روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر


جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر – قسمت اول



 جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر – قسمت اول
 
جابجایی در قدرت، از دو بخش  تشکیل شده است. جابجایی در قدرت کسب و کار، و جابجایی در قدرت سیاسی. با توجه به اساسی بودن این دو بخش، تحولات این دو در حوزه های زندگی انسان، اثرگذار است. تافلر در سراسر کتاب خود در پی تبیین اهمیت محوری قدرت است و می خواهد نشان دهد عناصر سه گانه قدرت یعنی زور، پول و دانایی در زندگی اقتصادی و سیاسی انسان نقش به سزایی دارد و با توجه به دگرگونی جامعه، اهمیت و نفوذ آن ها در طول تاریخ به تحلیل نرفته است. تافلر بین دو مفهوم «جابجایی قدرت powershift))»و«جابجایی در قدرت power shift))» تمایز قائل است.او جابجایی از جایی به جای دیگر (مثل جابجایی قدرت از شخص به شخص دیگر) را جابجایی قدرت می نامد ولی جابجایی در مفهوم قدرت و تغییر اهمیت عناصر سه گانه در بازی های قدرت را جابجایی در قدرت می داند.او معتقد است در عصرهای گذشته، به ترتیب زور و پول ابزار اصلی دسترسی به قدرت بوده ولی در حال حاضر دانایی برترین و مهمترین ابزار قدرت می باشد و همین مفهوم جابجایی است که تحولات جهان معاصر را در بر می گیرد.او با آوردن شواهد و عوارض آن در پی تبیین همین مطلب است. مقاله حاضر با شرح و تبیین نظریه جابجایی در قدرت ، نظریات الوین تافلر را در زمینه قدرت بیان می کند.شایان ذکر است تافلر با بررسی تاریخی، تحولات و تغییر در قدرت کشور خود را بررسی کرده است و این تلاشی است ارزشمند ولی چون جامعه متشکل از فرهنگ ، آداب ، رسوم و دین و مذهب افراد آن است و رفتار انسان تحت تأثیر این عوامل است و با توجه به فرهنگ غنی اسلامی کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی، رفتار فردی و اجتماعی ما تحت تأثیر این فرهنگ غنی و دین مبین اسلام است. تافلر در جامعه و مکتب لیبرالی که در پی حداکثر کردن مطلوبیت و سود می باشند به مطالعه می پردازد ولی شخص مسلمان در پی کسب رضایت خداوند است لذا با تأکید بر اهمیت دانایی در روابط اقتصادی و سیاسی در حال حاضر معتقدیم که استفاده از اطلاعات و دانایی در دو فرهنگ و جامعه غرب و اسلام، متفاوت است. پس با استفاده از داده های او در پی استفاده از دانایی برای ائتلای پرچم اسلام در جهان هستیم. واژگان کلیدی:جابجایی قدرت، جابجایی در قدرت، قدرت کسب و کار، قدرت سیاسی ، زور، پول و دانایی.مقدمهجابجایی در قدرت اوج تلاش بیست و پنج ساله ای است که برای معنا بخشیدن به تغییرات گیج کننده ای که ما را به سوی قرن بیست و یکم سوق می دهد. کتاب جاجبایی در قدرت 1 سومین و آخرین کتاب از مجموعه سه جلدی است که با شوک آینده آغاز و با موج سوم ادامه یافت.هر کدام از این کتاب ها را می توان به صورت یک کار مستقل مطالعه کرد. اما هر سه به اتفاق مجموعۀ روشن فکری هماهنگی را تشکیل می دهند.موضوع اصلی آن ها تغییر است.جابجایی در قدرت تحلیل قبلی را دنبال کرده و کانون تمرکزش پدیدار شدن نظام تازه قدرت است که جایگزین نظام قدرت گذشتۀ صنعتی می شود.سه کتاب پیش گفته با این پیش فرض شروع شده که تغییرات شتابان کنونی به رغم آن که ما باورمان شده که بی نظم یا تصادفی اند، چنین نیستند و مدعی است در پس عناوین رویدادها نه تنها الگوهایی مشخص ، بلکه نیروهایی قابل شناسایی و به طور اتفاقی ، و به صورت یک مجموعه ،نه بر مبنای مورد به مورد ، یا آن ها رویارو شویم. به هر حال، برای معنا بخشیدن به تغییرات عظیم کنونی، اگر بخواهیم به شیوه ای راهبردی درباره آن ها بیندیشیم، به چیزی بیش از داده های جزئی ، نشانه ها و فهرست ها نیاز داریم.ما باید بتوانیم ببینیم چگونه تغییرات گوناگون با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند از این رو کتاب جابجایی در قدرت ترکیب روشن و جامعی را ارائه می دهد، تصویری فراگیر از تمدن نوینی که تاکنون دیده ایم، فقط اولین طلیعه های منازعات بازرگانی به مراتب عظیم تر و به طور کامل تازه ای است که در پیش داریم.از آن مهم تر عقیده دارد که انقلاب ها و تحولاتی که به تازگی در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی روی داده در مقایسه با منازعات جهانی قدرت بسیار جزئی است.جابجایی در قدرت درباره منازعات اوج گیرندۀ قدرت است.به میزانی که تمدن صنعتی سلطه جهانی خود را از دست می دهد و نیروهای جدید در جهان وارد عرصه می شوند و به اوج خود می رسند، ما هنوز با این منازعات روبرو هستیم. تافلر در مورد کتاب خود چنین می گوید: برای من ، جابجایی در قدرت قلۀ بلندی است که پس از یک سفر اعجاب انگیز به آن دست یافتیم ( پیش گفتار کتاب جابجایی در قدرت:ص5 ).نگاهی به موج سوم تافلرالوین تافلر در کتاب موج سوم خود نوشته است: مردم کره زمین تا امروز سه موج اساسی (انقلاب کشاورزی، انقلاب صنعتی و انقلاب انفورماتیک) تحول را پشت سرگذاشته اند. برای تبیین نظر تافلر این سه موج را به صورت اختصار توضیح می دهیم. موج اول، موج انقلاب کشاورزی است که زمان شروع آن بر کسی مشخص نیست، موج دوم انقلاب صنعتی است که به دنبال اختراع ماشین بخار در سال 1764 میلادی شروع شده است و سرانجام موج سوم یا انقلاب انفورماتیک است که از سال 1946 که بشر به ساخت رایانه نائل آمده شروع شد. هر یک از این امواج تحول، باعث به وجود آمدن تحولات فکری و فرهنگی خاص خودش شدند که لازم است به طرح آن ها بپردازیم. موج اول همان طور که گفته شد از زمانی شروع شد که انسان فهمید اگر دانه ای را در زمین بکارد می تواند از محصول آن استفاده مجدد کند، مشروط بر آن که به اتفاق خانواده اش در محلی ساکن شود.