روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

ایران در مقابل هژمونی آمریکا



ایران در مقابل هژمونی آمریکا



هماوردی ایران در مقابل هژمونی آمریکا


      ایران و آمریکا از برقراری ارتباط تا پیروزی انقلاب تا زمان جنگ جهانی دوم ایرانیان از عملکرد دو قدرت‏استعماری روسیه و انگلیس به ستوه آمده بودند. در این شرایط،سردمداران آمریکا، ضمن درک موقعیت و جاذبه‏های ایران، باارائه تصویری نوع دوستانه و پنهان کردن چهرهء واقعی خود،نفوذ در عرصه‏های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی‏ایران را وجههء همت خود قرار دادند. در این دوران، آمریکا به تقویت و تثبیت پایه‏های حکومت‏پهلوی دوم پرداخت و شاه ایران نیز متقابلا با عملی ساختن‏استراتژی تسلیم و کرنش در قبال آمریکا، وابستگی تهران به‏واشنگتن را در روابط و مناسبات دو کشور طرح ریزی نمود. واین وابستگی تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی روز به روزبیشتر شد و به بالاترین سطح خود در طی سالهای آخر حکومت‏شاه رسید. تا حدی که شاه در کرنش به آمریکایی‏ها آنقدرپیش رفت که به «شاه آمریکایی» معروف گشت. آمریکا نیز با فروش تجهیزات و جنگ افزارهای مدرن وپیشرفته به ایران و اعطای نقش ژاندارمی به شاه، حفاظت اصفحۀ ۵۵منابع خود در خلیج فارس را به وی سپرد و تهران را در ردیف‏متحد وفادار واشنگتن در همجواری شوروی سابق در خطمقدم مبارزهء با کمونیسم قرار داد. مجموعه‏ای از پیوندها و ملاحظات استراتژیک میان شاه وهیأت حاکمه امریکا در طی ۳۷ سال سلطنت وی بویژه بعد ازکودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ و موفقیت در پشت سر گذاشتن بحران‏هاو معضلات سیاسی وسرکوب قیام‏های داخلی مانند ۱۵خرداد۱۳۴۲، سبب شد تا شاه و آمریکا، نظام شاهنشاهی حاکم برایران را پابرجا و با ثبات تلقی نموده و حتی لحظه‏ای هم به فکر«ایران بعد از شاه» نیفتند. به عنوان نمونه شاه در آذرماه ۱۳۵۶در جریان فارغ‏التحصیلی دانشجویان دانشگاه افسری با صدای‏بلند اعلام نمود که: کسی نمی‏تواند مرا سرنگون کند. من از حمایت کارگران،کشاورزان و بخش وسیعی از مردم عادی و روشنفکران به علاوه‏از پشتیبانی بی چون و چرایی نیروهای مسلح ۷۰۰ هزار نفری‏برخوردارم[ . روزنامه رستاخیز، ۱۴/۹/۱۳۵۶ ] در این ارزیابی از وضعیت مستحکم رژیم، جیمی کارتر،رئیس جمهور وقت ایالات متحده نیز با شاه ایران همفکر بود.کارتر یک ماه پس از سخنرانی شاه در سفر به ایران از این[ . روزنامه رستاخیز، ۱۴/۹/۱۳۵۶ ]صفحۀ ۵۶کشور به عنوان «جزیرهء ثبات» یاد نمود و به شاه ایران به واسطه‏حاکمیت بر چنین کشوری، تبریک گفت. در حالی که دور دوم مبارزات علیه رژیم شاه از نیمه دوم‏سال ۱۳۵۶ آغاز شده بود، سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» درشهریور ماه ۱۳۵۷ در حالی که ایران چند ماه بیشتر با وقوع‏یک انقلاب تمام عیار فاصله نداشت، وضعیت ایران را چنین‏ارزیابی کرد: ایران نه تنها در یک موقعیت انقلابی قرار ندارد، بلکه حتی‏آثار و علایمی از نزدیک بودن شرایط انقلاب هم در آن به‏چشم نمی‏خورد[ . معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، مجموعه مقالات اولین سمینار انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن، (قم - دفتر نشر معارف، ۱۳۷۴)، ص ۸۶ ] سازمان «تحلیل اطلاعات دفاعی» نیز - که وزارت دفاع ونیروهای مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتی می‏نماید - یک ماه‏بعد، در مهرماه ۱۳۵۷، موقعیت رژیم شاه را چنین پیش‏بینی کرد: انتظار می‏رود شاه در ۱۰ سال آینده نیز همچنان به صورت‏فعال در قدرت بماند[ . همان، ۸۷ ] از تحلیل این گزارش‏ها به دست می‏آید که اعتقاد به استحکام‏پایه‏های قدرت رژیم شاه آنچنان در میان مقامات آمریکایی‏ریشه دوانیده بود که احتمال وقوع هر گونه تحول چشمگیر وانقلاب در ایران را غیر ممکن می‏دانستند؛ اما وقتی سفیرواشنگتن در تهران به تدریج با این واقعیت رو به رو گردید کهصفحۀ ۵۷ادامهء حکومت پهلوی دوم غیر ممکن شده است، عنوان گزارش‏تاریخی خود را به مقامات واشنگتن چنین انتخاب کرد: فکر کردن به آنچه فکر کردنی است[ . همان ]نگرش تاریخی بر منازعات امریکا علیه ایران پیروزی انقلاب اسلامی علاوه‏بر درهم پیچیدن طومار نظام‏دیکتاتوری شاهنشاهی پهلوی و استبداد داخلی آن، با دست‏رد زدن به سینهء قدرت‏های خارجی، منافع برون مرزی‏استعمارگران را نیز در معرض تهدید جدی قرار داد. ایالات متحده نخستین قدرت غربی بود که پس از پیروزی‏انقلاب، منافع منطقه‏ای آن بیش از دیگر بازیگران بین المللی‏دستخوش دگرگونی اساسی گشت و با برچیده شدن بساطژاندارمی شاه در منطقه، و تغییر ناگهانی حافظ منافع این کشوصفحۀ ۵۸به بازیگری انقلابی و معترضی پرخاشگر، هیأت حاکمهء واشنگتن‏برای چاره‏اندیشی و اتخاذ انواع تدابیر در حوزه سیاست خارجی‏به تکاپو افتادند. نمود رفتاری دستگاه سیاست خارجی آمریکا در برابرنظام برآمده از انقلاب اسلامی در قالب پیچیده‏ترین حربه‏ها وتاکتیک‏های خصمانه از صبحگاه پیروزی انقلاب تاکنون[ . زمان تدوین اثر در خرداد ماه سال ۱۳۸۴ ] بروزکرده که برجسته‏ترین این اقدامات خصمانهء چنین است: ۱. خط دهی به لیبرال‏های نهضت آزادی در دولت موقت وتقویت و پشتیبانی از آنها برای انحراف مسیر انقلاب اسلامی[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: اسناد لانه جاسوسی، کتاب شماره ۱۵، سند شماره ۱۸ ] ۲. هدایت ضد انقلاب در اقدامات تجزیه طلبانه در کردستان،خوزستان، سیستان و بلوچستان، گنبد و آذربایجان[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: کامران غضنفری، امریکا و براندازی جمهوری اسلامی (تهران، کیا، ۱۳۸۰) ص ۱۶۱-۱۶۳ ] ۳. تحریم اقتصادی و توقیف اموال و دارایی‏های ایران[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱- زبیگنیو برژنیسکی، سقوط شاه، جان گرگان‏ها و منافع ملی، ترجمه منوچهر یزدانبار (تهران، کاوش، ۱۳۶۲) ص ۹۰؛ ۲- سیا یروس ونسی وبرژنیسکمی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، (تهران، هفته ۲ و ۱۳ ص ۷۷)] ۴. قطع روابط دیپلماتیک. ۵. تهاجم نظامی به طبس. ۶. طراحی کودتای نوژه. ۷. طراحی عملیات جهش مثبت ۸۰ پس‏از کودتای نوژه[. جهت اطلاع بیشتر دراین زمینه ر.ک به: مؤسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی و کودتای نوژه (تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، ۱۳۶۷)] ۸. گسترش تروریسم کور علیه شخصیت‏های طراز اول‏مملکتی، اعضای نهادهای انقلابی و تودهء مردم. ۹. نشان‏دادن چراغ‏سبز به صدام برای آغاز تهاجم و تحمیل‏جنگ بر جمهوری اسلامی ایران[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱. معاونت پژوهشی و تحقیق دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات جنگ تحمیلی، (تهران، انتشارات سپاه پاسداران، ۱۳۷۳)؛ ۲. صادق سلیمی نبی، عراق و امریکا در جنگ تحمیلی، پیوستگی هدف و همسویی عملکرد، نشریه «نگین ایران» سال دوم شماره ۶، پاییز ۱۳۸۲؛ ۳. مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی (تهران، مرکز مطالعات جنگ سپاه پاسداران، ۱۳۷۵)؛ ۴. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهارم، هجوم سراسری، چاپ دوم، (تهران، گردآوردنده، ۱۳۷۵)؛ ۵. دوماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۷۲-۷۱، مرداد و شهریور ۱۳۷۲ ]صفحۀ ۵۹۱۰. اهتمام جدی‏تر بر تقویت عقبهء استراتژیک عراق پس‏از فتح خرمشهر از طریق اعطای منابع مالی خرید تجهیزات وجنگ‏افزارها، حمایت سیاسی و معنوی و پشتیبانی اطلاعاتی‏از عراق. ۱۱. تلاش برای نزدیکی به ایران و اجرای سیاست چماق وهویج و تحقق استراتژی فشار و دیپلماسی در جریان ایران‏گیت باورود ناگهانی مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان رئیس جمهوروقت امریکا و هیأت همراه آن به ایران در خردادماه سال ۱۳۶۵[ . صادق سلیمی نبی، تاکتیک چماق و شیرینی و فشار و دیپلماسی در ماجرای ایران گیت، نشریه رواق اندیشه، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما، شماره ۲۳ ] ۱۲. رویارویی نظامی مستقیم امریکا با جمهوری اسلامی درپایان جنگ از طریق حمله به کشتی «ایران اجر»، انهدام سکوهای‏نفتی «رشادت» و «سلمان» و ناوچه‏های «جوشن» و «سبلان» وهدف قرار دادن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی درخلیج فارس[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱. دفتر سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، گذر از بحران ۶۷، (تهران، تبلیغات و انتشارات سپاه پاسداران، ۱۳۶۸)؛ ۲. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، از آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق (تهران، مرکز مطالعات جنگ، ۱۳۷۶)] ۱۳. درخواست ۱۸۶ تن از اعضای مجلس نمایندگان امریکادر نیمهء دوم شهریور ماه ۱۳۶۸ هـ . ش به جیمز بیکر وزیرامور خارجه وقت آمریکا برای کمک به سازمان مجاهدین‏خلق‏(منافقین) جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی. ۱۴. تمدید دورهء تدابیر اضطراری ۱۰ ساله از سوی بوش‏پدر در آبان ماه ۱۳۶۸ که قبل از او جیمی کارتر اعمال کرده بود. ۱۵. حملهء ناو آمریکایی «لاسال» به دو قایق ایرانی در خلیج‏فارس در خرداد ۱۳۷۰ هـ . ش. صفحۀ ۶۰۱۶. جلوگیری از نفوذ ایران در آسیای میانه بعداز فروپاشی‏شوروی و بازداشتن کشورهای منطقه خلیج فارس از همکاری‏ایران جهت ورود تهران در ترتیبات امنیتی منطقه. ۱۷. بازداشتن آلمان ازتکمیل نیروگاه اتمی بوشهر در تیرماه‏۱۳۷۰ هـ . ش و تطمیع هند برای وارد نشدن در این عرصه درآبان ماه همان سال. ۱۸. اعزام زیردریایی تهاجمی «یو. اس. ای توپیکو» به‏خلیج فارس. ۱۹. حمایت از ادعای مالکیت امارات متحده عربی نسبت‏به جزایر سه گانه ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی. ۲۰. وارد ساختن اتهامات خلاف واقع دستیابی به سلاح‏هسته‏ای، نقض حقوق بشر و حمایت ایران از حقوق بشر درادبیات و روابط سیاسی دو کشور. ۲۱. صدور دستور العمل‏های اول و دوم از سوی کلینتون‏رئیس جمهور وقت امریکا برای تحقق سیاست مهار دو جانبه‏در تاریخ ۱۰ و ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۷۴ (۳۰ آوریل و ۶ مه‏۱۹۹۵ م)[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: سعید تائب، قانون داماتو، ایران یا اروپا، مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، شماره ۱، بهار ۱۳۷۶، ویژه نامه تحریم، ص ۳۸-۳۹و نشریه گروه ترجمه خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، امریکا و تحریم تجاری ایران، متن سخنرانی کلینتون در ضیافت شام کنگره یهود، اردیبهشت ماه ۱۳۷۴، ص ۶ ] ۲۲. لغو عضویت ایران در کنسرسیوم نفت آذربایجان در۲۳ فروردین ماه ۱۳۷۴ (۱۲ آوریل ۱۹۹۵ م) برای تحقق سیاست‏مهار دو جانبه. صفحۀ ۶۱۲۳. تصویب قانون داماتو در کنگره و امضای آن از سوی‏کلینتون در ۱۵ خرداد ماه ۱۳۷۵ (۶ اوت ۱۹۹۶ م) در راستای‏سیاست مهار دو جانبه[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: زیبا فرزین‏نیا، از نفوذ تا سد نفوذ، پیش زمینه‏های قانونی داماتو، مجله سیاست خارجی، ویژه نامه تحریم، همان، ص ۱۱۸ ] ۲۴. تصویب بودجه رسمی ۲۰ میلیون دلاری از سوی کنگره‏امریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی در راستای‏سیاست مهار دو جانبه[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، در مصاف خبری شماره ۵۴، اختصاص ۲۰ میلیون دلار بودجه آمریکا علیه ایران، اسفند ماه ۱۳۷۴، ص ۱۶-۱۷ ]دکترین بوش در برخورد با ایران جورج. دبلیو. بوش معروف به بوش پسر چهل و سومین‏رئیس جمهور آمریکا است که سکان قوهء مجریهء این کشور رادر بهمن ماه ۱۳۷۹ هـ . ش (۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ م) به دست گرفت. صفحۀ ۶۲پس از آنکه وی در رأس هرم قوهء مجریه آمریکا قرار گرفت،وقوع دو حادثهء مهم، سبب گردید تا دکترین نظم نوین جهانی‏بوش اول، به شکل افراطی‏تر، از سوی فرزندش اعلام و دردستور کار جمهوری خواهان جنگ طلب قرار گیرد. حادثهء نخست در ۲۰ شهریور ماه ۱۳۸۰ هـ . ش (۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ م) یعنی ۸ ماه بعد از روی کار آمدن بوش با ربوده شدن‏هشت فروند هواپیمای مسافربری از سوی شماری افراد ناشناس‏و مورد هدف قرار دادن سمبل‏ها و مراکز قدرت نظامی، اقتصادی‏و سیاسی ایالات متحده به وقوع پیوست. در این واقعه برج‏های دو قلوی سازمان تجارت جهانی، مظهرقدرت اقتصادی منهدم شدند و ساختمان پنتاگون وزارت دفاع‏آمریکا به عنوان سمبل قدرت نظامی ایالات متحده با برخوردتعدادی از هواپیماهای ربوده شده آسیب دید. علاوه بر این‏انهدام یک فروند هواپیما در حریم هوایی کاخ سفید، مرکز قدرت‏سیاسی واشنگتن را در ردیف ناامن‏ترین مناطق جهان قرار داد. درحالی‏که واقعهء ۱۱ سپتامبر، ضریب امنیت داخلی و ابهت‏بین‏المللی آمریکا را به پایین‏ترین سطح در طول تاریخ این کشوررساند، بوش کوچک و تیم نظامی کابینهء او پس از آن، ضمن‏مظلوم نمایی و بهره برداری از فرصت پیش آمده، نخست بانسبت دادن این عملیات به مسلمانان و اعراب، آغاز مجدصفحۀ ۶۳جنگ‏های صلیبی را اعلام نمودند. اندکی پس از آن، انجام‏عملیات تروریستی را به گروه متعصب «طالبان» و سازمان‏«القاعده» نسبت دادند و سپس دومین واقعه را در عکس العمل‏به حادثه اول تحقق بخشیدند. واقعه دوم با حملات موشکی و هوایی آمریکا و انگلیس به‏افغانستان آغاز شد و با باز پس‏گیری مناطق تحت اشغال طالبان‏از سوی نیروهای بومی جبههء متحد ضد طالبان، استقرار نیروهای‏نظامی آمریکا در افغانستان و قرار گرفتن شخص مورد نظرواشنگتن (حامد کرزای) در رأس دولت موقت کابل ادامه یافت. در این شرایط، بوش دوم برای تحقق جهان تک قطبی آرمانی‏خود، ایالات متحده را منادی آزادی وعدالت، و مخالفین خود راتروریست معرفی کرد. و در صدد عملی ساختن تفکر هر کس‏با ما (آمریکایی‏ها) نیست علیه ماست و هرکس با ماست، علیه‏آنهاست (تروریست‏ها) بر آمد. او در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۸۰هـ . ش‏(۵ فوریه ۲۰۰۲ م) در جمع نظامیان پایگاه هوایی «اگلین» درفلوریدا - که سخنانش با کف زدن‏ها و ابراز احساسات نظامیان‏قطع می‏شد - اعلام کرد: ما در مدتی کوتاه موفق شدیم ائتلافی چشمگیر از کشورهای‏مختلف جهان پدید آوریم که در همهء مناطق جهان این ائتلاف‏وجود داشت[ . کشورهای مختلفی در ائتلاف بین المللی که با مجوز شورای امنیت و به‏رهبری امریکا علیه عراق در جنگ دوم خلیج فارس (در سال ۱۹۹۱ م در باز پس‏گیری کویت) به راه افتاده بود، نیروهای نظامی و کمک‏های مادی در اختیار ایالات متحده قرار دادند؛ اما برخلاف اظهارت بوش دوم، در افغانستان هیچ یک از کشورهای جهان به غیر از انگلیس کمک و نیروی نظامی در اختیار ایالات متحده قرار ندادند. در جریان افغانستان، سایر کشورها فقط از اقدام امریکا تنها حمایت لفظی، آن هم در محکومیت اصل تروریسم به عمل آوردند ] آنها می‏دانند که در این درگیری باید انتخابصفحۀ ۶۴کنند که یا با ما و یا با تروریست‏ها باشند، یا شما جانب‏استبداد و زور و یا در کنار آزادی و عدالت هستید.[ . واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۸۰، ساعت ۲۸ :۲۰ دریافت از سایت اینترنتی moc.b.i.r.i.www ] با چنین رویکردی در بیست وسومین سالگرد پیروزی انقلاب‏اسلامی، بوش کوچک در تداوم نطق سنتی رؤسای جمهورایالات متحده موسوم به «نطق وحدت، در نشست مشترک‏مجالس سنا و نمایندگان (کنگره) و در حضور نظامیان بلند پایهءآمریکا و میهمانان خارجی در ۹ بهمن ماه ۱۳۸۰ هـ . ش (۲۹ژانویه ۲۰۰۲ م)، برخی گروه‏های اسلام‏گرای خاور میانه را ازمصادیق گروه‏های تروریستی به حساب آورد و کشورهای مستقل‏ایران و کرهء شمالی را در کنار عراق «محور شرارت و شیطانی»توصیف کرد: ارتش ما اردوگاه‏های آموزشی تروریستی در افغانستان رامضمحل ساخت، اما هنوز اردوگاهایی وجود دارندکه در برخی‏کشورهای دیگر به فعالیت خود ادامه می‏دهند... دنیای زیرزمینی‏تروریست‏ها شامل گروه هایی مثل حماس، حزب اللََّه، جهاداسلامی و جنبش محمد، در جنگل‏های دورافتاده و در صحراهافعال است و در مراکز شهرهای بزرگ پنهان شده است. کره شمالی، رژیمی است که با موشک‏ها و سلاح کشتار جمعی‏تجهیز شده است، حال آنکه مردمش از گرسنگی رنج می‏برند[ . واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۸۰، ساعت ۲۸ :۲۰ دریافت از سایت اینترنتی moc.b.i.r.i.www ]صفحۀ ۶۵ایران نیز با جدیت برنامهء دستیابی به این سلاح‏ها، و صدورترور را دنبال می‏کند و در همین حال تعداد انگشت شماری ازافرادی که منصوب و منتخب مردم این کشور نیستند، امیدمردم ایران به آزادی را سرکوب می‏کنند. عراق، همچنان به‏دشمنی خود با امریکا و حمایت و پشتیبانی از ترور می‏بالد.رژیم عراق برای تولید عامل سیاه زخم، گاز اعصاب و تسلیحات‏هسته‏ای در طی یک دهه برنامه ریزی کرده است. رژیم عراق،رژیمی است که پیش از این نیز از گازهای سمی و کشنده[ .سران کاخ‏سفید با صدور فرمان پنهان به صدام،طولانی‏ترین و نابرابرترین‏جنگ قرن بیستم را بر نظام جمهوری اسلامی ایران، تحمیل نمودند و در طی جنگ ۸ سالهء ایران و عراق، شرکت‏های امریکایی و اروپایی به ویژه شرکت‏های آلمانی،با تجهیز رژیم عراق‏به جنگ‏افزارهای شیمیایی، بیشترین کمک را به عراق انجام دادند ]برای کشتار هزاران تن از شهروندانش استفاده کرده است. بوش کوچک در ادامه صحبت‏های خود، دکترین خود راتحت عنوان، «مبارزه با تروریسم و محور شیطانی» تبیین کرد: کشورهایی از این قبیل [ عراق، کره شمالی و ایران ] و متحدان‏تروریست‏شان محور شیطانی را تشکیل داده‏اند و برای تهدیدصلح جهانی تجهیز شده‏اند. این رژیم‏ها با تلاش برای به دست‏آوردن تسلیحات کشتار جمعی، جهان را در معرض خطری جدی‏و رو به تزاید قرار داده‏اند. آنان می‏توانند این سلاح‏ها را دراختیار تروریست‏ها قرار دهند وابزار لازم و متناسب با انزجارآنان را فراهم آورند. آنان می‏توانند متحدین ما را هدف حملات‏خود قرار دهند یا در جهت ارعاب و تهدید ایالات متحدهصفحۀ ۶۶تلاش کنند. در همهء این موارد بهای بی توجهی ممکن است‏مصیبت بار باشد[ . همان ] دکترین بوش پسر، شکل مدرنیزه شدهء دکترین نظم نوین‏جهانی بوش پدر به‏منظور سلطه بر جهان تک‏قطبی با محوریت‏آمریکا می‏باشد. در این دکترین که مبتنی بر هژمونی‏گرایی است،باید با هرگونه چالشی از سوی کشورها و واحدهای سیاسی‏مستقل و گروه‏های استقلال طلب و مخالف آمریکا، برخوردجدی صورت پذیرد. به نظر می‏رسد محور اصلی اقتدار واشنگتن در قرن ۲۱ درقاره آسیا و به طور مشخص در بخش خاورمیانه‏ای این قاره‏متمرکز باشد.با چنین پیش فرضی در دکترین بوش دوم مناطقی‏از آسیا که ظرفیت بالقوهء اصطکاک منافع با ایالات متحده و توان‏بالفعل اعتراض منطقی در قبال اقدامات مداخله‏جویانهء آمریکارا دارا باشند، بیشتر از سایر مناطق، در معرض تهدیدات‏نظامی این کشور خواهند بود. موارد زیر به روشنی این مدعا رابه اثبات می‏رساند: ۱. اصرار کاخ سفید بر تداوم و گسترش حضور نظامی درآب‏های خلیج فارس، کشورهای حاشیهء جنوبی آن، پاکستان،افغانستان و آسیای میانه. صفحۀ ۶۷۲. جنگ روانی و تهاجم تبلیغاتی، سیاسی، اقتصادی و تهدیدنظامی کرهء شمالی و ایران اسلامی. ۳. تهاجم نظامی علیه عراق به بهانهء سرکوب دیکتاتوری‏صدام و ایجاد دمکراسی و اشغال نظامی این کشور[ . صادق سلیمی نبی، ارمغان دمکراسی: جهت‏گیری سیاست خارجی ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی (۱۳۸ - ۱۳۵۷) چاپ دوم، (قم، دفتر نشر معارف، بهار ۱۳۸۴) ص ۱۲۱ ]رویکردهای دولت بوش برای تغییر رژیم ایران از صبحگاه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون، گرچه‏همواره برخورد با ایران در کانون توجه دولت امریکا بوده، امابعد از واقعه ۱۱ سپتامبر و طرح دکترین مبارزه با تروریسم‏بوش پسر، تغییر حکومت ایران هدف اصلی مداخله‏گرایان‏کاخ سفید برای تسلط کامل بر خاورمیانه به حساب آمده است. با وجود این، در میان نومحافظه کاران تکیه زده بر کرسی‏قدرت در ایالات متحده از زمان وقوع حادثهء تروریستی ۱۱سپتامبر، دو رویکرد جنگ سخت و جنگ نرم برای عملی‏ساختن تغییر رژیم ایران وجود دارد[ . خبرگزاری فارس ] الف - دیدگاه جنگ سخت قائلین به این دیدگاه، بهره‏گیری واشنگتن از ساز و کارهای‏نظامی علیه تهران را تنها راه پیشبرد منافع امریکا در خاور میانه‏و رسیدن به هدف تغییر رژیم ایران قلمداد می‏کنندصفحۀ ۶۸بعد از اظهارات مداخله جویانه و جنگ طلبانه بوش علیه‏ایران در نطق وحدت در کنگره بعد از اشغال افغانستان، در دوره‏اول ریاست جمهوری او افرادی همانند دیک چنی معاون او،کندولیزا رایس مشاور امنیت ملی، آری فیلشر، سخنگوی کاخ‏سفید، رامسفلد، وزیر دفاع، پال ولفوویتز، معاون وزیر دفاع،کالین پاول، وزیر امور خارجه و جیمز ولس، مشاور وزیر دفاع‏و رئیس سابق سازمان سیا و برخی از نمایندگان کنگره امریکااز جملهء کسانی بودند که علاوه بر بوش پسر در دورهء اول‏ریاست جمهوری‏اش بر طبل تهدید نظامی علیه ایران کوبیدند. علاوه‏بر این، رسانه‏های گروهی ایالات متحده نیز - که ازسوی‏صهیونیست‏ها اداره می‏شوند - بر دامنهء پیام‏های تهدیدآمیز نظامی‏علیه ایران افزودند. به عنوان نمونه، روزنامهء واشنگتن پست بادرج گزارشی، خبر از احتمال حملهء امریکا به نیروگاه اتمی‏بوشهر داد[ . فصلنامهء سیاسی روز، شماره ۴، تابستان ۱۳۸۱، ص ۱۲۴ ] در دورهء دوم ریاست جمهوری بوش پسر، طرفداران «جنگ‏سخت» از نظر کمی و کیفی در اقلیت قرار گرفته‏اند. افرادی‏مانند رول مراک گرشت، ریچارد پرل، دیوید فروم و رامسفلددر حال حاضر بر ضرورت تسریع در تغییر رژیم ایران با حملهءنظامی گستردهء پیش دستانه همانند الگوی عراق معتقدندصفحۀ ۶۹طرفداران جنگ سخت، حضور نیروهای نظامی و ماشین‏عظیم جنگی امریکا در عراق و افغانستان را از یک طرف وتکرار ریاست جمهوری بوش برای چهار سال دیگر را فرصت‏طلایی برای براندازی حکومت ایران از طریق بکارگیری ساز وکارهای نظامی محسوب می‏کنند. اگر چه انجام توصیه نظامی‏گری قائلین به این دیدگاه، براساس‏توضیحات بسیاری از استراتژیست‏های امریکایی، بیشترجنون‏آمیز است، اما روحیهء ماجراجویی و قهرمان‏مآبی بوش‏زمینه تکرار چنین دیوانگی را به طور مطلق منتفی نمی‏سازد. ب - دیدگاه جنگ نرم این دیدگاه که طیف وسیعی از نومحافظه کاران بدان معتقدهستند، ایران را هدف سخت می‏داند اما براساس قاعدهء هزینه‏و فایده، انجام عملیات گسترده نظامی را برای تغییر رژیم ایران‏مقرون به صرفه نمی‏داند. قائلین به جنگ نرم به جای عملیات گسترده نظامی، از طریق‏به کارگیری تاکتیک‏های سه گانه زیر، فروپاشی از درون حکومت‏ایران را توصیه می‏کنند: ۱. تاکتیک «مهار» که خود در چهار صحنه زیر برنامه‏ریزی‏و دنبال شده است: صفحۀ ۷۰الف) پروندهء هسته‏ای جمهوری اسلامی در سطح بین‏المللی ب) خنثی‏سازی تأثیرگذاری ایران در صحنهء عراق ج) خنثی‏سازی اثربخشی جمهوری‏اسلامی در پهنهء افغانستان د) خنثی‏سازی الگوگیری مقاومت اسلامی لبنان از ایران ۲. تاکتیک «اسب تروا» که در چهار عرصه زیر دنبال می‏شود: الف) تلاش در جهت بازگشایی سفارت در تهران. ب) تقویت OGN های طرفدار امریکا در ایران. ج) حمایت مستقیم از جنبش طرفدار دمکراسی امریکایی‏در ایران. د) زمینه سازی برای انقلاب نارنجی و مخملی در ایران. ۳. تاکتیک جنگ روانی در سه عرصهء زیر باید دنبال شود: الف) مراودات امریکا با اپوزیسیون داخلی تقویت شود وبرنامه‏های رادیو تلویزیونی نظیر رادیو فردا و صدای امریکا ازآنها بهره گیرند. ب) افزایش آستانهء جنگ در اذهان مردم ایران با تبلیغات‏انجام عملیات نظامی مدنظر قرار گیرد. ج) تمرکز روی مسأله نقض حقوق بشر در ایران صورت بپذیرد. به نظر می‏رسد در دورهء دوم ریاست جمهوری بوش کوچک،دیدگاه طیف اکثریت نومحافظه کاران یعنی رویکرد جدید«جنگ نرم» از سوی او پذیرفته شده و خانم رایس نیز از جانبصفحۀ ۷۱جنگ نرم و اقدامات عملی بوش علیه ایران تاکنون اقدامات زیادی از سوی دولت بوش برای تحقق‏فروپاشی از درون نظام جمهوری اسلامی صورت پذیرفته که‏برخی از مهم‏ترین آنها عبارتند از: ۱. تبلیغ وجود دو لایهء انتخابی و انتصابی در درون حاکمیت‏ایران. ۲.تخصیص بودجه برای پیشبرد دمکراسی (باتلقی امریکایی)در ایران. ۳. تبلیغ علیه نهادهای نظارتی اتنخابات. ۴. تبلیغ غیر آزاد و غیر دمکراتیک بودن انتخابات در ایران. ۵. تأسیس رادیو فردا از سوی شخص بوش برای براندازی‏رسمی نظامی جمهوری اسلامی. ۶. تقویت شبکه‏های رادیو و تلویزیونی ماهواره‏ای ضد انقلاب‏خارج نشین. ۷.تبلیغات منفی در ارتباط با دست داشتن ایران در ناامنی‏های‏عراق. صفحۀ ۷۲موانع بازدارندهء حمله نظامی امریکا علیه ایران پس از تهدیدات پی در پی رئیس جمهور، مقامات امنیتی -نظامی و دست‏اندرکاران سیاست خارجی ایالات متحده علیه‏جمهوری اسلامی و اشغال دو همسایه آن، افغانستان و عراق،مهم‏ترین سؤالی که در ذهن پژوهشگران سیاسی و محققان‏روابط بین‏الملل و استراتژیست‏ها مطرح گردیده، این است که‏آیا امکان حملهء امریکا به ایران همانند افغانستان و عراق وجوددارد یا خیر؟ به تعبیر دیگر، آیا در ایران نیز همانند افغانستان وعراق بستر و زمینه‏های موفقیت حملهء نظامی امریکا فراهم‏است یا خیر؟ در پاسخ به این سئوال، به نظر می‏رسد ایران امروز واجدویژگی‏هایی است‏که برخلاف عراق و افغانستان، هرگونه حملهءنظامی به آن را غیر ممکن می‏سازد. از این منظر مهم‏ترین عوامل‏بازدارندهء حملات نظامی و سخت‏افزاری امریکا علیه ایران‏عبارتند از: ۱.ایران برخلاف افغانستان وعراق، ازنظر موقعیت جغرافیایی‏از سه امتیاز بهره‏مند است: صفحۀ ۷۳الف) موقعیت بحری سرزمین ایران از نظر موقعیت بحری به سبب دارا بودن‏سواحل طولانی منطقه استراتژیک در خلیج فارس و دریای عمان‏از موقعیت ویژه‏ای برخوردار است؛ زیرا ایران در میان کشورهای‏این منطقه تنها کشوری است که ۱۸۰۰ کیلومتر طول ساحل درخلیج فارس و دریای عمان دارد. مرزهای آبی این سرزمین‏همواره به عنوان قسمتی از یک سیستم ارتباطی، اقتصادی ونظامی بین المللی از جایگاه ویژه‏ای برخودار بوده است. ب) موقعیت گذرگاهی قرار گرفتن ایران در کنار یکی از مهم‏ترین تنگه‏های دنیا به‏نام تنگه هرمز و اشراف آن بر سرتاسر حاشیهء شمالی این‏تنگه،موقعیت گذرگاهی ویژه‏ای به آن بخشیده است. ایران و عمان در دو سوی تنگه هرمز قرار دارند؛ اما ایران‏در مقایسه با عمان از وسعت، جمعیت، ذخایر نفت و گاز زیاد،طول ساحل بیشتر در تنگه، نیروهای نظامی بیشتر، به ویژه‏نیروهای دریایی کارآمد، موقعیت دفاعی و پدافندی مناسب،جزایر استراتژیک و تکیه‏گاه‏های دفاعی در داخل تنگه وتوانایی‏های فنی و تکنیکی لازم برای کنترل تنگه برخورداراست. چنین فرصت هایی زمینه‏های کنترل تنگه هرمز را کهصفحۀ ۷۴گذرگاه خون جاری (نفت) در اندام نظام سرمایه‏داری است،برای ایران فراهم می‏سازد. ریچارد نیکسون در توصیف این مطلب می‏نویسد: نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خلیج فارس قلبی است‏که این خون را مانند تلمبه به جریان می‏اندازد و راه‏های‏دریایی پیرامون خلیج فارس [ تنگه هرمز ] شریان‏هایی هستندکه این خون حیاتی از آنها می‏گذرد[ . ریچارد نیکسون، جنگ واقعی و صلح واقعی، ترجمه علی رضا طاهری، (تهران، کتاب سرا، ۱۳۶۴)، ص ۱۳۶ ] ج) موقعیت بری اورآسیا همسایگی ایران از ناحیهء غرب با جمهوری ترکیه و برخورداری‏از دو هزار کیلومتر مرز مشترک با جمهوری‏های استقلال یافته‏از شوروی، ایران را از موقعیت بری اورآسیا، بهره‏مند می‏سازد. با فروپاشی شوروی مزیت‏های ژئواستراتژیک جدیدی‏برای ایران به وجود آمد که از یک سو بر اهمیت استراتژیک‏ایران از ناحیهء آسیای مرکزی افزود و از سوی دیگر استقلال‏کشورهای قفقاز و جمهوری‏های آسیای مرکزی، راه‏های‏مواصلاتی جدیدی را بر روی ایران گشود. بر این اساس، ایران از یک موقعیت نسبی و عمومی جغرافیایی‏ویژه در مقایسه با عراق و افغانستان برخوردار است که درصورت‏حملهء نظامی به آن، تمامی منطقه از آسیای میانه گرفته تا خلیج‏صفحۀ ۷۵فارس را می‏تواند به التهاب و بحران بکشاند و حساس‏ترین‏منطقه استراتژیک مورد نظر ایالات متحده را بحرانی سازد. شاید این امر بیش از هرچیز، نارضایتی و اعتراض کمپانی‏های‏نفتی آمریکایی را که حامیان اصلی بوش پسر در مبارزات‏انتخاباتی‏اش بوده‏اند، در پی داشته باشد. ۲. وسعت ایران نیز بر خلاف عراق و افغانستان یکی‏از عوامل‏بازدارندهء حمله به آن محسوب می‏گردد زیرا وسعت خاک ایران‏به تنهایی بیشتر از مجموع مساحت ۶ کشور اروپایی آلمان،فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند و بلژیک است. گسترش قلمرو جغرافیایی ایران در دوران جنگ، امکان‏عقب‏نشینی و فرصت بازسازی و سازماندهی مجدد را برای‏نیروهای نظامی و نیز امکان بکارگیری تاکتیک‏های جنگ نامتقارن‏را فراهم می‏سازد. همچنین گسترهء وسیع ارضی ایران، امکان‏اشغال کامل آن را از دشمن سلب می‏کند. ۳. هر گاه افراد بین سنین ۲۰ تا ۶۵ سال بیش از ۳۵ درصدکل جمعیت یک کشور را تشکیل دهند، چنین سرزمینی از بهترین‏و مطلوبترین عامل ژئوپلتیک برای حفظ امنیت و ثبات سیاسی‏و توسعه اقتصادی برخوردار است[ . عزت اللََّه عزتی، ژئوپلتیک (تهران، سمت، ۱۳۷۱) ص ۷۳ ] جمعیت فعال ایران براساس آمارهای سال ۱۳۶۹ هـ . ش‏۱۹۹۰ م) ۱۴ میلیون و ۳۷ هزار نفر اعلام گردید که ۲۵ درصصفحۀ ۷۶جمعیت کشور را تشکیل می‏دهد و در بین کشورهای منطقه‏خلیج موقعیت منحصر به فردی دارد[ . جواد اطاعت، ژئوپلتیک و سیاست خارجی ایران، (تهران، سفیر،۱۳۷۶) ص ۵۳ ] و سبب گردیده تا این‏کشور از نظر نظامی به عنوان یکی از قوی‏ترین کشورهای منطقه‏به حساب آید. نتیجه آنکه، در حال حاضر کثرت جمعیت، موقعیت و وسعت‏جغرافیایی سرزمین ایران، به همراه ایدئولوژی اسلامی وسیاست خارجی مستقل آن، موجب شده که جایگاه استراتژیک‏ایران در سطح جهان و در محاسبات قدرت‏های بازیگر درصحنه نظام بین‏الملل به ویژه ایالات متحده دو چندان گردیده‏و امکان حملهء نظامی به آن سلب شده است به گونه‏ای که‏مارک پالمر استراتژیست معروف آمریکایی در گفتگو با «بوراسولومود» خبرنگار روزنامهء آمریکایی «نیویورک تایمز»صراحتاً با ایدهء تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفت‏کرده، می‏گوید: ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت‏نیروی‏انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت‏جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند (قلب) نظام‏بین الملل، به قدرتی کم بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمی‏توان بایورشی نظامی آن را سرنگون کرد[ . هفته نامه بازتاب، شماره ۵۹، اسفند ۱۳۸۳، ص ۲ و۳ ]صفحۀ ۷۷۴. قدرت، جایگاه بین المللی وروابط خارجی ایران باکشورهایی نظیر افغانستان و عراق و حتی کره شمالی بسیارمتفاوت است. جایگاه محوری ایران در سازمان کنفرانس‏اسلامی، گروه ۷۷، سازمان اوپک، جنبش عدم تعهد و طرح‏گفتگوی تمدن‏ها از سوی ایران موجب شده تا نوع برخورد باایران به طور بنیادی با کشورهای عراق و افغانستان متفاوت باشدو حملهء احتمالی به آن به آسانی حمله به عراق و افغانستان‏تصور نشود. ۵. در افغانستان مردم از جنگ داخلی طولانی، و در عراق‏از حاکمیت استبداد صدام به‏ستوه آمده بودند و بستر اجتماعی‏برای مداخلهء نظامی خارجی فراهم بود، در حالی که در ایران‏رابطهء بین مردم و حاکمان قلبی و برگرفته از اعتقادات مذهبی‏آنهاست و گسست بین حاکمیت و شهروندان وجود ندارد وهرگونه تهاجم خارجی به شدت محکوم به شکست است. ۶. ایران از تجربهء دفاع در جنگ طولانی و نابرابر هشت ساله‏برخوردار است، در حالی که در افغانستان و عراق انگیزه دفاع‏در مردم در برابر نیروهای مهاجم آمریکایی وجود نداشت. ۷. در ایران برخلاف عراق و افغانستان و حتی سایر کشورهای‏دنیا به صورت منحصر به فرد، تمامی ملت در قالب سازمان رزمی‏بسیج سازماندهی گردیده و همواره آماده دفاع‏از کشور هستند. صفحۀ ۷۸۸. در ایران دو نیروی نظامی کلاسیک و کارآمد ارتش و سپاه‏همواره آماده دفاع از کشور هستند، در حالی که در افغانستان‏چنین نیروهایی وجود نداشت و علاوه بر آن نیروهای داخلی‏آن کشور نیز در دو جبهه و در مقابل هم قرار داشتند. در عراق‏نیز سران نظامی پیش از تهاجم خریداری شده بودند، اما درایران امکان وقوع چنین امری محال است. ۹. مهم‏ترین عامل بازدارندهء حمله به ایران، اعتقاد به شهادت‏و جاودانگی مرگ در راه خدا در میان نیروهای نظامی و ملت‏ایران است که هرگونه ترسی را از میان می‏برد و دشمن را ازحمله به آن باز می‏دارد. دلایل وضرورتهای ایستادگی‏ایران درمقابل زیاده‏طلبی‏آمریکا مردم ایران بنابر دلایل و ضرورتهای متعدد باید در مقابل‏زیاده‏طلبی آمریکا ایستادگی و مقاومت نمایند. برخی از مهم‏ترین آن دلایل عبارتند از: ۱. تضاد نظام ارزشی و ایدئولوژیکی میان ایران و امریکا که‏امکان همکاری مبتنی بر احترام متقابل را منتفی می‏سازد. درمقابل تفکر هژمونیک و سلطه‏گرایی ایالات متحده، نظام‏جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس تاکنون با در پیش گرفتنصفحۀ ۷۹خط مشی مبتنی بر نفی سلطه گرایی و مداخله گرایی در سیاست‏خارجی خود، ضمن نقادی از عملکرد سلطه جویانه آمریکادر صحنهء روابط بین الملل، بر رویهء استقلال‏طلبی خود تأکید وپافشاری کرده است. براین اساس به‏دلیل اختلاف نگرش ایران‏و امریکا از یک سو واصطکاک مداخله‏گرایی واشنگتن و رویه‏استقلال تهران، ضرورت دارد تا جمهوری اسلامی در مقابل‏زیاده‏طلبی‏های امریکا، ایستادگی کند. مقام معظم رهبری دراین ارتباط معتقد است: طبیعت حکومت امریکا سلطه گری است، لذا رابطهء با امریکایعنی تحمل زورگویی اما طبیعت نظام اسلامی و ملت ایران اززورگویی متنفر است و این امر را قبول ندارد. ۲. مردم ایران همواره در طول تاریخ خود در ردّ سلطه بیگانگان‏و مبارزه با مداخله گریان در امور داخلی خود اصرار ورزیده‏و به ویژه بعد از پیروزی انقلاب با اعتقاد راسخ بر خودباوری‏نه تنها مداخله در امور داخلی سایر کشورها را مجاز نمی‏داندبلکه به‏عنوان الگو و سرمشق سایر ملت‏ها نیز درآمده است.درحالی که مداخله گرایان آمریکایی به نام ایجاد دمکراسی باتحقیر مردم عراق وافغانستان، لطمات و خسارت جبران‏ناپذیری‏بر حیثیت و اعتبار خود وارد کرده‏اند. به طور قطع ایستادگی مردمصفحۀ ۸۰ایران در مقابل زیاده‏طلبی امریکایی‏ها، مداخله‏گرایان حاکم برکاخ سفید را از فکر تجاوز نظامی و اشغال ایران بازمی‏دارد وهمین امر یکی از مهم‏ترین دلایل مقاومت ملت ایران در مقابل‏امریکا محسوب می‏شود. ۳. همچنانکه سلطه‏جویی به‏دلیل ستمگری و تجاوز به حقوق‏دیگران و از بین بردن کرامت و ارزش‏های والای انسانی، محکوم‏است، سلطه پذیری نیز از آن جهت که نشانهء ضعف، خواری وپذیرش سلطهء دیگران است، دو چندان مذمت شده است. به‏همین دلیل نیز چون انقلاب اسلامی بسان مشعل فروزانی است‏که صراط مستقیم انسانیت را به کشورهای جهان سوم و به‏ویژه‏ممالک اسلامی نشان می‏دهد، باید درمقابل زیاده‏طلبی امریکامقاومت کند. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، این مهم راچنین بیان فرموده است: انقلاب اسلامی ما تاکنون کمین گاه شیطان و دام صیادان را به‏ملت نشان داده است. جهان‏خواران و سرمایه‏داران و وابستگان‏آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن‏مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم و حال آنکه، این وظیفه‏اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیم‏که ای خواب رفتگان، ای غفلت زدگان، بیدار شوید و به اطرافصفحۀ ۸۱خود نگاه کنید که در کنار لانه‏های گرگ، منزل گرفته‏اید،برخیزید که اینجا جای خواب نیست و نیز فریاد زنیم، سریعاًقیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست[ . صحیفه نور، ج ۹، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی تا) ص‏۸۲ ] ۴. ایران از ظرفیت‏های بالایی برای تبدیل شدن به کشوری‏توسعه یافته که از نظر سیاسی نیز استقلال واقعی دارد برخورداراست. ایران امروز با برخورداری از فرصت‏های متعدد درعرصه‏های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دفاعی -امنیتی از یک سو و تدوین سند چشم انداز ۲۰ ساله از دیگرسو، استعداد بالقوهء تبدیل به قدرتی توسعه یافته در آینده‏ای نه‏چندان دور را دارد که در صورت انفعال در مقابل زیاده‏طلبی‏آمریکا، این امکان از او سلب می‏گردد. بر این اساس ضرورت دارد هر گونه افزون‏طلبی خارجی به‏ویژه از سوی آمریکایی‏ها را به شدت پاسخ دهد. ۵. موقعیت ژئوپلتیک ایران در میان کشورهای منطقه خلیج‏فارس و حتی خاورمیانه استثنایی است. شاید یکی از جاذبه‏های‏وسوسه‏انگیز برای بازگشت واشغال مجدد ایران و برقراری رابطهءمبتنی بر سلطه به شیوهء قبل از انقلاب، در این ویژگی ایران نهفته‏باشد، همین موقعیت استثنایی به همراه روحیهء استقلال‏طلبی،جایگاه ایرانیان را در میان ملت‏ها، از شأن و منزلت بالایی‏برخوردار کرده است که در صورت عقب نشینی در مقابل امریکصفحۀ ۸۲دستاوردهای ایستادگی ایران در برابر زیاده‏طلبی‏های‏امریکا ایستادگی مردم مقاوم ایران دربرابر زیاده‏طلبی‏های امریکا،دستاوردهای زیر را به ارمغان آورده است: ۱. استقلال در عرصهء داخلی و بین المللی؛ از این منظر، ایران‏تنها کشور منطقه است که خود برای خود تصمیم می‏گیرد. ۲. خودباوری و اعتماد به نفس در عرصه سیاسی، فرهنگی،اقتصادی - دفاعی و امنیتی؛ این خصلت در بسیاری از عرصه‏هامانند فن آوری هسته‏ای و دانش تهیه سلول‏های بنیادی و نیزاداره مراحل مختلف جنگ تحمیلی جلوه گر شده است. ۳. مستحکم شدن الگوی مردم سالاری دینی در مقابل الگوی‏لیبرال دمکراسی غرب؛ الگوی مردم سالاری دینی ایران درگذر زمان هر روز شکوفاتر می‏شود و چون بنابر دلایل زیر ازسوی ملت‏های منطقه مورد پذیرش قرار می‏گیرد، الگوی لیبرال‏دمکراسی امریکایی را با چالش و بحران جدی مواجه ساخته‏است: صفحۀ ۸۳۱. مردم سالاری دینی ایران، اصالت دارد و بومی است. ۲. مردم سالاری دینی ایران، بحران هویت ایجاد نمی‏کند،زیرا مطابق با تاریخ و فرهنگ و باورهای بومی و دینی مردم‏خاورمیانه است. ۳. مردم سالاری ایران، بی ثبات کننده نیست، زیرا میان‏انتظارات و تعهدات داخلی و ظرفیت کشورها، توازن ایجادمی‏کند. ۴. بر اثر مقاومت ایران در مقابل ایالات متحده، الگوی‏الهام‏بخشی جمهوری اسلامی ایران نه تنها یک امر ماندگار،بلکه در حال ارتقای وضعیت هژمونیک و الهام بخشی خود درمنطقه خاورمیانه است. این درحالی است که تثبیت هژمونی جهانی و منطقه‏ای ایالات‏متحده در گرو گسترش الگوی دمکراسی امریکایی و درنهایت‏صدور شیوهء زندگی آمریکایی به کشورهای خاورمیانه است. ۵. بر اثر مقاومت مردم ایران در مقابل زیاده‏طلبی امریکا،به رغم تصور اولیه استراتژیست‏های کاخ سفید که تقویت‏مدیریت تغییر در حکومت ایران پس از اشغال عراق و افغانستان‏را پیش بینی می‏کردند با نتیجهء منفی و برآیند معکوسی مواجه‏شده است. صفحۀ ۸۴۶. درحالی که سطح و میزان نفوذ ایالات متحده برای ایجادتغییرات سیاسی در منطقه به‏شدت کاهش یافته، ظرفیت مدیریت‏جمهوری اسلامی برای انجام تغییرات سیاسی در منطقه ارتقای‏چشمگیری یافته است. برخی از دلایل تفوق و برتری ایران دراین عرصه به عنوان یکی از دستاوردهای ایستادگی در برابرزیاده‏طلبی آمریکا عبارتند از: ۱. افزایش انسجام ملی در ایران. ۲. تفوق و ابتکار عمل یک روحانی برجسته شیعه در عراق‏(آیت‏اللََّه سیستانی). ۳. الگوپذیری از ایران و نقش آفرینی مرجعیت شیعه درتعیین و جهت‏دهی به سرنوشت انتخابات عراق. ۴. مانور استراتژیک یک روحانی برجستهء دیگر (سیدحسن نصراللََّه) در بسیج مردم و راهپیمایی عظیم مردم لبنان. براین اساس ایالات متحده دریافته است که در صورت‏مهیا شدن امکان برگزاری جریان آزاد انتخابات در منطقه،دولت‏های برآمده از آن - همانند آنچه در عراق اتفاق افتاد -مطلوب ایالات متحده نخواهد بود[ . خبرگزاری فارس ] ۷. آخرین و مهم‏ترین دستاورد ایستادگی و مقاومت ایران‏در برابر ایالات متحده و افزون‏طلبان کاخ سفید، الگو قرار گرفتن‏رویه استقلال‏طلبی ملت ایران و دریافت پیام رهایی از یوغصفحۀ ۸۵مستبدان بود که خود بسیاری تحولات و رخدادها را به ارمغان‏آورد. برخی از مهم‏ترین آنها عبارتند از: الف) بیداری و خیزش اسلامی در کشورهای اسلامی منطقه. ب) فروپاشی نظام آپارتاید و تبعیض نژادی در افریقای‏جنوبی. ج) استقلال رودزیا. د) فروپاشی اردوگاه کمونیسم و شوروی سابق. هـ ) مقاومت مجاهدین افغان در مقابل تجاوز شوروی. و) پیروزی ساندنیست‏ها در نیکاراگوئه. ز) انتفاضه مردم فلسطین درمقابل تجاوزات رژیم صهیونیستی‏اسرائیل. ف) پیروزی جنبش انقلابی حزب اللََّه لبنان در مقابل‏صهیونیست‏های اسرائیل و اخراج اشغالگران صهیونیست ازلبنان. در پایان به نظر می‏رسد تا زمانی که امریکا براساس نظام‏لیبرالیسم سیاسی و کاپتالیسم اقتصادی استوار است وایران نیزبراساس آموزه‏های دینی اسلام سلطه گرایی را نفی می‏کند امکان‏همکاری و رابطه متقابل وجود ندارد و در حالی که در ضمیر وماهیت امریکا مداخله‏گرایی ریشه دوانیده، افتخار نظام اسلامی‏استقلال‏طلبی و رد سلطه پذیری است.

