روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

موج سوم الوین تافلر


ه ای



متن زیر خلاصه ای از کتاب موج سوم است.

نویسنده: الوین تافلر.

تهیه کننده متن: Eracommerce Administartor

موج سوم چیزی بیش از اشراق نسبت به آینده است تجزیه و تحلیلی است بسیار درخشان از نیروهایی که تمدن ما را تشکیل داده اند. سنتزی است از ایده های نو که خواننده را در گستره ای وسیع از اطلاعات و مسائل تازه قرار می دهد و راهگشایی است برای پژوهش و تعمق در باب مسائل مهمی چون توسعه و تکنو لوژی.

موج اول تحول که دها هزار سال قبل بوسیله اختراع کشاورزی برخاست.

موج دوم - تحول تکان دهنده ای که حاصل انقلاب صنعتی بود. بشریت با جهشی کوانتومی و با عمیق ترین خیزش اجتماعی و خلاقانه ترین نوسازی که جامعه تا کنون به خود دیده است مواجه است. ما طرح تمدنی شگفت انگیز و نوین را می افکنیم که از آن شناخت  روشنی نداریم. این معنای موج سوم است.

موج سوم با از هم گسستن خانواده هایمان متزلزل ساختن اقتصادمان فلج کردن سیستمهای سیاسی مان و بر هم شکستن ارزشهایمان بر همهء ما اثر خواهد گذاشت. این موج همهء روابط کهنهء قدرت مزایا و حقوق ویژهء نخبگان در خطر گرقتار آمدهء امروز را مورد سوال قرار می دهد. و در عین حال زمینه هایی را برای جنگ قدرت فردا فراهم می آورد.

این تمدن در عین حال که به مقدار زیاد فنی است ضد صنعت نیز هست. موج سوم با خود شیوهء نوینی از زندگی می آورد که بر منابع انرژی متنوع و احیاء پذیر، بر روشهای تولیدی که تولید انبوه کارخانجات را منسوخ می سازد ، بر خانواده های جدید غیر هسته ای ، بر نهادی نوین که ممکن است آن را ((کلبهء الکترونیک)) نامید و بر مدارس و شرکتهای تجارتی از بنیاد تحول یافتهء آینده بنا شده است تمدن در حال ظهور قواعدی جدید برای رفتار ما وضع می کند و ما را به حوزه ای فراتر از همسان سازی، همزمان سازی، تمرکز و تراکم انرژی و پول و قدرت می کشاند.

این تمدن نوین همانطور که نظام کهنه را به مبارزه می خواند نظام اداری را هم واژگون می سازد قدرت دولت ملی را به تحلیل می برد و باعث بوجود آمدن اقتصادهای نیمه خود مختار در جهان فرا امپریالیست می گردد. این تمدن به حکومتهایی ساده تر کاراتر و دموکراتیکتر از آنچه ما امروز      می شناسیم نیاز دارد. تمدنی است با جهان بینی خاص و برخورد ویژه ای با زمان ، فضا، منطق و علیت.

تمدن موج سوم شکاف تاریخی بین تولید کننده و مصرف کننده را پر می کند و نظام اقتصادی تولید برای مصرف شخصی فردا را بوجود می آورد به این علت با قدری هوشمندی می تواند به اولین تمدن واقعا انسانی در تاریخ بشر تبدیل گردد.

بسیاری از مردم تا آن اندازه که به خود زحمت فکر کردن به آینده را می دهند تصور می کنند دنیایی که می شناسند تا ابدیت دوام خواهد داشت. برای آنان مشکل است که شیوهء واقعا متفاوتی برای زندگی خود یا تمدنی کاملا نوین را تصور کنند البته آنها به خوبی می دانند که اشیاء و امور در تغییرند. اما خیال می کنند که تغییر و تحولات کنونی از کنار آنها به آرامی خواهد گذشت و هیچ چیز قادر نخواهد بود چهار چوب اقتصادی و ساخت سیاسی جامعه را مورد تهدید قرار دهد بطور قطع انتظار دارند که آینده تداوم حال باشد. (حارمجدون: صحنه ای است از نبرد نهایی بین نیروهای شر و خیر که در انجیل آمده است).

فرض انقلابی موج سوم شعور و ارادهء ما را آزاد می سازد. پیدایش کشاورزی اولین نقطهء عطف در توسعهء اجتماعی انسان و انقلاب صنعتی دومین پیشرفت بزرگ بوده است.

امروزه ازهم پاشیدگی زندگی سیاسی خود را در چند پارگی شخصیت انسان نیز منعکس کرده است. هر یک از ما هر قدر هم ظاهرا بی اهمیت باشیم جزء زنده ای از تاریخ را تشکیل می دهیم.

تعارض بین گروههای حافظ منافع موج دوم و سوم در واقع اساسی ترین تنش سیاسی است که سراسر جامعه امروز را در بر گرفته.

فوری ترین مسائل جهان از قبیل غذا ، انرژی ، کنترل تسلیحات ، ازدیاد جمعیت ، نفت ، منابع طبیعی ، محیط زیست ، آلودگی هوا ، مسائل سال خوردگان، تزلزل جامعهء شهری ، نیاز به کار مولد و سودمند را نمی توان در چهارچوب نظام صنعتی حل کرد. (این تعارض منازعهء بزرگ فرداست).

برخوردهای اقتصادی و اجتماعی بین نیروهای موج اول و دوم تا سال 1861 به اوج خود رسید و در این سال به خشونت مسلحانه تبدیل شد. لازمهء بقای هر تمدنی چه کهن چه نوین انرژی است. جوامع موج اول انرژی شان را از باطری های حیات یعنی نیروی عضلانی حیوان و انسان یا از خورشید و باد و آب می گرفتند. درختان جنگلها را برای طبخ غذا و ایجاد گرما قطع می کردند. تخمین زده شده است که اروپا تا زمان انقلاب فرانسه انرژی مورد نیازش را از حدود 14 میلیون راس اسب و 24 میلیون راس گاو تامین می کرد بنابراین همهء جوامع موج اول از منابع انرژی که احیاء شدنی بود بهره برداری می کردند.

