ایران در مقابل هژمونی آمریکا
هماوردی ایران در مقابل هژمونی آمریکا
ایران و آمریکا از برقراری ارتباط تا پیروزی انقلاب تا زمان جنگ جهانی دوم ایرانیان از عملکرد دو قدرتاستعماری روسیه و انگلیس به ستوه آمده بودند. در این شرایط،سردمداران آمریکا، ضمن درک موقعیت و جاذبههای ایران، باارائه تصویری نوع دوستانه و پنهان کردن چهرهء واقعی خود،نفوذ در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامیایران را وجههء همت خود قرار دادند. در این دوران، آمریکا به تقویت و تثبیت پایههای حکومتپهلوی دوم پرداخت و شاه ایران نیز متقابلا با عملی ساختناستراتژی تسلیم و کرنش در قبال آمریکا، وابستگی تهران بهواشنگتن را در روابط و مناسبات دو کشور طرح ریزی نمود. واین وابستگی تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی روز به روزبیشتر شد و به بالاترین سطح خود در طی سالهای آخر حکومتشاه رسید. تا حدی که شاه در کرنش به آمریکاییها آنقدرپیش رفت که به «شاه آمریکایی» معروف گشت. آمریکا نیز با فروش تجهیزات و جنگ افزارهای مدرن وپیشرفته به ایران و اعطای نقش ژاندارمی به شاه، حفاظت اصفحۀ ۵۵منابع خود در خلیج فارس را به وی سپرد و تهران را در ردیفمتحد وفادار واشنگتن در همجواری شوروی سابق در خطمقدم مبارزهء با کمونیسم قرار داد. مجموعهای از پیوندها و ملاحظات استراتژیک میان شاه وهیأت حاکمه امریکا در طی ۳۷ سال سلطنت وی بویژه بعد ازکودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ و موفقیت در پشت سر گذاشتن بحرانهاو معضلات سیاسی وسرکوب قیامهای داخلی مانند ۱۵خرداد۱۳۴۲، سبب شد تا شاه و آمریکا، نظام شاهنشاهی حاکم برایران را پابرجا و با ثبات تلقی نموده و حتی لحظهای هم به فکر«ایران بعد از شاه» نیفتند. به عنوان نمونه شاه در آذرماه ۱۳۵۶در جریان فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه افسری با صدایبلند اعلام نمود که: کسی نمیتواند مرا سرنگون کند. من از حمایت کارگران،کشاورزان و بخش وسیعی از مردم عادی و روشنفکران به علاوهاز پشتیبانی بی چون و چرایی نیروهای مسلح ۷۰۰ هزار نفریبرخوردارم[ . روزنامه رستاخیز، ۱۴/۹/۱۳۵۶ ] در این ارزیابی از وضعیت مستحکم رژیم، جیمی کارتر،رئیس جمهور وقت ایالات متحده نیز با شاه ایران همفکر بود.کارتر یک ماه پس از سخنرانی شاه در سفر به ایران از این[ . روزنامه رستاخیز، ۱۴/۹/۱۳۵۶ ]صفحۀ ۵۶کشور به عنوان «جزیرهء ثبات» یاد نمود و به شاه ایران به واسطهحاکمیت بر چنین کشوری، تبریک گفت. در حالی که دور دوم مبارزات علیه رژیم شاه از نیمه دومسال ۱۳۵۶ آغاز شده بود، سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» درشهریور ماه ۱۳۵۷ در حالی که ایران چند ماه بیشتر با وقوعیک انقلاب تمام عیار فاصله نداشت، وضعیت ایران را چنینارزیابی کرد: ایران نه تنها در یک موقعیت انقلابی قرار ندارد، بلکه حتیآثار و علایمی از نزدیک بودن شرایط انقلاب هم در آن بهچشم نمیخورد[ . معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، مجموعه مقالات اولین سمینار انقلاب اسلامی و ریشههای آن، (قم - دفتر نشر معارف، ۱۳۷۴)، ص ۸۶ ] سازمان «تحلیل اطلاعات دفاعی» نیز - که وزارت دفاع ونیروهای مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتی مینماید - یک ماهبعد، در مهرماه ۱۳۵۷، موقعیت رژیم شاه را چنین پیشبینی کرد: انتظار میرود شاه در ۱۰ سال آینده نیز همچنان به صورتفعال در قدرت بماند[ . همان، ۸۷ ] از تحلیل این گزارشها به دست میآید که اعتقاد به استحکامپایههای قدرت رژیم شاه آنچنان در میان مقامات آمریکاییریشه دوانیده بود که احتمال وقوع هر گونه تحول چشمگیر وانقلاب در ایران را غیر ممکن میدانستند؛ اما وقتی سفیرواشنگتن در تهران به تدریج با این واقعیت رو به رو گردید کهصفحۀ ۵۷ادامهء حکومت پهلوی دوم غیر ممکن شده است، عنوان گزارشتاریخی خود را به مقامات واشنگتن چنین انتخاب کرد: فکر کردن به آنچه فکر کردنی است[ . همان ]نگرش تاریخی بر منازعات امریکا علیه ایران پیروزی انقلاب اسلامی علاوهبر درهم پیچیدن طومار نظامدیکتاتوری شاهنشاهی پهلوی و استبداد داخلی آن، با دسترد زدن به سینهء قدرتهای خارجی، منافع برون مرزیاستعمارگران را نیز در معرض تهدید جدی قرار داد. ایالات متحده نخستین قدرت غربی بود که پس از پیروزیانقلاب، منافع منطقهای آن بیش از دیگر بازیگران بین المللیدستخوش دگرگونی اساسی گشت و با برچیده شدن بساطژاندارمی شاه در منطقه، و تغییر ناگهانی حافظ منافع این کشوصفحۀ ۵۸به بازیگری انقلابی و معترضی پرخاشگر، هیأت حاکمهء واشنگتنبرای چارهاندیشی و اتخاذ انواع تدابیر در حوزه سیاست خارجیبه تکاپو افتادند. نمود رفتاری دستگاه سیاست خارجی آمریکا در برابرنظام برآمده از انقلاب اسلامی در قالب پیچیدهترین حربهها وتاکتیکهای خصمانه از صبحگاه پیروزی انقلاب تاکنون[ . زمان تدوین اثر در خرداد ماه سال ۱۳۸۴ ] بروزکرده که برجستهترین این اقدامات خصمانهء چنین است: ۱. خط دهی به لیبرالهای نهضت آزادی در دولت موقت وتقویت و پشتیبانی از آنها برای انحراف مسیر انقلاب اسلامی[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: اسناد لانه جاسوسی، کتاب شماره ۱۵، سند شماره ۱۸ ] ۲. هدایت ضد انقلاب در اقدامات تجزیه طلبانه در کردستان،خوزستان، سیستان و بلوچستان، گنبد و آذربایجان[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: کامران غضنفری، امریکا و براندازی جمهوری اسلامی (تهران، کیا، ۱۳۸۰) ص ۱۶۱-۱۶۳ ] ۳. تحریم اقتصادی و توقیف اموال و داراییهای ایران[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱- زبیگنیو برژنیسکی، سقوط شاه، جان گرگانها و منافع ملی، ترجمه منوچهر یزدانبار (تهران، کاوش، ۱۳۶۲) ص ۹۰؛ ۲- سیا یروس ونسی وبرژنیسکمی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، (تهران، هفته ۲ و ۱۳ ص ۷۷)] ۴. قطع روابط دیپلماتیک. ۵. تهاجم نظامی به طبس. ۶. طراحی کودتای نوژه. ۷. طراحی عملیات جهش مثبت ۸۰ پساز کودتای نوژه[. جهت اطلاع بیشتر دراین زمینه ر.ک به: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و کودتای نوژه (تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۶۷)] ۸. گسترش تروریسم کور علیه شخصیتهای طراز اولمملکتی، اعضای نهادهای انقلابی و تودهء مردم. ۹. نشاندادن چراغسبز به صدام برای آغاز تهاجم و تحمیلجنگ بر جمهوری اسلامی ایران[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱. معاونت پژوهشی و تحقیق دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات جنگ تحمیلی، (تهران، انتشارات سپاه پاسداران، ۱۳۷۳)؛ ۲. صادق سلیمی نبی، عراق و امریکا در جنگ تحمیلی، پیوستگی هدف و همسویی عملکرد، نشریه «نگین ایران» سال دوم شماره ۶، پاییز ۱۳۸۲؛ ۳. مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی (تهران، مرکز مطالعات جنگ سپاه پاسداران، ۱۳۷۵)؛ ۴. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهارم، هجوم سراسری، چاپ دوم، (تهران، گردآوردنده، ۱۳۷۵)؛ ۵. دوماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۷۲-۷۱، مرداد و شهریور ۱۳۷۲ ]صفحۀ ۵۹۱۰. اهتمام جدیتر بر تقویت عقبهء استراتژیک عراق پساز فتح خرمشهر از طریق اعطای منابع مالی خرید تجهیزات وجنگافزارها، حمایت سیاسی و معنوی و پشتیبانی اطلاعاتیاز عراق. ۱۱. تلاش برای نزدیکی به ایران و اجرای سیاست چماق وهویج و تحقق استراتژی فشار و دیپلماسی در جریان ایرانگیت باورود ناگهانی مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان رئیس جمهوروقت امریکا و هیأت همراه آن به ایران در خردادماه سال ۱۳۶۵[ . صادق سلیمی نبی، تاکتیک چماق و شیرینی و فشار و دیپلماسی در ماجرای ایران گیت، نشریه رواق اندیشه، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، شماره ۲۳ ] ۱۲. رویارویی نظامی مستقیم امریکا با جمهوری اسلامی درپایان جنگ از طریق حمله به کشتی «ایران اجر»، انهدام سکوهاینفتی «رشادت» و «سلمان» و ناوچههای «جوشن» و «سبلان» وهدف قرار دادن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی درخلیج فارس[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک به: ۱. دفتر سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، گذر از بحران ۶۷، (تهران، تبلیغات و انتشارات سپاه پاسداران، ۱۳۶۸)؛ ۲. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، از آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق (تهران، مرکز مطالعات جنگ، ۱۳۷۶)] ۱۳. درخواست ۱۸۶ تن از اعضای مجلس نمایندگان امریکادر نیمهء دوم شهریور ماه ۱۳۶۸ هـ . ش به جیمز بیکر وزیرامور خارجه وقت آمریکا برای کمک به سازمان مجاهدینخلق(منافقین) جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی. ۱۴. تمدید دورهء تدابیر اضطراری ۱۰ ساله از سوی بوشپدر در آبان ماه ۱۳۶۸ که قبل از او جیمی کارتر اعمال کرده بود. ۱۵. حملهء ناو آمریکایی «لاسال» به دو قایق ایرانی در خلیجفارس در خرداد ۱۳۷۰ هـ . ش. صفحۀ ۶۰۱۶. جلوگیری از نفوذ ایران در آسیای میانه بعداز فروپاشیشوروی و بازداشتن کشورهای منطقه خلیج فارس از همکاریایران جهت ورود تهران در ترتیبات امنیتی منطقه. ۱۷. بازداشتن آلمان ازتکمیل نیروگاه اتمی بوشهر در تیرماه۱۳۷۰ هـ . ش و تطمیع هند برای وارد نشدن در این عرصه درآبان ماه همان سال. ۱۸. اعزام زیردریایی تهاجمی «یو. اس. ای توپیکو» بهخلیج فارس. ۱۹. حمایت از ادعای مالکیت امارات متحده عربی نسبتبه جزایر سه گانه ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی. ۲۰. وارد ساختن اتهامات خلاف واقع دستیابی به سلاحهستهای، نقض حقوق بشر و حمایت ایران از حقوق بشر درادبیات و روابط سیاسی دو کشور. ۲۱. صدور دستور العملهای اول و دوم از سوی کلینتونرئیس جمهور وقت امریکا برای تحقق سیاست مهار دو جانبهدر تاریخ ۱۰ و ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۷۴ (۳۰ آوریل و ۶ مه۱۹۹۵ م)[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: سعید تائب، قانون داماتو، ایران یا اروپا، مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، شماره ۱، بهار ۱۳۷۶، ویژه نامه تحریم، ص ۳۸-۳۹و نشریه گروه ترجمه خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، امریکا و تحریم تجاری ایران، متن سخنرانی کلینتون در ضیافت شام کنگره یهود، اردیبهشت ماه ۱۳۷۴، ص ۶ ] ۲۲. لغو عضویت ایران در کنسرسیوم نفت آذربایجان در۲۳ فروردین ماه ۱۳۷۴ (۱۲ آوریل ۱۹۹۵ م) برای تحقق سیاستمهار دو جانبه. صفحۀ ۶۱۲۳. تصویب قانون داماتو در کنگره و امضای آن از سویکلینتون در ۱۵ خرداد ماه ۱۳۷۵ (۶ اوت ۱۹۹۶ م) در راستایسیاست مهار دو جانبه[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: زیبا فرزیننیا، از نفوذ تا سد نفوذ، پیش زمینههای قانونی داماتو، مجله سیاست خارجی، ویژه نامه تحریم، همان، ص ۱۱۸ ] ۲۴. تصویب بودجه رسمی ۲۰ میلیون دلاری از سوی کنگرهامریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی در راستایسیاست مهار دو جانبه[ . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک: نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، در مصاف خبری شماره ۵۴، اختصاص ۲۰ میلیون دلار بودجه آمریکا علیه ایران، اسفند ماه ۱۳۷۴، ص ۱۶-۱۷ ]دکترین بوش در برخورد با ایران جورج. دبلیو. بوش معروف به بوش پسر چهل و سومینرئیس جمهور آمریکا است که سکان قوهء مجریهء این کشور رادر بهمن ماه ۱۳۷۹ هـ . ش (۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ م) به دست گرفت. صفحۀ ۶۲پس از آنکه وی در رأس هرم قوهء مجریه آمریکا قرار گرفت،وقوع دو حادثهء مهم، سبب گردید تا دکترین نظم نوین جهانیبوش اول، به شکل افراطیتر، از سوی فرزندش اعلام و دردستور کار جمهوری خواهان جنگ طلب قرار گیرد. حادثهء نخست در ۲۰ شهریور ماه ۱۳۸۰ هـ . ش (۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ م) یعنی ۸ ماه بعد از روی کار آمدن بوش با ربوده شدنهشت فروند هواپیمای مسافربری از سوی شماری افراد ناشناسو مورد هدف قرار دادن سمبلها و مراکز قدرت نظامی، اقتصادیو سیاسی ایالات متحده به وقوع پیوست. در این واقعه برجهای دو قلوی سازمان تجارت جهانی، مظهرقدرت اقتصادی منهدم شدند و ساختمان پنتاگون وزارت دفاعآمریکا به عنوان سمبل قدرت نظامی ایالات متحده با برخوردتعدادی از هواپیماهای ربوده شده آسیب دید. علاوه بر اینانهدام یک فروند هواپیما در حریم هوایی کاخ سفید، مرکز قدرتسیاسی واشنگتن را در ردیف ناامنترین مناطق جهان قرار داد. درحالیکه واقعهء ۱۱ سپتامبر، ضریب امنیت داخلی و ابهتبینالمللی آمریکا را به پایینترین سطح در طول تاریخ این کشوررساند، بوش کوچک و تیم نظامی کابینهء او پس از آن، ضمنمظلوم نمایی و بهره برداری از فرصت پیش آمده، نخست بانسبت دادن این عملیات به مسلمانان و اعراب، آغاز مجدصفحۀ ۶۳جنگهای صلیبی را اعلام نمودند. اندکی پس از آن، انجامعملیات تروریستی را به گروه متعصب «طالبان» و سازمان«القاعده» نسبت دادند و سپس دومین واقعه را در عکس العملبه حادثه اول تحقق بخشیدند. واقعه دوم با حملات موشکی و هوایی آمریکا و انگلیس بهافغانستان آغاز شد و با باز پسگیری مناطق تحت اشغال طالباناز سوی نیروهای بومی جبههء متحد ضد طالبان، استقرار نیروهاینظامی آمریکا در افغانستان و قرار گرفتن شخص مورد نظرواشنگتن (حامد کرزای) در رأس دولت موقت کابل ادامه یافت. در این شرایط، بوش دوم برای تحقق جهان تک قطبی آرمانیخود، ایالات متحده را منادی آزادی وعدالت، و مخالفین خود راتروریست معرفی کرد. و در صدد عملی ساختن تفکر هر کسبا ما (آمریکاییها) نیست علیه ماست و هرکس با ماست، علیهآنهاست (تروریستها) بر آمد. او در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۸۰هـ . ش(۵ فوریه ۲۰۰۲ م) در جمع نظامیان پایگاه هوایی «اگلین» درفلوریدا - که سخنانش با کف زدنها و ابراز احساسات نظامیانقطع میشد - اعلام کرد: ما در مدتی کوتاه موفق شدیم ائتلافی چشمگیر از کشورهایمختلف جهان پدید آوریم که در همهء مناطق جهان این ائتلافوجود داشت[ . کشورهای مختلفی در ائتلاف بین المللی که با مجوز شورای امنیت و بهرهبری امریکا علیه عراق در جنگ دوم خلیج فارس (در سال ۱۹۹۱ م در باز پسگیری کویت) به راه افتاده بود، نیروهای نظامی و کمکهای مادی در اختیار ایالات متحده قرار دادند؛ اما برخلاف اظهارت بوش دوم، در افغانستان هیچ یک از کشورهای جهان به غیر از انگلیس کمک و نیروی نظامی در اختیار ایالات متحده قرار ندادند. در جریان افغانستان، سایر کشورها فقط از اقدام امریکا تنها حمایت لفظی، آن هم در محکومیت اصل تروریسم به عمل آوردند ] آنها میدانند که در این درگیری باید انتخابصفحۀ ۶۴کنند که یا با ما و یا با تروریستها باشند، یا شما جانباستبداد و زور و یا در کنار آزادی و عدالت هستید.[ . واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۸۰، ساعت ۲۸ :۲۰ دریافت از سایت اینترنتی moc.b.i.r.i.www ] با چنین رویکردی در بیست وسومین سالگرد پیروزی انقلاباسلامی، بوش کوچک در تداوم نطق سنتی رؤسای جمهورایالات متحده موسوم به «نطق وحدت، در نشست مشترکمجالس سنا و نمایندگان (کنگره) و در حضور نظامیان بلند پایهءآمریکا و میهمانان خارجی در ۹ بهمن ماه ۱۳۸۰ هـ . ش (۲۹ژانویه ۲۰۰۲ م)، برخی گروههای اسلامگرای خاور میانه را ازمصادیق گروههای تروریستی به حساب آورد و کشورهای مستقلایران و کرهء شمالی را در کنار عراق «محور شرارت و شیطانی»توصیف کرد: ارتش ما اردوگاههای آموزشی تروریستی در افغانستان رامضمحل ساخت، اما هنوز اردوگاهایی وجود دارندکه در برخیکشورهای دیگر به فعالیت خود ادامه میدهند... دنیای زیرزمینیتروریستها شامل گروه هایی مثل حماس، حزب اللََّه، جهاداسلامی و جنبش محمد، در جنگلهای دورافتاده و در صحراهافعال است و در مراکز شهرهای بزرگ پنهان شده است. کره شمالی، رژیمی است که با موشکها و سلاح کشتار جمعیتجهیز شده است، حال آنکه مردمش از گرسنگی رنج میبرند[ . واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۸۰، ساعت ۲۸ :۲۰ دریافت از سایت اینترنتی moc.b.i.r.i.www ]صفحۀ ۶۵ایران نیز با جدیت برنامهء دستیابی به این سلاحها، و صدورترور را دنبال میکند و در همین حال تعداد انگشت شماری ازافرادی که منصوب و منتخب مردم این کشور نیستند، امیدمردم ایران به آزادی را سرکوب میکنند. عراق، همچنان بهدشمنی خود با امریکا و حمایت و پشتیبانی از ترور میبالد.رژیم عراق برای تولید عامل سیاه زخم، گاز اعصاب و تسلیحاتهستهای در طی یک دهه برنامه ریزی کرده است. رژیم عراق،رژیمی است که پیش از این نیز از گازهای سمی و کشنده[ .سران کاخسفید با صدور فرمان پنهان به صدام،طولانیترین و نابرابرترینجنگ قرن بیستم را بر نظام جمهوری اسلامی ایران، تحمیل نمودند و در طی جنگ ۸ سالهء ایران و عراق، شرکتهای امریکایی و اروپایی به ویژه شرکتهای آلمانی،با تجهیز رژیم عراقبه جنگافزارهای شیمیایی، بیشترین کمک را به عراق انجام دادند ]برای کشتار هزاران تن از شهروندانش استفاده کرده است. بوش کوچک در ادامه صحبتهای خود، دکترین خود راتحت عنوان، «مبارزه با تروریسم و محور شیطانی» تبیین کرد: کشورهایی از این قبیل [ عراق، کره شمالی و ایران ] و متحدانتروریستشان محور شیطانی را تشکیل دادهاند و برای تهدیدصلح جهانی تجهیز شدهاند. این رژیمها با تلاش برای به دستآوردن تسلیحات کشتار جمعی، جهان را در معرض خطری جدیو رو به تزاید قرار دادهاند. آنان میتوانند این سلاحها را دراختیار تروریستها قرار دهند وابزار لازم و متناسب با انزجارآنان را فراهم آورند. آنان میتوانند متحدین ما را هدف حملاتخود قرار دهند یا در جهت ارعاب و تهدید ایالات متحدهصفحۀ ۶۶تلاش کنند. در همهء این موارد بهای بی توجهی ممکن استمصیبت بار باشد[ . همان ] دکترین بوش پسر، شکل مدرنیزه شدهء دکترین نظم نوینجهانی بوش پدر بهمنظور سلطه بر جهان تکقطبی با محوریتآمریکا میباشد. در این دکترین که مبتنی بر هژمونیگرایی است،باید با هرگونه چالشی از سوی کشورها و واحدهای سیاسیمستقل و گروههای استقلال طلب و مخالف آمریکا، برخوردجدی صورت پذیرد. به نظر میرسد محور اصلی اقتدار واشنگتن در قرن ۲۱ درقاره آسیا و به طور مشخص در بخش خاورمیانهای این قارهمتمرکز باشد.با چنین پیش فرضی در دکترین بوش دوم مناطقیاز آسیا که ظرفیت بالقوهء اصطکاک منافع با ایالات متحده و توانبالفعل اعتراض منطقی در قبال اقدامات مداخلهجویانهء آمریکارا دارا باشند، بیشتر از سایر مناطق، در معرض تهدیداتنظامی این کشور خواهند بود. موارد زیر به روشنی این مدعا رابه اثبات میرساند: ۱. اصرار کاخ سفید بر تداوم و گسترش حضور نظامی درآبهای خلیج فارس، کشورهای حاشیهء جنوبی آن، پاکستان،افغانستان و آسیای میانه. صفحۀ ۶۷۲. جنگ روانی و تهاجم تبلیغاتی، سیاسی، اقتصادی و تهدیدنظامی کرهء شمالی و ایران اسلامی. ۳. تهاجم نظامی علیه عراق به بهانهء سرکوب دیکتاتوریصدام و ایجاد دمکراسی و اشغال نظامی این کشور[ . صادق سلیمی نبی، ارمغان دمکراسی: جهتگیری سیاست خارجی ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی (۱۳۸ - ۱۳۵۷) چاپ دوم، (قم، دفتر نشر معارف، بهار ۱۳۸۴) ص ۱۲۱ ]رویکردهای دولت بوش برای تغییر رژیم ایران از صبحگاه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون، گرچههمواره برخورد با ایران در کانون توجه دولت امریکا بوده، امابعد از واقعه ۱۱ سپتامبر و طرح دکترین مبارزه با تروریسمبوش پسر، تغییر حکومت ایران هدف اصلی مداخلهگرایانکاخ سفید برای تسلط کامل بر خاورمیانه به حساب آمده است. با وجود این، در میان نومحافظه کاران تکیه زده بر کرسیقدرت در ایالات متحده از زمان وقوع حادثهء تروریستی ۱۱سپتامبر، دو رویکرد جنگ سخت و جنگ نرم برای عملیساختن تغییر رژیم ایران وجود دارد[ . خبرگزاری فارس ] الف - دیدگاه جنگ سخت قائلین به این دیدگاه، بهرهگیری واشنگتن از ساز و کارهاینظامی علیه تهران را تنها راه پیشبرد منافع امریکا در خاور میانهو رسیدن به هدف تغییر رژیم ایران قلمداد میکنندصفحۀ ۶۸بعد از اظهارات مداخله جویانه و جنگ طلبانه بوش علیهایران در نطق وحدت در کنگره بعد از اشغال افغانستان، در دورهاول ریاست جمهوری او افرادی همانند دیک چنی معاون او،کندولیزا رایس مشاور امنیت ملی، آری فیلشر، سخنگوی کاخسفید، رامسفلد، وزیر دفاع، پال ولفوویتز، معاون وزیر دفاع،کالین پاول، وزیر امور خارجه و جیمز ولس، مشاور وزیر دفاعو رئیس سابق سازمان سیا و برخی از نمایندگان کنگره امریکااز جملهء کسانی بودند که علاوه بر بوش پسر در دورهء اولریاست جمهوریاش بر طبل تهدید نظامی علیه ایران کوبیدند. علاوهبر این، رسانههای گروهی ایالات متحده نیز - که ازسویصهیونیستها اداره میشوند - بر دامنهء پیامهای تهدیدآمیز نظامیعلیه ایران افزودند. به عنوان نمونه، روزنامهء واشنگتن پست بادرج گزارشی، خبر از احتمال حملهء امریکا به نیروگاه اتمیبوشهر داد[ . فصلنامهء سیاسی روز، شماره ۴، تابستان ۱۳۸۱، ص ۱۲۴ ] در دورهء دوم ریاست جمهوری بوش پسر، طرفداران «جنگسخت» از نظر کمی و کیفی در اقلیت قرار گرفتهاند. افرادیمانند رول مراک گرشت، ریچارد پرل، دیوید فروم و رامسفلددر حال حاضر بر ضرورت تسریع در تغییر رژیم ایران با حملهءنظامی گستردهء پیش دستانه همانند الگوی عراق معتقدندصفحۀ ۶۹طرفداران جنگ سخت، حضور نیروهای نظامی و ماشینعظیم جنگی امریکا در عراق و افغانستان را از یک طرف وتکرار ریاست جمهوری بوش برای چهار سال دیگر را فرصتطلایی برای براندازی حکومت ایران از طریق بکارگیری ساز وکارهای نظامی محسوب میکنند. اگر چه انجام توصیه نظامیگری قائلین به این دیدگاه، براساستوضیحات بسیاری از استراتژیستهای امریکایی، بیشترجنونآمیز است، اما روحیهء ماجراجویی و قهرمانمآبی بوشزمینه تکرار چنین دیوانگی را به طور مطلق منتفی نمیسازد. ب - دیدگاه جنگ نرم این دیدگاه که طیف وسیعی از نومحافظه کاران بدان معتقدهستند، ایران را هدف سخت میداند اما براساس قاعدهء هزینهو فایده، انجام عملیات گسترده نظامی را برای تغییر رژیم ایرانمقرون به صرفه نمیداند. قائلین به جنگ نرم به جای عملیات گسترده نظامی، از طریقبه کارگیری تاکتیکهای سه گانه زیر، فروپاشی از درون حکومتایران را توصیه میکنند: ۱. تاکتیک «مهار» که خود در چهار صحنه زیر برنامهریزیو دنبال شده است: صفحۀ ۷۰الف) پروندهء هستهای جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی ب) خنثیسازی تأثیرگذاری ایران در صحنهء عراق ج) خنثیسازی اثربخشی جمهوریاسلامی در پهنهء افغانستان د) خنثیسازی الگوگیری مقاومت اسلامی لبنان از ایران ۲. تاکتیک «اسب تروا» که در چهار عرصه زیر دنبال میشود: الف) تلاش در جهت بازگشایی سفارت در تهران. ب) تقویت OGN های طرفدار امریکا در ایران. ج) حمایت مستقیم از جنبش طرفدار دمکراسی امریکاییدر ایران. د) زمینه سازی برای انقلاب نارنجی و مخملی در ایران. ۳. تاکتیک جنگ روانی در سه عرصهء زیر باید دنبال شود: الف) مراودات امریکا با اپوزیسیون داخلی تقویت شود وبرنامههای رادیو تلویزیونی نظیر رادیو فردا و صدای امریکا ازآنها بهره گیرند. ب) افزایش آستانهء جنگ در اذهان مردم ایران با تبلیغاتانجام عملیات نظامی مدنظر قرار گیرد. ج) تمرکز روی مسأله نقض حقوق بشر در ایران صورت بپذیرد. به نظر میرسد در دورهء دوم ریاست جمهوری بوش کوچک،دیدگاه طیف اکثریت نومحافظه کاران یعنی رویکرد جدید«جنگ نرم» از سوی او پذیرفته شده و خانم رایس نیز از جانبصفحۀ ۷۱جنگ نرم و اقدامات عملی بوش علیه ایران تاکنون اقدامات زیادی از سوی دولت بوش برای تحققفروپاشی از درون نظام جمهوری اسلامی صورت پذیرفته کهبرخی از مهمترین آنها عبارتند از: ۱. تبلیغ وجود دو لایهء انتخابی و انتصابی در درون حاکمیتایران. ۲.تخصیص بودجه برای پیشبرد دمکراسی (باتلقی امریکایی)در ایران. ۳. تبلیغ علیه نهادهای نظارتی اتنخابات. ۴. تبلیغ غیر آزاد و غیر دمکراتیک بودن انتخابات در ایران. ۵. تأسیس رادیو فردا از سوی شخص بوش برای براندازیرسمی نظامی جمهوری اسلامی. ۶. تقویت شبکههای رادیو و تلویزیونی ماهوارهای ضد انقلابخارج نشین. ۷.تبلیغات منفی در ارتباط با دست داشتن ایران در ناامنیهایعراق. صفحۀ ۷۲موانع بازدارندهء حمله نظامی امریکا علیه ایران پس از تهدیدات پی در پی رئیس جمهور، مقامات امنیتی -نظامی و دستاندرکاران سیاست خارجی ایالات متحده علیهجمهوری اسلامی و اشغال دو همسایه آن، افغانستان و عراق،مهمترین سؤالی که در ذهن پژوهشگران سیاسی و محققانروابط بینالملل و استراتژیستها مطرح گردیده، این است کهآیا امکان حملهء امریکا به ایران همانند افغانستان و عراق وجوددارد یا خیر؟ به تعبیر دیگر، آیا در ایران نیز همانند افغانستان وعراق بستر و زمینههای موفقیت حملهء نظامی امریکا فراهماست یا خیر؟ در پاسخ به این سئوال، به نظر میرسد ایران امروز واجدویژگیهایی استکه برخلاف عراق و افغانستان، هرگونه حملهءنظامی به آن را غیر ممکن میسازد. از این منظر مهمترین عواملبازدارندهء حملات نظامی و سختافزاری امریکا علیه ایرانعبارتند از: ۱.ایران برخلاف افغانستان وعراق، ازنظر موقعیت جغرافیاییاز سه امتیاز بهرهمند است: صفحۀ ۷۳الف) موقعیت بحری سرزمین ایران از نظر موقعیت بحری به سبب دارا بودنسواحل طولانی منطقه استراتژیک در خلیج فارس و دریای عماناز موقعیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا ایران در میان کشورهایاین منطقه تنها کشوری است که ۱۸۰۰ کیلومتر طول ساحل درخلیج فارس و دریای عمان دارد. مرزهای آبی این سرزمینهمواره به عنوان قسمتی از یک سیستم ارتباطی، اقتصادی ونظامی بین المللی از جایگاه ویژهای برخودار بوده است. ب) موقعیت گذرگاهی قرار گرفتن ایران در کنار یکی از مهمترین تنگههای دنیا بهنام تنگه هرمز و اشراف آن بر سرتاسر حاشیهء شمالی اینتنگه،موقعیت گذرگاهی ویژهای به آن بخشیده است. ایران و عمان در دو سوی تنگه هرمز قرار دارند؛ اما ایراندر مقایسه با عمان از وسعت، جمعیت، ذخایر نفت و گاز زیاد،طول ساحل بیشتر در تنگه، نیروهای نظامی بیشتر، به ویژهنیروهای دریایی کارآمد، موقعیت دفاعی و پدافندی مناسب،جزایر استراتژیک و تکیهگاههای دفاعی در داخل تنگه وتواناییهای فنی و تکنیکی لازم برای کنترل تنگه برخورداراست. چنین فرصت هایی زمینههای کنترل تنگه هرمز را کهصفحۀ ۷۴گذرگاه خون جاری (نفت) در اندام نظام سرمایهداری است،برای ایران فراهم میسازد. ریچارد نیکسون در توصیف این مطلب مینویسد: نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خلیج فارس قلبی استکه این خون را مانند تلمبه به جریان میاندازد و راههایدریایی پیرامون خلیج فارس [ تنگه هرمز ] شریانهایی هستندکه این خون حیاتی از آنها میگذرد[ . ریچارد نیکسون، جنگ واقعی و صلح واقعی، ترجمه علی رضا طاهری، (تهران، کتاب سرا، ۱۳۶۴)، ص ۱۳۶ ] ج) موقعیت بری اورآسیا همسایگی ایران از ناحیهء غرب با جمهوری ترکیه و برخورداریاز دو هزار کیلومتر مرز مشترک با جمهوریهای استقلال یافتهاز شوروی، ایران را از موقعیت بری اورآسیا، بهرهمند میسازد. با فروپاشی شوروی مزیتهای ژئواستراتژیک جدیدیبرای ایران به وجود آمد که از یک سو بر اهمیت استراتژیکایران از ناحیهء آسیای مرکزی افزود و از سوی دیگر استقلالکشورهای قفقاز و جمهوریهای آسیای مرکزی، راههایمواصلاتی جدیدی را بر روی ایران گشود. بر این اساس، ایران از یک موقعیت نسبی و عمومی جغرافیاییویژه در مقایسه با عراق و افغانستان برخوردار است که درصورتحملهء نظامی به آن، تمامی منطقه از آسیای میانه گرفته تا خلیجصفحۀ ۷۵فارس را میتواند به التهاب و بحران بکشاند و حساسترینمنطقه استراتژیک مورد نظر ایالات متحده را بحرانی سازد. شاید این امر بیش از هرچیز، نارضایتی و اعتراض کمپانیهاینفتی آمریکایی را که حامیان اصلی بوش پسر در مبارزاتانتخاباتیاش بودهاند، در پی داشته باشد. ۲. وسعت ایران نیز بر خلاف عراق و افغانستان یکیاز عواملبازدارندهء حمله به آن محسوب میگردد زیرا وسعت خاک ایرانبه تنهایی بیشتر از مجموع مساحت ۶ کشور اروپایی آلمان،فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند و بلژیک است. گسترش قلمرو جغرافیایی ایران در دوران جنگ، امکانعقبنشینی و فرصت بازسازی و سازماندهی مجدد را براینیروهای نظامی و نیز امکان بکارگیری تاکتیکهای جنگ نامتقارنرا فراهم میسازد. همچنین گسترهء وسیع ارضی ایران، امکاناشغال کامل آن را از دشمن سلب میکند. ۳. هر گاه افراد بین سنین ۲۰ تا ۶۵ سال بیش از ۳۵ درصدکل جمعیت یک کشور را تشکیل دهند، چنین سرزمینی از بهترینو مطلوبترین عامل ژئوپلتیک برای حفظ امنیت و ثبات سیاسیو توسعه اقتصادی برخوردار است[ . عزت اللََّه عزتی، ژئوپلتیک (تهران، سمت، ۱۳۷۱) ص ۷۳ ] جمعیت فعال ایران براساس آمارهای سال ۱۳۶۹ هـ . ش۱۹۹۰ م) ۱۴ میلیون و ۳۷ هزار نفر اعلام گردید که ۲۵ درصصفحۀ ۷۶جمعیت کشور را تشکیل میدهد و در بین کشورهای منطقهخلیج موقعیت منحصر به فردی دارد[ . جواد اطاعت، ژئوپلتیک و سیاست خارجی ایران، (تهران، سفیر،۱۳۷۶) ص ۵۳ ] و سبب گردیده تا اینکشور از نظر نظامی به عنوان یکی از قویترین کشورهای منطقهبه حساب آید. نتیجه آنکه، در حال حاضر کثرت جمعیت، موقعیت و وسعتجغرافیایی سرزمین ایران، به همراه ایدئولوژی اسلامی وسیاست خارجی مستقل آن، موجب شده که جایگاه استراتژیکایران در سطح جهان و در محاسبات قدرتهای بازیگر درصحنه نظام بینالملل به ویژه ایالات متحده دو چندان گردیدهو امکان حملهء نظامی به آن سلب شده است به گونهای کهمارک پالمر استراتژیست معروف آمریکایی در گفتگو با «بوراسولومود» خبرنگار روزنامهء آمریکایی «نیویورک تایمز»صراحتاً با ایدهء تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفتکرده، میگوید: ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیتنیرویانسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیتجغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند (قلب) نظامبین الملل، به قدرتی کم بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمیتوان بایورشی نظامی آن را سرنگون کرد[ . هفته نامه بازتاب، شماره ۵۹، اسفند ۱۳۸۳، ص ۲ و۳ ]صفحۀ ۷۷۴. قدرت، جایگاه بین المللی وروابط خارجی ایران باکشورهایی نظیر افغانستان و عراق و حتی کره شمالی بسیارمتفاوت است. جایگاه محوری ایران در سازمان کنفرانساسلامی، گروه ۷۷، سازمان اوپک، جنبش عدم تعهد و طرحگفتگوی تمدنها از سوی ایران موجب شده تا نوع برخورد باایران به طور بنیادی با کشورهای عراق و افغانستان متفاوت باشدو حملهء احتمالی به آن به آسانی حمله به عراق و افغانستانتصور نشود. ۵. در افغانستان مردم از جنگ داخلی طولانی، و در عراقاز حاکمیت استبداد صدام بهستوه آمده بودند و بستر اجتماعیبرای مداخلهء نظامی خارجی فراهم بود، در حالی که در ایرانرابطهء بین مردم و حاکمان قلبی و برگرفته از اعتقادات مذهبیآنهاست و گسست بین حاکمیت و شهروندان وجود ندارد وهرگونه تهاجم خارجی به شدت محکوم به شکست است. ۶. ایران از تجربهء دفاع در جنگ طولانی و نابرابر هشت سالهبرخوردار است، در حالی که در افغانستان و عراق انگیزه دفاعدر مردم در برابر نیروهای مهاجم آمریکایی وجود نداشت. ۷. در ایران برخلاف عراق و افغانستان و حتی سایر کشورهایدنیا به صورت منحصر به فرد، تمامی ملت در قالب سازمان رزمیبسیج سازماندهی گردیده و همواره آماده دفاعاز کشور هستند. صفحۀ ۷۸۸. در ایران دو نیروی نظامی کلاسیک و کارآمد ارتش و سپاههمواره آماده دفاع از کشور هستند، در حالی که در افغانستانچنین نیروهایی وجود نداشت و علاوه بر آن نیروهای داخلیآن کشور نیز در دو جبهه و در مقابل هم قرار داشتند. در عراقنیز سران نظامی پیش از تهاجم خریداری شده بودند، اما درایران امکان وقوع چنین امری محال است. ۹. مهمترین عامل بازدارندهء حمله به ایران، اعتقاد به شهادتو جاودانگی مرگ در راه خدا در میان نیروهای نظامی و ملتایران است که هرگونه ترسی را از میان میبرد و دشمن را ازحمله به آن باز میدارد. دلایل وضرورتهای ایستادگیایران درمقابل زیادهطلبیآمریکا مردم ایران بنابر دلایل و ضرورتهای متعدد باید در مقابلزیادهطلبی آمریکا ایستادگی و مقاومت نمایند. برخی از مهمترین آن دلایل عبارتند از: ۱. تضاد نظام ارزشی و ایدئولوژیکی میان ایران و امریکا کهامکان همکاری مبتنی بر احترام متقابل را منتفی میسازد. درمقابل تفکر هژمونیک و سلطهگرایی ایالات متحده، نظامجمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس تاکنون با در پیش گرفتنصفحۀ ۷۹خط مشی مبتنی بر نفی سلطه گرایی و مداخله گرایی در سیاستخارجی خود، ضمن نقادی از عملکرد سلطه جویانه آمریکادر صحنهء روابط بین الملل، بر رویهء استقلالطلبی خود تأکید وپافشاری کرده است. براین اساس بهدلیل اختلاف نگرش ایرانو امریکا از یک سو واصطکاک مداخلهگرایی واشنگتن و رویهاستقلال تهران، ضرورت دارد تا جمهوری اسلامی در مقابلزیادهطلبیهای امریکا، ایستادگی کند. مقام معظم رهبری دراین ارتباط معتقد است: طبیعت حکومت امریکا سلطه گری است، لذا رابطهء با امریکایعنی تحمل زورگویی اما طبیعت نظام اسلامی و ملت ایران اززورگویی متنفر است و این امر را قبول ندارد. ۲. مردم ایران همواره در طول تاریخ خود در ردّ سلطه بیگانگانو مبارزه با مداخله گریان در امور داخلی خود اصرار ورزیدهو به ویژه بعد از پیروزی انقلاب با اعتقاد راسخ بر خودباورینه تنها مداخله در امور داخلی سایر کشورها را مجاز نمیداندبلکه بهعنوان الگو و سرمشق سایر ملتها نیز درآمده است.