ساختار نظام جهانی از دیدگاه آمریکا




ساختار نظام جهانی از دیدگاه آمریکا




       ساختار نظام جهانی از دیدگاه امریکا: تبیین استعمار فرا نو [. ۱.colonialism. ]. استعمار به مفهوم تسلط یک کشور بر کشوری دیگ[. ۲.encyclopediaencarta،cd،copyright۵۰۰۲colonization. ] به‏منظوربهره‏برداری از ذخایر و ثروتهای خدادادی،نیروی انسانی و موقعیت‏جغرافیایی آن است. در استعمار، کشور استعمارگر مستعمره‏را جزئی از خاک و سرزمین خود تلقی نمی‏کند و اتباع آن راشهروند خود نمی‏داند بلکه خود را به اداره و اعمال کنترل بر آن‏محق می‏داند سابقهء استعمار به قبل از قرن پانزدهم برمی‏گردد[. ۳.Ibid. ]از آن زمان تا کنون استعمار در سه شکل ظهور پیدا کرده است: ۱ - استعمار کهن: هر استعماری که در آن استعماگر با بکارگیر نیروی نظامی وعمدتاً نیروی دریایی، سرزمینهایی را که در فاصلهء دوری قراصفحۀ ۱۶داشتند عملاً اشغال می‏کردند. در آغاز استعمار صرفاً با هدف‏اعمال کنترل بر مسیرهای تجارت ادویه از شرق آسیا به اروپااعمال شد اما به تدریج به بهره برداری از سایر منابع و ذخایر وثروت‏های کشور تحت‏اشغال حتی گرفتن برده تسری پیدا کرد.ویژگیهای استعمار کهن به شرح زیر است: الف - اشغال نظامی سرزمین مستعمره ب - سلطهء مستقیم سیاسی و نظامی بر مستعمره از طریق‏نصب فرمانداران ج - توسعه و گسترش فرهنگ استعماری از طریق گروههای‏تبشیری مسیحی و همچنین اعزام دانشجو از کشور مستعمره‏به کشور استعمارگر و تربیت روشنفکران و عناصر مزدور برای‏ایفای نقش‏های مشخص. ۲ - استعمار نو: رشد فکری جوامع و آشنایی آنان با روشهای مدرن و ظلم‏و ستم استعمارگران منجر به گسترش مبارزات ضد استعماری‏و استقلال طلبانه گردید و ادامه روند استعمار کهن را با مشکل‏مواجه ساخت. در نتیجه آنان به روشهای دیگری متوسل شدند.روش‏های جدید ابتدا در کشورهای خاورمیانه پس از فروپاشی‏دولت عثمانی و در ایران با روی کار آمدن رژیم پهلوی آغاز گشتصفحۀ ۱۷و سپس به تدریج به سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی گسترش‏یافت ویژگیهای استعمار نو به شرح زیراند: الف - طرح مسئله حاکمیت ملی یکی‏از عناصر دوران استعمارنوین است[ ۱.timothyw.lake.nationlityandsovereintyinthenewworld order.www.antepodiam.com. ] در این دوران کشورها حاکمیت و استقلال خود رابازیافته و به عنوان عضوی از اعضای جامعه بین المللی و سازمان‏ملل متحد پذیرفته می‏شوند، اما نظام بین المللی به گونه‏ای‏طراحی شده که کشورهای بزرگ تصمیم‏گیریهای کلان را اتخاذمی‏کنند و کشورهای دیگر ناچار به پیروی هستند[ . در تصویب بسیاری از مقررات بین‏المللی از جمله منشور ملل متحد. بسیاری‏از کشورهای تازه‏استقلال‏یافته و رهاشده‏از استعمار حضور نداشته‏اند ] ب - نظام اقتصادی این کشورها تابعی از نظام اقتصادی‏شمال - جنوب است و کشورهای استعماری از راه خرید مواداولیه به قیمت‏هایی که خود شان تعیین می‏کردند (مانند نفت)و فروش تکنولوژی سطح پایین و وسایل ساخته شده و دادن‏کمک‏های فنی محدود برای هدایت اقتصاد کشور به طرف‏رشته‏های مورد نظر استعمارگران، عملاً نبض اقتصادی این‏کشورها را در اختیار گرفتند[ . ر.ک غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، شرکت نشر و پخش ویس، چاپ دوم، ۱۳۶۹، ج ۱، ص ۴۴ ] ج - علی رغم رهایی از استعمار کهن، کشورهای مستعمره‏همواره به عنوان حوزهء نفوذ استعمارگر سابق محسوب می‏شوندمانند جامعهء کشورهای مشترک المنافع انگلیس به همین دلیل‏گاه شاهد مداخلات آنها در امور این کشورها هستیم مانند،دخالت در انتخابات و منحرف کردن حکومت‏های قانونی صفحۀ ۱۸راستین، از بین بردن شخصیت‏ها و گروههای ملی و میهنی‏کمک به ایجاد اصلاحات کند و بسیار آرام برای جلوگیری ازاصلاحات واقعی. د - ادارهء غیر مستقیم امور سیاسی کشورها از طریق پیروی‏حکومت‏های تحت استعمار نواز مبانی ایدئولوژیک نظامهای‏سیاسی در غرب مانند ناسیونالیسم، سوسیالیسم و حتی لیبرال‏دمکراسی، به گونه‏ای که حتی ساختار سیاسی این کشورها شبیه‏ساختار کشور استعماری سابق است. و دیگر از طریق منصوب‏کردن عوامل سر سپرده و دست نشاندگان خود در رأس این‏کشورها (مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران در زمان‏پهلوی، اردن، عراق، سوریه و مصر....) ۳ - استعمار فرا نو: در دوران استعمار نوین ساختار سیاسی کشورها به عنوان‏بازیگران اصلی جامعه بین‏المللی حفظ شد و نظام بین المللی‏بر استقلال سیاسی و حاکمیت ملی ظاهری کشورها مبتنی بود.اما با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبدیل شدن جهان به یک‏دهکدهء جهانی به تدریج حاکمیت‏ها در مقابل نظام بین المللی‏رنگ باخت و این امکان برای قدرتهای سیاسی و رسانه‏ای‏فراهم شد که بدون توجه به مرزهای جغرافیایی مستقیماصفحۀ ۱۹ملت‏ها را طرف خطاب خود قرار دهند. فرو پاشی نظام دو قطبی‏و انحصار عملی قدرت رسانه‏ای و تبلیغی در غرب به این‏موضوع کمک شایانی نمود. در نتیجه غرب برای گسترش اقتدارخود در حوزه‏های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روشهای نوینی‏را پایه‏گذاری کرد که با روشهای مورداستفاده در عصر استعمارنوین از جهاتی متفاوت بود به‏همین منظور و برای تعیین راهبردمناسب عوامل قدرت خود را به دو بخش قدرت نرم‏افزاری‏(که شامل بکارگیری قدرت رسانه‏ای و تبلیغاتی برای تأثیر گذاری‏و هدایت افکار عمومی جهان می‏شود) و قدرت سخت‏افزاری‏(که شامل قدرت نظامی فراگیر در سطح جهان می‏شود) تقسیم‏نمو[ . ر.ک چالمرز جانسون، مصائب امپراتوری عباس کاردان، حسن سعیدکلاهی خیابان، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‏المللی ابرار معاصر ایران، ۱۳۸۴، ص ۲۰ ] و برای اعمال هر یک از این قدرت‏ها جهان را به نوعی‏تقسیم نمودند در بخش نرم‏افزاری جهان را به چندین حوزه‏تمدنی تقسیم کردند تا با شناخت عوامل مخل و مزاحم در هریک‏از حوزه‏های تمدنی، متناسب با همان حوزه روش مبارزه را اتخاذکنند. در این روش حوزه تمدنی جایگزین واحد دولت - ملت‏می‏شود. این حوزه‏ها شامل حوزه تمدنی غرب، کنفوسیوسی،ژاپنی، اسلام، هندو، ارتدوکسی، آمریکایی لاتین و... تمدن‏آفریقایی به عنوان تمدنی حاشیه‏ای می‏شود دو علت اساسی‏برای طرح این نظریه از سوی هانتیگتون می‏توان تصور نمود: صفحۀ ۲۰الف - شکل‏گیری و گسترش فوق العادهء اسلام سیاسی دراواخر قرن بیستم که در حال حاضر اصلی‏ترین چالش فرا روی‏تمدن غرب محسوب می‏شود. ب - رشد اقتصادی و گسترش سریع قدرت چین کنفوسیوسی‏که غرب را در عرصه اقتصاد با چالشی جدی روبرو ساخته‏است. ساموئل هانتیگتون از نظر سیاسی و چگونگی اعمال قدرت‏سخت‏افزاری نیز کشورها را به سطوح مختلف تقسیم می‏کندکه سطح اول، ایالات متحده آمریکا قرار دارد که واجد همهءمؤلفه‏های یک قدرت برتر جهانی است و صلاحیت بر عهده‏گرفتن مسئولیت صلح و امنیت بین‏المللی را دارد. دوم، قدرت‏های‏عمدهء منطقه‏ای که بازیگرانی با نفوذ هستند، اما گسترهء منافعشان‏در همان منطقه است مانند روسیه و چین و هند که باید ازچارچوب کلی طراحی شده برای سیاست بین‏الملل پیروی کنند.سطح سوم، قدرت متوسط منطقه‏ای و سطح چهارم، سایرکشورها هستند[ . ر.ک ساموئل هانتیگتون آمریکا در جهان معاصر، moc.navnoib.www ۱۹/۴/۱۳۸۲ ] تنوع تمدنی در حوزه‏های بیان شده باید به شکل‏گیری یک‏تمدن جهانی با ارزشهای واحد منجر شودکه همان تمدن غربی‏است. این تمدن درعرصهء اقتصاد، کاپیتالیسم و در عرصهء سیاسی[ . ر.ک ساموئل هانتیگتون آمریکا در جهان معاصر، moc.navnoib.www ۱۹/۴/۱۳۸۲ ]صفحۀ ۲۱لیبرال دمکراسی و در عرصهء فرهنگی ارزشهای غربی را حاکم‏خواهد ساخت. مفهوم نظریه پایان تاریخ فوکویاما چیزی جزاین نیست، هر چند برای استقرار چنین تمدن جهانی که حتی‏زبان واحدی نیز دارد، چالشهای فراوانی را بر شمرده‏اند[ . ر.ک همان، تمدن و بازسازی نظام جهانی، مینو احمد سرتیپ، کتاب سرا، ۱۳۸۰، ۵۱ به بعد ] تقسیم کشورها از نظر سخت‏افزاری نیز باید منجر به استقرارنظمی شود که از یک سو کشورها را در سطحی که قرار دارندثبات بخشد و مانع ارتقای سطح آنها گردد، مگر بر اساس‏اقتضائات نظم نوین جهانی و ثانیاً آمریکا را به عنوان پلیس‏بین‏المللی مسئول برقراری نظم و امنیت و حفظ وضع موجودکند و زمینه ساز امپراتوری ایالات متحده گردد. وجه ایده‏آل‏این نوع استعمار از سوی استعمارگران این است که، افراد درجامعهء بین‏المللی در قالبی معین به عنوان کنشگران اصلی مطرح‏شوند و از ارزشهای یک سان و نظام اقتصادی و سیاسی واحدپیروی کنند[. ۱.kenadachithenewworldorder،anoverview.www.educate yourself.org/nwo. ] و همگی شهروندان جهان محسوب خواهند شد.پافشاری بر ارزشهای بومی و ارج نهادن به آنها توسط مردم‏چالش اصلی استعمار فرانو می‏باشد که مقام معظم رهبری درتبیین استعمار فرا نو به آن اشاره فرموده‏اند: استعمار فرا نو یعنی دستگاه استکباری کاری کند که عناصری ازملتی که این مستکبر می‏خواهد آن را قبضه و تصرف کند،بدون‏آنکه بدانند به او کمک کنند. دشمن، ایمان شما را س[. ۱.kenadachithenewworldorder،anoverview.www.educate yourself.org/nwo. ]صفحۀ ۲۲محکم می‏داند و دلش می‏خواهد این سد برداشته شود، حالاعناصری از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن‏یا سوراخ کردن[ . بیانات در جمع خانواده‏های شهدای کرمان. AF/ri.ienemahk.www ] مؤلفه‏های استعمار فرانو ۱ - جهانی سازی[. ۱.globalization. ] در عرصهء اقتصاد و فرهنگ. منظور از جهانی سازی طراحی پروژه‏ای است که بر آیندآن حاکمیت ارزشهای غرب در دو عرصهء فرهنگ و اقتصاد است.ابزار این پروژه در عرصه فرهنگ قدرت رسانه‏ای و تبلیغات وفرهنگ سازی با استفاده از روشهای القای مستقیم و غیر مستقیم‏است و درعرصهء اقتصاد نیز گسترش فعالیت شرکت‏های بزرگ‏چند ملیتی، آزاد سازی تجارت یا تجارت آزاد از طریق[ . علت عدم بکارگیری کلمهء جهانی شدن یا جهان گرایی در این جا این‏است که این اصطلاح پروسه‏ای قهری بوده که در روند زندگی بشر در طول تاریخ خود را نشان داده و به شکل طبیعی در حال رخ دادن است آنچه که در این میان خطرناک می‏نماید این می‏باشد که از این روند قهری و طبیعی برای بین المللی کردن ارزشها و باورهای غرب در حال استفاده شدن است که به آن جهانی سازی الگوهای رفتاری و ارزشی غرب یا غربی سازی جهان و یا آمریکایی سازی جمال نیز نام می‏برند ] OTW (سازمان تجارت جهانی) از ابزار آن محسوب می‏شوند.در این بخش برای نقاط مختلف جهان از نظر اقتصادی کارکردمشخصی طراحی شده و از این جهت با استعمار نوین شباهت‏دارد. به عنوان مثال خاورمیانه همواره به عنوان تولید کننده‏انرژی و منطقه‏ای تجاری و آزاد که بر شاهراه انتقال کالاها واقع‏است و باید جریان ثابت نفت از آن به سمت غرب تضمین‏شود، تعریف می‏گردد[ . ر.ک با ایران چه باید کرد، گزارش کامل شورای روابط خارجی آمریکا، ترجمه و تنظیم خبرگزاری فارس، ۱۳۸۳، ص ۲۲ ][ . بیانات در جمع خانواده‏های شهدای کرمان. AF/ri.ienemahk.www ]صفحۀ ۲۳۲ٌ - دمکراتیزه کردن کشورهای جهان: قبل‏از ورود به بحث باید به این نکته اشاره شود که استعمارفرا نو نمی‏خواهد که نظام جهان، نظامی دمکراتیک شود، به‏گونه‏ای‏که همهء اعضای آن در ادارهء آن سهم مساوی داشته باشند. این امراز نظر قدرتهای بزرگ نه میسر و نه مطلوب است. بلکه مقصودطراحی نظامهای سیاسی داخلی کشورها بر مبنای الگوی لیبرال‏دمکراسی است.از این طریق درکشورهای تحت استعمار ساختاری‏به ظاهر مشروع و مردمی حاکم می‏شود که با شعارهای حقوق‏بشری هماهنگی دارد، اما قدرتهای استعماری یا تکیه بر قدرت‏رسانه‏ای و تأثیر گذار خود بر افکار عمومی مردم جهان، آنان را به‏سمت و سوی مورد نظر خود هدایت می‏کنند. در نتیجه مردم درمناطق مختلف جهان به افراد مورد حمایت رسانه‏ها رأی می‏دهندو حکومتهایی را که از خود جلوه‏هایی از استقلال را نشان‏می‏دهند،یا در چارچوب نظام بین‏المللی موردنظر اربابان رسانه‏هانمی‏گنجند، سرنگون می‏کنند. نمونهء بارز آن انقلابات نارنجی‏و مخملی در اوکراین گرجستان و قرقیزستان است. در استعمارفرانو برای پیاده‏کردن مؤلفه‏های فوق از ابزار زیر استفاده می‏کنند: الف - پروپاگاندا و تبلیغات فراگیر جمعی، مانند آنچه که‏آمریکا در هر دو جنگ خلیج فارس بکار برد و از جنبه‏های‏اطلاعاتی، جهان را تحت پوشش خود قرار داد. صفحۀ ۲۴ب - انگاره سازی و تصویر سازی سمعی و بصری و مکتوب،از طریق دشمن سازی و ارائه چهره‏ای خشن و وحشتناک ازدشمن[ . از نظر آنها جهان لیبرال دمکراسی یعنی جهان رفاه، آسایش و ثروت و جهان مخالف آن جهان تروریسم و وحشت و عقب افتادگی است. این جهان چونان مردابی می‏باشد که حشرات موذی و سوسمارهای منفور و مخوف در آن زندگی می‏کنند، راه مقابله با آنها از نظر جان هیلن (مدیر مطالعات امنیت ملی انستیتو پژوهشهای سیاست خارجی آمریکا) خشکاندن مرداب و کشتن این حشرات موذی و سوسمارهای مخوف و بر پایی آپارتمانهای مجازی تمدن غرب به جای آنهاست. ر. ک. (gro. IRPF. www. etutitsnI hcraeseR ycilopnhgiroF) ] ج - به کار بردن واژه‏هایی با مفاهیم گسترده که معنایی کلی‏و مبهم دارند، برای تحریک مردم و شکل‏دهی به افکار عمومی.مانند، دمکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی، که در هر جامعه‏ای‏از آنها برداشت خاصی می‏شود. د - کنترل و تخدیر مغزها با روشهای اجتماعی بویژه ترویج‏مواد مخدر، مشروبات الکلی، فیلمهای مستهجن و گسترش‏بیماریهای روانی. هـ - جمع آوری اطلاعات دربارهء زندگی روزمرهء شهروندان،از یک سو برای کنترل آنها و از سوی دیگر برای تشخیص‏تمایلات و سلیقه‏های آنان و سوق دادن این تمایلات به سمت‏اهداف مورد نظر. و - بشارت جامعهء ایده‏آل و دولتی بر مبنای ارزشهای لیبرال‏دمکراسی که برطرف کنندهء همهء مشکلات زندگی مردم است،به ویژه در جوامعی که به دلیل ناکارآمدی دولت، مردم تحت‏فشارهای ناشی از بیکاری فساد و نا امنی بسر می‏برند. ز - معرفی غرب به عنوان منجی و نجات دهندهء مردم و اینکه‏تنها راه نجات لیبرال دمکراسی است. از دید فوکویاما دنیایصفحۀ ۲۵مدرن همان خیر مطلق و دنیای غیرمدرن همان شر مطلق می‏باشدو در رویارویی میان این دو، دنیای مدرن است که به پیروزی‏می‏رسد و لیبرال دمکراسی به‏عنوان آرمانشهر مدرنیته جایگزین‏مدلهای قبلی می‏شود[ . همشهری، ۱۶ خرداد ۱۳۸۱ ] ح - نظامی‏گری: در استعمار فرانو استعمارگران برای پیاده‏کردن ارزشهای مبتنی بر لیبرال دمکراسی و جهان شمولی‏«دمکراتیک گلوبالیسم» و ارزشهای آن، درصورت لزوم به‏صورت‏یک جانبه از زور و اجبار و قوهء قهریه استفاده خواهند کرد. نومحافظه کاران دولت جرج بوش دوم، چنین روشی را به رئیس‏جمهور پیشنهاد کردند[ . چالمرز جانسون، همان، ص ۱۶ ]نقش آمریکا در استعمار فرا نو آمریکا محور استعمار فرا نو بوده و طرح نظم نوین جهانی‏که در مباحث آتی به آن خواهیم پرداخت، تضمین کننده اینصفحۀ ۲۶نقش فراگیر است. ایالات متحده این نقش را از راههای زیر ایفامی‏کند: الف - از طریق جهانی‏سازی ارزشهای آمریکایی: آمریکا پرتیراژترین نشریات (تایم، نیوزویک و واشینگتن‏پست)را در اختیار دارد[. ۱.usaToday۳/۱۱/۳۹،P:۲. ] در این کشور تا پایان دههء هشتاد ۳۳۰ایستگاه تلویزیونی فعال بود که قطعاً در حال حاضر بسیار بیشترمی‏باشند. این شبکه‏ها از طریق ماهواره برای تمام جهان برنامه‏پخش می‏کنند[ . مانوئل کاستلز، همان، ج ۱، ص ۳۹۴ ] در عرصهء برنامه و تولید اطلاعات و اخبارشبکه تلویزیونی سی. ان. ان اصلی‏ترین تولید کننده اخبار درسطح جهان به شمار می‏رود تا حدی که در موقعیتهای اضطراری‏در همه کشورهای جهان، سیاستمداران و روزنامه‏نگاران اخباررا در تمام مدت از طریق این شبکه دنبال می‏کنند[ . مانوئل کاستلز، همان، ص ۳۹۵ ] این امر به‏آمریکا امکان می‏دهد که هدایت افکار عمومی ملت‏های جهان رااز طریق انتشار اخبار به‏صورت هدایت شده و هدفمند برعهده‏گیرد. اینترنت که در سال‏۱۹۵۰ توسط آمریکائیها در پاسخ به پرتاب‏سفینهء اسپوتنیک به فضا توسط شوروی، راه اندازی شد، بیش‏از ۶۰۰ میلیون شبکهء رایانه‏ای را در سرتاسر جهان به هم مرتبطمی‏ساز[ . همان، ص ۴۰۲ ] و اطلاعاتی برابر اطلاعات موجود در کتابخانه‏های‏عظیم جهان را در کمتر از یک ثانیه جابجا می‏کند. پیشرفته‏ترین[. ۱.usaToday۳/۱۱/۳۹،P:۲. ]صفحۀ ۲۷سایت‏های اینترنتی و بیشترین تعداد سایت در آمریکا ساخته‏و پرداخته می‏شوند. این شبکه‏های عظیم درکنار ساخت و توزیع بازی‏های مخرب‏رایانه‏ای، قدرت تأثیر گذاری بسزایی برای آمریکا فراهم ساخته‏است. ب - از نظر اقتصادی: در حال حاضر آمریکا برتری اقتصادی‏نسبت به سایر بلوک‏های اقتصادی دارد، هر چند در رقابتی‏تنگاتنگ، به ویژه در سالهای اخیر و پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱،در حال از دست دادن این برتری خود است و کشورهای ژاپن،چین و اروپا با آن در رقابت هستند اما به هر حال در حال حاضر،این کشور بیشترین سرمایه‏گذاری خارجی را به خود اختصاص‏داده‏است و این امر به او امکان می‏دهدکه هزینه‏های عملیات‏های‏مختلف خود را پرداخت نماید. همچنین با سلاح تحریم، شرکتهاو مؤسسات تجاری بین‏المللی و حتی کشورها را از سرمایه‏گذاری‏در کشورهایی که دشمن خود می‏داند بازمی‏دارد یا هزینه‏های‏سرمایه‏گذاری را در آنجا افزایش دهد. ج - آمریکا برای خود نقش محوری در دمکراتیزه کردن جهان‏قایل است و نقش خود را از دو راه ایفا می‏کند: ۱- از طریق سازمانهایی که به منظور ایجاد تغییرات دمکراتیک‏دلخواه آمریکا در جهان با عنوان مؤسسات همیاری دمکراسی‏ (N.E.D) ، فعال می‏باشند. صفحۀ ۲۸۲- آمریکا فرماندهی هرنوع اقدام نظامی به بهانه دمکراتیزه‏کردن جهان را از آن خود می‏داند متناسب با آن، استراتژی‏جدیدی در قالب جنگ نامتقارن به نام «جنگ سرخپوستی باسبزاندیشان[ . منظور از سبز اندیشان بنیاد گرایان اسلامی هستند ] در پیش گرفته است. رابرت کاپلان یکی ازشاخص‏ترین و جنجالی‏ترین استراتژیستهای نو محافظه کار درایالات متحده در سخنرانی خود به نام خاورمیانه جدید weNtseEelddiM بیان داشت: «ارتش آمریکا باید به عصر جنگ با سرخپوستان بازگشت‏نماید و همانگونه که با قبایل مختلف سرخپوست در درون‏سرزمین آمریکا جنگید، با چالشهایی که فرهنگ‏ها و ملل‏مختلف و کوچک برای هژمونی آمریکا ایجاد می‏کنند اقدام‏کند.[. ۱.RobertKaplan،TheNextMiggleEest،forighhPolicyResexrcn InstitiutConfrance.Oct/۴۰۰۲www.FPRI.org ]. ویژگیهای استراتژی نوین نظامی آمریکا در عصر استعمارنوین را می‏توان به شرح زیر بر شمرد: ۱ - استراتژی قلعه‏ای یا امپراتوری قلعه‏ها: در این استراتژی،آمریکا برای حضور فیزیکی در سرتاسر جهان، پایگاههای نظامی‏خود را در سه سطح در مکانهای مختلف تأسیس می‏کند یاگسترش می‏دهد: پایگاههای بزرگ مانند تمام سرزمین عراق وافغانستان، این دو کشور بزرگترین پایگاههای آمریکا را تشکیل‏خواهند داد. پایگاههای کوچک مانند پایگاههای آمریکا د[. ۱.RobertKaplan،TheNextMiggleEest،forighhPolicyResexrcn InstitiutConfrance.Oct/۴۰۰۲www.FPRI.org ]صفحۀ ۲۹فیلیپین، یونان، ژاپن و آلمان. و پایگاههای برگ شقایق که قابل‏جا بجا شدن بوده و سریع جمع می‏شوند مانند پایگاه هوایی‏آمریکا در نزدیکی بیشکک در قرقیزستان و تأکید بر احداث‏سفارتخانه[ . همانگونه که در جنگ با سرخپوستان ارتش آمریکا در سرتاسر خاک‏این کشور قلعه‏های بزرگ و کوچکی را احداث کرد و از طریق آنها کنترل نظامی منطقه را بر عهده داشت ] در کشورهایی مانند ایران که ایالات متحده به‏دلایلی روابط سیاسی خود را با آنها از دست داده است[ . ر.ک: با ایران چه باید کرد، گزارش شورای روابط خارجی آمریکا، ص ۸۱ به بعد ] ۲ - اتخاذ روش جنگ سرخپوستی برای مبارزه با گروههای‏فرو ملی و یا دولت‏های ضعیف و نا کارآمد. ۳ - استفاده از عواملی داخلی آشنا به زبان، فرهنگ و قومیت‏و جغرافیای منطقه. ۴ - به کارگیری عناصر نظامی به جای عناصر سیاسی درروابط دیپلماتیک در مناطق بحرانی مانند خاورمیانه[. ۱.Ibid. ]. تبیین مفهوم نظم نوین جهانی از دیدگاه آمریک[. ۲.newworldorder. ]. این اصطلاح اولین بار توسط ویلسون رئیس جمهور آمریکاپس از جنگ جهانی اول و هنگام شکل‏گیری جامعهء ملل مطرح‏شد. ولی پس از شکست جامعه ملل این اصطلاح نیز از کار بردافتاد[. ۳.D.L.cuggy.ph.d.achoronologicalhistoryofthenewworldorder. ]. در پروتکل‏های یهود نیز این اصطلاح به عنوان یک استراتژی‏برای صهیونیسم بین المللی مطرح شده است[. ۴.Wikipedia،freeEncyclopedia،www.ed.wikpedia.com. ] اما در دوران‏جدید به شکل گسترده، پس از فرو پاشی شوروی، توسطجرج بوش پدر مطرح گردید. در دوران حاضر، نظم نوین جهانیصفحۀ ۳۰ویژگیهای نظم نوین جهانی مهم‏ترین ویژگیهای نظم نوین از دیدگاه آمریکا به شرح زیراست: ۱ - برتری هژمونیک آمریکا در جهان: در نظم نوین جهانی، این نظریه را القا می‏کنند که بدون‏هژمونی و امپراتوری آمریکا، نظام بین المللی در اغتشاش،هرج و مرج و تاریکی و ظلمت فرو خواهد رفت. بنابراین آمریکاباید در قالب یک امپراتوری قدرتمند ظاهر شود. اختلاف‏سیاستمداران دو حزب قدرتمند آمریکا یعنی دمکرات ومحافظه‏کار در این خصوص فقط بر سر مکانیزمهای اعمال این‏قدرت امپراتوری است[ . چالمرز جانسون، مصائب امپراتوری، ص ۱۶ ] در دههء هفتاد اصطلاح امپراتوری برای تحقیر و توهین‏راهبردهای امنیتی آمریکا در آفریقا و آسیا مطرح می‏شد. امصفحۀ ۳۱امروزه به راحتی توسط نو محافظه کاران راست افراطی که پس‏از حادثه یازده سپتامبر در صحنه سیاسی آمریکا حاضر شده‏اند،به عنوان راهبرد امنیت ملی آمریکا مطرح می‏شود. «امپراتوری‏آمریکایی» در حال حاضر به عنوان رویکردی پسندیده برای‏هدایت و مدیریت آمریکا مورد پذیرش آنان می‏باشد.نومحافظه‏کارانی مانند کاپلان و ویلیام کریستول سردبیر هفته‏نامهء«ویکلی استاندارد» و ماکس پوت، در دورهء اول ریاست جمهوری‏بوش بر آن تأکید می‏کردند[. ۱.Maxboot،thecaseforanamericanempiretheweeklystandary، ۵۱/Oct/۱۰۰۲. ] هنری کسینجر و ریچارد هس نیزمایلند سیاست خارجی آمریکا مبتنی‏بر یک ساختار امپراتوری‏باشد و از بکار بردن این واژه نیز ابایی ندارند[. ۲.LibrolIntervention:Theempire'snewcolth'sیsaturday۰۲/Jaly/ ۳۰۰۲،foreighhpolicycenter ۳۸/ریتـ/۹۲ )www.bionvan.com( ]. پس نظم نوین جهانی در حقیقت نظامی سلسله مراتبی است‏که در آن آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان، و سایر کشورهابه‏عنوان قدرت‏های بزرگ، متوسط و کوچک و ذره‏بینی مطرح‏اند.و آمریکا به دلیل توانایی برخورداری از قدرت نظامی نقش‏پلیس و ژاندارم بین المللی را ایفا می‏نمایند. ۲ - یک جانبه گرایی: نظم نوین جهانی به آمریکا اجازه می‏دهد که بدون نیاز به‏همکاری سایر کشورها و حتی نهادهای بین المللی در هر زمان‏که مناسب تشخیص دهد، اقدام کند هانتینگتون می‏گوید[. ۱.Maxboot،thecaseforanamericanempiretheweeklystandary، ۵۱/Oct/۱۰۰۲. ][. ۲.LibrolIntervention:Theempire'snewcolth'sیsaturday۰۲/Jaly/ ۳۰۰۲،foreighhpolicycenter ۳۸/ریتـ/۹۲ )www.bionvan.com( ]صفحۀ ۳۲امروز تنها یک ابرقدرت وجود دارد، در این جهان تک قطبی‏یک ابرقدرت، آن هم فارغ از قدرت‏های عمده دیگر، در کنارشمار زیاد قدرت‏های کوچکتر، نیرویی برتر است که می‏تواندتک و تنها یا با همکاری ضعیف کشورهای دیگر و حتی بدون‏پشتیبانی آنها، به گونه‏ای مؤثر مسایل بزرگ بین المللی را حل‏و فصل کند و هیچ مجموعه‏ای از دیگر قدرت‏ها نیز نمی‏تواندمانعی در برابر آن ایجاد کند[ . ساموئل هانتیگتون، آمریکا در جهان معاصر ] ۳ - کاربرد نیروی نظامی به ویژه نیروی زمینی: بحث کاربرد نیروی نظامی را در استعمار فرانو تعریف کردیم‏و تکرار آن ضرورت ندارد، تنها به بیان این نکته بسنده می‏کنیم‏که به کارگیری گسترده نیروی زمینی جایگزین کاربرد گسترده‏نیروی هوایی و دریایی در دوران جنگ سرد می‏شود. ۴ - انزوا گرایی و مداخله گرایی: اصالت دادن به اقدام یک جانبه و کاربرد نیروی نظامی،متضمن سیاست انزواگرایی و مداخله گرایی، توأمان می‏باشد.بر اساس این، سیاست مداخله‏گرایی به منظور پیشبرد هژمونی‏آمریکا و انزوا گرایی در هنگامی که استانداردهای رفتاری آمریکااز سوی مجامع بین المللی رد می‏شود و این کشور از همکاری‏و هماهنگی بین‏المللی خودداری کند، ضرورت پیدا می‏کند[. ابوذر گوهری، ایران وهژمونی آمریکا، همشهری دیپلماتیک‏۲۲/۲/۸۴ ]صفحۀ ۳۳۵ - مشروعیت در قدرت و نتیجه: اقدام یک جانبه گرایانه آمریکا به منظور گسترش سلطه وهژمونی خود در جهان باید بر دو قدرت نرم‏افزاری و سخت‏افزاری‏استوار باشد. در این امر، امریکا به مشروعیت عملی که انجام‏می‏دهد توجه نمی‏کند بلکه مشروعیت را در نفس قدرت و نتیجهءحاصله از آن می‏کاود؛ در نتیجه به تأثیرات کوتاه مدت اقدامات‏مذکور در نزد افکار عمومی و سیاست‏گذاران بین‏المللی وقعی‏نمی‏نهد. ۶ - امنیتی‏کردن فضای داخلی‏آمریکا وجامعهء بین‏المللی: برای پیاده کردن نظم نوین جهانی ضرورت دارد تا همواره‏دشمنی فرضی در عرصه بین المللی طراحی شود؛ دشمنی که‏امنیت، صلح و پیشرفت جهان و منافع ایالات متحده آمریکا رابه مخاطره می‏اندازد در چنین صورتی، به کارگیری نیروی نظامی‏قابل توجیه می‏شود[ . در ایجاد چنین فضایی نباید نقش کمپانیهای اسلحه سازی را نادیده گرفت. زیرا با پایان جنگ سرد تصور می‏رفت که دوران رقابت تسلیحاتی پایان یافته است. این امر موجب کاهش معاملات تسلیحاتی و بودجه نظامی کشورها از جمله آمریکا گردید و خساراتی را به این کمپانیها وارد آورد. (ر.