بالعکس همهء جوامع موج دوم انرژی مورد نیاز خود را از زغال و گاز و نفت یعنی سوختهای فسیلی که جبران ناپذیرند تامین می کردند.(سوختهای فسیلی بنیان انرژی جوامع موج دوم را تشکیل می داد).

جوامع موج اول متکی بر چیزی بودند که ویتروویوس در 2 هزار سال قبل آن را اختراعات ضروری نامید.

تمدن صنعتی به تکنولوژی اعضای حسی اعطاء کرد ماشینهایی خلق کرد که قادر به شنیدن و دیدن و لمس کردن آنهم با دقت و صحتی بیش از انسان بودند.

اگر به همهء تحولات یک جا بنگریم آنچه می بینیم دگردیسی چیزی است که می توان سپهر فنی نامید.

درس نهایی و اساسی که در اغلب کشورهای صنعتی معمول است مشتمل بر سه درس است: درس وقت شناسی ، درس اطاعت و درس کار تکراری طوطی وار.

مفهوم شرکت با مسئولیت محدود: اگر شرکتی ورشکست شود سرمایه گذار فقط مبلغی را که سرمایه گذاری کرده از دست می دهد نه بیش از آن.این اختراع راههای تازه ای بسوی سرمایه گذاری گشود. از این گذشته دادگاهها با شرکت سهامی بمنزله موجودی فناناپذیر رفتار می کردند.

                                                                                               

یعنی می توانست از موسسین خود بیشتر عمر کند در نتیجه امکان می داد که برنامه ریزیهای دراز مدت انجام دهد و طرحهای بمراتب بزرگتری در مقایسه با گذشته اجرا کند.

تعداد مراسلات پستی شاخص خوب و فوری است برای سنجش میزان صنعتی شدن سنتی در یک کشور. در جوامع موج دوم در سال 1960 میزان متوسط حجم پست 141 بسته برای هر نفر بود. بالعکس در جوامع موج اول این میزان به سختی به یک دهم آن می رسید- یعنی 12 بسته برای هر نفر در یک سال در مالایا یاغنا و در کلمبیا 4 بسته در سال.

در کشورهای صنعتی سپهر فنی تولید وتوزیع ثروت را بر عهده داشت. سپهر اجتماعی با هزاران  سازمان و تشکیلات به هم پیوسته اش برای افراد نقشهایی تعیین می کرد و سپهر اطلاعاتی اطلاعات لازم برای فعالیت کل نظام را توزیع می کرد. آنها با هم معماری اساسی جامعه را شکل می دادند.

موج دوم با خود گستره ای شگفت انگیز از امید بشری بهمراه آورد. برای اولین بار مردان و زنان به خود جرات دادند تا باور کنند که می شود فقر و گرسنگی ، بیماری واستبداد را از بین برد.

موج دوم نظیر بعضی واکنشهای زنجیره ای هسته ای دو جنبهء زندگیمان را که تا آن زمان پیوسته یکی بود با خشونت از یکدیگر جدا ساخت با این عمل شکافی نامرئی و عظیم در درون اقتصاد- روان وحتی هویتهای جنسیمان ایجاد کرد. دو نیمهء زندگی بشری که موج دوم آنها را از یکذیگر جدا ساخته است تولید و مصرف است.

تا قبل از انقلاب صنعتی بخش عمدهء همهء مواد غذایی و کالاها و خدمات که بوسیلهء انسان تولید می شد به مصرف خود تولید کنندگان یا خانواده هایشان می رسید.

داشتن یک مغازهء فلفل فروشی کسب خوبی است اما مستلزم ذوق و پشتکار است.اگر اقتصاد موج اول را قبل از انقلاب صنعتی شامل دو بخش تصور کنیم ما را در فهم موج سوم کمک خواهد کرد در بخش الف مردم برای استفادهء شخصی شان تولید می کردند و در بخش ب به منظور تجارت یا معامله به تولید اشتغال داشتند. بخش الف بخشی عظیم و بخش ب بخش کوچکی بشمار می رفت. بنابراین برای اغلب مردم تولید و مصرف در یک کارکرد حیات بخش واحد ادغام شده بود.                                         

معاملات پولی در عصر اقتصاد طبیعی (موج اول) بسیار محدود بود. صنعتی شدن وحدت تولید از مصرف را در هم شکست و تولید کننده را از مصرف کننده جدا ساخت اقتصاد آمیختهء موج اول را به اقتصاد دو پارهء موج دوم تغییر داد.

هر کجا تولید کننده و مصرف کننده از یکدیگر تفکیک شدند مکانیزمی لازم آمد که بین آن دو رابطه برقرار نماید. این مکانیزم به هر شکل که باشد من (الوین تافلر) آن را بازار می نامم.

حرص به پول- کالاو اشیاء بازتاب سرمایه داری یا سوسیالیسم نیست بلکه بازتاب نظام صنعتی است. این امر بازتاب نقش مرکزی بازار در تمامی جوامعی است که ذر آنها تولید از مصرف جدا شده و هر فردی به جای اتکاء به مهارتهای تولیدی خود در رفع حوائج زندگی به بازار وابسته گردیده است.

رشوه در ذات تفکیک تولید از مصرف نهفته است. صرفا ضرورت وجود یک بازار یا صفحهء تقسیم جهت برقراری رابطه بین تولید کننده و مصرف کننده وانتقال کالا از تولید کننده به مصرف کننده است که افرادی را که کنترل بازار را در دست دارند در موقعیت خاص قدرت قرار می دهد قدرتی که هر کس سعی می کند با شعار به نوعی آن را توجیه کند.

شکاف بین دو نقش تولید کننده و مصرف کننده در عین حال یک شخصیت دو گانه خلق کرده است. یک شخص در آن واحد (به عنوان یک تولید کننده) از خانواده ، مدرسه و رئیس خود آموخته است که از خوشی و لذت چشم بپوشد. منضبط و منظم و مقید و مطیع و دارای روح همکاری باشد و در همان حال (به عنوان مصرف کننده) یاد گرفته است که باید به دنبال خوشی های آنی باشد. بجای حسابگر بودن لذت را بپرستد و نظم و انضباط را رها کند و به دنبال لذات شخصی برود و بطور خلاصه انسانی کاملا متفاوت باشد.