تا آن زمان انسان تمایلی به تشکیل خانواده نداشته و اغلب به صورت انفرادی و سرانجام دسته های کوچک و به شکل مهاجر زندگی می کرد، اما فصل های سه گانه کاشت، داشت و برداشت او را مجبور به ساکن شدن در یک جا کرد و آرام آرام خانواده کوچک و هسته ای، جای خود را به خانواده بزرگ و گسترده داد.در آن زمان تفاوتی بین شهرو روستا وجود نداشت، زیرا اصلاً تعریف مشخصی برای زندگی شهری و روستایی نشده بود.تفکر حاکم در قالب تعاریف امروزی، تفکر روستایی بود که بر مبنای آن تفکر، کشاورز با صدای خروس از خواب بیدار شده و زندگی روزمره را آغاز می کند و زمانی هم که آفتاب به نیمه می رسد می فهمد که زمان ناهار و استراحت نیم روزی است و زمانی هم که خورشید غروب می کند، می فهمد که باید کار را تعطیل کند. برای این روستایی مفروض، تابستان فصل کاشت ، پاییز زمان برداشت و زمستان هم زمان استراحت و دید و بازدید است. در چنین فضایی ، چند همسری و تعدد فرزندان ذکور ، یک نیاز اساسی است، چرا که این فرزندان پسر هستند که می توانند کارهای سخت و طاقت فرسا انجام دهند و دختران فقط می توانند به امور خانه داری بپردازند.اما زمانی که آرام آرام امواج تحول ناشی از انقلاب بخار سراسر جهان را فرا گرفت، کم کم کارخانجات متولد شدند. تراکتور جای گاوآهن را می گیرد، آرام آرام پتک ( سمبل موج دوم) ، جای بیل ( سمبل موج اول) را گرفت و کشاورز مفروض دیگر نیازی نمی دید از تمامی فرزندانش در روستا استفاده کند، زیرا حالا یک تراکتور می تواند جای 10 فرزند او را بگیرد، لذا ما بقی فرزندان را راهی شهر می کند تا اولین طبقات بورژوای شهری را تشکیل دهند. این جمعیت جدید شهری شده دیگر نیازی به صدای خرو س نداشتند ، چرا که با صدای زنگ ساعت ، روز کاری را آغاز کرده و با صدای بوق کارخانه هم ، کار را تعطیل می کردند.کم کم به واسطه گسترده شدنفضای شهرها، نیازهای جدید به وجود آمد ، کودکستان برای تربیت کودکان، آسایش گاه سالمندان برای نگه داری افراد مسن و رستوران برای آن هایی که فرصت طبخ غذا را در منزل نداشتند.خلاصه نیازهای نو، راه حل های تازه را خلق کردند و آن هانیز خود احتیاجات جدید را آفریدند و این روند همیشگی با ورود کامپیوتر به عرصه تحولات وارد فصل جدیدی شد.همان طوری که پتک جای بیل را گرفت، نرم افزار( یکی از سمبل های موج سوم ) هم متقابلاً جای پتک را گرفت، اگر در موج دوم ، حضور فیزیکی کارمندان در زمان معین، معیار دریافت دستمزد بود، در موج سوم راندمان کاری است که میزان حق السهم هر عضو یک مجموعه خدماتی یا تولیدی را مشخص می کند. اگر در موج دوم، سخت افزارها به کمک انسان می آمدند، در موج سوم این نرم افزارها هستند که به خدمت بشر می شتابند.تصورات و تفکرات آدمی به شکل کدهای صفر و یک و با کمک امواج ماهواره ای مبادله می شود.در موج سوم انسان هر روز که بیشتر یاد می گیرد، بیشتر می فهمد که با حقیقت فاصله زیادی دارد. موج سوم را موج خردورزی هم لقب داده اند و این بدان دلیل است که در این عرصه انسان ها دیگر فرصت ندارند زیاد با هم صحبت کنند.همه چیز تعریف شده و برای هر تعریف یک کد در نظر گرفته شده است حتی نام افراد هم که زمانی تحت تأثیر موج اول و دوم با اسامی چون برنج کار، پیله ور صنعتی، کارخانه ای و موارد مشابه مورد خطاب قرار می گرفتند ، در موج سوم تمام هویتشان در یک مجموعه اعداد خلاصه می شود.به عبارت دیگر، افراد دیگر به واسطه نام اجدادشان شناخته نمی شوند، بلکه هر فرد دارای هویتی مستقل است که این هویت در قالب ارقام خلاصه می شود.در موج سوم انتصاب به افراد خاص ، نژاد و ملیت معیاری برای برتری و شناخت نیست، بلکه این کامپیوتر ها هستند که افراد را بر مبنای شماره طبقه بندی و تقسیم می کنند.شهر الکترونیکی که یکی از دستاوردهای موج سوم است، از این قاعده مستثنی نمی باشد.در این شهر عقلانیت محض جای احساس را می گیرد و در دفاع از این دگردیسی اخلاقی ، دولت الکترونیکی آرام آرام جایگزین مقررات مکتوب می شود. خیلی سریع اتوماسیون اداری ، بایگانی های سنتی را بایگانی کرده و به دست تاریخ می سپارد.در شهر الکترونیک ، تماس مستقیم بین ارباب رجوع و کارمندان یک سازمان به پایین ترین میزان خودش می رسد.چرا که وظیفه اصلی هر دو، فقط وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر است، با این تفاوت که ارباب رجوع جهت طرح مشکلات ، این اطلاعات را وارد می کند و کارمندان برای پاسخگویی در اداره و خلاصه در شهر الکترونیکی ، واژگان جدید و اصطلاحات کامپیوتری جایگزین گویش های محلی می شود. سنت و مدرنیسم همچنان و البته در حوزه های بسیار وسیع تر، به نزاع تاریخی خود ادامه می دهند و ما که در بنیان شهر الکترونیک ،مبالغ هنگفتی سرمایه گذاری کرده ایم ،چاره ای به جز انتخاب یکی از دو گزینه را نداریم.مهم ترین چالش اساسی در این ارتباط آن است که پذیرفتن سنت،به معنای پذیرش شهر الکترونیکی نیم بند است و استقبال از مدرنیسم که محور توسعه پایدار در شهر الکترونیک است، به معنای پشت کردن به سنت می باشد.از دیدگاه تافلر ، در موج سوم، با افزایش نقش ارتباطات و اطلاعات، ماهیت قدرت از ثروت به دانایی تغییر خواهد یافت.

