امپراتور آلمان، پیش از همه عازم فلسطین گشت، اما در راه سپاهیان ویبه دست ترکان غارت شدند و خود او نیز در رودخانه غرق شد. شخصیّت دومی که عازمفلسطین گشت ریچارد اوّل مشهوربه شیردل، پادشاه انگلستان، بود؛ که در واقع همهء حوادثجنگ سوم را ماجراهای مربوط به مبارزهء او با صلاح الدین ایّوبی تشکیل میدهد. ریچارد کهبیم داشت فرانسویها در غیاب وی قلمروش را متصرف شوند، فیلیپ آگوست، پادشاهفرانسه، را نیز با خود همراه ساخت.اما پس از رسیدن به عکا وی بیمار گردید و به فرانسه بازگشت؛ و در نتیجه صلاح الدین ماند و ریچارد شیردل. سپاهیان مسیحی به فرماندهیریچارد، بندر عکا را متصرف شدند و قرارشد که ساکنان شهر با پرداخت دویست هزار سکهءطلا و ۱۶۰۰ اسیر آنجا راترک کنند. به دلیل تعلّل مسلمانان در ترک شهر، ریچارد ۲۵۰۰ تن ازاسیران را از دم تیغ گذراند؛ و در مقابل صلاح الدین نیز فرمان داد تا از آن پس همهء اسیرانمسیحی را به قتل رسانند. اما ریچارد، با مشاهدهء وخامت اوضاع و مسابقهء بیهودهء خون ریزی،به صلاح الدین پیشنهاد کرد که خواهرش را به همسری برادر صلاح الدین در آورد. به این ترتیب کهمناطق زیر سلطهء مسیحیان و نیز بخشی از بیت المقدس کابین عروس گردد و درگیریها پایان یابد.صلاح الدین نیز این پیشنهاد مثبت را پذیرفت، ولی کلیسا زیر بار نظر ریچارد نرفت[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۴۵-۹۴.]صفحۀ ۸۶از آن پس چندین نوبت دیگر سپاهیان دو طرف در مقابل یکدیگر صفآرایی کردند، اماگویا صحنهء نبرد بیش از آنکه صحنهء نمایش قدرت نظامی طرفین باشد، صحنهء مقابلهء صفاتوالای اخلاقی ریچارد و صلاحالدین گشته بود. شجاعت ریچارد او را در نظر صلاحالدینبزرگ مینمود و از آن سوی عدالت، شکیبایی و میانهروی صلاح الدین نیز ریچارد راشکست داده بود. به هر حال در سال ۱۱۹۲ م میان طرفین پیمان صلحی امضا شد و ریچارد بهانگلستان بازگشت و جنگ سوم نیز پایان یافت[ . همان.]جسارت به مکّهء مکرّمه و مدینهء منوّره صلیبیها در همان دورانی که هنوز بیت المقدس را در تصرف داشتند، با سوء استفاده ازعزیمت صلاح الدین به نواحی شمالی، اقدام به کاری بسیار جسارتآمیز کردند؛ که البتهکیفرش را نیز به زودی دیدند. آنان در حرکتی مذبوحانه به دو شهر مکّه و مدینه حمله کردندکه داستانش به قرار زیر است: رینالد شاتیونی... در پاییز سال ۱۱۸۲ م، همینکه از عزیمت صلاح الدین به شمال خبریافت، به عزم کاری برخاست که سالها بود سودای آن را به سر داشت و آن، به آب افکندنناوگانی بود بر سینهء دریای احمر به قصد تاراج کاروانهایی که از طریق این دریا قصد مکّهداشتند. رینالد حتّی بی میل نبود که بر شهر مقدس مسلمین نیز حمله کند. مقارن آخر سالرینالد به سوی ایله، واقع در رأس خلیج عقبه، راند و زورقهایی را که از چوب درختانجنگلهای مآب ساخته و بر سینهء بحر المیّت آزمایش کرده بود، با خویشتن برد و این شهر راکه از سال ۱۱۷۰ م به بعد در چنگ مسلمین بود، فرو گرفت، ولی قلعهء شهر که بر جزیرهءفرعون در آن نزدیکی واقع بود و تاریخ نگاران فرنگی از آن به نام «ایل دوگری» یاد کردهاند ازپا ننشست. رینالد خود با دو سفینه برای محاصرهء قلعه باز ماند و مابقی به ناوبانی دزداندریایی محلی بادبان برکشیدند و در حالی که بلاد ساحلی مسیر خویش را تاراج میکردند، درامتداد کرانهء افریقایی این دریا به حرکت درآمدند و چندان جلو رفتند تا به عیذاب، بندر بزرگ«نوبی» (نوبه) در مقابل مکّه رسیدند و در آنجا بر سفینههای تجاری سرشار از نعمتی که اصفحۀ ۸۷عدن و هندوستان آمده بود، دست یافتند و همه را به غنیمت گرفتند. گروهی نیز از آببرآمدند و یک کاروان عظیم بی دفاع را که از وادی نیل میآمد، غارت کردند. یغماگران ازعیذاب به ساحل عربستان رفتند و بعد از آتش افکندن در باراندازهای «الحوراء»و «ینبع»، -بنادر مدینه - تا الرابغ ، یکی از بنادر مکّه - ، نفوذ کردند و در نزدیکی آن، سفینهای حامل زوّاررا که رهسپار جدّه بود، به قعر آب فرستادند. عالم اسلام تکان خورد. حتی امیران موصل و حلب که در برابر صلاح الدین دست دردامن فرنگان زده بودند، از دوستی با قومی که چنان بی پروا به حریم مقدسات دینی ایشانتجاوز کرده بود، ننگ میداشتند. ملک العادل، برادر صلاح الدین و حکمران وقت مصر، دردم به پا خاست و حسام الدین لؤلؤ، دریاسالارمصری، را با ناوگانی مملو از دریا نوردانمغربی شمال آفریقا مأمور تعقیب و گوشمالی غارتگران کرد. لؤلؤ، بعد از نجات دادن قلعهءجزیرهء فرعون و پس گرفتن ایله که چندی بود رینالد خود از آن رفته بود، سر در پی یغماگراننهاد و در حوالی «الحوراء» ایشان را دریافت و ناوگانشان را منهدم کرد و تقریبا همه شان رادربند کشید. تنی چند را به مکّه فرستاد تا سال بعد به هنگام زیارت، طی تشریفات خاص درقربانگاه منی به کیفرشان رسانند و مابقی را به قاهره برد که در آنجا همه شان را گردن زدند.صلاح الدین رسما قسم یاد کرد که این گستاخی رینالد را هرگز نبخشای[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۲، ص ۵۰۹ -۵۱۱(به نقل از ابوشامه، ص ۵ -۲۳۱؛ابن اثیر، ص ۶۵۸).]جنگ چهارم این جنگ که در آغاز به هدف مصر تدارک دیده شده بود، بر اثر حوادثی پیچیده از هدفاصلی منحرف گشت. سرانجام نیروهای صلیبی با وعدههای شاهزادهای به نام آلکسی بهقسطنطنیه آمدند و او را به قدرت رساندند. اما پس از آنکه وی از انجام تعهداتش سر باز زد،قسطنطنیه عروس شهرهای آن روزگار را، دستخوش تهاجم و تاراج ساختند و غنایمبسیاری فرا چنگ آوردند. صفحۀ ۸۸آلبر ماله دربارهء رفتار صلیبیها در قسطنطنیه چنین مینویسد: در تاراج قسطنطنیه، قشونِ صلیب مانند اقوام جاهله معامله کرد، مثلاً مرمرها را خردنمود و آثار مستظرفه را شکست تا سیم و زر و احجار کریمهء آن را ببرد. مجسمههای مفرغیرا که شاهکار هنرنمایی قدیم بود ذوب کرد تا پول از آن سکّه کند. از آثار متبرکه و ظریفهایکه بعد از غارت ۱۲۰۴ م از قسطنطنیه آوردند، امروز هم درونیز و بعضی از بلاد مغرب دیدهمیشود. آنان طی این تهاجم در قسطنطنیه امپراتوریای را تشکیل دادندکه تا نیم قرن بعدادامه یافت[ . همان، ص ۲۳۶.]جنگ پنجم در سال ۱۲۱۳ م پاپ اینوکتیوس سوم مسیحیان را به جنگ پنجم صلیبی فراخواند. تبلیغاتوی عزم فرنگیان را بر جنگ برانگیخت، در مجمع عمومی چهارم که به سال ۱۲۱۶ م درلاتیران تشکیل گردید ۱۷ حزیران (ژوئیه) ۱۲۱۷ م به عنوان تاریخ آغاز حرکت تعیین گردید.پاپ با ارتشی متشکل از سربازان مجاری، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی حرکتکرد. پادشاه مجارستان به نام اندرنوس دوم به همراه دوکهای اوستریا و باواریا خود را بهفلسطین رساندند. آنان در یک نوبت با مسلمانان جنگیدند و پیروز شدند. پس از این موفقیتپادشاه مجارستان به سرزمین خود بازگشت و دیگران آهنگ فتح سرزمین مصر کردند. آناندر سال ۱۲۱۹ م دمیاط را به تصرف درآورده شمار بسیاری از اسیران را به قتل رساندند.