درحالی که مداخله گرایان آمریکایی به نام ایجاد دمکراسی باتحقیر مردم عراق وافغانستان، لطمات و خسارت جبرانناپذیریبر حیثیت و اعتبار خود وارد کردهاند. به طور قطع ایستادگی مردمصفحۀ ۸۰ایران در مقابل زیادهطلبی امریکاییها، مداخلهگرایان حاکم برکاخ سفید را از فکر تجاوز نظامی و اشغال ایران بازمیدارد وهمین امر یکی از مهمترین دلایل مقاومت ملت ایران در مقابلامریکا محسوب میشود. ۳. همچنانکه سلطهجویی بهدلیل ستمگری و تجاوز به حقوقدیگران و از بین بردن کرامت و ارزشهای والای انسانی، محکوماست، سلطه پذیری نیز از آن جهت که نشانهء ضعف، خواری وپذیرش سلطهء دیگران است، دو چندان مذمت شده است. بههمین دلیل نیز چون انقلاب اسلامی بسان مشعل فروزانی استکه صراط مستقیم انسانیت را به کشورهای جهان سوم و بهویژهممالک اسلامی نشان میدهد، باید درمقابل زیادهطلبی امریکامقاومت کند. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، این مهم راچنین بیان فرموده است: انقلاب اسلامی ما تاکنون کمین گاه شیطان و دام صیادان را بهملت نشان داده است. جهانخواران و سرمایهداران و وابستگانآنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادنمظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم و حال آنکه، این وظیفهاولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیمکه ای خواب رفتگان، ای غفلت زدگان، بیدار شوید و به اطرافصفحۀ ۸۱خود نگاه کنید که در کنار لانههای گرگ، منزل گرفتهاید،برخیزید که اینجا جای خواب نیست و نیز فریاد زنیم، سریعاًقیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست[ . صحیفه نور، ج ۹، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی تا) ص۸۲ ] ۴. ایران از ظرفیتهای بالایی برای تبدیل شدن به کشوریتوسعه یافته که از نظر سیاسی نیز استقلال واقعی دارد برخورداراست. ایران امروز با برخورداری از فرصتهای متعدد درعرصههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دفاعی -امنیتی از یک سو و تدوین سند چشم انداز ۲۰ ساله از دیگرسو، استعداد بالقوهء تبدیل به قدرتی توسعه یافته در آیندهای نهچندان دور را دارد که در صورت انفعال در مقابل زیادهطلبیآمریکا، این امکان از او سلب میگردد. بر این اساس ضرورت دارد هر گونه افزونطلبی خارجی بهویژه از سوی آمریکاییها را به شدت پاسخ دهد. ۵. موقعیت ژئوپلتیک ایران در میان کشورهای منطقه خلیجفارس و حتی خاورمیانه استثنایی است. شاید یکی از جاذبههایوسوسهانگیز برای بازگشت واشغال مجدد ایران و برقراری رابطهءمبتنی بر سلطه به شیوهء قبل از انقلاب، در این ویژگی ایران نهفتهباشد، همین موقعیت استثنایی به همراه روحیهء استقلالطلبی،جایگاه ایرانیان را در میان ملتها، از شأن و منزلت بالاییبرخوردار کرده است که در صورت عقب نشینی در مقابل امریکصفحۀ ۸۲دستاوردهای ایستادگی ایران در برابر زیادهطلبیهایامریکا ایستادگی مردم مقاوم ایران دربرابر زیادهطلبیهای امریکا،دستاوردهای زیر را به ارمغان آورده است: ۱. استقلال در عرصهء داخلی و بین المللی؛ از این منظر، ایرانتنها کشور منطقه است که خود برای خود تصمیم میگیرد. ۲. خودباوری و اعتماد به نفس در عرصه سیاسی، فرهنگی،اقتصادی - دفاعی و امنیتی؛ این خصلت در بسیاری از عرصههامانند فن آوری هستهای و دانش تهیه سلولهای بنیادی و نیزاداره مراحل مختلف جنگ تحمیلی جلوه گر شده است. ۳. مستحکم شدن الگوی مردم سالاری دینی در مقابل الگویلیبرال دمکراسی غرب؛ الگوی مردم سالاری دینی ایران درگذر زمان هر روز شکوفاتر میشود و چون بنابر دلایل زیر ازسوی ملتهای منطقه مورد پذیرش قرار میگیرد، الگوی لیبرالدمکراسی امریکایی را با چالش و بحران جدی مواجه ساختهاست: صفحۀ ۸۳۱. مردم سالاری دینی ایران، اصالت دارد و بومی است. ۲. مردم سالاری دینی ایران، بحران هویت ایجاد نمیکند،زیرا مطابق با تاریخ و فرهنگ و باورهای بومی و دینی مردمخاورمیانه است. ۳. مردم سالاری ایران، بی ثبات کننده نیست، زیرا میانانتظارات و تعهدات داخلی و ظرفیت کشورها، توازن ایجادمیکند. ۴. بر اثر مقاومت ایران در مقابل ایالات متحده، الگویالهامبخشی جمهوری اسلامی ایران نه تنها یک امر ماندگار،بلکه در حال ارتقای وضعیت هژمونیک و الهام بخشی خود درمنطقه خاورمیانه است. این درحالی است که تثبیت هژمونی جهانی و منطقهای ایالاتمتحده در گرو گسترش الگوی دمکراسی امریکایی و درنهایتصدور شیوهء زندگی آمریکایی به کشورهای خاورمیانه است. ۵. بر اثر مقاومت مردم ایران در مقابل زیادهطلبی امریکا،به رغم تصور اولیه استراتژیستهای کاخ سفید که تقویتمدیریت تغییر در حکومت ایران پس از اشغال عراق و افغانستانرا پیش بینی میکردند با نتیجهء منفی و برآیند معکوسی مواجهشده است. صفحۀ ۸۴۶. درحالی که سطح و میزان نفوذ ایالات متحده برای ایجادتغییرات سیاسی در منطقه بهشدت کاهش یافته، ظرفیت مدیریتجمهوری اسلامی برای انجام تغییرات سیاسی در منطقه ارتقایچشمگیری یافته است. برخی از دلایل تفوق و برتری ایران دراین عرصه به عنوان یکی از دستاوردهای ایستادگی در برابرزیادهطلبی آمریکا عبارتند از: ۱. افزایش انسجام ملی در ایران. ۲. تفوق و ابتکار عمل یک روحانی برجسته شیعه در عراق(آیتاللََّه سیستانی). ۳. الگوپذیری از ایران و نقش آفرینی مرجعیت شیعه درتعیین و جهتدهی به سرنوشت انتخابات عراق. ۴. مانور استراتژیک یک روحانی برجستهء دیگر (سیدحسن نصراللََّه) در بسیج مردم و راهپیمایی عظیم مردم لبنان. براین اساس ایالات متحده دریافته است که در صورتمهیا شدن امکان برگزاری جریان آزاد انتخابات در منطقه،دولتهای برآمده از آن - همانند آنچه در عراق اتفاق افتاد -مطلوب ایالات متحده نخواهد بود[ . خبرگزاری فارس ] ۷. آخرین و مهمترین دستاورد ایستادگی و مقاومت ایراندر برابر ایالات متحده و افزونطلبان کاخ سفید، الگو قرار گرفتنرویه استقلالطلبی ملت ایران و دریافت پیام رهایی از یوغصفحۀ ۸۵مستبدان بود که خود بسیاری تحولات و رخدادها را به ارمغانآورد. برخی از مهمترین آنها عبارتند از: الف) بیداری و خیزش اسلامی در کشورهای اسلامی منطقه. ب) فروپاشی نظام آپارتاید و تبعیض نژادی در افریقایجنوبی. ج) استقلال رودزیا. د) فروپاشی اردوگاه کمونیسم و شوروی سابق. هـ ) مقاومت مجاهدین افغان در مقابل تجاوز شوروی. و) پیروزی ساندنیستها در نیکاراگوئه. ز) انتفاضه مردم فلسطین درمقابل تجاوزات رژیم صهیونیستیاسرائیل. ف) پیروزی جنبش انقلابی حزب اللََّه لبنان در مقابلصهیونیستهای اسرائیل و اخراج اشغالگران صهیونیست ازلبنان. در پایان به نظر میرسد تا زمانی که امریکا براساس نظاملیبرالیسم سیاسی و کاپتالیسم اقتصادی استوار است وایران نیزبراساس آموزههای دینی اسلام سلطه گرایی را نفی میکند امکانهمکاری و رابطه متقابل وجود ندارد و در حالی که در ضمیر وماهیت امریکا مداخلهگرایی ریشه دوانیده، افتخار نظام اسلامیاستقلالطلبی و رد سلطه پذیری است.
ساختار نظام جهانی از دیدگاه آمریکا
ساختار نظام جهانی از دیدگاه امریکا: تبیین استعمار فرا نو [. ۱.colonialism. ]. استعمار به مفهوم تسلط یک کشور بر کشوری دیگ[. ۲.encyclopediaencarta،cd،copyright۵۰۰۲colonization. ] بهمنظوربهرهبرداری از ذخایر و ثروتهای خدادادی،نیروی انسانی و موقعیتجغرافیایی آن است. در استعمار، کشور استعمارگر مستعمرهرا جزئی از خاک و سرزمین خود تلقی نمیکند و اتباع آن راشهروند خود نمیداند بلکه خود را به اداره و اعمال کنترل بر آنمحق میداند سابقهء استعمار به قبل از قرن پانزدهم برمیگردد[. ۳.Ibid. ]از آن زمان تا کنون استعمار در سه شکل ظهور پیدا کرده است: ۱ - استعمار کهن: هر استعماری که در آن استعماگر با بکارگیر نیروی نظامی وعمدتاً نیروی دریایی، سرزمینهایی را که در فاصلهء دوری قراصفحۀ ۱۶داشتند عملاً اشغال میکردند. در آغاز استعمار صرفاً با هدفاعمال کنترل بر مسیرهای تجارت ادویه از شرق آسیا به اروپااعمال شد اما به تدریج به بهره برداری از سایر منابع و ذخایر وثروتهای کشور تحتاشغال حتی گرفتن برده تسری پیدا کرد.ویژگیهای استعمار کهن به شرح زیر است: الف - اشغال نظامی سرزمین مستعمره ب - سلطهء مستقیم سیاسی و نظامی بر مستعمره از طریقنصب فرمانداران ج - توسعه و گسترش فرهنگ استعماری از طریق گروههایتبشیری مسیحی و همچنین اعزام دانشجو از کشور مستعمرهبه کشور استعمارگر و تربیت روشنفکران و عناصر مزدور برایایفای نقشهای مشخص. ۲ - استعمار نو: رشد فکری جوامع و آشنایی آنان با روشهای مدرن و ظلمو ستم استعمارگران منجر به گسترش مبارزات ضد استعماریو استقلال طلبانه گردید و ادامه روند استعمار کهن را با مشکلمواجه ساخت. در نتیجه آنان به روشهای دیگری متوسل شدند.روشهای جدید ابتدا در کشورهای خاورمیانه پس از فروپاشیدولت عثمانی و در ایران با روی کار آمدن رژیم پهلوی آغاز گشتصفحۀ ۱۷و سپس به تدریج به سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی گسترشیافت ویژگیهای استعمار نو به شرح زیراند: الف - طرح مسئله حاکمیت ملی یکیاز عناصر دوران استعمارنوین است[ ۱.timothyw.lake.nationlityandsovereintyinthenewworld order.www.antepodiam.com. ] در این دوران کشورها حاکمیت و استقلال خود رابازیافته و به عنوان عضوی از اعضای جامعه بین المللی و سازمانملل متحد پذیرفته میشوند، اما نظام بین المللی به گونهایطراحی شده که کشورهای بزرگ تصمیمگیریهای کلان را اتخاذمیکنند و کشورهای دیگر ناچار به پیروی هستند[ . در تصویب بسیاری از مقررات بینالمللی از جمله منشور ملل متحد. بسیاریاز کشورهای تازهاستقلالیافته و رهاشدهاز استعمار حضور نداشتهاند ] ب - نظام اقتصادی این کشورها تابعی از نظام اقتصادیشمال - جنوب است و کشورهای استعماری از راه خرید مواداولیه به قیمتهایی که خود شان تعیین میکردند (مانند نفت)و فروش تکنولوژی سطح پایین و وسایل ساخته شده و دادنکمکهای فنی محدود برای هدایت اقتصاد کشور به طرفرشتههای مورد نظر استعمارگران، عملاً نبض اقتصادی اینکشورها را در اختیار گرفتند[ . ر.ک غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، شرکت نشر و پخش ویس، چاپ دوم، ۱۳۶۹، ج ۱، ص ۴۴ ] ج - علی رغم رهایی از استعمار کهن، کشورهای مستعمرههمواره به عنوان حوزهء نفوذ استعمارگر سابق محسوب میشوندمانند جامعهء کشورهای مشترک المنافع انگلیس به همین دلیلگاه شاهد مداخلات آنها در امور این کشورها هستیم مانند،دخالت در انتخابات و منحرف کردن حکومتهای قانونی صفحۀ ۱۸راستین، از بین بردن شخصیتها و گروههای ملی و میهنیکمک به ایجاد اصلاحات کند و بسیار آرام برای جلوگیری ازاصلاحات واقعی. د - ادارهء غیر مستقیم امور سیاسی کشورها از طریق پیرویحکومتهای تحت استعمار نواز مبانی ایدئولوژیک نظامهایسیاسی در غرب مانند ناسیونالیسم، سوسیالیسم و حتی لیبرالدمکراسی، به گونهای که حتی ساختار سیاسی این کشورها شبیهساختار کشور استعماری سابق است. و دیگر از طریق منصوبکردن عوامل سر سپرده و دست نشاندگان خود در رأس اینکشورها (مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران در زمانپهلوی، اردن، عراق، سوریه و مصر....) ۳ - استعمار فرا نو: در دوران استعمار نوین ساختار سیاسی کشورها به عنوانبازیگران اصلی جامعه بینالمللی حفظ شد و نظام بین المللیبر استقلال سیاسی و حاکمیت ملی ظاهری کشورها مبتنی بود.اما با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبدیل شدن جهان به یکدهکدهء جهانی به تدریج حاکمیتها در مقابل نظام بین المللیرنگ باخت و این امکان برای قدرتهای سیاسی و رسانهایفراهم شد که بدون توجه به مرزهای جغرافیایی مستقیماصفحۀ ۱۹ملتها را طرف خطاب خود قرار دهند. فرو پاشی نظام دو قطبیو انحصار عملی قدرت رسانهای و تبلیغی در غرب به اینموضوع کمک شایانی نمود. در نتیجه غرب برای گسترش اقتدارخود در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روشهای نوینیرا پایهگذاری کرد که با روشهای مورداستفاده در عصر استعمارنوین از جهاتی متفاوت بود بههمین منظور و برای تعیین راهبردمناسب عوامل قدرت خود را به دو بخش قدرت نرمافزاری(که شامل بکارگیری قدرت رسانهای و تبلیغاتی برای تأثیر گذاریو هدایت افکار عمومی جهان میشود) و قدرت سختافزاری(که شامل قدرت نظامی فراگیر در سطح جهان میشود) تقسیمنمو[ . ر.ک چالمرز جانسون، مصائب امپراتوری عباس کاردان، حسن سعیدکلاهی خیابان، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر ایران، ۱۳۸۴، ص ۲۰ ] و برای اعمال هر یک از این قدرتها جهان را به نوعیتقسیم نمودند در بخش نرمافزاری جهان را به چندین حوزهتمدنی تقسیم کردند تا با شناخت عوامل مخل و مزاحم در هریکاز حوزههای تمدنی، متناسب با همان حوزه روش مبارزه را اتخاذکنند. در این روش حوزه تمدنی جایگزین واحد دولت - ملتمیشود. این حوزهها شامل حوزه تمدنی غرب، کنفوسیوسی،ژاپنی، اسلام، هندو، ارتدوکسی، آمریکایی لاتین و... تمدنآفریقایی به عنوان تمدنی حاشیهای میشود دو علت اساسیبرای طرح این نظریه از سوی هانتیگتون میتوان تصور نمود: صفحۀ ۲۰الف - شکلگیری و گسترش فوق العادهء اسلام سیاسی دراواخر قرن بیستم که در حال حاضر اصلیترین چالش فرا رویتمدن غرب محسوب میشود. ب - رشد اقتصادی و گسترش سریع قدرت چین کنفوسیوسیکه غرب را در عرصه اقتصاد با چالشی جدی روبرو ساختهاست. ساموئل هانتیگتون از نظر سیاسی و چگونگی اعمال قدرتسختافزاری نیز کشورها را به سطوح مختلف تقسیم میکندکه سطح اول، ایالات متحده آمریکا قرار دارد که واجد همهءمؤلفههای یک قدرت برتر جهانی است و صلاحیت بر عهدهگرفتن مسئولیت صلح و امنیت بینالمللی را دارد. دوم، قدرتهایعمدهء منطقهای که بازیگرانی با نفوذ هستند، اما گسترهء منافعشاندر همان منطقه است مانند روسیه و چین و هند که باید ازچارچوب کلی طراحی شده برای سیاست بینالملل پیروی کنند.سطح سوم، قدرت متوسط منطقهای و سطح چهارم، سایرکشورها هستند[ . ر.ک ساموئل هانتیگتون آمریکا در جهان معاصر، moc.navnoib.www ۱۹/۴/۱۳۸۲ ] تنوع تمدنی در حوزههای بیان شده باید به شکلگیری یکتمدن جهانی با ارزشهای واحد منجر شودکه همان تمدن غربیاست. این تمدن درعرصهء اقتصاد، کاپیتالیسم و در عرصهء سیاسی[ . ر.ک ساموئل هانتیگتون آمریکا در جهان معاصر، moc.navnoib.www ۱۹/۴/۱۳۸۲ ]صفحۀ ۲۱لیبرال دمکراسی و در عرصهء فرهنگی ارزشهای غربی را حاکمخواهد ساخت. مفهوم نظریه پایان تاریخ فوکویاما چیزی جزاین نیست، هر چند برای استقرار چنین تمدن جهانی که حتیزبان واحدی نیز دارد، چالشهای فراوانی را بر شمردهاند[ . ر.ک همان، تمدن و بازسازی نظام جهانی، مینو احمد سرتیپ، کتاب سرا، ۱۳۸۰، ۵۱ به بعد ] تقسیم کشورها از نظر سختافزاری نیز باید منجر به استقرارنظمی شود که از یک سو کشورها را در سطحی که قرار دارندثبات بخشد و مانع ارتقای سطح آنها گردد، مگر بر اساساقتضائات نظم نوین جهانی و ثانیاً آمریکا را به عنوان پلیسبینالمللی مسئول برقراری نظم و امنیت و حفظ وضع موجودکند و زمینه ساز امپراتوری ایالات متحده گردد. وجه ایدهآلاین نوع استعمار از سوی استعمارگران این است که، افراد درجامعهء بینالمللی در قالبی معین به عنوان کنشگران اصلی مطرحشوند و از ارزشهای یک سان و نظام اقتصادی و سیاسی واحدپیروی کنند[. ۱.kenadachithenewworldorder،anoverview.www.educate yourself.org/nwo. ] و همگی شهروندان جهان محسوب خواهند شد.پافشاری بر ارزشهای بومی و ارج نهادن به آنها توسط مردمچالش اصلی استعمار فرانو میباشد که مقام معظم رهبری درتبیین استعمار فرا نو به آن اشاره فرمودهاند: استعمار فرا نو یعنی دستگاه استکباری کاری کند که عناصری ازملتی که این مستکبر میخواهد آن را قبضه و تصرف کند،بدونآنکه بدانند به او کمک کنند. دشمن، ایمان شما را س[. ۱.kenadachithenewworldorder،anoverview.www.educate yourself.org/nwo. ]صفحۀ ۲۲محکم میداند و دلش میخواهد این سد برداشته شود، حالاعناصری از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدنیا سوراخ کردن[ . بیانات در جمع خانوادههای شهدای کرمان. AF/ri.ienemahk.www ] مؤلفههای استعمار فرانو ۱ - جهانی سازی[. ۱.globalization. ] در عرصهء اقتصاد و فرهنگ. منظور از جهانی سازی طراحی پروژهای است که بر آیندآن حاکمیت ارزشهای غرب در دو عرصهء فرهنگ و اقتصاد است.ابزار این پروژه در عرصه فرهنگ قدرت رسانهای و تبلیغات وفرهنگ سازی با استفاده از روشهای القای مستقیم و غیر مستقیماست و درعرصهء اقتصاد نیز گسترش فعالیت شرکتهای بزرگچند ملیتی، آزاد سازی تجارت یا تجارت آزاد از طریق[ . علت عدم بکارگیری کلمهء جهانی شدن یا جهان گرایی در این جا ایناست که این اصطلاح پروسهای قهری بوده که در روند زندگی بشر در طول تاریخ خود را نشان داده و به شکل طبیعی در حال رخ دادن است آنچه که در این میان خطرناک مینماید این میباشد که از این روند قهری و طبیعی برای بین المللی کردن ارزشها و باورهای غرب در حال استفاده شدن است که به آن جهانی سازی الگوهای رفتاری و ارزشی غرب یا غربی سازی جهان و یا آمریکایی سازی جمال نیز نام میبرند ] OTW (سازمان تجارت جهانی) از ابزار آن محسوب میشوند.در این بخش برای نقاط مختلف جهان از نظر اقتصادی کارکردمشخصی طراحی شده و از این جهت با استعمار نوین شباهتدارد. به عنوان مثال خاورمیانه همواره به عنوان تولید کنندهانرژی و منطقهای تجاری و آزاد که بر شاهراه انتقال کالاها واقعاست و باید جریان ثابت نفت از آن به سمت غرب تضمینشود، تعریف میگردد[ . ر.ک با ایران چه باید کرد، گزارش کامل شورای روابط خارجی آمریکا، ترجمه و تنظیم خبرگزاری فارس، ۱۳۸۳، ص ۲۲ ][ . بیانات در جمع خانوادههای شهدای کرمان. AF/ri.ienemahk.www ]صفحۀ ۲۳۲ٌ - دمکراتیزه کردن کشورهای جهان: قبلاز ورود به بحث باید به این نکته اشاره شود که استعمارفرا نو نمیخواهد که نظام جهان، نظامی دمکراتیک شود، بهگونهایکه همهء اعضای آن در ادارهء آن سهم مساوی داشته باشند. این امراز نظر قدرتهای بزرگ نه میسر و نه مطلوب است. بلکه مقصودطراحی نظامهای سیاسی داخلی کشورها بر مبنای الگوی لیبرالدمکراسی است.از این طریق درکشورهای تحت استعمار ساختاریبه ظاهر مشروع و مردمی حاکم میشود که با شعارهای حقوقبشری هماهنگی دارد، اما قدرتهای استعماری یا تکیه بر قدرترسانهای و تأثیر گذار خود بر افکار عمومی مردم جهان، آنان را بهسمت و سوی مورد نظر خود هدایت میکنند. در نتیجه مردم درمناطق مختلف جهان به افراد مورد حمایت رسانهها رأی میدهندو حکومتهایی را که از خود جلوههایی از استقلال را نشانمیدهند،یا در چارچوب نظام بینالمللی موردنظر اربابان رسانههانمیگنجند، سرنگون میکنند. نمونهء بارز آن انقلابات نارنجیو مخملی در اوکراین گرجستان و قرقیزستان است. در استعمارفرانو برای پیادهکردن مؤلفههای فوق از ابزار زیر استفاده میکنند: الف - پروپاگاندا و تبلیغات فراگیر جمعی، مانند آنچه کهآمریکا در هر دو جنگ خلیج فارس بکار برد و از جنبههایاطلاعاتی، جهان را تحت پوشش خود قرار داد. صفحۀ ۲۴ب - انگاره سازی و تصویر سازی سمعی و بصری و مکتوب،از طریق دشمن سازی و ارائه چهرهای خشن و وحشتناک ازدشمن[ . از نظر آنها جهان لیبرال دمکراسی یعنی جهان رفاه، آسایش و ثروت و جهان مخالف آن جهان تروریسم و وحشت و عقب افتادگی است. این جهان چونان مردابی میباشد که حشرات موذی و سوسمارهای منفور و مخوف در آن زندگی میکنند، راه مقابله با آنها از نظر جان هیلن (مدیر مطالعات امنیت ملی انستیتو پژوهشهای سیاست خارجی آمریکا) خشکاندن مرداب و کشتن این حشرات موذی و سوسمارهای مخوف و بر پایی آپارتمانهای مجازی تمدن غرب به جای آنهاست. ر. ک. (gro. IRPF. www. etutitsnI hcraeseR ycilopnhgiroF) ] ج - به کار بردن واژههایی با مفاهیم گسترده که معنایی کلیو مبهم دارند، برای تحریک مردم و شکلدهی به افکار عمومی.مانند، دمکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی، که در هر جامعهایاز آنها برداشت خاصی میشود. د - کنترل و تخدیر مغزها با روشهای اجتماعی بویژه ترویجمواد مخدر، مشروبات الکلی، فیلمهای مستهجن و گسترشبیماریهای روانی. هـ - جمع آوری اطلاعات دربارهء زندگی روزمرهء شهروندان،از یک سو برای کنترل آنها و از سوی دیگر برای تشخیصتمایلات و سلیقههای آنان و سوق دادن این تمایلات به سمتاهداف مورد نظر. و - بشارت جامعهء ایدهآل و دولتی بر مبنای ارزشهای لیبرالدمکراسی که برطرف کنندهء همهء مشکلات زندگی مردم است،به ویژه در جوامعی که به دلیل ناکارآمدی دولت، مردم تحتفشارهای ناشی از بیکاری فساد و نا امنی بسر میبرند. ز - معرفی غرب به عنوان منجی و نجات دهندهء مردم و اینکهتنها راه نجات لیبرال دمکراسی است. از دید فوکویاما دنیایصفحۀ ۲۵مدرن همان خیر مطلق و دنیای غیرمدرن همان شر مطلق میباشدو در رویارویی میان این دو، دنیای مدرن است که به پیروزیمیرسد و لیبرال دمکراسی بهعنوان آرمانشهر مدرنیته جایگزینمدلهای قبلی میشود[ . همشهری، ۱۶ خرداد ۱۳۸۱ ] ح - نظامیگری: در استعمار فرانو استعمارگران برای پیادهکردن ارزشهای مبتنی بر لیبرال دمکراسی و جهان شمولی«دمکراتیک گلوبالیسم» و ارزشهای آن، درصورت لزوم بهصورتیک جانبه از زور و اجبار و قوهء قهریه استفاده خواهند کرد. نومحافظه کاران دولت جرج بوش دوم، چنین روشی را به رئیسجمهور پیشنهاد کردند[ . چالمرز جانسون، همان، ص ۱۶ ]نقش آمریکا در استعمار فرا نو آمریکا محور استعمار فرا نو بوده و طرح نظم نوین جهانیکه در مباحث آتی به آن خواهیم پرداخت، تضمین کننده اینصفحۀ ۲۶نقش فراگیر است. ایالات متحده این نقش را از راههای زیر ایفامیکند: الف - از طریق جهانیسازی ارزشهای آمریکایی: آمریکا پرتیراژترین نشریات (تایم، نیوزویک و واشینگتنپست)را در اختیار دارد[. ۱.usaToday۳/۱۱/۳۹،P:۲. ] در این کشور تا پایان دههء هشتاد ۳۳۰ایستگاه تلویزیونی فعال بود که قطعاً در حال حاضر بسیار بیشترمیباشند. این شبکهها از طریق ماهواره برای تمام جهان برنامهپخش میکنند[ . مانوئل کاستلز، همان، ج ۱، ص ۳۹۴ ] در عرصهء برنامه و تولید اطلاعات و اخبارشبکه تلویزیونی سی. ان. ان اصلیترین تولید کننده اخبار درسطح جهان به شمار میرود تا حدی که در موقعیتهای اضطراریدر همه کشورهای جهان، سیاستمداران و روزنامهنگاران اخباررا در تمام مدت از طریق این شبکه دنبال میکنند[ . مانوئل کاستلز، همان، ص ۳۹۵ ] این امر بهآمریکا امکان میدهد که هدایت افکار عمومی ملتهای جهان رااز طریق انتشار اخبار بهصورت هدایت شده و هدفمند برعهدهگیرد. اینترنت که در سال۱۹۵۰ توسط آمریکائیها در پاسخ به پرتابسفینهء اسپوتنیک به فضا توسط شوروی، راه اندازی شد، بیشاز ۶۰۰ میلیون شبکهء رایانهای را در سرتاسر جهان به هم مرتبطمیساز[ . همان، ص ۴۰۲ ] و اطلاعاتی برابر اطلاعات موجود در کتابخانههایعظیم جهان را در کمتر از یک ثانیه جابجا میکند. پیشرفتهترین[. ۱.usaToday۳/۱۱/۳۹،P:۲. ]صفحۀ ۲۷سایتهای اینترنتی و بیشترین تعداد سایت در آمریکا ساختهو پرداخته میشوند. این شبکههای عظیم درکنار ساخت و توزیع بازیهای مخربرایانهای، قدرت تأثیر گذاری بسزایی برای آمریکا فراهم ساختهاست. ب - از نظر اقتصادی: در حال حاضر آمریکا برتری اقتصادینسبت به سایر بلوکهای اقتصادی دارد، هر چند در رقابتیتنگاتنگ، به ویژه در سالهای اخیر و پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱،در حال از دست دادن این برتری خود است و کشورهای ژاپن،چین و اروپا با آن در رقابت هستند اما به هر حال در حال حاضر،این کشور بیشترین سرمایهگذاری خارجی را به خود اختصاصدادهاست و این امر به او امکان میدهدکه هزینههای عملیاتهایمختلف خود را پرداخت نماید. همچنین با سلاح تحریم، شرکتهاو مؤسسات تجاری بینالمللی و حتی کشورها را از سرمایهگذاریدر کشورهایی که دشمن خود میداند بازمیدارد یا هزینههایسرمایهگذاری را در آنجا افزایش دهد. ج - آمریکا برای خود نقش محوری در دمکراتیزه کردن جهانقایل است و نقش خود را از دو راه ایفا میکند: ۱- از طریق سازمانهایی که به منظور ایجاد تغییرات دمکراتیکدلخواه آمریکا در جهان با عنوان مؤسسات همیاری دمکراسی (N.E.D) ، فعال میباشند. صفحۀ ۲۸۲- آمریکا فرماندهی هرنوع اقدام نظامی به بهانه دمکراتیزهکردن جهان را از آن خود میداند متناسب با آن، استراتژیجدیدی در قالب جنگ نامتقارن به نام «جنگ سرخپوستی باسبزاندیشان[ . منظور از سبز اندیشان بنیاد گرایان اسلامی هستند ] در پیش گرفته است. رابرت کاپلان یکی ازشاخصترین و جنجالیترین استراتژیستهای نو محافظه کار درایالات متحده در سخنرانی خود به نام خاورمیانه جدید weNtseEelddiM بیان داشت: «ارتش آمریکا باید به عصر جنگ با سرخپوستان بازگشتنماید و همانگونه که با قبایل مختلف سرخپوست در درونسرزمین آمریکا جنگید، با چالشهایی که فرهنگها و مللمختلف و کوچک برای هژمونی آمریکا ایجاد میکنند اقدامکند.[. ۱.RobertKaplan،TheNextMiggleEest،forighhPolicyResexrcn InstitiutConfrance.Oct/۴۰۰۲www.FPRI.org ]. ویژگیهای استراتژی نوین نظامی آمریکا در عصر استعمارنوین را میتوان به شرح زیر بر شمرد: ۱ - استراتژی قلعهای یا امپراتوری قلعهها: در این استراتژی،آمریکا برای حضور فیزیکی در سرتاسر جهان، پایگاههای نظامیخود را در سه سطح در مکانهای مختلف تأسیس میکند یاگسترش میدهد: پایگاههای بزرگ مانند تمام سرزمین عراق وافغانستان، این دو کشور بزرگترین پایگاههای آمریکا را تشکیلخواهند داد. پایگاههای کوچک مانند پایگاههای آمریکا د[. ۱.RobertKaplan،TheNextMiggleEest،forighhPolicyResexrcn InstitiutConfrance.Oct/۴۰۰۲www.FPRI.org ]صفحۀ ۲۹فیلیپین، یونان، ژاپن و آلمان. و پایگاههای برگ شقایق که قابلجا بجا شدن بوده و سریع جمع میشوند مانند پایگاه هواییآمریکا در نزدیکی بیشکک در قرقیزستان و تأکید بر احداثسفارتخانه[ . همانگونه که در جنگ با سرخپوستان ارتش آمریکا در سرتاسر خاکاین کشور قلعههای بزرگ و کوچکی را احداث کرد و از طریق آنها کنترل نظامی منطقه را بر عهده داشت ] در کشورهایی مانند ایران که ایالات متحده بهدلایلی روابط سیاسی خود را با آنها از دست داده است[ . ر.