روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

اصول روابط بین الملل




برخی از مباحث


اصول روابط بین الملل


  نظام : مجموعه ای متشکل از اهدافی که کنار هم قرار می گیرند و به دنبال هدف خود هستند .   نظام سیاسی : عناصر متعامل که در آن ارزش ها ، کالا ها و خدمات بر مبنای قدرت معتبر در جامعه تقسیم بندی می شوند .   نهاده : خواست ها و مخالف ها است .   محیط : اعم از داخلی و خارجی که جنبه فرهنگی دارای سیستم ارزشی و اعتقادی است .   داده : نتیجه کار نظام استراتژی است .   بازخورد : تاثیر داده بر نهاده می باشد.       ویژگی های نظام : 1- اجزا همبسته هستند ، 2 – سازگاری ( دارای قابلیت تطابق با دگرگونی ها ) ، 3- نیل به تعادل ، 4 - انقباض ( انقلاب ) و انبساط ( رکود ) ، 5- کنترل ( اتخاذ یکسری شیوه ها ) ، 6- فشار داخلی و خارجی ( که پایداری و ثبات یک نظام را تهدید می کند ) ، 7 – خود ترمیمی ( بخش های آسیب دیده را ترمیم می کند و در صورت نیاز آنها را تکثیر می کند ) ، 8 – اضافه باری ( بحرانی برای نظامی به وجود می آمد ناشی از افزایش بار مسئولیت های جدید )   تجزیه و تحلیل سیستمی ( کارگزار – ساختار )   عامل ، شکل دهنده ساختار است و بلعکس . اجزای شکل دهنده به سیستم شکل می دهد و خود سیستم و ساختار به اعضایش شکل می دهد .   ساختار یا سیستم :   کشوری مثل ایران کارگزار است و نظام بین الملل ساختار است و کشور هایی که تاثیر گذارند در نظام بین الملل مثل آمریکا ، روسیه یا چین عامل هستند .   نکته  : عامل بر ساختار تاثیر می گذارد .   نکته  : ساختار بر کارگذار تاثیر می گذارد .    نکته  : امکانات و موقعیت هایی که ساختار در مقابل بازیگران می گذارد بر رفتار بازیگران تاثیر می گذارد.   در بین بازیگران هم کنش و هم واکنش وجود دارد که به ساختار می تواند شکل دهند. وقتی در ساختار ، جنگی پیش می آید یا رهبران از موقعیت خود ناراضی اند یا موقعیت خود را می خواهند حفظ کنند و هم محافظه کاری و هم تجدید نطر طلبی می تواند باعث جنگ شود . مانند متفقین در جنگ دوم جهانی که مایل بر حفظ موقعیت موجود بودند که آلمان و ژاپن متضرر می شدند .   مورتون کاپلان :   براین اساس کاپلان 6 مدل از سیستم های نظام بین المللی فرضی ساخته است که چارچوب نظری برای تدوین و آزمون فرضیه ها به دست می دهند که به شرح ذیل می باشد ( موردها ی اول و دوم بالفعل هستند ودیده شده اند و بقیه هنوز دیده نشده اند .)   1- موازنه قوا ، 2- نظام دو قطبی منعطف ، 3- دو قطبی متصلب ( دو طرف انعطافی در مقابل هم ندارند- البته امکان تحقق دارد . ) ، 4- نظام جهانی ، 5- نظام سلسله مراتبی ( که در آن تمام کشورها رده بندی می شوند . ) ، 6- با حق وتوی واحدها ( نظامی که مدیریتش با قدرت وتو است ) .   نظام موازنه قوا :   نمونه مشخص آن اروپای قرون 18 و 19 بوده است که اتحادهایی بزرگ به وجود آمده بودند ، بین دول اروپایی که ثبات نسبی موفقی هم داشت در سال 1648 قراردادهای وستفالیا به وجود آمدند . این نظام تا اواخر قرن 19 که با ظهور ناپلئون همراه شد ماندگار بود . در سال 1815 در کنگره ی وین درباره ی این نظام تا سال 1914 ایجاد شد .   نظام دو قطبی منعطف : در سال 1945 به وجود آمد ، با ظهور شوروی و آمریکا به عنوان دو ابر قدرت . در این نظام خشونت وجود داشت اما حیات نظام را هیچ گاه تهدید نمی کرد .   تجزیه و تحلیل تصمیم گیری : ماهیت و ریشه های آن یکی دیگر از موارد تجزیه و تحلیل مسائل مربوط به روابط بین الملل بر اساس مدل تصمیم گیری می باشد . ( رهیافت تصمیم گیری )   در رهیافت تصمیم گیری ما وقتی بخواهیم رفتار دولت را بررسی کنیم به این عوامل توجه می شود که به شرح ذیل می باشد : 1-       تصمیم گیرندگان چه کسانی اند . 2-       شرایط و مقتضیات تصمیم گیری . 3-       چقدر بر منابع اطلاعاتی و امکانات مربوطه دسترسی وجود دارد . 4-       ساختار و نظام تصمیم گیری در کشور . 5-       پیامدهای تصمیم چیست . 6-       محدودیت های تصمیم گیری چیست .   1 - تصمیم گیرندگان چه کسانی اند ؟ به این مسئله باید توجه شود  ، باید شخص تصمیم گیرنده را بشناسیم چون شخصیت تصمیم گیرنده در فراینده تصمیم اهمیت دارد . منافع شخصی و منافع گروهی ، ویزگی های روانی تصمیم گیرندگان ، زمینه های تاریخی تصمیم گیرنده  ، زمینه های فرهنگی  و ارزش فرهنگی تصمیم گیرنده  ، بینش تصمیم گیرنده و تصمیم گیرندگان . که این موارد برای تمرکز بر تصمیم گیرنده لازم است .   سیستم گرایش نخبگان هم اهمیت دارد زیرا باید ببینیم تغیر در سیاست گذاران چگونه است چون تغیر در سیاست گذاران مترادف است با تغیر سیاست ها ، که در نظام های بسته این رهایف اهمیت بالایی دارد . زیرا یک نفر تصمیم می گیرد .   2 - شرایط و مقتضیات تصمیم گیری : در شرایط های مختلف رفتار دولت ها عوض می شود ، در فراق بال با ذیق وقت ، در جنگ یا صلح ، در آرامش یا بحران ، در دوره ی تحریم یا آزادی ، در دوره ی اتحاد یا انزوا ، که در هرکدام از این شرایط تصمیم گیری فرق می کند و تصمیم گیری بستگی به شرایط موجود دارد .   3- دسترسی به منابع اطلاعاتی و امکانات در تصمیم گیری : میزان دسترسی به تکنولوژی ، امکانات مالی ، نیروهای اطلاعاتی و هجوم اطلاعاتی می تواند موجب شود تا تصمیم گیرندگان تا حد امکان ذهنشان را از پیش داوری در مورد اطلاعات دور کنند .   4 – ساختار نظام تصمیم گیری در کشور : نظام آن کشور چه ساختاری دارد پوپولیستی است یا اقتدار گرا ، نظام توده گراست یا نخبه گرا . اگر نظام توتالیتر باشد تصمیم گیری تفاوت می کند ، مثلا نظام چین کمونیست که مقتدر و متمرکز است و تک حزبی است بنابراین در مورد این نظام نباید رفت سراغ دیگر احزاب زیرا آنها تاثیر گذار نمی باشند در حالی که در نظام چند حزبی آمریکا نمی توان به سراغ یک حزب رفت.   نکته  : در نظام تصمیم گیری باید توجه داشت که کشور ها بازیگران عاقل اند  و بر اساس منافع خودشان تصمیم گیری و موضع گیری می کنند که البته بستگی بر نظام تصمیم گیری دارد .   نکته  : اگر نظام تک حزبی و استبدادی باشد ، نظام تصمیم گیری عقلایی نخواهد بود .   5 - محدودیت های تصمیم گیرنده : هر نظام تصمیم گیری با محدودیت هایی مواجه است مانند مشکل تکنولوژی و منابع قابل دسترس برای تصمیم گیرنده باید بر اساس امکانات و محدودیت ها باشد.    باید به محدودیت تصمیم گیرنده توجه داشت ، گاهی اوقات نظام قدرت سدی است در مقابل نوآوری و تصمیم گیرنده نمی تواند بر خلاف نظام تصمیم بگیرد . معمولا تصمیمات بزرگ ومالی در بالاترین سطح نظام گرفته می شود و تصمیمات جزئی در رده های پایین تر گرفته می شود .   نکته  : از نظر سرعت سیستم های بسته و اقتدار گرا زودتر در شرایط بحرانی تصمیم می گیرند نسبت به سیستم های دموکرات و لیبرال زیرا در شرایط بحرانی نیازمند سرعت تصمیم گیری بالایی می باشیم و در سیستم های بسته یک نفر تصمیم می گیرد .     انواع محدودیت به شرح ذیل می باشد :   1-       بیرونی ( فشارهای داخلی ) .   2-       درونی ( اوضاع داخلی و موقعیت ژئوپولتیک ) .   3-    ذهنی : گاهی برخی از افراد به لحاظ شعور یا به دلیل عدم مطالعه ، توانایی کافی برای درک مسئله را ندارند و در نتیجه نمی توانند تصمیم مناسبی بگیرند .   4-       فرهنگی و اجتماعی .   5-       عدم انعطاف در نهادهای تصمیم گیرنده .   6-راه حل های گوناگون در فرآیند تصمیم گیری : باید راه حل های گونگونی را به لحاظ ابزار ، امکانات معنوی و زمانی لحاظ کرد. پر کاربردترین و کم هزینه ترین را باید انتخاب کنیم .   7 – پیامدهای تصمیم : آن تصمیمی منطقی است که قبل از اتخاذ تلاش شود میزان بالایی از پیامدها برای آن در نظر گرفته شود .   نکته  : در تصمیم گیری باید کمیت و کیفیت بازیگران و واکنش های آنها در مقابل هم در نظر گرفته شود.   انواع مدل های تصمیم گیری :   1- مدل عقلایی : یعنی مدلی که بر اساس آن بهترین تصمیم اتخاذ شود . این مدل با فرض اینکه تصمیم گیرندگان آگاهی کامل به همه جوانب دارند و همه فاکتور ها را در نظر گرفته اند ، تصمیم خود را می گیرند .   نکته  : مدل عقلایی بسیار وقت گیر و پر هزینه است .   2 – مدل رضایت بخش : در این مدل هدف اخذ بهترین و جامع ترین تصمیم نمی باشد بلکه تصمیمی که برای ما رضایت ایجاد کند . این مدل بر مبنای واقعیات موجود اتخاذ می شود ، برنامه ریزی آرمانی صورت نمی گیرد و افراد به طور خود آگاهانه ازآرمان اجتناب می کنند .   3- مدل فزآینده : روشی محافظه کارانه دارد و تلاش می شود وضیعت حال بر اساس تصمیم ما تغیر نکند اما هرروز می توان وضعیت بهتر را دید و بر میزان منطقی بودن تصمیم اضافه می شود ، بر میزان منطقی بودن تصمیم اضافه می کند . طیفی از تغیرات در تصمیم منظور می شود ، تغیر یکباره و ناگهانی صورت نمی گیرد، با صرف زمان بیشتر تعداد تصمیمات مورد نظر بیشتر می شود ، فاصله تغیرات به لحاظ کیفی کم می شود . این روش به علت کم کردن تنش و واکنش بازیگران می باشد .   نکته  :  استفاده از مدل فزآینده ممکن است به دلیل کمبود امکانات ، تزلزل در جامعه و یا مشکلات فرهنگی باشد.   4 – مدل بینش فوق العاده : این مدل در روانشناسی سیاسی استفاده می شود زیرا بر نقش توانایی ها و استعدادهای افراد تاکید می کند به طوری که نقش باقی عوامل تحت الشعاع این عامل قرار می گیرد . در این مدل سیاستگذارانی که دارای بینش فوق العاده اند مهم تلقی می شوند مانند شخصیت های بزرگ و تاریخ ساز .   نکته  : مدل بینش فوق العاده با سطح تحلیل خرد ( فرد گرا ) پیوند می خورد .   مدل مختلط : در این مدل سعی می شود نارسایی مدل های دیگر رفع شود و از مزایای هر کدام استفاده می کند و به مسائل چند جانبه نگریسته می شود .   تحلیل روابط بین الملل بر اساس رهیافت قدرت : مبنای این رهیافت سطح تحلیل میانی دولت و ملت است . در این رهیافت قدرت دولت و ملت ها اهمیت اساسی دارد و روابط بین بازیگران بر اساس نحوه توزیع قدرت صحنه ی روابط بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد و مورگنتا از جمله نظریه پردازان این رهیافت می باشد.   نکته  : طرفداران این نوع رهیافت رئالیستها می باشند که تاکید بر دولت و ملت می کنند .   نکته : هابز و ماکیاولی از دیدگاه فلسفی به رئالیست ها می نگریستند .    نکته : کتاب معروف مورگنتا سیاست بین ملت ها نام دارد .   سیاست بین الملل عرصه ای می باشد برای کشمکش بر سر قدرت . میان اعمال گران قدرت و اعمال شدگان قدرت که بین این دو یک رابطه روان شناختی هم وجود دارد .در عرصه روابط بین الملل قدرت هم همین وضع را دارد . این رابطه وقتی دیده می شود که جوامع با شناخت از خود و کشورها رابطه ای مبتنی بر رقابت و کشمکش آغاز می کنند .   در چارچوب قدرت کشورها روش های مختلفی را اتخاذ می کنند که به شرح ذیل است :   1- حفظ وضع موجود ( کانسرواتزیم ) 2- افزایش قدرت ( امپریالیسم ) 3–نمایش قدرت ( پرستیژ ) که بر این مقوله ماکس وبر هم تاکید کرده است .    تاکید واقع گرایان از جمله بر بحث موازنه قدرت : تا صلح استوار است که موازنه قوا باشد . در موازنه قوا عده ای حافظ وضع موجود هستند و می جنگند تا نظم موجود بماند و عده ای ناراضی اند و می جنگند برای تغییر وضع موجود که آنها تجدید نظر طلبند.   کشورهای تجدید نظر طلب : شکست در جنگ ( جنگ ژاپن ) یا اعمال قراردادهای تحمیلی ( قرارداد 1975 الجزایر ) یا از دست دادن سرزمین ، یا سیاست خارجی کشوری بر اساس ایدوئولوژی جدید چیده شده باشدباشد که باعث ایجاد نارضایتی عمومی شده و طغیان افراد را به همراه داشته باشد تا هم ساختار و هم نحوه توزیع قدرت تغیر پیدا کند .   سیاست حفظ وضع موجود : از تقسیمات جغرافیایی راضی است ، یا کشوری که بر اساس اصول واقع گرایانه حافظ موازنه است .   چرا دولتی راضی از وضع موجود است ؟ زیرا چیزهای مورد نیاز را دارد و به حق خود رسیده و قانع است و یا سهم مناسبی از قدرت را در اختیار دارد یا اینکه حافظ موازنه حال است .   مفروضه های مورگنتا :   1- : کشورها هر کدام بدنبال نیل به منافع ملی خود هستند .   2- : تعارضات ، کشمکش ها ، جنگ ها اینها محصول تصادم منافع ملی کشور هاست .   3- : ائتلاف ها و اتحادها محصول تجمع موقت منافع ملی کشورهاست .   4- تعارضات در عرصه ی روابط بیت الملل ذاتی اند .   برای تجزیه و تحلیل رفتار سیاست خارجی کشورها باید به سراغ منافع ملی کشورها رفت و بعد سوال پرسیده شود که :    1 – این کشور مذکور منافع ملی خودش را تا چه حدی درک کرده است ؟ 2 – تا چه حد قادر به دست یابی استراتژی برای تعقیب منافع ملی خودش می باشد ؟   کنت والس :  قدرت با تاثیر گذاری رابطه ای همسو دارد ، در واقع عاملی که بتواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد بیش از آنکه خود تاثیر بگیرد ، قدرت دارد .   نکته  : سیاست علم کسب قدرت است .   نکته  : هر کشوری که قدرت بیشتری داشته باشد در نتیجه تاثیر گذاری بیشتری را در عرصه بین الملل دارد پس این کشور می تواند از یک عامل ( کرگزار ) به مقام بازیگری برسد .   نکته 15 : توزیع قدرت در جوامع بین الملل نابرابر است .   ویژگی های قدرت : نسبی است ، کمی و کیفی بودن قدرت ، تجزیه ناپذیر بودن عناصر قدرت ، توزیع نابرابر قدرت در عرصه ی جهانی .   قدرت های بزرگ حوزه عمل بیشتری دارند ، امکانات بیشتری دارند ، منافع ملی خود را گسترده تر تعریف می کنند ، حوزه ی امنیت خود را وسیع تر تعریف می کنند و می توانند از عواقب اشتباهاتشان مصون بمانند . قدرت های بزرگ معمولا در حفظ وضع موجود می کوشند و ضعیف تر ها راضی بر تغیر وضع موجود هستند .    بعضی ها می گویند که موازنه ی قدرت : ا- عامل توزیع نابرابر قدرت در بین بازیگران است ، 2 – در حال توزیع نسبتا متوازن قدرت در بین بازیگران است .   تعاریف موازنه ی قدرت به شرح ذیل می باشد :   1-در اثر بی ثباتی در جنگ به وجود می آید ، 2 – نظامی است که محور آن اصالت قدرت می باشد .   موازنه ی قوا پیش نیازهایی دارد که به شرح ذیل می باشد :   1 – باید بازیگران سیاسی متعدد باشند ، 2 – اقتدار مشروع مرکزی در دنیا نباشد ، 3 – توزیع نابرابری از قدرت وجود داشته باشد ، 4 – رقابت مستمر اما قابل کنترل بین قدرت باشد ، 5- تفاهم نسبی بین قدرت های بزرگ وجود داشته باشد. نکته  : در هنگام جنگ های بزرگ نظام موازنه ی قوا هیچ کارایی ندارد .   نکته  : قدرت ها در عین حال از پیدایش قدرت برتر جلوگیری می کنند .   نکته  : بدون شکل گیری جنگ موازنه قوا به وجود نمی آید .   موازنه ی قوا پیش نیازهایی دارد که به شرح ذیل می باشد :   1 – باید بازیگران سیاسی متعدد باشند ، 2 – اقتدار مشروع مرکزی در دنیا نباشد ، 3 – توزیع نابرابری از قدرت وجود داشته باشد ، 4 – رقابت مستمر اما قابل کنترل بین قدرت باشد ، 5- تفاهم نسبی بین قدرت های بزرگ وجود داشته باشد. نکته  : در هنگام جنگ های بزرگ نظام موازنه ی قوا هیچ کارایی ندارد .   نکته  : قدرت ها در عین حال از پیدایش قدرت برتر جلوگیری می کنند .   نکته  : بدون شکل گیری جنگ موازنه قوا به وجود نمی آید .   اولین عصر طلایی : ( از سال 1648 با قراردادهای وستفالی تا سال 1748 ظهور ناپلئون)   دول ملی نه البته به معنای امروزی به وجود آمدند ، جنگ ها کاهش یافتند و توافق بر حفظ نظم موجود شد. ولی با انقلاب فرانسه همه چیز بر هم خورد از ویژگی های ناپلئون ملی گرایی فرانسوی وی بود و شروع به دست اندازی کرد اما ناپلئون شکست خورد و دوباره در کنفرانس وین کشورها جمع شدند و سعی شد اصولی اعاده شود و توازن قدرت را احیاء کنند و توافق شد در امور داخلی کشورها دخالت نشود .   عصر دوم از سال1870 به سمت قرن 20 یعنی سال 1914 عصر امپریالیسم است ، قدرت های اورپایی با هم رقابت می کردند برای کسب مستعمره بیشتر ، انقلاب صنعتی به وقوع پیوست ، سلاح های مخرب به عرصه جهانی راه یافت شعارهای انقلاب فرانسه بارور شد ، ملی گرایی توده ای به وجود آمد که ارتش های امپریالیستی با آن مقابله می کردند و اختلاف نظر میان نخبگان اروپایی بیشتر شد .   نکته 19 : از 1918 تا 1939 تلاش جامعه ملل بر حفظ نظم موجود بود و از سال 1945 به بعد تقابل دو قطب قدرت می باشد .   از سال 1945 تا 1971 یک نوع موازنه دو قطبی وجود داشت ، در این دوره سلاح های مخرب قوی ساخته شد و در واقع یک موازنه جدید ایجاد شد ، دو قدرت از درگیری مستقیم با هم پرهیز می کردند و توسط کشورهای دیگر مثل کوبا و ایران با هم درگیر می شدند و قدرت یکدیگر را به رخ هم می کشیدند . در دوره سوم یک صلح نسبی به وجود آمد که زمامدار صلح آمریکایی بود دو ابر قدرت می کوشیدند صلح را در محدوده ای که تحت پرچمشان بود حفظ کنند و این صلح نسبی مولود توزیع متوازن قدرت و ثروت نبود و از نظر اقتصادی هم با هم برابر نبودند در واقع یک نوع موازنه ی وحشت وجود داشت که پایه این موازنه قدرت و ابزار نظامی بود . در دوران صلح نسبی اقتصاد در بخش های بلوک غرب بهتر از شرق بود . در موازنه ی وحشت سرد در نظام دو قطبی دیپلماسی بارور شد و مذاکره اهمیت داشت در واقع هنر این نظام دو قطبی در آن دوران استفاده نکردن از سلاح بود .    نکته 20 : در اواسط سال 1950 جنبش غیر متعهدها در اندونزی به وجود آمدند که نیروی سومی بود در موازنه دو قطبی.   نکته : موازنه فقط در عرصه دو قطب نبود بلکه برای قدرت های منطقه ای هم بود و حامیان دو قطب تلاش می کردند از سردمداران قدرت ها دفاع کنند .    نکته : قدرت واقعی با قدرت ظاهری فرق می کند ، قدرت واقعی بود بر ابزار مادی و توانای های لازم اما قدرت بالقوه قدرت هایی بود که در دوران تنش یا بحران می توان آنها را به با الفعل تبدیل کرد .   انواع استراتژی : ( در گذشته در بعد امنیت مطرح بوده است اما امروزه در تمامی ابعاد در نظر گرفته می شود .   1 – بیطرفی : منظور از بیطرفی این است که دولتی که استقلال سیاسی و تمامیت ارضی دارد بر اساس یک توافق دسته جمعی که توسط قدرت های بزرگ تضمین شده باشد ، مشروط بر اینکه آن دولت از نیروهای نظامی خودش جز در حالت دفاع استفاده نکند .   نکته : تاثیر بیطرفی به واقعیت های سیاسی متکی است تا به تعهدات رسمی.   منظور از سرزمین که در سه منطقه قابل اطلاق است به شرح ذیل می باشد :   1- مناطقی خالی از سکنه ( رودخانه ها و دریاها ) 2- حکومت های به رسمیت شناخته جهان مانند سویس که از گذشته کشوری بیطرف بوده است . 3- مناطقی که حکومتشان به رسمیت شناخته نشده باشد مانند کشمیر . 4- بیطرفی را در بخشی از منطقه ی جغرافیایی حاکم می کنند که در مورد حکومت های به رسمیت شناخته شده کاربردی حقوقی دارد .   برای حفظ تعاملات دوره موازنه قدرت این استراتژی ( بیطرفی ) کاربرد دارد . در دوران دو قطبی کشورهایی وجود داشتند که بیطرفی را انتخاب می کردند اما آمریکا نپذیرفت و از نظر او بیطرفی یک مفهوم و بار منفی داشت و می گفت به سود شوروی است و در اتحادها و ائتلاف هایی که آمریکا در آنها شرکت می کرد ضعیف می شد.   انواع بیطرفی :   1 – بیطرفی حقوقی : که ناشی از قراردادهایی بود که دولت های بزرگ در این بیطرفی و این استراتژی نقش مهمی داشتند .   2- بیطرفی سنتی : کشورهایی همیشه بیطرف هستند که معمولا ضعیف اند .   3- بیطرفی موقت : مثلا یک کشوری در یک دوره خاص استراتژی بیطرفی را اتخاذ کرده است مانند دوره جنگ سرد که یکسری تکالیف در این دوره دارد و باید به این تکالیف عمل کند و از مداخله در دو طرف درگیر خودداری کند .   4- بیطرفی پایدار : کشورهایی که دائما بیطرف هستند .   بیطرفی مثبت یا فعال : منظور این است که کشوری از ورود به جنگ خوداری و در عین حال تلاش برای محدود کردن جنگ و جلوگیری از ورود سایر کشورها به جنگ کند .   بیطرفی منفی : یک کشوری نقش منفعل دارد و کاری به طرفین درگیر ندارد ولی می خواهد خودش مصون بماند .   2- استراتژی عدم تعهد یا بیطرفی مثبت : داستان این استراتژی به نیمه دوم قرن 20زمانیکه دو ابر قدرت ، جهان را به 2 بلوک تقسیم کردند بر می گردد . یکسری کشورهای آفریقایی و آسیایی با هدف دوری از وابستگی به بلوک های شرق و غرب و حذف بلوک بندیهای یک مجموعه که از طریق این مجموعه سیاست خارجی مستقل به دور از دخالت قدرت های بزرگ ( یوگساوی مارشال تستو ، احمد سوکارنو ، جمال عبدالناصر و جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند از بنیان گذاران این جنبش بودند که یک حرکت  ضد امپریالیستی و ضد نژادی بود که بعد به یک حرکت اقتصادی برای توسعه تبدیل شد . اولین اجلاس سال 1954 در باندونگ بود  ( تاریخ رسمی آن 1961 در بلگراد پایتخت یوگوسلاوی بود  )   اصول عدم تعهد : 1 – احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی همه کشورها ، 2- کاهش تشنج در فضای رقابت بین دو بلوک ، 3 – کشورهای درگیر در این جنبش امتناع از شرکت در اتحادهای نظامی می کردند، 4– اصل و اساس کارشان منشور ملل متحد بود ، 5 – از استقلال و آزادی مستعمرات حمایت می کردند ، 6- بر حل مسالمت آمیز مشکلات تاکید داشتند ، 7- بر خلع سلاح تاکید و نباید در امور دیگر کشورها دخالت کرد و به سمت توسعه اقتصادی و مقابله با عقب ماندگی اقتصادی بروند .   نکته : باید میزان عدم تعهد را با میزان وابستگی به قدرت ها سنجید ، برای سنجش عدم تعهد کشورها به لحاظ فکری ریشه در بعضی از رهبران جهان سوم داشتند ، از جمله آنها مصدق با تز موازنه منفی بود .   تاثیر کشورهای عدم تعهد :   1- ایجاد صلح موثر ، 2- موثر در آزاد سازی مستعمرات . ( در سال 1960 مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را صادر کرد که به موجب آن باید استعمار از تمام دنیا زدوده شود و در ضمن در کاهش تشنجات جنگ موثر بودند .   غیر متعهدها از جهاتی ناکام بودند : 1 – نفوذ و رخنه ابرقدرت ها در این جنبش ، 2- تاکید بر ناسیونالیزم و ملی گرایی که انفکاک درونی اعضا را بیشتر می کرد ، 3- اعضا با هم همگون نبودند ، 4– ضمانت اجرا نداشتند و گروه بندیهای داخلی در این مجموعه شکل گرفت .   تفاوت های بیطرفی و عدم تعهد : استراتژی عدم تعهد اتخاذش در راستای اهداف قدرت های بزرگ نیست در حالیکه بیطرفی معمولا با هماهنگی قدرت های بزرگ است در این حالت عدم تعهد هیچ تضمینی برای به رسمیت شناخته شدن وجود ندارد اما در بیطرفی خودشان خواستار این امر می باشند .   نکته : عدم تعهد موازنه مطلوبی است که قدرت های بزرگ در پی برهم زدن آن هستند ، اما بیطرفی به استقرار موازنه ای که دولت های بزرگ در پی آن هستند می انجامد . اعضای عدم تعهد در سازوکارهای تصمیم گیری از جمله در سازمان ملل نقش فعال داشتند اما بیطرف ها یا عضو نمی شوند مثل سویس یا در رای دادن جانب میانه را می گیرند . عدم تعهد استراتژی فعال است اما بیطرفی استراتژی منفعل است مگر اینکه بیطرفی مثبت باشد که همان در ترادف عدم تعهد است . عدم تعهد شناسایی کشورها را مستقیما انجام می دهند اما بیطرف ها می کوشند که ببینند غالب چیست ؟ اگر به رسمیت بشناسند آنها هم به رسمیت می شناسند .         3- انزوا طلبی : وقتی کشوری این را انتخاب می کند ، سعی می کند مراودات دیپلماتیک ، اقتصادی ، سیاسی و .... را به حداقل برساند . دولتی که این استراتزی را اتخاذ می کند در پی حفظ وضع موجود است مانند آمریکای قرن 19 . دکترین مونروئه که تجربه تاریخی نشان می دهد که معمولا وقتی کشورها انزوا طلبی را اتخاذ می کنند که قدرت و توانایی لازم را برای تاثیر گذاری در رفتار سایر بازیگران را ندارند .   نظام فئودالی بهتر است یا توسعه صنعتی ؟ فئودالی بهتر است زیرا توسعه صنعتی کشورها را درگیر در مناسبات جهان می کند . اتخاذ این استراتژی در گذشته راحتر بود به دلایل زیر :   1-    با گسترش ارتباطات ،اقتصاد و صنعت کشورها وابسته تر می شوند و دولتی که این استراتژی را اتخاذ می کند به دنبال مسائل فرهنگی و رفاه خودش است و از جهان گرایی خوشش نمی آید . 2-       دولت ها خودبسنده بودند و نیازها محدود بود . 3-       وابستگی ها و همبستگی های متقابل خیلی کم بود . 4-       سیستم ارتباطات مدرن وجود نداشت . 5-       کشورها منابع و قدرت کافی برای دخالت در امور بقیه کشورها را نداشتند .   3-استراتژی اتحاد و ائتلاف : چه جیز باعث اتحاد می شود ؟ وجود علایق مشترک اقتصادی ، ایدوئولوژیک و امنیت باعث اتحاد ، ائتلاف و بالاترین سطح همگرایی بین دو بازیگر سیاسی است.   نکته : اتخاذ استراتژی اتحاد و ائتلاف برای ایجاد بازدارندگی است مانند ناتو و ورشو است . متحد شدن واحدهای سیاسی با هم یکسری علل و پیامد دارد که به شرح ذیل است :   1-       سعی می کنند عمق نفوذ سیاسی و دیپلماتیک خود را گسترش دهند . 2-       ایجاد بازدارندگی می کنند . 3-       حفظ امنیت می کنند . 4-       اهداف و منافع ملی را با تواناییهای بقیه ترکیب می کنند .   اتحادها به 5 دسته تقسیم می شوند که به شرح ذیل است :   1- اتحادهای طبیعی: ذاتا و ضرورتا در آنها نیاز به اتحاد رسمی وجود ندارد . در قرن 19 هم اتریش وهم روسیه تلاش می کردند بر بالکان مسلط شوند . اتریش در پی آن بود که جلوی بسط و نفوذ روسیه رابگیرد و انگلیس هم رقیب روسیه بود بنبراین انگلیس با اتریش متحد شد .   2- اتحادهای حفظ وضع موجود : دوران موازنه قوا ، اتحاد بین بعضی از کشورهای اروپایی برای حفظ وضعیت موجود بود که در مقابل آنها اتحادهایی خواستار تجدید نظر طلبی بودند .   3 – اتحادهای تجدید نظر طلب : برای تغییر وضع موجود به وجود می آیند . مانند اتحاد روس و آلمان در 1918 .   4 – اتحادهای دو منظوری : به اتحادی گفته می شود که یک کشور خواستار وضع موجود با یک کشور تجدید نظر طلب گفته می شود .   5 – اتحادهای عقیم : صرفا در روی کاغذ باقی می ماند وبه مرحله عمل نمی رسد .   چه عواملی باعث از بین رفتن اتحادها می شود :   1 – عملی شدن اهداف اتحاد : دو کشور با یک هدف اتحادی را منعقد کردند مثلا اتحاد متفقین بعد از شکست دادن متحدین از بین رفت .   2 – عملی نشدن اهداف اتحاد به هر دلیل و روی کاغذ ماندن اتحاد .   3- اختلاف بین طرف های درگیر : در سال 1950 اتحاد شوروی و چین به علت اختلاف در بحث کمونیسم از بین رفت .   4- دور شدن اتحاد از هدف های اولیه خود : دور شدن از اهداف اولیه باعث می شود اعضا منحرف شوند.   5 – نخبگان جدیدی روی کار می آیند که اتحاد را نمی خواهند : مانند انقلاب 1979 در ایران .   6- ممکن است یکی از متحدین به هدف خود برسد و بقیه را رها کند : مانند پیمان منع تعرض آلمان به شوروی در سال 1939 7 – اهداف یکی از متحدین عملی نشود : مانند پاکستان در پیمان سیتو .   واگرایی و همگرایی :   نکته  : همگرایی ریشه در مکتب ایدئالیسم و واگرایی ریشه در مکتب رئالیسم سیاسی دارد .   نظریه همگرایی : فرآیندی است که طی آن واحد های سیاسی به طور داوطلبانه از اقتدار نام خود برای رسیدن به اهداف مشترک صرف نظر و از یک قدرت مافوق ملی پیروی می کنند ، این نظریه بعد از جنگ دوم جهانی قوت گرفت ، زمانی که جهان بر اثر آموزه های رئالیستی و پیروی تام از منافع دولتی باعث به وجود آمدن جنگ خانمان سوز شده بود .   این نظریه مبتنی بر 4 دسته است : 1- کارکردگرایی ، 2- نئو کارکردگرایی ، 3- فدرالیسم ، 4- نظریه مبادله.   1-   کارکردگرایی : واحد های مجزای ملی در چارچوب بسته ی خودشان قادر به رفع نیازشان نیستند، یک سری سازمان بین المللی و فرامرزی برای صلح و کم کردن تشنجات به وجود می آید تا کشورها بیشتر بر جامعه بین المللی توجه کنند تا نسبت به مرزهایشان .   2-   نئو کارکردگرایی : لزوما همگرایی های اقتصادی تعبیر به همگرایی های سیاسی نمی شوند .                        روی اسلوب های چانه زنی نخبگان تاکید می کنند . مهم است که در همگرایی به چانه زنی نخبگان توجه شود ، اگر بازیگران سیاسی مجاب شوند که تحقق اهداف و منافعشان جز در سایه تفویض قدرتشان به یک دستگاه فراملی میسر نیست همکاری می کنند .   3-      فدرالیسم : اتحاد و وحدت بین دول در یک واحد فوق ملی بر اساس یک قانون اساسی الزام آور است .   4-      مبادله : در این گزینه اهمیت داده می شود به کمیت و کیفیت مبادلات اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی بین واحدهای گوناگون .   نکته  : واقعگرایی نئوکارکردگرایان بیشتر از کارکردگرایان است .   نکته  : در فرآیند همگرایی باید کیفیت مبادلات را آنقدر بالا برد که منجر به همبستگی شود .   نکته  : در همگرایی بین المللی بایستی به تساوی گرایی توجه داشت ، یعنی باید کشورها کم وبیش به صورت مساوی در یک اتحاد شرکت داشته باشند .   نتیجه گیری :   1 – کارکردگرایان بر ایجاد سازمانهای بین المللی تاکید دارند . 2 – نئو کارکردگرایان علاوه بر ایجاد سازمان های بین المللی بر مجاب شدن دول و بازیگران سیاسی به دادن قدرتشان به دستگاه فراملی برای تحقق اهدافشان تاکید می کنند . 3- فدرالیستها علاوه بر ارگان های فراملی بر قانون اساسی تکیه دارند . 4 – در مبادله بر کیفیت مبادله تکیه دارند .    نظریه واگرایی : به تعارضاتی گفته می شود که در ایدوئولوژی یا منافع ملی یا اقتصادی است .   تعارض بر سر منافع ملی : یا به خاطر تلاش بر سر برتری است مانند کار ناپلئون یا می تواند بر مبنای تجدید نظر طلبی باشد مانند هیتلر در آلمان یا می تواند ناشی از تلاش برای استبداد در منطقه ای که خلاء قدرت یا ضعف قدرت وجود دارد مانند تهاجم عراق به جمهوری اسلامی ایران .   تعارضات ایدوئولوژیک : مانند تعارضات جنگ سرد یا جمهوری اسلامی با نظام جهانی .   تعارضات اقتصادی : مانند تعارض مارکسیسم و امپریالیسم که بر سر اقتصاد بود .   نکته  : با ایجاد تعارض بحث بحران که بالاترین سطح تعارض است به وجود می آید .   نظریاتی که از دل مدیریت بحران مطرح می شوند به شرح ذیل است :   1-       اینکه هدف عمده مدیریت بحران پرهیز از جنگ است و تنها از طریق یک سلسله اقدامات مشترک می توان جلوی تنش را گرفت .   2-    بحران نتیجه برخورد خواسته هایی است که اعتقاد بر این است که بحران گریز ناپذیر است و مدیریت مطلوب باید بر رسیدن به منافع و شکست دشمن منجر شود .   3-       بحران ها اختلافاتی بین تعارضات و همکاری هستند و مدیریت مطلوب بحران به ایجاد تعادل منجر می شود .   در صورت بروز بحران ، در مرحله اول علل ایجاد آن را باید شناسایی کرد مانند اینکه آیا برهم خوردن موازنه قوا باعث شده؟ یا اینکه اتحادها دستخوش دگرگونی شده اند . در مرحله دوم باید نقش قدرتهای بزرگ را در ایجاد بحران بسنجیم مثلا در بحران موشکی کوبا نقش شوروی را نمی توان انکار کرد . در مرحله سوم بحران چه تاثیرات و تبعات سیاسی دارد مثلا در بحران موشکی کوبا آغاز تنش زدایی دو قطبی بود . در مرحله چهارم چه اقداماتی برای برطرف کردن بحران باید صورت بگیرد آیا باید صبر کرد ، مذاکره کرد یا ابزارهای دیگری مثل دخالت دول ثالث نیاز است .   حل اختلافات بین المللی اهمیت زیادی دارد ، چیزهایی که باعث عدم صلح شده است باید مورد توجه قرار گیرد مانند قراردادهای صلحی که بعد از جنگ اول جهانی بسته شد باعث نارضایتی برخی از کشورها مانند آلمان ،شوروی و ایتالیا شد . یکی از طرفین در این شرایط شکست می خورد ، قراردادهایی به او تحمیل می شود و یا به یکی تسلیم می شود و یا اینکه از طریق مذاکره جنگ تمام می شود .   انواع مذاکره : دیپلماتیک ، کمسیون آشتی ، کمسیون تحقیق بین المللی  ، دخالت سازمان ملل ، میانجی گری ، پایمردی ، سازش و داوری یا حکمیت و سیستم دادرسی بین المللی تشکیل می شود .   دیپلماتیک : مذاکره ای به صورت دو جانبه و در مسائل کم اهمیت استفاده می شود .       پایمردی ( مساعی جمیله) : به این صورت که یک یا چند دولت برای حل اختلافات مسالمت آمیز پا وسط می گذارند ، لزوما راه حل ارائه نمی دهند و دو طرف را تشویق به مذاکره می کنند . در واقع هر کشوری معتبرتر باشد پایمردی او موثر تر می باشد .   سازش: از طرف کمسیون بین المللی و وساطت دسته جمعی بی طرفانه و با ارائه راه حل صورت می گیرد.   میانجی گری : وقتی است که دول ثالث رسا در حل و فصل اختلاف شرکت کرده و ممکن است راه حل ارائه دهند  .   نکته : تفاوت عمده در میانجی گری با پایمردی این است که وسعت عمل دول ثالث بیشتر از پایمردی است و مذاکرات علنی و رسمی می باشد .   کمیسیون آشتی بین المللی : قبل از بروز اختلاف میان دو کشور پیش بینی می شود ، هر دو کشور برای ارجاع اختلاف خود به آن کمسیون معرفی می شوند .   کمسیون تحقیق بین الملل : برای بعد از بروز اختلاف از سوی ملل بی طرف تعیین می شود که مامور رسیدگی برای عامل پیدایش اختلاف می شوند . ( دول متخاصم الزامی به قبول داوری ها ندارند )   سازمان ملل : از طریق ابزارهایی چون مجمع و شورای امنیت در صحنه ی روابط بین الملل دخالت می کند .   حکمیت ( داوری ) : دعوا توسط طرفین اختلاف به داوران تعیین شده ارجاع داده می شود .   دادرسی : اختلافات دارای سبغه ی حقوقی به دادگاه ارائه می شود .   تفاوت داوری با دادرسی : در دادرسی بر خلاف حکمیت ( داوری ) انتخاب قضات ، تشکیل دادگاه و شیوه ی رسیدگی دادگاه از امتیازات طرفین خارج است .   توانایی دولت ها در فرآیند سیاست خارجی :   1- توانایی استخراجی ، 2- تنظیمی ، 3- توزیعی ، 4- نمادین و اعتقادی .    نکته : ماندگاری و اقتدار دولت ها بستگی به توانایی های مذکور دارد .   1 – توانایی استخراجی: توانایی یک نظام برای تجهیز منابع مادی و معنوی در محیط داخلی و خارجی برای تامین منافع ملی .   2- توانایی تنظیمی : توانایی یک نظام برای کنترل رفتار اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی شهروندان و گروهای مختلف جامعه .   3- توانایی توزیعی : توانایی یک نظام در توزیع ارزش ها ، منزلت ها ، کالا و خدمات ، فرصت ها و قدرت بین سطوح گوناگون جامعه .   4 – توانایی نمادین و اعتقادی : توانایی یک نظام برای ارتباط دادن تصمیمات و استراتزی های خود بین ارزش های حاکم بر جامعه .   در کشورهای توسعه نیافته سیستم متمرکز حاکم است و دولت ها سکان دار قوه مجریه و همه ی امور کشورند. بر این اساس است که هر گونه تغییر و دگرگونی در ساختار سنتی باعث رواج این تفکر می شود که حکومت در معرض تضعیف قرار دارد به این علت ساختار این کشورها غیر منعطف است .   فرهنگ : مجموعه ای از آداب و رسوم ، اخلاقیات ، اعتقادات ، و ارزشهایی که از طریق جامعه پذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود . ( روش انقال فرهنگ از نظر قوام )   ارزشها : مفاهیم تعمیم یافته ای هستند که مشتمل بر آرزوها و اهداف مشروعی که انسان را به جهتی خاص سوق می دهند .   هنجارها : شکل قانونمند ارزشها که به صورت قاعده و قانون می باشند . ( بایدها و نبایدها ) یا به عبارتی دیگر مقررات رفتاری می باشند که نانوشته اند .   نماد : تجسم ارزشها می باشد . ( پلی است از انتزاع به عالم لمس یا خروج از حالت ذهنی و جسمیت دادن )   ایدوئولوژی : شالوده ای مرکب از مفاهیمی که به نخبگان کمک می کند تا داده های سیاسی و اجتماعی را مورد ارزیابی و قضاوت قرار دهند . یا مجموعه ای از مفاهیمی که تصویری آرمانی از آینده نظام سیاسی را ترسیم می کند ، موجب نارضایتی در زمان حال می شود و راه های نیل به آرمان ها را تعیین می کند .   اقتدار : ( قدرت + مشروعیت = اقتدار ) . در واقع ایدئولوژی در تبدیل قدرت به اقتدار نقش اساسی پیدا می کندکه به توانمندی نمادین دولت برمی گردد .   نکته : پیوند ایدئولوژی و قدرت می تواند مشروعیت را افزایش دهد .   نکته : در هر جایی که قدرت با ارزشها و مشروعیت توام شد اقتدار را شکل می دهند .   فرهنگ سیاسی : مجموعه ای از انگارها نسبت به اقتدار ، مسئولیت های حکومتی و الگوهای سیاسی فرهنگ سیاسی نام دارد .   سیاست زدگی : تشخیص این موضوع که بخشی از فرهنگ سیاسی می باشد در صورتی که در آن افراط شود، می تواند منجر به سیاست زدگی شود .   انواع فرهنگ سیاسی :    1- فرهنگ سیاسی محدود : یعنی مردم درک سیاسی پایینی دارند ، علایق و تعهدات مشترک دارند ، نهادها بیشتر ، چهره ی بدوی و قبیله ای دارند تا اینکه چهره ای ملی و در کل تمسک های گروه ای و قبیله ای وجود دارد .   2- فرهنگ سیاسی منفعل ( تبعی ) : اطلاعات مردم بهتر از جوامع محدود است ولی نهادهای بیان(گفتاری) توسعه نیافته است . در نتیجه تاثیر گذاری اندکی دارند و در جامعه جهانی به حساب نمی آیند.(فقط تعداد محدودی نخبه دارند که سخنگوی سیاسی می باشند)   3- فرهنگ سیاسی فعال ( مشارکتی ) : مردم دارای نقشی بالا و موثر می باشند ، مردم نسبت به فعالیت نخبگان حساس اند و میزان مشارکت سیاسی مردم هم بالا است .   4 – فرهنگ سیاسی مدنی : افراد به اندازه ی کافی در عرصه ی سیاست و علوم سیاسی فعالند اما در همه موارد مشارکت ندارند و بر رفتار سیاسی نخبگان تاثیر نمی گذارند . اعتقاد خیلی ها بر این است که این فرهنگ سیاسی بهترین نوع در جوامع دموکراتیک است . وظیفه ی انتقال و مشارکت سیاسی را این نهادهای مدنی شکل گرفته انجام می دهند و به عنوان واسط میان مردم و نمایندگان ( نخبگان ) عمل می کنند .   دولت در اندیشه های سیاسی دارای اندیشه های تعارض محور و همکاری محور می باشد:   موافقان نقش دولت : دولت یک تجلی از عوامل مختلف است که یک مجموعه منسجم دارد که در مقابل آنارشیسم می ایستد.   مخالفان نقش دولت : دولت یک مانع در نظام امنیت جهانی می باشد .   موافقان نقش دولت : اعتقاد دارند که مردم فقط در قالب ناسیونالیسم و چارچوب مرزهای خودشان می توانند به منافع ملی خود دست یابند و اگر دولت نباشد آنارشیسم در عرصه ی ملی و بین المللی ظهور می کند .   مخالفان نقش دولت : اعتقاد دارند دولت ، بروکراسی ها و دیوان سالاری های مردم را محدود کرده است و سدی می باشد در مقابل رشد مردم ، هرچه بیشتر پیش برویم دولتها بیشتر به ابزار کنترل فشار مردم دست می یابند ، دولت ها آنقدر سلطه ی شدیدی دارند که هرچقدر نمادهای فراملی اضافه شوند باز هم بازیگران اصلی دولت ها نمی گذارند نمادها کار خودشان را بکنند ، باید تلاش در کاهش قدرت دول کرد (اقتدار دول) تا راه برای رسیدن از روابط بین الدول به بین الملل هموار شود که در جوامع توسعه نیافته دولت ها ناکارآمدتر ولی در عین حال بزرگ تر می باشند اما در کشورهای توسعه یافته دولتها کارآمدتر ولی در عین حال کوچکترند.    اما سوال مهم این است که مردم تا چه اندازه علاقه به مشارکت بین المللی دارند ؟   مفاهیم در علوم دیگر مانند علوم سیاسی مدام در حال قبض ( کاهش دایره ی مصادیق یک مفهوم ) و بسط  ( افزایش دایره ی مصادیق یک مفهوم ) هستند . قبض و بسط در روابط بین الملل بستگی به سرعت تحولات و شرایط گوناگون دارند ، با فروپاشی نظام دو قطبی برخی از مفاهیم از بین رفته و دستخوش تعریف و ترکیب شدند و مفاهیم جدیدی را به وجود آوردند .   نکته : برخی از مفاهیم که دچار قبض شدند مانند : مفهوم ترور ، عدم تعهد و پرده ی آهنین .   نکته : مفهوم عدم تعهد در دوران جنگ سرد با مفهوم امروزی یکی نیست .   بسط : وقتی اتفاق می افتد که حوزه ی اطلاق و مصادیق مفهومی گسترده یابند و در قبض بر عکس است ، مثلا دکترین حاکمیت می گوید که برخی دول ضعیف برای در امان ماندن و حفظ خودشان از بخشی از حاکمیت خود به نفع دول قوی صرف نظر می کنند . این دکترین زمانی برای اقمار شوروی مستمل بود اما بعد از سقوط شوروی بحث سهیم شدن حاکمیت دول با بازیگران غیر دولتی بود که دکترین حاکمیت جدید محدود بود .   واژه همکاری : در دوران جنگ سرد مفهوم همکاری کوچک و در بلوک ها محدود بود اما بعد از سقوط شوروی همکاری جهانی بسط یافت .   نکته : شوروی زمانی خیلی تاکید برصنایع عظیم استالینی داشت اما امروزه تاکید بر تولیدات ظریفتر بیشتر است .   نظریه روابط بین الملل : ( مطالعه نظامند پدیده ها را نظریه می نامند ) –  به کشف متغیرها در دل پدیده ها و توضیح و تشریح روابط گوناگون می پردازد و مختصات و انواع بین دول ملی را توضیح می دهد . برخی معتقدند نظریات روابط بین الملل باید پیش گویی هم کند و به این دلیل فرضیات قابل آزمون شکل می گیرد.   بنابراین بین مورخ سیاست بین الملل و نظریه پرداز تفاوت است . تاریخ نگار یک توصیف و شرح و گاه نامه را ارائه می دهد و از لابه لای حوادث نظریه اش را صادر می کند ، اما نظریه پرداز روابط بین الملل از ارائه رخدادها مگر در حد مثال خودداری می کند و نظریه اش را ارائه می دهد . روابط بین الملل دیر وارد عرصه شد زیرا تا زمان جنگ های ناپلونی که دیدگاه فلسفی حاکم براین علوم بود و این نگرش وجود داشت که انسان نمی تواند موجب دگرگونی در روابط شود و انسان یک موجود منفعل در نظر گرفته می شد و تلاش لازم برای درک روابط بین الملل صورت نگرفته بود دیدگاه منفی در مردم از قدرت وجود داشت که بررسی آن را در روابط مشکل می کرد .   فواید نظریه پردازی :   1 – باعث نظم ذهنی می شود و افراد را قادر می کند رویدادهای پراکنده در گذشته و حال را به صورت منظم بچینند تا بر اساس آن پیش بینی از آینده داشته باشند .   نکته : یکی از ابعاد مهم نظریه بعد پیش بینی پذیر بودنش است .   نظریه از تز یا سنتز تشکیل شده است . تز یا تحلیل ، شکافتن یا قطعه – قطعه کردن موضوع می باشد و سنتز دوباره سوار کردن فرضیه ها به صورتی که نظریه از ما می خواهد صورت می گیرد و مراد ما را از موضوع نشان می دهد . نظریه پردازی تحت تاثیر جهان بینی می باشد که جهان بینی از تجربه ، شخصیت ، تربیت ، نژاد و........ شکل می گیرد .   سه موج تئوریک در نظریه پردازی روابط را قوام توضیح می دهد که به شرح ذیل می باشد :   1 – موج اول در دهه 20 تا 30 که ایدئالیستها برتری داشتند بر سایر نظریه پردازان ، بیکر ، تیرانی و شاتول که امید گرا بودند سعی می کردند منافع بین المللی را بر منافع ملی قالب کنند و حرکت واحدها را بر اساس همکاری  و مساوات تغییر کنند .   2- موج دوم در دهه 30 و 40 که رئالیست ها برتری داشتند ، کسانی چون اچ کار ، مورگنتا ، کنان و ...... بر تنازع قدرت ، منافع ملی و نبود اقتدار مرکزی در صحنه ی بین الملل تاکید می کردند و مباحثی مانند موازنه قدرت ، آنارشیسم بین المللی و برهم خوردن صلح بین المللی تاکید داشتند .   3- موج سوم در اوایل دهه 50 و اواخر دهه 60 که سعی داشتند به دلیل وجود تنوع در نویسندگان از بیان نظریه جامع خوداری می کردند و سیاست هایی مانند کنترل تسلیحات ، سیاست رهابردی ایالات متحده ، مفاهیم بازدارندگی و جنگ محدود به وجود آمد .   سطوح تحلیل از نظر قوام :   1 – خرد : سبک رهبری ، ویژگی های فرهنگی و مهارتی تصمیم گیرندگان دولت و سیاست خارجی . 2- میانی : دولت به اجزای تشکیل دهنده اش تقسیم می شود ، مانند گروها ،احزاب ،سازمان ها و نظام بین الملل هم تقسیم می شود به جنبش ها و رژیم های بین المللی .   3- کلان : نظام بین الملل و فرآیندهای آن .   نکته : اهمیت سطح تحلیل میانی از دو سطح دیگر بیشتر است .   سطوح تحلیل از نظر کنت والس : 1-طبیعت و تنوع افراد ، 2- ماهیت دولت و 3- ماهیت نظام بین الملل   قالب های کلان تئوریک : 1- نظریه روابط بین الملل اسلامی  2- نظریه روابط بین الملل مارکسیستی .   دیدگاهای کلان نسبت به سیاست و سیاست بین الملل از نظر قوام به شرح ذیل است :   1 – محافظه کارانه : حول رئالیست می چرخد یعنی لزوم حفظ وضع موجود، بی اهمیت بودن تغیر و تحولات بین الملل ، تاکید بر نقش محوری دول ، فقدان اقتدار مرکزی در نظام بین الملل ، طبیعی و نامطلوب بودن جنگ ، توجه به تجارت .   2- لیبرال : صورت گرفتن اصلاحات و تغییر وضع موجود ، منافع مشترک ، اهمیت کسب ثروت ، وابستگی متقابل ، اقتصاد سیاسی بین الملل ، تجارت آزاد ، آزادی ملل از لحاظ سیاسی و اقتصادی ، جنگ غیر طبیعی است وباید با مشارکت سیاسی آن را به حداقل رساند.   3 – انقلابی ( اندیشه های مارکسیستی ) : تغییرات سریع در فضای بین الملل ، اعتراض به استثمار و بی عدالتی و عامل جنگ بی عدالتی است که مسئولیت این امر بر عهده ی اقتصاد جهانی می باشد .   قوام در رویکردهای رئالیسنتی : 1- رئالیسم سنتی ، 2 – نئو رئالیسم .   قوام در رویکردهای لیبرالیستی : 1- انترناسیونالیسم لیبرال ، 2 – ایدئالیسم ، 3- نهاد گرایی لیبرال.   قوام در رویکردهای نئو لیبرال : 1-انترناسیونالیسم نئو لیبرال ،2-نئو ایدئالیسم ،3-نهاد گرایی نئولیبرال.  نکته : فمنیزم ، فرامدرنیزم ، مطالعات صلح ، نظریات زیست محیطی ، هنجاری و روابط بین الملل شمال- جنوب ، این پارادایم های غالب در واکنش به رئالیسم شکل گرفتند .    لیبرالیسم ( خوشبختی نسبت به ذات انسان ) : نهاد انسان به خشونت میل ندارد بلکه اگر هم به جنگ دست  می زند به علت نهادهای نامطلوب و عدم رشد و شکوفایی او می باشد . اگر نهادها اصلاح شوند جلوی جنگ گرفته می شود و در سطح کلان هم نیازمند یک کمک بین المللی می باشد . به طور کلی اصلاح نظام سیاسی و دمکراتیزه کردن جلوی جنگ را می گیرد .   نکته : از نظر وی ایدئالیسم شکل افراطی لیبرالیسم است .   لیبرال ها : بازیگران اصلی روابط بین الملل دولت ها نیستند ، واحد های فراملی اند . مکتب لیبرالیسم از دل کشورهایی به وجود آمده که دارای قدرت دریایی بوده اند . از نویسندگان قدیمی در این مکتب می توان از گراسیوس هلندی و آدم اسمیت انگلیسی نام برد .   در قرن 17 لیبرال ها در عرصه جهانی قدرت و شهرت زیادی داشتند . در روابط بین الملل تجلی لیبرالیسم بین دو جنگ جهانی بود . آنها دیکتاتوری را رد و اندیشه ی موازنه قوا را عامل تباهی ملل دانستند . بر صلح ، تجارت و مسافرت های بین المللی تاکید دارند . قائل بر اخلاق ، حقوق و سازمان های بین المللی می باشند . مفاهیمی مانند امنیت و منافع ملی را قبول ندارند زیرا دولت های ملی را نمی پذیرند . به مسائل نظامی کمتر از اقتصاد ، محیط زیست و تکنولوژی توجه دارند و اولویت را به مسائل غیر نظامی می دهند . معتقدند تعاملات گوناگون در نظام بین الملل تعاملات گوناگون باعث ایجاد نظم می شود . نمی گویند واحدهای گوناگون ملی با مرزهای مشخص را قبول ندارند اما بر آن تاکیدی هم ندارند. به وابستگی های متقابل توجه دارند. بر نهادهای توسعه وحدت ، بسیج افکار عمومی علیه جنگ ، به جای تاکید بر ناسیونالیزم در تمام ابعاد بر تجارت آزاد بین المللی تاکید می کنند و بر چند جانبه گرایی، همکاری های دسته جمعی  و ..... توجه دارند.   نظرات لیبرال ها در باب جنگ :   1 - موازنه قوا باعث جنگ می شود ( هابسون ) 2- حکومت های بسته سبب جنگ می شوند ( ویلسون ) 3- دخالت حکومت ها در سطوح مختلف جهانی باعث جنگ می شود ( کوبدن )   انواع نحله های لیبرالیسم سنتی به شرح ذیل می باشند :   1- انترناسیونالیسم لیبرال : از چهره های شاخص آن می توان به کانت ، بنتام و آدام اسمیت اشاره کرد و ویژگی های آن مواردی چون ضد هرج و ومرج ، استقرار صلح دائم ، معتقد به فرد در روابط بین الملل برای به ارمغان آوردن آزادی و عدل ، دگرگونی در شعور مردم ، تشکیل فدراسیونی برای استقرار صلح جهانی ، تاکید بر جهانی شدن ، خوشبین به نظام سرمایه داری و وجود نظم طبیعی ( محور فکری آنها است ) ، دست پنهان و اینکه پیگیری منافع شخصی منافع جمعی را به دنبال می آورد .   بنتام : در هیچ جا بین تعارض ملت ها تعامل واقعی وجود ندارد و طرح های صلح می تواند از سطوح خرد به سطح روابط بین الملل تسری پیدا کند و محور اصلی این لیبرال ایجاد نظم طبیعی است و منافع جمع تامین می شود در صورتی که آزاد باشند .   2 – ایدئالیسم : در فاصله بین دو جنگ جهانی تحقق یافت و متاثر از جنگ اول جهانی ایدئالیسم یا ایدئالیست ها خواهان جلوگیری از وقوع جنگ بودند . از ویژگی های آنها این است که خیلی به نظم طبیعی اعتقاد ندارند ، ریشه تعارضات را در امپریالیسم می دانند ، عدم اعتقاد به دست پنهان ، صلح از طریق نهادهای بین المللی محقق می شود ( محور فکری آنها است ) ، استثمار در سرمایداران شکل می گیرد ، برای رقابت گاهی حاضر به حذف دیگران هستند ، بعد از فروپاشی جامعه ملل در اروپا قدرتشان از دست رفت ، ایجاد صلح فرآیندی مدیریت شده است و برنامه ریزی می طلبد و باید صلح را در تک تک اعضای جامعه بین الملل تقویت کرد .   نکته : جنگ جهانی اول نشان دهنده این است که وابستگی متقابل نتوانست باعث جلوگیری از جنگ جهانی بین کشور ها شود .   - نهاد گرایی لیبرال : از 1940 به بعد باب شد . اعتقاد دارند امور خارج از دست دول را نهادهای بین المللی حل می کنند ، کثرت گرایی را در اروپا و نهاد گرایی را در آمریکا محقق کردند ، بر همکاری های فرا ملی تاکید دارند ، تاکید بر لزوم ترویج منافع ناشی از همکاری و همگرایی ( محور فکری آنها است ) ، فروکاستن نقش دولت ها ، زمینه سازی برای پلورالیزم در آمریکا ، زمینه سازی برای تشکیل اتحادیه اروپا از طریق همگرایی در قالب اتحادیه زغال و فولاد . و از متفکران معروف می توان به تیرانی و هاس اشاره کرد .   رویکردهای جدید در لیبرالیسم :   1- انترناسیونالیسم نئو لیبرال : در اواخر دهه 20 به وجود آمد. دول لیبرال هرگز با هم نمی جنگند و قائل به صلح جداگانه اند ( محور فکری آنها است ) ، مخالف رژیم های اقتدارگرا ، دول لیبرال کمتر از صلح در جنگ منافع به دست می آورند ، طرفدار قدرت های ستیزه جو هستند . دولت های لیبرال آنچه را که از طریق جنگ بدست می آورند کمتر از آن است که از صلح می گیرند پس صلح را می طلبند اما اکثر جنگ های که میان دول های لیبرال است برای دست یابی به ثروت می باشد . به طور کلی آنها اعتقاد به جهانی کردن لیبرالیسم و ریشه کن کردن اقتدارگرایی و توتالیتاریسم به عنوان عوامل موثر ظهور جنگ و تعارض در دنیا دارند و تاکید بر صلح دول لیبرال دارند و صلح جداگانه. (این که دول لیبرال با هم وارد جنگ نمی شوند)     نقدهایی علیه این نحله مطرح می باشد که به شرح ذیل است :   1- تجربه های تاریخی صلح جو بودن دول لیبرال را رد می کند . 2 – شکست کمونیست استالینی به علت ضعف این دول بوده است نه به معنای برتری لیبرالیسم .   2- نئوایدئالیسم لیبرال : خیلی شبیه انترناسیونالیست های لیبرال اند . به شکل دموکراتیک حکومت و ایجاد وابستگی متقابل تاکید دارند ، معتقد به نظم طبیعی نیستند ، قائل به برنامه ریزی برای نظم و نهادسازی اند ، بر دموکراتیزه کردن نهادهای بین المللی تاکید دارند ، به جهانی شدن به دید مثبت می نگرند ، تاکید بر دموکراتیزه کردن دولت ها ، نهادها ، سیاست ها و سازمانهای جهانی دارند .     3- نهاد گرای نئو لیبرال : 1980 مطرح شد. تاکید بر نقش دولت ، بازیگر اصلی دولت است ، بازیگران غیر دولتی فرعی هستند ، آنارشیسم بین المللی را قبول دارند ، اصل را بر امکان همکاری می دانند ، تاکید بر کاهش آنارشیسم از طریق نهادهای بین المللی ، همگرایی افزایشی در نهادهای منطقه ای وجود دارد ، دولت ها تمایل به همکاری دارند ، منافع مطلق مهمتر از منافع نسبی است .   نقد بر لیبرال : ناکارآمدی در جلوگیری از جنگ ، ناکآرامدی سازمان های جهانی برای ایجاد صلح ،نظم و امنیت . بحران های اقتصادی و ناکارآمدی تز لیبرال ( بحران اقتصادی 1929 ) ، عجز در تحلیل واقعیات به سبب افراط در آرمان گرایی ، زیر سوال رفتن ایده ی پیش گیری جنگ توسط نهاد برتر ،   نقاط قوت : توسعه ارزش همگرایی ، همکاری ، تجارت و بازارهای آزاد.   رئالیسم : نگرش های فلسفی ، انسان شناسانه ، جهان بینی ، نحله ی سیاسی .    1-       نگرش فلسفی : هابز و ماکیاول ، انسان ذاتا شرور است . 2-       نگرش انسان شناسانه : شرور بودن انسان و منفعت طلبی . 3-       جهان بینی : هرج و مرج و آنارشیسم ،اهمیت قدرت و تاکید بر دولت . 4-    نگرش سیاسی : در روابط بین الملل ؛ توازن قوا ، اعتقاد به ناکارآمدی نظام های بین الملل ، ماندگاری اتحادهای نظامی و کارآمدی آنها در جلوگیری از جنگ ، قدرت طلبی جوامع که مساوی با آنارشیسم بین المللی ، نگاه جبرگرایانه به تاریخ و مشی محافظه کارانه .   اصول مشترک رئالیسم :   1-       دولت سالاری : دولت مهمترین بازیگر عرصه روابط بین الملل می باشد . ( دولت قدرت فائقه ی مرکزی است ) 2-       بقاء : مهمترین اصل در منافع ملی تحصیل بقا است همه اقدامات بعدی دول برای کمک به بقا نیاز به افزایش قدرت دارد . 3-       خودیاری : دولت ها در نظام بین الملل تنهامی باشند ، همکاری محدود است ، عدم اتکا به ضمانت دول دیگر برای احراز بقا .   سه صورت رئالیسم :   1 – رئالیسم ساختاری اولیه : سیاست بین الملل عرصه مبارزه بر سر قدرت است ، نشات گرفته از سرشت انسان است .   2- رئالیسم تاریخی : ماکیاول و اچ کار .     3- رئالیسم ساختاری معاصر : والتس ، تکیه بر ساختار ، علت اصلی تعارض به خاطر آنارشیسم است.   نئو رئالیسم یا رئالیسم ساختاری : ( مکتبی برای تعدیل و اصلاح رئالیسم است )  ، دولت بازیگر اصلی است ، فقدان قدرت مرکزی در نظام بین الملل ، سطح تحلیل کلان ( ساختار نظام بین الملل ) ، همه چیز تحت تاثیر تغییرات سیستمیک ، سعی در ارائه درک جدید از سیاست بین الملل دارد ، به خاطر تاکید بر ساختار سیستمیک بر نظام بین الملل می گویند اگر چه افراد ، نگرش ها و رویه ها تفاوت دارند اما در عمل به علت فشار سیستمی شباهت زیادی دارند ، به زور خیلی توجه ندارند به همکاری ها تاکید می کنند مثل رئالیست ها به قدرت تاکید می کنند ( مقایسه منافع مکتسبه با سایر رقبا )، بر خلاف نئوایدئالیست ها اهمیت می دهند به فایده های مطلق .   نکته : رئالیست های کلاسیک منازعات را به طبع انسان منتصب می کنند اما نئورئالیست ها به وجود آنارشیسم.   نکته : رئالیست ها فلسفی اند ولی نئورئالیست ها سیاسی اند . ضعف رئالیست ها در قرن بیستم ( عجز رئالیست ها درباره بحران های جهانی ) : 1-       تلاش کشورها در کسب قدرت در جنگ جهانی دوم . 2-       ضعف در تحلیل بحران های اقتصادی 1929 . 3-       عدم تحلیل درست در وجود بحران شوروی و فروپاشی آن ( غفلت از ساختار اقتصادی ) 4-       تفاوت در دیدگاه های عملی نظریه پردازان رئالیست مانند تاکید کسینجر به جنگ ویتنام و مخالفت مورگناتا با این جنگ. 5-       نگاه بینا بینی نظریه پردازان رئالیسم به مسائل بین الملل . 6-    وجو تناقضات نظری ؛ اخلاق ، منافع مشروع ، منافع دیگران ، اختیار در عمل سیاسی در شرایطی که آنها به آزادی سیاست های قدرت ها اهمیت می دادند . 7-    نگاه رئالیستی در روابط بین الملل در واقع این است که یک قدرت بزرگ وجود داشته باشد برای نظام سیاسی که این نگاه محافظه کارانه به نظر می آید .   نقد لیبرال ها به رئالیست ها : 1-       بازیگر اصلی را دولت می دانند . 2-       چارچوب عقلانی برای همه کشورها تعیین می کنند. 3-       تاکید بر نیروی نظامی به صورت افراطی 4-       تاکید بر آنارشیسم بین المللی .   تفاوت نئو رئالیست ها ( ن.ر ) با نئو لیبرال ها ( ن.ل ) :   ن. ر : رسیدن به همکاری ها دشوار است . ن. ل: رسیدن به همکاری ها آسان است . ن.ر: فقدان اقتدار مرکزی ضایعه بزرگی است که از طریق همکاری و وابستگی به راحتی قابل ارتفاع نیست . ن.ل : تقویت رژیم ها و نهادهای بین المللی در رفع نقص فقدان اقتدار مرکزی موثر است . ن.ر : فایده نسبی مورد توجه است . ن.ل : فایده مطلق مورد توجه است. ن.ر : در اثر جهانی شدن هیچ تغییر ی در قدرت دولت وارد نمی شود . ن.ل: جهانی شدن باعث فرو کاستن نقش دولت و اهمیت بازیگران فراملی می شود . ن.ر: اهمیت به نیروهای نظامی می دهد . ن.ل: نیروی نظامی در سیاست سفلایشان است . ن.ر: سیاست داخلی و خارجی را تفکیک می کند. ن.ل : معتقد به تعامل سیاست داخلی و خارجی هستند . ن.ر : تاکید بر مفهوم قدرت و امنیت . ن.ل : تاکید بر اقتصاد سیاسی . شباهت ها :   1 – عدم تاکید بر استفاده از زور . 2- کم رنگی نقش اخلاق در نظرات . 3- توجه به همکاری ها و تعارضات .    مکاتب انعکاسی در روابط بین الملل به شرح ذیل است :   1 – فمنیسم: ( واکنشی به رئالیسم است ) ، نظام بین الملل مردانه است و بر اساس مرد سالاری استوار شده ، در حالی که زنان در سیاست بین الملل تاثیر گذار بودند اما رئال ها توجه نکردند ، اگر زنان در سیاست بین الملل دخیل شوند سیاست بین الملل رنگ انسانی و دوستانه پیدا می کند و البته اگر زنان در روابط بین الملل باشند همکاریهای بین المللی زیاد می شود .   انتقاد به رئالیست ها :   1-       قدرت : قدرت تعریف شده چون بر امتیازات مردانه مبتنی است تعریف جهانی نیست .   2-       اخلاق : نمی توان اخلاق را از سیاست جدا کرد بهتر است اموال اشتراکی اخلاق را استخرج کنیم .   3-    استقلال دولت ها : نظام بین الملل عرصه مستقلی برای رقابت دولت است که این خصوصیت مردانه است و ریشه در دوران تربیتی مردان دارد .   4-       تمایز در سیاست داخلی و بین الملل : رئالیست ها می گویند حاکمیتی که بر حقوق بین الملل ارجعیت دارد را رد می کنند .   5-       بهره گیری از زور در روابط بین الملل : خشونت طلبی قسمتی از ذات مردان است که جنگ را اجتناب ناپذیر می دانند .   6-       اگر زنان در نظام بین المللی تاثیر بسزایی داشتند همکاریها بیشتر و اخلاقی تر می شد ( در بعد نظریه پردازی ) .   فرا مدرنیسم: یعنی دورانی که ارزش های مدرنیستی زیر سوال می رود  و خیلی از پارادایم های غالب را به چالش می کشد . محور این مکتب بر نفی واقعیت منحصر به فرد است  ، واقعیت مطلق و عینی وجود ندارد و تجارب و برداشت های زیادی وجود دارد ، هیچ داوری نهایی برای تشخیص واقعیت وجود ندارد و اینکه دولت ها بازیگران اصلی هستند را قابل توجیه نمی دانند . چگونه می توان یک سلسله از ارزش ها را به همه واحدهای سیاسی تعمیم داد .؟ دولت ها واقعیت های مدنی و ملموسی ندارند مانند شوروی .   پست مدرنیتها : مخالف ساده سازی مفاهیم هستند مثلا منافع ملی موجودیت عینی ندارد و نمی توانیم آنرا تسری بدهیم یا دولت نماینده ملت است ، دولت بسیط و عینی نداریم و باید به تعارضات درونی و شهروندان توجه کنیم مانند شوروی که از چند اتحاد تشکیل شده است ، در باز خوانی متون به نکات آشکار توجه دارند .   نقد به رئالیست ها : این است که نگاهی خیلی محدود دارند و جزئی نگر هستند مدل رئالیستها ، مدلی ساده و غیر دقیق می دانند .   3- فرامدرنیست فمینستی : مفروضات رئالیست ها و آموزه های فمنیست ها را زیر سوال می برند ، تلاش می کنند لحن مردانه رئالیست ها را زیر سوال ببرند و سخنانشان کمتر آهنگ قدرت داشته باشد اما فرا مدرن ها می گویند این چارچوب صدا و لحن زنانه هم توانایی غلبه بر صدای نظام بین الملل را ندارد .   رویکرد مطالعات صلح : ( چالش ایدئالیست ها و رئالیست ها ) در واقع تلاش است صلح از طریق اجتماعات ملی و فراملی تامین شود نه از طریق مبادلات رهبران ، تاکید بر مشارکت عملی و وجهه ای آرمانی دارد .   نقد وارد بر آنها : دچار تعصبات هنجاری ، آرمان گرا و عدم عینیت دارند .   نتایج : قائل اند که جنگ و نزاع طبیعی نیست ، صلح را در زیربنا می دانند نه در روبنا و فقر ، گرسنگی، و سرکوب عامل اساسی و نمادهای بنیادین خشونت هستند .   طرفداران صلح در تقسیم این رویکرد :   1-    صلح مثبت یا فعال : صلحی که ساختارهای اساسی را هدف قرار می دهد و باید فرهنگ نظامی گری را تغییر داد. مانند هدف قرار دادن خودکامگی ، فقر و.....   2-       صلح منفی یا منفعل : صرفا از بروز خشونت ظاهری جلوگیری می کند.   اقدامات رویکرد مطالعه صلح : تشکیل جنبش های صلح ، انتقاد از انواع خشونت ، تبلیغ هنجارها در آثارشان ، ترویج برابری در حوزه های مختلف ( اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ) . رویکردهای مطالعات هنجاری : در عرصه روابط بین الملل همه بازیگران مدام درگیر با هنجارها می باشند و باید هنجارها را تقویت کرد تا مانع بروز جنگ و تعارض شوند . اشکالات رویکرد مطالعات هنجاری :   1-    هر بازیگری نگرش و هنجاری متفاوت دارد  اختلاف در توجیه پذیری جنگ ، چه کشورهایی مجاز به داشتن تسلیحات بزرگ اند ، بنابراین نگرش ها متفاوت می باشند و سایه انداخت یک نگرش واحد کار را سخت می کند .   2-    ازدیاد باید و نباید ، وقتی هیچ واقعیتی هنجار نیست بنابراین گزاره های این رویکرد واقعی نیست و تصدیق نمی توان کرد و این امر حاکی از غلبه نگرش پوزیتیویسم است .   3-    آنها یک فضای آرمانی را ترسیم می کنند ، یک نظریه هنجاری مورد وفاق همه وجود ندارد ، هنجارها قابلیت سوءاستفاده را دارند ، جوامع هم یکسان نیستند و هنجار پذیری آنها با هم فرق می کند.، بین سیاست دولت ها و هنجارها تعارض است .   عوامل رشد زمینه هنجارگرایی در فضای بین الملل :   1-       گسترش ارتباطات 2-       آمیختگی دستگاهای هنجاری 3-       فرسایش تعصبات هنجاری 4-       افزایش تعاملات امنیتی و اقتصادی و بهم پیوستگی آنها 5-       امکان تشکیل انسجام ضد جنگ و خشونت ها به صورت جهانی 6-       تقویت نهادهای دموکراتیک   نظریه شمال و جنوب :   آیا نطریات موجود روابط بین الملل به درد کشورهای عقب مانده هم می خورد ؟ تا کنون بسیاری از گفته های روابط بین الملل از میان رفتار و ساختارهای وستفالیا بودند در حالیکه کشورهای جنوب مدل ناقصی از وستفالیا بودند و کارکردهای اصلی این نظریات قدرت های بزرگ را در بر می گیرد .   دولت به عنوان بازیگر اصلی در جوامع غربی مختصات کاملی از آن وجود دارد اما در کشورهای جنوب این مختصات به کار نمی آیند زیرا :   1-       مرزها اولا بدون ملاحضات حقوقی ایجاد شده و مفهوم مرز در کشورهای پیشرفته را این کشورها ندارند. 2-       اغلب کشورهای جنوب بر سرزمین خودشان تسلط کافی ندارند ( بحران نفوذ ) . 3-       نهاد دموکراتیک خیلی وجود ندارد و دولت خودش عامل تهدید مردم است .   حاکمیت : اصل عدم مداخله و اقتدار یک دولت و اعمال قانون در کشور خود .   ویژگی های حاکمیت در کشورهای جنوب :   1-       کشورهای جنوب حاکمیت مسلط ندارند ( به علت عدم قدرت ) 2-       فرسایش حکومت به نفع مردم نیست زیرا فشارهای بین المللی زیاد می شود .   نکته : اگر حاکمیت کمتر شود همگرایی بیشتر خواهد شد .   پیش شرط های همگرایی :   1-رشد و پیشرفت قابل ملاحضه اقتصادی 2- فرهنگ و نهادهای دموکراتیک 3-اعضای موجود در فرآیند همگرایی احساس تهدید و امنیت بیشتری داشته باشند 4- رسیدن به همگونی به لحاظ توسعه ، امنیت ، ارزش ، هنجار و.........   نکته : کشورهای در حال توسعه منابع متنوع ناامنی دارند و فرهنگ و نهاد دموکراتیک کمتری دارند .   نکته : نظریه همگرایی مختص به جوامع پیشرفته است .     نکته : کشورهای شمال و جنوب را با تقسیم بندی اقتصادی در نظر می گیرند هرچند که این تقسیم بندی از واقعیات جغرافیایی هم دور نمی باشد .   اتحادها و ائتلاف های بین المللی : از منظر واقع گرایی سیاسی به وجود آورنده ی اغلب اتحادها قدرت های بزرگ بودند و این اتحادها را هدایت می کردند و بر اساس منافع آنها این اتحادها شکل گرفتند .   انگیزه اتحاد متفاوت است : در کشورهای شمالی اتحادها برای مبارزه بیرونی است و اتحادهای جنوبی انگیزه داخلی دارند و اتحادهایشان برای حفظ موقعیت داخلی و رهبری خودشان است و آن به علت بسته بودن این کشورها می باشد و در جنوب این نوع اتحادها شکننده تر و کم دوام تر می باشد و در شمال این اتحادها بادوام تر است .   نظام بین الملل :   آیا کشورهای جنوب در شکل دادن به نظام بین الملل موثراند و آیا نظام بین الملل محلی در آن از ساختن شمال و جنوب وجود دارد ؟   به عنوان مثال نئورئالیستها می گویند اکثرا قدرت های بزرگ نقش در سیاست بین الملل دارند ، مانند اینکه در طول دوران جنگ سرد چه کشورهای مهم و چه کشورهایی منزوی باشند و نگاهی دیگر می گوید بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی برخی از جنوبی ها مستقل شدند اگر منابع خود را کامل می کردند.  