مسلمانان که تاب مقاومت در برابر آنان را نداشتند با آنان دربارهء صلح مکاتبه کردند؛ وپذیرفتند که قدس و دیگر جاهایی را که در جنگ اول صلیبی به دست فرنگیها افتاده بود بهآنان واگذار کنند و در مقابل، صلیبیها مصر را ترک بگویند. آنان نیز پذیرفتند ولی قاصد پاپاجازهء بستن پیمان صلح را به آنان نداد و از آنان خواست که به سوی قاهره پیشروی کنند،فرنگیان چنین کردند. اما در جنگی که میان آنان و مسلمانان روی داد به سختی شکستخوردند و بیشترشان به اسارت درآمدند. کسانی که دمیاط را در اختیار داشتند حاضر شدندکه در مقابل آزادی اسیران شهر را ترک بگویند. صفحۀ ۸۹امپراتور آلمان، فردریک دوم، از جمله کسانی بود که برای این حمله صلیب برافراشتهبود، ولی از حرکت طفره میرفت. پاپ بر رفتن وی پای فشرد و تهدید کرد که در صورتخودداری وی از حرکت او را تکفیر خواهد کرد. سرانجام فردریک در سال ۱۲۲۷ م عزمخویش را برای پیوستن به فرنگیان در فلسطین اعلام داشت. او سپاهی جرّار در اختیارداشت، اما پس از طی مقداری از راه بیماری در سپاه او پیچید. خود او نیز بیمار گشت و یاتمارض کرد و به کشورش بازگشت و سپاهش جز ۰۰۰/۴۰ نفر پراکنده شدند. این گروه کهخود را به فلسطین رسانده بودند، پس از شنیدن خبر عقب نشینی وی همه بازگشتند. یاتریک(کشیش) اورشلیم موضوع را به پاپ گزارش داد و او فردریک را به شدت تکفیر کرد. پس ازآن وی در سال ۱۲۲۸ م با سپاهی گران آهنگ فلسطین کرد، اما پاپ صلیبیها را از اطاعت ویبازداشت. فردریک که در این شرایط توان جنگیدن را در خود نمیدید با سلطان مصر، ملککامل ایوبی که در این هنگام در سوریه بود، دربارهء صلح مکاتبه کرد و با فرستادن هدایایفراوان به او وعده داد که بر ضد دشمنانش همپیمان شود. فردریک سرانجام توانست سلطانرا وادار کند قدس و مناطق همجوار آن چون بیتلحم، ناصر، و چند جای دیگر را به اوواگذار نماید، اما سلطان کامل با او شرط کرد که کلیسای ساخته شده بر جایگاه معبد سلیمان بهحال خود بماند و به عنوان مسجد جامع در دست مسلمانان قرار گیرد. مسلمانان در قدس ازخودشان قاضی داشته باشند که میان آنها داوری کند. دو پادشاه پیمان صلحی ده ساله را بهامضا رساندند. فردریک وارد قدس شد و یک روز در آنجا ماند. ا مور شهر را تا جای ممکنسر و سامان داد و کلیسای قیامت را زیارت کرد. تاجی را که در قربانگاه کلیسا بود گرفت وبرسر نهاد و به عکا و از آنجا به اروپا بازگشت. به این ترتیب جنگ صلیبی پنجم پایان یافت[ . دایرة المعارف بستانی، ص ۲۰ - ۲۱؛ نیز ر.ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۱۶۰ - ۲۰۴ و الحرکة الصلیبیه، ج ۲، ص ۷۵۹ - ۷۷۷.]جنگ ششم (۶۲۶ - ۶۲۷ هـ / ۱۲۲۸ - ۱۲۲۹م) این جنگ به جای آنکه نظامی باشد بیشتر ماهیت سیاسی و دیپلماتیک داشت و البته برایصلیبیها موفقیتی زودگذر به همراه داشت[. ۱.EncyclopediaofIslam،"Crusades" ]. داستان از این قرار بود که سردار قشون صلیبیصفحۀ ۹۰امپراتور فردریک دوم[ . فردریک دوم، امپراتور مقدس روم (۱۱۹۴ - ۱۲۵۰)، امپراتوری مقدس روم (۱۲۲۰ - ۵۰)، شاه آلمان (۱۲۱۲-۲۰)،شاه سیسیل (۱۱۹۷ - ۱۲۵۰) و شاه اورشلیم (۱۲۲۹ - ۱۲۵۰). با آنکه پیش از امپراتور شدنش به پاپ هونوریوس سوم قول داده بود که در جنگ صلیبی شرکت کند، مدتها این کار را به تأخیر انداخت تا آنکه پاپ گرگوریوس نهم او را تکفیر کرد و وی عاقبت در ۱۲۲۸ م به راه افتاد ولی سفر او در واقع یک دیدار رسمی بود؛ دریافا پیمانی منعقد کرد که اورشلیم، ناصره و بیت لحم را به مسیحیان و مسجد عمر را به مسلمانان وامیگذاشت و در ۱۲۲۹ م به عنوان شاه اورشلیم تاجگذاری کرد. (دایرةالمعارف فارسی، مصاحب). در دورهء حضور وی در بیت المقدس شایع شده بود که وی برای فرود آمدن قریب الوقوع حضرت عیسی آن شهر را به تصرف در آورده است. طرفدارانش پیروزی وی را نشان تقدس و نزدیکی او به خداوند میدانستند؛ و پس از فوت او در سال ۱۲۵۰ م انتظار داشتند که او از قبر برخیزد و بار دیگر رهبری آنان را به دست گیرد (پیش گوییهای آخر زمان، اسکینر، استفن، ترجمهء دکتر علی نظری نائینی، انتشارات المعی، چاپ اول، تهران، ص ۱۳۸).]، از سوی پاپ تکفیر گردید و او نیز برای رفع این تکفیر راه شرق رادر پیش گرفت. او به جای جنگیدن با مسلمانان با آنها وارد گفت و گو شد و با مهارت خودبیت المقدس را از سلطان مصر (ملک کامل ایوبی) باز پس گرفت و با او پیمان اتحاد بست. امااین سیاست موجب اعتراضهای فراوان گردید و بار دیگر جنگ در سرزمین قدس در گرفت.بلافاصله پس از مرگ کامل نیروهای فرانسوی عازم جنگ با مسلمانان گشتند و ملک صالح- جانشین کامل - چارهای جز جنگیدن با آنها ندید. سرانجام در سال ۱۲۴۴ م بیت المقدس بهدست مسلمانان افتاد و نزدیک به هفتصد سال (تا ۱۹۱۷ م) در دست آنان باقی مان[ . ر.ک. تاریخ قرون وسطی، ج۴، ص۲۳۶؛دایرةالمعارف فارسی، مقالهء جنگهای صلیبی؛ الموسوعة العسکریه، مؤسسة العربیه للدراسات والنشر، چاپ یکم، بیروت، ج۱، ص ۸۰۲.]جنگ هفتم (۶۵۲ - ۶۴۶ هـ / ۵۴ - ۱۲۴۸ م) پس از استیلای خوارزمشاهیان[ . خوارزمشاهیان یا خوارزمشاهیه - عنوان مشهور سلسلهای از سلاطین مسلمان خوارزم که از سال ۴۷۰ هـ تا حدود۶۲۸ هـ در مملکت خوارزم یا متعلقات آن حکومت کردهاند و در بعضی مواقع بر قسمت عمدهء بلاد خراسان و بعضی بلاد عراق و حتی آذربایجان نیز استیلا داشتهاند. (دایرةالمعارف فارسی). دربارهء پیامد حمله خوارزمشاهیان به بیت المقدس، ر. ک. سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ویلتس، دوراکه، ترجمهء مسعود رجبنیا، انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۵۳، ص ۷۷ - ۷۸.] بر بیت المقدس به سال ۱۲۴۴ م، بار دیگر صلیبیها بهانگیزش در آمدند و لویی نهم، پادشاه فرانسه در سال ۱۲۴۸ م آهنگ مصر کر[ . صلیبیها از زمان نور الدین زنگی و صلاح الدین ایوبی در صدد تصرف مصربر آمده بودند. زیراتصرف این دیاربهآنها امکان میداد تا در صورت حملهء آن دو فرماندهء بزرگ به بیت المقدس عقبهء نیروهایشان را مورد حمله قرار دهند. به همین منظور برای پشتیبانی از شورشهای مؤتمن الخلافه و عمارهء یمنی به مصر نیرو اعزام کردند و در سال ۵۶۵ هـ اسکندریه و در سال ۵۶۹ هـ دمیاط را مورد حمله قرار دادند؛ که در هر دو نوبت به دست صلاح الدین شکست خوردند. در سال ۶۱۵ هـ جنگ پنجم صلیبی به منظور تصرف مصر تدارک دیده شد، اما پس از سه سال جنگ صلیبیها شکست خورده و عقب نشستند و سی ماه بعد از آن لویی نهم جنگ هفتم را تدارک دید (مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۲، ص ۲۳ - ۲۸).]. او در وهلهصفحۀ ۹۱نخست موفق گردید دمیاط را بی هیچ مقاومتی به تصرف درآورد(۱۲۴۹ م). در این هنگامسلطان مسلمانان یعنی الملک الصالح نجم الدین ایوب بیماربود و در همان سال در المنصورهدرگذشت و لویی پس از آگاهی بر این موضوع، به قصد وارد آوردن ضربهء نهایی بر مسلمانانعازم المنصوره گردید. در اینجا بود که ممالیک بحری[ . ممالیک: نام سلسلهای از فرمانروایان مصر (۶۵۰ تا ۹۲۲ هـ . ق، مطابق ۱۲۵۲ تا ۱۵۱۷ م) بدین توضیح که ممالیکجمع مملوک به معنای غلام است... سلاطین ممالیک مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا جزو قراولان مزدور الملک الصالح قرار داشتند... اولین ایشان شجرة الدر زوجهء الملک الصالح است... ایشان دو طبقهاند ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دو طبقه تا نیمهء اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند. افراد آن سلسلهها با وجود سلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره میکردند و شهر قاهره هنوز از دورهء سلطنت ایشان آثاری دارد که نمایندهء عشق و علاقهء سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست. ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگاور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چندین بار مغلوب نمودند. دورهء حکومت ممالیک بحری در سال ۷۹۲ هـ . ق به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال ۹۲۲ هـ . ق سلاطین عثمانی از میان برداشتند (لغتنامهء دهخدا به نقل از طبقات سلاطین اسلام، لین پول، ترجمهء عباس اقبال، ص ۷۰ تا ۷۵).] وارد کارزاری سرنوشت ساز گشتند.آنان اجازه دادند که لویی در المنصوره پیشروی کند و سپس در یک حملهء غافلگیرانه سپاهشرا در هم شکستند و خودش را نیز به اسارت درآوردن[ . العصر الممالیکی فی مصر و الشام، عبد الفتاح عاشور، سعید، دارالنهضة العربیه، قاهره، ۱۹۷۶م، ص ۱۳-۷.]. پس از این حادثه دوران حضور مؤثّر ممالیک در صحنهء سیاست مصر آغاز گردید. آنانتورانشاه، آخرین پادشاه ایوبی، را به قتل رساندند و زمام امور را به شجر الد[ . شجر الدر (فوت: ۶۵۵ هـ )، سلطان مصر، و تنها زنی است که در دورهء اسلامی بر مصر فرمانروایی کرده است. ویهمسر الملک الصالح ایوب بود و چون ایوب در منصوره در جنگ با لویی نهم فرانسه درگذشت (۶۴۷ هـ )، این زن مرگ او را پنهان نگاه داشت تا تورانشاه، پسر ایوب، از بین النهرین به مصر آمد. تورانشاه به دست ممالیک کشته شد و شجرالدر بر سلطنت نشست. اما امرای سوریه از به رسمیت شناختن وی امتناع کردند و خلیفه مستعصم جانب آنها را گرفت و عزالدین ایبک بر سلطنت انتخاب شد و شجرالدر را به زنی گرفت. (دایرة المعارف فارسی).] همسرالملکصفحۀ ۹۲الصالح نجم الدین ایوب سپردند. شجرالدرپس از رسیدن به قدرت با صلیبیانی که دمیاط رادر تصرف داشتند وارد گفت و گو گردید و طبق توافقی که به عمل آمد، لویی و همهء کسانی کهاز دوران «العادل» ایوبی به اسارت در آمده بودند، به ازای پرداخت هشتاد هزاردینار آزادگشتند و در مقابل، فرانسویها دمیاط را تخلیه کردند. لویی تعهّد کردکه هیچ گاه به سواحلاسلامی باز نگردد و مدت صلح ده سال تعیین گردی[ . مکتبة الحروب الصلیبیه، ج ۳، ص ۱۳۴-۱۳۶.]