--------------------------------------------------------


جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت دوم


 جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت دوم
|جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت دوم نویسنده:یاسر رضاپور نظریه های قدرت از نگاه تاریخیدر زمینه قدرت نظریه های گوناگونی وجود دارد.با دسته بندی که می توان انجام داد این نظریه ها به سه گروه ذیل تقسیم می شوند.1. نظریه پردازان کلاسیک که از نظر تاریخی از اندیشه های یونانی باستان، مثل سقراط و افلاطون ، شروع می شود و تا شروع رنسانس ادامه می یابد. وجهه مشخصه این نظریه ها دیدگاه متافیزیکی آن ها درباره پدیده قدرت است. این گروه از نظریه پردازان نیز در رابطه با نگاه بدبینانه یا آرمانی که نسبت به پدیده قدرت دارند، خود به دو گروه آرمان گرا و واقع گرا تقسیم می شوند.2. نظریه پردازان مدرن: وجه تمایز این دیدگاه از دیدگاه کلاسیک، نگرش مادی آن ها درباره پدیده قدرت است. این دیدگاه به دو بخش تبدیل می شود، دیدگاه فلسفی و دیدگاه و دیدگاه علمی. در گروه اول، ماکیاولی ، بدن و هابز قرار دارند که جزو واقع گرایان شمرده می شوند و در همین گروه عده ای چون سوسو، کانت و هگل با دید آرمانگرایانه به پدیده قدرت می نگرند.دردیدگاه علمی که به صورت تجربی به بررسی مسأله قدرت می پردازد نیز با دو گروه اندیشه وران مواجه هستیم.واقع گرایان عبارتند از مارکس وبر، مورگنتا، رابرت دال ، سی رایت میلز و آرمان گرایان که شامل نظریه پردازانی چون هاناآرنت و یورگن هابرمارس می شوند.نظریه پردازان مدرن بر این باورند که ماهیت قدرت، سلطه است.آنچه در دوران مدرن بر تفکر سیاسی حاکم است توجیه اقتدار سیاسی است. این گروه از اندیشه وران برخلاف اندیشه وران کلاسیک قدرت را نه به عنوان یک پدیده متافیزیکی ، بلکه به عنوان پدیده ای مادی می انگارند به فضائل و الهه های قدرت توجه می کند و آن را در خدمت منافع عمومی تفسیر می کنند.3. نظریه پردازان پست مدرن: نقد قدرت از مباحث پست مدرن می باشد.اگر در نظریه های کلاسیک و مدرن، قدرت خصلتی سیاسی دارد و دارای مرکزی به نام حاکمیت است.در نظریه های پست مدرن قدرت پراکنده است و دارای مرکزیتی نیست. در این گروه صاحب نظرانی چون نیچه، هایدگر،میشل فوکو وژان فرانسوالیوتار وجود دارند.در واقع می توان می گفت بحث تافلر دربارۀ تحول ماهیت قدرت در جامعه فراصنعتی تا حدودی به بحث های این گروه نزدیک می شود.تعریف قدرت برای قدرت تعاریف زیادی نقل شده که می توان آن ها را به صورت مبسوط مورد نقد قرار داد ولی در مقاله مجال این کار نیست لذا فقط چند تعریف از قدرت نقل می شود.یکی از مشهورترین تعاریف قدرت، متعلق به برتراند راسل است که می گوید: «قدرت را می توان ایجاد تأثیر مورد نظر تعریف کرد».وال در مقاله خود تحت عنوان «مفهوم قدرت» این گونه قدرت را توصیف می کند:« الف تا آن جا بر ب قدرت دارد که بتواند ب را وادار به کاری کند که در غیر این صورت انجام نمی داد». تالکوت پارسونز قدرت را چنین تعریف می کند: « قدرت، ظرفیت تعمیم یافته برای تضمین اجرای تعهدات الزام آور واحدهای گوناگون یک نظام با سازمان جمعی است در زمانی که تعهدات به دلیل تأثیرشان بر اهداف جمعی، مشروعیت یافته است؛ یعنی جایی که در صورت تمرد ، فرض اجرای تعهدات از طریق ضمانت های اجرایی منفی مربوط به موقعیت، وجود داشته باشد ، قطع نظر از این که بازیگر بالفعل این اجرا چه کسی باشد». به نظر تافلر قدرت به « تولید تأثیری مطلوب با حداقل عوارض جانبی (قابل شناسایی) » تعریف می شود و در عریان ترین شکل خود، قدرت عبارت است از استفاده از خشونت، ثروت و دانایی (در معنای وسیع آن) برای واداشتن مردم به انجام کاری خاص.معنای جدید قدرتقدرت به خودی خود نه خوب است و نه بد. قدرت وجه اجتناب پذیر هر رابطه انسانی است و بر هر چیزی اثر می گذارد. بیش از آنچه اغلب تصور می کنند، ما محصول قدرت هستیم.قدرت به خصوص برای نسل ما اهمیت زیادی دارد.ما در عصری زندگی می کنیم که کل ساختار قدرتی که جهان را یکپارچه نگاه می داشت، اکنون در حال فروپاشی است. ساختاری از بنیان متفاوت در حال شکل گیری است.و این در هر سطحی از جامعه بشری دارد اتفاق می افتد.این فروپاشی شیوۀ قدیمی اقتدار و قدرت در کسب و کار و زندگی روزمره، درست در لحظه ای دارد شتاب می گیرد که ساختارهای قدرت جهانی نیز در حال فروپاشی است.