روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.
روابط  بین الملل  ــ  دیپلماتیک  ــ ( قادر توکلی کردلر)

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

سیاست‏ خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امام علی



منابع مقاله:

فصلنامه علوم سیاسی، شماره 11، سید عبد القیوم سجادی؛

 

سیاست‏خارجی دولت‏ها، متغیر وابسته‏ای است که بر بنیان یک سری اصول و ارزش‏های ملی و ایدئولوژیکی استوار است.در سیاست گذاری خارجی کشورها دو بخش اصلی قابل شناسایی است:

1.اصول و بنیادهای نظری;

2.شیوه‏ها و راهکارهای اجرایی.

قسمت دوم عمدتا در حوزه تجربه بشری جای گرفته و شناور است در حالی که بخش نخست‏بر مجموعه‏ای از نگرش‏های فلسفی و انسان شناختی حاکم بر جامعه و یا دست کم ذهنیت نخبگان سیاسی استوار می‏باشد.

منظر فلسفی و انسان شناختی مذکور تاثیرات عمیقی را در جهت‏گیری خارجی کشورها و نحوه تعامل با سایر بازیگران بین المللی دارد.دو نگرش عام و فراگیر حاکم بر روابط بین‏الملل، رئالیسم و ایده آلیسم است که از دیرباز بر مباحث این حوزه مطالعاتی سایه افکنده‏اند.این دو نگرش از منظر فلسفی (وجودشناسی) و انسان‏شناسی متفاوتی به تحلیل مسائل بین المللی می‏پردازند.برای اساسی‏ترین و نخستین پرسش سیاست‏خارجی دولت در مورد ماهیت نظام بین المللی، هر یک از نگرش‏های فوق جواب‏های متفاوتی داده‏اند.نحوه تلقی هر یک از ماهیت نظام بین‏المللی، دیگر مسائل مربوط به سیاست‏خارجی را تحت تاثیر دارد; از این رو برای فهم واقعی و درک روشن جهت‏گیری خارجی کشورها، فهم ماهیت روابط خارجی از دید آنان حایز اهمیت است.این مقاله در پی آن است تا ماهیت روابط خارجی را در پرتو اندیشه دینی - الهی امام علی علیه السلام مطالعه کند.روشن است که ارائه جواب روشن برای این پرسش بنیادین، ماهیت‏سیاست گذاری خارجی و جهت‏گیری خارجی دولت اسلامی امام علی‏علیه السلام را تبیین خواهد کرد.چنین امری برای دولت اسلامی در عصر حاضر می‏تواند مفید و راهگشا باشد، زیرا دولت اسلامی در عصر غیبت خود را موظف می‏داند تا با الهام از سیره عملی و گفتاری پیشوایان معصوم‏علیه السلام (سنت) به سیاست گذاری و اجرا بپردازد.بدین منظور کشف و استخراج دیدگاه‏های رهبران دینی بسیار حایز اهمیت است.

قبل از ورود به بحث، برای تبیین و توجیه منطقی بحث، ذکر نکته‏ای لازم به نظر می‏رسد; شاید برخی تصور کنند که روابط بین الملل و مباحث مربوط به آن از محصولات قرون اخیر بوده و بنابراین، طرح آن از منظر زمانی عصر امام علی‏علیه السلام چندان موجه به نظر نمی‏رسد.نگارنده با قسمت اول گزاره فوق موافق است که حوزه مطالعات روابط بین‏الملل، حداقل به صورت یک رشته مطالعاتی آکادمیک قدمت چندانی ندارد و عمدتا به سال‏های پس از جنگ جهانی دوم باز می‏گردد; اما مسائل مورد مطالعه و موضوع آن را نمی‏توان به دوره تاریخی خاصی ارجاع داد.یکی از قدیمی‏ترین و در عین حال پر مناقشه‏ترین موضوع مورد مطالعه این حوزه، دو پدیده جنگ و صلح است; بنابراین از زمانی که روابط اجتماعی در حیات انسانی شکل گرفته، بشر با این دو پدیده روبه رو بوده است.دقیقا از همین زاویه است که برخی از پژوهشگران این رشته، قدمت و پیشینه تاریخی آن را در جنگ‏های پلوپونز قبل از میلاد جست و جو می‏کنند. (1)

بنابراین دست کم می‏توان گفت، جنگ و صلح و مسائل مربوط بدان، یکی از مهم‏ترین مسائل و موضوعات این رشته پژوهشی است که با تاریخ روابط اجتماعی انسان همزاد است. از این منظر همان گونه که مطالعه ماهیت نظام بین‏المللی با تاکید بر دو پدیده جنگ و صلح از منظر اندیشمندانی نظیر افلاطون، ارسطو، سیسرون، اکوئیناس و دیگران می‏تواند موجه باشد، مطالعه ماهیت این نظام از دیدگاه امام علی نیز می‏تواند توجیه منطقی داشته باشد; از این رو در نوشتار حاضر تلاش بر آن است تا ماهیت روابط خارجی از دیدگاه امام علی به بحث گذاشته شود و نگاه حضرت به دو پدیده جنگ و صلح، ریشه‏ها و عوامل آن مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.آیا سیاست‏خارجی امام علی خصلت جنگ محوری دارد یا صلح‏طلبی؟ آیا جهت‏گیری حضرت عمدتا اصل را بر صلح می‏گذارد یا جنگ؟ اهداف و ابزارهای سیاست‏خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امام علی کدامند؟

ماهیت روابط خارجی از دیدگاه امام علی علیه السلام

برای فهم ماهیت نظام بین‏الملل در هر مکتب و نحله فکری، ابتدا لازم است که نگرش فلسفی آن مکتب به انسان، جامعه و سیاست مورد مطالعه و امعان نظر قرار گیرد، چون این نگرش فلسفی پایه‏های نظری آن مکتب را شکل می‏دهد.بر این اساس بحث ماهیت روابط خارجی از دیدگاه امام علی نیز از خاستگاه انسان‏شناسی سیاسی آغاز و با عزیمتگاه سیاست‏شناسی در حوزه بین المللی به انجام می‏رسد.این حث‏به دنبال پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که آیا از نگاه امام علی، اصل در روابط خارجی بر جنگ استوار است‏یا صلح؟

2.انسان‏شناسی سیاسی

تلقی و شناختی که امام علی از انسان به صورت عام و انسان سیاسی به خصوص ارائه می‏دهد، کاملا با وحی الهی و تعالیم قرآنی و آموزه‏های پیامبر خاتم گره می‏خورد; بنابراین انسان‏شناسی امام علی همچنان که قرآن کریم مطرح می‏کند، بر دو بعدی انسان و ماهیت ترکیبی او استوار می‏باشد.در این تحلیل انسان دارای طبیعت دو بعدی است که بخشی ریشه در ملک داشته و بخش دیگر در ملکوت.بعد ملکی انسان بیانگر ماهیت‏حیوانی و غریزی اوست، در حالی که بعد ملکوتی او نشان از جنبه روحانی و الهی دارد که به قول قرآن کریم با «نفخت من روحی‏» توصیف می‏گردد; بنابراین در طبیعت انسان زمینه‏های تمایل به دو نیروی متضاد که یکی انسان را به اسفل‏السافلین کشانیده و از درندگان «درنده‏تر» می‏سازد و دیگری او را به اوج انسانیت و تعالی سوق داده و از فرشتگان «پران‏تر» می‏سازد، قابل شناسایی است. سرنوشت انسان در گیر و دار جدال و تنازع دایم این دو نیروی طبیعی رقم می‏خورد. این جدال را برخی از پژوهشگران دینی جدال و مبارزه دایم میان نیروی غریزی و فطری یا بعد حیوانی و انسانی عنوان کرده‏اند.در این مبارزه برتری هر یک از دو بعد انسان، ماهیت و سرنوشت او را رقم می‏زند. (2) دو بعدی انسان علاوه بر قرآن کریم، در کلام معصومین‏علیهم السلام و به خصوص امام علی علیه السلام نیز به خوبی قابل ردیابی است.

امام علی ضمن تصریح بر دو بعدی بودن انسان، جدال دایمی میان آن دو را مورد تاکید قرار داده و در نهایت پیروزی هر یک از دو نیروی مزبور را رقم زننده سرنوشت فرد عنوان می‏کنند:

خداوند در فرشتگان (به هنگام آفرینش آنها) فقط عقل را قرار داد بدون شهوت و در حیوانات شهوت را قرار داد بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد; پس هر کس عقلش بر شهوت او غلبه کند، برتر از ملایکه و هر کس شهوتش بر عقل او غلبه نماید فروتر از حیوانات است. (3)

بنابراین انسان‏شناسی امام علی با توجه به دو نیروی عقل و شهوت که بیانگر دو نوع فعالیت التذاذی و تدبیری است، به انجام می‏رسد.فعالیت‏های التذاذی او به وسیله قوای شهوانی و غرایز رقم می‏خورد و فعالیت تدبیری از عقل او نشات می‏گیرد و بر اساس تدبیر و مصلحت انجام می‏شود.وجود هر دو نوع فعالیت‏با توجه به دو دسته از غرایز و اوصاف در انسان ضروری است; اما در این میان رابطه این دو و نحوه تنظیم این روابط در نهایت چهره انسان را شکل می‏دهد و جهت‏گیری‏های او را تحت تاثیر می‏گذارد:

عقل و شهوت دو دشمن یکدیگرند.پشتیبان عقل، علم و پشتیبان شهوت، هوای نفس است و نفس انسانی مورد نزاع این دو می‏باشد، به طوری که هر یک از این دو دیگری را مقهور سازد، نفس به سوی قاهر و مسلط کشیده می‏شود. (4)

در مجموع جنبه عقلانی انسان با سعادت و کمال واقعی او پیوند می‏خورد و امام عقل را وسیله باشد نجات از گمراهی و رسیدن به سعادت معرفی می‏کند; بنابراین به هر اندازه از عقل بهره داشته از نظر امام به رستگاری و سعادت نزدیک‏تر و از شرور و بدی دور خواهد بود.در مقابل، کسانی که از عقل بهره ندارند با سرنوشت‏سیاه و تاریک رو به رو خواهند بود.از میان گفته‏ها و کلمات حکیمانه امام در این مورد تنها به ذکر دو نمونه روشن بسنده می‏شود: در مورد اهمیت عقل می‏فرماید:

خداوند عقل را در وجود انسان به ودیعت ننهاده مگر این که روزی به وسیله آن او را نجات خواهد داد. (5)

در جای دیگر می‏فرماید:

هنگامی که خداوند نسبت‏به بنده‏ای اراده خیری نماید، به او عقل معتدل و عمل درست و صحیح عطا خواهد کرد. (6)

از سوی دیگر از نظر امام کسانی که از نعمت عقل محرومند در چنبره هوا و هوس گرفتار و در گرداب گمراهی اسیرند.در این زمنیه امام تصویر انسان عاری از عقل و گرفتار غرایز شهوانی را چنین ترسیم می‏کند:

دنیا پرستان همچون سگانی هستند که بی صبرانه همواره صدا می‏کنند...یا همچون چارپایانی که گروهی از آنان پاهایشان بسته و گروهی دیگر رها شده‏اند، خردهای شان را گم کرده و در راه‏های نامعلوم گام گذارده‏اند. (7)

از این رو گمراهی عقل، خواری بزرگ عنوان می‏گردد: «شدیدترین گمراهی‏ها، گمراهی عقل و بزرگ‏ترین خواری‏ها، خواری جهل است‏» .