صلیبیها، مغولان و مسلمانان۱. دلایل تاریخی آغاز جنگهای صلیبی در اصل به تلاش اروپائیها و ملتهای مسیحی به ویژه اسپانیائیها برایبازپسگیری سرزمینهای از دست رفته شان به دست اعراب در جنگهای موسوم به استراد stseuqnoceR باز میگردد. پس از تهی شدن سرزمین اندلس از دولتهای اسلامی قدرتمند وافتادن زمام امور آن سرزمین به دست ملوک الطوایف، روزگار نکبت مسلمانان فرا رسید ومسیحیان شمال اسپانیا که از دیر باز با مسلمانان در حال زد و خورد بوده و انتظار فرا رسیدنچنین روزی را میکشیدند، آغاز به پیشروی در قلمرو آنان کرده و شهرهای جنوبی را، که دردست حکمرانان پراکنده و ناتوان مسلمان بود، یکی پس از دیگری به تصرف در آوردند. در بحبوحهء همین جنگها، امپراتور روم شرقی، الکسیس کومنیستی، پیکی نزد پاپ اوربندوم فرستاد و در مقابل تهاجم مرزی ترکان سلجوقی - موسوم به سلاجقهء روم - در خواستکمک کرد. در پی آن پاپ در سال ۱۰۹۵ م در اجتماعی مذهبی در کلرمون فرانسه، از مللمسیحی خواست تا با تشکیل سپاهی گران از سراسر اروپا، سرزمینهای از دست رفته درشرق را بازپس بستانند، ترکان را از آسیای صغیر باز پس بنشانند و راه زیارت به اماکن مقدسرا بگشایند و آنها را از چنگ مسلمانان آزاد گردانند؛ و به این ترتیب جنگ اول صلیبی آغازگردید. ۲. دینی میدانیم که با لشکر کشی مسلمانان به قلمرو امپراتوری روم در روزگار خلیفهء دوم (سال ۱۷ هـ )سرزمینهای سوریه و فلسطین و از جمله بیت المقدس به دست مسلمانان افتاد. زیر تأثیرروحیه و رویه تساهل و تسامح اسلامی نسبت به اهل کتاب، خلفا و کارگزاران مسلمانهمواره نسبت به زایران مسیحی که از سراسر اروپا عازم بیت المقدس میگشتند خوشرفتاصفحۀ ۶۱بودند. مسیحیان به ویژه در دوران خلفای بنی عباس در کمال آزادی و امنیت به سرزمینقدس آمد و شد میکردند و از کوثر معنویت مکانهای مقدس خود سیراب میگشتند. هارونالرشید که با شارلمانی، پادشاه فرانسه، روابط دوستانه داشت، برای اطمینان بخشیدن بهزایران مسیحی، کلیدهای بیت المقدس را برای وی ارسال داشت؛ و زایران مسیحی تنها بهازای پرداخت مبلغی ناچیز، بدون هیچ مزاحمتی، به سرزمین قدس سفر میکردند. اینوضعیت در دوران فاطمیها - که قدس را از بنی عباس گرفته بودند - نیز ادامه داشت، تنها درزمان خلیفه الحاکم فاطمی نسبت به زایران سختگیری میشد؛ که آن نیز در دوران جانشینانوی بر طرف گردید و اوضاع بار دیگر رو به آرامش نها[ . ر. ک. تاریخ قرون وسطی، آلبرماله و ژول ایزاک، ترجمهء میرزاعبدالحسین هژیر، دنیای کتاب، بی تا، ج ۴، ص ۲۱۸؛ دایرة المعارف بستانی، پطرس بستانی، دارالمعرفه، بیروت، ص ۱۳: یک گزارش تاریخی حاکی است که شمار یکی از کاروانهای زیارتی به دوازده هزار تن میرسید(ر. ک. بیت المقدس، ص. ۴).]. پس از دستیابی ترکان سلجوقی بر آسیای صغیر و تصرف سرزمین فلسطین به وسیلهء آناناوضاع دیگرگون شد. ترکها هم به قلمرو امپراتوری بیزانس دست اندازی میکردند و همزایرانی را که از اروپا عازم بیت المقدس بودند مورد آزار و اذیت قرار میدادند. در دورانحاکمیت آنان مسیر کاروانهای زیارتی نا امن گردید و دستههای زایر پیوسته در طول مسیرغارت میشدند. درآناتولی عبور کاروانهای زیارتی تنها با همراه داشتن نیروی مسلحامکانپذیر بود وراهزنان پیوسته در راه زایران کمین و آنان را غارت میکردند. کسانی هم کهاز موانع طول مسیر جان سالم به در میبردند، به وسیلهء حکمرانان محلی اموالشان گرفته میشد وبا دست تهی به اروپا باز میگشتند. ناگفته نماند که مسلمانانی هم که از سرزمینهای اسلامی بهزیارت قدس میآمدند از این قاعده مستثنی نبودند و اغلب به همین سرنوشت دچار میگشتن[ . ر.ک. دایرة المعارف بستانی، ص ۱۴؛تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، استیون، ترجمهء منوچهر کاشف، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۱، ج۱، ص۱۰۰- ۱۰۶.]. دشواری کار زیارت به جایی رسیده بود که رفتن به بیت المقدس از سوی اربابان کلیسا بهعنوان کفارهء گناه گناهکاران تلقی میگردید؛ و چون در آن روزگار از این قبیل افراد در اروپابسیار بودند، شور و شوق به زیارت در میان عامهء مردم رو به فزونی نهاد. چنان که گوستاو -لوبون در این باره مینویسد: صفحۀ ۶۲زیارت بیت المقدس تا این درجه سخت و خطرناک شده بود که کشیشان آن را کفارهءگناهان گناهکاران مسیحی قرار داده بودند. واقعا در آن زمان اشخاص گناهکاری کهمرتکب معاصی کبیره شده باشند زیاد یافت میشد. این بود که به واسطهء خوف و شدتهراسی که از عذاب جهنم و محشور شدن با شیاطین داشتند، بر عدهء زائرین بسیار افزودهشده بود. به استثنای چند نفر اشخاص راسخ العقیده، اکثر زائران بیت المقدس از جملهءمردم شریر و فاسدی بودند که فطرتاًاز هیچ گونه شرارت و جنایتی روی گردان نبودند ومحض خوف و وحشت از سوختن در آتش جهنم این مسافت دور و دراز را طیمیکردن[ . تمدن اسلام و عرب، ص۴۰۲- ۴۰۳.]۳. اقتصادی در آستانهء جنگهای صلیبی، نظام اجتماعی حاکم بر کشورهای اروپایی ارباب و رعیتیبود.رفتار ستمگرانهء اربابان نسبت به رعایا و تضییع حقوقشان به هر صورت ممکن، رعیتفلاکت زده را که اخبار مربوط به رفاه و رونق اقتصادی سرزمینهای اسلامی و شرقی را اززبان زائران بیت المقدس شنیده بودند، به انگیزش در آورد تا در جست و جوی زندگانی بهتردر زمرهء سپاه صلیب در آیند، باشد که به نوایی برسند و زندگانی شان رونقی بگیرد. آلبرمالهدر این باره مینویسد: «بسیاری به ارض قدس نرفتند جز به همان نظر که امروز مهاجرین آلمان، ایتالیا وانگلیس به اتازونی، برزیل و آرژانتین میروند تا ملکی به دست آورند و به راحت گذرانکنند. این وضع در دورهء جنگهای صلیب پیش آمده بود. چنان که سرکردگان راه میافتادند تصفحۀ ۶۳امارتی تسخیر کنند و رعایا به این امید میرفتند تا قطعه خاکی تحصیل کرده به آزادی روزگاربگذرانند.[ . تاریخ قرون وسطی، ج۴، ص ۲۱۹ - ۲۲۰.] رانسیمان عشق به ماجراجویی را نیز در این حرکت دخیل میداند و مینویسد: «عشق عمیقی به ماجراجویی وجود داشت. این گونه وظیفهء دینی که با نوید تحصیل آب وخاکی در مناطق جنوب همراه بود، فرصتی بسیار مناسب و مغتنم مینمود. کلیسا حق داشتاز گسترش این جنبش خوشنود باشد، مگر نمیشد آن را در مرزهای خاوری عیسویان نیز بهکار انداخت.[ . تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج ۱، ص ۲۲.]۴. استعماری از دیگرانگیزههایی که مورخان به ویژه با توجه به پیامدهای این جنگها در سرزمینهایاسلامی، بر شمردهاند، انگیزههای استعماری است؛ به این معنا که جنگهای صلیبی گرچهظاهری دینی داشتند، اما در حقیقت دنیوی بودند و در صدد بودند تا قلمرو امپراتوری رومشرقی و نیز سرزمینهای اسلامی را به مستعمره هایی اروپایی تبدیل کنند. دکتر نسیم یوسفدر این باره چنین نوشته است: «اگر بگوییم که جنگهای صلیبی زیر پوشش و نام دین، برای تحقق هدفهای توسعه طلبانهءدراز مدت چه در جهان عرب و چه در امپراتوری وقت روم شرقی برپا شد، سخنی دور ازواقعیت نگفتهایم. در حقیقت عامل دین این حرکت را تغذیه مینمود و سوخت لازم را برایپیشبرد آن فراهم میکرد . یکی از هدفهای این جنگها دست یازیدن به قلمرو گستردهء امپراتوری روم بود که ترکانسلجوقی و دیگر همسایگان بر بخشهای آن یکی پس از دیگری استیلا مییافتند. هیچ بعیدنیست که قصد پاپها و غرب کاتولیک، هنگام دعوت به حمل صلیب این بوده باشد که باضمیمه ساختن قلمرو امپراتوری روم و دستیابی به پایتخت آن یعنی قسطنطنیه و دادن رنگلاتینی به آن و تحمیل مذهب کاتولیک یعنی مذهب روم غربی به آن، اندیشهء احیای دوبارهءامپراتوری مقدس را در سر میپروراندند - چنان که رویدادهای سالهای بعد آن را تأیید میکند. صفحۀ ۶۴لیکن هدف اصلی این جنگها رسیدن به هدفهای استعماری در جهان عربی [ اسلامی ] بودکه میخواستند وحدتش را از میان ببرند و قدرتش را در هم بشکنند؛ و با این روش نفوذ وبقای استعمار را در منطقه تضمین کنند.