«جابجایی قدرت» صرفاً قدرت را انتقال نمی دهد.بلکه شکل آن را دگرگون می سازد.امروز دیگر در علوم به روی مردم بسته نیست و آن ها به راحتی از طریق رسانه ها و اینترنت به اطلاعات تخصصی دسترسی دارند.دیگر پزشک به صورت خدای سفیدپوش چون قبل اعتباری ندارد و مردم کم و بیش دارای اطلاعاتی در این زمینه اند و نگران نحوه درمان و عوارض جانبی داروها هستند.پزشک تاج از کف داده فقط نمونه کوچکی است از فرایندی عمومی تر که کل رابطۀ دانایی را با قدرت در کشورهای دارای تکنولوژی پیشرفته تغییر می دهد. در بسیاری زمینه های دیگر نیز دانشی که به شدت تحت انحصار متخصّصان قرار داشت، رفته رفته از کنترل آن ها خارج می شود و به شهروندان معمولی می رسد.به طور مشابه، درداخل شرکت های عمده ، کارکنان به اطلاعاتی دسترسی می یابند که روزگاری در انحصار مدیریت بود. به محض آن که دانایی از نو توزیع شد ، قدرت مبتنی بر آن نیز پخش می شود. به هر حال معنای به مراتب وسیع تری وجود دارد که در آن تغییرات در دانایی باعث جابجایی گسترده قدرت می شود یا به آن کمک می کند.مهم ترین پیشرفت اقتصادی طول زندگی ما، ظهور نظام نوین تولید ثروت بوده که بنیان آن دیگر عضله نیست بلکه مغز است .مارک پوستر مورخ دانشگاه کالیفرنیا می نویسد: « در اقتصاد پیشرفته دیگر نیروی کار با اشیاء کار نمی کند بلکه از مردان و زنانی ترکیب یافته که با مردان و زنان دیگر سرو کار دارند یا... سرو کار کارکنان با اطلاعات است و سرو کار اطلاعات با مردم». زمانی وینستون چرچیل در گفتاری که به او الهام شده بود چنین گفت: « امپراتوری های آینده ، امپراتورهای مغز خواهند بود».امروزه این گفتار واقعیت یافته است.آنچه هنوز درک نشده میزان قدرت خام و بسیطی است که در دهه های آینده در اثر نقش تازۀ «مغز» هم در سطح زندگی خصوصی و هم در سطح امپراتوری دگرگون می شود.اهمیت قدرتقدرت در تمام عرصه های زندگی فردی و جهانی اهمیت به سزایی دارد.شخصی که در زندگی شخص خود قدرت نداشته باشد در اداره آن به مشکل خواهد رسید و نظام خانواده متزلزل و از هم خواهد پاشید.در عرصه جهانی نیز با در دست داشتن قدرت می توان در زمینه های سیاسی و اقتصادی پیش رو بود که این خود باعث رشد فزاینده ، توسعه یافتگی ، رفاه و آسایش ، نفوذ کلام و امنیت می شود و با داشتن قدرت، جامعه از تجاوزات سیاسی ، اقتصادی، نظامی و فرهنگی در امان خواهد بود و امکان نشر و تحمیل فرهنگی خودی است. به طور کلی دستیابی به قدرت بزرگترین آرزوی بشر در تمام ادوار بوده است.ابزار های رسیدن به قدرتبه عقیده تافلر قدرت از طریق سه ابزار عضله، پول و مغز قابل دسترسی است. هر کدام از این مفاهیم در بازی قدرت اشکال گوناگونی به خود می گیرند.برای مثال، خشونت لازم نیست واقعی باشد، اغلب تهدید به استفاده از آن برای جلب موافقت طرف و در هم شکستن مقاومت او کافی است.تهدید خشونت در پشت قانون نیز مخفی شده است.درواقع، اسطوره های قدیمی نیز طرفدار این نظرند که خشونت، و ثروت و دانایی منابع غایی قدرت اجتماعی می باشند. افسانه ژاپنی دربارۀ سانشونو جینگی در این مورد بسیار گویا است. سانشونو جینگی سه چیز مقدسی است که به الهۀ بزرگ آفتاب آماتراسو- دامی- کامی تقدیم شد و هنوز تا به امروز نماد قدرت امپراتوری به شمار می آیند.این سه چیز شمشیر ، جواهر و آینه است.در شرایطی هر کدام از این سه ابزار می تواند به دیگری تبدیل شود.تفنگ می تواند پول به دست آورد یا به زور از دهان قربانی خود اطلاعات سری را بیرون بکشد. با پول می توان اطلاعات یا تفنگ خرید.از اطلاعات می توانیم برای افزایش پولی که داریم استفاده کنیم یا با آن می توانیم نیرویی را که تحت فرمان داریم، چند برابر کنیم. مهم تر این که ، از هر سه در سطحی از زندگی اجتماعی ، از روابط نزدیک زندگی خانوادگی تا عرصه سیاسی می توان بهره گرفت در حوزه زندگی خصوصی ، پدر می تواند فرزندش را کتک بزند (استفاده از زور)، پول تو جیبی او را قطع کند یا مقداری پول به او بدهد(استفاده از پول یا معادل آن) یا از همه مؤثرتر ، آن چنان ارزش های کودک را شکل دهد که کودک خودش بخواهد از او اطاعت کند.در عرصه سیاست ، دولت می تواند ، ناراضی سیاسی را به زندان بیندازد یا شکنجه کند ، با قطع پول ،مخالفین خود را تنبیه کند و به حامیان خود پول بدهد و البته می تواند برای ایجاد رضایت ها و واقعیت ها را تحریف کند.