2.سیاست‏شناسی و روابط اجتماعی

نگرش مکاتب و دیدگاه‏های مختلف بر انسان به صورت مستقیم در سایر حوزه‏ها از جمله سیاست و اجتماع بازتاب می‏یابد.نظریه‏ای که با نگاه ترکیبی و دو بعدی بودن انسان، به انسان‏شناسی می‏رسد، به صورت طبیعی در حوزه سیاست نیز نوعی دوگانگی رفتاری را تعقیب می‏کند.سیاست از این منظر نه صرفا پدیده اخلاقی و هنجاری است و نه صرف یک واقعیت آکنده از شرور و تباهی، بلکه در این تلقی ماهیت دو بعدی انسان، سیاست و اجتماع را نیز با این دوگانگی تحلیل می‏کند.دوگانگی که در یک طرف آن عقلانیت، اندیشه و رفتار مبتنی بر مصلحت وجود دارد و در طرف دیگر آن قدرت‏طلبی، تمامیت‏طلبی و حسادت نمایان است.هر چند مسیر اصلی حرکت تاریخ، به سوی رفتار مبتنی بر عقلانیت و مصالح بشری است; اما این روند همواره با نیروی معارض خویش که در قدرت‏طلبی انسان نهفته است، رو به رو می‏باشد.

در دیدگاه هابزی، انسان موجودی است درنده خو و قدرت طلب، و شرور بودن انسان در حوزه سیاست و اجتماع نیز تجلی می‏یابد وبه سیاست نیز رنگ و بوی درندگی و قدرت‏طلبی ناشی از حسادت و صیانت ذات می‏بخشد.عرصه روابط بین‏الملل در این نگرش بر عرصه گرگان درنده‏ای مبدل می‏گردد که همگان حفظ خود را در نابودی دیگران جست و جو می‏کنند.چنین برداشتی به عنوان مکتب جنگ محور، بعدها مبنای فلسفی مکتب اصالت قدرت را تشکیل داد.در مقابل، بر اساس دیدگاه کانتی و عقلانی بودن مطلق انسان، انسان موجودی است کاملا اخلاقی و عقلانی که جز به سود و خیر خود و دیگران نمی‏اندیشد.در این تلقی اصل حکم بر روابط اجتماعی انسان‏ها صلح و زندگی مسالمت‏آمیز است که گاه به دلیل خوی برتری جویی انسان تهدید و تبدیل به روابط خصمانه می‏گردد; بنابراین توجه دادن انسان به خیر و امور اخلاقی زمینه‏های برقراری روابط صلح‏آمیز را در جامعه فراهم می‏سازد.

همان گونه که ملاحظه می‏گردد، هر یک از دو نگرش فوق از نگاه بدبینی مطلق تا خوشبینی مطلق در نوسان است; در حالی که نگرش نخست، زندگی انسان را سراسر ناامن و در معرض تجاوز و درندگی دیگران دانسته و در نهایت روابط خصمانه و جنگ مداوم را بر روابط بین‏المللی حاکم می‏داند، در نگرش دوم با تاکید بر روحیه همزیستی و اخلاق صلح جویانه انسان، یک جامعه کاملا اتوپیایی و آرمانی به دور از ظلم و تجاوز تصویر می‏گردد; اما در این میان به نظر می‏رسد دیدگاه دو بعدی انسان که طبیعت‏بشر را با نیک و بد همراه می‏سازد، از مطلق‏گرایی تام دوری کرده و شخصیت انسانی را در تعامل میان دو نیروی متضاد عقل و شهوت جست و جو می‏کند; بنابراین بعد عقلانی انسان جهت‏گیری اخلاقی و صلح جویانه او را رقم می‏زند، در حالی که در مقابل قوه شهوت که در امیال قدرت‏طلبی و تمامت‏خواهی و حسادت انسان نمود می‏یابد، زمینه‏های روابط تعارضی و جدال‏انگیز را موجب می‏گردد; اما همان گونه که اشارت رفت، هر چند انسان‏شناسی اسلام بر وجود دو نیروی خیر و شر در انسان اذعان می‏کند، لیکن از طرف دیگر به دلیل کمال جویی و حرکت تکاملی تاریخ، جهت‏گیری اصلی انسان و روابط اجتماعی او را با ماهیت‏خیرخواهانه و صلح جویانه تبیین می‏کند; اما از طرف دیگر به دلیل وجود نیروی مخالف، همواره مانعی بر سر راه رسیدن به این هدف وجود دارد.

با توجه به انسان‏شناسی فوق، ماهیت روابط بین‏الملل از منظر اسلام، هر چند در واقع تمایل به صلح و همزیستی دارد; اما به دلیل موانع و نیروی شهوانی که در قدرت‏طلبی و برتری جویی برخی ملل و انسان‏ها وجود دارد، با نوعی حالت جنگ و صلح توام با هم توصیف می‏گردد; بنابراین نه جنگ در ذات انسان ریشه دارد، آن گونه که در تلقی هابز و ماکیاول مطرح است و نه صلح به تنهایی، بلکه به دلیل وجود هر دو نیروی عقل و شهوت، زمینه‏های هر دو امر در طبیعت انسان وجود دارد.هر چند در نهایت تقدم و برتری جانب عقل که در حوزه روابط اجتماعی و سیاسی به صلح و همزیستی بشر می‏اندیشد، به عنوان غایت‏حرکت تاریخ، مورد توجه قرار می‏گیرد:

بنابراین اگر بعد حیات طبیعی محض را در نظر بگیریم، باید جامعه انسانی را مجموعه‏ای افرادی بدانیم که فلسفه موجودیت آنان از توماس هابز شروع و در چنگیز قداره بند به بار می‏نشیند و فلسفه سیاسی آنان از ماکیاولی آغاز و در هم‏مکتبان نرون و آتیلا به نتیجه می‏رسد.علت این که بعد حیات طبیعی محض، جنگ و کینه توزی‏ها با هدف منفعت‏گیری به عنوان یک خاصیت اساسی زندگی به رسمیت می‏شناسد، انحراف بسیار ویرانگر و دردناک بشر در جریان صیانت ذات است که ما آن را اصل الاصول می‏نامیم. (8)

اصل همزیستی در روابط خارجی از دیدگاه امام علی‏علیه السلام دیدگاه امام علی در مورد ماهیت روابط اجتماعی با یکی از دو گمانه رایج در مطالعات بین‏المللی معاصر، قابل ردیابی است.گمانه اول آن است که ماهیت این روابط بر محوریت جنگ استوار است و صلح حالت استثنایی است.در گمانه دیگر، ماهیت روابط بین‏المللی صلح محور بوده و جنگ به عنوان یک استثنا از قاعده مورد بررسی قرار می‏گیرد.در این نوشتار این فرضیه را تعقیب خواهیم کرد:

امام علی اصل در روابط سیاسی و اجتماعی را صلح می‏داند و جنگ را جز در موارد ضرورت جایز نمی‏داند.برای اثبات و تایید این فرضیه بحث را در چند محور زیر دنبال می‏کنیم:

1.اهمیت صلح و همزیستی از منظر امام‏علیه السلام;

2.سیاست صلح‏جویانه امام‏علیه السلام;

3.نشانه‏های صلح‏خواهی امام‏علیه السلام;

1.اهمیت صلح و همزیستی از دیدگاه امام علی علیه السلام

رویکرد امام‏علیه السلام به صلح و همزیستی مسالمت‏آمیز اجتماعی، عمدتا در چارچوب رویکرد قرآن به این پدیده مطرح می‏گردد.از دیدگاه قرآن هر چند منازعات اجتماعی و حالت تخاصم همواره در کنار نوعی «صلح و سلم‏» با زندگی اجتماعی انسان همراه است; اما از آن جایی که این تخاصم عمدتا برخاسته از غرایز و خواسته‏های منفی آدمی است که در چهره حسادت، تنگ نظری و انحصارگرایی نمود می‏یابد، قرآن کریم در موارد متعدد رسالت انبیای الهی به خصوص نبی خاتم‏صلی الله علیه وآله را به نفی این پدیده‏ها گوشزد می‏کند.

در یک تصویر کلی می‏توان گفت: هر نوع تخاصم، جدال و جنگ در جوامع انسانی نمودی است از زندگی اهل جهنم که مردان الهی وظیفه خود می‏دانند تا این جوامع را به زندگی اهل بهشت که همان صلح و سلم و همزیستی است‏حرکت دهند. (9)

بنابراین در تصویر قرآنی، هر چند زندگی اجتماعی مشحون از جنگ و صلح می‏تواند باشد، اما در نهایت صلح و همزیستی به عنوان غایت‏حرکت اجتماع و هدفی که انبیای الهی برای استقرار آن آمده‏اند عنوان می‏شود، زیرا مهم‏ترین هدف ارسال رسل همانا استقرار عدالت اجتماعی است (10) و این مهم در معنای واقعی خود صلح و امنیت اجتماعی را به همراه خواهد داشت، چه این که جنگ و تخاصم وضعیتی است ناشی از تعدی، برتری جویی و تمامت‏خواهی انسان و در شرایطی که این غرایز تعدیل و تحت کنترل در آید، جامعه با صلح و همزیستی مسالمت‏آمیز قرین خواهد بودو عدالت اجتماعی جز در سایه جلوگیری از این امور منفی تحقق نخواهد یافت; بنابراین رسیدن به زندگی و جامعه بهشتی گونه، غایتی است که نه تنها انسان مسلمان که در اندیشه اسلامی، نظام آفرینش بدان سو حرکت می‏کند.به صورت طبیعی به هر اندازه که جامعه در چنبره وحشتناک و ناامن جنگ قرار گیرد به وضعیت زندگی جهنمیان نزدیک‏تر می‏شود; پدیده‏ای که همه ما از آن گریزانیم و نفرت داریم. (11)