[ . مکتبة الحروب الصلیبیه، نسیم یوسف، جوزف، دارالنهضة العربیه، بیروت، ۱۹۸۱، ج ۱، ص۱۰۲-۱۰۳.]۱. پس از مرگ هولاکو هولاکو خان مغول در سال ۱۲۶۵م در گذشت، ولی نا آرامی میان مغولان و ممالیک همچنانادامه یافت. زیرا «اباقا» پسر هولاکو - که مسیحی نسطوری بود - با دختر امپراتور بیزانس،«ابالیولوجس»، ازدواج کرد و در صدد بر آمد تا روابطش را با نیروهای مسیحی در شرق و غربمستحکم سازد و انتقام عین جالوت را در مصر و شام از مسلمانان بگیرد. اما اوضاع داخلی ایراناجازهء چنین کاری را به وی نمیداد و او ناگزیر در سال ۱۲۶۵ م با فرستادن هدایایی نزد بیبرسخواستار مصالحه با او گردید، ولی بیبرس نپذیرفت. بار دیگر اباقا در سال ۱۲۶۸ م با فرستادنپیکی، ضمن تهدید بیبرس خواهان صلح با وی گردید، ولی او تهدیدها را به هیچ گرفت وگفت که او را تا باز پس گرفتن همهء سرزمینهای متعلق به خلیفهء عباسی، دنبال خواهد کر[ همان ص ۴۴ ]. در سال ۱۲۶۹م بار دیگر مغولان آهنگ سرزمین شام کردند. آنان برای حملهای مشترک برضد مسلمانان با صلیبیها همدست شدند. این بار نیز بیبرس به مقابله با آنان شتافت و مغولانرا ناگزیر به عقب نشینی کرد. اباقا دست از تهاجم بر نداشت و در سال ۱۲۷۱م به شام حملهکرد که شکست خورد و بازگشت. در این نوبت صلیبیها به نفع همپیمانهای معنوی خویشوارد میدان شدند، ولی مسلمانان آنان را باز پس نشاندند. اباقا که از شکست بیبرس نومیدگردیده بود، با فرستادن پیکی خواستار دوستی وی گردید و همزمان در سال ۱۲۷۲ م در حدودشام دست به اقدامهای نظامی زد. این بود که بیبرس پیشنهاد او را نپذیرفت. به ویژه آنکه اباقااز وی خواسته بود که خود یا یکی از برادرانش نزد او برود. در پی آن مغولان بار دیگر بهقلمرو بیبرس حمله کردند، ولی پس از دادن تلفات بسیار سنگین راه گریز در پیش گرفتن[ همان ص ۴۵ ]۲. تداوم ناکامیها پس از در گذشت بیبرس به سال ۱۲۷۷ م مغولان بار دیگر سرزمین شام را مورد حمله قرار دادند.اما جانشین بیبرس یعنی «محمد بن قلاوون» نشان داد که در پایمردی از بیبرس چیزی کم ندارد. اوموفق گردید در سال ۱۲۸۱م سپاه اباقا را در هم بشکند و به دنبال آن اباقا در سال ۱۲۸۲ م مر[ همان ص ۵۱ ]. صفحۀ ۹۷با مرگ اباقا روابط میان مغولان و ممالیک دستخوش دگرگونی شد. چرا که جانشین «اباقا»یعنی «احمد تکودار» پیش از رسیدن به قدرت، مسلمان شده بود. او طی نامهای به قلاوونتمایل خود را برای صلح و ایجاد وحدت کلمه میان مسلمانان ابراز داشت و خواستار اتّحادمغولان و ممالیک گردید؛ که از سوی اینان نیز مورد پذیرش قرار گرفت. اما تکودار پس از آنزمان درازی نپایید و اسلام وی موجب خشم مغولان و در نهایت قتل وی گردی[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۴۷۴.]. پس از او برادرش «ارغون» در سال ۱۲۸۴ م روی کارآمد و بار دیگر سیاست دشمنی بامسلمانان از سر گرفته شد. پس از ارغون حکومت به فرزندش «غازان» رسید که با وجود گرویدنبه اسلام و مخالفت با مسیحیان و بودائیان، با ممالیک سر ستیز گذاشت و در سال ۱۲۹۹ م سرزمینشام را مورد تهاجم قرار داد. در این حمله سپاهیان قلاوون شکست خوردند و نیروهای غازانخود را به بیت المقدس رساندند. اما پذیرش چنین وضعیتی برای قلاوون و ممالیک آسان نبود و درتدارک ضد حمله بر آمدند. آنان در سال ۱۳۰۲ م سپاه غازان را مورد حمله قرار داده در «مرج الصفر»به سختی شکست دادند. این شکست چنان تلخ و ناگوار بود که غازان از شدت اندوه مر[ . العصر الممالیکی فی المصر و الشام ص ۵۱. آری شکست فرجام همهء تجاوزهاست. حرکتهای تجاوزگرانه دایمی نیستند و سرانجام روزی متوقف میگردند. چنین بود تهاجم مغولان که پس از در نوردیدن سرزمینهای پهناور در آسیا و اروپا، سرانجام به دست مملوکان مصر متوقف شدند و چنین خواهد بود سرنوشت اروپائیانی که امروزه از آن سوی دنیا آمده و سرزمینهای اسلامی را مورد تهاجم قرار دادهاند.]۳. واپسین تلاشها پس از سقوط بندر - شهر عک[. این شهر و دریابندر در سال ۴۹۷ هـ / ۱۱۰۴ م به تصرف بالدوین یکم - از پادشاهان صلیبی - درآمد و نقطهء مرکزیمتصرفات مسیحیان در فلسطین گردید. در ۵۸۳ هـ (۱۱۸۷ م) شهر تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید، ولی چون عکا برای مسیحیان اهمیت حیاتی داشت، آن را محاصره کردند. پس از دو سال محاصره، سرانجام در سال ۱۱۹۱ م با آمدن فیلیپ دوم از فرانسه و ریچارد شیردل، به تصرف مسیحیان درآمد از ۶۲۶ هـ (۱۲۲۹ م) به بعد عکا مرکز اصلی قدرت مسیحیان در فلسطین بود و پس از آنکه شهسواران مهمان نواز کلیسایی در آنجا بنا کردند، به نام سن ژان - د / آکر موسوم شد. در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م سلطان ملک اشرف - از پادشاهان ممالیک - آن را فتح کرد و بر استیلای مسیحیان بر فلسطین پایان داد. (دایرة المعارف فارسی).] در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م دولت صلیبی در سرزمین شامفروپاشید و این امر به مفهوم برباد رفتن زحمات و تحمل سختیهای دویست سالهء ملتها [. این شهر و دریابندر در سال ۴۹۷ هـ / ۱۱۰۴ م به تصرف بالدوین یکم - از پادشاهان صلیبی - درآمد و نقطهء مرکزیمتصرفات مسیحیان در فلسطین گردید. در ۵۸۳ هـ (۱۱۸۷ م) شهر تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید، ولی چون عکا برای مسیحیان اهمیت حیاتی داشت، آن را محاصره کردند. پس از دو سال محاصره، سرانجام در سال ۱۱۹۱ م با آمدن فیلیپ دوم از فرانسه و ریچارد شیردل، به تصرف مسیحیان درآمد از ۶۲۶ هـ (۱۲۲۹ م) به بعد عکا مرکز اصلی قدرت مسیحیان در فلسطین بود و پس از آنکه شهسواران مهمان نواز کلیسایی در آنجا بنا کردند، به نام سن ژان - د / آکر موسوم شد. در سال ۶۹۰ هـ / ۱۲۹۱ م سلطان ملک اشرف - از پادشاهان ممالیک - آن را فتح کرد و بر استیلای مسیحیان بر فلسطین پایان داد. (دایرة المعارف فارسی).]صفحۀ ۹۸دولتهای اروپایی و ناکامی مسیحیان برای تصرف اورشلیم بود. این فرجام ناخوشایند به دلیلرفتارهای ناپسند مهاجمان اروپایی گریزناپذیر بود؛ و البته که آب رفته را دیگر نمیشد بهجوی باز گردانید.هیچ گونه اقدامی بنیادین در این زمینه صورت نگرفت و چند مورد تلاشیکه انجام شد در پایان به شکست و نومیدی انجامید. به گفتهء رانسیمان «مرگ دولت صلیبیخبری بود غمانگیز، اما واکنشی را که باید برنینگیخت[ . جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۸.]. دربارهء اینکه چرا آن شور و شوق التهاب دویست ساله فروکش کرد، به طور عمده مواردزیر را میتوان مورد اشاره قرار داد: ۱. پادشاهان اروپایی، با وجود علاقهمندی به مسألهء اورشلیم، درگیر مسائل و مشکلاتداخلی کشورهای خود گشته بودند. ۲. فرقههای نظامی صلیبی وظیفهء مقدس جانبازی در راه ارض قدس را از یاد برده و بهزمینداری و سیاست بازی روی آورده بودند. ۳. قدرت معنوی پاپ رو به کاستی نهاده بود و امیدی به موفقیت جهاد در سرزمینهایشرقی نمیرفت. ۴. روابط دوستانهء مغولان و صلیبیها رو به سردی گراییده بود. ۵. سوداگران اروپایی منافع تجاری خویش را بر مصالح دینی ترجیح میدادند و بیشتر ازطرحهای صلح طرفداری میکردن[ . همان، ص ۵۱۱ - ۵۱۲.]. با وجود این کسانی در میان قشر تحصیل کرده و سرد و گرم دنیا چشیدهء مسیحیت دیدهمیشدند که همچنان سودای باز گرداندن سرزمین قدس را در سر میپروراندند و در راستایآن تلاش میکردند و نقشه میکشیدند.