خطوط کلّی حاکم بر سیاست خارجی ایران در دورهء قاجاریه
سیاست خارجی ایران در عصر قاجار بحرانیترین مراحل تاریخی خود را تجربه کرد.پیچیدگی نظام بینالملل، انحصار در تقسیم قدرت و رقابت بین دو بازیگر نیرومند وکهنهکاری نظیر روسیه و بریتانیا در شمال و جنوب ایران، شرایط بغرنج و دشواری را برایدیپلماسی ایران فراهم کرده بود. وضع سیاست خارجی ایران در این دوره شباهت بیشتریبه فندق در دهانهء گازانبر را داشت که پیوسته از دو جناح متضاد و مخالف تحت فشار بود. با وجود این که سیاست خارجی ایران به جز دورهء کوتاه صدارت امیرکبیر در عصرقاجار استحکام چندانی نداشت و بر اصول ثابت و از پیش تعیین شدهای استوار نبود، امّادقّت در رخدادها و توجه در جهتگیریهای دیپلماسی ایران، این نتیجه را به دستمیدهد که ایران در فرایند جهتگیریهای تضاد و تفاهم دو دولت نیرومند همچون روسیهو انگلیس و نیز تحت تأثیر شرایط و مقتضیات بینالمللی و اوضاع داخلی، از یک سریخطوط کلی در سیاست خارجی خود پیروی میکرد که در عمل به منزلهء خط مشیسیاست خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی محسوب میشد. گرچه برخی از اینخطوط در دوران زمامداری بعضی از شاهان یا صدر اعظمهای قاجار کمرنگ میشد امّادر نظر عدهای از مورخین تاریخ دیپلماسی ایران، به عنوان اصول سیاست خارجی ایراندر دورهء قاجار شناخته شدهاند[ - در میان تعدادی از نویسندگان تاریخ دیپلماسی ایران ، میتوان به حافظ فرمانفرمائیان اشاره کرد که در سیاست خارجی قاجار به اصول سه گانه مذکور در بالا معتقد میباشد ] این خطوط عبارتند از: ۱ - متعادل ساختن رقابت بریتانیا و روسیه در ایران؛ ۲ - تعقیب سیاست اتّحاد و پیوستگی با دول نیرومند اروپایی؛ ۳ - اتّخاذ سیاست «قدرت سوّم». دربارهء اصل نخست (تعادل) باید گفت که در ایران این اصل میان دو قطب امپریالیستیروس و انگلیس، در سر تا سر قرن نوزدهم میلادی اعمال میشد. هنگامی که حکومتتحت فشار امتیازی را به یکی از دو رقیب نیرومند میداد، برای برقراری توازن مجبور بوصفحۀ ۴۷امتیاز مشابهی نیز به قدرت دیگر بدهد. بنابراین سیاست تعادل در عمل جنبهء منفی به خودگرفت و به ضرر منافع و مصالح کشور و تنها به نفع نخبگان حاکم تمام میشد[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه، جلیل نائبیان، ص ۲۹۳ - ۲۹۲ ] سیاست اتّحاد نیز در شرایطی اتّخاذ شد که ایران نزدیک به سی سال با دشمننیرومندی چون روسیه تزاری درگیر کشمکش و جنگ بود. حاکمیت نظام استبدادی،فقدان مشروعیت، عدم محبوبیت و پایگاه مردمی زمامداران، عامل عمدهای بود کهموجب شد در شرایط بحرانی پناهگاه خود را در نزد بیگانگان جستجو کنند و برایحفظ تاج و تخت، چنین سیاستی را در پیش گیرند. سیاست «قدرت سوم» از سال ۱۲۲۹ ش / ۱۸۵۰ م به عنوان خط مشی جدیدی درایران اتّخاذ شد. ایران به این امید شروع به جستجوی یک هم پیمان نیرومند در میان دولغیر همجوار کرد که در نتیجهء ورود قدرت سومی به عرصهء رقابتِ روس و انگلیس درایران، از میزان فشارهای این کشورها کاسته شود[ - همان ، ص ۲۹۷ ] این سیاست با موفقیت همراه نبود،زیرا هیچ قدرتی مایل به ورود به مسابقهء خطرناک و پیچیدهء انگلیس و روسیه در ایراننبود[ - تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز ، فرمانفرمائیان ، ص ۳۸ ] با وجود این، ایران سرسختانه از ایدهء توسّل به قدرت سوّم جانبداری میکرد. بهعنوان نمونه، میتوان به مکاتبات ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۸ ش / ۱۸۸۹ م) بارئیسجمهور وقت آمریکا - «کلیولند» - اشاره کرد. همچنین مکاتبات وی با «بیسمارک»صدراعظم آلمان، دعوت از اتریش جهت اتّحاد سیاسی با ایران، استخدام مستشارانبلژیکی و افسران سوئدی، دعوت از شرکتهای آلمانی و هلندی برای احداث راهآهن درراستای این سیاست صورت گرفت[ - همان ، ص ۴۳ و ۴۲ ] انعقاد عهدنامه وین ۱۲۳۰ ش / ۱۸۵۱ م در زمانصدارت امیرکبیر نیز در چارچوب این اصل صورت پذیرفت. صفحۀ ۴۸خلاصه تاریخ دیپلماسی ایران به مفهوم واقعی آن از دورهء قاجار آغاز میشود زیرا عوامل متعدد داخلی وبینالمللی سبب گردید تا ایران بطور جدّی وارد عرصهء سیاست بینالمللی گردد. با ظهور زمامداران نالایق قاجار در عرصهء سیاست خارجی ایران، معاهدات زیانباری بر کشورایران تحمیل شد و امتیازات متعددی از کشور ما گرفته شد از آن جمله، میتوان به تجزیهء بخشهایمهمّی از سرزمینهای شمالی، شرقی و جنوبی ایران اشاره کرد که در جریان سیاستهای استعماریروس و انگلیس صورت گرفت. رقابتهای دول اروپایی نظیر روسیه، فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان و اهمیت استراتژیکیایران به عنوان گذرگاه دستیابی به هند، این سرزمین (ایران) را به محل تلاقی و برخورد رقابتهایاستعمارگران تبدیل کرده بود. دیپلماسی ایران در رابطه با سیاستهای استعماری بازیگران اروپایی بسیار سطحینگرانه و فاقداستحکام لازم بود. لذا، بارها وجهالمصالحهء دولتهای اروپایی قرار گرفت. در کشاکش رقابت روس وانگلیس، زمامداران قاجار میکوشیدند تا ضمن پرهیز از سیاست از اصول ایجاد تعادل میان دولرقیب و سیاست «اتّحاد و تعهّد»، از سیاست قدرت سوّم تبعیت کنند. پرسش ۱ - بازیگران عمده سیاست بینالملل در زمان قاجاریه را نام ببرید. ۲ - سیاست خارجی روسیه تزاری، فرانسه و انگلستان را نسبت به ایرانِ دورهء قاجار، به طور مختصر توضیح دهید. ۳ - اصول سیاست خارجی ایران در دورهء قاجار را نام ببرید. ۴ - سیاست قدرت سوّم را توضیح دهید. صفحۀ ۴۹انگلستان اقتدار جهانی انگلستان از دیرباز مدیون سرزمینهای مستعمره از جمله هندوستان بودکه به منزلهء شاهرگ حیاتی این کشور محسوب میشد؛ بطوری که از دست رفتن آن بهمعنی سقوط اقتدار جهانی و از پا درآمدن این کشور در جریان رقابتهای استعماری بود.بنابراین دست کم از سال ۱۱۷۶ ش / و ۱۷۹۷ م محور اصلی فعالیتهای دیپلماتیکانگلستان در منطقهء آسیا حفاظت از مرزهای هندوستان از چنگاندازیهای رقباینیرومندی نظیر فرانسه و روسیهء تزاری بود. همانگونه که پیشتر اشاره شد، مجاورتایران با هندوستان سبب قرار گرفتن این کشور در مدار دیپلماسی پیچیدهء دولتهاینیرنگباز و استعمارگری چون انگلستان بود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، محمدعلی مهمید ، ص ۱۲۶ ] تجاوزهای پی در پی روسها در شمال ایران - برای رسیدن به آبهای گرم - حکم اهرمفشاری را داشت که زمامداران قاجار را به جستجوی یک دولت نیرومند وادار میکرد تاآنان را در مقابل دشمن دیرینه مورد حمایت قرار دهد. همانگونه که دولتهای انگلیس وفرانسه در راستای منافع خود در صدد جلب اتّحاد و دوستی ایران بودند، تجاوز روسهانیز موجب میشد تا ایران در سیاست خارجی خود تن به چنین استراتژی غلط صفحۀ ۴۲بدفرجامی بدهد. با این ملاحظات، از سال ۱۱۷۶ ش / ۱۷۹۷ م استراتژی اتّحاد و تعهّدبا دولتهای نیرومند بخصوص انگلستان در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفت[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، محمدعلی مهمید، ص ۱۲۶ ] ایران در نگاه بریتانیا به منزلهء اولین خط دفاعی و سرزمین حایل میان هندوستان ودولتهای رقیب بود[ - همان ، ص ۱۲۸ ] بنابراین، بریتانیا با به کارگیری دیپلماتهای حرفهای و با استفاده ازابزارهای تطمیع و تهدید ایران را به دام کشیده و معاهداتی را منعقد کرد که در آنها فقطمنافع انگلستان لحاظ شده بود[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۱۱۶ ] دربار قاجار در روابط خود با بریتانیا و اتّخاذ سیاستاتّحاد و تعهّد نه تنها کوچکترین امتیازی به دست نیاورد، بلکه نزدیک به یک قرن و نیم،در بحرانیترین شرایط در مقابل ضربات ارتش مدرن روسیه تنها ماند و در زد و بندهایسیاسی میان انگلیسیها و رقبای اروپایی آن در آسیا، بارها وجهالمصالحه قرار گرفت.