در برخی آیات قرآن به صراحت، وظیفه پیامبران الهی با حل نزاع و اختلافات امت گره می‏خورد; بدین معنا که حالت تخاصم و جدال - که می‏تواند ریشه در داخل امت داشته باشد یا ناشی از خارج باشد - می‏باید با صلح و سلم جایگزین گردد.در این تقریر آغاز و انجام خلقت و نظام هستی به دور از هر گونه اختلاف و کشمکش ترسیم می‏گردد; اما در میان این دو مبدا و غایت همراه با صلح و سلم، مقاطع تاریخی وجود دارد که همواره با نزاع و جدال انسان‏ها همراه است.انبیای الهی برای حل معقول اختلافات و جلوگیری از تخاصم تلاش کرده‏اند.قرآن این مهم را چنین بازگو می‏کند:

مردم امت واحده بودند; پس خداوند پیامبران را برای بشارت و انذار فرستاد وبا آنان کتاب را به حق نازل کرد تا در آنچه مردم در آن اختلاف کرده بودند حکم کند; اما اختلاف کنندگان درونی، اختلاف شان به سبب بغی بود، آن هم پس از آمدن دلایل روشن. (12)

آنچه در کلام امام علی‏علیه السلام تجلی می‏یابد، از نظر سیاسی و جامعه شناختی نیز یک رفتار عقلانی است.امام علی در شرایطی این مقوله را مطرح می‏کند که جامعه آن روز جز به انتقام نمی‏اندیشد و گذشت را معادل ناتوانی و ضعف ارزیابی می‏کنند.امام در وصیت‏خود به فرزندانش چنین می‏فرمایند:

من دیروز با شما همدم بودم و امروز عبرتی برای شما هستم و فردا از شما جدا می‏شوم.اگر من زنده بمانم، اختیار خونم در دست‏خودم می‏باشد و اگر از این دنیا رخت‏بربندم، کوچ از این دنیا وعدگاه من است و اگر قاتل را ببخشم بخشش برای من وسیله تقرب به خداست و پاداش نیکی برای شما دارد; پس قاتل را ببخشید، آیا دوست نمی‏دارید خداوند شما را عفو کند. (13)

این نگرش امام دقیقا ریشه در وحی دارد آن جا که می‏فرماید:

...و اگر کیفر دادید همان گونه کیفر بدهید که به شما وارد شده و ا گر صبر و تحمل نمایید قطعا برای شکیبایان بهتر است. (14)

اندیشه‏صلح خواهی امام صرفا به یک ایده انسانی در بعد نظری محدود نمی‏ماند، بلکه همانند انبیای الهی که رسالت هدایت‏بشر و استقرار عدالت ضامن صلح و امنیت را عهده دارند، امام علی در حوزه عملی نیز در این راستا تلاش می‏کند.امام برقراری صلح در جامعه را از حد یک وظیفه در کنار سایر وظایف فراتر برده و در مرتبه هدف حکومت و سیاست‏خویش مطرح می‏کند:

خداوندا، تو می‏دانی که کوشش ما در موضع خلافت‏برای رقابت در سلطه‏گری و به دست آوردن چیزی از متاع محقر دنیا نبوده، بلکه برای آن بود که به نشانه‏ها و حقایق دین تو وارد شویم و در شهرهای تو اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت در امن و آسای باشند و قوانین متروک تو بار دیگر به جریان بیفتد. (15)

امام علی که خود در دامن وحی تربیت‏یافته و از سفره معنوی رسالت‏حضرت خاتم ارتزاق کرده، در این راستا رسالت‏حضرت خاتم‏صلی الله علیه وآله را با ایجاد فضای اخوت و برادری در میان بشر پیوند زده می‏فرمایند:

خداوند پیامبرصلی الله علیه وآله را زمانی مبعوث کرد که شما مردمان عرب در بدترین شرایط زندگی می‏کردید و تشنه به خون همدیگر بودید. (16)

و در جای دیگر با ترسیم وحشتناک از زندگی اجتماعی بشر عصر پیش از بعثت می‏فرمایند:

خداوند پیامبرش ر ابا دلایل روشن و نور روشنایی بخش فرستاد...در وقتی که مردم مبتلا به فتنه‏های بسیار بودند، و راه نجات از آن را نداشتند; فتنه هایی که مردم را پایمال و لگدکوب کرد و همگی در میان آن سرگردان و وامانده بودند، خواب آنان را بی‏خوابی و چشم شان گریه بود. (17)

در شرایط و روزگاری که روحیه انتقام‏گیری از دشمنان در درون جوامع بشری آتشی را بر می‏افروخت که حیات جمعی را به جهنم سوزان مبدل می‏ساخت، این امام علی بود که واژه زیبای گذشت و عفو را جایگزین آن نمود.شاید در این نکته نتوان تردید کرد که برخورد ناشیانه و غرورآمیز با دشمن شکست‏خورده ریشه‏های یک خصومت و عداوت فراموش نشدنی را در خمیره جان او می‏کارد که در هر فرصتی حقارت درونی خویش را از طریق شعله‏ور ساختن آتش دوباره جنگ جبران کند.تجربه تاریخی به خوبی این نکته را تایید می‏کند که تحقیر دشمن شکست‏خورده و انتقام‏گیری غیر منصفانه با پیامدهای ناگوار نفاق و جنگ دایمی همراه خواهد بود.جنگ جهانی دوم (1939- 1945 م) که علاوه بر خسارت‏های مادی جبران‏ناپذیر بر بشر، انسان‏های زیادی را به کام خود فرو برد، بنا بر برخی دیدگاه‏ها معلول برخورد ناشیانه فاتحان جنگ اول جهانی با مغلوبین (آلمان) بود; بنابراین عفو و گذشت و مدارا با دشمن غیر از بعد اخلاقی و انسانی است.

تا این جا با ذکر چند نمونه از معارف قرآن کریم و کلمات حکیمانه امام علی به خوبی این نکته را می‏توان استظهار کرد که صلح از مبانی اصلی زندگی اجتماعی است و اندیشه اسلامی استقرار صلح و ثبات اجتماعی را با هدف خلقت و سیر تکوینی نظام آفرینش گره می‏زند.به تعبیر علامه محمدتقی جعفری از نظر عقلی نیز مبنا بودن صلح برای حیات اجتماعی بشر قابل اثبات است، زیرا اسلام هدف زندگی را کمال و سعادت انسان می‏داند و این هدف جز با برقراری صلح نمی‏تواند قابل تامین باشد; (18) بنابراین اندیشه‏ای که برای کمال انسان و سعادت او (در بعد دنیوی و اخروی) جهت‏گیری دارد، چگونه می‏تواند جنگ محور باشد و یا به صلح نیندیشد.

2.سیاست صلح گرایانه امام علی علیه السلام

همه انسان‏ها و اغلب مکاتب به دلیل جذابیت صلح و انطباق آن با فطرت و خواست‏های درونی انسان، شعار صلح‏طلبی را سر داده و حتی برای رسیدن به امیال و غرایز نفسانی، برتری‏طلبی و تمامت‏خواهی شان که نوعی جهت‏گیری ضد صلح و ماجراجویانه را به همراه دارد، از پوشش صلح خواهی بهره می‏گیرند.مکاتب و اندیشه‏های سیاسی «سود محور» که جز به «منافع‏» نمی‏اندیشند، موقف‏شان در قبال دو پدیده جنگ و صلح بر اساس منافع و سود و ضرر شخصی یا احیانا ملی تنظیم می‏گردد; بنابراین «منافع ملی‏» در بیشتر موارد تعیین کننده جهت‏گیری خارجی کشورها در مورد جنگ و صلح است.اگر جنگ می‏کنند با منافع توجیه می‏شود و اگر صلح می‏نمایند نیز با منافع توجیه می‏گردد. (19) در چنین وضعیتی استقبال یا استدبار به صلح و جنگ نمی‏تواند معیار انسانی و بشری داشته باشد، زیرا بر اساس منافع انسانیت صورت نمی‏گیرد، بلکه منافع مردمانی خاص تعیین کننده است; بنابراین در تلقی سودگرایانه معاصر، اتخاذ موضع صلح‏طلبی یا حمایت از آن به دلیل آن که «با منافع ملی‏» کشورها گره می‏خورد، نمی‏تواند هویت واقعی کشورها یا مکاتب را بنمایاند.تنها زمانی می‏توان اندیشه یا مکتبی را «صلح محور» یا طرفدار صلح دانست که نه تنها اعتقاد واقعی به صلح داشته باشد، بلکه برای استقرار آن در همه شرایط برنامه ریزی و تلاش کند.

صلح خواهی امام علی با آنچه که دیگر سیاستمداران تظاهر می‏کنند، تفاوت جدی دارد. اگر معاویه در شرایط خاصی دم از صلح می‏زند و به حکمیت قرآن تن در می‏دهد نه بدان دلیل است که به صلح ایمان دارد، زیرا صلح و استقرار ثبات در حکومت امام علی او را به شدت متضرر خواهد ساخت; اما صلح خواهی امام از آن رو اهمیت دارد که نه به عنوان یک تاکتیک بلکه در قالب یک استراتژی کلان تدوین می‏گردد.در چنین وضعیتی استراتژی کلان امام علی در حوزه سیاست‏خارجی با مراوده و همزیستی مسالمت‏آمیز هویت می‏یابد.یک سیاست راهبردی و استراتژیکی مبتنی بر مجموعه‏ای از باورها و ارزش‏های ذهنی است که به سادگی قابل چشم پوشی نیست و نمی‏تواند با ملاحظات سطحی و غیر مهم جایگزین کرد.صلح‏طلبی امام علی نه از روی ظاهر سازی است و نه از سر درماندگی، بلکه به دلیل باور عمیق امام بدان است.نمونه‏ای از این سیاست انسانی را در واقعه صفین چنین می‏خوانیم:

حجر بن عدی و عمرو بن الحمق (دو تن از یاران حضرت) از لشکریان معاویه اظهار برائت می‏کردند و ناسزا می‏گفتند.امام‏علیه السلام سر رسید و فرمود: آنچه می‏گویید لایق به شان شما دو نفر نیست.پرسیدند یا امیرالمؤمنین آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: بلی.عرض کردند: آیا آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: بلی.پرسیدند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنها باز می‏داری؟ فرمود: از این‏که آنها را لعن کنید و دشنام دهید بیزارم و اگر آنها را با کردار و رفتارشان وصف کنید بهتر است، ولی اگر به جای برائت از آنها دعا کنید که خدایا خون‏های ما و آنها را حفظ کن و میان ما و آنان صلح برقرار کن و آنها را از گمراهی به هدایت و از جهل به شناخت‏حق رهنمون شو، برای من دوست داشتنی‏تر و برای شما خیر خواهد بود. (20)

این داستان به خوبی سیاست صلح جویانه امام را بازگو می‏کند، زیرا امام در شرایطی این نیت‏خیرخواهانه را در مقابل دشمنانش اظهار می‏کند و از خداوند طلب صلح و حفظ دمای طرفین را می‏نمایند، که نه با شکستی رو به رو گشته تا حمل بر درماندگی گردد و نه غیر از دو تن از یارانش کسی حضور دارد تا حالت تبلیغاتی و ظاهرسازی داشته باشد.در جای دیگر امام به یکی از کارگزاران و فرماندهانش دستور می‏دهد که پیشنهاد صلح از سوی دشمن را بپذیرد هر چند این پیشنهاد از سر درماندگی دشمن و تجهیز مجدد او باشد.