ک: با ایران چه باید کرد، گزارش شورای روابط خارجی آمریکا، ص ۸۱ به بعد ] ۲ - اتخاذ روش جنگ سرخپوستی برای مبارزه با گروههایفرو ملی و یا دولتهای ضعیف و نا کارآمد. ۳ - استفاده از عواملی داخلی آشنا به زبان، فرهنگ و قومیتو جغرافیای منطقه. ۴ - به کارگیری عناصر نظامی به جای عناصر سیاسی درروابط دیپلماتیک در مناطق بحرانی مانند خاورمیانه[. ۱.Ibid. ]. تبیین مفهوم نظم نوین جهانی از دیدگاه آمریک[. ۲.newworldorder. ]. این اصطلاح اولین بار توسط ویلسون رئیس جمهور آمریکاپس از جنگ جهانی اول و هنگام شکلگیری جامعهء ملل مطرحشد. ولی پس از شکست جامعه ملل این اصطلاح نیز از کار بردافتاد[. ۳.D.L.cuggy.ph.d.achoronologicalhistoryofthenewworldorder. ]. در پروتکلهای یهود نیز این اصطلاح به عنوان یک استراتژیبرای صهیونیسم بین المللی مطرح شده است[. ۴.Wikipedia،freeEncyclopedia،www.ed.wikpedia.com. ] اما در دورانجدید به شکل گسترده، پس از فرو پاشی شوروی، توسطجرج بوش پدر مطرح گردید. در دوران حاضر، نظم نوین جهانیصفحۀ ۳۰ویژگیهای نظم نوین جهانی مهمترین ویژگیهای نظم نوین از دیدگاه آمریکا به شرح زیراست: ۱ - برتری هژمونیک آمریکا در جهان: در نظم نوین جهانی، این نظریه را القا میکنند که بدونهژمونی و امپراتوری آمریکا، نظام بین المللی در اغتشاش،هرج و مرج و تاریکی و ظلمت فرو خواهد رفت. بنابراین آمریکاباید در قالب یک امپراتوری قدرتمند ظاهر شود. اختلافسیاستمداران دو حزب قدرتمند آمریکا یعنی دمکرات ومحافظهکار در این خصوص فقط بر سر مکانیزمهای اعمال اینقدرت امپراتوری است[ . چالمرز جانسون، مصائب امپراتوری، ص ۱۶ ] در دههء هفتاد اصطلاح امپراتوری برای تحقیر و توهینراهبردهای امنیتی آمریکا در آفریقا و آسیا مطرح میشد. امصفحۀ ۳۱امروزه به راحتی توسط نو محافظه کاران راست افراطی که پساز حادثه یازده سپتامبر در صحنه سیاسی آمریکا حاضر شدهاند،به عنوان راهبرد امنیت ملی آمریکا مطرح میشود. «امپراتوریآمریکایی» در حال حاضر به عنوان رویکردی پسندیده برایهدایت و مدیریت آمریکا مورد پذیرش آنان میباشد.نومحافظهکارانی مانند کاپلان و ویلیام کریستول سردبیر هفتهنامهء«ویکلی استاندارد» و ماکس پوت، در دورهء اول ریاست جمهوریبوش بر آن تأکید میکردند[. ۱.Maxboot،thecaseforanamericanempiretheweeklystandary، ۵۱/Oct/۱۰۰۲. ] هنری کسینجر و ریچارد هس نیزمایلند سیاست خارجی آمریکا مبتنیبر یک ساختار امپراتوریباشد و از بکار بردن این واژه نیز ابایی ندارند[. ۲.LibrolIntervention:Theempire'snewcolth'sیsaturday۰۲/Jaly/ ۳۰۰۲،foreighhpolicycenter ۳۸/ریتـ/۹۲ )www.bionvan.com( ]. پس نظم نوین جهانی در حقیقت نظامی سلسله مراتبی استکه در آن آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان، و سایر کشورهابهعنوان قدرتهای بزرگ، متوسط و کوچک و ذرهبینی مطرحاند.و آمریکا به دلیل توانایی برخورداری از قدرت نظامی نقشپلیس و ژاندارم بین المللی را ایفا مینمایند. ۲ - یک جانبه گرایی: نظم نوین جهانی به آمریکا اجازه میدهد که بدون نیاز بههمکاری سایر کشورها و حتی نهادهای بین المللی در هر زمانکه مناسب تشخیص دهد، اقدام کند هانتینگتون میگوید[. ۱.Maxboot،thecaseforanamericanempiretheweeklystandary، ۵۱/Oct/۱۰۰۲. ][. ۲.LibrolIntervention:Theempire'snewcolth'sیsaturday۰۲/Jaly/ ۳۰۰۲،foreighhpolicycenter ۳۸/ریتـ/۹۲ )www.bionvan.com( ]صفحۀ ۳۲امروز تنها یک ابرقدرت وجود دارد، در این جهان تک قطبییک ابرقدرت، آن هم فارغ از قدرتهای عمده دیگر، در کنارشمار زیاد قدرتهای کوچکتر، نیرویی برتر است که میتواندتک و تنها یا با همکاری ضعیف کشورهای دیگر و حتی بدونپشتیبانی آنها، به گونهای مؤثر مسایل بزرگ بین المللی را حلو فصل کند و هیچ مجموعهای از دیگر قدرتها نیز نمیتواندمانعی در برابر آن ایجاد کند[ . ساموئل هانتیگتون، آمریکا در جهان معاصر ] ۳ - کاربرد نیروی نظامی به ویژه نیروی زمینی: بحث کاربرد نیروی نظامی را در استعمار فرانو تعریف کردیمو تکرار آن ضرورت ندارد، تنها به بیان این نکته بسنده میکنیمکه به کارگیری گسترده نیروی زمینی جایگزین کاربرد گستردهنیروی هوایی و دریایی در دوران جنگ سرد میشود. ۴ - انزوا گرایی و مداخله گرایی: اصالت دادن به اقدام یک جانبه و کاربرد نیروی نظامی،متضمن سیاست انزواگرایی و مداخله گرایی، توأمان میباشد.بر اساس این، سیاست مداخلهگرایی به منظور پیشبرد هژمونیآمریکا و انزوا گرایی در هنگامی که استانداردهای رفتاری آمریکااز سوی مجامع بین المللی رد میشود و این کشور از همکاریو هماهنگی بینالمللی خودداری کند، ضرورت پیدا میکند[. ابوذر گوهری، ایران وهژمونی آمریکا، همشهری دیپلماتیک۲۲/۲/۸۴ ]صفحۀ ۳۳۵ - مشروعیت در قدرت و نتیجه: اقدام یک جانبه گرایانه آمریکا به منظور گسترش سلطه وهژمونی خود در جهان باید بر دو قدرت نرمافزاری و سختافزاریاستوار باشد. در این امر، امریکا به مشروعیت عملی که انجاممیدهد توجه نمیکند بلکه مشروعیت را در نفس قدرت و نتیجهءحاصله از آن میکاود؛ در نتیجه به تأثیرات کوتاه مدت اقداماتمذکور در نزد افکار عمومی و سیاستگذاران بینالمللی وقعینمینهد. ۶ - امنیتیکردن فضای داخلیآمریکا وجامعهء بینالمللی: برای پیاده کردن نظم نوین جهانی ضرورت دارد تا هموارهدشمنی فرضی در عرصه بین المللی طراحی شود؛ دشمنی کهامنیت، صلح و پیشرفت جهان و منافع ایالات متحده آمریکا رابه مخاطره میاندازد در چنین صورتی، به کارگیری نیروی نظامیقابل توجیه میشود[ . در ایجاد چنین فضایی نباید نقش کمپانیهای اسلحه سازی را نادیده گرفت. زیرا با پایان جنگ سرد تصور میرفت که دوران رقابت تسلیحاتی پایان یافته است. این امر موجب کاهش معاملات تسلیحاتی و بودجه نظامی کشورها از جمله آمریکا گردید و خساراتی را به این کمپانیها وارد آورد. (ر.ک: روزنامه ایران، ۲۶ آذر ۱۳۸۲)] این هدف با بروز حادثه یازده سپتامبر در آمریکا حاصل شد.بررسی نحوهء وقوع این حادثه و نتایج حاصله از آن برای تکمیلاستراتژی نو محافظهکاران (که در ضمن صاحبان اصلی کمپانیهایتسلیحاتی در آمریکا هستند)، سوء ظن دست داشتن نیروهایامنیتی آمریکا را در این حادثه افزایش میدهد[ . لیندن لاروش از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا تصریح میکند که آن چه مسلم است این است که کنترل اصلی حملات یازده سپتامبر در دست مقامات طراز اول سازمانهای امنیتی آمریکا بوده است. به ویژه اینکه هیچکدام از مسئولان شرکتهای متعلق به برجهای مرکز تجارت جهانی قربانی نشدهاند. بیشتر این مدیران در ساعت وقوع حادثه به صرف صبحانهای دوستانه در پایگاه نظامی «ال - فوت» دعوت شده بودند، که تا نیویورک فاصلهء زیادی داشت و جرج بوش نیز به آنها پیوسته بود (ر.ک بیژن اسدی، حادثه یازده سپتامبر و آثار آن بر موقعیت سیاسی خاورمیانهء، فصلنامهء مطالعات خاورمیانه، سال نهم، شمارهء ۳ ص ۴۱ - ۶۱ ]صفحۀ ۳۴ نتایج و پیامدهای نظم نوین جهانی ۱ - اگر چه ویلسون رئیس جمهور آمریکا عبارت «جنگ برایپایان جنگها» را برای نظم نوین جهانی بکار برد و هدف او خاتمهبخشیدن به کاربرد زور در روابط بین الملل بود، اما آنچه کهمورد نظر نو محافظه کاران آمریکا در عصر حاضر است، بهطور قطع منجر به گسترش جنگ و تروریسم در جهان میشود.ایالات متحده علیرغم وعدههای خود نتوانست آرامش را درمدت شش ماه به عراق برگرداند و هر روز در این کشور دههانفر کشته میشودند، ضمن اینکه عملیات تروریستی در جهانکاهش نیافته و القاعده نیزهنوز دارای قدرت است. ۲ - دمکراسی و آزادیهای مشروع مدنی در ایالات متحده وبسیاری از کشورهای جهان از بین خواهند رفت، زیرا خصوصیتامنیتیشدن فضا، اقتضای محدود ساختن آزادیهای مدنی را دارد.اقدام جرج بوش پس از حوادث یازده سپتامبر و محدودیتهایشدیدی که برای مسلمانان در جهان ایجاد شده نمونهء بارزآن است. ضمن اینکه نظم نوین جهانی و استعمار فرانو فقطلیبرال دمکراسی را بر میتابد و انواع دیگر دمکراسی به ویژهمردم سالاری دینی را، حتی اگر خواست اکثریت مردم یککشور باشد، نفی میکند. صفحۀ ۳۵۳ - تبلیغات و پروپاگاندا جای حقیقت و صداقت را فراخواهدگرفت[ . چالرز جانسون، مصائب امپراتوری، مؤسسه فرهنگی مطالعات وتحقیقات ابرار معاصر ایران ۱۳۸۴، ص ۲۸ ] و دارندگان کمپانیهای تبلیغاتی با بکارگیری شگردهایمختلف به قلب حقایق و گمراه کردن اذهان عمومی به سمتاهداف مورد نظر خود اقدام خواهند کرد[ . متعاقب حملات یازده سپتامبر دولت آمریکا شروع به محدود کردن دسترسی عموم مردم به اطلاعات نمود و روزنامهها به صورت مجلات رسمی و دولتی در آمدند و اخبارتلویزیون دنباله رو دستورات مالکان خود شدند همان، ص ۴۵ ] ۴ - بودجه کشورها به ویژه ایالات متحده بهسوی طرحهایپایانناپذیر نظامی سوق داده میشود و ورشکستگی مالی امریکارا بهدنبال خواهد داشت[ . همان، ص ۲۸ ] اتخاذ استراتژی امپراتوری قلعههاو استراتژی جنگ سرخپوستی، هزینههای سنگین ایجاد ونگهداری پایگاهها را بر اقتصاد آمریکا تحمیل میکند[ . وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که حداقل ۷۲۵ پایگاه نظامی خارج ازخاک آمریکا وجود دارد (ر.ک: همان، ص ۳۵)] بایددانست که یکی از دلایل اصلی سقوط شوروی بسط بیش ازحد امپراتوری و ناتوانی این کشور در انجام اصلاحات و رفعتناقضات میان توانایی اقتصادی و اهداف بلند پروازانه بود.البته آمریکا از نظر اقتصادی نسبت به شوروی توانمندتر استولی این امر فقط زمان سقوط را به تأخیر خواهد انداخت. ۵ - عکسالعمل مردم جهان: هرگاه قدرت نرمافزاری وسختافزاری رقیب هم شوند، در صورت بکارگیری قدرتسختافزاری، نه تنها امنیت و قدرت تأمین نمیشود بلکهتضعیف و تخریب نیز میگردد. حضور نیروهای آمریکایی درکشورهای جهان به شدت واکنش مردم جهان را علیه آنانبرانگیخته است، اعتراضاتی که به هنگام دیدار رئیس جمهوصفحۀ ۳۶آمریکا از کشورهای مختلف ازسوی مردم رخ میدهد، و ورودمخفیانه «رایس» (وزیر امور خارجه آمریکا) به همراه تدابیرامنیتی شدید به عراق، علیرغم وجود پیش از یکصد وسیهزارنیروی آمریکایی در این کشور[ . در حالیکه در همان زمان وزیر امور خارجه ایران در میان استقبالگرم مردم و مسئولین و علما وارد عراق شد و سه روز بیاد ماندنی را در آنجا گذراند ] نشاند کاهش شدید جایگاهآمریکا در نزد افکار عمومی جهان است. ضمن اینکه برخلافمحاسبات دولتمردان آمریکایی نقش بینالمللی این کشور بهویژه در برخورد با ایران بسیار کاهش یافته است. به نظر میرسد دولتمردان آمریکایی از دو امر غفلت کردهاند: اول اینکه: به زودی رشد اسلام گرایی در سطح جهان بهچالشی بزرگ بر سر راه دمکراسی غربی تبدیل میشود ونقشمؤثری را در تحولات جهانی ایفا میکند، مانوئل کاستلز در اینزمینه میگوید: بنیاد گرایی اسلامی به عنوان هویت بازسازی شده و به عنوانیک برنامه سیاسی، مرکز و محور تعیین کنندهترین فرایندیاست که تا حد زیادی آیندهء جهان را رقم خواهد زد[ . مانوئل کاستلز، همان، ج ۲ - ص ۳۱ ] مسلمانان به طور قطع در مقابل این امپراتوری میایستند وروند پر شتاب مدرنیته نیز نمیتواند هویت اسلامی آنان راسلب کند. در تمام جهان مسلمانان برای حفظ هویت دینیخود مبارزه میکنند و برخورد فعال و مقتدرانهء آنان با اهانت بهمقدساتشان نشان از بیداری و پتانسیل بالای آنان دارد. صفحۀ ۳۷دکترین آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ طرح خاورمیانه بزرگ در مؤسسهء «هریتیج[ . این بنیاد از جمله بنیادهای مهم زیر نظر نو محافظه کاران است ]» آمریکا تهیهو در سال ۱۳۸۳ در اجلاس هشت کشور صنعتی بزرگ جهانبه تصویب رسید و این کشورها رسماً حمایت خود را از اجرایآن اعلام کردند، این طرح را باید بخشی از طرح نظم نوین جهانیو استعمار فرانو برای منطقه خاورمیانه دانست. زیرا این منطقهبه دلایل ذیل، اهمیت فراوانی دارد و در حقیقت محور اجرایطرح نظم نوین است: صفحۀ ۳۸۱ - از لحاظ جغرافیایی: مهمترین آبراههای بینالمللی مانندکانال سوئز، تنگهء باب المندب و تنگهء هرمز دراین منطقه واقعهستند و مسیر ارتباطی خشکی غرب به شرق نیز از این منطقهمیگذرد. ۲ - از لحاظ اقتصادی: ۵۶٪ کلی ذخایر نفت و ۳۱٪ کلذخایر گاز جهان در این منطقه قرار دارد در حال حاضر کشورهایاروپایی، چین و ژاپن نزدیک به ۷۰٪ و آمریکا ۲۴٪ سوختخود را از این منطقه تأمین میکند و بر اساس گزارش پروژهاستراتژی ملی آمریکا در قرن ۲۱ ژاپن، اروپا، هندوستان وچین و بیشتر کشورهای آسیای شرقی سخت به نفت و گازطبیعی این سرزمین وابسته خواهند بود و این وابستگی به سرعتافزایش خواهد یافت[ . سیامک باقری، پروژه خاورمیانهء بزرگ، ادارهء سیاسی ستاد نمایندگیولی فقیه در سپاه ۱۳۸۴. ص ۱۱ ] وزیر انرژی آمریکا در بیستم ژوئن۲۰۰۲ اعلام کرد که در سال ۲۰۲۰ آمریکا ناچار خواهد بود۶۲٪ نیاز نفتی خود را از خلیج فارس تأمین کند[ . همان، ص ۱۵ ] ۳- از نظر فرهنگی: این منطقه محل تلاقی سه دین بزرگالهییعنی مسیحیت - یهودیت و اسلام است که در مجموع بیشترینپیروان را در جهان به خود اختصاص دادهاند و مقدسترین اماکنآنان در این منطقه واقع است. همچنین در مبانی فکری مسیحیانصهیونیست که در دستگاه هیأت حاکمه آمریکا نفوذ بسیار دارندمحل جنگ نهایی و آرماگدون (نام جنگ نهایی) از نظر مسیحیانصهیونیست است[ . ر.ک کیهان ۲۴/۶/۸۲، ص ۱۲ ]صفحۀ ۳۹ اهداف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ با بررسی طرح خاور میانهء بزرگ میتوان دریافت که آمریکا،در این منطقه به دنبال اهداف زیر است: ۱- استحالهء کامل فرهنگی مردم منطقه که ساختار اجتماعیخود را تاحد زیادی بر مبانی اسلام بنیان نهادهاند. ۲ - جلوگیری از رشد بنیاد گرایی اسلامی به شیوهء ایران وتهدید سبز. ۳ - محور قرار گرفتن رژیم اشغالگر قدس به عنوان ژاندارمو رهبر منطقه. ۴ - هضم کشورهای منطقه در نظام بین المللی و جهانی بهرهبری آمریکا ودر چارچوب نظم نوین جهانی. ۵ - دخالت قطعی برای حل و فصل درگیریهای اعراب و رژیماشغالگر قدس[ . الاهرام، فوریه ۲۰۰۴ ] ۶ - کنترل و دسترسی آسان به نفت. روشهای آمریکا در طرح خاورمیانه بزرگ ۱ - تغییر روشها و محتوای آموزشی و انتقال علوم به ویژهعلوم انسانی از غرب و کشورهای گروه هشت به این منطقه ازطریق: الف - تأکید بر مبارزه با بی سوادی و بخصوص حضور زنانو دختران در برنامههای آموزشی. صفحۀ ۴۰ب - تلاش برای بهبود سطح سواد دختران تحت نظارتیونسکو. ج - تأمین محتوای کتب آموزشی به ویژه در زمینه ادبیاتجامعهشناسی، فلسفه، علوم اجتماعی از طریق ترجمهء کتابهایکلاسیک مورد استفاده در کشورهای گروه هشت. د - تأسیس مدارسی که مستقیماً توسط کشورهای گروههشت اداره میشوند. هـ - ایجاد اصلاحات آموزشی ازطریق برگزاری کنفرانسهایعلمی و تربیت بیش از یکصد هزار معلم تا سال ۲۰۰۹ درکشورهای گروه هشت برای منطقه خاورمیانه. و - آموزش از طریق اینترنت و ماهوارههایی که از پایگاههاییدر کشورهای گروه هشت اداره میشوند. ز - تدریس درس مدیریت با همکاری مؤسسات حرفهای ودانشگاههای کشورهای گروه هشت، بدین ترتیب کل نظامآموزشی کشورهای منطقه از مقطع پیش دبستانی تا عالیترینسطوح در کنترل کشورهای غربی به ویژه آمریکا قرار خواهدگرفت. ۲ - ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی خانواده از طریق: الف - ایجاد سازمانهای غیر دولتی (OGN) به ویژه برایزنان و دختران جهت تغییر جایگاه فعلی آنها در جامعه. صفحۀ ۴۱ب - تغییر در نظام و محتوای کتب آموزشی متناسب باارزشهای غرب. ج - اعطای وام به پروژههای مربوط به زنان و حمایت ازنهضتهای فمینیستی. ۳ - ایجاد جامعهء مدنی از طریق: الف - فعالیت آزاد رسانهها. ب - سرمایه گذاری برای ایجاد سازمانهای غیر دولتی وفعال در زمینه دمکراسی و حقوق بشر. ج - سرمایه گذاری در دو سازمان وست مینستر انگلیسو حمایت ملی از دمکراسی برای توسعه فعالیتهایشان درخاور میانه. ۴ - توسعه فرصتهای اقتصادی از طریق: الف - سرمایه گذاری برای رشد اقتصادی مورد نظر برایمنطقه. ب - تشکیل صندوق بینالمللی خاورمیانه بزرگ با همکاریکشورهای گروه هشت. ج - ایجاد بانک توسعه خاورمیانه بزرگ با همکاری کشورهایگروه هشت. د - ایجاد یک سیستم مالی زیر نظر کشورهای گروه هشت. هـ - گسترش تجارت آزاد. و - ایجاد تریبون فرصتهای اقتصادی در خاورمیانهء بزرگ. صفحۀ ۴۲با اجرای این طرح از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادیاین منطقه مستقیماً زیر نظر قدرتهای بزرگ اداره خواهد شد وحاکمیت ملی در این منطقه کاملاً کمرنگ خواهد گردید[ . برای اطلاع از متن طرح خاورمیانه بزرگ ر.ک: غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین المللی دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۳، ص ۶۵۱ تا ۶۶۳ ]آمریکا و مسیحیت یهودی در یک قرن گذشته در آمریکا جریان جدیدی شکل گرفتکه به آن بنیادگرایی مسیحی میگویند[ . اصطلاح بنیادگرایی اساساً در آمریکا شکل گرفت و مقصود از آن اشارهبه مجموعهء ده جلدی کتابهایی بود که تحت عنوان بنیادها توسط دو برادر بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ به طور خصوصی منتشر شد. در این کتابها متون مقدس ویرایش شده توسط متألهین محافظه کار آنجلیکان گردآوری شده بود (ر.ک کاستلز، همان، ج ۲ - ص ۳۸) ] این جریان در بینپروتستانها شکل گرفت و به مسیحی انجیلی شهرت یافت.شعار آنها بازگشت به تعالیم مسیح بود (به دلیل حمایت ازاسرائیل امروزه آنها به مسیحیت صهیونیست مشهور هستند).در دههء ۸۰ و ۹۰ میلادی این جریان رشد چشمگیری پیدا کردو در سال ۱۹۸۹ کشیشی به نام جری فالول در آن انشعابیایجاد کرد که بیشتر به یک بازی سیاسی شبیه بود[ . همان ] به دنبالپیروزی بین کلینتون در سال ۱۹۹۲ این گروه موفق شدند دردستگاه حاکمهء آمریکا نفوذ چشمگیری پیدا کنند هر چندشواهدی وجود دارد که رونالد ریگان نیز خود از جمله پیرواناین فرقه بوده است[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، خسرو اسدی، مؤسسهء خدماتفرهنگی رسا، ۱۳۷۷. صص ۷۲ - ۷۹ ] کشیشان معروفی مانند سلی گراهام،جری فالول پت رابرتسون، هال لیندسی و مایک ایوانس ازمبلغان این جریان به شمار میروند. صفحۀ ۴۳۱ - اعتقادات اساسی مسیحیان صهیونیست: الف - پذیرش وحی و کلام انجیل. ب - رستگاری فردی از طریق مسیح و پذیرش او به عنوانناجی[ . مانوئل کاستلز، همان، ص ۳۹ ] ج - بازگشت مسیح از آسمان به زمین نشانههای ظهور مجددمسیح نیز عبارت است از: - جمع شدن یهودیان از سرتاسر جهان در فلسطین اشغالیو تشکیل کشوری به نام اسرائیل در گسترهء نیل تا فرات. - ویران کردن دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدستوسط یهود و احداث معبد سلیمان. د - اعتقاد به جنگ نهایی و آرماگدون[ . آرماگدون: لاتین عبارت عبری «هارمجدون» است که «هار» در عبریبه مفهوم جای مرتفع و «مجدو» نیز نام منطقهای در فلسطین اشغالی است ]: از نظر آنان، پس ازویران شدن این دو مسجد ضمن جنگی با رهبری انگلیس وآمریکا رخ خواهد داد و مسیحیان در چنین زمانی مسیح(ع) راکه دوباره متولد شده خواهند دید. در این جنگ، ضد مسیح(دجال) در آستانهء پیروزی بهوسیلهء مسیح و بمبهای هستهایاو نابود خواهد شد[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، صص ۵۶ - ۶۴ ] ۲ - جایگاه رژیم اشغالگر قدس در افکار آنان: از نظر این گروه تشکیل اسرائیل بزرگ از جمله نشانههایظهور مسیح(ع) است. به همین دلیل حمایت از آن برای آنان جنبهصفحۀ ۴۴اعتقادی دارد، جانتمارشال مجری یکی از برنامههای مذهبیرادیویی این فرقه که ۵/۳ میلیون شنونده دارد میگوید: اسرائیل برای ما در درجه اول اهمیت قرار دارد چرا که معرفتمام آنچه است که ما باید به عنوان مسیحی به آن معتقد باشیم[ . همشهری ۱۲/۹/۱۳۸۲، ص ۱۲ ] آنان سه پیش شرط مندرج در انجیل را برای ظهور مسیح(ع)علت همگرایی خود با یهود میدانند: الف - احیاء سرزمین یهود ب - تملک بیت المقدس به وسیله یهود ج - بازسازی معبد سلیمان[ . کیهان، ۲۴/۶/۸۲ ] و نتیجه میگیرند که اگر مسیحیان نمیخواهند مانع اجرایطرح بزرگ خدا باشند باید از موجودیت اسرائیل حمایت کنندچون اسرائیل سرزمین مقدس است. ۳ - نفوذ مسیحیت صهیونیستی در نو محافظهکاران: ابتدا باید متذکر این نکته شد که بسیاری از نو محافظهکارانآمریکا اصالتاً یهودی هستند و دفاع از یهود و موجودیت رژیماشغالگر قدس را اولین اولویت خود میدانند. آنان به شدتتلاش میکنند تا آمریکا را در مسیر حمایت از دولت اسرائیلهدایت کنند، حداقل ۲۳ نفر از دولت مردان دولت جرج بوشیهودی هستند مثل پل ولفووتیز و ریچارد پرل (طراحان اصلی[ . همشهری ۱۲/۹/۱۳۸۲، ص ۱۲ ][ . کیهان، ۲۴/۶/۸۲ ]صفحۀ ۴۵جنگ عراق)، داکلاس فایث معاون وزیر دفاع آمریکا، الیوتآبرامز، مسئول امور خاورمیانه شورای امنیت آمریکا[. ۱.www.bashgah.net/articles. ] بسیاریاز نومحافظهکاران آمریکا نیز به لحاظ دینی، مسیحی پروتستانو طرفدار فرقه مسیحیت صهیونیستی هستند. این افراد گرایشاتبه شدت دینی دارند و به نوعی به همخوانی دین و سیاستمعتقدند[ . گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، صص ۷۲ تا ۸۹ و ۲۹۰ تا ۳۰۹ ] اتخاذ سیاست یک جانبه گرایی آمریکا در سطح بین المللیو اعتقاد به جدال دائمی میان خیر و شر و جنگ صلیبی در همهءعرصهها ناشی از اعتقاد آنها به جنگ نهایی و آرماگدون است.آنان برای بقای رژیم اشغالگر قدس از هیچ اقدامی فرو گذارنمیکنند. شرکتهای بزرگ نفتی و تسلیحاتی آمریکا توسط آناناداره میشود و سرمایهء این شرکتها پشتوانهء اعتقاد اتشانمیباشد[ . ر.ک: مسعود آریانی نیا، مبانی دینی رفتار و فرهنگ سیاسی راست افراطی در اسرائیل، فصلنامهء مطالعات منطقهای، ۱۳۸۰ ص ۳۱-۱ ] با نگاهی گذرا به سابقهء یهود در تحریف کتب مقدس وساختن وقایع خیالی و غیرواقعی در تاریخ که از آنها به اسرائیلیاتیاد میشود و با بررسی عقاید این فرقه(مسیحیان صهیونیست)در آمریکا به ویژه کسانی که به همراه جری فالول از آنها منشعبشدند، براحتی میتوان رد پای یهودیان صهیونیست را درشکلدهی به چنین اعتقادی که تضمین کنندهء حمایت آمریکااز رژیم اشغالگر قدس است، یافت[. ۱.www.bashgah.net/articles. ]صفحۀ ۴۶نتیجهگیری از مجموع مباحث گذشته میتوان نتیجه گرفت که: ۱ - استعمار فرانو شیوهای تازه از استعمار است که در آناستعمارگران با جهانی سازی ارزشهای فرهنگی و نظام اقتصادیخود و دمکراتیزه کردن نظامهای سیاسی کشورها، آنها را درچارچوب سیاستهای بینالمللی خود هدایت میکنند. ۲ - استعمارگران در این نوع استعمار دو نوع قدرت نرمافزاریو سختافزاری را در دو عرصهء تقسیم تمدنی کشورها و طبقهبندینظامی و امنیتی آنها بکار میگیرند. ۳ - نظم نوین جهانی با عنوان شیوهای آمریکایی برای ادارهکردن جهان در استعمار فرانو محسوب میشود که در آن آمریکابا عنوان پلیس، ژاندارم و نهایتاً امپراتور جهان مسئولیت برقرارینظم و مقابله با چالشهای فرا روی استعمار فرانو را بر عهدهخواهد داشت. ۴ - آمریکا برای این منظور از قدرت نرمافزاری برای اقناعافکارعمومی و هم از قدرت سختافزاری ونیروی نظامی (عمدتاًنیروی زمینی) با استراتژی نوینی به نام «جنگ سرخپوستی باسبزاندیشان» بهره خواهد برد. ۵ - با توجه به اهمیت منطقه خاورمیانه و جایگاه تأثیرگذار آن ازبعد جغرافیایی و اقتصادی برجهان؛ طرح مشخص و ویژهای برایآن به نام «خاورمیانه بزرگ» درنظر گرفتهاند. که اجرای آن از یکصفحۀ ۴۷سو منجر به اعطای نقش محوری به رژیم اشغالگر قدس در منطقهشد و از سوی دیگر موجبات هضم ساختار اجتماعی، اقتصادیو سیاسی این منطقه حساس را در نظم نوین جهانی فراهم میآورد. ۶ - تفکر مسیحیت صهیونیستی که با نام «بنیاد گرایی مسیحی»یا «مسیحیت انجیلی» هم شهرت دارد، گرایشی از فرقهء پروتستاناست. این نحلهء فکری پشتوانهء ایدئولوژیک استراتژیهای آمریکابرای تشکیل یک امپراتوری جهانی و اضمحلال تمدن اسلامیرا تشکیل میدهد. پیروان این فرقه، معتقد با ظهور مجدد مسیحپساز تشکیل اسرائیل بزرگ و تخریب مسجدالاقصی و مسجدصخره میباشند. پینوشتها: صفحۀ ۴۸صفحۀ ۴۹صفحۀ ۵۰صفحۀ ۵۱
اشاره ای بر شکل گیری سازمان ملل متحد
نخستین گام در زمینهء تأسیس سازمان ملل، صدور اعلامیهء بین المتحدین بود. ایناعلامیه در دوازدهم ژوئن ۱۹۴۱ در کاخ «سینت جمیز[ - ecalaP s،semaJ .ts ] در لندن، توسط نمایندگان استرالیا،اتحادیهء آفریقای جنوبی، بریتانیا، زلاند جدید، کانادا و دولتهای در تبعید بلژیک،چکسلواکی، لهستان، لوکزامبورگ، نروژ، هلند، یوگسلاوی، یونان و ژنرال دوگُل از فرانسهامضا شد. امضا کنندگان با تأکید بر این مطلب که اساسواقعی صلح پایدار در پرتو همکاریهمه جانبهء ملل آزاد در جهانی آسوده از خطر تجاوز و برخوردار از امنیت اقتصادیواجتماعیامکان پذیر است، قصد خود را دایر بر همکاری با یکدیگر و نیز با سایر ملل آزاد،در صلح و جنگ، برای نیل به این هدف اعلام داشتند[- ر. ک. راهنمای سازمان ملل متحد، ترجمهء منصور فراسیون، ص ۳ ]ب - منشور آتلانتیک: در مرحلهء بعد، آمریکا و انگلیس، اعلامیهای را که به «منشور آتلانتیک» معروفاست، امضا کردند. «منشور آتلانتیک» بیانگر سیاست ملی دو کشور یاد شده در مقابل دولتهای محور بودو بر ضرورت تأمین امنیت و آسایش همگانی وعمومی برای انسانها در دنیای بدونصفحۀ ۴۷تسلیحات و جنگ، تأکید داشت. در این اعلامیه آمده است: «پس از نابودی نهایی دیکتاتوری نازی، امیدواریم شاهد برقراری صلحی شویم که برایهمهء ملتها وسائل زندگی امن را در داخل مرزهای ملّی تأمین و تضمین کند که همهء مردمکلیهء سرزمینها آسودهء از ترس و نیاز، عمر خود را به پایان رسانند. ما معتقدیم که همهءملتهای جهان باید به دلائل مادی و معنوی، استعمال زور را کنار بگذارند. چون ادامهاستفاده از سلاحهای زمینی، دریایی و هوایی توسط ملتهایی که به تهدیدِ به تجاوز به خارجاز مرزهای خود متوسل میشوند و یا ممکن است متوسل شوند، مانع از حفظ صلح در آیندهمیشود. ما معتقدیم تا زمانی که یک نظام وسیع و دائمی برای امنیت عمومی به وجودنیامده، خلع سلاح این گونه ملتها ضرورت اساسی دارد.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ترجمهء منصور فراسیون، ص ۳ ]ج - اعلامیهء ملل متحد: نمایندگان ۲۶ کشور درگیر در جنگ با دولتهای محور در سال ۱۹۴۲ در واشنگتنبا صدور اعلامیهای، ضمن قبول اصول «منشور آتلانتیک» خواستار همکاری همه جانبهءدولتهای درگیر در جنگ با یکدیگر تا شکست کامل دولتهای محور شدند. اعلامیهء یاد شده، با پیشنهاد «روزولت» رئیس جمهور آمریکا، «اعلامیّه ملل متحد»نامیده شد. د - کنفرانسهای مسکو و تهران: نمایندگان چهار کشور: آمریکا، شوروی (سابق)، بریتانیا و چین در سی ام اکتبر۱۹۴۳ در «مسکو» اجتماع کرده و اعلامیهء زیر را صادر کردند: «لزوم تأسیس یک سازمان بین المللی کلّی را در اسرع وقت ممکن، بر اساس اصل برابریحاکمیت کلیّهء کشورهای صلح دوست و آماده برای عضویت کلیه کشورهای صلح دوست،خُرد و بزرگ، به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی تشخیص میدهند.[- ماهیت سازمان ملل متحد، شمس الدین رحمانی، ص ۱۷ ] روزولت، استالین و چرچیل[- روزولت رئیس جمهور آمریکا، استالین رهبر شوروی (سابق) و چرچیل نخست وزیر انگلیس بود ] یک ماه بعد، طی نشستی در تهران اعلام کردند: صفحۀ ۴۸«ما کاملاً بر مسؤولیت خطیری که بر دوش ما و کلیهء ملل متحد، برای به وجود آوردنصلحیکه بر حُسن نیّت تودههای عظیم ملتهای جهان استوار باشد و بدون وحشت جنگ را برایچندین نسل برطرف سازد، واقف هستیم.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۶ ]هـ - کنفرانس دومبارتن اوکس[- .skaO notrabmoD ]: گام مهم در این رابطه در اواخر تابستان سال ۱۹۴۴، در ویلایی در شهر واشینگتنبه نام «دومبارتن اوکس» برداشته شد. در مرحلهء نخست کنفرانس، مذاکرات بین نمایندگانشوروی (سابق)، بریتانیا و آمریکا صورت گرفت. در مرحلهء دوّم، نمایندگان آمریکا، بریتانیاو چین با هم به گفتگو پرداختند. حاصل توافق آنان، راه حلهای عملی تر برای مدیریت دنیایپس از جنگ با عنوان سازمان بین المللی عمومی بود. «پیشنهادهای کنفرانس «دومبارتن اوکس» اصولاً دربارهء مقاصد و اصول سازمان بینالمللی موردنظر،عضویت وارکان اصلی آن و پیش بینیهای لازم برای حفظ صلح وامنیتبینالمللی وبرای همکاریاقتصادی واجتماعی بینالمللی بود. به موجب این کنفرانس، رکن مهم سازمان ملل متحد که عهده دار حفظ جهانی است،«شورای امنیت» است که تمامی پنج قدرت بزرگ یعنی چین، فرانسه، شوروی (سابق)،انگلیس و آمریکا میبایستی در آن دارای نمایندگی دائم باشند. امّا در مورد نحوهء رأی گیریدر شورای امنیت توافق حاصل نشد.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۶ ]و - کنفرانس «یالتا» [- atlaY، منطقهای در شبه جزیره کریمه واقع در کنارهء دریای سیاه (متعلق به شوروی سابق) ]: کنفرانس یالتا با شرکت سران سه کشور آمریکا، شوروی (سابق) و انگلیس، دریازدهم فوریه سال ۱۹۴۵، جهت تصمیم گیری نهایی دربارهء مسائل مورد اختلاف تشکیلشد. عدهای از محققان این کنفرانس را «یالتا یا تقسیم جهان» نام نهادند[- تحولات روابط بین الملل، احمد نقیب زاده، ص ۱۹۰ ] در این کنفرانس، قدرتهای بزرگ که پیروزی را بسیار نزدیک میدیدند، ضمن حلصفحۀ ۴۹اختلافهای خود، توافقهای کنفرانس «دمبارتن اوکس» را تکمیل کرده و به شورای امنیت درسازمان بین المللی عمومی، حق «وتو[ - حق وتو، به رأی منفی اعضای دائم شورای امنیت اطلاق میشود. بر اساس این حق، هرگاه موضوعات مورد بحث در شورای امنیتکه منجر به صدور قطعنامهای شود، با منافع یکی از پنج عضو دایم شورای امنیت تضاد داشته باشد، با رأی منفی خود آن قطعنامه را از اعتبار ساقط میکند ] واگذار کردند و بدین ترتیب سرنوشت جهان را بهمنافع خود پیوند زدند. در اعلامیه کنفرانس یالتا آمده است: «ما موافقت کردهایم که باید کنفرانسی با شرکت ملل متحد در تاریخ پنجم آوریل ۱۹۴۵ در«سانفرانسیسکو» تشکیل شود تا منشور این سازمان را طبق روشهایی که در گفتگوهایدوستانهء ما در «دومبارتن اوکس» پیشنهاد شده، تهیّه کند.[- راهنمای سازمان ملل متحد، ص ۷ ]ز - کنفرانس سانفرانسیسکو: این کنفرانس، در پی دعوت نامههایی که برای ملتهای درگیر جنگ با دولتهایمحور ارسال شد، در شهر «سانفرانسیسکو» واقع در آمریکا، با حضور پنجاه کشور متحد،تشکیل شد. موضوعات مورد بحث، با توجه به توافقهای قبلی دولتهای متحد، بویژه قدرتهای بزرگ، درچهار محور تقسیم بندی شد و هر یک مورد مطالعهء یک کمیسیون جداگانه قرار گرفت. کمیسیون اوّل، به مقاصد عمومی سازمان، اصول و عضویت آن، دبیرخانه واصلاحات منشور پرداخت.کمیسیون دوم ،مامورمطالعهء اختیارات ومسوءلیتهای مجمععمومی شد کمیسیون سوّم، شور دربارهء شورای امنیت را به عهدهء گرفت و کمیسیون چهارم،به مطالعه اساسنامهء دیوان بین المللی دادگستری پرداخت. سرانجام، نمایندگان پنجاه دولت شرکت کننده در کنفرانس، در تاریخ ۲۵ ژوئن۱۹۴۵، به اتفاق آرا، منشور ملل متحد را امضا کردند.