همچنین در نتیجهء دسیسههای پنهانی انگلیسیها، زیانبارترین معاهدات، نظیر گلستان(۱۱۹۲ ش / ۱۸۱۳ م)، ترکمانچای (۱۲۰۷ ش/ ۱۸۲۸ م) و غیره به ایران تحمیل شد وعلاوه بر آن، بریتانیا در تجزیه و جدایی بخشهای مهمّی نظیر هرات در سال ۱۲۳۶ ش/۱۸۵۷ م، ایالت بلوچستان در سال ۱۲۵۰ ش / ۱۸۷۱ م، بحرین در سال ۱۳۴۹ هـ . ش ونیز جدایی سرزمینهای ماورای ارس از پیکرهء ایران نقش فعّالی داشت[ - همان ، ص ۱۶۹ ] پس از شکست نهایی ناپلئون و رفع خطر از مرزهای هندوستان و برقراری اتّحاد میانانگلیس و روسیه، ایران از کانون توجّهات دیپلماتهای بریتانیا حذف گردید[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۱۶۳ ] با آغاززمامداری ناصرالدین شاه (سال ۱۲۲۶ شمسی) دستگاه دیپلماسی انگلستان گذشته ازکوششهایی که برای اعمال سلطهء سیاسی، نظامی و قضایی بر ایران و اخلال و اعمالنفوذ در تعیین خطوط سیاست خارجی ایران به عمل میآورد، در پی تحصیل یک سریاهداف اقتصادی، نظیر فراهمآوردن تسهیلات لازم برای فعالیت بازرگانان انگلیسی ورهایی از سیاستهای محدود کنندهء گمرکی و کسب امتیازات اقتصادی از دیگر محورهایصفحۀ ۴۳تکاپوی سیاست خا رجی بریتانیا در ایران بود. در مجامع بینالمللی نیز مواضع انگلستاندر قبال ایران خصمانه بود. به عنوان مثال، مخالفت این کشور با حضور وزیر خارجه وهیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس - پس از پایان جنگ جهانی اوّل - مانع ازمطرح شدن دعاوی ایران نظیر استرداد اراضی از دست رفته و جبران خسارت ناشی ازنقض بیطرفی ایران در جریان جنگ اوّل شد[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۷۲ ]فرانسه تصرف مستعمرات انگلستان از جمله هندوستان در زمان ناپلئون بناپارت ازاولویتهای اهداف سیاست خارجی فرانسه در منطقهء آسیا بود. اتّخاذ چنین سیاستیموجب گردید تا فرانسویان جهتگیری اتّحاد و نزدیکی به ایران را به عنوان یکی ازراههای دستیابی به هندوستان در صدر برنامههای دیپلماتیک خود قرار دهند و اینکشور را به یک جبههء سوقالجیشی برای تعرّض به هندوستان تبدیل کنند[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۱۲۸ ] برقراریاتّحاد سهجانبه میان ایران، فرانسه و عثمانی علیه روسیه به منظور جلوگیری از دسترسیروسها به هندوستان بُعد دیگری از دیپلماسی فرانسویان در منطقهء آسیا بود. فرانسویان در روابط خود با ایران وانمود میکردند که درصدد حمایت از ایران درمقابل تهاجم ارتش روس هستند به همین جهت ژنرال گاردان به همراه هیأتی وارد ایرانشد تا در راستای تعهّدات فرانسه مبنی بر تأمین سلاحهای جدید و بهبودی در سازمانارتش اقداماتی را به عمل آورد. ایران نیز به سبب فشارهای نظامی روسیه تزاری، ازانعقاد عهدنامهء «فین کن اشتاین[.۱-Finkenstein.)یسمشـ ۵۸۱۱ / م ۷۰۸۱(] به عنوان جایگزین اتّحاد با انگلستان استقبال کرد.انعقاد عهدنامه «تیلسیت[.۲-Tilsit.)یسمشـ / م ۷۰۸۱(] میان فرانسه و روسیه به خوبی ثابت کرد که علیرغم تظاهرناپلئون به حمایت از ایران، جهتگیری این کشور نسبت به ایران تنها در پی تحصیل منافعاستعماری خود است و در شرایط بحرانی متّحد خود را وجهالمصالحه با روسها قرا[.۱-Finkenstein.)یسمشـ ۵۸۱۱ / م ۷۰۸۱(][.۲-Tilsit.)یسمشـ / م ۷۰۸۱(]صفحۀ ۴۴میدهد[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، ص ۱۳۲ ] روابط ایران با فرانسه پس از انعقاد عهدنامهء تیلسیت و خروج هیأت نمایندگیژنرال گاردان از ایران (۱۱۸۸ ش / ۱۸۰۹ م) به سردی گرایید[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۲۱۶ ]روسیه تزاری سابقهء روابط خارجی ایران و روسیه تزاری از اواخر سلطنت نادرشاه تا وقوع انقلاببلشویکی ۱۲۹۶ ش / ۱۹۱۷ م از چشمانداز مطلوبی برخوردار نیست[ - سیاست اروپا در ایران ، محمود افشار یزدی ، ص ۴۴ ] جهتگیریسیاست خارجی ایران در طول حاکمیت قاجار بیش از هر عاملی از سیاست خصمانه وتوسعه طلبیهای روسها نسبت به ایران تأثیر پذیرفته بود. این مسأله در سمتگیری سیاستخارجی ایران نسبت به بریتانیا و فرانسه - سیاست اتحاد و تعهّد - نمود عینی یافت. شالودهء سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران در دورهء زمامداری پتر کبیر ریخته شدکه بر اساس آن به زمامداران بعدی توصیه شده بود با جنگهای پی در پی، ایران را بهضعف و نابودی کشانده و با عبور از خاک ایران، خود را به خلیج فارس و در نهایت بههندوستان برسانند[ - تاریخ معاصر ایران ، آوری ، ج ۱ ، ص ۵۸ ] بنابراین، شدیدترین و زیانبارترین جنگهای روسیهء تزاری در پیتعقیب سیاست الحاق شمال ایران به روسیه، به عنوان بخشی از سیاست توسعهطلبانهءارضی روسها در آسیا، در نیمهء اوّل قرن نوزده میلادی به ایران تحمیل شد. این جنگها کهدر دو مرحله اتّفاق افتاد و نزدیک به سی سال طول کشید، نشان داد که روسها درسیاست خارجی خودشان بیش از هر ابزاری متکی به جنگ و اقدامات نظامی هستند. انعقاد معاهدهء ترکمانچای برگی از تاریخ دیپلماسی ایران است که نمیتوان آثار آن رابر سیاست خارجی ایران در تاریخ معاصر نادیده گرفت. زیرا به دنبال آن، روند تازهای درمداخلات بازیگران استعمارگراروپایی در امور ایران شروع شد و نیز سرآغاز یک دورهءطولانی تزلزل استقلال سیاسی، اقتصادی و قضایی در ایران بود[ - تاریخ کامل ایران ، رازی ، ص ۴۹۶ ] این عهدنامه انحطاصفحۀ ۴۵سیاسی ایران را به ارمغان آورد و نزدیک به یک قرن بر دیپلماسی ایران سایه افکند[ - سیاست اروپا در ایران ، محمود افشار یزدی ، ص ۷۰ ] ایران پس از تحمّل شکستهای پی در پی و ضربات سنگین در عرصهء جنگ با روسهاو عدم موفّقیت در جهتگیری اتّحاد با دولتهای فرانسه و انگلیس، رویّههای مبتنی بردیپلماسی جنگ و گریز را - که از ابتدای قرن نوزدهم در پیش گرفته بود - رها کرد و قرارداد گلستان نقطهء پایانی به استراتژی اتّحاد و پیوستگی ایران با دولتهای نیرومند اروپایینظیر فرانسه و انگلیس و نقطهء آغاز سیاست جدیدی موسوم به سیاست «قدرت ثالث»بود[ - تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز ، حافظ فرمانفرمائیان ، ترجمهء اسماعیل شاکری ، ص ۳۴ ، ۱۳۵۲ ] این سیاست که متضمن ورود قدرت سوّمی در کشاکش رقابتهای استعماری روسو انگلیس در ایران بود، بیشتر به خاطر حفظ تاج و تخت و بقای زمامداران قاجار اتّخاذشد تا حفظ مصالح و منافع عالی کشور[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۹۳ ] شکست روسیه از ژاپن در ۱۲۸۴ ش / ۱۹۰۵ م، جنگ جهانی اوّل و انقلاب اکتبر۱۹۱۷ بلشویکی سبب از کار افتادن ماشین جنگی روسیه و فرصت تنفسی برای ایرانشد[ - همان ، ص ۲۶۳ ] رژیم جدید شوروی (سابق) در سال ۱۲۹۷ ش / چهاردهم ژانویه ۱۹۱۸ مبخشی از قراردادهای ظالمانهای را که بر ایران تحمیل شده بود، بطور یکجانبه ملغیاعلام کر[ - روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه ، نائبیان ، ص ۲۶۴ ] و انعقاد قرارداد ۱۳۰۰ شمسی / ۱۹۲۱ م میان ایران و شوروی سابق دورهءتازهای را در تاریخ روابط دو کشور گشود[ - به موجب قرارداد ۱۹۲۱ دولت شوروی سابق از کلیهء حقوق و امتیازاتی که در دوران تزارها به زور از ایران گرفته شده بود صرفنظر کرد و متعهد شد به سیاست تجاوزکارانه و ظالمانه خاتمه دهد تا ایران بتواند به سرنوشت خود مسلّط گردد. همچنین، شوروی سابق کلیه قروض ایران (یازده میلیون لیرهء انگلیسی) را بخشید، امتیاز خطوط آهن و راههای شوسه و تأسیسات بندری و گمرکهای شمال را به ایران واگذار و از حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) صرفنظر کرد. بانک استقراضی و خطوط تلگرافی و جزیرهء آشوراده و سایر جزیرههای مجاور استرآباد به ایران مسترد شد و ایران در دریای خزر حق بحر پیمایی آزاد پیدا کرد. در مقابل ایران نیز تعهداتی را در مقابل رژیم جدیدالتأسیس شوروی بر عهده گرفت ؛ ر . ک همان ، ص ۲۹۰ و «سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی» (۱۳۵۷ - ۱۳۰۰) عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، ص ۱۰ ، تهران ، نشر البرز ، چاپ اول ، ۱۳۷۳ ]