هرگز دعوت دشمن را به صلح در حالی که رضای خدا در آن است رد مکن، زیرا در هنگام صلح است که راحتی برای لشکریانت‏حاصل آید و از غصه و تشویش خاطر آسوده می‏شوی و امنیت‏برای جامعه توجه وجود می‏آید.با این حال از دشمن و حیله گری‏های او پس از صلح، شدیدا بر حذر باش، چه بسا دشمن خود را به انسان نزدیک می‏کند تا او را غافلگیر سازد; پس همواره بر حذر باش و خودش گمانی در این مورد را متهم بساز. (21)

این کلام و توصیه امام‏علیه السلام بیانگر آن است که صلح در همه حال مطلوب است‏حتی اگر از سوی دشمن و بااهداف فریبکارانه پیشنهاد شود، منتها انسان مؤمن و هوشمند در عین قبول صلح بر رفتار و حرکات دشمن نظارت دارد و راه‏های فریبکاری او را مسدود می‏کند.حضرت در این جا نمی‏فرمایند که اگر دشمن پیشنهاد صلح داد، زمانی که در موضع برتر بودی قبول نکن، یا اگر قبول کردی با در نظر داشت فلان منافع قبول کن، بلکه می‏فرماید پیشنهاد صلح با هر عنوان و هدفی که باشد قبول کن و به نفع تو است، منتها نباید جانب حزم و احتیاط را از دست دهی.این دقیقا بیانگر همان نگرش وحیانی است که فرمود «و الصلح خیر» (22).صلح بدون در نظر داشت پیامد آن خوب است و جنگ بد است هر چند پیامد آن خوب باشد. (23)

3.نشانه‏های صلح‏خواهی امام علی علیه السلام

از آنچه گذشت‏به دست می‏آید که «صلح‏» به عنوان مبنای حیات جمعی انسان در اندیشه دینی امام علی، از نگاه او به ماهیت انسان و حقیقت‏سیاست نشات می‏گیرد; بنابراین چه در حوزه داخلی و چه خارجی اصل صلح به عنوان یک هدف دنبال می‏شود و امام از رو آوردن به سیاست تخاصم و جنگ به شدت اعلام انزجار می‏کند.این امر را در فرمانش به مالک اشتر به خوبی بازگو کند، آن‏جا که به او دستور می‏دهد تا سیاست نظامی‏اش را به گونه‏ای سامان بخشد که کمتر به جنگ و بیشتر به صلح بیندیشد: «و از سپاهیان کسی را به کار بگمار که آزار و شکنجه مردم و جنگ را دوست نمی‏دارد» . (24) جهت تبیین و توضیح بهتر جهت‏گیری صلح جویانه امام، اندیشه صلح خواهی امام را در محورهای زیر دنبال می‏کنیم:

1) اهتمام به صلح و توصیه مکرر بدان

با وجود فضای تنش زای صدر اسلام، گفتار پیشوایان معصوم‏علیهم السلام بیش از آن که در صدد تدوین استراتژی جنگی برآید، بیشتر به اشاعه اندیشه صلح خواهی و تبیین راهکارهای عملی تحقق و ایجاد صلح در جامعه اسلامی اهتمام نشان می‏دهد. توصیه‏های مکرر امام علی به اصحاب، یاران و فرماندهانش به خوبی این نکته را بازگو می‏کند که سیاست صلح خواهی امام نه یک سیاست مقطعی و گذرا و نه یک تاکتیک سیاسی برای غلبه یافتن بر رقیب، بلکه همان‏گونه که اشارت رفت، این سیاست‏یک جهت‏گیری بنیادین و یک سیاست استراتژیکی در خط مشی سیاسی امام است که جز در مواقع ضرورت، نمی‏توان آن را نادیده گرفت; بنابراین مشرب سیاسی امام علی بر صلح استوار بوده و «امام صلح را دوست می‏دارد و به آن امر می‏کند و از جنگ بیزار است و از آن نهی می‏کند و به آن روی نمی‏آورد مگر آن که جنگ به سراغ او آید و اصرار بورزد و مهربانی و نیکی در جلوگیری از آن کارگر نشود» . (25) امام علیه السلام آن چنان به برقراری صلح اهتمام نشان می‏دهد که حتی در بدترین حالت و زمانی که برقراری صلح ممکن است‏با پیامدهای زیانبار و ناگواری همراه باشد، بر پذیرش صلح و استقرار آن توصیه می‏کند. (26)

2) تاخیر در جنگ

بر خلاف آنچه که برخی از خاورشناسان اظهار کرده‏اند که با توجه به وضع قانون جهاد، اسلام مکتبی است جنگ محور، حوادث و رخدادهای تاریخی صدر اسلام هیچ کدام از آغاز جنگ از سوی رهبران دینی حکایت نمی‏کند.با این که در مواردی امام علی‏علیه السلام دلایل منطقی کافی برای جنگیدن با دشمن دارد; اما هیچ گاه آغازگر جنگ نبوده است.در موارد مختلف به اصحاب و یاران خود دستور صبر می‏دهد تا اولین تهاجم از سوی دشمن صورت گیرد، تا در آن حالت وارد جنگ شدن از پشتوانه منطقی بیشتری برخوردار گردد. (27) امام همواره قبل از آغاز جنگ به نصیحت و خیرخواهی دشمنان می‏پرداخت تا شاید آتش جنگ به صلح و امنیت تبدیل گردد.همین سیره عملی را برای فرماندهان و لشکریان خود نیز توصیه کرده و از آنان می‏خواهد که قبل از وارد شدن در جنگ، دشمن را نصیحت کند و با آنان حجت نماید، تا شاید غایله جنگ از طریق گفت و گو به پایان رسد و اگر پس از آن جنگ تحقق یافت، حجتی بر حجت‏های آنان (اصحاب) افزوده شود. (28)

گاه امام به بهانه‏های مختلف شروع جنگ را به تاخیر می‏انداخت و در مواردی هم مورد اعتراض اصحاب خود واقع می‏شد; گاه عده‏ای از اطرافیان امام، تصور می‏کردند که تاخیر امام در جنگ ناشی از تردید قلبی او برای این کار است و یا احیانا امام به دلیل ترس این چنین رفتار می‏کنند.امام خود فلسفه تاخیر را چنین بازگو می‏کند:

بگذارید حتی یک نفر هم که شده، با گذشت زمان هر چند یک روز یا یک ساعت هم که باشد، به خود بیاید و با مشاهده رفتار عادلانه ما هدایت‏شود.شتابزده نباشید، خونریزی کار آسانی نیست، من از ریختن خون ناحق همواره گریزانم.یاران من! شتابزده نباشید، زیرا پیامبراکرم‏صلی الله علیه وآله به من فرمود: اگر خدا به وسیله تو یک انسان را هدایت کند بهتر از هر چیزی است که آفتاب بر آن طلوع و غروب می‏کند. (29)

بنابراین در حالی که سیاست جنگی دشمنان امام زمانی که جنگ را به نفع شان ارزیابی می‏کنند، کمترین درنگی در آغاز آن ندارند و از هر وسیله‏ای برای شعله‏ور ساختن آتش جنگ بهره می‏جویند، صلح دوستی امام علی و پیوند وی با عوامل آن، حتی چند لحظه پیش از جنگ موضوعی است که هیچ یک از دوست و دشمن در آن اختلاف ندارند.سیره و روش وی مملو از مظاهر این صلح دوستی و نفرت از جنگ است و در همین جاست ماجرایی که در واقعه جمل اتفاق افتاد که به یاران خود دستور داد که تیراندازی نکنند، شمشیر و نیزه نزنند تا مسؤولیت‏به عهده آنان نباشد. (30)

3) استقبال از مذاکره در هر شرایط

بر خلاف سیاستمدار غیر دینی که منافع را معیار جنگ و صلح می‏داند، امام علی جز یک معیار برای آن نمی‏شناسد و آن رضایت‏خداوند است. (31) جنگ و صلح امام دقیقا با چنین نگرشی صورت می‏گیرد; از این رو امام در هر شرایطی که این شرط برای جنگ یا صلح محقق بداند، هر چند به لحاظ شخصی برای او زیانبار باشد، از آن استقبال می‏کند. امام‏علیه السلام در همه حال، حتی در شرایط برتری نظامی خود، از کشتار و جنگ نفرت دارد و از صلح و مذاکره استقبال می‏نمایند و چه بسا، دشمن با ابزار آلات جنگی و تجهیزات نظامی در میدان می‏آید; اما امام برای این‏که از جنگ جلوگیری کند بدون سلاح و سر برهنه پای در میدان می‏گذارد تا بدین ترتیب نیت‏خیرخواهانه و صلح جویانه‏اش را برای دشمن اثبات کند. (32) حتی در صورت شعله ور شدن جنگ، رفتار امام و یاران او با دشمنان به گونه‏ای نبود که زمینه‏های صلح و گفت و گوی بعدی را از میان بردارد:

او اگر می‏جنگید سعی می‏نمود که کشتار نشود و به خاک افتادگان پیکار فراوان نباشد و تا آن جا که می‏توانست می‏بخشید و عفو می‏کرد و چه بسیار که امکان انتقام می‏یافت، ولی عفو می‏کرد. (33)

بدین ترتیب تا زمانی که مشکلات از طریق مذاکره و نصیحت قابل حل باشد، امام هیچ دلیلی برای جنگیدن نمی‏بیند و در نتیجه اصل در سیاست امام مذاکره و گفت و گوست و تنها زمانی امام به سیاست جنگی روی می‏آورد که سیاست مذاکره و دیپلماسی با بن بست مواجه می‏گردد.این نکته را به وضوح در مورد برخورد امام با خوارج نهروان - به عنوان دشمنان داخلی - مشاهده می‏کنیم.امام در برخورد با این گروه، سیاست نصیحت و مذاکره را بر می‏گزیند و پس از آن که خیر خواهی امام در دل تاریک آنان هیچ روزنه امیدی برای اصلاح به وجود نمی‏آورد، تصمیم به جنگ می‏گیرد.در موردی دیگر امام در این زمینه آنقدر تعلل و درنگ می‏کند که از سوی برخی از یاران مورد اعتراض واقع می‏شود و امام در پاسخ می‏فرماید: در این امر (حکمیت) آنقدر درنگ کردم تا شخص نادان اطلاع و آگاهی یابد و دانا در کار خود اندیشه کند، باشد که خداوند در مدت این متارکه جنگ امر این امت را اصلاح فرماید. (34)

4) قطع ریشه‏های جنگ از دیگر نمودهای سیاست صلح خواهانه امام

تلاش پیگیر برای قطع ریشه‏ها و از میان برداشتن ریشه‏های جنگ و دشمنی است.شاید قابل انکار نباشد که ترس از نابودی، برخورد انتقام جویانه و تحقیر مردم کست‏خورده و مغلوب، عواملی است که زمینه‏های جنگ را فراهم می‏سازد.عوامل یاد شده شروط لازم جنگ‏ها و خصومت هاست که با همراه شدن شرط کافی، که همانا فراهم شدن شرایط مساعد و توانمندی برای آغاز جنگ است، آتش ویرانگر جنگ را مشتعل خواهد ساخت. امام علی با درایت و درک عمیق از انسان و جامعه، سیاست صلح گرایی خویش را تنها در بعد نصایح و وعظهای سیاسی محدود نساخت، بلکه همواره برای قطع ریشه‏ها و از میان برداشتن عوامل جنگ زا و نزاع برانگیز همت می‏گمارد.