البته همه جابجایی های قدرت نتیجه استفاده از این ابزار نیست عواملی چون رخدادهای طبیعی ، شانس و تصادف در تغییر قدرت مؤثرند.تمرکز بر روی این مثلث و تعریف قدرت در این قالب ، امکان می دهد تا قدرت را به شیوه ای به طور کامل تازه تحلیل کنیم و شاید روشن تر از گذشته نشان دهیم که چگونه قدرت برای کنترل رفتارهای ما از گهواره تا گور به کار می رود. تا این مطلب درک نشود، نخواهیم توانست ساختارهای منسوخ قدرتی که آیندۀ ما را تهدید می کنند، شناسایی و دگرگون سازیم.برتری دانایی بر دیگر ابزارهااستفاده از زور و خشونت عوارض وحشتناکی را به دنبال دارد و به طور کلی خشونت نارسایی های مهمّی را به دنبال دارد و ما را مجبور می سازد جهت استفاده از آن ابزار زور را به همراه داشته باشیم و این کار باعث ایجاد نارضایتی و مقاومت در طرف مقابل می شود و بازماندگان در پی فرصتی برای انتقام هستند. بهترین نوع قدرت، از کاربرد دانایی حاصل می شود و به سادگی از بین نمی رود. با این قدرت نه تنها می توان راه خود را در پیش گرفت، بلکه می توان دیگران را واداشت آنچه را می خواهیم انجام دهند هر چند هم که باب میلشان نباشد.کیفیت بالای قدرت ،معانی به مراتب بیشتری در بردارد. به معنای کارآیی است یعنی بهره گیری از کم ترین منابع قدرت برای دستیابی به هدف؛ اغلب می توان دانایی و اطلاعات را طوری به کار گرفت که طرف مقابل از برنامۀ کار ما برای اجرای نقشه رضایت داشته باشد.حتی می توان به وی القاء کرد که در اصل این فکر از خود او بوده است نه از ما.ویژگی های داناییدانایی دارای سه ویژگی است که آن را از دیگر ابزارهای قدرت متمایز می سازد و همین ویژگی ها است که دانایی را در این قرن به صورت بهترین و کاراترین ابزار قدرت درآورده است.انعطاف پذیریاز میان سه ابزار قدرت ، دانایی بیشترین انعطاف پذیری را دارد.از دانایی می توان برای تنبیه ، پاداش و ترغیب و حتی دگرگون سازی استفاده، و دشمن را به دوست تبدیل کرد. بهتر از همه با دانایی درست، فرد می تواند در موقعیت های نامناسب پیش دستی کرده و وضعیت را تحت کنترل خود درآورد و از هدر رفتن نیرو و پول جلوگیری کند. هم چنین دانایی ثروت و زور را چند برابر می کند.می توان از آن برای افزایش زور یا ثروت موجود استفاده کرد یا به عنوان راهی دیگر، میزان زور و پول مورد نیاز برای دستیابی به هر مقصودی را، کاهش داد.درهر مورد، دانایی کارایی را افزایش می بخشد و به فرد اجازه می دهد تا در هر زورآزمایی قدرت کمتری مصرف کند. ضعف اساسی زور بی رحمانه و خشونت، انعطاف ناپذیری محض آن است. به سخن کوتاه ، خشونت بدترین نوع قدرت است. به عکس، ثروت به مراتب ابزاری بهتری برای قدرت است.پول انعطاف بیشتری دارد. به جای تهدید حرف یا تنبیه ، با پول می توان پاداش هایی داد که با ظرافت تعیین شده است، اعم از پرداخت های جنسی یا نقدی. از ثروت می توان به شیوه ای مثبت یا منفی استفاده کرد بنابراین از زور قبلی انعطاف پذیرتر است.ثروت قدرتی از نوع متوسط است. اعمال هر یک از خشونت و ثروت در جامعه عوارضی گاهاً خطرناکی را به دنبال دارند و استفاده از آن باعث هزینه های زیادی است و انعطاف کمتری دارند ولی دانایی انعطاف بسیار بالایی داشته و در جنگ و صلح، تنبیه و پاداش و بایکوت و فعالیت سیاسی و در دیگر موارد کاربرد دارد و نقش خود را انجام می دهد.پایداری داناییپایداری ویژگی خاص دانایی است. زور، به خاطر همۀ نگرانی ها عملی ، فناپذیر و محدود است. میزان زوری که می توانیم پیش از ویران کردن آن چه می خواهیم به چنگ بیاوریم یا از آن دفاع کنیم ، به کار ببریم بسیار محدود است.ثروت نیز چنین است.هر چیزی را نمی توان با پول خرید و حتی پرترین کیف ها نیز سرانجام خالی می شوند.به عکس دانایی چنین نیست. ما همیشه می توانیم دانایی بیشتری تولید کنیم.مردمی بودن دانایی دانایی مردمی ترین منبع قدرت است.خشونت و ثروت در مالکیت افراد قوی و دارا است ولی دانایی در دسترس افراد ضعیف و نادان نیز وجود دارد. استفاده از یک سلاح برای اعمال زور در زمان واحد برای دو یا چند نفر امکان پذیر نیست و یا خرج کردن یک اسکناس از طرف چند نفر در یک زمان امکان ندارد.برعکس، چند نفر می توانند از همان دانش یا اطلاعات خواه به سود یا به زیان دیگری استفاده کنند و در همین فرایند دانایی بیشتری تولید می شود.برخلاف گلوله ها یا بودجه ها، دانایی خودش تمام نمی شود.
------------------------------------------------------

جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت سوم


جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت سوم

جابجایی در قدرت از دیدگاه تافلر - قسمت سوم نویسنده:یاسر رضاپور جابجایی در قدرت کسب و کارکسب و کار در گذشته به صورت رو در رو و حضوری بود و هر شخصی کالای خود را در معرض فروش می گذاشت و تبلیغ و پژوهش در مورد کالا صورت نمی گرفت لذا در سطح کشوری و جهانی کسب و کار برای خود ستارگانی داشت ، اما امروزه زمینۀ ستاره شدن خود تغییر کرده است.فریبندگی پر رزق و برق تازه ای که کسب و کار به دست آورده ، رونمای اقتصاد جدیدی است که در آن اصطلاحات ( هر چیزی ، از پژوهش علمی تا تخدیر تبلیغات) نقش رو به رشدی ایفا می کند.آنچه در شرف وقوع است، پیدایش نظام به طور کامل تازه « تولید ثروت» است که در توزیع قدرت تغییرات غم انگیزی به همراه خواهد آورد.این نظام تازه، به طور کامل به ارتباطات و پخش آنی داده ها ، ایده ها، نمادها و نمادگرایی وابسته است.همان گونه که خواهیم دید، این نظام به معنای دقیق کلمه، اقتصاد فوق (super –symbolic)است.پیدایی این نظام دگرگون ساز است.عده ای هنوز هم اصرار دارند که این تحول نشانه ای از « صنعت زدایی»(de-industrialization) یا پوچی یا « زوال اقتصادی» است.اینان از قافله عقب مانده اند، و باید گفت که برعکس، این تحول جهشی است به سوی نظام انقلابی جدید تولید.این نظام جدید ما را گامی بزرگ به فراسوی تولید انبوه و به سوی مشتری سالاری روزافزون، به فراسوی بازاریابی و توزیع انبوه و به سوی بازار یابی فرد و بازارهای اختصاصی، به فراسوی شرکت یک دست و یک پارچه و به سوی شکل های تازۀ سازمانی، به فراسوی دولت ملی و به سوی عملیاتی که هم محلی و هم جهانی است، و سرانجام به فراسوی طبقۀ کارگرِ یَدی( proletariat) و به سوی طبقۀ جدید «کارگر فکری» ( cognitariat) خواهد برد. برخورد میان نیروهای طرفدار نظام تازۀ ایجاد ثروت و مدافعان نظام دودکشی قدیم، تعارض اقتصادی مسلط زمان ما را تشکیل می دهدو اهمیت تاریخی آن به مراتب بیشتر از تعارض میان سرمایه داری و کمونیسم یا میان ایالات متحده و اروپا و ژاپن است.حرکت از اقتصاد مبتنی بر دودکش به اقتصاد مبتنی بر کامپیوتر ، به انتقال انبوهی قدرت نیاز دارد و به میزان زیاد تبیین کنندۀ موج بازسازی مالی و صنعتی است که سراسر دنیای شرکتی را فراگرفته و به رغم تلاش مذبوحانۀ شرکت ها برای سازگاری با الزامات تازه، رهبران تازه ای را وارد صحنه می نماید. به چنگ آوردن شرکت ها (take over)، حمله های ناگهانی، تصاحب ها ، خرید سهامی که تحت تأثیر سهام ممتاز ارزان شده، بیع متقابل شرکتی ( corporate buy – back) ؛ همه این ها در سراسر دهۀ 1980 عناوین نشریه های مالی را تشکیل می داد و نه تنها شرکت های ایالات متحده بلکه واحدهای بسیاری از کشورهای خارجی را در بر می گرفت، آن هم به رغم منع قانونی و محدودیت های دیگری در کشورهایی چون آلمان غربی و ایتالیا یا هلند، به چنگ آوردن های «غیر دوستانه» را محدود می کند. در عصر دودکش ها ، صدر هر فهرستی از ثروتمندترین افراد جهان را سازندگان خودرو، اربابان فولاد، سلاطین راه آهن ، غول های نفتی و تأمین کنندگان مالی سرمایه گذاری ها (financiers) تشکیل می دادند که ثروتشان در نهایت از سازماندهی نیروی کار و مواد خام ارزان و ساخت سخت افزار به دست می آمد.به عکس ، درآخرین فهرست پول دارترین ده میلیارد در امریکا، ثروت هفت نفر از خدماتی در حوزه رسانه ها و ارتباطات یا کامپیوترها به دست آمده است یعنی نرم افزار و خدمات، نه سخت افزار و تولید کارخانه ای.اینان نمایانگر پدیده ای هستند که ژاپنی ها آن را «اقتصاد نرم افزاری» ( softnomics)نوین می نامند. امروزه توانایی انجام معامله اغلب بیش از پولی است که در معامله به کار می رود، به دانایی بستگی دارد.در سطحی خاص ، به دست آوردن پول به مراتب آسان تر از کسب دانایی و فوت و فن مربوطه است.دانش هرم اصلی قدرت است.اقتصاد دانان رادیکال دربارۀ چیزهایی چون قدرت زیاد کسب و کار در شکل دادن به خواسته های معرف کننده یا درباره قدرت شرکت های انحصاری تولید و فروش در تثبیت قیمت ها قلم فرسایی کرده اند. اینان فعالیت های تبلیغاتی و روابط عمومی شرکت ها را برای تأثیرگذاری بر تصمیم گیران، یا کمک های آنان را به مبارزات انتخاباتی و روش های کمتر پسندیده شان را که گاهی برای مخالفت با نظارت بر بهداشت، ایمنی کارگران، مسائل محیط زیست ، مالیات بندی تصاعدی و امثال آن به کار می رود، به باد انتقادمی گیرند.اما در سطحی عمیق تر ، حتی آنان که فعالیت سیاسی دارند دچار این وسواس شده اند که قدرت جهانی کسب و کار (انحصار جهانی) در حال محدود شدن است و دربارۀ نقش قدرت، از جمله نقش مثبت و سازندۀ آن دچار اشتباه شده اند و ظاهراً نمی دانند که خود قدرت به طرز حیرت آوری در حال تغییر شکل است.زور: عامل یاکوزایی 2 به ندرت زور به عنوان یک عامل در کسب و کار به حساب می آید.از میان تریلیون ها معامله ای که هر روزه در جهان کسب و کار انجام می شود، بیشتر آن ها در ظاهر و در سطح به قدری خالی از هر نوع خشونت و آن قدر صلح آمیز به نظر می رسند که کمتر به فکر برداشتن درپوش می افتیم تا شاید غلیان ها و جوشش های زیرین دیده شود. با این همه همان سرمنبع قدرت که در زندگی خانوادگی یا حکومت یا هر نهاد اجتماعی دیگری یافت می شوند، در کسب و کار نیز عمل می کنند هر چند ترجیح می دهیم چنین نباشد ولی خشونت همیشه بخشی از اقتصاد بوده است. از همان روزی که در عصر پارینه سنگی، نخستین جنگجو با سنگ حیوان کوچکی را شکار می کند، قدرت برای پدیدآوردن ثروت به کار رفته است.انقلاب کشاورزی که ده هزار سال پیش آغاز شد، جابجایی مهمی را در کسب ثروت ( از طریق ماهی گیری ، علوفه چینی و یا شکار) با استفاده از زور نشان می دهد.اما حتی کشاورزی هم در خشونت غوطه می خورد.شلاق و چاقو، یا چماق و تازیانه نیز همانند تبر، داس یا بیل بخشی از اقتصاد کشاورزی را تشکیل می دادند. در انقلاب اقتصادی و در کارخانه ها و کارگاه ها با بستن دست و پای کودکان به ماشین ها و کتک زدن آن ها ، با رفتارهای وحشیانه نسبت به زنان معدنچی و تجاوز به آن ها ، و با جلای وطن اجباری مردان ، به زور چماق ، خشونت همچنان به ایفای نقش خود در تولید ثروت ادامه داد و استفاده از زور برای کسب ثروت در عصر موتور بخار پایان نیافت.