مفهوم و تعریف نظریه :

1- دیدگاه ذهنی گرایان :

نظریه به دستگاهی قیاسی اطلاق می شود که حاوی مجموعه ای از قضایای به هم پیوسته از عناصر تصوری و ذهنی است . قضایای آن موضوعی و بدیهی است .

2- دیدگاه عینی گرایان و تجربه گرایان :

نظریه تلخیصی منظم از داده ها اطلاق می شود که در ذهن منعکس شده است .

3- دیدگاه معرفت شناسانه :

1) کارن همپل : نظریه حاوی دستگاه منتظمی است که برای پدیده های بسیار متنوع خارجی ، تبیین منظم و یکسانی ارائه می دهد .

2) ایان باربود : وی نظریه را مساوی با چهارچوبهای مفهومی درونی می داند که می توان از آنها قوانین را استخراج کرد .

3) رفیع پور : نظریه مجموعه به هم پیوسته و نظام یافته ای از گزاره ها می داند که بیانگر بخشی از واقعیت است .

معیار شناخت شناسانه ارزیابی مفروضات یک نظریه  :

الف : رهیافتها

1-  رهیافت سنتی : معتقدند که علوم انسانی تابعی از جهان بینی فلسفی و حتی گاه ناشی از برداشتهایی از بینش و فرهنگ جوامع است . و به عبارت دیگر قوانین علوم انسانی دارای ثبات و پایداری و پیشرفت نیست بلکه به مقتضای جهان بینی های فلسفی و ایدئولوژیکی نظریه مختلفی درباره انسان وجود دارد .

2- رهیافت رفتار گرایی : رفتار گرایان معتقدند نظریه ای اعتبار دارد که مبنای صدورش عینیات خارجی و صدق و کذبش مبتنی بر تعمیمات تجربی باشد و نظریه پوزیتوسیت ها مهمترین رکن علم عینی گرایی .

3-  فوق رفتار گرایی : تلفیق دو رهیافت سنتی و رفتار گرایی می باشد . ذهنی گرایی – عینی گرایی – فلسفی و علمی – مطلق گرایی و نسبی گرایی قیاس و استقراء .

نظریه های امپریالیسم :

الف : تبیین امپریالیسی ناشی از قدرت :

1- دیدگاه این نظریه همه جوامع سیاسی به لحاظ طبیعت نا امنی ( ترس امنیتی ) که دارند سعی خواهند کرد با افزایش قدرت نظامی خود از آسیب پذیری بکاهند .

صاحب نظران نظریه امپریالیسم :

ناشی از قدرت عبارتند از : مورگنتا – شومان – آرون

اشتراک نظر کلیه صاحب نظران : کلیه واحد های سیاسی که منابع لازم برای اعمال سیاست های امپریالیسی داشته باشند به سیاست امپریالیستی اقدام خواهند کرد .

نکته مهم این است : امپریالیسم پدیده مطلق و گذرا نیست بلکه اقدام یک واحد سیاسی است برای رفع ترس امنیتی ، خود محرک لازم را برای اقدام بازیگر دیگر فراهم می کند که با گرایش دور باطلی ایجاد می شود که در آن امنیت یک کشور موجب نا امنی دیگر بازیگران خواهد شد .

نکته دیگر اینکه مورگنتا معتقد است که صرفاً ترس امنیتی محرک امپریالیسم نیست بلکه پیروز یا شکست در جنگ و ضعف دیگران می تواند ، ترغیب کننده سیاست امپریالیستی باشد .

نظریه های امپریالیسم ناشی از قدرت :

مفروضه های مهم نظریه امپریالیسم ( نظام سلطه ) ( نظریه مورگنتا ) :

1-    زیر بنای رفتار خارجی جوامع را ترس امنیتی تشکیل می دهد .

2-    روابط بین جوامع مبتنی بر خودیاری و هرج باقی خواهد ماند . .

3-    محیط هرج و مرج گونه بازیگران سیاسی را به حفظ هویت فیزیکی و سیاسی فرهنگی خویش حساس می کند .

4-    قدرت نظامی به عنوان ابزار مورد استفاده برای رفع ترس امنیتی و تهاجم دیگران لازم است .

5-    دولتها ناگزیرند برای تضمین بقای خود به قدرت نظامی اهمیت دهند .

6-    بازی بازیگران مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر است .

7-    قدرت صرفاً وسیله نیست بلکه به صورت هدف در می آید .

8-    تنها تشکیل امپراتوری است که تضمین کننده امنیت دائمی است .

تعریف امپریالیسم : مور گنتا می گوید : امپریالیسم خط مشی سیاسی است که بازیگری قصد براندازی وضع موجود با برهم زدن روابط قدرت بین دو یا چند بازیگر را دارد .

تعریف امنیت : حفظ تمامیت ارضی در مقابل تهاجم و یا تهدید به تهاجم

تعریف قدرت : توانایی و قابلیت تغییر رفتار دیگران به مقتضای خواسته صاحب قدرت .

الف : دستگاه منطقی نظریه امپریالیسم ناشی از قدرت :

1- اگر هرج و مرج طبیعت ساختار حاکم بر روابط جوامع باشد (مقدم) آنگاه هر یک از جوامع امنیت خود راا از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید می بیند .

2- اگر هر یک از جوامع امنیت خود را از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید ببینند ( مقدم ) آنگاه برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست خواهند زد .

3- اگر جوامع برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست زنند ( مقدم) آنگاه جوامع دیگر برای حفظ و افزایش موقعیت خود اقدام به رقابتی نظامی دست خواهند زد .

4- اگر جوامع برای حفظ و افزایش موقعیت امنیتی خود به اقدام رقابتی نظامی دست بزنند ( مقدم ) آنگاه روابط سلطه جویانه امپریالیستی بر روابط بین جوامع حاکم خواهد شد .

ب : تبیین زیست شناختی اجتماعی از امپریالیسم

مفروضه های نظریه امپریالیسم بر مبنای زیست شناختی اجتماعی ( نظریه شومپیتر ) :

1-    امپریالیسم ناشی از خصلتهای موروثی و ژنتیک انسان است که به صورت تهاجم علیه هم نوع تجلی می یابد .

2-    انسان صرفاً موجودی عقلایی نیست بلکه عمدتاً سخت تأثیر ویژگی های عادی و یا بیولوژیکی به خشونت کشیده می شود .

3-    امپریالیسم از دوران قبل از سرمایه داری به سرمایه داری که قالب فکری عقلایی است وارد شده است .

4-    سرمایه داری ذاتاً به لحاظ عقلایی بودن ضد امپریالیسم است .

5-    عملکرد صحیح سرمایه داری ، امپریالیسم را از بین می برد .

6-    منابع کمیاب به طور نا مساوی بین بازیگران کشور تقسیم شده است .

تعارف مفاهیم :

خوی نیاکانی : منظور خصلتهای پرخاشجویانه انسانی برای تأمین بقاست .

پرخاشگری : تحمیل خشونت قهر آمیز بر دیگران

تنازع بقاء : وضعیت نا مطلوب محیطی که در آن بقای هر فرد یا هر نوع مستلزم رقابت قهر آمیز یک فرد یا گروه مناسب است که در عمل به نابودی دومی می انجامد .

دستگاه منطقی نظریه زیست شناختی اجتماعی امپریالیسم :

1- اگر انسان مایل به بقاء خود باشد ( مقدمه) در آن صورت برای دستیابی به منابع کمیاب باید رقبای خود را تسلیم یا نابود کند .

2- اگر انسان برای دستیابی به منابع کمیاب باید رقبای خود را تسلیم و یا نابود کند ( مقدم ) در آن صورت باید از خصلت پرخاشجویی ذاتی خود علیه ضعیف ترها استفاده کنند .

3- اگر انسان باید برای دستیابی به « منابع کمیاب در اختیار کشور ما » از خصلت پرخاشجویی ذاتی خود علیه این کشور ما استفاده کند ( مقدم ) در آن صورت مکانیسم پرخاشجویی ذاتی او هنگام برخورد با محرک خارجی « وجود منابع کمیاب در اختیار دیگر کشورها » فعال می شود .

4- از آنجا که مکانیسم پرخاشجویی ذاتی انسان هنگام برخورد خارجی وجود منابع کمیاب در دست دیگر کشورها فعال می شود ( مقدم ) در آن صورت کشورها برای دستیابی به منابع کمیاب علیه کشورهای دارنده آن منابع به جنگ امپریالیستی دست می زنند .

5- اگر کشورها هنگام برخورد با محرک خارجی تحریک می شوند به جنگ امپریالیستی دست می زنند ( مقدم ) در آن صورت این مکانیسم درونی به طور خودکار  و غیر ارادی فعال می شود .

نظریه امپریالیسم اقتصادی :

مفروضه های نظریه امپریالیسم اقتصادی ( نظریه هیلفردینگ ) و هابسون و لنین ( بر بنای نظریه هارکس ) :

1- رابطه سیاست و اقتصاد ( اقتصاد زیر بناء و سیاست رو بنا ) که هابسون و هیلفردینگ اراده انسانی را قادر به تعدیل این فشار می داند .

2- سرمایه داری دچار بحران است : 1- بحران ناشی از کاهش سود    2- بحران ناشی از مصرف کمتر از تولید و کمبود تقاضای موثر ( نظریه هابسون و رزا لوکزامبورک )   3- بحران ناشی از روند پیدایش انحصار و از بین بردن رقابت ( نظریه هیلفردینگ )

3- تنها محرک و انگیزه نظام سرمایه داری کسب سود بیشتر است که پیشرفت تکنولوژیک سرمایه داری به منظور مازاد تولید ، زمینه مناسب آنرا فراهم کرده است .

دستگاههای منطقی نظریه امپریالیسم اقتصادی نظریه هابسون :

1- اگر هدف سرمایه دار از تولید کسب سود بیشتر و کاهش هزینه باشد ( مقدم ) در آن صورت وی سرمایه ثابت ( تجهیزات ) را جایگزین سرمایه متغیر ( کارگران ) خواهد کرد .

2- اگر سرمایه دار سرمایه ثابت را جایگزین سرمایه متغیر کند ( مقدم ) در آن صورت سرمایه متغیر قدرت خرید خود را از دست خواهد داد . 

3- اگر سرمایه دار سرمایه ثابت را جایگزین سرمایه متغیر کند (مقدم) در آن صورت بهره وری تولیدی افزایش خواهد یافت .

4- اگر پیشرفت تکنولوژیک سود صنعتی را در نظام سرمایه داری نسبت به سود بانکی افزایش دهد (مقدم)  در آن صورت سرمایه بانکی جهت افزایش سود با صنعت ادغام شده ( انحصار مالی ) ایجاد خواهد کرد .

5- اگر در نظام سرمایه داری کاهش قدرت جایگزین قدرت کارگران با بهره وری تولیدی عجین شود (مقدم) در آن صورت مصرف کمتر از تولید در اقتصاد سرمایه داری به وجود خواهد آمد .

6- اگر در نظام سرمایه داری مصرف کمتر از تولید وجود داشته باشد ( مقدمه ) در آن صورت یا دولت به توزیع ثروت برای ایجاد تقاضای موثر اقدام می کند و یا سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود .

7- اگر نظام سرمایه داری دچار مصرف کمتر از تولید شود (مقدم) در آن صورت جهت ایجاد بازار جدید و سرمایه گذاری و تقاضای موثر به قلمروهای اقتصادی کشورهای عقب افتاده هجوم خواهد برد .

8- اگر انحصار مالی در داخل و یا خارج با کاهش سود روبرو باشد (مقدم) در آن صورت جهت ایجاد سیاست حمایت اقتصادی نیاز اعمال سیاستهای تعرفه گمرکی از سوی دولت دارد .

 9- اگر دولت به تقاضای حمایتی دولتی جهت ایجاد انحصار در قلمروهای اقتصادی پاسخ مثبت دهد (مقدم) در آن صورت سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود .

10- اگر کشورهای امپریالیستی قلمرو اقتصادی جدید برای تقسیم بین خود نداشته باشند (مقدم) در آن صورت جنگ امپریالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود .

11- اگر جنگ امپریالیستی میان کشورهای سرمایه داری انحصاری اجتناب ناپذیر باشد (مقدم) آنگاه سرمایه داری انحصاری با وقوع جنگهای امپریالیستی بر سر رقابت برای تصرف قلمروهای اقتصادی یکدیگر از بین خواهد رفت .

نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی :

مفروضه های نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی ( نظریه مانهایم و مورگنتا کسینجر) :

1-    در ذات ایدئولوژی نوعی عدم تساهل ، خشکی و انعطاف ناپذیری نهفته است .

2-    ایدئولوژی ها برخاسته از موقعیتی نا مطلوب موجود و یا نارضایتی از وضع نا مطلوب موجود است .

3-    ایدئولوژی گرایشی تحمیلی برای تفسیر محیط به نفع خود .

مفاهیم اصلی نظریه :

1-    ایدئولوژی : مجموعه باورها و اعتقاداتی است که جنبه اجتماعی داشته عملاً خواهان تغییر وضع موجود است .

2-    جامعه اعتقادی : گرایش اعتقادی به مرزهای عقیدتی غیر ارضی که حاکی از پیوستگی فکری و گروهی است .

3-    فضای حیاتی : قلمرو ارضی که تأمین کننده نیازهای استقلالی جامعه اعتقادی است .

4-    خود کفایی : خود بسندگی ، استقلال و بی نیازی از دیگر جوامع اعتقادی .

دستگاههای منطقی نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی :

1- اگر جامعه الف از موقعیت خود در داخل و یا خارج نا راضی باشد ( مقدم ) آنگاه خواهان رفع موقعیت مطلوب خود خواهد بود .

2- اگر جامعه فرضی الف خواهان رفع موقعیت نا مطلوب خود باشد ( مقدم ) آنگاه به تعریفی مجددی از خود و وضعیت محیطی دست خواهد زد .

3- اگر جامعه فرضی الف به تعریف مجدّدی از خود وضعیت محیطی دست یابد ( مقدم ) آنگاه برای رفع موقعیت نا مطلوب فعلی به راهنمایی تعریف جدید از خود دست به اقدام عملی خواهد زد .

4- اگر جامعه فرضی الف برای رفع وضعیت نا مطلوب فعلی خود به راهنمایی جدید دست به اقدام عملی زند ( مقدم ) آنگاه موقعیت دیگر جوامع را به خطر خواهد انداخت .

5- اگر جامعه فرضی الف برای رفع موقعیت نا مطلوب خود دیگر جوامع را به خطر اندازد ( مقدم ) آنگاه جوامع دیگر به مقتضای توانایی خود یا در مقابل آن مانع ایجاد خواهند کرد و یا تسلیم خواهند شد .

6- اگر جوامع دیگر در مقابل سیاستهای جامعه فرضی الف مانع ایجاد کند ( مقدم ) آنگاه جامعه فرضی الف برای رفع مانع اقدام خواهد کرد .

7- اگر جامعه فرضی الف برای رفع مانع در مقابل سیاستهای تغییر طلبانه خود دست به اقدام قهر آمیز بزند ( مقدمه ) آنگاه سیاست آن جامعه امپریالیستی شده است .

نظریه وابستگی :

مفروضه های نظریه وابستگی از دیدگاه سمیر امین :

1- زیر بنای روابط کشورها مبتنی بر مسائل اقتصادی است .

2- کشورهای مختلف در سلسله مراتب مختلف از قدرت اقتصادی قرار دارند .

3- انحصارات بین المللی چون شرکت های چند ملیتی موجب  تحکیم نا برابری بازیگران کشوری در صحنه بین الملل می شود .

4- کشورهای مرکز ( متروپُل ) برای حفظ منافع خود علیه کشورهای وابسته و حاشیه با هم همکاری می کنند.

5- رابطه کشورهای مرکز و پیرامون رابطه ی استثماری است و حاصل جمع جبری صفر بر آن حاکم است .

6- کشورها برای تأمین منافع خود محورانه ، رفتاری عقلایی دارند .

7- شرکتهای چند ملیتی مجبور به تبعیت از منافع کشوری هستند و یا بالعکس .

مفاهیم مهم نظریه  وابستگی :

1- مرکز ( متروپل ) : کشور صنعتی با نظام اقتصادی سرمایه داری که به مرحله ای از توسعه خود به نام مرحله سرمایه گذاری خارجی رسیده است .

2- پیرامون حاشیه : کشوری کشاورزی با نظام اقتصاد معیشتی که در مرحله ای زودرس در اقتصاد جهانی ادغام می شود .

3- توسعه وابسته : به وضعیتی گفته می شود که در آن تحولات اقتصادی داخلی کشور پیرامونی نسبت به تحولات کشور مرکز مشروط می شود .

4- توسعه توسعه نیافتگی : به وابستگی پیش رونده و شرطی شدن فزاینده کشور پیرامونی به کشور مرکز اطلاق می شود .

دستگاههای منطقی نظریه وابستگی :

1- اگر نظام سرمایه داری کشور با بحران روبرو شود ( مقدم ) در آن صورت برای رفع بحرانهای خود بر همکاری با دیگر کشورهای سرمایه داری در قالب شرکتهای چند ملیتی دست می زند .

2- اگر کشورهای سرمایه داری به همکاری با یکدیگر در قالب شرکتهای چند ملیتی دست زنند ( مقدم ) در آن صورت انحصار مبادلات صنعتی ، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص می دهند .

3- اگر کشورهای سرمایه داری انحصار مبادلات صنعتی ، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص دهند ( مقدم ) آنگاه در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تأمین منافع خود قرار می گیرند .

4- اگر کشورهای سرمایه داری در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تأمین منافع خود قرار گیرند ( مقدم ) آنگاه کشورهای عقب افتاده برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی مجبورند به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند .

5- اگر کشورهای عقب افتاده مجبور باشند برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند ( مقدم ) آنگاه تحولات داخلی و رفتار خارجی آنان نسبت به خواسته ها و الزامات کشورهای صنعتی شرطی می شود .

6- اگر تحولات داخلی و رفتارخارجی کشورهای عقب افتاده ، نسبت به خواسته ها و الزمات کشورهای صنعتی شرطی شود ( مقدم ) آنگاه کشورها به دو دسته مرکز ( شمال ) و پیرامون ( جنوب ) تقسیم می شوند .

7- اگر کشورها به دو دسته مرکز و حاشیه تقسیم و تحولات داخلی و رفتار خارجی حاشیه نسبت به تحولات داخلی و رفتار خارجی مرکز مشروط شود ( مقدم ) آنگاه منزلت کشورهای صنعتی با استفاده از منابع کشورهای جنوب و تعمیق روند توسعه افزایش و منزلت کشورهای جنوب ( حاشیه ) با انتقال منابعش به کشورهای شمال ( مرکز ) و شیوع توسعه عدم توسعه کاهش خواهد یافت .

نمودار نظریه وابستگی = توسعه توسعه مرکز = توسعه عدم توسعه حاشیه

نظریه چرخه ای استیلا :

مفروضه های نظریه چرخه ای استیلا ( نظریه های فرهنگی گرامشی – نظریه چامسکی – نظریه والراشتاین – نظریه کوئینسی رایت – نظریه بلند پیشوای مدلسکی )

1-    نابرابری در قدرت و نقش بازیگران

2-    تعارض بین منافع بازیگران

3-    استیلا جویی جزئی از ذات نظام جهانی است .

مفاهیم :

 1- استیلا : برتری و تفوق عظیم یک بازیگر به نحوی که دیگر بازیگران برای اقدام آن نوعی مشروعیت و نفوذ قائلند .

2- چرخه : به برهه تاریخی خاصی اطلاق می شود که طی آن نوعی تشابه الگویی بر رفتارها حاکم است .

3- مشروعیت : قبول داوطلبانه و یا اکراه آمیز تفوق و برتری اقتدار یک بازیگر درفیصله و کارگردانی مسائل بین المللی

4- مرکز ( متروپل ) : منطقه اقتصادی که مبنای تولید ارزشهای اقتصادی موضوع است .

5-پیرامون ( حاشیه ) : منطقه اقتصادی صادر کننده مواد خام به مرکز

6- شبه پیرامون : منطقه واسطه اقتصادی است که بعضی از ویژگی های هر دو منطقه مرکز و پیرامون را دارد .

دستگاههای منطقی نظریه ی چرخه ای استیلا :

1- اگر نظام جهانی بر تلاش استیلا جویانه بازیگران مبتنی باشد ( مقدم ) آنگاه بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری آن نایل آیند .

2- دیگر بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری این نظام نایل آیند ( مقدم ) آنگاه از طریق مختلف سعی خواهند کرد قدرت خود را نسبت به رقبا بهبود بخشند .

3- اگر بازیگران قدرتمند مایل به تحکیم قدرت خود نسبت به رقبا باشند ( مقدم ) آنگاه سعی خواهند کرد از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنند .

4- اگر بازیگران قدرتمند مایل باشند از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنند ( مقدم ) آنگاه برای حفظ قدرت برتر به نوآوری سیاسی و اقتصادی دست خواهند زد .

نظریه موازنه قدرت :

1-    انسان ذاتاً شرور است

2-    شرارت انسان پایدار است .

3-    شرارت انسان از قدرت طلبی و زیاده خواهی او سرچشمه می گیرد .

4-    قدرت طلبی و زیاده خواهی و ترس انسانی همراه با فقدان امکانات انسان را مضطرب می کند .

5-    اضطراب انسان زمینه ساز جنگ همه علیه همه می شود .

6-    انسان موجودی عقلایی است .

7-    جنگ امری عادی و ممکن است .

مفروضه های نظریه موازنه قدرت :

1-    ریمون آرون

2-    جورج کنان

3-    کیسینجر

4-    آلفرد تی – ماهان

5-    سرهلفدر میکندر

6-    هانس جی – مور گنتا

7-    نیکولاس اسپایکمن

مفاهیم نظریه موازنه قوا :

1- قدرت : توان عملیاتی ، نظامی و اعتباری هر کشور است که موجب رفتار دیگران به نفع صاحب قدرت می شود .

2- موازنه قدرت : تعادل یا ثبات قوانین دو یا چند قدرت متخاصم به طوری که هیچ یک از قدرتها به خود اجازه ندهد که از طریق آغاز مخاصمه تعادل موجود را بر هم زند .

3- منافع ملی : تضمین بقای شرافتمندانه کشور به قول مورگنتا بر حسب قدرت تعریف می شود .

4- نیروی موازنه دهنده : بازیگری که با افزودن بخشی از قدرت خود بر سود طرفداران وضع موجود موجب بقای نظام میشود.

5- انعطاف : وجود امکان برای دستیابی به منافع از طریق دیپلماسی ، مذاکره و تشکیل اتحادیه .

 6- امنیت : به وضعیتی اطلاق می شود که بقای شرافتمندانه کشور را در معرض تهدید بنا شد .

دستگاههای منطقی نظریه موازنه قوا :

1- اگر کشورها از انسانهای قدرت طلب ، زیاده خواه و مضطرب از به خطر افتادن امنیت خود تشکیل شده باشد ( مقدم ) آنگاه صحنه بین الملل عرصه رقابت بین کشورهای مختلف خواهد بود .

2- اگر صحنه بین الملل عرصه رقابت بین کشورهای مختلف باشد ( مقدم ) آنگاه کشورها برای حفظ برتری و تأمین امنیت دائمی خود به حفظ قدرت ، افزایش قدرت و کسب اعتبار اقدام خواهند کرد .

3- اگر کشورها برای حفظ برتری و امنیت دائمی خود به حفظ قدرت ، افزایش قدرت و کسب اعتبار اقدام کنند ( مقدمه ) آنگاه کشورها در صورت امکان خود منفرداً و یا به صورت اتحاد با دیگران در مقابله با هر کشوری که در رسیدن به این اهداف راه آنان را سدّ کند دست به خشونت خواهند زد .

4- اگر کشورها در صورت امکان – خوی منفرد و یا به صورت اتحاد با دیگران در مقابله با هر کشوری که در رسیدن به این اهداف راه آنان را سدّ کند دست به خشونت خواهند کرد ( مقدم ) آنگاه خشونت در نظام بین الملل امری طبیعی است .

5- اگر خشونت در نظام بین الملل امری طبیعی است ( مقدم ) آنگاه کشورهایی که از لحاظ نظامی قوی ترند ، منافع ملی خود را بر حسب قدرت نظامی تأمین می کنند.

6- اگر کشورهایی که از لحاظ نظامی قوی ترند منافع ملی خود را بر حسب قدرت های نظامی تأمین می کنند ( مقدم ) آنگاه چنین کشورهایی با رضایت از تأمین قدرتمندانه منافع ملی موجود را به نفع خود حفظ خواهند کرد .

7- اگر کشورهایی که با تأمین قدرتمندانه منافع خود نظام موجود را به نفع خود حفظ کنند ( مقدم ) آنگاه آنان از وضع موجود راضی خواهند بود .

8- اگر کشورهایی که قدرتمندانه منافع خود را تأمین کرده اند از وضع موجود راضی باشند ( مقدم ) آنگاه کشورهایی که تحت فشار منافع ملی خود را تسلیم قدرتهای فاتح کرده اند از وضع خود ناراضی هستند .

9- اگر کشورهایی که تحت فشار منافع ملی خود را تسلیم قدرتهای فاتح کرده اند از وضع خود ناراضی باشند ( مقدم ) آنگاه جهت از بین بردن وضع موجود به تجهیز نظامی خود اقدام خواهند کرد .

10- اگر کشورهای نا راضی از وضع موجود به تجهیز نظامی خود برای تغییر وضع موجود اقدام کنند ( مقدم ) آنگاه کشورهای راضی از وضع موجود برای حفظ وضع موجود بر قدرت نظامی خود خواهند افزود .

11- اگر کشورهای راضی و نا راضی از وضع موجود در رقابت با یکدیگر بر قدرت نظامی خود بیفزایند ( مقدم ) آنگاه به طور خودکار تعادل نیروها و موازنه قدرت بین آنان به طور پایدار حفظ خواهد شد .

نظریه بازدارندگی :

1-    وجود حداقل دو بازیگر رقیب و پیوستگی مثبت و یا منفی منافع این بازیگران با یکدیگر

2-    منطقی بودن تصمیم گیرندگان کشوری

3-    توان سلاح اتمی از ایجاد تغییر در تصمیم بازیگران مهاجم

4-    تحمل نا پذیر بودن خسارات ناشی از جنگ اتمی

5-    وجود بدیهای مختلف برای تصمیم گیری

6-    وجود رابطه بین تهدید و بازدارندگی

7-    قدرت انسان در کنترل حوادث

8-    فزونی چشمگیر هزینه های ناشی از تهاجم نسبت به دستاوردها و نقش آن در کارایی بازدارندگی

مفاهیم مهم نظریه بازدارندگی :

1- اعتبار : قبول واقعیت داشتن توانمندی و اراده مهم لزوم برای کاربرد آن جهت باز داشته شدن مهاجم از تهاجم

2- بازدارندگی : تأثیر گذاری بر رفتار طرف مقابل به نحوی که تصمیم خود مبنی بر حمله نظامی تغییر ایجاد کند.

3- سیاست پیش گیرانه : اعمال سیاستی که از قبل تعیین شده و طرف مهاجم را از تهاجم باز دارد .

4- سیاست پیشدستانه : تحمیل ضرب اول به طرف مهاجم تا وی را از قصد اعمال تهاجم محروم کند .

5- تهدید اتمی : ادعای یک طرف دعوا که در موقعیت اضطرار به اقدامی دست خواهد زد که که در وضعیت عادی مایل به انجام آن نیست .

6- ضربه اول : وضعیتی است که در آن طرف اول می تواند در یک حمله غافلگیرانه هسته ای قسمت اعظم سلاحهای هسته ای طرف دوم را ار کار بیندازد . به نحوی که طرف دوم بتواند در جواب خساراتی غیر قابل تحمل بر طرف اول وارد آورد .

7- ضربه ی دوم : ( تلافی جویانه ) : وضعیتی که در آن یک طرف دارای چنان نیروی هسته ای آسیب پذیری باشد که حتی پس از تحمیل ضربه اول قادر به وارد آوردن ضربه متقابل تلافی جویانه و تحمیل خسارتهای بر طرف مقابل باشد .

دستگاههای منطقی نظریه بازدارندگی :

1- اگر تهدید ارزشها در جنگ اتمی بیش از تحصیل منافع باشد ( مقدم ) آنگاه بازیگران از اقدامی که به جنگ اتمی بینجامد حذر خواهد کرد .

2- اگر بازیگران از اقدامی که به جنگ اتمی بینجامد حذر خواهد کرد ( مقدم ) آنگاه افزایش فزاینده هزینه های ناشی از جنگ اتمی به بازدارندگی بیشتری می انجامد .

3- اگر بازیگران از اقدامی که به جنگ اتمی بینجامد حذر خواهند کرد ( مقدم) آنگاه افزایش فزاینده هزینه های ناشی از جنگ اتمی به بازدارندگی بیشتری انجامد .

4- اگر افزایش فراینده هزینه های ناشی از جنگ اتمی به بازدارندگی بیشتری می انجامد ( مقدم ) تصمیم به تقویت زرادخانه های اتمی ، عقلایی خواهد بود .

نظریه بازی ها :

بازی : داد و ستد و کناکشی که بین طرفین یک مبادله در جریان است . و به سه نوع 1- مهارتی ( شطرنج ) 2- بازی بخت ( بخت ازمایی ) 3- بازی استراتژی ( نوعی بازی است که در آن اقدام هر بازیگر به نوع اقدام بازیگر دیگر بستگی دارد .

قواعد بازی : 1- اصل بورل ریاضی رکن دستوری 2- مارتین شوبیک 3- توماس شلینگ :

1- بازی با حاصل جمع جبری صفر : نوعی بازی است که در آن حاصل جمع جبری دریافت شده از مبادلات بین برندگان و بازندگان در بازی صفر است [0=(1-) + (1+) ] مثل بازی سالنی نظر شطرنج ، پوکر – بریج و بلاک جک و در مسائل زندگی بین المللی ادعای انحصاری ارضی نسبت به یک سرزمین خاص – این قاعده بازی در یک سیستم بسته جریان پیدا می کند .

2- بازی با حاصل جمع ثابت : در این نوع بازی سر جمع پیامد به دست آمده از بازی همیشه ثابت است . بدین لحاظ نوعی رقابت بین منافع دو بازیگر وجود دارد اما حاصل آن صفر نیست . در این بازی الگویی ناب و یکپارچه از تعارض منافع بین بازیگران جریان دارد . گاه این بازی را بازی اکیداً رقابت آمیز می نامند.

3- بازی حاصل جمع متغیر : در این نوع بازی صرفاً تعارض منافع بازیگران حاکم نیست بلکه بازیگران می توانند با اتخاذ استراتژی های انتخابی خود سرنوشت جبری واقعیات مبادلاتی بین خود تأثیر بگذارند . مثل جلوگیری از تهدیدات ناشی از جنگ اتمی و بهره گرفتن از بازیگران غیر بلوکی در نظام دو قطبی

مفروضه های نظریه بازی ( تومایش شلینگ و مارتین شوبیک )

1- هر بازیگر رشته ای از اهداف پایه ای ثابت و کاملاً مشخص دارد . که فایده مندی یکی از اهداف اصولی و پایه ای اوست .

2- چون هر بازیگر عقلایی است ، سیاست واقعی خود را چنان انتخاب کند می کند که به مطلوبیت دلخواه برسد .

3- هر بازیگر با طیفی از استراتژی های بدیل روبروست که می تواند با توسل به آن رفتار بازیگر رقیب را تحت تأثیر قرار دهد .

4- منافع بازیگران در محورهای خاص بی گمان کاملاً با هم در تعارض است .

دستگاههای منطقی نظریه بازی ها :

نظریه مشترک :

1- اگر منافع بازیگران نسبت به یک موضوع کاملاً متعارض باشد ( مقدم ) آنگاه بازیگران سعی خواهند کرد به قیمت نابودی منافع رقیب ، منافع خود را تحمیل کنند .

نظریه بازی جوانک ترسو بحران کوبا ( شوروی و آمریکا سال 1962 )

2- اگر به رغم اشتراک منافع در حوزه صیانت نفس در منافع عرضی رقبا تعارض ایجاد کند ( مقدم ) آنگاه بازیگران به ملاحظه اولویت صیانت ذاتی نفس از بازی رقابتی عرضی چشم پوشی خواهند کرد .

نظریه معمای زندانی :

3- اگر دو زندانی هم دست با استراتژی های متعارض ( نا رو زدن – اعتراف – چانه زنی خاموش و عدم اعتراف ) روبرو باشند ( مقدم ) آنگاه به نوعی چانه زنی خاموش با یکدیگر جهت منافع مشترک همدستان دست خواهند زد .  

اگر در مورادی که زندانیان به هر علت ممکن نارو زدن ، غیر عقلایی بودن (ایدئولوژیک عمل کردن و عدم آشنایی با قواعد بازی بتواند تفکر استراتژیک داشته باشند با اقرار خود موجب زندانی کردن هر دو طرف می باشد دستگاههای منطقی زیر را خواهد داشت .

1- اگر بازیگران منافع مشترک استراتژیک را در نظر نداشته باشند ( مقدم ) آنگاه بازیگران به اقدامی دست خواهند زد که حداقل ضرر متوجه آنان شود . اما بازیگران منافع استراتژیک را در نظر دارند ( شرط وقوع ) پس بازیگران به اقدامی است نخواهند زد که ضرری متوجه آنان باشد .

برچسب‌ها: واگرایی, مکتب ایدئالیسم, رئالیسم, همگرایی, دو فاکتو, دوژور, مورتون کاپلان, دو قطبی منعطف, انزوا طلبی, عدم تعهد, موازنه قوا, نظام سلسله مراتبی, نظام جهانی, رهیافت تصمیم گیری, مورگنتا, استراتژی, بیطرفی