این دسته از افراد بر این باور بودند که شکستنیروهای صلیبی نه به خاطر فقدان نیروی مادی و انگیزههای معنوی، بلکه به دلیل کاستیهایطرحهای جنگی و نیز فراهم نبودن زمینههای لازم برای انجام عملیات نظامی بوده است. بهتعبیری دیگر پادشاهان اروپایی استراتژی ویژهای نداشتند. این بود که به طرز اعلام شده صفحۀ ۹۹اعلام نشده فعالیتهای گذشته مورد نقد قرار گرفت و پیشنهادهای گوناگونی برای ادامهء مبارزهبا مردمان باختر زمین ارائه گردید که فهرست و خلاصهء آنهابه قرار ذیل است: ۱. در سال ۱۲۹۱ م کشیشی از فرقهء فرانسیسکن به نام «فیدنزیوی پادوائی» کتابی نوشت باعنوان «کتابی در باز پس گرفتن ارض قدس»؛ و ضمن ارائهء تاریخی محققانه از ارض قدس،نوع لشکری را که میباید برای باز پس گرفتن آن قیام کند توصیف کرد و مسیرهایی را که اینلشکر باید میپیمود شرح داد. ۲. در سال ۱۲۹۲م مردی به نام «تادیوس» در کتابی شرح سقوط عکا را منتشر کرد. قصدوی بیشتر این بود که مردم مغرب زمین را برای باز پسگیری سرزمین قدس بر سر غیرت آورد. ۳. شخصی به نام «ریموند لیل» که در سرزمینهای اسلامی بسیار گشته بود و زبان عربی راخوب میدانست به سال ۱۳۰۵ م در کتابی زیر عنوان « پایان نامه»ضمن توضیح عقاید خودشبرنامهای انجامپذیر پیشنهاد کرد، مشتمل بر موارد ذیل: الف. خطیبان دانا، عیسویان بدعت گذار و مسلمانان را به مسیحیت جذب کنند. ب. در رأس سپاه شاهی جنگجو قرار گیرد و فرقههای نظامی زیر فرمان او در آیند. ج. در گام نخست باید مسیحیان مسلمانان را از اسپانیا برانند و از آنجا پا به آفریقا گذاشتهوارد مصر گردند. د. دو جزیرهء مالت و رودس به منظور ایجاد پایگاه برای لشکرکشیهای دریایی به تصرف درآید. هـ . قسطنطنیه به وسیلهء اروپائیان تصرف گردد. ۴. یک حقوقدان انگلیسی به نام «پطر دوبوا»، از پادشاهان اروپا خواسته بود که زیر فرمانفیلیپ، پادشاه فرانسه، درآیند و ضمن نشان دادن مسیری ویژه برای حرکت لشکر، راههایتأمین هزینههای آن را نشان داده بود. ۵. هتوم یا هتون کونکوسی، شاهزادهء ارمنی در کتاب خویش زیر عنوان «گلچینی ازتواریخ مشرق» در سال ۱۳۰۷م، ضمن شرحی مختصر از تاریخ مدیترانهء شرقی و بحثی دقیقاز احوال امپراتوری هتوم (حاتم)، از لشکرکشی دریایی دو جانبه طرفداری کرد. ویمیگفت که باید در قبرس و ارمنستان پایگاه ساخت و همکاری ارامنه و یاری صمیمانهءمغولان را جلب کرد. صفحۀ ۱۰۰۶. مرد سیاسی درگاه پاپ دهم، یعنی « ویلیام آدم»، که در مشرق زمین سفرها کرده و تاهندوستان رفته بود، پیشنهاد داد که مسیحیان باید ناوگانی در اقیانوس هند نگاه دارند وتجارت دریایی مصر را قطع کنند؛ و بار دیگر قسطنطنیه را نیز به تصرف در آورند. ۷. « ویلیام دوران»، اسقف «ماند»، در سال ۱۳۱۲م با نوشتن رسالهای برای پاپ،لشکرکشی را توصیه کرد. ۸. پیشوایان دو فرقهء میهمان نوازان و سواران معبد نیز پیشنهاد دادند که باید پهنهء مدیترانهاز وجود مسلمانان پاک گرد[ . جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۷ - ۵۱۷.]. با توجه به شرایط حاکم بر آن دوره عملی شدن پیشنهادهای یاد شده چندان آسان نبود. امابرخی از این پیشنهادها به عنوان حاصل تجربهء گذشتگان، نزد آیندگان به یادگار ماند و دربرخورد با مسلمانان و مسألهء شرق مورد استفاده قرار گرفت. باری چند حمله نیز صورت گرفت که یکی از آنهابه فرماندهی پطر یکم، پادشاه قبرس، بهاسکندریه بود. از آنجا که حاکم اسکندریه به سفر حج رفته بود و نیروهای حاضر در شهر نیزتکافوی مقابله با انبوه نیروهای صلیبی را نمیداد، شهر سقوط کرد و خاطرهء غمناک سقوطاورشلیم بار دیگر تکرار گردید. رانسیمان رفتار صلیبیها را در این حمله چنین ارزیابی کرده است: این پیروزی با یک وحشیگری بینظیر جشن گرفته شد. دو قرن و نیم جهاد، صلیبیان رانکتهای از مردمی نیاموخته بود. کشتار اهالی اسکندریه را فقط با کشتار اورشلیم در سال۱۰۹۹ م و قتل عام قسطنطنیه در سال ۱۲۰۴ م میتوان برابر شمرد. در انطاکیه و عکا، هرگز ازمسلمین این همه خون آشامی سر نزد. اسکندریه ثروتی بیکران داشت و مشاهدهء آن همهغنیمت بی حساب عقل از کلهء مهاجمان ربود. هیچ کس به جان امان نیافت و عیسویان بومی ویهودیان، پا به پای مسلمین در غلتیدند. حتی بازرگانان اروپایی مقیم شهر کارخانهها وانبارهای خویش را طعمهء تاراج بی دریغ دیدند. از مقابر و مساجد همه هتک احترام شد وزیور آلات آنها به یغما رفت یا آنکه نابود گشت. کلیساها نیز از تعرض مصون نماند؛ اگر چهیکی از بانوان بیباک ولی مفلوج قبطی، با فداکردن سرمایه شخصی توانست بخشی اصفحۀ ۱۰۱گنجینههای فرقهء خویش را نجات دهد، خانهها همه تاراج شد و هر خانه خدائی که اموالخویش را بی درنگ و به طور یکجا تسلیم نکرد، به اتفاق همهء کسان خویش در دم به قتلرسید. در حدود پنج هزار تن زندانی مسلمانان و یهود و عیسوی را بردند تا به غلامیبفروشند. رشتهای دراز از اسب و الاغ و اشتر اموال غارت شده را به کشتیها میبرد، و چونحمل آنهاپایان یافت، چهار پایان نیز، چون صاحبان خود، به خون کشیده شدند. فساد اجسادحیوان و انسان سرتاسر شهر را از بوی گند آکنده بو[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۲۹.]. چیرگی صلیبها بر اسکندریه و قتل وغارت در این شهر به ظاهر یک پیروزی نظامی به شمار میآمد و به دلایل گوناگون از جملهدلایل تجاری شور و شوقی را برای ادامهء جنگ بر نینگیخت. بسته شدن اسکندریه، به مثابهءیک بندر مهم تجاری، موجب نگرانی و نارضای بازرگانان غربی شد و بهای ادویه و ابریشمشرقی که غربیان با آن خو گرفته بودند فزونی یافت. غارت اسکندریه کینهای که مدت نیمقرن میان مسیحیان و مسلمانان فرو خفته بود بیدار کرد. مسیحیان در قلمرو مصر مورد آزار واذیت قرار گرفتند و مدت سه سال درهای آرامگاه قدس برویشان بسته ش[ . تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۳۲.]. پس از آن به جز چند موفقیت زود گذر و چند حملهء بیحاصل که به وسیلهء اروپائیان انجامشد، اقدام جدی و چشمگیر دیگری صورت نگرفت، و قدرت یافتن ترکان عثمانی درآناطولی، استراتژی نظامی اروپائیان را به طور کامل تغییر داد. آنان از این پس ناگزیر بودند کهبرای رسیدن به قدس از سد نیرومند ترکان متعصب و پیکار جو عبور کنند. ترکانی که بالکانرا در نوردیدند و قسطنطنیه را در معرض خطر قرار داده بودند[ . ر. ک. همان.]۱۰2صفحۀ
جنگهای صلیبی در دوران عثمانی پیشروی در بالکان و عکسالعمل صلیبیهانبرد نیکوپولیس پیروزی عثمانیها در قلمرو امپراتوری بیزانس و اروپای جنوب شرقی، مسیحیان ساکناروپای غربی را به خشم آورد؛ و پاپ بونیفا سوس نهم برای برپایی جنگ جدید صلیبی، دصفحۀ ۱۰۵فرانسه و سرزمینهای دامنهء آلپ و جنوب آلمان به تبلیغات پرداخت. در بهار سال ۱۳۹۶ مپادشاه مجارستان سپاهی نیرومند از مسیحیان اروپای غربی گرد آورد و برای جنگ باعثمانیها آماده شد. اما به دلیل نداشتن انگیزهء قوی دینی این سپاه از هم پاشید و«بایزید»،سلطان عثمانی، موفق شد آنان را در «نیکوپولیس» به سختی شکست دهد. آنگاه بایزیدحاکمان شبه جزیرهء لاتینی «موره» را که با صلیبیها هم پیمان شده بودند به سختی گوشمال دادو سرزمینهایشان را ویران ساخت[ . تاریخ الشعوب الاسلامیه، بروکلمان، کارل، تعریب، نبیه امین فارس و منیر البعلبکی، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ یازدهم، ۱۹۸۸، ص ۴۱۹ - ۴۲۰. نیز ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، شاد، استانفوردجی، ترجمهء محمود رمضان زاده، آستان قدس، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۷۱ - ۷۹.]جنگ صلیبی وارنا پس از آنکه مراد عثمانی در صدد بسط قدرت خویش در شمال «بالکان» برآمد، نیروهایمجارستانی به مقابلهء وی برخاستند. در این وهله ترکهای عثمانی به سختی شکست خوردندو بار دیگر آتش جنگهای صلیبی بر افروخته شد. بر اثر تبلیغات پاپ اوژن چهارم، مسیحیاندر مجارستان، لهستان، آلمان و فرانسه با شور و اشتیاق فراوان از این جنگ حمایت کردند.در تموز - مرداد - سال ۱۴۴۳ م سپاه صلیبی شهر «بوده» را به عزم جنگ با عثمانیها ترک گفتندکه به پیروزی آنها و بسته شدن پیمان صلح منتهی گردید. اما این پیمان به وسیلهء مجارهاشکسته شد و جنگ بار دیگر در گرفت که به پیروزی ترکان عثمانی انجامی[ . تاریخ الشعوب السلامیه، ص ۴۲۸ - ۴۲۹؛ نیز ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ص ۱۰۱.]