یکی از باورهای قالبی مرسوم جامعهء صنعتی این است که مردان را در سوی گیری خود نسبت به مسائل عینی و زنان را ذهنی تعریف می کند. در جوامع موج اول زندگی شغلی و زندگی خانوادگی در یکدیگر آمیخته و ادغام شده بود. در عصر صنعت (موج دوم) همچون همیشه رن خانه دار به انجام یک رشته فعالیتهای مهم اقتصادی ادامه می داد. او به کار تولید اشتغال داشت اما برای بخش الف یعنی استفادهء شخصی خانواده اش نه برای عرضه به بازار. شوهران کم و بیش خانه را به قصد انجام کار مستقیم سیاسی ترک کردند و زنان به طور عموم در خانه ماندند تا کارغیر مستقیم اقتصادی را انجام دهند. مرد مسئولیت انجام کار پیشرفته را به عهده گرفت و زن عقب ماند تا نوع قدیمی تر و عقب افتاده تر کار را انجام دهد. مرد از آنجا که بود بسوی آینده حرکت کرد و زن در گذشته باقی ماند.

مردان که از کودکی برای نقش خود در بیرون خانه ، جایی که در آن به دنیایی از وابستگیهای متقابل راه می یافتند ، آماده می شدند از همان آغاز بنحوی تربیت می شدند که عینیت گرا و واقع بین باشند.

زنان که از بدو تولد برای تولید مثل وپرورش اطفال و کارهای شاق خانه داری که بمیزان قابل توجهی در انزوای اجتماعی انجام می گرفت آموختند که ذهنیت گرا باشند و غالبا تصور می شد که برای کارهای منطقی و تفکر تحلیلی که ظاهرا با واقع بینی مرتبط بود آمادگی ندارند.اقتصاد تفکیک شده شکاف بین دو جنس را نیز شدید تر کرده است. تا زمانی که تولید به قصد معامله و نه استفادهء شخصی انجام گیرد و تا زمانی که از طریق صفحه کلید تقسیم اقتصادی یا بازار محصولات جریان یابد اصول معینی از موج دوم باید مراعات شود.

شش اصل که مردمان موج دوم آنها را بطور غریزی به کار می بندند و از آنها دفاع می کنند و مردمان موج سوم با آنها به مبارزه بر خاسته اند:

1- استاندارد کردن (همسان سازی).

2-تخصصی کردن.

3- همزمان سازی.

4- تراکم.

5- بیشینه سازی.

6- تمرکز.

جوامع صنعتی میلیونها محصولات مشابه به بازار عرضه داشتند و یک اصل واحد در بسیاری امور بکار رفت. برای موفقیت در فضای موج دوم نرم افزار ، یعنی رفتار و عادات روزمرهء اجرائی و اداری هم باید همگام با سخت افزار استاندارد کرد. رسانه های همگانی ، سرکوبی زبانهای اقلیت بوسیلهء دولتهای مرکزی ، پول استاندارد همگی مثالهای مشخصی از همسان سازی می باشند. با استاندارد شدن قیمتها یکی از موانع مهمی که بر سر راه گسترش توزیع انبوه وجود داشت از میان برداشته شد.

منظور از سخت افزار نظام متحد الشکل اداری است.مانند شرکت تلفن و تلگراف آمریکا (ای تی و تی).

دومین اصل مهمی که بر جوامع موج دوم حکمفرما گردید تخصصی ، کردن بود زیرا که هر قدر موج دوم تفاوتهای زبان ، اوقات فراغت و شیوهء زندگی را بیشتر از بین می برد به تنوع بیشتری در حوزهء کار نیاز داشت با تسریع جریان تقسیم کار، موج دوم متخصص و کارگر تنگ نظر و پولکی را که فقط در یک کار مهارت داشت و دائما همان را تکرار می کرد جایگزین روستایی همه فن حریفی ساخت که بطور نامستمر کار می کرد.  از طریق تخصصی کردن می توان کارها را با اتلاف وقت و نیروی کمتری به انجام رساند.

انتقادهایی که از صنعت می شد بر این نکته اشاره داشت که کار تکراری خیلی تخصصی بیش از پیش کارگر را از خصایص انسانی تهی می کند. تخصصی کردن افراطی کار که در همهء جوامع موج دوم معمول بود ریشه هایی در جدایی تولید و مصرف داشت.

در جوامع موج دوم حتی آشوبگری سیاسی خود حرفه ای بشمار می رفت. زیرا استدلال لنین همیشه این بود که توده ها بدون کمک انقلابی انقلابی حرفه ای قادر نخواهند بود انقلابی بر پا کنند. او تاکید می کند که آنچه که برای انقلاب مورد نیاز است سازمان انقلابیون (حزب) است که عضویت در آن تنها برای افرادی مجاز باشد که حرفه شان انقلاب است.

همزمان سازی: در نظام وابسته به بازار اعم از این که بازار آزاد باشد یا برنامه ریزی شده زمان مساوی است با پول.

گسترش تولید کارخانه ای قیمت گزاف و وابستگی متقابل کار ضرورت همزمان سازی دقیق تری را مطرح ساخت. بنابراین وقت شناسی که در جوامع کشاورزی از چندان اهمیتی برخوردار نبود به صورت یک ضرورت اجتماعی درآمد. بر تعداد ساعت های دیواری و مچی روز به روز افزوده گردید.

چند مثال برای همزمان سازی: کودکان سال تحصیلی را بطور همزمان آغاز می کردند و به پایان می رساندند. بیمارستانها بیماران خود را همزمان برای صبحانه بیدار می کردند. پخش برنامه های کانالهای رادیو و تلویزیون در ساعات خاص.