گزارش مدیرکل آژانس در خصوص برنامه هسته ای ایران




گزارش مدیرکل آژانس


 
در خصوص برنامه هسته ای ایران



 ۱. این گزارش مدیرکل به شورای حکام و ،بطور موازی، به شورای امنیت درباره اجرای توافقنامه پادمان‌های ان‌پی‌تی و مفاد مرتبط با قطعنامه‌های شورای امنیت در جمهوری اسلامی ایران است. این گزارش به تحولات پس از گزارش قبلی در می ۲۰۱۰ می‌پردازد. ۲. شورای امنیت در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ قطعنامه ۱۹۲۹ (۲۰۱۰) را تصویب کرد که بر اساس آن: * شورای امنیت تایید کرد که ایران به درخواست‌های شورای حکام نپرداخته و از قطعنامه‌های ۱۶۹۶ (۲۰۰۶)، ۱۷۳۷ (۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (۲۰۰۸) شورای امنیت پیروی نکرده است. * شورای امنیت تایید کرد که ایران، بدون تاخیر بیشتر، باید اقدامات درخواست شده توسط شورای حکام در قطعنامه‌های GOV/۲۰۰۶/۱۴ و GOV/۲۰۰۹/۸۲ را انجام دهد. * شورای امنیت بر این نکته صحه گذاشت که ایران، بدون تاخیر بیشتر، باید اقدامات تصریح شده در بند ۲ قطعنامه ۱۷۳۷ (۲۰۰۶) (تعلیق تمام فعالیتهای بازفرآوری و مرتبط غنی‌سازی بعلاوه کار بر روی فعالیتهای مرتبط رآکتور آب سنگین) را انجام دهد. * شورای امنیت مجدد تصریح کرد که ایران باید بطور کامل با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در زمینه تمام مسائل باقیمانده به ویژه آنهایی که نگرانی‌ها درباره ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران را افزایش می‌دهند، همکاری کند که این همکاری شامل تامین دسترسی به تمام سایتها، تجهیزات، اشخاص و مدارک مورد درخواست آژانس می‌شود؛ * شورای امنیت تصمیم گرفت که ایران باید، بدون تاخیر، به توافق پادمان‌های خود بطور کامل و بدون هیچگونه شرطی پایبند باشد که این شامل بکارگیری کد تعدیل شده ۳.۱ ترتیبات اجرایی می‌شود؛ این شورا از ایران خواست تا موکدا مطابق با مفاد پروتکل الحاقی اقدام کرده و سریعا آن را بپذیرد؛ شورای امنیت تاکید کرد که مطابق ماده ۲۴ و ۳۹ توافق پادمان‌های ایران، توافق پادمان‌های ایران و ترتیبات اجرایی آن شامل کد تعدیل شده ۳.۱ بطور یکجانبه توسط ایران قابل اصلاح یا تغییر نیستند. شورا خاطر نشان کرد که مکانیزمی در توافق برای تعلیق هر یک از مفاد ترتیبات اجرایی وجود ندارد؛ * شورای امنیت مجدد تاکید کرد که ایران مطابق با الزامات خود تحت قطعنامه‌های قبلی مبنی بر تعلیق تمام فعالیتهای مرتبط غنی‌سازی، رآکتور آب سنگین و بازفرآوری، نباید کار ساخت و ساز در هر یک از تاسیسات جدید غنی‌سازی اورانیوم، بازفرآوری یا مرتبط با آب سنگین را آغاز کند و باید هر گونه ساخت و ساز در حال جریان چنین تاسیساتی را متوقف کند. * شورای امنیت از مدیرکل خواست تا تمام گزارشهای مدیرکل درباره بکارگیری پادمان‌ها در ایران را به شورای امنیت انتقال دهد؛ * شورای امنیت از مدیرکل خواست تا طی ۹۰ روز گزارشی را درباره اینکه آیا ایران تعلیق تمام فعالیتهای ذکر شده در قطعنامه۱۷۳۷ (۲۰۰۶) را اجرایی کرده و به تعلیق آنها ادامه داده است یا نه، تهیه کند. شورای همچنین از مدیرکل خواست تا گزارشی را درباره روند پایبندی ایران به تمام گامهای مورد نیاز شورای حکام و به سایر مفاد قطعنامه‌های ۱۷۳۷ (۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (۲۰۱۰) تهیه کند. A. فعالیتهای مرتبط غنی‌سازی فعلی A.۱. نطنز: تاسیسات غنی‌سازی سوخت و تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت ۳. تاسیسات غنی‌سازی سوخت: دو سالن آبشاری در تاسیسات غنی‌سازی سوخت وجود دارند: سالن آبشاری A و سالن آبشاری B. با توجه به اطلاعات طراحی ارائه شده توسط ایران، ۸ واحد (واحدهای A۲۱ تا A۲۸) برای تولید سالن A، با ۱۸ آبشار در هر واحد برنامه‌ریزی می‌شوند. اطلاعات طراحی مفصلی درباره سالت تولید B ارائه نشده است. ۴. ایران در ۲۸ آگوست ۲۰۱۰ گاز هگزا فلوراید اورانیوم طبیعی (یواف۶) را به ۱۷ آبشار واحد A۲۴، ۶ آبشار واحد A۲۶ در تاسیسات غنی‌سازی سوخت تزریق می‌کرد. تمام ۱۸ آبشار واحد A۲۸ و آبشار باقیمانده واحد A۲۴ و باقی ۱۲ آبشار واحد A۲۶ ( شش آبشاری که تحت خلأ بودند) همچنین نصب شدند، اما هگزا فلوراید اورانیوم در آنها تزریق نمی‌شد. تا‌ آن تاریخ، تمام سانتریفیوژهای نصب شده شامل ماشین‌های IR-۱، که از آن ۱۶۴ عدد در هر آبشار وجود دارد، هستند. کار نصب در واحدهای A۲۱، A۲۲، A۲۳، A۲۵ و A۲۷ ادامه داشت اما هیچ سانتریفیوژی نصب نشده بود. تا تاریخ ۲۸ آگوست ۲۰۱۰، هیچ کار نصبی در سالن تولید B نشده بود. ۵. آژانس در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۹ یک راستی‌آزمایی فهرست اقلام فیزیکی در تاسیسات غنی‌سازی سوخت انجام داد. آژانس با مدنظر قرار دادن اطلاعات جدید ارائه شده توسط ایران، به ارزیابی خود از تعادل مواد برای دوره ۱۸ نوامبر ۲۰۰۸ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۰۹ ادامه می‌دهد. ایران در نامه‌هایی به تاریخ ۹ آگوست ۲۰۱۰ و ۱۷ آگوست ۲۰۱۰ به آژانس اطلاع داد که مقدار مواد هسته‌ای در تاسیسات را کم تخمین زده بود و یک برآورد بازبینی شده را ارائه کرد. ایران همچنین درباره اینکه چگونه قصد داشت سیستم حسابداری مواد هسته‌ای تاسیسات را بهبود بخشد، به آژانس اطلاع داد. آژانس تا زمانی که ارزیابی آن کامل شود، نمی‌توان تعادل مواد هسته‌ای را تایید کند. ۶. ایران تخمین زده است که بین ۲۳ نوامبر ۲۰۰۹ و ۶ آگوست ۲۰۱۰، ۹۹۵ کیلوگرم دیگر یواف۶ با درصد غنای پایین تولید کرده است، که بنابراین مجموع تولید یواف۶ با درصد غنای پایین از فوریه ۲۰۰۷ تا کنون به دو هزار و ۸۰۳ کیلوگرم می‌رسد. مواد هسته‌ای در تاسیسات غنی‌سازی سوخت (شامل تزریق، محصول و دور‌ریز) بعلاوه تمام آبشارهای نصب شده و ایستگاههای تزریق و تخلیه تحت نظارت و کنترل آژانس باقی هستند. آژانس در نامه‌ای به تاریخ ۱۹ جولای ۲۰۱۰، شماری از اتفاقات شامل شکستن مهر و موم توسط اپراتور در تاسیسات غنی‌سازی سوخت را به ایران یادآوری کرد. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۹ آگوست ۲۰۱۰ اطلاعات بیشتری را درباره این اتفاقات ارائه کرده و اعلام کرد که شکستن مهر و موم‌ها اتفاقی بوده و "تمام توصیه‌ها و آموزش‌های لازم به اپراتور به منظور مراقبت و کنترل بیشتر در این زمینه ارائه شده است. " نتایج پادمان‌های شکستن مهر و موم‌ها توسط آژانس و بر اساس تکمیل راستی‌آزمایی فهرست اقلام فیزیکی بعدی که در حال حاضر برای اکتبر ۲۰۱۰ برنامه‌ریزی شده است، ارزیابی خواهد شد. ۷. آژانس از فوریه ۲۰۰۷ شمار زیادی نمونه‌های محیطی در تاسیسات غنی‌سازی سوخت گرفته است که نتایج آنها نشان از سطح غنی‌سازی اورانیوم کمتر از ۵ درصد اورانیوم ۲۳۵ دارد. در یک نتیجه جدید، تعداد کمی از موادی از نمونه‌های گرفته شده در ناحیه آبشاری با سطح غنی‌سازی بین ۵ درصد و ۷.۱ درصد اورانیوم ۲۳۵ تشخیص داده شدند که این میزان بیشتر از سطح اعلام شده در پرسشنامه اطلاعات طراحی بود. آژانس در نامه‌ای به تاریخ ۱۳ آگوست ۲۰۱۰ به ایران درباره این موضوع اطلاع داد و توضیحاتی را در این زمینه خواستار شد. ایران در نامه‌هایی به تاریخ ۱۷ آگوست ۲۰۱۰ و یکم سپتامبر ۲۰۱۰ توضیحات احتمالی را به همراه نکات تایید کننده، برای حضور این مواد ارائه کرد. توضیحات ایران با یافته‌های آژانس مغایر نیست. ۸. تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت: تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت یک مرکز تحقیق و توسعه و یک مرکز آزمایشی تولید اورانیوم با درصد غنای پایین است که برای اولین بار در اکتبر ۲۰۰۳ عملیاتی شد. این تاسیسات یک سالن دارد که می‌تواند ۶ آبشار را در خود جای دهد. آبشارهای ۱ و ۶ که هر کدام می‌توانند ۱۶۴ ماشین داشته باشند، به منظور تولید اورانیوم با درصد غنای پایین که تا ۲۰ درصد اورانیوم-۲۳۵ غنی‌سازی می‌شوند، طراحی می‌شوند. بخش دیگر سالن آبشار به عنوان ناحیه تحقیق و توسعه طراحی می‌شوند. ۹. در ناحیه تحقیق و توسعه تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت، بین تاریخ ۲۲ می ۲۰۱۰ و ۲۰ آگوست ۲۰۱۰، مجموع ۸۴ کیلوگرم یواف۶ طبیعی به یک آبشار IR-۴ با ۲۰ دستگاه، آبشار IR-۲m با ۲۰ دستگاه و سانتریفیوژهای تکی IR-۱، IR-۲m و IR-۴ تزریق شد. در این ناحیه هیچ اورانیوم با درصد غنای پایین تخلیه نمی‌شود چونکه محصول و دورریز این فعالیت تحقیق و توسعه در پایان فرآیند باز ترکیب می‌شوند. ۱۰. ایران در ۹ فوریه ۲۰۱۰ تزریق یواف۶ با درصد غنای پایین را به آبشار یک با هدف اعلام شده مبنی بر تولید یواف۶ غنی‌شده تا ۲۰ درصد اورانیوم ۲۳۵ به عنوان سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران، آغاز کرد. ایران متعاقبا به آژانس اطلاع داد که قصد دارد یک آبشار دوم IR-۱ با ۱۶۴ دستگاه (۶ آبشاری) را در تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت نصب کرده و آن را به آبشار یک و با هدف کاهش دورریز غنی‌سازی از ۲ درصد به ۰.۷ درصد اورانیوم۲۳۵ متصل کند. افزایش سطح غنی‌سازی و همچنین ارتباط دو آبشار مستلزم رویکرد جدید پادمان‌ها بود که از ۱۵ مه ۲۰۱۰ اجرا شده است. ۱۱. ایران طی نامه‌ای که در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۰ نوشته شده بود، به آژانس اتمی اطلاع داد که قصد دارد تزریق اورانیوم با درصد غنای پایین به آبشارهای ۱ و ۶ متصل شده را آغاز کند و بر همین اساس نیز از آژانس درخواست کرد تا ترتیباتی را مجددا اتخاذ کند که به ایران اجازه دهد تا این دو آبشار را طبق برنامه راه‌اندازی کند. آژانس نیز در تاریخ ۳ ژوئیه ۲۰۱۰ به این درخواست جامه عمل پوشاند. ایران در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۰ به آژانس اطلاع داد که تزریق دورریزها به آبشار ۶ از آبشار ۱ را در تاریخ ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۰ آغاز کرده است. ۱۲. ایران تخمین زده است که در تاریخ ۹ فوریه تا ۲۰ آگوست ۲۰۱۰، مجموعاً حدود ۳۱۰ کیلوگرم هگزا فلورید اورانیوم غنی‌شده در تأسیسات غنی‌سازی سوخت به آبشار۱ تزریق شد و ۲۲ کیلوگرم هگزا فلورید اورانیوم غنی‌شده تا "اورانیوم-۲۳۵ " ۲۰ درصد نیز تولید شد. هگزا فلورید اورانیوم تولید شده به طور مرتب توسط ایران از آبشار۱ تخلیه و به درون سیلندری با گنجایش حدود ۲۵ کیلوگرم هگزا فلورید اورانیوم بارگذاری می‌شود. این مواد تحت نظارت و بازرسی آژانس است. ایران اعلام کرده است که وقتی ظرفیت این سیلندر تکمیل می‌شود، پس از آنکه آژانس اتمی از این مواد برای انجام تحلیل تخریبی نمونه‌برداری کرد، هگزا فلوراید اورانیوم موجود در آن را همگن خواهد کرد. ۱۳. از تاریخ ۷ آوریل ۲۰۱۰ به بعد، نتایج نمونه‌های محیطی گرفته‌شده از تأسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت نشان می‌دهد که در این تأسیسات، مراحل غنی‌سازی از حداکثر سطح غنی‌سازی مطرح شده در پرسشنامه اطلاعات طراحی (که کمتر از ۲۰ درصد غنی‌سازی اورانیوم-۲۳۵ است) فراتر نرفته است. A.۲. قم: تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو ۱۴. ایران در سپتامبر ۲۰۰۹، به آژانس اتمی اطلاع داد که در حال ساخت تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو است که در نزدیکی شهر قم واقع شده است. آژانس تأیید کرد که تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو با هدف در بر گرفتن ۱۶ آبشار با مجموع حدود ۳ هزار سانتریفیوژ ساخته شده است. ۱۵. آژانس اتمی چندین‌ بار از ایران خواسته است تا اطلاعات بیشتری را در رابطه با زمانبندی مراحل طراحی و ساخت تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو به همراه هدف اولیه این سایت ارائه دهد. ایران نیز در پاسخ به این درخواست اعلام کرده است که "مکان این سایت (در نزدیکی قم) از ابتدا به عنوان منطقه کلی پناهگاه‌های احتمالی پدافند غیرعامل با موارد کاربرد گوناگون در نظرگرفته شده است. سپس این مکان در نیمه دوم سال ۲۰۰۷، برای ساخت این تأسیسات غنی‌سازی در نظر گرفته شده است ". آژانس اتمی نیز بر ضرورت دسترسی به شرکت‌های دخیل در طراحی و ساخت‌وساز تأسیسات غنی‌سازی فردو تأکید کرده است. آژانس به ایران اطلاع داده است که اطلاعات بسیار زیادی از تعدادی از منابع دریافت کرده است که نشان می‌دهد کار طراحی این تأسیسات در سال ۲۰۰۶ آغاز شده بود. ایران در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۱۰، در نامه‌ای به مدیرکل آژانس اعلام کرد که "هیچ مبنای قانونی " که طبق آن آژانس بتواند اطلاعات مربوط به زمانبندی و هدف ایجاد تأسیسات غنی‌سازی فردو را درخواست کند، وجود ندارد و آژانس نیز "ملزم به مطرح کردن هیچ سؤالی فراتر از توافق پادمان‌ها نیست ". آژانس اتمی معتقد است که سؤالاتی که مطرح کرده است در چارچوب توافق پادمان‌ها است و اطلاعات درخواست شده نیز برای تأیید زمانبندی و هدف اصلی تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو توسط آژانس اتمی به منظور ایجاد اطمینان از این امر که اظهارات ایران کامل و صحیح است، ضروری است. ۱۶. ایران در پاسخ به درخواست آژانس مبنی بر ارائه پرسشنامه کامل اطلاعات طراحی تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو، ضمن تسلیم نامه‌ای به مدیرکل آژانس در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۱۰، اعلام کرد که "به تعهدات خود در ارتباط با پرسشنامه اطلاعات طراحی تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو تحت توافقنامه پادمانی خود عمل کرده است ". آژانس اتمی چندین بار به ایران اطلاع داده است که معتقد است بر اساس وضعیت کنونی ساخت‌وساز این تأسیسات، اطلاعات بیشتری باید در اختیار ایران قرار گیرد و این اطلاعات باید در پرسشنامه اطلاعات طراحی گنجانده شود. ۱۷. آژانس اتمی از ماه اکتبر سال ۲۰۰۹ به طور متوسط هر ماه یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو به انجام رسانده است. آژانس تأیید کرده است که ساخت‌وساز این تأسیسات در حال جریان است. از ۲۸ آگوست ۲۰۱۰ به بعد هیچ سانتریفوژی وارد این تأسیسات نشده است. در نتایج نمونه‌های محیطی گرفته شده در تأسیسات غنی‌سازی سوختی فردو تا تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۰ به هیچ عنوان هیچ نشانه‌ای از وجود اورانیوم غنی‌شده نبود. A.۳. دیگر فعالیت‌های مرتبط غنی‌سازی ۱۸. با توجه به اظهارات ایران در تاریخ ۷ فوریه ۲۰۱۰ مبنی بر اینکه فناوری غنی‌سازی اورانیوم لیزری در اختیار دارد و همچنین اظهارات این کشور در تاریخ ۹ آوریل ۲۰۱۰ در ارتباط با توسعه نسل سوم سانتریفیوژها، آژانس اتمی طی نامه‌ای به ایران در تاریخ ۱۸ آگوست ۲۰۱۰ بر درخواست پیشین خود مجددا تأکید کرد مبنی بر اینکه ایران امکان دسترسی به مکان‌های بیشتر مرتبط با تولید سانتریفیوژها، تحقیق و توسعه در خصوص غنی‌سازی اورانیوم (شامل غنی‌سازی لیزری) و فعالیت‌های مرتبط با اکتشاف و آسیاب اورانیوم را (برای آژانس) فراهم آورد. ایران در پاسخ به این درخواست در تاریخ ۲۱ آگوست ۲۰۱۰، هیچ یک از اطلاعات درخواستی را در اختیار آژانس قرار نداد و در عوض تأکید کرد که به "همکاری خود با آژانس تحت توافقنامه پادمان‌های خود ادامه می‌دهد ". A.فعالیت‌های بازفرآوری ۱۹. آژانس اتمی به نظارت بر استفاده از سلول‌های داغ در راکتور تحقیقاتی تهران و تأسیسات تولید رادیوایزوتوپ مولیبدنیوم، ید و زنون (MIX) ادامه داده است. آژانس یک بازرسی و یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی را در راکتور تحقیقاتی تهران در تاریخ اول آگوست ۲۰۱۰ و همچنین یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در تأسیسات تولید رادیو ایزوتوپ مولیبدنیوم، ید و زنون نیز در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۰ انجام داده است. هیچ نشانه‌ای از فعالیت‌های مرتبط با بازفرآوری در این تأسیسات وجود نداشت. در حالیکه ایران اعلام کرده است هیچ گونه فعالیت‌ مرتبط با بازفرآوری در این کشور ندارد، آژانس این امر را فقط در ارتباط با این دو تأسیسات می‌تواند تأیید کند، همانگونه که پروتکل الحاقی ایران اجرا نشده است. B.پروژه‌های مرتبط با راکتور آب سنگین ۲۰. همانگونه که در گزارش‌های پیشین مدیرکل آژانس اشاره شد، آژانس، آنچنان که شورای امنیت ملزم دانسته بود، درخواست کرده است که ایران ترتیبات لازم را اتخاذ کند تا دسترسی هر چه سریعتر آژانس به موارد زیر را مهیا کند: مرکز تولید آب سنگین؛ آب سنگین ذخیره شده در تأسیسات تبدیل اورانیوم به منظور نمونه‌برداری؛ و هر مکان دیگری در ایران که پروژه‌های مرتبط آب سنگین در حال انجام هستند. ایران در پاسخ خود به تاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۱۰ اعلام کرد که درخواست‌های آژانس "از آنجایی که فراتر از توافق پادمان‌های ما است، هیچ مبنای قانونی ندارد " و همچنین این درخواست‌ها فراتر از قطعنامه‌های مرتبط شورای امنیت است که "تنها خواستار راستی‌آزمایی تعلیق است ". ایران همچنین اعلام کرد که فعالیت در پروژه‌های مرتبط با آب سنگین را به حالت تعلیق در نیاورده است. ایران تا آن تاریخ دسترسی درخواست‌شده را مهیا نکرده است. ۲۱. در ۲ آگوست ۲۰۱۰، آژانس یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در راکتور IR-۴۰ در اراک انجام داد. آژانس تأیید کرد که ساخت‌وساز این تأسیسات در حال انجام است و ساخت‌وساز ساختمان‌های غیرنظامی تقریبا کامل و برخی تجهیزات مهم در این تأسیسات نصب شده است. تجهیزات نصب شده شامل جرثقیل اصلی در ساختمان راکتور و فشارسنجی برای سیستم خنک‌کننده راکتور می‌شود. بنا به اعلام ایران، راه‌اندازی راکتور IR-۴۰ هم‌اکنون برای شروع در سال ۲۰۱۳ طراحی شده است. در ساختمان پرتوشیمی، سازه بتونی برای سلول‌های داغ آماده بود، اما هیچ پنجره سلول داغ یا بازوی مکانیکی حاضر نبود. ۲۲. بر اساس تصاویر ماهواره‌ای، به نظر می‌رسد تأسیسات تولید آب سنگین (HWPP) مجددا در حال فعالیت است. با این وجود، بدون دسترسی به تأسیسات تولید آب سنگین، آژانس قادر به تأیید اظهارات ایران مبنی بر به تعلیق در نیاوردن فعالیت روی پروژه‌های مرتبط با آب سنگین نخواهد بود و در نتیجه نمی‌تواند گزارش کاملی را در این زمینه ارائه دهد. D. تبدیل اورانیوم و تولید سوخت ۲۳. آژانس ارزیابی خود از نتایج راستی‌آزمایی فهرست اقلام فیزیکی در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۱۰ را نهایی کرد و این نتیجه حاصل شد که فهرست اقلام مواد هسته‌ای در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان از سوی ایران و در راستای آن نتایج اظهار گردیده است، در چارچوب ابهامات اندازه گیری که معمولا به همراه تاسیسات تبدیل با خصوصیات مشابه وجود دارد. ۲۴. آژانس در تاریخ ۴ آگوست ۲۰۱۰ یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان انجام داد. در آن زمان، این تاسیسات هنوز در مرحله تعمیر و نگهداری قرار داشت. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۴ جولای ۲۰۱۰ آژانس را مطلع ساخت که تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان عملیات کامل خود را در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۰ از سر خواهد گرفت. به دلیل آنکه هیچ هگزا فلوراید اورانیومی (یواف‌۶) از ۱۰ آگوست ۲۰۰۹ در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان تولید نشده است، مقدار کلی اورانیوم به شکل هگزا فلوراید اورانیوم در این تاسیسات از مارس ۲۰۰۴، ۳۷۱ تن باقی مانده است (مقداری از آن به تاسیسات غنی سازی سوختی و تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت منتقل شده است) که تحت نظارت و مهار آژانس است. ۲۵. در طی راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در تاریخ ۴ آگوست ۲۰۱۰، ایران آژانس را از نصب تجهیزات در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان برای تبدیل هگزافلوراید اورانیوم غنی شده تا اورانیوم-۲۳۵ بیست درصد به اکسید اورانیوم (U۳O۸) مطلع ساخت که برای تولید سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران مورد نیاز است و در نوامبر ۲۰۱۰ شروع به کار می‌کند. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۱۷ آگوست ۲۰۱۰، آژانس را مطلع ساخت که آزمایشاتی در خصوص تبدیل هگزافلوراید اروانیوم به اکسید اورانیوم (U۳O۸) با استفاده از هگزافلوراید مصرف شده در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان در سپتامبر ۲۰۱۱ آغاز خواهد کرد. ۲۶. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۰، یک پرسشنامه‌ اطلاعات طراحی به روز شده برای مرکز تولید سوخت به آژانس ارائه داد که در آن اعلام کرده بود تولید سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران در بخشی از یک ساختمان در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان انجام خواهد شد. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۱۷ آگوست ۲۰۱۰ به آژانس اعلام کرد که در نظر دارد تجهیزات برای تولید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران را در نوامبر ۲۰۱۰ نصب کند. آژانس در سوم آگوست ۲۰۱۰ یک راستی‌آزمایی فهرست اقلام فیزیکی و یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی در مرکز تولید سوخت انجام داد و تایید کرد که هیچ مجموعه، میله، صفحه‌های سوختی جدید برای راکتور IR-۴۰ تولید نشده است. E. دیگر فعالیت‌ها ۲۷. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۹ آگوست ۲۰۱۰ به آژانس اطلاع داد که انتقال سوخت جدید به ساختمان اصلی راکتور در نیروگاه برق هسته‌ای بوشهر را آغاز می‌کند. همانگونه که در گزارش قبلی مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آمده است، ایران آژانس را مطلع ساخت که یک آزمایش فنی از مجوعه سوختی را پیش از بارگذاری آنها در قلب راکتور انجام خواهد داد. آژانس در تاریخ ۲۱ آگوست تایید کرد که انتقال سوخت جدید به ساختمان راکتور آغاز شده و فعالیت‌های راستی آزمایی مجدد خود را از شروع کرده است. ۲۸. لابراتوار تحقیقاتی چندمنظوره جابر ابن حیان در مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران واقع است و یک لابراتوار تحقیقاتی شیمی غیرهسته‌ای است. آژانس در تاریخ ۳۱ جولای ۲۰۱۰ یک راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی و یک راستی‌آزمایی فهرست اقلام فیزیکی در لابراتوار جابر ابن حیان انجام داد، که در طی آن ایران مجددا آنچه را در راستی‌آزمایی اطلاعات طراحی ۱۴ آوریل ۲۰۱۰ اعلام کرده بود، تکرار کرد به ویژه فعالیت‌های لابراتوار جابر ابن حیان که مرتبط با "یک پروژه تحقیقاتی با هدف صرفا مطالعه رفتار الکتروشیمیایی یون یورانیل در محلول یونیک " بود، که در آن از یک محلول نیترات یورانیل استفاده می‌شود. ایران همچنین اعلام کرده است که این فعالیت‌های آزمایشگاهی هنوز آغاز نشده است. آژانس اتمی به نظارت بر فعالیت‌های تحقیق و توسعه ایران در این تاسیسات ادامه می‌دهد. ۲۹. بر اساس تصاویر ماهواره‌ای، آژانس ارزیابی می‌کند که فعالیت‌های مربوط به اکتشاف و تغلیظ اورانیوم در منطقه مجتمع تولید اورانیوم بندر عباس ادامه دارد و اینکه فعالیت‌های ساخت و ساز در مجتمع تولید کیک زرد اردکان و در معدن اورانیوم ساغند ادامه دارد. F. اطلاعات طراحی همانگونه که در گزارش‌های پیشین مدیر کل آژانس شرح داده شده، متن تعدیل شده بخش عمومی ترتیبات تکمیلی موسوم به کد ۳.۱ برای توافق پادمانی ایران که در سال ۲۰۰۳ به موافقت ایران رسیده‌، هنوز پابرجاست، با این همه ایران در سال ۲۰۰۷ تصمیم به تعلیق اجرای آن گرفت. با وجود آنکه آژانس در موارد زیادی، به ایران یادآوری کرده است که ملزم به ارائه اطلاعات طراحی بر اساس کد تعدیل شده ۳.۱ است، ایران اجرای کد تعدیل شده ۳.۱ را از سر نگرفته است که مطابق با تعهد آن بر اساس ترتیبات تکمیلی نیست. ایران تنها کشور با فعالیت‌های هسته‌ای چشمگیر است که دارای یک توافقنامه پادمانی جامع پابرجاست که مفاد کد تعدیل شده ۳.۱ را اجرا نمی‌کند. ۳۱. در مورد هر دو تاسیسات دارخوین و تاسیسات غنی سازی سوخت فردو،‌ ایران در موعد مقرر تصمیم ساخت یا اجازه ساخت این تاسیسات را همانگونه که در کد تعدیل شده ۳.۱ آمده اطلاع رسانی نکرده است و فقط به ارائه اطلاعات طراحی محدود آن تاسیسات اکتفا کرده است. ایران همچنین اطلاعات طراحی به روز شده راکتور IR-۴۰ را فراهم نکرده است. ۳۲. آژانس در نامه‌ای به تاریخ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ از ایران درخواست کرده است تا اظهارات علی اکبر صالحی معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران به یک خبرگزاری ایرانی را تایید کند که گفته بود ایران در حال طراحی راکتوری شبیه راکتور تحقیقاتی تهران برای تولید رادیوایزوتوپ‌هاست. در همان نامه آژانس همچنین درخواست کرد در صورتیکه تصمیم ساخت تاسیسات هسته‌ای جدید توسط ایران اتخاذ شده است، ایران اطلاعات بیشتری در خصوص طراحی و برنامه ساخت آن تاسیسات ارائه کند. ایران در پاسخ آن نامه به تاریخ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۰، مجددا تاکید کرد که به همکاری خود با آژانس بر اساس موافقتنامه پادمانی آن ادامه می‌دهد. ۳۳. علی اکبر صالحی در تاریخ ۱۶ آگوست ۲۰۱۰ اعلام کرد که "مطالعه بر روی مکان ۱۰ مرکز غنی سازی اورانیوم " پایان یافته است و اینکه "ساخت و ساز یکی از این تاسیسات تا پایان سال جاری ایرانی یعنی مارس ۲۰۱۱ آغاز خواهد شد یا ابتدای سال آینده ". در نامه‌ای به تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۱۰ آژانس از ایران درخواست کرد تا اطلاعات طراحی اولیه آن تاسیسات را ارائه کند. ایران در پاسخ خود به تاریخ ۲۱ آگوست ۲۰۱۰ اطلاعات درخواست شده را ارائه نداد و تنها اعلام کرد که اطلاعات لازم را در "زمان مقرر " در اختیار آژانس قرار خواهد داد. این تماس‌های اخیر بین ایران و آژانس به دنبال موارد مشابه مرتبط با بیانات عمومی مقامات ایران در رابطه با ساخت و ساز احتمالی تاسیسات هسته‌ای جدید است. ایران همچنین اعلام کرد اظهارات در خصوص اطلاعات طراحی که در پاراگراف‌های ۳۰ تا ۳۳ گزارش‌ قبلی مدیر کل (GOV/۲۰۱۰/۲۸) آمده است، "هیچگونه اساس قانونی " ندارد. ۳۴. اصلاح تاسیسات غنی‌سازی آزمایشی سوخت برای تولید اورانیوم غنی شده تا ۲۰ درصد به صورت اورانیوم-۲۳۵ مرتبط با اهداف پادمانی، از جانب ایران در زمان لازم به اطلاع آژانس نرسیده است تا آژانس روش‌های پادمانی آن را تطبیق دهد، همانطور که ماده ۴۵ توافق پادمانی ایران خواسته شده است. G. تعیین بازرسان ۳۵. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۳ ژوئن ۲۰۱۰ به مدیر کل آژانس اتمی اعلام کرد، از حالا به بعد در صورتیکه اطلاعات محرمانه‌ای که بر اساس اجرای توافق پادمانی آن در اختیار آژانس قرار گرفته است به هر دلیلی به بیرون "درز " پیدا کند و یا به دست رسانه‌ها برسد؛ در اولین واکنش انتصاب بازرس یا بازرسان مرتبط کن لم یکن تلقی خواهد شد. ایران در نامه‌ای به تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۰ به مدیر کل آژانس، با اشاره به "اظهارات اشتباه و نادرست در پاراگراف ۲۸ " گزارش قبلی مدیر کل (GOV/۲۰۱۰/۲۸)، به اطلاع آژانس رساند که به انتصاب دو بازرسی که اخیر بازرسی‌هایی را در ایران انجام داده‌اند، اعتراض دارد. ۳۶. در حالیکه بر اساس توافق پادمانی، ایران اجازه اعتراض به انتصاب بازرسان آژانس را دارد، آژانس این مورد را بر این اساس رد کرد که ایران به دنبال توجیه اعتراض خود در این مورد بوده است. آژانس اعتماد کامل به حرفه‌ای گرایی و بی طرفی بازرسان مورد نظر دارد همانگونه که در خصوص تمام بازرسان به همین گونه است، و تایید می‌کند که گزارش قبلی مدیر کل در خصوص اجرای پادمان‌ها در ایران (GOV/۲۰۱۰/۲۸) کاملا دقیق و صحیح است. ۳۷. در جلسه‌ای با نماینده دائم ایران در آژانس اتمی در تاریخ ۲۰ جولای ۲۰۱۰، آژانس به اطلاع وی رساند که اعتراض مکرر توسط ایران به انتصاب بازرسان مجرب در زمینه چرخه و تاسیسات سوخت هسته‌ای ایران در روند بازرسی مانع ایجاد می‌کند و بنا بر این از توانایی آژانس برای اجرای پادمان‌های موثر و کارآمد در ایران می‌کاهد. در این خصوص، در همان جلسه، آژانس مجدد تقاضا کرد که ایران تصمیم ۱۶ ژانویه ۲۰۰۷ خود در زمینه درخواست از آژانس برای ملغی کردن انتصاب ۳۸ بازرس آژانس را مورد بازبینی مجدد قرار داده و همچنین در زمینه تقاضاهای خود (مربوط به سال ۲۰۰۶) برای کن لم یکن کردن انتصاب ۴ بازرس دیگر که مجرب در اجرای بازرسی هستند، دوباره تصمیم گیری کند. آژانس در عین حال که از ایران به دلیل پذیرفتن پنج بازرس دیگر (در نامه‌هایی از ایران به تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۱۰ و ۱۶ آگوست ۲۰۱۰) تشکر می‌کند، همچنان از ایران درخواست می‌کند تا اعتراض خود به انتصاب بازرسان مجرب در زمینه چرخه و تاسیسات سوخت هسته‌ای ایران را ملغی کند. H. ابعاد نظامی احتمالی ۳۸. گزارش‌های پیشین مدیر کل آژانس اتمی مسایل باقیمانده مرتبط با ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته‌ای ایران و اقدامات لازم از سوی ایران برای حل آن مسایل را شرح داده است. در گزارش ماه فوریه مدیر کل (GOV/۲۰۱۰/۱۰)، آژانس شماری از موضوعات فنی که برای پرداختن به آن به اتفاق ایران مورد نیاز است را شرح داد. با این همه از آگوست ۲۰۰۸، ایران از بحث درباره مسایل باقیمانده با آژانس یا ارائه هر گونه اطلاعات اضافی یا دسترسی به مکان‌ها یا افراد مورد نیاز برای پرداختن به نگرانی‌های آژانس امتناع ورزیده و اعلام کرده است که ادعاهای مربوط به ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته‌ای آن بی اساس هستند و اینکه اطلاعات اطلاعاتی که آژانس به آنها اشاره می‌کند بر اساس اسناد جعلی است. ۳۹. بر اساس یک تحلیل کلی که توسط آژانس با استفاده از تمام اطلاعاتی که در دسترس آن بوده انجام داده است، آژانس درباره وجود احتمالی فعالیت‌های مرتبط هسته ای گذشته یا جاری فاش نشده مربوط به سازمان‌های نظامی مرتبط از جمله فعالیت‌های مربوط به توسعه یک محفظه کلاهک برای موشک هنوز نگران است. نشانه‌هایی وجود دارد که شماری از این فعالیت‌ها ممکن است بعد از ۲۰۰۴ ادامه یافته باشد. ۴۰. ضروری است که ایران با آژانس در این مسایل تعامل کند و اینکه آژانس اجازه یابد از تمام سایت‌های مرتبط بازدید کند، به تمام تجهیزات و اسناد مرتبط دسترسی داشته باشد و اجازه داشته باشد تا با تمام افراد مرتبط مصاحبه کند، بدون هیچگونه تاخیر بیشتری. گذشت زمان و از بین رفتن احتمالی دسترسی به برخی اطلاعات مرتبط فوریت این موضوع را افزایش می‌دهد. تعامل اساسی و پیش فعال ایران برای برای قادر ساختن آژانس به پیشرفت در زمینه راستی آزمایی صحت و کامل بودن اظهارات ایران ضروری است. I. خلاصه ۴۱. مادامی که آژانس به راستی‌آزمایی عدم انحراف مواد هسته‌ای اعلامی ایران ادامه می‌دهد، ایران همکاری‌های لازم به منظور اجازه به آژانس برای تایید اینکه تمام مواد هسته‌ای در ایران در فعالیتهای صلح‌آمیز هستند را فراهم نکرده است. ۴۲. ایران، به طور خاص‌تر، الزامات ذکر شده در قطعنامه‌های شورای حکام و شورای امنیت شامل اجرای پروتکل الحاقی که برای اعتمادسازی در زمینه هدف انحصارا صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران و حل مسائل باقیمانده ضروری هستند را اجرا نمی کند. ایران به طور ویژه نیاز به همکاری در زمینه توضیح مسائل باقیمانده که نگرانی‌ها درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته‌ای را افزایش می‌دهند، دارد و از جمله این همکاری تامین دسترسی به تمام سایتها، تجهیزات، اشخاص و مدارک مورد درخواست آژانس است. ایران همچنین نیاز به اجرای کد تعدیل شده ۳.۱ در زمینه تهیه سریع اطلاعات طراحی دارد. ۴۳. بعلاوه، ایران بر خلاف قطعنامه‌های مرتبط شورای حکام و شورای امنیت، فعالیتهای مرتبط غنی‌سازی را تعلیق نکرده است. ایران به فعالیت تاسیسات غنی‌سازی سوخت و تاسیسات غنی‌سازی سوخت آزمایشی در نطنز ادامه داده و غنی‌سازی اورانیوم تا ۲۰ درصد اورانیوم ۲۳۵ را در تاسیسات غنی‌سازی سوخت آزمایشی و اکنون در دو آبشار به هم مرتبط را آغاز کرده است. ایران به ساخت تاسیسات غنی‌سازی سوخت فوردو ادامه داده است. به منظور راستی‌آزمایی زمانبندی و ماهیت واقعی تاسیسات غنی‌سازی سوخت آزمایشی، ایران هنوز نیازمند تامین دسترسی آژانس به مدارک طراحی مرتبط و شرکتهای دخیل در طراحی و ساخت تاسیسات است. ایران همچنین نیاز به ارائه یک پرسشنامه اطلاعات طراحی کامل برای این تاسیسات دارد. ایران همچنین اعلام کرده است که مکان‌هایی را برای تاسیسات غنی‌سازی جدید انتخاب کرده است و اینکه ساخت یکی از این تاسیسات حدود مارس ۲۰۱۱ آغاز خواهد شد، اما این کشور اطلاعات طراحی مورد نیاز و دسترسی مطابق توافق پادمان‌های ایران و ترتیبات اجرایی را در اختیار آژانس قرار نداده است. ۴۴. به طور مشابه، ایران بر خلاف قطعنامه‌های مرتبط شورای حکام و شورای امنیت به ساخت رآکتور IR-۴۰ و فعالیتهای مرتبط آب سنگین ادامه داده است. به آژانس اجازه نمونه‌برداری از آب سنگین که در تاسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان ذخیره شده است، داده نشد. همچنین برای آژانس امکان دسترسی به تاسیسات تولید آب سنگین فراهم نشد. مادامی که آژانس می‌تواند گزارش دهد که ایران بیانیه‌های را مبنی بر اینکه آن فعالیتها را تعلیق نکرده است، آژانس بدون دسترسی کامل به آب سنگین در تاسیسات تبدیل اورانیوم، تاسیسات تولید آب سنگین و سایر تاسیسات که ایران اعلام کرده است قصد دارد آنها را بسازد، قادر به راستی‌آزمایی چنین بیانیه‌هایی و نتیجتا گزارش کامل درباره این موضوع نیست. ۴۵. ایران به تعیین دو بازرسی که اخیرا در ایران بازرسی انجام دادند اعتراض کرد. آژانس اساسی را ایران بواسطه آن اعتراض خود را توجیه کرده است رد می‌کند؛ آژانس همچنین نگران است که اعتراض مکرر به تعیین بازرسان مجرب، روند بازرسی را مختل کرده و از توانایی آژانس برای اجرای پادمان‌ها در ایران می‌کاهد. ۴۶. مدیرکل از ایران می‌خواهد که گامهایی را در راستای اجرای کامل توافق پادمان‌ها و سایر الزامات خود شامل اجرای پروتکل الحاقی بردارد. ۴۷. مدیرکل به گزارش‌دهی به نحو مقتضی ادامه خواهد داد.

ایران و جنگ نامتقارن آینده



ایران و جنگ نامتقارن آینده


 چکیده:


      جنگ در طول تاریخ بشر برای انسانها یک پدیده اجتماعی چالش برانگیز بوده، هست وخواهد بود؛ چراکه هرکسی ازاین پدیده اجتماعی ویرانگرکه حاصل نتایج عملکرد خود انسان بوده است، تفسیر خاصی متناسب ومنطبق بر منافع وخواسته ها وامال و آرزوهای خود داشته، از آن تمجید کرده، یا آن را رد نموده است.ولی واقعیت این است که این مسئله جای خود را در زندگی بشریت بازکرده است و یکی ازابزار های قدرت ملی هرکشوری درمقابل تهدیدات احتمالی خارجی وداخلی آن به شمار می‌آید. عده ای براین باورهستند که جنگ ادامه سیاست است، ولی آنچه مهم است این که تعیین کنندگان خط مشی کلی هرنظام، سیاست دفاعی خود را، براساس دکترین پذیرفته شده اتخاذ می‌نمایند. پیشرفت علم، تکنولوژی وفناوری نظامی فاصله جنگهارا بسیار دور کرده است .قدرتهای برخوردار از این فناوری به یک شیوه جنگ را مدیریت می‌کنند تا به پیروزی دست پیدا کنند و کشورهایی که به دلایل مختلف از این فناوری وتکنولوژی نظامی محروم هستند، سعی وتلاش خود را درجهتی هدایت می‌کنند که بتوانند این خلأ ایجاد شده را برای کسب پیروزی درمقابل حریف قدرتمند به گونه ای دیگری جبران نمایند تا همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند، جنگ آینده ما با دشمن دیرینه این نظام، یعنی آمریکا خواهد بود، أما اینکه کی، کجا، چگونه، وبا چه شدتی، اینها عوامل مجهولی هستند. أما ما باید به آمادگی کامل برسیم و برای رسیدن به این آمادگی جهت دفاع همه جانبه، باید براساس دکترین پذیرفته شده اصول وقوانینی را تدوین کرد که بر مبنای آن و تهدیدات متصور دشمن (نامتوازن) جذب، سازماندهی، آموزش، نیروی انسانی، بودجه بندی، الگوی تسلیحاتی، شیوه های مقابله و... مورد اهتمام قرارگیرد، تابتوان بازدارندگی ویاپیروزی را در شرایط جنگ نامتقارن(نامتوازن) کسب کرد. کلید واژه ها: جنگ، جنگ نامتقارن ( نامتوازن )، دکترین، استراتژی، اصول مقدمه موفقیت و پیروزی در هر جنگی ارتباط تنگاتنگی با شیوه‌ها و تاکتیکهای به کار گرفته شده توسط فرماندهان مجری این سطح دارد، به گونه ای که کسب نتایج سریع در یک نیرو، بستگی به رعایت و به کارگیری اصول درهر عملیات( متقارن ویانامتقارن ) خواهد داشت. این اصول که شامل؛ ابتکار عمل، چالاکی، عمق، همزمانی و مهارت به کار گرفته شده توسط نیروهای عمل کننده خواهد داشت.۱ بدون شناخت شیوه‌ها و تاکتیکهای به کار گرفته شده در جنگهای گذشته توسط طراحان و مجریان آنها در مناطق نبرد، اتخاذ شیوه‌ها و تاکتیکهای مقابله، مشکل فزآینده‌ای برای طراحان و مجریان رو به رو خواهد ساخت. شناخت، آگاهی و دانش نسبت به هر پدیده‌ای که در جهان کنونی به وسیله انسانها به ظهور می‌رسد و با هر پدیده‌ای طبیعی و ... الزاماً زمینه‌های مناسب را برای مقابله با این امور در کلیه سطوح (استراتژی، عملیاتی و تاکتیکی) گامهای بعدی برای حل مشکل مورد نظر برداشته می‌شود، جنگهای فراوانی از هنگامی که انسان خلق شده است به وقوع پیوسته است. گذشت زمان و بهره‌گیری انسان از محیط طبیعی و اطراف خود، کسب تجربه از گذشتگان، کشف فلز و باروت، نبرد در جنگهای مختلف، سبب تغییر و تحول و دگرگونی در نحوه جنگها شده. به هر میزان پیشرفت علمی توسعه پیدا کند، ابعاد صحنه‌ای نبرد به همان میزان تحت تأثیر قرار می‌گیرد و با پیشرفت سلاح و تکنولوژی، تلفات طرفین افزایش پیدا می‌کند. این تحول به طور وسیع و همه جانیه در ابعاد هوایی، دریایی و زمینی به چشم می‌خورد، به گونه‌ای که جنگهای فاصله نزدیک، خود را در سطح وسیع به فاصله‌ای دور تبدیل کرده است، ولی با توجه به پیشرفت تکنولوژی نظامی در فضا، دریا و زمین، آنچه که مهم‌تر از همه می‌تواند نقش تعیین کننده‌ای در پیروزی جنگ برای هریک از طرفین متخاصم فراهم کند، نقش عوامل معنوی است، چرا که بدون وجود معنویت، روحیه، انگیزه، اعتماد و توکل برخداوند ومدیریت ورهبری مناسب در جنگهای آینده (نامتقارن) که دشمن آینده از تکنولوژی وفناوری نظامی پیشرفته ای برخورداراست نتوان به اهداف مورد نظر دسترسی پیدا کرد، در این پژوهش بر این باور هستیم که دشمن اصلی ما آمریکا است و روزی با او مواجه خواهیم شد لذا شناخت شیوه‌ها و تاکتیکهای نیرو های ارتش آمریکا در جنگ سلطه، مسئله و مشکل مورد بررسی ما است. با بهره گیری از تجربیات هشت سال دفاع مقدس رزمندگان اسلام و زمینه را برای شناخت هرچه بیشتر نسبت به شیوه ها و تاکتیکهای به کار گرفته شده توسط متجاوز (آمریکا) در جنگهای گذشته، سازمانهای رزمی ما را برای مقابله و مواجهه با دشمن درجنگ آینده، آماده‌تر می‌نماید؛ این آمادگی و کسب تجربه و مهارت و آموزشهای متناسب با شیوه‌های شناخته شده است. مراکز آموزشی ما را در سطوح مختلف (استراتژی، عملیاتی و تاکتیکی) برای تربیت هرچه بهترنیروها مهیا خواهد ساخت. سؤال اساسی این است که جنگ نامتقارن چیست، ویژگیها واصول حاکم بر آن کدام است؟ ۱. مفاهیم جنگ از نظر لغوی به معانی نبرد، پیکار، رزم، کارزار، آورد، زد و خورد و کشتار میان چندتن و یا میان سپاهیان دو یا چند کشور به وقوع می‌پیوندد، گفته می‌شود.۲ اعتقاد آلن بیرو: «واژه جنگ از ریشه آلمانی، Werra، گرفته شده که به معنای آزمون نیرو با استفاده از اسلحه بین ملتها ( جنگ خارجی) یا گروه‌های رقیب در داخل یک کشور (جنگ داخلی) صورت می‌گیرد » را مطرح می‌کند.۳ جنگ از نظر اصطلاحی عبارت است از درگیری مسلحانه‌ای که بین دو کشور و یا بیشتر در راه تحقق اهداف سیاسی و یا نظامی. بکارگیری نیروهای نظامی برای حل درگیری بین آنها، بعد از بی‌اثر بودن کلیه مساعدتهای دیپلماسی برای رسیدن به یک راه حل سیاسی آغاز می‌شود.۴ لویی چهاردهم؛ در دوره جوانی خود، جنگ را به عنوان بدیلی برای لذات فصل شکار تلقی کرده و فردریک کبیر به آن به عنوان وسیله‌ای برای کسب معروفیت و عظمت شخصی می‌نگریست. « کوینسی رایت»؛ « تجزیه و تحلیل پدیده جنگ مهم‌تر از آن است که به شعرگرایان سپرده شود». در حالی که نویل چمبرلن ؛ آن را به عنوان یک فاجعه دیپلماتیک و اخلاقی تلقی می‌کرد۵. یکی از آشکارترین ویژگیهای تکامل اولیه دولتها دست زدن به جنگهای طولانی و بسیار خونین، به شمار می‌آمد.۶ قرون وسطی: عواملی که شکل سازمان نظامی و روشهای جنگ را تعیین می‌کرد عبارت بودند از: اول: جنبه مذهبی که به جنگ داده می‌شد وآنرا مؤدی به استقرار عدالت می‌دانست.۷ دوم: حصر خدمت نظامی به طبقه صاحب زمین و همچنین مجموعه مقررات قانونی و اخلاقی که در حکم رشتة ارتباط همه افراد ارتش محسوب می‌گردید رامطرح می‌نماید.۸ ۲. دید گاه اسلام در مورد جنگ قرآن کریم نیز به این واقعیت اعتراف دارد و جنگ را از نظر طبیعت بشری سنجیده و می‌فرماید: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ »؛ جهاد بر شما واجب گردیده و حال آنکه برای شما موجب دشواری و کراهت است.۹ جنگ در اسلام و اندیشة پیامبر معظم اسلام(ص) و سایر پیشوایان معصوم(علیهم السلام)‌، «جنگ عادلانه» یا «جنگ دادگرانه» مطرح شده، بدین معنا که هدف اساسی آن مقابله با ستم و بی عدالتی در عام ترین معنای خود می‌باشد. لذا گفته اند: اگر ملتی علیه ملت دیگر دست ستم بگشاید و قصد خود داری از تجاوز هم نداشته باشد، جنگ علیه او عادلانه خوانده می‌شود.۱۰ از نظر اسلام باید در مقابل هرگونه تجاوزی که علیه بلاد اسلامی صورت می‌پذیرد باید با همه امکانات ممکن ازخود دفاع کرد واین دفاع به عنوان یک اصل مشروع تلقی می‌شود وما در طول هشت سال دفاع مقدس همواره به عنوان یک مدافع ودریک جنگ نامتوازن درمقابل دشمن متجاوز ازکشوراسلامی دفاع می‌کردیم. امام امت نیز، ‌« جهاد » و « جهاد فی سبیل الله » را به عنوان یک عبارت پذیرفته بودند و ایشان در کتاب « کشف الاسرار» در این باره می‌فرمایند: جهاد اسلام مبارزه با شرک ها و بی عفتی ها و چپاول ها و بیدادگری ها و ستمگری‌ها است جنگ جهانیان برای به راه انداختن شهوت و لذات حیوانی است. گو که کشور را پایمال شوند و خانواده ها بی سامان گردند.۱۱ طبیعی است که گاهی برای برخی از جوامع بشری شرایطی به وجود می‌آید که هیچ راهی جز توسل به جنگ برای آنها باقی نمی ماند. در این صورت جنگ نه تنها غیر انسانی نیست، بلکه ترک آن جز ذلت چیز دیگری نمی باشد . دفاع از حقوق خود در چنین شرایطی از نظر منطق و عقل و اسلام واجب واز خواص حیاتی هر موجود زنده است.۱۲ ۳. دیدگاه فلاسفه در مورد جنگ کانت: او براین عقید است که جنگ و یا صلح دریک کشور تابع شهروندان آن سامان می‌باشد، ‌اگر آنها براین باوربودند که باید جنگی صورت بگیرد، مشروع است و لاغیر. هگل: اورا معمولاً در زمره ستایشگران بی آزرم خشونت و جنگ می‌دانند. نیچه: طالبان زور در روابط بین الملل معمولاً به او استناد می‌جویند، آثار نیچه سرشار از عبارتهایی است که در تمجید جنگ نوشته شده است ( جنگ خوب هر انگیزه‎ای را مشروع می‌کند و ...). ماکیاولی: همه مردم با دستورالعملی که نظر ماکیاولی را خلاصه می‌کند، آشنا هستند، «هرجنگی به محض آنکه ضروری تشخیص داده شود، عادلانه است » او طرفدار جنگ پیشگیرانه است . به نظر او تنها این نوع از جنگ حقیقتاً خردمندانه است.۱۳ کلوزوتیز: او به عنوان یک تحلیل‌گر، هدفها، وسایل و تمام جنبه‌های جنگ، شهرت یافته است . او براین باور است که وسعت فداکاریها در جنگ، توجیه عقلانی جنگ است، بنابراین، باید باتمام وجود و بطور کامل در مقابل دشمن جنگید، در جنگ، دشمن است که فرمان می‌دهد. در جای دیگر از کتاب « جنگ » از او نقل شده است که: ما دوست نداریم اسم ژنرالهایی را بشنویم که بدون خون ریزی پیروز شده‌اند. اگر نبرد خونین منظره ای ترسناک دارد، مخصوصاً دلیل بر این است که بیشتر به جنگ ارزش داده می‌شود، نه اینکه اجازه داده شود که شمشیرهای ما به علت انسان دوستی، کم کم کند شده، تا اینکه یک نفر با شمشیر تیزی اعضاء جوارح ما را از بدنمان قطع نماید.۱۴ ۴. تعیین حدود و تعریف پدیده جنگ جنگ یک پدیده اجتماعی است، لذا پدیده اجتماعی ازویژگیهای خاصی برخوردار هستند: ۱. اموری ثابت و پایدار نیستند بلکه در طول زمان دچار تغییر و تحول می‌شوند. ۲. پدیدهای اجتماعی امور واقعی هستند ولی با توجه به تنوع در ذهنیت ها و مشاهده گروها، زمینه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی نظامی از طرز تلقی مشکلات اجتماعی متفاوت است. ۳. پدیده‌های اجتماعی همانند امور اجتماعی دارای واقعیت عینی و خارجی هستند و به عنوان یک جریان عمل اجتماعی پنداشته می‌شوند. ۴. پدیده‌های اجتماعی از طرف گروه های مختلف و افراد جامعه نیز مورد قبول و تایید واقع می‌شود.۱۵ ۵. پدیده‌های اجتماعی اموری خارجی و بی ارتباط با جامعه نیستند و بخشی از حیات جمعی جامعه را تعیین می‌کنند. ۶. انرژی موردنیاز برای بررسی، شناخت ومقابله باپدیدهای اجتماعی بسیارگسترده است. ۷. پدیدهای اجتماعی دارای دو جنبه عینی و ذهنی هستند، زیرا افراد گوناگون، درک و دریافت‌های متفاوتی از آن دارند و امکان نشان دادن به مصادیق خاص در خارج برای آن وجود دارد. ۸ . بروز مشکلات اجتماعی بسترهای لازم را برای تعارض با کل سیستم فراهم خواهد ساخت.۱۶ و ۱۷ گاستون: براین عقیده است که جنگ مبارزه مسلحانه و خونین بین گروه های سازمان یافته است.۱۸ از موارد فوق این گونه می‌توان نتیجه گرفت که جنگ یک: ۱. پدیده اجتماعی است. ۲. یک مبارزه خونین بین دو گروه متخاصم به شمار می‌آید. ۳. یک امرجمعی است. ۴. از ابزاروالات جنگی برای کسب پیروزی علیه یکدیگر استفاده می‌شود. ۵. همواره باهدف و یا اهداف خاصی همراه بوده است ( در دوران استعمار کهن با کشورگشایی و افزایش سرزمینها و قلمرروها همراه بوده و در دوران استعمار نو و فرانو، سلطه اقتصادی و فرهنگی و..همراه است). آتش، سرعت، تحرک، پایه و اساس استراتژیک جنگ را تشکیل داده و صف آرایی نیروها جای خود را به پراکندگی مناسب آنها داده است. با پیدایش نیروی هوایی و به دنبال آن موشکهای دور برد، جنگهای زمینی دچار تغییر و تحول فزاینده‌ای شدند.۱۹ ۵. دکترین نظامی در جنگ آینده از واژه لاتینی Doctrine پدید آمده است. دکترین نظریه و تعالیم علمی، فلسفی، سیاسی، مذهبی و مجموعه‌ای از سیستم‌های فکری است که بر پایة اصول معینی مبتنی می‌باشد. دکترین نوعی از جهان بینی است که برنامه های سیاسی بر اساس آن پایه و بنیاد گرفته باشد. دکترین عبارت از تنظیم اصولی است که بر طبق آن دولت ها مشی خود را بویژه در روابط بین المللی تعیین می‌کنند . دکترینر Doctorinaire شخصی است که از دکترین معینی حمایت و پشتیبانی می‌کند. اصطلاح دکترین در فرهنگ ، ادبیات ، جامعه شناسی و سیاسی به نظریه ، آئین ، یا مکتبی اطلاق می‌شود که بر اساس آن مجموعه ای از مسائل و موضوعات خرد تر تفسیر می‌شود . در یک دکترین یک یا چند اصل بنیادین وجود دارد که دیگر نظریه ها با آنها معنا می‌یابند . اصول بنیادینی که بدان واسطه نیرو ها یا عناصر نظامی اقدامات خود را در راستای تامین اهداف ملی هدایت می‌کنند . دکترین الزام آور است و در مقام عمل نیاز به قوه تشخیص است . دکترین قواعد بنیادی و اصول ریشه ای است که به آن واسطه در هر شاخه ای از علوم ، تحلیل و آزمایش و گرد آوری می‌شود و فعالیتهای آینده را ساماندهی و روش به کارگیری توانمندی ها را در محیط های اجرایی مشخص می‌کند . مجموعه عقایدی که در باب توجیه و بیان و تفسیر قواعد حقوقی از طرف علمای فن اظهار شده است عقاید علما یا دکترین نامیده می‌شود . دکترین تلفیقی از باورهای تصویب شده رسمی در مورد اصول جنگی ـ نظامی است . دکترین عبارت است از بدنه افکار جمع آوری شده در مورد بهترین روش برای استفاده از یک سیستم داده (given sys) یا اجرای یک وظیفه داده. (given task) دکترین یک راهنما برای عمل است که نباید به صورت دل‌بخواهی استفاده شود بلکه باید به آن به عنوان دانش و خرد به دست آمده از گذشته نگاه شود . قسمت عمده دکترین از تجربه به دست آمده است أما از تئوری ، شبیه سازی و بازی (gaming) نیز منتج شده است . دکترین معتبر و مقتدر است نه اینکه فقط یک رهنمود باشد . به هر حال فکر کردن در مورد دکترین یک پیشنهاد خوب است. روح حاکم بر مجموعه اقدامات و جهت‌گیریهای نیروهای مسلح در یک دوره زمانی مشخص دکترین نظامی یک کشور را تشکیل می‌دهد. به هر میزان که دکترین نظامی از نظام ارزشی، تجارب تاریخی شرایط و مقتضیات روز، ماهیت جنگهای هر عصر و... برخوردار باشد، بر شیوه جنگیدن، ساختار نیرو، تکنولوژی تسلیحاتی مورد نیاز برای جنگهای آینده یک کشور تأثیر‌گذار است. در مجموع نسبت بین دکترین نظامی و جنگ آینده دو طرفه است و بین این دو مفهوم، تعاملی انکار‌ناپذیر وجود دارد و از طرف دیگر خود نیز بر چگونگی مواجه شدن یک کشور با جنگ آینده‌اش تأثیر‌ قطعی دارد. به عبارت دیگر، دکترین نظامی از مفهوم جنگ آینده به معنای عام و کلی در رویکرد دوم نسبت به مفهوم جنگ آینده که در ابتدا اشاره شد، تأثیر ‌می‌پذیرد.۲۰ همچنین اساس هر دکترین نظامی را می‌توان به شرح زیر بیان نمو‌د: ـ روشن ساختن نیاز به آمادگی‌های نظامی، ـ مشخص نمودن نوع و چرخه تهدید نظامی. دکترین نظامی دارای ویژگیهای زیر می‌باشد: الف. دارای خاصیت دینامیکی است. ب. ریشه در واقعیات و توانائیهای موجود دارد. پ. درسهای جنگهای گذشته را مرور می‌کند. ت. ماهیت جنگهای فعلی را منعکس می‌کند. ث. توسعه‌های فکری و تکنولوژی را برای پیروزی در حال و آینده به دنبال خواهد داشت. ج. از طیف متنوعی از منابع استخراج می‌شود. چ. جهت توسعه تکنولوژی تسلیحاتی را مشخص می‌کند. ح. ساختار نیروهای مسلح را مشخص کند. خ. محتوای آموزش در نیروهای مسلح را تعیین می‌کند. د. راه‌کار عملیات رزمی را ارائه می‌دهد. ذ. منبع استخراج برنامه‌های تفصیلی مراکز آموزشی و فرهنگی نیروها است. ر. ساختار سازمانی نیروها را مورد بررسی قرار می‌دهد. محتوای آموزش، خود یک دکترین است. هرچه آموزش داده می‌شود، حتی اصول و قواعد اساسی رزم زمینی نیز دکترین است. جنگهای آینده بیشتر حول محور، سلاحهای کشتار جمعی، نظیر موشکهای دوربرد، سلاحهای شیمیائی، بیولوژیکی همگام با سایر تکنولوژیهای پیشرفته نقش تعیین‌کننده‌ای را در فرآیند جنگهای آینده، ایفاء خواهند کرد. نسبت ما با تهدید آمریکاییها نسبتی شتاب‌دار و نزدیک‌شونده است. و این وضعیت به گونه‌ای است که نه ما و نه آمریکاییها نمی‌دانیم که چه وقت با هم درگیر خواهیم شد؟ کجا درگیر خواهیم شد؟ و با چه شدتی درگیر خواهیم شد؟ و هر دو طرف در یک شرایط غیر قابل پیش‌بینی با کمیتها و پارامترهای غیر‌قابل اندازه‌گیری رو به رو هستیم که در ناشناخته‌ترین شرایط از جهت ابعاد و ماهیت صحنه جنگ آینده قرار داریم. بنابراین بهترین راه برخورد با شرایط غیر‌قابل اطمینان، آمادگی در هر وضعیت است، چون نمی‌دانیم، چه زمانی از کجا و با چه شدتی مورد حمله قرار خواهیم گرفت، بنابراین مجبور هستیم نگاهی بدبینانه به شرایط داشته باشیم و حس کنیم که برخورد آنها با ما از نوع برخورد شدید و عملیاتهای گسترده است و جنگ پرشدت یا جنگی‌ که آنها از آن به جنگ تمام عیار یاد می‌کنند، خواهد بود. ولی بطور قطع و یقین می‌دانیم که دشمن آینده ما از سوی دشمنی به نام ایالات متحده آمریکا خواهد بود و آمریکا نوع و شیوه جنگ خود را در سطح کشور در برخورد با دولتهای ایران در چند صحنه در طی یک دهه اخیر آزمایش کرده است.۲۱ واز موارد فوق این گونه نتیجه می‌گیریم که دکترین هر کشوری، اصول، قواعدوراهنمای حاکم براقدامات آن کشور به شمار می‌آید وبه نظر می‌رسد جنگ آینده (ج.ا.ا)را هم دکترین حاکم براین کشور مشخص خواهد کرد.۶. استراتژی عملیات نظامی تعریف استراتژی استفاده از درگیری برای دست‌یابی به هدف جنگ است، و در جای دیگر تطابق عملی ابزار موجود در اختیار یک ژنرال نظامی، برای دست‌یابی به هدف مورد نظر یاد می‌شود. هر دو تعریف بر استفاده از نیروی نظامی، سلاح‌ها، ظرفیتها و توانائیهای آنها، اشاره دارد. ولی دراین قرن، استراتژی دیگر محدود به ارتش نیست. مردم از «استراتژی کلان»، «استراتژی ملی» و «سیاست و امنیت ملی» سخن می‌گویند.۲۲۷. تعاریف جنگ نامتقارن تقارن بر وزن تفاعل به معنا باهم قرین شدن می‌باشد وتقارن از ریشه قرن به معنای نظیر، مانند، کفو و همانند می‌باشد. متقارن اسم فاعل باب تفاعل یعنی آن چیزی که همانند و نظیر دیگری است. درارتباط باجنگ نامتقارن تعاریف متعددی به عمل آمده که شامل موارد زیر می‌گردد: به کارگیری رویکردها ی غیر قابل پیش بینی یا غیر متعارف برای خنثی نمودن یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال بهره برداری از تقاط آسیب پذیراو از طریق فن آوری های غیر قابل انتظار یا روشهای مبتکرانه علیهدشمنی که ازتوان رزم بلائی برخوردار است رامی توان تصورکرد۳۱. و یا نبرد بین نیروهای غیر مشابه:۳۲ رویکردهای نامتعارفی که دشمن ضمن بهره برداری از نقاط آسیب پذیر ما، از نقاط قوت ما بر حذر مانده یا آنها را تضعیف می‌کند (استراتژی ملی آمریکا سال ۱۹۹۹) . جنگ نامتقارن به جنگی گفته می‌شود که طرفین درگیر نه تنها آرایش و تاکتیک متناسب با یکدیگر ندارند بلکه در نبرد با یکدیگر از روشهای خاص ومنحصر به فرد خود استفاده می‌کنند.۳۳ درگیری که خارج از اصل و قاعده صورت گیرد، با یک شیوه غیر معمول و فریب آمیز جهت تأثیر گذاردن بر موازنه و برابری نیرو در مقابل دشمن (دیوید.ال کانگ ـ ژنرال ارتش آمریکا) . یک درگیری خارج ازاصل و قاعده پذیرفته شده در جنگهای متقارن (کلاسیک) و ضربه به دشمن از طریق شناسایی نقاط ضعف و آسیب پذیریهای آنوبه بیان دیگر یعنی برخورد منطقی با شرایط، زمانی که می‌دانیم به هیچ وجه نمی‌توان از مرسوم و شیوه های جنگ متقارن (کلاسیک) دشمن را مغلوب کرد، انتخاب نبرد نامتقارن منطقی ترین شیوه می‌باشد.۳۴ جنگ نامتقارن که امروز در قالب استراتژی عملیات، تاکتیک، تکنیک و شیوه نبرد مورد توجه کارشناسان و صاحب نظران امور نظامی می‌باشد بیش از یک دهه نیست که درادبیات سیاسی و نظامی غرب مطرح شده است و شاید یکی از دلایلی که باعث شده این مفهوم مورد توجه قرار بگیرد، ازبین رفتن نظام دو قطبی به طور عام و تبدیل شدن آمریکا به یک تهدید جهانی برای کشورهای دنیا به طور خاص می‌باشد. برخی صاحب نظران که بعضاً به قدرت های بزرگ نظامی وابسته هستند، جنگ نامتقارن را یک پدیده تروریستی و نقطه عطف آن را در غرب، حادثه ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا می‌دانند. أما وجه غالب ادبیات نظامی غرب در زمینه تعریف فوق بر محور دو توده متخاصم در جنگ نامتقارن یعنی دو طرف ضغیف و قوی استواری است که توجه این نکته و جنبه تأثیر جنگ روانی نامتقارن حائز اهمیت است. محافل نظامی دیگری نیز هستند که نگاه متفاوتی بر این نگرش دارند، از دیدگاه آنان جنگ نامتقارن رویکردی است که در روند طبیعی برآمده از سیر تاریخی جنگ در مقاطع مختلف شکل گرفته و متحول می‌شود و ضمن بیان مفاهیم جدید و هدایت مسیر تاریخی جنگ، چالش های فراوان و ناگواری را پیش روی قدرت های رزمی نظامی جهان قرار دهد. جنگ ویتنام اولین جنگی بود که در آن نیروهای مسلح آمریکا توسط ویتنام مغلوب شد. جنگ ویتنام نشان داد که آمریکا در مقابل جنگ نامتقارن ویت کنگ ها ناشیانه عمل می‌کند. جنگ اسرائیل و حزب الله لبنان نیز نشان داد که اسرائیل با تمام تجهیزات در مقابله با حزب الله ناموفق عمل کرده و حزب الله هم اکنون می‌تواند ضربات مهلکی را به ارتش اسرائیل وارد نماید. در نگاه غرب، انسانها اسکلت‌هایی هستند که در کنار ابزارها شکل پیدا می‌کنند و فقط در کنار تکنولوژی قدرت پیشروی دارند ولیکن در ادبیات نظامی کشورهایی مانند ج.ا.ا محور اصلی قدرت انسان می‌باشد. درست برعکسِ انسانِ تکنولوژی محور، نتیجه جنگ را اراده مشخص می‌کند نه تکنولوژی. ـ سون تزو؛ مهم‌ترین کار در جنگ را، حمله به استراتژی دشمن وبه مراکز ثقل دشمن (مراکز سیاسی، اقتصادی و تصمیم گیری و...) می‌داند و می‌گوید: کاری کنید دشمن نقاط ضعف شما را قوی و نقاط قدرت شما را ضعیف ببیند. ـ ماکیاولی ؛ باور ندارم زور به تنهایی در جنگ کافی باشد، أما فریب به تنهایی کافی است. ـ کلاوزویتس ؛ نباید جنگ را یک خون ریزی و کشتار دو طرفه فرض کنیم که انهدام روحیه دشمن از انهدام سربازانش مهم‌تر است. باتوجه به مواردمذکور وباتوجه به این سخن کلاوزویتس که درشماراندیشمندان جنگهای انقلابی به شمار می‌آید بهترین جنگ را حمله به استراتژی دشمن می‌داند. استراتژی دشمن درجنگ آینده چیست؟باید براین باورباورباشیم که همواره استراتژیهای مختلف ازدکترینها (که روح حاکم بر اقدامات هستند) نشأت می‌گیرد و آن همانند نوری است که ازرأس منشور برتمامی قاعده ساطع میشود و باید به آنها توجه کرد. جنگ نامتقارن: جنگی که در آن امکانات طرفین به لحاظ حجم و تکنولوژی قابل مقایسه و برابر نیست، لیکن طرف ضعیف‌تر می‌تواند با بهره‌گیری از نقاط ضعف طرف قدرتمند و با به کارگیری روش‌های غیرمعمول و مبتکرانه بر او ضربه وارد نماید.۳۶ ماهم به مدد تجربیاتی که در گذشته از جنگ خودمان گرفتیم و هم به یاری تجربیاتی که از سه جنگ بزرگ آمریکاییها در منطقه (دوبار با عراقی ها و یک بار با افغانها) الگو و مدلی طراحی کرده ایم تحت عنوان مدل «جنگ نامتقارن» یعنی: جنگی که در آن نقاط قوت در برابر ضعف دشمن قرار داده می‌شود و به دشمن امکان داده نمی شود که از همه نقاط قوت خود به خوبی بهره برداری کند.۳۷ همه صاحب نظران نظامی براین نکته اتفاق نظر دارند که مهم‌ترین کار در یک نبرد، حمله به استراتژی دشمن است. ایجاد گسست در استراتژی دشمن، سررشته امور را از دست وی خواهد گرفت و به عبارت دیگر، خلاقیت و ابتکار عمل که ضامن استمرار اجرای طرحهای عملیاتی دشمن است را با اختلال مواجه خواهد ساخت. گروهی از صاحب نظران نظامی همانند «ویلیامسون، موری، هارولدکی» بر این باور هستند که «به احتمال قریب به یقین، جنگ آینده آمریکا را غافلگیر خواهد کرد» ولی به هر حال رخ خواهد داد و ارتش آمریکا مجبور خواهد شد نه به میل خود بلکه به اقتضای شرایط با آن درگیر شود.» آن چیزی که همانند ادوار گذشته جنگ آینده را تحت سلطه خود خواهد داشت عواملی چون؛ ماهیت اساسی جنگ؛ یعنی این واقعیت که تیرگی، اصطکاک، ابهام و عدم قطعیت است که میادین جنگ آینده را تحت شعاع خود قرار خواهد داد.۳۸ "کوئینسی رایت " با تأکید بر جنبه حقوقی جنگ، فکر می‌کند جنگ شرط قانونی است که به دو یا چند گروه متخاصم فرصت می‌دهد تا نزاعی را با نیروهای مسلح صورت دهند. "کلاوزویتس " با توجه به مقاصد جنگ می‌گوید که (جنگ اعمال خشونت باری است که هدفش وادار کردن حریف به اجرای خواسته‌های ماست. "ماتنز" معتقد است که جنگ عبارت از مبارزه بین انسانها است. "فون بوگوسلافسکی" جنگ را چنین تعریف می‌کند: منازعه گروه مشخصی از انسانها، قبایل، ملت‌ها، مردم یا دولت‌ها علیه یک گروه مشابه یا متجانس دیگر. ما به سهم خود تعریف زیر را پیشنهاد می‌کنیم «جنگ مبارزه مسلحانه و خونین بین گروههای سازمان یافته است.»۳۹ ۱. به کار‌گیری رویکردهای غیر‌قابل پیش‌بینی یا غیر‌متعارف برای خنثی نمودن یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال بهره‌برداری از نقاط آسیب‌پذیر او از طریق فن‌آوری‌های غیر‌قابل انتظار یا روشهای مبتکرانه۴۰ و نیز از آن به عنوان درگیری دو نیروی متخاصم ناهمگون، همانند درگیری نیروی هوایی یک کشور با کشور دیگری که از این امکان برخوردار نیست و یا اینکه امکان استفاده برای او وجود ندارد. همانند، ( جنگ سلطه) حمله آمریکا به عراق و عدم توانایی عراق در بهره‌برداری از امکانات نظامی خود، در مقابل سلاح‌ها و تکنولوژی پیشرفته آمریکا که می‌تواند در سطوح استراتژیکی، عملیاتی، تاکتیکی و تسلیحات و نیروی انسانی باشد.۴۱ جنگ آینده: منظور، جنگ احتمالی آمریکا علیه کشور ما می‌باشد که احتمالاً با متحدین او همراه خواهد بود. چه تفاوتی بین جنگ متقارن و نامتقارن وجود دارد:۸ . ماهیت جنگ آینده مقام معظم رهبری در ارتباط با ماهیت جنگ آینده می‌فرمایند: «ممکن است تهاجمات در آینده این‌چنین صریح و روباز و سهل‌الدفع نباشد و ممکن است پیچیده‌تر باشد و لذا پیچیدگی و ایمان قوی لازم است. من عرض می‌کنم دفاع از اسلام در دوران نبی‌اکرم (ص) آسان‌تر از دفاع در دوران امیر‌المؤمنین(ع) بود، چون اینجا قضیه پیچیده‌تر بود و چنین چیزی در آینده ممکن است، زیرا استکبار جهانی، ابزارهای گوناگونی را در اختیار دارد.»۴۳ هنگامی که از جنگ آینده سخن به میان می‌آید اولاً باید مشخص شود جنگ آینده با چه کشوری؟ ثانیاً جنگ آینده کشور معین چه زمانی؟ ثالثاً در مقابل چه تهدیدی؟ با تعیین این متغیرها می‌توان مفهوم جنگ آینده را به عنوان یک واحد سیاسی به خوبی درک کرده از نظر مفهوم با توجه به انقلاب در امور نظامی و براساس این رویکرد، جنگ آینده، جنگی است که ماهیتاً با جنگهای گذشته خود متفاوت خواهد بود. براساس این دیدگاه، جنگهای آینده جوامع پیشرفته صنعتی، حداقل از سه ویژگی ذیل برخوردار است. به دست ارتشهای حرفه‌ای انجام می‌گیرند و شهروندان عادی در آن شرکت ندارند. حتی المقدور، کوتاه مدت و سریع هستند تا از اتلاف منابع انسانی و اقتصادی جلوگیری بعمل آید. تمیز و بسیار دقیق هستند و باعث نابودی دشمن حتی به دور از انظار عمومی می‌شوند، این کار از طریق ایجاد پیوند نزدیک میان کنترل اطلاعات، تصویرپردازان و جنگ‌آفرینان امکان‌پذیر شود. آنطور که صاحب‌نظرانی مانند «ژنرال گوردون آر، سولیوان» و سرهنگ «جیمز ام. دوبیک» اشاره می‌کنند، ماهیت جنگ آینده را همانند ماهیت جنگهای گذشته، می‌دانند. جنگ آینده یک ضرورت و پدیده اجتناب‌ناپذیر و قطعی در زندگی آینده جوامع بشری و جامعه‌ جهانی است. رمز موفقیت در کشور‌داری و بویژه در امور نظامی شناخت شدنیها و متمایز ساختن آنها از ناشدنیها است، به نسبت پا زدن به این اصل نیز موجب تباهی خواهد گردید.۴۴ نکته دیگر اینکه با صراحت می‌توان اظهار داشت که هنوز نمی‌دانیم چه اتفاقی ممکن است در آینده رخ دهد، ما قادر نیستیم اطلاعات زیادی راجع به آینده به دست آوریم. أما گذشته عبرتی است برای آینده و أما سؤال جالب این است که «دانستن چه نکاتی در مورد آینده برای سیاستمداران و برنامه‌ریزان دفاعی حائز اهمیت است؟»۴۵ تصور جنگ آینده از نظر ماهیت، زمان، مکان و طرفهای رویارو، معمولاً بر اساس ماهیت کلی جنگ در عصر خاصی، جنگهایی که در سایر نقاط جهان به وقوع پیوسته، تجربیات تاریخی کشور مورد نظر و جنگهایی که بر آن اتفاق افتاده است، شرایط خاص ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی گستره منافع علمی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی و محیط منطقه‌ای و بین‌المللی آن شکل می‌گیرد.۴۶اصول حاکم بر جنگ نامتقارن: جنگ نامتقارن که از سال های پایانی قرن بیستم وارد ادبیات نظامی شده است، به رویارویی دو قدرت ناهمطرازاشاره داردکه طرف ضعیف ضمن اجتناب ازمواجهه بانقاط قوت طرف مقابل، درچارچوبی خارج ازقواعدقابل هضم برای دشمن، نقاط ضعف او را مورد حمله قرار می‌دهد. در جنگ نامتقارن همه مؤلفه ها از قبیل استراتژی، طرح ریزی، ابزار و تجهیزات، فن آوری و نیروی انسانی باز تعریف و بر مبنای این اصل اساسی و در میدان غیرقابل انتظار دشمن، مجدداً طراحی می‌شوند. با مطالعه جنگهایی که در طی سال های اخیر از سوی آمریکایی ها، در منطقه اتفاق افتاده است و با بررسی و تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف آنان در صحنه نبرد، اصول دوازده گانه ای تحت عنوان اصول نبرد نامتقارن برشماری شده است که الزامات جنگ احتمالی ما با آمریکایی ها می‌باشد و در واقع مبنای طرح ریزی ها و برنامه ریزی ها قرار گرفته است.نتیجه گیری: این واقعیت را باید پذیرفت که قدرتهای بزرگ همواره در طول تاریخ به دنبال گسترش قلمروی سرزمینی، دست یابی به مناطق استراتژیکی، منابع اقتصادی و تأمین منافع ملی خود بودند و لذا آمریکا با استفاده از قدرت ملی خود با بهره مندی از عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روانی، تبلیغاتی و قدرت نظامی توانست در سال ۲۰۰۳ با استفاده از توانمندی همه جانبه نظامی به طور همزمان از محورهای مختلف (ترکیه، اردن، عربستان، کویت) با استفاده از لشکرهای زرهی، پیاده نظامی، تفنگداران دریایی و هوابرد و با بهره گیری از بالگردها و موشکهای کروز، از زمین و هوا و دریا و ... توانست حملات همه جانبه خود را علیه دشمن آغاز نماید و پس از ۲۱ روز توانست کشور عراق را اشغال نماید و برای این اشغال هزاران نفر کشته و زخمی بجای گذاشته و میلیاردها دلار هزینه مالی برای این اشغال تا سال ۲۰۰۶ هزینه کرده و در حال حاضر (۲۰۰۸) به دنبال این است که به نحوی از این ویتنام دوم رهایی پیدا کند.وباتوجه به شناختی که درجنگهای معاصراز استراتژی نظامی، عملیاتی وتاکتیکی از آمریکا به دست آمده است( کوتاه شدن زمان جنگ، همزمانی، اجتناب ازورود به شهرها، افزایش سرعت عمل، اجتناب ازفرسایشی شدن جنگ، خطی نجنگیدن و....)وتجربه هشت سال دفاع مقدس وتجربه جنگهای گذشته اقدام به تدوین استراتژی نظامی، عملیاتی وتاکتیکی براساس دکترین پذیرفته شده نمود وبراساس آن اقدام به بودجه بندی، جذب نیروی انسانی، انتخاب الگوی تسلیحاتی مناسب، آموزش، سازماندهی و به کارگیری آنها در جنگ آینده نمود ودراین فرآیند با توکل واطمینان واعتماد به او که فرموده است: ان تنصرواالله ینصر کم ویثبت اقدامکم.وبا بهره گیری از روحیه، انگیزه، شهادت طلبی، ایمان، بصیرت، آگاهی، دانش، ولایت مداری، وحضورگسترده بسیجیان سلحشور در سرتا سر میهن اسلامی وقلمرو متنوع جغرافیائی واتخاذ تدابیر مناسب درکنار سایر عوامل، امید است زمینه های پیروزی را بری ملت مسلمان ایران فراهم نماید. ان شاء الله. پی نوشت‌ها: ۱. الوین وحیدی، ص۱۴۰، ۱۳۷۴. ۲. آئین نامه رزمی آمریکا، ص۵- ۱۰۰، ۱۹۹۸. ۳. عهد، ۱۳۶۵، ص ۵۱۲. ۴. فرهنگ علوم اجتماعی، ۱۳۶۶، ص ۴۴۹. ۵. فتحی امین، ۱۹۷۳، ص ۱۶۵. ۶. آنتونی گیدنز، منوچهر صبوری، ۱۳۴۷. ۷. گاستون بتول، ۱۳۷۴. ۸ . فن جنگ، پیروزان، ۱۳۷۳، ص۴۰. ۹. بقره، آیه ۲۱۶. ۱۰. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۱۰۹. ۱۱. جمشیدی، ۱۳۸۰، ص ۵۹۴. ۱۲. احمد حسینیا، ۱۳۷۸. ۱۳. پیروزان، ۱۳۷۳. ۱۴. پیروزان، ۱۳۷۳، ص ۱۳۸۰. ۱۵. شیخی، ۱۳۸۵، ۴۳ ـ ۱۹. ۱۶. پاشا، ۱۳۸۵، مبانی جامعه شناسی. ۱۷. نظریه¬های جامعه شناسی، مبانی جامعه شناسی، بروس کوئن و غلامعباس توسلی، رضا فاضل، ۱۳۷۲. ۱۸. گاستون بوتول ۱۳۷۴، ص ۳۳. ۱۹. کبورق ۱۳۷۰، ص ۵۷. ۲۰. درویش، ۱۳۷۰، ص ۴۵. ۲۱. سلامی، ۱۳۸۱، ص ۷۵ ـ ۸۵ . ۲۲. هانتینگتون، سرمستانی، ۱۳۸۲، ص ۲۵. ۲۳. جان پیترز، ۱۳۷۸. ۲۴. جنگ سلطه، ۱۳۸۲. ۲۵. سلامی، ۱۳۸۱، ص ۶۱ ـ ۶۲. ۲۶. حاتمی، ۱۳۸۲، ص ۵. ۲۷. فصلنامه دفاعی تاکتیکی، شماره ۵، ص ۱۳۷. ۲۸. کرمی، ۱۳۷۹. ۲۹. فصلنامه دفاعی تاکتیکی، ۱۳۸۱. ۳۰. FM-۱۰۰-۵، ص ۱۰۶. ۳۱. ستاد مشترک ارتش آمریکا، ۱۹۹۹. ۳۲. روبرت اج آلن، ستاد مشترک ارتش آمریکا، ۱۹۹۵، انتشارات مشترک. ۳۳. دافوس (دوره فرماندهی و ستاد)، ۱۳۸۱. ۳۴. کرمی، ۱۳۷۷. ۳۶. سلامی، ۱۳۸۲. ۳۷. رابرت اچ اسکیلنر، حیدری، ۱۳۸۴. ۳۸. گاستون بوتول، ۱۳۷۴، ص۳۳. ۳۹. ستاد مشترک ارتش آمریکا، ۱۹۹۹، ص۴۰. ۴۰. مکنزی، ۱۳۸۲، ص ۴۶. ۴۱. اصول قواعد رزم، ۱۳۷۶. ۴۲. زمزم ولایت، ۱۳۶۹، ص ۴۷. ۴۳. علیخانی، ۱۳۷۸، ص ۱۷۲. ۴۴. کرمی، ۱۳۷۹، ص ۱۰۹. ۴۵. رستمی، ۱۳۸۲، ص ۶۳. ۴۶. محمدی، ۱۳۸۲، ص۲۰۹ـ ۲۱۸. ۴۷. جنگ نامتقارن، دانشکده افسری، ۱۳۸۲. ۴۸. کرمی، ۱۳۷۹. ۴۹. امینیان، ۱۳۷۹. ۵۰. ظریف منش، ۱۳۸۲، ص۱۴. ۵۱. کی. جی. هالستی، میرطاهر، ۱۳۸۰، ص ۷۵. منابع: ۱. گاستون بوتول، هوشنگ فرخجسته، جامعه شناسی جنگ، انتشارت علمی فرهنگی، ۱۳۷۴. ۲. مجموعه سخنرانیهای سردار سلامی، معاونت عملیات ستاد مشترک، تهران، ۱۳۸۱. ۳. اصول وقواعد رزم، دانشکده فرماندهی وستاد، ۱۳۷۶. ۴. کنت مکنزی، ترجمه عبد المجید حیدری، محمد تمنائی، دانشکده فرماندهی و ستاد، تهران، ۱۳۸۲. ۵. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دوره عالی جنگ، ۱۹۹۱. ۶. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همایش جنگ نامتقارن، دانشکده اصفهان، ۱۳۸۲. ۷. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همایش جنگ نامتقارن، دانشگاه امام حسین(ع). ۸ . الوین وهیدی تافلر، ترجمه محمد بشارت، جنگ وپادجنگ، تهران انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۴. ۹. ارتش جمهوری اسلامی، اطلاعات رزمی، ۱۳۷۲. ۱۰. دکترین علیات مشترک، ترجمه محسن حاتمی، دانشکده فرماندهی وستاد، تهران، ۱۳۸۲. ۱۱. دکترین عملیات نیروی زمینیِ آمریکا، اف-ام-۱۰۰-۵، ترجمه ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۹. ۱۲. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشگاه امام حسین (ع)، مجله سیاست دفاعی، ش ۵، ۱۳۷۹. ۱۳. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشگاه امام حسین (ع)، مجله سیاست دفاعی، ۱۳۸۱. ۱۴. جنگ سلطه، معاونت اطلاعات، لشکر ده سیدالشهدا(ع)، ۱۳۸۲. ۱ ـ ۵. مقایسه دکترین و اصول اصول بنیادی که نیروها ی نظامی به وسیله آنها اعمالشان (عملیات‌هایشان) را در حمایت اهداف ملی جهت می‌بخشند . که آن امری معتبر و موثق می‌باشد أما در عمل نیاز به قوه تشخیص دارد. دکترین نظامی آن چیزی است که بطور رسمی مورد باور قرار می‌گیرد و تدریس می‌شود (آموخته می‌شود) در مورد هدایت امور نظامی به بهترین وجه ممکن.۲ ـ ۵. روابط دکترین با استراتژی ۱. تمام کارکردهای سه گانه دکترین با تصمیمات استراتژیک به ثمر می‌نشینند. ۲. دکترین پایگاه دانشی برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک است. ۳. دکترین همواره تا حدی مجرد (انتزاعی) است و بدین ترتیب نهادی را ایجاد می‌کند که تفکر از آنجا آغاز می‌شود و زمانی است که با تصمیمی خاص و ملموس رو به رو می‌شویم. ۴. بدون دکترین، استراتژیست باید بدون اشاره به مرجع و راهنما تصمیم بگیرد و لذا مدام با دوباره کاری مواجه شده و اشتباهات گذشته را تکرار می‌کند. ۵. دکترین برتر باید انباری از تجربه و تحلیل یافته‌ها و حکمت نظامی باشد و باید راهنمایی استراتژیست درتصمیم گیری باشد. ۶. تنها دکترین نیست که روی تصمیمات استراتژیک تأثیر گذار است بلکه عوامل متعدد دیگری اعم از سیاسی و اقتصادی و ... نیز هست و به هر میزان که آنها توسعه یابند امکان پیروزی کمتر می‌شود ( مثال جنگ ویتنام و کره). ۷. به همان میزان که دکترین در نگاه تصمیم گیرنده مهم است آن را در انتخاب استراتژی تأثیر می‌دهد. ۸ . دکترین و استراتژی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. دکترین بر استراتژی اثر می‌گذارد و نتایج استراتژی تبدیل به نتایجی می‌شوند که اساس دکترین خواهند بود.ارتباط موارد فوق باهمدیگر درراستای رسیدن به یک اصول مناسب برای جنگ آینده یک ارضروری تلقی شود. ۱ ـ ۶. نقش استراتژی نقش «استراتژی نظامی» به عنوان یک مبحث مهم و تعیین کننده، همچنان باقی است. طراحی استراتژی نظامی بر اساس اصول و دیدگاه‌های خود و نه بر اساس مقابله با تهدیدات دشمنان احتمالی، بیشتر یک امتیاز تشریفاتی و ویژه محسوب می‌شود که کشوری شده است. همه کشورها براین باور هستند که باید بر اساس یک «استراتژی نظامی» مطلوب، تلاش کنند جنگ را به نفع خود هدایت و به پایان برسانند. برای پیروزی در یک جنگ، تکنولوژی پیشرفته نظامی واستراتژی نظامی دقیق وهماهنگی کامل؛ اهداف کلان سیاسی و ملی زمینة موفقیت در هدایت جنگ را فراهم خواهد ساخت.۲۳ ولی ما براین باورهستیم که اساس جنگ (شکست و یا پیروزی) را ابزار، تکنولوژی وبا فناوری نظامی نیست که تعین می‌کند، بلکه عوامل دیگری در کنارابزاروجودداردکه‌بنظرمی‌رسد صاحبان‌قدرت‌ظاهری ازآن غافل هستند وآن روح معنویت است که توانست درطول هشت سال دفاع مقدس بارهبری پیامبرگونه امام(ره) رزمندگان اسلام را رهبری کرده وجنگ را به پیروزی برساند. وجنگی که فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وقت(سردار محسن رضائی) از آن به عنوان جنگ انقلابی یاد می‌کنند. ۲ ـ ۶. تقسیم‌بندی استراتژی عملیات نظامی مرحله اول: نبرد هوائی استراتژیک. مرحله دوم: تهاجم‌هوایی درصحنه عملیات است‌که به‌نبردهوایی عملیاتی اختصاص دارد. مرحله سوم: فرسایش قدرت رزمی زمینی، که این عمل هم عمدتاً از طریق تلاشهای هوایی صورت می‌گیرد و این مصادیق را می‌توان در جنگ افغانستان، جنگ ۱۹۹۱ و جنگ سلطه به خوبی به تصویر کشید، ابتدا ایجاد زمین سوخته و سپس بکار‌گیری قدرت نیروی زمینی از تاکتیکهای نیروهای آمریکایی است. مرحله چهارم: در این مرحله که بدون وجود مقاومت خاصی، تک زمینی خودشان را انجام خواهد داد، تلاش در جهت کاهش توان رزمی نیروهای زرهی و مکانیزه تا حداقل نصف و پذیرش تلفات یگانهای آمریکائی در مقابل نیروهای زبده را این گونه تعریف می‌کنند۲۴. آستانه تحمل میزان ‌پذیرش تلفات نیروهای آمریکائی در مقابل حریف (بدلیل تکنولوژی محور بودن بسیار پائین است)، از سه گروهان در یک تیپ نباید بیشتر شود، و این خود یکی از مهم‌ترین آسیب‌پذیریها و شکنندگیهای آنها در جنگ زمینی درجنگ آینده خواهد بود.۲۵ ۳ ـ ۶. سطوح مختلف جنگ سه سطح استراتژیکی، عملیاتی وتاکتیکی جنگ چشم‌اندازهای نظری هستند که ارتباطات بین اهداف استراتژیک و عملیاتهای تاکتیکی را توضیح می‌دهند۲۶ سطوح جنگ از عوامل اصلی دکترین نظامی به شمار می‌آید. همانگونه که اشاره شد نیروی زمینی بر اساس دکترینی که از یک سری تدابیر سرچشمه گرفته است، می‌جنگد. دکترین دیدگاه و نظریه مشترک نیروی زمینی در خصوص چگونگی جنگ، و نحوه ایجاد تغییر توسط آن بحث می‌نماید. دکترین زبان و هدف مشترکی به نیروی زمینی می‌دهد، و اقدامات بسیاری از عناصر پراکنده را در یک فعالیت گروهی، انسجام، وحدت و یکپارچه می‌سازد.۲۷۱ ـ ۷. تفاوت جنگ کلاسیک با نامتقارن جنگ کلاسیک؛ یعنی یک جنگ منظم، با شیوه‌ها و تاکتیکهای مشخص و معین و برآورد تواناییهای رزمی دو طرف بر اساس عوامل مادی و معنوی، که یک نوع همگونی و تعادل در بین این دو نیروی متخاصم وجود داشته باشد. در یک جنگ متقارن نیرویی به پیروزی می‌رسد که سازماندهی منظم تر و کارآمدتر نظامی به همراه حجم تسلیحاتی بیشتر و فن آوری پیشرفته تر نظامی و اطلاعاتی داشته باشد. أما در جنگ نامتقارن هیچ چیز به طور کامل قابل پیش بینی نیست، زیرا جنگ نامتقارن، جنگی نامنظم باشیوه های نامشخص و روشهای نامعین و محاسبات و بد ون مبتنی بر امکانات و تجهیزات می‌باشد و اساساً جنگ نامتقارن زمانی انتخاب می‌شود که دو طرف منازعه درشکاف عمیقی ازنظر قدرت دفاعی و فن آوری تسلیحاتی قرار دارند یعنی زمانی که تفاضل قدرت فیزیکی بین طرفین منازعه بسیار زیاد باشد. استراتژیستهای نظامی، به کارگیری عملیات نامتقارن را با عواملی از این قبیل می‌سنجد: ـ ضریب اطمینان عملیات نامتقارن تا چه میزان است؟ ـ قدرت تدافعی دشمن در مقابل چنین رخدادهایی چگونه است؟ ـ آیا نیروی دشمن را می‌توان غافلگیر کرد؟ ـ در چه موارد و در چه مواضعی می‌توان جنگ نامتقارن را انجام داد؟ ـ در صورت پیروزی به چه موقعیت ژئواستراتژیک می‌توان دست یافت؟ باید به این نکته توجه داشت که در جنگ نامتقارن کلاسیک می‌توان با شناسایی مواضع و تاکتیک های جنگی از سوی طرفین درگیری و بکارگیری و بکاربردن تدابیر لازم در مقابله با آن، ازپیروزی دشمن و یا شکست خود جلوگیری کرد. نقاط قوت و ضعف جنگ متقارن و جنگ نامتقارن:۱ ـ ۸ . نقش مردم در نبرد نامتقارن در جنگ آینده۲ ـ ۸ . ویژگی های جنگ نامتقارن از آنجاکه هدف اساسی در جنگ سلب میل جنگجویی و تحمیل اراده به دشمن می‌باشد و همچنین جنگ باید مقرون به صرفه باشد. می‌بایست با به کارگیری روش های مناسب حداکثر ضربات را به دشمن وارد آورده و با گسترش جنگ در عرصه‌های مختلف هوا، دریا و زمین، قدرت نظامی دشمن را به توهم ضعف دچار نمود. لذا بهره برداری از عدم تقارن ها در جنگ نامتقارن ویژگی های خاص خود را دارد که در زیر به آن اشاره می‌شود. ۱. متغیر بودن تاکتیک ها (چریکی، جنگ روانی، ترور، خرابکاری، بمب گذاری و پنهان نمودن عملیات). ۲. اجرای عملیات غیرمستقیم (استفاده از ابزار و روش هایی که بدون قرار گرفتن در مقابل دشمن، تأثیر زیادی بر فعالیت های دشمن می‌گذارند. جنگ اطلاعاتی و از بین بردن زیرساخت های اطلاعاتی، جنگ روانی و تبلیغاتی، فشارهای دیپلماتیک، تشکیل اتحادها، پیمانهای دفاعی و امنیتی). ۳. کوچک بودن حملات و استفاده از منابع اندک، وسیع بودن بازتاب و خسارات آن (تأثیرات استراتژیک، تأثیر بر افکار عمومی، سلب و جلب پشتیبانی مردمی، از بین بردن ارزش‌ها و سمبل ها، ایجاد ترس و وحشت و ضعف روحیه). ۴. دارابودن محدوده ی وسیع عملیاتی (زمین، دریا و هوا). ۵. بهره برداری مطلوب و صحیح از نقاط ضعف و آسیب پذیر دشمن (گسترش غلط، ترس از تلفات انسانی و تأسیسات زیربنایی). ۶. نامشخص بودن تهدید و عدم پیش بینی و پیشگیری از اجرای عملیات (تهدید اقتصادی، سیاسی، نظامی، روانی، عدم ارزیابی عملیات، چندتایی بودن عملیات، پیاپی بودن، تسلیحات موجود، زمان عملیات، هزینه و بودجه). ۷. رزم نزدیک (قرار گرفتن در کنار و نزدیکی هدف و از بین بردن آن). ۸ . استفاده از ابزار نامرسوم و عدم تأثیرگذاری تکنولوژی بر روش های جنگ نامتقارن. ۹. دقت همه جانبه (انتخاب اهداف حیاتی و مهم و بررسی تأثیرات عملیات بر جنبه های نظامی، روانی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی دشمن). ۱۰. توانایی و دقت زیاد نیروها در اجرای عملیات استشهادی (نبرد عاشورایی). ۱۱. متغیر بودن محیط عملیاتی (شهرها، کوهستان، جنگل ها، دریا و ...). ۱۲. طراحی متمرکز و اجرای غیر تمرکزی (تفویض اختیار و فراهم کردن شرایط به منظور اجراء). ۱۳. بهره گیری از نیروهای مردمی در جنگ یا مردمی کردن جنگ (ایجاد حداکثر همگرایی بین نیروهای مسلح و مردم به منظور دفاع مؤثر). ۱۴. داشتن اراده (سختی پذیری، مقاومت و پایداری). ۱۵. عدم تقارن سازمانی و وجود نوآوری و ابتکارات سازمانی (سازمان سبک و متحرک، تیم شکار، تانک و غیره). ۱۶. اطلاعات متمرکز (کسب اطلاعات، تجزیه و تحلیل و فرآیند انتشار). ۱۷. دفع مؤثر و فرسایشی کردن جنگ برای دشمن (عملیات تأخیری، مسدود کردن معابر وصولی دشمن در نبرد زمینی). ۱۸. دفاع غیرتمرکزی (پراکندگی تأسیسات زیربنایی و حیاتی مرکز کنترل فرماندهی، امکانات اقتصادی و پشتیبانی).۴۸ ۱۹. آرایش سریع ۲۰. تخصصی کردن رزم ۲۱. پدافند هوایی کارآمد و پرحجم ۲۲. جنگ الکترونیک برتر و مؤثر ۲۳. فرماندهی و کنترل یکپارچه و برتر ۲۴. طرح‌ریزی متمرکز ۲۵. اجرای غیر متمرکز ۲۶. دقت سلاحها ۲۷. سرعت و تحرک بالا ۲۸. اتکا به نیروی متخصص و حرفه‌ای ۲۹. وحدت در عملیات ۳۰. عملیات ممانعتی و سریع ۳۱. بهره‌گیری از نیروهای خود‌کفا ولی کم‌حجم و پرتوان ۳۲. اجرای عملیات ویژه ۳۳. جنگ سایبری و سایبرنتیک ۳۴. ارتقاع اصل غافلگیری ۳۵. چالاکی و چابکی ۳۶. نبرد در عمق ۳۷. اجرای عملیاتهای غیر‌خطی ۳۸. حفظ دورتک و سیال بودن ۳۹. بومی نمودن سلاحها و تجهیزات ۴۰. بومی کردن جنگ (مردمی)۴۹. برای پیروزی در جنگ آینده باتوجه به توانمندی های دشمن لزوم شناخت دشمن یکی از مهم‌ترین عوامل در این فرآیند تلقی می‌شود، شناخت همه جانبه دشمن و شیوه ها و تاکتیک‌های او ما را بر این امر هدایت خواهد کرد که پایه آموزش را یکی از بنیادین ترین عوامل در ایجاد توان رزمی نیروها و افزایش کارایی و اثربخش آنها اهتمام ورزیم و در این راستا، آموزشگاه های رزم مقدماتی برای رهنمودهای مقام معظم رهبری و قوانین و مقررات حاکم بر این آموزشگاه ها، باید به گونه ای متون آموزشی تدوین شود که بتواند نیازمندی های آینده نزسا را در جنگ آینده تأمین نماید، این یک واقعیتی است که همواره ساختار و سازمان نیروهای نظامی متناسب با تهدیدات داخلی و خارجی تدوین و سلاح و تجهیزات براین اساس تهیه و سازماندهی و آموزش بر این مبنا شکل خواهد گرفت و باتوجه به موارد وارده در فصل دوم لزوم اهتمام به توانمندی های دشمن، شیوه ها و تاکتیک ها و شناخت نقاط آسیب‌پذیر دشمن، می‌توان براساس آموزش های به عمل آمده نقاط قوت باید بر نقاط ضعف دشمن متمرکز شود تا بتوان زمینه های پیروزی را با فرسایشی کردن جنگ بدست آورد. جنگهای گذشته آمریکا با شناسایی نقاط ضعف و قوت خود ادامه داده پیدا کرده تا اینکه به جنگ سلطه که با موفقیت در اشغال همراه بوده رسیده است. همان گونه که اشاره شد، آمریکا در ویتنام شکست می‌خورد، در کره با موفقیت نسبی پیروز می‌شود، در یوگسلاوی، در جنگ افغانستان و جنگ نفت و سلطه جنگ آنها با موفقیت همراه بوده است. دلیل آن سعی آمریکا در برطرف نمودن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود می‌باشد . مسلماً در جنگ آینده، آمریکا مشکلات و موانعی را که الآن در عراق با آن مواجه است، در نظر گرفته و برای مقابله با آن اقدامات لازم را به عمل خواهد آورد، زیرا آستانه تحمل آمریکائیها در برابر پذیرش تلفات نیروهای انسانی با توجه به روحیه رفاه طلبی حاکم بر این کشور بسیار پایین است. همان گونه که بیان شد، جنگ آینده غیر‌قابل پیش‌بینی نیست ولی ماهیت آن مشخص است و ما باید، برای مقابله با این دشمن مجهز، اقدام به اتخاذ تدابیر لازم در سطوح مختلف جنگ بنماییم و این امر امکان‌پذیر نیست، مگر با شناخت‌همه‌جانبه دشمن مقابل. همان گونه که استفاده از غافلگیری یکی از اصول و شرایط مهم برای موفقیت هر استراتژی نظامی به‌شمار می‌آید. درگیر شدن در جنگی که از قبل بر آن آمادگی وجود ندارد نیز از شرایطی است که شکست و نابودی را در اذهان تعیین‌کنندگان خط و مشی کلی نظام وارد می‌کند. سون تزو، بر این عقیده بوده است که چنانچه شما خودتان و دشمنانتان را نشناختید در هر پیکاری با شکست مواجه خواهید شد. پس ضرورت آینده‌نگری و سناریو‌سازی برای پدیده جنگ در آینده یک امر الزامی تلقی می‌شود.۵۰ بدون تردید جنگ آینده تداعی کننده دغدغه‌ای است که بقای سرزمین، مردم، حاکمیت و حکومت و پرستیژ بین‌المللی دولت را در گرو خود خواهد داشت، و در کشورهای مختلف بر اساس تصوری که از ماهیت، اهداف و خصوصیات جنگ احتمالی آینده وجود دارد به آماده سازی نیروها و ابزارهای لازم برای بازدارندگی یا درگیر‌شدن در چنین وضعیتی می‌پردازد. تحولات به وقوع پیوسته در خلیج‌فارس، جنگ آمریکا‌ علیه عراق، بحران کویت و یوگسلاوی ‌(بحران کوزوو) بر نگرش استراتژیستها نسبت به جنگ آینده تأثیر‌گذاشته است جنگی نامتعارف، أما موج سومی بود که تحت تأثیر انقلاب اطلاعاتی و با استفاده از ماهواره‌ها، سیستمهای پیچیده شناسائی، جنگ‌افزارهای هوشمند و الکترونیک، کنترل فرماندهی و اطلاعات، هواپیماهای بدون خلبان کنترل از راه دور و موشکهای استلیث قرار د اشت. این جنگ که بعداً در بحران کوزوو از سوی ناتو در مورد یوگسلاوی به مرحله اجرا گذاشته شد، دارای سه مرحله بود؛ اول؛ انهدام مراکز صنعتی، ارتباطی و منابع انرژی دوم؛ مراکز فرماندهی، کنترل سوم؛ درگیری کوتاهی در جبهه زمینی. شکست خرد‌کننده ارتش عراق و یوگسلاوی کهنگی دکترین نظامی روسیه و دولت آن را ثابت کرده است و فلسفه ایجاد نیروهای زمینی انبوه را از بین برده است و پیروزی در جنگ آینده را به نیروهای نظامی کوچک، أما با تکنولوژی و آموزش پیشرفته و کارآمد نسبت داده است. روسها بر این باور هستند که جنگهای آینده ممکن است به سه گونه ظهور کنند؛ ۱. جنگ جهانی که غیر محتمل است. ۲. جنگهای منطقه‌ای ۳. جنگهای داخلی دوگونه پایانی کاملاً محتمل است و بصورت گسترده و با کاربرد سلاحهای متعارف همراه هستند.۴۸ (کرمی، ۱۳۷۹) در طول تاریخ نیز عدم موفقیت در ترسیم صحیح جنگ آینده، باعث بروز شکستهای سنگینی برای کشورها شده است. با توجه به نقش محوری، تصویر جنگ آینده، در آماده‌سازی نیروهای دفاعی کشور، استراتژی و آموزش نیروهای مسلح، سیاستهای تهیه و تأمین بودجه‌بندی،، آمایش سرزمینی، حتی اتحاد‌ها و ائتلافها و همه ابعاد و جهت‌گیریهای دفاعی کشور در این مسئله استراتژیکی، جایگاهی محوری داشته است.۴۹ (امینیان، ۱۳۷۹) تصور جنگ آینده از نظر ماهیت، زمان، مکان و طرف رویارو، معمولاً بر اساس ماهیت کلی جنگ در یک عصر خاص و جنگهایی ‌که در سایر نقاط جهان صورت گرفته است و تجربیات تاریخی کشورهای مورد نظر و جنگهایی‌که برای آنها اتفاق افتاده است و شرایط خاص ژئوپولتیکی گسترده، منافع ملی در سطح بین‌المللی و محیط منطقه‌ای و بین‌المللی، شکل می‌گیرد. مارشال گرجکو وزیر اسبق شوروی با توجه به دو جنگ بزرگی که از سوی ارتش ناپلئون و ارتش هیتلر و ایدئولوژی کمونیستی که جنگ با کشورهای سرمایه‌داری را یک امر اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌کرده است، مجموعه ای از پرسشها‌یی‌که در هر دکترین نظامی باید به آنها پاسخ داده شود، به شرح ذیل مطرح می‌کند؛ ـ در هر جنگ احتمالی آینده با چه دشمنی رو به رو می‌شویم؟ ـ خصوصیات آن جنگ چیست؟ ـ چه نیروی نظامی مورد نیاز است؟ ـ چگونه باید برای آن جنگ آماده شد؟ ـ از چه روش‌هایی باید برای اجرای عملیات جنگی استفاده شود؟ از نظر آنها تحولی مهم در ماهیت جنگهای آینده بویژه در جنگ ائتلاف علیه عراق به وجود آمده است. مهم‌ترین مسئله‌ای که وجود دارد، مسائل و مشکلات ارتش روسیه در ارتباط با ماهیت جنگ آینده است. با توجه به انقلاب عظیمی که در امور نظامی غرب اتفاق افتاده است، به عنوان نمونه به جنگ خلیج‌فارس می‌توان اشاره نمود، روسها خود را بازنده هر جنگی در آینده خواهند دید، غرب با بهره‌گیری از جنگ‌افزارهای هوشمند، هواپیماهای بدون خلبان و... طرح دفاع موشکی آمریکا، جنگ آینده را به یک کابوس وحشتناک در نگاه روسها تبدیل کرده است که باید با تهدید سلاحهای هسته‌ای از آن جلوگیری نماید. بنابراین پندار روسیه از جنگ آینده، از نظر طرف مخاصمه و مکان رویارویی، طیف وسیعی از جدایی‌طلبی داخلی (مسلمانان در جمهوریهای چچن، داغستان، تاتارستان، و...) تا اسلام‌گرایی به سبک طالبان در آسیای مرکزی و سرانجام اقدام نظامی ناتو در مناطق پیرامون (قفقاز خزر) را در برمی‌گیرد. حتی درگیری با ژاپن بر سر جزایر کوریل نیز چندان دور از ذهن نمی‌باشد. اصل یکم . روحیه: روحیه عبارت است از کیفیت انگیزه، اعتقادات، تفکرات و رضایت مندی فرد در اجرای مأموریت. روحیه، روح جنگیدن یا حداقل توان برای اجرای عملیات را منعکس می‌نماید. داشتن روحیه موجب می‌شود کارکنان نظامی در شرایط خطرناک در کنار همدیگر و در مقابل دشمن از انسجام بیشتری برخوردار باشند. یکی از عوامل مهم وحساس برای تقویت روحیه جنگجویی و سلحشوری در یگانهای نظامی، ایجاد اشتیاق برای درگیر شدن و از بین بردن دشمن است. به منظور بالابردن روحیه و انگیزة نیروها می‌توان از جنبه های معنوی و اعتقادی و همچنین جنبه‌های دیگری همچون آموزش صحیح، تقویت و توسعة اعتماد در افراد یگان نظامی، ارائه الگوهای صحیح و ایجاد رقابت و بهره برداری از تکنولوژی و فناوری پیشرفته نظامی استفاده نمود. روحیه عالی بیانگر یک وضعیت روحی مثبت است که به نیروهای نظامی اساس اطمینان و آرامش فکری می‌بخشد و آنان را قادر می‌سازد که در مقابله با سختی ها از خود رشادت، استقامت و بردباری نشان دهند علوی و عاشورایی سازی نیروهای عمل کننده و تلاش برای تقویت و تعمیق ایمان بصیریت سیاسی، آموزش، آمادگی جسمانی، مهارت در تیراندازی و.... اصل دوم . ایجادتحرک: بهره برداری از سرعت به منظور جا به جایی قدرت رزمی را تحرک می‌گویند. تمرکز و پراکندگی به موقع در مناطقی که امکان اجرای عملیات غافلگیرانه وجود دارد و همچنین احتراز از مواجه شدن با تمرکز نیروهای دشمن نیاز به تحرک فوق العاده دارد. تحرک در جنگ نامتقارن در کلیه شرایط عملیاتی از اصول حیاتی به حساب می‌آید. نیروهای نظامی می‌توانند با کم کردن بارمبنا و کیفی نمودن آن سبک کردن سازمان رزم، امکانات لجستیکی و آموزش، تحرک خود را بالا ببرند. تحرک، سرعت عمل، چابکی، چالاکی و واکنش سریع در نیروهای عمل کننده درمقابل دشمن با توجه به نوع تهدیدات دشمن و تجربیات حاصله از هشت سال دفاع مقدس وسه جنگ خلیج فارس(افغانستان، آزادسازی کویت وجنگ سلطه): اصل سوم . تلاش درجهت کوچک سازی واحدهای عمل کننده: چرا که باشناخت دکترین دشمن به این نتیجه خواهیم رسید که باید در مقابل کوچک سازی وسبک کردن واحدهای دشمن نیروهای خودرا کوچک کنیم. اصل چهارم . مردمی کردن جنگ: به نظر می‌رسد درمقابل تکنولوژی برتر دشمن از اصل مجازی سازی اهداف ومردمی کردن جنگ و استمرار تأمین بنیه آمادگی و ایجاد قابلیت در یگانهای خودی رافراهم سازیم. اصل پنجم . بومی سازی الگوهای تسلیحاتی: درتدوین سیاست دفاعی یکی از مسائل بسیارمهم برای هرکشوری انتخاب الگوی تسلیحاتی است که آیا این کشور وابستگی تسلیحاتی دارد ویااینکه مستقل است بدون شک بومی سازی تسلیحات یکی ازمسائل بسیار مهمی است که ما باید درجنگ آینده به آن توجه کنیم. بویژه در مقابل پروازهای پست دشمن(بالگردهاوهواپیماهای پرواز پست). اصل ششم . افزایش مهارتها و قابلیتهای تاکتیکی: با توجه به دکترین دشمن در ایجاد نیروهای ویژه افزایش قابلیت ها و مهارت های تاکتیکی و تکنیکی نیروهای خودی برای رزم نزدیک با دشمن یک امر الزامی تلقی میشوددر مقابل تهدیدات داخلی وخارجی. اصل هفتم . پوشش و فریب: هرگونه عملی که نیروهای دشمن را در طرحریزی و اجرای عملیات گمراه نماید، پوشش و فریب گفته می‌شود. این اصل اشاره به شیوه و تدابیری دارد که به منظور به حداقل رساندن تأثیر عملیات نظامی دشمن و همچنین افزایش توان عملیاتی نیروهای خودی و حفظ تعادل در مقابل دشمن به اجراء گذاشته می‌شود. فریب باعث انحراف تفکر و اقدام دشمن می‌شود. نمونة بارز آن در فتح مکه توسط سپاه اسلام صورت گرفت که لشگر اسلام به منظور جلوه دادن بیش از حد نیروهای رزمنده مسلمان در عقب سپاه و در نقاط متعدد و مختلف اقدام به روشن نمودن آتش کرده در جنگ نامتقارن پراکندگی، پنهان نمودن طرح ها و حرکات، رعایت اقدامات تأمینی، عدم به کارگیری تاکتیک های کلاسیک و شیوه ی عملیات یکنواخت، زمینه‌های فریب دشمن را فراهم می‌نماید. تلاش درجهت پراکندگی سازی، استتار، اختفاء و فریب به عبارت دیگر بهره گیری همه جانبه ازپدافند غیرعامل. اصل هشتم . عمق دادن به دفاع شهری: شناخت خود وشناخت دشمن درتمامی ابعاد کشف نیات، اهداف و منافع حیاتی و راهبردی دشمن. ساماندهی، توسعه و کارآمدسازی سیستم و جامعه اطلاعاتی سازمانهای مردمی و رسمی وغیررسمی در داخل وخارج محیط سیستم. اصل نهم . توسعه پدافند: باتوجه به حضور گسترده بسیج درسرتاسر قلمرو ج.ا.ا، و تنوع جغرافیائی کشور پهناور ایران اسلامی وبا توجه به شناخت دقیق سمتهای احتمالی تهدید دشمن می‌توان لایه های متعدد پدافندی را با بهره گیری از جنبه های تاکتیکی وتشریحی زمین اقدامات دفاع همه جانبه را علیه تجاوزات احتمالی دشمن درجنگ نامتقارن به عمل اورد.وبا عمق دادن به دفاع از شهرها و مواضع از طریق توسعه پدافند مسطح در اطراف و خارج آنها به عمل آورد. اصل دهم . ابتکار عمل: ابتکار شرایطی است که تحت آن نیروی نظامی از کلیه امکانات موجود به منظور رسیدن به هدف استفاده می‌نماید. بهره برداری از اشتباهات و نقاط ضعف و عکس العمل سریع در مقابل تغییرات وضعیت دشمن، باعث خنثی شدن فعالیت های او گردیده و نیروی درگیر می‌تواند زمان عملیات، شیوه عملیات و مکان عملیات را تعیین نماید. لذا با گستردگی محیط عملیات، نامشخص بودن تهدید برای دشمن، عدم برآورد صحیح از توانایی موجود نیروی خودی توسط دشمن، عدم پیش بینی و پیشگیری از عملیات، متغیر بودن حملات و استفاده از تاکتیک های منحصر به فرد در جنگ نامتقارن، شرایط بدست آوردن ابتکار عمل را فراهم می‌آورد. سون تزو بهترین حمله را حمله به استراتژی دشمن میداندواین مستلزم شنناخت دقیق نقاط اسیب پذیر دشمن برمیگردد .شناخت فرصتهای کلیدی دشمن وتمرکز منابع وامکانات موجود بر روی انها و ایجاد اختلال در آزادی مانور و. قطع دور تک دشمن و به دست گرفتن ابتکار عمل. مهار برتری آتش هوایی و بالگرد و ساماندهی توان ضد بالگرد توسط پدافندهای هوای متحرک مستقر درسمتهای تهدید احتمالی اصل یازدهم . ضربه قاطع: حضرت آقا فرمودند اگر دشمن ضربه ای به ج.ا.ا.وارد کند ضربه ای دوچندان بیش از آنچه وارد کرده است به او وارد خواهیم کردوزدن ضربه قاطع در آسیب پذیرترین نقطه دشمن. اصل دوازدهم . عملیات روانی: اجرای عملیات روانی علیه دشمن و ضد عملیات روانی دشمن ونیز ایجاد و ساماندهی زیرساختها و فرماندهی واحد عملیات روانی کشور و توزیع نقش ها انجام عملیات روانی آفندی مؤثر و مطمئن علیه دشمن. اصل سیزدهم . نظم و انضباط: یکی از مسائل بسیار اساسی، نظم و انضباط است که همواره نیروهای نظامی هرکشوری بطوردقیق به آن توجه واهتمام می‌ورزنند و امام علی به نظم وانظباط بسیار تأکید می‌کنند. یکی از مهم‌ترین عوامل پیروزی نظامی انضباط می‌باشد؛ زیرا در سایه برقراری انضباط است که اجرای عملیات غافلگیرانه و برقراری تأمین به نحو احسن صورت می‌گیرد. پیروزی در جنگ مستلزم واکنش سریع و مثبت افراد می‌باشد که روابط موزون و هماهنگ، روابط صحیح و منطقی بین افراد و یگان، عکس العمل سریع و صحیح نسبت به دستورات و پیروی از سلسله مراتب فرماندهی نشانه های وجود انضباط حاکم بر سازمان نظامی است به دلیل متغیر بودن محیط عملیاتی، انضباط در جنگ نامتقارن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اصل چهاردهم . غافلگیری: غافلگیری عبارت است از اجرای عملیات در زمان و مکان و شرایطی که نیروی دشمن انتظار یا امکان مقابله با آن را نداشته باشد. اجرای عملیات غافلگیرانه نیاز به اطلاعات دقیق از منطقه عمل، محدودیت و مقدورات دشمن دارد. نقش تکنولوژی اطلاعاتی و دسترسی آسان به اطلاعات باتوجه به سرعت انتقال اطلاعات، بهره برداری از اطلاعات تحلیل شده در کمترین زمان ونقش سیستم های ارتباطی مناسب و مرثر و همچنین تأثیر ضربات اطلاعاتی بر سیستم های پردازش اطلاعات دشمن از جمله عوامل مؤثر درعملیات غافلگیرانه علیه دشمن در جنگ نامتقارن است. حملات پیشگیرانه و داشتن سرعت عمل در طراحی و اجراء نیز می‌تواند دشمن را زمین گیر کرده و طرح های عملیات آن را خنثی نماید. استفاده از اصل غافلگیری، بدین معنا که در آماده سازی نیروها، آموزش، سازماندهی، شیوه جنگیدن، تمرینها، خطوط پدافندی، استفاده همه جانبه ازقلمروِ جغرافیایی کشور متناسب با نوع زمین، پوشش گیاهی وجنبه های تاکتیکی آن و... بهره‌گیری شود. اصل پانزدهم . مردمی کردن جنگ: بدون شک بدون حضور مردم درهشت سال دفاع مققدس هیچ گاه این پیروزی برای کشور اسلامی حاصل نمی شد، پس در جنگ آینده مردمی کردن جنگ باید یک اصل تلقی شود. اصل شانزدهم . خلاقیت: خلاقیت فرآیندی است که نتیجه آن ایجاد افکار و روشی در عین حال جدید و ارزنده می‌باشد. یکی از مسائلی که به نوعی با ابتکار مرتبط و در تعامل نزدیک می‌باشد، خلاقیّت است. یک نیروی نظامی با علم به این تجهیزات، سازماندهی و آموزش به منظور به کارگیری در وضعیت‌های پیش بینی شده طراحی شده اند، عمل می‌نماید. أما می‌داند همه این تکنیک ها و تاکتیک ها در بعضی شرایط کارایی مطلوب را ندارند و در جنگ، به وجود آمدن این شرایط پیش بینی نشده، یک امر طبیعی خواهد بود. لذا نیروی نظامی با هوشیاری، آمادگی جسمی و روحی، شناخت کامل وضعیت های مختلف و فکر کردن در مورد آینده، قوه خلاقیت را می‌تواند در خویش افزایش دهد و آمادگی لازم را جهت بهره برداری از وضعیت های مختلف داشته باشد. دشمن به دنبال یافتن قابلیت های جدید برای جبران ضعف های خویش است و به همین جهت انعطاف، چابکی، چندمنظورگی و یافتن توان همه عرصه ای شدن را وجهه همت خویش قرار داده است. آمریکا اولاً دارای ضعف های ذاتی است که امکان رفع آنها را ندارد. ثانیاً برای غلبه بر بخش دیگری از ضعف های خود نیاز به زمان نسبتاً قابل توجه دارد. اصل هفدهم . شدت عمل: شدت عمل یعنی متمرکز نمودن به موقع توان رزم موجود با دقت، سرعت و خشونت در مکان معین به منظور رزم قطعی و درگیر شدن با هدف که باعث پایین آوردن روحیه ی دشمن نیز می‌گردد. یکی از اصول اساسی در جنگ نامتقارن، تلاش در جهت زدن ضربه های مؤثر و مهم به دشمن می‌باشد. ممکن است ضربه از نظر محیط جغرافیایی در یک نقطه محدود وارد شود أما اثرات آن فراگیر و گسترده باشد به صورتی که بر اراده و تفکرات استراتژیک دشمن نیز تأثیرگذارد. لذا به هر اندازه که ضربه وارده به دشمن کارآتر و حیاتی تر باشد، اثرات شوک آن بیشتر خواهد بود و تعادل دشمن را برهم می‌زند. برهمین اساس در جنگ نامتقارن تأکید بر آن است که در انهدام و نابودی اهداف از تمام توان و تلاش، بهره برداری و با خشونت و قاطعیت با دشمن برخورد شود. اصل هجدهم . انعطاف پذیری: انعطاف پذیری یعنی قابلیت عکس العمل سریع در مقابل نقاط ضعف و اشتباهات تاکتیکی دشمن و بهره برداری به موقع از آنها، حداکثر بهره برداری از امکانات موجود، طرح‌ریزی دقیق، بدون اشتباه و مشروح، ارتباط مؤثر و مناسب، انعطاف پذیری را در نیروی نظامی به وجود می‌آورد. با توجه به اینکه در جنگ نامتقارن، تفاوت های عمده ای از نظر کمی و کیفی بین نیروهای درگیر وجود دارد و این تفاوت ها در اشکال عدم تقارن جلوه می‌نماید. هر نیرویی که بتواند از محدودیت ها و ضعف های دشمن بهره برداری لازم را ببرد، سرنوشت درگیری ها و نبرد را مشخص می‌نماید. نهایتاً اینکه توانایی واکنش مناسب و به موقع در مقابل حوادث پیش بینی نشده و ضعف های پنهان دشمن، انعطاف پذیری را تبیین می‌نماید. سازمان یگانهای عمل کننده درجنگ آینده باید دارای توانائی‌های زیر باشند: ـ خالق توانایی های جدید باشند. ـ توانایی ایجاد محیطی مناسب و خلاق را داشته باشند. ـ توانایی کاهش آسیب پذیری در برابر قابلیتهای دشمن را داشته باشد. ـ ایجاد امکان بهره‌برداری از نیروهای مردمی را به طور مستمر داشته باشد. ـ تلاش درجهت بهره برداری ازتمامی قابلیتها و توانمندیهای کشور در راستای جنگ احتمالی. ـ امکان تمرکز روی نقاط ضعف دشمن. ـ قابلیت انعطاف پذیری درمقابل شرایط وبحرانهای احتمالی وتوان وقدرت کنترل بحران درجنگ آینده. ـ امکان خود راهبری. ـ خودسازماندهی و خود ترمیمی مستمر. ـ قابلیت تکثیر. ـ تلاش در جهت خود کفا کردن نیروها با رعایت اصل طرحریزی متمرکز و اجرای غیرمتمرکز. ـ تلاش درجهت ایجاد آمادگی مناسب درنیروها به منظور عکس العمل و واکنش سریع درمقابل هرگونه تهد یدات احتمالی دشمن. ـ قابلیت انجام اقدامات تاکتیکی علیه نقاط اسیب پذیرکلیدی دشمن با نتایج استراتژیک. ـ امکان بهره برداری از نیروها ی عمل کننده درمأموریتهای متفاوت. ـ ایجاد امکان به دست گرفتن ابتکار عمل در فرآیند جنگ آینده.۵۱ روابط بین اصول و دکترین: ۱. اصول حقایقی هستند که مشخص و کلی می‌باشند. ۲. اصول بر خلاف دکترین که از تصمیم نشأت گرفته از تجرد نشأت می‌گیرد . و تجرد شامل گرفتن یک نمونه مجرد و بیرون کشیدن ماهیت آن که نهاد کل باشد . لذا اصول را عموماً حقوق مسلم را می‌پذیرند. ۳. در خصوص دکترین نکته اصلی چگونگی انجام آن است ولی در خصوص اصل نکته اصلی توضیح آن می‌باشد . مانند اصل غافلگیری ـ اصل تمرکز و ... ۴. در یک مثال غافلگیری اصل است ولی حمله از پشت سر برای تحقق غافلگیری دکترین است تکنولوژی دکترین را تغییر می‌دهد ولی اصول ثابت می‌مانند. ۱. سطح استراتژیک جنگ: در سطح استراتژیک جنگ، یک کشور از منافع ملی خود به منظور تعیین استراتژی و اطمینان از به‌وجودآوردن قدرت ملی مؤثر وپاسخگو استفاده می‌نماید. سطوح فوق هنرعلم وبه کار‌گیری نیروهای مسلح توام با سایر عناصر ملی به منظور تأمین اهداف استراتژیکی، صورت می‌گیرد. سطح استراتژیکی می‌تواند هم در سطح جهانی، هم سطح منطقه‌ای مطرح باشد. و فرمانده صحنه عملیات دو استراتژی صحنه عملیات و طرح عملیات جنگی را جهت دست‌یابی به اهداف استراتژیکی دنبال می‌نماید.۲۸ ۲. سطح عملیاتی جنگ: در این سطح نیروهای مشترک، در صحنه عملیات با اجرای نیروهای محدود و گسترده و با طرح‌ریزی و هدایت هدفهای استراتژیکی را تأمین و مأموریت واگذاری یگانها به مقامات رده بالاتر را اجرا می‌نمایند.۲۹ ۳. سطح تاکتیکی جنگ: در این سطح نبرد و درگیری، طرح‌ریزی و اجرا می‌گردد و هدفهای نظامی به یگانها و گروه‌های رزمی محول می‌شود.۳۰ نقاط قوت متقارن: طرح ریزی براساس شناخت توان رزمی نسبی دشمن صورت می‌گیرد؛ بازی جنگ براساس واقعیتهای طرفین متخاصم صورت می‌گیرد؛ نقاط ضعف وقوت طرفین دراین فرآیند قابل احصاء است؛ استمراروتداوم بیشتر جنگ؛ ریسک کمتردر انجام حملات؛ کنترل پذیری و پشتیبانی پذیری بیشتر. نقاط ضعف متقارن: عدم کارایی در هنگام بر هم خوردن توازن قوا در برابر دشمن عدم انعطاف پذیری در مقابل شیوه ها ی غیر منظم کندی و سنگینی (منظور از کندی درحرکت وسنگینی در جا به جایی که یکی از مهم‌ترین مسائل برای نیروهای کلاسیک به شمار می‌آید که آمریکاییها پس از جنگهای: ۹۱و ۲۰۰۳، همواره به دنبال کوچک سازی وسبک کردن واحدهای عمل کننده خود بودند. اصول جنگ متقارن و اصول عملیات: درک اصول دکترین نیروی زمینی، زمینه اجرای موفقیت‌ آمیز عملیاتها را فراهم خواهد ساخت. اصول جنگ که شامل نه اصل می‌باشد، رهنمود کلی برای جنگ در سطوح تاکتیکی، عملیاتی و استراتژیکی است این اصول اساسی دکترین نیروها را شکل می‌دهد: ۱. اصل هدف ۲. اصل آفند ۳. اصل تمرکز قوا ۴. اصل صرفه‌جویی در قوا ۵. اصل مانور ۶. اصل فرماندهی ۷. اصل تامین ۸ . اصل غافلگیری ۹. اصل سادگی۴۲ این واقعیتی است که در جنگ کلاسیک و یا متقارن، نیروی نظامی که از تسلیحات، تجهیزات و تکنولوژی نظامی و فن‌آوری پیشرفته با حجم بیشتر و سازماندهی و به کار‌گیری و هدایت مطلوب‌تر همراه با اطلاعات بیشتر برخوردار باشد به کسب پیروزی دست پیدا خواهد کرد، ولی تجربه هشت سال دفاع مقدس وپایمردی ورشادت، شهادت طلبی رزمندگان اسلام، روحیه، انگیزه، ایمان وتوکل انها به مبداء هستی، ثابت کرد همواره ابزارمحوری، تکنولوژی وفناوری پیشرفته نظامی همواره تنها عامل پیروزی درموفقیت جنگها به شمار نمی آید (جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وجنگ رژیم صهیونیستی علیه حزب الله). أما در یک جنگ نامتقارن، این خلاقیت، نوآوری، ابتکار عمل، شناخت دقیق آسیب‌پذیریهای نیروی مقابل و ضربه زدن به این نقاط با شیوه‌های نامنظم و روشهای غیر‌قابل پیش‌بینی، بدون اتکاء بر امکانات و تجهیزات پیشرفته است که موجب موفقیت طرف استفاده کننده می‌شود و این شیوه زمانی انتخاب می‌شود که فاصله توان رزمی بین دو نیروی متخاصم بسیار بالا است. همانند ۱۱ سپتامبر، همانند شکست آمریکا در سومالی در ویتنام و...ماباید براین باورباشم که به هرمیزان نسبت به دشمن آینده خود شناخت ودانش بیشتری داشته باشیم راه های مقابله با آن راحت‌ترخواهد بود وقدرت تصمیم گیری را برای تعیین کنندگان خط مشی کلی نظام (استراتژیستینها) را آسان‌تر خواهد نمود ونیز این مسئله می‌تواند برای طرف مقابل مصداق داشته باشد، همان گونه که درطول حدود سه دهه ازانقلاب گذشه وبا بهره گیری ازتمامی امکانت داخلی وخارجی خود، هنوز درمورد حمله به ایران به قطعیت نرسیده است.واین بزرگ‌ترین چالشی بوده است که همواره دشمن دیرینه ای ما با آن مواجه بوده است. ۱. توجیه و آماده سازی روحی و روانی نیروهای مردمی: یکی از اساسی ترین محورهای دفاع نظامی در اکثر کشورهای جهان نقش دفاع مردمی می‌باشد که در ایران اسلامی همان بسیج مستضعفین است که امام (ره) آن را یک اصل کلی و عمومی در تاریخ دانسته اند. لذا با توجه به نقش ارزنده بسیج که دامنه وجودی آن در تمام اقشار جامعه وسعت دارد و شامل همه مدافعان اسلام می‌شود؛ توجیه و آماده نمودن مباحث روحی و روانی این نیروی بزرگ و قدرتمند از ضروریات بوده و می‌باشد که می‌بایست توسط رسانه ها و گروههای مختلف جامعه به عموم مردم منتقل گردد که موضوعات اصلی آن را می‌توان شناخت تهدیدات موجود و آتی و همچنین اهداف و منظورهای مقابله را نام برد و آگاهی و اطلاعات مورد نیاز را از طریق فعالیتهای فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی نسبت به ایجاد انگیزه دفاع از حیثیت، ناموس و وطن را به تمامی آحاد مردم انتقال داد. ۲. طرح ریزی و سازماندهی نیروهای مردمی: «بار دیگر تأکید می‌کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی، سقوط در دام دو ابرقدرت را به دنبال خواهد داشت!» «بسیج در ارتباط با سپاه متبلور می‌شود و نیروهای مردمی در یک سازمان نظیر سپاه می‌توانند انگیزه ها و توان خود را به نمایش بگذارند و علیه بحرانها وارد عمل شوند.» ۳. طی نمودن آموزشهای نظامی (تکنیک و تاکتیک): واجب است پیشکسوتان جهاد و شهادت، در همه صحنه ها حاضر و آماده باشند و از فکر جهانخواران و آمریکا و شوروی غافل نمانند و حتی در شرایط بازسازی نیروهای مسلح، باید بزرگ‌ترین توجه ما به بازسازی نیروها و استعدادها و انتقال تجارب نظامی و دفاعی، به کلیه آحاد ملت و مدافعان انقلاب باشد. چرا که در هنگامه نبرد، مجال پرداختن به همه جهات قوتها و ضعفها و طرح و برنامه و در حقیقت ترسیم استراتژی همه جانبه نبوده است. در تئوری همه جانبه امام راحل، یک موضوع مهم را نمی توان نادیده گرفت و آن هم انتقال تجارب نظامی و دفاعی به کلیه آحاد ملت و مدافعان انقلاب است که از طریق آموزشهای موردنیاز چه از لحاظ تاکتیکی و چه تکنیکی می‌باشد. امروزه اکثر کشورهای دنیا فراگیری آموزشهای نظامی نیروهای مردمی را در قالب های مختلف مورد نیاز خود برنامه ریزی و اجرا می‌نمایند که از این حیث می‌توان به یکی از اهداف آموزشی ارتش آمریکا اشاره کرد: «تعلیم و تربیت و آموزش جوانان آمریکایی که می‌خواهند برای دفاع عمومی آماده باشند باید دارای بنیاد مستحکم رشد عقلی و مسئولیت پذیری بوده که بتوانند با حداکثر توان به ملت و میهن خود خدمت کنند.» در این رابطه هم می‌توانیم به جامعه کره شمالی که هم اکنون در موقعیت نیمه بحرانی قرار دارد و خود را برای مقابله با تهدیدات شیطان بزرگ مهیا می‌سازد، توجه کرد «جامعه کره شمالی» کاملاً نظامی است. مردان و زنان این کشور افزون بر گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه، سالانه مدتی را به یادگیری آموزشهای نوین نظامی و تمرین های کاربردی می‌پردازند.الف. آموزش جنگ افزارهای سبک و متوسط: در چند نبرد گذشته که آمریکا یک طرف آن بوده است، طرف مقابل آن هیچ گاه نتوانست به صورت موفقیت آمیز از سلاحهای سنگین استفاده نماید و چنانچه مورد استفاده قرار دادند در کمترین زمان ممکن منهدم گشتند. لذا امکان استفاده از سلاحهای سبک و تأثیرگذار در نبردهای نامتقارن متعارف تر می‌باشد یا از دیدگاه دیگر، تجهیزاتی می‌توانند در نبرد نامتقارن استفاده شوند که ارزان قیمت و دارای فن آوری پایین باشند نه به آن معنا که از تکنولوژی نامناسب برخوردار باشند، بلکه نیازمند به سیستم های تقویت و پشتیبانی کننده نداشته باشند. در این رابطه می‌توان به سلاحهای تک تیرانداز و سبک و همچنین آر. پی. جی۷ ؛ راکت اندازهای تک لول، ۱۰۷م.م و خمپاره اندازهای سبک ملت عراق اشاره نمود که هم اکنون سربازان زبون آمریکایی ـ که از بالاترین و بهترین تکنولوژی روز دنیا بهره می‌برند ـ را در گردابی به نام فلوجه و... گرفتار نموده است و اینجاست که انسان به یاد کلمات آتشین بزرگ مرد عصر خودمان می‌افتد که فرموده است: قدرت نظامی و سلاحهای مدرن هرگز نمی تواند به خشم و انقلابی مقدس ملتها مقابله کند. ما را نترسانید از این که نظامی می‌آوریم، ما نظامیهای شما را دفنشان می‌کنیم. نتیجه اینکه آموزش تاکتیکی و تکنیکی سلاحهای سبک و متوسط مطمئناً می‌تواند صحنه نبرد را به ضرر نیروهای متجاوز رقم بزند. لزوماً خاطر نشان می‌شود که آمریکاییان برای جنگهای آتی خود چند مشخصه را تعریف و مورد ارزیابی خود قرار می‌دهند: جنگ آینده در معرض تغییرپذیری و عدم اطمینان قرار دارد یعنی ما نمی توانیم بدانیم در محیط جنگ آینده با چه کسی، کی، کجا و چگونه رو به رو خواهیم شد و نمی توانیم دشمنان با چه ابزار نظامی خواهند جنگید. الگوی جنگ آینده مسلماً متفاوت از الگوی جنگهای گذشته خواهد بود. دشمن ما در آینده از الگوی نبرد نامتقارن استفاده خواهد کرد و محیط نبرد را هم نامتقارن خواهد ساخت. ب. آموزش عملیات های تخریبی: با اختراع باروت واستفاده ازآن درجنگها، یکی ازمعمولی‌ترین عملیات نظامی، انواع انفجارات به صورت گوناگون بوده است و برای اولین بار در جنگ جهانی اول بعد از پیدایش زره پوش و تانک در جنگ به منظور متوقف نمودن و انهدام آنها، جعبه های محتوی موادهای منفجره را در زمین قرارمی‌دهند و آن رابا وسایل الکترونیکی ازمحلهای دیگر منفجر ومنهدم می‌ساختند. این اولین گام جهت اجرای عملیات تخریبی بصورت جدی بوده است و با آغاز جنگ جهانی دوم به بعد به تدریج به اهمیت و ارزش آن عملیات ها افزوده گردید. به عنوان مثال نقش اثرگذار این گونه عملیات ها در جنگ ویتنام با آمریکا بوده است که ویت کنگ ها تله‌های انفجاری و کاشت مین رابه عنوان یک سلاح مؤثردرعملیات‌های خود برای جلوگیری از حرکت نیروهای آمریکایی در سراسر ویتنام به کار می‌بردند و این کا رهم تاحدود زیادی همراه با موفقیت بوده است. در جنگهای کنونی که بیشتر به شیوه ی نبرد نامتقارن می‌باشد جنبه های غافلگیرانه و ایجاد زمینه های مساعد جهت آسیب رساندن و انهدام دشمن از اقدامات بسیار خوبی است که هسته های مقاومت می‌توانند با استفاده از عملیات های تخریبی به عنوان پیشتاز برگ برنده در جنگ باشند. در این خصوص عملیات های تخریبی به دو بخش مجزا تفکیک می‌شوند.۴۷۱. عملیات های انهدامی توسط نفر (استشهادی): نمونه های بارز آن در مناطق جنوبی لبنان که در اشغال نیروهای لحد و اسرائیل بوده است، می‌باشد که چگونه رزمندگان حزب الله با داشتن ایمان راسخ و قلبی مطمئن در دفعات متعدد با بستن مواد منفجره یا با حمل نمودن مواد، خود را به قلب دشمن می‌رساندند و با انفجار خود، سهمگین ترین ضربات را به نیروها و امکانات دشمن صهیونیسم تحمیل می‌کردند که یکی از نتایج آن، عقب نشینی دشمن از مناطق اشغالی بوده است. اکنون با الگوگرفتن از نیروهای مقاومت لبنان رزمندگان فلسطینی هم باتوجه به اقدامات تأمین و حفاظتی شدید ارتش اسرائیل اقدام به چنین عملیات هایی در قلب تل آویو، حیفا و ... کرده و صدمات و تلفات زیادی را بر دشمن وارد می‌سازند و از خود چهره های ماندگار و جاویدان به جا می‌گذارند. اصل و پایه، اساس هر چیزی است و تمام فعالیت ها واقدامات براساس و متکی به آن انجام می‌گیرد و برای رسیدن به هدف و نتیجه بایداز آن پیروی نمود. جنگ نیز از این قاعده پیروی می‌نماید و دارای اصولی است که کاربرد آن اصول در هدایت و موفقیت عملیات جنگی تأثیر بسزایی دارد. هرچند امروزه در ارتش های نوین با بررسی نبردهای گذشته و به دست آوردن تجارب گرانبها و براساس دکترین نظامی اصول جنگ کلاسیک را تدوین نموده‌اند، لیکن ممکن است همان اصول در جنگ نامتقارن نیز کاربرد ویژه ای داشته باشد أما در فضای کنونی می‌طلبد که نسبت به تدوین اصولی خاص در جنگ نامتقارن گام برداشته شود.