چکیده سیاست خارجی ایران از صفویه تا قاجار
فضای سیاست بین الملل در عصر صفویه در سال ۸۸۰ هجری شمسی (اوایل قرن شانزدهم میلادی) که نخستین دولت صفویبه وسیلهء شاه اسماعیل و حمایت «قزلباشها[ - قزلباش نام ارتشی است که در سال ۱۵۰۰ میلادی پس از اتحاد و همبستگی قبایل نهگانه و بیعت آنان با شاه اسماعیلصفوی ، در منطقهء «تالش» در شهر کوچکی به نام «ارجوان» تأسیس گردید . آنان به دستور «شیخ حیدر» - یکی از شیوخ عصر صفوی - به جای کلاه ترکی -، کلاه سرخ رنگی که «تاج دوازده ترک» نامیده میشد ، به نشانهء دوازده امام بر سر نهادند و به همین جهت این جماعت به قزلباشها یا سرخسرها شهرت یافتند . قزلباشها همواره به عنوان ارتش جان برکف و بازوی مسلّح شاهان صفوی عمل میکردند و از لحاظ اعتقاد پیرو مشرب صوفیگری بودند که به نام تشیّع به وسیلهء شیخ صفیالدین اردبیلی در ایران رواج داده شد . جهت اطلاع بیشتر : بنگرید به : تاریخ کامل ایران ، عبدالله رازی ، ص ۴۱۰ . و تاریخ روابط خارجی ایران ، هوشنگ مهدوی ، ص ۱۵ و نهضت امام خمینی ، سیّد حمید روحانی ، چاپ اول ، ج ۳ ، ص ۱۲۵ ] تشکیل شد، هنوز پایههای اساسی روابطصفحۀ ۲۸بینالملل و سیستم کشوری مستقلّ تکوین نیافته بود[ - اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی ، بهزادی ، ص ۱۰ ] از نظر بسیاری از محقّقین، این قرن - قرن شانزدهم - به عنوان حدّ فاصل میان عصرجدید و دوران پیش از آن محسوب میشود. از این مقطع تاریخی است که اروپا، خود رابرای تسلّط بر بقیهء کرهء زمین آماده کرده و شالودهء یک سیستم جدید در نظام بینالمللریخته میشود[ - ظهور و سقوط دولتهای بزرگ ، پال کندی ، ترجمهء محمّد قائد شرقی و دیگران ، ص ۲۱ ، مجلّد کامل ] در این برهه از زمان، اروپای متّحد وجود نداشت، بلکه اروپا ترکیبیبود از پادشاهیها و ایالات شاهزادهنشین، و نیز قلمروهایی با حکومتهای ملوکالطوایفی و«دولت - شهرهای» کوچک. یکی از بازیگران اصلی نظام بینالملل در این دوره، امپراتوری عثمانی بود که با اتّخاذسیاست توسعهطلبانه، خطر عمدهای را متوجه اروپای مسیحی و غیرمتّحد ساخت. اینامپراتوری پس از تصرف یونان، جزایر «ایونی[.۱-IonianIslands ]، «بوسنی[.۲-Bosnia ]، آلبانی و سایر قسمتهای.بالکان در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، به سوی «بوداپست» و «وین» پیشرویکرده و به خاطر خطر قریبالوقوع سقوط «رم» پاپها را در موجی از وحشت فرو برده و درسمت مرزهای شرقی، بخشهایی از اراضی ایران را به اشغال خود درآورده و با روسهانیز درگیری مرزی داشت[ - همان ] نظام بینالملل در این دوره تحت تأثیر عوامل متعدّدی از جمله: جهشهایتکنولوژیکی، تحولات صنعتی، نظیر پیدایش کشتیهای بادبانی مجهّز به توپهای دوربرد،ظهور بازرگانی و از همه مهمتر طغیان حسّ قدرتطلبی و ثروتاندوزی اروپائیان، و نیصفحۀ ۲۹تکوین دولتهای استعمارگر قرار گرفت. مهمترین این دولتها عبارت بودند از: اسپانیا،پرتغال، انگلستان، فرانسه، هلند، بلژیک، ایتالیا، روسیه، آلمان و تنها کشور غیراروپایییعنی ژاپن[ - اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل ، قوام ، ص ۱۷ ] امپراتوریهای مینگ - در چین - و مغول نیز در زمرهء بازیگران عرصهءبینالملل آن عصر به حساب میآمدند[ - ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ ، کندی ، ص ۲ و ۳۸ ] خطرات ناشی از برتری جویی و توسعهطلبیهای دولت عُثمانی یکی از مسائلعمده و مشترک بین دولت صفوی و اغلب دولتهای اروپایی بود که موجب نزدیکی آنهابه ایران و انعقاد پیمانهای نظامی و اقتصادی علیه دشمن مشترک - عثمانی - میشد[ - تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام ، محیط طباطبایی ، ص ۱۷۳ ]سیاست خارجی منطقهای ایران در عصر انتقال قدرت از تیموریان به صفویان، شرایط خاصی بر منطقه حاکم بود.دولتهای همسایه، پیوسته مرزها را مورد تهاجم قرار میدادند. این حرکتهای تعرّضی بهطور عمده از سوی ترکان عثمانی از ناحیه غرب، اُزبکها و افاغنه از سمت شرق، روسهااز شمال و دول استعمارگر اروپایی از جنوب صورت میگرفت. در این دوره، وحدتملّی و تمامیّت ارضی ایران از چشمانداز چندان مطلوبی برخوردار نبود. مجموعهء اینعوامل، موجب جهتگیری خاصی در سیاست خارجی ایران شده بود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، محمّدعلی مهمید ، ص ۸۱ ، چاپ اوّل ] سیاست خارجی ایران نسبت به ترکان عثمانی، ابتدا، به بازپسگیری آن بخش ازاراضی ایران معطوف بود که دولت عثمانی آن را از پیکرهء ایران جدا کرده بود و اینمقوله، خود در سلسله مراتب هدفهای سیاست خارجی صفویان از اولویت و اهمیّتزیادی برخوردار بود. با این حال، شاهان صفوی، به منظور برقراری روابط دوستانه باهمسایه غربی خود پیشقدم شده و هیأتهای دیپلماتیک متعدّدی به دربار سلاطینصفحۀ ۳۰عثمانی اعزام کردند. آنان با تکیه بر این اصل اوّلیه که «ما به دوستی کفّار احتیاج نداریم»،از پیوستن به پیمانها و اتّحادهای نظامی با اروپاییها علیه دولت عثمانی، اجتناب میکردندامّا نظر به اینکه سلاطین عثمانی همواره ایران را به دیدهء یک رقیب سیاسی مینگریستندو به سرزمینهای غربی ایران چشم طمع دوخته بودند، در طول حاکمیت صفویان، حفظو نگهداری مرزهای غربی از تهاجم بیامان ترکان عثمانی، بخشی از شالودهء سیاستخارجی منطقهای ایران را تشکیل میداد و در نتیجه: برای مقابله با اقداماتتوسعهطلبانهء عثمانی، ایران ناگزیر به سیاستِ نزدیک شدن دولتهای اروپایی تن درداد[ - تطوّر حکومت در ایران بعد از اسلام ، طباطبائی ، ص ۱۷۳ ] دولت عثمانی به صورت یکی از بزرگترین دشمنان سیاسی خاندان صفوی درآسیا درآمده و بخش زیادی از فعالیتهای سیاست خارجی ایران را به خود اختصاص دادهبود[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۸۸ ] عوامل مؤثر در جهتگیریهای سیاست خارجی ایران و عثمانی را میتوان درموارد زیر خلاصه کرد: الف - نارضایتی سلاطین عثمانی از وضع موجود و پیروی آنان از سیاستتجدیدنظرطلبانه در سیاست خارجی[ - تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی ، مریم میراحمدی ، ص ۱۷۴ ] ب - برقراری حالت عدم توازن قوا بین ایران و عثمانی که بیش از هر چیز، از مزیّتسازمان نظامی دولت عثمانی، دسترسی آنها به سلاح جدید و عقب ماندگی ارتشصفوی نشأت میگرفت. ج - رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ایران و خطر انتشار آن در دنیا، بویژه در آسیایصغیر (ترکیهء فعلی). مجموعهء این عوامل سیاسی، ایدئولوژیکی و نظامی سبب شده بود تا دولت عثمانیسیاست خصمانهای را نسبت به ایران اتّخاذ کند[ - تاریخ کامل ایران ، رازی ، ص ۴۵۱ ] مسألهء دیگری که در کانون سیاست خارجی منطقهای ایران قرار داشت، ناآرامی دصفحۀ ۳۱مرزهای شرقی بود. ازبکها با حملات خود موجب خرابیهای زیادی در خراسانمیشدند. با اینکه آنها به شدّت سرکوب میشدند، امّا به صورت عامل تهدیدی بالقوهدر سمت شرق ایران باقی ماندند؛ هر موقع که قدرت حکومت مرکزی ایران رو بهضعف مینهاد، و یا کشور عثمانی به ایران حمله میکرد، راه سرکشی آنها نیز گشودهمیشد. دولت ایران برای پرهیز از درگیری همزمان در دو جبههء شرق و غرب (اُزبکها وعثمانیها)، با استفاده از شیوههای دیپلماسی، از استقرار صلح موقّت در یک جبهه، بهتمرکز قوا در جبههء دیگر و سرکوبی عامل تهدید مبادرت میورزید. افاغنه نیز در اواخرسلطنت شاه سلطان حسین صفوی، همزمان با افول سیاست خارجی ایران سر برآورده،باعث تسریع در انقراض صفویان شدند. در دوران شاهان صفوی، سُفرا و هیأتهای دیپلماتیک به دربار روسیه اعزام میشدند.