منشور سازمان ملل متحد فصل ششم (منشور): تصفیه مسالمت آمیز اختلافها اگر اختلافی بین دولتها در سطح جهان به وجود آید، بر طبق مادهء ۳۳ منشور،دولتها باید از طریق مذاکره، میانجیگری، سازش و داوری به حل و فصل اختلافها اقدامنمایند و از کاربرد زور پرهیز کنند. «۱- طرفین هر اختلاف، که ادامهء آن محتمل است حفظ صلح وامنیت بین المللی را به خطراندازد، باید قبل از هر چیز از طریق مذاکره، میانجیگری، سازش، داوری، رسیدگی قضایی وتوسل به مؤسّسات یا ترتیبات منطقهای یا سایر وسایل مسالمت آمیز بنا به انتخاب خود، راهحل آن را جستجو نمایند. ۲- شورای امنیت در صورت اقتضا از طرفین اختلاف خواهد خواست که اختلافات خود را بهوسایل مزبور تصفیه نمایند.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت به عنوان رکن مهم و اساسی سازمان ملل اختلافهای بین دولتها راکه ممکن است به نقض امنیت جهانی منجر شود، مورد بررسی قرار داده و توصیههای لازمرا میکند: «شورای امنیت میتواند هر اختلاف یا وضعیتی را که ممکن است منجر به یک اصطکاکبین المللی گردد یا اختلافی ایجاد نماید - بدین منظور که تعیین نماید محتمل است ادامهءآن اختلاف یا وضعیت مزبور حفظ صلح و امنیت بین المللی را به خطر بیندازد - مورصفحۀ ۵۳رسیدگی قرار دهد.[- همان مدرک ] «۱- شورای امنیت میتواند در هر مرحله از اختلاف از آن گونه که در مادهء ۳۳ بدان اشارهشده است یا در هر وضعیت شبیه به آن، به روشها یا ترتیبهای تصفیهء مناسب توصیه نماید. ۲- شورای امنیت ملزم است روشهایی را که طرفین دعوی خود قبلاً برای تصفیهء اختلافقبول کردهاند، مورد توجه قرار دهد.[- همان مدرک ] در تمام موارد و وضعیتهای مورد اختلاف، هر کشوری میتواند نظر شورایامنیت یا مجمع عمومی را به آنها جلب کند تا از بروز حالت تخاصم شدید بین طرفیناختلاف یا اقدام به جنگ جلوگیری شود. «۱- هر عضو ملل متحد میتواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی را به هر اختلاف یاوضعیتی از آن گونه که در مادهء ۳۴ بدان اشاره شده است، جلب نماید. ۲- هر کشوری که عضو ملل متحد نیست میتواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی رابه اختلافی که خود در آن طرف باشد جلب نماید، مشروط بر اینکه در مورد اختلاف مزبورقبلاً تعهدات مربوط به تصفیهء مسالمت آمیز مقرر در این منشور را قبول نماید.[- منشور ملل متحد ]فصل هفتم(منشور): اقدام در مورد تهدید علیه صلح فصل هفتم منشور که از مادهء ۳۹ تا ۵۱ میباشد از اهمیت قابل ملاحظهایبرخوردار است. در صورتی که دولتی تجاوز کند و با این اقدام، صلح و امنیت بین المللی رامورد تهدید قرار دهد، شورای امنیت که مسؤول اولیهء حفظ صلح و امنیت بین المللی است،با بررسی موضوع مزبور، راه حلهایی را - مرحله به مرحله - مطابق با منشور ملل متحد، درنظر میگیرد. شورای امنیت با تمسک به فصل هفتم منشور از زمان تأسیس تاکنون با موقعیتهایمختلف برخورد کرده که نمونهء بارز آن قطعنامههای صادر شدهء شورای امنیت در خصوصصفحۀ ۵۴اشغال کویت توسط عراق و جنگ نفت[- اشغال کویت از یازدهم مردادماه ۱۳۶۹ شروع شد به مدت هفت ماه طول کشید که سرانجام ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا طی یک جنگ چهل روزه، عراق را وادار به عقب نشینی کامل به مرزهای بین المللی دو کشور کرد. البته این شورا در موقعیتهای دیگر، به گونهای متفاوت عمل کرد. به طور مثال، در جنگ ایران و عراق، جانب متجاوز را گرفت، در فاجعهء مظلومانه بوسنی و هرزهگوین، با اتخاد نکردن یک تصمیم قاطع، دست متجاوزان صرب را در کشتار مسلمانان باز گذاشت و در مورد اسرائیل (رژیم اشغالگر قدس) نیز با عدم پیگیری قطعنامههای خود، به عنوان مدافع و حامی آن رژیم قلمداد شده است ] میباشد. در مادهء ۳۹ آمده است: «شورای امنیت وجود هرگونه تهدید علیه صلح، نقض صلح، یا عمل تجاوز را احراز وتوصیههایی خواهد نمود یا تصمیم خواهد گرفت که برای حفظ یا اعادهء صلح و امنیت بینالمللی به چه اقداماتی بر طبق مواد ۴۱ و ۴۲ باید مبادرت شود.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت پس از توصیههای اولیه، نخستین اقدام بر ضد کشور متجاوز را کهشامل اقدامات اقتصادی و سیاسی است به مرحلهء اجرا در میآورد. در این رابطه مادهء ۴۱منشور، مجموعه اقدامات مزبور را چنین توضیح میدهد: «ماده ۴۱- شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورامبادرتبه چه اقداماتی که متضمن استعمال نیروهای مسلح نباشد، لازم است و میتواند از اعضایملل متحد بخواهد که به این اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است شاملمتوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راه آهن، دریایی، هوایی،پُستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد.[- منشور ملل متحد ] شورای امنیت در صورت لزوم با به کار گیری نیروی نظامی دست به مقابلهءتهاجمی با تکیه بر اصل امنیت دسته جمعی[- اصل امنیت دسته جمعی بر این اساس استوار است که منافع کلیه دولتها در عرصه بین الملل ایجاب میکند کهبه صورت دسته جمعی در مقابل متجاوز ایستاده وامنیت را حفظ یا برقرار کند ] خواهد زد: «در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیش بینی شده در مادهء ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابتصفحۀ ۵۵شده که کافی نیست، میتواند به وسیلهء نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقداماتی که برای حفظ یا اعادهءصلح و امنیت بین المللی ضروری است، مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و محاصرهءدریایی و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد.[- منشور ملل متحد ] تمامی دولتهای عضو سازمان ملل متعهد هستند که در صورت بروز چنین حالتیبه درخواست شورای امنیت مبنی بر اعزام نیروی مسلح پاسخ مثبت داده، در عملیات اعادهءصلح شرکت کنند: «۱- کلیهء اعضای ملل متحد به منظور شرکت در حفظ صلح و امنیت بین المللی متعهدمیشوند که نیروهای مسلح، کمک و تسهیلات، از جمله حق عبور لازم برای حفظ صلح وامنیت بین المللی را بنا به درخواست شورای امنیت و بر طبق موافقتنامه یا موافقتنامههایخاص در اختیار آن شورا قرار دهند. ۲- موافقتنامه یا موافقتنامههای یاد شده فوق، تعداد و نوع نیروها، درجهء آمادگی و قرارگاهعمومی آنها و نحوهء تسهیلات و کمکهایی را که باید به عمل آید معین مینماید.[- همان مدرک. (این دو بند از مادهء ۴۳ منشور، بخوبی میتواند زمینهء انجام هرگونه اقدام نظامی در هر کجای جهان توسط اعضای اصلی شورای امنیت را فراهم کند) ] به موجب مادهء ۴۷ منشور ملل متحد، شورای امنیت جهت هماهنگی عملیات واقدامات، یک «ستاد نظامی» ایجاد خواهد کرد که زیر نظر آن شورا انجام وظیفه میکند: «۱- برای راهنمایی و کمک به شورای امنیت دربارهء کلیهء مسائل مربوط به نیازمندیهاینظامیِ شورای امنیت برای حفظ صلح و امنیت بین المللی و همچنین برای به کار بردن وفرماندهی نیروهای مسلحی که در اختیار شورا قرار داده شده است و تنظیم تسلیحات و خلعسلاح احتمالی، یک کمیتهء ستاد نظامی تأسیس میشود. ۲- کمیتهء ستاد نظامی مرکب خواهد بود از رؤسای ستاد اعضای دائم شورای امنیت یانمایندگان آنها. هرگاه حُسن اجرای وظایف کمیتهء ستاد نظامی شرکت عضوی از اعضایملل متحد را که عضو دائمی نمیباشد ایجاب نماید، از آن عضو دعوت خواهد شد تانمایندهای از طرف خود برای شرکت در جلسات کمیته ستاد نظامی تعیین نماید. ۳- کمیته ستاد نظامی تحت نظر شورای امنیت مسؤول هدایت استراتژیکی نیروهایصفحۀ ۵۶مسلحی که در اختیار شورا قرار داده است، میباشد.[- منشور ملل متحد ] مطابق آخرین مادهء فصل هفتم، حق دفاع مشروع از هیچ دولتی قبل از اقدامشورای امنیت سلب نگشته واین حق هم مانع از انجام وظیفه شورا نخواهد بود: «در صورت وقوع حملهء مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد، تا زمانی که شورای امنیتاقدامات لازم را برای حفظ صلح و امنیت بین المللی به عمل آورد هیچ یک از مقررات اینمنشور به حق ذاتی دفاع مشروع از خود، خواه به طور فردی یا دسته جمعی، لطمهای واردنخواهد کرد. اعضا باید اقداماتی را که در اِعمال حق دفاع مشروع از خود به عمل میآورند فوراً به شورایامنیت گزارش دهند. این اقدامات به هیچ وجه به اختیارات و وظایفی که شورای امنیت برطبق این منشور دارد و به موجب آن برای حفظ و اعادهء صلح وامنیت بین المللی در هرموقع که ضروری تشخیص دهد اقدام لازم به عمل خواهد آورد تأثیری نخواهد داشت.[- منشور ملل متحد ]
ارکان سازمان ملل متّحد مجمع عمومی شورای امنیت شورای اقتصادی و اجتماعی شورای قیمومت دیوان بین المللی دادگستری دبیرخانه الف - وظایف و اختیارات: «مجمع عمومی میتواند هر مسأله یا امری را که در حدود این منشور و یا مربوط بهاختیاراتو وظایف هر یک از ارکان مقرر در این منشور باشد مورد بحث قرار دهد و جز در موردمذکور در مادهء دوازده، ممکن است به اعضای سازمان ملل متحد یا به شورای امنیت و یا بههر دو دربارهء هر یک از این مسائل و امور توصیههایی بنماید.[- منشور ملل متحد ] بر اساس ماده دوازده منشور تا زمانی که شورای امنیت در مورد هر اختلاف یاوضعیتی در حال انجام وظیفه است، مجمع عمومی - مگر به تقاضای شورا - در مورد آناختلاف یا وضعیت هیچ گونه توصیهای نخواهد کرد. بنا بر قطعنامه اتحاد برای صلح، چنانچه شورای امنیت به علت وتوی یکی از اعضایدایمی خود، نتواند در مورد خطری که صلح جهانی را تهدید میکند، تصمیم بگیرد، مجمععمومی میتواند فوری به آن موضوع رسیدگی کرده، به جای آن تصمیم گیرد. سایر وظایف و اختیارات مجمع عمومی عبارتند از: تصویب بودجهء سالانهء سازمان وتعیین سهمیّه هر یک از اعضاء به خاطر تأمین هزینههای سازمان، انتخاب اعضای غیر دایمیشورای امنیت و شورای قیمومت، انتخاب کلیهء اعضای شورای اقتصادی و اجتماعی وقضات دیوان بین المللی دادگستری، انتخاب دبیر کل طبق توصیه شورای امنیت، انتخاباعضا و مأموران بعضی از مؤسسات و سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد، تغییر وتجدید نظر در منشور با نظر موافق شورای امنیت و تأسیس مؤسساتی که برای پیشرفتصفحۀ ۶۱وظایف سازمان لازم است[- حقوق بین الملل عمومی، محمد رضا ضیایی بیگدلی، ص ۱۵۵ ]ب - تشکیلات: مجمع عمومی، رئیس و نوّاب رئیس را در اجلاسیه خود انتخاب و آیین کار خودرا نیز تعیین میکند. مجمع در هر اجلاس، بیشتر موضوعات دستور کار خود را میان هفتکمیتهء اصلی تقسیم میکند. هر کشور عضو میتواند در هر یک از کمیتههای اصلی نمایندهداشته باشد. این کمیتهها که توصیههایی را برای تصویب در جلسههای عمومی مجمع تنظیممیکنند، عبارتند از: ۱- کمیته ویژهء سیاسی (برای برخی از مسائل سیاسی). ۲- کمیته اوّل (مسائل سیاسی و امنیتی از جمله تعدیل تسلیحات). ۳- کمیته دوم (مسائل اقتصادی ومالی). ۴- کمیته سوم (موضوعات اجتماعی، انسانی و فرهنگی). ۵- کمیته چهارم (موضوعات مربوط به قیمومت از جمله سرزمینهای غیر خود مختار). ۶- کمیته پنجم (امور اداری و بودجهای). ۷- کمیته ششم (امور حقوقی). مجمع عمومی دارای دو کمیته ثابت نیز میباشد. یکی از اینها کمیته مشورتی اموراداری و بودجهای و دیگری کمیته سهمیه هاست که دربارهء میزان سهمیه پرداختی کشورهایعضو سازمان ملل متحد به مجمع عمومی تصمیم گیری میکند[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، سازمان ملل متحد، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص ۲۷-۲۸ ]صفحۀ ۶۲الف - وظایف و اختیارات: اعضای سازمان ملل - به موجب منشور ملل متحد - وظیفهء اصلی حفظ صلح وامنیت بین المللی را طبق اصول و مقاصد سازمان ملل متحد، به عهدهء شورای امنیتگذاشتهاند. بنابراین، مسؤولیت اولیهء شورا، حفظ صلح و امنیت بین المللی است که ازراههای توصیه حل مسالمت آمیز اختلافها یا توسل به زور برای اعاده صلح در صورت لزوماِعمال میشود. شورای امنیت و مجمع عمومی وظایف و اختیارات مشترکی دارند که عبارتند از:پذیرش عضو جدید، اخراج و تعلیق اعضای متخلّف، تعیین دبیر کل، انتخاب قضات دیوانبین المللی دادگستری، تجدید نظر در منشور، اختیار تشکیل مؤسسات فرعی، ادارهء مناطقسوق الجیشی در سرزمینهای تحت قیمومت ملل متحد. ب - حق وتو: تصمیمها در شورای امنیت با دو شیوهء رای گیری انجام میشود: ۱- در موارد دعوت شورا، دستور جلسه، معرفی کشورهای عضو به شورا و انتخابقضات دیوان بین المللی دادگستری، رأی گیری با اکثریت نُه رأی در مقابل پانزده رأی گرفتهمیشود. ۲- در سایر موارد، شورای امنیت با اکثریت نه رأی نسبت به پانزده رأی تصمیممیگیرد، مشروط به اینکه پنج رأی اعضای دایمی شورا در موقع تصمیم مثبت باشدصفحۀ ۶۳ج - دلیل حق وتو از دیدگاه کشورهای قدرتمند: کشورهای بزرگ استدلال میکنند که سنگینی مسؤولیت حفظ صلح و امنیتبینالمللی به دوش آنهاست. آنها هستند که اگر خطری جهان را تهدید کند، باید پا در میانگذارند و مانع بروز جنگ جهانی دیگر شوند و اگر چنین جنگی در گرفت، به وسائل گوناگونشعله آن را خاموش سازند. پس اگر آنها چنین امتیازی نداشته باشند، ممکن است شورایامنیت تصمیمی بگیرد که با مصالح کشورهایی که نقش اساسی در حفظ صلح جهانی بر عهدهدارند مغایر باشد[- حقوق بین الملل عمومی، ص ۱۵۷ ]د - تعدیل حق وتو: قطعنامهء اتحاد برای صلح به عنوان یک تعدیل در حق وتو شناخته شده است. اینقطعنامه که در سال ۱۹۵۰ به درخواست آمریکا، در کشاکش جنگ سرد بین آمریکا و شورویو استفادهء طرفین از حق وتو در موارد زیاد، در مجمع عمومی طرح و تصویب شد، اقدام برایحفظ صلح جهانی را در هنگام عدم توافق اعضای دایمی به مجمع عمومی واگذار میکند. «هرگاه شورای امنیت به علت عدم توافق بین پنج عضو دائمی شورا، در اجرای مسؤولیتخود، در حفظ صلح و امنیت بین المللی و همچنین در تهدید علیه صلح و یا برهم زدن صلحو اقدام به تجاوز موفق نشود، مجمع عمومی به منظور تصویب توصیههای لازم به اعضایسازمان برای اقدامات دسته جمعی مسأله رافوراًمورد شوروبحث قرار می دهد.این اقداماتدرمواردی که مسالهء نقض صلح و اقدام به تجاوز پیش آمده باشد، میتواند در صورت لزومشامل به کار بردن قوای نظامی به منظور برقراری صلح و امنیت بین المللی نیز بشود.[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، ص ۳۱ ]صفحۀ ۶۴الف - وظایف و اختیارات: عمده ترین وظایف شورا عبارتند از: ۱- انجام مطالعات و گزارشها و توصیههایی در مورد همکاریهای اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی بین المللی. ۲- انجام مطالعات و توصیههایی به منظور تشویق احترام واقعی به حقوق بشر وآزادیهای اساسی برای همه. ۳- ارتباط و هماهنگ کردن مؤسسات تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد[- منشور ملل متحد ]ب - رأی گیری و تشکیلات: رأی گیری در شورای اقتصادی و اجتماعی با اکثریت ساده صورت میگیرد و هرعضو یک رأی دارد. این شورا دارای کمیسیونهای متعددی است که عبارتند از: کمیسیونآمار، کمیسیون جمعیت، کمیسیون توسعهء اجتماعی، کمیسیون حقوق بشر، کمیسیون مقامزن، کمیسیون مواد مخدر، و پنج کمیسیون اقتصادی منطقهای. الف - اعضای شورای قیمومت: اعضای شورای قیمومت سه دسته هستند: ۱- اعضای دایمی شورای امنیت. ۲- کشورهای اداره کنندهء سرزمینهای تحت قیمومت. ۳- اعضایی که توسط مجمع عمومی برای مدت سه سال انتخاب میشوند. در سالهای اول تشکیل سازمان ملل متحد، یازده سرزمین تحت قیمومت بین المللیقرار داشت. اکنون فقط دو سرزمین «گینهء نو» تحت اداره استرالیا و جزایر «پاسیعیک» تحتادارهء آمریکا قرار دارند و بقیه به استقلال رسیدهاند. الف - ترکیب دیوان: دیوان بین المللی دادگستری، هیأتی مرکب از پانزده قاضی یا حقوقدان مستقلاست که نباید دارای تابعیت مشابهی باشند. این اعضا از میان اشخاصی انتخاب میشوند کهدر کشور خود از اعتبار معنوی قابل ملاحظهای برخوردار باشند و دارای مشاغل مهم قضاییو یا حقوقدانان و متخصصین حقوق بین الملل باشند. قضات دیوان برای مدت نه سال انتخاب میشوند و پس از سپری شدن دوره، دوبارهقابل انتخاب میباشند. تغییر قضات دیوان بطور کامل در پایان هر نه سال امکان دارد به دوام صفحۀ ۶۶ب - صلاحیت دیوان: صلاحیت دیوان شامل رسیدگی به کلیه دعواهایی است که طرفین واجد شرایطبه آن رجوع میکنند. کشورها، افراد و سازمانهای بین المللی میتوانند برای حل اختلاف بهدیوان مراجعه کنند. منشور ملل متحد تصریح کرده است که اعضای سازمان میتوانند بهدیوان مراجعه کنند و الزام به آن نیست و برای حل اختلافها میتوانند به سایر دادگاههامراجعه کنند. الف - وظایف دبیر کل: ۱- وظایف و اختیارات اداری: انجام وظیفه به عنوان عالیترین مقام اداری سازمانملل و بالاترین مقام مسؤول در سلسله مراتب اداری دبیرخانه. ۲- وظایف و اختیارات سیاسی: متوجه ساختن شورای امنیت و مجمع عمومی درمواقعی که به عقیدهء وی صلح و امنیت بین المللی در خطر است، دعوت به تشکیل شورایامنیت در مواقع لزوم، حق حضور در جلسههای ارکان سازمان ملل و دادن اعلامیههایشفاهی و کتبی به آنها. ۳- وظایف اطلاعاتی: ثبت و انتشار قراردادهای بین المللی، تسلیم گزارش سالانه ازاقدامها و فعالیتهای سازمان به مجمع عمومی عادی[- حقوق بین الملل عمومی، ص ۱۶۰ ]
سازمان ملل متحدمقررات داخلی منشور ملل متحد، به عنوان اساسنامه سازمان ملل متحد، از یکسو ارکان وتشکیلات این نهاد بین المللی را تعیین کرده و از سوی دیگر، آیین کار و شیوهء عمل سازمان وهر یک از ارکان را مشخص میکند. بخشی از مقررات داخلی در بررسی تشکیلات سازمان ملل متح[ - درس ششم (سازمان ملل متحد (۳): ارکان ]شیوهء عضویت کشورها پنجاه کشور مؤسس سازمان ملل متحد با تصویب و امضای منشور، جزو اعضایصفحۀ ۷۰اوّلیه آن میباشند. بر اساس مادهء چهار از فصل دوّم منشور، عضویت این سازمان بین المللیبرای تمامی کشورهایی که تعهدات مندرج در منشور را بپذیرند، مجاز است. «سایر کشورهای شیفتهء صلح (به جز اعضای مؤسس) که تعهدات مندرج در این منشور رابپذیرند و به نظر و تشخیص سازمان قادر و مایل به اجرای آن باشند، میتوانند به عضویتملل متحد در آیند.[- منشور ملل متحد ] مراحل عضویت یک کشور در سازمان ملل متحد عبارت است از: ۱- درخواست رسمی کشور از شورای امنیت جهت عضویت در سازمان ملل متحد. ۲- توصیهء شورای امنیت به مجمع عمومی در خصوص پذیرش عضویت کشور متقاضی. ۳- تصویب مجمع عمومی با اکثریت آرا. «قبول هر کشوری که واجد شرایط مذکور (مندرج در بند فوق الذکر) باشد، به عضویت مللمتحد منوط به تصمیمی است که مجمع عمومی بنابر توصیهء شورای امنیت اتخاذمینماید.[- منشورملل ]چگونگی خروج، اخراج و تعلیق عضویت کشورها منشور سازمان در مورد خروج کشوری از سازمان ملل متحد، هیچ گونه پیش بینی لازم رانکرده و تاکنون که حدود پنجاه سال از تأسیس آن میگذرد هیچ کشوری از آن خارج نشده است. تعلیق عضویت یا اخراج کشوری از سازمانمتحد ملل بنا به توصیهء شورای امنیت وتصویب مجمع عمومی انجام میشود. «هر عضو ملل متحد که از طرف شورای امنیت علیه آن اقدام احتیاطی یا قهری به عملآمده است، ممکن است به وسیلهء مجمع عمومی و بنا بر توصیهء شورای امنیت از اِعمالصفحۀ ۷۱حقوق و مزایای عضویت معلّق گردد. اِعمال حقوق و مزایای مزبور ممکن است به وسیلهءشورای امنیت مجدداً برقرار شود.[- همان مدرک ] اگر کشوری در زیر پا گذاشتن اصول و مفاد منشور ملل اصرار ورزد، ممکن استتوسط مجمع از سازمان ملل متحد اخراج شود. «هر عضو ملل متحد که در تخطی از اصول مندرج در این منشور اصرار ورزد ممکن استبهوسیله مجمع عمومی بنابر توصیهء شورای امنیت از سازمان اخراج گردد.[- همان مدرک ]عضو نبودن کشورهای بیطرف و سایر کشورها چگونگی ارتباط ارکان سازمان ملل متحد اجلاسیههای سازمان ملل متحد ضمیمهء منشور صفحۀ ۷۵اصلاح منشور ملل متحد مادهء ۱۰۸ منشور چگونگی اصلاحات در منشور را چنین بیان کرده است: «اصلاحاتی که در این منشور به عمل میآید زمانی برای تمام اعضای ملل متحدلازم الاجرا خواهد شد که به موجب رأی دو سوّم اعضای مجمع عمومی موردقبول قرار گیرد و توسط دو سوم اعضای ملل متحد که شامل کلیهء اعضای دائمشورای امنیت باشد بر طبق قوانین اساسی آنها به تصویب رسیده باشد.[- منشور ملل متّحد ] بنابراین، در اصلاح ماده یا مواردی از منشور مراحل زیر لازم الاجرا است: ۱- رأی دو سوم مجمع عمومی به این اصلاحیه. ۲- رأی هر پنج عضو دایم شورای امنیت به آن. ۳- تصویب مراجع قانونی کشورهای رأی دهنده. تاکنون مواد ۲۳، ۲۷ و ۱۰۹ در خصوص تعداد اعضای غیر دایم شورای امنیت اصلاحشده است. بر اساس این اصلاحیه در سال ۱۹۶۵ تعداد اعضای غیر دایم از شش کشور به دهکشور افزایش یافت[- ارزیابی تحول دیپلماسی در قرن بیستم، محمد رضا البرزی، ص ۹۰، نشر سفیر، تهران، ۱۳۶۸ ]
سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد مؤسسات وابسته به مجمع عمومی مؤسسات وابسته به شورای امنیت مؤسسات وابسته به شورای اقتصادی و اجتماعی الف - کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان: مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۹، ضمن تصویب قطعنامهای تصمیمگرفت. به منظور حمایت از پناهندگان و کمک به آنها سازمانی تحت عنوان کمیساریای عالیملل متحد برای پناهندگان ایجاد کند. وظایف کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان، تأمین حمایت بین المللی برایپناهندگان و کمک به آنها میباشد. آن عده از پناهندگان میتوانند از کمک این مؤسسه استفادهکنند که به خاطر ترس از تعقیب به سبب عقیده، نژاد و ملیت از کشور متبوع خود خارج شدهو مایل به برگشتن به وطن خود نمیباشند. مقر کمیساریای عالی پناهندگان در ژنو است. کمیسر عالی از طرف دبیرکل ملل متحدانتخاب و توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به این سمت منصوب میشود. ب - صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) fesinU صندوق کودکان ملل متحد، در تاریخ یازده دسامبر ۱۹۴۶، با اکثریت آرای مجمععمومی به وجود آمد تا به کودکانی که قربانی پیامدهای جنگ جهانی دوم بودند، کمک فوریبرساند. وظایف این سازمان، از جهت رسیدگی به کودکان ناشی از جنگ در سال ۱۹۵۰، پایانپذیرفت، امّا مجمع عمومی، وظیفهء آن را کمک به کودکان جهان سوم قرار داد. مجمع عمومی، تشکیلات یونیسف را برای یک دورهء آزمایشی سه ساله که از سالصفحۀ ۷۹الف - نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد: الف - صندوق بین المللی پول FMI : مواد موافقتنامهای که در ۲۷ دسامبر ۱۹۴۵ در کنفرانس مالی و پولی ملل متحدتهیه شده بود، توسط ۲۲ کشور که هشتاد درصد سهم کل بودجهء صندوق را دارا بودند، بهامضا رسید. اولین اجلاس هیأت مدیره صندوق بین المللی پول در تاریخ هشتم مارس ۱۹۴۶در ساوانا واقع در آمریکا، در هجدهم دسامبر ۱۹۴۶ صندوق تشکیل شد. بانک بین المللی ترمیم و توسعه، معروف به بانک جهانی، نیز همزمان با صندوق بینالمللی پول در کنفرانس مالی و پولی سازمان ملل متحد پایه گذاری شد و از ۲۵ ژوئن ۱۹۴۶شروع به کار کرد. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دارای هدف مشترک امّا وظایفمتفاوت هستند. صندوق بین المللی پول عهدهدار وضع مقررات پولی بین المللی وجلوگیری از بحرانهای پولی ملّی یا جهانی است، در حالی که بانک جهانی به توسعه اقتصادیکشورها توجه دارد[- سازمانهای بین المللی، ابوالقاسم منصفی، ص ۳۰۷-۳۱۰، انتشارات دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، ۱۳۵۸ ] اهداف صندوق مزبور به شرح زیر است: ۱- گسترش همکاریهای پولی بین المللی از طریق مشورت و تشریک مساعی. ۲- تسهیل در امر توسعه و رشد موزون تجارت بین المللی و در نتیجه کمک به توسعهو حفظ درآمد حقیقی و بالا بردن سطح اشتغال. ۳- ارتقای ثبات نرخ مبادلات ارزی. ۴- کمک به ایجاد سیستم پرداختهای چند جانبه و رفع محدودیتهای مبادلات ارزی. ۵- کمک به اعضا از طریق فراهم کردن موقت منابع مالی به منظور اصلاح سوء تنظیمتراز پرداختهای آنان. هر کشور عضو یک سهم تعیین شده دارد که نشان دهندهء مشارکت و قدرت نفوذ رأیآن کشور در تصمیم گیری امور صندوق میباشد. همچنین کشور سهامدار به مقداصفحۀ ۸۲ب - سازمان خواربار و کشاورزی (فائو) OAF : تاریخچهء سازمان خواربار و کشاورزی را باید در منشور آتلانتیک یافت. منشورمذبور اظهار نظر کرده بود که همه مردم در همه سرزمینها، فارغ از نیازمندیها، بتوانند زندگیکنند. سازمان خواربار و کشاورزی در تاریخ شانزدهم اکتبر ۱۹۴۵ که اساسنامه آن در کبککانادا به امضا رسید، تاسیس شد. اهداف سازمان خدمت به گسترش اقتصاد جهان از طریق: بهبود و کفایت تولیدات وتوزیع محصولات کشاورزی، بالابردن سطح تغذیه و سطح زندگی، تأمین بهبود و کارآیی درتولید و توزیع کلیه فرآوردههای غذایی و کشاورزی، و نیز بهتر ساختن وضع زندگی ساکنانروستاها و کمک به گسترش اقتصاد جهانی میباشد. سازمان خواربار و کشاورزی جهانی برای رسیدن به اهداف یاد شده اطلاعاتمربوط به تغذیه، توسعهء منابع آب و خاک هر کشور را ترویج کرده، دانستنیهای مربوط بهمبادله و گسترش تحقیقات علمی و تکنولوژی در کشاورزی، بهبود آموزش و اداره امورمربوط به تغذیه، مسائل خواربار و اشاعهء معلومات عمومی در زمینه تغذیه و کشاورزی راجمع آوری میکند و در اختیار دولتها قرار میدهد. این سازمان دارای شورا، کنفرانس عمومی و مدیر کل است که از جانب مجمععمومی انتخاب میشوند. کنفرانس مرکب از ۳۴ کشور عضو است که هر دو سال یکبارتشکیل جلسه میدهد تا خط مشی و بودجه و برنامهء جهانی سازمان را تصویب کند. صفحۀ ۸۳ج - سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) OCSENU : این سازمان، در چهارم نوامبر سال ۱۹۴۶ در پایان جنگ جهانی دوم، هنگامی کهتعداد کافی از دولتها اساسنامهء آن را امضا کردند به وجود آمد. در آن زمان فقط بیست دولتعضویت آن را داشتند و امروزه ۱۳۶ دولت عضو این سازمان میباشند. هدف این سازمان کمک به صلح و امنیت در جهان از طریق توسعهء همکاری میانملتها از راه تعلیم و تربیت، علوم و فرهنگ به منظور احترام عام برای عدالت، حکومت قانونو حقوق بشر و آزادیهای اساسی است که برای مردم جهان بدون تبعیض از جهت نژاد،جنس، زبان و یا مذهب به موجب منشور ملل متحد تأیید شده است. تشکیلات این سازمان به قرار زیر است: ۱- کنفرانس عمومی: کنفرانس عمومی که مرکب از نمایندگان کشورهای عضو است،هر سال یک بار، برای تعیین خط مشی و برنامه سازمان، تشکیل جلسه میدهد. ۲- هیأت اجرایی: هیأت اجرایی مرکب از چهل عضو است که آنها را کنفرانسعمومی انتخاب میکند. حداقل سالی دوبار تشکیل جلسه داده و مسؤول اجرای برنامههایمصوب کنفرانس است. ۳- دبیرخانه: دبیرخانه مرکب از مدیرکل و هیأت کارمندان بین الملل و مسؤولاجرای برنامههای یونسکو میباشد. یونسکو دو برنامه و فعالیت عمده را در سطح کشورهای عضو عمل میکند: ۱- فعالیتهای دایم که برای کلیه کشورهای عضو قابل توجه است از قبیل: مبادلهءاطلاعات و مدارک، کمک به سازمانهای غیر دولتی بین المللی و تهیه میثاقهای بینالمللی. ۲- حل مشکلات بخصوص کشورهای عضو، که در شش زمینهء عمده اجرا میشود:آموزش و پرورش، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و انسانی، فرهنگ، ارتباط جمعی و مبادلاتبین المللی. همچنین یونسکو با اعزام کارشناسان خود، اطلاعاتی در زمینه ترویج و نوسازی،تربیت دانشمندان و مهندسان، تسهیلات آموزشی در کلیه سطوح، تربیت معلم، بهبوصفحۀ ۸۴د - سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری (ایکائو) OACI : قرار داد مربوط به تأسیس سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری در هفتم دسامبر۱۹۴۴ در شیکاگو امضا شد و بعد از تصویب ۲۶ کشور در سال ۱۹۴۷ سازمان مزبور رسمیتپیدا کرد. وظایف سازمان - بر اساس اصل ۴۴ قرار داد ۱۹۴۴ - توسعهء اصول و روشهایهوانوردی بین المللی و سرعت بخشیدن به توسعهء حمل و نقل هوایی با توجه به ایمنی پروازو رشد هواپیمایی کشوری در سطح جهانی تنظیم شده است. هـ - سایر مؤسسات: سازمانهای متعددی در راستای اهداف سازمان ملل متحد فعالیت میکنند که تنهاعنوانهای آنها ذکر میشود: ۱- بانک بین اللمللی ترمیم و توسعه (بانک جهانی) ۲- انجمن بین المللی توسعه ۳-بنگاه مالی بین المللی ۴- موافقتنامهء عمومی تعرفههای گمرکی و تجارت (گات) ۵- اتحادیهپستی جهانی ۶- اتحادیه بین المللی مخابرات ۷- سازمان هواشناسی جهانی ۸- سازمان بینالمللی کار ۹- سازمان بهداشت جهانی ۱۰- سازمان مشورتی دریانوردی بین الدول ۱۱-صندوق بین المللی توسعه کشاورزی ۱۲- آژانس بین المللی انرژی اتمی.