تراکم: پدیدار شدن بازار اصل دیگری از تمدن موج دوم یعنی اصل تراکم را بوجود آورد . جوامع موج دوم تقریبا بطور کامل به ذخایر سوخت فسیلی (نفت و گاز و غیره) وابسته شدند. موج دوم علاوه بر انرژی جمعیت را نیز متراکم ساخت. افراد را از روستا ها جمع آوری کرد و آنها را در شهرک های بزرگ سکنی داد. در جوامع موج دوم کار غالبا در کارخانه ها یعنی جایی که هزاران کارگر را با هم در زیر یک سقف جمع کرده بود انجام   می گرفت. تراکم شرط لازم افزایش تولید است.

چند مثال برای تراکم: اوائل قرن نوزدهم در واقع دوران زندان های بزرگ نامیده شده است زیرا تبهکاران از اطراف جمع آوری و در زندان ها متمرکز شدند بیماران روانی را هم از اطراف جمع آوری کردند و در دیوانه خانه ها محبوس ساختند و کودکان را هم از اطراف جمع آوردند و در مدارس متراکم کردند.

بیشینه سازی (وسواس بزرگی طلبی): بزرگ کردن مقیاسها از نظر اقتصادی بیشتر مقرون به صرفه خواهد بود.

سوسیالیست آمریکایی دانیل دولئون چنین استدلال می کند نردبانی که بشریت از آن بسوی تمدن بالا رفته است همانا پیشرفت روشهای تولید و قدرت رو به رشد ابزار تولید است.

تولید ناخالص ملی: بزرگی مقیاس یک اقتصاد را با مجموع ارزش کالاها و خدمات تولید شده در آن می سنجند.

نقاط ضعف تولید ناخالص ملی: در رابطه با تولید ناخالص ملی مهم نیست که بازده به شکل مواد غذائی- آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی باشد یا مهارت جنگی. استخدام تعدادی افراد برای ساختن یک خانه یا خراب کردن یک خانه هر دو به تولید ناخالص ملی می افزاید.

تولید ناخالص ملی همچنین به این علت که فقط فعالیت بازار یا معاملات را مورد سنجش قرار می دهد. بخش زنده ای از اقتصاد را که مبتنی بر تولید بدون دستمزد است نظیر پرورش اطفال و کار در خانه به حساب نمی آورد.

در ارتباط با تولید ناخالص ملی یک فانتزی سرگرم کننده پیشنهاد می کند که زنان هر یک کارهای خانهء دیگری را انجام دهند و به خاطر آن از یک دیگر دستمزد بگیرند اگر هر خانمی به خانم دیگر در مقابل انجام همهء امور خانه و نگهداری بچه ها هفته ای یکصد دلار پرداخت نماید و در مقابل به همان میزان برای انجام همان امور در خانهء دیگر دستمزد دریافت دارد  تاثیر آن بر تولید ناخالص ملی حیرت انگیز خواهد بود اگر پنجاه میلیون زن خانه دار آمریکایی در این داد و ستد بظاهر بی اهمیت شرکت جویند یک شبه ده درصد به ارقام تولید ناخالص ملی آمریکا افزوده خواهد شد.

تمرکز: تمرکز تدریجی اقتصاد نامتمرکز بشتر به کمک اختراعی مهم که نام آن بتنهایی گویای اهدافش می باشد یعنی بانک مرکزی صورت گرفت.

برای فهم اینکه چه کسی با تسلط موج سوم ادارهء امور فردا را بر عهده خواهد داشت ابتدا باید بدرستی بدانیم چه کسی ادارهء امور امروز را در دست دارد.

هر کجا که موج دوم جریان یافت قدرتمندان مشهور شناخته شده جای خود را به انسجام دهندگان دادند. کار انسجام دهندگان این بود که نقشها را تعریف کنند و هر کسی را به شغلی بگمارند و مشخص سازند که چه کسی چه نوع پاداشی باید بگیرد.آنان بزنامه ریختندضوابط را معین کردند و به تنبیه و تشویق پرداختند. تولید ، توزیع ، حمل و نقل و ارتباطات را به یکدیگر ربط دادند. از اینها گذشته قوانینی برای ارتباط متقابل بین سازمانها وضع کردند. بطور خلاصه این اشخاص قطعات جامعه را روی هم سوار کردند. بدون وجود آنان نظام موج دوم هرگز نمی توانست دوام یابد.

این مالکیت ابزار تولید نبود که منشا قدرت بود بلکه نظارت بر ابزار انسجام دهی بود که به فرد قدرت می داد. در اقتصاد ، انسجام دهندگان اولیه ، صاحبان کارخانه های کوچک ، مالک اصلی و چند دستیار معمولا قادر بودند کار عدهء زیادی کارگر غیر حرفه ای را هماهنگ کنند و کارخانهء خود را به نظام وسیعتر اقتصادی پیوند دهند. در این کارها مالک و انسجام دهنده یک نفر است یعنی صاحب قدرت یک نفر است.

با پیچیده تر شدن تولید و تخصصی شدن تقسیم کار ، نظام اقتصادی شاهد افزایش باور نکردنی عدهء مدیران اجرایی و کارشناسانی شد که بین کار فرما و کارگرانش حائل شدند. کاغذ بازی مثل قارچ از زمین رویید. بزودی در واحد های صنعتی بزرگ تر هیچ فردی حتی مالک یا سهامدار اصلی قادر به درک همهء عملیات نبود. تصمیمات مالک بوسیلهء متخصصینی که برای هماهنگ کردن نظام استخدام شده بودند شکل می گرفت و حتی در نهایت کنترل می شد. بدین ترتیب بود که گروه سرآمدان اجرائی جدید پدیدار شدند که دیگر قدرتشان نه از مالکیت بلکه از فراگرد انسجام دهی سرچشمه می گرفت. آنچه اهمیت دارد مالکیت نیست بلکه کنترل است.

مائو رهبر بزرگترین کشور موج اول جهان (چین) بود. نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا تا به حال بارها و بارها ادعا کرده اند که دستگاه دولت باید کوچکتر شود اما همانها وقتی انتخاب شدند به جای محدود کردن تشکیلات دولت آن را گسترش دادند. این تناقض بین وعده و وعیدهای تبلیغاتی و زندگی واقعی موقعی فابل فهم است که بدانیم هدف غائی همهء دولتهای موج دوم ساختن تمدن صنعتی و حفظ آن است.