تزارها نیز در طول حکومت صفویان، سُفرا و فرستادگانی را با هدایای بسیار، به دربارایران اعزام میکردند. آنها هم خواهان برقراری رابطه و اتّحاد نظامی با ایران، علیهعثمانی بودند. این روابط، با مرگ شاه عباس کبیر (۱۰۳۸ ق) دچار دگرگونی شد و سیرنزولی طی کرد و سرانجام، به شروع تجاوزات مرزی روسها به نواحی شمالی ایرانمنتهی شد. آنان در سال ۱۷۲۴ میلادی ۱۱۰۳ ش به منظور تصرّف نواحی شمال ایران،بویژه منطقه ساحلی دریای خزر، که اهمیت نظامی و بازرگانی داشت، با عثمانیقراردادی مبنی بر تقسیم ولایات ایران، امضا کردند[ - تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران ، میراحمدی ، ص ۱۸۷ ] تسلّط استعمارگران اروپایی بر خلیج فارس و تصرّف جزایر ایران از دیگر مسائلعمدهء سیاست خارجی صفویان بود. دولتهای پرتغال، اسپانیا و انگلستان از جمله اینکشورها بودند[ - تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا ، نجفقلی حسام معزّی ، ص ۱۹۷ ] بازپس گیری جزیرهء هرمز از پرتغالیها و تخلیه سایر مراکز بازرگانیایران از لوث نیروهای استعمارگر اسپانیایی و پرتغالی، یکی از اهداف سیاست خارجیایران در جنوب کشور بود. ایران در دامن زدن به رقابت موجود میان استعمارگرانمیکوشید و موفقیتهایی نیز در این زمینه کسب کرد. به عنوان مثال، میتوان به تشدیصفحۀ ۳۲رقابت بین انگلیسیها و سایر استعمارگران در منطقه خلیج فارس اشاره کرد که سبباخراج آنان از جزایر ایران گردید[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۹۳ ]جهتگیری سیاست خارجی ایران نسبت به کشورهای اروپایی در ابتدای حاکمیت صفویه، شاه اسماعیل صفوی سیاست خارجی ایران را به سمتکشورهای همسایه بویژه عثمانی سوق داد و به برقراری رابطه با دولتهای اروپایی -مسیحیان - تمایل چندانی از خود نشان نمیداد. لیکن موضعگیری خصمانهء سلاطینعثمانی موجب دگرگونی در جهتگیری سیاست خارجی ایران به سمت دولتهایاروپایی شد و روابط دیپلماتیک بین ایران و دولتهای اروپایی گسترش یافت. محور عمدهدیپلماسی ایران در این دوره، جلب اتّحاد نظامی دولتهای اروپایی علیه ترکان عثمانی وانعقاد قراردادهای تجاری بود[ - همان ، ص ۱۰۶ ] با انتقال قدرت از شاه اسماعیل به شاه طهماسب (۹۸۳ / ۹۳۰ هـ . ق[ - کلیات تاریخ ایران ، عزیزالله بیات ، ص ۴۷۵ ]، نوعیدگرگونی در سیاست خارجی ایران نسبت به دولتهای اروپایی ایجاد شد. در این دورهدیپلماتهای اروپایی میدان مانوری در دربار شاه طهماسب نداشتند، زیرا وی، زمامداران- مسیحیان - اروپا را کافر و نجس میدانست[ - همان ، ص ۱۰۵ ] با وجود این، برخی از هیأتهای دیپلماتیکاروپایی، با پرداخت رشوههایی تحت عنوان هدایا! از شاه طهماسب امتیازهای چشمگیرینظیر معافیت گمرکی و آزادی تجارت در سرتاسر خاک ایران را به دست آوردند[ - اهرمها، فخر روحانی ، ص ۴۴ ] دوران حکومت شاه عباس کبیر (۹۹۶ تا ۱۰۳۸ هـ . ق)، عصر اوجگیری و شکوفاییمناسبات دیپلماتیک ایران و دولتهای اروپایی است. در این برهه از تاریخِ صفویه، دایرهروابط ایران با اروپا توسعه یافت. بخشی از هدفهای اساسی سیاست خارجی ایران دردوران زمامداری شاه عباس کبیر در رابطه با دولتهای اروپایی، عبارت بودند از: ایجاصفحۀ ۳۳اتّحاد نظامی علیه عثمانی[ - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران ، مهمید ، ص ۸۷ ]، انجام اصلاحات نظامی و تهیه ساز و برگ جنگی از اروپا،صدور ابریشم به اروپ[ - همان ، ص ۹۱ ] و تشدید و رقابت و ضدّیت میان دولتهای استعمارگر اروپایی بهمنظور بهرهگیری از نیروی دریایی آنها علیه یکدیگر در جهت کاهش حضور استعماریآنها در خلیج فارس[ - تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا ، معزّی ، ص ۱۹۸ ]سیاست خارجی ایران در دورهء نادرشاه افشار در فاصلهء سقوط حکومت شاه سلطان حسین صفوی و ظهور نادر شاه افشار،(۱۱۰۱ - ۱۱۰۸ هـ . ش) ایران به مدت هفت سال، صحنهء تاخت و تاز افاغنه، ترکانعثمانیو روسها بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۴ ، چاپ سوّم ، ج ۱ ] نادرشاه دراوایل زمامداریاش - دربین سالهای ۱۱۴۸ - ۱۱۵۰ق -سیاست خود را به امور داخلی متمرکز کرد. در این مدّت، دشمنان داخلی سرکوب،افغانها اخراج و ترکان عثمانی از سرزمین ایران عقب رانده شدند و مرزهای ایرانگسترش یافت. در نتیجهء اقدامات نظامی موفق نادر، ایران از نظر نظامی نیرومند شد و درردیف دولتهای درجه اوّل دنیا قرار گرفت[ - همان، ص ۱۶۸ ] سیاست خارجی ایران در دورهء دوازده ساله زمامداری نادرشاه افشار (۱۱۶۰ -۱۱۴۸ ق)، تحتالشعاع اقدامات نظامیگری او بود و جنگ، بیش از هر وسیلهء دیگر، درتحصیل هدفهای سیاست خارجی، کاربرد داشت. در این دوره، روابط ایران با اروپا بهدلیل اوضاع متغیّر ناشی از لشکرکشیهای مداوم، کاهش چشمگیری یافت و روابطتجاری ایران با برخی از دولتهای اروپایی نظیر انگلستان، روسیه، هلند و فرانسه به روندضعیف خود ادامه داد[ - تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، رضا شعبانی ، ج ۱ ، ص ۴۵۱ ] در دورهء نادرشاه افشار، سیاست خارجی ایران نسبت به عثمانی، همان روندی رصفحۀ ۳۴پیمود که از ابتدای سلسلهء صفویه آغاز شده بود و بطور عمده در برخوردهای نظامی برسر مسائل مرزی خلاصه میشد. گر چه نادر کوشید تا با تقریب بین مذاهب شیعه وسنّی، نوعی تفاهم میان دو کشور ایران و عثمانی برقرار سازد، امّا به دلیل مخالفتِسلاطین عثمانی، موفقیّتی به دست نیاورد. سیاست خارجی ایران نسبت به انگلیس، فقط محدود به مناسبات اقتصادی بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۷۰ ]فرانسویان در دیپلماسی خود درصدد بودند ایران و عثمانی را علیه روسیه متّحد کنند.