. جزئیات بیشتر این واقعه در کتاب تاریخ ترکیه چنین آمده است: «در نتیجهء انجمن مذهبیفلورانس در ۱۴۳۹ م (۸۴۳ هـ ) که مردم را به اتحاد کلیسای شرق و غرب امیدوار کرده بود،پاپ اوژن چهارم اندیشهء جنگ صلیبی تازهای کرده بود که میبایست ترکان را به آسیا باز پسنشاند، یا لااقل قسطنطنیه را که بیش از پیش در تهدید بود از خطر برهاند.» «سپاه فراوانی مرکب از مجارها و لهستانیها و آلمانها و والاکها به وسیلهء ولادیسلاو،پادشاه مجارستان و لهستان، گرد آمده بود. ژرژ برانکویچ امیر صربها و جانشین استفانلازارویچ که گاهی دست نشاندهء ترکان و گاه دست نشاندهء مجارها بود به سپاه نصارا ملحقشده بود. این سپاه نزدیک بلغراد (بلگراد) از رود دانوب گذشت.» صفحۀ ۱۰۶«نخستین جنگ مهم نزدیک نیش (شهری در صربستان) در ماه نوامبر ۱۴۴۳ م (رجب۸۴۷ هـ ) رخ داد و نصارا فاتح شدند و تا صوفیه پیش رفتند و آنجا را گرفتند. جنگ دیگری درمیان صوفیه و زلاتیتسا در گرفت ولی عبور از بالکان در آخرماه دسامبر چنان دشوار بود کهسپاه نصارا صرف نظر کرد... . «مراد میبایست در همان موقع در آسیا با امیر قره مان ایلی که بر مستملکات او حمله بردهو چندین شهر آن را نهب و غارت کرده بود جنگ بکند. سلطان از عهدهء او بر آمد ولی تصمیمگرفت در اروپا صلح کند، حتی اگر مجبور باشد امتیازات مهم بدهد. عهدنامهای که ده سالمتارکه را پیش بینی میکرد به امضای مراد و ولادیسلاو رسید و دو پادشاه یکی به قرآن ودیگری به انجیل سوگند یاد کرد. سلطان مراد برای اثبات صلحطلبی خود از سیاست کناره گرفت و پسرش را جانشینخود گردانید. اما کاردینالی که فرماندهی لشکر کشی پیشین صلیبیها را بر عهده داشت و نیزشماری از سران اروپا در صدد برآمدند تا صلح با ترکان را نقض کنند. «انگلستان و فرانسه ودوک دوبورگونی و دولت «میلان» و «منورانس» و نیز «ژن» و «جنوا[ . میلان، منورانس، ونیز و ژن از شهرها و بنادر ایتالیا میباشند.] دربار پاپ وعدهءمساعدت کرده بودند. کشتیهای این سه دولت اخیر میبایست بروند و بوغازها (تنگهها) رامتصرف شوند و سپاه ترک را مانع شوند که وارد اروپا شود... . «سپاهی که به فرماندهی پادشاه ولادیسلاو بود در اورسووه در ۲۰ سپتامبر ۱۴۴۴(۶ جمادی الآخرة ۸۴۸ هـ) از دانوب گذشت. فی الحقیقة عدهء آن بسیار کمتر از آنچه امیدواربودند بود. بیشتر مرکب از مجارها و ترانسیلوانیائیها به فرماندهی ژان دو هونیاد و استفانباتوری و از لهستانیان و صلیبیون ممالک مختلف به فرماندهی کاردینال سزارینی و ازمزدوران بوسنوی و آلبانی و بلغار بود... رویهمرفته سپاه نصارا بیش از بیست هزار نبود...[ . تاریخ ترکیه، سرهنگ لاموش، ترجمهء سعید نفیسی، کمیسیون معارف، تهران، ۱۳۱۶، ص ۴۴ - ۴۵.]کسانی در صدد منصرف ساختن این عده بر آمدند که سودی نبخشید. از آن سو مراد هم بااصرار وزیران خویش ناگزیر شد در این موقعیت خطرناک اختیارات را به دست گیرد. درنتیجه سپاه او و ولادیسلاو در یک روز به وارنه (وارنا) رسیدند. صفحۀ ۱۰۷«فردای آن روز دهم نوامبر (۲۸ رجب) از بامداد جنگ شروع شد. با وجود افزونی بسیارشمارهء سپاه ترکان که لااقل ۴۰۰۰۰ مرد بودند (بعضی از مورخین حتی میگویند بیش از۱۰۰۰۰۰ تن) نخست نصارا فتح کاملی کردند. به فشار سوارانی که به فرماندهی ژان دوهونیادبود، قوای ترک تسلیم شده و شروع کرده بودند پراکنده شوند. سلطان خود که عدهء قلیلیپاسبانان برای او مانده بود در خطر گرفتار شدن بود.» «بی باکی ولادیسلاو، که میگویند میترسید تمام افتخار فتح نصیب پهلوان مجار شود،نتایجی را که پیش از آن به دست آمده بود از میان برد. پادشاه لهستان به سوی خطوط دشمنپیش رفت و در صدد بود که خود را به سلطان برساند. همراهان او صفوف یکی چریان(ینی چریان[ . ینی چری؛ در ترکی به معنای قشون جدید، در ارتش قدیم عثمانی به سربازانی گفته میشد که از فرزندان مسیحیانممالک مفتوحه تشکیل میگردید و تحت تعلیمات سخت قرار داده میشدند. ینی چریها بعدها قدرت فراوان پیدا کردند و در عزل و نصب سلاطین مؤثر شدند. در قرن ۱۷ م بیشتر عضویت این قشون ارثی بود و مسیحیزاده بودن ضرورتی نداشت. سلطان محمود دوم با یک قتل عام اینان را از میان برد. (دایرة المعارف فارسی).] را در هم شکستند ولی ایشان دوباره نظام گرفتند و دوتن از ایشان به اسب شاهرسیدند. چون با یک ضربه تبر پای اسب را بریدند به زمین افتاد و سوار را با خود میکشید ووی بدین طریق به دست یکی چریان افتاد. سر شاه را بریدند و بر نیزهای کردند. متن عهدنامهءصلحی را که او امضا کرده و به انجیل سوگند خورده بود بر سر نیزه دیگر کرده بودند. ترکاناین خلف سوگند را نه فراموش کرده و نه عفو کرده بودند.» به این ترتیب تلاش صلیبها برای رهانیدن قسطنطنیه از خطر سقوط ناکام ماند. سرانجام باتصرف قسطنطنیه[ . پایتخت سابق امپراتوری بیزانس پس از آن امپراتوری عثمانی که از سال ۱۹۳۰ م رسماً استانبول خوانده میشود.(دایرة المعارف فارسی).]پس از فتح قسطنطنیه قسطنطنیه - استانبول کنونی - پایتخت روم شرقی بود. امپراتوری روم در سال ۳۹۵ م به دوبخش شرقی و غربی تقسیم گردید؛ که شبه جزیرهء بالکان و آسیای صغیر بخشهای عمدهصفحۀ ۱۰۸شرق آن را تشکیل میداد. در نخستین تهاجم مسلمانان در سالهای اوّل پس از هجرت،فلسطین، مصر، آفریقا و سیسیل به تصرف مسلمانان درآمد و آلب ارسلان سلجوقی توانستدر سال ۴۶۳ هـ / ۱۰۷۱ م طی نبرد ملازگرد قدرت نظامی روم شرقی را در هم بشکند و شخصامپراتور روم را به اسارت در آور[ . ر. ک. تا دایرة المعارف فارسی واژه بیزانس؛ الایام الحاسمه فی الحروب الصلیبیه، عسلی، بسام، دارالنفاس، بیروت، چاپ دوم، ص ۱۹ - ۳۴.]. در دوران جنگهای صلیبی اروپائیان کوشیدند تا بخشهای از دست رفتهء امپراتوری رومشرقی را بازپس گیرند، اما پس از ناکام ماندن در رسیدن به این هدف، قسطنطنیه را موردتهاجم قرار داده در آنجا ایالتی لاتینی تشکیل دادند. در سال ۱۲۶۱ م میخائیل هشتم،قسطنطنیه را به تصرف در آورد و از آن پس برای مدّت دو قرن این شهر در برابر تهاجم ترکانعثمانی مقاومت کرد. تا آنکه سر انجام سلطان محمد دوم، مشهور به فاتح آن را گشود(سال۱۴۵۳ م) و امپراتوری روم شرقی را منقرض ساخت[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژه بیزانس.]. فتح قسطنطنیه بیش از آنکه برای عثمانیها سودمند باشد، برای اروپاییها زیانبار بود.«جیشاو» در این باره مینویسد: فتح قسطنطنیه برای محمّد اهمیّت استراتژیک مهّمی در بر نداشت؛ چون عثمانیها پیش ازآن توانسته بودند بی آنکه از قسطنطنیه بگذرند، به داخل اروپا راه یابند. اما تسخیرقسطنطنیه اروپا را از پایگاهی محروم کرد که اگر در اختیار یک نیروی نظامی کار آمد قرارمیگرفت، احتمالاً میتوانست نظام دفاعی عثمانی را در هم شکند. در اختیار داشتن یک مرکزبزرگ تجاری، اداری و نظامی، روند یک سان سازی فتوحات سلطان را در امپراتوری عثمانی ونظارت بر آنها و دفاع از آنها را تسهیل میکرد؛ در عین حال نظارت بر آبراههای بین دریای سیاهو مدیترانه بدین معنی بود که گلوگاه تجارت اروپا با سرزمینهای شمال و شرق در اختیارعثمانی قرار میگرفت و از این راه درآمد سرشاری کسب میکرد. فتح قسطنطنیه عثمانیها را در مقام وارثان سنن امپراتوری قرار داد، زیرا این شهر بار دیگر بهصورت مرکز یک امپراتوری وسیع در آمد[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، ج ۱، ص ۱۱۱.]صفحۀ ۱۰۹همین اهمیت، قسطنطنیه را به صورت یک ایده آل دوم پس از اورشلیم، در آورد وصلیبیها همان طور که در آرزوی آزادی قدس بودند، برای آزادی آن شهر نیز میکوشیدند.