قدرت در تمدن موج دوم در اختیار دها و صدها و حتی هزاران نخبهء متخصص قرار گرفت. این سرآمدان متخصص به نوبهء خود بوسیلهء نخبگان جامع نگر که از افرادی با تخصصهای گوناگون تشکیل یافته بود انسجام یافتند.

امروزه با آغاز یورش ویرانگر تحول موج سوم به دژ مستحکم قدرت اجرائی نخبگان اولین شکافها در نظام قدرت پدیدار شده است. مثال (درخواست برای مشارکت در مدیریت).

آنجا که مسئله سیاست مطرح می شود حتی دو کشور صنعتی مشابه یکدیگر نخواهند بود. نظامهای سیاسی همه کشورهای موج دوم در واقع بر مبنای یک طرح عملیاتی نهانی مشابه ساخته شدهاند.

بعد از تمدن کشاورزی هزاران ساله برای بنیاد گذاران نظامهای سیاسی موج دوم مشکل بود که اقتصادی نه مبتنی بر زمین بلکه مبتنی بر کار ، سرمایه ، انرژی و مواد خام در تصور آورند. انقلابیون موج دوم بنائی بر پا ساختند که بازتاب آخرین نظریات تکنولوژیک زمانشان بود. آدام اسمیت در قرن 17 چنین استدلال کرد که افتصاد یک نظام است و نظامها از بسیاری جهات به ماشین شباهت دارند. از آن زمان تا کنون سیاستمداران آمریکایی مهندسی انتخابات را طراحی کردند.

توصیف لنین از دولت چنین است: چیزی نه بیش از یک ماشین که سرمایه داران از آن برای پایمال کردن حقوق کارگران استفاده می کنند.

ساختارهایی که کشورهای موج دوم با میخ وپیچ و مهره روی هم سوار کردند همگی بر یک مفهوم بنیادی استوار بود: مفهوم نمایندگی. البته هر کشوری از قطعات استاندارد معینی استفاده کرد. این قطعات همگی از بسته ای بیرون آمده بود. قطعات داخل بسته بشرح زیر بود:

1- افراد واجد شرایط برای شرکت در انتخابات.

2- احزاب برای جمع آوری آراء.

3- نامزدهایی که با بدست آوردن اکثزیت آراء بلافاصله به نمایندگان رای دهندگان تبدیل می شدند.

4- مجالس قانونگزاری ( پارلمانها ، دیتها ، کنگره ها ، بوندستاگها و مجالس نمایندگان ) که در آن نمایندگان از طریق رای دادن قانون وضع   می کردند.

5- مجریان (روسای جمهور ، نخست وزیران ، دبیران کل احزاب ) که مواد اولیه را به صورت راه بردها به خورد ماشین قانونگزاری می دادند و بعد قوانین حاصله را بمورد اجرا می گذاشتند.

(دیت: مجالس قانونگزاری کشورهائی چون سوئد ، دانمارک ، ژاپن ، لهستان و آلمان ).

سرد بیر پراودا آفاناسیف در کتابش بنام ( مدیریت علمی جامعه ) تمرکزگرایی دموکراتیکرا متشکل از قدرت حاکمیت کارگران ، انتخاب هیئت حاکمه و رهبران و جوابگویی آنان در مقابل ملت تعریف می کند .

در کشورهای موج دوم ارادهء مردم سوخت اصلی ماشین دولت را تشکیل می داد. حکومت منتخب هم به مظهر ترقی در هر کشور پیشرفته ای تبدیل شد.

مهندسین صنعتی معمولا بین دو نوع ماشین فرق اساسی قائل می شوند: ماشینهایی که بتناوب کار می کنند که به عبارتی دیگر ماشینهای تک مرحله ای یا جریان منقطع نامیده می شوند و آنهایی که بطور مستمر کار می کنند که ماشینهای با جریان مداوم خوانده می شوند.

بطور خلاصه حکومت منتخب یعنی آنچه که آموخته ایم دموکراسی بنامیم چیزی جز نماینده کاذب ملت نبود.

موج دوم تمدنی است که بمقدار زیاد به سوختهای فسیلی ، تولید کارخانه ای ، خانواده هسته ای ، شرکتهای سهامی ، آموزش همگانی و رسانه های همگانی متکی است که همه اینها بر پایه گسترش شکاف بین تولید و مصرف بنا شده اند و همگی بوسیله گروهی نخبه که وظیفه شان انسجام بخشیدن به کل نظام است اداره می شوند.

مفهوم انجمن صنفی ملتها سازمان ملل متحد است. با حملهء ویرانگر موج سوم به بنیادهای تمدن موج دوم یکی از بنیادهایی که مورد هجوم واقع شد دولت ملی است. در دوران قبل از تمدن موج دوم در اروپا انسجام دهی اقتصادی بدون انسجام دهی سیاسی غیر ممکن بود.

برای همگامی با رشد واحدهای اقتصادی موج دوم یک واحد سیاسی نیز مورد نیاز بود. موج دوم به سرعت تعداد افراد علاقمند به جهان بزرگتر را چندین برابر کرد با تکنولوژیهایی مبتنی بر بخار و زغال سنگ و بعدها با اختراع الکتریسیته ، تولید لباس در فرانکفورت ، ساعت در ژنو و پارچه در منچستر به میزانی که در بازارهای محلی قابل جذب نبود امکان پذیر شد.

مفهوم دولت ملی نیاز جامعه صنعتی به انسجام دهی است و ملت جدید از ترکیب نظام سیاسی منسجم و اقتصاد منسجم بوجود آمده است. دولت ملی یکی از ساختارهای مهم تمدن موج دوم است.

هیچ تمدنی بدون کشمکش گسترش نمی یابد. امپریالیسم موج اول در واقع امپریالیسم خرد بود زیرا با نظام اقتصادی یکپارچه نشده بود. موج دوم امپریالیسم خرد را به امپریالیسم کلان مبدل ساخت.

مع هذا امپریالیسم کلان تنها از نیازهای اقتصادی منشا نمی گرفت. ملاحظات استراتژیک و هیجانات مذهبی و ایدئالیسم و ماجراجویی هم در آن نقشی داشتند.