مناسبات ایران و فرانسه از زمان سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجاریه، در سطوحپایین برقرار بود[ - تاریخ روابط ایران و فرانسه ، ابوالحسن غفّاری ، ص ۲ ] شاید زمامداران روسیه تزاری بیش از هر کشور دیگری، نسبت به روی کار آمدن نادرخرسند بودند؛ آنان در طول حکومت دوازده سالهء نادر بیش از پیش، به ایران نزدیکشدند و روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی برقرار کردند. روسها علاوه بر کمکهایتسلیحاتی و نظامی به نادرشاه در جنگ با عثمانی، میدان را برای سرکوب افاغنه وعثمانیها باز گذاشتند[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۶ ] نادر با اعزام سفیر به دربار روسیه قراردادی منعقد کرد که بهموجب آن مقرر شد دو کشور، سفیر - به صورت مقیم - بپذیرند؛ همچنین تجّار دو کشورآزادی تجارت یافتند[ - همان ، ص ۱۵۹ ] روسها در این دوره بخش اعظم تجارت خارجی ایران را به خوداختصاص دادند[ - کریم خان زند ، عبدالحسین نوایی ، ص ۲۰۴ ] نادرشاه با تأسیس نیروی دریایی، راه ارتباطی ایران با دنیا (وبخصوص اروپا) را از خاک عثمانی متوجه راههای دریایی کرد[ - تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه ، شعبانی ، ص ۴۴۹ ] بطور کلی مرگ پتر کبیرو تغییرات پی در پی در حکومت روسیه و دست به دست شدن قدرت سبب ضعفحکومت امپریالیستی مزبور گردید. از سوی دیگر، پیشرفتهای چشمگیرِ نادر در امورداخلی و خارجی یکی از دلایل روابط دوستانه و متقابل ایران و روسیه در دورهصفحۀ ۳۵زمامداری نادرشاه بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ص ۱۵۱ ]سیاست خارجی ایران در دورهء کریم خان زند در دوران حکومت ۲۲ سالهء کریم خان زند (۱۱۹۳ - ۱۱۷۱ ق / ۱۷۵۷ - ۱۷۷۹ م)،آرامش نسبی در ایران برقرار بود. در این دوره، از شدّت درگیریهای نظامی ایران باکشورهای منطقه، کاسته شد. فتح بصره، تنها حرکت مهمّ نظامی در این زمان محسوبمیگردد. نگرش کریم خان زند نسبت به دولتهای اروپایی، توأم با شک و تردید وسوءظن بود و این مسأله در جهتگیری سیاست خارجی ایران نسبت به کشورهایاروپایی تأثیر گذاشته بود. در دورهء زمامداری وی، روابط سیاسی ایران با اروپا به حداقلخود رسید و دیگر دربار ایران مثل دورهء شاه اسماعیل اوّل و شاه عباس کبیر محلّ رفت وآمد سُفرا و هیأتهای دیپلماتیک کشورهای متعدّد اروپایی نبود. سفرای اروپایی در مأموریتهای خود به دربار کریم خان، موفقیت چندانی کسبنمیکردند و بطور معمول پیشنهادهای برقراری روابط سیاسی با ایران پاسخ مثبتی بههمراه نداشت[ - کریم خان زند ، نوائی ، ص ۱۹۳ ] بنابراین، آن سیر نزولی که در سیاست خارجی ایران از زمان مرگ شاهعباس کبیر آغاز شده بود، در زمان نادر شاه افشار ادامه یافت و در حکومت کریم خانزند،این روابط به پایینترین حدّ خود تنزل یافت. مناسبات ایران و عثمانی در دورهء کریم خان، بخشی از روابط خصومتآمیز ۲۵۰ساله بین دو کشور را تشکیل میداد. روابط سیاسی ایران و فرانسه در دورهء زندیه بهروابط تجاری، محدود میشد[ - تاریخ روابط ایران و فرانسه ، غفاری ، ص ۲ ] کریم خان نسبت به برقراری مناسبات سیاسی باانگلیسها نیز تمایلی نشان نداد[ - کریم خان زند ، نوائی ، ۲۰۵ ] با این حال، آنان کوشیدند تا امتیازات تجاری قابلتوجهی از ایران کسب کنند[ - اهرمها ، روحانی ، ص ۴۸ ]صفحۀ ۳۶با مرگ کریم خان زند، و شروع کشمکش بر سر تصاحب قدرت میان بازماندگان او،انگلیسیها از فرصت استفاده کرده مقدمات نفوذ همهجانبهء سیاسی و اقتصادی خود رادر ایران فراهم کردند؛ بطوری که تا اوایل قرن نوزدهم میلادی، خلیج فارس به صورتحصار و حفاظ مرزهای هند - مستعمرهء انگلستان - درآمد و به سدّی در مقابل رقبایانگلستان یعنی روسیه و فرانسه، تبدیل شد. محور سیاست خارجی روسها نسبت به ایران که پیش از آن نزدیکی هر چه بیشتر بهایران و ایجاد اتّحاد علیه عثمانی بود[ - کریم خان زند ، نوائی ، ص ۲۰۴ ] با مرگ کریم خان و ظهور ضعف و سُستی درصحنهء سیاست خارجی ایران، تغییر کرد و جنبهء خصومتآمیزی به خود گرفت و اینروند به آغاز دور تازهای از جنگهای طولانی و خونین روسها علیه ایران در زمان قاجاریهمنتهی شد[ - همان ، ص ۲۰۳ ]
مفهوم سیاست خارجی به صورت چکیده
در خصوص اهمیت و ضرورت مطالعهء سیر تاریخی سیاست خارجی کشورمان،دلایل فراوانی وجود دارد: نخست این که، این مبحث از مقولات مهم و سرنوشت سازهر کشور محسوب میگردد؛ دیگر این که کسب شناخت و آگاهی در زمینه تاریخصفحۀ ۱۸تعریف سیاست خارجی سیاست دولتها اصولاً یا به امور داخلی مربوط میشود یا به امور بینالمللی؛ اصطلاحسیاست خارجی در مقابل امور داخلی به کار میرود.در خصوص سیاست خارجی بهتعریفهای زیادی برمیخوریم، بدون اینکه این تعریفها تفاوت ماهوی و مفهومی داشتهباشند و تقریباً همهء آنها به یک مفهوم اشاره دارند. امّا از میان آنها تعریف زیر کاملتر وروشنتر به نظر میرسد: «سیاست خارجی» عبارت است از: خط مشی و روشی که دولت در برخورد با امور و مسائل خارج ازکشور برای حفظ حاکمیت و دفاع از موجودیت و [تعقیب و تحصیل] منافع خود اتّخاذ میکند[ - نظری به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، جواد منصوری ، ص ۱۱ ]تفاوت سیاست داخلی و خارجی اوّلین گام در مطالعه سیاست خارجی، شناخت تفاوتهای اساسی سیاست داخلی وخارجی کشورهاست. عدهای معتقدند سیاست خارجی، پلی است که سیاست داخلیصفحۀ ۱۹را به محیط بینالملل ارتباط میدهد. این سخن کوتاه، به نوعی بیانگر تمایز محیط داخلیاز محیط بینالمللی است و در مطالعه سیاست خارجی، درک هر دو محیط ضروریاست. کسی که خواهان شناخت درست سیاست خارجی است، در قدم نخست بایدمرزهای بین دو حوزه سیاست داخلی و خارجی را تشخیص بده[ - جزوهء درس «اصول روابط بینالملل»، حسین سیفزاده ، ص ۷ ، انتشارات دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ]. برخی از تفاوتهایسیاست داخلی و خارجی به قرار زیر است: ۱ - عنصر حاکمیت: برجستهترین عاملی که سیاست داخلی را از سیاست خارجیمتمایز میکند، عنصر «حاکمیت» است. در واقع سایر معیارهایی که برای نشان دادنتفاوت سیاست داخلی و خارجی کشورها مطرح میشوند، نشأت گرفته از مقولهحاکمیت است. در حوزهء سیاست داخلی، حاکمیت، فرصت و امکان فرمانروایی رافراهم و اجرای سیاست را تسهیل میکند. امّا در عرصهء سیاست خارجی، حاکمیتکشور به وسیله حاکمیت و قدرت دیگر کشورها محدود میشود؛ چرا که از دید حقوقبینالملل، کشورها در سطح مساوی قرار داشته و برابرند[ - مبانی علم سیاست ، عبدالحمید ابوالحمد ، ص ۱۶۴ ] ۲ - موضوع سیاست داخلی و خارجی: موضوع سیاست خارجی، واحدهای سیاسیمستقلّی هستند که هر کدام از آنها از حاکمیتهای مطلق و قدرت سیاسی جداگانهایبرخوردارند؛ در حالی که موضوع سیاست داخلی، شهروندان داخل کشور است. ۳ - عرصهء سیاست داخلی و خارجی: سیاست خارجی کشورها در عرصهءگستردهای به نام محیط بینالملل به مرحلهء اجرا گذاشته میشود. در حالی که حوزهءسیاست داخلی، داخل سرزمین هر کشور است. این عرصه، یک جامعه متشکّل ومتمرکز است و تبعیّت افراد نسبت به دولت موجب وحدت و یگانگی میشود و به تبعآن اجرای سیاست آسان میشود. امّا در جامعهء جهانی، مرکزی برای وفاداری کشورها -به جز منافع ملی خودشان - وجود ندارد[ - اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی ، بهزادی ، ص ۸۳ ] اصل حق حاکمیت و تعقیب منافع ملّی بهکشورها اجازه میدهد که هر یک راهی را در پیش بگیرند که مقتضی و متناسب بصفحۀ ۲۰احتیاجات مردم خود میدانند. به این ترتیب، در سیاست خارجی با نظرهای مختلفیروبرو هستیم[ - سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، بیژن ایزدی ، ص ۲۸ ] ۴ - ابزارهای اعمال سیاست داخلی و خارجی: در عرصهء سیاست داخلی قوانین، بابرخورداری از ضمانت اجرایی و قدرت حکومت، سیاستها و تصمیمات اتخاذ شده راپیش میبرد. امّا در عرصهء سیاست خارجی، این «قوانین» از پشتیبانی محکمی برخوردارنیستند و حقوق بینالملل جانشین قوانین موضوعه است. حقوق بینالملل از ضمانتاجرایی نظیر «قانون» برخوردار نیست بلکه محصول توافق و تراضی جمعی کشورهاستو ضمانت اجرایی آن فقط «نزاکت بینالمللی» است. بنابراین تمایز بین سیاست داخلی وخارجی با عنایت به تفاوتهای موجود بین قوانین در سیاست داخلی و حقوق بینالمللدر سیاست خارجی آشکار میشود[ - حقوقِ بینالملل عمومی ، محمدرضا ضیائی بیگدلی ، ص ۷۱ ]ابزارها و تکنیکهای اجرای سیاست خارجی سیاست خارجی یک کشور پس از تصمیمگیری بهوسیله افراد یا نهادهای رسمی و بااستفاده از ابزارها و تکنیکهای مختلف به مرحله اجرا گذاشته میشود. استفادهء صحیح از اینابزارها در تحقّق هدفهای سیاست خارجی و در میزان موفّقیّت یک کشور نقش تعیین کنندهدارد. مهمترین این ابزارها عبارتند از: دیپلماسی (ابزار سیاسی)، اقتصادی، نظامی، تبلیغاتی -فرهنگی[ - امپریالیسم تبلیغی یا تبلیغات بینالمللی، محمدعلی العوینی ، ترجمهء محمد سپهری ، ص ۱۹۹ ] برای آشنایی با هر یک از این موارد به بررسی آنها میپردازیم: ۱ - دیپلماسی: این واژه دارای ریشهء یونانی بوده و از کلمهء «دیپلم[. ۱-Diploum ] گرفته شده که بهمعنای «تا کردن» است. کلمهء «دیپلما[.