بهائیت و سیاست




بهائیت و سیاست

ترور شاه و امدادهای دولت روس
بهائیت و سیاست آنان در عصر مشروطیت
تروریسم سیاسی؛ مشخصه بهائیان
اشاره
کمیته مجازات پایگاه بهائیان
عبدالبها و دولت ها
اشاره
تناقض شعار و عمل
دخالت در امور سیاسیه و جنگ
شادی از پیروزی تل آویو
گزارشات محرمانه
فعالیت بهائیان شیراز
هر چه بتوانید ملت اسلام را رنج دهید
ما خدایی مثل حضرت بهاء الله داریم
نگذارید مسلمانان پیشرفت کنند
در تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم
مورد تماس تلفنی با آمریکا

بهائیت و سیاست

برگرفته از: سایت بهائی پژوهی
ترور شاه و امدادهای دولت روس
پس از برکناری امیرکبیر و آغاز صدارت میرزا آقاخان نوری، بهاءالله که به عراق تبعید گشته بود (به دستور امیرکبیر)، به ایران
بازگشت و به محض ورود او، ناصرالدین شاه مورد ترور واقع شد و این تکرار همان وقایع آشوب گری بابیان بود که مانند قتل
شهید ثالث (پرونده اول) بر آن شدند از خون ریزی و آشوب گری برای پیش بری مقاصد خویش استفاده کنند! اما این بار ترور به
سرانجام نرسید و شاه جان سالم به در برد و فرمان داد تا بابیان مجرم را دستگیر و اعدام کنند، که در میان نام آنان، میرزا حسین علی
نوری (بهاء) هم به چشم می خورد، و او تنها کسی بود که از میان زندانیان جان سالم به در برد! ارتباط او با دولت روس از اینجا
آشکار گردید که پرونده ما را به پاسخ خود نزدیک می کند. پس از سوء قصد، بهاء به سفارت روس نزد میرزا مجید، شوهر
همشیره خود رفت و شاه چون این خبر شنید، مامورانی به سفارت فرستاد تا او را نزد شاه بیاورند. آنچه بیان شد و می خوانید،
برگرفته از قرن بدیع جلد اول ص 318 و 319 و جلد دوم و تلخیص تاریخ نبیل ص 647 و 648 می باشد ": سفیر روس از تسلیم
حضرت بهاء الله به نمایندگان شاه امتناع ورزید و از هیکل مبارک استدعا نمود که به خانه صدر اعظم تشریف ببرند؛ ضمناً از
شخص وزیر به طور صریح و رسمی خواستار گردید ودیعه پر بهایی را که دولت روس به وی می سپارد، در حفظ و حراست آن
بکوشد ".و در ادامه این گونه می خوانیم ": و کاغذی به صدر اعظم نوشت که باید حضرت بهاء الله را از طرف من پذیرایی کنی و
در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاءالله برسد و حادثه ای رخ دهد، شخص تو مسئول سفارت روس خواهی
بود ".اما این سفارشات جلوی شاه را نگرفت و او را به زندان فرستاد. سفیر روس تلاش می کرد تا این امانت را آزاد کند، و در
نهایت با پافشاری بسیار، ایشان را از زندان رها ساخت. ولی دوباره محکوم به تبعید به عراق شد و بهاء الله دیگر بار خاک ایران را
ترک گفت و با همراهی سواران ایرانی و روسی، به سمت عراق رفت. اشراقات ص 103 ، از بیان خود ایشان چنین می نویسد ": این
مظلوم از ارض طاء به امر حضرت سلطان به عراق عرب توجه نمود و از سفارت ایران و روس هر دو ملتزم رکاب بودند ".که منظور
از ارض طاء، طهران یا تهران می باشد. آنچه این پرونده را به سرانجام می رساند و مه و غبارهای تردید را کاملًا کنار می زند،
گزارش زیر از قرن بدیع است که در جلد دوم ص 86 و 87 این گونه نگاشته ": و در سنین بعد در لوحی که به افتخار امپراطور
روس نیکلاویچ الکساندر دوم نازل شده، آن وجود مبارک عمل سفیر را تقدیر و بیانی بدین منظور می فرمایند: قوله جل جلاله: قد
نصرنی احد سفرائک اذا کنت فی سجن الطاء تحت السلاسل و الاغلال. بذلک کتب الله لک مقاماً لم یحط به علم احد الا هو"
یعنی: آن هنگامی که در زندان تهران تحت غل و زنجیر بودم یکی از سفیران شما مرا یاری کرد، بدین سبب خداوند برای شما
مقامی برگزید که عظمت آن را جز او نمی داند! و در ادامه آن در قرن بدیع اینگونه می بینیم": ایامی که این مظلوم در سجن، اسیر
سلاسل و اغلال بود، سفیر دولت بهیه ایده الله تبارک و تعالی! نهایت اهتمام در استخلاص این عبد مبذول داشته تا بالاخره در اثر
پافشاری و مساعی موفور حضرت سفیر، استخلاص حاصل گردید. اعلی حضرت امپراتور دولت بهیه روس ایده الله تبارک و تعالی
حفظ و حمایت خویش را فی سبیل الله مبذول داشت ".و این حمایت فی سبیل الله، فقط شامل ایشان گردید و دیگر بابیان محروم
ماندند! و این گونه بود که جنایت ترور شاه، با حمایت دولت روس به لوحی مبارک بدل گشت که احبا تنها از آن یاد می کنند.
در کتاب تلخیص تاریخ نبیل، این گونه گزارش شده که جناب بهاء الله، پس از قضیّه ی ترور نافرجام ناصرالدّین شاه، خواستند نزد
صفحه 6 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
ناصر الدّین شاه در نیاوران بروند.(طبق آن چه در کتاب تلخیص تاریخ نبیل آمده است، جناب بهاء الله، هنگام قضیّه ی سوء قصد به
ناصر الدّین شاه، در لواسان بودند.) سپس در کتاب ذکر شده که ایشان در بین راه لواسان و نیاوران، به زرگنده (محلّ سفارت
روسیه) رفتند. در این جا سؤالی به ذهن متبادر می شود. اگر به نقشه ی تهران مراجعه کنید، به خوبی در خواهید یافت که نمی توان
گفت زرگنده، میان راه لواسان و نیاوران است؛ بلکه به تعبیری می توان گفت نیاوران بین راه زرگنده و لواسان است. لذا این مطلبِ
بسیار حائز اهمّیّت، رخ می نماید که نمی توان گفت جناب بهاء الله به طور اتّفاقی به زرگنده رفتند. بلکه باید اذعان کرد که ایشان
از عزیمت به زرگنده، قصد قبلی داشته اند. حال جای این سؤال مهم باقی می ماند که قصد ایشان از عزیمت به زرگنده چه بود؟ در
نظر اوّل، در کتاب تاریخ نبیل، این طور به نظر می رسد که ایشان برای دیدار میرزا مجید - که شوهر خواهر ایشان و منشی سفارت
روس بود - به زرگنده رفتند؛ ولی با کمی دقّت، اگر ما وقع را این گونه ببینیم، سؤال دیگری سر بر می آورد. اگر این داستان را از
زبان شوقی افندی در کتاب قرن بدیع، دنبال کنید، ملاحظه می فرمایید که ذکر شده که شاه از شنیدن این خبر، بسیار متعجّب شد.
منظور از خبر در این جا، آن طور که از متن کتاب قرن بدیع بر می آید، خبر ورود جناب بهاء الله به سفارت روس است. حال این
سؤال مطرح است که آیا شنیدن این خبر که جناب بهاء الله به دیدار شوهر خواهر خود رفته اند،جای تعجّب برای شاه دارد؟ لذا نمی
توان مدّعی شد قصد اصلی عزیمت جناب بهاء الله به زرگنده،دیدار شوهر خواهر بوده است. مطلب دیگر که فرضیّه ی عزیمت به
زرگنده به قصد دیدار شوهر خواهر را تضعیف می کند، این است که در کتاب قرن بدیع ذکر شده که مأمورین شاه، رفتند تا جناب
بهاء الله را از سفارت روس تحویل بگیرند، نه از میرزا مجید، شوهر خواهرشان. ضمناً همان طور که جناب جزیره، در نگاشته ی
از تسلیم جناب بهاء الله به مأمورین شاه امتناع ورزید، نه میرزا مجید. لذا آنچه در ،« سفیر روس » خود، نقل کردند، تصریح شده که
یک نگاه دقیق، به نظر می رسد، آن است که جناب بهاء الله قصدشان از رفتن به زرگنده، دیدار شوهر خواهرشان نبوده است. بلکه
اگر دلیل عزیمت ایشان را رفتن به سفارت روسیه در نظر بگیریم، با بقیّه ی اظهارات این منابع، هم خوانی دارد. پس به طور
خلاصه، جناب بهاء الله، پس ار ترور نافرجام ناصر الدّین شاه، با قصد قبلی، به زرگنده عزیمت کردند؛ و قصد ایشان از عزیمت به
زرگنده، رفتن به سفارت روسیه بود، نه منویّات دیگری مانند دیدار شوهر خواهرشان. مطلب دیگری که باید مورد کنکاش قرار
گیرد، این است که هدف جناب بهاء الله از رفتن به سفارت روسیه چه بوده است. در این باره، شخص من، به نظری قطعی نرسیدم،
و شاید نتوان حکمی یقینی صادر کرد. البتّه با توجّه به برخی از گفتگو های ردّ و بدل شده در طیّ آن ماجرا بین بهاء الله و اولیای
دولت روسیه، آن طور که از طریق جناب نبیل زرندی و جناب شوقی به ما رسیده است، می توان ردّ پای فرضیّاتی را که می توان
آن ها را قریب به واقع دانست دریافت؛ اگر توفیقی بود، در این باره، در آینده ی شواهدی را ارائه خواهم کرد. امّا آن چه در این
مجال، برای پی گیری سیر بحث، درباره ی هدف جناب بهاء الله از رفتن به سفارت روسیه، لازم به نظر می رسد، این است که با
توجّه به تعجّب شاه، و فرستادن مأمور برای دستگیری جناب بهاء الله، باید گفت آن هدفی که ایشان برای تحقّق آن به سفارت
روسیه رفتند(و من در این مجال، درباره ی آن اظهار نظری نکردم)، به ضرر مملکت ایران بوده است. ضمناً با توجّه به تلاش های
سفارت روسیه درباره ی جناب بهاء الله، که بخشی از آن را جناب جزیره آوردند، می دانیم که هدف مورد نظر ایشان، که نشان
داده شد به ضرر مملکت ایران بوده، به نفع دولت روسیه هم بوده است. البتّه در خلال بررسی این مطالب، این نکته باید مدّ نظر واقع
شود، که همه ی این اتّفاقات، در بستر دشمنی ایران و روسیه، و پس از جنگ هایی با روسیه است که نتایج تلخی برای مملکت
ایران در پی داشته است. و کلّ این جریانات در حالی واقع می شود که دولت روسیه، قصد دارد تا مملکت ایران را به تصرّف خود
در آورد. پس به طور خلاصه، هدف جناب بهاء الله در رفتنشان به سفارت روسیه، به ضرر مملکت ایران، و به نفع دولت روسیه (که
در آن ایّام، قصد تصرّف مملکت ایران را داشته است) بوده است. درباره ی هدف جناب بهاء الله از مراجعت به سفارت روسیه چه
می توان گفت؟ در حدّ بضاعت مزجات خودم، سعی می کنم این مطلب را تا حدّی روشن کنم. همان طور که عرض کردم، درباره
صفحه 7 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
ی این هدف، به طور مشخّص نمی توان اظهار نظر قطعی کرد. امّا نکاتی را در این باره باید متذکّر شد: آن چه مسلّم است، حمایت
دولت روسیه، از جناب بهاء الله در این جریان، کاملًا مشهود و غیر قابل کتمان است. مواردی که این نکته را آشکار می سازد، به
شرح زیر است: سفیر روس، از تحویل جناب بهاء الله به مأموران حکومتی امتناع ورزید؛ هنگام دستگیری جناب بهاء الله، سفیر روس
از وزیر خواستار حفظ ودیعه ی پر بهای سفارت روس (جناب بهاء الله) شد؛ سفیر روس از جناب بهاء الله درخواست رفتن به خانه ی
صدر اعظم را به جای تسیلم در برابر مأموران حکومتی کرد؛ قنسول روس که از دور و نزدیک مراقب احوال بود و از گرفتاری
حضرت بهاء الله خبر داشت، پیغامی شدید به صدر اعظم فرستاد و از او خواست که با حضور نماینده قنسول روس و حکومت ایران،
تحقیقات کامل درباره ی حضرت بهاء الله به عمل آید؛ هنگام صدور حکم تبعید جناب بهاء الله به عراق، قنسول روس از ایشان
درخواست کرد به روسیه بروند تا از ایشان در آن جا پذیرایی شود؛ در حین سفر ایشان از طهران به عراق، علاوه بر مأمورین
حکومت ایران، مأمورینی از سفارت روسیه هم همراه ایشان باشد؛ از این چند مورد مذکور، به وضوح و روشنی می توان، و باید
حمایت هویدای سفارت روسیه از جناب بهاء الله را اذعان کرد. با اندک توجّهی در اوضاع حاکم بر ایران، و روابط ایران و روسیه
در آن زمان که اندکی راجع به آن در نگاشته ی قبلی بنده توضیح عرض شد - از طرفی، و این گونه حمایت ارباب دولت روسیه از
جناب بهاء الله از طرف دیگر، می توان جناب بهاء الله را (آن قدر این نکته ای که الآن می خواهم راجع به آن می خواهم تذکّر
دهم، برای من مهم می نماید، که به خاطر آن حاضر شدم، ساختار نگارشی نوشته ام را مخدوش کنم و معترضه ای به این فربهی باز
کنم، و آن تذکّر این است که از عبارتی که در شأن جناب بهاء الله به کار خواهم برد، پیشاپیش از تمامی دوستان بهایی عذر
خواهی می کنم، ولی برای این که شأن تحقیق، حفظ شود، و احترامات، برای ما حجاب تشخیص صواب از ناصواب نشود، ناچارم
این تعبیر را به کار ببرم؛ و امیدوارم دوستان بهایی من، این نقیصه را که نتوانستم در بیان دیگری مقصودم را عرضه کنم، بر من
مهره ی ارزشمند دولت روسیه برای حفظ منافع » (. ببخشایند. لطفاً به قبل از بین الهلالین باز گردید و این بار بین الهلالین را نخوانید
دانست. حال با در نظر داشتن این توضیحات، و در نظر داشتن شرایط جناب بهاء الله در آن برهه که متّهم « این کشور در ایران
بودند، و خود را در یک قدمی اعدام می دیدند، می توان عزیمت جناب بهاء الله به سفارت روسیه را اقدامی در جهت رهایی از این
مخمصه دانست. ضمناً درخواست سفیر روس از جناب بهاء الله برای عزیمت به روسیه، می تواند برای ما متضمّن این نکته باشد، که
شاید مراجعت ایشان به سفارت، درخواستی برای رهایی از این داستان به واسطه ی عزیمت، یا به تعبیری، پناهندگی به روسیه باشد.
احتمالات دیگری نیز طرح می شود که برای این که کلام بیش از این مف ّ ص ل نشود، پیگیری آن ها را به دوستان گرامی وا می
گذارم. پس به طور خلاصه، حمایت انکار ناشدنی دولت روسیه از جناب بهاء الله، در شرایط سیاسی آن برهه، ما را بدین سو
رهنمون می کند که جناب بهاء الله را مهره ی ارزشمند روسیه در ایران، و هدف رفتن ایشان به سفارت روسیه را نیز، رهایی از
چنگ اعدام به علت اتهام ترور ناصرالدین شاه به مدد این سفارت، و دولت متبوعش بدانیم. ممکن است کسی بگوید همه ی
سخنان گفته شده، ناشی از یک خطا است. آن هم این که این اقدامات، توسط شخص سفیر روسیه و به دلیل شخصی، انجام شده و
ربطی به امپراطوری روسیه ندارد. این مطلب بدین گونه تشریح می شود که سفیر روسیه، همه ی این پی گیری ها و اقدامات را به
علت علاقه ی دخترش به جناب بهاء الله انجام داده است؛ نه به علت دستور امپراطوری روسیه لذا نمی توان این اقدامات را به دولت
روسیه مربوط دانست؛ بلکه صرفاً یک رابطه ی شخصی بوده است. این سخن، با توجّه به مطالبی که تا حال ذکر شد، شاید به نظر
برسد که تبیینی منطقی است؛ امّا با کمی دقّت نظر، در کتاب قرن بدیع، نکته ای به چشم می خورد که این احتمال را به صراحت
ابطال می کند؛ بدین صورت که تمام اقدامات صورت پذیرفته در این جریان را به امپراطور روس نسبت می دهد؛ نه سفیر روسیه، نه
شخص دیگر. این مطلب، که جناب شوقی در کتاب خود آورده اند، نقل قولی از جناب بهاء الله است، که ما را به این استنتاج
و در سنین بعد » : رهنمون می شود. این نقل قول همانی است که استاد بنده، جناب جزیره، در نگاشته ی خود، آن را ذکر کرده اند
صفحه 8 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
در لوحی که به افتخار امپراطور روس نیکلاویچ الکساندر دوم از قلم اعلی نازل شده، آن وجود اقدس عمل سفیر را تقدیر و بیاناتی
قَد نَ َ ص رَنی أحَدُ سُفَرائِکَ إذ کُنتُ فی سِجنِ الطّاءِ تَحتَ السَّلاسِلِ وَ الأغلالِ بِذلِکَ کَتَبَ » : بدین مضمون می فرماید: قوله جلّ جلاله
ایامی که این مظلوم در سجن اسیر سلاسل و اغلال بود » : و نیز در مقام دیگر می فرماید «... الُله لَکَ مَقاماً لَم یحِط بِهِ عِلمُ أحَدٍ إلّا هُو
سفیر دولت بهیه أیده الله تبارک و تعالی نهایت اهتمام در استخلاص این عبد مبذول داشت و مکرّر اجازه خروج از سجن صادر
گردید ولی پاره ای از علمای مدینه در اجرای این منظور ممانعت نمودند تا بالاخره در اثر پا فشاری و مساعی موفور حضرت سفیر
استخلاص حاصل گردید. اعلی حضرت امپراطور دولت بهیه روس أیده الله تبارک و تعالی حفظ و رعایت خویش را فی سبیل الله
ترجمه ی متن عربی به صورت زیر است: هر آینه یکی از سفیران تو مرا هنگامی که در زندان تهران در غل و زنجیر «. مبذول داشت
بودم یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچ کس رفعت آن را نمی داند. در
این سطور، به وضوح دیده می شود که تشکّر جناب بهاء الله به خاطر آزادی از زندان، از امپراطور روسیه بوده است، نه از سفیر
روسیه. لذا نمی توان این اقدام سفارت روسیه را به شخص سفیر روسیه (و به دلائل شخصی) نسبت داد. بلکه باید آن را کلّاً تلاش
دولت روسیه دانست. چون در غیر این صورت، تشکّر جناب بهاء الله از امپراطور روسیه، بی معنا و لغو خواهد شد. لذا می توان
دریافت که اقدامات سفیر روسیه، درباره ی جناب بهاء الله، به دستور امپراطوری روسیه بوده، نه به انگیزه های دیگری مانند کسب
رضایت دخترش. حتی این مطلب را خود جناب بهاء الله هم می دانسته اند. به همین دلیل است که ایشان دعای خود را معطوف به
امپراطور روسیه ابراز کرده اند، نه سفیر روسیه، یا دخترش. پس به طور خلاصه، دعای جناب بهاء الله برای امپراطور روسیه، (نه سفیر
روسیه، نه شخصی دیگر) حاکی از این مطلب است که در جریان آزادیشان از زندان، دولت روسیه از طریق سفیر، مداخله کرده
است؛ نه این که سفیر به دلائل شخصی مانند درخواست دخترش، اقدام به آزادیشان کرده باشد. و این مطلب را شخص جناب
بهاءالله هم می دانسته اند. جالب تر اینکه در پی این جریان ها، دو پیشنهاد دیگر به جمال مبارک (حضرت بهاءالله) از سوی دو
قدرت دیگر، انگلستان و فرانسه، به ایشان ارائه شد که به ظاهر نپذیرفتند، و همچنان در پناه این دولت پهناور (روس) ماندند. برگه
های تاریخ دیدنی تر و خواندنی تر می شود آنگاه که می بینیم پس از این همه تاییدات و نازل کردن لوح، جناب عبدالبهاء، همه
آنها و حتی تاکیدات خودشان در حق دولت روس را فراموش کرده و بر خلاف روش پدر، پشت به روسیه فرو پاشیده شده می کند
و در پناه دولت انگلستان می رود! همان که پدر از پذیرش پیشنهاد حمایتش خودداری کرد! تا از ذهن بیدار هر جستجو گر
منصفی، هر گونه تردید در عدم وابسته بودن این آیین به قدرتهای بزرگ را محو کند.
بهائیت و سیاست آنان در عصر مشروطیت
از زمان شیخ احمد احسایی تا انقلاب مشروطیت، یعنی حدود 90 سال، شاهد بروز و ظهور فرقه های متعددی بودیم که نامدارترین
آنها عبارتند از شیخیگری، بابیگری، ازلیگری و بهائیگری. در سالهایی که زمزمه قانون و مشروطه بر زبانها جاری شد، این فرقه ها
انشعابات متعددی را پشت سرگذاشته و تنها شیخیگری و بهائیگری، آن هم به سبب حمایت کانونهای استعماری، محلی از اعراب
داشتند و بر سر پا مانده بودند. بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان تاریخ که با نگرشی اسلامی به انقلاب مشروطیت نگاه می
کنند، بابیگری و بهائیگری را یکی از عمده ترین عوامل انحراف آن می دانند. در این دوران شاه در رأس دولت و روحانیت راهبر
و پیشاهنگ ملت بودند. در این ایام، دولت به خاطر مدیریت نادرست و سوء استفاده دولتمردان در اوج فساد و از لحاظ مالی بسیار
ضعیف بود. مطالبات آزادی خواهانه مردم رو به تزاید داشت و روی هم رفته دو خط فکری خاص این خواست و نهضت را تغذیه
می کردند. یکی علما و روحانیون که اصلاحات اجتماعی - مذهبی را خواستار بودند و تشویق می کردند و دیگری روشنفکران و
تحصیلکردگان فرنگ رفته و به طورکلی غرب زده که الگوهای دموکراسی اروپایی را برای ایران می خواستند. اما تفکر غالب،
صفحه 9 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
تفکر اسلامی بود. مورخان و کارشناسان غربی همچون خانم پروفسور آن لمبتون جاسوس انگلیسی در ایران بر این اعتقادند که در
می خواندند. و پیش از انقلاب مشروطیت یک حرکت آزادی « پادشاه اسلام » و شاه را هم « کشور اسلام » آن ایام مردم، ایران را
خواهانه و نوگرایانه توسط میرزا ملکم خان ناظم الدوله و سید جمال الدین اسدآبادی در ایران شروع شده بود و این جنبش که علیه
که « آن لمبتون » فساد و استبداد داخلی و نفوذ خارجی بود به جنبشی ملی و اسلامی تبدیل شد. البته دور از انتظار نیست که خانم
پیوند و ارتباطاتش با آژانسهای جاسوسی انگلستان اثبات شده است، می کوشد تا حرکت میرزا ملکم خان نظام الدوله که از سوی
یعنی سرزمین مرجع فراماسونری جهان، هدایت می شود و اهدافی جز برنامه های استعماری ندارد، را حرکتی ،« گراند لژ اسکاتلند »
آزادی خواهانه قلمداد نماید. پس از ترور ناصرالدین شاه و آغاز سلطنت مظفرالدین شاه خواست و مطالبات مردم شدت بیشتری به
بودند. « عدالتخانه » خود گرفت. به استناد مدارک تاریخی، مردم از آغاز حرکت بیدارگرانه که منجر به مشروطیت شد، خواستار
یعنی به وجه اسلامی ماجرا بیشتر اهمیت می دادند و می خواستند تا این عدالتخانه ها بر مبنای معیارهای اسلامی اداره شود. اگر به
جریان مبارزه و طرح مطالبات مردم در آن ایام به دقت نگاه کنیم، می بینیم که عبارت مشروطیت درست بعد از بست نشینی در
سفارت انگلیس برلب های مردم نشست و مبلّغان و کوشندگان این راه هم همانگونه که گفته شد، روشنفکران و تحصیلکردگان
غرب رفته یا روشنفکران سکولار یا بابی مسلک بودند. یکی از مهم ترین فعالان در این عرصه میرزا ملکم خان ارمنی - پدر
فراماسونری ایران است و از دیگر افرادی که در این زمینه تلاش و فعالیت بسیار داشتند و با مقالات و نوشته های خود سعی در تبلیغ
مشروطیت و دموکراسی از نوع غربی آن می کردند، باید از افرادی چون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی نام ببریم که به
به دستور محمدعلی میرزای ولیعهد در تبریز کشته شدند. نکته جالب و در خور « ناصرالدین شاه » اتهام دخالت در ترور نافرجام
و داماد میرزا یحیی صبح ازل « باب » توجه پیرامون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی این است که هردو پیرو فرقه ضاله
و برادر بهاءالله بودند. براین گروه باید نام میرزا یحیی دولت آبادی را هم افزود. او هم از گروه بابیان « بابی های ازلی » سرکرده فرقه
مشروطه خواه و فعالان نهضت مشروطه خواهی در ایران بود. میرزا یحیی دولت آبادی در خانواده ای بابی به دنیا آمد و پدرش
راجمع آوری می « بابی ها » مأمور و نماینده امور حسبیه میرزا یحیی صبح ازل در ایران بود و هرساله وجوهات به اصطلاح شرعیه
به قبرس می فرستاد. آنچه به عنوان نتیجه این بحث عاید می گردد این است که در حقیقت « میرزا یحیی صبح ازل » کرد و برای
انقلاب مشروطیت را روحانیون مسلمان به ثمر رساندند اما این انقلاب در نیمه راه توسط عده ای از روشنفکران سکولار بابی و
بهایی از مسیراصلی خود خارج شد و سرانجام آن به دیکتاتوری رضاخان رسید. به طورکلی در انقلاب مشروطیت تغییرساختار
دولت و تبدیل دیکتاتوری به شکلی از حکومت عادلانه هدف مردم بود. تا آن زمان نظریه مدونی در مورد حکومت اسلامی وجود
نداشت ولی روش دموکراسی غربی طرحی آماده و آزمایش شده در کشورهای اروپایی بود. به همین سبب با فشار روشنفکران
غرب زده بویژه پیروان بابیگری و بهایی گری، مشروطه جایگزین تفکر عدالتخواهانه اسلامی شد.
تروریسم سیاسی؛ مشخصه بهائیان
اشاره
تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه 840 م/ 1260 ق، با بابیگری آغاز شد و چنان با بابیگری پیوند خورد که در
مترادف بود. بابی ها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در شوال 1268 ق، به ترور « تروریست » و « بابی » دوران متأخر قاجار نام
نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن پس این شیوه در ایران تداوم یافت و بویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج
گرفت. بهائیان در عتبات نیز بیکار نبودند و سید اسدالله مازندرانی در عتبات به جرم سوء قصد به آیت الله خراسانی گرفتار شد.
صفحه 10 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
فعالیت های تروریستی دوران مشروطه و پس از آن با نام سردار محیی، احسان اله خان دوستدار، اسداله خان ابوالفتح زاده، ابراهیم
خان منشی زاده و محمد نظرخان مشکات الممالک در پیوند است. فعالیت های مخفی اسداله خان ابوالفتح زاده (سرتیپ فرج قزاق)
و ابراهیم خان منشی زاده (سرتیپ فرج قزاق) و محمد نظر خان مشکات الممالک از سال 1323 ق. و با عضویت در انجمن مخفی
آغاز شد که جلسات آن در خانه ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)، نخست وزیر بعدی دوران پهلوی، « بین الطلوعین » معروف به
برگزار می شد و بسیاری از اعضای آن بابی ازلی و چند تن نیز بهائی بودند. عضویت در این انجمن و فعالیت های بعدی ابوالفتح
زاده و منشی زاده و مشکات الممالک (بهائی) و ازلیهای عضو انجمن فوق را باید بخشی از عملکرد شبکه توطئه گر وابسته به
اردشیر ریپورتر ارزیابی کرد. اعضای این انجمن، اعم از ازلی و بهائی، پس از تأسیس سازمان ماسونی لژ بیداری ایران ( 1325 ق. /
1907 م) در پیرامون آن مجتمع شدند و مشکات الممالک صندوق دار لژ بیداری ایران بود. از ذیقعده 1323 ق. این فعالیت با
تداوم یافت. در این « انجمن مخفی دوم » عضویت اسداله خان ابوالفتح زاده و برادرش سیف اله خان و ابراهیم خان منشی زاده در
تاری بیداری » انجمن سید محمد صادق طباطبایی (پسر آیت الله سید محمد طباطبایی)، ناظم الاسلام کرمانی (نویسنده کتاب
و آقا سید قریش (از اعضای بیت سید محمد طباطبایی) و شیخ مهدی (پسر آیت الله شیخ فضل الله نوری) عضویت داشتند. « ایرانیان
در همین زمان گرایش های تروریستی برخی اعضای این انجمن کاملًا مشهود بود. برای مثال، در یکی از جلسات انجمن مسئله قتل
آیت الله سید عبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سید محمد صادق طباطبایی مواجه گردید. اندکی بعد، ارباب جمشید
جمشیدیان (دوست صمیمی و محرم اردشیر ریپورتر) به عضویت این انجمن درآمد. گروه تروریستی فوق، سرانجام، شکل نهایی
خود را یافت و به عملیات آشوبگرانه و تفرقه افکنانه ای چون ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری ( 16 ذیحجه 1326 ق.) دست زد.
عامل این ترور کریم دواتگر بود که به همراه افراد دیگری از جمله میرزا محمد نجات خراسانی - عضو فرقه بهائی و مرتبط با
بود. به گفته سید حسن تقی زاده، « بین الطلوعین » نیز عضو کمیته « نجات » . سفارت انگلیس که مشهور به فساد بود - دستگیر شد
نتوانند به میرزا محمد » نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از محمد نجات شرکت می کرد و مواظب بود که ،« اسمارت »
طبق گزارش سر جرج بار کلی به سر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلیس، در جریان این بازجویی کریم دواتگر تلویحاً .« زور بگویند
حسینقلی خان نواب، برادر عباسقلی خان کارمند سفارت انگلیس، را به ترور مربوط کرد. حسینقلی خان نواب نیز از نزدیکان و
محارم اردشیر ریپورتر، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، بود. پس از آن ابوالفتح زاده و برادرانش و سایر
اعضای گروه تروریستی و آشوبگر فوق، از جمله کریم دواتگر، در روستای قلهک، که در آن زمان در ملکیت سفارت انگلیس بود
و دولت ایران بر آن نظارت نداشت، مستقر شدند. در اول جمادی الثانی 1327 ق. ابوالفتح زاده و منشی زاده، همراه با زین العابدین
خان مستعان الملک، گروه تروریستی جدیدی تشکیل دادند موسوم به کمیته جهانگیر. ابوالفتح زاده و مستعان الملک و میرزا محمد
بودند که حکم اعدام مجاهد نستوه شهید شیخ فضل الله نوری را صادر کردند. دادستان این « محکمه انقلابی » نجات از جمله اعضای
محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت تأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون)، عضو فرقه بهائی، قرار داشت. در
رجب 1328 ق. حادثه قتل سید عبدالله بهبهانی رخ داد که عاملان آن وابسته به شبکه تروریستی ابوالفتح زاده و منشی زاده بودند.
یکی از ضاربان بهبهانی فردی به نام حسین الله بود که بعدها با ابوالفتح زاده و منشی زاده و مشکات الممالک در کمیته مجازات
همکاری کرد. پس از این واقعه، ابوالفتح زاده به اروپا گریخت، مدتی بعد به ایران بازگشت و به عنوان متصدی گردآوری مالیات
منطقه ساوجبلاغ و شهریار منصوب و اندکی بعد معزول شد که ابوالحسن علوی این عزل را نتیجه تبلیغات بهائیگری ابوالفتح زاده
می داند. در ذیقعده 1334 ، ابوالفتح زاده و منشی زاده و مشکات الممالک عملیات خود را در قالب گروه جدیدی به نام کمیته
مجازات آغاز کردند و به چند فقره قتل، همراه با انتشار اعلامیه هایی دست زدند که بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوان داشت.
کمیته مجازات پایگاه بهائیان
صفحه 11 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
کمیته مجازات پایگاه بهائیان
« کمیته مجازات » یکی از مهم ترین پدیده های دوران انقلاب مشروطیت ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت
صورت می گرفت. تا چندی قبل عده ای اعتقاد داشتند که این تروریست ها در شمار افراد انقلابی سرخورده ازعدم تحقق آرمان
های مشروطه بودند که از روی ناچاری و یأس فکری - ایدئولوژیک به سمت آشوبگری و آنارشیسم و ترور کشیده شده اند. اگر
ساخته علی حاتمی نیز به مخاطب « هزاردستان » به رویدادهای تاریخی با دقت نگاه کنیم، متوجه می شویم این تحلیل که در سریال
القأ شده درست نیست و اقدامات تروریستی این گروه از همان ابتدای مشروطه خواهی آغاز شد. مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله
نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر و پس از آن ترور افرادی چون سیدعبدالله بهبهانی. به عبارت
بهتر باید گفت برنامه آشوبگری و ترور این گروه زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و
انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ
تلاش می شد تا « کمیته مجازات » معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه در اعلامیه های
انگیزه آنها دینی وانقلابی وانمود گردد.
عبدالبها و دولت ها
اشاره
یکی از مسائلی که در تاریخ زندگی جناب عبدالبهاء، سؤال برانگیز است، تطوّر ایشان، در روی کرد نسبت به دول مختلف است.
بدین گونه که ملاحظه می شود ایشان، پس از مدّتی که عنایت قابل توجّهی نسبت به دولت روسیه داشته اند، از این دولت روی
گردان شده به بریتانیای کبیر، روی آوردند. در همین حال، ایشان، آن گونه که از متونِ در دسترس بر می آید، عنایتی هم به دولت
عثمانی داشته اند. [در این باره، به امید خدای متعال، در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.] امّا سؤالی که در این مجال، می خواهیم
بدان بپردازیم، بررسی علّت این تطوّر و تحوّل، از سوی دولت روسیه ی تزاری، به انگلستان، می باشد. در توضیح این مطلب، باید
به این نکته اشاره کنیم که این تغییر، مقارن و هم زمان با تضعیف، و پس از آن، فروپاشی روسیه ی تزاری، و تشکیل اتّحاد جماهیر
شوروی بوده است. به نظر می رسد علّت این تغییر را باید در این تقارن کاوید. به نظر بنده در تحلیل این هم گرایی، می توان این
طور استنباط کرد، که با توجّه به مطالبی که در نگاشته های قبلی اشاره کردم، دولت روسیه، ارتباط صمیمانه ای با جناب بهاء الله
داشت؛ و استمداد جناب بهاء الله، و امداد دولت روسیه، که در تواریخ مذکور است، نشان از این دارد که دولت روسیه، سهم به
سزایی در صیانت امر بهایی و رهبران آن داشت. و علی القاعده، این ارتباط، پس از ایشان، با جناب عبدالبهاء ادامه پیدا کرده بود.
امّا با سرنگونی روسیه ی تزاری، و روی کار آمدن کمونیسم در روسیه، موقعیّت جناب عبدالبهاء نیز در روسیه به مخاطره افتاد. لذا
جناب عبدالبهاء، برای ادامه ی حیات بهائیت و بهائیان، کشور روسیه را، که اعتبار خویش را در آن تمام شده می دیدند، وانهادند،
و در پی مصاحبی جدید شدند. و به نظر می رسد انتخاب ایشان بسیار هوشمندانه بود؛ چرا که در آن زمان؛ دولت بریتانیا، اگر
نگوییم قطب واحد، باید بگوییم یکی از اقطاب اقتدار در دنیا بود که مستعمرات زیادی داشت؛ لذا می توانست به نیکی، جناب
عبدالبهاء را در حفظ، و حتّی گسترش بهائیت، یاری دهد. و این شاید همان هدفی بود، که جناب عبدالبهاء را به انتخاب دولت
انگلیس برای مصاحبت، واداشت. پس به طور خلاصه، اعراض جناب عبدالبهاء از دولت روسیه، و اقبال ایشان به دولت بریتانیا، که
همزمان با فروپاشی روسیه ی تزاری بود، ما را به این نکته رهنمون می کند که جناب عبدالبهاء، هنگامی که منافع خویش در دولت
روسیه را در خطر دید، برای این که سرپناه مقتدری داشته باشد، به دولت انگلستان روی آورد. فروپاشی روسیه تزاری، نقطه عطفی
برای دولت بریتانیا در مورد ایران به شمار می آمد و این قدرت و امپراتوری برای دوام خود نیاز به پشتوانه ای فکری و نه تنها رزمی
صفحه 12 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
و خشونت آمیز داشت. از این رو، آنگاه که دیوار پناهگاه آیین بدیع پس از نابود شدن نگاه بان این دیوار (روسیه) آهنگ فرریختن
نواخت، و از جهتی چون این پناهگاه، بستری آماده جهت نگه داشتن قدرت تازه به دست آمده می نمود (پس از آنکه برای روس
امتحان خود را پس داده بود)، امپراتوری انگلستان برای آنکه این بستر را پهن نگاه دارد به حمایت آن پناهگاه روی آورد. آنچه
این آیین برای دولت حامی به ارمغان می آورد، چنین است که می خوانیم: جناب ابوالفضل گلپایگانی، معروف به ابوالفضائل، به
شهادت مصابیح هدایت، جلد دوم صفحه 282 که توسط لجنه نشر آثار امری به چاپ رسیده، از طرف جناب عبدالبهاء به بهائیان
این چنین دستور می دهد ": باید این طائفه مظلومانه ابداً این حمایت و عدالت دولت بهیه روس را از نظر محو ننمایند و پیوسته تایید
و تسدید حضرت امپراتور اعظم و جنرال اکرم را از خداوند جل جلاله مسئلت نمایند ".و چه می شود آنگاه که این عقیده و باور
شمار زیادی از مردم سرزمینی شود، و چه بستری برای آن نگاه بانان این باور فراهم می آورد! و این بود که توجه انگلستان را لحظه
ای از این آیین دور نکرد به طوری که حتی در تشییع جنازه جناب عبدالبهاء، نمایندگان دولت انگلیس مانند هربرت ساموئل حضور
یافتند (قرن بدیع، جلد سوم، ص 327 ). شاهد حمایت انگلیس از جناب عبدالبهاء را می توان آن هنگام که جمال پاشا، فرمانده کل
قوای عثمانی، قصد اعدام وی را نمود به شهادت قرن بدیع، در جلد سوم ص 297 دید ": چون این گزارش (حکم اعدام سرکار آقا)
به لرد بالفور وزیر امور خارجه وقت رسید، در همان یوم وصول، دستور تلگرافی به جنرال اَلِنبی، سالار سپاه انگلیز در فلسطین صادر
و تاکید اکید نمود که به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد ".و اینگونه قدرت
های بزرگ بستر سلطنت به سرزمین های تحت امپراتوری خود را تداوم می بخشند و اعتقادات و باورهای مردم و اعتقادات راستینی
که از سرچشمه زلال الهی برای انسانها به دست آخرین رسول و فرستاده اش پیش کش شده را به بازی می گیرند، رسولی که برای
رساندن مردم به حقیقت آفرینش و سرانجام نیک حیات لحظه ای از پا ننشست و آنی زیر بار سرکشان زمانش نرفت. اینگونه با جدا
کردن دست انسانها از راهبرشان، آنان را به سویی می برند که جز هلاکت مردمان دست آوردی دگر ندارد و نویدی جز تداوم
امپراطوری اینان را در فرجام کار نمی دهد. و آنگاه که کودکی دست پدر را رها کند و در خراب آباد های شهر های غارت گر
نشین به تنهایی مسیر زندگی بپیماید، مقصدی جز خرابه های دزدان و راهزنان گرسنه را نمی تواند انتظار کشد. آنچه هر گونه
تردید را از پیش چشم پویندگان آیین نجات برمی دارد، دعایی است که جناب عبدالبهاء در حق دولت انگلستان می کند، مانند
آنچه پیش تر در حمایت از روس بیان داشته (که مستجاب نشده بود!)، و دیگر، بیانات ایشان در سفر به آمریکا به دولتمردان این
سرزمین است که در ارسال بعدی به آن خواهم پرداخت. آنچه این حقیر در سرتاسر تاریخ آیین بدیع به نظاره نشسته است، الهی
نبودن این آیین را کاملًا هویدا و نمایان می سازد، و از آنجا که حقیقت آفرینش انسانها، محبت و دوستی و همدلی بین ما را لحظه
به لحظه خواهان است و ما را بدان سو سوق می دهد، دوستانه از احبا خواستارم تا از روی احساسات و عاشقانه به تعالیم آیین بهایی
نگاه نکنند، تا آنچه یافتی است را صریح و آشکار بیابند، چه که هر گاه عاشق و شیفته و شیدای چیزی شویم، بنا به فرموده امیر
کلام امیرالمومنین صلوات الله علیه،نه چشمی بینا برای صحیح دیدن خواهیم داشت و نه گوشی شنوا برای شنیدن، و این حقیقتی
است که انعکاس آن در ادبیات جهان بسیار به چشم می خورد، که به گفته شکسپیر در تراژدی رومیو و ژولیت، عشق نابیناست و از
این رو سازگار با شب است، و به گفته شاعر پارسی زبان: اگر در دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی استراتژی پناهندگی
رهبران بهایی و سوق دادن مردم به حمایت و دعا برای امپراطوران غارتگر، زاویه ای دیگر برای تفکر و نگاه غیر عاشقانه باز می
کند تا از این دریچه نیز افق های حقیقت را به وضوح تمام به نظاره بنشینیم
تناقض شعار و عمل
رهبران بهائیت همواره بر جدایی دین از سیاست تأکید داشته و به دنبال آن، بر عدم پیوند بهائیت و بهائیان با جهان سیاست اصرار
صفحه 13 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
بهائیان به امور سیاسی » و هم او گفته است که « بین قوای دینییه و سیاسیه تفکیک لازم است » میورزند. عباس افندی بر آن بود که
میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از » : و مهمتر از آن، از منظر وی « تعلقی ندارند
اگر » بهائیان « وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمیخواهد... نفسی از
بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند، اول بهتر است که نسبت خود را از این امر [بهائیت] قطع
بر همین مبنا، به پیروان خود .« نماید و جمیع بدانند که تعلق به این امر ندارد. خود میداند، والاّ عاقبت سبب مضرت عمومی گردد
.« به نصوص قاطعه الهیه، در امور سیاسی ابداً مدخلی نداریم و راءیی نزنیم » : حکم میکند و همچنین به آنان اطمینان میدهد که
معاذالله » : شوقی که پس از عباس افندی رهبری بهائیان را به دست گرفت نیز در این زمینه سخنان فراوانی دارد. برای نمونه، میگوید
از مداخله در امور سیاسی، احباء باید به کلی از این شئون در کنار باشند و از هر وظیفهای که منجر به مداخله در امر سیاست شود،
صادرکنندگان احکام و فتاوای یاد شده، علمای ایران را به علت مداخله آنان در سیاست، محکوم کرده و ادعا .« بیزار گردند
میکنند که حضور علمای شیعه در صحنه سیاست در چند قرن اخیر، باعث زیانهای فراوانی به جامعه و کشور گردید. وقتی رهبران
کیشی اصولًا دین را از سیاست جدا شمرده و ادعا کنند خود به این مرام پای بندند و اکیداً نیز از پیروان خود بخواهند که چنین
باشند، و حتی شرط و نشانه بهائی بودن را عدم پیوند با سیاست بدانند، طبیعی و منطقی است که مداخله علمای اسلام و شیعه در
امور سیاست را محکوم بکنند. اما واقعیات عینی تاریخ از عملکرد بهائیان و رهبران آنها، حکایت دیگری دارد و ماهیت دیگری از
آنان ترسیم میکند. به گواه تاریخ، رهبران بهائی، حکم جدایی دین از سیاست و عدم مداخله علمای روحانی در امور سیاسی را
تنها برای علمای اسلام و ایران صادر کردهاند و خود را مشمول آن حکم ندانسته و با تمام وجود در صحنه سیاست فعال بوده و
هستند. این رویکرد و مواضع دوگانه، دست کم هنگامی میتواند اعتباری در عالم عقل و علم بیابد که تاریخ بر زیانبار بودن
مداخله علمای ایران در امور سیاسی، و سودمند بودن فعالیتهای سیاسی بهائیان برای سرنوشت جامعه و کشور گواهی بدهد. و این
در حالی است که تاریخ در این باره قضاوت دیگری داشته و اوراق آن مشحون از دفاع مؤثر علما از این آب و خاک و تمامیت
ارضی ایران و دفاع از حریم دین آسمانی اسلام در مقابل هجوم نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب استعمارگر از یکسو، و
همسویی فعالیتهای فرقه بابیه و بهائیه  به مثابه حزبی سیاسی  با بیگانگان و دشمنان کشور از سوی دیگر است. چنانکه گذشت،
رهبران بهائی برغم حکم به عدم مداخله دین و علما در سیاست، خود به طور جدی فعال صحنه سیاست بوده و اصولًا ماهیت سیاسی
آنان بر ماهیت فکری شان غلبه دارد. در موقعیتی که اسلام و روحانیت شیعه به عنوان مستحکمترین دژ پاسداری از هویت و
استقلال و تمامیت ارضی و وحدت ملی کشور در برابر سلطه استعمار و تجاوز بیگانه مطرح است، و حتی استعمارگران هم بدین
واقعیت اذعان داشته و اسلام و علمای آن را مهمترین مانع برای خود شمرده و همه توانشان را برای شکستن آن به کار میگیرند،
نفس تأسیس یک فرقه و ایجاد یک انشعاب، اقدامی در جهت شکستن این وحدت و اقتدار بوده و آشکارا ماهیتی سیاسی خواهد
داشت. روشن است فرقهای که ظهور و بروز آن جنبه سیاسی بیابد، هنگامی که موضع و سخن کانونهای قدرت و سیاست جهانی،
مبنی بر سکولاریسم و جدایی دین از سیاست، را تکرار کند، آشکارا عملی سیاسی را انجام داده است. حال باید دید آیا بهائیت و
سران آن از ابتدا بر عدم مداخله اتباع خود در سیاست تأکید داشتند و به عبارتی این موضوع جزء اصول اولیهشان محسوب میشود،
یا آن که این رویّه را به عنوان تاکتیکی حساب شده جهت مقابله با شرایط و اوضاع اجتماعی اتخاذ کردند تا بتوانند با آرامش به
پیشبرد اهداف خود نائل شوند؟ آنچه مسلم است بروز و ظهور مشکوک این فرقه در تاریخ ایران با تنشهای تند سیاسی همراه بود.
ظهور فرقهای با ادعاهای بابیه و سپس بهائیه که دم از ظهور منجی و موعود منتظر شیعیان و بشریت میزد و سپس ادعای نبوت و
الوهیت و نسخ اسلام را مطرح کرد خود به خود یک حرکت براندازانه فرهنگی  سیاسی تلقی میشود که قلب و اساس یک جامعه
را مورد هدف قرار داده است. حمایت استعمارگران و دشمنان تمامیت ارضی و استقلال ایران از این جریانات، در شرایطی که
صفحه 14 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
جامعه ایرانی جنگها و درگیریهای سخت نظامی را با استعمار تجربه کرده بود، سیاسی بودن این تحرک موذیانه را بیش از پیش
آشکار میساخت. از همین رو بود که صدراعظم متدین، اصلاحطلب و ایران دوست عصر قاجار، امیرکبیر، چاره کار را در قلع و
قمع این فرقه مسلح و برانداز دید. جنگ داخلیای که اتباع باب علیه دولت مرکزی به راه انداخته بودند در آن شرایط خطیر
میتوانست استقلال ایران را به باد دهد. بابیه و بهائیه که امیرکبیر، ناصرالدین شاه و علما را مانع تحقق اهداف خود میدیدند دست
به اقدامات خشونتآمیز و تروریستی نیز زدند و پروژه شورش مسلحانه خود را تکمیل کردند. تلاش برای ترور امیرکبیر، و نیز ترور
ناکام ناصرالدین شاه که یکی از متهمین اصلی آن حسینعلی بهاء بود و نیز ترور آیت الله شهید ثالث در قزوین و دهها جنایت دیگر،
حکایت از عزم شورشیان بر براندازی سیاسی  فرهنگی در ایران دارد. نتیجه این امر، دستگیری بهاء و تعدادی از اتباع او و نهایتاً
تبعید آنها به بغداد شد که البته دخالت سفیر روسیه در آزادی حسینعلی نوری و رهانیدن او از مجازات را نباید از نظر دور داشت.
بهاء و برادرش صبح ازل توانستند بعد از حذف دیگر مدعیان رهبری بابیه، نظیر فردی به نام عظیم، رهبری این جریان را به دست
بگیرند و به مدت ده سال در بغداد همان روند سیاسی تند را علیه قاجاریه و علما دنبال کنند، که البته موفقیتی بر ایشان در بر
نداشت. وقوع اتفاقات مهم در ایران عصر ناصری در این دوره ده ساله نظیر جنگ هرات و تجزیه آن از ایران، تأسیس فراموشخانه
ملکم و تعطیل آن به همت آیتالله حاج ملا علی کنی، عزیمت ملکم به بغداد و اوج گرفتن تحرکات ضداسلامی آخوند زاده، روی
کار آمدن میرزا حسینخان سپهسالار و طرح مسائل جدید در ایران که بعضی از آن موارد میتوانست به ترویج بهائیت، البته نه در
یک فضای متشنج بلکه فضایی آرام، کمک کند، در کنار ناکام ماندن حرکتهای تند و مسلحانه بابیان منجر به تغییر رویه بهائیان از
براندازی علنی به براندازی نرم شد و تحت پوشش اعلام اطاعت بهائیان از هر رژیم و حکومتی صورت گرفت. حسینعلی بهاء در
.« این حزب (بهائیت) در مملکت هر دولتی ساکن شوند باید به امانت و صدق و صفا با آن دولت رفتار نمایند » : این باره میگوید
بر احبای الهی اطاعت اوامر و احکام اعلی حضرت پادشاهی است آنچه امر فرماید اطاعت کنند. و » : عباس افندی هم میگوید
بهائیان به این نتیجه رسیده بودند که به جای درگیری با دولتها .« همچنین کمال تمکین و انقیاد [را] به جمیع اولیای امور داشته باشند
و مردم، با اعلام عدم مداخله در سیاست، حاشیه امنیتی برای ترویج تفکر خود و براندازی نرم ایجاد کنند. آنها در این مسیر، ضمن
تمجید از پادشاهان و عادل خواندن آنان، به روحانیت شیعه حمله و آنها را به جرم! جدا نشمردن دین از سیاست و مداخله در
وقتی دیانتی ظاهر میشود » : سیاست، متهم به مخالفت با سلطنت کرده و میکنند. هوشمند فتح اعظم در توجیه این ادعا مینویسد
جمیع مردم صغیر و کبیر با آن مخالفت میکنند و بر هدم بنیانش متحد و متفق میگردند زیرا دیانت به هنگام ظهورش مخالف
جمیع انتظارات ملل است. ما نیز خود سیاستی داریم... به اسبابی معنوی به تعدیل عالم اخلاق پردازیم نه آن که تمسک به وسایل
در همین زمینه رهبران بهائی به اتباع خود توصیه .« مادیه سیاسیه جوییم، به قوایی ملکوتی تدریجاً قلوب را تقلیب و مسخر نماییم
امور اداریه را به دل و جان قبول نمایند بلکه سعی موفور در تحصیل آن مبذول دارند... ادامه حاظرات امریه ادبیه » : مینمایند
بینهایت این ایام لازم و مفید و حشر و آمیزش با رجال دولت و ملت از لوازم ضروریه محسوب ولی زنهار این مخالطه و معاشرت
سبب گردد که متدرجاً اجله احباب و اصحاب، مجذوب و مفتون محیط پرشور و آشوب احزاب و سیاسیون گردند و از حزب...
بهائیت ظاهراً اعضای خود را از مداخله در امور آشکار سیاسی باز میدارد و در عین حال آنها را به نفوذ .« منفصل و منسلخ شوند
در امور اداری، تجاری، صنعتی، زراعی و معارف و علوم تشویق میکند. ظهور افرادی نظیر هژبر یزدانی، حبیب ثابت، عبدالکریم
ایادی، عینالملک هویدا، دکتر ذبیح الله قربان، ظاهراً در همین راستا قابل تعریف است، هر چند برخی از آنان در عالیترین مقامات
سیاسی دولتی نیز حضور داشتند. دستیابی به چنین موقعیتی فقط در سایه سیاست انقیاد از حکومت و البته حمایت بیگانگان حاصل
ای احبای الهی، باید سریر سلطنت هر تاجداری را خاضع گردید و سُدّه ملوکانه هر » : میشد. این که عباس افندی تأکید میکند
بر احبای الهی اطاعت اوامر و احکام اعلی حضرت پادشاهی است آنچه امر فرماید اطاعت کنند و » و یا « شهریار کامل را خاشع شوید
صفحه 15 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
تاکتیکی است جهت خروج از بحران و بنبست سیاسی و ،« همچنین کمال تمکین و انقیاد را به جمیع اولیای امور داشته باشند
گشودن فضاهای حیاتی جهت تنفس حزب سیاسی بهائی و پیشبرد اهداف حزب در قالبی جدید. البته باید در نظر داشت که اعلام
اینگونه انقیاد در برابر هر پادشاهی، علاوه بر منافع یاد شده برای حزب بهائیت، میتواند منجر به حاشیه رانده شدن طرف اصلی
ماجرا یعنی جامعه اسلامی و علمای دین شود که بر اساس آموزههای الهی و آسمانی دین اسلام در مقابل ظالمین و ارباب قدرت
که به مردم ستم روا میدارند میایستند. توصیه عمومی رهبران و تشکیلات بهائی به پیروان خود این است که در امور اداری مربوط
به محفل بهائیان نظیر برقراری جلسات، انجام تبلیغات، تشکیل مدارس و چاپ کتب و... باید تابع حکومت باشند، اما در عین اطاعت
همت بلیغ و سعی مستمر به رسائل مشروعه مبذول دارند تا اولیای حکومت محلی و مرکزی اقلیم خویش را به صرافت طبع و طیب »
خاطر تخفیف و تعدیل و تبدیل احکام مقرره خویش دهند... اما در امور وجدانیه از قبیل تبری و انکار و کتمان عقیده که تعلق به
اصل امر و عقاید اساسیه اهل بهاء دارد بهائیان در کل اقطار شهادت را بر اطاعت مقدم شمرند. محافل بهائیان همچنین توصیه
میکند که بهائیان هر شهر و محل در صورت برخورد با مشکلات به اولیای امور مراجعه کنند و در آن شهر کمیتهای یا هیئتی را
جهت ارتباط با اولیای امور تشکیل دهند. بهائیان سیاست خود را در خصوص ارتباط با سیاستمداران و اصحاب قدرت تحت عنوان
« اعلی حضرت همایونی » مطرح میکردند. در آستانه تشکیل حزب رستاخیز، سیاست آنها اعلام وفاداری کتبی به « اطاعت فعال »
بود. آنها « احترام به قانون اساسی و تمکین و تحسین از اصول نهضت ترقی و تعالی ایران که به نام انقلاب ششم بهمن معروف است
خود را مطیع فعال معرفی میکردند نه بیطرف بیاعتنا. تا اینجا دیدیم که شعار عدم مداخله در سیاست پوششی برای انجام امور
سیاسی از سوی حزب بهائیت است نه رکنی از ارکان اساسی آن، و در عمل نیز موارد نقض فراوانی برای رد این ادعای آنان وجود
دارد. مداخله این حزب در امور سیاسی نظیر کودتای سوم اسفند 1299 و شرکت اعضای مهم آن در سطوح عالیه حکومت پهلوی
حکایت از بطلان این ادعا دارد. اما این حکم ظاهراً ابعاد و معانی دیگری هم دارد. گاهی اوقات مراد آنان از این موضوع، عدم
دخالت در براندازی حکومتهاست. این شعار در زمانی مطرح میشود که توان انجام براندازی وجود ندارد. اما در صورت پیدا شدن
زمینه و امکان وقوع، از همکاری و همراهی با جریانهای برانداز نیز کوتاهی نمیکنند. نظیر آنچه در عثمانی و ایران رخ داد و منجر
به انقراض خلافت عثمانی و سلطنت قاجاریه شد که در هر دو مورد چهرههای بهائی حضور دارند. گاهی اوقات منظور وارد نشدن
در دعواهای سیاسی است که البته توجیهشان این است که بهائیت مسلکی جهانی و کلی است و اگر وارد در تنازعات سیاسی
حزبی شود، شمولیت خود را از دست میدهد. و گاهی نیز منظورشان جلوگیری از جذب افراد بهائی در گروهها و احزابی است که
منجر به جدایی آنها از حزب بهائی خواهد شد. در اینجا بهائیت در قالب یک حزب قد علم میکند و اعضای خود را از عضویت در
اگر فردی بهائی عضو حزبی سیاسی شود مرام و مقصد کدام یک را ترویج و تبلیغ » احزاب دیگر منع میکند. بهائیان میترسند که
و در صورت تعارض و تناقض بین حکم بهائیت با اصلی از اصول حزب سیاسی، چه روشی اتخاذ خواهد نمود؟ البته ،« خواهد کرد
اگر بهائیت را انتخاب » : این برای بهائیت که خود یک حزب سیاسی است بسیار خطرناک است. بنابراین به اتباع خود میگویند
کرده یا میکنم باید به حکم عقل دست از عقاید دیگر بشویم و اگر به عقاید دیگر تمایلی دارم باید چشم از بهائیت بپوشم. بهاء
به .« گفته است ای پسر ارض اگر مرا خواهی جز مرا مخواه... زیرا اراده من و غیر من چون آب و آتش در یک دل و قلب نگنجد
همین دلیل وقتی فردی بهائی به کشور دیگری سفر میکند، به ویژه جوانان و دانشجویان، موظفند خود را به تشکیلات بهائی در آن
در آیند و از جذب شدن در احزاب دیگر خودداری نمایند. بنابر این، « ظل صیانت محافل مقدسه روحانیه » کشور معرفی کنند تا در
شعار عدم مداخله در سیاست دستوری حزبی برای حفظ و صیانت حزب بهائیت از برخورد حکومتها و جلوگیری از جذب شدن
بهائیان در سایر جریانات است، وگرنه ذات دعاوی و اقدامات بهائیان و پیوستگی سران آن با قدرتهای جهانی، جز عملی سیاسی
نبوده و آنان عدم پایبندی خود به این شعار را مکرر نشان دادهاند. پیدایش انشعابهای درون فرقهای و نبرد برای کسب رهبری فرقه،
صفحه 16 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
نوعی دیگر از فعالیت سیاسی است. پس از اعدام علی محمد باب، پیروانش برای کسب جانشینی او با یکدیگر به ستیزه برخاستند،
این ستیزه باعث شد بابیان به دو شاخه ازلی به رهبری یحیی صبح ازل، و بهائی به رهبری حسینعلی بهاء، که هر دو برادر بودند،
تقسیم شوند. موج ترور و خونریزی میان طرفداران این دو گروه، رفتار سلاطین و خوانین و دیگر قدرتطلبان را تداعی میکند.
حسینعلی که لقب بهاءالله را به خود اختصاص داده بود، در 1309 ق درگذشت. او از فرزندان خود با عنوان اغصان تعبیر کرده و
عباس را به عنوان غُصن اعظم و محمدعلی را به عنوان غصن اکبر معرفی کرد. بنا بر وصیت او میبایست ابتدا عباس جانشینش
میشد و پس از او، محمدعلی به این مقام میرسید (قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم). اما دو برادر به این امر الهی! پایبند نمانده
جنگ بین آنان بر سر جانشینی پدر شدت گرفت. هنگامه برپا شد و کار به فحش و ناسزا و نسبتهای غیراخلاقی به یکدیگر کشید.
بدین گونه بهائیان نیز به دو شاخه ثابت (پیروان عباس افندی) و موحد (پیروان میرزا محمدعلی) تقسیم شدند و هر کدام دیگری را
ناقض و مشرک خوانده در ثبات موقعیت خویش کوشید. در قاموس سیاست، اینها همه ماهیت سیاسی داشته و نوعی سیاست ورزی
تلقی میشوند. افزون بر این، حضور بهائیان در تحولات سیاسی ایران معاصر از مصادیق بارز فعالیت سیاسی است. نقش ویرانگر
آنان در واگراییها و بحرانهای مشروطیت، حضور آنان در فعالیتهای تروریستی کمیته مجازات، نقش آنان در متلاشی ساختن
نهضت جنگل، حضور آنان در بالاترین و حساسترین موقعیتها و مناصب سیاسی حکومت پهلوی اول و دوم و بنابراین،
نقش آنان در تعمیق وابستگی کشور به بیگانگان و تحکیم سلطه استعمار و امپریالیسم بر مملکت، در این مقال نمیگنجد. (ایام:
موضوعات فوق در مقالات گوناگون ویژه نامه حاضر بررسی شدهاند). اما صرف نظر از جهت گیری و ماهیت این فعالیتها و این
که آیا در راستای منافع ملی بودند یا منافع بیگانگان، تنها به طرح این پرسش بسنده میشود که پارادوکس میان آن فتاوی محکم
مبنی بر عدم مداخله در سیاست و این حضور غیرقابل انکار در امور سیاسی را چگونه میتوان توجیه کرد؟! آیا باید واقعیات عینی
تاریخ را انکار کرد یا اصالت و صداقت فتاوا و مفتیان یاد شده را؟ بدین ترتیب، راز حمایت بیدریغ قدرتهای استعماری از بهائیان
روشن میگردد. روشن است که در دنیای سیاست و جهان مبتنی بر اصالت سود، قدرتهای خارجی از هیچ فرد، گروه یا جریانی
حمایت نمیکنند مگر آن که آن را در پیوند با خود و در راستای منافع خویش بدانند. به راستی صرف نظر از نقض حقوق بشر در
سطح کلان و گسترده به وسیله قدرتهای مسلط جهان، در دیگر نقاط جهان و از جمله در ایران عصر پهلوی که جوانان تحصیل
کرده و علما و اندیشمندان به جرم مبارزه برای حفظ هویت ملی و کسب استقلال، به مسلخ فرستاده میشدند، چگونه است که ملت
ایران چندان حمایتی از سوی قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر نمیدیدند؟ و اکنون چگونه است که همان قدرتها از هیچ کوششی
برای رشد و ارتقای آنها دریغ نمی ورزند؟ پاسخ با توجه به ماهیت نظام سلطه، و پیشینه بهاییت، ناگفته پیدا است.
دخالت در امور سیاسیه و جنگ
شادی از پیروزی تل آویو
الف) جنگ شش روزه: در ژوئن 1967 (خرداد 1346 ) با حملهِ سریع و سنگین ارتش اسرائیل سومین جنگ میان اعراب و اسرائیل
درگرفت که با حمایت دول امپریالیستی، به شکست ارتشهای عربی منجر شد و بخش وسیعی از اراضی اسلامی همچون صحرای
سینا، ارتفاعات جولان، کرانه باختری رود اردن و قدس به اشغال صهیونیستها درآمد. بهائیان در خلال این جنگ برخلاف شعارشان
در کنار ارتش اسرائیل قرار گرفتند و ،« آغازگر جنگ و متجاوز » به جای محکوم کردن صهیونیستها به عنوان ،« صلح جهانی » مبنی بر
46 مبلغی در حدود 120 / 5 / همه گونه حمایت را از صهیونیستها به عمل آوردند و از آن جمله به گزارش ساواک در تاریخ 10
میلیون تومان (که آن موقع رقم بسیار هنگفتی بود) به وسیله بهائیان ایران جمعآوری گردید که به ظاهر برای بیتالعدل در حیفا
صفحه 17 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
مقدار قابل » : ساواک در ادامه میافزاید «. ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ، کمک به ارتش اسرائیل میباشد » ارسال شود
ب) نبرد رمضان: در اکتبر سال 1973 که مقارن با ماه «. ملاحظهای از این پول به وسیله حبیب ثابت تعهد و پرداخت شده است
مبارک رمضان بود، ارتش کشورهای اسلامی در عملیاتی برقآسا همچون صاعقه بر صهیونیستها فرود آمدند، تا اراضی خود را
بازپس گیرند. نیروهای مصری در مدتی کوتاه از کانال سوئز عبور کردند و دیوار عظیم بارلو را که از سوی صهیونیستها
تسخیرناپذیر خوانده میشد، پشت سر گذاردند. در سایر جبههها نیز سوریه و اردن صهیونیستها را گوشمالی دادند و برای نخستین
بار افسانهِ شکستناپذیری ارتش اسرائیل را باطل ساختند. در این اوضاع، نشریات بهائیان به تکاپو افتادند و علیه جنگ و ویرانی! به
مبارزه برخاستند. آنان که در طول جنگ سال 1967 سکوت اختیار کرده بودند، این بار به قلم فرسایی پرداختند و در سر مقاله
چنین نوشتند: بشر غافل خیلی زود اثرات « نزاع و جدال منفور درگاه کبریاست » : نشریه رسمی محفل ملی بهائیان ایران با عنوان
شدید جنگهای گذشته را از نظر دور داشته و تحت عناوین مختلفه به بهانه جویی پرداخته و میکوشد تا برای اطفای آتش اغراض
خویش، دوباره هوا را مسموم سازد و ابناء نوع خود را به دیار نیستی و هلاکت رهسپار نماید. و در ادامه مقاله، فصل مشبعی در
مذمت جنگ سخن گفتند. بهائیان چنان از شکست صهیونیستها سرخورده و ناراحت شده بودند که حتی مجله ورقا، نشریه ویژه
نونهالان بهائی، را نیز از مویههای خویش بینصیب نگذاشتند و در شماره آبان 52 (اولین شماره پس از جنگ) در مقالهای مفصل
که ظاهراً یک دختر بچه بهائی به نام سویدا معانی (از بهائیان ایرانی تبار ساکن اسرائیل) فرستاده است، شدیداً برای خانوادههای
صهیونیست که فرزندانشان را به میدانهای جنگ فرستادهاند، نوحه سرایی کرد و با استفاده از عبارات عاطفی کوشیدند احساسات
اطفال بهائی را به نفع صهیونیستها تحریک کند و این کودکان را از ابتدا با محبت صهیونیستها و کینه مسلمانان پرورش دهد. در
بخشی از این مقاله میخوانیم: در این چند روزهِ جنگ، وضع مردم خیلی رقت بار بود، مادرها و بچههایشان نگران و پریشان، منتظر
وصول اخبار جنگ بودند... وقتی خبر قتل کشته شدگان و شمارهِ آنها منتشر میگردید، اشکها سرازیر میشد و همگی داغدار
بودند... و غروبها که مادران دست فرزندانشان را گرفته تنهایی به گردش میرفتند، حالت محزونی از چهره همگی نمودار بود.
گزارشات محرمانه
گزارشات خیلی محرمانه ساواک که پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بدست آمد: سرشت بهائیت، از بدو تأسیس تاکنون،
با مخالفت نسبت به اسلام و مسلمانان عجین شده و سران و فعالان این فرقه، با همه دولتها و کانونهای استکبار، در این مخالفت،
همسویی و همکاری دارد. مثلاً آنها با دولت ایالات متحده روابط حسنه دارند و افتخار میکنند که رئیس جمهور امریکا به آنها
تبریک میگوید (سند 1). همچنین اسناد متعددی از همگامی و همدلی آنها با اسرائیل غاصب و ضدیت شان با جهان اسلام و مردم
( ایران حکایت دارد (سندهای 1 تا 4) تا آنجا که پیروزی اسرائیل در جنگ سال 1346 (ژوئن 1967 ) آنها را شادمان میکند (سند 5
و جالب آن که در همین راستا، تشکیلات بهائیت به همه اعضا در سراسر کشور دستور میدهد که آخرین اخبار را از محل کار
خود، گردآوری و در اختیار محفل قرار دهند و جالبتر این که دامنه شمول این جاسوسی اطلاعات حتی ارتش و خریدهای
تسلیحاتی و آموزشهای نظامیان را نیز در برمیگیرد (سند 5) در سند 6 نیز با نامهای عجیب مواجه میشویم که مدیرعامل بهداری
استان همدان برای فردی بهایی به نام دکتر نعیمی فرستاده و به وی گوشزد کرده که در طول سال 1357 (یعنی سال اوجگیری و
پیروزی انقلاب اسلامی ایران) وی با استفاده از امکانات دولتی، در مجموع 3036 بار مکالمه راه دور با آمریکا داشته است، یعنی
حتی با احتساب روزهای تعطیل و جمعه، او روزانه بیش از 8 بار با ایالات متحده، تلفنی صحبت کرده است!
فعالیت بهائیان شیراز
صفحه 18 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
47 ارسال داشته است. در این نشست، فردی به نام / 2 / خبر زیر را گزارشگر ساواک از جلسهای در مرکز بهائیان شیراز به تاریخ 28
اسدالله سمیعی ضمن ابراز انزجار از ایران اعلام میکند که:((پروردگارا ما را از این مملکت نجات بده و ما را به سلامت نگهدار.
امید است که پیشرفت و ترقی بیتالعدل اعظم الهی طوری باشد که روزی به همه این ناراحتیها خاتمه دهد، زیرا ارتباط اعضای
بیتالعدل اعظم با زعمای کشورهای مختلف طوری است که حتی رئیس جمهور آمریکا لیندون جانسون مرتب به احبای ایران
تبریک میگوید... خوشبختانه امروز دیگر مسلمانان، زیر دست بهائیان خواهند بود، چون مسلمانان همیشه عقب افتاده هستند.
همچنان که تمام دولتهای اسلامی از سایر دول، عقب ماندهاند. سپس آقای ادب معاون بانک ملی اظهار کرد: تا زمانی که من در
بانک ملی هستم، سعی میکنم که افراد مورد نیاز بانک را از احبا بهائیان بپذیریم. همچنین تا آنجایی که برایم مقدور است نسبت
به کارمندان مسلمان بانک از نظر تامین حقوق و پرداخت مزایا و فوقالعاده، آزار و اذیت بکنم. ملاحظات: خبر فوق مورد تایید
است.
هر چه بتوانید ملت اسلام را رنج دهید
این گزارش هم توسط ساواک از یک جلسه بهائیان شیراز تهیه شده و نقش این فرقه را به عنوان ستون پنجم دشمن در گسترش
فساد و بی حجابی در ایران به نمایش میگذارد و بر آرزوی نابودی مسلمانان به دست بهائیان تأکید میورزد: موضوع: بهائیان
50 جلسهای با شرکت 9 نفر از بهائیان ناحیه 15 شیراز در منزل آقای فرهنگ آزادگان و زیرنظر آقای لقمانی / 2 / تاریخ وقوع: 11
تشکیل شد. بعد از قرائت نامه، آقای ولیالله لقمانی... سخن گفت. وی اضافه کرد:... اکنون از آمریکا و لندن صریحاً دستور داریم
در این مملکت، مد لباس و یا ساختمانها و بیحجابی را رونق دهیم که مسلمان، نقاب از صورت خود بردارد... در ایران و
کشورهای مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروی از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و
علی، غالب دنیا... اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته میشود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین
میروند و دنیای حضرت بهاءالله رونق میگیرد. نظریه یکشنبه: صحت اظهارات شنبه مورد تایید است. دریائی
ما خدایی مثل حضرت بهاء الله داریم
این سند نیز مربوط به یکی از جلسات کمیسیون نشر نفحاتالله مربوط به بهائیان است که در اسناد ساواک وجود دارد. در این سند
نیز بر همسویی بهائیت با اسرائیل و مخالفت آنها با کشورهای عربی و اسلامی تاکید شده است. در این سند حسینعلی نوری (بهاء)
47 کمیسیون نشر نفحاتالله در منزل یکی از بهائیان واقع در / 2 / 5 بعدازظهر مورخه 19 / رسماً خدا خوانده شده است: (ساعت 30
کوچه شمشیرگرها تشکیل گردید. در این کمیسیون جعفر بهزادپور به شرح زیر صحبت نمود: بعضی از کشورها از جمله کشور
عزیز اسرائیل و کشورهای اروپایی هستند که در دنیا مشهور و معروف میباشند. ما هم باید اتحادمان بیشتر از آنها باشد. فعلًا ما
طرفدار دولت اسرائیل هستیم و با کشورهای عربی و اسلامی مخالف میباشیم. ان شاءالله که در سازمان ملل متحد رسمیت خواهیم
یافت و آنگاه فعالیت روزافزون خود را نشان میدهیم، ما خدایی مثل حضرت بهاءالله داریم....))
نگذارید مسلمانان پیشرفت کنند
در این سند که مربوط به یک جلسه بهائی در شیراز است به صراحت اعلام میشود که به دستور بیتالعدل باید هر بهائی در هر
51 جلسهای با شرکت 5 نفر از / 8 / ادارهای استخدام است، در کار مردم اشکال تراشی کند: موضوع: فعالیت بهائیان تاریخ 13
بهائیان ناحیه 3 و 25 و 27 شیراز در منزل آقای رئوفیان واقع در کوچه پروانه... تشکیل شد... سپس آقای عنایتالله پوستچی اظهار
صفحه 19 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
کرد: ... اسرائیل حق دارد اعراب را بمب باران کند چون مسلمانان نمیگذارند ما زندگی کنیم، و مرتباً به ما نیش میزنند این است
که از طرف بیتالعدل به محافل روحانی دستور داده شده افرادی که در ادارات دولتی و پستهای حساس مشغول کار هستند، در
کارهای مسلمانان کار شکنی کنند و نگذارند مسلمانان پیشرفت کنند. همان طوری که 7 سال پیش برای یهودیان دستور رسیده بود
که تمامی زمینها و مغازههای مسلمانان را بخرند و مملکت را تصرف کنند و اقتصاد را به دست بگیرند. نظریه یکشنبه: اظهارات
شنبه مورد تأیید است.
در تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم
این سند بسیار مهم از چند وجه قابل دقت است. اولًا حمایت رژیم پهلوی از بهائیت را نشان میدهد تا آنجا که میگوید اسدالله
اعلم و امیرعباس هویدا از فعالیتهای خود به مرکزیت بهائیان در اسرائیل گزارش میدهند. ثانیاً حمایت کامل بهائیان از اسرائیل را به
نمایش میگذارد. ثالثاً نشان میدهد که بهائیان اگر در هر اداره دولتی مشغول کار شوند به جاسوسی میپردازند و همین امر
ضروری میسازد که امروزه نیز در گزینش نیرو برای دستگاههای مختلف دقت کافی به عمل آید تا عناصر این فرقه نتوانند در لباس
47 / 3 / 6 بعدازظهر مورخ 7 / 47 ساعت 30 / 3 / مسلمان، در ادارات مختلف نفوذ کنند: فعالیت بهائیان شیراز تاریخ وقوع: 7
کمیسیون نشر نفحات الله در محفل شماره 4 واقع در تکیه نواب منزل اسدالله قدسیانزاده تشکیل شد. عباس اقدسی که سخنران
کمیسیون بود، اظهار کرد جناب آقای اسدالله علم وزیر دربار سلطنتی به ما لطف زیادی کردهاند، مخصوصا جناب آقای امیرعباس
هویدا (بهائی و بهائیزاده) ان شاءالله هر دو نفر کدخدای کوچک بهائیان میباشند. گزارشاتی از فعالیتهای خود به بیتالعدل
اعظم الهی مرجع بهائیان میدهند... دولت اسرائیل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده ما جامعه بهائیت، فعالیت این
قوم عزیز یهود را ستایش میکنیم.... پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانهها یک جاسوس
داریم و هفتهای یک بار که طرحهای تهیه شده وسیله دولت به عرض شاهنشاه آریامهر میرسد گزارشاتی در زمینه طرح به
محفلهای روحانی بهائی میرسد. مثلًا در لجنه پیمان کار، کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران و این
که چگونه اسلحه به ایران وارد میشود و چگونه چتربازان را آموزش میدهند به محفل روحانی بهائیان تسلیم میکنند.
مورد تماس تلفنی با آمریکا
فردی به نام دکتر نعیمی در سازمان بهداری و بهزیستی استان همدان (در درمانگاه سمیعی) مشغول به کار بود. به گواهی سند
ضمیمه در سال 1357 که سالی بسیار حساس در تاریخ ایران بود و برای منافع ایالات متحده امریکا نیز کسب اطلاعات از داخل
ایران اهمیتی فوقالعاده داشت  ایشان با استفاده از تلفن دولتی در مجموع 3036 مکالمه راه دور با آمریکا داشته و چون هزینههای
مخابراتی آن درمانگاه بسیار زیاد بوده، مسؤولان مربوطه حساس شده و با استعلام از مخابرات از این موضوع مطلع شده و از وی
خواستهاند که وجه مزبور را بازپرداخت کند.جالب توجه این که این فرد بهائی به نام آقای دکتر فیروز نعیمی که ناظم محفل بهائیان
در دادگاه انقلاب اسلامی همدان محاکمه و به اعدام محکوم شد و نامه زیر نیز « فعالیت و جاسوسی » همدان بوده است به جرم
58 شماره: / 11 / ضمیمه پرونده وی است. وزارت بهداری و بهزیستی سازمان منطقهای بهداری و بهزیستی استان همدان تاریخ: 9
25877 به: درمانگاه سمیعی  آقای دکتر نعیمی با توجه به سابقه تلفنی شماره 4198 ... استفاده شما در سال 57 برابر صورت حساب
اداره مخابرات و مراجعه به سابقه تلفنی، معادل 3036 مکالمه راه دور آمریکا مورد استفاده قرار گرفته، در صورت تأیید، برگ
مفاصا حساب را به این سازمان ارائه فرمایید. دکتر تهرانی  مدیرعامل تبلیغ در ویتنام و بولیوی و... بهائیان در ویتنام اشغالی؛ تبلیغ
غرب، سکولاریسم یک اصل بنیادین « اومانیستی » در خدمت نظام سلطه در قاموس قدرتهای سیاسی، به ویژه قدرتهای ناشی از تمدن
صفحه 20 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
است. به همین علت، سیاستگزاریها و برنامه ریزیهای دولتها درباره ی مذاهب و فرقهها، در مرتبه اول برای تضعیف و تحلیل بردن
آنها است و در مرتبه بعد، ناگزیر آنها را به عنوان واقعیتهای غیرقابل انکار اجتماعی به رسمیت میشناسند. اما هیچ گاه به ترویج و
تبلیغ آنها نپرداخته و زمینهای برای گسترش فعالیتهای آنها فراهم نمیسازند. آنچه گفته شد، بیانگر رابطه دولتها با مذاهب و
فرقههای بومی جامعه خویش است. روشن است که آن دولتها در قبال آیینهای وارداتی و غیربومی واکنشی شدیدتر از خود نشان
میدهند. حال اگر در چنین شرایطی، قدرتهای سردمدار تمدن غرب و دیگر دولتها از فرقهای پشتیبانی کرده و حتی برای گسترش
فعالیتهایش به آن کمک کنند، مساله، بودار میشود.فعالیتهای بهاییان در کشورهای مختلف ازجمله جدی ترین نمونههای
پرسش برانگیز این امر است. یکی از این موارد، فعالیتهای فرقه در برخی از کشورهای جنوب آسیا، مانند لائوس و ویتنام، در دهه
1960 میلادی است. کشورهای یاد شده در آن سالها گرفتار مصیبت آمیزترین و خونبارترین ایام تاریخ خود بودند. لائوس از اواخر
دهه 1950 به بعد، صحنه رویارویی قدرتهای جهانی و به طور مشخص، مداخله نیروهای آمریکایی و ویتنام شمالی بود، خاک آن
و دولت پادشاهی به « بون اوم » شاهزاده ،« سوپهانو وونگ » کشور صحنه درگیری میان جناحهای پاتت لائو (کمونیست) به رهبری
قرار داشت. حاصل چنین وضعیتی، فشار فقر و نا امنی و کشتار فراوان بود. ویتنام نیز در دهه ی 1960 « سو وانا پهوما » صدارت
میلادی صحنه نبردهای خونین میان مبارزان آن کشور با قوای متجاوز آمریکایی بود. به گونهای که در فاصله سالهای 1962 تا
1968 ، بیش از 400.000 تن از مردم ویتنام کشته شدند. تنها در حمله عمومی عید تت 39800 نفر جان خود را از دست داده و بیش
از 100.000 نفر مجروح شدند. از فوریه 1965 تا ژوئیه 1968 ، هواپیماهای امریکایی در 107.700 حمله به خاک ویتنام، 2.582.000
تن بمب بر روی مردم بیدفاع آن کشور ریختند. اما جالب است بدانیم که مبلغان بهائی در چنین وضعیتی، در کمال امنیت و بدون
هیچ گونه دغدغه وارد این کشور شده برای فعالیتهای آنها بسترهای لازم فراهم شد و کمکها لازم برای پیشرفت آنها انجام
بر اثر ایمان و عقیده راسخ به حضرت بهاءالله و عشق به بشریت » : گرفت. به گونهای که بنا به نوشته مجله اخبار امری، ارگان بهائیان
و جانبازی و گذشت احبای ویتنام اخیراً موفقیت شایانی کسب کردهاند. تعداد 90 محفل روحانی جدید در رضوان گذشته تاسیس
و همچنین 4116 نفر در مدت یک سال در ظل امرالله وارد شدهاند. روزنامههای رسمی ویتنام، رادیو و تلویزیون ملی تمام اطلاعات
و اخبار را درباره ی تعطیلات و جلسات امری انتشار و پخش میکردند و هر هفته برنامههای امری از رادیو سرویس مخصوص
اگرچه بهائیان به عنوان فرقهای کوچک و اندک شمار، از نظر روانی نیاز به بزرگنمایی «. اطلاعات شهرهای مختلف پخش میشود
دارند و این رو همواره درباره ی تعداد پیروان خود مبالغه گویی را پیشه کرده و به ارائه آمارهای اغراقآمیز می پردازد و بنابراین،
دست کم، رضایت آنان را از ،« اخبار امری » ادعاهای آنان درباره ی گرایش افراد ویتنامی، باید با احتیاط تلقی شود. اما متن نوشته
شرایطی که در آن کشور برایشان فراهم شده بود، آشکار میسازد. با توجه به حضور و سلطه آمریکا در آسیای جنوب شرقی در
آن مقطع تاریخی، روشن است که حضور بهائیان با آن شرایط مناسبی که خود بدان اذعان دارند، بدون همراهی و همکاری آن
دولت، میسر نبوده است. به این ترتیب، هنگامی که حضور عده ای زیر سایه سرنیزه آمریکا در یک کشور فراهم گردد، جناحهای
سیاسی که چنین پیوند تنگاتنگی را میان آن عده و قدرت مسلط مشاهده کنند، همکاریهای لازم را با آنان خواهند داشت. بر این
پایه است که نشریه آهنگ بدیع اظهار میدارد در جشن روز مذاهب در لائوس، بنا به دعوت محفل بهائی، برادر پادشاه آن کشور،
به نمایندگی رسمی از سوی پادشاه، در آن جشن شرکت کرد. و همچنین روزنامههای مختلف ویتنام، جریان جشن تولد بهاءالله را با
عکسهای آن درج کرده و شرحی درباره حیات و تعالیم جمال مبارک! چاپ کردهاند. نکته مهمتر این که، بهائیان نه تنها در سایه ی
سرنیزه آمریکا قادر به حضور در یک کشور بوده و با اعمال نفوذ آن دولت زمینه برای فعالیتهایشان فراهم میشود، بلکه نفس
برخورد آمریکا با مردم آن منطقه و فشاری که به وسیله کشتار و جنگ در جامعه ایجاد میشود، زمینه روانی مناسبی را برای شنیدن
ندای صلح و وحدت بشر فراهم میسازد. بدین گونه، پیوند دقیقی میان این وضعیت ایجاد شده به وسیله آمریکا در کشورهایی
صفحه 21 از 25 www.Ghaemiyeh.com بهائیت و سیاست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
مانند لائوس و ویتنام از یکسو و فعالیت بهائیان در قالب شعارهای صلح و وحدت در آن کشورها از سوی دیگر، احساس میشود.
به بیان دیگر، آمریکا این فرصت را فراهم ساخته و آن را در اختیار این گروه قرار میدهد. نشریات بهائیان، ناخواسته به سوء استفاده
فرصت طلبانه از چنین وضعیتی اذعان کردهاند. صدها هزار نفر از مردم بر اثر یورش توپ و تانک و بمبارانهای آمریکا از بین
رفتهاند و تعدادی از بازماندگان آنها در بازداشت و اسارت به سر میبردند، در چنین شرایطی مبلغان بهائی بدون هیچ گونه مانعی
در حالی » ، به سراغ زندانیان میروند و به بیان درستتر، به آن اردوگاهها و بازداشتگاهها برده میشوند، تا بنا به اذعان اخبار امری
که جنگ و کشتار در ویتنام جریان دارد و صفحات روزنامههای آن کشور را اخبار و عکسهای مربوط به عملیات جنگی پوشانده
است، جامعه بهائی ویتنام برحسب وظیفه دینی و انسانی خود از فرصتها و موقعیتهای گوناگون برای شناساندن امر جهانی بهائی و
اهداف مقاصد عالیه انسانی آن و ابلاغ پیام الهی به عموم مردم استفاده نموده طی مراسم و احتفالات مختلف پیام حضرت بهاء را
در شماره دیگری از این نشریه، «. که هدفشان ایجاد وحدت و برادری بین نوع بشر است به مردم آن کشور ابلاغ مینمایند
اخیراً طی دیداری از خانوادههای محنتزده و بیچاره » : سوءاستفاده از شرایط نابهنجار افراد دربند، اذعان شده و خاطرنشان میگردد
و قربانیان جنگ که در بازداشتگاهها هستند، هدایایی داده شد... با استمداد از دولت که خسارت وارده در اثر جنگ را به احباء
بپردازد، به این ترتیب کمکی به احبای ستمدیده شد. صدها نفر از احباء موافقت کردهاند که جلسات محافل روحانی در منازل آنها
یاران این سامان از قربانیان جنگ در اردوگاههای » : همین نشریه در شماره دیگر مینویسد «. موقتاً به جای حظیرة القدس گرفته شود
پناهندگان دیدن کرده هدایایی بین این افراد مصیبت دیده توزیع کرده... و نسبت به احبائی که در جنگ صدمه و خسارت دیدهاند
وضع این کشور از نظر » : به گفته ی نشریه فوق در همان شماره «. با تقاضای کمک مالی از دولت به این نفوس مساعدت شده است
«. تبلیغی بسیار ثمربخش است زیرا ترس از جنگ، مردم ویتنام را نسبت به نقشه صلح جهانی امر بهائی بسیار علاقه مند نموده است
سرمستی و رضایت خاطر مبلغان بهائی از این که میتوانند مردمی مصیبت زده و گرفتار در پادگانهای اسارت را به چنگ آورده و
با تهدید و تطمیع آنان را ناگزیر از تظاهر به همفکری بکنند، در قاموس اخلاق انسانی جایگاهی ندارد. مهمتر این که به نظر
میرسد، این روش غیراخلاقی، به رغم هیاهوی تبلیغاتی، تاثیر چندانی بر مردم آن مناطق نداشته است. زیرا اگر اظهار پذیرش
بهائیت از سوی افراد ادعا شده واقعیت میداشت، اکنون میبایست تعداد زیادی از مردم آن کشورها پیروان فرقه یاد شده میبودند.
با این همه، نشریات فرقه در آن مقطع تاریخی مملو از آمار مطول و پرطمطراق از گرایش فوج فوج مردم ویتنام به این فرقه هستند.
جالب تر از همه این که به اذعان خود مبلغان بهائی، آنان اصلًا از محتوای آیین بهائی با مردم سخن نمیگفتند.
درباره مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
بسم الله الرحمن الرحیم
( جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این براى شما بهتر است اگر بدانید حضرت رضا (علیه السّلام): خدا رحم نماید
بندهاى که امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را یاد گیرد و به مردم یاد دهد، زیرا مردم اگر سخنان نیکوى ما را (بى
آنکه چیزى از آن کاسته و یا بر آن بیافزایند) بدانند هر آینه از ما پیروى (و طبق آن عمل) مى کنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در
دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه
الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن
صفحه 22 از 25 www.Ghaemiyeh.com درباره مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره
الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف
مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه
مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و
رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به
محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن
منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در
نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی
ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازیهای رایانه ای و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
جهت دانلود رایگان نرم افزار های تلفن همراه و چندین سایت مذهبی www.ghaemiyeh.com د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه
دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
( و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524
و... SMS ، ز)طراحی سیستم های حسابداری ، رسانه ساز ، موبایل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند
مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
فروشگاه اینترنتی: Info@ghaemiyeh.com : ایمیل www.ghaemiyeh.com : وب سایت
www.eslamshop.com
021 ) بازرگانی و فروش 09132000109 امور ) 0311 ) دفتر تهران 88318722 ) 0311 ) فکس 2357022 ) -2357023- تلفن 25
(0311) کاربران 2333045
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی
جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل
و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق
صفحه 23 از 25 www.Ghaemiyeh.com درباره مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
IR90-0180-0000-0000- 1973 و شماره حساب شبا : - 0621 -3045-5331- شماره حساب 621060953 ، شماره کارت : 6273
0609-53 به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خیابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده
ای بنده بزرگوار » : است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید
شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است،
.« هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید
کدام یک را دوستتر میداری: مردی » : التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود
اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از
پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال،
.«؟ خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند
و هر که او را زنده کند، گویی » : حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید » : [سپس] فرمود
یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش ؛« همه مردم را زنده کرده است
.« از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد
هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند » : مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود
.« آزاد کردن بنده دارد»