تقسیم کار در هر اقتصادی نیاز شدیدی به انسجام دهی ایجاد می کند که آن هم به نوبهء خود منجر به پدیدار شدن نخبگان انسجام دهنده می شود.

میزان موفقیت انگیزه ایجاد یک بازار جهانی واحد و یکپارچه را می توان بوسیله رشد شگفت انگیز تجارت جهانی بعد از عبور موج دوم از اروپا سنجید چنین تخمین زده اند که بین سالهای 1750 و 1914 ارزش پولی تجارت جهانی پنجاه برابر شده یعنی از هفتصد میلیون دلار به تقریبا چهل میلیارد دلار افزایش یافته است.

هم سطح بودن طرفین معامله مفهوم معاملات آزاد در تمدن موج دوم است. رویای نخبگان انسجام دهنده موج دوم را یک پول واحد که همچون تاری در تمام اطراف و اکناف جهان تنیده شده باشد را تشکیل می داد.

فرهنگهایی که برای هزاران سال در حالت خود کفائی مانده بودند و مواد غذائی مورد نیاز خود را تولید می کردند خواه نا خواه جذب نظام تجارت جهانی شدند وباجبار – یا به داد و ستد با این نظام تن دادند یا بکلی محو و نابود شدند. در سال 1955 نظیر خود جامعه موج دوم – جهان به انسجام دهندگان و انسجام گیرندگان تقسیم شده بود.

در پایان جنگ جهانی دوم از قدرتهای صنعتی اصلی فقط ایالات متحده آمریکا بود که از نظر اقتصادی خسارت ندیده بود.

بعد از جنگ جهانی دوم مسئولیت تجدید سازمان و انسجام مجدد نظام موج دوم را دو کشور بر عهده گرفتند: ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.

در کنفرانس برتون وودز در سال 1944 که تحت رهبری ایالات متحده برگزار می شد 44 کشور در زمینه ایجاد دو ساختار انسجام دهی یعنی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به توافق رسیدند.

بانک جهانی به این منظور تاسیس شده بود که برای بازسازی مناطق جنگی پول در اختیار کشورهای اروپایی قرار دهد.

موافقت نامه عمومی تعرفه گمرکی و بازرگانی که به اختصار GATT نامیده شد و هدف آن تعمیم تجارت آزاد بود و این امر باعث شد تا کشورهای فقیرتر که از نظر تکنولوژی عقب مانده تر بودند در حفظ صنایع کوچک و نوپایشان با مشکل مواجه شوند.

کتاب لنین به نام امپریالیسم در زمره پرفروش ترین کتابهای قرن 20 بشمار آمده است که در این کتاب امپریالیسم را بشدت مورد حمله قرار داده است. لنین مقاصد سوسیالیسم را چنین بیان می داشت: سوسیالیسم نه تنها کشودها را بهم نزدیکتر می سازد بلکه آنان را تحت یک نظام واحد در می آورد.

رادیکال به افرادی گفته می شود که طرفدار خود کفائی و توسعه داخلی هستند.

در مقابله با آمریکاییها شورویها برای تحقق رویای لنین یعنی پی ریزی یک نظام سازمان یافته اقتصاد جهانی به ایجاد شورای همکاریهای دو جانبه اقتصادی اقدام کردند و کشورهای اروپای شرقی را مجبور کردند تا به عضویت آن  در آیند.امپریالیسم به همان اندازه که ستمگری و قساوت داشت دست آوردهای مثبت هم داشت.

تمدن موج دوم شیوه جدیدی از تفکر درباره واقعیت بوجود آورد. جهان بینی جامعه صنعتی را می توان واقعیت صنعتی نامید. واقعیت صنعتی به فرزندان جهان صنعتی می آموخت تا دنیای اطرافشان را درک کنند. سه باوری که همه کشورهای موج دوم را به یکدیگر مرتبط ساخته است:

1- اولین باور در ارتباط با طبیعت بود با اینکه سوسیالیستها و طرفداران سرمایه داری ممکن است درباره چگونگی توزیع دست آوردهای طبیعت با یکدیگر شدیدا اختلاف داشته باشند اما هر دو به یک شیوه به طبیعت می نگرند. برای هردو طبیعت شیئی است که درانتظاراستثمارآنهاست.

اساس تفکر تمدن موج دوم این است که طبیعت برای استثمار در اختیار آنان است اما سرمایه داری در این غارت تنها نبود ماکسیستهای مشرق صنعت علی رغم اعتقادشان که سود ریشه تمامی شرارتهاست. کشمکش با طبیعت را دقبقا در بطن کتابهای مقدس شان جای دادند.

با پدیدار شدن جامعه طبقاتی به اعتقاد مارکسیستها جنگ انسان با طبیعت متاسفانه به جنگ انسان با انسان تغییر شکل داد. حصول یک جامعه بی طبقه کمونیستی به انسان امکان می دهد که مجددا به کار اولش یعنی به جنگ انسان با طبیعت بازگردد.

2- باور دوم که به باور نخست مربوط می شد این بحث را گامی به جلو برد. افراد بشر تنها سرپرست و صاحب طبیعت نبودند بلکه در عین حال اوج فراگرد طولانی تکامل هم بودند.

انتخاب طبیعی یعنی فرایندی اجتناب ناپذیر که بطور بیرحمانه اشکال ضعیف و بی کفایت زندگی را محو و نابود می کرد. تنها موجوداتی زنده  می ماندند که با تعریف داروین سازگارترین و مناسب ترین بودند.

داروینیزم اجتماعی چنین استدلال می کند که اصل انتخاب طبیعی در جامعه نیز بخوبی صادق است و بر این اساس ثروتمند ترین و قدرتمندترین افراد شایسته ترین ولایق ترین افرادند.این فقط اشاره کوتاهی بود بر این فکر که همه جوامع طبق قوانین انتخاب طبیعی تکامل می یابند.

داروین چنین پیشگویی کرد که در دوره ای از آینده نژادهای متمدن انسان بطور قطع نسل نژادهای وحشی را از روی زمین برمی دارند و خود جایگزین آنها می شوند.