۲-Diploma ] نیز از واژهء «دیپلم» مشتق شده که به نوشتهء تاشده یا طومار مانندی اطلاق میگردید که به افراد خاصی اعطا میشد و دارندهء آن ازامتیازات ویژهای برخوردار میگردید. صفحۀ ۲۱با گذشت زمان، این واژه به سندی اطلاق شد که به فرستادگان دولتها داده میشد. وامروزه واژهء «دیپلمات[.۱-Diplomat ] به افراد مجرّب و با مهارتی اطلاق میشود که حرفهء آنها«دیپلماسی[.۲-Diplomacy ] است. دیپلماسی از دوران قدیم میان دولتها رایج بوده و امروزه نیزحکومتها در تلاش برای تحصیل هدفها و دفاع از منافعشان، از این ابزار استفاده میکنند.یکی از محقّقین روابط بینالملل، بیش از ۴۶ تعریف برای دیپلماسی جمعآوری کرده، کههر یک از آنها جنبهای از دیپلماسی را نمایان میسازد[ - دیپلمات و دیپلماسی ، علی آلادپوش و علیرضا توتونچیان ، ص ۶ ] اگر بخواهیم تعریفی کوتاه، درعین حال گویا از دیپلماسی ارائه دهیم، چنین باید بگوییم: «دیپلماسی، عبارت است از فن ادارهء سیاست خارجی و یا تنظیم روابط بین المللی و نیز حلو فصل اختلافات بین المللی از طرق مسالمت آمیز[ - اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ، قوام ، ص ۱۸۶ ] گرچه دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای اجرای سیاست خارجی محسوبمیشود، ولی در فرایند استفاده از حربههای اقتصادی، فرهنگی و نظامی نیز کاربردمؤثری دارد. ۲ - اقتصادی: یکی دیگر از تکنیکهای مؤثر و رایج در اجرای سیاست خارجی،استفاده از ابزارهای اقتصادی، مالی، تجاری و تکنولوژیک است. استفاده از این ابزارهامنحصر به عصر کنونی روابط بینالملل نیست، بلکه در اعصار گذشته نیز دولتها تلاشکردهاند تا از این ابزار استفاده کنند. البته امروزه اقتصاد به صورت یکی از هدفهایدیپلماسی درآمده و اهمیت بیشتری یافته است. در عصر کنونی، دولتها به اشکال گوناگونی از جمله: اعطا یا عدم اعطای کمکهایمالی، اعزام کارشناسان مسائل اقتصادی به کشورها یا فراخوانی آنها، صدور تکنولوژی ویا تحریم صدور آن، تحریم تجاری و بازرگانی، محاصرهء اقتصادی، مسدود کردنصفحۀ ۲۲داراییها، افزایش یا کاهش تعرفههای گمرکی از این شیوه استفاده می کنند[ - اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، قوام ، ص ۱۹۳ ] ۳ - نظامی: ابزار نظامی بطور معمول آخرین ابزاری است که دولتها از آن استفادهمیکنند. در بعضی مواقع نیز، دولتها بطور همزمان از تمامی حربههای فرهنگی،تبلیغاتی، اقتصادی و نظامی بهره میگیرند. گاهی تصوّر میشود که جنگ، پایاندیپلماسی است ولی ممکن است در خلال جنگ، دیپلماسی فعّال شده و بطور همزماناز سیاست تنبیه و تشویق استفاده شود. استفاده از این حربه، تابع امکانات و تواناییهایموجود در یک کشور است. توسّل به تهدید و یا اشاره به آن، اعطای کمکهای نظامی وتسلیحاتی در انواع مختلف از مصادیق ابزار نظامی در سیاست خارجی است[ - همان، ص ۱۹۷ ] ۴ - تبلیغاتی - فرهنگی: این ابزار نیز یکی از اهرمهای مؤثر در اجرای سیاستخارجی کشورهاست. مخاطبان حربه تبلیغاتی، بطور معمول ملّتها هستند. دولتها دراستفاده از این حربه سعی میکنند به تدریج رفتار ملّتها را تحت تأثیر قرار دهند.حربههای تبلیغاتی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با استفاده از شیوههای پیچیده،توسط افراد حرفهای و کارآزموده، از طریق خبرگزاریها، روزنامهها، مجلاّت بینالمللی وشبکههای رادیو و تلویزیون اجرا میشود[ - امپریالیسم تبلیغی یا تبلیغات بینالمللی ، العوینی ، ص ۳۵ ] اعطای بورسیههای تحصیلی، حمایت ازروابط مؤسسات فرهنگی و اجتماعی بین کشورها، تبادل کتاب، نشریات، فیلم، تشویقجهانگردی و تقویت توریسم، تأسیس نمایندگیهای فرهنگی در کشورها و نیز ملاقاتهایدوجانبه[ - همان ، ص ۳۴ ]عوامل مؤثر بر سیاست خارجی کشورها در تدوین واجرای سیاست خارجیشان ناگزیرند برخی عوامل و شرایط رصفحۀ ۲۳در نظر بگیرند و آنگاه به تصمیمگیری و اجرای سیاست خارجی بپردازند. بعضی ازعوامل مؤثر بر سیاست خارجی کشورها عبارتند از: عوامل جغرافیایی و استراتژیک،جمعیت، عامل اقتصادی و عامل ایدئولوژیک. اکنون به بررسی مختصر هر یک از اینعوامل میپردازیم: ۱ - عامل جغرافیایی و استراتژیک: کشورهایی که دارای وسعت سرزمینی، آب وهوای متعادل و منابع کافی هستند، در سیاست خارجی از میدان عمل وسیعتریبرخوردارند. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که در برخی از موارد وسعت سرزمینو منابع ارزشمند آن سبب بروز مشکلاتی شده و به صورت عامل محدود کنندهدرآمدهاند. به هر حال، در نظر گرفتن عواملی از قبیل تعداد جمعیت، منابع طبیعی و غیرهدولتها را وادار میکند تا در سیاست خارجی، از خط مشی خاصّی پیروی کنند. کشورهاناگزیرند سیاست خارجی خود را با توجه به عوامل محیطی تعدیل کنند. از نظر موقعیتاستراتژیک، دسترسی یا عدم دسترسی به دریای آزاد، سواحل مناسب، نیروی دریاییقدرتمند و غیره در سیاست خارجی تأثیر دارد. ۲ - جمعیت: از دیگر عوامل مؤثر بر سیاست خارجی، تعداد و کیفیت جمعیتکشورهاست.همچنین چگونگیتوزیع جغرافیایی جمعیت، میزان سواد،مهارت تکنولوژیک،آهنگ رشد جمعیت و تناسب آن با رشد اقتصادی و توان بالقوه و بالفعل اقتصادی، ذخیرهءکافی مواد غذایی کشورها نیز نقش بسیار مؤثر در سیاست خارجی کشورها دارد. ۳ - اقتصاد: وضع اقتصادی کشورها یکی از عوامل مؤثر بر سیاست خارجی کشورهابه شمار میرود. وابستگی اقتصادی کشورها به یکدیگر از اصول حاکم و مبنای سیاستخارجی کشورهاست[ - سیاست بین الملل و سیاست خارجی، مقتدر، ص ۱۱۶ ] دسترسی کشورهای صنعتی به مواد خام که جنبهء حیاتی برایآنها دارد، بر مناسبات سیاسی آنها در برقراری رابطه با کشورهای غیر صنعتی تأثیرمیگذارد و بطور متقابل، کشورهایی که دارای اقتصاد مبتنی بر کشاورزی هستند، بهمحصولات صنعتی و ماشینآلات کشورهای صنعتی نیازمندند. در مجموع این عوامل برسیاست خارجی کشورها تأثیر میگذارد. صفحۀ ۲۴۴ - عامل ایدئولوژیک: یک جنبه از سیاست خارجی کشورها، نشان دهندهء اهداف وطرز تفکّر آنهاست. این عامل، کشورها را از نظر برقراری روابط دیپلماتیک محدودمیکند. به این معنا که کشورها بنا به الزامات ایدئولوژیک مجبور به قطع روابطدیپلماتیک با برخی از کشورها و راغب به برقراری رابطه با برخی دیگر از کشورهاهستند. عامل ایدئولوژیک در برخی موارد، آتش جنگ را بین کشورها شعلهور کردهاست. مانند ایدئولوژی فاشیسم که به علّت تضاد با ایدئولوژیهای کمونیسم و لیبرالیسم،یکی از عوامل آغاز کنندهء جنگ جهانی دوّم در سال ۱۹۳۹ م / ۱۳۱۸ هـ . ش محسوبمیشود.