ک: روزنامه ایران، ۲۶ آذر ۱۳۸۲)] این هدف با بروز حادثه یازده سپتامبر در آمریکا حاصل شد.بررسی نحوهء وقوع این حادثه و نتایج حاصله از آن برای تکمیل‏استراتژی نو محافظه‏کاران (که در ضمن صاحبان اصلی کمپانیهای‏تسلیحاتی در آمریکا هستند)، سوء ظن دست داشتن نیروهای‏امنیتی آمریکا را در این حادثه افزایش می‏دهد[ . لیندن لاروش از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا تصریح می‏کند که آن چه مسلم است این است که کنترل اصلی حملات یازده سپتامبر در دست مقامات طراز اول سازمانهای امنیتی آمریکا بوده است. به ویژه اینکه هیچکدام از مسئولان شرکتهای متعلق به برجهای مرکز تجارت جهانی قربانی نشده‏اند. بیشتر این مدیران در ساعت وقوع حادثه به صرف صبحانه‏ای دوستانه در پایگاه نظامی «ال - فوت» دعوت شده بودند، که تا نیویورک فاصلهء زیادی داشت و جرج بوش نیز به آنها پیوسته بود (ر.ک بیژن اسدی، حادثه یازده سپتامبر و آثار آن بر موقعیت سیاسی خاورمیانهء، فصلنامهء مطالعات خاورمیانه، سال نهم، شمارهء ۳ ص ۴۱ - ۶۱ ]صفحۀ ۳۴ نتایج و پیامدهای نظم نوین جهانی ۱ - اگر چه ویلسون رئیس جمهور آمریکا عبارت «جنگ برای‏پایان جنگها» را برای نظم نوین جهانی بکار برد و هدف او خاتمه‏بخشیدن به کاربرد زور در روابط بین الملل بود، اما آنچه که‏مورد نظر نو محافظه کاران آمریکا در عصر حاضر است، به‏طور قطع منجر به گسترش جنگ و تروریسم در جهان می‏شود.ایالات متحده علی‏رغم وعده‏های خود نتوانست آرامش را درمدت شش ماه به عراق برگرداند و هر روز در این کشور دههانفر کشته می‏شودند، ضمن اینکه عملیات تروریستی در جهان‏کاهش نیافته و القاعده نیزهنوز دارای قدرت است. ۲ - دمکراسی و آزادی‏های مشروع مدنی در ایالات متحده وبسیاری از کشورهای جهان از بین خواهند رفت، زیرا خصوصیت‏امنیتی‏شدن فضا، اقتضای محدود ساختن آزادیهای مدنی را دارد.اقدام جرج بوش پس از حوادث یازده سپتامبر و محدودیت‏های‏شدیدی که برای مسلمانان در جهان ایجاد شده نمونهء بارزآن است. ضمن اینکه نظم نوین جهانی و استعمار فرانو فقطلیبرال دمکراسی را بر می‏تابد و انواع دیگر دمکراسی به ویژه‏مردم سالاری دینی را، حتی اگر خواست اکثریت مردم یک‏کشور باشد، نفی می‏کند. صفحۀ ۳۵۳ - تبلیغات و پروپاگاندا جای حقیقت و صداقت را فراخواهدگرفت[ . چالرز جانسون، مصائب امپراتوری، مؤسسه فرهنگی مطالعات وتحقیقات ابرار معاصر ایران ۱۳۸۴، ص ۲۸ ] و دارندگان کمپانیهای تبلیغاتی با بکارگیری شگردهای‏مختلف به قلب حقایق و گمراه کردن اذهان عمومی به سمت‏اهداف مورد نظر خود اقدام خواهند کرد[ . متعاقب حملات یازده سپتامبر دولت آمریکا شروع به محدود کردن دسترسی عموم مردم به اطلاعات نمود و روزنامه‏ها به صورت مجلات رسمی و دولتی در آمدند و اخبارتلویزیون دنباله رو دستورات مالکان خود شدند همان، ص ۴۵ ] ۴ - بودجه کشورها به ویژه ایالات متحده به‏سوی طرحهای‏پایان‏ناپذیر نظامی سوق داده می‏شود و ورشکستگی مالی امریکارا به‏دنبال خواهد داشت[ . همان، ص ۲۸ ] اتخاذ استراتژی امپراتوری قلعه‏هاو استراتژی جنگ سرخپوستی، هزینه‏های سنگین ایجاد ونگهداری پایگاهها را بر اقتصاد آمریکا تحمیل می‏کند[ . وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که حداقل ۷۲۵ پایگاه نظامی خارج ازخاک آمریکا وجود دارد (ر.ک: همان، ص ۳۵)] بایددانست که یکی از دلایل اصلی سقوط شوروی بسط بیش ازحد امپراتوری و ناتوانی این کشور در انجام اصلاحات و رفع‏تناقضات میان توانایی اقتصادی و اهداف بلند پروازانه بود.البته آمریکا از نظر اقتصادی نسبت به شوروی توانمندتر است‏ولی این امر فقط زمان سقوط را به تأخیر خواهد انداخت. ۵ - عکس‏العمل مردم جهان: هرگاه قدرت نرم‏افزاری وسخت‏افزاری رقیب هم شوند، در صورت بکارگیری قدرت‏سخت‏افزاری، نه تنها امنیت و قدرت تأمین نمی‏شود بلکه‏تضعیف و تخریب نیز می‏گردد. حضور نیروهای آمریکایی درکشورهای جهان به شدت واکنش مردم جهان را علیه آنان‏برانگیخته است، اعتراضاتی که به هنگام دیدار رئیس جمهوصفحۀ ۳۶آمریکا از کشورهای مختلف ازسوی مردم رخ می‏دهد، و ورودمخفیانه «رایس» (وزیر امور خارجه آمریکا) به همراه تدابیرامنیتی شدید به عراق، علیرغم وجود پیش از یکصد وسی‏هزارنیروی آمریکایی در این کشور[ . در حالیکه در همان زمان وزیر امور خارجه ایران در میان استقبال‏گرم مردم و مسئولین و علما وارد عراق شد و سه روز بیاد ماندنی را در آنجا گذراند ] نشاند کاهش شدید جایگاه‏آمریکا در نزد افکار عمومی جهان است. ضمن این‏که برخلاف‏محاسبات دولتمردان آمریکایی نقش بین‏المللی این کشور به‏ویژه در برخورد با ایران بسیار کاهش یافته است. به نظر می‏رسد دولتمردان آمریکایی از دو امر غفلت کرده‏اند: اول اینکه: به زودی رشد اسلام گرایی در سطح جهان به‏چالشی بزرگ بر سر راه دمکراسی غربی تبدیل می‏شود ونقش‏مؤثری را در تحولات جهانی ایفا می‏کند، مانوئل کاستلز در این‏زمینه می‏گوید: بنیاد گرایی اسلامی به عنوان هویت بازسازی شده و به عنوان‏یک برنامه سیاسی، مرکز و محور تعیین کننده‏ترین فرایندی‏است که تا حد زیادی آیندهء جهان را رقم خواهد زد[ . مانوئل کاستلز، همان، ج ۲ - ص ۳۱ ] مسلمانان به طور قطع در مقابل این امپراتوری می‏ایستند وروند پر شتاب مدرنیته نیز نمی‏تواند هویت اسلامی آنان راسلب کند. در تمام جهان مسلمانان برای حفظ هویت دینی‏خود مبارزه می‏کنند و برخورد فعال و مقتدرانهء آنان با اهانت به‏مقدساتشان نشان از بیداری و پتانسیل بالای آنان دارد. صفحۀ ۳۷دکترین آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ طرح خاورمیانه بزرگ در مؤسسهء «هریتیج[ . این بنیاد از جمله بنیادهای مهم زیر نظر نو محافظه کاران است ]» آمریکا تهیه‏و در سال ۱۳۸۳ در اجلاس هشت کشور صنعتی بزرگ جهان‏به تصویب رسید و این کشورها رسماً حمایت خود را از اجرای‏آن اعلام کردند، این طرح را باید بخشی از طرح نظم نوین جهانی‏و استعمار فرانو برای منطقه خاورمیانه دانست. زیرا این منطقه‏به دلایل ذیل، اهمیت فراوانی دارد و در حقیقت محور اجرای‏طرح نظم نوین است: صفحۀ ۳۸۱ - از لحاظ جغرافیایی: مهم‏ترین آبراههای بین‏المللی مانندکانال سوئز، تنگهء باب المندب و تنگهء هرمز دراین منطقه واقع‏هستند و مسیر ارتباطی خشکی غرب به شرق نیز از این منطقه‏می‏گذرد. ۲ - از لحاظ اقتصادی: ۵۶٪ کلی ذخایر نفت و ۳۱٪ کل‏ذخایر گاز جهان در این منطقه قرار دارد در حال حاضر کشورهای‏اروپایی، چین و ژاپن نزدیک به ۷۰٪ و آمریکا ۲۴٪ سوخت‏خود را از این منطقه تأمین می‏کند و بر اساس گزارش پروژه‏استراتژی ملی آمریکا در قرن ۲۱ ژاپن، اروپا، هندوستان وچین و بیشتر کشورهای آسیای شرقی سخت به نفت و گازطبیعی این سرزمین وابسته خواهند بود و این وابستگی به سرعت‏افزایش خواهد یافت[ . سیامک باقری، پروژه خاورمیانهء بزرگ، ادارهء سیاسی ستاد نمایندگی‏ولی فقیه در سپاه ۱۳۸۴. ص ۱۱ ] وزیر انرژی آمریکا در بیستم ژوئن‏۲۰۰۲ اعلام کرد که در سال ۲۰۲۰ آمریکا ناچار خواهد بود۶۲٪ نیاز نفتی خود را از خلیج فارس تأمین کند[ . همان، ص ۱۵ ] ۳- از نظر فرهنگی: این منطقه محل تلاقی سه دین بزرگ‏الهی‏یعنی مسیحیت - یهودیت و اسلام است که در مجموع بیشترین‏پیروان را در جهان به خود اختصاص داده‏اند و مقدس‏ترین اماکن‏آنان در این منطقه واقع است. همچنین در مبانی فکری مسیحیان‏صهیونیست که در دستگاه هیأت حاکمه آمریکا نفوذ بسیار دارندمحل جنگ نهایی و آرماگدون (نام جنگ نهایی) از نظر مسیحیان‏صهیونیست است[ . ر.ک کیهان ۲۴/۶/۸۲، ص ۱۲ ]صفحۀ ۳۹ اهداف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ با بررسی طرح خاور میانهء بزرگ می‏توان دریافت که آمریکا،در این منطقه به دنبال اهداف زیر است: ۱- استحالهء کامل فرهنگی مردم منطقه که ساختار اجتماعی‏خود را تاحد زیادی بر مبانی اسلام بنیان نهاده‏اند. ۲ - جلوگیری از رشد بنیاد گرایی اسلامی به شیوهء ایران وتهدید سبز. ۳ - محور قرار گرفتن رژیم اشغالگر قدس به عنوان ژاندارم‏و رهبر منطقه. ۴ - هضم کشورهای منطقه در نظام بین المللی و جهانی به‏رهبری آمریکا ودر چارچوب نظم نوین جهانی. ۵ - دخالت قطعی برای حل و فصل درگیریهای اعراب و رژیم‏اشغالگر قدس[ . الاهرام، فوریه ۲۰۰۴ ] ۶ - کنترل و دسترسی آسان به نفت. روشهای آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ ۱ - تغییر روشها و محتوای آموزشی و انتقال علوم به ویژه‏علوم انسانی از غرب و کشورهای گروه هشت به این منطقه ازطریق: الف - تأکید بر مبارزه با بی سوادی و بخصوص حضور زنان‏و دختران در برنامه‏های آموزشی. صفحۀ ۴۰ب - تلاش برای بهبود سطح سواد دختران تحت نظارت‏یونسکو. ج - تأمین محتوای کتب آموزشی به ویژه در زمینه ادبیات‏جامعه‏شناسی، فلسفه، علوم اجتماعی از طریق ترجمهء کتابهای‏کلاسیک مورد استفاده در کشورهای گروه هشت. د - تأسیس مدارسی که مستقیماً توسط کشورهای گروه‏هشت اداره می‏شوند. هـ - ایجاد اصلاحات آموزشی ازطریق برگزاری کنفرانسهای‏علمی و تربیت بیش از یکصد هزار معلم تا سال ۲۰۰۹ درکشورهای گروه هشت برای منطقه خاورمیانه. و - آموزش از طریق اینترنت و ماهواره‏هایی که از پایگاههایی‏در کشورهای گروه هشت اداره می‏شوند. ز - تدریس درس مدیریت با همکاری مؤسسات حرفه‏ای ودانشگاههای کشورهای گروه هشت، بدین ترتیب کل نظام‏آموزشی کشورهای منطقه از مقطع پیش دبستانی تا عالی‏ترین‏سطوح در کنترل کشورهای غربی به ویژه آمریکا قرار خواهدگرفت. ۲ - ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی خانواده از طریق: الف - ایجاد سازمانهای غیر دولتی (OGN) به ویژه برای‏زنان و دختران جهت تغییر جایگاه فعلی آنها در جامعه. صفحۀ ۴۱ب - تغییر در نظام و محتوای کتب آموزشی متناسب باارزشهای غرب. ج - اعطای وام به پروژه‏های مربوط به زنان و حمایت ازنهضت‏های فمینیستی. ۳ - ایجاد جامعهء مدنی از طریق: الف - فعالیت آزاد رسانه‏ها. ب - سرمایه گذاری برای ایجاد سازمانهای غیر دولتی وفعال در زمینه دمکراسی و حقوق بشر. ج - سرمایه گذاری در دو سازمان وست مینستر انگلیس‏و حمایت ملی از دمکراسی برای توسعه فعالیت‏هایشان درخاور میانه. ۴ - توسعه فرصت‏های اقتصادی از طریق: الف - سرمایه گذاری برای رشد اقتصادی مورد نظر برای‏منطقه. ب - تشکیل صندوق بین‏المللی خاورمیانه بزرگ با همکاری‏کشورهای گروه هشت. ج - ایجاد بانک توسعه خاورمیانه بزرگ با همکاری کشورهای‏گروه هشت. د - ایجاد یک سیستم مالی زیر نظر کشورهای گروه هشت. هـ - گسترش تجارت آزاد. و - ایجاد تریبون فرصت‏های اقتصادی در خاورمیانهء بزرگ. صفحۀ ۴۲با اجرای این طرح از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی‏این منطقه مستقیماً زیر نظر قدرتهای بزرگ اداره خواهد شد وحاکمیت ملی در این منطقه کاملاً کمرنگ خواهد گردید[ . برای اطلاع از متن طرح خاورمیانه بزرگ ر.ک: غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین المللی دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۳، ص ۶۵۱ تا ۶۶۳ ]آمریکا و مسیحیت یهودی در یک قرن گذشته در آمریکا جریان جدیدی شکل گرفت‏که به آن بنیادگرایی مسیحی می‏گویند[ . اصطلاح بنیادگرایی اساساً در آمریکا شکل گرفت و مقصود از آن اشاره‏به مجموعهء ده جلدی کتابهایی بود که تحت عنوان بنیادها توسط دو برادر بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ به طور خصوصی منتشر شد. در این کتابها متون مقدس ویرایش شده توسط متألهین محافظه کار آنجلیکان گردآوری شده بود (ر.ک کاستلز، همان، ج ۲ - ص ۳۸) ] این جریان در بین‏پروتستان‏ها شکل گرفت و به مسیحی انجیلی شهرت یافت.شعار آنها بازگشت به تعالیم مسیح بود (به دلیل حمایت ازاسرائیل امروزه آنها به مسیحیت صهیونیست مشهور هستند).در دههء ۸۰ و ۹۰ میلادی این جریان رشد چشمگیری پیدا کردو در سال ۱۹۸۹ کشیشی به نام جری فالول در آن انشعابی‏ایجاد کرد که بیشتر به یک بازی سیاسی شبیه بود[ . همان ] به دنبال‏پیروزی بین کلینتون در سال ۱۹۹۲ این گروه موفق شدند دردستگاه حاکمهء آمریکا نفوذ چشمگیری پیدا کنند هر چندشواهدی وجود دارد که رونالد ریگان نیز خود از جمله پیروان‏این فرقه بوده است[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، خسرو اسدی، مؤسسهء خدمات‏فرهنگی رسا، ۱۳۷۷. صص ۷۲ - ۷۹ ] کشیشان معروفی مانند سلی گراهام،جری فالول پت رابرتسون، هال لیندسی و مایک ایوانس ازمبلغان این جریان به شمار می‏روند. صفحۀ ۴۳۱ - اعتقادات اساسی مسیحیان صهیونیست: الف - پذیرش وحی و کلام انجیل. ب - رستگاری فردی از طریق مسیح و پذیرش او به عنوان‏ناجی[ . مانوئل کاستلز، همان، ص ۳۹ ] ج - بازگشت مسیح از آسمان به زمین نشانه‏های ظهور مجددمسیح نیز عبارت است از: - جمع شدن یهودیان از سرتاسر جهان در فلسطین اشغالی‏و تشکیل کشوری به نام اسرائیل در گسترهء نیل تا فرات. - ویران کردن دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس‏توسط یهود و احداث معبد سلیمان. د - اعتقاد به جنگ نهایی و آرماگدون[ . آرماگدون: لاتین عبارت عبری «هارمجدون» است که «هار» در عبری‏به مفهوم جای مرتفع و «مجدو» نیز نام منطقه‏ای در فلسطین اشغالی است ]: از نظر آنان، پس ازویران شدن این دو مسجد ضمن جنگی با رهبری انگلیس وآمریکا رخ خواهد داد و مسیحیان در چنین زمانی مسیح(ع) راکه دوباره متولد شده خواهند دید. در این جنگ، ضد مسیح‏(دجال) در آستانهء پیروزی به‏وسیلهء مسیح و بمب‏های هسته‏ای‏او نابود خواهد شد[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، صص ۵۶ - ۶۴ ] ۲ - جایگاه رژیم اشغالگر قدس در افکار آنان: از نظر این گروه تشکیل اسرائیل بزرگ از جمله نشانه‏های‏ظهور مسیح(ع) است. به همین دلیل حمایت از آن برای آنان جنبهصفحۀ ۴۴اعتقادی دارد، جانت‏مارشال مجری یکی از برنامه‏های مذهبی‏رادیویی این فرقه که ۵/۳ میلیون شنونده دارد می‏گوید: اسرائیل برای ما در درجه اول اهمیت قرار دارد چرا که معرف‏تمام آنچه است که ما باید به عنوان مسیحی به آن معتقد باشیم[ . همشهری ۱۲/۹/۱۳۸۲، ص ۱۲ ] آنان سه پیش شرط مندرج در انجیل را برای ظهور مسیح(ع)علت همگرایی خود با یهود می‏دانند: الف - احیاء سرزمین یهود ب - تملک بیت المقدس به وسیله یهود ج - بازسازی معبد سلیمان[ . کیهان، ۲۴/۶/۸۲ ] و نتیجه می‏گیرند که اگر مسیحیان نمی‏خواهند مانع اجرای‏طرح بزرگ خدا باشند باید از موجودیت اسرائیل حمایت کنندچون اسرائیل سرزمین مقدس است. ۳ - نفوذ مسیحیت صهیونیستی در نو محافظه‏کاران: ابتدا باید متذکر این نکته شد که بسیاری از نو محافظه‏کاران‏آمریکا اصالتاً یهودی هستند و دفاع از یهود و موجودیت رژیم‏اشغالگر قدس را اولین اولویت خود می‏دانند. آنان به شدت‏تلاش می‏کنند تا آمریکا را در مسیر حمایت از دولت اسرائیل‏هدایت کنند، حداقل ۲۳ نفر از دولت مردان دولت جرج بوش‏یهودی هستند مثل پل ولفووتیز و ریچارد پرل (طراحان اصلی[ . همشهری ۱۲/۹/۱۳۸۲، ص ۱۲ ][ . کیهان، ۲۴/۶/۸۲ ]صفحۀ ۴۵جنگ عراق)، داکلاس فایث معاون وزیر دفاع آمریکا، الیوت‏آبرامز، مسئول امور خاورمیانه شورای امنیت آمریکا[. ۱.www.bashgah.net/articles. ] بسیاری‏از نومحافظه‏کاران آمریکا نیز به لحاظ دینی، مسیحی پروتستان‏و طرفدار فرقه مسیحیت صهیونیستی هستند. این افراد گرایشات‏به شدت دینی دارند و به نوعی به همخوانی دین و سیاست‏معتقدند[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، صص ۷۲ تا ۸۹ و ۲۹۰ تا ۳۰۹ ] اتخاذ سیاست یک جانبه گرایی آمریکا در سطح بین المللی‏و اعتقاد به جدال دائمی میان خیر و شر و جنگ صلیبی در همهءعرصه‏ها ناشی از اعتقاد آنها به جنگ نهایی و آرماگدون است.آنان برای بقای رژیم اشغالگر قدس از هیچ اقدامی فرو گذارنمی‏کنند. شرکت‏های بزرگ نفتی و تسلیحاتی آمریکا توسط آنان‏اداره می‏شود و سرمایهء این شرکت‏ها پشتوانهء اعتقاد اتشان‏می‏باشد[ . ر.ک: مسعود آریانی نیا، مبانی دینی رفتار و فرهنگ سیاسی راست افراطی در اسرائیل، فصلنامهء مطالعات منطقه‏ای، ۱۳۸۰ ص ۳۱-۱ ] با نگاهی گذرا به سابقهء یهود در تحریف کتب مقدس وساختن وقایع خیالی و غیرواقعی در تاریخ که از آنها به اسرائیلیات‏یاد می‏شود و با بررسی عقاید این فرقه(مسیحیان صهیونیست)در آمریکا به ویژه کسانی که به همراه جری فالول از آنها منشعب‏شدند، براحتی می‏توان رد پای یهودیان صهیونیست را درشکل‏دهی به چنین اعتقادی که تضمین کنندهء حمایت آمریکااز رژیم اشغالگر قدس است، یافت[. ۱.www.bashgah.net/articles. ]صفحۀ ۴۶نتیجه‏گیری از مجموع مباحث گذشته می‏توان نتیجه گرفت که: ۱ - استعمار فرانو شیوه‏ای تازه از استعمار است که در آن‏استعمارگران با جهانی سازی ارزشهای فرهنگی و نظام اقتصادی‏خود و دمکراتیزه کردن نظامهای سیاسی کشورها، آنها را درچارچوب سیاست‏های بین‏المللی خود هدایت می‏کنند. ۲ - استعمارگران در این نوع استعمار دو نوع قدرت نرم‏افزاری‏و سخت‏افزاری را در دو عرصهء تقسیم تمدنی کشورها و طبقه‏بندی‏نظامی و امنیتی آنها بکار می‏گیرند. ۳ - نظم نوین جهانی با عنوان شیوه‏ای آمریکایی برای اداره‏کردن جهان در استعمار فرانو محسوب می‏شود که در آن آمریکابا عنوان پلیس، ژاندارم و نهایتاً امپراتور جهان مسئولیت برقراری‏نظم و مقابله با چالشهای فرا روی استعمار فرانو را بر عهده‏خواهد داشت. ۴ - آمریکا برای این منظور از قدرت نرم‏افزاری برای اقناع‏افکارعمومی و هم از قدرت سخت‏افزاری ونیروی نظامی (عمدتاًنیروی زمینی) با استراتژی نوینی به نام «جنگ سرخپوستی باسبزاندیشان» بهره خواهد برد. ۵ - با توجه به اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه تأثیرگذار آن ازبعد جغرافیایی و اقتصادی برجهان؛ طرح مشخص و ویژه‏ای برای‏آن به نام «خاورمیانه بزرگ» درنظر گرفته‏اند. که اجرای آن از یکصفحۀ ۴۷سو منجر به اعطای نقش محوری به رژیم اشغالگر قدس در منطقه‏شد و از سوی دیگر موجبات هضم ساختار اجتماعی، اقتصادی‏و سیاسی این منطقه حساس را در نظم نوین جهانی فراهم می‏آورد. ۶ - تفکر مسیحیت صهیونیستی که با نام «بنیاد گرایی مسیحی»یا «مسیحیت انجیلی» هم شهرت دارد، گرایشی از فرقهء پروتستان‏است. این نحلهء فکری پشتوانهء ایدئولوژیک استراتژی‏های آمریکابرای تشکیل یک امپراتوری جهانی و اضمحلال تمدن اسلامی‏را تشکیل می‏دهد. پیروان این فرقه، معتقد با ظهور مجدد مسیح‏پس‏از تشکیل اسرائیل بزرگ و تخریب مسجدالاقصی و مسجدصخره می‏باشند. پی‏نوشتها: صفحۀ ۴۸صفحۀ ۴۹صفحۀ ۵۰صفحۀ ۵۱

اشاره ای بر شکل گیری سازمان ملل متحد




اشاره ای بر شکل گیری سازمان ملل متحد




          نخستین گام در زمینهء تأسیس سازمان ملل، صدور اعلامیهء بین المتحدین بود. این‏اعلامیه در دوازدهم ژوئن ۱۹۴۱ در کاخ «سینت جمیز[ - ecalaP s،semaJ .ts ] در لندن، توسط نمایندگان استرالیا،اتحادیهء آفریقای جنوبی، بریتانیا، زلاند جدید، کانادا و دولتهای در تبعید بلژیک،چکسلواکی، لهستان، لوکزامبورگ، نروژ، هلند، یوگسلاوی، یونان و ژنرال دوگُل از فرانسه‏امضا شد. امضا کنندگان با تأکید بر این مطلب که اساس‏واقعی صلح پایدار در پرتو همکاری‏همه جانبهء ملل آزاد در جهانی آسوده از خطر تجاوز و برخوردار از امنیت اقتصادی‏واجتماعی‏امکان پذیر است، قصد خود را دایر بر همکاری با یکدیگر و نیز با سایر ملل آزاد،در صلح و جنگ، برای نیل به این هدف اعلام داشتند[- ر. ک. راهنمای سازمان ملل متحد، ترجمهء منصور فراسیون، ص ۳ ]ب - منشور آتلانتیک: در مرحلهء بعد، آمریکا و انگلیس، اعلامیه‏ای را که به «منشور آتلانتیک» معروف‏است، امضا کردند. «منشور آتلانتیک» بیانگر سیاست ملی دو کشور یاد شده در مقابل دولتهای محور بودو بر ضرورت تأمین امنیت و آسایش همگانی وعمومی برای انسانها در دنیای بدونصفحۀ ۴۷تسلیحات و جنگ، تأکید داشت. در این اعلامیه آمده است: «پس از نابودی نهایی دیکتاتوری نازی، امیدواریم شاهد برقراری صلحی شویم که برای‏همهء ملتها وسائل زندگی امن را در داخل مرزهای ملّی تأمین و تضمین کند که همهء مردم‏کلیهء سرزمینها آسودهء از ترس و نیاز، عمر خود را به پایان رسانند. ما معتقدیم که همهءملتهای جهان باید به دلائل مادی و معنوی، استعمال زور را کنار بگذارند. چون ادامه‏استفاده از سلاحهای زمینی، دریایی و هوایی توسط ملتهایی که به تهدیدِ به تجاوز به خارج‏از مرزهای خود متوسل می‏شوند و یا ممکن است متوسل شوند، مانع از حفظ صلح در آینده‏می‏شود. ما معتقدیم تا زمانی که یک نظام وسیع و دائمی برای امنیت عمومی به وجودنیامده، خلع سلاح این گونه ملتها ضرورت اساسی دارد.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ترجمهء منصور فراسیون، ص ۳ ]ج - اعلامیهء ملل متحد: نمایندگان ۲۶ کشور درگیر در جنگ با دولتهای محور در سال ۱۹۴۲ در واشنگتن‏با صدور اعلامیه‏ای، ضمن قبول اصول «منشور آتلانتیک» خواستار همکاری همه جانبهءدولتهای درگیر در جنگ با یکدیگر تا شکست کامل دولتهای محور شدند. اعلامیهء یاد شده، با پیشنهاد «روزولت» رئیس جمهور آمریکا، «اعلامیّه ملل متحد»نامیده شد. د - کنفرانسهای مسکو و تهران: نمایندگان چهار کشور: آمریکا، شوروی (سابق)، بریتانیا و چین در سی ام اکتبر۱۹۴۳ در «مسکو» اجتماع کرده و اعلامیهء زیر را صادر کردند: «لزوم تأسیس یک سازمان بین المللی کلّی را در اسرع وقت ممکن، بر اساس اصل برابری‏حاکمیت کلیّهء کشورهای صلح دوست و آماده برای عضویت کلیه کشورهای صلح دوست،خُرد و بزرگ، به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی تشخیص می‏دهند.[- ماهیت سازمان ملل متحد، شمس الدین رحمانی، ص ۱۷ ] روزولت، استالین و چرچیل[- روزولت رئیس جمهور آمریکا، استالین رهبر شوروی (سابق) و چرچیل نخست وزیر انگلیس بود ] یک ماه بعد، طی نشستی در تهران اعلام کردند: صفحۀ ۴۸«ما کاملاً بر مسؤولیت خطیری که بر دوش ما و کلیهء ملل متحد، برای به وجود آوردن‏صلحی‏که بر حُسن نیّت توده‏های عظیم ملتهای جهان استوار باشد و بدون وحشت جنگ را برای‏چندین نسل برطرف سازد، واقف هستیم.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۶ ]هـ - کنفرانس دومبارتن اوکس[- .skaO notrabmoD ]: گام مهم در این رابطه در اواخر تابستان سال ۱۹۴۴، در ویلایی در شهر واشینگتن‏به نام «دومبارتن اوکس» برداشته شد. در مرحلهء نخست کنفرانس، مذاکرات بین نمایندگان‏شوروی (سابق)، بریتانیا و آمریکا صورت گرفت. در مرحلهء دوّم، نمایندگان آمریکا، بریتانیاو چین با هم به گفتگو پرداختند. حاصل توافق آنان، راه حلهای عملی تر برای مدیریت دنیای‏پس از جنگ با عنوان سازمان بین المللی عمومی بود. «پیشنهادهای کنفرانس «دومبارتن اوکس» اصولاً دربارهء مقاصد و اصول سازمان بین‏المللی موردنظر،عضویت وارکان اصلی آن و پیش بینی‏های لازم برای حفظ صلح وامنیت‏بین‏المللی وبرای همکاری‏اقتصادی واجتماعی بین‏المللی بود. به موجب این کنفرانس، رکن مهم سازمان ملل متحد که عهده دار حفظ جهانی است،«شورای امنیت» است که تمامی پنج قدرت بزرگ یعنی چین، فرانسه، شوروی (سابق)،انگلیس و آمریکا می‏بایستی در آن دارای نمایندگی دائم باشند. امّا در مورد نحوهء رأی گیری‏در شورای امنیت توافق حاصل نشد.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۶ ]و - کنفرانس «یالتا» [- atlaY، منطقه‏ای در شبه جزیره کریمه واقع در کنارهء دریای سیاه (متعلق به شوروی سابق) ]: کنفرانس یالتا با شرکت سران سه کشور آمریکا، شوروی (سابق) و انگلیس، دریازدهم فوریه سال ۱۹۴۵، جهت تصمیم گیری نهایی دربارهء مسائل مورد اختلاف تشکیل‏شد. عده‏ای از محققان این کنفرانس را «یالتا یا تقسیم جهان» نام نهادند[- تحولات روابط بین الملل، احمد نقیب زاده، ص ۱۹۰ ] در این کنفرانس، قدرتهای بزرگ که پیروزی را بسیار نزدیک می‏دیدند، ضمن حلصفحۀ ۴۹اختلافهای خود، توافقهای کنفرانس «دمبارتن اوکس» را تکمیل کرده و به شورای امنیت درسازمان بین المللی عمومی، حق «وتو[ - حق وتو، به رأی منفی اعضای دائم شورای امنیت اطلاق می‏شود. بر اساس این حق، هرگاه موضوعات مورد بحث در شورای امنیت‏که منجر به صدور قطعنامه‏ای شود، با منافع یکی از پنج عضو دایم شورای امنیت تضاد داشته باشد، با رأی منفی خود آن قطعنامه را از اعتبار ساقط می‏کند ] واگذار کردند و بدین ترتیب سرنوشت جهان را به‏منافع خود پیوند زدند. در اعلامیه کنفرانس یالتا آمده است: «ما موافقت کرده‏ایم که باید کنفرانسی با شرکت ملل متحد در تاریخ پنجم آوریل ۱۹۴۵ در«سانفرانسیسکو» تشکیل شود تا منشور این سازمان را طبق روشهایی که در گفتگوهای‏دوستانهء ما در «دومبارتن اوکس» پیشنهاد شده، تهیّه کند.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۷ ]ز - کنفرانس سانفرانسیسکو: این کنفرانس، در پی دعوت نامه‏هایی که برای ملتهای درگیر جنگ با دولتهای‏محور ارسال شد، در شهر «سانفرانسیسکو» واقع در آمریکا، با حضور پنجاه کشور متحد،تشکیل شد. موضوعات مورد بحث، با توجه به توافقهای قبلی دولتهای متحد، بویژه قدرتهای بزرگ، درچهار محور تقسیم بندی شد و هر یک مورد مطالعهء یک کمیسیون جداگانه قرار گرفت. کمیسیون اوّل، به مقاصد عمومی سازمان، اصول و عضویت آن، دبیرخانه واصلاحات منشور پرداخت.کمیسیون دوم ،مامورمطالعهء اختیارات ومسوءلیتهای مجمع‏عمومی شد کمیسیون سوّم، شور دربارهء شورای امنیت را به عهدهء گرفت و کمیسیون چهارم،به مطالعه اساسنامهء دیوان بین المللی دادگستری پرداخت. سرانجام، نمایندگان پنجاه دولت شرکت کننده در کنفرانس، در تاریخ ۲۵ ژوئن‏۱۹۴۵، به اتفاق آرا، منشور ملل متحد را امضا کردند.