مارکس اعتقاد داشت که نظام صنعتی پیشرفته ترین شکل جامعه است و دیگر جوامع نیز به نوبه خود بطور اجتناب ناپذیری بسوی آن خواهند شتافت.

3- سومین باور اساسی واقعیت صنعتی که طبیعت و تکامل را بهم پیوند   می داد اصل پیشرفت بود: اعتقاد به این که تاریخ بطور برگشت ناپذیری به سوی زندگی بهتر برای بشریت جریان دارد. هر تمدنی باید به فرزندان خود چگونگی مواجهه با زمان و فضا را بیاموزد.

گسترش نظام صنعتی به همزمانی رفتار بشر با آهنگ ماشین بستگی داشت.

زولو یعنی زمان میانگین گرینویچ. جوزف تیدهام در کتابش به نام زمان و انسان شرقی به ما می گوید که: برای هندوان و یونانیان زمان دایره ای و ازلی است.

با قدرت گرفتن موج دوم زمان خطی بر زمان دایره ای پیروز شد. زمان خطی شرط لازم برخورد واقعیت صنعتی با تکامل و پیشرفت را تشکیل  می داد.

مدتها قبل از پدیدار شدن تمدن موج اول بیشتر اجداد دور ما اولین متحرکین بزرگ بودند. این افراد از نوعی زندگی برخوردار بودند که جغرافی دانان امروز آن را زندگی در فضای گسترده نام نهاده اند.

در دوره قبل از تمدن صنعتی مورخ هیل می نویسد احتمالا زیاد خطا نکرده ایم  اگر بگوییم که متوسط طول مسافتی که اغلب مردم در آن زمان در طول زندگی خود پیموده بودند پانزده مایل بیشتر نبود کشاورزی یک تمدن فضای محدود بوجود آورد طوفان صنعتی که اروپا را در قرن هیجده در بر گرفت مجددا یک فرهنگ فضای گسترده خلق کرد.

هماهنگی شگفت انگیز فضاهای تخصصی که برای رساندن افراد معین به جاهای معین در وقت معین ضروری بود – با همزمان سازی قابل قیاس بود. این در واقع همان همزمان سازی فضائی بود. زیرا به منظور اینکه چرخهای جوامع صنعتی دائما در چرخش باشند باید زمان و مکان هر دو بدقت ساخته و پرداخته می شد.

در تمام جوامع صنعتی اعم از سوسیالیست و سرمایه دار ، شرق یا غرب ، تخصصی کردن فضاهای معماری ، استفاده از نقشه تفصیلی ، واحدهای یکسان و دقیق اندازه گیری و بالاتر از همه استفاده از خط یک عنصر ثابت فرهنگی گردید که اساس واقعیت صنعتی جدید را تشکیل می داد.

حدود دو هزار سال قبل از پدیدار شدن نظام صنعتی دموکریتوس اندیشه ای شگفت آور ارائه داد که جهان از ذراتی مجرد ، فنا ناپذیر ، تجزیه ناپذیر ، نامرئی و تفکیک ناپذیر تشکیل شده است. وی این ذرات را اتموس یا اتم نامید.

تعریف نقطه: وقتی خطی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم تا حدی که دیگر قابل تقسیم نباشد نقطه بدست می آید.

هر تمدن جدیدی گلچینی از افکار گذشته فراهم می آورد و آنها را بشیوه ای که به درک خود در رابطه با جهان یاری دهد از نو با هم ترکیب می کند. واقعیت صنعتی مفهومی از فرد ارائه داد که به میزان زیاد نظیر اتم بود یعنی تجزیه ناپذیر ، فناناپذیر و ذره بنیادی جامعه.

مفهوم اتم در سیاست آنجا که رای ذره نهایی محسوب می شود.مفهوم اتم در امور بین الملل: واحدهای مستقل و نفوذناپذیری بنام ملتها تشکیل شده است. در قانون عمومی جاذبه برای نیوتون علل عبارت بودند از نیروهای وارده بر اجسام برای ایجاد حرکت.

کیهان واقعیت مرکبی است که از تکه های مجزا که در یک مجموعه بر روی هم سوار شده اند تشکیل یافته است.

بزرگترین متفکران موج دوم دقیقا همان کسانی بودند که به منطقی ترین و محکم ترین وجه درباره قانونمندی جهان استدلال کرده اند.

ما قادر به هر کاری خواهیم بود اگر صرفا بتوانیم توپ بیلیارد مناسب را پیدا کنیم و از زوایای مناسب آن را بزنیم.

واقعیت صنعتی زندانهای جدید خود را نیز خلق کرد. ذهنیت صنعتی بوجود آورد که هر آنچه را که نمی توانست به کمیت در آورد باطل اعلام می کرد و یا از آن چشم می پوشید. کرارا سختگیری و دقت را مورد تحسین قرار می داد و تخیل را مجازات و محکوم می کرد. انسانها را تا حد واحدهای پروتوپلاستیک ساده کرد و تقلیل داد و بالاخره ذهنیتی آفرید که برای هر مسئله ای راه حل مهندسی جستجو می کرد.

ما در آخرین بحرانهای برگشت ناپذیر نطام صنعتی زندگی می کنیم. جستجو برای یافتن علت خاص انقلاب صنعتی تلاشی است بیهوده زیرا هرگز یک علت واحد یا یک علت مسلط وجود نداشته است.نه تکنولوژی – نه اندیشه ها و ارزشها و نه منازعه طبقاتی هیچکدام به تنهایی کاری از پیش نمی برند. شبکه مبادله که ما اکنون آن را بازار می نامیم بر واقعیت اجتماعی مسلط گردیده است.

تمدن موج دوم تنها تکنولوژی – طبیعت و فرهنگ را دگرگون نساخت. این تمدن شخصیت را دگرگون ساخت و یک منش اجتماعی جدید ایجاد کرد. از آنجا که مردان بطور نزدیکتری به ماتریس بازار و شیوه های جدید کار کشانده شدند بیش از زنان خلق و خوی خاص صنعتی را به خود گرفتند.   در دوران موج اول امید به زندگی کوتاه بود یعنی در حدود چهل سال در قرن شانزدهم ، در قرن هفدهم که قرن بیماریهای مسری لقب گرفته است امید به زندگی به حدود سی تا سی و پنج سال تقلیل یافت و در قرن هجدهم مجددا تا حدود چهل سالگی بالا رفت.