تشکیلات ساواک
بصورت خلاصه
تشکیلات ساواک پس از انجام موفقیتآمیز کودتای ۲۸ مرداد، ایالات متحدهء آمریکا جهت تثبیت وتحکیم نفوذ خود در سال ۱۳۳۶ هـ . ش سازمان جهنّمی ساواک را تشکیل داد. نقش اوّلیهو استمرار همکاری سازمان سیا با ساواک به جایی رسید که مرکز فرماندهی سیا درخاور میانه از نیکوزیا به تهران منتقل شد و در پی آن «ریچارد هلمز» رئیس سابق سیا بهعنوان سفیر آمریکا در ایران منصوب شد[ - تاریخ سیاسی معاصر، مدنی، ج ۲، ص ۱۵۸ ] سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)جزئی از تشکیلات نخستوزیری محسوب میشد که رئیس آن یکی از معاونیننخستوزیر به شمار میآمد، ولی انتخاب آن به عهدهء شاه بود[ - ساواک، کریستین دلاتوآ، ترجمهء عبدالحسین نیک گوهر، ص ۷۱ ]صفحۀ ۱۹۸براساس تشکیلات در نظر گرفته شده، این سازمان از نُه ادارهء کل تشکیل میشد کهمأموریتهای هر کدام به ترتیب عبارت از: رهبری و کنترل سایر ادارات کُل، کسب اطّلاعات ازخارج ا ز کشور، مسؤولیت امنیت داخلی، حفاظت مأمورین ساواک و کنترل آنها، امور فنی وتکنیکی ساواک، مسؤولیت حسابداری و بهداری و موتوری، تأمین بودجهء خارج از کشورساواک، جمعآوری اطلاعات داخلی و تجزیه و تحلیل آنها و سپس تبادل اطلاعات باسازمانهای جاسوسی دیگر کشورها، کنترل اتباع بیگانه و سفارتخانهها و تهیّه بیوگرافیافراد و مسائل مربوط به گذرنامهها. مهمترین پایگاه رژیم در ساواک، ادارهء سوم بود کهسرکوبی مخالفین را عهدهدار بود. این اداره برای انجام مأموریت محوّله از شیوههایگوناگون و شکنجههای ددمنشانه استفاده میکرد. کمیتهء مشترک ساواک، ژاندارمری و ارتشبرای سرکوبی مبارزین، تحت عنوان «حفظ امنیت داخلی!!» در همین اداره قرار داشت[ - ساواک، کریستین دلاتوآ، ترجمهء عبدالحسین نیک گوهر، ص ۶۸ - ۷۲ ] اولین رئیس ساواک تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد بودکه جنایات وی در این دوران زبانزد خاص و عام بود. وی بسرعت به عنوان یکی از رقبایقدرتمند و عمدهء شاه مطرح شد. به همین سبب از ریاست ساواک برکنار و پس از مدتیبه لبنان و سپس به عراق تبعید گشت. وی در عراق به فعالیتهای گستردهای علیه شاهدست زد و بالاخره در مرداد ۱۳۴۹ هـ . ش به دست مأمورین سازمان دست پروردهء خودیعنی ساواک به قتل رسید[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۲، ص ۱۵۰ - ۱۵۱ ] دومین رئیس ساواک، پاکروان بود. انجام رفراندوم غیرقانونی انقلاب به اصطلاح شاهو ملت و قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ هـ . ش در همین دوره به وقوع پیوست. سومین رئیسساواک، نصیری بود. وی که به صورت عامل بلاارادهای در اختیار شاه بود، خشونتدر جهت سرکوبی مبارزین را به حدّ اعلای خود رساند. او که تا دو سال قبل از پیروزیانقلاب اسلامی ریاست ساواک را به عهده داشت، نقش عمدهای در ایجاد اختناق درجامعهء ایران داشت. چهارمین رئیس ساواک، ناصر مقدّم بود. وی که پس از اعلام حقوقبشر کارتر و در جهت به اصطلاح ایجاد فضای باز سیاسی روی کار آمده بود، همچنان بهصفحۀ ۱۹۹اعمال شکنجههای ضد انسانی ساواک ادامه داد[- ر . ک : تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۲، ص ۱۵۴ - ۱۵۷ ]نقش ساواک در سرکوبی مردم این سازمان به وسیلهء مأموریت رسمی و غیررسمی خود جوّ رعب و وحشت عجیبیرا در بین مردم به وجود آورده بود. کمیتهء مشترک ضد خرابکاری با بهکارگیریشکنجهگران آموزش دیده در آمریکا و اسرائیل سعی در به زانو درآوردن مخالفانداشت. شکنجههای اعمال شده چنان بیرحمانه و طاقتفرسا بود که انسان تاب شنیدنآن را ندارد[ - نهضت روحانیون ایران، دوانی، ج ۵، ص ۳۰۶ - ۳۰۷ ] بسیاری از مبارزین در زیر شکنجههای جلاّدان رژیم به شهادت رسیدندکه از جمله آنها آیات عظام سعیدی و غفاری بودند. ساواک به مراکز حسّاس همچون دانشگاهها، ادارات دولتی، مدارس، سفارتخانههاو... نظارت مستقیم داشت. بسیاری از مأمورین سفارتخانههای ایران در خارج از کشورساواکی بودند. یکی از مأموریتهای آنها نفوذ در بین ایرانیان و دانشجویان خارج از کشورو شناسایی مبارزین بود. سعی رژیم بر این بود که این سازمان را بیش از آنچه که هستبزرگ جلوه دهد. همین مسأله باعث شده بود که مردم حتّی در خصوصیترین محافل ازایراد سخنان ضد رژیم واهمه داشته باشند[ - ساواک، دلاتوآ، ترجمهء نیکگوهر، ص ۱۲۷ - ۱۲۸ ]تشکیل مجالس فرمایشی تاریخچهء تشکیل مجالس فرمایشی به ابتدای دوران اقتدار رضا خان برمیگردد. ویاز زمان تشکیل مجلس دورهء پنجم توانست با استفاده از عُمّال خود در نقاط مختلفایران در انتخابات مجلس اعمالنظر کند و نمایندگان دلخواه را به مجلس بفرستدصفحۀ ۲۰۰سرانجام او توانست مجالسی را تشکیل دهد که سخنانش را کاملاً تأیید کنند. پس ازانتخابات مجلس سیزدهم و وقوع جنگ جهانی دوم رضا شاه توسّط متّفقین مجبور بهاستعفا و خروج از ایران شد[ - ر . ک : تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۱، ص ۲۴۹ - ۲۵۴ ] پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی تا کودتای ۲۸ مرداد که مقارن دوران مجالسچهاردهم تا هفدهم بود، به علّت تحکیم قدرت شاه، فراز و نشیبهای فراوانی درانتخابات مجلس مشاهده میشد. حضور نسبی بعضی از مخالفین در مجالس این دوره باعثتصویب بعضی از قوانین مردمی از جمله ردّ قرارداد قوام - سادچیکف مربوط به واگذارینفت شمال به شوروی در مجلس دورهء پانزدهم و تصویب مادّهء واحدهء مربوط به ملّی شدنصنایع نفت ایران در مجلس دورهء شانزدهم بود. ولی در همین دوران نیز تقلّب در انتخاباتتوسّط رژیم همچنان ادامه داشت. نمونهء بارز آن تغییر صندوقهای رأی انتخابات مجلسشانزدهم در تهران بود که در پی قتل هژیر، وزیر دربار، رژیم مجبور به ابطال آن شد[ - همان ، ص ۳۴۶ ] پس از کودتا، شاه با کمک آمریکاییها توانست قدرت را بطور کامل قبضه نماید.