موج سوم الوین تافلر





موج سوم الوین تافلر




     موج سوم چیزی بیش از اشراق نسبت به آینده است تجزیه و تحلیلی است بسیار درخشان از نیروهایی که تمدن ما را تشکیل داده اند. سنتزی است از ایده های نو که خواننده را در گستره ای وسیع از اطلاعات و مسائل تازه قرار می دهد و راهگشایی است برای پژوهش و تعمق در باب مسائل مهمی چون توسعه و تکنو لوژیموج اول تحول که دها هزار سال قبل بوسیله اختراع کشاورزی برخاست.موج دوم - تحول تکان دهنده ای که حاصل انقلاب صنعتی بود. بشریت با جهشی کوانتومی و با عمیق ترین خیزش اجتماعی و خلاقانه ترین نوسازی که جامعه تا کنون به خود دیده است مواجه است. ما طرح تمدنی شگفت انگیز و نوین را می افکنیم که از آن شناخت  روشنی نداریم. این معنای موج سوم است.

موج سوم با از هم گسستن خانواده هایمان متزلزل ساختن اقتصادمان فلج کردن سیستمهای سیاسی مان و بر هم شکستن ارزشهایمان بر همهء ما اثر خواهد گذاشت. این موج همهء روابط کهنهء قدرت مزایا و حقوق ویژهء نخبگان در خطر گرقتار آمدهء امروز را مورد سوال قرار می دهد. و در عین حال زمینه هایی را برای جنگ قدرت فردا فراهم می آورد.

این تمدن در عین حال که به مقدار زیاد فنی است ضد صنعت نیز هست. موج سوم با خود شیوهء نوینی از زندگی می آورد که بر منابع انرژی متنوع و احیاء پذیر، بر روشهای تولیدی که تولید انبوه کارخانجات را منسوخ می سازد ، بر خانواده های جدید غیر هسته ای ، بر نهادی نوین که ممکن است آن را ((کلبهء الکترونیک)) نامید و بر مدارس و شرکتهای تجارتی از بنیاد تحول یافتهء آینده بنا شده است تمدن در حال ظهور قواعدی جدید برای رفتار ما وضع می کند و ما را به حوزه ای فراتر از همسان سازی، همزمان سازی، تمرکز و تراکم انرژی و پول و قدرت می کشاند.

این تمدن نوین همانطور که نظام کهنه را به مبارزه می خواند نظام اداری را هم واژگون می سازد قدرت دولت ملی را به تحلیل می برد و باعث بوجود آمدن اقتصادهای نیمه خود مختار در جهان فرا امپریالیست می گردد. این تمدن به حکومتهایی ساده تر کاراتر و دموکراتیکتر از آنچه ما امروز      می شناسیم نیاز دارد. تمدنی است با جهان بینی خاص و برخورد ویژه ای با زمان ، فضا، منطق و علیت.

تمدن موج سوم شکاف تاریخی بین تولید کننده و مصرف کننده را پر می کند و نظام اقتصادی تولید برای مصرف شخصی فردا را بوجود می آورد به این علت با قدری هوشمندی می تواند به اولین تمدن واقعا انسانی در تاریخ بشر تبدیل گردد.

بسیاری از مردم تا آن اندازه که به خود زحمت فکر کردن به آینده را می دهند تصور می کنند دنیایی که می شناسند تا ابدیت دوام خواهد داشت. برای آنان مشکل است که شیوهء واقعا متفاوتی برای زندگی خود یا تمدنی کاملا نوین را تصور کنند البته آنها به خوبی می دانند که اشیاء و امور در تغییرند. اما خیال می کنند که تغییر و تحولات کنونی از کنار آنها به آرامی خواهد گذشت و هیچ چیز قادر نخواهد بود چهار چوب اقتصادی و ساخت سیاسی جامعه را مورد تهدید قرار دهد بطور قطع انتظار دارند که آینده تداوم حال باشد. (حارمجدون: صحنه ای است از نبرد نهایی بین نیروهای شر و خیر که در انجیل آمده است).

فرض انقلابی موج سوم شعور و ارادهء ما را آزاد می سازد. پیدایش کشاورزی اولین نقطهء عطف در توسعهء اجتماعی انسان و انقلاب صنعتی دومین پیشرفت بزرگ بوده است.

امروزه ازهم پاشیدگی زندگی سیاسی خود را در چند پارگی شخصیت انسان نیز منعکس کرده است. هر یک از ما هر قدر هم ظاهرا بی اهمیت باشیم جزء زنده ای از تاریخ را تشکیل می دهیم.

تعارض بین گروههای حافظ منافع موج دوم و سوم در واقع اساسی ترین تنش سیاسی است که سراسر جامعه امروز را در بر گرفته.

فوری ترین مسائل جهان از قبیل غذا ، انرژی ، کنترل تسلیحات ، ازدیاد جمعیت ، نفت ، منابع طبیعی ، محیط زیست ، آلودگی هوا ، مسائل سال خوردگان، تزلزل جامعهء شهری ، نیاز به کار مولد و سودمند را نمی توان در چهارچوب نظام صنعتی حل کرد. (این تعارض منازعهء بزرگ فرداست).

برخوردهای اقتصادی و اجتماعی بین نیروهای موج اول و دوم تا سال 1861 به اوج خود رسید و در این سال به خشونت مسلحانه تبدیل شد. لازمهء بقای هر تمدنی چه کهن چه نوین انرژی است. جوامع موج اول انرژی شان را از باطری های حیات یعنی نیروی عضلانی حیوان و انسان یا از خورشید و باد و آب می گرفتند. درختان جنگلها را برای طبخ غذا و ایجاد گرما قطع می کردند. تخمین زده شده است که اروپا تا زمان انقلاب فرانسه انرژی مورد نیازش را از حدود 14 میلیون راس اسب و 24 میلیون راس گاو تامین می کرد بنابراین همهء جوامع موج اول از منابع انرژی که احیاء شدنی بود بهره برداری می کردند.

بالعکس همهء جوامع موج دوم انرژی مورد نیاز خود را از زغال و گاز و نفت یعنی سوختهای فسیلی که جبران ناپذیرند تامین می کردند.(سوختهای فسیلی بنیان انرژی جوامع موج دوم را تشکیل می داد).

جوامع موج اول متکی بر چیزی بودند که ویتروویوس در 2 هزار سال قبل آن را اختراعات ضروری نامید.

تمدن صنعتی به تکنولوژی اعضای حسی اعطاء کرد ماشینهایی خلق کرد که قادر به شنیدن و دیدن و لمس کردن آنهم با دقت و صحتی بیش از انسان بودند.

اگر به همهء تحولات یک جا بنگریم آنچه می بینیم دگردیسی چیزی است که می توان سپهر فنی نامید.

درس نهایی و اساسی که در اغلب کشورهای صنعتی معمول است مشتمل بر سه درس است: درس وقت شناسی ، درس اطاعت و درس کار تکراری طوطی وار.

مفهوم شرکت با مسئولیت محدود: اگر شرکتی ورشکست شود سرمایه گذار فقط مبلغی را که سرمایه گذاری کرده از دست می دهد نه بیش از آن.این اختراع راههای تازه ای بسوی سرمایه گذاری گشود. از این گذشته دادگاهها با شرکت سهامی بمنزله موجودی فناناپذیر رفتار می کردند.

                                                                                               

یعنی می توانست از موسسین خود بیشتر عمر کند در نتیجه امکان می داد که برنامه ریزیهای دراز مدت انجام دهد و طرحهای بمراتب بزرگتری در مقایسه با گذشته اجرا کند.

تعداد مراسلات پستی شاخص خوب و فوری است برای سنجش میزان صنعتی شدن سنتی در یک کشور. در جوامع موج دوم در سال 1960 میزان متوسط حجم پست 141 بسته برای هر نفر بود. بالعکس در جوامع موج اول این میزان به سختی به یک دهم آن می رسید- یعنی 12 بسته برای هر نفر در یک سال در مالایا یاغنا و در کلمبیا 4 بسته در سال.

در کشورهای صنعتی سپهر فنی تولید وتوزیع ثروت را بر عهده داشت. سپهر اجتماعی با هزاران  سازمان و تشکیلات به هم پیوسته اش برای افراد نقشهایی تعیین می کرد و سپهر اطلاعاتی اطلاعات لازم برای فعالیت کل نظام را توزیع می کرد. آنها با هم معماری اساسی جامعه را شکل می دادند.

موج دوم با خود گستره ای شگفت انگیز از امید بشری بهمراه آورد. برای اولین بار مردان و زنان به خود جرات دادند تا باور کنند که می شود فقر و گرسنگی ، بیماری واستبداد را از بین برد.

موج دوم نظیر بعضی واکنشهای زنجیره ای هسته ای دو جنبهء زندگیمان را که تا آن زمان پیوسته یکی بود با خشونت از یکدیگر جدا ساخت با این عمل شکافی نامرئی و عظیم در درون اقتصاد- روان وحتی هویتهای جنسیمان ایجاد کرد. دو نیمهء زندگی بشری که موج دوم آنها را از یکذیگر جدا ساخته است تولید و مصرف است.

تا قبل از انقلاب صنعتی بخش عمدهء همهء مواد غذایی و کالاها و خدمات که بوسیلهء انسان تولید می شد به مصرف خود تولید کنندگان یا خانواده هایشان می رسید.

داشتن یک مغازهء فلفل فروشی کسب خوبی است اما مستلزم ذوق و پشتکار است.اگر اقتصاد موج اول را قبل از انقلاب صنعتی شامل دو بخش تصور کنیم ما را در فهم موج سوم کمک خواهد کرد در بخش الف مردم برای استفادهء شخصی شان تولید می کردند و در بخش ب به منظور تجارت یا معامله به تولید اشتغال داشتند. بخش الف بخشی عظیم و بخش ب بخش کوچکی بشمار می رفت. بنابراین برای اغلب مردم تولید و مصرف در یک کارکرد حیات بخش واحد ادغام شده بود.                                         

معاملات پولی در عصر اقتصاد طبیعی (موج اول) بسیار محدود بود. صنعتی شدن وحدت تولید از مصرف را در هم شکست و تولید کننده را از مصرف کننده جدا ساخت اقتصاد آمیختهء موج اول را به اقتصاد دو پارهء موج دوم تغییر داد.

هر کجا تولید کننده و مصرف کننده از یکدیگر تفکیک شدند مکانیزمی لازم آمد که بین آن دو رابطه برقرار نماید. این مکانیزم به هر شکل که باشد من (الوین تافلر) آن را بازار می نامم.

حرص به پول- کالاو اشیاء بازتاب سرمایه داری یا سوسیالیسم نیست بلکه بازتاب نظام صنعتی است. این امر بازتاب نقش مرکزی بازار در تمامی جوامعی است که ذر آنها تولید از مصرف جدا شده و هر فردی به جای اتکاء به مهارتهای تولیدی خود در رفع حوائج زندگی به بازار وابسته گردیده است.

رشوه در ذات تفکیک تولید از مصرف نهفته است. صرفا ضرورت وجود یک بازار یا صفحهء تقسیم جهت برقراری رابطه بین تولید کننده و مصرف کننده وانتقال کالا از تولید کننده به مصرف کننده است که افرادی را که کنترل بازار را در دست دارند در موقعیت خاص قدرت قرار می دهد قدرتی که هر کس سعی می کند با شعار به نوعی آن را توجیه کند.

شکاف بین دو نقش تولید کننده و مصرف کننده در عین حال یک شخصیت دو گانه خلق کرده است. یک شخص در آن واحد (به عنوان یک تولید کننده) از خانواده ، مدرسه و رئیس خود آموخته است که از خوشی و لذت چشم بپوشد. منضبط و منظم و مقید و مطیع و دارای روح همکاری باشد و در همان حال (به عنوان مصرف کننده) یاد گرفته است که باید به دنبال خوشی های آنی باشد. بجای حسابگر بودن لذت را بپرستد و نظم و انضباط را رها کند و به دنبال لذات شخصی برود و بطور خلاصه انسانی کاملا متفاوت باشد.

یکی از باورهای قالبی مرسوم جامعهء صنعتی این است که مردان را در سوی گیری خود نسبت به مسائل عینی و زنان را ذهنی تعریف می کند. در جوامع موج اول زندگی شغلی و زندگی خانوادگی در یکدیگر آمیخته و ادغام شده بود. در عصر صنعت (موج دوم) همچون همیشه رن خانه دار به انجام یک رشته فعالیتهای مهم اقتصادی ادامه می داد. او به کار تولید اشتغال داشت اما برای بخش الف یعنی استفادهء شخصی خانواده اش نه برای عرضه به بازار. شوهران کم و بیش خانه را به قصد انجام کار مستقیم سیاسی ترک کردند و زنان به طور عموم در خانه ماندند تا کارغیر مستقیم اقتصادی را انجام دهند. مرد مسئولیت انجام کار پیشرفته را به عهده گرفت و زن عقب ماند تا نوع قدیمی تر و عقب افتاده تر کار را انجام دهد. مرد از آنجا که بود بسوی آینده حرکت کرد و زن در گذشته باقی ماند.

مردان که از کودکی برای نقش خود در بیرون خانه ، جایی که در آن به دنیایی از وابستگیهای متقابل راه می یافتند ، آماده می شدند از همان آغاز بنحوی تربیت می شدند که عینیت گرا و واقع بین باشند.

زنان که از بدو تولد برای تولید مثل وپرورش اطفال و کارهای شاق خانه داری که بمیزان قابل توجهی در انزوای اجتماعی انجام می گرفت آموختند که ذهنیت گرا باشند و غالبا تصور می شد که برای کارهای منطقی و تفکر تحلیلی که ظاهرا با واقع بینی مرتبط بود آمادگی ندارند.اقتصاد تفکیک شده شکاف بین دو جنس را نیز شدید تر کرده است. تا زمانی که تولید به قصد معامله و نه استفادهء شخصی انجام گیرد و تا زمانی که از طریق صفحه کلید تقسیم اقتصادی یا بازار محصولات جریان یابد اصول معینی از موج دوم باید مراعات شود.

شش اصل که مردمان موج دوم آنها را بطور غریزی به کار می بندند و از آنها دفاع می کنند و مردمان موج سوم با آنها به مبارزه بر خاسته اند:

1- استاندارد کردن (همسان سازی).

2-تخصصی کردن.

3- همزمان سازی.

4- تراکم.

5- بیشینه سازی.

6- تمرکز.

جوامع صنعتی میلیونها محصولات مشابه به بازار عرضه داشتند و یک اصل واحد در بسیاری امور بکار رفت. برای موفقیت در فضای موج دوم نرم افزار ، یعنی رفتار و عادات روزمرهء اجرائی و اداری هم باید همگام با سخت افزار استاندارد کرد. رسانه های همگانی ، سرکوبی زبانهای اقلیت بوسیلهء دولتهای مرکزی ، پول استاندارد همگی مثالهای مشخصی از همسان سازی می باشند. با استاندارد شدن قیمتها یکی از موانع مهمی که بر سر راه گسترش توزیع انبوه وجود داشت از میان برداشته شد.

منظور از سخت افزار نظام متحد الشکل اداری است.مانند شرکت تلفن و تلگراف آمریکا (ای تی و تی).

دومین اصل مهمی که بر جوامع موج دوم حکمفرما گردید تخصصی ، کردن بود زیرا که هر قدر موج دوم تفاوتهای زبان ، اوقات فراغت و شیوهء زندگی را بیشتر از بین می برد به تنوع بیشتری در حوزهء کار نیاز داشت با تسریع جریان تقسیم کار، موج دوم متخصص و کارگر تنگ نظر و پولکی را که فقط در یک کار مهارت داشت و دائما همان را تکرار می کرد جایگزین روستایی همه فن حریفی ساخت که بطور نامستمر کار می کرد.  از طریق تخصصی کردن می توان کارها را با اتلاف وقت و نیروی کمتری به انجام رساند.

انتقادهایی که از صنعت می شد بر این نکته اشاره داشت که کار تکراری خیلی تخصصی بیش از پیش کارگر را از خصایص انسانی تهی می کند. تخصصی کردن افراطی کار که در همهء جوامع موج دوم معمول بود ریشه هایی در جدایی تولید و مصرف داشت.

در جوامع موج دوم حتی آشوبگری سیاسی خود حرفه ای بشمار می رفت. زیرا استدلال لنین همیشه این بود که توده ها بدون کمک انقلابی انقلابی حرفه ای قادر نخواهند بود انقلابی بر پا کنند. او تاکید می کند که آنچه که برای انقلاب مورد نیاز است سازمان انقلابیون (حزب) است که عضویت در آن تنها برای افرادی مجاز باشد که حرفه شان انقلاب است.

همزمان سازی: در نظام وابسته به بازار اعم از این که بازار آزاد باشد یا برنامه ریزی شده زمان مساوی است با پول.

گسترش تولید کارخانه ای قیمت گزاف و وابستگی متقابل کار ضرورت همزمان سازی دقیق تری را مطرح ساخت. بنابراین وقت شناسی که در جوامع کشاورزی از چندان اهمیتی برخوردار نبود به صورت یک ضرورت اجتماعی درآمد. بر تعداد ساعت های دیواری و مچی روز به روز افزوده گردید.

چند مثال برای همزمان سازی: کودکان سال تحصیلی را بطور همزمان آغاز می کردند و به پایان می رساندند. بیمارستانها بیماران خود را همزمان برای صبحانه بیدار می کردند. پخش برنامه های کانالهای رادیو و تلویزیون در ساعات خاص.

تراکم: پدیدار شدن بازار اصل دیگری از تمدن موج دوم یعنی اصل تراکم را بوجود آورد . جوامع موج دوم تقریبا بطور کامل به ذخایر سوخت فسیلی (نفت و گاز و غیره) وابسته شدند. موج دوم علاوه بر انرژی جمعیت را نیز متراکم ساخت. افراد را از روستا ها جمع آوری کرد و آنها را در شهرک های بزرگ سکنی داد. در جوامع موج دوم کار غالبا در کارخانه ها یعنی جایی که هزاران کارگر را با هم در زیر یک سقف جمع کرده بود انجام   می گرفت. تراکم شرط لازم افزایش تولید است.

چند مثال برای تراکم: اوائل قرن نوزدهم در واقع دوران زندان های بزرگ نامیده شده است زیرا تبهکاران از اطراف جمع آوری و در زندان ها متمرکز شدند بیماران روانی را هم از اطراف جمع آوری کردند و در دیوانه خانه ها محبوس ساختند و کودکان را هم از اطراف جمع آوردند و در مدارس متراکم کردند.

بیشینه سازی (وسواس بزرگی طلبی): بزرگ کردن مقیاسها از نظر اقتصادی بیشتر مقرون به صرفه خواهد بود.

سوسیالیست آمریکایی دانیل دولئون چنین استدلال می کند نردبانی که بشریت از آن بسوی تمدن بالا رفته است همانا پیشرفت روشهای تولید و قدرت رو به رشد ابزار تولید است.

تولید ناخالص ملی: بزرگی مقیاس یک اقتصاد را با مجموع ارزش کالاها و خدمات تولید شده در آن می سنجند.

نقاط ضعف تولید ناخالص ملی: در رابطه با تولید ناخالص ملی مهم نیست که بازده به شکل مواد غذائی- آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی باشد یا مهارت جنگی. استخدام تعدادی افراد برای ساختن یک خانه یا خراب کردن یک خانه هر دو به تولید ناخالص ملی می افزاید.

تولید ناخالص ملی همچنین به این علت که فقط فعالیت بازار یا معاملات را مورد سنجش قرار می دهد. بخش زنده ای از اقتصاد را که مبتنی بر تولید بدون دستمزد است نظیر پرورش اطفال و کار در خانه به حساب نمی آورد.

در ارتباط با تولید ناخالص ملی یک فانتزی سرگرم کننده پیشنهاد می کند که زنان هر یک کارهای خانهء دیگری را انجام دهند و به خاطر آن از یک دیگر دستمزد بگیرند اگر هر خانمی به خانم دیگر در مقابل انجام همهء امور خانه و نگهداری بچه ها هفته ای یکصد دلار پرداخت نماید و در مقابل به همان میزان برای انجام همان امور در خانهء دیگر دستمزد دریافت دارد  تاثیر آن بر تولید ناخالص ملی حیرت انگیز خواهد بود اگر پنجاه میلیون زن خانه دار آمریکایی در این داد و ستد بظاهر بی اهمیت شرکت جویند یک شبه ده درصد به ارقام تولید ناخالص ملی آمریکا افزوده خواهد شد.

تمرکز: تمرکز تدریجی اقتصاد نامتمرکز بشتر به کمک اختراعی مهم که نام آن بتنهایی گویای اهدافش می باشد یعنی بانک مرکزی صورت گرفت.

برای فهم اینکه چه کسی با تسلط موج سوم ادارهء امور فردا را بر عهده خواهد داشت ابتدا باید بدرستی بدانیم چه کسی ادارهء امور امروز را در دست دارد.

هر کجا که موج دوم جریان یافت قدرتمندان مشهور شناخته شده جای خود را به انسجام دهندگان دادند. کار انسجام دهندگان این بود که نقشها را تعریف کنند و هر کسی را به شغلی بگمارند و مشخص سازند که چه کسی چه نوع پاداشی باید بگیرد.آنان بزنامه ریختندضوابط را معین کردند و به تنبیه و تشویق پرداختند. تولید ، توزیع ، حمل و نقل و ارتباطات را به یکدیگر ربط دادند. از اینها گذشته قوانینی برای ارتباط متقابل بین سازمانها وضع کردند. بطور خلاصه این اشخاص قطعات جامعه را روی هم سوار کردند. بدون وجود آنان نظام موج دوم هرگز نمی توانست دوام یابد.

این مالکیت ابزار تولید نبود که منشا قدرت بود بلکه نظارت بر ابزار انسجام دهی بود که به فرد قدرت می داد. در اقتصاد ، انسجام دهندگان اولیه ، صاحبان کارخانه های کوچک ، مالک اصلی و چند دستیار معمولا قادر بودند کار عدهء زیادی کارگر غیر حرفه ای را هماهنگ کنند و کارخانهء خود را به نظام وسیعتر اقتصادی پیوند دهند. در این کارها مالک و انسجام دهنده یک نفر است یعنی صاحب قدرت یک نفر است.

با پیچیده تر شدن تولید و تخصصی شدن تقسیم کار ، نظام اقتصادی شاهد افزایش باور نکردنی عدهء مدیران اجرایی و کارشناسانی شد که بین کار فرما و کارگرانش حائل شدند. کاغذ بازی مثل قارچ از زمین رویید. بزودی در واحد های صنعتی بزرگ تر هیچ فردی حتی مالک یا سهامدار اصلی قادر به درک همهء عملیات نبود. تصمیمات مالک بوسیلهء متخصصینی که برای هماهنگ کردن نظام استخدام شده بودند شکل می گرفت و حتی در نهایت کنترل می شد. بدین ترتیب بود که گروه سرآمدان اجرائی جدید پدیدار شدند که دیگر قدرتشان نه از مالکیت بلکه از فراگرد انسجام دهی سرچشمه می گرفت. آنچه اهمیت دارد مالکیت نیست بلکه کنترل است.

مائو رهبر بزرگترین کشور موج اول جهان (چین) بود. نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا تا به حال بارها و بارها ادعا کرده اند که دستگاه دولت باید کوچکتر شود اما همانها وقتی انتخاب شدند به جای محدود کردن تشکیلات دولت آن را گسترش دادند. این تناقض بین وعده و وعیدهای تبلیغاتی و زندگی واقعی موقعی فابل فهم است که بدانیم هدف غائی همهء دولتهای موج دوم ساختن تمدن صنعتی و حفظ آن است.

قدرت در تمدن موج دوم در اختیار دها و صدها و حتی هزاران نخبهء متخصص قرار گرفت. این سرآمدان متخصص به نوبهء خود بوسیلهء نخبگان جامع نگر که از افرادی با تخصصهای گوناگون تشکیل یافته بود انسجام یافتند.

امروزه با آغاز یورش ویرانگر تحول موج سوم به دژ مستحکم قدرت اجرائی نخبگان اولین شکافها در نظام قدرت پدیدار شده است. مثال (درخواست برای مشارکت در مدیریت).

آنجا که مسئله سیاست مطرح می شود حتی دو کشور صنعتی مشابه یکدیگر نخواهند بود. نظامهای سیاسی همه کشورهای موج دوم در واقع بر مبنای یک طرح عملیاتی نهانی مشابه ساخته شدهاند.

بعد از تمدن کشاورزی هزاران ساله برای بنیاد گذاران نظامهای سیاسی موج دوم مشکل بود که اقتصادی نه مبتنی بر زمین بلکه مبتنی بر کار ، سرمایه ، انرژی و مواد خام در تصور آورند. انقلابیون موج دوم بنائی بر پا ساختند که بازتاب آخرین نظریات تکنولوژیک زمانشان بود. آدام اسمیت در قرن 17 چنین استدلال کرد که افتصاد یک نظام است و نظامها از بسیاری جهات به ماشین شباهت دارند. از آن زمان تا کنون سیاستمداران آمریکایی مهندسی انتخابات را طراحی کردند.

توصیف لنین از دولت چنین است: چیزی نه بیش از یک ماشین که سرمایه داران از آن برای پایمال کردن حقوق کارگران استفاده می کنند.

ساختارهایی که کشورهای موج دوم با میخ وپیچ و مهره روی هم سوار کردند همگی بر یک مفهوم بنیادی استوار بود: مفهوم نمایندگی. البته هر کشوری از قطعات استاندارد معینی استفاده کرد. این قطعات همگی از بسته ای بیرون آمده بود. قطعات داخل بسته بشرح زیر بود:

1- افراد واجد شرایط برای شرکت در انتخابات.

2- احزاب برای جمع آوری آراء.

3- نامزدهایی که با بدست آوردن اکثزیت آراء بلافاصله به نمایندگان رای دهندگان تبدیل می شدند.

4- مجالس قانونگزاری ( پارلمانها ، دیتها ، کنگره ها ، بوندستاگها و مجالس نمایندگان ) که در آن نمایندگان از طریق رای دادن قانون وضع   می کردند.

5- مجریان (روسای جمهور ، نخست وزیران ، دبیران کل احزاب ) که مواد اولیه را به صورت راه بردها به خورد ماشین قانونگزاری می دادند و بعد قوانین حاصله را بمورد اجرا می گذاشتند.

(دیت: مجالس قانونگزاری کشورهائی چون سوئد ، دانمارک ، ژاپن ، لهستان و آلمان ).

سرد بیر پراودا آفاناسیف در کتابش بنام ( مدیریت علمی جامعه ) تمرکزگرایی دموکراتیکرا متشکل از قدرت حاکمیت کارگران ، انتخاب هیئت حاکمه و رهبران و جوابگویی آنان در مقابل ملت تعریف می کند .

در کشورهای موج دوم ارادهء مردم سوخت اصلی ماشین دولت را تشکیل می داد. حکومت منتخب هم به مظهر ترقی در هر کشور پیشرفته ای تبدیل شد.

مهندسین صنعتی معمولا بین دو نوع ماشین فرق اساسی قائل می شوند: ماشینهایی که بتناوب کار می کنند که به عبارتی دیگر ماشینهای تک مرحله ای یا جریان منقطع نامیده می شوند و آنهایی که بطور مستمر کار می کنند که ماشینهای با جریان مداوم خوانده می شوند.

بطور خلاصه حکومت منتخب یعنی آنچه که آموخته ایم دموکراسی بنامیم چیزی جز نماینده کاذب ملت نبود.

موج دوم تمدنی است که بمقدار زیاد به سوختهای فسیلی ، تولید کارخانه ای ، خانواده هسته ای ، شرکتهای سهامی ، آموزش همگانی و رسانه های همگانی متکی است که همه اینها بر پایه گسترش شکاف بین تولید و مصرف بنا شده اند و همگی بوسیله گروهی نخبه که وظیفه شان انسجام بخشیدن به کل نظام است اداره می شوند.

مفهوم انجمن صنفی ملتها سازمان ملل متحد است. با حملهء ویرانگر موج سوم به بنیادهای تمدن موج دوم یکی از بنیادهایی که مورد هجوم واقع شد دولت ملی است. در دوران قبل از تمدن موج دوم در اروپا انسجام دهی اقتصادی بدون انسجام دهی سیاسی غیر ممکن بود.

برای همگامی با رشد واحدهای اقتصادی موج دوم یک واحد سیاسی نیز مورد نیاز بود. موج دوم به سرعت تعداد افراد علاقمند به جهان بزرگتر را چندین برابر کرد با تکنولوژیهایی مبتنی بر بخار و زغال سنگ و بعدها با اختراع الکتریسیته ، تولید لباس در فرانکفورت ، ساعت در ژنو و پارچه در منچستر به میزانی که در بازارهای محلی قابل جذب نبود امکان پذیر شد.

مفهوم دولت ملی نیاز جامعه صنعتی به انسجام دهی است و ملت جدید از ترکیب نظام سیاسی منسجم و اقتصاد منسجم بوجود آمده است. دولت ملی یکی از ساختارهای مهم تمدن موج دوم است.