امام برای زدودن ترس از دشمن و جلب اعتماد آنان علاوه بر اعلام امان دادن به دشمنان، کشتار غیر نظامیان، زنان، اطفال و سالخوردگان را به شدت محکوم می‏کند. در مواردی امام ماهیت‏سیاست غیر جنگی خویش را بازگو کرده و از قتل و کشتار اظهار نفرت می‏کند.در این زمنیه «شخصی از امام سؤال می‏کند که قوم ما در بصره بر این باورند که اگر سپاه شما بر آنان مسلط شود، مردان را می‏کشند و زنان را به کنیزی می‏گیرند.امام در پاسخ چنین برخوردی را نفی کرد و به او اطمینان خاطر می‏بخشد» . (35) همچنین در جریان جنگ جمل امام علی برای این که تلقی انتقام جویانه را از ذهن دشمن محو سازد به آنان امان می‏دهند. (36)

برخی از آنچه امام به عنوان آداب جنگ بیان می‏کند، کاملا ناظر به همین نکته است. نهی از مبارزه‏طلبی، پرهیز از انتقام‏گیری و منع از ناسزاگویی، علاوه بر این که بیانگر خصایص انسانی سپاه امام است، با پیامدها و تبعات عینی نیز همراه می‏باشد.در جامعه‏ای که سطح فکری و بینش سیاسی بالایی وجود ندارد و هنوز رگه‏های فرهنگ جاهلی دیده می‏شود مبارزه‏طلبی و دعوت به جنگ می‏تواند تحریک برانگیز باشد و آتش جنگ را شعله ور سازد.در چنین جامعه‏ای سیاست انتقام جویی با تحریک دشمن به جنگ می‏انجامد; از این رو امام شدیدا یاران خود را از این امور باز می‏دارد. (37)

مبانی سیاست‏خارجی امام علی علیه السلام

مبانی سیاست‏خارجی، حداقل به شکل امروزی در کلام امام قابل ردیابی نیست. (38) اما از میان گفته‏های حکیمانه و سیره ماندگار امام می‏توان مبانی‏ای را استخراج کرد.مهم‏ترین مبانی سیاست‏خارجی امام، که در واقع همان اصول یاست‏خارجی اسلام می‏باشد را می‏توان در محورهای زیر عنوان کرد:

1.اصل دعوت

اصل دعوت ریشه در وحی داشته و از مهم‏ترین و اساسی‏ترین هدف و رسالت انبیای الهی و به خصوص نبی خاتم‏صلی الله علیه وآله محسوب می‏گردد.محتوای این دعوت بر سعادت دینی و دنیوی انسان استوار می‏باشد. (39) بدین منظور دعوت به نیکی‏ها و خوبی‏ها و اجتناب از زشتی‏ها در راستای تحصیل سعادت انسان تحلیل می‏شود.این اصل در حوزه سیاسی به تعریف خاصی از سیاست می‏رسد که بر اساس آن سیاست‏با دعوتگری و هدایتگری پیوند می‏خورد (40) و همین نکته در اندیشه سیاسی شیعی، سیاست را با نبوت و امامت گره می‏زند، زیرا هدایتگر راستین نمی‏تواند از محتوای دعوت ناآشنا باشد و آشناترین فرد در این زمینه پیامبر الهی و رهبران معصومند که از طریق رابطه مستقیم یا غیر مستقیم با مبدا وحی، عمق و معنای واقعی محتوای دعوت را درک می‏کنند.

به هر حال اصل دعوت یکی از مبانی روابط خارجی دولت اسلامی است که به تناسب شرایط و مقتضیات زمان از شیوه‏های خاص برای تحقق و انجام آن اقدام می‏شود. آنچه تحت عنوان «جهاد» در اسلام مطرح می‏باشد، عمدتا با هدف دعوت و هدایتگری صورت می‏گیرد.بیشتر متفکران اسلامی، فلسفه جهاد را در راستای رفع موانع دعوت و رسانیدن پیام اسلام به گوش جهانیان، تحلیل می‏کنند.در این حالت اگر جامعه غیر اسلامی مانعی بر سر راه دعوت ایجاد نکند، دلیلی برای جهاد وجود نخواهد داشت.

هر چند برخی از پژوهشگران تشریع جهاد را به مفهوم سیاست جنگ طلبانه اسلام عنوان کرده‏اند; اما در یک تحلیل منصفانه فلسفه جهاد را نمی‏توان به قتل و کشتار جمعیت‏های غیر مسلمان یا اجبار به پذیرش اسلام عنوان کرد، بلکه عمدتا جهاد به منظور دعوت و رسانیدن پیام اسلام به گوش جهانیان صورت می‏گیرد. (41)

یکی از پژوهشگران این نکته را چنین تحلیل می‏کند:

هر چند موضوع جهاد به عنوان پایه و اساس دایم روابط اسلام با همسایگان تلقی می‏شد، معذلک معنای آن جنگ دایم مستمر نبود، معنای آن این نبود که بالضروره همیشه با دشمن در حال تصادم شدید و منازعه بی پایان باشند. (42)

بنابراین در مورد جهاد این امر ضروری بود که قبل از هر اقدامی باید دعوت به اسلام به عمل آید و فقط در مورد امتناع از دعوت جنگ تجویز می‏گردد.

سیاست‏خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امام نمی‏تواند اصل دعوت را نادیده انگارد; اما مکانیزم دعوت با توجه به شرایط و ضرورت‏های زمانه متغیر خواهد بود.گاه دعوت در قالب جدال احسن و گفت و گو صورت می‏گیرد و گاهی از طریق وعظ و خطابه و گاهی از طریق مکاتبه و ارسال پیام.امام علی در جای جای گفتار حکیمانه‏اش ضمن باگو کردن رسالت دعوت دینی، آن را از اصول اساسی بعثت نبی خاتم‏صلی الله علیه وآله عنوان می‏کند و مهم‏ترین ابزار دعوت پیامبر را در نصیحت، دعوت به سوی حکمت و موعظه حسنه بازگو می‏نمایند. (43)

2.ظلم‏ستیزی و حمایت از محرومان در کلام امام علی علیه السلام

امحا و نابودی ظلم و دفاع از مظلومان یکی از مهم‏ترین اهداف حکومت‏سیاست عنوان می‏گردد.در اندیشه الهی امام سیاست و حکومت آنها اگر موجب احقاق حقوق مظلومان و جلوگیری از ظلم بیدادگران شود قدر و قیمت می‏یابد و در غیر آن به اندازه یک لنگه کفش کهنه‏ای ارزش نخواهد داشت. (44) چنین رویکردی به حکومت و سیاست مبارزه با ظلم و دفاع از محرومان را به عنوان یک هدف انسانی و الهی فراتر از محدوده جغرافیایی و مرزهای خاکی مطرح می‏کند، دقیقا با چنین نگرشی است که امام حتی محرومیت‏های ساکنان دیگر نواحی را بر نمی‏تابند.

بنابراین مراودات و رابطه خارجی دولت اسلامی نمی‏تواند این «اصل‏» را در سیاست‏خارجی از نظر دور دارد.اگر اسلام یکی از موارد جهاد را رهایی همکیشان از زنجیر اسارت بیدادگران عنوان می‏کند، این امر بدان معناست که جهت‏گیری اساسی سیاست‏خارجی دولت اسلامی می‏باید در این مسیر تنظیم گردد; البته ظلم ستیزی و دفاع از محرومان عالم الزاما به معنای درگیر شدن و جنگ نیست، بلکه دولت اسلامی در طرق مختلف و با استفاده از مکانیزم‏هایی که در اختیار دارد بر اساس توانمندی و امکانات موجود، این هدف را دنبال می‏کند.این اصل را در کلام امام‏علیه السلام چنین می‏خوانیم:

به خدا سوگند اگر نبود حضور مردم در صحنه و اتمام حجت‏به وجود یاوران و اگر نبود پیمانی که خداوند از دانایان گرفته است تا در برابر شکمبارگی‏های ظالمان و فریادهای مظلومان ساکت نباشند، مهار شتر خلافت را بر گردنش می‏انداختم.... (45)

بدین ترتیب اصل مبارزه با ظلم و نابرابری و حمایت از مظلومان، پیمانی است که امت اسلامی با خدایش بسته‏اند و لازم است تا آخر بر سر این پیمان وفادار بمانند.سیاست ظلم زدایی و دفاع از مظلومان، همچنان که در جامعه داخلی رسالتی است که زمامداران جامعه دینی به عهده دارند، در حوزه سیاست‏خارجی نیز اصلی است که همواره می‏باید مورد توجه باشد.

