روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

تاریخ استعماری اروپا


اروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود.

اروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود. در طی این سال ها اروپا شاهد بروز جنبش هایی بس بزرگ و سرنوشت ساز بود.

در این سال ها غول وحشت انگیز «امپریالیسم نو» به ناگاه ظهور کرد و باعث شد تا مناسبات میان ملل به خصوص روابط دول اروپایی با سایر کشورهای جهان دگرگون شود و در این میان برنده اصلی اروپا بود. اروپا توانست با شکل و شمایل جدیدی پا به میدان بگذارد و رقبای اصلی خود را کنار بزند. در طی این سال ها اروپاییان بی محابا خون ملت های ضعیف را مکیدند و لاجرم برخوردهایی در صحنه بین الملل میان ملل اروپایی در گرفت که سرانجام منجر به بروز جنگ های جهانی اول و دوم شد. در آن دوران اروپاییان اساس و بنیان اقتصادی کشورهای خود را بر «طلا» بنا نهاده بودند و بدین سان رابطه دوسویه ای میان «طلا» و امپریالیسم نوین ایجاد گشت.

از سویی دیگر توسعه اروپا با توسعه اقتصادی سرمایه داری در جهان مصادف بود. در حقیقت نظام اقتصادی بین الملل در دوران یاد شده خواسته یا ناخواسته توانست بر جریان های سیاسی جاری تأثیرگذار باشد و باعث رشد روزافزون امپریالیسم گردد. جالب این است که استعمارگران اروپایی از سال ۱۸۷۰ به بعد توانستند بقیه جهان دست نخورده را تصاحب کنند. این در حالی بود که روحیه فتح کشور ما پیش از این وجود داشت. مورخین مدعی هستند که اروپا در سال ۱۹۰۰ میلادی بر تمام آفریقا و آسیای شرقی احاطه یافت.

حربه جدید اروپاییان در کشورهای تحت سیطره تکنولوژی جدید بود. آن ها با بهره بری از تکنولوژی به دست آورده به سرعت به آمال شوم خود رسیدند. آن ها همچنین با ایجاد بازار رقابتی شدید در جامعه های سیاسی توانستند جریان هایی را به راه اندازند و به طور غیرمستقیم برگرده ملل تحت سیطره سوار شوند و تاریخ ملل ضعیف را خود رقم زنند.

اروپاییان همچنین با سلاح تأثیرگذار تبلیغات چنین وانمود می کردند که حضورشان در سایر کشورها دلسوزانه بوده و آن ها حاملان آزادی، امنیت و تکنولوژی برتر هستند. براین اساس مستشاران، تاجران و مبلغین مذهبی دسته دسته عازم کشورهای آفریقایی و آسیایی شدند و بالطبع فعالیت شان بی ثمر نبود. اروپاییان خوب می دانستند ورود دین مسیحیت می توانست شرایط مناسبی را برای تحولات عظیم فرهنگی و اجتماعی فراهم سازد و کاری کند تا ملل تحت سیطره از فرهنگ و تمدن اصیل خود روی گردانند. از سویی دیگر اروپاییان برای ایجاد شرایط مناسب جهت استعمار کشورهای یاد شده به شناسایی و پژوهش پیرامون آیین، باورها و اعتقادات مردم بومی روی آوردند. انگلستان و فرانسه در این ارتباط بیش از سایر کشورهای اروپایی توانستند موفق باشند و جهان سوم را به یغما ببرند. در آن سال ها نوعی رقابت شدید میان اروپاییان ظهور کرده بود، به گونه ای که هیچ کشوری حاضر نبود در این مسابقه عقب بماند.

از این رو بازار رقابت به تدریج به بازار پرتنشی مبدل گشت که لاجرم عواقب نامطلوبی را به همراه داشت. از میان کشورهای اروپایی به ترتیب انگلستان، فرانسه، آلمان، هلند، ایتالیا، بلژیک و روسیه در این آوردگاه بزرگ حضوری دایمی داشتند.

بروز درگیری های اجتناب ناپذیر میان شرکت کنندگان مسابقه یاد شده با طرح مسأله ناسیونالیسم و ملی گرایی به اوج خود رسید. ناسیونالیسم خود عاملی بود تا ماجرای نژادپرستی ها و هرج و مرج های بی سرانجام رشد و نمو کند. همین مسأله باعث گردید تا توان نظامی اروپاییان روز به روز بالا برود و لاجرم تقابل نیروها افزایش یابد.

جدای از این استعمارگران به مسأله تصاحب منابع اولیه سوخت و سایر منابع موجود در معادن می اندیشیدند. آن ها می دانستند که کارخانه ها نیازمند مواد اولیه هستند.

از سویی آن ها می دانستند که هزینه تولید در کشورهای تحت سیطره بسیار اندک خواهد بود، از این رو در گام بعدی بر آن شدند تا کارخانه ها و شرکت های خود را به آن کشورها منتقل سازند.