اشاره ای برشکل گیری جامعه ملل
جامعه ملل زمینههای تشکیل جامعهء ملل شکل گیری جامعه ملل درخواست ویلسون در اعلامیهء چهارده مادهای، اولین اقدام برای تشکیل جامعهءملل تلقی میشود. آمریکا سعی کرد این اعلامیه را که مبنای پذیرش صلح و آتش بس برایدولتهای متحد (آلمان، اتریش، عثمانی، ...) شد، در قراردادهای صلح بگنجاند. اساسنامه جامعهء ملل بر مبنای پیش نویس مشترک آمریکا و انگلیس به تصویبکنفرانس صلح ورسای رسید. اساسنامهء جامعهء ملل بنا به اصرار ویلسون به هنگام عقد قرارداد صلح با متحدین به استثنایمعاهده «سِوِرْ[ - قرارداد reves معاهدهای که بین امپراتوری عثمانی و متفقین امضا شد ] مورد تأیید و تصدیق قرار گرفت. بدین ترتیب، دولتهای مغلوب نیز آن را قبولکردند. دبیرخانهء جامعهء ملل در لندن در دهم ژوئن ۱۹۱۹ شروع به فعالیت کرد[- تاریخ سیاسی، داوود اصفهانیان، ص ۳۱۵ ]ارکان جامعهء ملل عملکرد جامعهء ملل جامعه ملل برای جلوگیری از جنگ بین دولتهای عضو، ترویج همکاری و تعاونبین المللی، حل مسالمت آمیز اختلافهای اعضا و اقدامات متناسب در قبال دولت متجاوز،تأسیس شد. بررسی عملکرد جامعه و میزان موفقیت و شکست آن باید در رابطه با ایناهداف سنجیده شود. این جامعه در مورد حفظ صلح، تعدادی از مشاجرههای سیاسی را به شکل رضایتبخشی فیصله داد. مهمترین این مشاجرهها عبارت بودند از: ۱- مناقشهء بین سوئد و فنلاند بر سر جزایر آلند (۱۹۲۰). ۲- رفع اختلاف مرزی آلبانی با یونان، ایتالیا و یوگسلاوی (۱۹۲۱). ۳- مناقشهء بین لهستان و آلمان بر سر سیلزی علیا (۱۹۲۲). ۴- مناقشهء میان لیتوانی و لهستان بر سر ویلنا (۱۹۲۳). ۵- ادعاهای لیتوانی بر ممل (۱۹۲۴). صفحۀ ۴۳۶- رفع اختلاف مرزی موصل با بریتانیای کبیر و ترکیه (۱۹۲۶). ۷- مناقشهء میان یونان و بلغارستان بر سر مسائل مرزی (۱۹۲۶). ۸- رفع اختلاف بین کلمبیا و پرو (۱۹۳۴[- روابط بین المللی،راما ملکوته و ناراسیمها رائو، ترجمهء علی صلح جو،ص ۵۸، چاپ و نشر بنیاد، تهران، ۱۳۶۸ ] جامعهء ملل، در زمینهء ترویج همکاری و تعاون بین المللی نیز کوششهایی به عملآورد. این سازمان جهانی از طریق احیای اقتصاد کشورهای مغلوب مانند اتریش، طرحهایمختلف اجتماعی، قیمومت، دادگاه بین المللی و سازمان بین المللی کار، زمینهء نزدیکی دولتهارا فراهم ساخت. همچنین از راه مذاکره، مراوده، سازش، پذیرش اصول و قواعد حقوق بینالملل و اصول اخلاقی و انسانی از توسل به زور در روابط بین المللی کاست. بدین ترتیب،جامعهء ملل مقداری از وظایف خود را توانست عملی کند. همان گونه که از انگیزههای ایجاد جامعه و مفاد میثاق استنباط میشود، عمدهترینکار ویژه این سازمان، جلوگیری از تجاوز و وقوع جنگ میباشد. این سازمان که بر اساساصل امنیت دسته جمعی بنا شده بود، امید داشت که منافع مشترک دولتها در نامشروع دانستنتجاوز و اقدام مشترک آنها در قبال تجاوزگر، صحنهء بین المللی را از وقوع تجاوز و جنگمصون نگه دارد، ولی دههء ۱۹۳۰، علی رغم اصول، اهداف و وظایف سازمان، با جنگها وتجاوزهای پی در پی از جانب قدرتهای توسعه طلب رو به رو بود. در این دهه، تجاوزهای توسعه طلبانه ژاپن، ایتالیا و آلمان موجب بیاعتنایی به جامعهءملل شد. علی رغم اعتراض چین، جامعه ملل نتوانست از هجوم ژاپن به منچوری (۱۹۳۱ تا۱۹۳۲) و سپس به شانگهای جلوگیری کند. ژاپن به قطعنامه جامعهء ملل وقعی ننهاد، سرانجامنیز از آن خارج شد. ایتالیا به رهبری موسولینی در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی حمله کرد و علی رغممجازات اقتصادی جامعهء ملل بر ضد آن، اتیوپی را به تصرف کامل خود درآورد. جامعهء مللنیز با بی اثر شدن مجازات، حکم لغو آنها را صادر کرد. در نهایت، آلمان که در جنگ جهانیاوّل به اهداف خود نائل نشد با آمال توسعه طلبانه به اتریش، چکسلواکی، لهستان تجاوز کرد کهشروع جنگ جهانی دوّم و پایان جامعهء ملل میباشد[- روابط بین المللی، ص ۶۰ ]
جنگ جهانی اوّل:
جنگ جهانی اوّل که در سال ۱۹۱۴ میان دولتهای اروپایی در یک بلوک بندیتخاصم آمیز، اتحاد مثلّث و اتفاق مثلّث، آغاز شد، بسرعت گسترش یافت و بیشتر نقاط دنیارا در کام خود کشید. دولتهایی که جنگ را آغاز کرده بودند با به کارگیری تکنولوژی قرن بیستم، بیشترینتخریب را به طرف مقابل تحمیل کردند. بدین سان، جنگ با تلفات و خسارات بی شمار توأمگردید. خطر جنگ مجدد که بدون شک آثار و عواقب خطرناکتری را در پی داشت زمینهءاندیشهء تأسیس یک سازمان بین المللی شد؛ بدین معنی که کشورهای عمدهء درگیر با اعلامنیاز به مجمع جهانی، خواستار حل مسالمتآمیز اختلاف میان دولتها در صحنهء جهان شدند.بنابراین، وقوع جنگ جهانی اوّل و امکان بروز مجدّد جنگ بزرگتر و وحشتبارتر، زمینهءمناسب را برای شکل گیری جامعهء ملل به وجود آورد. «تصادفی نیست که جنگ و سازمانهای بین المللی هر دو در روابط بین المللی قرن بیستمنقش بارزی داشتهاند، زیرا جنگ منشاء مهم سازمانهای بین المللی است. جنگ جهانی اوّلممکن است جنگ جهانی دوم را موجب شده باشد، امّا در عین حال تشکیل جامعهء ملل رصفحۀ ۳۹نیز سبب شد.[- ارزیابی سازمانهای بین المللی در قرن بیستم، مترجَمْ، ص ۱۷-۱۸ ]ب - اندیشه صلح خواهی: اندیشمندان صلح دوست، طی قرنهای متمادی که جنگ به عنوان ابزار اجرایسیاست خارجی بین ملتها و کشورها حاکم بوده است، طرحهای متعددی برای محو یا کاهشجنگ از عرصهء زندگی و روابط انسانها و دولتها ارائه کردند. این اندیشه که صلح و امنیت بینالمللی با ایجاد تشکیلاتی جهانی، باعث فروکش کردن آتش جنگ بین ملتها میشود، یکاندیشه قدیمی است. «دانته» حکیم ایتالیایی در قرن چهاردهم میلادی طرح اتحاد کشورهایمسیحی را پیشنهاد کرد. «هانری چهارم»، پادشاه فرانسه، در اوایل قرن هفدهم، طرح تشکیلجامعهء اتفاق اروپا را مطرح ساخت. اما نوئل کانت، فیلسوف معروف آلمانی، در اواخر قرنهیجدهم ، پیشنهادی در این زمینه به منظور برقراری حفظ صلح جهانی ارائه کرد[- شناسنامه سازمانهای بین المللی، سازمان ملل متحد، وزارت امور خارجه، ص ۱۵ ] اندیشه تأمین صلح دایمی برای همگان، به نهضت و جنبش خلع سلاح و داوری بینالمللی در قرن نوزدهم و بیستم منجر شد. فکر خلع سلاح عمومی و تأمین صلح دایمی درقرن نوزدهم طرفداران زیادی پیدا کرد. در نتیجهء فعالیت طرفداران این نظریه، در سالهای۱۸۹۹ و ۱۹۰۷، کنگرههایی برای تأمین صلح در لاهه ( ehaL ) تشکیل شد. در این کنگرههادر خصوص خلع سلاح، حل و فصل اختلافها از طریق مذاکره، مراعات خلق و خوی انسانیدر جنگها و تأسیس دادگاه بین المللی، مذاکراتی به عمل آمد. در پایان کنگرهء سال ۱۸۹۹،تصمیماتی در مورد تأسیس دادگاه بین المللی در لاهه گرفته شد[- تاریخ سیاسی، داوود اصفهانیان، ص ۳۱۴-۳۱۵ ] بدین ترتیب، ویلسون، رئیس جمهوری آمریکا، از این اندیشهها، کنگرهها و محیطسیاسی بین المللی ناشی از صدمات بی اندازهء جنگ استفاده کرده، در سال ۱۹۱۶ یعنی قبل اصفحۀ ۴۰الف - مجمع عمومی: مجمع عمومی، مرکّب از نمایندگان تمام کشورهای عضو بود و هر کشوری حقیک رأی داشت. مجمع، یک هیأت مشورتی و توصیه کننده بود و قدرتی برای قانونی کردنتصمیمات خود یا قبولاندن آنها نداشت. مجمع عمومی برای جامعهء ملل، بودجه را تهیه و تنظیم میکرد، اعضای غیر دایمیشورا را انتخاب مینمود، عضویت کشورهای جدید را در جامعه تصویب میکرد و درقراردادهایی که غیر قابل اجرا شده بودند، توصیه میکرد که تجدید نظر شود. ب - شورای اجرایی: در ابتدا بنا بود شورا از نمایندگان نه کشور - از هر کشور یک نماینده - تشکیلشود: پنج کشور متفق اصلی که از کشورهای قدرتمند و فاتح بعد از جنگ بودند، مانندفرانسه، بریتانیای کبیر، ایتالیا، ژاپن و ایالات متحدهء آمریکا. اینان اعضای دایمی شورا بودند.چهار کشور کم اهمیتتر که برای مدّت معینی توسط مجمع عمومی انتخاب میشدند،اعضای غیر دایم تلقی میشدند. کرسیهای غیر دایم شورا قرار بود به نوبت به اعضای کوچکمجمع اختصاص داده شود. اعضای دایمی شورا - به علت عدم حضور ایالات متحدهء آمریکا به چهار عضو تقلیلیافت، در حالی که اعضای غیر دایمی به شش عضو افزایش یافت. آلمان در سال ۱۹۲۶ به عضویت جامعهء ملل پذیرفته شد و صاحب یک کرسی دایمیگردید. اتحاد شوروی (سابق) نیز در سال ۱۹۳۴ به جامعهء ملل راه یافت و کرسی دایمیدیگری را اشغال کرد. وظایف شورا عبارت بود از: ۱- تنظیم برنامههایی برای کاهش تسلیحات. ۲- پیش بینی راههایی که مجمع برای حمایت از دولتهای عضو در مقابل تجاوز بایددر پیش گیرد. صفحۀ ۴۲ج - دبیرخانه دایمی: دبیرخانه دایمی، از یک دبیرکل که توسط شورا و از طرف اکثریت مجمع عمومیتعیین میشد، و هیأت مأمورین تحقیق، منشیها، مترجمان و کارمندان تشکیل میشد. وظایف دبیرخانه عبارت بود از: ۱- جمع آوری و تنظیم اطلاعات دربارهء مسائل بین المللی ۲- ثبت پیمانها ۳- انجام وظایف منشیگری در جلسههای شورا و مجمع[- تاریخ اروپا از سال ۱۸۱۵ به بعد، مترجم، ص ۲۳۴ ]
بررسی جنگهای صلیبی
پیامدهای جنگ صلیبی بدون تردید جنگهای صلیبی ابعاد و جنبههای گوناگون زندگی مسلمانان و مسیحیان اعم ازمادی و معنوی، هر دو را زیر تأثیر قرار داده و دامنهء آن تا به روزگار ما نیز - کشیده شده است.انتقال دانش و فرهنگ اسلامی و شرقی به اروپا، تجزیه دینی در درون مسیحیت و تحولشیوههای تولید و رونق تجارت مغرب زمین، نمونهء روشن این تأثیرهاست که به ویژه درنوشتههای مورخان اروپایی باز تاب یافته است. اما پیش از نقل سخنان این مورخان لازماست سخن گوستا ولوبون فرانسوی را نقل کنیم که بیشتر ناظر به جنبههای عمومی و کلیجنگهای صلیبی است. او معتقد است که به دلیل بی فرهنگی و نابهره مندی صلیبیان از مظاهرتمدن، جنگهای صلیبی برای مسلمانان سرتاپا زیانبار بوده است. در حالی که بارور بودندرخت فرهنگ و تمدن در میان ملل اسلامی موجب گشت که اروپائیان با دستی پر از دانش وپیشرفت به خانه باز گردند. او مینویسد: چنان که در ضمن بیان وقایع جنگ صلیبی معلوم شد، صلیبیان یک عده وحشیانی بودند کهدوست و دشمن، خودی و بیگانه را قتل و غارت نموده حتی ذخایر نفیسهء علمی و فنّیقسطنطنیه را که از یونان و روم باقی مانده بود بر باد داده به کلی نیست و نابود نمودند. اهل مشرق ازاین وحشیها انتظار فایدهای نداشته و واقعاً هم هیچ فایدهای نبردند. تنها نتیجهءغیر مفیدهای که عاید مشرق گردید این بود که وی از مغرب تنفر کلّی حاصل نموده حتی بعد ازسالیان دراز هنوز آثار آن باقی است. جهالت و رذالت، توحش و شقاوت کاری به طوری در اروپاشایع و جزء طبیعت شده بود که هنوز اثر آن باقی است. کشیشان عیسوی تا این حّد بهصفحۀ ۱۳۴خونریزی عادت کرده بودند که در اشاعت مذهب خود و تباهی ملل غیر مسیحی همانقساوت و جور را بروز میدادند که ابتدا برای کفّار و بت پرستان مقرر شده بود. در مقابل یکتقصیر مختصر و کوچک شدیدترین عقوبات را روامی داشتند. فاجعهء قتل عام یهود و«آلبیجوها» و قتل عام عیسویان فرقهء مردوده و تمام خون ریزیوحشیانهای که در این مدت طولانی جریان داشت، نتیجهء جور و تعصب شدید مذهبی بود کهجنگ صلیبی آن را اشاعت دا[ . تمدن اسلام و عرب، ص ۴۲۱ - ۴۲۲.]. از نگاه گوستا ولوبون، جنگهای صلیبی به ناهنجاریهای اخلاقی و دینی در جهان دامنزده است. او مینویسد: از جمله نتایج مذمومهء جنگهای صلیبی یکی این است که تا چندین قرن یک رشته بی انصافیو عداوت و کینهء خیلی شدید مذهبی در دنیا پدید آورد و پایهء قساوت و بی رحمی و خونخواری را به جایی رسانید که در غیر از مذهب یهود نظیر آن را بین اهل هیچ مذهبی نمیتوانپیدا کرد. راست است که قبل از جنگ صلیبی هم بازار بیرحمی و بیانصافی مذهبی رواجزیادی داشت، ولی منتهی به سفاکی و خون ریزی نشده بود. لیکن در جریان جنگهای مزبورجور و اعتساف (ستم) مذهبی حقیقتاً به درجهء جنون رسیده و در طول مدت این دویست سالعملیات بی رحمانه و در زندگی آمیخته به جنون، خلف عهد و نقض قسم صلیبیان، مسلمانانرا از نصارا و دیانت آنان به کلّی متنفّر ساخت. پس همین جنگها سبب گردید که بین مشرق ومغرب زمین فواصل ضخیمهای ایجاد گردد که آثار آن تا کنون باقی میباش[ . همان، ص ۴۲۱.]. علاوه بر جنبههای عمومی تأثیر جنگهای صلیبی، پیامد این جنگها در ابعاد اقتصادی،سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز از سوی مورّخان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.آلبرماله و ژول ایزاک پیامد مستقیم جنگهای صلیبی را گسترش بازرگانی مشرق و مغرب وپیامد غیر مستقیم آن را رواج تجمل پرستی و تمدّن در مغرب زمین ارزیابی کرده و نوشتهاندکه این جنگها بر مراودهء بازرگانی میان سرزمینهای مغرب و مشرق افزود. حمل جنگجویانصفحۀ ۱۳۵صلیبی از راه دریا، دریا نوردان شهرهای مارسی، ژن و پیزو به ویژه مردم ونیز را ثروتمندگردانید. تا هنگامی که بندرهای شام در دست مسیحیان بود بازرگانان فرانسه و ایتالیا برایخرید کالاهای مشرق زمین پیوسته به آنجا رهسپار میگشتن[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۳۸.]. از دیدگاه این دو مورّخ، این جنگها پیامدهای غیر مستقیمی نیز داشت و آن بسط تجمّل وتمدن در مغرب زمین بود؛ زیرا در آن روزگار نواحی مشرق زمین - مسکن اعراب و نژادیونانی - از لحاظ پیشرفت و مدنیّت بر مغرب زمین - برتری داشت؛ به طوری که جنگجویانصلیبی پس از مشاهدهء آثار تجمّل شیفته گردیدند و استفاده از فرش، آینه، لوازم خانگی زیبا،سلاحهای ظریف، پارچههای فاخر ابریشمی، حریر، پرنیان و مخمل در میان آنها رواجهمگانی یافت[ . همان.]. اما مهمترین نتیجهء اجتماعی جنگهای صلیبی از دیدگاه این دو نویسنده کاسته شدن ازقدرت اربابان املاک و زمین داران اروپا بود. چرا که شمار زیادی از آنها در خلال جنگهایصلیبی مردند و کسانی هم که زنده ماندند، به دام فقر و تهیدستی در افتادند. جنگجویانمسیحی باید از خودشان خرج میکردند و برای تأمین هزینههای جنگ و نقدینه لازمچارهای به جز فروش یا گرو گذاشتن املاکشان نداشتند. آنها که به امید ثروتمند شدن بهمیدانهای جنگ میرفتند، بادست خالی باز میگشتند و چارهای جز فروش و رهن دوبارهءاملاک نداشتن[ . همان، ص ۲۳۹.]. به باور آن دو، جنگ صلیبی، بیش از همه موجب بسط نفوذ سیاسی و تجاری فرانسه درمشرق زمین گردید؛ با نفوذی که دامنهاش به روزگار ما نیز کشیده شده است، آنان در این بارهمینویسند: به قدری فرانسوی به مشرق زمین آمد که هنوز هم ملل مشرق کلّیهء مردم مغرب را فرنگیمیخوانند که مأخوذ از کلمهء فرانک میباشد. زبان فرانسه در شام، قبرس، ارمنستان و مُرّه [ ؟ ] متداول شد و حتّی امروز هم در شام، با وجود مجاهدات سایر ملل از انگلیسی، آلمانیصفحۀ ۱۳۶ایتالیایی و روسی، این زبان همیشه از سایر زبانهای فرنگی رایجتر و در حکم زبان ثانویبومیهاست. نویسندگان فرانسوی معتقدند که اگر مردم فرانسه چند صد باب مدرسه در خاورنزدیک احداث کرده و نگاه میدارند برای این است که برتری خود را در آنجا حفظ کنند و اینبرتری را سنّتی میدانند که از زمان جنگ صلیب شروع شده و دوام آن، هم به حال رواجصنعت و تجارتشان مفید است و هم به حال عظمت خارجی مملکتشان[ . همان، ص ۲۳۹، با اندکی تصرف در الفاظ. لازم به یاد آوری است که فرانسویها در آغاز و تداوم جنگهای صلیبی بیش از دیگر کشورهای اروپایی نقش و سهم داشتند. چنان که پس از فتح قدس، ریاست ایالت لاتینی بیت المقدس با آنها بود و در چند نوبت نیز آهنگ تصرف مصر و شمال آفریقا را کردند. حتّی میتوان گفت که قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان و نیز مداخلهء این کشور در امور کشورهای شمال آفریقا، از آثار سوء همان جنگهای صلیبی است همین طور میتوان گفت که حملهء ناپلئون در سال ۱۷۹۸ م به مصر و نیز شرکت فرانسویها در تهاجم به این کشور در سال ۱۹۵۶ از آثار نامیمون همان جنگهای پیشین است.]. نویسندگان تاریخ عمومی تمدنها ارتقای سطح علمی و توسعهء فرهنگی اروپا را ازدستاوردهای جنگهای صلیبی میدانند و مینویسند که جنگهای صلیبی در فصول پایانیخود، در سایهء ایجاد روابط مستحکم با شهرهای پیشرفته فرهنگی موجب تهذیب اخلاقجنگجویان و انتشار فرهنگ استفاده از راهها و کالاهای بیگانه و انتقال تکنیکهای جدید وهمین طور موجب آگاهی اندیشمندان با برخی مظاهر علم، فلسفه، هنر و ادبیات در دو دنیایعربی و یونانی گردید؛ و این اشکال، مفاهیم، راهها و عادات که احیاناً در امیر نشینهایفلسطین و به ویژه در ایالتهای جنوبی یا در میدان نبرد در شبه جزیرهء ایبری به دست آمد و نیزبه وسیلهء کسانی که از زیارت باز میگشتند منتشر شد، موجب رشد و توسعهء فرهنگی دراروپای مسیحی گردید. همهء این موارد به وسیلهء نهضت معنوی که زمینههای آن در روزگارکارولنجی فراهم شد به پیش رفت و در حالی که ثروت عمومی و افزایش روابط و سرعتمبادلات گوناگون به آن کمک میکرد به آرامی و به طور نامنظم ادامه یافت[ . تاریخ قرون وسطی، ج ۴، ص ۲۳۸ - ۲۳۹؛ تمدن اسلام و عرب، ص ۴۲۴ - ۲۵.]. جنگهای صلیبی با همهء زیانهایی که به بار آورد، برای مسلمانان نیز خالی از فایده نبود وبزرگترین سود آن ایجاد استحکامات دفاعی بود. آنان که در معرض حملههای پیاپی زمینیو دریایی فرنگیان قرار داشتند، برای دفاع از خود قلعه هایی مستحکم بنا کردند. این بناها همصفحۀ ۱۳۷در دوران جنگهای صلیبی آنان را محافظت میکرد و کار دفاع را آسان و میسر میگردانید وهم در دوران حملهء بنیان کن و ویرانگر مغولان مؤثر واقع شد؛ به طوری که این قومشکستناپذیر پس از رسیدن به سرزمین شام و مصر متوقف و متحمل شکست گردید؛ ویکی از عمده علل این توقف وجود بناها و استحکامات نظامی بوده است[ . جنگهای صلیبی، رحیم زادهء صفوی، نشر دفتر آسیای وسطی، تهران، ۱۳۳۴، ج ۳، ص ۱۹۵ - ۱۹۶.]. امّا دربارهء دوران عثمانی و مقابلهء صلیبیها با نیروهای عظیم این امپراتوری باید گفت کهضعف اروپائیان در برابر حملههای زمینی عثمانی، به ویژه بسته شدن راه تجاری قسطنطنیهپس از تصرف آن به وسیلهء سلطان محمّد فاتح، آنان را به اندیشهء تشکیل ناوگانهای بازرگانی ونظامی در دریاها فرو برد و همان بود که شرق و غرب عالم بر روی آنان گشوده شد وثروتهایی عظیم و بی کران به سوی کشورهای اروپایی سرازیر گردید. با توّجه به آنچه گفته شد پیامد جنگهای صلیبی را، در دوران جنگهای دویست ساله و نیزدورهء عثمانیها، به صورت زیر میتوان فهرست کرد: ۱ - اتّحاد ملّتهای اروپایی بر ضد مسلمانان. ۲ - گشوده شدن پای اروپائیان در میان ملل اسلامی. ۳ - کشته شدن شماری بسیار از مردم مسیحی و مسلمان. ۴ - سقوط امپراتوری بیزانس. ۵ - نفوذ مسلمانان در اروپا. ۶ - تغییر نظام اقتصادی اروپا. ۷ - پیدایش تحول علمی - فرهنگی در اروپا و فراهم شدن زمینههای رنسانس در این قاره. ۸ - ویران شدن و از رونق افتادن بنادر سواحل شرقی مدیترانه[ . یکی از دلایل این ویرانی ترس مسلمانان از تصرف دوبارهء بنادر به دست صلیبیها و استفادهء از آنها به عنوان پایگاه نظامی بود. برای نمونه از عکا یاد میکنیم که «سلطان(ملک اشرف خلیل) به مجردی که همهء شهر در اختیارش آمد، به شیوهء دیرین کمر به انهدام آن بست. سلطان بر آن بود که کاری کند که این شهر از این پس نوک تجاوز مسیحیان به سرزمین شام نباشد». (تاریخ جنگهای صلیبی، ج ۳، ص ۵۰۱).]. ۹ - کشف مناطق و راههای جدید در جهان به وسیلهء اروپائیان. ۱۰ - سلطهء انحصاری ملل اروپایی بر دریاها. صفحۀ 138
صلیبیها و ایران ورود صلیبیها به ایران فرمانروایان آسیای صغیر موسوم به «سلاجقهء روم[ . عنوان شعبهای از سلاجقه که از حدود اواخر قرن پنجم تا حدود اوایل قرن هشتم هـ . ق در قسمتهایی از آسیایصغیر فرمانروایی داشتند. (دایرة المعارف فارسی).] - که شاخهای از سلاجقهء ایران به شمارمیرفتند - نخستین کسانی بودند که در برابر تهاجم سنگین صلیبیها به دفاع پرداختند و آهنگپیشروی آنهارا کند کردند. اما با وجود ایرانی بودن این فرمانروایان، در دوران جنگهایصلیبی، نه پادشاهان ایران خود را موظف به پشتیبانی از آنها میدانستند و نه مردم ایران خوصفحۀ ۱۴۰را در حال جنگ احساس میکردند؛ چرا که تهاجم صلیبیها نه تنها در ایران، بلکه در همه جایجهان اسلام تا اندازهء زیادی داخلی و منطقهای تلقی گردید و دفاع از ساکنان سرزمینهایی کهمورد هجوم قرار گرفت، بر عهدهء خودشان قرار داشت. ولی کار به همین جا خاتمه نیافت و در پی حوادثی که شکست مرحلهء نخست جنگهایصلیبی و پیشروی عثمانی در اروپا پیش آورد و نیز هدفهای توسعهطلبانه و برتریجویانهایکه اروپائیان در سر میپروراندند، سرانجام ایران را نیز در معرض تهاجم قرار داد و پایپیروان مسیح نه از راه خشکی بلکه از راه دریا - یعنی خلیج فارس و دریای عمان - به میهن مانیز کشیده شد. آمدن اروپائیان به خلیج فارس، تاریخ ایران را دستخوش تحوّلی بنیادینساخت و جنبههای گوناگون زندگی سیاسی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و اجتماعی مردم ما رابه شدت زیر تأثیر قرار داد. به دنبال آن سرزمین ایران به صورت کانون توجهات جهانیدرآمد؛ و پس از گذشت پنج سده، روز به روز نیز بر اهمیت آن افزوده میشود. در مبحثحاضر به اسباب و علل این دگرگونی عظیم و نیز چگونگی آمدن اروپائیان به ایران پرداختهمیشود، اما پیش از آن لازم است تا اوضاع سیاسی حاکم بر کشورمان، در آن روزگار، به طورگذرا و کوتاه مورد اشاره قرار گیرد. در دورانی که ایران مورد توجه اروپائیان قرار گرفت، زمام امور کشور به دست پادشاهانصفوی بود که توانسته بودند پس از قرنها پراکندگی ایران استقلال و عظمت گذشته را به آنبازگردانن[ . ایران در زمان صفویه، ص ۱۷.]. اما اعلام تشیّع به عنوان مذهب رسمی ایران به وسیلهء این خاندان خشم همسایهء غربیایران یعنی امپراتوری عثمانی را برانگیخته بود. عثمانیها بیشترین دشمنی را با دولت صفوی داشتند و وجود آنان را به عنوان پیروان ومبلغان تشیّع تحمّل نمیکردند. صفویان نیز از عثمانیهای سنّی مذهب تنفّر داشتند واروپائیان مسیحی را بر آنها برتری میدادند. میان پادشاهان این دو خاندان بارها جنگدرگرفت که طی آنها عثمانیها در بیشتر موارد مهاجم و صفویها مدافع بودند؛ و تنها پس اصفحۀ ۱۴۱دستیابی ایرانیان به سلاح آتشین بود که حریف زورمندشان باز پس نشست و متقاعد شدکه دولت صفویه و مرزهای ایران را به رسمیت بشناس[ . ایران در زمان صفویه، ص ۹۵ - ۹۶؛ پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، مهمید، محمد علی، نشر میترا، تهران، ۱۳۶۱، ص ۸۷.]. از این گذشته، وجود عثمانیها مانع بزرگی بر سر راه تجارت زمینی ابریشم ایران به شمارمیآمد و شاه عباس - که روزگار وی اوج رونق تجارت ایران بوده است - هیچ گونه تمایلیبرای انتقال این قلم بزرگ صادراتی ایران از خاک آنان را نداشت[ . سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، ص ۱۲۰.]علل آمدن صلیبیها به ایرانانگیزههای ایران برای پذیرش صلیبیها پیش از بحث دربارهء موضوع انگیزههای حکمرانان ایران در پذیرش صلیبیها و استقبال ازفعّالان تجاری و مذهبی آنان، لازم است یک نکته مهّم مورد اشاره قرار گیرد و آن اینکهدولتمردان صفوی تا پیش از شاه عباس یکم و نیز در دورههای پس از وی، نسبت به مخالفانمذهبی خویش، به جز مسیحیان، روشی سخت گیرانه داشتند. مسیحیان که در طول دورانصفحۀ ۱۴۷صفوی نسبت به دیگر اقلیتهای مذهبی از امتیازهای بیشتری برخوردار بودند، پس از آنکهشاه عباس باب گفت و گوی با پادشاهان اروپایی را گشود، موقعیتی بسیار ممتاز یافتند[ . ر. ک. دین و مذهب در عصر صفوی، میر احمدی، مریم، امیر کبیر، ۱۳۶۲، تهران، ص ۱۰۰ - ۱۰۳. ناگفته نماند که در سلوک پادشاهان صفوی با مسیحیان استثناهایی نیز وجود دارد. برای مثال دربارهء رفتار شاه طهماسب صفوی نسبت مسیحیان، در کتاب دکتر نوایی چنین میخوانیم: «آنتونی جن کین سون در روزهایی که خاطر پادشاه ایران سخت به فیصلهء کار سلطان بایزید مشغول بود، به حضور شاه طهماسب بار یافت. شرح دقیقی از این شرفیابی در سفر نامهء جن کین سون وجود دارد و از آنجا که میدانیم پس از آنکه سفیر نامهء الیزابت اول را تقدیم داشت و هدایا را پیشکش نمود، شاه طهماسب از وی پرسید که از کدام یک از شهرهای فرنگ هستی؟ آنتونی جواب داد که من از مردم شهر معروف لندن، از کشور آراستهء انگلستان هستم و از طرف علیا حضرت ملکهء آن کشور جهت بستن قرار دادهای دوستی و تحصیل اجازهء رفت و آمد بدون مزاحمت بازرگانان و مردم آن کشور مأموریت دارم. اما وقتی موضوع مذهب پیش آمد و جن کین سون گفت که پیرو مذهب عیسی مسیح هستم، شاه طهماسب فوراً گفت: «ما نیازی به دوستی با کافران نداریم، ای کافر» و از من خواست که از حضور وی خارج شوم. من از این خوشم آمد که با احترام تمام، در حالی که عدهء بسیاری از نجبا و سران دیگر او مرا مشایعت میکردند، خارج شدم. در همان حال، شخصی با سینی پر از خاک از عقب من روانه شد و در تمامی راه از داخل کاخ، از جلو شاه گرفته تا در حیاط، به هر کجا که قدم میگذاشتم برای تطهیر خاک میریخت». (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۷۸ - ۱۷۹). در اینجا لازم است به این حقیقت نیز اشاره شود که اگر مسیحیان در دوران صفویه از موقعیتی ممتاز برخوردار بودهاند، دست کم یکی از علل آن انتساب اعضای این خاندان از سوی مادر به کیش مسیحیت است. دکتر نوایی در بارهء این انتصاب چنین نوشته است:«اوزون حسن از خاندان امپراتوران طرابوزان، که اصلاً ارمنی یونانی بودند، دختری گرفته بود به نام، کاترینا دسپینا. هم چنان که قره عثمان، جد اوزون حسن، نیز زنی از این خاندان گرفته بود. کلمهء دسپینا در یونانی به معنای دختر شاه، شاهزاده خانم و شاهدخت (پرنسس) است. کاترینا به شرط آنکه دیانت مسیحی خود را حفظ کند به خانهء اوزن حسن آمده بود. این زن که بسیار به مذهب مسیح دلبستگی داشت و هر روز مراسم عشای ربانی را به آیین کلیسای ارتدودکس یونانی، در حضور کشیشانی که به همین منظورهمراه او آمده بودند به جای میآورد، همچنان تا پایان عمر بر مذهب مسیح وفادار ماند و اوزن حسن با آنکه خود مسلمان بود، هرگز نخواست که وی را از مسیحیت به جانب اسلام آورد. در سالهای واپسین عمر، کاترینا از شوهر خود جدا شد و خویشتن را از حرمسرای سلطنتی و دسیسهها و تحریکات زنان و خواجه سرایان رهایی بخشید و یکسره روی به خدا آورد و در شهر خرپوت که شوهرش عزلتگاه او قرار داده بود گوشهء عزلت گرفت و به پرستش پروردگار پرداخت و سر انجام نیز چون عمرش به سر آمد، در کلیسای سن جورجیو در شهر آمد(قره آمد \حمید) به خاک سپرده شد. کاترینا در خانهء اوزن حسن سه دختر آورد و یک پسر. بزرگ ترین دختران «مارتا» نام داشت و پسر «مقصود». مقصود راهمان شب فوت اوزون حسن یعنی شب عید فطر سال ۸۸۲ / ششم ژانویه ۱۴۷۸، برادران ناتنی به قتل رساندند (سفرنامهء ونیزیان، ص ۳۷۲ / ۳۷۳) و دو دختر کوچکتر، پس از شنیدن خبر قتل برادر خویش که بیش از بیست سال نداشت، بر جان خویش ترسیدند و بار سفر بستند و به حلب گریختند (ایضا ص ۲۷۳). اما دختر بزرگتر که در تاریخ ایران اهمیت و شهرت فراوان دارد، همان مارتا نخستین دختر کاترینا و اوزون حسن است و آن دختر همان است که زن سلطان حیدر شده و اسماعیل، موسس سلسلهء صفویه، از بطن وی دیده به جهان گشوده است. مارتا در تواریخ صفوی به عالم شاه بیگم یا حلیمه بیگی آغا شهرت یافته و ظاهراً این زن نیز مانند مادر خویش دیانت مسیحی خود را تا پایان عمر حفظ کرده است. بنابر این شاه اسماعیل از جانب مادر خود از یک سو به امپراتوران ارمنی یونانی طرابوزان نسب میرساند و از سوی دیگر به ترکمانان آق قویونلو معروف به بایندریه». (ایران و جهان، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۶).]صفحۀ ۱۴۸او که برای زیر فشار گذاشتن دشمن دیرینهء صفویان یعنی عثمانیها و نیز رونق بخشیدن بهتجارت ایران و بیرون آوردن کشور از محدودیتهایی که عثمانیها اعمال میکردند، به اروپانیازمند بود، سیاست خوشرفتاری و دادن آزادی مذهبی به مسیحیان به ویژه به ارمنیان ساکنایران و استقبال و پذیرش هیئتهای گوناگون مسیحی اروپایی را در پیش گرفت و از هیچ گونهکوششی در این راه دریغ نکرد. نشانههای چنین سیاستی از سوی شاه عباس در جاهایگوناگون و از جمله در نامههای رّد و بدل شدهء میان او و پادشاهان اروپایی و نیز فرامینی که درزمینهء رفتار با مسیحیان صادر کرده است به خوبی پیداست. او پس از دریافت نامهء پاپ کلمان هشتم و نیز به حضور پذیرفتن هیئت اعزامی از سویوی، آنتونی شرلی[ . شرلی، سر آنتونی( ۱۵۶۸ - ۱۶۳۵ م / ۹۷۶ - ۱۰۴۴ - ۴۵ هـ) سرباز و نجیب زاده و سیاح و ماجرا جوی انگلیسی ومستشار نظامی و سفیر و فرستادهء شاه عباس یکم صفوی به دربار سلاطین اروپا... او مأموریت یافت تا به ایران آید و شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با دول اروپا بر خلاف ترکان تشویق نماید و نیز برای تجّار انگلیسی از وی امتیازات مخصوص بگیرد. سرآنتونی به دربار شاه عباس آمد و در اصفهان فنون جنگی جدید را به سربازان ایرانی آموزش داد. سپس از سوی شاه عباس به سفارت اروپا اعزام شد که در مأموریت خود توفیقی نیافت و به ایران نیز باز نگشت... (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).] را از سوی خود به سفارت اروپا فرستاد و در اعتبار نامهای که با وی همراهساخت به شاهزادگان پیرو حضرت مسیح خاطر نشان کرد که شرلی عامل پیوند او با اروپائیاناست؛ و چنین عنوان کرد که او از سالها پیش در آرزوی ایجاد ارتباط بوده است، اما اقدامشرلی است که زمینه این کار را فراهم آورده و موانع را از سر راه برداشته است. در پایان نامهنیز در ضمن برادرانه توصیف کردن رابطهء خود در بارهء وی چنین نوشته است: این مرد به رضای خودش به اینجا آمده و با صلاح دید خودش یکی از رجال درباری را به همراهاو میفرستم[ . شرلی، سر آنتونی( ۱۵۶۸ - ۱۶۳۵ م / ۹۷۶ - ۱۰۴۴ - ۴۵ هـ) سرباز و نجیب زاده و سیاح و ماجرا جوی انگلیسی ومستشار نظامی و سفیر و فرستادهء شاه عباس یکم صفوی به دربار سلاطین اروپا... او مأموریت یافت تا به ایران آید و شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با دول اروپا بر خلاف ترکان تشویق نماید و نیز برای تجّار انگلیسی از وی امتیازات مخصوص بگیرد. سرآنتونی به دربار شاه عباس آمد و در اصفهان فنون جنگی جدید را به سربازان ایرانی آموزش داد. سپس از سوی شاه عباس به سفارت اروپا اعزام شد که در مأموریت خود توفیقی نیافت و به ایران نیز باز نگشت... (ر. ک. دایرة المعارف فارسی).]صفحۀ ۱۴۹رابطهء این نجیب زاده با من این است: از موقعی که در این سرزمین است، هر روز با او در یکظرف غذا میخوریم و در یک جام مثل برادر شراب مینوشیم[ . ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی تا، بی نا، بی جا، ص ۱۰۲.]