3.وحدت امت اسلامی در اندیشه سیاسی الهی امام علی علیه السلام

مفهوم عمیق امت که نشان از پیوند اعتقادی مسلمانان با همدیگر می‏باشد، به جای واژه ملت‏یا قومیت و نظایر آن می‏نشیند.در این تحلیل باورهای دینی و ارزش‏های الهی خودی و بیگانه را تعریف می‏کند.در این تلقی ممکن است اقارب و خویشاوندان خونی بیگانه باشند و دور افتادگان نسبی در محدوده «خودی‏» جای گیرند.امام این نکته را در وصف جامعه عصر بعثت‏به وضوح بیان می‏کند، آن جا که می‏فرمایند: ما همراه با رسول خدا در جنگ‏ها حضور می‏یافتیم و بسا پدران، برادارن و خویشاوندان خود را می‏کشتیم و این جز بر ایمان ما نمی‏افزود.به راستی تنها معیار اعتقادی و عنصر مکتبی است که ابولهب را که از نظر نسبی با پیامبر خاتم‏صلی الله علیه وآله قرابت دارد با او بیگانه می‏کند و سلمان فارسی را که اهل سرزمین دوردستی است، با او آشنا می‏سازد و در زمره اهل او قرار می‏دهد.با توجه به این پیوند عمیق است که اسلام مسلمانان را برادر می‏خواند و خواستار روابط مسالمت‏آمیز، بلکه بالاتر اتحاد میان آنان می‏گردد. (46) تاکید کلام خداوند بر وحدت اسلامی و اهمیت آن در مجموعه آموزه‏ها و تعالیم دینی، موجب گردید که اصل وحدت به عنوان یکی از اصول بنیادین اعتقادی و سیاسی مطرح گردد.اهمیت این نکته زمانی آشکار می‏شود که امام علی برای حفظ آن از حق مسلم خود چشم پوشی می‏کند و با استخوانی در گلو و خاری در چشم سکوت می‏کند.

حفظ وحدت امت اسلامی در حوزه داخلی و خارجی از اصول مهم و غیر قابل اغماض است که دولت اسلامی نمی‏تواند در قبال آن بی توجه باشد; بنابراین دولت اسلامی مورد نظر امام علی می‏باید به گونه‏ای سیاست گذاری خارجی خود را تنظیم کند که به تقویت، بسط و حفظ این اصل بینجامد.دولت اسلامی در بعد خارجی لازم است‏برای تقویت این اصل برنامه ریزی کرده و در راستای اشاعه و گسترش آن همت گمارد.امام علی پس از جریان حکمیت در جنگ صفین، ضمن نامه‏ای به ابوموسی اشعری، اهتمام خود به امر وحدت امت اسلامی را چنین بیان می‏کند:

...و من از این کار (خلافت) جایی آمده‏ام شگفت‏آور که در آن جا گروهی چند گرد آمده‏اند که نفس هایشان آنها را به کبر و خودپسندی واداشته، پس من زخمی را معالجه می‏کنم که می‏ترسم یکباره، جریان خون قطع گردد وبدان که برای استحکام و سامان دهی امور امت محمدصلی الله علیه وآله و الفت و دوستی بین ایشان مردی از من حریص‏تر و کوشاتر نیست.... (47)

امام در شرایطی این جمله‏ها را بر زبان می‏راند که رخدادهای تاریخی نخستین روزهای رحلت پیامبر خاتم‏صلی الله علیه وآله را پشت‏سر نهاده و با سال‏ها سکوت و از خود گذشتن این شعار را در مرحله عمل اجرا کرده‏اند.

امام در برخی موارد اتحاد امت اسلامی را از بعد جامعه شناختی مورد بحث قرار داده و اهمیت آن را تبیین می‏کند.در این تحلیل اتحاد ملت‏ها و دولت‏های اسلام با یکدیگر و یا حداقل همسویی و ائتلاف آنان با آثار و پیامدهای قابل توجهی همراه خواهد بود، از جمله آثار ناشی از این امر که امام در خطبه «قاصعه‏» بیان می‏کند موارد زیر را می‏توان استخراج کرد: (48)

1) عزت، اقتدار و شکوه در جامعه جهانی;

2) کرامت و فرهمندی در جامعه داخلی;

3) دفع دشمنان;

4) تامین عافیت، سلامتی و امنیت;

5) فراهم آمدن نعمت و دست‏یابی به رفاه اجتماعی.

بدون تردید سیاست‏خارجی کشورهای اسلامی، اگر بر اساس الگوی حکومت امام علی تنظیم گردد و اصول مزبور را مورد توجه قرار دهد، هم در صحنه داخلی با شکوه و عظمت ادامه حیات خواهند داد و هم در عرصه خارجی با عزت و اقتدار خواهد بود.طبیعی است در پرتو چنین روابطی امنیت، سلامت و رفاه اجتماعی نیز قابل حصول خواهد بود.

اهداف سیاست‏خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امام علی علیه السلام

جهت‏گیری‏ها و سیاست گذاری‏های خارجی کشورها به عنوان متغیر وابسته تلقی می‏شود که تحت تاثیر مجموعه‏ای از اهداف و اصول سیاست‏خارجی کشور تنظیم می‏گردد.کشورها برای تنظیم و تدوین یک استراتژی کارآمد و مناسب، اهداف خویش را طبقه بندی و اولویت‏بندی می‏کنند.عمدتا سه دسته اهداف در طبقه بندی رایج مطرح می‏گردد: اهداف بلند مدت، اهداف کوتاه مدت و اهداف میان مدت. (49) مقصود از اهداف دسته نخست، اهدافی است که دست‏یابی به آن به زمان و فرصت‏بیشتری نیازمند است.اهداف کوتاه عمدتا مقطعی است و می‏تواند در راستای اهداف کلان و بلند مدت تعریف شود و اهداف میان مدت نیز حد میانه دو طیف را مورد توجه قرار می‏دهد.اولویت‏های سیاست‏خارجی کشورها نیز می‏تواند در درون همین چارچوب صورت گیرد.

اهداف سیاست‏خارجی اسلام مبتنی بر دیدگاه جهانی این مکتب است که عمدتا در راستای تامین سعادت دینی و دنیوی بشر استوار می‏باشد; بنابراین اگر نیل انسان به کمال و تامین سعادت او را به عنوان هدف غایی و بلند مدت در نظر بگیریم، در این حالت، بسط و گسترش اسلام و ارزش‏های دینی و حفظ دارالاسلام از جمله اهداف کوتاه مدت یا میانی محسوب می‏گردد، که در راستای نیل به همان هدف اصلی صورت می‏گیرند.هر چند برخی از پژوهشگران میان اهداف سیاست‏خارجی اسلام و مبانی آن چندان تمایز نمی‏گذارند; اما با اندک تاملی می‏توان این نکته را درک کرد که اهداف سیاست‏خارجی عمدتا ناظر به جهت‏گیری استراتژیک و بلند مدتی است که به عنوان نقطه غایی و مطلوب در افعال و رفتار سیاسی شناخته می‏شود; در حالی که مبانی سیاست‏خارجی ناظر به چارچوب و قالب کلی این جهت‏گیری است که می‏باید سیاست‏خارجی دولت اسلامی در درون آن تنظیم گردد; بنابراین اموری چون دعوت، جهاد، نفی سبیل و ظلم ستیزی شکل دهنده قالب کلی رفتار خارجی است که در نهایت دولت اسلامی را به تحصیل سعادت و تامین آن یاری می‏دهد.

امام علی به عنوان شخصیت وحیانی و الهی، سیاست‏خارجی دولت اسلامی را کاملا در راستای اهداف غایی اسلام تنظیم می‏کند.در این تلقی، کمال انسانی، هدف غایی و نفی ظلم و ایجاد عدالت اجتماعی، هدف کوتاه مدت و تکمیل کننده هدف اصلی اعلام می‏شود. امام مهم‏ترین اهداف دولت اسلامی را در بعد داخلی و خارجی در محورهای زیر تلخیص می‏کند: (50)

1) صدور ارزش‏های دینی، حفظ و بسط آن;

2) اصلاح حیات اجتماعی و روابط انسانی;

3) ایجاد امنیت اجتماعی.

1.صدور، حفظ و بسط ارزش‏های دینی

از آن جا که اصل دعوت یکی از اصول اساسی اسلام اعلام گردیده، سیاست‏خارجی دولت اسلامی دعوت را به عنوان یکی از اصول غیر قابل اغماض مورد توجه دارد. محتوای این دعوت در واقع همان ارزش‏های اسلامی است که با سعادت بشری رابطه وثیق دارد.حفظ و گسترش این محتوا یکی از مهم‏ترین اهداف سیاست‏خارجی دولت اسلامی است; البته صدور و گسترش این اندیشه به معنای جهت‏گیری خصمانه یاست‏خارجی اسلام نمی‏تواند باشد، زیرا دولت اسلام صرفا در ابلاغ و رسانیدن محتوای دعوت به گوش جهانیان وظیفه دارد ; اما برای پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی جوامع غیر اسلامی اصل «عدم اکراه در دین‏» (51) را تعقیب می‏کند.

2.اصلاح حیات اجتماعی و روابط انسانی

استقرار و ایجاد جامعه مطلوب اسلام که با سعادت بشر گره می‏خورد، مستلزم ایجاد روابط اجتماعی سالم و به دور از اجحاف و تعدی است.رابطه‏ای که در آن انسان‏ها همانند برادر در کنار هم زندگی می‏کنند و جز عبودیت‏خداوند، اطاعت از کسی را نمی‏پذیرند، جامعه‏ای که به سوی سعادت حرکت می‏کند ناگزیر است هر نوع روابط ناعادلانه و تبعیض آلود را فرو ریزد و به جای آن روابط تساوی همگان در برابر قانون را جایگزین سازد.این نکته همچنان که در سیاست داخلی به عنوان عدالت اجتماعی مورد توجه قرار می‏گیرد، در عرصه روابط خارجی نیز به عنوان ظلم ستیزی و حمایت از محرومان اهمیت می‏یابد; بنابراین روابط خارجی ناعادلانه که در آن عده‏ای حکمران وعده‏ای فرمانبرند یا وضعیتی که برخی به دلیل گردن کشی و توانمندی مشمول قوانین نشوند و از موقعیت ویژه و برتری برخوردار گردد، نمی‏تواند رابطه سالم و انسانی باشد.سیاست‏خارجی دولت اسلامی، همواره به سوی ایجاد روابط انسانی سالم در میان جوامع بشری تلاش می‏کند.کوششی که امام علی آن را به عنوان هدف حکومت‏خویش مطرح می‏کند.

3.ایجاد امنیت اجتماعی

امنیت در زندگی بشر یک پدیده حیاتی است که بدون آن، ادامه حیات انسان با دشواری‏های جدی روبه رو خواهد بود.اهمیت امنیت از دیدگاه امام علی به گونه‏ای است که مناطق فاقد امنیت از دیدگاه ایشان بدترین مناطق معرفی می‏شود، (52) یا این‏که اگر امر دایر شود میان عدم امنیت و پذیرش حکومت ظالم، امام پذیرش حکومت جابر را بر ناامنی ترجیح می‏دهد و می‏فرماید مردم ناگزیرند که حکومتی، هر چند بدکاره و ظالم داشته باشند، تا امنیت را در جامعه حاکم گرداند; (53) بنابراین همچنان که در حوزه داخلی تامین امنیت مورد توجه قرار می‏گیرد، در بعد خارجی نیز تامین و رسیدن به جامعه امن بشری هدفی است که دولت اسلامی امام علی به سوی آن حرکت می‏کند، زیرا در پرتو وجود امنیت منطقه‏ای و جهانی است که زمینه‏های دعوت دینی فراهم می‏آید و مردم می‏توانند با آرامش به کارهایشان بپردازند.