نحوه، شرایط و سیاست استعمارگران در مستعمره ها بدین ترتیب بود که در بدو امر مستشرقین و جهانگردان و مبلغین مذهبی به نواحی مختلف وارد می شدند. وظیفه اصلی آن ها شناسایی مناطق و دادن اطلاعات لازم به اروپاییان بود. آن ها همچنین وظیفه طرح فرهنگ و تمدن اروپایی را در چنین کشورهایی برعهده داشتند. در پی آن بازرگانان و صاحبان قدرت و نظامیان پا به میدان می نهادند تا شرایط مناسب برای حضور افرادی که در پی کسب امتیاز بودند را فراهم سازند و از مردم بومی به عنوان نیروی کارگر ارزان قیمت سود برند.

برای انگلستان سرزمین پهناور هند مهمترین منبع مواد خام سرمایه های کلان بود. تا آن جا که لرد کرزن به صراحت عنوان داشت که تا هند وجود دارد انگلستان در اوج قدرت است. آن ها برای کسب درآمد بیشتر مجبور شدند تا در هند سرمایه گذاری هنگفتی کنند و در ظاهر در جهت بالا بردن سطح رفاهی اقدام ورزند. ایجاد شبکه های آبیاری، احداث خطوط راه آهن، ایجاد پست منظم، تأسیس مراکز خدماتی و درمان از جمله اقدامات آن ها بود. آنچنان که در ایران در دوره رضاشاه نیز همین شگرد به کارگرفته شد.

انگلستان پس از کسب قدرت بیشتر به سمت امریکای لاتین روی گرداند و بر آن شد تا آخرین قدرت استعماری اسپانیا را در آن منطقه از میان ببرد. پس از فروپاشی قدرت اسپانیا، انگلستان به عنوان یک قدرت بلامنازعه در امریکای لاتین ظهور کرد.

در آن شرایط استعمارگران برای تصاحب سرزمین های امریکای لاتین تلاش نکردند بلکه به بانک های خود فرمان دادند تا وام های هنگفتی در اختیار آن ملل قرار دهند تا شرایط مناسب برای استعمار و مکیدن خون ملل امریکای لاتین فراهم یابد. البته انگلستان تنها قدرت استعماری در آن زمان در آن منطقه نبود، بلکه فرانسه نیز در منطقه صاحب نفوذ بود و در مناطقی چون کارائیب و هائیتی به تولید نیشکر و برنج مبادرت می ورزید.

سیاست اروپاییان در تمامی سرزمین های مستعمره منوط به دریافت مواد اولیه و صادر کردن کالاهای تولیدی به آن مناطق بود و این سیاست همچنان ادامه یافت. در این راستا انگلستان بیشتر می پسندید تا با دو کشور آلمان و فرانسه بساط شراکت به راه بیندازد. این کشورها سعی می کردند تا اجناس تولیدی خود را با یکدیگر مبادله و در بازارهای یکدیگر به فروش برسانند. با این حال انگلستان بزرگترین پایگاه سرمایه داری به حساب می آمد. این کشور در روابط بازرگانی با سایر کشورها همیشه دچار کسری موازنه بود. این کشور تا پیش از وقوع جنگ جهانی اول می توانست کسری بودجه خود را جبران کند.

با این اوصاف استعمارگران در مدت طولانی که در اختیار داشتند، توانستند تغییرات عمده ای را در مناطق مختلف به وجود آورند. آن ها حتی به مرزبندی ملل پرداختند و به کرات مرز کشورهای مختلف را تغییر دادند. آن ها عملاً مناطق در اختیار خود را به مناطقی برای تهیه و تولید مواد اولیه صنایع خود مبدل ساختند.

اعطای وام های کلان به کشورهای مختلف از جمله ایالات متحده بیشتر برای کشورهای وام دهنده مفید بود و خود عاملی برای کسب درآمد هنگفت به حساب می آمد. استفاده از نیروی ارزان قیمت به تدریج مردم بومی را وامی داشت تا کاملاً در اختیار قدرتمندان قرار گیرند.

اروپاییان برای جلوگیری از برخوردهای چند جانبه میان خود به مذاکرات پنهان روی آوردند و هر یک به تنهایی بر آن شدند تا مخفیانه با برخی دولتاروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود.

اروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود. در طی این سال ها اروپا شاهد بروز جنبش هایی بس بزرگ و سرنوشت ساز بود های اروپایی به توافق برسند. با تمامی این اوصاف آن ها نتوانستند از بروز بحران های عظیم جلوگیری کنند. این بحران ها فقط به خاطر مسایل اقتصادی به وجود نیامده بود، بلکه حفظ مناسبات سیاسی و تثبیت قدرت در مناطق مختلف خود عامل مهمی در بروز چنین بحران هایی به حساب می آمد و بدین ترتیب بود که دامنه اختلافات بسیار بالا گرفت و جنگ های بین المللی را به راه انداخت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.