منشور سازمان ملل متحد فصل ششم (منشور): تصفیه مسالمت آمیز اختلافها اگر اختلافی بین دولتها در سطح جهان به وجود آید، بر طبق مادهء ۳۳ منشور،دولتها باید از طریق مذاکره، میانجیگری، سازش و داوری به حل و فصل اختلافها اقدام‏نمایند و از کاربرد زور پرهیز کنند. «۱- طرفین هر اختلاف، که ادامهء آن محتمل است حفظ صلح وامنیت بین المللی را به خطراندازد، باید قبل از هر چیز از طریق مذاکره، میانجیگری، سازش، داوری، رسیدگی قضایی وتوسل به مؤسّسات یا ترتیبات منطقه‏ای یا سایر وسایل مسالمت آمیز بنا به انتخاب خود، راه‏حل آن را جستجو نمایند. ۲- شورای امنیت در صورت اقتضا از طرفین اختلاف خواهد خواست که اختلافات خود را به‏وسایل مزبور تصفیه نمایند.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت به عنوان رکن مهم و اساسی سازمان ملل اختلافهای بین دولتها راکه ممکن است به نقض امنیت جهانی منجر شود، مورد بررسی قرار داده و توصیه‏های لازم‏را می‏کند: «شورای امنیت می‏تواند هر اختلاف یا وضعیتی را که ممکن است منجر به یک اصطکاک‏بین المللی گردد یا اختلافی ایجاد نماید - بدین منظور که تعیین نماید محتمل است ادامهءآن اختلاف یا وضعیت مزبور حفظ صلح و امنیت بین المللی را به خطر بیندازد - مورصفحۀ ۵۳رسیدگی قرار دهد.[- همان مدرک ] «۱- شورای امنیت می‏تواند در هر مرحله از اختلاف از آن گونه که در مادهء ۳۳ بدان اشاره‏شده است یا در هر وضعیت شبیه به آن، به روشها یا ترتیبهای تصفیهء مناسب توصیه نماید. ۲- شورای امنیت ملزم است روشهایی را که طرفین دعوی خود قبلاً برای تصفیهء اختلاف‏قبول کرده‏اند، مورد توجه قرار دهد.[- همان مدرک ] در تمام موارد و وضعیتهای مورد اختلاف، هر کشوری می‏تواند نظر شورای‏امنیت یا مجمع عمومی را به آنها جلب کند تا از بروز حالت تخاصم شدید بین طرفین‏اختلاف یا اقدام به جنگ جلوگیری شود. «۱- هر عضو ملل متحد می‏تواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی را به هر اختلاف یاوضعیتی از آن گونه که در مادهء ۳۴ بدان اشاره شده است، جلب نماید. ۲- هر کشوری که عضو ملل متحد نیست می‏تواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی رابه اختلافی که خود در آن طرف باشد جلب نماید، مشروط بر اینکه در مورد اختلاف مزبورقبلاً تعهدات مربوط به تصفیهء مسالمت آمیز مقرر در این منشور را قبول نماید.[- منشور ملل متحد ]فصل هفتم(منشور): اقدام در مورد تهدید علیه صلح فصل هفتم منشور که از مادهء ۳۹ تا ۵۱ می‏باشد از اهمیت قابل ملاحظه‏ای‏برخوردار است. در صورتی که دولتی تجاوز کند و با این اقدام، صلح و امنیت بین المللی رامورد تهدید قرار دهد، شورای امنیت که مسؤول اولیهء حفظ صلح و امنیت بین المللی است،با بررسی موضوع مزبور، راه حلهایی را - مرحله به مرحله - مطابق با منشور ملل متحد، درنظر می‏گیرد. شورای امنیت با تمسک به فصل هفتم منشور از زمان تأسیس تاکنون با موقعیتهای‏مختلف برخورد کرده که نمونهء بارز آن قطعنامه‏های صادر شدهء شورای امنیت در خصوصصفحۀ ۵۴اشغال کویت توسط عراق و جنگ نفت[- اشغال کویت از یازدهم مردادماه ۱۳۶۹ شروع شد به مدت هفت ماه طول کشید که سرانجام ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا طی یک جنگ چهل روزه، عراق را وادار به عقب نشینی کامل به مرزهای بین المللی دو کشور کرد. البته این شورا در موقعیتهای دیگر، به گونه‏ای متفاوت عمل کرد. به طور مثال، در جنگ ایران و عراق، جانب متجاوز را گرفت، در فاجعهء مظلومانه بوسنی و هرزه‏گوین، با اتخاد نکردن یک تصمیم قاطع، دست متجاوزان صرب را در کشتار مسلمانان باز گذاشت و در مورد اسرائیل (رژیم اشغالگر قدس) نیز با عدم پیگیری قطعنامه‏های خود، به عنوان مدافع و حامی آن رژیم قلمداد شده است ] می‏باشد. در مادهء ۳۹ آمده است: «شورای امنیت وجود هرگونه تهدید علیه صلح، نقض صلح، یا عمل تجاوز را احراز وتوصیه‏هایی خواهد نمود یا تصمیم خواهد گرفت که برای حفظ یا اعادهء صلح و امنیت بین‏المللی به چه اقداماتی بر طبق مواد ۴۱ و ۴۲ باید مبادرت شود.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت پس از توصیه‏های اولیه، نخستین اقدام بر ضد کشور متجاوز را که‏شامل اقدامات اقتصادی و سیاسی است به مرحلهء اجرا در می‏آورد. در این رابطه مادهء ۴۱منشور، مجموعه اقدامات مزبور را چنین توضیح می‏دهد: «ماده ۴۱- شورای امنیت می‏تواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورامبادرت‏به چه اقداماتی که متضمن استعمال نیروهای مسلح نباشد، لازم است و می‏تواند از اعضای‏ملل متحد بخواهد که به این اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است شامل‏متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راه آهن، دریایی، هوایی،پُستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت در صورت لزوم با به کار گیری نیروی نظامی دست به مقابلهءتهاجمی با تکیه بر اصل امنیت دسته جمعی[- اصل امنیت دسته جمعی بر این اساس استوار است که منافع کلیه دولتها در عرصه بین الملل ایجاب می‏کند که‏به صورت دسته جمعی در مقابل متجاوز ایستاده وامنیت را حفظ یا برقرار کند ] خواهد زد: «در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیش بینی شده در مادهء ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابتصفحۀ ۵۵شده که کافی نیست، می‏تواند به وسیلهء نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقداماتی که برای حفظ یا اعادهءصلح و امنیت بین المللی ضروری است، مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و محاصرهءدریایی و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد.[- منشور ملل متحد ] تمامی دولتهای عضو سازمان ملل متعهد هستند که در صورت بروز چنین حالتی‏به درخواست شورای امنیت مبنی بر اعزام نیروی مسلح پاسخ مثبت داده، در عملیات اعادهءصلح شرکت کنند: «۱- کلیهء اعضای ملل متحد به منظور شرکت در حفظ صلح و امنیت بین المللی متعهدمی‏شوند که نیروهای مسلح، کمک و تسهیلات، از جمله حق عبور لازم برای حفظ صلح وامنیت بین المللی را بنا به درخواست شورای امنیت و بر طبق موافقتنامه یا موافقتنامه‏های‏خاص در اختیار آن شورا قرار دهند. ۲- موافقتنامه یا موافقتنامه‏های یاد شده فوق، تعداد و نوع نیروها، درجهء آمادگی و قرارگاه‏عمومی آنها و نحوهء تسهیلات و کمک‏هایی را که باید به عمل آید معین می‏نماید.[- همان مدرک. (این دو بند از مادهء ۴۳ منشور، بخوبی می‏تواند زمینهء انجام هرگونه اقدام نظامی در هر کجای جهان توسط اعضای اصلی شورای امنیت را فراهم کند) ] به موجب مادهء ۴۷ منشور ملل متحد، شورای امنیت جهت هماهنگی عملیات واقدامات، یک «ستاد نظامی» ایجاد خواهد کرد که زیر نظر آن شورا انجام وظیفه می‏کند: «۱- برای راهنمایی و کمک به شورای امنیت دربارهء کلیهء مسائل مربوط به نیازمندیهای‏نظامیِ شورای امنیت برای حفظ صلح و امنیت بین المللی و همچنین برای به کار بردن وفرماندهی نیروهای مسلحی که در اختیار شورا قرار داده شده است و تنظیم تسلیحات و خلع‏سلاح احتمالی، یک کمیتهء ستاد نظامی تأسیس می‏شود. ۲- کمیتهء ستاد نظامی مرکب خواهد بود از رؤسای ستاد اعضای دائم شورای امنیت یانمایندگان آنها. هرگاه حُسن اجرای وظایف کمیتهء ستاد نظامی شرکت عضوی از اعضای‏ملل متحد را که عضو دائمی نمی‏باشد ایجاب نماید، از آن عضو دعوت خواهد شد تانماینده‏ای از طرف خود برای شرکت در جلسات کمیته ستاد نظامی تعیین نماید. ۳- کمیته ستاد نظامی تحت نظر شورای امنیت مسؤول هدایت استراتژیکی نیروهایصفحۀ ۵۶مسلحی که در اختیار شورا قرار داده است، می‏باشد.[- منشور ملل متحد ] مطابق آخرین مادهء فصل هفتم، حق دفاع مشروع از هیچ دولتی قبل از اقدام‏شورای امنیت سلب نگشته واین حق هم مانع از انجام وظیفه شورا نخواهد بود: «در صورت وقوع حملهء مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد، تا زمانی که شورای امنیت‏اقدامات لازم را برای حفظ صلح و امنیت بین المللی به عمل آورد هیچ یک از مقررات این‏منشور به حق ذاتی دفاع مشروع از خود، خواه به طور فردی یا دسته جمعی، لطمه‏ای واردنخواهد کرد. اعضا باید اقداماتی را که در اِعمال حق دفاع مشروع از خود به عمل می‏آورند فوراً به شورای‏امنیت گزارش دهند. این اقدامات به هیچ وجه به اختیارات و وظایفی که شورای امنیت برطبق این منشور دارد و به موجب آن برای حفظ و اعادهء صلح وامنیت بین المللی در هرموقع که ضروری تشخیص دهد اقدام لازم به عمل خواهد آورد تأثیری نخواهد داشت.[- منشور ملل متحد ]




ارکان سازمان ملل متّحد مجمع عمومی شورای امنیت شورای اقتصادی و اجتماعی شورای قیمومت دیوان بین المللی دادگستری دبیرخانه الف - وظایف و اختیارات: «مجمع عمومی می‏تواند هر مسأله یا امری را که در حدود این منشور و یا مربوط به‏اختیارات‏و وظایف هر یک از ارکان مقرر در این منشور باشد مورد بحث قرار دهد و جز در موردمذکور در مادهء دوازده، ممکن است به اعضای سازمان ملل متحد یا به شورای امنیت و یا به‏هر دو دربارهء هر یک از این مسائل و امور توصیه‏هایی بنماید.[- منشور ملل متحد ] بر اساس ماده دوازده منشور تا زمانی که شورای امنیت در مورد هر اختلاف یاوضعیتی در حال انجام وظیفه است، مجمع عمومی - مگر به تقاضای شورا - در مورد آن‏اختلاف یا وضعیت هیچ گونه توصیه‏ای نخواهد کرد. بنا بر قطعنامه اتحاد برای صلح، چنانچه شورای امنیت به علت وتوی یکی از اعضای‏دایمی خود، نتواند در مورد خطری که صلح جهانی را تهدید می‏کند، تصمیم بگیرد، مجمع‏عمومی می‏تواند فوری به آن موضوع رسیدگی کرده، به جای آن تصمیم گیرد. سایر وظایف و اختیارات مجمع عمومی عبارتند از: تصویب بودجهء سالانهء سازمان وتعیین سهمیّه هر یک از اعضاء به خاطر تأمین هزینه‏های سازمان، انتخاب اعضای غیر دایمی‏شورای امنیت و شورای قیمومت، انتخاب کلیهء اعضای شورای اقتصادی و اجتماعی وقضات دیوان بین المللی دادگستری، انتخاب دبیر کل طبق توصیه شورای امنیت، انتخاب‏اعضا و مأموران بعضی از مؤسسات و سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد، تغییر وتجدید نظر در منشور با نظر موافق شورای امنیت و تأسیس مؤسساتی که برای پیشرفتصفحۀ ۶۱وظایف سازمان لازم است[- حقوق بین الملل عمومی، محمد رضا ضیایی بیگدلی، ص ۱۵۵ ]ب - تشکیلات: مجمع عمومی، رئیس و نوّاب رئیس را در اجلاسیه خود انتخاب و آیین کار خودرا نیز تعیین می‏کند. مجمع در هر اجلاس، بیشتر موضوعات دستور کار خود را میان هفت‏کمیتهء اصلی تقسیم می‏کند. هر کشور عضو می‏تواند در هر یک از کمیته‏های اصلی نماینده‏داشته باشد. این کمیته‏ها که توصیه‏هایی را برای تصویب در جلسه‏های عمومی مجمع تنظیم‏می‏کنند، عبارتند از: ۱- کمیته ویژهء سیاسی (برای برخی از مسائل سیاسی). ۲- کمیته اوّل (مسائل سیاسی و امنیتی از جمله تعدیل تسلیحات). ۳- کمیته دوم (مسائل اقتصادی ومالی). ۴- کمیته سوم (موضوعات اجتماعی، انسانی و فرهنگی). ۵- کمیته چهارم (موضوعات مربوط به قیمومت از جمله سرزمینهای غیر خود مختار). ۶- کمیته پنجم (امور اداری و بودجه‏ای). ۷- کمیته ششم (امور حقوقی). مجمع عمومی دارای دو کمیته ثابت نیز می‏باشد. یکی از اینها کمیته مشورتی اموراداری و بودجه‏ای و دیگری کمیته سهمیه هاست که دربارهء میزان سهمیه پرداختی کشورهای‏عضو سازمان ملل متحد به مجمع عمومی تصمیم گیری می‏کند[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، سازمان ملل متحد، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص ۲۷-۲۸ ]صفحۀ ۶۲الف - وظایف و اختیارات: اعضای سازمان ملل - به موجب منشور ملل متحد - وظیفهء اصلی حفظ صلح وامنیت بین المللی را طبق اصول و مقاصد سازمان ملل متحد، به عهدهء شورای امنیت‏گذاشته‏اند. بنابراین، مسؤولیت اولیهء شورا، حفظ صلح و امنیت بین المللی است که ازراههای توصیه حل مسالمت آمیز اختلافها یا توسل به زور برای اعاده صلح در صورت لزوم‏اِعمال می‏شود. شورای امنیت و مجمع عمومی وظایف و اختیارات مشترکی دارند که عبارتند از:پذیرش عضو جدید، اخراج و تعلیق اعضای متخلّف، تعیین دبیر کل، انتخاب قضات دیوان‏بین المللی دادگستری، تجدید نظر در منشور، اختیار تشکیل مؤسسات فرعی، ادارهء مناطق‏سوق الجیشی در سرزمینهای تحت قیمومت ملل متحد. ب - حق وتو: تصمیمها در شورای امنیت با دو شیوهء رای گیری انجام می‏شود: ۱- در موارد دعوت شورا، دستور جلسه، معرفی کشورهای عضو به شورا و انتخاب‏قضات دیوان بین المللی دادگستری، رأی گیری با اکثریت نُه رأی در مقابل پانزده رأی گرفته‏می‏شود. ۲- در سایر موارد، شورای امنیت با اکثریت نه رأی نسبت به پانزده رأی تصمیم‏می‏گیرد، مشروط به اینکه پنج رأی اعضای دایمی شورا در موقع تصمیم مثبت باشدصفحۀ ۶۳ج - دلیل حق وتو از دیدگاه کشورهای قدرتمند: کشورهای بزرگ استدلال می‏کنند که سنگینی مسؤولیت حفظ صلح و امنیت‏بین‏المللی به دوش آنهاست. آنها هستند که اگر خطری جهان را تهدید کند، باید پا در میان‏گذارند و مانع بروز جنگ جهانی دیگر شوند و اگر چنین جنگی در گرفت، به وسائل گوناگون‏شعله آن را خاموش سازند. پس اگر آنها چنین امتیازی نداشته باشند، ممکن است شورای‏امنیت تصمیمی بگیرد که با مصالح کشورهایی که نقش اساسی در حفظ صلح جهانی بر عهده‏دارند مغایر باشد[- حقوق بین الملل عمومی، ص ۱۵۷ ]د - تعدیل حق وتو: قطعنامهء اتحاد برای صلح به عنوان یک تعدیل در حق وتو شناخته شده است. این‏قطعنامه که در سال ۱۹۵۰ به درخواست آمریکا، در کشاکش جنگ سرد بین آمریکا و شوروی‏و استفادهء طرفین از حق وتو در موارد زیاد، در مجمع عمومی طرح و تصویب شد، اقدام برای‏حفظ صلح جهانی را در هنگام عدم توافق اعضای دایمی به مجمع عمومی واگذار می‏کند. «هرگاه شورای امنیت به علت عدم توافق بین پنج عضو دائمی شورا، در اجرای مسؤولیت‏خود، در حفظ صلح و امنیت بین المللی و همچنین در تهدید علیه صلح و یا برهم زدن صلح‏و اقدام به تجاوز موفق نشود، مجمع عمومی به منظور تصویب توصیه‏های لازم به اعضای‏سازمان برای اقدامات دسته جمعی مسأله رافوراًمورد شوروبحث قرار می دهد.این اقدامات‏درمواردی که مسالهء نقض صلح و اقدام به تجاوز پیش آمده باشد، می‏تواند در صورت لزوم‏شامل به کار بردن قوای نظامی به منظور برقراری صلح و امنیت بین المللی نیز بشود.[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، ص ۳۱ ]صفحۀ ۶۴الف - وظایف و اختیارات: عمده ترین وظایف شورا عبارتند از: ۱- انجام مطالعات و گزارشها و توصیه‏هایی در مورد همکاریهای اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی بین المللی. ۲- انجام مطالعات و توصیه‏هایی به منظور تشویق احترام واقعی به حقوق بشر وآزادیهای اساسی برای همه. ۳- ارتباط و هماهنگ کردن مؤسسات تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد[- منشور ملل متحد ]ب - رأی گیری و تشکیلات: رأی گیری در شورای اقتصادی و اجتماعی با اکثریت ساده صورت می‏گیرد و هرعضو یک رأی دارد. این شورا دارای کمیسیونهای متعددی است که عبارتند از: کمیسیون‏آمار، کمیسیون جمعیت، کمیسیون توسعهء اجتماعی، کمیسیون حقوق بشر، کمیسیون مقام‏زن، کمیسیون مواد مخدر، و پنج کمیسیون اقتصادی منطقه‏ای. الف - اعضای شورای قیمومت: اعضای شورای قیمومت سه دسته هستند: ۱- اعضای دایمی شورای امنیت. ۲- کشورهای اداره کنندهء سرزمینهای تحت قیمومت. ۳- اعضایی که توسط مجمع عمومی برای مدت سه سال انتخاب می‏شوند. در سالهای اول تشکیل سازمان ملل متحد، یازده سرزمین تحت قیمومت بین المللی‏قرار داشت. اکنون فقط دو سرزمین «گینهء نو» تحت اداره استرالیا و جزایر «پاسیعیک» تحت‏ادارهء آمریکا قرار دارند و بقیه به استقلال رسیده‏اند. الف - ترکیب دیوان: دیوان بین المللی دادگستری، هیأتی مرکب از پانزده قاضی یا حقوقدان مستقل‏است که نباید دارای تابعیت مشابهی باشند. این اعضا از میان اشخاصی انتخاب می‏شوند که‏در کشور خود از اعتبار معنوی قابل ملاحظه‏ای برخوردار باشند و دارای مشاغل مهم قضایی‏و یا حقوقدانان و متخصصین حقوق بین الملل باشند. قضات دیوان برای مدت نه سال انتخاب می‏شوند و پس از سپری شدن دوره، دوباره‏قابل انتخاب می‏باشند. تغییر قضات دیوان بطور کامل در پایان هر نه سال امکان دارد به دوام صفحۀ ۶۶ب - صلاحیت دیوان: صلاحیت دیوان شامل رسیدگی به کلیه دعواهایی است که طرفین واجد شرایطبه آن رجوع می‏کنند. کشورها، افراد و سازمانهای بین المللی می‏توانند برای حل اختلاف به‏دیوان مراجعه کنند. منشور ملل متحد تصریح کرده است که اعضای سازمان می‏توانند به‏دیوان مراجعه کنند و الزام به آن نیست و برای حل اختلافها می‏توانند به سایر دادگاههامراجعه کنند. الف - وظایف دبیر کل: ۱- وظایف و اختیارات اداری: انجام وظیفه به عنوان عالیترین مقام اداری سازمان‏ملل و بالاترین مقام مسؤول در سلسله مراتب اداری دبیرخانه. ۲- وظایف و اختیارات سیاسی: متوجه ساختن شورای امنیت و مجمع عمومی درمواقعی که به عقیدهء وی صلح و امنیت بین المللی در خطر است، دعوت به تشکیل شورای‏امنیت در مواقع لزوم، حق حضور در جلسه‏های ارکان سازمان ملل و دادن اعلامیه‏های‏شفاهی و کتبی به آنها. ۳- وظایف اطلاعاتی: ثبت و انتشار قراردادهای بین المللی، تسلیم گزارش سالانه ازاقدامها و فعالیتهای سازمان به مجمع عمومی عادی[- حقوق بین الملل عمومی، ص ۱۶۰ ]



سازمان ملل متحدمقررات داخلی منشور ملل متحد، به عنوان اساسنامه سازمان ملل متحد، از یکسو ارکان وتشکیلات این نهاد بین المللی را تعیین کرده و از سوی دیگر، آیین کار و شیوهء عمل سازمان وهر یک از ارکان را مشخص می‏کند. بخشی از مقررات داخلی در بررسی تشکیلات سازمان ملل متح[ - درس ششم (سازمان ملل متحد (۳): ارکان ]شیوهء عضویت کشورها پنجاه کشور مؤسس سازمان ملل متحد با تصویب و امضای منشور، جزو اعضای‏صفحۀ ۷۰اوّلیه آن می‏باشند. بر اساس مادهء چهار از فصل دوّم منشور، عضویت این سازمان بین المللی‏برای تمامی کشورهایی که تعهدات مندرج در منشور را بپذیرند، مجاز است. «سایر کشورهای شیفتهء صلح (به جز اعضای مؤسس) که تعهدات مندرج در این منشور رابپذیرند و به نظر و تشخیص سازمان قادر و مایل به اجرای آن باشند، می‏توانند به عضویت‏ملل متحد در آیند.[- منشور ملل متحد ] مراحل عضویت یک کشور در سازمان ملل متحد عبارت است از: ۱- درخواست رسمی کشور از شورای امنیت جهت عضویت در سازمان ملل متحد. ۲- توصیهء شورای امنیت به مجمع عمومی در خصوص پذیرش عضویت کشور متقاضی. ۳- تصویب مجمع عمومی با اکثریت آرا. «قبول هر کشوری که واجد شرایط مذکور (مندرج در بند فوق الذکر) باشد، به عضویت ملل‏متحد منوط به تصمیمی است که مجمع عمومی بنابر توصیهء شورای امنیت اتخاذمی‏نماید.[- منشورملل ]چگونگی خروج، اخراج و تعلیق عضویت کشورها منشور سازمان در مورد خروج کشوری از سازمان ملل متحد، هیچ گونه پیش بینی لازم رانکرده و تاکنون که حدود پنجاه سال از تأسیس آن می‏گذرد هیچ کشوری از آن خارج نشده است. تعلیق عضویت یا اخراج کشوری از سازمان‏متحد ملل بنا به توصیهء شورای امنیت وتصویب مجمع عمومی انجام می‏شود. «هر عضو ملل متحد که از طرف شورای امنیت علیه آن اقدام احتیاطی یا قهری به عمل‏آمده است، ممکن است به وسیلهء مجمع عمومی و بنا بر توصیهء شورای امنیت از اِعمالصفحۀ ۷۱حقوق و مزایای عضویت معلّق گردد. اِعمال حقوق و مزایای مزبور ممکن است به وسیلهءشورای امنیت مجدداً برقرار شود.[- همان مدرک ] اگر کشوری در زیر پا گذاشتن اصول و مفاد منشور ملل اصرار ورزد، ممکن است‏توسط مجمع از سازمان ملل متحد اخراج شود. «هر عضو ملل متحد که در تخطی از اصول مندرج در این منشور اصرار ورزد ممکن است‏به‏وسیله مجمع عمومی بنابر توصیهء شورای امنیت از سازمان اخراج گردد.[- همان مدرک ]عضو نبودن کشورهای بی‏طرف و سایر کشورها چگونگی ارتباط ارکان سازمان ملل متحد اجلاسیه‏های سازمان ملل متحد ضمیمهء منشور صفحۀ ۷۵اصلاح منشور ملل متحد مادهء ۱۰۸ منشور چگونگی اصلاحات در منشور را چنین بیان کرده است: «اصلاحاتی که در این منشور به عمل می‏آید زمانی برای تمام اعضای ملل متحدلازم الاجرا خواهد شد که به موجب رأی دو سوّم اعضای مجمع عمومی موردقبول قرار گیرد و توسط دو سوم اعضای ملل متحد که شامل کلیهء اعضای دائم‏شورای امنیت باشد بر طبق قوانین اساسی آنها به تصویب رسیده باشد.[- منشور ملل متّحد ] بنابراین، در اصلاح ماده یا مواردی از منشور مراحل زیر لازم الاجرا است: ۱- رأی دو سوم مجمع عمومی به این اصلاحیه. ۲- رأی هر پنج عضو دایم شورای امنیت به آن. ۳- تصویب مراجع قانونی کشورهای رأی دهنده. تاکنون مواد ۲۳، ۲۷ و ۱۰۹ در خصوص تعداد اعضای غیر دایم شورای امنیت اصلاح‏شده است. بر اساس این اصلاحیه در سال ۱۹۶۵ تعداد اعضای غیر دایم از شش کشور به ده‏کشور افزایش یافت[- ارزیابی تحول دیپلماسی در قرن بیستم، محمد رضا البرزی، ص ۹۰، نشر سفیر، تهران، ۱۳۶۸ ]



سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد مؤسسات وابسته به مجمع عمومی‏ مؤسسات وابسته به شورای امنیت مؤسسات وابسته به شورای اقتصادی و اجتماعی الف - کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان: مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۹، ضمن تصویب قطعنامه‏ای تصمیم‏گرفت. به منظور حمایت از پناهندگان و کمک به آنها سازمانی تحت عنوان کمیساریای عالی‏ملل متحد برای پناهندگان ایجاد کند. وظایف کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان، تأمین حمایت بین المللی برای‏پناهندگان و کمک به آنها می‏باشد. آن عده از پناهندگان می‏توانند از کمک این مؤسسه استفاده‏کنند که به خاطر ترس از تعقیب به سبب عقیده، نژاد و ملیت از کشور متبوع خود خارج شده‏و مایل به برگشتن به وطن خود نمی‏باشند. مقر کمیساریای عالی پناهندگان در ژنو است. کمیسر عالی از طرف دبیرکل ملل متحدانتخاب و توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به این سمت منصوب می‏شود. ب - صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) fesinU صندوق کودکان ملل متحد، در تاریخ یازده دسامبر ۱۹۴۶، با اکثریت آرای مجمع‏عمومی به وجود آمد تا به کودکانی که قربانی پیامدهای جنگ جهانی دوم بودند، کمک فوری‏برساند. وظایف این سازمان، از جهت رسیدگی به کودکان ناشی از جنگ در سال ۱۹۵۰، پایان‏پذیرفت، امّا مجمع عمومی، وظیفهء آن را کمک به کودکان جهان سوم قرار داد. مجمع عمومی، تشکیلات یونیسف را برای یک دورهء آزمایشی سه ساله که از سالصفحۀ ۷۹الف - نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد: الف - صندوق بین المللی پول FMI : مواد موافقتنامه‏ای که در ۲۷ دسامبر ۱۹۴۵ در کنفرانس مالی و پولی ملل متحدتهیه شده بود، توسط ۲۲ کشور که هشتاد درصد سهم کل بودجهء صندوق را دارا بودند، به‏امضا رسید. اولین اجلاس هیأت مدیره صندوق بین المللی پول در تاریخ هشتم مارس ۱۹۴۶در ساوانا واقع در آمریکا، در هجدهم دسامبر ۱۹۴۶ صندوق تشکیل شد. بانک بین المللی ترمیم و توسعه، معروف به بانک جهانی، نیز همزمان با صندوق بین‏المللی پول در کنفرانس مالی و پولی سازمان ملل متحد پایه گذاری شد و از ۲۵ ژوئن ۱۹۴۶شروع به کار کرد. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دارای هدف مشترک امّا وظایف‏متفاوت هستند. صندوق بین المللی پول عهده‏دار وضع مقررات پولی بین المللی وجلوگیری از بحرانهای پولی ملّی یا جهانی است، در حالی که بانک جهانی به توسعه اقتصادی‏کشورها توجه دارد[- سازمانهای بین المللی، ابوالقاسم منصفی، ص ۳۰۷-۳۱۰، انتشارات دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، ۱۳۵۸ ] اهداف صندوق مزبور به شرح زیر است: ۱- گسترش همکاریهای پولی بین المللی از طریق مشورت و تشریک مساعی. ۲- تسهیل در امر توسعه و رشد موزون تجارت بین المللی و در نتیجه کمک به توسعه‏و حفظ درآمد حقیقی و بالا بردن سطح اشتغال. ۳- ارتقای ثبات نرخ مبادلات ارزی. ۴- کمک به ایجاد سیستم پرداختهای چند جانبه و رفع محدودیتهای مبادلات ارزی. ۵- کمک به اعضا از طریق فراهم کردن موقت منابع مالی به منظور اصلاح سوء تنظیم‏تراز پرداختهای آنان. هر کشور عضو یک سهم تعیین شده دارد که نشان دهندهء مشارکت و قدرت نفوذ رأی‏آن کشور در تصمیم گیری امور صندوق می‏باشد. همچنین کشور سهامدار به مقداصفحۀ ۸۲ب - سازمان خواربار و کشاورزی (فائو) OAF : تاریخچهء سازمان خواربار و کشاورزی را باید در منشور آتلانتیک یافت. منشورمذبور اظهار نظر کرده بود که همه مردم در همه سرزمینها، فارغ از نیازمندیها، بتوانند زندگی‏کنند. سازمان خواربار و کشاورزی در تاریخ شانزدهم اکتبر ۱۹۴۵ که اساسنامه آن در کبک‏کانادا به امضا رسید، تاسیس شد. اهداف سازمان خدمت به گسترش اقتصاد جهان از طریق: بهبود و کفایت تولیدات وتوزیع محصولات کشاورزی، بالابردن سطح تغذیه و سطح زندگی، تأمین بهبود و کارآیی درتولید و توزیع کلیه فرآورده‏های غذایی و کشاورزی، و نیز بهتر ساختن وضع زندگی ساکنان‏روستاها و کمک به گسترش اقتصاد جهانی می‏باشد. سازمان خواربار و کشاورزی جهانی برای رسیدن به اهداف یاد شده اطلاعات‏مربوط به تغذیه، توسعهء منابع آب و خاک هر کشور را ترویج کرده، دانستنیهای مربوط به‏مبادله و گسترش تحقیقات علمی و تکنولوژی در کشاورزی، بهبود آموزش و اداره امورمربوط به تغذیه، مسائل خواربار و اشاعهء معلومات عمومی در زمینه تغذیه و کشاورزی راجمع آوری می‏کند و در اختیار دولتها قرار می‏دهد. این سازمان دارای شورا، کنفرانس عمومی و مدیر کل است که از جانب مجمع‏عمومی انتخاب می‏شوند. کنفرانس مرکب از ۳۴ کشور عضو است که هر دو سال یکبارتشکیل جلسه می‏دهد تا خط مشی و بودجه و برنامهء جهانی سازمان را تصویب کند. صفحۀ ۸۳ج - سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) OCSENU : این سازمان، در چهارم نوامبر سال ۱۹۴۶ در پایان جنگ جهانی دوم، هنگامی که‏تعداد کافی از دولتها اساسنامهء آن را امضا کردند به وجود آمد. در آن زمان فقط بیست دولت‏عضویت آن را داشتند و امروزه ۱۳۶ دولت عضو این سازمان می‏باشند. هدف این سازمان کمک به صلح و امنیت در جهان از طریق توسعهء همکاری میان‏ملتها از راه تعلیم و تربیت، علوم و فرهنگ به منظور احترام عام برای عدالت، حکومت قانون‏و حقوق بشر و آزادیهای اساسی است که برای مردم جهان بدون تبعیض از جهت نژاد،جنس، زبان و یا مذهب به موجب منشور ملل متحد تأیید شده است. تشکیلات این سازمان به قرار زیر است: ۱- کنفرانس عمومی: کنفرانس عمومی که مرکب از نمایندگان کشورهای عضو است،هر سال یک بار، برای تعیین خط مشی و برنامه سازمان، تشکیل جلسه می‏دهد. ۲- هیأت اجرایی: هیأت اجرایی مرکب از چهل عضو است که آنها را کنفرانس‏عمومی انتخاب می‏کند. حداقل سالی دوبار تشکیل جلسه داده و مسؤول اجرای برنامه‏های‏مصوب کنفرانس است. ۳- دبیرخانه: دبیرخانه مرکب از مدیرکل و هیأت کارمندان بین الملل و مسؤول‏اجرای برنامه‏های یونسکو می‏باشد. یونسکو دو برنامه و فعالیت عمده را در سطح کشورهای عضو عمل می‏کند: ۱- فعالیتهای دایم که برای کلیه کشورهای عضو قابل توجه است از قبیل: مبادلهءاطلاعات و مدارک، کمک به سازمانهای غیر دولتی بین المللی و تهیه میثاقهای بین‏المللی. ۲- حل مشکلات بخصوص کشورهای عضو، که در شش زمینهء عمده اجرا می‏شود:آموزش و پرورش، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و انسانی، فرهنگ، ارتباط جمعی و مبادلات‏بین المللی. همچنین یونسکو با اعزام کارشناسان خود، اطلاعاتی در زمینه ترویج و نوسازی،تربیت دانشمندان و مهندسان، تسهیلات آموزشی در کلیه سطوح، تربیت معلم، بهبوصفحۀ ۸۴د - سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری (ایکائو) OACI : قرار داد مربوط به تأسیس سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری در هفتم دسامبر۱۹۴۴ در شیکاگو امضا شد و بعد از تصویب ۲۶ کشور در سال ۱۹۴۷ سازمان مزبور رسمیت‏پیدا کرد. وظایف سازمان - بر اساس اصل ۴۴ قرار داد ۱۹۴۴ - توسعهء اصول و روشهای‏هوانوردی بین المللی و سرعت بخشیدن به توسعهء حمل و نقل هوایی با توجه به ایمنی پروازو رشد هواپیمایی کشوری در سطح جهانی تنظیم شده است. هـ - سایر مؤسسات: سازمانهای متعددی در راستای اهداف سازمان ملل متحد فعالیت می‏کنند که تنهاعنوانهای آنها ذکر می‏شود: ۱- بانک بین اللمللی ترمیم و توسعه (بانک جهانی) ۲- انجمن بین المللی توسعه ۳-بنگاه مالی بین المللی ۴- موافقتنامهء عمومی تعرفه‏های گمرکی و تجارت (گات) ۵- اتحادیه‏پستی جهانی ۶- اتحادیه بین المللی مخابرات ۷- سازمان هواشناسی جهانی ۸- سازمان بین‏المللی کار ۹- سازمان بهداشت جهانی ۱۰- سازمان مشورتی دریانوردی بین الدول ۱۱-صندوق بین المللی توسعه کشاورزی ۱۲- آژانس بین المللی انرژی اتمی.