مکانیزم‏های اجرایی سیاست‏خارجی بر خلاف مکاتب مادی معاصر که بر مطلوبیت هر نوع ابزاری تامین کننده اهداف سیاسی استوار می‏باشد، در اندیشه دینی همچنان که اهداف سیاست‏خارجی انسانی و سازگار با فطرت انسان است، ابزار نیل بدان نیز باید مشروع و انسانی باشد.این اصل موجب می‏گردد که مکانیزم‏های اجرایی یاست‏خارجی از نظر مکتب وحی و اندیشه الهی امام‏علیه السلام در چارچوب مباحات شرعی دنبال شود; بنابراین شیوه‏های خدعه‏آمیز و فریب کارانه نظیر پیمان شکنی، عدم وفای به عهد، ظاهر سازی و تقلب که متاسفانه از ابزارهای رایج و موفق سیاست کنونی است، از دیدگاه اسلام مردود بوده و از نظر امام علی جایی در سیاست دینی ندارد. (54) مهم‏ترین راهکار اجرایی امام علی برای هدایت‏سیاست‏خارجی دولت اسلامی در یک مسیر موفق و دست‏یابی به اهداف آن عبارتند از:

1.دیپلماسی و مذاکره (ابزار سیاسی)

مذاکره، در روابط خارجی دولت اسلامی از اهمیت قابل توجهی برخوردار می‏باشد. این اهمیت‏به گونه‏ای است که هیچ جنگی از سوی رهبران دینی تجویز نگردیده مگر این که قبل از آن روند مذاکره دنبال شود.اصل جهاد، هیچ گاه به عنوان یک ابزار نخستین بالبداهه و قبل از دعوت به مرحله اجرا گذاشته نشده است.این نکته در دعوت‏های نبی خاتم‏صلی الله علیه وآله و ارسال نامه به سران ممالک غیر اسلامی مشاهده می‏شود.تمام این نامه‏ها و پیام‏ها با دعوت آغاز می‏گردد و این مهم‏ترین دلیل بر اهمیت اصل مذاکره در اسلام است. (55) پیامبر شیوه دعوت ومذاکره را برای تمام سفیران خود به عنوان یک تکلیف دینی مطرح کرد و آنان را موظف ساخت تا دیپلماسی را مقدم بر شیوه‏های خشونت‏آمیز بدارند.امام علی با تاکید بر این شیوه اجرایی، می‏فرمایند: «پیامبر مرا به یمن فرستاد و فرمود یا علی با هیچ کس جنگ نکن مگر این که اول او را به اسلام دعوت کرده باشی‏» . (56) اهتمام امام به شیوه مذاکره تا جایی است که نه تنها قبل از آغاز جنگ که حتی در حین جنگ هم این شیوه را دنبال می‏کند. (57)

2.انعقاد پیمان‏های سیاسی با دولت‏های غیر متخاصم

دولت اسلامی برای حفظ و بسط ارزش‏های دینی می‏تواند از ابزار ائتلاف یا تشکیل بلوک بی طرف استفاده کند.همچنین خنثی سازی برخی دولت‏ها می‏تواند ابزاری باشد که برای دولت اسلامی امکان می‏دهد تا در راستای اهداف مورد نظر برنامه ریزی نماید.خنثی سازی برخی قدرت‏ها از طریق انعقاد پیمان متارکه یکی از ابزارهایی بود که پیامبر اسلام در نخستین روزهای تشکیل دولت مدنی برای حفظ، تقویت و استحکام این دولت نوپا بهره برداری کرد.پیامبرصلی الله علیه وآله که با دشمن قدرتمند مکی (قریشیان) رو به رو بود، در بدو ورود به مدینه با یهودیان مدینه پیمان عدم جنگ امضا کرد و از این طریق از همدستی آنان با قریش مکه جلوگیری نمود. (58) در صلح حدیبیه هنگامی که «بنی بکر» هم پیمان قریش شدند، هم پیمانی خزرعه با پیامبر اسلام همیت‏به سزایی داشت و همین هم‏پیمانی باعث‏شد که پیامبر به دلیل حمله بنی بکر به خزرعه صلح نامه را بی اعتبار اعلام کرده و عازم مکه گردد. (59)

3.ابزار اقتصادی (تالیف قلوب)

عنوان «مؤلفة قلوب‏» یکی از عناوین قرآنی است که ناظر به مساعدت مالی برای برخی از افراد به منظور فراهم کردن زمینه‏های جذب آنان به آیین آسمانی اسلام است. (60) دولت اسلامی در روابط خارجی خود می‏تواند به منظور جلب و جذب برخی ملت‏ها و یا از میان برداشتن زمینه‏های خصومت و ایجاد زمینه‏های همسویی و همگرایی، از این ابزار اقتصادی بهره برد.امروزه کمک‏های بلا عوض کشورهای قدرتمند به ملل فقیر و عقب مانده یکی از مهم‏ترین ابزارهای سیاست‏خارجی است که برای تامین منافع قدرتمندان به کار گرفته می‏شود.آنچه تحت عنوان «تالیف قلوب‏» مطرح است، در واقع مساعدت‏های مالی حکومت اسلامی برای ایجاد زمینه‏های همدلی و جذب ملت‏ها به سوی تعالیم اسلامی است.این ابزار در موارد زیاد می‏تواند دستاوردها و آثار مثبتی را با خود همراه داشته باشد.پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله از این ابزار اقتصادی در موارد متعددی استفاده کرد و نتایج مثبتی را نیز به دست آورد ; برای مثال در جنگ طایف به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند و یا مشرکانی که به حضرت کمک کرده بودند از غنایم بیش از دیگران سهم داد تا سبب جلب نظر آنها، قبیله و فامیل شان گردد. (61) در مواردی که شنید انصار از این که عده‏ای به واسطه تالیف قلوب سهم بیشتری برده‏اند، ناراحتند، آنها را جمع کرد و فرمود:

آیا برای مختصر گیاه سبزی ازمال دنیا که من خواستم به وسیله آن دل جمعی را به دست آورم تا بلکه به این وسیله اسلام آورند، در دل خویش از من گله‏مند شدید؟ (62)

بنابراین تالیف قلوب یکی از ابزارهای اقتصادی است، که دولت اسلامی می‏تواند در راستای اهداف متعالی خویش از آن بهره برداری کند، البته هر چند عمدتا تالیف قلوب در مورد افراد غیر مسلمان و برای جلب و جذب آنان به اسلام یااز میان برداشتن زمینه‏های عداوت از قلب آنان صورت می‏گیرد; اما برخی از فقها، مسلمانان محروم و مستضعف را که در معرض انحراف و هجوم فرهنگ غیر دینی قرار دارند، نیز از موارد آن می‏داند. (63) به هر تقدیر دولت اسلامی از ابزارهای اقتصادی می‏تواند در راستای تقویت‏باورهای دینی امت اسلامی، سد سازی در برابر ترویج اندیشه‏های ضد دینی و نیز جلب و جذب ملل غیر مسلمان بهره گیرد.

نتیجه‏گیری

سیاست‏خارجی دولت اسلامی از دیدگاه امام علی‏علیه السلام در هیچ یک از دوپارادایم غالب در روابط بین‏الملل جای نمی‏گیرد، زیرا ماهیت روابط خارجی از دیدگاه امام نه کاملا جنگ محور است و نه صلح محور، بلکه ماهیت این روابط به دلیل دو بعدی بودن انسان، هر دو امر را با خود حمل می‏کند، هر چند در نهایت صلح به عنوان امر پسندیده و مطابق با فطرت کمال جویی انسان یک قاعده تلقی می‏شود، بنابراین جنگ حالت استثناست که تنها پس از ناکامی تلاش‏های صلح‏آمیز تجویز می‏گردد.

اهمیت صلح از دیدگاه امام و سیاست صلح خواهانه آن حضرت به عنوان یک سیاست استراتژیک و نه مقطعی مطرح گردید و شواهدی برای آن اقامه شد.در بخش دیگر، مبانی و اهداف سیاست‏خارجی دولت اسلامی از نظر امام علیه السلام به بحث گذاشته شد و اموری نظیر اصل دعوت، حمایت از محرومان و تلاش برای وحدت امت اسلامی ذیل مبانی سیاست‏خارجی و عناوینی چون صدور ارزش‏های اسلامی، اصلاح روابط اجتماعی و ایجاد امنیت‏به عنوان اهداف کوتاه‏مدت برای رسیدن به اهداف غایی و بلند مدت که همانا سعادت و کمال دنیوی و اخروی بشر است، مطرح گردید.ابزارهای سیاست‏خارجی دولت اسلامی آخرین بخش این مقال بود که تلاش کرد مهم‏ترین ابزارهای سیاسی و اقتصادی که دولت مدینة‏النبی به کار گرفته و امام علی‏علیه السلام آن را مورد تاکید قرار داد، را مورد مطالعه قرار دهد.

پی‏نوشت‏ها:

× دانش آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی.

1. کتاب تاریخ جنگ پلوپونز اثر مورخ شهیر یونان باستان توسیدید (404- 431 ق.م) از قدیمی‏ترین متون رشته روابط بین‏الملل در دیدگاه کسانی است که موضوع این رشته را مطالعه جنگ و صلح می‏دانند. «ر.ک: جیمز دوئرتی و رابرت فالتز گراف، نظریه‏های متعارض در روابط بین الملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی (تهران: نشر قومس، چاپ دوم، 1376) ص 26» .

کی.جی.هالستی نیز از جمله کسانی است که مطالعات بین المللی را به سده‏های قبل از میلاد باز می‏گرداند. «ر.ک: مبانی تحلیل سیاست‏بین‏المللی، ترجمه بهرام مستقیمی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‏المللی، 1376» .

2. برای توضیح بیشتر در زمینه غریزه و فطرت ر.ک: مرتضی مطهری، فطرت (انتشارات صدرا) ; محمد تقی مصباح، انسان‏شناسی اسلامی.

3. ان الله رکب فی الملائکة عقلا بلا شهوة و رکب فی البهایم شهوة بلا عقل و رکب فی بنی آدم کلیهما، فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائکة و من غلبت‏شهوتة عقلة فهو شر من البهائم. «ر.ک: هادی کاشف الغطا، مستدرک نهج البلاغه (بیروت، مکتبة الاندلس، بی تا) ص 172» .

4. العقل و الشهوة ضدان و مؤید العقل العلم و مؤید الشهوة الهوی و النفس متنازعة بینهما فایهما قهر کانت فی جانبه. «آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، فصل 1، شماره 2109، ص 96» .