تمدن موج دوم بمقدار زیاد شرایط زندگی پدران ومادران ما را بهبود بخشید اما در مقابل عوارض جانبی پیشبینی نشده ای نیز به بار آورد که از میان آنها می توان خسارات فراوان و جبران ناپذیری که بر سپهر زیستی شکننده زمین وارد ساخت نام برد. تمدن موج دوم نژاد پرستی را رواج داد و اقتصادهای خودکفا و کوچک را بزور در نظام داد و ستد جهانی چپاند.

با بازگشت به گذشته ای ذلت بارتر از حال هرگز راهی به آینده نخواهیم گشود. همانطور که یک علت واحد تمدن موج دوم را بوجود نیاورده است یک ارزشیابی واحد نیز امکان پذیر نیست.

اگر به نظر می رسد که من ( الوین تافلر ) از یک طرف ان ( تمدن موج دوم ) را محکوم و از طرف دیگر تایید کرده ام به این علت است که داوریهای ساده و یک جانبه گمراه کننده است.

وجود دو جریان تحول به تنهایی تداوم طبیعی تمدن صنعتی را بعد از این غیر ممکن می سازد: اول اینکه ما در جنگ علیه طبیعت به نقطه عطف رسیده ایم. سپهر زیستی دیگر تاب تجاوزات نظام صنعتی را ندارد. دوم اینکه ما دیگر قادر نخواهیم بود بطور نامحدود به انرژی فسیلی جبران ناپذیر که تا کنون اساسی ترین پشتوانه توسعه صنعتی بوده است متکی باشیم

همه پیشرفت تکنولوژی در آینده بر مبنای توجه به محدودیت محیط زیست شکل خواهد گرفت.اضمحلال تمدن موج دوم یک اپیدمی بحران شخصیت ایجاد کرده است.

مفهوم شخصیت: اساسی ترین و ظریف ترین و شکننده ترین ساختار یعنی شخصیت.

آینده سیال است نه منجمد آینده با تغییر و دگرگونی تصمیمات روزمرمان ساخته می شود.مردمان تمدن موج دوم از نظر فرهنگی بیشتر به عنوان تحلیل گر مهارت دارند تا ترکیب گر.

برخورد ما با مسائلی که در پیش داریم این خواهد بود که به جریاناتی از تحول بپرداریم که زندگی ما را بیشتر دگرگون می کنند.

جویبارهای تحول با هم تلاقی می کنند و رودخانه های وسیع تر ، عمیق تر و خروشان تر تحول را تشکیل می دهند که آنها هم به نوبه خود به هم می پیوندند و موج سوم را بوجود می آورند.

اکنون مهم ترین جستجوی زندگیمان جستجویمان برای یافتن آینده می باشد. بنیاد انرژی موج دوم بر فرض جبران ناپذیری انرژی استوار بوده است: بر استخراج از ذخایر بسیار متراکم و پایان پذیر ، بر تکنولوژی گران بها و بسیار متمرکز و بر منابع غیر متنوع و روشهای معدود. اینها ویژگیهای اصلی بنیاد انرژی در همه کشورهای موج دوم در طول عصر صنعتی بوده اند. در نیم قرن گذشته بطور کامل دو سوم تمام انرژی مورد نیاز جهان از نفت و گاز تامین شده است.

به پایان رسیدن منابع انرژی از جهت فیزیکی یک مسئله فرعی است. زیرا در جهان امروز این قیمت است که اثرات فوری و اساسی بر جای می گذارد نه عرضه کالا.

عصر نفتی با صدای گوشخراشی در حال ترمز کردن است. در ضمن زغال سنگ که یک سوم باقیمانده کل انرژی جهان را تامین می کرد به مقدار فراوان عرضه می شود هر چند که آن نیز خود در نهایت به اتمام خواهد رسید. زغال سنگ در نهایت تا بدان حد گران و فاقد کارایی کافی از کار در خواهد آمد که تنها می توان آن را یک راه حل پر خرج و فرعی و بسیار موقتی تلقی کرد. رئاکتورهای معمولی هنوز به اورانیوم متکی هستند که خود یک سوخت تمام شدنی است.

نظام تولید جدیدی که اکنون در حال پیدایش است به یک تجدید سازمان بنیادی تمامی تولید و توزیع انرژی احتیاج دارد.

واقعیت عظیمی که نادیده گرفته شده این است که مشکل انرژی تنها کمیت آن نیست بلکه ساختار آن را نیز در بر می گیرد. ما نه تنها به مقدار معینی انرژی نیاز داریم بلکه احتیاج داریم که انرژی به اشکال متنوع تر در مکانهای گوناگون و متغیر و در اوقات مختلف شب ، روز و سال و برای مقاصدی که حتی به خواب هم نیامده ارائه شود. انتقال از یک بنیاد انرژی به بنیادی دیگر بدون شک با بهم ریختگی اقتصادی و انواع دیگر مشکلات مواجه می شود.

پیشرفتهای غیر منتظره عظیم غالبا از یک تکنولوژی واحد منتج نشده اند بلکه با بهم آمیختن ابتکار آمیز چند تکنولوژی بوجود آمده اند. بنیاد انرژی موج سوم بدون مبارزه ای تلخ ایجاد نخواهد شد.

انرژی موج دوم طرفدار منابع انرژی و تکنولوژیهای مرسوم یعنی زغال سنگ ، نفت ، گاز ، انرژی هسته ای و استحاله های گوناگون هستند.

افراد طرفدار پیشرفت بسوی بنیاد انرژی موج سوم شامل مصرف کنندگان – طرفداران حفاظت محیط زیست – دانشمندان و کار آفرینان پیشگام است که همراه با متحدین گوناگونشان پراکنده و کم پول اند و غالبا در عرصه سیاست بی عرضه به نظر می رسند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.