. آنگاه طی فرمانی به سراسرکشور در بارهء رفتار با مسیحیان در ایران چنین نوشت امر مطلق و اراده و میل ما است که ازامروز تمام قلمرو کشور ما بر روی تمام ملل مسیحی و تمام آنهایی که این مذهب را دارند بازباشد، به طوری که هیچ کس نتواند در هیچ حال با آنها اهانت آمیز صحبت کند و به پاس ایندوستی که من با شاه زادگانی که پیرو مسیح هستند دارم به تمام تجار مسیحی برای تجارت وداد و ستد در تمام قلمرو کشور خودم اجازه میدهم بدون اینکه از طرف هیچ کس، حاکم، شاهزاده، خان و یا افسر و یا ازمتا بعین من هرچه باشد شغل و مقام آنها آزار ببین[ . همان، ص ۱۰۳.]. هدف شاه عباس از دادن این امتیازات در وهلهء نخست تشویق اروپائیان برای جنگ باعثمانی و در وهلهء دوم ایجاد روابط تجاری با آنان بود. اما او که از اعتراض روحانیان ایراننسبت به داشتن روابط دوستانه با مسیحیان بیمناک بود، در پاسخ به یکی از هیئتهایاروپائی چنین گفت: من شخصا حاضرم که برای مسیحیان مقیم ایران کلیسا بسازم و خیلی خوشحالم که پیروانمسیح از هر دسته و طبقه به کشور من بیایند، اما رؤسای روحانی ایران مراقب من بوده و اگردست به ساختمان کلیسا بزنم ممکن است مرا از میان بردارند. ولی به عقیدهء من اگر شما جنگرا بر علیه ترکان عثمانی شروع کنید، میتوانید بعداً در اصفهان [ و ] حتی در سایر شهرهایایران کلیسا بسازید. روحانیان کشور من دیگر نمیتوانند حرفی بزنند، زیرا من به آنها خواهمفهماند که در مقابل کمکی که بر علیه ترکها به من کردهاید چارهای جز موافقت با شمانداشتهام[ . همان، ص ۱۰۹.]. اروپائیان که از ایجاد ارتباط با ایران منافع و هدفهای سیاسی، دینی و اقتصادی خودشانرا در نظر داشتند، ضمن گسیل داشتن هیئتهای گوناگون سیاسی و مذهبی چنین وانموصفحۀ ۱۵۰میکردند که به سفارش ایران با عثمانیها در حال جنگ هستن[ . در نامهء فیلیپ سوم [پادشاه اسپانیا] به شاه عباس در این باره چنین میخوانیم: «نایب السلطنهء من از موفقیتهایبزرگی که شما بر علیه ترکان، دشمن مشترک خودمان، بدست آوردهاید، شرحی به من نوشته است. من از این مسأله و همچنین از اعزام سفیری که برای حفظ دوستی و حسن رابطهای که بین ما وجود دارد فرستاده شده بسیار خوشحال شدم. دوستی ای که امیدوارم سالها برقرار بماند تا اینکه این ترکها کاملاً تنبیه شوند. امیدوارم علاوه بر فتوحاتی که تا به حال نصیب اعلیحضرت شده است، این موفقیتها ادامه پیدا کند. قوای دریایی من در مدیترانه همیشه خساراتی وارد آورده و وارد خواهند آورد و من دستور میدهم که دایماً عملیات خود را با شدت هرچه تمامتر بر علیه ترکان ادامه دهند برای اینکه وعدهای که به اعلیحضرت دادهام انجام شده باشد». (ایران در زمان صفویه، ص ۱۱۵).] و حال آنکه در روابطشانبا عثمانی تنها بر اساس تأمین هدفها و منافع خودشان رفتار میکردند. امّا اعمال اینسیاست گرچه در کوتاه مدت به سود ایران بود، ولی در دراز مدت به زیان کشور ما تمامشد. اروپائیانی که در هر حال از ارتباط با ایران سود میبردند، پس از ورود به خلیجفارس هرگز آن را ترک نگفتند؛ تا آنکه سرانجام این منطقهء بسیار حساس سوقالجیشی بهصورت جولانگاه نیروهای نظامی آنان به منظور فشار آوردن به مسلمانان و از جملهایرانیان تبدیل گردد[ . با وجود این، تلاشهای شاه عباس صفوی در رونق بخشیدن به تجارت ایران؛ جلب سرمایههای خارجی و نیز ایجاد زیر بناهای لازم برای تسهیل امر بازرگانی داخلی و خارجی، مانند ساختن راههای مناسب کاروان رو، پلهای مستحکم بر روی رودخانههای خروشان و ساخت آب انبار در بیابانهای پهناور ایران و نیز بندر گاههای مناسب را نمیتوان نادیده انگاشت. اگر حضور خارجیان در دورههای بعد به زیان ایران تمام شده است، البته گناهش به گردن شاه عباس نیست، زیرا هر حکمرانی که بخواهد به تجارت رونق بخشد باید اعتماد خارجیان را جلب و با آنان داد و ستد کند( ر. ک. سیاست و اقتصاد عصر صفوی، ص ۹۵ - ۱۱۵). ولی اقدامهای شاه عباس در گشودن پای خارجیهای مسیحی، تنها به جنبههای سیاسی و اقتصادی محدود نمیگردد و در تاریخ زندگی وی وقایعی نقل شده که نشان گر گرایش قلبی او به مسیحیت است؛ مانند حضور در کلیسا و دادن گوشت خوک و شراب به شرکت کنندگان در مراسم عید میلاد مسیح. آنتونیودوگوهآ، کشیش اسپانیایی و سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا در این باره مینویسد:«... فردای آن روز که عید نوئل بود، دو ساعت بعد از ظهر شاه با شاه زاده صفی میرزا و چند تن از درباریان و سران دولت، که منوچهر خان شاه زاده و امیر قسمتی از گرجستان و گروهی از همراهان وی از آن جمله بودند، به صومعهء ما آمدند... روز پیش هم چون یکی از کشیشان به او گفته بود که درین روز چنان که در پرتغال مرسوم است، ما خوکی میکشیم، دستور داد از خوکهایی که امیر گرجستانی برایش فرستاده بود و در دهکدهای نزدیک اصفهان نگه داشته بودند، برای ما فرستادند. این کار مایهء شکایت روحانیان و علمای اصفهان شده زیرا که شاه در ماه مقدس رمضان، بر خلاف قوانین اسلام رفتار کرده بود... سپس آنچه را که در کلیسا بود به دقت تماشا کرد و چون دید که بر پارچهء خاصی، بر بالای محراب حروف S.H.Jرا که معمولاً از آن نام عیسی اراده میشود، دوخته شده، پرسید که این حروف چیست و چه معنی دارد و چون توضیح داده شد، کاغذ و قلم و دوات خواست و به دست خود این حروف را نوشت و دوتا کرد و بر سینه روی قلب خود جای داد. ما امیدواریم که چون روزی هم روی قلب او صلیبی نهادهایم، آن صلیب و این حروف بی اثر نباشد... پس از آن دستور داد که مقداری شراب به ما بدهند، و چون شراب آوردند به بهانهء اینکه«ببینیم شراب خوب است یا نه» تمام کسانی را که همراهش بودند، از کشوری و لشگری و مفتی و قاضی را مجبور کرد که قدری از آن بنوشند. سپس آهسته به من گفت:« وقتی به رم رفتی و به حضور پاپ رسیدی به او بگو که من چگونه روز رمضان با حضور قاضی و مفتی شراب آوردم و به همه نوشاندم. به او بگو اگر چه عیسوی نیستم لایق تقدیر و تمجیدم!». (از تاریخ بیاموزیم، محمود حکیمی، نشر خرم قم، ۱۳۷۰، ص ۱۲۸ - ۱۲۹).]صفحۀ ۱۵۱حضور و رقابت صلیبیها در خلیج فارس پیش از کشف دماغهء امیدنیک و راه دریایی جدید برای رسیدن به هند و خاور دور، تجارتادویه و ابریشم و ادویهء مشرق زمین از طریق خلیج فارس به دجله و سپس از بغداد و - بادیةالشام به بنادر سوریه در ساحل مدیترانه و از آنجا به اروپا حمل میگردید. از عوامل مهمی کهموجب دگرگونی این وضعیت را فراهم آورد و تأثیر فراوانی در تاریخ خلیج فارس گذارد،تشکیل دولت ترکان عثمانی و استیلای آنان بر سواحل دریاهای سیاه، مرمره و مدیترانه و نیزبر مناطق شام و مصر و حجاز بود که با فتح قسطنطنیه به سال ۸۵۷ هـ / ۱۴۵۳ م به اوج رسیدتعصب شدید ترکان نسبت به عیسویان تجارت عظیم میان شرق و غرب عالم را از رونقانداخت و در نتیجه کالاهای نفیس مشرق زمین در اروپا نایاب گردید. از این رو شماری ازبازرگانان اروپایی در سدد یافتن راههایی تازه برآمدند که از جمله آنها دریانوردان وبازرگانان پرتقال بودن[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژهء خلیج فارس.]. در حدود سالهای ۸۹۳ - ۴ هـ / ۱۴۸۸ - ۸۹ میلادی یکی از کارگزاران شاه پرتغال به نامکوویلیائو از هرمز دیدن کرد. پس از سفرهای دیاش (۸۹۱ هـ / ۱۴۸۶ م) و واسکودوگاما (۹۰۳- ۴ هـ / ۱۴۹۷ - ۹۸ م)، راه دریایی به هند گشوده ش[ . از این پس پادشاه پرتغال خود را «خداوند کشتیرانی و تجارت هندوستان، حبشه و عربستان نامید». (قائم مقامی،جهانگیر، مجموعه مقالات خلیج فارس، ج ۲، ص ۴۵۷).] و بازرگانی میان هند و اروپا از سر گرفتهشد. به سبب نزدیکی خلیج فارس به پایگاههای پرتغالیها در هند و نیز تسلط نداشتن هیچیکصفحۀ ۱۵۲از دولتهای ایران و عثمانی بر خلیج فارس پرتغالیها به سرعت آن را به تصرف خوددرآوردند. آلفو نسو آلبو کرک[. ۱.AlfonsodeAlbuxurxue ] - در سال ۹۲۱ هـ / ۱۵۱۵ م هرمز را به تصرف در آورد و حاکمآنجا را ناگزیر به پذیرش تبعیت پرتغال کرد. از آن پس جزیرهء هرمز مدت صد سال در دستپرتغالیها بود و در طی این مدت امتیازهای بازرگانی و اقتصادی خلیج فارس نیز در انحصارآنان قرار داشت[ . ر. ک. تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱۰۰ - ۱۰۲؛ رقابت قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۱ - ۴۸.]. پس از تصرف بغداد به سال ۹۴۱ هـ / ۱۵۳۴م به دست ترکان عثمانی و نفوذ در احسا وقطیف، اینان نیز در خلیج فارس به اعمال نفوذ پرداختند، ولی در مقابل قدرت نظامیپرتغالیها به ویژه قلعهء مستحکم آنان در هرمز ناگزیر به عقب نشینی گردیدن[ . همان.]. برای مدتی که پرتقال به تصرف اسپانیا در آمد، سیادت خلیج فارس نیز به آن دولت انتقالیافت و حاکم پرتغالی هرمز نیز تابع اسپانیا شد. اما پس از شکست تجهیزات اسپانیا به سال۱۵۸۸ م، بازرگانان هلندی و انگلیسی به آبهای هند راه یافتند و شرکتهای انگلیسی و هلندیهند شرقی تأسیس گردید. شرکت انگلیسی در سورات (بندری هندی) متوجه ایران شد؛ چراکه به سبب زمستانهای سرد ایران، امکان فروش پارچههای پشمی در آنجا بیشتر بود. علاوهبر آن به سبب جنگهای ایران و عثمانی راه صدور بر روی ابریشم ایران نیز بسته شده بو[ . ر. ک. دایرة المعارف فارسی؛ نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۸؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.]. پس از پایان یافتن جنگهای هفت ساله میان انگلستان و فرانسه و چشم پوشی اینکشورها از مستملکات خود در هند شرقی به سود انگلستان، به دلیل اهمیتی که خلیج فارسدر ارتباط میان انگلستان و هندوستان داشت، انگلیسیها در صدد بر آمدند تا به هر شکلممکن این منطقه را زیر سلطهء خود در آورند. آمدن برادران شرلی به دربار ایران، راه انگلیسهارا برای حضور در خلیج فارس هموار ساخت. آنان با یاری دادن به ایران در جنگ با عثمانی،از طریق ساختن توپخانه، اعتماد شاه را به خود جلب کردند و به دنبال آن ایران موفق شد درسالهای ۱۶۰۲ م و ۱۶۱۵ م، پرتغال را به ترتیب از بحرین و هرمز نیز بیرون براند. پس از آنصفحۀ ۱۵۳بود که نمایندگان کمپانی هند شرقی فرمان شاه عباس را برای انجام فعالیت تجاری در ایراندریافت داشتند. در سال ۱۶۱۹ م ایرانیها بندر رأس الخیمه را در ساحل جنوبی خلیج فارس بهتصرف در آوردند؛ و سرانجام در عملیات مشترک ایران و انگلیس در سال ۱۶۲۲ م جزایرهرمز و قشم به تصرف کامل ایران در آمد و پرچم پرتغال پس از یک قرن به زیر کشیده شد. ازآن پس انگلیسیها مرکز تجارت و کشتیرانی خود را به بندر عباس منتقل کردن[ . نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۵۰ - ۵۳؛ نیز ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژه خلیج فارس.]. دیگر قدرتی که در خلیج فارس به فعالیت پرداخت، کشور هلند بود. هلندیها که خود تاسال ۱۵۹۵ م مستعمرهء اسپانیا بودند، در اوایل قرن هفدهم به یک قدرت مهم دریایی تبدیلشدند؛ و در سال ۱۶۲۳ م شرکت هلندی هند شرقی توسعهء خود را در خلیج فارس آغاز کرد.آنها توانستند با کمک «ویس نیخ[. ۱.HuybertVisnich ]» و یک نقاش هلندی به نام «فان هاسلت[.۲.SanVanHasselt ]» که در دربار.شاه عباس به سر میبرد، امتیاز فعالیت تجاری را در خلیج فارس به دست آورند. آنان پس ازدایر کردن دفاتر تجاری در بندر عباس و اصفهان، با سوء استفاده از ضعف شاه عباس دومصفوی، موقعیت خود را استحکام بخشیدند و سر انجام در سال ۱۶۵۲ م به حضور انگلیسیهادر خلیج فارس و نیز فعالیت تجاریشان در بندر عباس پایان دادند. تا آنکه سرانجام در سال۱۷۶۵ م در برابر فشار ایرانیها ناچار خلیج فارس را ترک گفتن[ . همان، ص ۵۳ - ۵۸؛ نیز ر. ک. دایرة المعارف فارسی، واژهء خلیج فارس.]. پس از عقب نشینی هلندیها از خلیج فارس، بار دیگر انگلیسیها در خلیج فارس به دخالتپرداختند. پالمرستون، وزیر خارجهء وقت انگلستان در اوایل سال ۱۸۳۸ م دربارهء استراتژیاین کشور در خلیج فارس چنین اعلام داشت: ما موظف هستیم خلیج فارس را تحت سلطهء نیروهای دریایی خود در آوریم. به طوری که هیچقدرت دیگری قادر به رقابت با ما نباشد. ولی در عین حال عملی ساختن این منظور نباید ازلحاظ مادی برای ما گران تمام شو[ . تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۲۶۴.]. صفحۀ ۱۵۴در اجرای این سیاست در سالهای ۱۸۴۳ م و ۱۸۵۲ م میان انگلستان و کشورهای حوزهءخلیج فارس قراردادهایی به امضا رسید که تسلط کامل بریتانیا را بر این منطقهء استراتژیکتأمین و تضمین میکرد. انگلستان در طول دوران حضور خود در خلیج فارس پیوسته درامور داخلی ایران دخالت میکرد و چندین بار مناطق ساحلی ایران را به اشغال درآورد. درمنازعهء میان ایران و عثمانی - بر سر اروند رود - به نفع عثمانی این کشور وارد عمل گردید؛ وهیچ گاه اجازه داشتن ناوگان دریایی نیرومندی را به ایران ندا[ . همان، ص ۲۶۶ - ۳۴۱.]. برای نمونه پس از آنکه امیر کبیر تصمیم به ایجاد ناوگان دریایی کوچکی در خلیج فارسمیگیرد، شیل - وزیر مختار انگلیس - در گزارشی به وزیر خارجهء انگلستان موضوع را با اودرمیان میگذارد؛ و در ارز یابی خودش انجام چنین کاری را به زیان انگلستان نمیبیند. اماپاسخی که در نهایت از وزیر خارجه - پالمرستون - دریافت میکند چنین است: به شما دستور میدهم که به اطلاع امیر نظام برسانید که دولت انگلستان نمیتواند با پیشنهادوی راجع به تحصیل کشتیهای منظور موافقت نمای[ . امیر کبیر و ایران، آدمیت، فریدون، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، تهران، ص ۳۰۳ (به نقل از انگلیس، ۱۵۷ / ۶۰ پالمرستون به شیل، ۱۱ فوریه ۱۸۵۱).]. باری بریتانیا همچنان قدرت برتر و مسلط منطقهء خلیج فارس بود؛ تا آنکه وقوع جنگجهانی دوم و نیز وقوع رویدادهایی مانند ملی شدن نفت در ایران (۱۹۵۱)، کودتای عراق(۱۹۵۸) و استقلال کویت (۱۹۶۱) موجب محدودیت نفوذ این کشور گردید و به دنبال آنپالمرستون - وزیر خارجهء وقت بریتانیا - اعلام کرد که این کشور از خلیج فارس بیرونخواهد رفت[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۰، به نقل از nierof'tcudnocfoecruoseht'nannekeyroeG۱۱۰.p۱۹۴۷yluj'xxxycilop ]آمریکا در خلیج فارسجایگاه ایران در حوادث اخیر خلیج فارس از ظاهر قضایا و حوادث حدود دو دههء اخیر منطقه چنین بر میآید که در جنگهای خلیجفارس جمهوری اسلامی ایران نه تنها زیان ندیده بلکه سود هم برده است[ . نگاه اعراب به ایران، فهمی هویدی، ترجمهء دکتر مسعودهء شریعت باقری، نشر دانژه، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۵.]. چنین برداشتی دصفحۀ ۱۶۲نگاه نخست درست هم به نظر میرسد؛ چرا که طی این جنگها بزرگترین و خطرناکتریندشمن جمهوری اسلامی یعنی رژیم بعث عراق به ریاست صدام حسین سرنگون گردید و بااز میان رفتن این مانع بزرگ روابط ایران با همسایگانش نیز رو به بهبودی نهاده است. ولی ژرفنگری در حوادث اخیر ما را به سوی حقایق دیگری رهنمون میگردد کهمهمترینشان اینهاست: ۱. آمریکا به عنوان پرچمدار تمدن غربی در صدد است تا علاوه بر چیرگی سیاسی واقتصادی در منطقه، به فرهنگ مردم نیز چهرهای غربی ببخشد؛ و این با هدف جمهوریاسلامی که در صدد است تا مسلمانان را به سوی فرهنگ اصیل خودشان سوق دهد، درتعارض است. به همین دلیل است که از دیدگاه دولتمردان آمریکا نظام جمهوری اسلامی درایران به هر صورت ممکن باید از میان برداشته شود. چنان که وقتی هنری کسینجر ازبرناردلوئیس - از استادان و پژوهشگران اسلام و خاور میانه - سئوال کرد:«آیا ایجاد تغییراتدر خاورمیانه مستلزم گفت و گو و تعامل میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایراناست؟[ . طرح خاورمیانهء بزرگتر، حسن حسینی، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرتهران، ۱۳۸۳، ص ۲۸ - ۳۰.]، او با صراحت پاسخ داد: «به طور یقین خیر». این ضدیت با نظام جمهوری اسلامیایران به ویژه پس از حادثهء یازده سپتامبر، شدت بیشتری یافته است چنانکه الیوت کوهن -استاد و مدیر بخش مطالعات جان هاپکینز در واشنگتن - ضمن پیشنهادهای خود به دولتبوش میگوید: ایالات متحدهء آمریکا باید از حاکمیت آزاد، مدرن و متعادل در جهان اسلام حمایت به عملآورد. سرنگونی و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران به میزان نابودی و اضمحلال بن لادناهمیت دارد، چرا که این تنها و نخستین مدل و الگوی انقلابی و اسلامی در میان دولت - ملتهابه شمار میآید و جایگزین نمودن آن با دولتی سکولار و متعادل بسیار مهم است[ . همان، ص ۷۶.]. ۲. آمریکا در صدد است تا قدرتهای منطقهای خلیج فارس را تضعیف و به خود وابستهکند و تنها قدرت برتر منطقه خودش باشد، در حالی که جمهوری اسلامی معتقد است کهصفحۀ ۱۶۳حضور بیگانگان و از جمله آمریکا در خلیج فارس موجب نا امنی است و امنیت منطقه باید بهوسیلهء کشورهای خود منطقه تأمین گردد. ۳. آمریکا در صدد است تا مبارزهء اسلامی از هر نوعی - حتی مبارزهء فلسطینیهایستمدیده در مقابل رژیم صهیونیستی - را تروریسم قلمداد کند و با این بهانه افکار جهانیان رابر ضد مسلمانان بسیج کند، در حالی که جمهوری اسلامی از مبارزه ملل اسلامی برای احقاقحقوق حقّه شان پشتیبانی میکند و میان عمل تروریستی - که در نظرش محکوم است - و دفاعاز خود تفاوت قائل است. ۴. یکی از استراتژیهای کلی آمریکا پشتیبانی از رژیم غاصب صهیونیستی است و بر همهءاقدامهای سرکوب گرانهء صهیونیستهای جنایتکار مهر تأیید میزند؛ و همهء حقوق فلسطینیانرا نادیده میانگارد. در حالی که جمهوری اسلامی، اسرائیل را رژیمی نامشروع، غاصب وجنایتکار میداند و پشتیبانی از حقوق غصب شدهء فلسطینیان را وظیفهء همهء انسانهای آزاده وبه ویژه مسلمانان میداند. ۵. جمهوری اسلامی ایران استفاده از انرژیهای نوین و از جمله انرژی هستهای را حقطبیعی و قانونی خود میشمارد، در حالی که آمریکا دستیابی ایران به فناوری هستهای را حتیبا هدفهای صلحآمیز نمیپذیرد و با آن مخالفت میورزد و در صدد است تا به هر شکلممکن از دستیابی ایران به این انرژی جلوگیری کند. ۶. ایران برای خود رسالتی اسلامی - جهانی قائل است. آمریکا نیز برای خودش رسالتیجهانی قائل است و بر این باور است که نظام مبتنی بر لیبرال دموکراسی غربی بهترین نوعنظامهای سیاسی است و همهء جهانیان باید خود را با معیارهای آن تطبیق دهند. این دو رسالتبه طور کامل در مقابل هم قرار دارند و در واقع به تعبیر هانتینگتون نظامی با خدا در مقابلنظامی بیخدا قرار گرفته است[ . برای آگاهی در بارهء چگونگی رویارویی تمدن غرب در مقابل جوامع کنفوسیوسی و اسلامی ر. ک. برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، هانتینگتون، ساموئل پی، ترجمهء محمد علی رفیع حمیدی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران ۱۳۷۸، فصل یکم «عصر جدید سیاست جهانی».]صفحۀ ۱۶۴توجه به نکات یاد شده ملهم این حقیقت است که پس از حملهء آمریکا به عراق و اشغالاین کشور با همدستی چند کشور دیگر اروپایی و غیر اروپایی فاصلهء مکانی دو نیروی متضادیعنی ایران و آمریکا از راه زمینی بسیار کوتاه شده است؛ و در صورتی که ژرفاندیشی وآینده نگری بر استراتژیهای طرفین حکمفرما نباشد، نه تنها امنیت منطقه خلیج فارس بلکهامنیت جهانی به خطر خواهد افتاد. صفحۀ ۱۶۵۱. فتح قسطنطنیه (۸۵۷ هـ / ۱۴۵۳ م) فتح قسطنطنیه که به دست سلطان محمد فاتح انجام گردید، هر چند کاری بزرگ به شمارمیآمد ولی برای دولت عثمانی از نظر نظامی و پیشروی در اروپا ارزش چندانی نداشت، چراکه آنان توانسته بودند از راه خشکی در قارهء اروپا پیشروی کنند و بخشهای گستردهای را بهتصرف در آورند. ارزش این کار از دو جنبهء دیگر بود؛ نخست آنکه پس از فتح این بندر مهم،دست اروپائیان از شرق دریای مدیترانه کوتاه شد و از آن پس ناگزیر باید در سواحل غربی آناز خود دفاع میکردند و نیز از مناسب ترین راه بازرگانی میان اروپا و سرزمینهای شرقی، «راهابریشم» و «جادهء ادویه» محروم گردیدن[ . ر. ک. ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی جا، بی تا، بی نا، ص ۸۳؛ خلیج فارس و مسایل آن، الهی، همایون، نشر اندیشه و قومس، تهران، ۱۳۶۸، ص ۲۷.]. دوم اینکه دستگاه پاپی یک دورهء هفتاد سالهء تلاش و تبلیغ را آغاز کرد، به طوری که آزاد سازیقسطنطنیه برای مسیحیان همانند آزاد سازی بیت المقدس به یک آرمان مقدس تبدیل ش[. ۱.Thecrusades،p۵۳۲ ].. صفحۀ ۱۴۲سقوط قسطنطنیه پایهء تحولی بزرگ و جهانی گردید. اروپائیان که پس از بسته شدنمسیر قسطنطنیه و نیز نا امن بودن راه اسکندریه و دریای سرخ ناگزیر، برای اموربازرگانی، باید راه مخاطرهآمیز دریای سیاه و روسیه را در پیش میگرفتند، به اندیشهءیافتن راهی تازه فرو رفتند که هم مسیر تجارتشان باز شود و هم از آن طریق مسلمانان رااز پشت دور بزنند هر چند که اندیشهء ایجاد یک ناوگان دریایی در اقیانوس هند و محاصرهمسلمانان در درون خشکیها به سالها پیش از فتح قسطنطنیه باز میگردد. پروفسور واتدر این باره مینویسد: اروپائیان غربی پس از قرن دوازدهم میلادی آگاهی روشنی از قدرت دولتهای اسلامی به طوراعم داشتند. رهبران آنها به شرایط بسیار پیچیده و استراتژیکی فکر میکردند و دریافته بودندکه امکان ایجاد استحکاماتی در فلسطین و سوریه برای آنان وجود ندارد، مگر اینکه آسیایصغیر و یا مصر تحت سلطهء آنان قرار گیرد. شاه لویی فرانسوی با پیاده شدن در مصر در سال۱۲۴۹ م و نیز لشکر کشی او به تونس در سال ۱۲۷۰ م یک چنین افکاری در سر داشت درحوالی سال ۱۳۱۳ م گیوم آده، راهب مسیحی که از ایران، هند و اتیوپی دیدن کرده بود کتابیتحت عنوان "sidnapritxesonecarasodomeD" (ریشه کن کردن مسلمانان) نوشت ودر آن میان به چیزهای دیگر علاوه بر لزوم ایجاد ناوگان مسیحی در اقیانوس هند اشاره کرد.فکر مسائل استراتژیکی گسترده برای گرفتن بیت المقدس در میان مورخین جنگهای صلیبیقرن چهاردهم میلادی نظیر رومن لول (llulnamoR) ، مارینو سانودو (odunasoniraM) و فیلیپ دومزیه (sereizemedpilihP) هنوز وجود داشت. از این رو حتی در زمانی کهقدرتمندان واقعی، فکری برای تحقّق آن در سر نداشتند مفهوم جنگ صلیبی تبلیغمیگردی[ . تأثیر اسلام در اروپا، ص ۹۹.]. گیوم آده که برای نخستین بار پیشنهاد ایجاد ناوگانی دریایی در اقیانوس هند را بهصلیبیها داد، کشیشی بود از فرقهء دومینیکن که در سال ۱۳۱۴ م ۷۱۴ / هـ به ایران آمد و دربازگشت پیشنهاد ایجاد سراسقفی در شهر سلطانیه را به پاپ داد که مورد تصویب قراصفحۀ ۱۴۳گرفت. خود او نیز در سال ۱۳۲۲ م / ۷۲۲ هـ به عنوان مطران[ . مطران: بزرگ و مهتر ترسایان...(لغتنامهء دهخدا).] سلطانیه[ . این شهر (نزدیک زنجان) در سال ۷۰۴ هـ به وسیلهء اولجایتو، هشتمین پادشاه ایلخانان - بنا گردید و از سوی وی به پایتختی برگزیده شد. اولجایتو در کودکی به میل مادرش غسل تعمید کرده و نیکلاس لقب یافته بود. در جوانی به خواست همسرش اسلام آورد؛ اما اختلاف مذاهب اسلامی وی را دچار شک و تردید کرد، تا آنکه سرانجام به تشیّع گروید، اولجایتو با خاقان مغولستان و همچنین با پاپ و سلاطین فرنگستان روابط دوستانه داشت و آنها چون از تردد خاطر وی در مذاهب اسلام اطلاع یافته بودند وی را مخالف اسلام میپنداشتند و به مخالفت با پیروان محمد(ص) ترغیب مینمودند. (دایرة المعارف فارسی) ] بر گزیده شد واقامتش در ایران تا سال ۱۳۲۴ م ادامه یافت. او دربارهء تشکیلات مسیحی و نیز نواحیگوناگون مشرق زمین اطلاعاتی جامع گرد آورد. بر پایهء پیشنهاد او بود که پاپ مقرّرداشت همهء اسقفهای ایران از فرقهء دومینیکن و اسقفهای چین از فرقهء فرانسیسکنباشند. گیوم آده در مسیحیت بسیار متعصب بود. او با اسلام که مانع گسترش مسیحیتشده بود به شدت دشمنی میورزید و به مسلمانان به چشم کینه و نفرت نگاه میکرد. ویدر پایان مأموریتش در ایران در کتابی که پیشتر گفته شد دیدگاههای خود را در بارهءپادشاهان مسیحی و تصرف سرزمینهای اسلامی شرح داد. در همان دوران مسیحیانیبودند که با ایران دوستی و داد و ستد داشتند و به مسلمانان اسلحه میفروختند. آده آنان راسخت نکوهید و «پسران تبهکار کلیسا» خواند. طبق نقشهای که او طراحی کرد، در گامنخست برای سرکوب مسلمانان باید از تجارت ژن (جنوا \بندری در ایتالیا) و مسیحیاناسکندریه - پسران تبهکار کلیسا - و کمک آنان به پادشاه مصر با سلاح و سرباز جلوگیریمیشد. گام دوم تصرف قسطنطنیه بود، چرا که یوناییها همواره با جنگهای صلیبیمخالف بودند و امپراتوران بیزانس با سلاطین مصر روابط دوستانه داشتند. گام سوم اینبود که باید جلوی تاتاران دشت قبچاق که از بیم ایلخانان مغول با ممالیک مصر طرحدوستی ریخته بودند گرفته میشد؛ و گام چهارم تمرکز ناوگانی مسیحی در اقیانوس هندیا خلیج فارس بود که از رفت و آمد کشتیهای تجاری هند به مصر جلوگیری کند. او ازاروپائیان خواست که برای صرفه جویی در کار، چند کشتی به یاری پادشاه ایرانصفحۀ ۱۴۴(اولجایتو) در قشم و هرمز اعزام کنن[ . ر. ک. ایران و جهان، ج ۲، ص ۶۱ - ۶۲. لازم به یادآوری است که فکر حمله به ممالیک مصر از راه خلیج فارس بهوسیلهء مارینوسانودو ابراز شد و ارغون نیز در این باب در سال ۶۸۹ هـ بنابر گفتهء ابن عبری نهصد دریا نورد جنوایی را برای ساختن کشتی استخدام کرد و آنان نیز از طریق دجله به بغداد آمدند و به کار پرداختند، اما یکی از آنان به مسجدی بیحرمتی کرد و این امر موجب آشوب و بلوا گردید و هنگامی هم که کار ساختمان کشتیها پایان گرفت، باز بین دریانوردان جنوایی نزاع درگرفت و جمعی از آنان در این نزاع کشته شدند و طرح ارغون بیحاصل ماند.]۲. آغاز دوران استعمار و اهمیت ژئو پولیتیکی خلیج فارس با پایان یافتن دور نخست جنگهای صلیبی و عقب نشینی اروپائیها از سرزمین فلسطین،قرون وسطی و دوران تاریک اروپا نیز پایان پذیرفت و عصر رنسانس ادبی و صنعتی آغازگردید. پس از رنسانس و در سایهء اکتشافات و اختراعات خارق العادهء علمی، اروپائیان ازچنان قدرتی برخوردار گشتند که میتوانستند در سرزمینهای دوردست و ماورای بحار برایخود امپراتوریهای مستعمراتی ایجاد کنند. پرتغال، اسپانیا، انگلستان، فرانسه و هلند در شمارنخستین کشورهایی بودند که در صدد کشف و تصرف سرزمینهای ناشناخته و مناطق زرخیزجهان بر آمدند و مناطق وسیعی را در آفریقا، آسیا و شبه قارهء هند زیر یوغ استعمار خود درآوردند و بر سر منابع سرشار و منافع کلان آنها با یکدیگر به ستیز و رقابت پرداختند. از جملهسرزمینها و مناطق بسیار مهم و استراتژیکی مورد توجه استعمارگران قرار گرفت، کشورایران و به ویژه خلیج فارس بود که شاهراه میان اروپا و شبه قارهء هند و بهطور کلی گذرگاهخاور زمین به شمار میرفت[ . ر. ک. نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص ۴۱ - ۸۴.]. آلبوکرک مهاجم پرتغالی به منطقهء اقیانوس هند و خلیج فارس در سال ۸۸۶ هـ (۱۵۰۷ م)در بارهء اهمیت خلیج فارس میگوید: هر دولتی که بر سه تنگهء هرمز باب المندب و مالاکا تسلط داشته باشد بر جهان مسلط خواهد بو[ . خلیج فارس و مسایل آن، ص ۱۱۱.]. دیوید نیوسام، معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در خصوص اهمیت خلیج فارس ازنظر اقتصادی و استراتژیکی گفته است: صفحۀ ۱۴۵اگر جهان دایرهای باشد که بخواهیم مرکز آن را بیابیم، به خوبی میتوان توجیه کرد که این مرکزخلیج فارس است. برای ثبات و سلامت جهان امروز جایی به اهمیت خلیج فارس وجود ندار[ . علایق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس، ص ۱۹.]. این اهمیت استراتژیک خلیج فارس آن را به صورت میدانی برای حضور رقابتآمیزقدرتهای استعماری در آورد. پرتغالیها، هلندیها، فرانسویها و روسها هر یکی چیرگی بر این منطقه را برای سیاستهایاستعماری خود در خاور زمین ضروری یافتند. با شکست فرانسویها در جنگهای ناپلئون،انگلیسیها، روسها، عثمانیها و ایرانیان، همزمان یا یکی پس از دیگری، رقبای اصلی در منطقهشدند. محیط سیاسی که هر یک از این قدرتها در منطقه آفریدند، به ویژه محیطی کهانگلیسیها نزدیک یک قرن و نیم در منطقه فراهم آوردند، همراه با زندگی اقتصادی که بر گردصید و بازرگانی مروارید دور میزد و بعدها جای خود را به زندگی اقتصادی متّکی به تولید وبازرگانی نفت داد، همه به صورت پدیده هایی از یک محیط متمایز در آمدند و آن محیط را جدااز محیطهای اطراف، شخصیتی ویژه و متمایز از دیگران دادند. محیطی که با اطمینانمیتوان «منطقهء ژئوپلتیک خلیج فارس» نامش دا[ . ایدههای ژئوپولتیک و واقعیتهای ایرانی، مجتهد زاده، پیروز، نشر نی، تهران، ۱۳۷۹، ص ۳۳۶.]۳. اهمیت تجاری و ارزشهای اقتصادی خلیج فارس خلیج فارس به عنوان شاهراه، بندر و بار انداز تجارت میان شرق و غرب دنیا از دیر باز نزداقوام عیلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فنیقی، ایرانی و سرانجام ملل اروپایی حایز اهمیت ویژه بودهاست. آغاز شهرت جهانی خلیج فارس به دوران اسکندر مقدونی میرسد که با پیمودن آبها و نیزمناطق ساحلی این خلیج، ارزش تجاری و جایگاه نظامی آن را برای جهانیان آشکار ساخت[ . ر. ک. تاریخ ایران باستان، پیرنیا، حسن. دنیای کتاب، تهران ۱۳۷۰، ج ۲، ص ۱۸۸۵ - ۱۸۸۶؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص ۱، ۳؛ خلیج فارس، دلدم، ص ۱۷ - ۲۸.]صفحۀ ۱۴۶جزیرهء هرمز که در سفرنامههای جهانگردان از آن به عنوان «جزیرهء گنج» یاد شده به عنوانبندری تجاری و پایگاهی نظامی در نزد دریانوردان، بازرگانان و سیاستمداران بسیاربا اهمیت بوده است. به ویژه آنکه این جزیره مرکز تولید غلّات، نیشکر، انگور و نیل بوده واسبهای اصیل و گران قیمت پرورش یافته در آن به هندوستان صادر میشده است. درسفرنامهها و نوشتههای کسانی چون ابن بطوطه، - جهانگرد معروف عرب مراکشی - ،مارکوپولو - شاهزادهء ونیزی - و نیز کاموئنس - شاعر پرتغالی و میلتون - شاعر انگلیسی - ازهرمز به عنوان مرکز تجاری زیبا، پر رونق و پر کالا یاد شده است؛ و بالاتر از همه اینکهگفتهاند: «اگر جهان انگشتری باشد، هرمز نگین است که بر آن میدرخشد[ . ر. ک. خلیج فارس، دلدم، ص ۳۱ - ۳۲.]. وجود مروارید در سواحل بحرین، از دیگر عوامل رونق تجارت در خلیج فارس بودهاست. صنعت صید مروارید تا پیش از سال ۱۳۴۸ ش که مرواریدهای ژاپنی رواج یافت یکیاز جاذبههای بزرگ تجاری را تشکیل میداده است[ . ر. ک. دایرة المعارف مصاحب.]۱. دلایل حضور آمریکا در خلیج فارس۲. زمینههای حضور آمریکا گذشته از انگیزهها و عوامل سیاسی و اقتصادی که موجب کشانده شدن پای ابرقدرتها و دررأس آنها آمریکا به خلیج فارس گردیده، «اختلافهای ارضی» به ضمیمهء جاهطلبی برخیکشورهای منطقه زمینه ساز حضور آمریکا در خلیج فارس بوده است. در حالی که برخی ازاین اختلافها حل شدهاند، برخی دیگر به صورت فعّال و یا گهگاه فعّال امنیت منطقه را درمعرض خطر جدّی قرار دادهاند[ . رویدادهای چند دههء اخیر گواه آن است که خطرناکترین حوادث را اختلافهای ارضی عراق با همسایگانش رقم زده است. این کشور ظرف دو دهه دو کشور همسایهاش را به طور گسترده مورد تجاوز قرار داده است. بار نخست در سال ۱۹۸۰ م بود که ارتش عراق به قصد تصرف بخشهای وسیعی از غرب و جنوب غرب ایران به ویژه استان خوزستان به ایران حمله کرد؛ و بار دوم حملهء این کشور به کویت در سال ۱۹۹۱ م بود. این توسعه طلبیها که به بهانههای واهی اختلافهای ارضی صورت گرفت، چنان گسترده بود که اوّلی موجب جنگی هشت ساله و دومی عامل حضور نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا در منطقه گردید. سرانجام نیز کشور عراق به ریاست صدام حسین به چنان موضعی در افتاد که ایالات متّحده به طور مستقیم و با بهانهء مبارزه با تروریسم آن را مورد حمله قرار داد و اشغال کرد.