در قرن بیستم از خشونت واقعاً در مقیاسی عظیم استفاده شد مثل اردوگاه های رسوای اتحاد جماهیر شوروی چون ورکوتا کارخانه های هیتلر در اثنای جنگ جهانی دوم و رفتار وحشیانۀ افریقای جنوبی با اقلیت سیاهپوست.(vorkuta)،در ایالات متحده امریکا ، تا اواخر دهه 1930 میلادی، کمپانی ها برای درهم شکستن اعتصاب ها یا ارعاب سازمان دهندگان اتحادیه ها و پیروان شان ، مردانی قلدر و قوی هیکل استخدام می کردند.اثر دانایی بر کسب و کاربسیاری از تغییرات نظام دانایی به طورمستقیم در عملیات کسب و کار بازتاب می یابد.این نظام دانایی حتی بیش از نظام بانکی، نظام سیاسی و نظام انرژی ،بخش فراگیری از محیط هر بنگاهی را تشکیل می دهد.گذشته از این واقعیت که اگر زبان و فرهنگ و داده و اطلاعات و دانایی وجود نمی داشت هیچ کسب و کار نمی توانست به حیات خود ادامه دهد.واقعیت عمیق تری نیز وجود دارد و آن این است که از میان همۀ منابعی که برای تولید ثروت لازم است، هیچ کدام روان تر و انعطاف پذیرتر از دانایی نیست.در واقع از دانایی که گاهی فقط شامل اطلاعات و داده هاست می توان به صورت جانشینی برای منابع دیگر استفاده کرد.دانایی که در اصل پایان ناپذیر است جانشین غایی است.بنابراین آنچه دیدیم این است که در هر اقتصادی ، تولید و سود ناگزیر به سه منبع اصلی قدرت ( ثروت، خشونت و دانایی) وابسته اند. خشونت به طور پیش رونده ای به قانون تبدیل شده است. سرمایه و پول نیز به نوبه خود اکنون به دانایی تغییر شکل می دهند. به موازات آن، تغییرات کار بیش از پیش به دستکاری در نمادها وابسته می شود.با حرکت سرمایه و پول و کار در جهت مشابه، کل بنیان اقتصاد دچار انقلاب شده و به اقتصاد فوق نمادینی تبدیل می شود که طبق قوانینی عمل می کند از ریشه با قوانینی که در عصر دودکش ها حاکم بود متفاوت است.جنگ های اطلاعاتی در زمان های قدیم در اقتصاد خرد و فروشگاه های بزرگ و کوچک هزینه ای برای افزایش دانایی صورت نمی گرفت و فقط به کسب و کار اقتصاد دودکشی بسنده می شد ولی از زمانی که هوش های اقتصادی شرکت ها و سوپرمارکت های درجه چندم و ضعیف را خریداری می کردند و در قسمت افزایش دانایی و تبلیغات سرمایه گذاری کردند و هزینه های هنگفتی را متحمل شدند، مورد تمسخر قرار گرفتند ولی در سایه تبلیغات و افزایش دانایی مصرف کننده رفته رفته به غول های اقتصادی تبدیل شدند و بعد از معلوم شدن ارزش این کار به این سو هجوم آورده شد و رویارویی جدیدی پدید آمد که در آن سلاح اصلی دانش و دانایی بود.در این جنگ که به جنگ اطلاعاتی تعبیر می شود جنگ بر سر به دست آوردن منابع اطلاعاتی در گرفت و وقتی رفته رفته دانایی در تولید ثروت نقشی محوری پیدا کرد شرکت های اقتصادی در پی ارتقاء و دانایی برآمدند و در پی آن جاسوسی صنعتی به وقوع پیوست لذا با داغ شدن جنگ های کنترل اطلاعات ، بسیاری از کمپانی ها به این نتیجه رسیده اند که به اطلاعات بیشتری دربارۀ برنامه ها و محصولات و سودحریفانشان نیاز دارند. از این رو، چیزی به نام«جاسوسی رقابت جویانه» (competitive intelligence) به طور بارزی پدید آمد.جابجایی در قدرت سیاسی درباره دولت نظریه های متعددی ارائه شده است . نظریه روستو (اقتصاددان آلمانی) معتقد است دولت از درون «فرهنگ های شکارچی تری که دارای رئیس قبیله و سردسته بوده و سازماندهی محکم و سختگیرانه ای برای تعقیب و جنگ داشتند، برخاسته است».نظریه های دیگری در این زمینه مثل ویتفوگل و انگلس و دیگران وجود دارد که مجال نقل آن ها نیست. در هر نظامی ، خواه دموکراتیک یا غیرآن ، باید شیوۀ تولید ثروت و شیوۀ حکومت نوعی تجانس وجود داشته باشد.اگر تفاوت نظام های سیاسی و اقتصادی زیاد باشد، یکی از آن ها به تدریج دیگری را از بین خواهد برد.پیش از این در طول تاریخ ما انسان ها، فقط دو بار شیوۀ به طور کامل تازه ای از تولید ثروت اختراع کرده و هر بار نیز شکل های تازه ای برای حکومت خلق کردیم که با آن همخوانی داشته باشد. گسترش کشاورزی ، گروه بندی های قبیله ای و دسته های شکار و دیگر ترتیبات اجتماعی و سیاسی ماقبل خود را از بین برد و کشور شهرها (city – states)، دودمان های پادشاهی و امپراتوری های فئودالی را جایگزین ساخت.انقلاب صنعتی به نوبۀ خود بسیاری از این ها را از میان برداشت.همراه با تولید انبوه، مصرف انبوه ورسانه های انبوه در بسیاری از کشورها نظام همتای این ها یعنی «دموکراسی انبوه» پدیدار شد. شکل جدید جابجایی در قدرت سیاسی لوازم، مقتضیات و شرایط خاص خود را دارد این جابجایی نیز همچون قدرت اقتصادی تحت تأثیر شدید دانایی قرار دارد و میزان دانایی در جابجایی در قدرت سیاسی دولت نقش به سزایی دارد. در زمان های گذشته زور و ثروت نقش زیادی در تغییر قدرت داشت ولی با ظهور دانایی در عرصه زندگی جابجایی در قدرت سیاسی نیز دچار دگرگونی شد. حکومت ها را در زمان کنونی دانایی تهدید می کند برای همین نخبگان سیاسی در فکر تغییر دادن مسیر دانایی در جهت منافع شخصی هستند.تبلیغات نقش مهمی را در تغییر قدرت دارد.برای پیروز شدن در جنگ های اطلاعاتی ،نقش جاسوسان سیاسی دارای اهمیت است.تغییر و اداره حکومت از اتاقک ها به وسایل اطلاعاتی منتقل شده است.در چنین وضعیتی کسب اطلاعات حیاتی است.نقد کلی دیدگاه تافلرنقد جزئی دیدگاه تافلر در خصوص جابجایی در قدرت نیاز به چندین پایان نامه دکترا و کارشناسی ارشد دارد به ویژه از دید اسلامی و جامعه شناسی اسلامی که متأسفانه محققی در این زمینه نیست. در کل باید گفت نظریه های جامعه شناسی متأثر از فرهنگ، سنن و ایدئولوژی آن جامعه است لذا جامعه به غیر از اصول کلی که در تمام جوامع مشترک است متأثر از اصول فرعی است. دیدگاه اسلام در مورد قدرت و نگاه آن به این مقوله متفاوت است.قدرت سیاسی در اسلام تفویظی است و قدرت اقتصادی نیز از اصول اقتصادی خاص و اصول اخلاقی تبعیت می کند که با اصول غرب سازگار نیست و در خصوص روابط اقتصادی و سیاسی با جوامع دیگر نظریات خاصی را ارائه می کند که رعایت آن اصول که در مورد مسلمانان و غیر مسلمانان متفاوت است.در کل اصول تفکر سیاسی و اقتصادی اسلام چالش های موجود را ندارد.دیدگاه تافلر در مورد تعریف قدرت ، عامل یاکوزایی ، روش های کسب دانایی و جابجایی در قدرت سیاسی قابل نقد است.کسب قدرت اقتصادی و سیاسی در دیدگاه او از اصل افزایش سود فردی و حداکثر کردن مطلوبیت پیروی می کند که از دید اسلام جای بحث و نقد دارد.