5. ما استودع الله امرا عقلا الا استنقذه به یوما ما. «نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، کلمات قصار، کلمه 399» .

6. اذا اراد الله بعبد خیرا منحه عقلا قویما و عملا مستقیما. «ر.ک: محدث سید جلال الدین، شرح فارسی غرر الحکم (تهران: 1366) ج 3، ص 167» .

7. فانما اهلها کلاب عادیة و سباع ضاریه...نعم معقلة و اخری هملة قد اضلت عقولها و رکبت مجهولها. «ر.ک: نهج‏البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامه 31» .

8. محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام (تهران، بنیاد نهج‏البلاغه، 1369) ص 505- 506.

9. قرآن در مورد اهل بهشت و نحوه زندگی آنان از تعابیری چون اخوان (برادران)، سلام و سلامتی و...استفاده می‏کند; برای مثال: و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین. «حجر (15) آیه 47» ; سلام قولا من ربهم رحیم. «یس (36) آیه 58» ; تحیتهم فیها سلام. «یونس (10) آیه 10 و ابراهیم (14) آیه 23» .در مورد اهل جهنم، خصلت نزاع و دشمنی را مورد تاکید دارد; برای مثال: ان ذلک لحق تخاصم اهل النار. «ص (38) آیه 64» ; ان الشیطان ینزغ بینهم. «اسراء (17) آیه 53» .

10. و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان یقوم الناس بالقسط. «حدید (57) آیه 25» .

11. برای توضیح بیشتر در این زمینه ر.ک: عبدالکریم سروش، اوصاف پارسایان (شرح خطبه همام) - (تهران: مؤسسه صراط، چاپ پنجم، 1376) ص 127- 137.

12. کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین. «بقره (2) آیه 213» . جالب است در این آیه یکی از علل اختلاف تحت عنوان واژه «بغی‏» مطرح می‏گردد که همان تجاوز و زیادت خواهی است.

13. انا بالامس صاحبکم و الیوم عبرة لکم و غدا مفارقکم ان ابق فانا ولی دمی و ان افن فالفنا میعادی و ان اعف فالعفو لی قربة و هو لکم صفة فاعفوا: الا تحبون ان یغفر الله لکم. «نهج‏البلاغه، حکمت 23» .

14. و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین. «نحل (16) آیه 126» .

15. اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان...و لکن لنرد المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک...، هر چند کلمه «اصلاح‏» مفهوم وسیع‏تر از صلح دارد و عمدتا به اصلاح افکار و اندیشه‏ها انصراف دارد; اما از آن جایی که در کلام امام علیه السلام کلمه «اصلاح‏» با مفهوم «امنیت‏» به کار رفته است، به خوبی معنای صلح و آسایش اجتماعی و امنیت را بازگو می‏کند. «نهج‏البلاغه، خطبه 1131» .

16. ان الله بعث محمداصلی الله علیه وآله نذیرا للعالمین و امینا علی‏التنزیل و انتم معشر العرب علی شروین و فی شر دار...و تفسکون دماءکم. «همان، خطبه 25» .

17. مقصود از بی خوابی، ناامنی حاکم بر جامعه است و گریان بودن همیشگی آنان حاکی از قتل و کشتار دایمی است. «همان، خطبه 2» .

18. محمدتقی جعفری، حکمت و اصول سیاسی اسلام، ص 523.

19. در مباحث مربوط به روابط بین الملل واژه منافع ملی از مفاهیم کلیدی و اساسی است، به خصوص در مکتب رئالیسم این مفهوم به عنوان محور اصلی مباحث مورد توجه قرار دارد.در این تلقی منافع ملی معیار سیاست گذاری خارجی است، «معیار همیشگی است که با آن باید اقدام سیاسی را ارزیابی کرد» - «هانس جی مورگانتا، سیاست میان ملت‏ها، ص 9» .

20. محمد محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی، (دارالحدیث، 1421) ج 4، ص 279- 280.

21. و لاتدفعن صلحا دعاک الیه عدوک و لله فیه رضا فان فی الصلح رعة لجنودک و راحة من همومک و امنا لبلادک ولکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدو ربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن. «نهج‏البلاغه، نامه 53 (عهدنامه به مالک اشتر)» .

22. نساء (4) آیه 128.

23. امام علی‏علیه السلام در این زمینه جمله زیبایی دارد: «چه سود آن خیری را که از راه شر آید و چه ارزش غنا و گشایشی را که از فقر و سختی حاصل آید» .البته ممکن است‏به ذهن خواننده محرم برسد که بنابراین فلسفه جهاد در اسلام چه توجیهی دارد، آیا خیر حاصل از آن، به دلیل ماهیت قتل و کشتاری که در جهاد وجود دارد، از مصادیق این فرمایش امام نیست؟ جواب این سؤال این است که اساسا تشریع جهاد در اسلام برای آن نیست که با قتل و کشتار همراه باشد، زیرا از منابع دینی استفاده می‏شود که جهاد برای اصلاح و ایجاد حیات طیبه است نه از پای درآوردن مردم. «برای نمونه ر.ک: مرتضی مطهری، جهاد (انتشارات صدرا، بی تا)» .

24. نهج‏البلاغه، نامه 53.

25. جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، ج 2- 1، ص 262.

26. بدترین حالت که در واقع با احتمال زیان‏ها و پیامدهای منفی زیادی نیز همراه است، صلحی است که از سوی دشمن مطرح می‏شود.امام‏علیه السلام حتی در این حالت دستور می‏دهد که نباید این صلح را رد کرد. «نهج‏البلاغه، نامه 53» .

27. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 10; ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 370.

28. تقاتلوهم حتی یبدؤوکم، فانکم بحمدالله علی حجة و ترککم ایاهم حتی یبدؤوکم حجة اخری لکم علیهم. «نهج‏البلاغه، نامه 14» .

29. برای توضیح بیشتر در این زمینه ر.ک: محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج 10، ص 174- 176.

30. جرج جرداق، پیشین، ص 259.

31.در فرمان امام به مالک اشتر این معیار به وضوح مطرح می‏گردد. «ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه 53» .

32. جرج جرداق، پیشین، ص 260.

33. همان، ص 262.

34. فانما فعلت ذلک لتبین الجاهل و یثبت العالم و لعل الله ان یصلح فی هذه الهدنه امر هذه الامة. «نهج‏البلاغه، خطبه 125» .

35. محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 4، ص 313.

36. همان، ص 311.

37. امام به یاران خود فرمودند: به جای نفرین به دشمن، دوست دارم دعا کنید تا خدا میان ما و آنها اصلاح نماید. «ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه 206» نیز در مورد نهی از مبارزه می‏فرمایند: لاتدعون الی مبارزة و ان دعیت الیها فاجب، فان الداعی الیها باغ‏و الباغی مصروع. «همان، حکمت 233» .

38. برای توضیح بیشتر در مورد محتوای دعوت در اسلام ر.ک: محمد حسین طباطبایی، بررسی‏های اسلامی، به کوشش سید هادی خسروشاهی (قم: انتشارات هجرت، بی تا) ص 59- 68.

39. نهج‏البلاغه، خطبه 163.

40. دولت اسلامی در عصر امام علی به دلیل مواجه با فتنه‏های اجتماعی، عمدتا بر سیاست داخلی متمرکز است.آنچه از مسائل سیاسی در این دوره مطرح می‏شود بیشتر در مورد تنظیم رابطه حاکم با مردم است. «ر.ک: عباس محمود العقاد، عبقریة الامام علی (دارالهلال، بی تا) ص 121» .

41. برای توضیح مبسوطتر در این زمینه ر.ک: مرتضی مطهری، جهاد (قم، صدرا، بی تا) ; رمضان البواطی محمد سعید، الجهاد فی الاسلام (بیروت، دارالفکر المعاصر، 1993) ; محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 2، ص 68 به بعد; محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 2، ص 215.

42. مجید خدوری، جنگ و صلح در اسلام، ترجمه سید غلام رضا سعیدی (تهران، انتشارات اقبال، 1335) ص 100.

43. نهج‏البلاغه، خطبه 95.

44. امام خطاب به ابن عباس ابن جمله را فرمودند.

45. نهج‏البلاغه، خطبه 3.

46. در قرآن کریم می‏خوانیم: «انما المؤمنون اخوة‏» و نیز «واعتصموا بحبل الله جمعیا و لاتفرقوا» .

47. همان، نامه 78، ص 1082.

48. نهج‏البلاغه، خطبه 234.در جای دیگر نیز امام علی علیه السلام اقتدار ملی و دینی را با همسویی امت اسلامی پیوند می‏زند; از جمله در خطبه 146 می‏فرمایند: «والعرب الیوم و ان کان قلیلا، فهم کثیرون بالاسلام، عزیزون بالاجتماع; عرب امروزه هر چند اندکند، اما با نعمت اسلام زیاد و با هماهنگی شان با اقتدار شدند» .

49. سید حسین سیف زاده، اصول روابط بین‏الملل (تهران، نشر دادگستر، 1378) ص 281.

50. امام این اهداف را چنین بازگو می‏کند: اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی منا منافسة فی سلطان و لاالتماس شی‏ء من فضول الحطام ولکن لنرد العالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک.

51. اشاره به آیه 256 بقره.

52. امام می‏فرمایند: شر البلاد بلد لا امن فیه; بدترین شهرها، شهری است که امنیت ندارد. «محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 4، ص 267; غرر الحکم، ح 5684» .

53. لابد للناس من امیر بر او فاجر، یعمل فی امرته المؤمنین...و تؤمن به السبل... «نهج‏البلاغه، نامه 53» .

54. امام علی در پاسخ یاوه گویی که حضرت را به ضعف سیاست متهم می‏ساخت، این جمله را می‏فرمایند: و الله ما معاویة بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر...و لو لاکراهیة الغدر لکنت ادهی الناس.

55. برای اطلاع بیشتر از نامه‏های پیامبر، ر.ک: علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول (قم، یس، 1363) .

56. حسینعلی منتظری، فقه الدولة الاسلامیه (قم: دفتر تبلیغات اسلام‏1402) ج 2، 711.

57. برای توضیح بیشتر در این زمینه ر.ک: جرج جرداق، پیشین، ج 2.

58. محمد حمیدالله، الوثایق، ترجمه مهدوی دامغانی (بنیاد تهران 1365) ص 55.

59. ابن هشام، سیرة النبی، ترجمه سید هاشم رسولی (تهران، اسلامیه، 1348) ج 2، ص 124.

60. بقره (9) آیه 60.

61. ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 314.

62. همان، ص 318.

63. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 1، ص 336، مساله 12.

 

 

http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?id=46439&LanguageID=1

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.