(برای آگاهی دربارهء میزان فعالیّت اختلافهای ارضی کشورهای منطقه ر. ک. «اختلافات ارضی عامل بی ثباتی خلیج فارس»، سید فاروق، حسنات، ترجمهء محمد باقر نصیری، مجموعهء مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، ج ۵، ص ۸۵ نیز ر. ک. ناپایداری مرزها در خلیج فارس، همان، ص ۱۷۵).]صفحۀ ۱۵۸۳. سیاستهای آمریکا در خلیج فارس۱ - ۱. مقابله با نفوذ شوروی: قدرت فزایندهء آمریکا پس از جنگ دوم جهانی به این کشورامکان داد که در بیشتر نقاط دنیا حضور یابد؛ و مبارزه با کمونیسم و جلوگیری از نفوذشوروی و ایجاد موانع امنیتی بر گرد این رقیب قدرتمند اقتضا میکرد که ایالات متحده برحوزهء خلیج فارس پنجه افکند. ۲ - ۱. انرژی و وجود منابع بسیار بزرگ نفت در زیر بستر خلیج فارس؛ آمریکا که تا پیش ازسال ۱۹۴۸ م یکی از صادر کنندگان نفت بود، از آن پس به وارد کننده تبدیل گشت و دلیل آنصفحۀ ۱۵۶ارزانی نفت بود. در این میان نفت حوزهء خلیج فارس بیشترین سود را برای آمریکاییها در برداشت ولی ایالت متحده هدفهای خود را فراتر از برآوردن منافع شخصی وانمود میکرد و بهگونهای خود را متعهّد میدانست که جریان نفت را به سود کشورهای غربی و کل جهانصنعتی به طور مستمر حفظ کن[ . ویلیام راجرز - وزیر خارجهء اسبق آمریکا - در گزارش ۲۶ مارس ۱۹۷۱ خود در بارهء سیاست خارجی آمریکا متذکر شد:«شبه جزیرهء عربستان، عراق و ایران در حدود دو سوم ذخایر شناخته شدهء نفت جهان را دارا میباشند. استفاده از این نفت در شرایط مناسب سیاسی و اقتصادی برای کشورهای متحد ما در اتحادیه آتلانتیک و سایر کشورهای اروپای غربی و ژاپن واجد کمال اهمیت است.(اسدیان، امیر، علایق و استراتژی آمریکا در خلیج فارس، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، تهران، ۱۳۶۸، ص ۷۰).]۳ - ۱. سلطهء کامل بر منطقه؛ هر چه بر عمر حضور آمریکا در خلیج فارس میگذشت،انگیزههای حضورش نیز قویتر میگردید و ابعاد تازهتری مییافت تا آنکه سرانجام درقالب سیاست سلطهء کامل بر منطقه نمودار گشت. ریچارد مورفی گفته است: ما در خلیج فارس تنها برای دفاع از کشورهای کوچک خلیج فارس حضور نداریم. هدف ماتضمین دسترسی اقتصادهای جهانی به نفت خلیج فارس است. ما در این مورد به صدام اعتمادنکردیم و به ایران نیز نخواهیم کرد. ما میخواهیم سلطهء خود را در خلیج فارس تداوم بخشیم[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، امیر اسدیان، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۱، ص ۱۳۹.]۴ - ۱. بهره برداری از بازار بزرگ اقتصادی؛ کشورهای حوزهء خلیج فارس با برخورداری ازدرآمدهای سرشار نفت یکی از سود آورترین بازارهای جهانی به ویژه برای کشورهایغربی هستند. در حقیقت در آمد نفتی این کشورها با صاحبان تکنولوژی غرب دست بهدست میشود؛ زیرا با توجه به شرایط و فضای سیاسی حاکم بر منطقه، اینان ناگزیرند آنچه راکه از راه صدور نفت کسب کردهاند؛ برای خریدهای تسلیحاتی شان هزینه کنند و در نتیجهدلارهای نفتی به جای اصلی خود یعنی کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا باز میگردد. یکی دیگر از علایق اقتصادی آمریکا در منطقه، سرمایه گذاری دلارهای مازاد نفتی کشورهایعرب منطقه در بلوک غرب به خصوص آمریکا میباشد. به عنوان نمونه، عربستان و کویتمقادیر هنگفتی از ذخایر و پس اندازهای ارزی خود را در غرب سرمایه گذاری میکنند و از اینطریق کمک مؤثری به رشد اقتصادی و شکوفایی غرب و آمریکا میکنند[ . سیاستهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۸]صفحۀ ۱۵۷۵ - ۱. علاوه بر آنچه گفته شد هدفهای صلیبیگری غرب به ویژه آمریکا را نباید در اینزمینه نادیده گرفت. حضور غرب و آمریکا در خلیج فارس سطوح گوناگونی از اهداف رادنبال میکند که تحقق هدفهای مربوط به آیندهء جهان یعنی بروز جنگ بزرگ و خونین آرماگدون(هارمجدون) و ظهور دوبارهء مسیح - با توجه به ایدههای مطرح شده از سوی سیاستمداران وسردمداران آمریکا چون رونالد ریگان و بوش براساس اعتقادات مذهبیشان - نمیتواند ازنگاه آنان دور مانده باشد. این انگیزهها و اهداف چنان قوی و با اهمیتند که سیاستهای امنیتی و استراتژیهای بلندمدت آمریکا و غرب به طور کامل با آنها گره خورده و موجب گردیده است که ایالات متحدهءآمریکا با وجود مخالفتهای گستردهء افکار عمومی داخلی و خارجی با جنگطلبیسیاستمداران این کشور، در صدد برآید تا به هر شکل و هر قیمتی در خلیج فارس حضورداشته باشند و در امور آنجا مداخله کنند. ۱ - ۳. سیاست امنیت دوستونی: این سیاست از سوی نیکسون - رئیس جمهور وقت آمریکا - اعلام گردید و مطابق آنتأمین امنیت خلیج فارس بر دو ستون نیرومند یعنی ایران و عربستان سعودی مبتنی گردید.ایران به سبب داشتن ارتشی نیرومند و برخورداری از ساحلی طولانی در خلیج فارس عهدهدار نقش نظامی گردید و عربستان سعودی با بهرهمندی از ثروت هنگفت حاصل از درآمدهای نفتی، تأمین منابع مالی سیاست امنیتی مورد نظر آمریکا را عهده دار گشت[ . سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۳۲.]۲ - ۳. استراتژی ایجاد نیروهای واکنش سریع: با سقوط شاه و از میان رفتن یکی از قدرتمندترین هم پیمانان آمریکا در خلیج فارس، اینکشور در صدد بر آمد تا با تشکیل نیروی موسوم به واکنش سریع، زمینهء مداخلهء مستقیمنیروهای نظامی در خلیج فارس، آنهم در کوتاهترین زمان ممکن، فراهم سازد. تهاجمشوروی در سال ۱۹۷۹ م، به افغانستان - انگیزههای دولتمردان ایالات متّحده را برای تشکیلچنین نیرویی که ایدهء آن از سالها پیش (۱۹۵۸) مطرح شده بود - ، چندین برابر کر[ . برای آگاهی بیشتر ر. ک. علایق و استراتژی ابر قدرتها در خلیج فارس، میرحسن اسدی، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۷۱، ص ۹۱ - ۱۰۷.]. هدف نیروهای واکنش سریع در وهلهء نخست محافظت از منافع حیاتی آمریکا در خلیجفارس و جنوب غرب آسیا و عمدتاً محافظت از نفت منطقه بود. آمریکاییها که پس ازپیروزی انقلاب اسلامی و نفوذ آن در میان ملتهای مسلمان، منافع خود در خلیج فارس را درمعرض خطر میدیدند، برای جلوگیری از محرومیّت کشورهای پیشرفتهء صنعتی از منابعانرژی خلیج و نیز جلوگیری از ورشکستگی متحدان آمریکا و اقتصاد جهانی، لازم دیدند کهاز نیروهای نظامی استفاده کنند[ . ر. ک. همان.]صفحۀ ۱۵۹اما ایجاد نیروهای واکنش سریع درحقیقت واکنش نظامی آمریکا در مقابل انقلاباسلامی ایران بود. چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با از هم گسیخته شدن پیمانهایسیتو و سنتو، در سد امنیتی آمریکا در برابر اتحاد جماهیر شوروی(سابق) رخنه افتاد ومتحدان منطقهای آمریکا نیز از داخل و خارج در معرض تهدید قرار گرفتن[ . برای مثال به بروز شورش در بحرین و تصرف کویت به وسیلهء عراق اشاره کرد.]. از این رو آمریکا در سطح منطقهای اقدام به تقویت نظامی شورای همکاری خلیج فارسو به ویژه عضو قدرتمند آن یعنی عربستان سعودی کرد و در سطح بین المللی و گستردهتر،پایگاههای جدیدی را در کشورهای حوزهء اقیانوس هند و نیز در خود این اقیانوس تدارکدید، و امکان حضور نظامی دایم و سریع خود را در منطقه فراهم آور[ . در توضیع بیشتر باید گفت: تشکیل نیروهای واکنش سریع آمریکا که بعدها زیر عنوان فرماندهی مرکزی آمریکا مناطقی از جزیرهء ماداگاسکار را تا افغانستان، آسیای میانه و قفقاز زیر پوشش عملیاتی قرار داد، واکنش به دو رویداد مهم فرهنگی و نظامی بود. اولی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و از هم پاشیدن رکن اصلی سیاست دو ستونی و پیمان سنتو و دیگری اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی(سابق) میباشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک. مأخذ پیشین.]۳ - ۳. سیاست مهار دوگانه: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی از همهء پیمانهای امنیتی منطقهای خارجشد؛ و از همه مهمتر اینکه بنیاد سیاست امنیتی دو ستونی آمریکا در خلیج فارس فرو ریخت.اندکی پس از پیروزی انقلاب، ایران به طور همه جانبه به وسیلهء ارتش بعثی عراق مورد حملهقرار گرفت. سیاست اتخاذ شده از سوی آمریکا، با وجود رضایت از تهاجم عراق به ایران،این بود که هیچ یک از دو کشور به پیروزی کامل دست نیابد، و طرفین آن قدر با یکدیگرمبارزه کنند تا نیروی نظامی آنها به طور کامل تحلیل رود[ . ر. ک. سیاستهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص ۱۴۲ - ۱۴۸. پس از ناکار آمدی نیروی واکنش سریع در تأمین اهداف و منافع حیاتی آمریکا و عدم راهیابی مجدد جیمی کارتر به کاخ سفید، رونالد ریگان با رویکردی میلتیاریستی وارد عرصهء رهبری آمریکا شد و با پروژه جنگ ستارگان سعی در به زانو در آوردن رقیب قدرتمند نظامی خود(شوروی) بر آمد و در مورد سایر ملّتهای متمرد که نظام کاپیتالیستی را یا بر نمیتافت و یا برایمشکل آفرینی میکردند، - سیاست تحمیل جنگ برای از بین بردن اصل امید - را تدارک دیدند، مانند تحمیل جنگ هشت ساله به ایران و جنگ مخالفان طرفدار غرب با ساندنیستها در نیکاراگوئه.]صفحۀ ۱۶۰۴ - ۳. سیاست برپایی جنگ صلیبی: حادثهء یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ م حادثهای بحران آفرین برای همهء جهانیان، به ویژه برایسیاستها و استراتژیهای ایالات متحده در سطح بین المللی بود. این حادثه، یعنی انفجار چندآسمان خراش، در هر یک از دیگر کشورهای غربی نیز میتوانست روی دهد. اما وقوع آن درآمریکا بدون شک، از منظر بازتاب رفتار غربیان به ویژه آمریکا با مسلمانان، مفهوم و پیامهایویژهای دارد که به چند مورد آن در اینجا اشاره میگردد: الف - به فرض آنکه حادثهء یازدهم سپتامبر به وسیلهء عوامل خارجی - به ادعای آمریکاسازمان القاعده به رهبری بن لادن - آفریده شده باشد، به یقین باید آن را باز تاب سیاستهایسلطهآمیز ایالات متّحده در سطح بین المللی و به ویژه در کشورهای اسلامی و خاورمیانهبدانیم[ . به تعبیر دکتر ماهاتیر محمد، دفاع مسلمانان از خود در مقابل تحقیر و تحریم غربیان جای شگفتی نیست. او مینویسد:«امروز دیدگاه منفی نژادهای اروپایی حتی غیر مسیحیان نسبت به مسلمانان حفظ شده و متأسفانه برداشت نا صحیح آنان نسبت به مسلمانان نهادینه گردیده است؛ و به خاطر این دیدگاه بسیاری از ملّتهای مسلمان منزوی شده مورد تحریم و مجازات واقع گردیدهاند و حتی مسلمانان با شیوههای مختلف در اروپا قتلعام شدهاند. آیا جای تعجب دارد که مسلمانان پس از این برخورد منفی در جستجوی انتقام باشند؟ آیا عجیب است که مسلمانان برای دفاع از خود اقدامات خشن انجام دهند؟ البته تعداد معدودی از مسلمانان به این قبیل اقدامات روی آوردهاند. اروپائیان باید این وضعیت را درک کنند. آنها باید تصورات خود را نسبت به اسلام اصلاح نمایند. اما متأسفانه هیچ تلاشی برای درک مسلمانان نمیشود و بالعکس تبلیغات ضد اسلامی علیه مسلمانان و همچنین توسعهء سوء تفاهم توسط اروپائیان نسبت به مذهب اسلام تداوم یافته، به وخامت رسیده است».(جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، محمد، ماهاتیر، ترجمهء محسن پاک آیینی، مؤسسه اطلاعات، تهران، ۱۳۸۲، ص ۱۵۳).]. ب - به فرض اینکه حادثهء یاد شده به وسیلهء عوامل درونی و مسلط بر حاکمیت آمریکا -اسرائیل و صهیونیستها - انجام گردیده باشد، باید آن را نشان درماندگی آمریکا در پیشبردسیاستهای جهانی خود و نیز نیاز فراوان این کشور به انگیزهای بسیار قوی برای جلب افکارعمومی مردم خودش برشمرد. اما دلیل حادثه هر چه و عامل آن هر که بود، بلافاصله پس از آن انگشت اتهام مقامهایآمریکایی به سوی مسلمانان نشانه رفت؛ و به دنبال آن دولت ایالات متحده به بهانهء نابودسازی عاملان حادثه اقدام به گرد آوری نیرو کرد .
اسلام و مسیحیت، دیدگاههای متقابلمسیحیت از دیدگاه قرآن پس از بیان این مقدمهء کوتاه نخست به سراغ قرآن کریم میرویم و دیدگاههای این کتابشریف را در بارهء اهل کتاب و از جمله مسیحیت مورد بررسی قرار میدهیم؛ زیرا قرآن کریمروشنترین بیانها را در بارهء اهل کتاب در بر دارد و در مواردی فراوان آنان را مورد خطابقرار داده ضمن بیان خطاها و انحرافهایشان از آنها خواسته است که به آیههای الهی کفرنورزند، حق و باطل را به هم در نیامیزند، مانع پیشرفت دین خدا نشوند، در دین خدا غلوّنکنند، به فرمان خدا که در تورات و انجیل آمده گردن نهند و آخرین پیامهای خداوند را باگوش جان بشنوند. صفحۀ ۱۶۶از دیدگاه قران کریم حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) دو پیامبر آسمانی هستند؛ وحضرت مسیح از مادری باکره زاده شده است[ . «و اذْکُرْ فی اْلکِتََابِ موُسََی اِنَّهُ کََانَ مُخْلَصاً وَ کََانَ رَسُولاً نَبِیّاً».(سوره:۵۱) (و در این کتاب موسی را یاد کن. او بندهایمخلص و فرستادهای پیامبر بود). «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَیََ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَیََ مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ». (نساء:۱۷۱) (ای اهل کتاب در دین خویش غُلُوّ مکنید و در بارهء خدا جز سخن حق مگویید. هر آینه عیسی پسر مریم پیامبر خدا و کلمه و روح او بود که در مریم قرارش داد).]. تورات و انجیل کتابهایی آسمانی و موردتأیید و تصدیق پیامبر اسلام(ص) هستن[ . «وَقَفَّیْنََا عَلی ََاثََارِهِمْ بِعیسی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لمََا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْریََة و اََتَیْنََاهُ اْلِا نْجیلَ فیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لمََا بَیْنَیَدَیْهِ مِنَ التَّوْریََة وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ». (مائده:۴۶) (و از پی آنها عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق کنندهء تورات پیش از آن بود به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود و برای پرهیزگاران هدایت و موعظهای). «وَ أنْزَلْنآ اِلَیکَ الکِتََابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّ قاً لمََا بَینَ یَدَیْهِ مِنَ الکِتََابِ». (مائده:۴۸) (و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم؛ تصدیق کننده و حاکم بر کتابهایی است که پیش از آن بودهاند).]؛ و از نظر قرآن مسیحیان نسبت به مسلمین از یهودو مشرکان مهربانترن[ . «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَاریََ». (مائده: ۸۲) (دشمنترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آوردهاند یهود و مشرکان را مییابی و مهربانترین کسان نسبت به آنان که ایمان آورده کسانی را مییابی که میگویند: ما نصرانی هستیم).]. شیوهء اصولی دعوت اسلامی «مباحثه با نیکوترین روش» است[ . «اُدْعُ إِلَیََ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَأَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ». (نحل: ۱۲۵) (مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن؛ زیرا پروردگار تو به کسانی که از راه او منحرف شدهاند آگاهتر است و هدایت یافتگان را بهتر میشناسد). «ولََا تُجادِلُوآ أَهْلَ الکتابِ اِلّابِالتَّیِ هِیَ أحْسَنُ اِلَّا الَّذینَ ظَلَمُوا مِنهُمْ وَ قُولُو امَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَیْنََا وَ اُنزِلَ اِلْیکُمْ و اِلََهُنََا وَ اِلََهُکُمْ وََاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِموُنَ». (عنکبوت: ۴۶) (با اهل کتاب جز به نیکوترین شکل مجادله نکنید، مگر با آنها که ستم را پیشه خود کردند، و بگویید: به آنچه بر ما نازل شده و بر شما نازل شده است ایمان آوردهایم؛ و خدای ما و خدای شما یکی است و ما در برابر او گردن نهادیم).]؛ و به ویژه نسبت به اهلکتاب این شیوه باید مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا میان اهل کتاب و مسلمانان یکی ازبنیادیترین اصول یعنی اعتقاد به خداوند مشترک است[ . «قُلْ یََا اَهلَ الکِتََابِ تَعََالَوْا اِلََی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنََا وَ بَیْنَکُمْ اَلََّا نَعْبُدَ اِلََّا اللََّهَ وَ لاََ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنََا بَعْضاً اَرْبََاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَاِنْ تَولّواْ فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنََّامُسْلِمُونَ». (آلعمران:۶۴) (بگو: ای اهل کتاب بیایید از آن کلمهای که پذیرفته ما و شما است پیروی کنیم: آنکه جز خدای را پرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد، اگر آنان رویگردان شدند، بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم).]صفحۀ ۱۶۷در عالم واقع و مقام عمل نیز حسن سلوک مسلمانان نسبت به مسیحیان و زندگی پیروانمسیح(ع) در میان ملل اسلامی و ارتقای اجتماعی - سیاسی آنان تا حد وزارت و برخورداریاز حق انجام شعایر دینی و داشتن دیر و کلیسا، گواه پذیرفته بودن مسیحیت از سوی اسلام وزندگی محترمانه عیسویان در جامعهء اسلامی است. بارزترین نمونهء حسن سلوک و رفتارمسامحهآمیز مسلمانان با مسیحیان را میتوان در دورهء جنگهای صلیبی دید که طی آن مسلمانان،حساب صلیبیهای اروپایی را از مسیحیان بومی جدا کردند و هیچ گاه جنایتهای جنگجویان مهاجمرا به پای ساکنان منطقه نگذاشتند. عیسویان بومی در نواحی مسلمان نشین از حقوق کاملشهروندی و مذهبی برخوردار بودند و حتّی در موارد اختلافشان با مسیحیان غیر بومی، از پشتیبانیمسلمانان نیز بهرهمند میگشتند. این درست در هنگامی بود که مسلمانان در مناطق زیر سلطهءمهاجمان، از حقوق مدنی بی بهره بودند و حتی حق داشتن مسجد از آنها سلب گردیده بو[ . ر. ک. malsifoaideapolcycnE مقالهء sedasurc ]. حقوق اهل ذمه - غیر مسلمانان اهل کتاب و از آن جمله یهودیان و مسیحیانی که در پناهدولت اسلامی زندگی میکنند - در کتابهای فقهی اسلامی باب ویژهای را به خود اختصاصداده و طی آن حقوق و وظایف این دسته به طور مشخص بیان گردیده است[ . برای نمونه در این باره ر. ک. مختلف الشیعه، ج ۱، علامهء حلی، الذکری، شهید اول؛ مجمع الفائده ج ۱۱ و ۱۳، محقق اردبیلی؛ مشرق الشمسین، بهائی عاملی؛ ذخیرة المعاد، ج ۲۲ محقق سبزواری؛ تحفة السُنّه(مخطوط) جزایری، سید عبدالله، لازم به یادآوری است که به رسمیت شناخته شدن حقوق اهل کتاب در اسلام موجب شده است که برخی از آنها سوء استفاده کرده با جعل پیمان نامههایی از زبان پیامبر(ص)، پارا از اندازه فراتر نهاده و این حقوق را بیش از اندازه واقعی آن برشمرند. (ر. ک. الوثائق، پروفسور حمید اله، محمد، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص ۴۱۱ - ۴۱۸؛ مکاتیب الرسول. احمدی میانجی، علی، مؤسسة دارالحدیث الثقافیه، تهران ۱۴۱۹، ج ۳، ص ۷۵۳ - ۷۵۸).]از نگاه علی(ع) در قرآن کریم پیرامون آراء عقاید، تاریخ و نیز روانشناسی و جامعهشناسی پیروان ادیانگذشته فراوان سخن به میان آمده است؛ ولی در اینجا تنها به اندازهء بیان کلی دیدگاه اسلامصفحۀ ۱۶۸دربارهء آنان بسنده میگردد و یاد آوری میشود که رفتار مسلمانان با مسیحیان متأثر از همیندیدگاههای کلی و اصولی، پیوسته با تسامح و گذشت همراه بوده است. اگر در جایی کسی بهطور خود سرانه رفتاری بیرون از چارچوبهای اسلامی داشته ارتباطی با دیدگاههای اسلامیندارد و نمیتوان آن را به پای اسلام نوشت. یکی از بهترین نمونههای برخورد اسلام نسبتبه اهل کتاب در نهج البلاغه به چشم میخورد. آنجا که حضرت اهل ذمه را یکی از طبقههایاجتماعی به شمار آورده خطاب به مالک اشتر میفرماید: بدان که رعیت دستههایی گوناگونند که امورشان جز به یاری یکدیگر سامان نمیپذیرد و هیچکدامشان از دیگری بی نیاز نباشند: یک دسته سپاهیان خدایند؛ یک دسته دبیران عامه وخاصّهاند؛ یک دسته داوران دادگرند؛ یک دسته کارگزاران انصاف و مدارایند؛ یک دسته جزیهدهندگان اهل ذمّه و خراج دهندگان مسلمانانند؛ یک دسته بازرگانان و صنعتگرانند؛ یکدسته طبقه پایین نیازمند و تهیدستانند؛ و خداوند در کتاب خویش یا سنّت پیامبرش - صلیالله علیه و آله - سهم هر کدام از آنهارا یاد آور شده اندازه و مقدار واجبش را تعیین فرموده و آنرا به صورت پیمانی به ما سپرده است[ . «وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقََاتٌ لاََ یَصْلُحُ بَعْضُهََا اِلاَّ بِبَعْضٍ وَ لاََ غِنیََ بِبَعضِهََا عَنْ بَعْضٍ: فَمِنْهََا جُنُودُ اللََّهِ وَ مِنْهََا کُتََّابُ الْعََامَّةِ وَ الْخََاصَّةِ، وِ مِنْهََا قُضََاة العَدْلِ وِ مِنْهََا عُمّالُ الْاِ نْصََافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهََا اَهْلُ الْجِزْیَةِ وَ الْخَراجِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ و مُسْلِمَةِ النََّاسِ، وَ مِنْهََا التُّجََّارُ وَ أَهْلُ الصِّنََاعََاتِ وَ مِنْهََا الطَّبَقَةُ السُّفْلََی مِنْ ذَوِی الحََاجَةِ واْلمَسْکَنَةِ وِ کُلٌّ قَدْسَمّی اللََّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلََی حَدِّهِ وَ فَریضَتِةِ فِی کِتََابِهِ اَوْسُنَّةِ نَبِیّهِ - صَلیَّ اللََّهُ عَلَیهِ وَ آلِه - عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنََا مَحْفُوظاً»(نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامهء شماره ۵۳ - بخش ۲۵).]. در جای دیگر، آن حضرت عِرض و ناموس مسلمانان و اهل ذمّه را برابر دانسته واکنشخود را دربارهء بی حرمتی نسبت به آنان در یک ایلغار دشمن چنین ابراز داشته است: به من خبر رسیده است که مردان دشمن برزنی از مسلمانان و زنی از هم پیمانان اهل ذمّه واردشده و خلخال و گردنبند و گوشواره هایشان را کنده است و آنان جز با گریه و زاری توان دفاع ازخودشان را نداشتهاند. انگاه دشمنان با غنایم و اموال فراوان باز گشتهاند، بی آنکه خونی از آنانبریزد و یا زخمی برداشته باشند، اگر مرد مسلمانی باشنیدن این خبر از اندوه جان بسپارد،سزاوار نکوهش نباشد، بلکه در نزد من همان بهتر که بمیرد[ . «وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کََانَ یَدْخُلُ عَلَی اْلمَرأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَاْلأُخْرَی الْمُعََاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجلَها وَ قُلْبَهََا وَ قَلََائِدَهََا وَ رِعََاثَهََا مََا تَمْتَنِعُ مِنهُ اِلا بالاِسْتِر جََاعِ وَالاِسْتِرحََامِ، ثُّمَ انْصَرَ فُوا وََافِرینَ مََانََالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لا اُریقَ لَهُمْ دَمٌ، فَلَوْ اَنَّ امْرَأً مُسْلِماًمََاتَ مِنْ بَعْدِ هََذََا اَسَفا مََا کََانَ بِهِ مَلوُماً، بَلْ کََانَ بِهِ عِنْدی جدیراً(نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۲۷).]صفحۀ ۱۶۹مباهله نخستین اقدام فرهنگی اما به گواهی تاریخ مسیحیت به آن نداهای آسمانی و این پیامهای انسانی هیچ پاسخی مناسبنداده است. مسیحیت در داوری دربارهء اسلام، بیرون از فرمان خرد و منطق رفتار نموده وحقایق را به طور خودخواهانه تفسیر کرده است. پیروان این آیین کمتر دیدهء واقعبینیگشودهاند و در تحریف واقعیات اندک تردیدی به خود راه ندادهاند. آنان به جای گوش فرادادن بهندای قرآن زبان به طعن آن گشوده انبوهی از اتهامهای بیپایه و اساس را متوجه قرآن کریم ساختهو این کتاب شریف را آموختههای پیامبر(ص) از یهود و نصارای عربستان و شام معرفی کردهاند.با دیدن آن همه گذشت و بزرگواری از اسلام و مسلمانان باز هم آن را دین شمشیر تبلیغ کردهاند.در حالی که مسلمانان در اوج قدرت و اقتدار از حاکم ساختن شمشیرمیان خود و مسیحیانخودداری ورزیدهاند، اما داور مسیحیان در هنگام قدرت پیوسته زور و شمشیر بوده است. چنان که در آغاز یاد آور شدیم، قضاوت مسیحیان در بارهء اسلام منشأ آسمانی و مبنایدینی ندارد و صد البته که از سر چشمه عقلایی نیز تهی است. منشأ این برخوردها به طورعموم، تاریخی و روانی است[ . ر. ک. نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ثواقب، جهان بخش، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۹ ص ۱۵۴؛نقش کلیسا در ممالک اسلامی، خالدی، مصطفی و فروخ، عمر، ترجمهء مصطفی زمانی، مؤسسهء دارالکفر، قم، ۱۳۴۷، ص ۲۲ - ۲۹.]. مسیحیت در سالیان پیش از ظهور اسلام - به سرزمینعربستان چشم دوخته بود؛ و بارها در صدد تصرف این سرزمین بر آمده است. آخرین باری که سپاهیان عیسوی آهنگ تصرف حجاز و انهدام کعبه را کردند، یورشسپاه ابرهه از سوی حبشه بود؛ که در میان مسلمانان به عام الفیل - سال پیل - مشهور است. آنهادر این آرزو بودند که شبه جزیره را به کیش خود درآورند و کلیسایشان در یمن معبد گردد،اما ظهور اسلام همهء آمال و آرزوهایشان را بر باد داد. برخی پژوهشگران را باور بر این استکه دلیل دشمنی مسیحیان با اسلام این است که نخستین بار از طریق جهاد با آن آشنا شده و درمقابلش موضع خصمانه گرفتهاند[ . التوحید و النبوة و القرآن فی حوار المسیحییة و الاسلام. هانس کونگ و جوزف فان اس، ترجمه عربی سید محمد الشاهد، مؤسسة الجامعیه للدرسات و التوزیع و النشر، ۱۹۹۴/۱۴۱۴، بیروت، لبنان، ص ۲۱.]صفحۀ ۱۷۰حال آنکه چنین نیست. ما در تاریخ اسلام دربارهء مسیحیان پیش از هر اقدامی گفت وگوی جعفر بن ابیطالب به عنوان فرستادهء پیامبر(ص) با پادشاه حبشه و نیز دعوت به مباهلهرا داریم. از آنجا که داستان مباهله در تاریخ اسلام حایز اهمیت فراوان است. خلاصه آن را بهنقل از یک مستشرق مسیحی یعنی لویی ماسینیون میآوریم؛ که در این باره مینویسد: الف) هنگامی که قلمرو دولت اسلامی نبوی گسترش یافت و به یمن رسید، در شوال سال دهمهجری، جمهوری عیسوی نجران هیئت سیاسی هفتاد نفرهای به مدینه فرستاد. ترکیبهیئت عبارت بود از چهارده نفر از اشراف نجران، رؤسای سیاسی - مذهبی سهگانه نجران:عاقب ( \رئیس خدمات شهری) السیّد ( \مدیر کاروانهای نجران)، اسقف ( \کشیش بزرگ وبازرس مدارس و دیرهای نجران، رابط دولت مسیحی نجران با دیگر دُوَلِ مسیحی جهان). اینهیئت برای گفت و گو با محمّد(ص) به مدینه آمد. ب) هیئت اعزامی سراپا لباس ابریشمی و حریر پوشیده بود و در میدانگاه اطراق کرده بود،پیامبر(ص) به آنان اجازه داد تا در مسجدش به قبله خویش (به سوی مشرق) نماز برند. ج) پس از آنکه پیرامون پیامبر اسلام (ص) حلقه زدند، محمد(ص) آنان را به خاطر اعتقاد بهالوهیت مسیح سرزنش نمود و به اسلام دعوتشان کرد. کار به مجادله کشید و امر دعوت مشوبشد. پیامبر (ص) به آنان پیشنهاد کرد که مباهله کنند. این پیشنهاد مبتنی بر نزول فوری آیه۶۱ سورة آل عمران بو[ . گویا دربارهء شمارهء آیه اشتباهی صورت گرفته و به جای ۶۱، ۵۴ نوشته شده است. آیهء شریفه چنین است:«فَمَنْحََاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مََا جََاءَکَ مِنَ اْلعِلْمِ فَقُلْ تَعََالَوْا نَدْعُ اَبْنََاءَنَا وَ اَبْنََاءَکُمْ وَ نِسََاءَ نََا وَنِسََاءَ کُمْ وَ اَنْفُسَنََا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُّمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللََّهِ عَلَی اْلکََاذِبینَ»(هر کس پس از این آگاهی که بر تو رسید، در بارهء عیسی با تو مجادله کند، بگو:بیایید فرزندان و زنان خود را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم) [ال عمران (۳):۶۱].]. قرار بر این شد که در صبح روز چهارم شوال سال دهم هجری(پانزدهم ژانویه سال ۶۳۱ میلادی) ملاعنه و مباهله نمایند. د) هیئت مسیحی نجران با یکدیگر شور و مشورت بسیار کردند. سپس سران مسیحی هیئتدر صبح روز موعود در میعادگاه حاضر شدند تا انصراف خویش را از مباهله اعلام دارند و باپیامبر اسلام مصالحه کنند. هـ) شروطی را که مسیحیان در این قرارداد پذیرفتند عبارت بود از اینکه در هر ششماه هزارحلّه اوقی در ماه رجب و صفر هر سال بپردازند و (قیمت هر حلّه برابر بود با یک اوقیه نقره یصفحۀ ۱۷۱چهل درهم)، و هرگاه مسلمانان به یمن تاختند سی زره و سی نیزه (در روایت صنعانی: سیپوستین) سیشتر، سیاسب تقدیم دارند، و هر گاه پیامبر اسلام نزد آنان فرستادگانی اعزامداشت، بیش از یک ماه از فرستادگان پذیرایی کنند. در مقابل زیر حمایت دولت اسلامی (بهعنوان جَوار الله و ذمّه امر رسول) خواهند بود و دولت اسلامی نبوی افراد و اموال و عبادات آنانرا ضمانت میکند و اجازه میدهد که مقامات مذهبی مسیحی (کشیشها، راهبها و ...) همچنانبه کار خود ادامه دهند و مشمول هیچگونه مالیات و جزیه و خراج و خدمت نظامی نباشند.البته به شرط اینکه معاملات ربوی نداشته باشند و ربا نخورن[ . مباهله در مدینه، ماسینیون، لویی، ترجمه محمود رضا افتخارزاده، انتشارات رسالت قلم، ۱۳۷۸، تهران، ص ۸۰ - ۸۲.]. آری، دعوت به مباهله از سوی رسول خدا (ص) ماهیتی آسمانی و دینی داشت کهحقانیت آن حضرت را در دعوی پیامبری اثبات میکرد و روحانیت مسیحی را سخت بهچالش میکشید. انصراف عیسویان از مباهله به مفهوم عقبنشینی از مبارزهء فرهنگی و گفتو گو در فضایی فکری بود. از آن پس بود که اربابان کلیسا در برابر پیشرفتهای چشمگیرمسلمانان، در زمینههای سیاسی شیوهء صبر و انتظار پیش گرفتند و در زمینههای فرهنگی بهتخریب افکار و تشویش اذهان مسیحیان نسبت به اسلام و پیامبر خدا(ص) پرداختند وتصویری تحریف شده از اسلام در جوامع مسیحی ارائه دادند. نورمن دانیل در اثر خود اسلامو غرب دربارهء بینش مسحیت از اسلام مینویسد: مهم آن است تا به خاطر بیاوریم حتی در منصفانهترین شروح قرون وسطایی از حیاتمحمد(ص) تا چه حد نکات فراوانی را مکتوم کردهاند. در روایات قرون وسطایی آمده است کهحکام بتپرست مدینه مصرّانه گفتهاند، هرگز قانونگذاری اجتماعی محمد(ص) را برای جامعهعربستان به رسمیت نمیشناسند. فتح بدر که محمد(ص) مخصوصاً آن را مشیّت الهیمیدانست. نه تنها توسط نویسندگان قرون وسطایی مبالغه پنداشته شد، بلکه آن را ندیده همگرفتند. از اعمال پیامبر(ص) که مفهوم احتجاج دینی هم نداشت، مثلاً تعیین قبله، بسیار بهندرت حرفی به میان آمده، اشارهای به اتحاد و سایر شیوههای صلحآمیز در وحدت قبایلنشده، چشمپوشی مطالبی چون پیمان حدیبیه و فتح بدون خونریزی مکه و فتوحات نهایی بصفحۀ ۱۷۲بتپرسی و تأسیس حکومت اسلامی و پیریزی مذهب، شرح نویسندگان قرون وسطایی ازاسلام را به نحو مضحکی ناقص کرده است[ . برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص ۱۴۶.]