هیچ تمدنی بدون کشمکش گسترش نمی یابد. امپریالیسم موج اول در واقع امپریالیسم خرد بود زیرا با نظام اقتصادی یکپارچه نشده بود. موج دوم امپریالیسم خرد را به امپریالیسم کلان مبدل ساخت.

مع هذا امپریالیسم کلان تنها از نیازهای اقتصادی منشا نمی گرفت. ملاحظات استراتژیک و هیجانات مذهبی و ایدئالیسم و ماجراجویی هم در آن نقشی داشتند.

تقسیم کار در هر اقتصادی نیاز شدیدی به انسجام دهی ایجاد می کند که آن هم به نوبهء خود منجر به پدیدار شدن نخبگان انسجام دهنده می شود.

میزان موفقیت انگیزه ایجاد یک بازار جهانی واحد و یکپارچه را می توان بوسیله رشد شگفت انگیز تجارت جهانی بعد از عبور موج دوم از اروپا سنجید چنین تخمین زده اند که بین سالهای 1750 و 1914 ارزش پولی تجارت جهانی پنجاه برابر شده یعنی از هفتصد میلیون دلار به تقریبا چهل میلیارد دلار افزایش یافته است.

هم سطح بودن طرفین معامله مفهوم معاملات آزاد در تمدن موج دوم است. رویای نخبگان انسجام دهنده موج دوم را یک پول واحد که همچون تاری در تمام اطراف و اکناف جهان تنیده شده باشد را تشکیل می داد.

فرهنگهایی که برای هزاران سال در حالت خود کفائی مانده بودند و مواد غذائی مورد نیاز خود را تولید می کردند خواه نا خواه جذب نظام تجارت جهانی شدند وباجبار – یا به داد و ستد با این نظام تن دادند یا بکلی محو و نابود شدند. در سال 1955 نظیر خود جامعه موج دوم – جهان به انسجام دهندگان و انسجام گیرندگان تقسیم شده بود.

در پایان جنگ جهانی دوم از قدرتهای صنعتی اصلی فقط ایالات متحده آمریکا بود که از نظر اقتصادی خسارت ندیده بود.

بعد از جنگ جهانی دوم مسئولیت تجدید سازمان و انسجام مجدد نظام موج دوم را دو کشور بر عهده گرفتند: ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.

در کنفرانس برتون وودز در سال 1944 که تحت رهبری ایالات متحده برگزار می شد 44 کشور در زمینه ایجاد دو ساختار انسجام دهی یعنی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به توافق رسیدند.

بانک جهانی به این منظور تاسیس شده بود که برای بازسازی مناطق جنگی پول در اختیار کشورهای اروپایی قرار دهد.

موافقت نامه عمومی تعرفه گمرکی و بازرگانی که به اختصار GATT نامیده شد و هدف آن تعمیم تجارت آزاد بود و این امر باعث شد تا کشورهای فقیرتر که از نظر تکنولوژی عقب مانده تر بودند در حفظ صنایع کوچک و نوپایشان با مشکل مواجه شوند.

کتاب لنین به نام امپریالیسم در زمره پرفروش ترین کتابهای قرن 20 بشمار آمده است که در این کتاب امپریالیسم را بشدت مورد حمله قرار داده است. لنین مقاصد سوسیالیسم را چنین بیان می داشت: سوسیالیسم نه تنها کشودها را بهم نزدیکتر می سازد بلکه آنان را تحت یک نظام واحد در می آورد.

رادیکال به افرادی گفته می شود که طرفدار خود کفائی و توسعه داخلی هستند.

در مقابله با آمریکاییها شورویها برای تحقق رویای لنین یعنی پی ریزی یک نظام سازمان یافته اقتصاد جهانی به ایجاد شورای همکاریهای دو جانبه اقتصادی اقدام کردند و کشورهای اروپای شرقی را مجبور کردند تا به عضویت آن  در آیند.امپریالیسم به همان اندازه که ستمگری و قساوت داشت دست آوردهای مثبت هم داشت.

تمدن موج دوم شیوه جدیدی از تفکر درباره واقعیت بوجود آورد. جهان بینی جامعه صنعتی را می توان واقعیت صنعتی نامید. واقعیت صنعتی به فرزندان جهان صنعتی می آموخت تا دنیای اطرافشان را درک کنند. سه باوری که همه کشورهای موج دوم را به یکدیگر مرتبط ساخته است:

1- اولین باور در ارتباط با طبیعت بود با اینکه سوسیالیستها و طرفداران سرمایه داری ممکن است درباره چگونگی توزیع دست آوردهای طبیعت با یکدیگر شدیدا اختلاف داشته باشند اما هر دو به یک شیوه به طبیعت می نگرند. برای هردو طبیعت شیئی است که درانتظاراستثمارآنهاست.

اساس تفکر تمدن موج دوم این است که طبیعت برای استثمار در اختیار آنان است اما سرمایه داری در این غارت تنها نبود ماکسیستهای مشرق صنعت علی رغم اعتقادشان که سود ریشه تمامی شرارتهاست. کشمکش با طبیعت را دقبقا در بطن کتابهای مقدس شان جای دادند.

با پدیدار شدن جامعه طبقاتی به اعتقاد مارکسیستها جنگ انسان با طبیعت متاسفانه به جنگ انسان با انسان تغییر شکل داد. حصول یک جامعه بی طبقه کمونیستی به انسان امکان می دهد که مجددا به کار اولش یعنی به جنگ انسان با طبیعت بازگردد.

2- باور دوم که به باور نخست مربوط می شد این بحث را گامی به جلو برد. افراد بشر تنها سرپرست و صاحب طبیعت نبودند بلکه در عین حال اوج فراگرد طولانی تکامل هم بودند.

انتخاب طبیعی یعنی فرایندی اجتناب ناپذیر که بطور بیرحمانه اشکال ضعیف و بی کفایت زندگی را محو و نابود می کرد. تنها موجوداتی زنده  می ماندند که با تعریف داروین سازگارترین و مناسب ترین بودند.

داروینیزم اجتماعی چنین استدلال می کند که اصل انتخاب طبیعی در جامعه نیز بخوبی صادق است و بر این اساس ثروتمند ترین و قدرتمندترین افراد شایسته ترین ولایق ترین افرادند.این فقط اشاره کوتاهی بود بر این فکر که همه جوامع طبق قوانین انتخاب طبیعی تکامل می یابند.

داروین چنین پیشگویی کرد که در دوره ای از آینده نژادهای متمدن انسان بطور قطع نسل نژادهای وحشی را از روی زمین برمی دارند و خود جایگزین آنها می شوند.

مارکس اعتقاد داشت که نظام صنعتی پیشرفته ترین شکل جامعه است و دیگر جوامع نیز به نوبه خود بطور اجتناب ناپذیری بسوی آن خواهند شتافت.

3- سومین باور اساسی واقعیت صنعتی که طبیعت و تکامل را بهم پیوند   می داد اصل پیشرفت بود: اعتقاد به این که تاریخ بطور برگشت ناپذیری به سوی زندگی بهتر برای بشریت جریان دارد. هر تمدنی باید به فرزندان خود چگونگی مواجهه با زمان و فضا را بیاموزد.

گسترش نظام صنعتی به همزمانی رفتار بشر با آهنگ ماشین بستگی داشت.

زولو یعنی زمان میانگین گرینویچ. جوزف تیدهام در کتابش به نام زمان و انسان شرقی به ما می گوید که: برای هندوان و یونانیان زمان دایره ای و ازلی است.

با قدرت گرفتن موج دوم زمان خطی بر زمان دایره ای پیروز شد. زمان خطی شرط لازم برخورد واقعیت صنعتی با تکامل و پیشرفت را تشکیل  می داد.

مدتها قبل از پدیدار شدن تمدن موج اول بیشتر اجداد دور ما اولین متحرکین بزرگ بودند. این افراد از نوعی زندگی برخوردار بودند که جغرافی دانان امروز آن را زندگی در فضای گسترده نام نهاده اند.

در دوره قبل از تمدن صنعتی مورخ هیل می نویسد احتمالا زیاد خطا نکرده ایم  اگر بگوییم که متوسط طول مسافتی که اغلب مردم در آن زمان در طول زندگی خود پیموده بودند پانزده مایل بیشتر نبود کشاورزی یک تمدن فضای محدود بوجود آورد طوفان صنعتی که اروپا را در قرن هیجده در بر گرفت مجددا یک فرهنگ فضای گسترده خلق کرد.

هماهنگی شگفت انگیز فضاهای تخصصی که برای رساندن افراد معین به جاهای معین در وقت معین ضروری بود – با همزمان سازی قابل قیاس بود. این در واقع همان همزمان سازی فضائی بود. زیرا به منظور اینکه چرخهای جوامع صنعتی دائما در چرخش باشند باید زمان و مکان هر دو بدقت ساخته و پرداخته می شد.

در تمام جوامع صنعتی اعم از سوسیالیست و سرمایه دار ، شرق یا غرب ، تخصصی کردن فضاهای معماری ، استفاده از نقشه تفصیلی ، واحدهای یکسان و دقیق اندازه گیری و بالاتر از همه استفاده از خط یک عنصر ثابت فرهنگی گردید که اساس واقعیت صنعتی جدید را تشکیل می داد.

حدود دو هزار سال قبل از پدیدار شدن نظام صنعتی دموکریتوس اندیشه ای شگفت آور ارائه داد که جهان از ذراتی مجرد ، فنا ناپذیر ، تجزیه ناپذیر ، نامرئی و تفکیک ناپذیر تشکیل شده است. وی این ذرات را اتموس یا اتم نامید.

تعریف نقطه: وقتی خطی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم تا حدی که دیگر قابل تقسیم نباشد نقطه بدست می آید.

هر تمدن جدیدی گلچینی از افکار گذشته فراهم می آورد و آنها را بشیوه ای که به درک خود در رابطه با جهان یاری دهد از نو با هم ترکیب می کند. واقعیت صنعتی مفهومی از فرد ارائه داد که به میزان زیاد نظیر اتم بود یعنی تجزیه ناپذیر ، فناناپذیر و ذره بنیادی جامعه.

مفهوم اتم در سیاست آنجا که رای ذره نهایی محسوب می شود.مفهوم اتم در امور بین الملل: واحدهای مستقل و نفوذناپذیری بنام ملتها تشکیل شده است. در قانون عمومی جاذبه برای نیوتون علل عبارت بودند از نیروهای وارده بر اجسام برای ایجاد حرکت.

کیهان واقعیت مرکبی است که از تکه های مجزا که در یک مجموعه بر روی هم سوار شده اند تشکیل یافته است.

بزرگترین متفکران موج دوم دقیقا همان کسانی بودند که به منطقی ترین و محکم ترین وجه درباره قانونمندی جهان استدلال کرده اند.

ما قادر به هر کاری خواهیم بود اگر صرفا بتوانیم توپ بیلیارد مناسب را پیدا کنیم و از زوایای مناسب آن را بزنیم.

واقعیت صنعتی زندانهای جدید خود را نیز خلق کرد. ذهنیت صنعتی بوجود آورد که هر آنچه را که نمی توانست به کمیت در آورد باطل اعلام می کرد و یا از آن چشم می پوشید. کرارا سختگیری و دقت را مورد تحسین قرار می داد و تخیل را مجازات و محکوم می کرد. انسانها را تا حد واحدهای پروتوپلاستیک ساده کرد و تقلیل داد و بالاخره ذهنیتی آفرید که برای هر مسئله ای راه حل مهندسی جستجو می کرد.

ما در آخرین بحرانهای برگشت ناپذیر نطام صنعتی زندگی می کنیم. جستجو برای یافتن علت خاص انقلاب صنعتی تلاشی است بیهوده زیرا هرگز یک علت واحد یا یک علت مسلط وجود نداشته است.نه تکنولوژی – نه اندیشه ها و ارزشها و نه منازعه طبقاتی هیچکدام به تنهایی کاری از پیش نمی برند. شبکه مبادله که ما اکنون آن را بازار می نامیم بر واقعیت اجتماعی مسلط گردیده است.

تمدن موج دوم تنها تکنولوژی – طبیعت و فرهنگ را دگرگون نساخت. این تمدن شخصیت را دگرگون ساخت و یک منش اجتماعی جدید ایجاد کرد. از آنجا که مردان بطور نزدیکتری به ماتریس بازار و شیوه های جدید کار کشانده شدند بیش از زنان خلق و خوی خاص صنعتی را به خود گرفتند.   در دوران موج اول امید به زندگی کوتاه بود یعنی در حدود چهل سال در قرن شانزدهم ، در قرن هفدهم که قرن بیماریهای مسری لقب گرفته است امید به زندگی به حدود سی تا سی و پنج سال تقلیل یافت و در قرن هجدهم مجددا تا حدود چهل سالگی بالا رفت.

تمدن موج دوم بمقدار زیاد شرایط زندگی پدران ومادران ما را بهبود بخشید اما در مقابل عوارض جانبی پیشبینی نشده ای نیز به بار آورد که از میان آنها می توان خسارات فراوان و جبران ناپذیری که بر سپهر زیستی شکننده زمین وارد ساخت نام برد. تمدن موج دوم نژاد پرستی را رواج داد و اقتصادهای خودکفا و کوچک را بزور در نظام داد و ستد جهانی چپاند.

با بازگشت به گذشته ای ذلت بارتر از حال هرگز راهی به آینده نخواهیم گشود. همانطور که یک علت واحد تمدن موج دوم را بوجود نیاورده است یک ارزشیابی واحد نیز امکان پذیر نیست.

اگر به نظر می رسد که من ( الوین تافلر ) از یک طرف ان ( تمدن موج دوم ) را محکوم و از طرف دیگر تایید کرده ام به این علت است که داوریهای ساده و یک جانبه گمراه کننده است.

وجود دو جریان تحول به تنهایی تداوم طبیعی تمدن صنعتی را بعد از این غیر ممکن می سازد: اول اینکه ما در جنگ علیه طبیعت به نقطه عطف رسیده ایم. سپهر زیستی دیگر تاب تجاوزات نظام صنعتی را ندارد. دوم اینکه ما دیگر قادر نخواهیم بود بطور نامحدود به انرژی فسیلی جبران ناپذیر که تا کنون اساسی ترین پشتوانه توسعه صنعتی بوده است متکی باشیم

همه پیشرفت تکنولوژی در آینده بر مبنای توجه به محدودیت محیط زیست شکل خواهد گرفت.اضمحلال تمدن موج دوم یک اپیدمی بحران شخصیت ایجاد کرده است.

مفهوم شخصیت: اساسی ترین و ظریف ترین و شکننده ترین ساختار یعنی شخصیت.

آینده سیال است نه منجمد آینده با تغییر و دگرگونی تصمیمات روزمرمان ساخته می شود.مردمان تمدن موج دوم از نظر فرهنگی بیشتر به عنوان تحلیل گر مهارت دارند تا ترکیب گر.

برخورد ما با مسائلی که در پیش داریم این خواهد بود که به جریاناتی از تحول بپرداریم که زندگی ما را بیشتر دگرگون می کنند.

جویبارهای تحول با هم تلاقی می کنند و رودخانه های وسیع تر ، عمیق تر و خروشان تر تحول را تشکیل می دهند که آنها هم به نوبه خود به هم می پیوندند و موج سوم را بوجود می آورند.

اکنون مهم ترین جستجوی زندگیمان جستجویمان برای یافتن آینده می باشد. بنیاد انرژی موج دوم بر فرض جبران ناپذیری انرژی استوار بوده است: بر استخراج از ذخایر بسیار متراکم و پایان پذیر ، بر تکنولوژی گران بها و بسیار متمرکز و بر منابع غیر متنوع و روشهای معدود. اینها ویژگیهای اصلی بنیاد انرژی در همه کشورهای موج دوم در طول عصر صنعتی بوده اند. در نیم قرن گذشته بطور کامل دو سوم تمام انرژی مورد نیاز جهان از نفت و گاز تامین شده است.

به پایان رسیدن منابع انرژی از جهت فیزیکی یک مسئله فرعی است. زیرا در جهان امروز این قیمت است که اثرات فوری و اساسی بر جای می گذارد نه عرضه کالا.

عصر نفتی با صدای گوشخراشی در حال ترمز کردن است. در ضمن زغال سنگ که یک سوم باقیمانده کل انرژی جهان را تامین می کرد به مقدار فراوان عرضه می شود هر چند که آن نیز خود در نهایت به اتمام خواهد رسید. زغال سنگ در نهایت تا بدان حد گران و فاقد کارایی کافی از کار در خواهد آمد که تنها می توان آن را یک راه حل پر خرج و فرعی و بسیار موقتی تلقی کرد. رئاکتورهای معمولی هنوز به اورانیوم متکی هستند که خود یک سوخت تمام شدنی است.

نظام تولید جدیدی که اکنون در حال پیدایش است به یک تجدید سازمان بنیادی تمامی تولید و توزیع انرژی احتیاج دارد.

واقعیت عظیمی که نادیده گرفته شده این است که مشکل انرژی تنها کمیت آن نیست بلکه ساختار آن را نیز در بر می گیرد. ما نه تنها به مقدار معینی انرژی نیاز داریم بلکه احتیاج داریم که انرژی به اشکال متنوع تر در مکانهای گوناگون و متغیر و در اوقات مختلف شب ، روز و سال و برای مقاصدی که حتی به خواب هم نیامده ارائه شود. انتقال از یک بنیاد انرژی به بنیادی دیگر بدون شک با بهم ریختگی اقتصادی و انواع دیگر مشکلات مواجه می شود.

پیشرفتهای غیر منتظره عظیم غالبا از یک تکنولوژی واحد منتج نشده اند بلکه با بهم آمیختن ابتکار آمیز چند تکنولوژی بوجود آمده اند. بنیاد انرژی موج سوم بدون مبارزه ای تلخ ایجاد نخواهد شد.

انرژی موج دوم طرفدار منابع انرژی و تکنولوژیهای مرسوم یعنی زغال سنگ ، نفت ، گاز ، انرژی هسته ای و استحاله های گوناگون هستند.

افراد طرفدار پیشرفت بسوی بنیاد انرژی موج سوم شامل مصرف کنندگان – طرفداران حفاظت محیط زیست – دانشمندان و کار آفرینان پیشگام است که همراه با متحدین گوناگونشان پراکنده و کم پول اند و غالبا در عرصه سیاست بی عرضه به نظر می رسند.

مبلغان موج دوم دائما این افراد را جاهل و بی توجه به واقعیتهای مادی و مسحور تکنولوژی آسمان آبی ( بدون آلودگی ) تصویر می کنند.عامه مردم هواخواهان موج سوم را با مخالفینی حاشیه نشین اشتباه می گیرند که به بهترین وجه می توان آنها را پیروان موج اول نامید.

بحث بر سر این نیست که بنیاد انرژی موج دوم براحتی از بین می رود و بنیاد جدیدی جایگزین آن خواهد شد. بحث اساسی این است که این کار با مصرف چه مقدار نیرو تحقق خواهد یافت. صنایع شناخته شده موج دوم بر اصول ساده الکترومکانیکی مبتنی است.

صنایع موج سوم صنایع خدماتی را در آینده حمایت خواهد کرد. چهار رشته از صنایع بهم مرتبط که ستون فقرات صنایع عصر موج سوم را تشکیل می دهند و با خود تحولاتی اساسی در زمینه قدرت اقتصادی ، نظم اجتماعی و سیاسی بهمراه می آورند:

1-   الکترونیک و کامپیوتر.

2-   صنایع فضائی.

3- کشش به سوی اعماق دریا ها بازتابی است از کشش به سوی فضای لایتناهی ماوراء جو که احتمالا بخش اصلی سپهر فنی جدید است.

4- صنایع بیولوژیکی.

الکترونیک و کامپیوتر: صنایع الکترونیک ماشینهای حساب دستی ، ساعتهای مچی دیودی و بازیهای صفحه تلویزیونی یا باصطلاح تی وی گیم ها را  فراهم آورده است. ( انفجار الکترونیک = عصر موج سوم ).

صنایع فضائی : شاتل یا اتوبوس فضائی وسیله ای است که به مدار زمین پرتاب می شود و می تواند مجددا به زمین بازگردد و نطیر یک هواپیمای معمولی فرود می آید. از این وسیله می توان جهت نصب ماهواره ها در مدار و تعمیر یا اصلاح آنها و نیز به عنوان آزمایشگاهی در مدار برای چند روز استفاده کرد. اتوبوس فضائی از سال 1977 مورد آزمایش قرار گرفت. ( کالیفرنیا که اقتصاد ایالتش به مقدار خیلی زیاد مبتنی بر صنایع فضائی است ).

کشش به سوی اعماق دریاها: در حال حاضر محتمل است که اولین شهرهای شناور در نواحی پر جمعیت کشورهای صنعتی برای رفع کمبود مسکن در سواحل دریاها ساخته شود و یا شرکتهای چند ملیتی ممکن است از آنها به عنوان پایانه های ( ترمینالها ) متحرک برای فعالیتهای تجاری یا کشتیهای کارخانه ای استفاده کنند و یا شرکتهای تهیه مواد غذائی احتمالا به احداث شهرهای شناور به منظور اجرای عملیات کشت دریایی مبادرت ورزند یا شرکتهایی که در جستجوی راههای فرار از پرداخت مالیات هستند به ساختن شهرهای شناور بپردازند. یا حتی این شهرها را به عنوان ایالتی جدید در آمریکا اعلام کنند. شهرهای شناور ممکن است از نظر سیاسی به رسمیت شناخته شوند یا به گروههای اقلیت امکان دهند تا برای خود سرزمینی مستقل پیدا کنند.

صنایع بیولوژیکی: بشر سرانجام قادر خواهد بود طرح بدن انسان و ماشینهای رشد را از قبل تعیین کند و مغز را از نظر شیمیایی برنامه ریزی نماید. از راه تلقیح مصنوعی انسانی کاملا شبیه به خود به وجود آورد و اشکال زندگی جدید و خطرناکی خلق کند.

داشتن برخوردهایی نظیر از عهده من کاری ساخته نیست یا هر چه پیش آید خوش آید سرنوشت شومی برای ما و فرزندانمان ببار خواهد آورد. زیرا تحول اخیر از آنچنان نیرو و وسعت و سرعتی برخوردار است که در تاریخ سابقه نداشته است.

نیروهای موج دوم می گویند: آنچه را که قابل استفاده است باید ساخت ، آنچه را که به فروش می رسد باید تولید کرد. آنچه را که قدرت نظامی ما را افزایش می دهد باید بدست آورد.

ترکیب کردن تکنولوژی های جدید با بنیاد نوین انرژی تمامی تمدن مان را به سطح کاملا جدیدی ارتقاء خواهد داد.

جاسوس یکی از پرقدرت ترین استعاره ها و مهیب ترین پدیده های زمان ماست. جاسوس در تاریخ پدیده ای تازه نیست. پس شاید بی جا نباشد که بپرسیم چرا در زمانه ما تا این حد فیلمهای جاسوسی اذهان را به خود مشغول کرده است؟ با طرح این سوال بلافاصله به تفاوت مهم بین جاسوسان و سایر قهرمانان فیلمها پی می بریم. در حالی که پلیس و کابوی خیالی فقط به هفت تیر یا مشتهای خالی خود متکی است ، جاسوس خیالی به آخرین و عجیب و غریب ترین تکنولوژیها مجهز است.

کار اصلی جاسوس کسب اطلاعات است و اطلاعات شاید سریع تر از هر رشته دیگری در جهان رشد پیدا  کرده و امروزه به صورت مهم ترین رشته فعالیت در آمده است.

ادراکات یعنی اثرات بر جای مانده از اطلاعاتی که ما درباره محیط اطرافمان داریم نظیر دو کلمه مادر و فرزند برخی ساده و برخی پیچیده و مفهومی هستند نظیر این فکر که تورم معلول افزایش دستمزدهاست.

 دو ویژگی پیامهای یکنواخت: الف- پیامها بیشتر به صورت گفتار عامیانه است که معمولا پر از مکثها و تکرار مکررات است.

ب- پیامها به شکل رشته افکار ( قالبی ) بهم پیوسته ای ارائه می شوند که در آن غالبا گویندگان یکدیگر را تایید می کنند.

همسان کردن رفتار مورد نیاز نظام تولید صنعتی است. امروزه موج سوم با تغییرو تحول سریع جامعه – درون ما را هم به سرعت تغییر می دهد. اطلاعات تازه به ما می رسد و ما مجبوریم بایگانی ادراکی خود را دائما با سرعت بیشتری اصلاح کنیم. تصاویر قبلی ما از واقعیت باید جای خود را به تصاویر تازه بدهند. زیرا اگر این کار انجام نشود اعمال ما از واقعیت فاصله می گیرد و روز به روز توانایی خود را برای پاسخ دادن به مسائل روزمره بیشتر از دست می دهیم. تا آنجا که احساس می کنیم دیگر از عهده هیچ کاری بر نمی آییم.

موج سوم تنها جریان اطلاعاتی را سرعت نمی بخشد ، بلکه ساختار عمیق اطلاعاتی را که اعمال روزانه مان بر آن استوار است دگرگون  می سازد. (روزنامه قدیمی ترین رسانه همگانی موج دوم )

بازیهای تصویری نمایانگر موجی است از یادگیری اجتماعی ، آماده سازی برای آینده و برای زندگی در محیط الکترونیک آینده.

ماهواره به معنای تماشاگران کمتر و برنامه های متنوع تر و بیشتر برای پخش در سراسر کشور است.

انفجار اطلاعات است که تبیین می کند چرا ما به یک جامعه اطلاعاتی تبدیل می شویم. زیرا هر چه تکنولوژی و اشکال انرژی و افراد جامعه متفاوت تر شوند ، برای اینکه جامعه بتواند انسجام خود را حفظ کند ، بویژه تحت فشار تحول زیاد ، باید اطلاعات بیشتری بین بخشهای متشکله آن جریان یابد.

بدیهی است اگر نتوانیم عکس العملهای یکدیگر را پیش بینی کنیم قادر نخواهیم بود با یکدیگر کار و حتی زندگی کنیم.

امروزه با برپائی سپهر جدید اطلاعاتی برای تمدن موج سوم به محیط بی جان اطرافمان نه جان بلکه هوش می دهیم.

بین سالهای 1955 و 1965 موج سوم خروش خود را در ایالات متحد آغاز کرد. ( کوچک سازی = مینیاتور سازی )

ما انسانها از خرد و قوه تخیلی برخورداریم که هنوز استفاده از آن را آغاز نکرده ایم.                                                                    

در جهان موج دوم توانایی خواندن یکی از اساسی ترین مهارتهایی بود که هر دائرهء استخدامی لازم داشت. البته سواد چیزی بیش از یک مهارت حرفه ای است سواد در واقع راهگشایی است به سوی جهان شگفت آور تخیل و لذت.

کامپیوترها به غنوان شگفت انگیز ترین و حیرت آورترین پیشرفت بشری باقی خواهند ماند زیرا آنان قدرت مغزی ما را تقویت کرده اند بهمانگونه که تکنولوژی موج دوم قدرت عضلانی ما را افزایش داد. کامپیوتر یکی از پادزهرهای فرهنگ علائم راداری است.

حافظه را می توان به دو دسته تقسیم کرد: حافظه صرفا شخصی یا خصوصی و حافظه مشترک یا اجتماعی. اینک ما در آستانه جهش دیگری در زمینه گسترش حافظه اجتماعی هستیم.

کامپیوتر نه تنها به ما امکان می دهد تا علائم راداری را نظم بخشیم و در قالب الگوهای بهم پیوسته واقعیت شکل دهیم بلکه حدود امکانات بشری را نیز به مقدار زیاد گسترش می دهد. ساختمان تمدن جدید از تمام جهات با هم در حال پیشرفت است.

ویژگی کارخانه جدید این است که تکنولوژی جدید و نطامهای اطلاعاتی بسیار پیشرفته را با هم در یک جا گرد آورد. از دید دوستان قدیمی  (تمدن موج دوم ) کارخانه مرکز تولید انبوه است.

به دلایل استراتژیک واقتصادی ممالک غنی نمی توانند بطور کامل صنایع تولیدی را برچینند و به جوامع خدماتی یا ( اقتصاد اطلاعاتی ) کامل تبدیل شوند.

تولید در کارخانه موج دوم مبتنی بود بر ( دور طولانی ) یعنی تولید سری میلیونها محصول مشابه و استاندارد در هر دور ، در مقابل تولید صنعت موج سوم مبتنی است بر ( دور کوتاه ) یعنی تولید کالاهای نیمه سفارشی یا کاملا سفارشی.

کالاهای ساخته شده در دور کوتاه : نظیر کامپیوتر ، ماشینالات بسیار تخصصی ، هواپیما ، سیستمهای تولیدی خودکار ، تکنولوژی پیشرفته رنگ سازی ، محصولات داروئی ، تکنولوژی پیشرفته پولیمرها و پلاستیک. صنایع پیشرفته امروزه فقط پنج درصد کل کالاهای تولید شده را تشکیل می دهند.

بعضی از دورهای تولیدی آنقدر کوتاه است که ما آنها را دورهای ( شیر موشی ) نامیده ایم. سفارش پذیری کامل یعنی ساختن کالاها فقط از یک نوع و این هملن جهتی است که ما بسوی آن در حرکتیم یعنی تولید کالاهایی منحصر به فرد برای یکایک افراد.

آنچه ما بدان نظر داریم به کار گماردن مجدد نظام تولیدی که قبل از انقلاب صنعتی معمول بود اما این بار با پیشرفته ترین و پیچیده ترین تکنولوژی ها.

ما به سرعت بسوی سفارش پذیری تولید مداوم و بی وقفه ماشینی در حرکتیم. تحول مهم دیگری که بزودی آنرا بررسی خواهیم کرد تحولی است که مشتری را بیش از همیشه به فراگرد ساختن کالا وارد می کند. در برخی صنایع چیزی نمانده است که یک شرکت خاص مشتریان بشکیل شود تا مشخصات مورد نظر مشتریان را مستقیما به کامپیوترهای کارخانه ها بدهد تا کالاها مطابق سلیقه آنها تولید شود.

صنعت موج دوم دکارتی بود بدین معنی که کالاها به قطعات و اجزاء تقسیم و سپس با زحمت زیاد مجددا روی هم سوار می شدند. در حالیکه ساخت و تولید موج سوم  ( فرا- دکارتی ) یا ( کل - گرا ) خواهد بود. مثال: تلویزیونهای پاناسونیک امروزی در مقایسه با تلویزیونهای ده سال قبل از قطعات کمتری تشکیل شده اند.

ما به سرعت فراتر از شیوه سنتی تولید انبوه گام بر می داریم و بسوی ترکیب پیشرفته ای ار تولید کالاهای انبوه و غیر انبوه در حرکتیم. هدف غائی این کوشش اکنون مشخص است: ساختن کالاهای کاملا سفارشی از طریق فراگردهای کل گرا و جریان مداوم تحت نظارت مستقیم و هر چه بیشتر مشتری.

افزایش میزان کارمندان ( یقه سفیدان ) را باید جزئی از گسترش نظام صنعتی تلقی کرد.

نهایت حسن اداره الکترونیک ( اداره بدون کاغذ فردا ) و نتیجه استفاده از آن: سرعت و دقت کار افزایش می یابد. هزینه ها کم می شود. تجهیزات الکترونیکی موج سوم وقتی وارد اداره می شود در برخورد با نطامهای کهنه موج دوم در افراد هم اضطراب و تعارض ایجاد می کند و هم تجدید سازمان و بازسازی نظام را ضروری می سازد. و حتی برای برخی از افراد نوعی حیات دوباره خواهد بود زیرا امکان دست یافتن به مشاغل و امکانات تازه را فراهم می آورد. نظامهای نوین امتیازات مدیران گذشته ، سلسله مراتبها ، تقسیم کار بر حسب جنس و شعبه شعبه کردن کارها را از بین خواهد برد.

بالا رفتن سطح اشتغال صرفا بازتاب پیشرفت تکنولوژی نیست و بسادگی با رواج صنایع خودکار یا عدم رواج آن صعود وسقوط نمی کند. 

اشتغال حاصل هماهنگی بسیاری از سیاستهاست. اداره و کارخانه هر دو در دهه های آینده محکوم به تحول و دگرگونی بنیادی هستند.

انقلابهای توامان در حوزه اداری و صنعت به شیوه کاملا جدید تولید در جامعه منجر می شود و این برای بشریت گامی عظیم بسوی پیشرفت محسوب خواهد شد این تحول نه تنها چیزهایی از قبیل سطح اشتغال و صنعت را تحت تاثیر قرار خواهد داد بلکه بر توزیع قدرت سیاسی و اقتصادی ، حجم واحدهای کاری ، تقسیم بین المللی کار ، نقش زن در اقتصاد ، طبیعت کار و جدائی تولید کننده از مصرف کننده اثر خواهد گذاشت و حتی آنچه بظاهر یک وافعیت ساده می نماید یعنی محل کار را نیز تغییر خواهد داد.

نظام جدید تولید علاوه بر کوچکتر کردن واحدهای تولید ، علاوه بر نامتمرکز کردن و از شهر بریدن تولید و علاوه بر دگرگون ساختن خصلت واقعی کار ، می تواند میلیونها انسان را از کارخانه و ادارات زندان مانند موج دوم آزاد کند و به ماوای اصلی شان که از ابتدا بدان تعلق داشته اند یعنی خانه بازگرداند. اگر قرار است چنین چیزی اتفاق افتد در اینصورت تمام موسسات و نهادها از خانواده گرفته تا مدرسه و شرکت باید دگرگون شوند.

اگر کسی سیصد سال پیش انبوه دهقانانی را که با داس زمینی را درو  می کردند نظاره می کرد باید دیوانه می بود که تصور کند بزودی روزی فرا خواهد رسید که مزارع از کشاورزان تهی گردند و مردم برای تهیه مایحتاج روزانه شان دسته دسته به داخل کارخانه های شهری هجوم برند و براستی هم اگر در آن زمان کسی چنین خیالاتی به سرش می زد دیوانه بود. امروزه هم اگر کسی شهامت این را داشته باشد که بگوید روزی فرا می رسد که این کارخانه های غول پیکر و موسسات و ادارات سر به فلک کشیده به صورت ساختمانهای نیمه خالی و انبارهای متروک پر از اشباح در می آیند یا به فضای مسکونی تبدیل می شوند هیچ کس باور نخواهد کرد. مع هذا این دقیقا همان چیزی است که شیوه جدید تولید آنرا میسر ساخته است: بازگشت به صنعت کلبه روستایی منتها بر پایه جدید و پیشرفته و الکترونیکی. بازگشت به عصری که در آن خانه ( نه کارخانه و اداره ) کانون و محور جامعه خواهد بود.

به عقیده کرل مارکس پیر کار کردن در خانه شکل ارتجاعی تولید بوده است زیرا شرط لازم برای تقسیم کار در جامعه این است که نیروی کار در کارگاه زیر یک سقف گرد آید. امروزه مجموعه ای متشکل از نیروهای اجتماعی و اقتصادی برای انتقال کانون کار ( از کارخانه و اداره به خانه ) به یکدیگر پیوسته اند. صنعت موج سوم علی رغم نطریه مارکس نیازی بدان ندارد که صد در صد نیروی کار در کارگاه متمرکز شود.

کارهای کمی انتزاعی نظیر وارد کردن داده ها ، ماشین نویسی ، فرا خوانی اطلاعات ، جمع بستن ستون ارقام ، آماذه کردن صورت حسابها و فاکتورها و امثال آن که به تماس دو جانبه مستقیم ( رو – در – رو ) بسیار کمی نیاز دارد انتقال این گروه به کلبه الکترونیک احتمالا با سهولت بیشتری امکان پذیر است.

کارهای فوق العاده انتزاعی نظیر پژوهشگران و اقتصاد دانان ، تدوین کنندگان سیاستها ، طراحان طرحهای تشکیلاتی ، هم به تماسهای متراکم با همکاران خود احتیاج دارند و هم اینکه به تنهایی کار کنند. اوقاتی نیز هست که حتی معامله گران نیز نیاز دارند گاهگاهی خود را به خانه برسانند و تکالیف خانه را انجام دهند. تکنولوژی آینده میزان تکالیف خانه را افزایش خواهد داد.

سیگل معاون شرکت عظیم تولید چوب: مهم این است که شما کارتان را انجام دهید. برای ما اهمیتی ندترد که شما آنرا کجا آنرا انجام می دهید.  از جمله این شرکتها خطوط هوایی یونایتد است که رئیس روابط عمومی اش به کارمندان خود اجازه می دهد سالانه تا بیست روز وظایف محوله را در خانه انجام دهند.

رابرت لتام برنامه ریز آینده نگر شرکت بل کانادا: با رو به افزایش گذاشتن مشاغل اطلاعاتی و توسعه تسهیلات ارتباطی عده افرادی که کار خود را در خانه یا مراکز محلی کار انجام می دهند افزایش خواهد یافت. برخی از مشاغل بویژه آنهایی که با معاملات ابتکاری سر و کار دارند و باید تصمیمات غیر معمول بگیرند نیاز به تماسهای رو – در – رو دارند. مقامات دولتی و شرکتها کشف خواهند کرد که انتقال کار به خانه یا به مراکزی واقع در محله یا همسایگی خانه کارکنان به عنوان راه حل میانه می تواند هزینه های هنگفت تاسیسات و ساختمان را بشدت کاهش دهد. هر قدر طرفداران محیط زیست شرکت را بیشتر وادار به پرداخت هزینه های مربوط به آلودگی کنند گرایش این شرکتها به فعالیتهایی که آلودگی کمتزی ایجاد می کند بیشتر می شود و بیشتر راغب می شوند تا محلهای کار وسیع و متمرکز را به واحد های کوچکتر تبدیل کنند یا اصلا کار را به خانه ها انتقال دهند.

یکی از چیزهایی که پیوستگی افراد خانواده را در طول تازیخ مستحکم کرده است کار مشترک بوده است.

انتقال تمام یا بخشی از کار به خانه نه تنها می تواند نیاز به انرژی را کاهش دهد بلکه همچنین قادر است به عدم تمرکز انرژی بیانجامد. در جهان آینده احتمالا دو نوع رابطه انسانی وجود خواهد داشت یک نوع رابطه واقعی و و دیگری رابطه با واسطه ( دستگاههای الکترونیکی ). مشکلات و مسائل خاص جامعه صنعتی از بیکاری گرفته تا یکنواختی فرساینده کار ، تخصصی شدن بیش از حد کارها تا رفتار خشک و تهی از عاطفه انسانها و دستمزدهای پایین در چهارچوب نظام تولیدی موج دوم کاملا لاینحل به نظر می رسند.

بیکاری ناشی از تنبلی یا ضعفهای اخلاقی نیست بلکه معلول عوامل نیرومندی است خارج از کنترل افراد. آنچه بیکاری را بوجود آورده بود توزیع نابرابر ثروت ، سرمایه گذاری کوته بینانه ، حدسیات عجولانه ، سیاستهای احمقانه بازرگانی و حکومت نالایق بود نه بی عرزگی و بی لیاقتی شخصی کارگر.

اگر واقعا کسی بخواهد خانواده هسته ای را اعاده کند باید کارهایی انجام دهد که برخی از آنها به شرح زیر است:

1- باید تمام تکنولوژی را در مرحله موج دوم نگه داشت تا جامعه مبتنی بر نظام کارخانه ای و تولید انبوه همچنان حفظ شود.

2- باید از طریق کمکهای مالی صنایع را تقویت کرد و جلوی رشد بخش خدماتی در اقتصاد را گرفت.

3- باید بحران انرژی را از طریق بکار بردن انرژی هسته ای و دیگر انرژی های خیلی متمرکز حل کرد.

4- باید رسانه هایی را که بشدت غیر توده ای شده اند از دور خارج کرد. خانواده هسته ای برای جامعه ای مناسب است که در آن در زمینه اطلاعات و ارزشها همرایی ملی وجود داشته باشد. در جامعه ای که بر تنوع بسیار استوار است خانواده هسته ای دچار اشکال خواهد شد.

5- باید به زور زنان را به آشپزخانه برگرداند. باید حقوق آنان را به حداقل ممکن کاهش داد و مقررات اتحادیه های کارگری را در زمینه حق تقدم مردان تقویت کرد تا از عده زنان در نیروی کار باز هم کاسته شود.

6- باید بطور همزمان دستمزدهای کارگران جوان را کم کرد تا هر چه بیشتر و برای مدتی طولانی تر به خانواده هایشان وابسته شوند و در نتیجه استقلال روانی کمتری بدست آورند. خانواده هسته ای وقتی که جوانان برای کار کردن در بیرون از خانه از حیطه نظارت والدین خارج می شوند باز هم غیر هسته ای خواهد شد.

7- باید سطح زندگی تمامی جامعه را به سطح قبل از سال 1955 تقلیل دهید. خانواده هسته ای برای بقا خود به کمی احساس فقر ( نه خیلی زیاد – نه خیلی کم ) احتیاج دارد.

8- باید در نهایت جامغه ای را که دارد انبه زدایی می شود مجددا از طریق مقاومت در مقابل تحولاتی که در زمینه سیاست وهنر ، تعلیم و تربیت ، بازرگانی و یا زمینه های دیگر – جامعه را بسوی تنوع و آزادی فعالیت سیاسی و آزادی عقیده وفردیت سوق می دهد مجددا( انبوهی ) کرد.

اگر واقعا می خواهیم خانواده موج دوم را اعاده کنیم بهتر است که برای اعاده کل تمدن موج دوم آماده شویم یعنی اینکه نه تنهاتکنولوژی بلکه خود تاریخ را در نقطه ای ثابت نگهداریم.

تلبته موج سوم در حال پدیدار شدن بمعنای پایان عمر خانواده هسته ای نیست در عوض این معنا را دارد که خانواده هسته ای دیگر به منزله انگاره آرمانی جامعه نخواهد بود.

اتحاد ملی برای بچه داشتن اختیاری: کارش دفاع از حقوق افراد بدون بچه و مبارزه با تبلیغات طرفدار زاد و ولد است.

خانواده هم افزود: زن و مردی که از همسرانشان جدا شده اند و از ازدواجهای قبلی شان بچه داشته اند با هم ازدواج می کنند و بچه ها را نزد خود نگه می دارند و بدین ترتیب شکلی از خانواده گسترده تشکیل می دهند.

کشورهای صنعتی بسیار پیشرفته امروزه در مواجهه با اشکال بسیار متنوعی از خانواده سردرگم شده اند: ازدواج همجنس گرایان ، کمونها ، گروههایی که برای صرفه جویی در هزینه ها با یکدیگر زندگی می کنند ، گروههای قبیله ای در بین اقلیتهای قومی معین و بسیاری اشکال دیگر زندگی مشترک که قبلا هرگز وجود نداشته است.

مشخص ترین ویژگی ازدواج در آینده دقیقا این است که برای افرادی که از رابطه شان با یکدیگر انتظارات متفاوتی دارند راههای مختلفی وجود دارد. ( با هجوم موج سوم نظام خانوادگی انبوه زدایی می شود ).

تحول موج سوم بدون شک همان انتقال کار از اداره و کارخانه به خانه است. باز گرداندن کار به خانه بدین معناست که بسیاری از زن و شوهرها که در شرایط فعلی روزانه فقط چند ساعت یکدیگر را می بینند با یکدیگر روابط صمیمانه تری برقرار خواهند کرد.

کار مشترک می تواند عشق را از نو تعریف کند و بدان مفهومی تازه بدهد. در دوران موج دوم زندگی واقعی بندرت با افسانه های رمانتیک مطابقت می کرد.

مشخصه های ازدواج موج سوم: عشق بعلاوه آگاهی ، عشق بعلاوه احساس مسئولیت و انضباط نفس یا عشق بعلاوه دیگر فضیلتها در رابطه با کار.

پیتر نوبلر سر دبیر مجله کراوددی: امروزه یک مرد باید به همه قانون شکنی های زنان تن دهد ... بسیاری از قوانین را باید زیر پا گذارد.

این یک قانون است که ارزشها کند تر از واقعیت اجتماعی تغییرمی یابند.

تعداد زوجهای همکار این روزها رو به افزایش گذاشته و این امر هم به نفع کارفرماست و هم به نفع زندگی خانوادگی.

پول رایج بی وطن یعنی پول و اعتباری که از کنترل هر دولتی خارج است. اکثریت حجم این پول رایج بی وطن را دلارهای اروپایی یعنی دلارهای خارج از ایالات متحد تشکیل می دهد. ( طول عمر تمدن موج دوم سیصد سال می باشد ).

نظام اقتصادی موج دوم بر بازارهای ملی – پولهای رایج ملی و دولتهای ملی استوار شده بود.

به گفته نشریه عصر تبلیغات بازاریابان باید برای تضمین بقای فردایشان هر چه سریع تر عکس العمل نشان دهند. نباید هفته ها یا ماهها این امر به تعویق افتد ، سرعت حوادث آنچنان است که دیگر مجال نفس کشیدن هم نیست.

مدیران موج دوم آموخته بودند که تولید انبوه پیشرفته ترین و کاراترین شکل تولید است. امروزه با هجوم موج سوم نه تنها اطلاعات و تولید و خانواده – بلکه بازار کالا و بازار کار نیز به تدریج به اجزاء کوچکتر و متنوع تری تقسیم می شود.

فیلیس سوول معاون اتحادیه فروشگاههای بزرگ پیش بینی می کند که : ما به طرف تخصص بیشتر در حرکتیم ... در آینده در فروشگاههای بزرگ بخشههای متنوع تری ایجاد خواهیم کرد.

تنوع فزاینده کالاها یا خدمات در عین حال بازتابی است از تنوع فزاینده نیازهای واقعی ، ارزشها و شیوه های زندگی در یک جامعه غیر انبوه موج سوم.

در اطراف و اکناف جهان اقلیتهای قومی از نو به دفاع از هویت خود برخاسته اند و حقوق پایمال شده خود را در زمینه هایی چون بدست آوردن کار ، دستمزد بیشتر و پیشرفت در محیط کار خواستارند. ملی گرایی در چهار چوب تکنولوژی پیشرفته به ناحیه گرایی تبدیل می شود.

شرکت یک نهاد بنیادی اقتصادی است. ولی منتقدان امروزی شرکت پیش فرض تازه ای را مطرح کرده اند. آنها جدایی تصنعی اقتصاد را از سیاست و اخلاق و دیگر ابعاد زندگی مورد حمله قرار می دهند.

پنج تحول انقلابی که در شرایط واقعی تولید اتفاق افتاده است. این تحولات عبارتند از: تحول در محیط فیزیکی ، در تجهیز نیروهای اجتماعی ، در نقش اطلاعات ، در تشکیلات دولتی و در اخلاق.

به هر طریق که اندازه گیری کنیم نیازهای ما در کره زمین بطور وحشتناکی در حال افزایش است. اگر می خواهیم زنده بمانیم مدیران فردا باید مسئولیت حفظ محیط زیست را در مقابل آثار شوم تولید بر عهده بگیرند.

آلودگی اجتماعی که بوسیله شرکتها به صورت بیکاری ، از هم گسیختگی جامعه محلی و انتقال اجباری افراد از محلی به محل دیگر و امثال آن ایجاد می شود.

مفهوم موج دومی شرکت: شرکت چیزی نیست مگر یک نهاد اقتصادی. در محلهایی که از نظر اقتسادی مشابه ولی از نظر تاثیرات اجتماعی متفاوت باشند این عوامل اجتماعی هستند که در تصمیم گیری نهایی مورد توجه قرار می گیرند.

شرکت موج سوم به خطوط اصلی چند گانه ای نیاز دارد که عبارتند از خطوط اجتماعی ، محیطی ،اطلاعاتی ، سیاسی و قومی که همگی بهم پیوسته اند. در مواجهه با این پیچیدگی تازه مدیران امروزی عقب نشینی کرده اند. زیرا که به ابزار ذهنی و عقلی لازم برای مدیریت موج سوم مجهز نیستند.

یک موسسه بازرگانی باید خیلی شهامت داشته باشد تا به تفاوتهای موجود بین اهداف و نتایج عملی فعالیتهایش اذعان کتد.

روش محاسبه هدف باعث می شود تا شرکتها هدفهای فرا اقتصادی خود را صریحا بیان دارند و مدت زمان لازم برای اجرای آنها را معین کنند و این اطلاعات را در اختیار عموم قرار دهند.

آنچه ما شاهد آن هستیم صرفا دعوای قدیمی جوان خیالپرداز با بزرگسالان واقع گرا نیست. در واقع آنچه روزگاری واقع گرایی محسوب می شد احتمالا دیگر چنین نیست. زیرا قواعد اساسی رفتار که شامل قواعد اساسی زندگی اجتماعی است با یورش موج سوم به شدت تغییر یافته است.

موج دوم با خود کتاب قواعدی حاوی اصول با قواعدی که حاکم بر رفتار روزانه اند بهمراه آورد. قواعدی مانند همزمانی ، همسان سازی یا بیشینه سازی در تمام زمینه ها.

آنچه امروزه مطرح است کتاب ضد قواعد است که به نوبه خود حاوی قوانین بنیادی جدیدی است برای زندگی نوبتی مبتنی بر نظام اقتصادی غیر انبوه ، رسانه های غیر توده ای ، خانواده ای جدید و موسسات اقتصادی با ساختاری نو.

ستیزهای میان دو نسل پیر و جوان که به نظر بی معنا می رسد و نیز دیگر تعارضات موجود در سر کلاسها ، در جلسات شوراها و در جلسات محرمانه سیاسی در واقع چیزی نیست جز دعوا بر سر اینکه کدام کتاب قواعد را باید به کار گرفت.

زمان شناور کار به کارگران و کارمندان اجازه می دهد تا حدود از قبل تعیین شده ساعات کار خود را انتخاب نمایند. بطور خلاصه خود وقت نیز انبوه زدایی شده است. سیزده درصد کل کمپانیهای آمریکایی از ساعات کار شناور استفاده می کنند. اکنون چیزی بنام مشکل وقت شناسی وجود ندارد.

مطالعه ای که در سال 1977 بوسیله پژوهشگران دانشگاه جرج تاون انجام گرفت بدین نتیجه رسیده است که در آینده تقریبا تمام کارها نیمه وقت خواهد شد.

فردی شدن روز افزون الگوهای زمانی بطور قطع کار روزمره را کمتر طاقت فرسا جلوه خواهد داد ولی می تواند تنهایی و انزوای اجتماعی را تشدید کند.

انبوه زدایی در زمان ترافیک را هم در زمان و هم در مکان پخش می کند. یکی از شیئه های ابتدائی برای اینکه ببینیم موج سوم در جامعه ای چطور پیشرفت کرده است نگاه کردن به میزان ازدهام ترافیک است. در واقع این کامپیوتر است که استفاده از برنامه ساعت کار شناور را در سازمانهای بزرگ ممکن ساخته است.

جامعه اکنون از وقت شناسی عام به وقت شناسی اختیاری یا موقعیتی تحول یافته است. تاخیر داشتن ممکن است دوست یا همکاری را برنجاند اما اثرات مختل کننده اش بر تولید روز به روز کمتر می شود.

موج سوم خصوصیت اصلی زندگی صنعتی یعنی همسان سازی را نیز مرد سوال قرار داده است.

مجله اخبار هنری نظریات دیتر هانیش رئیس گالری ملی برلین غربی را چنین خلاصه کرد: آنچه در کلن مورد ستایش است ممکن است در مونیخ حتی مورد پذیرش واقع نشود و یک اثر موفق در اشتوتگارت احتمالا مردم هامبورگ را تحت تاثیر قرار ندهد. کشور تحت تاثیر علائق منطقه ای دارد فرهنگ ملی اش را از دست می دهد.

تحول موج سوم بیشتر بسوی تنوع بیشتر در حرکت است نه بطرف همسان سازی بیشتر زندگی.

مبارزه بر سر عدم تمرکز و ناحیه گرایی در سالهای اخیر فرانسه را به لرزه در آورده.

عدم تمرکز در مدیریت نیز واژه ای پر آوازه گردیده و کمپانیهای بزرگ کوشش می کنند که واحدهای بزرگ خود را به مراکز انتفاعی کوچکتر و مستقل تری تقسیم کنند.

موسسه معمولی موج دوم یا اداره دولتی بر اساس اصل رئیس واحد سازمان یافته است. بدین معنی که هر کارمندی یا مدیر اجرائی در حالیکه چندین نفر زیر دست خود دارد ولی به بیش از یک نفر بالاتر از خود گزارش نمی دهد.

سازمان ماتریسی به جای نظارت متمرکز از نظامی به نام تظام چند فرماندهی استفاده می کند. در این نظام هر کارمندی به بخشی تعلق دارد و به طور عادی به مافوق خود گزارش کار خود را می دهد اما در عین حال برای انجام کارهایی که یک بخش از عهده انجام آن بر نمی آید مامور می شود تا با یک یا چند تیم از بخشهای دیگر همکاری کند.

ماتریس فقط تکنیک کم اهمیت جدیدی در مدیریت یا مد زود گذری نیست بلکه نمایانگر تحول بنیادی است و به پدیدار شدن انواع جدیدی از موسسات بازرگانی منجر خواهد شد.

هر تلاشی که در جهت خنثی کردن تورم یا از بین بردن بیکاری از طریق تخفیف یا افزایش مالیاتها در سراسر کشور یا از طریق دستکاریهای پولی یا اعتباری یا دیگر سیاستهای یک شکل و تفکیک نشده انجام گیرد مطمئنا مشکلات را تشدید خواهد کرد.

امروزه کم کم می فهمیم که نه کوچک زیباست و نه بزرگ اما مقیاس مناسب و ترکیب همشمندانه بزرگ و کوچک است که از همه زیباتر است.

برای اینکه بدانید چه می خواهید لازم نیست که کارشناس باشید.

شبکه بوسیله هیچ کس هم آهنگ نمی شود بلکه اعضا شرکت کننده خود را بنحوی با شرایط تطبیق می دهند که می توان از خود هم آهنگی سخن گفت.

در طول موج اول اغلب مردم آنچه را مصرف می کردند  خود  تولید  می نمودند. به معنای معمول کلمه نه تولید کننده بودند و نه مصرف کننده بلکه بر عکس اصطلاحا ( تولید کننده برای مصرف شخصی ) بودند.

این انقلاب صنعتی بود که با ایجاد شکاف در جامعه این دو کار را از هم جدا ساخت و در نتیجه آنچه را امروز تولید کننده و مصرف کننده می نامند بوجود آورد. با موج دوم جامعه کشاورزی مبتنی بر تولید برای استفاده ، یا اقتصاد تولید برای مصرف شخصی ، به جامعه صنعتی مبتنی بر تولید برای مبادله تبدیل شد.

برای شروع شدن موضوع بهتر است که اقتصاد را متشکل از دو بخش بدانیم. بخش الف شامل کلیه کارهای بدون دستمزد که مستقیما توسط افراد برای خودشان یا خانئاده هایشان ویا همسایگانشان انجام می شود و بخش ب شامل تولید کتلاها و خدمات برای فروش یا مبادله از طریق شبکه مبادلاتی یا بازار. ( بخش الف اقتصاد نامرئی ، بخش ب اقتصاد مرئی ).

واقعیت این است که قابلیت تولید هر بخش بستگی به بخش دیگر دارد. تا زمانی که سیاستمداران و کارشناسان در قالب مقوله های موج دوم تفکر کنند و تا زمانی که بخش الف را نادیده گیرند و آن را خارج از حوزه اقتصاد بدانند و تا زمانی که تولید برای مصرف شخصی همچنان از نظرها پنهان باقی بماند قادر نخواهند بود به امور اقتصادی سر و سامانی بدهند.

اگر به دقت نگاه کنیم مرزی که تولید کننده را از مصرف کننده جدا می کرد بتدریج محو می شود و نیز شاهد اهمیت فزاینده اقتصاد تولید برای مصرف شخصی خواهیم بود.

( فوبیای یعنی ترس شدید. فوبیا ترسی است بی اساس و شدید که علل روانی بسیار پیچیده دارد و از جمله بیماریهای روانی از نوع نوروز محسوب می شود ).

مشتری را به انجام بخشی از کار واداشتن دیگر تازگی ندارد. این پدیده را اقتصاد دانان ( برون هشتن هزینه کار ) می نامند.

در گذشته اگر کسی کار خود را می کرد حداقل در طبفه متوسط با حقارت ، تلقی می شد امروزه شخص می تواند نسبت به آن احساس غرور کند. افرادی که کارهایشان را خودشان انجام می دهند به این امر افتخار می کنند. رواج این جنبش ( کارت را خودت انجام بده ) به دلایل چندی بستگی دارد. اول تورم و گرانی ، دوم مشکل پیدا کردن نجار یا لوله کش ، کلاهبرداری و تقلب تعمیر کاران ، چهارم اوقات فراغت بیشتر.

همه اینها در این امر تاثیر دارند ولی عامل مهمتر چیزی است که می توان آن را قانون عدم کارایی نسبی نامید. بر اساس این قانون هر قدر تولید کالاها به صورت خودکار درآید و هزینه آن کاهش یابد به همان نسبت هزینه تعمیرات دستی و غیر خودکار افزایش می یابد.

کالای درون به بیرون و کالاهای بیرون به درون: نوع اول کالاهایی است که کارخانه می سازد و به بیرون می دهد. دسته دوم کالاهایی است که فکر آن از کارخانه نبوده بلکه مبتکر آن مشتریان بالقوه است.

خلاق ترین کاری که فرد می تواند در بیست سال آینده انجام دهد این است که مصرف کننده بسیار مبتکری باشد.

بنیادی ترین نهاد موج دوم بازار بود. وجود بازار فقط آنگاه لازم آمد که مصرف از تولید جدا گردید.

نویسندگان سنتی معمولا با تنگ نظری بازار را به عنوان پدیده ای سرمایه داری و مبتنی بر پول تعریف می کنند. در حالیکه بازار صرفا واژه ای است برای اطلاق به شبکه مبادلاتی.

بازارهای سوسیالیستی: بازارهایی که بر معامله پایاپای مبتنی است.  بازار نه پدیده ای است سرمایه داری و نه پدیده ای است سوسیالیستی بلکه در واقع پیامد مستقیم و اجتناب ناپذیر جدایی تولید کننده از مصرف کننده است.

یکی از آثار و نتایج پدیدار شدن تولید برای مصرف شخصی تحولی است در آنچه می توان ( شدت مشارکت زندگی روزمره در بازار ) نامید.

بسوی اقتصادی در حرکتیم که در آن افراد زیادی هرگز مشاغل تمام وقت نخواهند داشت و یا اصلا مفهوم کار تمام وقت از نو تعریف خواهد شد.

در چهار چوب موج سوم شیوه های جدید زندگی مبتنی بر نیمی تولید برای مبادله و نیمی تولید برای استفاده شخصی شکل می گیرد.

بسادگی می توان نسلی را تصورکرد که دیگرکار نیمه وقت درزندگی اش به صورت هنجار در آمده دوست دارد کارهایش را با دست خودش انجام دهد و در خانه به بسیاری تکنولوژی های کوچک وارزان قیمت مجهز است. و در عین حال بخش عظیمی از جمعیت را تشکیل می دهد.

این نسل نیمی از وقت خود را در بازار کار و نیمی دیگر را در خانه می گذراند و به جای اینکه تمام سال را کار کند به طور متناوب سر کار خواهد رفت و گاه هم می شود که یک سالی به خود مرخصی دهد و بدین ترتیب امکان دارد درآمد مالی کمتری داشته باشد اما می تواند آن را با انجام بسیاری از امور شخصی که اکنون در مفابلش باید پول بپردازد جبران کند و با این عمل اثرات تورم را نیز کاهش دهد.

پدیدار شدن خدمات باعث شده است که سنجشهای مرسوم بهره وری دیگر به کار نیاید.

معلومات ، تجربه ، صداقت و انگیزش مصرف کننده بر بهره وری ،  در بخش خدمات تاثیر می گذارد.

جوامع موج دوم سعی کرده اند با مسئله بیکاری از طریق اعمال سیاستهایی چون مقاومت در برابر تکنولوژی و جلوگیری از سیل مهاجرت به داخل کشور ، مبادله کارگر ، افزایش صادرات ، کاهش واردات ، تدوین برنامه های کار همگانی ، کاهش ساعات کار و تلاش برای افزایش جابجایی کارگران و تبعید دسته جمعی افراد از کشور و حتی افروختن آتش جنگ برای تحرک بخشیدن به اقتصاد مقابله کنند. مع هذا این مسئله روز به روز پیچیده تر و مشکل تر شده است.

تحول موج دوم جهان را بازار گرا کرد.

شیوه های گسترش بازار:

اول: سوداگران و مزدوران تمدن موج دوم در سراسر کره زمین پراکنده شدند و از جوامع تازه ای برای ورود به بازار دعوت کردند و یا آنها زا به این کار مجبور ساختند.

دومین شیوه گسترش بازار از طریق افزایش کالا گرایی زندگی بود. سوم: هر قدر بر تعداد واسطه ها افزوده شد بهمان نسبت این شبکه پیچیده تر گردید. این پیچیدگی فزاینده نظام خود نوعی تکامل بازار محسوب می شود.

ظهور جنبش خودیاری و همچنین خارج کردن اغلب کالاها و خدمات از حیطه بازار هشداری است بر پایان فراگرد بازارگرایی.

بازار فقط یک ساختار ساده اقتصادی نیست بلکه عبارتست از شیوه ای برای سازماندهی انسانها و طریقی برای تفکر و منش قومی و مجموعه ای است از انتظارات مشترک ( برای مثال انتظار اینکه کالای خریداری شده واقعا تحویل داده شود ).

( فرا – بازاری ) تمدنی است که به بازار وابسته است اما دیگر تا این اندازه تحت تاثیر نیاز به ساختن وگسترش و تکمیل و یکپارچه کردن این ساختار نخواهد بود.

ما شاهدیم که چطور بطور روزافزونی علوم رسمی زمانه مورد حمله واقع می شوند و چطور مذاهب بنیادگرا بسرعت احیا می شوند و چطور مردم از روی یاس و ناامیدی در جستجوی چیزی هستند ، تقریبا هر چیز، که بدان چنگ زنند و ایمان آورند.

امروزه جامعه از برخورد خصمانه با طبیعت به برخوردی غیر خصمانه کشانده شده است.