شمار زیادی از پاپها و کاردینالها کوشیدند تا مردم را به صحنهء جنگ بکشانند و خود نیز ازاین راه افتخاری کسب کنند. از آن جمله پیوس دوم بود که با شور و حرارت فراوان مردم را بهجنگ دعوت میکرد، ولی تلاشهای وی سودی نبخشید و او خود نومید و سرخورده شد. اودر مارس ۱۴۶۲ م یعنی نه سال پس از فتح قسطنطنیه از بی اعتبار شدن دستگاه روحانیتمسیحی خبر داد و چنین اظهار داشت: اگر بخواهیم در بارهء تشکیل یک شورا بیندیشیم، [ کنگرهء ] منتوآ (autnem) به ما میآموزد کهچنین ایدهای بیهوده است. اگر برای درخواست کمک نزد پادشاهان نماینده بفرستیم، به آنانمیخندند. اگر از روحانیون عشریه طلب میکنیم، آن را به شورای آینده موکول میکنند. اگراظهار خوشنودی میکنیم و اعانهء پولی را با هدایای معنوی تشویق میکنیم، متّهم به آزمندیمیگردیم. مردم فکر میکنند که مقصود اصلی ما کنز کردن طلا است، هیچ کس حرف ما را باورندارد. ما همانند بازرگانان ورشکسته بیاعتبار شدهایم[.۱.Thecrusades،p۶۳۲)زا لقنـ هبـ piusII،commentariesinmemoirsofrenaissancepope.- . trf.a.gargg)abridgedend۰۶۹۱(،p.۷۳۲( ].. البتّه درست است که مقامهای کلیسا و بزرگان روحانی مسیحی پس از فتح قسطنطنیه بهوسیلهء عثمانی خود را شکست خورده و بیاعتبار یافتند، ولی این فتح بزرگ چنان تأثیری درتمدّن و فرهنگ جهان گذاشت که به نوشتهء دکتر نوایی «مورخین اروپایی آن را یکی از سرفصلهای تاریخ بشر یعنی پایان دوران قرون وسطی و آغاز تمدن جدید شمردهاند»[ . ایران و جهان ج ۱، ص ۱۰۷. آقای دکتر نوایی در ادامهء مطلب در بارهء تأثیر فتح قسطنطنیه بر تاریخ جهان و اروپا و چنین مینویسد: «مجملاً اینکه از لحاظ بازرگانی، ترکان سدّی در برابر تجارت اروپا و مشرق زمین شدند و با تصرف پایگاههای تجارتی دولت «ونیز»، عرصه را بر این ملت کوچک ولی پر تلاش و سود جوی مغرب زمین تنگ کردند. به نحوی که آنان و همکیشانشان در جست و جوی راههای دیگری برای تجارت با مشرق بر آمدند و این کوشش از طرفی منجر به کشف آمریکا شد (۱۴۹۲ م) و از طرف دیگر به کشف راه دریایی هند از راه «دماغهء امید نیک» و وصول به اقیانوس هند به وسیلهء «واسکو دوگاما» انجامید. این پیشامدها که بسیاری از نظریات قدما را در بارهء جهان باطل کرد و همچنین آشنایی فراوان و نزدیک اروپائیان با تمدن و فرهنگ ملل مشرق زمین، از طریق جنگ یا صلح با مسلمانان، اعتقاد کورکورانه آنان را نسبت به عقاید ارسطو که بیش از هزار سال حکومت بلا منازع بر مغزهای مردم جهان خاصّه اروپائیان داشت متزلزل کرد و اندیشههای نو در اروپا به وجود آمد و همین بارقههای ذهنی در اروپای غربی موجب رواج بازار دانش و هنر و مایه انتشار علوم جدید گردید و این همان نهضتی است که در اروپا به رنسانس شهرت یافته است. (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۰۷). * در مبحث «علل آمدن صلیبیها به ایران» در این باره با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.]صفحۀ ۱۱۰نبرد در دریا یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین صحنههای نبرد میان صلیبیان و مسلمانان در روزگارعثمانی منطقه دریای مدیترانه و سرزمینهای ساحلی آن بوده است. تا سدهء دهم هجری /شانزدهم میلادی، مسلمانان با برخورداری از مزیّت حضور در اسپانیا برترین قدرت دریاییمدیترانه بودند. اما پس از عقب نشینی از آن سرزمین و در سدههای نخستین ظهور عثمانی،این اقتدار از کفشان رفت و کشورهای اروپایی، به ویژه اسپانیا، با ایجاد پایگاههای مستحکمدریایی در سواحل مراکش و الجزایر، کنترل مدیترانه را به دست گرفتن[. ۱.Thecrusads،p.۳۴۲-۶۴۲ ].. ولی دریانوردان فعّال در مدیترانهء مرکزی و شرقی در مقابل فعالیّت موفق دریاییاروپائیان از پای ننشستند و با کوشش فراوان خود نفوذ امپراتوری عثمانی را در مدیترانهگسترش دادند. دو تن از مشهورترین دریا نوردان که عرصهء دریا را به شدّت بر اروپائیان تنگکردند دو برادر ترک به نامهای «عروج رئیس» و «خضر رئیس» بودند. این دو موفق گشتند درسال ۹۰۸ هـ ۱۵۰۳ م در یکی از بنادر تونس به نام«گولتا»، امپراتوری دریایی نیرومندی را پدیدآورند. پس از در گذشت عروج رئیس، برادرش خضر جای وی را گرفت و به یک قهرماندریایی بزرگ تبدیل گردید. او در نزد مسلمانان به خیر الدین و در نزد اروپائیان، که بسیار ازوی ترسناک بودند، به«بارباروسا» - ریش قرمز - شهرت داشت[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱، ص ۱۷۶.]. خیر الدین توانست که قلعهء اسپانیائیها را در الجزیره در سال ۱۵۲۹ م به تصرف در آورد وآن را به پایگاه خویش تبدیل کند. او خود را به عنوان یک دریا نورد بزرگ در مدیترانه مطرحساخت که ناوگانهای او تا ایتالیا را تهدید میکردند. او چنان تهدیدی به شمار میرفت کهوقتی نمایندگان پادشاهی فرانسه در سال ۱۵۳۳ م برای مبادلهء مجارستانِ کُرونی - که در سالصفحۀ ۱۱۱۱۵۳۲ م به وسیلهء مسیحیان باز پس گرفته شده بود - با ترکها وارد گفت و گو شدند، از آنهاخواستند تا تسلیم الجزیره به اسپانیا را نیز در مفاد عهدنامه بگنجانن[. ۱.Thecrusads،p.۴۴۲ ].. تصرف تونس در سال ۱۵۳۴ م به دست خیر الدین، مسیحیان را سخت به وحشت افکند.چرا که وی از آنجا با ایتالیا فاصلهء اندکی داشت. در پی آن«کارل پنجم» - امپراتور امپراتوریمقدس روم و شاه اسپانیا (۱۵۱۶ - ۵۶) - دنیای مسیحیت را به یک جنگ صلیبی فرا خواند و بهمردم وعده داده شد که به ازای شرکت در جنگ، گناهانشان بخشیده میشود. نیروی دریاییمهمّی بسیج گردید. پاپ پل سوم، شهسواران میهمان نواز و پرتغالیها پول و کشتی جنگیفراوان گسیل داشتند و موفق شدند خیر الدین را شکست دهند. پیروزی بر پایگاه دریاییتونس چنان شور و هیجانی در میان مسیحیان پدید آورد که قفلها و چفتهای درهایش را به رُمبردند و در جشن با شکوهی که ترتیب داده بودند به نمایش گذاردن[. ۲.Thecrusads،p.۷۴۲ ].. در سال ۱۵۵۰ م ناوگانی برای محاصرهء مهدیه، که در اختیار جانشین خیر الدین بود، اعزامگردید؛ که وی به سرعت از میدان به در رفت. در سال ۱۵۵۱ م جنگی صلیبی دریایی عظیمدیگری تدارک دیده شد، اما این جنگ به پیروزی ترکان عثمانی انجامید و شمار زیادی ازجنگجویان صلیبی به اسارت در آمدند و به قسطنطنیه انتقال یافتن[ . همان.]. در سال ۱۵۷۲ م اتحاد مقدّس تشکیل گردید، و پاپ پیوس پنجم (۱۵۶۶ - ۷۲)، صلیبیان رابا همان عبارات پاپ «انیوسنت سوم»، در حدود چهار سده پیش از آن مورد خطاب قرار داد وبرای تشویق آنها در جنگ چنین گفت: نصیحت و پند و تقاضای ما از اشخاص این است که با مرد و مال به این جنگ بسیار مقدسبپیوندند... به همهء کسانی که خود در جنگ شرکت نمیکنند ولی متناسب با امکانات وموقعیّتشان در زندگی، عهده دار هزینهء مرد دیگری میشوند... و به کسانی همانند آنها کهشخصاً ولی با هزینهء دیگران شرکت میکنند و پذیرای مخاطرههای جنگ میشوند... ما آنان رابه طور کامل مورد عفو قرار میدهیم و همهء گناهانشان را که به طور شفاهی و با قلبی پشیمانصفحۀ ۱۱۲به آنها اعتراف کردهاند، به طور کامل مورد عفو قرار میدهیم؛ درست همانند نیاکانمان، یعنیکشیشان بزرگ رُم، که به طور معمول گناه کسانی را که به جنگهای مقدس اعزام میشدند،مورد گذشت قرار میدادن[. ۱.Thecrusads،p.۲.۹۴.cزا لقنـ هبPiusV،citedbyK.M.setton،thepapacyandtheLevant،vol.۴ )۴۸۹۱(،p.۶۷۰۱،note۶۲۱( ].. اما با وجود اعزام سربازان و ناوگانهای فراوان جنگی و نیز نیروهایی که از اطریش بهکمک آمد، جنگجویان صلیبی شکست خوردند و با وجود تلاش بسیار پاپ، [ گریگوریسیزدهم (دورهء پاپی: ۱۵۷۲ - ۸۵) ] ، اتحاد مقدّس در سال ۱۵۷۳ م از هم پاشیده شد. نیروهایاسپانیایی به شمال آفریقا باز گشتند و تلاشهای پاپ که باقیماندهء عمرش را برای ایجاداتّحادی مجدّد سپری کرد؛ نافرجام مان[ . همان، ص ۲۴۹.]. اسپانیاییها و پرتغالیها، بیش از دیگر کشورهای اروپایی در شمال آفریقا فعّالیت داشتند وشهرهای واقع در حاشیهء جنوبی مدیترانه پیوسته میان آنها و عثمانیها دستبهدستمیگردید. نبردهای چندی میان طرفین روی داد. در سال ۱۵۷۴ م در حالی که اسپانیا مایل بهصلح با عثمانیها بود، پرتغالیها به یک لشکرکشی بزرگ اقدام کردند؛ که در نهایت به شکستخودشان انجامید و هشت هزار تن از آنان کشته شدند و پانزده هزار تن نیز به اسارت درآمدن[. ۲.Thecrusads،p.