---------------------------------------------------------------

منابع و مآخذ

========

1. تافلر،الوین، جابجایی در قدرت،شهین دخت خوارزمی ،تهران، چاپخانه رخ،پنجم،1374 ش.

2. موج سوم ، شهین دخت خوارزمی ،تهران،سیمرغ ،1375ش

.3. گرامیان، سعیده السادات،تحول ماهیت قدرت در اندیشه الوین تافلر ، تهران، دانشگاه تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1377 ش

4. لوکس، استیون، قدرت نگرشی رادیکال، عماد افروغ ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، اّول، 1375 ش

5. افروغ ، عماد، نگرشی دینی و انتقادی به مفاهیم عمده سیاسی ، تهران، مؤسسه فرهنگ و دانش، اوّل ، 1379 ش.

6. اسمل سر ، جامعه شناسی اقتصادی ، محسن کلاهچی ، تهران، انتشارات کویر ، اوّل ، 1376 ش

7. ریترز، جورج، نظریۀ جامعه شناسی در دوران معاصر ، محسن ثلاثی ، تهران، انتشارات علمی ، ششم ، 1381 ش

8. وبر، ماکس ، اقتصاد و جامعه ، عباس منوچهری ، تهران ، انتشارات مولی ، اوّل ، 1374 ش.Websites :

1.www.IRITN.com.2.www.ayandenegar.org.3.www.irandoc.ac.ir.


پاورقی :1.این کتاب به وسیله الوین تافلر نویسنده پرآوازه آمریکایی در سال 1990 به رشته تحریر در آمده است.2.Yakuza:گروه مافیایی در ژاپن.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.