ستاره شناسان و کیهان شناسان معتقدند که کیهان در حدود بیست میلیارد سال عمر دارد. زیست شناسان به این نتیجه رسیده اند که زندگی خاصیت ذاتی انواع معینی از ملکولهای پیچیده با تجمعی از ملکولهاست.

تحقیقات جدید این نظریه عجیب را مطرح کرده است که چه بسا اشکال ساده تر زندگی از انواع پیچیده تر به وجود آمده باشند. تکوین تکاملی خسارتهای کوتاه مدت را می پذیرد تا امتیازات دراز مدت را بدست آورد.

در سال 1953 واتسن و کریک راز حیات یعنی ساختار DNA را کشف کردند. در سال 1957 اولین نشانه های موج سوم احساس می شد.

انسان جایزالخطاست نظریه های سیاسی نسبی است و پیشرفت خودبخودی سرابی بیش نیست. پیشرفت را دیگر نمی توان بر اساس پیشرفت تکنولوژی یا ارتقا سطح مادی زندگی بتنهایی مورد سنجش قرار داد و اینکه جامعه ای که از نظر اخلاقی ، زیبایی شناسی ، سیاسی یا محیط زیستی دچار انحطاط شده باشد دیگر یک جامعه پیشرفته نیست.

امروزه پیشرفت همچون درختی در حال رویش با شاخه هایی بسیار که راه بسوی آینده می گشایند در نظر گرفته می شود. این شاخه ها در واقع همان تنوع فراوان و غنای فرهنگهای بشری است که بعنوان یک شاخص سنجش پیشرفت بکار می رود.

زمان چیزی نیست که بدون انعطاف و با آهنگی یکنواخت آنطور که ساعتها و تقویمها نشان می دهند به جلو حرکت کند. بلکه می تواند دارای پیچ و تاب و کجی شود و بر حسب اینکه آنرا کجا اندازه گیری کنید نتیجه کار متفاوت خواهد بود.

در اوائل قرن حاضر اینشتین ثابت کرد که زمان می تواند فشرده و منبسط شود و بدین طریق مفهوم مطلق زمان را بشدت متزلزل ساخت.

مردی که در کنار ریل راه آهن ایستاده دو نقطه نورانی می بیند که به طور همزمان خاموش و روشن می شوند. یکی در منتهی الیه شمال و دیگری در جنوب و مشاهده گر در فاصله بین این دو نقطه ایستاده است. شخص دیگری در یک قطار سریع السیر نشسته که با سرعتی بسیار زیاد رو به شمال در حرکت است وقتی او از کنار شخص اول که در خارج از قطار ایستاده می گذرد آن دو نقطه نورانی را می بیند اما به نظر وی این دو نقطه به طور همزمان خاموش و روشن نمی شوند زیرا که قطار با سرعت وی را از یک نقطه دور می کند و به نقطه دیگر نزدیک می سازد در نتیجه نور یک نقطه سریع تر از نور نقطه دیگر به وی می رسد به نظر این شخص نوری که در سمت شمال وافع شده اول خاموش و روشن می شود.

ترتیب زمانی رخداد ها اینکه از نظر زمانی کدام اول و کدام دوم اتفاق می افتد به سرعت مشاهده گر بستگی دارد در نتیجه زمان مطلق نیست بلکه نسبی است.

فیزیک کلاسیک و واقعیت صنعتی هر دو فرض می کردند که قبل یا بعد معنایی ثابت و مستقل از هر مشاهده گر دارد.

بعلت انحراف جاذبه ای در مجاورت حفره سیاه تصور می شود در مجاورت حفره سیاه یک لحظه برابر است با یک قرن در روی زمین.

فزیکدانی به نام فرینجوف کاپرا می گوید زمان در هر بخشی از عالم با سرعت متفاوتی در جریان است بنابراین دیگر نمی توان از یک زمان ثابت صحبت کرد.

اینکه می گویند اکتشافات تئوریک فعلا هیچگونه کاربرد عملی در زندگی روزمره ندارند درست نیست زیرا فرضیاتی هم که به صورت فرمول با قطعه گچ سفیدی روی تخته سیاه نوشته می شد بالاخره به اکتشاف اتم انجامید.

می توان کل را با مطالعه اجزاء آن بطور مجزا درک کرد. یوجین اودوم زیستبوم شناس اظهار داشت : وقتی که اجزاء برای ایجاد کلهای کارای بزرگتری ترکیب می شوند خواص تازه ای پدید می آید که قبلا یا اصلا وجود نداشت و یا کاملا مشهود نبود. این بدان معنا نیست که بگوییم باید علوم تجزیه گرا را رها سازیم زیرا از این روش فوائد بسیاری برای بشر حاصل آمده است.

بازخوران منفی باعث می شود تا اشیاء ، تعادل و ثبات خود را حفظ کنند. تئوریسینهای اطلاعاتی و متفکران تئوری سیستمها بازخوران منفی را در اواخر دهه 1940 و اوائل دهه 1950 تعریف کردند که با ذکر مثالی توضیح می دهیم. برای مثال شیوه ای که دولت مخالفین خود را آنگاه که پا از حد خود فراتر می نهند طرد می کند.

بازخوران مثبت یعنی فراگردهایی که نه تنها جلوی تغییر را نمی گیرد بلکه آن را تقویت می کند و نه تنها ثبات را حفظ نمی کند بلکه آن را نفی می کند و چه بسا که آنرا در هم نیز شکند.

بازخوران مثبت هر فراگردی است که محرک خود باشد نظیر مسابقه تسلیحاتی که در آن هر گاه اتحاد جماهیر شوروی اسلحه جدیدی بسازد ایالات متحده بودجه بیشتری به ساخت اسلحه جدیدتر اختصاص می دهد. و این امر شوروی را بر می انگیزد تا باز هم سلاح جدیدتری تولید کند و این کار تا سر حد جنون و به آتش کشاندن سراسر جهان ادامه پیدا می کند.

علیت موج سوم که به تدریج شکل می گیرد تصویرگر جهان پیچیده ای از نیروهای در کنش و واکنش متقابل است.

پریگوکین معتقد است هر سیستمی در اثر نوسانات تحول دائما از درون در ارتعاش است. نظریات پریگوکین علاوه بر مفهوم کاملا علمی معنای سیاسی و فلسفی نیز دارد ( از درون نوسانات و آشفتگیها نظم به وجود می آید ) این نوع تکامل را نمی توان با روش مکانیکی برنامه ریزی یا از قبل تعیین کرد. امروزه در فیزیک اتمی اعتقاد اکثر دانشمندان بر این است که سیر تحول را تصادف تعیین می کند.

پریگوکین می گوید ما شاهد تشکیل خودبخودی ساختارهای به هم پیوسته هستیم. پریگوکین چنین جمع بندی می کند قوانین انعطاف ناپذیر اینک در نظر ما شرایط محدود کننده ای می آیند که فقط در موارد بسیار آرمانی که تقریبا کاریکاتورهای توصیف تحول به شمار می روند قابل اعمال است.

ایدئولوژی موج دوم از دیدگاه آینده هم خودخواهانه و هم محبوس در زمان و کمان خواهد بود.

با از هم پاشیدگی جامعه انبوه عصر صنعتی تحت تاثیر موج سوم گروههای ناحیه ای ، محلی ، قومی ، اجتماعی و مذهبی دیگر شبیه هم نخواهند شد. شرایط و نیازها از هم فاصله می گیرند. افراد نیز تفاوتهای موجود یبن خود را کشف و بر آن تاکید خواهند ورزید.

پیر ترودو : شما نمی توانید یک نظام عملیاتی کارساز و حکومت فدرال داشته باشید چنانچه بخشی از آن خواه ایالت یا استان در موقعیت بسیار حساس خاصی باشد و روابطش با دولت مرکزی ، با دیگر استانها و ایالات بکلی متفاوت باشد.

بیماریهای اقتصادی همچون اپیدمی از مرزها عبور کرده اند و به سایر کشورها سرایت می کنند. حفاظ اقتصادی دولتهای ملی امروزه بشدت نفوذ پذیر شده است.

مک کاورن سناتور آمریکایی می نویسد : یک شیوه حمله به کشوری این است که جریان اطلاعات را مسدود سازیم. مثلا تماس ستادهای مرکزی و شعب خارجی یک موسسه چند ملیتی را قطع کنیم یا دیوارهای اطلاعاتی در اطراف یک کشور بنا کنیم.... عبارت جدیدی وارد واژه نامه بین المللی شده است حاکمیت اطلاعاتی.

انتقال به نظام صنعتی موج سوم به گسترش شبکه اعصاب یا نظام اطلاعاتی کاملا گسترده ، حساس و بازی نیاز دارد و تلاشهای کشورهای واحد برای مسدود کردن جریان اطلاعات و داده ها نه تنها توسعه اقتصادی خود آنها را تسریع نمی کند بلکه سد راه آن نیز خواهد شد. از آن گذشته هر پیشرفت تکنولوژیک با خود شیوه تازه ای برای نفوذ از حفاظ خارجی کشورها بهمراه می آورد.

شرکت چند ملیتی ( یا شرکت فرا ملیتی ) ممکن است در کشوری پژوهش کند ، در کشوری دیگر قطعات صنعتی بسازد ، در کشور سوم آنها را مونتاژ کند ، در کشور چهارم کالاهای ساخته شده را به فروش رساند و بالاخره سود حاصله را در بانکهای کشور پنجم به سپرده بگذارد و الی آخر.

کل چارچوب تفکر و عمل ما بر اساس مفهوم دولت ملی دارای حاکمیت مقتدر شکل گرفته است. در حالیکه شرکتهای بین المللی این مفهوم را   بی اعتبار ساخته اند. از نقطه نظر نظام قدرت جهانی وجود شرکتهای فراملیتی بزرگ نقش دولت ملی را تضعیف نموده است.

تحلیل رفتن قدرت دولت ملی نشانگر ظهور نظام جدید اقتصاد جهانی است که از هجوم موج سوم به این طرف آغاز شده است. دولتهای ملی قالبهای سیاسی متناسب با اقتصادهای ملی بشمار می رفتند.

ایدئولوژی گروههای موج سوم ایدئولوژی جهان گرایی  (  آگاهی    سیاره ای ) است.

در گذشته هویت ملی لازمه صنعتی شدن بشمار می رفت. از هر جهت ، از اقتصاد در سیاست تا سازمان و ایدئولوژی ، دولت ملی یعنی رکن اساسی تمدن موج دوم ، از درون و از بیرون مورد حمله واقع شده است. در دنیای پر آشوب کنونی به دلائلی زیاد دولت ملی دیگر یک ناهمزمانی خطرناک گردیده است.

اغلب آنچه که هرج و مرج به نظر می رسد در واقع هرج و مرج نیست. پدیدار شدن تمدنی جدید در کره زمین جز از طریق در هم شکستن روابط کهنه و سرنگونی رژیمها و ایجاد بی نظمی در نظام مالی امکان ندارد.( مانند سرنگونی رژیم شاهنشاهی در ایران ).

گسترش سریع موج سوم تمامی اندیشه های مرسوم را هم درباره پایان بخشیدن به فقر در جهان دگرگون می کند.

اصول موج دوم بطور خلاصه : توسعه مستلزم تقلید مو به موی مدلی است که موفقیت آمیز بودنش قبلا به اثبات رسیده است.

در خاورمیانه این پول بود که انگیزش لازم را برای توسعه فراهم آورد نه اینکه توسعه پول را بوجود آورد.

تمدن موج سوم خصائصی داراست ، از جمله تولید نامتمرکز ، اندازه های مناسب ، انرژی احیا پذیر ، از شهر بریدن ، کار در خانه ، تولید برای مصرف شخصی به میزانی وسیع ، که عملا به خصائصی شباهت یافته است که در جوامع موج اول وجود دارد.

عروج موج سومی افق تازه ای در برابر ما خواهد گشود و فرصتها و امکانات تازه ای در اختیار کشورهای دارا و ندار جهان قرار خواهد داد.

یکی از صنایع مهم موج سوم یعنی میکروالکترونیک. این تکنولوژی در جهت عدم تمرکز تولید گرایش دارد.

به طور قطع برای کشورهای رو به توسعه که سرمایه ناچیزی در اختیار دارند سودمند خواهد بود اگر از هر واحد سرمایه که به جریان می افتد بالاترین بازده را به دست آورند.

جهان صنعتی همه را به منظور مشارکت در امر تولید به سوی شهرها رانده است و اکنون ما کارخانه ها و نیروهای کار را به روستاها باز    می گردانیم.

در دوران انقلاب صنعتی جاده شرط لازم توسغه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی محسوب می شد اما امروزه به نظام ارتباطی الکترونیک نیاز است. ارتباطات از راه دور بیش از آنکه پیامد توسعه باشد شرط اولیه آن است.

اغلب جوامع موج اول در حال حاضر جذب نظام پولی شده اند یا بعبارتی بازارگرا گردیده اند.

در کشورهای فقیرمسئله بیکاری مطرح نیست زیرا بیکاری مفهومی است غربی که مستلزم وجود بخش مدرن اشتغال در مقابل دستمزد  بازارهای کار ، مبادله کار و بیمه های اجتماعی است ... آنچه مطرح است مسئله کار بدون پاداش و غیر مولد مردم فقیر و بویژه روستائیان فقیر است.

موج سوم ملاحضات غیر اقتصادی و غیر تکنولوژیکی را بی اندازه مهم می داند. ( آموزش و پرورش در توسعه نقش مرکزی دارد ).

سواد چیست؟ آیا منظور از سواد توانائی خواندن ونوشتن است؟ از نظر مردم شناس عالی قدر سر ادموند لیچ خواندن در مقایسه با نوشتن هم یاد گیری اش آسان تر است و هم مفیدتر است و لزومی ندارد که همه مردم نوشتن بیاموزند.

برخورد دو تمدن مخاطرات فوق العاده عظیمی در بر دارد. منابع انرژی موج سوم : هیدروژن ، حرارت مرکزی زمین ، جزر و مد ، مواد آلی ، نیروی رعد و برق و بالاخره شاید نیروی گداخت هسته ای.

غالب تکنولوژی های موج سوم طوری طراحی می شوند که انرژی کمتری مصرف کنند. تکنولوژیهای موج سوم بنحوی طراحی شده اند که تفاله های یک کارخانه به عنوان ماده اولیه کارخانه دیگر مورد استفاده قرار گیرد.

در آینده دورتر تلویزیون جای خود را به ویدیوهای انفرادی خواهد داد که در آن پیام رسانی به شدت انفرادی می شود یعنی در آن واحد هر فردی می تواند تصویر مورد علاقه خود را روی صفحه تلویزیون تماشا کند.

انتقال به جامعه اطلاعاتی و الکترونیکی نیاز ما را به انرژی پر هزینه کاهش خواهد داد. در حال حاضر کارخانه موج سوم کالاهای غیر انبوه و غالبا سفارشی تولید می کند.

ادارات موج سوم نیز دیگر شباهتی با ادارات امروزی نخواهند داشت. ماده اولیه کار اداری یعنی کاغذ به میزان قابل توجهی ( هرچند نه کاملا ) حذف خواهد شد. ماشین تحریرهای پر سر و صدا ساکت خواهند شد. قفسه های بایگانی ناپدید می شوند. نقش منشی همراه با حذف بسیاری از وظایف قدیمی و ایجاد امکانات جدید توسط ابزارهای الکترونیک دگرگون خواهد شد. حرکت پی در پی کاغذها از میزی به میز دیگر و بالعکس و ماشین کردن تکراری و مستمر ستونهای ارقام دیگر اهمیت سابق را نخواهد داشت. نقش تصمیمات فردی مهمتر می شود و به افراد امکان مشارکت بیشتری در تصمیمات داده می شود.

برای به کار انداختن کارخانه ها و ادارات آینده ، شرکتهای موج سوم به افرادی احتیاج خواهند داشت که به جای اجرای دستورازاستقلال رای و اتکا بنفس بیشتری برخوردار باشند.

تکان دهنده ترین تحول تمدن موج سوم شاید انتقال کار از اداره و کارخانه به خانه باشد.

بخش مهمی از نیروی کار در جوامع موج سوم حداقل قسمتی از کار را به خانه خواهند برد و کارخانه ها فقط برای کسی می ماند که واقعا با مواد سر و کار دارند. این خانه است که مرکز تمدن آینده می شود.

مدیر زیرک موج سوم بر هدفهای چند گانه توجه خواهد داشت( و شخصا برای آن مسئول شمرده خواهد شد .)

شرکت خواه داوطلبانه یا بالاجبار به آنچه امروزه غیر اقتصادی تلقی می شود یعنی مسائلی مانند محیط زیست و مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی که ظاهرا با تجارت ربطی ندارد علاقع نشان خواهد داد و معیارهای تعیین میزان حقوق و پاداشهای مدیران بتدریج این اهداف چند گانه را منعکس خواهد ساخت.

جامعه موج سوم بر پایه جز جز شدن و تنوع بنا می شود. جامعه موج سوم بر پراکندگی و عدم تراکم تاکید دارد.

تمدن موج سوم بر توزیع جدید قدرت تکیه دارد و دولت مثل گذشته از نفوذ و قدرت برخوردار نیست و در عوض دیگر نهادها از جمله   شرکت های فراملیتی ، محلات خود مختار ، یا حتی شهرها نسبت به گذشته قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد.

با تجزیه بازار ملی و اقتصاد ملی به واحدهای کوچکتر، اتحادیه های جدیدی که کمتر بر پایه مجاورت جغرافیایی و بیشتر بر پایه وجود اشتراک فرهنگی ، محیط زیستی ، مذهبی یا اقتصادی است ایجاد می شوند.

موج سوم با خود مخاطرات جدی گوناگونی از تهدید های محیط زیست تا خطر تروریسم هسته ای و فاشیسم الکترونیک برای بشر بهمراه دارد.تحولات آینده حاصل درگیری و تضاد است نه پیشرفت خودبخودی.

با خروش موج سوم در برابر دیدگان ما دو چیز راه خود را باز می کند اول حرکت در جهت انتقال جامعه به سطح عالیتری از تنوع : یعنی انبوه زدایی جامعه انبوه. دیگری شتاب : یعنی تحول تاریخی با سرعتی بیشتر تحقق می یابد.

برای ایجاد تحولات ضروری باید به دو مبحث مهم نظری کاملا تازه و خلاق انداخت : 1- آینده شخصیت. 2- سیاست آینده.

زندگی روزمره واقعا بطور افتضاح آمیزی کیفیت خود را از دست داده است. اعصاب همه خرد وداغان است. دست به یقه شدن و تیر اندازی در مترو و یا صفهای بنزین نشانگر این واقعیت است که کنترل اعصاب از دست افراد خارج شده است. میلیونها نفر از مردم به آخرین حد ظرفیتشان رسیده اند.

برای ایجاد یک زندگی عاطفی دلپذیر و یک سپهر روانی معقول و مناسب برای تمدن در حال ظهور فردا باید سه نیاز اساسی فردا را بشناسیم : نیاز به تعلق اجتماعی ، نیاز به ساختار و نیاز به معنی. درک این نکته که چگونه فرو ریختن جامعه موج دوم هر سه این نیازها را بدون پاسخ می گذارد می تواند برای ما در ساختن محیط سالم تر روانی برای خود و فرزندانمان در آینده راهگشا باشد. احساس تعلق خاطر لازمه زندگی است.

تنهایی علت اصلی رونق کار آژانسهای مسافرتی و تفریحی است. تنهایی به استفاده از مواد مخدر و افسردگی و کاهش کارایی کمک می کند.

در شرکتهای امروزی احساس تعلق و حس وفاداری وجود ندارد و واژه وفاداری به شرکت معنی خود را از دست داده است.

با انبوه زدایی جامعه و با تاکید بر تفاوتها و نه شباهتها فردیت افراد بیشتر می شود. و این باعث می گردد تا هر یک از افراد تواناییهای بالقوه خود را کشف کنند. ولی با این کار برقراری تماس و رابطه بین انسانها   مشکل تر می شود. زیرا هر قدر فردیت بیشتر رشد کند به همان نسبت یافتن همسری که دقیقا علائق و ارزشها و برنامه ها یا سلیقه هایی متناسب با شخص داشته باشد مشکل تر می شود.

اگر جامعه موج سوم نمی خواهد به صورت محیطی سرد و بی روح و فضائی تهی از احساس و عاطفه در آید لازم است که جامعه محلی احیا شود.

امروزه بسیار ضروری است ما باید بتوانیم بدون شرمساری اعتراف کنیم که به کمک و تماس با افراد دیگر و یک زندگی اجتماعی نیاز داریم.

این نگرانی عمومی که کامپیوترها و ارتباطات راه دور ما را از تماس رو ، در ، رو محروم می سازند و روابط انسانی را به صورت با واسطه در خواهند آورد یک نگرانی نابخردانه و ساده لوحانه است.

حداقل این وسایل می توانند برخی از افراد را از رفت و آمد بین خانه و محل کار معاف دارند. همان نیروی گریز از مرکزی که افراد را هنگام صبح به اطراف می پراکند و آنها را به درون شبکه روابط سطحی محیط کار پرتاب می کند و پیوند های مهمتر خانوادگی و همسایگی را تضعیف می نماید.

در حالی که مشغول ساختن تمدن موج سوم هستیم باید توجه داشته باشیم که در گذشته چیزهایی هست که باید آن را حفظ و حتی غنی تر کنیم ، یکی از اینها رابطه صمیمانه با در و همسایه است.

آنچه کیش به پیروان خود می دهد تنها همنشینی و دوستی و تعلق اجتماعی نیست. بلکه نظم و انضباط هم به آنها می دهد و از آن طریق نیاز به ساختار را در آنها ارضاء می کند.

برای آنکه تمدن موج سوم تمدنی سالم و دموکراتیک شود به چیزی بیش از عرضه منابع انرژی جدید یا تکنولوژی الکترونیک نیاز است. حتی ایجاد نوعی مشارکت و همدلی اجتماعی هم کافی نیست. بلکه باید این تمدن بتواند به زندگی نظم و هدف و معنا بخشد. برای تحقق این امر باید از کارهای ساده ای شروع کرد.

جامعه ای آگاه باید طیفی از نهادها و سازمانهایی از نامنظم ترین وبی شکل ترین تا ساختمندترین و سازمان یافته ترین آنها را ایجاد کند.

هیچ جهان بینی واحدی هرگز تمامی واقعیت را در بر نگرفته است. ساختن تمدن موج سوم چیزی فراتر از امحاء تنهایی است. باید به زندگی چهار چوبی از نظم و هدف بخشید. زیرا که معنا ، نظم و ساختار و تعلق اجتماعی همگی شرایط بهم پیوسته لازم برای آینده ای قابل زیستن هستند. اندوه انزوای اجتماعی زمان حاضر ، بی هویتی ، بی سر و سامانی و احساس پوچی که اغلب افراد از آن رنج می برند علائم فروریختگی گذشته است نه نزدیک شدن آینده.

هرمن روشنینگ نوشته است : نازیسم فراتر از یک مذهب است. نازیسم اراده ای است برای خلق ابر انسان.

اریک فروم روانکاو بهترین مطلب را درباره منش اجتماعی نوشته است و آن را چنین توصیف می کند : آن بخش از ساختار شخصیتی افراد که بین اکثر اعضاء گروه مشترک است. در هر فرهنگی صفاتی هست که به طور وسیعی عمومیت دارد و این صفات منش اجتماعی را تشکیل می دهند. منش اجتماعی به نوبه خود افراد را شکل می دهد به نحوی که رفتار افراد یک تصمیم آگاهانه در مورد اینکه آیا از الگوی اجتماعی پیروی کنند یا خیر نیست بلکه تمایل به انجام عملی است به شیوه ای که باید انجام شود و در عین حال از انجام کاری که مطابق با شرایط فرهنگی است لذت می برند و احساس رضایت می کنند.آنچه موج سوم انجام می دهد ایجاد تحولات عمیق در صفات همه افراد جامعه است ، نه خلق یک انسان جدید بلکه یک منش اجتماعی جدید. بدین ترتیب وظیفه ما جستجوی انسان اسطوره ای نیست بلکه تلاش برای شناخت صفاتی است که به احتمال زیاد تمدن فردا برای آنها ارزش قائل خواهد بود.

تمدن موج سوم جوانانی بار می آورد با خصوصیات متفاوت. از جمله با همسالان خود کمتر می جوشند ، به مصرف تمایل کمتری دارند و همینطور کمتر به عیش و لذت جویی رغبت خواهند داشت.

موسسه اقتصادی موج سوم به افرادی نیاز دارد که کمتر فرمانبر باشند و اتکاء به نفس و سرعت عمل بیشتری داشته باشند.

اکثریت مدیران جوان بشدت خواهان گرفتن مسئولیت بیشتر و کار زنده تر و طالب کارهایی هستند که ارزش آن را داشته باشد که مهارت و استعداد خود را صرف آن کنند. این گروه از کار هم رضایت خاطرمی خواهند و هم مزایای مادی. کارفرمایان برای استخدام چنین افرادی بتدریج مجبور می شوند که پاداشها و مزایای استثنائی خاصی در نظر بگیرند.

کارمند موج سوم : کارکنان معمولا چند رئیس دارند و کارمندان رده های متفاوت و مهارتهای مختلف در گروههای موقتی یا ماموریت ویژه گرد هم می آیند. ( در سازمان ماتریسی ) اختلافات ..... بدون وجود رئیسی مشترک به عنوان حکم حل می شوند.... در ماتریس فرض بر این است که اختلافات می تواند به سلامت سیستم کمک کند .... به این نوع اختلافات اهمیت داده می شود و افراد نظریات خود را با علم به اینکه ممکن است دیگران با آن مخالفت کنند ابراز می دارند. این نظام کارمندان و کاگرانی را که اطاعت و فرمانبرداری کورکورانه نشان می دهند به شدت تنبیه می کند. و بالعکس آنان را که در محدوده های مشخص حاضر جوابی می کنند مورد تشویق قرار می دهد.

نظام اقتصادی فراتر از شغل یا کار در مقابل دستمزد است. درآینده پول فراوان داشتن هنوز هم اعتبار خود را حفظ خواهد کرد اما خصوصیات دیگری هم هست که به حساب خواهد آمد. از جمله باید از اتکاء به نفس ، سازگاری و بقاء در شرایط سخت و توانائی انجام کارهای خود ، ساختن یک نرده یا طبخ یک غذا یا دوختن لباسهای شخصی یا تعمیر یک شطرنج عتیقه ، نام برد.

موج سوم باعث می شود تا میان تولید برای مبادله و تولید برای مصرف در اقتصاد توازن بیشتری برقرار شود و در نتیجه نیاز جامعه به داشتن زندگی متعادل تر بیشتر حس خواهد شد.

در تولید برای مصرف معمولا انسان با واقعیتهای ملموس تماس برقرار می کند یا به عبارت دیگر مستقیما با مردم و اشیاء سر و کار دارد. افراد بیشتری می توانند با تقسیم وقت خود بین کار نیمه وقت در بیرون و تولید نیمه وقت برای مصرف شخصی هم از کار ملموس و هم از کار انتزاعی لذت ببرند. و از ثمرات کار فکری و کار بدنی که مکمل هم هستند برخوردار شوند. اصول اخلاقی تولید برای مصرف بار دیگر بعد از سیصد سال که کار بدنی خوار شمرده می شد مجددا برای آن ارزش قائل می شود. و این توازن تازه صفات شخصیتی افراد جامعه را دگرگون می کند.

در آینده افراد جامعه موج سوم وقت خود را بین کار نیمه وقت در سازمانهای ماتریسی یا شرکتهای بزرگ و کار نیمه وقت برای خود و خانواده در واحد های مستقل کوچک تولید برای مصرف تقسیم می کنند.

نظام آینده به جای تقویت نگرش مردانه یا نگرش زنانه که هیچکدام به تنهایی مناسب نیست افراد را تشویق می کند تا از روی سلامت کامل قادر باشند از هر دو دیدگاه به جهان نگاه کنند.

( موج سوم = انقلاب ارتباطی )

در دوران موج دوم روزنامه ها و مجلات و رادیوها و تلویزیونها و سینماها که به صورت متمرکز سازمان یافته بودند آگاهیهایی به مردم  می دادند که منتقدان آن را آگاهی یکپارچه می نامند. این سبب می شد تا افراد بطور مداوم خود را با تعداد معدودی از الگوها بسنجند و زندگی خود را بر اساس الگوهای آرمانی که می شناختند ارزیابی کنند. از این جهت طیف انواع شخصیتهای مورد قبول جامعه نسبتا محدود بود.

فردیت خود یعنی مجموعه صفاتی که ما را از دیگران متمایز می دارد. رسانه های ارتباطی موج سوم علاوه بر آنکه به افراد کمک می کنند تا فردیت خود را به دست آورند به آنها امکان می دهند تا به تولید تصاویر ذهنی خود بپردازند.

در رسانه های همگانی دیروز تمایز فنی بین گیرنده و فرستنده پیام بازتابی بود از تقسیم اجتماعی کار بین تولید کننده و مصرف کننده.

در تمدن موج سوم انسان بطور روزافزونی تکنولوژی آگاهی و شعور را به تملک خود در می آورد.

با حرکت به آن سوی موج دوم انسان در درون خود نیز انقلابی برپا می دارد. به این علت بسیار بی معناست مردم تمدن موج سوم را با واژگان موج دومی توصیف کنیم.

چنانچه به یک امر ضروری توجه نکنیم هیچ امیدی برای انتقال صلح آمیز و بی خطر به یک تمدن انسانی جدید نخواهد بود. این امر ضروری چیزی نیست جز دگرگون کردن نظام سیاسی. شخصیت آینده باید با سیاست آینده تناسب یابد.

غیر ممکن است که در آن واحد جامعه در معرض انقلابی در انرژی ، انقلابی در تکنولوژی ، انقلابی در زندگی خانوادگی ، انقلابی در نقشهای جنسی و انقلابی در ارتباطات قرار گرفته باشد. بدون اینکه دیر یا زود با انقلاب سیاسی انفجار آمیزی مواجه نشود.

تمدن موج سوم نمی تواند با ساختار سیاسی موج دوم عمل کند. جامعه امروزی نیز بار دیگر باید ابزار سیاسی جدیدی ابداع کند. این پیام سیاسی موج سوم است.

در حال حاضر شرکتها و موسسات اقتصادی در آنچنان فضای سیاسی بی ثباتی فعالیت می کنند که از امروز به فردا تکلیفشان در برابر دولت و سیاستهای آن روشن نیست.

پیچیدگی نظام اداری فعالیت بخش اقتصادی را مختل می کند و در عین حال دوباره کاریهای مسئولین دولتی و پاسخهای سرسری آنان بر هرج و مرج موجود دامن می زند.

در نتیجه مناسک بازگرداندن اعتماد موج دومی یعنی رای دادن به تدریج اعتبار خود را از دست می دهد. فقط دوازده درصد از انتخاب کنندگان هنوز اعتماد دارند که رای آنان مهم است.

در اغلب کشورهای موج دوم که زیر هجوم تحولات موج سوم خرد شده اند خلاء قدرت در حال گسترش است. و حفره ای سیاه در جامعه به چشم می خورد.

عقده مسیحا به آن توهمی گویند که معتقد است از طریق تغییر مرد یا زنی که در راس امور است می توان جامعه را نجات داد.

میلیونها نفر با دیدن ناتوانی و ضعف سیاستمداران موج دوم در مواجهه با مشکلات حاصله از هجوم موج سوم و تحت تاثیر مطبوعات که این ناتوانیها را بیشتر بزرگ می کنند به توجیه ساده و عوام فهمی از درماندگی و نکبت جامعه رسیده اند و آن این است که مشکل جامعه ناشی از ضعف رهبری است. مگر آنکه مسیحای دیگری در افق سیاسی ظهور کند و اوضاع فلاکت بار را سر و سامانی بخشد. بطور خلاصه گرایش شدید برای رهبری قوی تر دقیقا با بازگشت گروههای بشدت قدرت ورز که امیدوارند بتوانند از ضعف دولت منتخب مردم بنفع خود بهره برداری کنند. همزمان شده است. آتش و پنبه بنحوی مخاطره آمیز بهم نزدیک شده اند.

فریادهای التماس آمیز برای یافتن رهبری مقتدر که روز به روز هم بلند تر می شود از سه تصور غلط سرچشمه می گیرد. اولین آن ناشی از این اسطوره است که اقتدار همیشه کارساز است. این نظریه که دیکتاتورها حد اقل می توانند نظم را برقرار کنند بین مردم طرفدار بسیاری دارد. امروزه آنفدر زوال و از هم پاشیدگی سازمانها و نهادهای جامعه شتاب گرفته و آینده آنچنان تیره و تار شده است که میلیونها نفر از مردم حاضرند بخشی از آزادی خود ( البته ترجیحا آزادی دیگری ) را بدهند تا نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه مجددا نظم پیدا کند.

مع هذا رهبری قدرتمند و حتی خودکامه چندان ربطی به کارایی ندارد. شواهدی در دست نیست که نشان دهد اتحاد شوروی که رهبریش بطور قطع قوی تر و قدرت ورز تر از ایالات متحده و فرانسه یا سوئد است در اداره امور کارایی بیشتری داشته باشد. اتحاد جماهیر شوروی باستثنای ارتش و پلیس مخفی و چند کارکرد دیگری که برای بقای رژیمش حیاتی است در همه زمینه ها از جمله در مطبوعات در واقع به یک کشتی طوفان زده می ماند که همه چیزش در هم ریخته باشد. و جامعه ای است که در اثر اسراف و بی مسئولیتی و رکود و فساد و بطور خلاصه عدم کارایی توتالیتر فلج شده است.

دومین تصور غلط در رابطه با گرایش به رهبری قدرتمند بر این فرض استوار است که چون شیوه رهبری قوی در گذشته موثر بوده در زمان حال یا آینده نیز کارساز خواهد بود. هر بار که به موضوع رهبری     می اندیشیم از اعماق گذشته بطور مداوم تصاویری چون روزولت و چرچیل و دوگل را بیرون می کشیم. حال آنکه تمدنها هر کدام الگوی رهبری بسیار متفاوتی لازم دارند و چه بسا رهبری که در یک کشور قدرتمند به نظر می رسد در کشوری دیگر به طور فاجعه آمیزی آدم ضعیف و ناتوانی باشد.

در دوران موج اول رهبری به طور معمول موروثی بود نه اکتسابی یک سلطان به مهارتهای عملی محدودی از قبیل توانائی رهبری افراد در جنگ ، حیله گری لازم در به جان هم انداختن نجبایش و زیرکی در  بهره مندی از یک ایدواج مصلحتی احتیاج داشت.   

سواد و توانائی تفکر انتزاعی در زمره شرایط اساسی محسوب نمی شد. علاوه بر آن رهبری کاملا آزاد بود که اقتدار شخصی خود را بنا به میل و هوس حتی از روی بوالهوسی اعمال نماید بی آنکه در مقابل قانون اساسی و مجلس یا افکار عمومی جوابگو باشد. اگر تاییدی هم مورد نیاز بود فقط از حلقه کوچکی در اطراف پادشاه مرکب از نجبا ، لردها و وزراء گرفته می شد. رهبری که قادر بود حمایت این گروه را جلب کند قدرتمند به حساب می آمد.

رهبر موج دوم با قدرتی غیر شخصی و به شدت انتزاعی سر و کار داشت. وی می بایست تصمیمات بیشتری درباره موضوعات بسیار وسیع تری از تحت نظارت در آوردن رسانه ها تا اداره دستگاه عظیم اقتصادی اتخاذ کند. تصمیمات وی باید از طریق زنجیره ای از سازمانها و ادارات بمرحله اجرا در آید که روابط پیچیده شان را با یکدیگر درک می کرد و هم آهنگ می نمود. چنین رهبری باید با سواد و برخوردار از توانائی تفکر انتزاعی باشد.

ضعف رهبران امروز کمتر بازتابی است از خصوصیات شخصی این افراد و بیشتر پی آمد از هم پاشیدگی نهادهایی است که قدرت آنان بدان وابسته است. در واقع ضعف ظاهری آنان دقیقا نتیجه قدرت فزون یافته آنهاست.

موج سوم به دگرگون کردن جامعه و افزایش سطح تنوع و پیچیدگی آن ادامه می دهد همه رهبران در اتخاذ و اجرای تصمیماتشان به کمک عده روزافزونی از مردم احتیاج خواهند یافت.هر قدر ابزار قدرتمند تری از قبیل جنگنده های مافوق صوت ، سلاحهای اتمی ، کامپیوترها و ارتباطات از راه دور تحت فرماندهی رهبر قرار داشته باشد وابستگی وی به مردم نه تنها کمتر نخواهد شد بلکه بیشتر نیز می شود.

خصوصیات لازم رهبران موج سوم : قدرت رهبر موج سوم در تحکم آمیزی اش نباشد بلکه دقیقا در توانائی اش به گوش دادن به حرف دیگران باشد ، نه در نیروی بولدوزروارش بلکه در قدرت تخیلش ، نه در جنون خود بزرگ بینی اش بلکه در شناخت وی نسبت به طبیعت محدود رهبری در جهان امروزه باشد.

رهبران فردا ممکن است با جامعه ای بسیار نامتمرکز و مشارکت جوتر سر و کار داشته باشند. رهبری احتمالا امری بیشتر موقتی مبتنی بر همکاری گروهی از افراد و یا شورائی خواهد شد.

با کوچک شدن کره زمین مشکلات آنقدر کلی و آنقدر بنیادی و آنقدربه هم وابسته شده اند که قوه ابتکار هیچ شخص یا دولت واحدی نظیر گذشته قادر به حل آنها نخواهد بود.

رهبران حتی بهترین آنان در شرایطی که دست و پایشان در پوست گردو است کاری از دستشان بر نمی آید زیرا که نهادها و سازمانهای فعلی جامعه که همه فرسوده و کند شده اند حکم همان پوست گردو را دارند که دست و پای رهبران را بسته است.

فرض بر این است که مشکل اساسی ما مشکل پرسنلی است در حالی که چنین نیست. حتی اگر قدیسین و نوابغ و قهرمانان را هم در راس کار     می داشتیم باز هم با بحران غائی دولت ملی یعنی تکنولوژی سیاسی عصر موج دوم مواجه می شدیم.

ابعاد حکومت و توزیع قدرت تصمیم گیری بطرز مایوس کننده ای برای جهان امروز نامناسب است. این فقط یکی از دلائل بسیاری است که نشان می دهد چرا ساختارهای موجود سیاسی کهنه و فرسوده شده اند.

آنچه هیچ حکومت موج دومی حتی متمرکز ترین و مقتدر ترین آنها قادر به حل آن نیست مشکل روابط درونی بافتهاست. یعنی اینکه فعالیتهای تمامی این واحد ها را چطور باید هم آهنگ کرد تا به جای آثار و نتایج متناقض و متنافی و شلوغ کاری برنامه های منظم و منسجم ارائه دهند.

همه مشکلات اجتماعی و سیاسی همچون تار و پود بهم بافته شده اند. برای مثال انرژی بر اقتصاد اثر می گذارد و اقتصاد به نوبه خود بهداشت را تحت تاثیر قرار می دهد و بهداشت هم آموزش و پرورش و زندگی خانوادگی و کار و هزاران چیز دیگر را. کوشش برای جدا کردن پدیده ها از یکدیگر که خود حاصل ذهنیت صنعتی است فقط به سر در گمی و فاجعه می انجامد. مع هذا ساختار تشکیلاتی حکومت دقیقا منعکس کننده این برخورد موج دومی با واقعیت است. این ساختار ناهمزمان و کهنه به منازعات پایان ناپذیر حقوقی بر سر قدرت و بیرون هشتن هزینه ها ( هر اداره ای سعی می کند مشکلات خود را به قیمت ایجاد مشکل برای دیگری حل نماید ) و ایجاد عوارض جانبی متعارض منجر می شود. و به این علت است که هر تلاش دولت برای حل مشکلات به ایجاد مشکلاتی جدید و غالبا بدتر از مشکلات اولیه منتهی می گردد. تمرکز دولت دیگر کارایی ندارد.

تشکیلات حکومتی و نهادهای پارلمانی موج دوم بنحوی طراحی شده بودند که فرصت کافی برای تصمیم گیری داشته باشند. البته برای دنیائی که در آن یک هفته طول می کشید تا پیامی از بوستون به نیویورک یا فیلادلفیا برسد مشکلی ایجاد نمی کرد. ولی امروزه اگر در تهران افرادی را به گروگان بگیرند و یا آیت الله خمینی در قم حرفی بزند مقامات سیاسی در واشینگتن و مسکو و پاریس یا لندن باید طی چند دقیقه واکنش نشان دهند.

رهبران امروز که مجبورند در چهارچوب نهادهای کند کار موج دومی کار کنند توانائی تصمیم گیری سریع و درست را ندارند. تصمیمات یا خیلی دیر گرفته می شود و یا بی تصمیمی بر امور حاکم می گردد.

موج سوم جامعه را انبوه زدائی می کند و همه نظام اجتماعی را در جهت تنوع و پیچیدگی سوق می دهد.

یکی از جالب ترین پدیده های سیاسی عصر حاضر از بین رفتن همرایی عمومی است.

اساسی ترین پیش فرض نظریه سیاسی موج دوم یعنی مفهوم نمایندگی منتخب است.

رهبران خواه نیرومند باشند یا ضعیف مادام که مجبورند با نهادهای نامناسب و به هم ریخته و فرسوده کار کنند بهیچوجه قادر به رفع اغتشاشات و بحرانهای سیاسی که جامعه با آن مواجه است نخواهند بود. یک نظام سیاسی نباید تنها به اتخاذ و اجرای تصمیمات اکتفا کند بلکه باید وسعت عملیاتش متناسب با تواناییهایش باشد. باید بتواند سیاستهای نامتجانس را هم آهنگ کند به موقع تصمیم بگیرد و تنوع آراء و عقاید جامعه را منعکس کند و بدان پاسخ دهد و اگر در هر کدام از این موارد شکست بخورد فاجعه به بار خواهد آمد. مشکلات ما دیگر به جناح چپ یا جناح راست ، رهبری قدرتمند یا ضعیف ارتباط ندارد بلکه خود نظام تصمیم گیری است که مخاطره آمیز شده است.

هیچ حکومتی ، هیچ نظام سیاسی و هیچ قانون اساسی و هیچ منشور یا دولتی نمی تواند جاودانه باشد و تصمیمات گذشته نیز قادر نیستند تا ابد آینده را در چنگ خود داشته باشند. و بهیچوجه حکومتی که خاص تمدنی طراحی شده است نمی تواند با تمدن بعدی بطور شایسته ای مقابله کند.

زمان آن فرا رسیده است که گزینه های کاملا تازه ای را در نظر مجسم کنیم و طرح ساختمان جامعه دموکراتیک فردا را از بنیاد مورد بحث قرار دهیم و آن را در معرض افکار عمومی بگذاریم تا پس از مباحثات لازم طرح آن آماده شود.

قوانین و نهادها باید دست در دست یکدیگر با پیشرفت ذهن بشری همگام شوند... همانطور که اکتشافات جدید انجام می شود و حقایق تازه آشکار می گردد و حالات و افکار و عقاید نیز همگام با شرایط تغییر می یابند ، نهادها نیز باید پیشرفت کنند و خود را با زمان همگام سازند. واقعیت این است که ساختن تمدنی جدید بر ویرانه های تمدن قدیمی مستلزم خلق ساختارهای سیاسی تازه و مناسب تری است که باید به طور همزمان در بسیاری کشورها انجام گیرد. این پروژه پر زحمت اما لازمی است که چشم اندازی گیج کننده دارد و بدون شک چندین دهه طول می کشد تا کامل شود.

ساختارها باید از بنیاد دگرگون شوند و این نه به این خاطر است که آنها ذاتا بد و شریرند و نه حتی به این خاطر که تحت کنترل فلان یا بهمان طبقه یا گروه هستند بلکه به این علت که به طور روزافزونی کارآرایی خود را از دست داده اند و دیگر با نیازهای دگرگون شده جهان مطابقت نمی کنند.

اولین اصل یا به عبارتی اولین بدعت حکومت موج سوم قدرت اقلیت است. این اصل معتقد است که حکومت اکثریت که اصل مهم و مشروعیت دهنده دوران موج دوم بشمار می رفت به تدریج اعتبار خود را از دست داده است. این نه اکثریتها بلکه اقلیتها هستند که به حساب می آیند. و نظامهای سیاسی باید بمقدار زیاد این واقعیت را منعکس کنند. با پیدایش تمدن موج سوم توده ها و طبقات اهمیت خود را از دست خواهند داد.

بنابراین نه تنها حکومت اکثریت به عنوان یک اصل مشروع دیگر اعتباری ندارد بلکه در جوامعی که به سوی موج سوم حرکت کرده اند این اصل الزاما انسانی و دموکراتیک هم محسوب نمی شود.

برای بازسازی دموکراسی در قالبهای موج سوم باید این تصور خطرناک اما دروغین را که افزایش تنوع در جامعه خودبخود به افزایش تنش و تعارض منجر می شود بدور افکنیم. در واقع عکس آن صادق است. تعارض در جامعه نه تنها ضروری است بلکه تا حدودی نیز مطلوب است. تحت شریط اجتماعی مناسب تنوع زمینه را برای تمدنی ایمن و با ثبات فراهم خواهد آورد.

فقدان نهادهای سیاسی مناسب است که امروز به نحوی غیر ضروری تعارض بین اقلیتها را تا سر حد خشونت تشدید کرده است. و این نبود چنین نهادهایی است که اقلیتها را مصالحه ناپذیر و ناسازگار کرده است. و در غیاب چنین نهادهایی است که حصول اکثریت روز به روزمشکل تر شده است.

امروزه به هر حال در جهانی پر مخاطره نمی توان تمامی قدرت را به یک نفر تفویض کرد. حتی نمی توان تسلیم سیاستهای عوامفریبانه حکومت های مبتنی بر اکثریت شد. و همینطور نمی توان به اقلیتی کوچک اجازه داد تا تصمیمات بزرگی بگیرد و سایر اقلیتها را به انقیاد کشد.

جامعه به رهیافتهای جدیدی که برای دموکراسی اقلیتها مناسب باشد نیاز دارد. رهیافتهایی که هدفشان کشف تفاوتها باشد نه سرپوش گذاشتن بر آنها توسط اکثریتهای تحمیلی یا کاذب که بر رای گیری انحصاری ، بیان مباحث به شیوه های سفسطه آمیز یا روشهای فریبنده انتخاباتی مبتنی هستند. بطور خلاصه لازم است که کل نظام بنحوی نوسازی شود که نقش اقلیتهای پراکنده را تقویت کند و با وجود این به آنها اجازه دهد که تشکیل اکثریت دهند.

در جهانی که به سرعت بسوی آن می شتابیم با تکنولوژی های ارتباطی پیشرفته ای که دارد ، طرق گوناگونی بوجود خواهد آمد تا دولت بدون قدم گذاشتن مردم به حوزه های رای گیری از آراء آنها مطلع شود. و همچنین همانطور که بزودی خواهیم دید راههای بسیاری بوجود خواهد آمد که این نظریات به درون فراگرد تصمیم گیری سیاسی راه یابند.

بطور قطع باید ساختارهای کهنه حزبی را که برای جان بآرامی دگرگون شونده و جنبشهای توده ای و داد و ستد های انبوه مناسب است کنار گذاشت و به جای آن احزاب مدولی موقتی که با ترکیب بندی متغیراقلیتها متناسب باشد ایجاد کرد به عبارت دیگر احزاب آینده به جای ساختاری ثابت دارای ساختاری موقتی خواهند بود که مطابق با نیازها و شرایط جامعه می آیند و می روند.

ممکن است به دیپلماتها یا سفرائی احتیاج پیدا شود که کارشان وساطت بین کشورها نباشد ، بلکه وساطت بین اقلیتهای داخلی هر کشور باشد. همینطور شاید لازم باشد نهادهای شبه سیاسی برای کمک به اقلیتها ایجاد کرد ، نهادهای حرفه ای یا قومی و ناحیه ای و تفریحی یا مذهبی که با سرعت و سهولت بیشتری تشکیل ائتلاف دهند و به همان سرعت و سهولت این ائتلاف را در هم شکنند.

با استفاده از کامپیوترها و ارتباطات راه دور پیشرفته و روشهای نظر خواهی ، نه تنها انتخاب یک نمونه تصادفی از جمعیت بسیار آسان شده است بلکه می توان این نمونه را دائما با شرایط تازه تطبیق داد وآخرین اطلاعات را درباره موضوعات روز به دست آورد.دومین اصلی که نظام های سیاسی فردا بر پایه آن بنا خواهند شد اصل دموکراسی نیمه مستقیم است یعنی انتقال از مرحله اتکاء به نماینده ها به مرحله ای که در آن فرد نماینده خودش است. تلفیق این دو دموکراسی نیمه مستقیم خواهد بود.

گروههای فشار سیاسی تک موضوعی آشتی ناپذیر شده اند. آنها وقتی می بینند که از طریق کنگره و مجالس قانون گذلری نمی توانند به مصالحه برسند درخواستهایی مطرح می کنند که برای دولت قابل قبول نیست. در نتیجه دولت منتخب هم به عنوان آخرین ملجا در هم می ریزد. متلاشی شدن مکانیزم گرفتن امتیاز از طریق گفتگو و مذاکره ، آشفتگی تصمیم گیری ، فلج روزافزون نهادهای قانون گذاری در دراز مدت ، و اینکه بسیاری از تصمیمات توسط عده قلیلی از شبه نمایندگان گرفته می شود. اگر نمایندگان منتخب ما نتوانند امور ما را انجام دهند ما مجبوریم که خود این کار را به انجام رسانیم. اگر قوانینی که آنان تدوین می کنند از نیازهای ما فاصله زیادی داشته باشد یا نتواند پاسخ گوی آنها باشد مجبوریم خود دست به تدوین قوانین بزنیم. از اینجاست که ما به نهادهای تازه و نیز تکنولوژیهای تازه برای انجام این امور احتیاج داریم. مشکل عکس العمل تند و عاطفی مردم را می توان از راههای گوناگونی کنترل کرد. مثلا فرصت داد تا غلیان احساسات مردم فرو بنشیند و یا تصمیمات مهمی که از طریق همه پرسی اتخاذ شده است قبل از اجرا مجددا به نظر خواهی عمومی گذاشته شود.

محدودیتهای ارتباطاتی گذشته دیگر مانعی در راه اعمال دموکراسی مستقیم بخاطر بعد مسافت ایجاد نمی کند. پیشرفتهای خیره کننده تکنولوژی ارتباطات برای اولین بار امکانات حیرت آوری جهت مشارکت دادن مستقیم شهروندان در تصمیم گیری سیاسی فراهم کرده است.

یک شهروند تحصیل کرده با استفاده از کامپیوترهای پیشرفته وماهواره ها و تلفن و تلویزیون سیمی و روشهای نظر خواهی و دیگر ابزار می تواند برای اولین بار در تاریخ درباره بسیاری از مسائل سیاسی تصمیم گیری کند. این تنها یک نمونه ابتدائی از امکاناتی است که تکنولوژی می تواند برای اعمال دموکراسی مستقیم در آینده فراهم سازد. اگر مردم به گسترش استفاده از نیروی هسته ای رای دادند در این صورت می توان تعداد معینی رای به حساب نمایندگان موافق با گسترش استفاده از نیروی هسته ای در پارلمان منظور کرد. میزان این آراء     می تواند بر حسب شدت و ضعف موافقت مردم بین 10 تا 25 درصد کل آراء نمایندگان کنگره تعیین شود. در این روش خواست مردم صرفا بطور مستقیم در تصمیم گیری اثر نمی گذارد ولی در تصمیم گیریها بر حسب وزنی که بدان داده شده به حساب می آید.

سومین اصل اساسی سیاست فردا از بین بردن تمرکز شدید مراکز تصمیم گیری و واگذاری آنها به خود مردم است. این فقط به معنی بازسازی کادر رهبری نیست بلکه در عین حال پادزهری است برای درمان فلج سیاسی که اکنون جامعه بدان مبتلا شده است. ( توزیع تصمیم گیری )

برای حل مشکل تمرکز تصمیم گیری امروزی که نتیجه فشار بیش از حد کار بر نهادهاست لازم است مسئولیت تصمیم گیری ها را تقسیم کنیم و آنها را جا به جا سازیم به طوری که گروههای بیشتری در تصمیم گیری مشارکت جویند و تصمیمات در جاهایی گرفته شود که مسائل ایجاب می کنند.

ساخت نهادهای تصمیم گیری در سطح ملی کامل ترین و بهترین شکل خود را داراست. در مقابل در سطح فرا ملیتی تصمیمات کافی اتخاذ     نمی شود و ساختارهای تصمیم گیری مورد نیاز بشدت ابتدائی باقی مانده اند.

بسیاری از مسائلی که حکومتهای ملی با آن مواجه هستند مسائلی است که حل آنها از عهده شان خارج است. یک دولت واحد نمی تواند این مسائل را بعلت گسترده بودن ابعاد حل کند. از این رو لازم است نهادهای تازه ای ایجاد شود که بسیاری از تصمیمات در سطح فراملیتی به آنها ارجاع شود.

ضرورت دارد که کنسرسیومها و تیمهایی از سازمانهای غیر دولتی برای مبارزه با مشکلات گوناگون جهانی تشکیل شود. باید سازمانهایی جهانی ایجاد کرد که بتوانند به مراتب بهتر از سازمانهای فعلی پولهای خارج از کنترل را به نظم درآورند یا باید سازمانهای دیگری را جانشین صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و شورای همکاریهای دوجانبه اقتصادی( کومکون ) و ناتو و دیگر سازمانهایی از این قبیل کرد و یا آنها را از بنیاد دگرگون ساخت. باید سازمانهای جدیدی برای استفاده بیشتر از مزایای تکنولوژی و محدود کردن عوارض جانبی آن بوجود آید. باید ایجاد سازمانهای معتبر و قدرتمند فراملیتی جهت نظارت بر فعالیت در فضا و اقیانوسها تسریع شود. باید سازمان ملل متحد را که دیگر فسیل شده و شدیدا گرفتار کاغذ بازی است نوسازی کرد.

عدم تمرکز سیاسی بهیچوجه دموکراسی را تضمین نمی کند. چه بسا که باعث ظهور حکومتهای محلی استبدادی و شریری بشود. تجربه نشان داده است که سازمانهای سیاسی محلی چه بسا از سازمانهای سیاسی ملی هم فاسد تر بوده اند. مع هذا با وجود همه این تناقض تا زمانی که مقدار قابل توجهی از اختیارات دولت مرکزی به سایر ارگانها تفویض نشود امکان بازگرداندن روحیه مشارکت فعال و نظم و کارایی مدیریت به دستگاههای دولتی وجود ندارد. باید بار تصمیم گیری را توزیع کرد و بخش مهمی از آن را به سطوح پایین تر انتقال داد.

در حال حاضر شاهد گسترش حیرت آور تلویزیون سیمی و کامپیوتر و نظامهای پستی خصوصی الکترونیک هستیم که همگی در همان جهت عدم تمرکز حرکت می کنند.

چنین تحولی ( عدم تمرکزگرایی ) مستلزم مبارزه ای گسترده بر سر کنترل بودجه ها و مالیاتها و زمین و انرژی و سایر منابع است. توزیع تصمیم گیری به آسانی امکان پذیر نیست. و در کشورهای بشدت تمرکزگرا اجتناب ناپذیر است.

مفهوم بار تصمیم گیری به این بد گمانی ملال انگیز می انجامد که بدون توجه به منازعه سیاسی ، همیشه بار تصمیم گیری بر دوش کمترین تعداد ممکن افرادی است که از عهده آن بر می آیند. بدین معنی که عده قلیلی از مردم همیشه موفق می شوند قدرت تصمیم گیری را به انحصار خود درآورند. مگر اینکه با انفجار تصمیمات مواجه شوند و دیگر خودشان بتنهایی قادر به انجام آن نباشند.

در هر دورانی محدودیتهایی برای جذب افراد اضافی به جرگه نخبگان حاکم وجود داشته است و این محدودیت اساسا با سنگینی بار تصمیم گیری متناسب بوده است.

جامعه موج دوم خود را جامعه شایسته سالاری می دانست. میزان دموکراسی در یک جامعه کمتر به فرهنگ ، به طبقه از دیدگاه مارکسیستی ، به شهامت در مبارزه ، به شعار و به اراده سیاسی بستگی دارد و بیشتر به سنگینی بار تصمیم گیری وابسته است. بار سنگین بالاخره باید از طریق مشارکت دموکراتیک وسیعتر بین افراد توزیع گردد.

مادام که بار تصمیم گیری نظام اجتماعی رو به گسترش است دموکراسی از روی اراده و اختیار انتخاب نمی شود بلکه یک ضرورت انقلابی خواهد بود. که نظام بدون آن قادر به حیات نیست.

منازعه بزرگ آینده گسترش مشارکت سیاسی است. نیاز به نهادهای سیاسی جدید با نیاز به خانواده جدید و نهادهای آموزشی جدید و موسسات اقتصادی جدید همگام است.

امروزه مهم ترین تعارض سیاسی تعارض بین فقیر و غنی و بین گروههای قوی غالب و مغلوب یا حتی تعارض بین سرمایه دار و کمونیست نیست. منازعه تعیین کننده امروز منازعه ای است که بین حامیان جامعه صنعتی و آنهایی که آماده اند فراتر از آن حرکت کنند در جریان است. این منازعه بزرگ فردا است.

تعارضات مرسوم بین طبقات و نژادها و ایدئولوژیها از بین نخواهد رفت. این نوع کشمکشها حتی ممکن است خشونت آمیز تر هم بشوند. بویژه اگر جامعه گرفتار آشفتگی اقتصادی شدید تری بشود.

بطور همزمان شاهد دو جنگ سیاسی شدید خواهیم بود. در یک سطح منازعه سیاسی معمول بین گروههای موج دوم است که با یکدیگر بر سر منافع آنی در کشمکش اند و در سطح عمیق تر گروههای سنتی موج دوم با یکدیگر همکاری می کنند تا با نیروهای سیاسی جدید موج سوم به مقابله بپردازند.

مهم ترین حادثه سیاسی عصر ما تقسیم جامعه به دو جبهه است یکی هواخواهان تمدن موج دوم و دیگری طرفداران موج سوم. یک جبهه با لجاجت تمام سعی در حفظ نهادهای اصلی جامعه انبوه صنعتی ، خانواده هسته ای ، آموزش و پرورش همگانی ، شرکت بزرگ ، اتحادیه کارگری ، دولت ملی تمرکزگرا و دولت منتخب دروغین می کند و جبهه دیگر به خوبی متوجه شده است که حاد ترین مسائل امروز یعنی انرژی و جنگ و فقر نابودی محیط زیست و از هم پاشیدگی روابط خانوادگی را نمی توان در چهارچوب تمدن صنعتی حل کرد.

مدافعین موج دوم معمولا علیه قدرت اقلیت مبارزه می کنند. آنان به دموکراسی سیاسی به عنوان مردم باوری به دیده استهزاء می نگرندو در برابر سیاست عدم تمرکز و ناحیه گرایی و تنوع مقاومت می کنند. با تلاشهایی در جهت انبوه زدایی مدارس مخالفت می ورزند. برای حفظ نظام عقب مانده انرژی مبارزه می کنند خانواده هسته ای را مقدس می شمارند ، نگرانیهایی را که درباره محیط زیست ابراز می شود جدی نمی گیرند و درباره ملی گرایی سنتی عصر صنعتی موعظه به راه می اندازند و با حرکت به سوی نظام عادلانه تر اقتصادی در جهان مخالفند. در مقابل نیروهای موج سوم طرفدار دموکراسی مبتنی بر مشارکت اقلیتها در اعمال قدرت هستند برای تجربه دموکراسی مستقیم تری آمادگی دارند و هم با گرایشهای فراملیتی و هم با تفویض قدرت به ارگانهای گوناگون موافقند. آنان خواهان در هم شکستن دیوانسالاری ها هستند و نظام انرژی احیاء پذیر و کمتر متمرکزی را جستجو می کنند. می خواهند که علاوه بر خانواده هسته ای اشکال دیگر خانواده هم مشروعیت پیدا کند. آنان برای همسان سازی کمتر و تقویت فردیت شاگردان در مدارس مبارزه می کنند ، برای مسائل محیط زیست اولویت زیادی قائلند و ضرورت تجدید بنای اقتصاد جهانی را بر مبنائی متعادل تر و عادلانه تر بخوبی درک می کنند.

بسیاری از افراد موج سوم دارای تحصیلات دانشگاهی و از افراد طبقه متوسط هستند. و مطمئنا بسیاری مستقیما در تولید و پخش اطلاعات یا کارهای خدماتی شرکت دارند.

هر چه ساختن نهادهای سیاسی بر اساس سه اصل قدرت اقلیت و قدرت نیمه مستقیم و توزیع تصمیم گیری زود تر آغاز شود شانس بیشتری برای انتقال صلح آمیز خواهیم داشت.

قبل از آنکه طرحی را در سطح ملی و جهانی پیاده کنیم آن را در سطح محدود محلی و ناحیه ای بیازماییم.

مسئولیت ایجاد تحول با ماست باید از خود آغاز کنیم. باید یاد بگیریم که چشمانمان را به روی واقعیت اعجاب انگیز و عمیق و تازه نبندیم. این به معنای مرعوب نشدن در برابر اندیشه کشهاست که عجولانه هر فکر تازه ای را با این خیال که غیر عملی است سرکوب می کنند. و از هر آنچه هست به دلیل عملی بودن ( حال هر قدر بی معنی و ستمگرانه و بی فایده باشد ) دفاع می کنند. و این به معنای میارزه برای آزادی بیان است یعنی این که مردم حق داشته باشند حرف خود را بزنند صرفنظر از این که درست یا نادرست باشد.

ما نیز سرنوشتی داریم که باید خود خلق کنیم. پا به هستی گذاشتیم که بخندیم یا بگرییم؟ این مرگ است که بر ما سایه افکنده یا حیاتی است دوباره؟ امیدوارم پس از مطالعه این متن خلاصه نویسی شده توان پاسخ گویی به نحو احسن به این دو سوال را داشته باشید.