۷۲۲ ]. گرچه جنگ دریاها شکست پیاپی مسیحیان را به همراه داشت، اما برای مسلمانان نیزپیامدهای ناگواری به بار آورد؛ چرا که صلیبیها به فکر دور زدن مسلمانان از راه دریاهاافتادند؛ و پس از کشف «دماغهء امید نیک[ . دماغهای بر ساحل جنوب غربی ایالت کاپ، جنوب آفریقای جنوبی. «دیاش» در سال ۱۴۸۸ م آن را دور زد و نامکابوتور منتوز و [ \دماغهء طوفانها] بر آن نهاد. واسکو دوگاما در مسافرت به هند از آن گذشت (۱۴۹۷). (دایرة المعارف فارسی).] به وسیلهء پرتغالیها، ایدهء محاصرهء مسلمانان ازپشت، صورت حقیقت به خود گرفت. دریانوردان پرتغالی از آن طریق خود را به هندوستانرساندند و بابستن راههای دریایی خلیج فارس و دریای سرخ، دریانوردان را زیر فشار قراردادند تا از مسیر زیر نفوذ آنان استفاده کنند؛ و این موضوع بیش از هر جای دیگری مصر وسوریه را در تنگنای اقتصادی قرار داد. صفحۀ ۱۱۳هر چند تهدید پرتغال بیشتر جنبهء اقتصادی داشت، [ولی] هدف مذهبی مشخصی را نیزدنبال میکرد. پاپ این رسالت را به آنان واگذار کرده بود که جهان اسلام را از پشت محاصرهکنند و مسیحیت را به خاور میانه باز گردانند. در عین حال اسپانیا نیز در دنیای نو (آمریکا)همین مقصود را دنبال میکر[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱، ص ۱۸۲.]. عثمانیها نیز در مقابل تلاش پرتغالیها دست به کار شدند و پس از پیروزی بر ممالیک درمصر، ناوگان نظامی آن کشور را باز سازی کردند. در همین روزگار یعنی حدود سال ۹۳۷هـ /۱۵۳۰ م، فرمانروای گجرات هند که مورد تهاجم پرتغالیها قرار گرفته بود، از سلطانعثمانی تقاضای کمک کرد. به دنبال آن در سیزدهم ژوئن ۱۵۳۸ م / ۹۴۵ هـ ناوگانی بهفرماندهی خادم سلیمان پاشا، حکمران مصر، گسیل ش[ . همان.]. وی در هنگام عبور از عدن و یمن، با استفاده از اختلافات حکومتهای محلی، نواحی ساحلی راتصرف کرد و به پایگاههای پیشرفته مهم و جدیدی دست یافت که امپراتوری میتوانست بااستفاده از آنها منطقهء دریای سرخ را از تهاجمات آیندهء مسیحیت حفظ کند. این در واقعموفقیتآمیزترین دستاورد این لشکر کشی بود. زمانی که ناوگان خادم سلیمان به گجراترسید، به جای فرمانروایی که از سلطان در خواست کمک کرده بود، یکی از پسرانش حکومتمیکرد و او منکر چنین تقاضایی شد و در واقع شهر را به صورت اردوگاه نظامی سربازانپرتغالی در آورد تا از ورود عثمانیها به شهر جلوگیری کنند. کمبودهایی که برای نیروهایعثمانی ایجاد شده بود و بیم از اینکه ناوگان پرتغالیها راه عقب نشینی را بر آنان سد کند،سرانجام عثمانیها را واداشت که به مصر باز گردن[ . همان، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.]. گرچه نبردهای دریایی عثمانیها برای دورهای کوتاه صلیبیها را در تنگنا قرار داد و امنیتکشورهای اروپایی را در معرض تهدید قرار داد، ولی انگیزههای بسیار نیرومند اروپائیانبرای کسب سودهای گزاف و کشف سرزمینهای جدید و به طور خلاصه استعمار ملتهایغیر اروپایی موجب گردید که ناوگانهای بازرگانی و نظامی نیرومندی ایجاد کنند و تجارت صفحۀ ۱۱۴منازعه بر سر اماکن مقدسه و جنگ کریمه [ . شبه جزیره جنوب شوروی سوسیالیستی سابق اوکرائین، بر ساحل شمالی دریای سیاه( دایرة المعارف فارسی).] وجود پیروان کلیساهای ارتدوکس و پروتستان در فلسطین - که در قلمرو امپراتوری عثمانیقرار داشت - بهانهای بود تا کشورهای فرانسه و انگلستان از یک سو و کشور روسیهء تزاری ازسوی دیگر، در امور آن سرزمین دخالت کنند؛ موضوعی که به نوبهء خود زمینهء بروز جنگکریمه را فراهم آورد. هر یک از فرقههای گوناگون مسیحی حاضر در فلسطین در صدد بودند تا ادارهء یکی ازمکانهای مقدس را به دست گیرند و در آنجا مراسمی ویژه برپا کنند؛ و همین امر موجب بروزمنازعه در میان آنها میگشت. سلاطین عثمانی نیز میکوشیدند تا اربابان کلیساهای طرفین رامتقاعد سازند که دامنهء اختلافاتشان به خود منطقه محدود بماند و از گشوده شدن پاینیروهای بیگانه جلوگیری شود. اما در سال ۱۸۲۹ م / ۱۲۴۵ هـ با پشتیبانی روسیه از کشیشانارتدوکس تعادل ایجاد شده میان گروههای گوناگون مذهبی به هم خورد. تزارنیکلا، دو صومعهء مسیحیان ارتدوکس را به منظور استفادهء آنان بازسازی کرد(۱۸۴۱ م / ۱۲۵۷ هـ . ق) و به دنبال آن زایران روسی به سوی اورشلیم سرازیر شدند. درواکنش به این اقدام، حکومت فرانسه به پشتیبانی از کشیشان لاتین برخاست و برای آنهاامتیازهای تازهای تقاضا کرد. در این میان سلطان عثمانی میکوشید تا از دخالت در امورمذهبی مسیحیان خودداری ورزد، اما غافل از اینکه در پس این دعاوی مذهبی انگیزههایسیاسی نهفته است[ . ر. ک. تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیهء جدید، ج ۲، ص ۲۳۶ - ۲۴۶؛ دایرةالمعارف فارسی، مصاحب.]. روسیه در مقابل امتیازات اعطا شده به لاتینها خواستار امتیازاتی برای ارتدوکسها گردیدو پس از مواجه شدن با مخالفت سلطان عبدالمجید اوّل عثمانی - که زیر تأثیر دسیسههایصفحۀ ۱۱۵بریتانیا انجام شد - ایالتهای دست نشاندهء عثمانی را در «مولداوی[ . موالداوی یا مولداو یا، ترکی بغدان (nadqob، به نام مؤسس آن بغدان یکم)، ناحیهای تاریخی در شمال رومانی،میان کوههای کارپات (غرب) و رود پروت (شمال)؛ مرکز شش یاسی. (دایرة المعارف فارسی).] و «والاکیا[ . والاکیا یا والاکی، به ترکی عثمانی افلاق، ناحیهای تاریخی در جنوب رومانی آلپهای ترانسیلوانی آن را در شمال غربی از ترانسیلوانی و بانات جدا میکند، دانوب آن را در غرب از یوگوسلاوی، در جنوب از بلغارستان و در شمال از دو بروجا جدا میکند؛ و در شمال شرقی به مولداوی متصل است، شهر عمدهء آن بخارست، پایتخت رومانی است. (دایرة المعارف فارسی) ] به تصرفدرآورد (ژوئیه ۱۸۵۳ م)، در مقابل ترکها نیز به روسها اعلان جنگ دادند و چندی بعد فرانسهو انگلستان هم وارد جنگ با روسیه شدند. سرانجام نیروهای طرفین در کریمه با یکدیگر بهنبرد پرداختند که در پایان به شکست نیروهای روس انجامید و در پی آن معاهدهء پاریس میانطرفهای درگیر بسته ش[ . تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۲، ص ۲۴۶.]فروپاشی عثمانی امپراتوری عثمانی در اوج قدرت خود گسترهء وسیعی از اروپای جنوب شرقی، خاور نزدیکو خاور میانه را در تصرف داشت. به طور طبیعی حفظ ملیتهای گوناگون و پیروان دو دینرقیب یعنی مسلمانان و مسیحیان در زیر یک پرچم کاری بس دشوار بود. به ویژه آنکهدولتهای بزرگ مسیحی همچون فرانسه، انگلستان و روسیه در عثمانی داعیهدار و ذینفعبودند، و به انحای گوناگون به دخالت و تهدید در آن دولت میپرداختند. به هر حال مجموعهءعوامل داخلی و خارجی دست به دست هم داد و این نیروی برتر اسلامی را گرفتار تجزیهکرد. متصرفات دولت عثمانی یکی پس از دیگری از آن جدا گشتند. پیش از همه، متصرفاتاروپایی و ممالک مسیحی نشین کسب استقلال کردند و پس از آن نوبت یکی از مناطق بسیارمهم یعنی مصر رسید که تصرف آن به وسیلهء فرانسه زمینه روی کار آمدن خاندان محمد علیپاشا را فراهم ساخت. وی سلسلهء مستقلی را با ریاست اسمی سلاطین عثمانی تشکیل داد و بهصورت قدرتی رقیب برای آن دولت در آمد. صفحۀ ۱۱۶پس از آن دیگر مناطق مسلمان نشین و عربی اعلام استقلال کردند و بخشهایی ازامپراتوری به وسیلهء کریم خان زند تصرف گردید. سر انجام در جنگ یکم جهانی دولتهایانگلیس و فرانسه هر کدام بخشهایی از امپراتوری را در سوریه، فلسطین و بین النهرین بهتصرف خود در آوردند. قسطنطنیه به تصرف قوای متفقین درآمد و از حکومت آن جز اینکهشاهد اشغال سرزمینهای خود باشد کاری ساخته نبود. آری آن سد آهنین اسلام در مقابل مسیحیت در هم شکست و آن دولت مهم پاره پارهگشت. مسیحیان که در دوران اقتدار عثمانی در جنگ اروپا و سواحل ایتالیا و اسپانیا از خوددفاع میکردند، اینک بر پارههای امپراتوری چنگ انداخته بودند و به صلاحدید خودشان هرطور میخواستند رفتار میکردند. یکی از بدترین و ناگوارترین پیامدهای فروپاشی عثمانیگشوده شدن پای یهودیان آوارهء دنیا به سرزمین فلسطین و در نهایت تشکیل دولت غاصبصهیونیستی (در سال ۱۹۴۸ م) بود. دولتی که به عنوان عامل و دست نشاندهء قدرتهای بزرگاستعماری پیوسته کشورهای اسلامی را در معرض تهدید و بحران قرار میدهد[ . برای آگاهی بیشتر ر. ک. دایرة المعارف مصاحب، مقالهء «عثمانی، امپراتوری».]صفحۀ ۱۳۳
۱۰۳