اشاره ای بر شکل گیری جامعه ملل



اشاره ای برشکل گیری جامعه ملل



جامعه ملل زمینه‏های تشکیل جامعهء ملل شکل گیری جامعه ملل درخواست ویلسون در اعلامیهء چهارده ماده‏ای، اولین اقدام برای تشکیل جامعهءملل تلقی می‏شود. آمریکا سعی کرد این اعلامیه را که مبنای پذیرش صلح و آتش بس برای‏دولتهای متحد (آلمان، اتریش، عثمانی، ...) شد، در قراردادهای صلح بگنجاند. اساسنامه جامعهء ملل بر مبنای پیش نویس مشترک آمریکا و انگلیس به تصویب‏کنفرانس صلح ورسای رسید. اساسنامهء جامعهء ملل بنا به اصرار ویلسون به هنگام عقد قرارداد صلح با متحدین به استثنای‏معاهده «سِوِرْ[ - قرارداد reves معاهده‏ای که بین امپراتوری عثمانی و متفقین امضا شد ] مورد تأیید و تصدیق قرار گرفت. بدین ترتیب، دولتهای مغلوب نیز آن را قبول‏کردند. دبیرخانهء جامعهء ملل در لندن در دهم ژوئن ۱۹۱۹ شروع به فعالیت کرد[- تاریخ سیاسی، داوود اصفهانیان، ص ۳۱۵ ]ارکان جامعهء ملل عملکرد جامعهء ملل جامعه ملل برای جلوگیری از جنگ بین دولتهای عضو، ترویج همکاری و تعاون‏بین المللی، حل مسالمت آمیز اختلافهای اعضا و اقدامات متناسب در قبال دولت متجاوز،تأسیس شد. بررسی عملکرد جامعه و میزان موفقیت و شکست آن باید در رابطه با این‏اهداف سنجیده شود. این جامعه در مورد حفظ صلح، تعدادی از مشاجره‏های سیاسی را به شکل رضایت‏بخشی فیصله داد. مهمترین این مشاجره‏ها عبارت بودند از: ۱- مناقشهء بین سوئد و فنلاند بر سر جزایر آلند (۱۹۲۰). ۲- رفع اختلاف مرزی آلبانی با یونان، ایتالیا و یوگسلاوی (۱۹۲۱). ۳- مناقشهء بین لهستان و آلمان بر سر سیلزی علیا (۱۹۲۲). ۴- مناقشهء میان لیتوانی و لهستان بر سر ویلنا (۱۹۲۳). ۵- ادعاهای لیتوانی بر ممل (۱۹۲۴). صفحۀ ۴۳۶- رفع اختلاف مرزی موصل با بریتانیای کبیر و ترکیه (۱۹۲۶). ۷- مناقشهء میان یونان و بلغارستان بر سر مسائل مرزی (۱۹۲۶). ۸- رفع اختلاف بین کلمبیا و پرو (۱۹۳۴[- روابط بین المللی،راما ملکوته و ناراسیمها رائو، ترجمهء علی صلح جو،ص ۵۸، چاپ و نشر بنیاد، تهران، ۱۳۶۸ ] جامعهء ملل، در زمینهء ترویج همکاری و تعاون بین المللی نیز کوششهایی به عمل‏آورد. این سازمان جهانی از طریق احیای اقتصاد کشورهای مغلوب مانند اتریش، طرحهای‏مختلف اجتماعی، قیمومت، دادگاه بین المللی و سازمان بین المللی کار، زمینهء نزدیکی دولتهارا فراهم ساخت. همچنین از راه مذاکره، مراوده، سازش، پذیرش اصول و قواعد حقوق بین‏الملل و اصول اخلاقی و انسانی از توسل به زور در روابط بین المللی کاست. بدین ترتیب،جامعهء ملل مقداری از وظایف خود را توانست عملی کند. همان گونه که از انگیزه‏های ایجاد جامعه و مفاد میثاق استنباط می‏شود، عمده‏ترین‏کار ویژه این سازمان، جلوگیری از تجاوز و وقوع جنگ می‏باشد. این سازمان که بر اساس‏اصل امنیت دسته جمعی بنا شده بود، امید داشت که منافع مشترک دولتها در نامشروع دانستن‏تجاوز و اقدام مشترک آنها در قبال تجاوزگر، صحنهء بین المللی را از وقوع تجاوز و جنگ‏مصون نگه دارد، ولی دههء ۱۹۳۰، علی رغم اصول، اهداف و وظایف سازمان، با جنگها وتجاوزهای پی در پی از جانب قدرتهای توسعه طلب رو به رو بود. در این دهه، تجاوزهای توسعه طلبانه ژاپن، ایتالیا و آلمان موجب بی‏اعتنایی به جامعهءملل شد. علی رغم اعتراض چین، جامعه ملل نتوانست از هجوم ژاپن به منچوری (۱۹۳۱ تا۱۹۳۲) و سپس به شانگهای جلوگیری کند. ژاپن به قطعنامه جامعهء ملل وقعی ننهاد، سرانجام‏نیز از آن خارج شد. ایتالیا به رهبری موسولینی در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی حمله کرد و علی رغم‏مجازات اقتصادی جامعهء ملل بر ضد آن، اتیوپی را به تصرف کامل خود درآورد. جامعهء ملل‏نیز با بی اثر شدن مجازات، حکم لغو آنها را صادر کرد. در نهایت، آلمان که در جنگ جهانی‏اوّل به اهداف خود نائل نشد با آمال توسعه طلبانه به اتریش، چکسلواکی، لهستان تجاوز کرد که‏شروع جنگ جهانی دوّم و پایان جامعهء ملل می‏باشد[- روابط بین المللی، ص ۶۰ ]


جنگ جهانی اوّل:


جنگ جهانی اوّل که در سال ۱۹۱۴ میان دولتهای اروپایی در یک بلوک بندی‏تخاصم آمیز، اتحاد مثلّث و اتفاق مثلّث، آغاز شد، بسرعت گسترش یافت و بیشتر نقاط دنیارا در کام خود کشید. دولتهایی که جنگ را آغاز کرده بودند با به کارگیری تکنولوژی قرن بیستم، بیشترین‏تخریب را به طرف مقابل تحمیل کردند. بدین سان، جنگ با تلفات و خسارات بی شمار توأم‏گردید. خطر جنگ مجدد که بدون شک آثار و عواقب خطرناک‏تری را در پی داشت زمینهءاندیشهء تأسیس یک سازمان بین المللی شد؛ بدین معنی که کشورهای عمدهء درگیر با اعلام‏نیاز به مجمع جهانی، خواستار حل مسالمت‏آمیز اختلاف میان دولتها در صحنهء جهان شدند.بنابراین، وقوع جنگ جهانی اوّل و امکان بروز مجدّد جنگ بزرگتر و وحشت‏بارتر، زمینهءمناسب را برای شکل گیری جامعهء ملل به وجود آورد. «تصادفی نیست که جنگ و سازمانهای بین المللی هر دو در روابط بین المللی قرن بیستم‏نقش بارزی داشته‏اند، زیرا جنگ منشاء مهم سازمانهای بین المللی است. جنگ جهانی اوّل‏ممکن است جنگ جهانی دوم را موجب شده باشد، امّا در عین حال تشکیل جامعهء ملل رصفحۀ ۳۹نیز سبب شد.[- ارزیابی سازمانهای بین المللی در قرن بیستم، مترجَمْ، ص ۱۷-۱۸ ]ب - اندیشه صلح خواهی: اندیشمندان صلح دوست، طی قرنهای متمادی که جنگ به عنوان ابزار اجرای‏سیاست خارجی بین ملتها و کشورها حاکم بوده است، طرحهای متعددی برای محو یا کاهش‏جنگ از عرصهء زندگی و روابط انسانها و دولتها ارائه کردند. این اندیشه که صلح و امنیت بین‏المللی با ایجاد تشکیلاتی جهانی، باعث فروکش کردن آتش جنگ بین ملتها می‏شود، یک‏اندیشه قدیمی است. «دانته» حکیم ایتالیایی در قرن چهاردهم میلادی طرح اتحاد کشورهای‏مسیحی را پیشنهاد کرد. «هانری چهارم»، پادشاه فرانسه، در اوایل قرن هفدهم، طرح تشکیل‏جامعهء اتفاق اروپا را مطرح ساخت. اما نوئل کانت، فیلسوف معروف آلمانی، در اواخر قرن‏هیجدهم ، پیشنهادی در این زمینه به منظور برقراری حفظ صلح جهانی ارائه کرد[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، سازمان ملل متحد، وزارت امور خارجه، ص ۱۵ ] اندیشه تأمین صلح دایمی برای همگان، به نهضت و جنبش خلع سلاح و داوری بین‏المللی در قرن نوزدهم و بیستم منجر شد. فکر خلع سلاح عمومی و تأمین صلح دایمی درقرن نوزدهم طرفداران زیادی پیدا کرد. در نتیجهء فعالیت طرفداران این نظریه، در سالهای‏۱۸۹۹ و ۱۹۰۷، کنگره‏هایی برای تأمین صلح در لاهه ( ehaL ) تشکیل شد. در این کنگره‏هادر خصوص خلع سلاح، حل و فصل اختلافها از طریق مذاکره، مراعات خلق و خوی انسانی‏در جنگها و تأسیس دادگاه بین المللی، مذاکراتی به عمل آمد. در پایان کنگرهء سال ۱۸۹۹،تصمیماتی در مورد تأسیس دادگاه بین المللی در لاهه گرفته شد[- تاریخ سیاسی، داوود اصفهانیان، ص ۳۱۴-۳۱۵ ] بدین ترتیب، ویلسون، رئیس جمهوری آمریکا، از این اندیشه‏ها، کنگره‏ها و محیطسیاسی بین المللی ناشی از صدمات بی اندازهء جنگ استفاده کرده، در سال ۱۹۱۶ یعنی قبل اصفحۀ ۴۰الف - مجمع عمومی: مجمع عمومی، مرکّب از نمایندگان تمام کشورهای عضو بود و هر کشوری حق‏یک رأی داشت. مجمع، یک هیأت مشورتی و توصیه کننده بود و قدرتی برای قانونی کردن‏تصمیمات خود یا قبولاندن آنها نداشت. مجمع عمومی برای جامعهء ملل، بودجه را تهیه و تنظیم می‏کرد، اعضای غیر دایمی‏شورا را انتخاب می‏نمود، عضویت کشورهای جدید را در جامعه تصویب می‏کرد و درقراردادهایی که غیر قابل اجرا شده بودند، توصیه می‏کرد که تجدید نظر شود. ب - شورای اجرایی: در ابتدا بنا بود شورا از نمایندگان نه کشور - از هر کشور یک نماینده - تشکیل‏شود: پنج کشور متفق اصلی که از کشورهای قدرتمند و فاتح بعد از جنگ بودند، مانندفرانسه، بریتانیای کبیر، ایتالیا، ژاپن و ایالات متحدهء آمریکا. اینان اعضای دایمی شورا بودند.چهار کشور کم اهمیت‏تر که برای مدّت معینی توسط مجمع عمومی انتخاب می‏شدند،اعضای غیر دایم تلقی می‏شدند. کرسیهای غیر دایم شورا قرار بود به نوبت به اعضای کوچک‏مجمع اختصاص داده شود. اعضای دایمی شورا - به علت عدم حضور ایالات متحدهء آمریکا به چهار عضو تقلیل‏یافت، در حالی که اعضای غیر دایمی به شش عضو افزایش یافت. آلمان در سال ۱۹۲۶ به عضویت جامعهء ملل پذیرفته شد و صاحب یک کرسی دایمی‏گردید. اتحاد شوروی (سابق) نیز در سال ۱۹۳۴ به جامعهء ملل راه یافت و کرسی دایمی‏دیگری را اشغال کرد. وظایف شورا عبارت بود از: ۱- تنظیم برنامه‏هایی برای کاهش تسلیحات. ۲- پیش بینی راههایی که مجمع برای حمایت از دولتهای عضو در مقابل تجاوز بایددر پیش گیرد. صفحۀ ۴۲ج - دبیرخانه دایمی: دبیرخانه دایمی، از یک دبیرکل که توسط شورا و از طرف اکثریت مجمع عمومی‏تعیین می‏شد، و هیأت مأمورین تحقیق، منشیها، مترجمان و کارمندان تشکیل می‏شد. وظایف دبیرخانه عبارت بود از: ۱- جمع آوری و تنظیم اطلاعات دربارهء مسائل بین المللی ۲- ثبت پیمانها ۳- انجام وظایف منشی‏گری در جلسه‏های شورا و مجمع[- تاریخ اروپا از سال ۱۸۱۵ به بعد، مترجم، ص ۲۳۴ ]



نگاهی به جنگهای صلیبی (3)



بررسی جنگهای صلیبی



      پیامدهای جنگ صلیبی‏ بدون تردید جنگهای صلیبی ابعاد و جنبه‏های گوناگون زندگی مسلمانان و مسیحیان اعم ازمادی و معنوی، هر دو را زیر تأثیر قرار داده و دامنهء آن تا به روزگار ما نیز - کشیده شده است.انتقال دانش و فرهنگ اسلامی و شرقی به اروپا، تجزیه دینی در درون مسیحیت و تحول‏شیوه‏های تولید و رونق تجارت مغرب زمین، نمونهء روشن این تأثیرهاست که به ویژه درنوشته‏های مورخان اروپایی باز تاب یافته است. اما پیش از نقل سخنان این مورخان لازم‏است سخن گوستا ولوبون فرانسوی را نقل کنیم که بیشتر ناظر به جنبه‏های عمومی و کلی‏جنگهای صلیبی است. او معتقد است که به دلیل بی فرهنگی و نابهره مندی صلیبیان از مظاهرتمدن، جنگهای صلیبی برای مسلمانان سرتاپا زیانبار بوده است. در حالی که بارور بودن‏درخت فرهنگ و تمدن در میان ملل اسلامی موجب گشت که اروپائیان با دستی پر از دانش وپیشرفت به خانه باز گردند. او می‏نویسد: چنان که در ضمن بیان وقایع جنگ صلیبی معلوم شد، صلیبیان یک عده وحشیانی بودند که‏دوست و دشمن، خودی و بیگانه را قتل و غارت نموده حتی ذخایر نفیسهء علمی و فنّی‏قسطنطنیه را که از یونان و روم باقی مانده بود بر باد داده به کلی نیست و نابود نمودند. اهل مشرق ازاین وحشیها انتظار فایده‏ای نداشته و واقعاً هم هیچ فایده‏ای نبردند. تنها نتیجهءغیر مفیده‏ای که عاید مشرق گردید این بود که وی از مغرب تنفر کلّی حاصل نموده حتی بعد ازسالیان دراز هنوز آثار آن باقی است. جهالت و رذالت، توحش و شقاوت کاری به طوری در اروپاشایع و جزء طبیعت شده بود که هنوز اثر آن باقی است. کشیشان عیسوی تا این حّد بهصفحۀ ۱۳۴خون‏ریزی عادت کرده بودند که در اشاعت مذهب خود و تباهی ملل غیر مسیحی همان‏قساوت و جور را بروز می‏دادند که ابتدا برای کفّار و بت پرستان مقرر شده بود. در مقابل یک‏تقصیر مختصر و کوچک شدیدترین عقوبات را روامی داشتند. فاجعهء قتل عام یهود و«آلبیجوها» و قتل عام عیسویان فرقهء مردوده و تمام خون ریزی‏وحشیانه‏ای که در این مدت طولانی جریان داشت، نتیجهء جور و تعصب شدید مذهبی بود که‏جنگ صلیبی آن را اشاعت دا[ . تمدن اسلام و عرب، ص ۴۲۱ - ۴۲۲.]. از نگاه گوستا ولوبون، جنگهای صلیبی به ناهنجاری‏های اخلاقی و دینی در جهان دامن‏زده است. او می‏نویسد: از جمله نتایج مذمومهء جنگهای صلیبی یکی این است که تا چندین قرن یک رشته بی انصافی‏و عداوت و کینهء خیلی شدید مذهبی در دنیا پدید آورد و پایهء قساوت و بی رحمی و خون‏خواری را به جایی رسانید که در غیر از مذهب یهود نظیر آن را بین اهل هیچ مذهبی نمی‏توان‏پیدا کرد. راست است که قبل از جنگ صلیبی هم بازار بی‏رحمی و بی‏انصافی مذهبی رواج‏زیادی داشت، ولی منتهی به سفاکی و خون ریزی نشده بود. لیکن در جریان جنگهای مزبورجور و اعتساف (ستم) مذهبی حقیقتاً به درجهء جنون رسیده و در طول مدت این دویست سال‏عملیات بی رحمانه و در زندگی آمیخته به جنون، خلف عهد و نقض قسم صلیبیان، مسلمانان‏را از نصارا و دیانت آنان به کلّی متنفّر ساخت. پس همین جنگها سبب گردید که بین مشرق ومغرب زمین فواصل ضخیمه‏ای ایجاد گردد که آثار آن تا کنون باقی می‏باش[ . همان، ص ۴۲۱.]. علاوه بر جنبه‏های عمومی تأثیر جنگهای صلیبی، پیامد این جنگ‏ها در ابعاد اقتصادی،سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز از سوی مورّخان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.آلبرماله و ژول ایزاک پیامد مستقیم جنگهای صلیبی را گسترش بازرگانی مشرق و مغرب وپیامد غیر مستقیم آن را رواج تجمل پرستی و تمدّن در مغرب زمین ارزیابی کرده و نوشته‏اندکه این جنگها بر مراودهء بازرگانی میان سرزمینهای مغرب و مشرق افزود. حمل جنگجویانصفحۀ ۱۳۵صلیبی از راه دریا، دریا نوردان شهرهای مارسی، ژن و پیزو به ویژه مردم ونیز را ثروتمندگردانید. تا هنگامی که بندرهای شام در دست مسیحیان بود بازرگانان فرانسه و ایتالیا برای‏خرید کالاهای مشرق زمین پیوسته به آنجا رهسپار می‏گشتن[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۳۸.]. از دیدگاه این دو مورّخ، این جنگها پیامدهای غیر مستقیمی نیز داشت و آن بسط تجمّل وتمدن در مغرب زمین بود؛ زیرا در آن روزگار نواحی مشرق زمین - مسکن اعراب و نژادیونانی - از لحاظ پیشرفت و مدنیّت بر مغرب زمین - برتری داشت؛ به طوری که جنگجویان‏صلیبی پس از مشاهدهء آثار تجمّل شیفته گردیدند و استفاده از فرش، آینه، لوازم خانگی زیبا،سلاحهای ظریف، پارچه‏های فاخر ابریشمی، حریر، پرنیان و مخمل در میان آنها رواج‏همگانی یافت[ . همان.]. اما مهم‏ترین نتیجهء اجتماعی جنگهای صلیبی از دیدگاه این دو نویسنده کاسته شدن ازقدرت اربابان املاک و زمین داران اروپا بود. چرا که شمار زیادی از آنها در خلال جنگهای‏صلیبی مردند و کسانی هم که زنده ماندند، به دام فقر و تهیدستی در افتادند. جنگجویان‏مسیحی باید از خودشان خرج می‏کردند و برای تأمین هزینه‏های جنگ و نقدینه لازم‏چاره‏ای به جز فروش یا گرو گذاشتن املاکشان نداشتند. آنها که به امید ثروتمند شدن به‏میدانهای جنگ می‏رفتند، بادست خالی باز می‏گشتند و چاره‏ای جز فروش و رهن دوبارهءاملاک نداشتن[ . همان، ص ۲۳۹.]. به باور آن دو، جنگ صلیبی، بیش از همه موجب بسط نفوذ سیاسی و تجاری فرانسه درمشرق زمین گردید؛ با نفوذی که دامنه‏اش به روزگار ما نیز کشیده شده است، آنان در این باره‏می‏نویسند: به قدری فرانسوی به مشرق زمین آمد که هنوز هم ملل مشرق کلّیهء مردم مغرب را فرنگی‏می‏خوانند که مأخوذ از کلمهء فرانک می‏باشد. زبان فرانسه در شام، قبرس، ارمنستان و مُرّه [ ؟ ] متداول شد و حتّی امروز هم در شام، با وجود مجاهدات سایر ملل از انگلیسی، آلمانیصفحۀ ۱۳۶ایتالیایی و روسی، این زبان همیشه از سایر زبانهای فرنگی رایج‏تر و در حکم زبان ثانوی‏بومیهاست. نویسندگان فرانسوی معتقدند که اگر مردم فرانسه چند صد باب مدرسه در خاورنزدیک احداث کرده و نگاه می‏دارند برای این است که برتری خود را در آنجا حفظ کنند و این‏برتری را سنّتی می‏دانند که از زمان جنگ صلیب شروع شده و دوام آن، هم به حال رواج‏صنعت و تجارتشان مفید است و هم به حال عظمت خارجی مملکتشان[ . همان، ص ۲۳۹، با اندکی تصرف در الفاظ. لازم به یاد آوری است که فرانسویها در آغاز و تداوم جنگهای صلیبی بیش از دیگر کشورهای اروپایی نقش و سهم داشتند. چنان که پس از فتح قدس، ریاست ایالت لاتینی بیت المقدس با آنها بود و در چند نوبت نیز آهنگ تصرف مصر و شمال آفریقا را کردند. حتّی می‏توان گفت که قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان و نیز مداخلهء این کشور در امور کشورهای شمال آفریقا، از آثار سوء همان جنگهای صلیبی است همین طور می‏توان گفت که حملهء ناپلئون در سال ۱۷۹۸ م به مصر و نیز شرکت فرانسویها در تهاجم به این کشور در سال ۱۹۵۶ از آثار نامیمون همان جنگهای پیشین است.]. نویسندگان تاریخ عمومی تمدنها ارتقای سطح علمی و توسعهء فرهنگی اروپا را ازدستاوردهای جنگهای صلیبی می‏دانند و می‏نویسند که جنگهای صلیبی در فصول پایانی‏خود، در سایهء ایجاد روابط مستحکم با شهرهای پیشرفته فرهنگی موجب تهذیب اخلاق‏جنگجویان و انتشار فرهنگ استفاده از راهها و کالاهای بیگانه و انتقال تکنیکهای جدید وهمین طور موجب آگاهی اندیشمندان با برخی مظاهر علم، فلسفه، هنر و ادبیات در دو دنیای‏عربی و یونانی گردید؛ و این اشکال، مفاهیم، راهها و عادات که احیاناً در امیر نشینهای‏فلسطین و به ویژه در ایالتهای جنوبی یا در میدان نبرد در شبه جزیرهء ایبری به دست آمد و نیزبه وسیلهء کسانی که از زیارت باز می‏گشتند منتشر شد، موجب رشد و توسعهء فرهنگی دراروپای مسیحی گردید. همهء این موارد به وسیلهء نهضت معنوی که زمینه‏های آن در روزگارکارولنجی فراهم شد به پیش رفت و در حالی که ثروت عمومی و افزایش روابط و سرعت‏مبادلات گوناگون به آن کمک می‏کرد به آرامی و به طور نامنظم ادامه یافت[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۳۸ - ۲۳۹؛ تمدن اسلام و عرب، ص ۴۲۴ - ۲۵.]. جنگهای صلیبی با همهء زیانهایی که به بار آورد، برای مسلمانان نیز خالی از فایده نبود وبزرگ‏ترین سود آن ایجاد استحکامات دفاعی بود. آنان که در معرض حمله‏های پیاپی زمینی‏و دریایی فرنگیان قرار داشتند، برای دفاع از خود قلعه هایی مستحکم بنا کردند. این بناها همصفحۀ ۱۳۷در دوران جنگهای صلیبی آنان را محافظت می‏کرد و کار دفاع را آسان و میسر می‏گردانید وهم در دوران حملهء بنیان کن و ویرانگر مغولان مؤثر واقع شد؛ به طوری که این قوم‏شکست‏ناپذیر پس از رسیدن به سرزمین شام و مصر متوقف و متحمل شکست گردید؛ ویکی از عمده علل این توقف وجود بناها و استحکامات نظامی بوده است[ . جنگهای صلیبی، رحیم زادهء صفوی، نشر دفتر آسیای وسطی، تهران، ۱۳۳۴، ج ۳، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.]. امّا دربارهء دوران عثمانی و مقابلهء صلیبیها با نیروهای عظیم این امپراتوری باید گفت که‏ضعف اروپائیان در برابر حمله‏های زمینی عثمانی، به ویژه بسته شدن راه تجاری قسطنطنیه‏پس از تصرف آن به وسیلهء سلطان محمّد فاتح، آنان را به اندیشهء تشکیل ناوگانهای بازرگانی ونظامی در دریاها فرو برد و همان بود که شرق و غرب عالم بر روی آنان گشوده شد وثروتهایی عظیم و بی کران به سوی کشورهای اروپایی سرازیر گردید. با توّجه به آنچه گفته شد پیامد جنگهای صلیبی را، در دوران جنگهای دویست ساله و نیزدورهء عثمانیها، به صورت زیر می‏توان فهرست کرد: ۱ - اتّحاد ملّتهای اروپایی بر ضد مسلمانان. ۲ - گشوده شدن پای اروپائیان در میان ملل اسلامی. ۳ - کشته شدن شماری بسیار از مردم مسیحی و مسلمان. ۴ - سقوط امپراتوری بیزانس. ۵ - نفوذ مسلمانان در اروپا. ۶ - تغییر نظام اقتصادی اروپا. ۷ - پیدایش تحول علمی - فرهنگی در اروپا و فراهم شدن زمینه‏های رنسانس در این قاره. ۸ - ویران شدن و از رونق افتادن بنادر سواحل شرقی مدیترانه[ . یکی از دلایل این ویرانی ترس مسلمانان از تصرف دوبارهء بنادر به دست صلیبیها و استفادهء از آنها به عنوان پایگاه نظامی بود. برای نمونه از عکا یاد می‏کنیم که «سلطان(ملک اشرف خلیل) به مجردی که همهء شهر در اختیارش آمد، به شیوهء دیرین کمر به انهدام آن بست. سلطان بر آن بود که کاری کند که این شهر از این پس نوک تجاوز مسیحیان به سرزمین شام نباشد». (تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۱).]. ۹ - کشف مناطق و راههای جدید در جهان به وسیلهء اروپائیان. ۱۰ - سلطهء انحصاری ملل اروپایی بر دریاها. صفحۀ   138