تصویر نادرست از اسلام پروفسور وات دربارة تصویر نادرست و کینهآمیزی که مسیحیان به ویژه بیزانسیها از اسلام ومسلمانان ترسیم کرده بودند، عنوان میکند: در حالی که مسیحیان حاضر در قلمرو اسلامیدر انتقادهایشان ناگزیر به رعایت جنبه احتیاط بودند، اتباع امپراتوری بیزانس در ارائهکاریکاتوری کینهآمیز از اسلام هیچ قید و بندی نداشتند. در نزد بیزانسیها اسلام دشمنبزرگی بود که بر سرزمینهایشان در مصر، سوریه و فلسطینی چیره گشته بود و در مرزهایجنوبی و شرقی تهدیدشان میکر[ . همان، ص ۱۳۹.]. آن گاه وات به بیان دیدگاههای عادل تئودور خوری، عرب مسیحی و استاد دانشگاه نسترآلمان میپردازد که نوشتههای دینشناسان بیزانسی را در فاصله سدههای هشتم تا سیزدهممیلادی یعنی مدت پانصد سال را مورد بررسی قرار داده است. مطابق این بررسی بیزانسیها«اسلام را نه تنها به عنوان یک بدعت مسیحی... به تصویر کشیدهاند، بلکه اسلام را به شکلیک مذهب غیر صادق و متمایل به بت پرستی ترسیم کردهاند. نبوت محمد [ص] انکار شده واو را ضد مسیحی دانستهاند ...». مطابق گزارش وات، در آن نوشتهها سعی شده است تا برایپیامبر اسلام(ص) ضعف اخلاقی بتراشند و بگویند که او مطالب درستی را از عهد عتیق وجدید در قرآن گنجانده و در عین حال مواردی بدعت آمیز مانند آیین مانویت و نیز مطالبی رااز خود به آن افزوده است[ . همان، ص ۱۴۳.]. سپس پروفسور وات برداشتهای نادرست مسیحیان از اسلام و اقدامهایی را که از سرکینهتوزی و بیدانشی بر آن وارد کردهاند به صورت زیر فهرست کرده است: ۱. «اسلام صدق نیست و انحراف عمدی از حقیقت است.» چنین برداشتی نتیجهحصاری بود که متفکران مسیحی در اروپای باختری برگرد عقاید خود کشیده بودند و هصفحۀ ۱۷۳اعتقادی را جز آنچه خود داشتند دروغ میپنداشتند. در این میان معتقدان الهیات و فلسفهتوماس آکویناس، در حالی که برخی از دعویهای حضرت محمد [ص] را درست میدانستند،عنوان میکردند که وی آنها را با تعبیرهای نادرستی از عهد جدید و قدیم در هم آمیخته استو برای اثبات مدعای خود معجزهای نیاورده است! آنها همچنین نخستین گروندگان به اسلامرا مردمانی بیفراست و بیذکاوت می دانند و میگویند که رواج دین اسلام مرهون وعدههایبرخورداری از جنس مخالف در قیامت و نیز تهدید و استفاده از زور بوده است. برخی دیگراز نویسندگان مسیحی پا را از این نیز فراتر نهاده و گفتهاند که محمد(ص) نه تنها صدق را باکذب در آمیخته، بلکه جاهایی که به بیان حقیقت پرداخته نیز مقداری از سمّ تحریف به آنافزوده است و میتوان گفت که گفتههای صادق او چونان عسل به زهر آلوده است[ . همان.]. ۲. «اسلام دینی است که با شمشیر و خشونت ترویج میشود». پروفسور وات در تحلیلچنین برداشتی از اسلام در نزد مسیحیان مینویسد که گویا مسیحیان اروپای غربی در سدهدوازدهم و سیزدهم میلادی - دوران جنگهای صلیبی - درباره چگونگی رواج اسلام دردورههای نخستین آن مبهمترین تصویر را داشتهاند. آنان هرگز به این واقعیت توجه نداشتندکه مسیحیان در سرزمینهای تسخیر شده به دست مسلمانان، میتوانستند به صورت اقلیتمذهبی و تحت حمایت دولت اسلامی زندگی کنند. به طوری که «پدرودِ آلفونسو» (متوفای۱۱۱۰ م) فکر میکرد که «تاراج و اسیر گرفتن و مقتول کردن دشمنان خدا و پیامبران او و ایذا واز بین بردن آنان به هر صورت ممکن» از احکام شرع اسلام است و به طور طبیعی چنینایدهای را با تعالیم مسیحیت که آن را دین صلح میدانستند در تعارض آشکار میدیدن[ . همان.]. ۳. «اسلام مذهب تنآسایی است». به نوشته آقای وات، مسیحیان قرون وسطی از اسلامتلقی دینی تنآسا را داشتند که به پیروانش اجازه میدهد چهار زن و یا بیشتر انتخاب کنند واز دنیا هم که رفتند، در سرای جاوید با زنان دلپسند و حوریان بهشتی هم آغوشند. البتهپروفسور وات این باور اروپائیان را مردود میشمارد و واقعیت زندگی مسلمانان را با چیزیکه اروپائیان قرون وسطی فکر میکردند بسیار دور میداند[ . همان، ص ۱۴۴.]صفحۀ ۱۷۴۴. «محمد مخالف مسیح است». پروفسور وات میگوید که به گمان مسیحیان قرونوسطی، در قرآن اشتباهات فراوان وجود دارد و در نتیجه نمیتوان رسالت آسمانی پیامبر راپذیرفت، برخی دیگر پا را فراتر از این گذاشته میگفتند که چون او پیامبر نیست و در عینحال مذهبی مخالف مذهب مسیح آورده است، پس کار او مضر و ضد دین مسیحیت است[ . همان، ص ۱۴۵.]. چنین اتهامهایی البته مصرف داخلی داشت و تنها میتوانست نزد متدینان مسیحی مقبولافتد؛ اما نزد مسلمانان حقانیت اسلام، صداقت پیامبر (ص) آسمانی و سازنده بودن آیههایقرآنی، چیزی نبود که بتوان در آن تردید روا داشت. از نظر آنها مسیحیان نیز موظف هستند کهاسلام بیاورند. به عبارت دیگر مسلمانان با وجود پراکندگی سیاسی، از نظر فرهنگی نسبت بهاروپائیان احساس برتری میکردند و چنین احساسی برای آنان غرور و قدرت میآفرید و راهغربیان را برای نفوذ در میان آنها سد میکرد. این بود که صلیبیها راه ضد فرهنگی را که جنگفراگیر و همهجانبه بود در پیش گرفتند و تهاجمهای صلیبی را آغاز کردند. جنگهایی که نتیجهای جز ناکامی و سرخوردگی برای غربیان همراه نداشت و آنان را دراندیشه یافتن راهی غیر نظامی برای مبارزه با مسلمانان فرو برد و نقشههای خود را بر پایه«نابودی اسلام از درون» پیریزی کردند. یکی از مقامهای ارشد دولت استعماری انگلستانجزئیات این سیاست را چنین بازگو کرده است: جنگهای صلیبی فایدهای نداشت، همانگونه که قوم مغول نتوانستند اسلام را ریشهکن سازند.زیرا عملیات آنان دفعی و بدون برنامه و نقشه قبلی بود. آنان عملیات نظامی انجام میدادند کهجنگ علنی و آشکار بود و لذا در مدتی کوتاه از بین رفتند. اما امروزه حکومت با عظمت ما درفکر این است که اسلام را از داخل با یک نقشه مطالعه شده و دقیق با بینش و به مرور زمان نابودسازد. البته این برنامه نیز در آخر کار نیازمند یک لشکرکشی و یورش هست، ولی این کارموقعی انجام میگیرد که بلاد اسلامی را به سقوط کشانده و از هر سو کلنگ ویرانی بر پیکراسلام وارد آوردهایم که دیگر قدرت جمعآوری قوا و مقابله در برابر جنگ ما را نداشته باشد[ . خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر در کشورهای اسلامی، ترجمهء علی کاظمی، چاپ سوم، بی نا، بی تا، بی جا، ص ۱۶۰ - ۱۶۱.]صفحۀ ۱۷۵باری، اینکه اسلام را نمیتوان با زور و جنگ از میان برد، بهترین و سودمندترین نتیجهای بودکه استعمارگران در طول حضور خود در کشورهای اسلامی و نیز به وسیله جاسوسان خویش کسبکرده بودند و تهاجم به اسلام از درون، خطرناک ترین تصمیمی بود که علیه مسلمانان گرفته شد. بدیهی است که جنگ فرهنگی را باید کلیسا هدایت میکرد و کلیسا برای رسیدن به اینهدف دو راهکار عمده در پیش گرفت. نخست تبلیغ علیه اسلام، مقدسات و مقرراتاسلامی بود که عالمان مسیحی با نداشتن حداقل اطلاع لازم درباره اسلام به داوری پرداختندو با دروغپردازی آتش کینه ونفرت مسیحیان را نسبت به مسلمانان افروخته نگاه داشتند. دومآنکه با تبلیغات خود کوشیدند تا اسلام را در نظر مسلمانان مخدوش جلوه دهند و باشیوههای گوناگون، بیایمانی، بیبند و باری و بیاعتنایی به شعایر و وظایف دینی را درجوامع اسلامی ترویج کردند. قضاوت مبشران مسیحی درباره مسلمانان این است که آنها ادیان را درک نمیکنند ودرباره دین آنها میگویند: «اسلام چیزی جز صورتهای تحریفشده از عقاید و افکار باطلنیست.» گاه میگویند: «مسلمانان دزد و آدمکش هستند»؛ و دستههای جدید مبشران میگویندکه مسلمانان وحشی هستند و باید آنها را متمدن ساخت. دستهای از آنها بر این باورند که آیینیهود یک مذهب روحی است ولی اسلام دینی مادی است؛ و دستهای دیگر میگویند کهاسلام یک آیین حقوقی است و نسبت به برنامههای معنوی و اخلاقی توجّهی ندار[ . نقش کلیسا در سرزمینهای اسلامی، ص ۳۴ - ۳۵.]. از آنجا که مبشران مسیحی بنا را بر مخالفت با اسلام و تحریف و تخریب همه شعایر وقوانین اسلامی گذاشتهاند، حتی به سخنان پوچ و بیمعنا نیز متوسل شدهاند. نمونه آن تفسیریحیی دمشقی از عبارت مبارک «الله اکبر» است. با آنکه وی در سرزمینهای اسلامی و در میانمسلمان به سر میبرده است، الله اکبر را مرکب از سه واژهء «الله»، «و» «کوبر» به معنای ستارهزهره - میداند. او در توضیح «کوبر» آن را به کعبه پیوند میدهد؛ بدین سان که کعبه را «خَبِر»میخواند و آن را نه تنها نام ساختمان، که نام «حجر الاسود» نیز میداند؛ و حجر الاسود را سرحکاکی شدهء ستارهء زهره به شمار میآورد»[ . نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص ۱۵۸ - ۱۵۹.]صفحۀ ۱۷۶باری، مشاهده این همه قضایای ناعادلانه و برداشت نادرست از اسلام و طرح و نقشهبرای ریشهکن ساختن این دین مبین ما را هر چه بیشتر به صداقت سخن خداوند در قرآنکریم رهنمون میگردد که درباره خواست باطنی و آرزوی قلبی یهودیان و مسیحیانمیفرماید: یهودیان و ترسایان هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه از آیینشان پیروی کنی. بگو:هدایت هدایت الهی است و اگر از هوا و هوس آنها پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدی، دیگر ازجانب خدا، یار و یاوری نخواهی داشت[ . وَلَنْ تَرْضیََ عَنْکَ اْلیَهُودُ وَ لاَ النَّصََاریََ حَتََّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ اِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الهُدیََ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْواءَ هُمْ بَعْدَالذی جََاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مََالَکَ مِنَ اللََّهِ مِنَ وَلِیِّ وَلاََ نَصیرْ(بقره(۲):۱۲۰).]. آیه شریفه حاکی از آن است که طرح و نقشه از میان برداشتن و نابودسازی اسلام ازسوی یهودیان و مسیحیان پیشینهای به اندازه عمر خود اسلام دارد و به آغاز دعوتاسلامی باز میگردد و این تصمیم چیزی نبود که پس از تصرف قلمرو سیاسی وجغرافیای اهل کتاب به ویژه مسیحیان گرفته شده باشد، بلکه تاریخ پیدایی ایده مخالفتو ضدیت با اسلام به هر قیمت و هر صورت ممکن، به آغاز ظهور پیامبر(ص) و نزولقرآن کریم باز میگردد. یهودیان و مسیحیان در دوران حضور پیامبر (ص) در مدینه، درست همانند مشرکان درمکّه، از آن حضرت میخواستند که دست از اسلام بردارد و به کیش آنان درآید. آنان هیچگاهحاضر نبودند که با پیامبر (ص) به عنوان رقیبی برابر وارد گفت و گو شوند، بلکه خود و آیینخود را برتر میدانستن[ . از جمله ادعاهای برتری جویانهء آنها اینکه میگفتند: کسی جز یهود و نصارا به بهشت نمیرود. قران کریم در اینباره میفرماید:«وَ قََالُوالَنْ یَدْخُلَ اْلجَنَّةَ اِلاََّ مَنْ کََانَ هُوداً اَوْ نَصََارََی تِلکَ اَمَانِیُّهُمْ، قُلْ هَاتُوا بُرهَانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صََادِقینَ» (آنها گفتند: هرگز کسی وارد بهشت نخواهد شد مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد، این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید دلیل خود را عرضه کنید) [بقره (۲):۱۱۱].] و به چیزی جز اینکه مسلمانان دست از ایمان خویش بردارندرضایت نمیدادند، حتی اگر به کفر باز میگشتند. قرآن کریم دربارهء نقشههایی که اهل کتاببرای مسلمانان در سر میپروراندند میفرماید: صفحۀ ۱۷۷بسیاری از اهل کتاب به سبب حسادتی که در دلهایشان هست، دوست دارند شما را که ایمانآوردهاید به کفر بازگردانند، با اینکه حق برایشان کاملاً روشن شده است. از آنها در گذرید وببخشیدشان تا خدا فرمان خود را نازل کند، خداوند بر همه چیز قادر است[ . وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أهْلِ اْلکِتَابِ لَوْ یَرُ دُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ اَیمََا نِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهمْ مِنْ بَعْدِ مََا تَبَیَّنَ لَهُمُ اْلحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یَأتِیَ اللَّهُ بِاَمْرِهِ اِنَّ اللَّه علیََ کُلِّ شَیءِ قَدیرٌ. [بقره (۲): ۱۰۲]. به حق باید استفادهء قران کریم از عبارت «فَاعْفُوا وَ اصْفَحوا»(از آنان در گذرید و ببخشیدشان) را یکی از شگفتیهای این کتاب شریف از جنبه انسانی و اخلاقی دانست. قابل توجه کسانی که اسلام را زور و شمشیر معرفی میکنند!]تبشیر در خدمت استعمار به راستی آیا هدف مبشران مسیحی و آبای کلیسا از مبارزه با اسلام تبلیغ مسیحیت بوده و یاهدفهای دیگری داشتهاند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: در اینکه مسیحیان دوستمیدارند آیین عیسوی جهانگیر شود تردیدی نیست، ولی تجربه تاریخی و سابقه حضورآنان در کشورهای گوناگون نشان می دهد که مبلغان و مبشران مسیحی پیش از آنکه منادیدین مسیح باشند، به ویژه در دورههای اخیر، جاده صافکن استعمار بودهاند و به ویژهپژوهشهای علمی آنان بسیار برای استعمارگران راهگشا بوده است: شکی نیست که علت اصلی اعزام مروّج کلیسا این است که کیشهای غیر از مسیحیت را محکومو نابود سازند. تا بدان وسیله پیروان آنها را بنده و اسیر خویش سازند. زیرا مبارزه بین مبشرینو بین ادیان دیگر مبارزه دینی نیست، بلکه مبارزه در راه قدرت سیاسی و اقتصادی است. و ازهمین رهگذر است که برای مبشرین پروتستانی اگر مملکتی مسیحی ارتدوکسی گردند قانعنیست بلکه باید حتماً پروتستانی شوند. زیرا کاتولیک هواخواه فرانسه است و ارتدوکس علاقهبه روسیه دارد، ولی هر گاه این دو فرقه پروتستانی باشند، در مرحله اول محبت آمریکا را در دلمیپرورانند و در درجه دوم دوستی انگلستان را. صرف نظر از اینکه این سه فرقه با یکدیگرسازگار نیستد هر سه با اسلام مخالفن[ . نقش کلیسا در ممالک اسلامی، ص ۴۰.]. از آن سوی، استعمارگران نیز پیوسته پشتیبان مبشران بودهاند و در موارد نیاز به یاری آنهاشتافتهاند. صفحۀ ۱۷۸آنگاه که مبشرین آمریکا در سالهای ۱۸۴۰ - ۱۸۵۰ در امپراتوری عثمانی نفوذ خود را توسعهدادند و برنامههای استعماری را اجرا مینمودند، ترکیه تصمیم گرفت که آنان را از امپراتوریخود اخراج نماید، ولی وزارت خارجه آمریکا از این عمل ممانعت کرد و ممانعت آمریکامشکلات فراوانی برای مملکت عثمانی به وجود آورد و از بیداری دربار امپراتوری جلوگیریشد و بدین طریق مبشرین توانستند آزادانه به امر تبشیری خود ادامه دهند. مطلب به همینجا خاتمه نیافت، بلکه مبشرین آمریکایی نیز، طبق قانون «امتیازات خارجی» که برایخارجیان مورد استفادهء ترکیه حقوق گزاف قایل بود، از همان حقوق برخوردار شدند. به دنبالبرقراری قانون «امتیازات خارجی» (کاپیتولاسیون) مبشرین در انجام اعمال تبشیری وسیاسی آزاد شدند تا آنکه ترکیه در جنگ بینالمللی ۱۹۱۴ توانست آن قانون را لغو کند و ازشر آنان نجات یاب[ . همان، ص ۵۶ و نیز ر. ک. ص ۱۴۲.]. نیز در مواردی پا را از این فراتر نهاده، هدفهای سیاسی و تبشیری را عین هم دانستهاند: در سال ۱۹۲۰ م کانون تبشیر آمریکایی که بسیار اهتمام میورزد تا از مناسبات جنگیاستفاده تبشیری نماید کتابی منتشر کرد. در مقدمه این کتاب چنین نوشته است: مهمترینموضوعی که مربوط به دخول ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی اول است، این است کهعقاید و اصولی را که هدف مبشرین بود به اختیار آمریکا در آورده و اعلام کرده که این هدفهابرای او جنبه اخلاقی دارد و به علت همین هدفها وارد جنگ گردیده است[ . همان، ص ۱۶۰ - ۱۶۱.]. دورانی که اروپائیان در صدد اجرای این نقشه برآمدند، از دو ویژگی عمده برخوردار بود.نخست اینکه آنان دوران قرون وسطی و جهل و تاریکی را پشت سر نهاده و به پیشرفتهایبزرگ و شگفتانگیز دانش و فناوری دست یافته بودند و به همین دلیل، نسبت به مسلماناناحساس برتری ذهنی نیز داشتند. در مقابل، مسلمانان در عقبماندگی علمی به سر میبردند و نسبت به اروپائیان از نظرفرهنگی نیز در موضع ضعف قرار داشتند. دوم اینکه تبلیغات این مرحله به خلاف دورانپیش از جنگهای صلیبی، برای دفاع از خود و در دوران جوامع مسیحی نبود، بلکه جنبهصفحۀ ۱۷۹تهاجمی داشت و مبلغان مسیحی در درون سرزمینهای اسلامی، به ویژه نسلهای جوان را درمعرض تبلیغات خویش قرار دادند. اما گویا تجربههای پیشین به آنها آموخته بود که با وارد شدن از در خصومت راه به جایینمیتوان برد و از این رو، این بار جامه خیرخواهی به تن کردند و از راه ساختن مدرسه وبیمارستان به طور غیر مستقیم در کشورهای اسلامی سرگرم تبلیغ گشتند. با توجه به شرایطاقتصادی بدی که بر ممالک اسلامی حکمفرما بود، مبلغان مسیحی در پوشش پزشک و معلمسراغ بیماران و بیسوادان رفتند و با سوء استفاده از فقر مردم به تبلیغ دین مسیح پرداختند. گرچه اینشیوه نسبت به روشهای خصومتآمیز گذشته مناسبتر بود، ولی همیشه نیز نتایج دلخواه مبشرانرا به بار نمیآورد؛ چنانکه دیدر پولادر - وزیر مختار و نیز سفیر انگلستان در ایران - گفته است: مسلمانان میتوانند عملیات تبشیری را در فرهنگ و بهداری تحمل کنند، ولی از شنیدن تبلیغاتدینی ناراحتند و حاضر نیستند آن را بشنون[ . نقش کلسیا در ممالک اسلامی، ص ۵۰، برای آگاهی بیشتر در بارهء تلقی کلیسا از حرفهء پزشکی مبشران ر. ک. ص ۶۱ - ۷۰ هماه مأخذ.]. به موازات فعالیتهای تبلیغی مبشران که آشکارا در حال انجام بود، فعالیتهای دیگری نیزهدف «تخریب اسلام از درون» را دنبال میکرد، تلاشهایی که به وسیله دستگاههایجاسوسی استعمارگران مسیحی در کشورهای اسلامی صورت میگرفت. به این ترتیب کهسرزمینها و ملتهای اسلامی را به طور همه جانبه مورد مطالعه قرار دادند و نقاط ضعف وقدرت جوامع مسلمانان را در ابعاد گوناگون مشخص کردند و در یک جمعبندی کلی به ایننتیجه رسیدند که مسلمانان باید از نظر فرهنگی و اجتماعی عقب نگه داشته شوند و از نظردینی و سیاسی دستخوش پراکندگی و تفرقه گردند. مجموعه راهکارهای که برای نیل به این هدف تدارک دیده شد، در کتابی زیر عنوان چگونهاسلام را نابود کنیم[ . چنانکه از نوشتهء همفر بر میآید در وزارت خارجهء انگلستان برای پنج تن از علمای بزرگ کشورهای اسلامی، پنجبدل انتخاب و آنان را مطابق اندیشههای آن عالمان تربیت کرده بودند. سپس سؤالهایی را از هر دو گروه اصلی و بدلی میپرسیدند و پاسخها را مقایسه میکردند. حاصل این کار در کتابی با نام یاد شده ثبت و در وزارت خارجه نگهداری میشد. وجود بدلها در تصمیم گیریها بسیار مؤثر بود. (ر. ک. خاطرات مستر همفر، ص ۱۱۹ - ۱۲۸).] تدوین گردید. در این کتاب نقاط ضعف و قوت مسلمانان مشخص گردید صفحۀ ۱۸۰به جاسوسان فرمان داده شد که نقاط ضعف را که بیشتر بر محور تلقیهای نادرست از اسلام وآموزشهای دینی دور میزد تشدید کنند و پس از شناسایی نقاط قوت، برای تبدیل آنها به نقاطضعف بکوشند. مستر همفر که خود از جاسوسان بزرگ استعمار انگلستان است فهرستسفارشهای کتاب را برای از میان بردن نقاط قوت مسلمانان چنین بازگو کرده است: ۱. باید کاری کرد که در جهان اسلام نغمه ملتگرایی و تعصب قومی از هر سوی سازگارگردد و عرب و عجم و ترک و فارس به جان هم بیفتند. لازم است که مسلمانان به گذشته پیشاز اسلام خویش بازگردانده شوند و به قهرمانپرستی روی آورن[ . پدیدهای که پس از تجزیه عثمانی روی داد و تا آنجا پیش رفت که امروزه مصریها آهنگ بازگشت به مصر فراعنه را کردهاند.]. ۲. لازم است شراب، قمار، فحشا و خوردن گوشت خوک اگر ممکن باشد آشکارا و گرنهمخفیانه رواج یابد و برای این کار پیروان دیگر ادیان به خدمت گرفته شوند و حتی به آنهامقرری ماهانه و جایزه داده شود؛ زیرا ارتکاب این اعمال موجب میشود که مسلمانان با قرآنمخالفت کنند و پس از مخالفت با قرآن انجام هر کار خلافی سهل خواهد بود. ۳. با وارد کردن جاسوسان در لباس اهل علم مردم نسبت به آنها بدبین شوند. مدارستشکیل گردد و در آنها کودکان مخالف علمای دینی و خلیفه مسلمانان بار بیایند. ۴. درباره حکم جهاد تشکیک گردد تا مردم این حکم را ویژه صدر اسلام بدانند. ۵. کاری کنیم که شیعیان اهل کتاب را نجس ندانند. ۶. باید مسلمانان را معتقد کرد که اصل دینداری مهم است نه نوع دین. ۷. باید از حساسیت آنها نسبت به کلیساها کاسته شود؛ با این بهانه که اسلام به همه مراکزعبادت احترام میگذارد. ۸. احادیثی که بر بیرون راندن یهود از جزیرة العرب تأکید دارد، خدشه دار گردد. ۹. لازم است مسلمانان به انجام عبادات بیتفاوت گردند. ۱۰. باید کاری کنیم که مردم از پرداخت خمس خودداری ورزند. ۱۱. باید اسلام را هرج و مرج طلب جلوه دهیم. ۱۲. کودکان باید از تربیت دینی و اسلامی فاصله بگیرند. صفحۀ ۱۸۱۱۳. حجاب را باید از زنان برداشت و جوانان را از این راه به فساد کشانید. ۱۴. باید پیشنمازها را فاسق جلوه دهیم و به این ترتیب نمازهای جماعت را به تعطیلیبکشانیم. ۱۵. باید قبور بزرگان را که کانون توجه مسلمانان است ویران کنیم. ۱۶. باید در نسب سادات و اهل بیت پیامبر(ص) تشکیک ایجاد کنیم و عمامهها را از سرمردان دین و سادات برداریم. ۱۷. حسینیهها باید ویران گردد. ۱۸. مردم باید آزاد بار بیایند و امر به معروف و نهی از منکر تعطیل گردد. ۱۹. به تعدد زوجات و تعدد فرزندان پایان داده شود. ۲۰. از تبلیغات اسلامی جلوگیری شود تا مردم اسلام را مخصوص اعراب بدانند. ۲۱. امور خیریه از نهادهای مردمی گرفته و به دولت سپرده شود. ۲۲. قرآن دستکاری شود و از اعتبار بیفت[ . خاطرات مستر همفر، ص ۱۴۲ - ۱۵۸، با اختصار.]. به حق باید گفت که جهان مسیحیت در این کوشش خود بسیار کامروا بوده و موفق شدهاست که چند گانگی و پراکندگی را بر ملل اسلامی حکمفرما سازد، مردم را تا اندازهای نسبتبه مبادی و آداب دینی بیاعتنا گرداند و حریمها را بشکند. مسلمانان که روزگاری خود را تنهابه چند مرکز خلافتی منسوب میدانستند، اینک در چارچوب کشورهایی پراکنده محصورگشتهاند و مواضع نزاع چنان در میان آنها فراوان است که امید به هر گونه اتحاد و یکپارچگیرا از میان برده است. اما نه! رؤیای شیرین گذشته افتخارآمیز، همچنان روح انسان مسلمان رامینوازد، توسن خیال برتری جهانی او را در پهنه تاریخ پر فراز و نشیبش به جولان درمیآورد، قلبش را در آرزوی شکفتن گل یگانگی به تپش در میآورد و زبان او را به سر دادنشعار وحدت آفرین «الله اکبر» گویا میسازد. عوامل و سمبلهای وحدت هنوز هم در جوامعاسلامی موجودند: تلاوت قرآن کریم روحیهای واحد را به آنان القا میکند، اوقات شبانهروزبیشترشان طبق وقت نماز تنظیم میگردد و شمار بسیاری از آنها همه ساله در موسم حج بصفحۀ ۱۸۲دورنمای آینده بیش از هزار سال از مبارزهء مسیحیت با اسلام میگذرد و هنوز هم صدای ناقوس کلیسا وبانگ الله اکبر مسجد همچنان به گوش میرسد. معنایش این است که گرچه هر از چند گاهپیروزی نصیب یکی از دو رقیب دیرینه گشته؛ اما هیچکدام میدان را ترک نگفته است. تاریخمنازعه طرفین نیز حصول نوعی توافق برای به رسمیت شناختن یکدیگر را - دست کم درجنبههای اعتقادی - به آنها القا کرده است. دشمنی و منازعه گرچه ممکن است خاطر مبلغان دینی به ویژه مسیحیان را از جهت انجاموظایف حرفهای خشنود ساخته باشد؛ اما بینتیجه بودن آن به طرفین فهمانده است که باید بهجای زور، گفت و گو را نشاند و بهتر است که به جای نفی یکدیگر در صدد شناخت واقعیتریکدیگر برآیند. اگر طرفین میتوانستند بدون داشتن هر گونه ارتباطی دور از یکدیگر زندگیکنند، شاید ضرورت چنین شناختی - که بیشتر از باب ادیان دلیلی برای آن نمییابند - هیچگاهاحساس نمیگشت. این تجربه بلند تاریخی باید به مسیحیت فهمانده باشد که آرزوی ریشه کن سازی اسلامو بازگرداندن مسلمانان به دامن مسیحیت را باید از سر بیرون کنند و همانند اسلام راه گفت وگو با بهترین شیوه و نیز تسامح و مدارا را در پیش گیرند. خوشبختانه جوانههای ایده گفت و گو و تسامح از دل کلام مسیحیت سرزده است وشماری از اندیشمندان بزرگشان ابراز میدارند که رابطه اسلام و مسیحیت دوران منازعه وستیز را از سر گذرانده و اینک دوران شناخت عالمانه و منصفانه فرا رسیده است. هانس کونگ در این باره مینویسد: اروپائیان تا چهارصد سال پس از پیامبریمحمد(ص) درباره او چیزی نمیدانستند. در سال ۱۱۴۲ م. و پس از دیدار پطرس بزرگ ازاسپانیا - که در تصرف مسلمانان بود - به اهمیت شناخت ریشهای اسلام پی بردند. پس از آنبود که دستور ترجمه قرآن به زبان لاتینی صادر گردید و نخستین ترجمه آن در سال ۱۱۴۳ مصفحۀ ۱۸۳انجام پذیرفت. با وجود این تا پانصد سال پس از آن نیز هیچ پژوهش علمی اصیلی دربارهءاسلام صورت نگرفت تا آنکه «الکساندر راس» در سال ۱۶۵۰ م کتاب مهمی در تاریخ ادیاننوشت و آن را «عبادتهای گوناگون در جای جای جهان» نام نهاد. این کتاب در سال ۱۶۶۸ م بهزبان آلمانی نیز ترجمه شد. نظریه حاکم در غرب دربارهء اسلام این بود که عقیدهای نادرستیا تحریفی عمدی از حقیقت و آمیزهای از زور و شهوت است. در مقابل، از مسیحیت بهعنوان نمونهای که بر حقیقت مطلق، صلح، دوستی و پاکدامنی مبتنی هست یاد میشد...هدفشان از این کار این بود که برای حفظ پیروان دین خودشان، از دیگر ادیان تصویری مشوهو نادرست ارائه دهند. با اینکه در قرون وسطای مسیحی، اروپاییان از فرهنگ پیشرفته عربی، فلسفه، علومطبیعی، پزشکی و نیز نیروی اقتصادی و نظامی اسلام در شگفت بودند - تا آنجا که ظهوردانشمندی مسیحی چون «توماس آکوینی» بدون وجود اعراب ممکن نبود - این شگفتی باآغاز دوره رنسانس پنهان گردید و هر چیز که صبغه عربی داشت مورد مخالفت قرار گرفت.این مخالفت هنگامی فزونی یافت که خطر ترکها در اروپا آشکار شد. در این هنگام بود که بیدرنگ پس از چاپ قرآن در ونیز (بندقیه) به سال ۱۵۳۰ م فرمانآتش زدن آن صادر گردید. لوتر (مؤسس کلیسای پروتستانها، در گذشته به سال ۱۵۴۶ م) در صدد ترجمه قرآنبرآمد؛ ولی تنها برای حمله به آن. اما با فرا رسیدن قرن روشنفکری (قرن هجدهم)جهتگیری به سوی آشتی با اسلام آغاز گردید و «لیسینگ» (متوفای ۱۷۸۱ م) با نوشتنداستان «ناتان حکیم» (نشر سال ۱۷۷۹ م) این جهتگیری را آشکار ساخت. او در کتابش، سهگوهر همانند را که تنها یکی از آنها طلا هست و برای کسی شناخته شده نیست مثال آورده وصلاح الدین ایوبی - حاکم مسلمان - را نمونه حاکمی حکیم ذکر کرده است. هانس کونگ، ازدیگر نمونههای آشتی با اسلام دیوان گوته، که آن را «دیوان غربی - شرقی» مینامد (۱۸۱۹ م) ونیز سخنرانی توماس کارلایل را زیر عنوان «محمد پیامبر راستگو» (۱۸۴۰ م) مثال میآورد و درادامه مینویسد: در قرن نوزدهم با آغاز دوران استعمار، شرق شناسی نیز دستخوش تحوّلیعظیم گشت و (به جای بدگوییهای متعصبانه) نقد تاریخی علوم اسلامی آغاز گردید. اینصفحۀ ۱۸۴جهتگیری علمی در سدههای نوزدهم و بیستم از مخالفتهای مسیحیان علیه مسلمانانکاست و آنان را به سوی تلاش برای پژوهش و درک موضوع سوق داد. در این جهتگیریتحولی روشن آشکار گردید و پژوهشهای ارزشمندی نیز به انجام رسید، مانند موارد زیر: - پژوهشهای تاریخی که محمد را بزرگ میشمارند، مثل پژوهشهای گوستاووایل[ . .lieW.GI ]،الویس اشپرنگ[ . regnerpS.A ]، ویلیام موی[. riuM.W ]، لیونی کیتانی[. .inateaC.L ]، تاورآندره[. .eardnA.T ]، ریچارد بلاش[. .rehcalB.R ] ومونتگمری وات[ . .ttaW.M ]. - پژوهشهای قرآنی از نویسندگانی مثل «تئودور نولدکه» (پژوهشهای تاریخیدرباره قرآن)، ترجمه «گوستا و فلوگل» از قرآن، و پژوهشهای ریچارد بل و رودیپارت. - مباحثی فراگیر دربارهء فرهنگ اسلامی، عبادات، تصوف، شریعت، اخلاق، ادبیات و هنراز کسانی چون گلدزیهر، اسنوک هورگرونیه و لویی ماسینیون. - مباحثی پیرامون تصویر مسیح در قرآن کریم از جی.اف. گروک (۱۵۰ سال قبل) وپژوهشهای فراوانی که در پی آن انجام گردید. هانس کونگ مخالفت خود را با بازگشت به جدال مسیحیت علیه اسلام از راه افترا،تحریف و تشویه اعلام میدارد و میگوید: اینک بر ما است که فهم اسلام را از درون آغازکنیم و بکوشیم تا به پرسشهایی از این قبیل پاسخ دهیم: چرا انسان مسلمان خداوند، جهان،عبادت، حقوق بشر و نیز سیاست و هنر را به گونهای متفاوت از آنچه ما میبینیم و با قلبیمتفاوت از قلبهای ما مسیحیان میبین[ . التوحید و النبوه و القرآن فی حوار المسیحیة و الاسلام، ص ۲۸ - ۲۹.]؟ صفحۀ ۱۸۵نتیجهگیری برای مسلمانان این بهترین مژده است که آنها که در گذشته کمر به «نابودی اسلام از بیرون»بسته بودند، اینک به «فهم اسلام از درون» روی آوردهاند. اگر مسیحیان از خط مشی «نابودیاسلام از بیرون» طرفی نبستند و نا امید شدند، بدون شک سیاست «فهم اسلام از درون» آنان رابه سوی حقیقت رهنمون خواهد گشت. با این همه، از یاد نباید برد که پذیرش اسلام به عنوان یک دین، محمد(ص) به عنوانپیامبر و قرآن به عنوان کتاب آسمانی از سوی مسیحیان هر چند واقعیتی انکارناپذیر است،ولی همه واقعیت حاکم بر مناسبات میان مسیحیان و مسلمانان نیست. اعتقاد صلیبیهایصهیونیست و صهیونیستهای صلیبی درباره ظهور دوم مسیح و اینکه دولت او در سرزمینفلسطین تشکیل خواهد گردید، ایدهای است که حیات دینی و فرهنگی مسلمانان را به شدتتهدید میکند. رسالتی که سران آمریکا مبنی برای ایجاد دموکراسی مورد نظرشان درخاورمیانه و عموم کشورهای اسلامی برای خود قائل هستند، نخستین چیزی را که از میانخواهد برد آزادی مسلمانان پایبند به عقاید دینی است. از این رو، باید میان قلمروهای ایندو واقعیت تفکیک قائل شد و گفت که روابط میان مسیحیان و مسلمانان در حوزههای کلامیو اعتقادی به سوی تفاهم گرایش دارد، ولی در حوزههای استراتژیکی و سیاسی، تقابل،درست همانند دورههای کهن به جای خود باقی است و چشمانداز آینده آن نیز غیر قابلپیشبینی و گاه بسیار خطرناک مینماید. توصیهها۱. یکتاپرستی: به مصداق آیه شریفه «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیََ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلاَنُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(آلعمران: ۶۴) (بگو: ای اهل کتاب به سخنی روی آورید که میان ما و شما یکسان است. این کهجز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را غیر ازخداوند یکتا به خدایی نگیرد.) ۲. عدالت: به مصداق آیه شریفه «قُلْ أَمَرَ رَبّی بالقِسْطِ ...»(اعراف:۲۹) (بگو: پروردگار من به عدالت فرمانداده است...) ۳. گفت و گو با نیکوترین شیوه: به مصداق آیه شریفه «ادْعُ إِلَیََ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَهُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(نحل: ۱۲۵) (با فرزانگی و اندرز نیکو به راهپروردگارت بخوان و با بهترین طریق با آنها مباحثه کن. پروردگار تو گمراهان وهدایتشدگان طریقش را بهتر میشناسد). صفحۀ ۱۸۸۴. دفع بدی با نیکی: به مصداق آیه شریفه «وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُعَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت: ۳۴) (خوبی و بدی برابر نیست. همواره به نیکوترین وجهی پاسخده تا کسی که میان تو و او دشمنی است همچون دوست صمیمی شود) البته توجه به جنبههای اخلاقی اسلام در برخورد با دشمنان هرگز به معنای نادیده گرفتناصول جهاد و مبارزه نیست، بلکه تأکید بر جنبه تکمیلی آنها نسبت به یکدیگر و نیز تأکید برسیره نبوی است، که خداوند او را فرستاد تا گواه باشد، مژده برساند و هشدار دهد. یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً (احزاب: ۴۶) ای پیامبر ما تو را فرستادیم تا گواه باشی و مژده رسانی و هشدار دهی؛ و به سوی خدا دعوتکنی و چراغی تابان باشی.