صلیبیها و ایران‏ ورود صلیبیها به ایران‏ فرمانروایان آسیای صغیر موسوم به «سلاجقهء روم[ . عنوان شعبه‏ای از سلاجقه که از حدود اواخر قرن پنجم تا حدود اوایل قرن هشتم هـ . ق در قسمتهایی از آسیای‏صغیر فرمانروایی داشتند. (دایرة المعارف فارسی).] - که شاخه‏ای از سلاجقهء ایران به شمارمی‏رفتند - نخستین کسانی بودند که در برابر تهاجم سنگین صلیبیها به دفاع پرداختند و آهنگ‏پیشروی آنهارا کند کردند. اما با وجود ایرانی بودن این فرمانروایان، در دوران جنگهای‏صلیبی، نه پادشاهان ایران خود را موظف به پشتیبانی از آنها می‏دانستند و نه مردم ایران خوصفحۀ ۱۴۰را در حال جنگ احساس می‏کردند؛ چرا که تهاجم صلیبیها نه تنها در ایران، بلکه در همه جای‏جهان اسلام تا اندازهء زیادی داخلی و منطقه‏ای تلقی گردید و دفاع از ساکنان سرزمینهایی که‏مورد هجوم قرار گرفت، بر عهدهء خودشان قرار داشت. ولی کار به همین جا خاتمه نیافت و در پی حوادثی که شکست مرحلهء نخست جنگهای‏صلیبی و پیشروی عثمانی در اروپا پیش آورد و نیز هدفهای توسعه‏طلبانه و برتری‏جویانه‏ای‏که اروپائیان در سر می‏پروراندند، سرانجام ایران را نیز در معرض تهاجم قرار داد و پای‏پیروان مسیح نه از راه خشکی بلکه از راه دریا - یعنی خلیج فارس و دریای عمان - به میهن مانیز کشیده شد. آمدن اروپائیان به خلیج فارس، تاریخ ایران را دستخوش تحوّلی بنیادین‏ساخت و جنبه‏های گوناگون زندگی سیاسی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و اجتماعی مردم ما رابه شدت زیر تأثیر قرار داد. به دنبال آن سرزمین ایران به صورت کانون توجهات جهانی‏درآمد؛ و پس از گذشت پنج سده، روز به روز نیز بر اهمیت آن افزوده می‏شود. در مبحث‏حاضر به اسباب و علل این دگرگونی عظیم و نیز چگونگی آمدن اروپائیان به ایران پرداخته‏می‏شود، اما پیش از آن لازم است تا اوضاع سیاسی حاکم بر کشورمان، در آن روزگار، به طورگذرا و کوتاه مورد اشاره قرار گیرد. در دورانی که ایران مورد توجه اروپائیان قرار گرفت، زمام امور کشور به دست پادشاهان‏صفوی بود که توانسته بودند پس از قرنها پراکندگی ایران استقلال و عظمت گذشته را به آن‏بازگردانن[ . ایران در زمان صفویه، ص ۱۷.]. اما اعلام تشیّع به عنوان مذهب رسمی ایران به وسیلهء این خاندان خشم همسایهء غربی‏ایران یعنی امپراتوری عثمانی را برانگیخته بود. عثمانی‏ها بیشترین دشمنی را با دولت صفوی داشتند و وجود آنان را به عنوان پیروان ومبلغان تشیّع تحمّل نمی‏کردند. صفویان نیز از عثمانی‏های سنّی مذهب تنفّر داشتند واروپائیان مسیحی را بر آنها برتری می‏دادند. میان پادشاهان این دو خاندان بارها جنگ‏درگرفت که طی آنها عثمانیها در بیشتر موارد مهاجم و صفویها مدافع بودند؛ و تنها پس اصفحۀ ۱۴۱دست‏یابی ایرانیان به سلاح آتشین بود که حریف زورمندشان باز پس نشست و متقاعد شدکه دولت صفویه و مرزهای ایران را به رسمیت بشناس[ . ایران در زمان صفویه، ص ۹۵ - ۹۶؛ پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، مهمید، محمد علی، نشر میترا، تهران، ۱۳۶۱، ص ۸۷.]. از این گذشته، وجود عثمانیها مانع بزرگی بر سر راه تجارت زمینی ابریشم ایران به شمارمی‏آمد و شاه عباس - که روزگار وی اوج رونق تجارت ایران بوده است - هیچ گونه تمایلی‏برای انتقال این قلم بزرگ صادراتی ایران از خاک آنان را نداشت[ . سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، ص ۱۲۰.]علل آمدن صلیبی‏ها به ایران‏انگیزه‏های ایران برای پذیرش صلیبیها پیش از بحث دربارهء موضوع انگیزه‏های حکمرانان ایران در پذیرش صلیبیها و استقبال ازفعّالان تجاری و مذهبی آنان، لازم است یک نکته مهّم مورد اشاره قرار گیرد و آن اینکه‏دولتمردان صفوی تا پیش از شاه عباس یکم و نیز در دوره‏های پس از وی، نسبت به مخالفان‏مذهبی خویش، به جز مسیحیان، روشی سخت گیرانه داشتند. مسیحیان که در طول دورانصفحۀ ۱۴۷صفوی نسبت به دیگر اقلیتهای مذهبی از امتیازهای بیشتری برخوردار بودند، پس از آنکه‏شاه عباس باب گفت و گوی با پادشاهان اروپایی را گشود، موقعیتی بسیار ممتاز یافتند[ . ر. ک. دین و مذهب در عصر صفوی، میر احمدی، مریم، امیر کبیر، ۱۳۶۲، تهران، ص ۱۰۰ - ۱۰۳. ناگفته نماند که در سلوک پادشاهان صفوی با مسیحیان استثناهایی نیز وجود دارد. برای مثال دربارهء رفتار شاه طهماسب صفوی نسبت مسیحیان، در کتاب دکتر نوایی چنین می‏خوانیم: «آنتونی جن کین سون در روزهایی که خاطر پادشاه ایران سخت به فیصلهء کار سلطان بایزید مشغول بود، به حضور شاه طهماسب بار یافت. شرح دقیقی از این شرفیابی در سفر نامهء جن کین سون وجود دارد و از آنجا که می‏دانیم پس از آنکه سفیر نامهء الیزابت اول را تقدیم داشت و هدایا را پیشکش نمود، شاه طهماسب از وی پرسید که از کدام یک از شهرهای فرنگ هستی؟ آنتونی جواب داد که من از مردم شهر معروف لندن، از کشور آراستهء انگلستان هستم و از طرف علیا حضرت ملکهء آن کشور جهت بستن قرار دادهای دوستی و تحصیل اجازهء رفت و آمد بدون مزاحمت بازرگانان و مردم آن کشور مأموریت دارم. اما وقتی موضوع مذهب پیش آمد و جن کین سون گفت که پیرو مذهب عیسی مسیح هستم، شاه طهماسب فوراً گفت: «ما نیازی به دوستی با کافران نداریم، ای کافر» و از من خواست که از حضور وی خارج شوم. من از این خوشم آمد که با احترام تمام، در حالی که عدهء بسیاری از نجبا و سران دیگر او مرا مشایعت می‏کردند، خارج شدم. در همان حال، شخصی با سینی پر از خاک از عقب من روانه شد و در تمامی راه از داخل کاخ، از جلو شاه گرفته تا در حیاط، به هر کجا که قدم می‏گذاشتم برای تطهیر خاک می‏ریخت». (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۷۸ - ۱۷۹). در اینجا لازم است به این حقیقت نیز اشاره شود که اگر مسیحیان در دوران صفویه از موقعیتی ممتاز برخوردار بوده‏اند، دست کم یکی از علل آن انتساب اعضای این خاندان از سوی مادر به کیش مسیحیت است. دکتر نوایی در بارهء این انتصاب چنین نوشته است:«اوزون حسن از خاندان امپراتوران طرابوزان، که اصلاً ارمنی یونانی بودند، دختری گرفته بود به نام، کاترینا دسپینا. هم چنان که قره عثمان، جد اوزون حسن، نیز زنی از این خاندان گرفته بود. کلمهء دسپینا در یونانی به معنای دختر شاه، شاهزاده خانم و شاهدخت (پرنسس) است. کاترینا به شرط آنکه دیانت مسیحی خود را حفظ کند به خانهء اوزن حسن آمده بود. این زن که بسیار به مذهب مسیح دلبستگی داشت و هر روز مراسم عشای ربانی را به آیین کلیسای ارتدودکس یونانی، در حضور کشیشانی که به همین منظورهمراه او آمده بودند به جای می‏آورد، همچنان تا پایان عمر بر مذهب مسیح وفادار ماند و اوزن حسن با آنکه خود مسلمان بود، هرگز نخواست که وی را از مسیحیت به جانب اسلام آورد. در سالهای واپسین عمر، کاترینا از شوهر خود جدا شد و خویشتن را از حرمسرای سلطنتی و دسیسه‏ها و تحریکات زنان و خواجه سرایان رهایی بخشید و یکسره روی به خدا آورد و در شهر خرپوت که شوهرش عزلتگاه او قرار داده بود گوشهء عزلت گرفت و به پرستش پروردگار پرداخت و سر انجام نیز چون عمرش به سر آمد، در کلیسای سن جورجیو در شهر آمد(قره آمد \حمید) به خاک سپرده شد. کاترینا در خانهء اوزن حسن سه دختر آورد و یک پسر. بزرگ ترین دختران «مارتا» نام داشت و پسر «مقصود». مقصود راهمان شب فوت اوزون حسن یعنی شب عید فطر سال ۸۸۲ / ششم ژانویه ۱۴۷۸، برادران ناتنی به قتل رساندند (سفرنامهء ونیزیان، ص ۳۷۲ / ۳۷۳) و دو دختر کوچکتر، پس از شنیدن خبر قتل برادر خویش که بیش از بیست سال نداشت، بر جان خویش ترسیدند و بار سفر بستند و به حلب گریختند (ایضا ص ۲۷۳). اما دختر بزرگ‏تر که در تاریخ ایران اهمیت و شهرت فراوان دارد، همان مارتا نخستین دختر کاترینا و اوزون حسن است و آن دختر همان است که زن سلطان حیدر شده و اسماعیل، موسس سلسلهء صفویه، از بطن وی دیده به جهان گشوده است. مارتا در تواریخ صفوی به عالم شاه بیگم یا حلیمه بیگی آغا شهرت یافته و ظاهراً این زن نیز مانند مادر خویش دیانت مسیحی خود را تا پایان عمر حفظ کرده است. بنابر این شاه اسماعیل از جانب مادر خود از یک سو به امپراتوران ارمنی یونانی طرابوزان نسب می‏رساند و از سوی دیگر به ترکمانان آق قویونلو معروف به بایندریه». (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۶).]صفحۀ ۱۴۸او که برای زیر فشار گذاشتن دشمن دیرینهء صفویان یعنی عثمانیها و نیز رونق بخشیدن به‏تجارت ایران و بیرون آوردن کشور از محدودیتهایی که عثمانیها اعمال می‏کردند، به اروپانیازمند بود، سیاست خوشرفتاری و دادن آزادی مذهبی به مسیحیان به ویژه به ارمنیان ساکن‏ایران و استقبال و پذیرش هیئتهای گوناگون مسیحی اروپایی را در پیش گرفت و از هیچ گونه‏کوششی در این راه دریغ نکرد. نشانه‏های چنین سیاستی از سوی شاه عباس در جاهای‏گوناگون و از جمله در نامه‏های رّد و بدل شدهء میان او و پادشاهان اروپایی و نیز فرامینی که درزمینهء رفتار با مسیحیان صادر کرده است به خوبی پیداست. او پس از دریافت نامهء پاپ کلمان هشتم و نیز به حضور پذیرفتن هیئت اعزامی از سوی‏وی، آنتونی شرلی[ . شرلی، سر آنتونی( ۱۵۶۸ - ۱۶۳۵ م / ۹۷۶ - ۱۰۴۴ - ۴۵ هـ) سرباز و نجیب زاده و سیاح و ماجرا جوی انگلیسی ومستشار نظامی و سفیر و فرستادهء شاه عباس یکم صفوی به دربار سلاطین اروپا... او مأموریت یافت تا به ایران آید و شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با دول اروپا بر خلاف ترکان تشویق نماید و نیز برای تجّار انگلیسی از وی امتیازات مخصوص بگیرد. سرآنتونی به دربار شاه عباس آمد و در اصفهان فنون جنگی جدید را به سربازان ایرانی آموزش داد. سپس از سوی شاه عباس به سفارت اروپا اعزام شد که در مأموریت خود توفیقی نیافت و به ایران نیز باز نگشت... (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).] را از سوی خود به سفارت اروپا فرستاد و در اعتبار نامه‏ای که با وی همراه‏ساخت به شاهزادگان پیرو حضرت مسیح خاطر نشان کرد که شرلی عامل پیوند او با اروپائیان‏است؛ و چنین عنوان کرد که او از سالها پیش در آرزوی ایجاد ارتباط بوده است، اما اقدام‏شرلی است که زمینه این کار را فراهم آورده و موانع را از سر راه برداشته است. در پایان نامه‏نیز در ضمن برادرانه توصیف کردن رابطهء خود در بارهء وی چنین نوشته است: این مرد به رضای خودش به اینجا آمده و با صلاح دید خودش یکی از رجال درباری را به همراه‏او می‏فرستم[ . شرلی، سر آنتونی( ۱۵۶۸ - ۱۶۳۵ م / ۹۷۶ - ۱۰۴۴ - ۴۵ هـ) سرباز و نجیب زاده و سیاح و ماجرا جوی انگلیسی ومستشار نظامی و سفیر و فرستادهء شاه عباس یکم صفوی به دربار سلاطین اروپا... او مأموریت یافت تا به ایران آید و شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با دول اروپا بر خلاف ترکان تشویق نماید و نیز برای تجّار انگلیسی از وی امتیازات مخصوص بگیرد. سرآنتونی به دربار شاه عباس آمد و در اصفهان فنون جنگی جدید را به سربازان ایرانی آموزش داد. سپس از سوی شاه عباس به سفارت اروپا اعزام شد که در مأموریت خود توفیقی نیافت و به ایران نیز باز نگشت... (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).]صفحۀ ۱۴۹رابطهء این نجیب زاده با من این است: از موقعی که در این سرزمین است، هر روز با او در یک‏ظرف غذا می‏خوریم و در یک جام مثل برادر شراب می‏نوشیم[ . ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی تا، بی نا، بی جا، ص ۱۰۲.]. آنگاه طی فرمانی به سراسرکشور در بارهء رفتار با مسیحیان در ایران چنین نوشت امر مطلق و اراده و میل ما است که ازامروز تمام قلمرو کشور ما بر روی تمام ملل مسیحی و تمام آنهایی که این مذهب را دارند بازباشد، به طوری که هیچ کس نتواند در هیچ حال با آنها اهانت آمیز صحبت کند و به پاس این‏دوستی که من با شاه زادگانی که پیرو مسیح هستند دارم به تمام تجار مسیحی برای تجارت وداد و ستد در تمام قلمرو کشور خودم اجازه می‏دهم بدون اینکه از طرف هیچ کس، حاکم، شاه‏زاده، خان و یا افسر و یا ازمتا بعین من هرچه باشد شغل و مقام آنها آزار ببین[ . همان، ص ۱۰۳.]. هدف شاه عباس از دادن این امتیازات در وهلهء نخست تشویق اروپائیان برای جنگ باعثمانی و در وهلهء دوم ایجاد روابط تجاری با آنان بود. اما او که از اعتراض روحانیان ایران‏نسبت به داشتن روابط دوستانه با مسیحیان بیمناک بود، در پاسخ به یکی از هیئت‏های‏اروپائی چنین گفت: من شخصا حاضرم که برای مسیحیان مقیم ایران کلیسا بسازم و خیلی خوشحالم که پیروان‏مسیح از هر دسته و طبقه به کشور من بیایند، اما رؤسای روحانی ایران مراقب من بوده و اگردست به ساختمان کلیسا بزنم ممکن است مرا از میان بردارند. ولی به عقیدهء من اگر شما جنگ‏را بر علیه ترکان عثمانی شروع کنید، می‏توانید بعداً در اصفهان [ و ] حتی در سایر شهرهای‏ایران کلیسا بسازید. روحانیان کشور من دیگر نمی‏توانند حرفی بزنند، زیرا من به آنها خواهم‏فهماند که در مقابل کمکی که بر علیه ترکها به من کرده‏اید چاره‏ای جز موافقت با شمانداشته‏ام[ . همان، ص ۱۰۹.]. اروپائیان که از ایجاد ارتباط با ایران منافع و هدفهای سیاسی، دینی و اقتصادی خودشان‏را در نظر داشتند، ضمن گسیل داشتن هیئتهای گوناگون سیاسی و مذهبی چنین وانموصفحۀ ۱۵۰می‏کردند که به سفارش ایران با عثمانیها در حال جنگ هستن[ . در نامهء فیلیپ سوم [پادشاه اسپانیا] به شاه عباس در این باره چنین می‏خوانیم: «نایب السلطنهء من از موفقیتهای‏بزرگی که شما بر علیه ترکان، دشمن مشترک خودمان، بدست آورده‏اید، شرحی به من نوشته است. من از این مسأله و همچنین از اعزام سفیری که برای حفظ دوستی و حسن رابطه‏ای که بین ما وجود دارد فرستاده شده بسیار خوشحال شدم. دوستی ای که امیدوارم سالها برقرار بماند تا اینکه این ترکها کاملاً تنبیه شوند. امیدوارم علاوه بر فتوحاتی که تا به حال نصیب اعلیحضرت شده است، این موفقیتها ادامه پیدا کند. قوای دریایی من در مدیترانه همیشه خساراتی وارد آورده و وارد خواهند آورد و من دستور می‏دهم که دایماً عملیات خود را با شدت هرچه تمام‏تر بر علیه ترکان ادامه دهند برای اینکه وعده‏ای که به اعلیحضرت داده‏ام انجام شده باشد». (ایران در زمان صفویه، ص ۱۱۵).] و حال آنکه در روابطشان‏با عثمانی تنها بر اساس تأمین هدفها و منافع خودشان رفتار می‏کردند. امّا اعمال این‏سیاست گرچه در کوتاه مدت به سود ایران بود، ولی در دراز مدت به زیان کشور ما تمام‏شد. اروپائیانی که در هر حال از ارتباط با ایران سود می‏بردند، پس از ورود به خلیج‏فارس هرگز آن را ترک نگفتند؛ تا آنکه سرانجام این منطقهء بسیار حساس سوق‏الجیشی به‏صورت جولانگاه نیروهای نظامی آنان به منظور فشار آوردن به مسلمانان و از جمله‏ایرانیان تبدیل گردد[ . با وجود این، تلاشهای شاه عباس صفوی در رونق بخشیدن به تجارت ایران؛ جلب سرمایه‏های خارجی و نیز ایجاد زیر بناهای لازم برای تسهیل امر بازرگانی داخلی و خارجی، مانند ساختن راه‏های مناسب کاروان رو، پلهای مستحکم بر روی رودخانه‏های خروشان و ساخت آب انبار در بیابانهای پهناور ایران و نیز بندر گاههای مناسب را نمی‏توان نادیده انگاشت. اگر حضور خارجیان در دوره‏های بعد به زیان ایران تمام شده است، البته گناهش به گردن شاه عباس نیست، زیرا هر حکمرانی که بخواهد به تجارت رونق بخشد باید اعتماد خارجیان را جلب و با آنان داد و ستد کند( ر. ک. سیاست و اقتصاد عصر صفوی، ص ۹۵ - ۱۱۵). ولی اقدامهای شاه عباس در گشودن پای خارجیهای مسیحی، تنها به جنبه‏های سیاسی و اقتصادی محدود نمی‏گردد و در تاریخ زندگی وی وقایعی نقل شده که نشان گر گرایش قلبی او به مسیحیت است؛ مانند حضور در کلیسا و دادن گوشت خوک و شراب به شرکت کنندگان در مراسم عید میلاد مسیح. آنتونیودوگوه‏آ، کشیش اسپانیایی و سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا در این باره می‏نویسد:«... فردای آن روز که عید نوئل بود، دو ساعت بعد از ظهر شاه با شاه زاده صفی میرزا و چند تن از درباریان و سران دولت، که منوچهر خان شاه زاده و امیر قسمتی از گرجستان و گروهی از همراهان وی از آن جمله بودند، به صومعهء ما آمدند... روز پیش هم چون یکی از کشیشان به او گفته بود که درین روز چنان که در پرتغال مرسوم است، ما خوکی می‏کشیم، دستور داد از خوکهایی که امیر گرجستانی برایش فرستاده بود و در دهکده‏ای نزدیک اصفهان نگه داشته بودند، برای ما فرستادند. این کار مایهء شکایت روحانیان و علمای اصفهان شده زیرا که شاه در ماه مقدس رمضان، بر خلاف قوانین اسلام رفتار کرده بود... سپس آنچه را که در کلیسا بود به دقت تماشا کرد و چون دید که بر پارچهء خاصی، بر بالای محراب حروف S.H.Jرا که معمولاً از آن نام عیسی اراده می‏شود، دوخته شده، پرسید که این حروف چیست و چه معنی دارد و چون توضیح داده شد، کاغذ و قلم و دوات خواست و به دست خود این حروف را نوشت و دوتا کرد و بر سینه روی قلب خود جای داد. ما امیدواریم که چون روزی هم روی قلب او صلیبی نهاده‏ایم، آن صلیب و این حروف بی اثر نباشد... پس از آن دستور داد که مقداری شراب به ما بدهند، و چون شراب آوردند به بهانهء اینکه«ببینیم شراب خوب است یا نه» تمام کسانی را که همراهش بودند، از کشوری و لشگری و مفتی و قاضی را مجبور کرد که قدری از آن بنوشند. سپس آهسته به من گفت:« وقتی به رم رفتی و به حضور پاپ رسیدی به او بگو که من چگونه روز رمضان با حضور قاضی و مفتی شراب آوردم و به همه نوشاندم. به او بگو اگر چه عیسوی نیستم لایق تقدیر و تمجیدم!». (از تاریخ بیاموزیم، محمود حکیمی، نشر خرم قم، ۱۳۷۰، ص ۱۲۸ - ۱۲۹).]صفحۀ ۱۵۱حضور و رقابت صلیبیها در خلیج فارس‏ پیش از کشف دماغهء امیدنیک و راه دریایی جدید برای رسیدن به هند و خاور دور، تجارت‏ادویه و ابریشم و ادویهء مشرق زمین از طریق خلیج فارس به دجله و سپس از بغداد و - بادیةالشام به بنادر سوریه در ساحل مدیترانه و از آنجا به اروپا حمل می‏گردید. از عوامل مهمی که‏موجب دگرگونی این وضعیت را فراهم آورد و تأثیر فراوانی در تاریخ خلیج فارس گذارد،تشکیل دولت ترکان عثمانی و استیلای آنان بر سواحل دریاهای سیاه، مرمره و مدیترانه و نیزبر مناطق شام و مصر و حجاز بود که با فتح قسطنطنیه به سال ۸۵۷ هـ / ۱۴۵۳ م به اوج رسیدتعصب شدید ترکان نسبت به عیسویان تجارت عظیم میان شرق و غرب عالم را از رونق‏انداخت و در نتیجه کالاهای نفیس مشرق زمین در اروپا نایاب گردید. از این رو شماری ازبازرگانان اروپایی در سدد یافتن راههایی تازه برآمدند که از جمله آنها دریانوردان وبازرگانان پرتقال بودن[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژهء خلیج فارس.]. در حدود سالهای ۸۹۳ - ۴ هـ / ۱۴۸۸ - ۸۹ میلادی یکی از کارگزاران شاه پرتغال به نام‏کوویلیائو از هرمز دیدن کرد. پس از سفرهای دیاش (۸۹۱ هـ / ۱۴۸۶ م) و واسکودوگاما (۹۰۳- ۴ هـ / ۱۴۹۷ - ۹۸ م)، راه دریایی به هند گشوده ش[ . از این پس پادشاه پرتغال خود را «خداوند کشتیرانی و تجارت هندوستان، حبشه و عربستان نامید». (قائم مقامی،جهانگیر، مجموعه مقالات خلیج فارس، ج ۲، ص ۴۵۷).] و بازرگانی میان هند و اروپا از سر گرفته‏شد. به سبب نزدیکی خلیج فارس به پایگاههای پرتغالیها در هند و نیز تسلط نداشتن هیچ‏یکصفحۀ ۱۵۲از دولتهای ایران و عثمانی بر خلیج فارس پرتغالی‏ها به سرعت آن را به تصرف خوددرآوردند. آلفو نسو آلبو کرک[. ۱.AlfonsodeAlbuxurxue ] - در سال ۹۲۱ هـ / ۱۵۱۵ م هرمز را به تصرف در آورد و حاکم‏آنجا را ناگزیر به پذیرش تبعیت پرتغال کرد. از آن پس جزیرهء هرمز مدت صد سال در دست‏پرتغالیها بود و در طی این مدت امتیازهای بازرگانی و اقتصادی خلیج فارس نیز در انحصارآنان قرار داشت[ . ر. ک. تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱۰۰ - ۱۰۲؛ رقابت قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۱ - ۴۸.]. پس از تصرف بغداد به سال ۹۴۱ هـ / ۱۵۳۴م به دست ترکان عثمانی و نفوذ در احسا وقطیف، اینان نیز در خلیج فارس به اعمال نفوذ پرداختند، ولی در مقابل قدرت نظامی‏پرتغالی‏ها به ویژه قلعهء مستحکم آنان در هرمز ناگزیر به عقب نشینی گردیدن[ . همان.]. برای مدتی که پرتقال به تصرف اسپانیا در آمد، سیادت خلیج فارس نیز به آن دولت انتقال‏یافت و حاکم پرتغالی هرمز نیز تابع اسپانیا شد. اما پس از شکست تجهیزات اسپانیا به سال‏۱۵۸۸ م، بازرگانان هلندی و انگلیسی به آبهای هند راه یافتند و شرکتهای انگلیسی و هلندی‏هند شرقی تأسیس گردید. شرکت انگلیسی در سورات (بندری هندی) متوجه ایران شد؛ چراکه به سبب زمستانهای سرد ایران، امکان فروش پارچه‏های پشمی در آنجا بیشتر بود. علاوه‏بر آن به سبب جنگهای ایران و عثمانی راه صدور بر روی ابریشم ایران نیز بسته شده بو[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی؛ نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۸؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.]. پس از پایان یافتن جنگهای هفت ساله میان انگلستان و فرانسه و چشم پوشی این‏کشورها از مستملکات خود در هند شرقی به سود انگلستان، به دلیل اهمیتی که خلیج فارس‏در ارتباط میان انگلستان و هندوستان داشت، انگلیسیها در صدد بر آمدند تا به هر شکل‏ممکن این منطقه را زیر سلطهء خود در آورند. آمدن برادران شرلی به دربار ایران، راه انگلیسهارا برای حضور در خلیج فارس هموار ساخت. آنان با یاری دادن به ایران در جنگ با عثمانی،از طریق ساختن توپخانه، اعتماد شاه را به خود جلب کردند و به دنبال آن ایران موفق شد درسالهای ۱۶۰۲ م و ۱۶۱۵ م، پرتغال را به ترتیب از بحرین و هرمز نیز بیرون براند. پس از آنصفحۀ ۱۵۳بود که نمایندگان کمپانی هند شرقی فرمان شاه عباس را برای انجام فعالیت تجاری در ایران‏دریافت داشتند. در سال ۱۶۱۹ م ایرانیها بندر رأس الخیمه را در ساحل جنوبی خلیج فارس به‏تصرف در آوردند؛ و سرانجام در عملیات مشترک ایران و انگلیس در سال ۱۶۲۲ م جزایرهرمز و قشم به تصرف کامل ایران در آمد و پرچم پرتغال پس از یک قرن به زیر کشیده شد. ازآن پس انگلیسیها مرکز تجارت و کشتیرانی خود را به بندر عباس منتقل کردن[ . نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۵۰ - ۵۳؛ نیز ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژه خلیج فارس.]. دیگر قدرتی که در خلیج فارس به فعالیت پرداخت، کشور هلند بود. هلندیها که خود تاسال ۱۵۹۵ م مستعمرهء اسپانیا بودند، در اوایل قرن هفدهم به یک قدرت مهم دریایی تبدیل‏شدند؛ و در سال ۱۶۲۳ م شرکت هلندی هند شرقی توسعهء خود را در خلیج فارس آغاز کرد.آنها توانستند با کمک «ویس نیخ[. ۱.HuybertVisnich ]» و یک نقاش هلندی به نام «فان هاسلت[.۲.SanVanHasselt ]» که در دربار.شاه عباس به سر می‏برد، امتیاز فعالیت تجاری را در خلیج فارس به دست آورند. آنان پس ازدایر کردن دفاتر تجاری در بندر عباس و اصفهان، با سوء استفاده از ضعف شاه عباس دوم‏صفوی، موقعیت خود را استحکام بخشیدند و سر انجام در سال ۱۶۵۲ م به حضور انگلیسیهادر خلیج فارس و نیز فعالیت تجاریشان در بندر عباس پایان دادند. تا آنکه سرانجام در سال‏۱۷۶۵ م در برابر فشار ایرانیها ناچار خلیج فارس را ترک گفتن[ . همان، ص ۵۳ - ۵۸؛ نیز ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژهء خلیج فارس.]. پس از عقب نشینی هلندیها از خلیج فارس، بار دیگر انگلیسیها در خلیج فارس به دخالت‏پرداختند. پالمرستون، وزیر خارجهء وقت انگلستان در اوایل سال ۱۸۳۸ م دربارهء استراتژی‏این کشور در خلیج فارس چنین اعلام داشت: ما موظف هستیم خلیج فارس را تحت سلطهء نیروهای دریایی خود در آوریم. به طوری که هیچ‏قدرت دیگری قادر به رقابت با ما نباشد. ولی در عین حال عملی ساختن این منظور نباید ازلحاظ مادی برای ما گران تمام شو[ . تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۲۶۴.]. صفحۀ ۱۵۴در اجرای این سیاست در سالهای ۱۸۴۳ م و ۱۸۵۲ م میان انگلستان و کشورهای حوزهءخلیج فارس قراردادهایی به امضا رسید که تسلط کامل بریتانیا را بر این منطقهء استراتژیک‏تأمین و تضمین می‏کرد. انگلستان در طول دوران حضور خود در خلیج فارس پیوسته درامور داخلی ایران دخالت می‏کرد و چندین بار مناطق ساحلی ایران را به اشغال درآورد. درمنازعهء میان ایران و عثمانی - بر سر اروند رود - به نفع عثمانی این کشور وارد عمل گردید؛ وهیچ گاه اجازه داشتن ناوگان دریایی نیرومندی را به ایران ندا[ . همان، ص ۲۶۶ - ۳۴۱.]. برای نمونه پس از آنکه امیر کبیر تصمیم به ایجاد ناوگان دریایی کوچکی در خلیج فارس‏می‏گیرد، شیل - وزیر مختار انگلیس - در گزارشی به وزیر خارجهء انگلستان موضوع را با اودرمیان می‏گذارد؛ و در ارز یابی خودش انجام چنین کاری را به زیان انگلستان نمی‏بیند. اماپاسخی که در نهایت از وزیر خارجه - پالمرستون - دریافت می‏کند چنین است: به شما دستور می‏دهم که به اطلاع امیر نظام برسانید که دولت انگلستان نمی‏تواند با پیشنهادوی راجع به تحصیل کشتیهای منظور موافقت نمای[ . امیر کبیر و ایران، آدمیت، فریدون، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، تهران، ص ۳۰۳ (به نقل از انگلیس، ۱۵۷ / ۶۰ پالمرستون به شیل، ۱۱ فوریه ۱۸۵۱).]. باری بریتانیا همچنان قدرت برتر و مسلط منطقهء خلیج فارس بود؛ تا آنکه وقوع جنگ‏جهانی دوم و نیز وقوع رویدادهایی مانند ملی شدن نفت در ایران (۱۹۵۱)، کودتای عراق‏(۱۹۵۸) و استقلال کویت (۱۹۶۱) موجب محدودیت نفوذ این کشور گردید و به دنبال آن‏پالمرستون - وزیر خارجهء وقت بریتانیا - اعلام کرد که این کشور از خلیج فارس بیرون‏خواهد رفت[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۰، به نقل از nierof'tcudnocfoecruoseht'nannekeyroeG۱۱۰.p۱۹۴۷yluj'xxxycilop ]آمریکا در خلیج فارس‏جایگاه ایران در حوادث اخیر خلیج فارس‏ از ظاهر قضایا و حوادث حدود دو دههء اخیر منطقه چنین بر می‏آید که در جنگهای خلیج‏فارس جمهوری اسلامی ایران نه تنها زیان ندیده بلکه سود هم برده است[ . نگاه اعراب به ایران، فهمی هویدی، ترجمهء دکتر مسعودهء شریعت باقری، نشر دانژه، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۵.]. چنین برداشتی دصفحۀ ۱۶۲نگاه نخست درست هم به نظر می‏رسد؛ چرا که طی این جنگها بزرگ‏ترین و خطرناک‏ترین‏دشمن جمهوری اسلامی یعنی رژیم بعث عراق به ریاست صدام حسین سرنگون گردید و بااز میان رفتن این مانع بزرگ روابط ایران با همسایگانش نیز رو به بهبودی نهاده است. ولی ژرف‏نگری در حوادث اخیر ما را به سوی حقایق دیگری رهنمون می‏گردد که‏مهم‏ترینشان اینهاست: ۱. آمریکا به عنوان پرچمدار تمدن غربی در صدد است تا علاوه بر چیرگی سیاسی واقتصادی در منطقه، به فرهنگ مردم نیز چهره‏ای غربی ببخشد؛ و این با هدف جمهوری‏اسلامی که در صدد است تا مسلمانان را به سوی فرهنگ اصیل خودشان سوق دهد، درتعارض است. به همین دلیل است که از دیدگاه دولتمردان آمریکا نظام جمهوری اسلامی درایران به هر صورت ممکن باید از میان برداشته شود. چنان که وقتی هنری کسینجر ازبرناردلوئیس - از استادان و پژوهشگران اسلام و خاور میانه - سئوال کرد:«آیا ایجاد تغییرات‏در خاورمیانه مستلزم گفت و گو و تعامل میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران‏است؟[ . طرح خاورمیانهء بزرگ‏تر، حسن حسینی، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرتهران، ۱۳۸۳، ص ۲۸ - ۳۰.]، او با صراحت پاسخ داد: «به طور یقین خیر». این ضدیت با نظام جمهوری اسلامی‏ایران به ویژه پس از حادثهء یازده سپتامبر، شدت بیشتری یافته است چنانکه الیوت کوهن -استاد و مدیر بخش مطالعات جان هاپکینز در واشنگتن - ضمن پیشنهادهای خود به دولت‏بوش می‏گوید: ایالات متحدهء آمریکا باید از حاکمیت آزاد، مدرن و متعادل در جهان اسلام حمایت به عمل‏آورد. سرنگونی و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران به میزان نابودی و اضمحلال بن لادن‏اهمیت دارد، چرا که این تنها و نخستین مدل و الگوی انقلابی و اسلامی در میان دولت - ملتهابه شمار می‏آید و جایگزین نمودن آن با دولتی سکولار و متعادل بسیار مهم است[ . همان، ص ۷۶.]. ۲. آمریکا در صدد است تا قدرتهای منطقه‏ای خلیج فارس را تضعیف و به خود وابسته‏کند و تنها قدرت برتر منطقه خودش باشد، در حالی که جمهوری اسلامی معتقد است که‏صفحۀ ۱۶۳حضور بیگانگان و از جمله آمریکا در خلیج فارس موجب نا امنی است و امنیت منطقه باید به‏وسیلهء کشورهای خود منطقه تأمین گردد. ۳. آمریکا در صدد است تا مبارزهء اسلامی از هر نوعی - حتی مبارزهء فلسطینیهای‏ستمدیده در مقابل رژیم صهیونیستی - را تروریسم قلمداد کند و با این بهانه افکار جهانیان رابر ضد مسلمانان بسیج کند، در حالی که جمهوری اسلامی از مبارزه ملل اسلامی برای احقاق‏حقوق حقّه شان پشتیبانی می‏کند و میان عمل تروریستی - که در نظرش محکوم است - و دفاع‏از خود تفاوت قائل است. ۴. یکی از استراتژیهای کلی آمریکا پشتیبانی از رژیم غاصب صهیونیستی است و بر همهءاقدامهای سرکوب گرانهء صهیونیستهای جنایتکار مهر تأیید می‏زند؛ و همهء حقوق فلسطینیان‏را نادیده می‏انگارد. در حالی که جمهوری اسلامی، اسرائیل را رژیمی نامشروع، غاصب وجنایتکار می‏داند و پشتیبانی از حقوق غصب شدهء فلسطینیان را وظیفهء همهء انسانهای آزاده وبه ویژه مسلمانان می‏داند. ۵. جمهوری اسلامی ایران استفاده از انرژیهای نوین و از جمله انرژی هسته‏ای را حق‏طبیعی و قانونی خود می‏شمارد، در حالی که آمریکا دستیابی ایران به فناوری هسته‏ای را حتی‏با هدفهای صلح‏آمیز نمی‏پذیرد و با آن مخالفت می‏ورزد و در صدد است تا به هر شکل‏ممکن از دستیابی ایران به این انرژی جلوگیری کند. ۶. ایران برای خود رسالتی اسلامی - جهانی قائل است. آمریکا نیز برای خودش رسالتی‏جهانی قائل است و بر این باور است که نظام مبتنی بر لیبرال دموکراسی غربی بهترین نوع‏نظامهای سیاسی است و همهء جهانیان باید خود را با معیارهای آن تطبیق دهند. این دو رسالت‏به طور کامل در مقابل هم قرار دارند و در واقع به تعبیر هانتینگتون نظامی با خدا در مقابل‏نظامی بی‏خدا قرار گرفته است[ . برای آگاهی در بارهء چگونگی رویارویی تمدن غرب در مقابل جوامع کنفوسیوسی و اسلامی ر. ک. برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، هانتینگتون، ساموئل پی، ترجمهء محمد علی رفیع حمیدی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران ۱۳۷۸، فصل یکم «عصر جدید سیاست جهانی».]صفحۀ ۱۶۴توجه به نکات یاد شده ملهم این حقیقت است که پس از حملهء آمریکا به عراق و اشغال‏این کشور با همدستی چند کشور دیگر اروپایی و غیر اروپایی فاصلهء مکانی دو نیروی متضادیعنی ایران و آمریکا از راه زمینی بسیار کوتاه شده است؛ و در صورتی که ژرف‏اندیشی وآینده نگری بر استراتژیهای طرفین حکمفرما نباشد، نه تنها امنیت منطقه خلیج فارس بلکه‏امنیت جهانی به خطر خواهد افتاد. صفحۀ ۱۶۵۱. فتح قسطنطنیه (۸۵۷ هـ / ۱۴۵۳ م) فتح قسطنطنیه که به دست سلطان محمد فاتح انجام گردید، هر چند کاری بزرگ به شمارمی‏آمد ولی برای دولت عثمانی از نظر نظامی و پیشروی در اروپا ارزش چندانی نداشت، چراکه آنان توانسته بودند از راه خشکی در قارهء اروپا پیشروی کنند و بخشهای گسترده‏ای را به‏تصرف در آورند. ارزش این کار از دو جنبهء دیگر بود؛ نخست آنکه پس از فتح این بندر مهم،دست اروپائیان از شرق دریای مدیترانه کوتاه شد و از آن پس ناگزیر باید در سواحل غربی آن‏از خود دفاع می‏کردند و نیز از مناسب ترین راه بازرگانی میان اروپا و سرزمینهای شرقی، «راه‏ابریشم» و «جادهء ادویه» محروم گردیدن[ . ر. ک. ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی جا، بی تا، بی نا، ص ۸۳؛ خلیج فارس و مسایل آن، الهی، همایون، نشر اندیشه و قومس، تهران، ۱۳۶۸، ص ۲۷.]. دوم اینکه دستگاه پاپی یک دورهء هفتاد سالهء تلاش و تبلیغ را آغاز کرد، به طوری که آزاد سازی‏قسطنطنیه برای مسیحیان همانند آزاد سازی بیت المقدس به یک آرمان مقدس تبدیل ش[. ۱.Thecrusades،p۵۳۲ ].. صفحۀ ۱۴۲سقوط قسطنطنیه پایهء تحولی بزرگ و جهانی گردید. اروپائیان که پس از بسته شدن‏مسیر قسطنطنیه و نیز نا امن بودن راه اسکندریه و دریای سرخ ناگزیر، برای اموربازرگانی، باید راه مخاطره‏آمیز دریای سیاه و روسیه را در پیش می‏گرفتند، به اندیشهءیافتن راهی تازه فرو رفتند که هم مسیر تجارتشان باز شود و هم از آن طریق مسلمانان رااز پشت دور بزنند هر چند که اندیشهء ایجاد یک ناوگان دریایی در اقیانوس هند و محاصره‏مسلمانان در درون خشکی‏ها به سالها پیش از فتح قسطنطنیه باز می‏گردد. پروفسور وات‏در این باره می‏نویسد: اروپائیان غربی پس از قرن دوازدهم میلادی آگاهی روشنی از قدرت دولتهای اسلامی به طوراعم داشتند. رهبران آنها به شرایط بسیار پیچیده و استراتژیکی فکر می‏کردند و دریافته بودندکه امکان ایجاد استحکاماتی در فلسطین و سوریه برای آنان وجود ندارد، مگر اینکه آسیای‏صغیر و یا مصر تحت سلطهء آنان قرار گیرد. شاه لویی فرانسوی با پیاده شدن در مصر در سال‏۱۲۴۹ م و نیز لشکر کشی او به تونس در سال ۱۲۷۰ م یک چنین افکاری در سر داشت درحوالی سال ۱۳۱۳ م گیوم آده، راهب مسیحی که از ایران، هند و اتیوپی دیدن کرده بود کتابی‏تحت عنوان "sidnapritxesonecarasodomeD" (ریشه کن کردن مسلمانان) نوشت ودر آن میان به چیزهای دیگر علاوه بر لزوم ایجاد ناوگان مسیحی در اقیانوس هند اشاره کرد.فکر مسائل استراتژیکی گسترده برای گرفتن بیت المقدس در میان مورخین جنگهای صلیبی‏قرن چهاردهم میلادی نظیر رومن لول (llulnamoR) ، مارینو سانودو (odunasoniraM) و فیلیپ دومزیه (sereizemedpilihP) هنوز وجود داشت. از این رو حتی در زمانی که‏قدرتمندان واقعی، فکری برای تحقّق آن در سر نداشتند مفهوم جنگ صلیبی تبلیغ‏می‏گردی[ . تأثیر اسلام در اروپا، ص ۹۹.]. گیوم آده که برای نخستین بار پیشنهاد ایجاد ناوگانی دریایی در اقیانوس هند را به‏صلیبیها داد، کشیشی بود از فرقهء دومی‏نیکن که در سال ۱۳۱۴ م ۷۱۴ / هـ به ایران آمد و دربازگشت پیشنهاد ایجاد سراسقفی در شهر سلطانیه را به پاپ داد که مورد تصویب قراصفحۀ ۱۴۳گرفت. خود او نیز در سال ۱۳۲۲ م / ۷۲۲ هـ به عنوان مطران[ . مطران: بزرگ و مهتر ترسایان...(لغتنامهء دهخدا).] سلطانیه[ . این شهر (نزدیک زنجان) در سال ۷۰۴ هـ به وسیلهء اولجایتو، هشتمین پادشاه ایلخانان - بنا گردید و از سوی وی به پایتختی برگزیده شد. اولجایتو در کودکی به میل مادرش غسل تعمید کرده و نیکلاس لقب یافته بود. در جوانی به خواست همسرش اسلام آورد؛ اما اختلاف مذاهب اسلامی وی را دچار شک و تردید کرد، تا آنکه سرانجام به تشیّع گروید، اولجایتو با خاقان مغولستان و همچنین با پاپ و سلاطین فرنگستان روابط دوستانه داشت و آنها چون از تردد خاطر وی در مذاهب اسلام اطلاع یافته بودند وی را مخالف اسلام می‏پنداشتند و به مخالفت با پیروان محمد(ص) ترغیب می‏نمودند. (دایرة المعارف فارسی) ] بر گزیده شد واقامتش در ایران تا سال ۱۳۲۴ م ادامه یافت. او دربارهء تشکیلات مسیحی و نیز نواحی‏گوناگون مشرق زمین اطلاعاتی جامع گرد آورد. بر پایهء پیشنهاد او بود که پاپ مقرّرداشت همهء اسقفهای ایران از فرقهء دومی‏نیکن و اسقفهای چین از فرقهء فرانسیسکن‏باشند. گیوم آده در مسیحیت بسیار متعصب بود. او با اسلام که مانع گسترش مسیحیت‏شده بود به شدت دشمنی می‏ورزید و به مسلمانان به چشم کینه و نفرت نگاه می‏کرد. وی‏در پایان مأموریتش در ایران در کتابی که پیشتر گفته شد دیدگاههای خود را در بارهءپادشاهان مسیحی و تصرف سرزمینهای اسلامی شرح داد. در همان دوران مسیحیانی‏بودند که با ایران دوستی و داد و ستد داشتند و به مسلمانان اسلحه می‏فروختند. آده آنان راسخت نکوهید و «پسران تبهکار کلیسا» خواند. طبق نقشه‏ای که او طراحی کرد، در گام‏نخست برای سرکوب مسلمانان باید از تجارت ژن (جنوا \بندری در ایتالیا) و مسیحیان‏اسکندریه - پسران تبهکار کلیسا - و کمک آنان به پادشاه مصر با سلاح و سرباز جلوگیری‏می‏شد. گام دوم تصرف قسطنطنیه بود، چرا که یوناییها همواره با جنگهای صلیبی‏مخالف بودند و امپراتوران بیزانس با سلاطین مصر روابط دوستانه داشتند. گام سوم این‏بود که باید جلوی تاتاران دشت قبچاق که از بیم ایلخانان مغول با ممالیک مصر طرح‏دوستی ریخته بودند گرفته می‏شد؛ و گام چهارم تمرکز ناوگانی مسیحی در اقیانوس هندیا خلیج فارس بود که از رفت و آمد کشتیهای تجاری هند به مصر جلوگیری کند. او ازاروپائیان خواست که برای صرفه جویی در کار، چند کشتی به یاری پادشاه ایرانصفحۀ ۱۴۴(اولجایتو) در قشم و هرمز اعزام کنن[ . ر. ک. ایران و جهان، ج ۲، ص ۶۱ - ۶۲. لازم به یادآوری است که فکر حمله به ممالیک مصر از راه خلیج فارس به‏وسیلهء مارینوسانودو ابراز شد و ارغون نیز در این باب در سال ۶۸۹ هـ بنابر گفتهء ابن عبری نهصد دریا نورد جنوایی را برای ساختن کشتی استخدام کرد و آنان نیز از طریق دجله به بغداد آمدند و به کار پرداختند، اما یکی از آنان به مسجدی بی‏حرمتی کرد و این امر موجب آشوب و بلوا گردید و هنگامی هم که کار ساختمان کشتیها پایان گرفت، باز بین دریانوردان جنوایی نزاع درگرفت و جمعی از آنان در این نزاع کشته شدند و طرح ارغون بی‏حاصل ماند.]۲. آغاز دوران استعمار و اهمیت ژئو پولیتیکی خلیج فارس‏ با پایان یافتن دور نخست جنگهای صلیبی و عقب نشینی اروپائیها از سرزمین فلسطین،قرون وسطی و دوران تاریک اروپا نیز پایان پذیرفت و عصر رنسانس ادبی و صنعتی آغازگردید. پس از رنسانس و در سایهء اکتشافات و اختراعات خارق العادهء علمی، اروپائیان ازچنان قدرتی برخوردار گشتند که می‏توانستند در سرزمینهای دوردست و ماورای بحار برای‏خود امپراتوریهای مستعمراتی ایجاد کنند. پرتغال، اسپانیا، انگلستان، فرانسه و هلند در شمارنخستین کشورهایی بودند که در صدد کشف و تصرف سرزمینهای ناشناخته و مناطق زرخیزجهان بر آمدند و مناطق وسیعی را در آفریقا، آسیا و شبه قارهء هند زیر یوغ استعمار خود درآوردند و بر سر منابع سرشار و منافع کلان آنها با یکدیگر به ستیز و رقابت پرداختند. از جمله‏سرزمینها و مناطق بسیار مهم و استراتژیکی مورد توجه استعمارگران قرار گرفت، کشورایران و به ویژه خلیج فارس بود که شاهراه میان اروپا و شبه قارهء هند و به‏طور کلی گذرگاه‏خاور زمین به شمار می‏رفت[ . ر. ک. نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۱ - ۸۴.]. آلبوکرک مهاجم پرتغالی به منطقهء اقیانوس هند و خلیج فارس در سال ۸۸۶ هـ (۱۵۰۷ م)در بارهء اهمیت خلیج فارس می‏گوید: هر دولتی که بر سه تنگهء هرمز باب المندب و مالاکا تسلط داشته باشد بر جهان مسلط خواهد بو[ . خلیج فارس و مسایل آن، ص ۱۱۱.]. دیوید نیوسام، معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در خصوص اهمیت خلیج فارس ازنظر اقتصادی و استراتژیکی گفته است: صفحۀ ۱۴۵اگر جهان دایره‏ای باشد که بخواهیم مرکز آن را بیابیم، به خوبی می‏توان توجیه کرد که این مرکزخلیج فارس است. برای ثبات و سلامت جهان امروز جایی به اهمیت خلیج فارس وجود ندار[ . علایق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس، ص ۱۹.]. این اهمیت استراتژیک خلیج فارس آن را به صورت میدانی برای حضور رقابت‏آمیزقدرتهای استعماری در آورد. پرتغالیها، هلندیها، فرانسویها و روسها هر یکی چیرگی بر این منطقه را برای سیاستهای‏استعماری خود در خاور زمین ضروری یافتند. با شکست فرانسویها در جنگهای ناپلئون،انگلیسیها، روسها، عثمانیها و ایرانیان، همزمان یا یکی پس از دیگری، رقبای اصلی در منطقه‏شدند. محیط سیاسی که هر یک از این قدرتها در منطقه آفریدند، به ویژه محیطی که‏انگلیسیها نزدیک یک قرن و نیم در منطقه فراهم آوردند، همراه با زندگی اقتصادی که بر گردصید و بازرگانی مروارید دور می‏زد و بعدها جای خود را به زندگی اقتصادی متّکی به تولید وبازرگانی نفت داد، همه به صورت پدیده هایی از یک محیط متمایز در آمدند و آن محیط را جدااز محیطهای اطراف، شخصیتی ویژه و متمایز از دیگران دادند. محیطی که با اطمینان‏می‏توان «منطقهء ژئوپلتیک خلیج فارس» نامش دا[ . ایده‏های ژئوپولتیک و واقعیت‏های ایرانی، مجتهد زاده، پیروز، نشر نی، تهران، ۱۳۷۹، ص ۳۳۶.]۳. اهمیت تجاری و ارزشهای اقتصادی خلیج فارس‏ خلیج فارس به عنوان شاهراه، بندر و بار انداز تجارت میان شرق و غرب دنیا از دیر باز نزداقوام عیلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فنیقی، ایرانی و سرانجام ملل اروپایی حایز اهمیت ویژه بوده‏است. آغاز شهرت جهانی خلیج فارس به دوران اسکندر مقدونی می‏رسد که با پیمودن آبها و نیزمناطق ساحلی این خلیج، ارزش تجاری و جایگاه نظامی آن را برای جهانیان آشکار ساخت[ . ر. ک. تاریخ ایران باستان، پیرنیا، حسن. دنیای کتاب، تهران ۱۳۷۰، ج ۲، ص ۱۸۸۵ - ۱۸۸۶؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱، ۳؛ خلیج فارس، دلدم، ص ۱۷ - ۲۸.]صفحۀ ۱۴۶جزیرهء هرمز که در سفرنامه‏های جهانگردان از آن به عنوان «جزیرهء گنج» یاد شده به عنوان‏بندری تجاری و پایگاهی نظامی در نزد دریانوردان، بازرگانان و سیاستمداران بسیاربا اهمیت بوده است. به ویژه آنکه این جزیره مرکز تولید غلّات، نیشکر، انگور و نیل بوده واسبهای اصیل و گران قیمت پرورش یافته در آن به هندوستان صادر می‏شده است. درسفرنامه‏ها و نوشته‏های کسانی چون ابن بطوطه، - جهانگرد معروف عرب مراکشی - ،مارکوپولو - شاهزادهء ونیزی - و نیز کاموئنس - شاعر پرتغالی و میلتون - شاعر انگلیسی - ازهرمز به عنوان مرکز تجاری زیبا، پر رونق و پر کالا یاد شده است؛ و بالاتر از همه اینکه‏گفته‏اند: «اگر جهان انگشتری باشد، هرمز نگین است که بر آن می‏درخشد[ . ر. ک. خلیج فارس، دلدم، ص ۳۱ - ۳۲.]. وجود مروارید در سواحل بحرین، از دیگر عوامل رونق تجارت در خلیج فارس بوده‏است. صنعت صید مروارید تا پیش از سال ۱۳۴۸ ش که مرواریدهای ژاپنی رواج یافت یکی‏از جاذبه‏های بزرگ تجاری را تشکیل می‏داده است[ . ر. ک. دایرة المعارف مصاحب.]۱. دلایل حضور آمریکا در خلیج فارس‏۲. زمینه‏های حضور آمریکا گذشته از انگیزه‏ها و عوامل سیاسی و اقتصادی که موجب کشانده شدن پای ابرقدرتها و دررأس آنها آمریکا به خلیج فارس گردیده، «اختلافهای ارضی» به ضمیمهء جاه‏طلبی برخی‏کشورهای منطقه زمینه ساز حضور آمریکا در خلیج فارس بوده است. در حالی که برخی ازاین اختلافها حل شده‏اند، برخی دیگر به صورت فعّال و یا گهگاه فعّال امنیت منطقه را درمعرض خطر جدّی قرار داده‏اند[ . رویدادهای چند دههء اخیر گواه آن است که خطرناک‏ترین حوادث را اختلافهای ارضی عراق با همسایگانش رقم زده است. این کشور ظرف دو دهه دو کشور همسایه‏اش را به طور گسترده مورد تجاوز قرار داده است. بار نخست در سال ۱۹۸۰ م بود که ارتش عراق به قصد تصرف بخشهای وسیعی از غرب و جنوب غرب ایران به ویژه استان خوزستان به ایران حمله کرد؛ و بار دوم حملهء این کشور به کویت در سال ۱۹۹۱ م بود. این توسعه طلبیها که به بهانه‏های واهی اختلافهای ارضی صورت گرفت، چنان گسترده بود که اوّلی موجب جنگی هشت ساله و دومی عامل حضور نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا در منطقه گردید. سرانجام نیز کشور عراق به ریاست صدام حسین به چنان موضعی در افتاد که ایالات متّحده به طور مستقیم و با بهانهء مبارزه با تروریسم آن را مورد حمله قرار داد و اشغال کرد.(برای آگاهی دربارهء میزان فعالیّت اختلافهای ارضی کشورهای منطقه ر. ک. «اختلافات ارضی عامل بی ثباتی خلیج فارس»، سید فاروق، حسنات، ترجمهء محمد باقر نصیری، مجموعهء مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، ج ۵، ص ۸۵ نیز ر. ک. ناپایداری مرزها در خلیج فارس، همان، ص ۱۷۵).]صفحۀ ۱۵۸۳. سیاستهای آمریکا در خلیج فارس‏۱ - ۱. مقابله با نفوذ شوروی: قدرت فزایندهء آمریکا پس از جنگ دوم جهانی به این کشورامکان داد که در بیشتر نقاط دنیا حضور یابد؛ و مبارزه با کمونیسم و جلوگیری از نفوذشوروی و ایجاد موانع امنیتی بر گرد این رقیب قدرتمند اقتضا می‏کرد که ایالات متحده برحوزهء خلیج فارس پنجه افکند. ۲ - ۱. انرژی و وجود منابع بسیار بزرگ نفت در زیر بستر خلیج فارس؛ آمریکا که تا پیش ازسال ۱۹۴۸ م یکی از صادر کنندگان نفت بود، از آن پس به وارد کننده تبدیل گشت و دلیل آن‏صفحۀ ۱۵۶ارزانی نفت بود. در این میان نفت حوزهء خلیج فارس بیشترین سود را برای آمریکاییها در برداشت ولی ایالت متحده هدفهای خود را فراتر از برآوردن منافع شخصی وانمود می‏کرد و به‏گونه‏ای خود را متعهّد می‏دانست که جریان نفت را به سود کشورهای غربی و کل جهان‏صنعتی به طور مستمر حفظ کن[ . ویلیام راجرز - وزیر خارجهء اسبق آمریکا - در گزارش ۲۶ مارس ۱۹۷۱ خود در بارهء سیاست خارجی آمریکا متذکر شد:«شبه جزیرهء عربستان، عراق و ایران در حدود دو سوم ذخایر شناخته شدهء نفت جهان را دارا می‏باشند. استفاده از این نفت در شرایط مناسب سیاسی و اقتصادی برای کشورهای متحد ما در اتحادیه آتلانتیک و سایر کشورهای اروپای غربی و ژاپن واجد کمال اهمیت است.(اسدیان، امیر، علایق و استراتژی آمریکا در خلیج فارس، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، تهران، ۱۳۶۸، ص ۷۰).]۳ - ۱. سلطهء کامل بر منطقه؛ هر چه بر عمر حضور آمریکا در خلیج فارس می‏گذشت،انگیزه‏های حضورش نیز قوی‏تر می‏گردید و ابعاد تازه‏تری می‏یافت تا آنکه سرانجام درقالب سیاست سلطهء کامل بر منطقه نمودار گشت. ریچارد مورفی گفته است: ما در خلیج فارس تنها برای دفاع از کشورهای کوچک خلیج فارس حضور نداریم. هدف ماتضمین دسترسی اقتصادهای جهانی به نفت خلیج فارس است. ما در این مورد به صدام اعتمادنکردیم و به ایران نیز نخواهیم کرد. ما می‏خواهیم سلطهء خود را در خلیج فارس تداوم بخشیم[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، امیر اسدیان، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۱، ص ۱۳۹.]۴ - ۱. بهره برداری از بازار بزرگ اقتصادی؛ کشورهای حوزهء خلیج فارس با برخورداری ازدرآمدهای سرشار نفت یکی از سود آورترین بازارهای جهانی به ویژه برای کشورهای‏غربی هستند. در حقیقت در آمد نفتی این کشورها با صاحبان تکنولوژی غرب دست به‏دست می‏شود؛ زیرا با توجه به شرایط و فضای سیاسی حاکم بر منطقه، اینان ناگزیرند آنچه راکه از راه صدور نفت کسب کرده‏اند؛ برای خریدهای تسلیحاتی شان هزینه کنند و در نتیجه‏دلارهای نفتی به جای اصلی خود یعنی کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا باز می‏گردد. یکی دیگر از علایق اقتصادی آمریکا در منطقه، سرمایه گذاری دلارهای مازاد نفتی کشورهای‏عرب منطقه در بلوک غرب به خصوص آمریکا می‏باشد. به عنوان نمونه، عربستان و کویت‏مقادیر هنگفتی از ذخایر و پس اندازهای ارزی خود را در غرب سرمایه گذاری می‏کنند و از این‏طریق کمک مؤثری به رشد اقتصادی و شکوفایی غرب و آمریکا می‏کنند[ . سیاستهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۸]صفحۀ ۱۵۷۵ - ۱. علاوه بر آنچه گفته شد هدفهای صلیبی‏گری غرب به ویژه آمریکا را نباید در این‏زمینه نادیده گرفت. حضور غرب و آمریکا در خلیج فارس سطوح گوناگونی از اهداف رادنبال می‏کند که تحقق هدفهای مربوط به آیندهء جهان یعنی بروز جنگ بزرگ و خونین آرماگدون‏(هارمجدون) و ظهور دوبارهء مسیح - با توجه به ایده‏های مطرح شده از سوی سیاستمداران وسردمداران آمریکا چون رونالد ریگان و بوش براساس اعتقادات مذهبی‏شان - نمی‏تواند ازنگاه آنان دور مانده باشد. این انگیزه‏ها و اهداف چنان قوی و با اهمیتند که سیاستهای امنیتی و استراتژیهای بلندمدت آمریکا و غرب به طور کامل با آنها گره خورده و موجب گردیده است که ایالات متحدهءآمریکا با وجود مخالفتهای گستردهء افکار عمومی داخلی و خارجی با جنگ‏طلبی‏سیاستمداران این کشور، در صدد برآید تا به هر شکل و هر قیمتی در خلیج فارس حضورداشته باشند و در امور آنجا مداخله کنند. ۱ - ۳. سیاست امنیت دوستونی: این سیاست از سوی نیکسون - رئیس جمهور وقت آمریکا - اعلام گردید و مطابق آن‏تأمین امنیت خلیج فارس بر دو ستون نیرومند یعنی ایران و عربستان سعودی مبتنی گردید.ایران به سبب داشتن ارتشی نیرومند و برخورداری از ساحلی طولانی در خلیج فارس عهده‏دار نقش نظامی گردید و عربستان سعودی با بهره‏مندی از ثروت هنگفت حاصل از درآمدهای نفتی، تأمین منابع مالی سیاست امنیتی مورد نظر آمریکا را عهده دار گشت[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۲.]۲ - ۳. استراتژی ایجاد نیروهای واکنش سریع: با سقوط شاه و از میان رفتن یکی از قدرتمندترین هم پیمانان آمریکا در خلیج فارس، این‏کشور در صدد بر آمد تا با تشکیل نیروی موسوم به واکنش سریع، زمینهء مداخلهء مستقیم‏نیروهای نظامی در خلیج فارس، آنهم در کوتاه‏ترین زمان ممکن، فراهم سازد. تهاجم‏شوروی در سال ۱۹۷۹ م، به افغانستان - انگیزه‏های دولتمردان ایالات متّحده را برای تشکیل‏چنین نیرویی که ایدهء آن از سالها پیش (۱۹۵۸) مطرح شده بود - ، چندین برابر کر[ . برای آگاهی بیشتر ر. ک. علایق و استراتژی ابر قدرتها در خلیج فارس، میرحسن اسدی، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۷۱، ص ۹۱ - ۱۰۷.]. هدف نیروهای واکنش سریع در وهلهء نخست محافظت از منافع حیاتی آمریکا در خلیج‏فارس و جنوب غرب آسیا و عمدتاً محافظت از نفت منطقه بود. آمریکاییها که پس ازپیروزی انقلاب اسلامی و نفوذ آن در میان ملتهای مسلمان، منافع خود در خلیج فارس را درمعرض خطر می‏دیدند، برای جلوگیری از محرومیّت کشورهای پیشرفتهء صنعتی از منابع‏انرژی خلیج و نیز جلوگیری از ورشکستگی متحدان آمریکا و اقتصاد جهانی، لازم دیدند که‏از نیروهای نظامی استفاده کنند[ . ر. ک. همان.]صفحۀ ۱۵۹اما ایجاد نیروهای واکنش سریع درحقیقت واکنش نظامی آمریکا در مقابل انقلاب‏اسلامی ایران بود. چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با از هم گسیخته شدن پیمانهای‏سیتو و سنتو، در سد امنیتی آمریکا در برابر اتحاد جماهیر شوروی(سابق) رخنه افتاد ومتحدان منطقه‏ای آمریکا نیز از داخل و خارج در معرض تهدید قرار گرفتن[ . برای مثال به بروز شورش در بحرین و تصرف کویت به وسیلهء عراق اشاره کرد.]. از این رو آمریکا در سطح منطقه‏ای اقدام به تقویت نظامی شورای همکاری خلیج فارس‏و به ویژه عضو قدرتمند آن یعنی عربستان سعودی کرد و در سطح بین المللی و گسترده‏تر،پایگاههای جدیدی را در کشورهای حوزهء اقیانوس هند و نیز در خود این اقیانوس تدارک‏دید، و امکان حضور نظامی دایم و سریع خود را در منطقه فراهم آور[ . در توضیع بیشتر باید گفت: تشکیل نیروهای واکنش سریع آمریکا که بعدها زیر عنوان فرماندهی مرکزی آمریکا مناطقی از جزیرهء ماداگاسکار را تا افغانستان، آسیای میانه و قفقاز زیر پوشش عملیاتی قرار داد، واکنش به دو رویداد مهم فرهنگی و نظامی بود. اولی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و از هم پاشیدن رکن اصلی سیاست دو ستونی و پیمان سنتو و دیگری اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی(سابق) می‏باشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک. مأخذ پیشین.]۳ - ۳. سیاست مهار دوگانه: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی از همهء پیمانهای امنیتی منطقه‏ای خارج‏شد؛ و از همه مهم‏تر اینکه بنیاد سیاست امنیتی دو ستونی آمریکا در خلیج فارس فرو ریخت.اندکی پس از پیروزی انقلاب، ایران به طور همه جانبه به وسیلهء ارتش بعثی عراق مورد حمله‏قرار گرفت. سیاست اتخاذ شده از سوی آمریکا، با وجود رضایت از تهاجم عراق به ایران،این بود که هیچ یک از دو کشور به پیروزی کامل دست نیابد، و طرفین آن قدر با یکدیگرمبارزه کنند تا نیروی نظامی آنها به طور کامل تحلیل رود[ . ر. ک. سیاستهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۱۴۲ - ۱۴۸. پس از ناکار آمدی نیروی واکنش سریع در تأمین اهداف و منافع حیاتی آمریکا و عدم راهیابی مجدد جیمی کارتر به کاخ سفید، رونالد ریگان با رویکردی میلتیاریستی وارد عرصهء رهبری آمریکا شد و با پروژه جنگ ستارگان سعی در به زانو در آوردن رقیب قدرتمند نظامی خود(شوروی) بر آمد و در مورد سایر ملّت‏های متمرد که نظام کاپیتالیستی را یا بر نمی‏تافت و یا برای‏مشکل آفرینی می‏کردند، - سیاست تحمیل جنگ برای از بین بردن اصل امید - را تدارک دیدند، مانند تحمیل جنگ هشت ساله به ایران و جنگ مخالفان طرفدار غرب با ساندنیستها در نیکاراگوئه.]صفحۀ ۱۶۰۴ - ۳. سیاست برپایی جنگ صلیبی: حادثهء یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ م حادثه‏ای بحران آفرین برای همهء جهانیان، به ویژه برای‏سیاستها و استراتژیهای ایالات متحده در سطح بین المللی بود. این حادثه، یعنی انفجار چندآسمان خراش، در هر یک از دیگر کشورهای غربی نیز می‏توانست روی دهد. اما وقوع آن درآمریکا بدون شک، از منظر بازتاب رفتار غربیان به ویژه آمریکا با مسلمانان، مفهوم و پیامهای‏ویژه‏ای دارد که به چند مورد آن در اینجا اشاره می‏گردد: الف - به فرض آنکه حادثهء یازدهم سپتامبر به وسیلهء عوامل خارجی - به ادعای آمریکاسازمان القاعده به رهبری بن لادن - آفریده شده باشد، به یقین باید آن را باز تاب سیاستهای‏سلطه‏آمیز ایالات متّحده در سطح بین المللی و به ویژه در کشورهای اسلامی و خاورمیانه‏بدانیم[ . به تعبیر دکتر ماهاتیر محمد، دفاع مسلمانان از خود در مقابل تحقیر و تحریم غربیان جای شگفتی نیست. او می‏نویسد:«امروز دیدگاه منفی نژادهای اروپایی حتی غیر مسیحیان نسبت به مسلمانان حفظ شده و متأسفانه برداشت نا صحیح آنان نسبت به مسلمانان نهادینه گردیده است؛ و به خاطر این دیدگاه بسیاری از ملّتهای مسلمان منزوی شده مورد تحریم و مجازات واقع گردیده‏اند و حتی مسلمانان با شیوه‏های مختلف در اروپا قتل‏عام شده‏اند. آیا جای تعجب دارد که مسلمانان پس از این برخورد منفی در جستجوی انتقام باشند؟ آیا عجیب است که مسلمانان برای دفاع از خود اقدامات خشن انجام دهند؟ البته تعداد معدودی از مسلمانان به این قبیل اقدامات روی آورده‏اند. اروپائیان باید این وضعیت را درک کنند. آنها باید تصورات خود را نسبت به اسلام اصلاح نمایند. اما متأسفانه هیچ تلاشی برای درک مسلمانان نمی‏شود و بالعکس تبلیغات ضد اسلامی علیه مسلمانان و همچنین توسعهء سوء تفاهم توسط اروپائیان نسبت به مذهب اسلام تداوم یافته، به وخامت رسیده است».(جهانی که ما در آن زندگی می‏کنیم، محمد، ماهاتیر، ترجمهء محسن پاک آیینی، مؤسسه اطلاعات، تهران، ۱۳۸۲، ص ۱۵۳).]. ب - به فرض اینکه حادثهء یاد شده به وسیلهء عوامل درونی و مسلط بر حاکمیت آمریکا -اسرائیل و صهیونیستها - انجام گردیده باشد، باید آن را نشان درماندگی آمریکا در پیشبردسیاستهای جهانی خود و نیز نیاز فراوان این کشور به انگیزه‏ای بسیار قوی برای جلب افکارعمومی مردم خودش برشمرد. اما دلیل حادثه هر چه و عامل آن هر که بود، بلافاصله پس از آن انگشت اتهام مقامهای‏آمریکایی به سوی مسلمانان نشانه رفت؛ و به دنبال آن دولت ایالات متحده به بهانهء نابودسازی عاملان حادثه اقدام به گرد آوری نیرو کرد .


اسلام و مسیحیت، دیدگاههای متقابل‏مسیحیت از دیدگاه قرآن‏ پس از بیان این مقدمهء کوتاه نخست به سراغ قرآن کریم می‏رویم و دیدگاههای این کتاب‏شریف را در بارهء اهل کتاب و از جمله مسیحیت مورد بررسی قرار می‏دهیم؛ زیرا قرآن کریم‏روشن‏ترین بیانها را در بارهء اهل کتاب در بر دارد و در مواردی فراوان آنان را مورد خطاب‏قرار داده ضمن بیان خطاها و انحرافهایشان از آنها خواسته است که به آیه‏های الهی کفرنورزند، حق و باطل را به هم در نیامیزند، مانع پیشرفت دین خدا نشوند، در دین خدا غلوّنکنند، به فرمان خدا که در تورات و انجیل آمده گردن نهند و آخرین پیامهای خداوند را باگوش جان بشنوند. صفحۀ ۱۶۶از دیدگاه قران کریم حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) دو پیامبر آسمانی هستند؛ وحضرت مسیح از مادری باکره زاده شده است[ . «و اذْکُرْ فی اْلکِتََابِ موُسََی اِنَّهُ کََانَ مُخْلَصاً وَ کََانَ رَسُولاً نَبِیّاً».(سوره:۵۱) (و در این کتاب موسی را یاد کن. او بنده‏ای‏مخلص و فرستاده‏ای پیامبر بود). «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی‏ََ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی‏ََ مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ». (نساء:۱۷۱) (ای اهل کتاب در دین خویش غُلُوّ مکنید و در بارهء خدا جز سخن حق مگویید. هر آینه عیسی پسر مریم پیامبر خدا و کلمه و روح او بود که در مریم قرارش داد).]. تورات و انجیل کتابهایی آسمانی و موردتأیید و تصدیق پیامبر اسلام(ص) هستن[ . «وَقَفَّیْنََا عَلی ََاثََارِهِمْ بِعیسی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لمََا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْریََة و اََتَیْنََاهُ اْلِا نْجیلَ فیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لمََا بَیْنَ‏یَدَیْهِ مِنَ التَّوْریََة وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ». (مائده:۴۶) (و از پی آنها عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق کنندهء تورات پیش از آن بود به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود و برای پرهیزگاران هدایت و موعظه‏ای). «وَ أنْزَلْنآ اِلَیکَ الکِتََابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّ قاً لمََا بَینَ یَدَیْهِ مِنَ الکِتََابِ». (مائده:۴۸) (و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم؛ تصدیق کننده و حاکم بر کتابهایی است که پیش از آن بوده‏اند).]؛ و از نظر قرآن مسیحیان نسبت به مسلمین از یهودو مشرکان مهربان‏ترن[ . «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَاری‏ََ». (مائده: ۸۲) (دشمن‏ترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آورده‏اند یهود و مشرکان را می‏یابی و مهربان‏ترین کسان نسبت به آنان که ایمان آورده کسانی را می‏یابی که می‏گویند: ما نصرانی هستیم).]. شیوهء اصولی دعوت اسلامی «مباحثه با نیکوترین روش» است[ . «اُدْعُ إِلَی‏ََ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَأَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ». (نحل: ۱۲۵) (مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن؛ زیرا پروردگار تو به کسانی که از راه او منحرف شده‏اند آگاه‏تر است و هدایت یافتگان را بهتر می‏شناسد). «ولََا تُجادِلُوآ أَهْلَ الکتابِ اِلّابِالتَّیِ هِیَ أحْسَنُ اِلَّا الَّذینَ ظَلَمُوا مِنهُمْ وَ قُولُو امَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَیْنََا وَ اُنزِلَ اِلْیکُمْ و اِلََهُنََا وَ اِلََهُکُمْ وََاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِموُنَ». (عنکبوت: ۴۶) (با اهل کتاب جز به نیکوترین شکل مجادله نکنید، مگر با آنها که ستم را پیشه خود کردند، و بگویید: به آنچه بر ما نازل شده و بر شما نازل شده است ایمان آورده‏ایم؛ و خدای ما و خدای شما یکی است و ما در برابر او گردن نهادیم).]؛ و به ویژه نسبت به اهل‏کتاب این شیوه باید مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا میان اهل کتاب و مسلمانان یکی ازبنیادی‏ترین اصول یعنی اعتقاد به خداوند مشترک است[ . «قُلْ یََا اَهلَ الکِتََابِ تَعََالَوْا اِلََی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنََا وَ بَیْنَکُمْ اَلََّا نَعْبُدَ اِلََّا اللََّهَ وَ لاََ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنََا بَعْضاً اَرْبََاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَاِنْ تَولّواْ فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنََّامُسْلِمُونَ». (آل‏عمران:۶۴) (بگو: ای اهل کتاب بیایید از آن کلمه‏ای که پذیرفته ما و شما است پیروی کنیم: آنکه جز خدای را پرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد، اگر آنان رویگردان شدند، بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم).]صفحۀ ۱۶۷در عالم واقع و مقام عمل نیز حسن سلوک مسلمانان نسبت به مسیحیان و زندگی پیروان‏مسیح(ع) در میان ملل اسلامی و ارتقای اجتماعی - سیاسی آنان تا حد وزارت و برخورداری‏از حق انجام شعایر دینی و داشتن دیر و کلیسا، گواه پذیرفته بودن مسیحیت از سوی اسلام وزندگی محترمانه عیسویان در جامعهء اسلامی است. بارزترین نمونهء حسن سلوک و رفتارمسامحه‏آمیز مسلمانان با مسیحیان را می‏توان در دورهء جنگهای صلیبی دید که طی آن مسلمانان،حساب صلیبیهای اروپایی را از مسیحیان بومی جدا کردند و هیچ گاه جنایتهای جنگجویان مهاجم‏را به پای ساکنان منطقه نگذاشتند. عیسویان بومی در نواحی مسلمان نشین از حقوق کامل‏شهروندی و مذهبی برخوردار بودند و حتّی در موارد اختلافشان با مسیحیان غیر بومی، از پشتیبانی‏مسلمانان نیز بهره‏مند می‏گشتند. این درست در هنگامی بود که مسلمانان در مناطق زیر سلطهءمهاجمان، از حقوق مدنی بی بهره بودند و حتی حق داشتن مسجد از آنها سلب گردیده بو[ . ر. ک. malsifoaideapolcycnE مقالهء sedasurc ]. حقوق اهل ذمه - غیر مسلمانان اهل کتاب و از آن جمله یهودیان و مسیحیانی که در پناه‏دولت اسلامی زندگی می‏کنند - در کتابهای فقهی اسلامی باب ویژه‏ای را به خود اختصاص‏داده و طی آن حقوق و وظایف این دسته به طور مشخص بیان گردیده است[ . برای نمونه در این باره ر. ک. مختلف الشیعه، ج ۱، علامهء حلی، الذکری، شهید اول؛ مجمع الفائده ج ۱۱ و ۱۳، محقق اردبیلی؛ مشرق الشمسین، بهائی عاملی؛ ذخیرة المعاد، ج ۲۲ محقق سبزواری؛ تحفة السُنّه(مخطوط) جزایری، سید عبدالله، لازم به یادآوری است که به رسمیت شناخته شدن حقوق اهل کتاب در اسلام موجب شده است که برخی از آنها سوء استفاده کرده با جعل پیمان نامه‏هایی از زبان پیامبر(ص)، پارا از اندازه فراتر نهاده و این حقوق را بیش از اندازه واقعی آن برشمرند. (ر. ک. الوثائق، پروفسور حمید اله، محمد، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص ۴۱۱ - ۴۱۸؛ مکاتیب الرسول. احمدی میانجی، علی، مؤسسة دارالحدیث الثقافیه، تهران ۱۴۱۹، ج ۳، ص ۷۵۳ - ۷۵۸).]از نگاه علی(ع) در قرآن کریم پیرامون آراء عقاید، تاریخ و نیز روان‏شناسی و جامعه‏شناسی پیروان ادیان‏گذشته فراوان سخن به میان آمده است؛ ولی در اینجا تنها به اندازهء بیان کلی دیدگاه اسلامصفحۀ ۱۶۸دربارهء آنان بسنده می‏گردد و یاد آوری می‏شود که رفتار مسلمانان با مسیحیان متأثر از همین‏دیدگاههای کلی و اصولی، پیوسته با تسامح و گذشت همراه بوده است. اگر در جایی کسی به‏طور خود سرانه رفتاری بیرون از چارچوبهای اسلامی داشته ارتباطی با دیدگاههای اسلامی‏ندارد و نمی‏توان آن را به پای اسلام نوشت. یکی از بهترین نمونه‏های برخورد اسلام نسبت‏به اهل کتاب در نهج البلاغه به چشم می‏خورد. آنجا که حضرت اهل ذمه را یکی از طبقه‏های‏اجتماعی به شمار آورده خطاب به مالک اشتر می‏فرماید: بدان که رعیت دسته‏هایی گوناگونند که امورشان جز به یاری یکدیگر سامان نمی‏پذیرد و هیچ‏کدامشان از دیگری بی نیاز نباشند: یک دسته سپاهیان خدایند؛ یک دسته دبیران عامه وخاصّه‏اند؛ یک دسته داوران دادگرند؛ یک دسته کارگزاران انصاف و مدارایند؛ یک دسته جزیه‏دهندگان اهل ذمّه و خراج دهندگان مسلمانانند؛ یک دسته بازرگانان و صنعتگرانند؛ یک‏دسته طبقه پایین نیازمند و تهیدستانند؛ و خداوند در کتاب خویش یا سنّت پیامبرش - صلی‏الله علیه و آله - سهم هر کدام از آنهارا یاد آور شده اندازه و مقدار واجبش را تعیین فرموده و آن‏را به صورت پیمانی به ما سپرده است[ . «وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقََاتٌ لاََ یَصْلُحُ بَعْضُهََا اِلاَّ بِبَعْضٍ وَ لاََ غِنی‏ََ بِبَعضِهََا عَنْ بَعْضٍ: فَمِنْهََا جُنُودُ اللََّهِ وَ مِنْهََا کُتََّابُ الْعََامَّةِ وَ الْخََاصَّةِ، وِ مِنْهََا قُضََاة العَدْلِ وِ مِنْهََا عُمّالُ الْاِ نْصََافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهََا اَهْلُ الْجِزْیَةِ وَ الْخَراجِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ و مُسْلِمَةِ النََّاسِ، وَ مِنْهََا التُّجََّارُ وَ أَهْلُ الصِّنََاعََاتِ وَ مِنْهََا الطَّبَقَةُ السُّفْلََی مِنْ ذَوِی الحََاجَةِ واْلمَسْکَنَةِ وِ کُلٌّ قَدْسَمّی اللََّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلََی حَدِّهِ وَ فَریضَتِةِ فِی کِتََابِهِ اَوْسُنَّةِ نَبِیّهِ - صَلیَّ اللََّهُ عَلَیهِ وَ آلِه - عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنََا مَحْفُوظاً»(نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامهء شماره ۵۳ - بخش ۲۵).]. در جای دیگر، آن حضرت عِرض و ناموس مسلمانان و اهل ذمّه را برابر دانسته واکنش‏خود را دربارهء بی حرمتی نسبت به آنان در یک ایلغار دشمن چنین ابراز داشته است: به من خبر رسیده است که مردان دشمن برزنی از مسلمانان و زنی از هم پیمانان اهل ذمّه واردشده و خلخال و گردنبند و گوشواره هایشان را کنده است و آنان جز با گریه و زاری توان دفاع ازخودشان را نداشته‏اند. انگاه دشمنان با غنایم و اموال فراوان باز گشته‏اند، بی آنکه خونی از آنان‏بریزد و یا زخمی برداشته باشند، اگر مرد مسلمانی باشنیدن این خبر از اندوه جان بسپارد،سزاوار نکوهش نباشد، بلکه در نزد من همان بهتر که بمیرد[ . «وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کََانَ یَدْخُلُ عَلَی اْلمَرأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَاْلأُخْرَی الْمُعََاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجلَها وَ قُلْبَهََا وَ قَلََائِدَهََا وَ رِعََاثَهََا مََا تَمْتَنِعُ مِنهُ اِلا بالاِسْتِر جََاعِ وَالاِسْتِرحََامِ، ثُّمَ انْصَرَ فُوا وََافِرینَ مََانََالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لا اُریقَ لَهُمْ دَمٌ، فَلَوْ اَنَّ امْرَأً مُسْلِماًمََاتَ مِنْ بَعْدِ هََذََا اَسَفا مََا کََانَ بِهِ مَلوُماً، بَلْ کََانَ بِهِ عِنْدی جدیراً(نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۲۷).]صفحۀ ۱۶۹مباهله نخستین اقدام فرهنگی‏ اما به گواهی تاریخ مسیحیت به آن نداهای آسمانی و این پیامهای انسانی هیچ پاسخی مناسب‏نداده است. مسیحیت در داوری دربارهء اسلام، بیرون از فرمان خرد و منطق رفتار نموده وحقایق را به طور خودخواهانه تفسیر کرده است. پیروان این آیین کم‏تر دیدهء واقع‏بینی‏گشوده‏اند و در تحریف واقعیات اندک تردیدی به خود راه نداده‏اند. آنان به جای گوش فرادادن به‏ندای قرآن زبان به طعن آن گشوده انبوهی از اتهامهای بی‏پایه و اساس را متوجه قرآن کریم ساخته‏و این کتاب شریف را آموخته‏های پیامبر(ص) از یهود و نصارای عربستان و شام معرفی کرده‏اند.با دیدن آن همه گذشت و بزرگواری از اسلام و مسلمانان باز هم آن را دین شمشیر تبلیغ کرده‏اند.در حالی که مسلمانان در اوج قدرت و اقتدار از حاکم ساختن شمشیرمیان خود و مسیحیان‏خودداری ورزیده‏اند، اما داور مسیحیان در هنگام قدرت پیوسته زور و شمشیر بوده است. چنان که در آغاز یاد آور شدیم، قضاوت مسیحیان در بارهء اسلام منشأ آسمانی و مبنای‏دینی ندارد و صد البته که از سر چشمه عقلایی نیز تهی است. منشأ این برخوردها به طورعموم، تاریخی و روانی است[ . ر. ک. نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ثواقب، جهان بخش، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۹ ص ۱۵۴؛نقش کلیسا در ممالک اسلامی، خالدی، مصطفی و فروخ، عمر، ترجمهء مصطفی زمانی، مؤسسهء دارالکفر، قم، ۱۳۴۷، ص ۲۲ - ۲۹.]. مسیحیت در سالیان پیش از ظهور اسلام - به سرزمین‏عربستان چشم دوخته بود؛ و بارها در صدد تصرف این سرزمین بر آمده است. آخرین باری که سپاهیان عیسوی آهنگ تصرف حجاز و انهدام کعبه را کردند، یورش‏سپاه ابرهه از سوی حبشه بود؛ که در میان مسلمانان به عام الفیل - سال پیل - مشهور است. آنهادر این آرزو بودند که شبه جزیره را به کیش خود درآورند و کلیسایشان در یمن معبد گردد،اما ظهور اسلام همهء آمال و آرزوهایشان را بر باد داد. برخی پژوهشگران را باور بر این است‏که دلیل دشمنی مسیحیان با اسلام این است که نخستین بار از طریق جهاد با آن آشنا شده و درمقابلش موضع خصمانه گرفته‏اند[ . التوحید و النبوة و القرآن فی حوار المسیحییة و الاسلام. هانس کونگ و جوزف فان اس، ترجمه عربی سید محمد الشاهد، مؤسسة الجامعیه للدرسات و التوزیع و النشر، ۱۹۹۴/۱۴۱۴، بیروت، لبنان، ص ۲۱.]صفحۀ ۱۷۰حال آنکه چنین نیست. ما در تاریخ اسلام دربارهء مسیحیان پیش از هر اقدامی گفت وگوی جعفر بن ابی‏طالب به عنوان فرستادهء پیامبر(ص) با پادشاه حبشه و نیز دعوت به مباهله‏را داریم. از آنجا که داستان مباهله در تاریخ اسلام حایز اهمیت فراوان است. خلاصه آن را به‏نقل از یک مستشرق مسیحی یعنی لویی ماسینیون می‏آوریم؛ که در این باره می‏نویسد: الف) هنگامی که قلمرو دولت اسلامی نبوی گسترش یافت و به یمن رسید، در شوال سال دهم‏هجری، جمهوری عیسوی نجران هیئت سیاسی هفتاد نفره‏ای به مدینه فرستاد. ترکیب‏هیئت عبارت بود از چهارده نفر از اشراف نجران، رؤسای سیاسی - مذهبی سه‏گانه نجران:عاقب ( \رئیس خدمات شهری) السیّد ( \مدیر کاروانهای نجران)، اسقف ( \کشیش بزرگ وبازرس مدارس و دیرهای نجران، رابط دولت مسیحی نجران با دیگر دُوَلِ مسیحی جهان). این‏هیئت برای گفت و گو با محمّد(ص) به مدینه آمد. ب) هیئت اعزامی سراپا لباس ابریشمی و حریر پوشیده بود و در میدانگاه اطراق کرده بود،پیامبر(ص) به آنان اجازه داد تا در مسجدش به قبله خویش (به سوی مشرق) نماز برند. ج) پس از آنکه پیرامون پیامبر اسلام (ص) حلقه زدند، محمد(ص) آنان را به خاطر اعتقاد به‏الوهیت مسیح سرزنش نمود و به اسلام دعوتشان کرد. کار به مجادله کشید و امر دعوت مشوب‏شد. پیامبر (ص) به آنان پیشنهاد کرد که مباهله کنند. این پیشنهاد مبتنی بر نزول فوری آیه‏۶۱ سورة آل عمران بو[ . گویا دربارهء شمارهء آیه اشتباهی صورت گرفته و به جای ۶۱، ۵۴ نوشته شده است. آیهء شریفه چنین است:«فَمَنْ‏حََاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مََا جََاءَکَ مِنَ اْلعِلْمِ فَقُلْ تَعََالَوْا نَدْعُ اَبْنََاءَنَا وَ اَبْنََاءَکُمْ وَ نِسََاءَ نََا وَنِسََاءَ کُمْ وَ اَنْفُسَنََا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُّمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللََّهِ عَلَی اْلکََاذِبینَ»(هر کس پس از این آگاهی که بر تو رسید، در بارهء عیسی با تو مجادله کند، بگو:بیایید فرزندان و زنان خود را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم) [ال عمران (۳):۶۱].]. قرار بر این شد که در صبح روز چهارم شوال سال دهم هجری‏(پانزدهم ژانویه سال ۶۳۱ میلادی) ملاعنه و مباهله نمایند. د) هیئت مسیحی نجران با یکدیگر شور و مشورت بسیار کردند. سپس سران مسیحی هیئت‏در صبح روز موعود در میعادگاه حاضر شدند تا انصراف خویش را از مباهله اعلام دارند و باپیامبر اسلام مصالحه کنند. هـ) شروطی را که مسیحیان در این قرارداد پذیرفتند عبارت بود از اینکه در هر شش‏ماه هزارحلّه اوقی در ماه رجب و صفر هر سال بپردازند و (قیمت هر حلّه برابر بود با یک اوقیه نقره یصفحۀ ۱۷۱چهل درهم)، و هرگاه مسلمانان به یمن تاختند سی زره و سی نیزه (در روایت صنعانی: سی‏پوستین) سی‏شتر، سی‏اسب تقدیم دارند، و هر گاه پیامبر اسلام نزد آنان فرستادگانی اعزام‏داشت، بیش از یک ماه از فرستادگان پذیرایی کنند. در مقابل زیر حمایت دولت اسلامی (به‏عنوان جَوار الله و ذمّه امر رسول) خواهند بود و دولت اسلامی نبوی افراد و اموال و عبادات آنان‏را ضمانت می‏کند و اجازه می‏دهد که مقامات مذهبی مسیحی (کشیشها، راهبها و ...) همچنان‏به کار خود ادامه دهند و مشمول هیچ‏گونه مالیات و جزیه و خراج و خدمت نظامی نباشند.البته به شرط اینکه معاملات ربوی نداشته باشند و ربا نخورن[ . مباهله در مدینه، ماسینیون، لویی، ترجمه محمود رضا افتخارزاده، انتشارات رسالت قلم، ۱۳۷۸، تهران، ص ۸۰ - ۸۲.]. آری، دعوت به مباهله از سوی رسول خدا (ص) ماهیتی آسمانی و دینی داشت که‏حقانیت آن حضرت را در دعوی پیامبری اثبات می‏کرد و روحانیت مسیحی را سخت به‏چالش می‏کشید. انصراف عیسویان از مباهله به مفهوم عقب‏نشینی از مبارزهء فرهنگی و گفت‏و گو در فضایی فکری بود. از آن پس بود که اربابان کلیسا در برابر پیشرفتهای چشمگیرمسلمانان، در زمینه‏های سیاسی شیوهء صبر و انتظار پیش گرفتند و در زمینه‏های فرهنگی به‏تخریب افکار و تشویش اذهان مسیحیان نسبت به اسلام و پیامبر خدا(ص) پرداختند وتصویری تحریف شده از اسلام در جوامع مسیحی ارائه دادند. نورمن دانیل در اثر خود اسلام‏و غرب دربارهء بینش مسحیت از اسلام می‏نویسد: مهم آن است تا به خاطر بیاوریم حتی در منصفانه‏ترین شروح قرون وسطایی از حیات‏محمد(ص) تا چه حد نکات فراوانی را مکتوم کرده‏اند. در روایات قرون وسطایی آمده است که‏حکام بت‏پرست مدینه مصرّانه گفته‏اند، هرگز قانونگذاری اجتماعی محمد(ص) را برای جامعه‏عربستان به رسمیت نمی‏شناسند. فتح بدر که محمد(ص) مخصوصاً آن را مشیّت الهی‏می‏دانست. نه تنها توسط نویسندگان قرون وسطایی مبالغه پنداشته شد، بلکه آن را ندیده هم‏گرفتند. از اعمال پیامبر(ص) که مفهوم احتجاج دینی هم نداشت، مثلاً تعیین قبله، بسیار به‏ندرت حرفی به میان آمده، اشاره‏ای به اتحاد و سایر شیوه‏های صلح‏آمیز در وحدت قبایل‏نشده، چشم‏پوشی مطالبی چون پیمان حدیبیه و فتح بدون خونریزی مکه و فتوحات نهایی بصفحۀ ۱۷۲بت‏پرسی و تأسیس حکومت اسلامی و پی‏ریزی مذهب، شرح نویسندگان قرون وسطایی ازاسلام را به نحو مضحکی ناقص کرده است[ . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص ۱۴۶.]تصویر نادرست از اسلام‏ پروفسور وات دربارة تصویر نادرست و کینه‏آمیزی که مسیحیان به ویژه بیزانسیها از اسلام ومسلمانان ترسیم کرده بودند، عنوان می‏کند: در حالی که مسیحیان حاضر در قلمرو اسلامی‏در انتقادهایشان ناگزیر به رعایت جنبه احتیاط بودند، اتباع امپراتوری بیزانس در ارائه‏کاریکاتوری کینه‏آمیز از اسلام هیچ قید و بندی نداشتند. در نزد بیزانسیها اسلام دشمن‏بزرگی بود که بر سرزمینهایشان در مصر، سوریه و فلسطینی چیره گشته بود و در مرزهای‏جنوبی و شرقی تهدیدشان می‏کر[ . همان، ص ۱۳۹.]. آن گاه وات به بیان دیدگاههای عادل تئودور خوری، عرب مسیحی و استاد دانشگاه نسترآلمان می‏پردازد که نوشته‏های دین‏شناسان بیزانسی را در فاصله سده‏های هشتم تا سیزدهم‏میلادی یعنی مدت پانصد سال را مورد بررسی قرار داده است. مطابق این بررسی بیزانسیها«اسلام را نه تنها به عنوان یک بدعت مسیحی... به تصویر کشیده‏اند، بلکه اسلام را به شکل‏یک مذهب غیر صادق و متمایل به بت پرستی ترسیم کرده‏اند. نبوت محمد [ص‏] انکار شده واو را ضد مسیحی دانسته‏اند ...». مطابق گزارش وات، در آن نوشته‏ها سعی شده است تا برای‏پیامبر اسلام(ص) ضعف اخلاقی بتراشند و بگویند که او مطالب درستی را از عهد عتیق وجدید در قرآن گنجانده و در عین حال مواردی بدعت آمیز مانند آیین مانویت و نیز مطالبی رااز خود به آن افزوده است[ . همان، ص ۱۴۳.]. سپس پروفسور وات برداشت‏های نادرست مسیحیان از اسلام و اقدامهایی را که از سرکینه‏توزی و بی‏دانشی بر آن وارد کرده‏اند به صورت زیر فهرست کرده است: ۱. «اسلام صدق نیست و انحراف عمدی از حقیقت است.» چنین برداشتی نتیجه‏حصاری بود که متفکران مسیحی در اروپای باختری برگرد عقاید خود کشیده بودند و هصفحۀ ۱۷۳اعتقادی را جز آنچه خود داشتند دروغ می‏پنداشتند. در این میان معتقدان الهیات و فلسفه‏توماس آکویناس، در حالی که برخی از دعویهای حضرت محمد [ص‏] را درست می‏دانستند،عنوان می‏کردند که وی آنها را با تعبیرهای نادرستی از عهد جدید و قدیم در هم آمیخته است‏و برای اثبات مدعای خود معجزه‏ای نیاورده است! آنها همچنین نخستین گروندگان به اسلام‏را مردمانی بی‏فراست و بی‏ذکاوت می دانند و می‏گویند که رواج دین اسلام مرهون وعده‏های‏برخورداری از جنس مخالف در قیامت و نیز تهدید و استفاده از زور بوده است. برخی دیگراز نویسندگان مسیحی پا را از این نیز فراتر نهاده و گفته‏اند که محمد(ص) نه تنها صدق را باکذب در آمیخته، بلکه جاهایی که به بیان حقیقت پرداخته نیز مقداری از سمّ تحریف به آن‏افزوده است و می‏توان گفت که گفته‏های صادق او چونان عسل به زهر آلوده است[ . همان.]. ۲. «اسلام دینی است که با شمشیر و خشونت ترویج می‏شود». پروفسور وات در تحلیل‏چنین برداشتی از اسلام در نزد مسیحیان می‏نویسد که گویا مسیحیان اروپای غربی در سده‏دوازدهم و سیزدهم میلادی - دوران جنگهای صلیبی - درباره چگونگی رواج اسلام دردوره‏های نخستین آن مبهم‏ترین تصویر را داشته‏اند. آنان هرگز به این واقعیت توجه نداشتندکه مسیحیان در سرزمینهای تسخیر شده به دست مسلمانان، می‏توانستند به صورت اقلیت‏مذهبی و تحت حمایت دولت اسلامی زندگی کنند. به طوری که «پدرودِ آلفونسو» (متوفای‏۱۱۱۰ م) فکر می‏کرد که «تاراج و اسیر گرفتن و مقتول کردن دشمنان خدا و پیامبران او و ایذا واز بین بردن آنان به هر صورت ممکن» از احکام شرع اسلام است و به طور طبیعی چنین‏ایده‏ای را با تعالیم مسیحیت که آن را دین صلح می‏دانستند در تعارض آشکار می‏دیدن[ . همان.]. ۳. «اسلام مذهب تن‏آسایی است». به نوشته آقای وات، مسیحیان قرون وسطی از اسلام‏تلقی دینی تن‏آسا را داشتند که به پیروانش اجازه می‏دهد چهار زن و یا بیش‏تر انتخاب کنند واز دنیا هم که رفتند، در سرای جاوید با زنان دلپسند و حوریان بهشتی هم آغوشند. البته‏پروفسور وات این باور اروپائیان را مردود می‏شمارد و واقعیت زندگی مسلمانان را با چیزی‏که اروپائیان قرون وسطی فکر می‏کردند بسیار دور می‏داند[ . همان، ص ۱۴۴.]صفحۀ ۱۷۴۴. «محمد مخالف مسیح است». پروفسور وات می‏گوید که به گمان مسیحیان قرون‏وسطی، در قرآن اشتباهات فراوان وجود دارد و در نتیجه نمی‏توان رسالت آسمانی پیامبر راپذیرفت، برخی دیگر پا را فراتر از این گذاشته می‏گفتند که چون او پیامبر نیست و در عین‏حال مذهبی مخالف مذهب مسیح آورده است، پس کار او مضر و ضد دین مسیحیت است[ . همان، ص ۱۴۵.]. چنین اتهامهایی البته مصرف داخلی داشت و تنها می‏توانست نزد متدینان مسیحی مقبول‏افتد؛ اما نزد مسلمانان حقانیت اسلام، صداقت پیامبر (ص) آسمانی و سازنده بودن آیه‏های‏قرآنی، چیزی نبود که بتوان در آن تردید روا داشت. از نظر آنها مسیحیان نیز موظف هستند که‏اسلام بیاورند. به عبارت دیگر مسلمانان با وجود پراکندگی سیاسی، از نظر فرهنگی نسبت به‏اروپائیان احساس برتری می‏کردند و چنین احساسی برای آنان غرور و قدرت می‏آفرید و راه‏غربیان را برای نفوذ در میان آنها سد می‏کرد. این بود که صلیبیها راه ضد فرهنگی را که جنگ‏فراگیر و همه‏جانبه بود در پیش گرفتند و تهاجمهای صلیبی را آغاز کردند. جنگ‏هایی که نتیجه‏ای جز ناکامی و سرخوردگی برای غربیان همراه نداشت و آنان را دراندیشه یافتن راهی غیر نظامی برای مبارزه با مسلمانان فرو برد و نقشه‏های خود را بر پایه‏«نابودی اسلام از درون» پی‏ریزی کردند. یکی از مقامهای ارشد دولت استعماری انگلستان‏جزئیات این سیاست را چنین بازگو کرده است: جنگهای صلیبی فایده‏ای نداشت، همان‏گونه که قوم مغول نتوانستند اسلام را ریشه‏کن سازند.زیرا عملیات آنان دفعی و بدون برنامه و نقشه قبلی بود. آنان عملیات نظامی انجام می‏دادند که‏جنگ علنی و آشکار بود و لذا در مدتی کوتاه از بین رفتند. اما امروزه حکومت با عظمت ما درفکر این است که اسلام را از داخل با یک نقشه مطالعه شده و دقیق با بینش و به مرور زمان نابودسازد. البته این برنامه نیز در آخر کار نیازمند یک لشکرکشی و یورش هست، ولی این کارموقعی انجام می‏گیرد که بلاد اسلامی را به سقوط کشانده و از هر سو کلنگ ویرانی بر پیکراسلام وارد آورده‏ایم که دیگر قدرت جمع‏آوری قوا و مقابله در برابر جنگ ما را نداشته باشد[ . خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر در کشورهای اسلامی، ترجمهء علی کاظمی، چاپ سوم، بی نا، بی تا، بی جا، ص ۱۶۰ - ۱۶۱.]صفحۀ ۱۷۵باری، اینکه اسلام را نمی‏توان با زور و جنگ از میان برد، بهترین و سودمندترین نتیجه‏ای بودکه استعمارگران در طول حضور خود در کشورهای اسلامی و نیز به وسیله جاسوسان خویش کسب‏کرده بودند و تهاجم به اسلام از درون، خطرناک ترین تصمیمی بود که علیه مسلمانان گرفته شد. بدیهی است که جنگ فرهنگی را باید کلیسا هدایت می‏کرد و کلیسا برای رسیدن به این‏هدف دو راهکار عمده در پیش گرفت. نخست تبلیغ علیه اسلام، مقدسات و مقررات‏اسلامی بود که عالمان مسیحی با نداشتن حداقل اطلاع لازم درباره اسلام به داوری پرداختندو با دروغ‏پردازی آتش کینه ونفرت مسیحیان را نسبت به مسلمانان افروخته نگاه داشتند. دوم‏آنکه با تبلیغات خود کوشیدند تا اسلام را در نظر مسلمانان مخدوش جلوه دهند و باشیوه‏های گوناگون، بی‏ایمانی، بی‏بند و باری و بی‏اعتنایی به شعایر و وظایف دینی را درجوامع اسلامی ترویج کردند. قضاوت مبشران مسیحی درباره مسلمانان این است که آنها ادیان را درک نمی‏کنند ودرباره دین آنها می‏گویند: «اسلام چیزی جز صورتهای تحریف‏شده از عقاید و افکار باطل‏نیست.» گاه می‏گویند: «مسلمانان دزد و آدم‏کش هستند»؛ و دسته‏های جدید مبشران می‏گویندکه مسلمانان وحشی هستند و باید آنها را متمدن ساخت. دسته‏ای از آنها بر این باورند که آیین‏یهود یک مذهب روحی است ولی اسلام دینی مادی است؛ و دسته‏ای دیگر می‏گویند که‏اسلام یک آیین حقوقی است و نسبت به برنامه‏های معنوی و اخلاقی توجّهی ندار[ . نقش کلیسا در سرزمینهای اسلامی، ص ۳۴ - ۳۵.]. از آنجا که مبشران مسیحی بنا را بر مخالفت با اسلام و تحریف و تخریب همه شعایر وقوانین اسلامی گذاشته‏اند، حتی به سخنان پوچ و بی‏معنا نیز متوسل شده‏اند. نمونه آن تفسیریحیی دمشقی از عبارت مبارک «الله اکبر» است. با آنکه وی در سرزمینهای اسلامی و در میان‏مسلمان به سر می‏برده است، الله اکبر را مرکب از سه واژهء «الله»، «و» «کوبر» به معنای ستاره‏زهره - می‏داند. او در توضیح «کوبر» آن را به کعبه پیوند می‏دهد؛ بدین سان که کعبه را «خَبِر»می‏خواند و آن را نه تنها نام ساختمان، که نام «حجر الاسود» نیز می‏داند؛ و حجر الاسود را سرحکاکی شدهء ستارهء زهره به شمار می‏آورد»[ . نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص ۱۵۸ - ۱۵۹.]صفحۀ ۱۷۶باری، مشاهده این همه قضایای ناعادلانه و برداشت نادرست از اسلام و طرح و نقشه‏برای ریشه‏کن ساختن این دین مبین ما را هر چه بیش‏تر به صداقت سخن خداوند در قرآن‏کریم رهنمون می‏گردد که درباره خواست باطنی و آرزوی قلبی یهودیان و مسیحیان‏می‏فرماید: یهودیان و ترسایان هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه از آیین‏شان پیروی کنی. بگو:هدایت هدایت الهی است و اگر از هوا و هوس آنها پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدی، دیگر ازجانب خدا، یار و یاوری نخواهی داشت[ . وَلَنْ تَرْضی‏ََ عَنْکَ اْلیَهُودُ وَ لاَ النَّصََاری‏ََ حَتََّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ اِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الهُدی‏ََ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْواءَ هُمْ بَعْدَالذی جََاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مََالَکَ مِنَ اللََّهِ مِنَ وَلِیِّ وَلاََ نَصیرْ(بقره(۲):۱۲۰).]. آیه شریفه حاکی از آن است که طرح و نقشه از میان برداشتن و نابودسازی اسلام ازسوی یهودیان و مسیحیان پیشینه‏ای به اندازه عمر خود اسلام دارد و به آغاز دعوت‏اسلامی باز می‏گردد و این تصمیم چیزی نبود که پس از تصرف قلمرو سیاسی وجغرافیای اهل کتاب به ویژه مسیحیان گرفته شده باشد، بلکه تاریخ پیدایی ایده مخالفت‏و ضدیت با اسلام به هر قیمت و هر صورت ممکن، به آغاز ظهور پیامبر(ص) و نزول‏قرآن کریم باز می‏گردد. یهودیان و مسیحیان در دوران حضور پیامبر (ص) در مدینه، درست همانند مشرکان درمکّه، از آن حضرت می‏خواستند که دست از اسلام بردارد و به کیش آنان درآید. آنان هیچ‏گاه‏حاضر نبودند که با پیامبر (ص) به عنوان رقیبی برابر وارد گفت و گو شوند، بلکه خود و آیین‏خود را برتر می‏دانستن[ . از جمله ادعاهای برتری جویانهء آنها اینکه می‏گفتند: کسی جز یهود و نصارا به بهشت نمی‏رود. قران کریم در این‏باره می‏فرماید:«وَ قََالُوالَنْ یَدْخُلَ اْلجَنَّةَ اِلاََّ مَنْ کََانَ هُوداً اَوْ نَصََارََی تِلکَ اَمَانِیُّهُمْ، قُلْ هَاتُوا بُرهَانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صََادِقینَ» (آنها گفتند: هرگز کسی وارد بهشت نخواهد شد مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد، این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست می‏گویید دلیل خود را عرضه کنید) [بقره (۲):۱۱۱].] و به چیزی جز اینکه مسلمانان دست از ایمان خویش بردارندرضایت نمی‏دادند، حتی اگر به کفر باز می‏گشتند. قرآن کریم دربارهء نقشه‏هایی که اهل کتاب‏برای مسلمانان در سر می‏پروراندند می‏فرماید: صفحۀ ۱۷۷بسیاری از اهل کتاب به سبب حسادتی که در دلهایشان هست، دوست دارند شما را که ایمان‏آورده‏اید به کفر بازگردانند، با اینکه حق برایشان کاملاً روشن شده است. از آنها در گذرید وببخشیدشان تا خدا فرمان خود را نازل کند، خداوند بر همه چیز قادر است[ . وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أهْلِ اْلکِتَابِ لَوْ یَرُ دُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ اَیمََا نِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهمْ مِنْ بَعْدِ مََا تَبَیَّنَ لَهُمُ اْلحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یَأتِیَ اللَّهُ بِاَمْرِهِ اِنَّ اللَّه علی‏ََ کُلِّ شَی‏ءِ قَدیرٌ. [بقره (۲): ۱۰۲]. به حق باید استفادهء قران کریم از عبارت «فَاعْفُوا وَ اصْفَحوا»(از آنان در گذرید و ببخشیدشان) را یکی از شگفتیهای این کتاب شریف از جنبه انسانی و اخلاقی دانست. قابل توجه کسانی که اسلام را زور و شمشیر معرفی می‏کنند!]تبشیر در خدمت استعمار به راستی آیا هدف مبشران مسیحی و آبای کلیسا از مبارزه با اسلام تبلیغ مسیحیت بوده و یاهدفهای دیگری داشته‏اند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: در اینکه مسیحیان دوست‏می‏دارند آیین عیسوی جهان‏گیر شود تردیدی نیست، ولی تجربه تاریخی و سابقه حضورآنان در کشورهای گوناگون نشان می دهد که مبلغان و مبشران مسیحی پیش از آنکه منادی‏دین مسیح باشند، به ویژه در دوره‏های اخیر، جاده صاف‏کن استعمار بوده‏اند و به ویژه‏پژوهشهای علمی آنان بسیار برای استعمارگران راه‏گشا بوده است: شکی نیست که علت اصلی اعزام مروّج کلیسا این است که کیشهای غیر از مسیحیت را محکوم‏و نابود سازند. تا بدان وسیله پیروان آنها را بنده و اسیر خویش سازند. زیرا مبارزه بین مبشرین‏و بین ادیان دیگر مبارزه دینی نیست، بلکه مبارزه در راه قدرت سیاسی و اقتصادی است. و ازهمین رهگذر است که برای مبشرین پروتستانی اگر مملکتی مسیحی ارتدوکسی گردند قانع‏نیست بلکه باید حتماً پروتستانی شوند. زیرا کاتولیک هواخواه فرانسه است و ارتدوکس علاقه‏به روسیه دارد، ولی هر گاه این دو فرقه پروتستانی باشند، در مرحله اول محبت آمریکا را در دل‏می‏پرورانند و در درجه دوم دوستی انگلستان را. صرف نظر از اینکه این سه فرقه با یکدیگرسازگار نیستد هر سه با اسلام مخالفن[ . نقش کلیسا در ممالک اسلامی، ص ۴۰.]. از آن سوی، استعمارگران نیز پیوسته پشتیبان مبشران بوده‏اند و در موارد نیاز به یاری آنهاشتافته‏اند. صفحۀ ۱۷۸آن‏گاه که مبشرین آمریکا در سالهای ۱۸۴۰ - ۱۸۵۰ در امپراتوری عثمانی نفوذ خود را توسعه‏دادند و برنامه‏های استعماری را اجرا می‏نمودند، ترکیه تصمیم گرفت که آنان را از امپراتوری‏خود اخراج نماید، ولی وزارت خارجه آمریکا از این عمل ممانعت کرد و ممانعت آمریکامشکلات فراوانی برای مملکت عثمانی به وجود آورد و از بیداری دربار امپراتوری جلوگیری‏شد و بدین طریق مبشرین توانستند آزادانه به امر تبشیری خود ادامه دهند. مطلب به همین‏جا خاتمه نیافت، بلکه مبشرین آمریکایی نیز، طبق قانون «امتیازات خارجی» که برای‏خارجیان مورد استفادهء ترکیه حقوق گزاف قایل بود، از همان حقوق برخوردار شدند. به دنبال‏برقراری قانون «امتیازات خارجی» (کاپیتولاسیون) مبشرین در انجام اعمال تبشیری وسیاسی آزاد شدند تا آنکه ترکیه در جنگ بین‏المللی ۱۹۱۴ توانست آن قانون را لغو کند و ازشر آنان نجات یاب[ . همان، ص ۵۶ و نیز ر. ک. ص ۱۴۲.]. نیز در مواردی پا را از این فراتر نهاده، هدفهای سیاسی و تبشیری را عین هم دانسته‏اند: در سال ۱۹۲۰ م کانون تبشیر آمریکایی که بسیار اهتمام می‏ورزد تا از مناسبات جنگی‏استفاده تبشیری نماید کتابی منتشر کرد. در مقدمه این کتاب چنین نوشته است: مهم‏ترین‏موضوعی که مربوط به دخول ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی اول است، این است که‏عقاید و اصولی را که هدف مبشرین بود به اختیار آمریکا در آورده و اعلام کرده که این هدف‏هابرای او جنبه اخلاقی دارد و به علت همین هدفها وارد جنگ گردیده است[ . همان، ص ۱۶۰ - ۱۶۱.]. دورانی که اروپائیان در صدد اجرای این نقشه برآمدند، از دو ویژگی عمده برخوردار بود.نخست اینکه آنان دوران قرون وسطی و جهل و تاریکی را پشت سر نهاده و به پیشرفتهای‏بزرگ و شگفت‏انگیز دانش و فناوری دست یافته بودند و به همین دلیل، نسبت به مسلمانان‏احساس برتری ذهنی نیز داشتند. در مقابل، مسلمانان در عقب‏ماندگی علمی به سر می‏بردند و نسبت به اروپائیان از نظرفرهنگی نیز در موضع ضعف قرار داشتند. دوم اینکه تبلیغات این مرحله به خلاف دوران‏پیش از جنگهای صلیبی، برای دفاع از خود و در دوران جوامع مسیحی نبود، بلکه جنبهصفحۀ ۱۷۹تهاجمی داشت و مبلغان مسیحی در درون سرزمینهای اسلامی، به ویژه نسلهای جوان را درمعرض تبلیغات خویش قرار دادند. اما گویا تجربه‏های پیشین به آنها آموخته بود که با وارد شدن از در خصومت راه به جایی‏نمی‏توان برد و از این رو، این بار جامه خیرخواهی به تن کردند و از راه ساختن مدرسه وبیمارستان به طور غیر مستقیم در کشورهای اسلامی سرگرم تبلیغ گشتند. با توجه به شرایطاقتصادی بدی که بر ممالک اسلامی حکمفرما بود، مبلغان مسیحی در پوشش پزشک و معلم‏سراغ بیماران و بیسوادان رفتند و با سوء استفاده از فقر مردم به تبلیغ دین مسیح پرداختند. گرچه این‏شیوه نسبت به روشهای خصومت‏آمیز گذشته مناسب‏تر بود، ولی همیشه نیز نتایج دلخواه مبشران‏را به بار نمی‏آورد؛ چنان‏که دیدر پولادر - وزیر مختار و نیز سفیر انگلستان در ایران - گفته است: مسلمانان می‏توانند عملیات تبشیری را در فرهنگ و بهداری تحمل کنند، ولی از شنیدن تبلیغات‏دینی ناراحتند و حاضر نیستند آن را بشنون[ . نقش کلسیا در ممالک اسلامی، ص ۵۰، برای آگاهی بیشتر در بارهء تلقی کلیسا از حرفهء پزشکی مبشران ر. ک. ص ۶۱ - ۷۰ هماه مأخذ.]. به موازات فعالیت‏های تبلیغی مبشران که آشکارا در حال انجام بود، فعالیتهای دیگری نیزهدف «تخریب اسلام از درون» را دنبال می‏کرد، تلاشهایی که به وسیله دستگاه‏های‏جاسوسی استعمارگران مسیحی در کشورهای اسلامی صورت می‏گرفت. به این ترتیب که‏سرزمینها و ملتهای اسلامی را به طور همه جانبه مورد مطالعه قرار دادند و نقاط ضعف وقدرت جوامع مسلمانان را در ابعاد گوناگون مشخص کردند و در یک جمع‏بندی کلی به این‏نتیجه رسیدند که مسلمانان باید از نظر فرهنگی و اجتماعی عقب نگه داشته شوند و از نظردینی و سیاسی دستخوش پراکندگی و تفرقه گردند. مجموعه راهکارهای که برای نیل به این هدف تدارک دیده شد، در کتابی زیر عنوان چگونه‏اسلام را نابود کنیم[ . چنانکه از نوشتهء همفر بر می‏آید در وزارت خارجهء انگلستان برای پنج تن از علمای بزرگ کشورهای اسلامی، پنج‏بدل انتخاب و آنان را مطابق اندیشه‏های آن عالمان تربیت کرده بودند. سپس سؤالهایی را از هر دو گروه اصلی و بدلی می‏پرسیدند و پاسخها را مقایسه می‏کردند. حاصل این کار در کتابی با نام یاد شده ثبت و در وزارت خارجه نگهداری می‏شد. وجود بدلها در تصمیم گیریها بسیار مؤثر بود. (ر. ک. خاطرات مستر همفر، ص ۱۱۹ - ۱۲۸).] تدوین گردید. در این کتاب نقاط ضعف و قوت مسلمانان مشخص گردید صفحۀ ۱۸۰به جاسوسان فرمان داده شد که نقاط ضعف را که بیشتر بر محور تلقیهای نادرست از اسلام وآموزشهای دینی دور می‏زد تشدید کنند و پس از شناسایی نقاط قوت، برای تبدیل آنها به نقاطضعف بکوشند. مستر همفر که خود از جاسوسان بزرگ استعمار انگلستان است فهرست‏سفارش‏های کتاب را برای از میان بردن نقاط قوت مسلمانان چنین بازگو کرده است: ۱. باید کاری کرد که در جهان اسلام نغمه ملت‏گرایی و تعصب قومی از هر سوی سازگارگردد و عرب و عجم و ترک و فارس به جان هم بیفتند. لازم است که مسلمانان به گذشته پیش‏از اسلام خویش بازگردانده شوند و به قهرمان‏پرستی روی آورن[ . پدیده‏ای که پس از تجزیه عثمانی روی داد و تا آنجا پیش رفت که امروزه مصریها آهنگ بازگشت به مصر فراعنه را کرده‏اند.]. ۲. لازم است شراب، قمار، فحشا و خوردن گوشت خوک اگر ممکن باشد آشکارا و گرنه‏مخفیانه رواج یابد و برای این کار پیروان دیگر ادیان به خدمت گرفته شوند و حتی به آنهامقرری ماهانه و جایزه داده شود؛ زیرا ارتکاب این اعمال موجب می‏شود که مسلمانان با قرآن‏مخالفت کنند و پس از مخالفت با قرآن انجام هر کار خلافی سهل خواهد بود. ۳. با وارد کردن جاسوسان در لباس اهل علم مردم نسبت به آنها بدبین شوند. مدارس‏تشکیل گردد و در آنها کودکان مخالف علمای دینی و خلیفه مسلمانان بار بیایند. ۴. درباره حکم جهاد تشکیک گردد تا مردم این حکم را ویژه صدر اسلام بدانند. ۵. کاری کنیم که شیعیان اهل کتاب را نجس ندانند. ۶. باید مسلمانان را معتقد کرد که اصل دینداری مهم است نه نوع دین. ۷. باید از حساسیت آنها نسبت به کلیساها کاسته شود؛ با این بهانه که اسلام به همه مراکزعبادت احترام می‏گذارد. ۸. احادیثی که بر بیرون راندن یهود از جزیرة العرب تأکید دارد، خدشه دار گردد. ۹. لازم است مسلمانان به انجام عبادات بی‏تفاوت گردند. ۱۰. باید کاری کنیم که مردم از پرداخت خمس خودداری ورزند. ۱۱. باید اسلام را هرج و مرج طلب جلوه دهیم. ۱۲. کودکان باید از تربیت دینی و اسلامی فاصله بگیرند. صفحۀ ۱۸۱۱۳. حجاب را باید از زنان برداشت و جوانان را از این راه به فساد کشانید. ۱۴. باید پیشنمازها را فاسق جلوه دهیم و به این ترتیب نمازهای جماعت را به تعطیلی‏بکشانیم. ۱۵. باید قبور بزرگان را که کانون توجه مسلمانان است ویران کنیم. ۱۶. باید در نسب سادات و اهل بیت پیامبر(ص) تشکیک ایجاد کنیم و عمامه‏ها را از سرمردان دین و سادات برداریم. ۱۷. حسینیه‏ها باید ویران گردد. ۱۸. مردم باید آزاد بار بیایند و امر به معروف و نهی از منکر تعطیل گردد. ۱۹. به تعدد زوجات و تعدد فرزندان پایان داده شود. ۲۰. از تبلیغات اسلامی جلوگیری شود تا مردم اسلام را مخصوص اعراب بدانند. ۲۱. امور خیریه از نهادهای مردمی گرفته و به دولت سپرده شود. ۲۲. قرآن دستکاری شود و از اعتبار بیفت[ . خاطرات مستر همفر، ص ۱۴۲ - ۱۵۸، با اختصار.]. به حق باید گفت که جهان مسیحیت در این کوشش خود بسیار کامروا بوده و موفق شده‏است که چند گانگی و پراکندگی را بر ملل اسلامی حکمفرما سازد، مردم را تا اندازه‏ای نسبت‏به مبادی و آداب دینی بی‏اعتنا گرداند و حریمها را بشکند. مسلمانان که روزگاری خود را تنهابه چند مرکز خلافتی منسوب می‏دانستند، اینک در چارچوب کشورهایی پراکنده محصورگشته‏اند و مواضع نزاع چنان در میان آنها فراوان است که امید به هر گونه اتحاد و یکپارچگی‏را از میان برده است. اما نه! رؤیای شیرین گذشته افتخارآمیز، همچنان روح انسان مسلمان رامی‏نوازد، توسن خیال برتری جهانی او را در پهنه تاریخ پر فراز و نشیبش به جولان درمی‏آورد، قلبش را در آرزوی شکفتن گل یگانگی به تپش در می‏آورد و زبان او را به سر دادن‏شعار وحدت آفرین «الله اکبر» گویا می‏سازد. عوامل و سمبلهای وحدت هنوز هم در جوامع‏اسلامی موجودند: تلاوت قرآن کریم روحیه‏ای واحد را به آنان القا می‏کند، اوقات شبانه‏روزبیش‏ترشان طبق وقت نماز تنظیم می‏گردد و شمار بسیاری از آنها همه ساله در موسم حج بصفحۀ ۱۸۲دورنمای آینده‏ بیش از هزار سال از مبارزهء مسیحیت با اسلام می‏گذرد و هنوز هم صدای ناقوس کلیسا وبانگ الله اکبر مسجد همچنان به گوش می‏رسد. معنایش این است که گرچه هر از چند گاه‏پیروزی نصیب یکی از دو رقیب دیرینه گشته؛ اما هیچ‏کدام میدان را ترک نگفته است. تاریخ‏منازعه طرفین نیز حصول نوعی توافق برای به رسمیت شناختن یکدیگر را - دست کم درجنبه‏های اعتقادی - به آنها القا کرده است. دشمنی و منازعه گرچه ممکن است خاطر مبلغان دینی به ویژه مسیحیان را از جهت انجام‏وظایف حرفه‏ای خشنود ساخته باشد؛ اما بی‏نتیجه بودن آن به طرفین فهمانده است که باید به‏جای زور، گفت و گو را نشاند و بهتر است که به جای نفی یکدیگر در صدد شناخت واقعی‏تریکدیگر برآیند. اگر طرفین می‏توانستند بدون داشتن هر گونه ارتباطی دور از یکدیگر زندگی‏کنند، شاید ضرورت چنین شناختی - که بیشتر از باب ادیان دلیلی برای آن نمی‏یابند - هیچ‏گاه‏احساس نمی‏گشت. این تجربه بلند تاریخی باید به مسیحیت فهمانده باشد که آرزوی ریشه کن سازی اسلام‏و بازگرداندن مسلمانان به دامن مسیحیت را باید از سر بیرون کنند و همانند اسلام راه گفت وگو با بهترین شیوه و نیز تسامح و مدارا را در پیش گیرند. خوشبختانه جوانه‏های ایده گفت و گو و تسامح از دل کلام مسیحیت سرزده است وشماری از اندیشمندان بزرگشان ابراز می‏دارند که رابطه اسلام و مسیحیت دوران منازعه وستیز را از سر گذرانده و اینک دوران شناخت عالمانه و منصفانه فرا رسیده است. هانس کونگ در این باره می‏نویسد: اروپائیان تا چهارصد سال پس از پیامبری‏محمد(ص) درباره او چیزی نمی‏دانستند. در سال ۱۱۴۲ م. و پس از دیدار پطرس بزرگ ازاسپانیا - که در تصرف مسلمانان بود - به اهمیت شناخت ریشه‏ای اسلام پی بردند. پس از آن‏بود که دستور ترجمه قرآن به زبان لاتینی صادر گردید و نخستین ترجمه آن در سال ۱۱۴۳ مصفحۀ ۱۸۳انجام پذیرفت. با وجود این تا پانصد سال پس از آن نیز هیچ پژوهش علمی اصیلی دربارهءاسلام صورت نگرفت تا آنکه «الکساندر راس» در سال ۱۶۵۰ م کتاب مهمی در تاریخ ادیان‏نوشت و آن را «عبادتهای گوناگون در جای جای جهان» نام نهاد. این کتاب در سال ۱۶۶۸ م به‏زبان آلمانی نیز ترجمه شد. نظریه حاکم در غرب دربارهء اسلام این بود که عقیده‏ای نادرست‏یا تحریفی عمدی از حقیقت و آمیزه‏ای از زور و شهوت است. در مقابل، از مسیحیت به‏عنوان نمونه‏ای که بر حقیقت مطلق، صلح، دوستی و پاکدامنی مبتنی هست یاد می‏شد...هدفشان از این کار این بود که برای حفظ پیروان دین خودشان، از دیگر ادیان تصویری مشوه‏و نادرست ارائه دهند. با اینکه در قرون وسطای مسیحی، اروپاییان از فرهنگ پیشرفته عربی، فلسفه، علوم‏طبیعی، پزشکی و نیز نیروی اقتصادی و نظامی اسلام در شگفت بودند - تا آنجا که ظهوردانشمندی مسیحی چون «توماس آکوینی» بدون وجود اعراب ممکن نبود - این شگفتی باآغاز دوره رنسانس پنهان گردید و هر چیز که صبغه عربی داشت مورد مخالفت قرار گرفت.این مخالفت هنگامی فزونی یافت که خطر ترکها در اروپا آشکار شد. در این هنگام بود که بی‏درنگ پس از چاپ قرآن در ونیز (بندقیه) به سال ۱۵۳۰ م فرمان‏آتش زدن آن صادر گردید. لوتر (مؤسس کلیسای پروتستانها، در گذشته به سال ۱۵۴۶ م) در صدد ترجمه قرآن‏برآمد؛ ولی تنها برای حمله به آن. اما با فرا رسیدن قرن روشنفکری (قرن هجدهم)جهت‏گیری به سوی آشتی با اسلام آغاز گردید و «لی‏سینگ» (متوفای ۱۷۸۱ م) با نوشتن‏داستان «ناتان حکیم» (نشر سال ۱۷۷۹ م) این جهت‏گیری را آشکار ساخت. او در کتابش، سه‏گوهر همانند را که تنها یکی از آنها طلا هست و برای کسی شناخته شده نیست مثال آورده وصلاح الدین ایوبی - حاکم مسلمان - را نمونه حاکمی حکیم ذکر کرده است. هانس کونگ، ازدیگر نمونه‏های آشتی با اسلام دیوان گوته، که آن را «دیوان غربی - شرقی» می‏نامد (۱۸۱۹ م) ونیز سخنرانی توماس کارلایل را زیر عنوان «محمد پیامبر راستگو» (۱۸۴۰ م) مثال می‏آورد و درادامه می‏نویسد: در قرن نوزدهم با آغاز دوران استعمار، شرق شناسی نیز دستخوش تحوّلی‏عظیم گشت و (به جای بدگوییهای متعصبانه) نقد تاریخی علوم اسلامی آغاز گردید. اینصفحۀ ۱۸۴جهت‏گیری علمی در سده‏های نوزدهم و بیستم از مخالفتهای مسیحیان علیه مسلمانان‏کاست و آنان را به سوی تلاش برای پژوهش و درک موضوع سوق داد. در این جهت‏گیری‏تحولی روشن آشکار گردید و پژوهشهای ارزشمندی نیز به انجام رسید، مانند موارد زیر: - پژوهشهای تاریخی که محمد را بزرگ می‏شمارند، مثل پژوهشهای گوستاووایل[ . .lieW.GI ]،الویس اشپرنگ[ . regnerpS.A ]، ویلیام موی[. riuM.W ]، لیونی کی‏تانی[. .inateaC.L ]، تاورآندره[. .eardnA.T ]، ریچارد بلاش[. .rehcalB.R ] ومونتگمری وات[ . .ttaW.M ]. - پژوهشهای قرآنی از نویسندگانی مثل «تئودور نولدکه» (پژوهشهای تاریخی‏درباره قرآن)، ترجمه «گوستا و فلوگل» از قرآن، و پژوهشهای ریچارد بل و رودی‏پارت. - مباحثی فراگیر دربارهء فرهنگ اسلامی، عبادات، تصوف، شریعت، اخلاق، ادبیات و هنراز کسانی چون گلدزیهر، اسنوک هورگرونیه و لویی ماسینیون. - مباحثی پیرامون تصویر مسیح در قرآن کریم از جی.اف. گروک (۱۵۰ سال قبل) وپژوهشهای فراوانی که در پی آن انجام گردید. هانس کونگ مخالفت خود را با بازگشت به جدال مسیحیت علیه اسلام از راه افترا،تحریف و تشویه اعلام می‏دارد و می‏گوید: اینک بر ما است که فهم اسلام را از درون آغازکنیم و بکوشیم تا به پرسشهایی از این قبیل پاسخ دهیم: چرا انسان مسلمان خداوند، جهان،عبادت، حقوق بشر و نیز سیاست و هنر را به گونه‏ای متفاوت از آنچه ما می‏بینیم و با قلبی‏متفاوت از قلبهای ما مسیحیان می‏بین[ . التوحید و النبوه و القرآن فی حوار المسیحیة و الاسلام، ص ۲۸ - ۲۹.]؟ صفحۀ ۱۸۵نتیجه‏گیری‏ برای مسلمانان این بهترین مژده است که آنها که در گذشته کمر به «نابودی اسلام از بیرون»بسته بودند، اینک به «فهم اسلام از درون» روی آورده‏اند. اگر مسیحیان از خط مشی «نابودی‏اسلام از بیرون» طرفی نبستند و نا امید شدند، بدون شک سیاست «فهم اسلام از درون» آنان رابه سوی حقیقت رهنمون خواهد گشت. با این همه، از یاد نباید برد که پذیرش اسلام به عنوان یک دین، محمد(ص) به عنوان‏پیامبر و قرآن به عنوان کتاب آسمانی از سوی مسیحیان هر چند واقعیتی انکارناپذیر است،ولی همه واقعیت حاکم بر مناسبات میان مسیحیان و مسلمانان نیست. اعتقاد صلیبیهای‏صهیونیست و صهیونیستهای صلیبی درباره ظهور دوم مسیح و اینکه دولت او در سرزمین‏فلسطین تشکیل خواهد گردید، ایده‏ای است که حیات دینی و فرهنگی مسلمانان را به شدت‏تهدید می‏کند. رسالتی که سران آمریکا مبنی برای ایجاد دموکراسی مورد نظرشان درخاورمیانه و عموم کشورهای اسلامی برای خود قائل هستند، نخستین چیزی را که از میان‏خواهد برد آزادی مسلمانان پای‏بند به عقاید دینی است. از این رو، باید میان قلمروهای این‏دو واقعیت تفکیک قائل شد و گفت که روابط میان مسیحیان و مسلمانان در حوزه‏های کلامی‏و اعتقادی به سوی تفاهم گرایش دارد، ولی در حوزه‏های استراتژیکی و سیاسی، تقابل،درست همانند دوره‏های کهن به جای خود باقی است و چشم‏انداز آینده آن نیز غیر قابل‏پیش‏بینی و گاه بسیار خطرناک می‏نماید. توصیه‏ها۱. یکتاپرستی: به مصداق آیه شریفه «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی‏ََ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلاَنُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(آل‏عمران: ۶۴) (بگو: ای اهل کتاب به سخنی روی آورید که میان ما و شما یکسان است. این که‏جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را غیر ازخداوند یکتا به خدایی نگیرد.) ۲. عدالت: به مصداق آیه شریفه «قُلْ أَمَرَ رَبّی بالقِسْطِ ...»(اعراف:۲۹) (بگو: پروردگار من به عدالت فرمان‏داده است...) ۳. گفت و گو با نیکوترین شیوه: به مصداق آیه شریفه «ادْعُ إِلَی‏ََ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ‏هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(نحل: ۱۲۵) (با فرزانگی و اندرز نیکو به راه‏پروردگارت بخوان و با بهترین طریق با آنها مباحثه کن. پروردگار تو گمراهان وهدایت‏شدگان طریقش را بهتر می‏شناسد). صفحۀ ۱۸۸۴. دفع بدی با نیکی: به مصداق آیه شریفه «وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ‏عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت: ۳۴) (خوبی و بدی برابر نیست. همواره به نیکوترین وجهی پاسخ‏ده تا کسی که میان تو و او دشمنی است همچون دوست صمیمی شود) البته توجه به جنبه‏های اخلاقی اسلام در برخورد با دشمنان هرگز به معنای نادیده گرفتن‏اصول جهاد و مبارزه نیست، بلکه تأکید بر جنبه تکمیلی آنها نسبت به یکدیگر و نیز تأکید برسیره نبوی است، که خداوند او را فرستاد تا گواه باشد، مژده برساند و هشدار دهد. یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً (احزاب: ۴۶) ای پیامبر ما تو را فرستادیم تا گواه باشی و مژده رسانی و هشدار دهی؛ و به سوی خدا دعوت‏کنی و چراغی تابان باشی.