قرارداد کنسرسیوم که نفت ایران را یکسره در اختیار استعمارگران بویژه آمریکا وانگلیس قرار میداد، در اوّلین مجلس فرمایشی بعد از کودتا به تصویب رسید. تقلّب درانتخابات دورهء بیستم به رغم قول انجام انتخابات آزاد توسّط رژیم، از چنان افتضاحیبرخوردار بود که یک بار در زمان اقبال و بار دیگر در زمان نخستوزیری «شریف امامی»،رژیم مجبور به انحلال مجلس شد[ - تاریخ معاصر ایران، پیتر آوری، ص ۱۴۱ - ۱۶۶ ] قدرت بلا منازع شاه پس از سقوط کابینهء امینی باعث شد که در مجالس دورهء ۲۱ تا۲۴ هیچگونه مخالفتی وجود نداشته باشد و مجالس به مثابهء مُهری برای تأیید تصمیماتشاهنشاهی درآید. کلیهء کاندیداهای مجلس باید به تأیید ساواک میرسیدند. در غیراینصورت هیچکس حقّ انتخاب شدن نداشت[ - ساواک، دولا توآ، ترجمهء نیکگوهر، ص ۱۵۰ ]صفحۀ ۲۰۱مجلس سنا در ۱۳۲۸ هـ . ش و با هدف تثبیت و تحکیم قدرت شاه به وجود آمد. اینمجلس، در جریان نهضت ملّی نفت به علّت مخالفت با این حرکت مردمی، توسّط مجلسشورای ملّی منحل شد، ولی بلافاصله پس از کودتای ۲۸ مرداد تشکیل شد. این مجلس که نیمیاز نمایندگان آن بطور مستقیم توسّط شاه انتصاب میشدند، تا پایان عمر رژیم سابق هموارهدرجهت هدف از پیش تعیین شده، یعنی تثبیت و تحکیم رژیم، گامهای مؤثّری برداشت[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۱، ص ۲۵۵ ]تشکیل احزاب دولتی تغییرات قانون اساسی قانون اساسی و متمم آن که دستاورد نهضت مشروطیت بود همواره درطول حکومتپهلوی چندین بار مورد دستبرد خاندان پهلوی قرار گرفت. اولین بار در سال ۱۳۰۴هـ.شتوسط رضاخان ودر جهت انقراض سلطنت قاجاریه و موروثی کردن آن در خاندانپهلوی تغییر یافته بود.در همین راستا، رضاخان به عنوان اولین پادشاه خاندان پهلوی بهقدرت رسید. در رودان سلطنت محمدرضاشاه بارها قانون اساسی مشروطیت در جهتواگذاری اختیارات بیشتری به شاه مورد دستبرد قرار گرفت.این درحالی بود که شاه طبقصفحۀ ۲۰۳قانون مشروطیت باید سلطنت می کرد، نه حکومت. شاه معتقد به عدم وجودمشروطیت حقیقی به علت تشریفاتی بودن اختیاراتش در قانون اساسی بود. به همینجهت خواستار تغییراتی در آن از جمله اعطای اختیارات انحلال مجلس به شاه بود.بالاخره با حمایت حکیمی نخست وزیر وقت در مجلس فرمایشی و در شرایطی کهحکومت نظامی برقرار بود،در ۱۳۲۸ هـ . ش انتخابات مجلس مؤسسان انجام گرفت وحق انحلال مجلس یا مجلسین بطور جداگانه و یا همزمان به شاه اعطا ش[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۱۷۸ ]. بدین وسیلهقدم دیگری در راه محو آثار مثبت نهضت مشروطیت برداشته شد. در ۱۳۴۶ هـ . شآخرین تغییر مورد نظر در جهت تثبیت و تحکیم قدرت خاندان پهلوی برداشته شد. براساس مصوّبات مجلس مؤسسان تغییرات زیر در قانون اساسی به وجود آمد: ۱ - ولیعهد زمانی میتواند قدرت سلطنت را پس از شاه به عهده گیرد که بیست سالتمام داشته باشد. ۲ - در صورت عدم احراز این شرط توسط ولیعهد، شهبانو امور سلطنت را به عهدهخواهد گرفت، مگر اینکه از طرف شاه فردی به عنوان نایب السلطنه معّین شده باشد،ضمن آنکه نایب السلطنه حق رسیدن به مقام سلطنت را ندارد. ۳ - در صورت کناره گیری نایب السلطنه، شورای سلطنت از غیر خاندان قاجاریه و باترکیب شورایی از نخست وزیر، رؤسای مجلسین، رئیس دیوان عالی کشور و بعضیافراد دیگر، وظایف نایب السلطنه را به عهده می گیرد[- همان ، ص ۱۲۷ ]تبدیل تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی یکی از اقدامهای رژیم که در آستانهء جشنهای پنجاهمین سال سلطنت پهلوی انجامشد، تبدیل تاریخ هجری شمسی بود که یاد آور هجرت حضرت محمد(ص) از مکّه بهصفحۀ ۲۰۴مدینه و مبیّن اعتقادات اسلامی مردم ایران بود. از آنجا که رژیم پی به ماهیّت اسلامیمبارزات مردم ایران برده بود، سعی داشت که مظاهر تمدن اسلامی جامعه را از بین ببرد.به همین سبب در ۱۳۵۴ هـ . ش مجلسین در یک نشست مشترک تصمیم به تغییر تاریخهجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی گرفتند. سخنان شاه چه قبل و چه بعد از تصویبتغییر تاریخ، حاکی از تصمیم شاه مبنی بر اسلام زدایی بود. وی در مراسم پنجاهمینسال سلطنت که بعد از تصویب مذکور انجام گرفت، گفت : (من اعلام می کنم که ما، سلسلهءپهلوی، به چیزی جز ایران عشق نمیورزیم و برای چیزیجز حرمت ایرانیان تعصب نداریم، و وظیفهای جز خدمت به کشور و ملّت خود نمیشناسیم[ - شکست شاهانه، ماروین زونیس، ترجمهء عباس مخبر، ص ۱۵۱ ] رژیم با این اقدام سعی داشت، تاریخ ایران را با نظام شاهنشاهی به منزلهء واحدیتفکیک ناپذیر جلوه دهد و اسلام را با فرهنگ اصیل ایرانی، بیگانه وانمود کند. وقایعبعدی نه تنها نشان دهندهءعدم موفقیت رژیم در القای این طرز تفکر بود، بلکه زمینهءذهنی لازم جهت سرنگونی رژیم ضد اسلامی حاکم را بیش از پیش فراهم ساخت. پساز ایجاد این تغییر، استفاده از تاریخ هجری غیرقانونی و همگان موظف شدند، درنوشتههای خود از تاریخ شاهنشاهی استفاده کنند. ولی پس از اوج گیری مبارزاتمردمی و روی کار آمدن کابینهء شریف امامی در ۱۳۵۷ هـ . ش وی که از خشم مردم دراینمورد آگاه بود، مصوّبهء مذکور را ملغی اعلام کرد. بلافاصله پس از آن، حضرتامام(ره) طی اعلامیهای ضمن دعوت مردم به ادامهء اعتراضها، این اقدام رژیم را نیرنگیبیش ندانست زیرا مصوّبه مجلسین هیچگاه با اظهارات افرادی مانند شاه یا رئیس کابینهملغی نمیشد[ - حماسههای اسلامی ملت به رهبری امام خمینی، ولی الله فوزی، ص ۶۰ - ۶۱ ]
زمینه های نهضت مشروطه
یکی از مهمترین زمینه های داخلی نهضت مشروطیت، قیام تنباکو است. زمانی کهظلم و استبداد سراسر ایران را فرا گرفته و حکومت استبدادی ناصر الدین شاه قاجار بصفحۀ ۵۸مردم ایران سایه افکنده بود و به دنبال واگذاری امتیاز توتون و تنباکوی ایران به یکشرکت انگلیسی به نام «رژی»، مردم در سراسر ایران دست به اعتراض و قیام زدند و بارهبری و هدایت عُلما و روحانیون مبارزهء ریشه داری را آغاز کردند، شاه و اطرافیان او کهبا دریافت رشوه های کلان، این امتیاز را به بیگانگان اعطا کرده بودند، قصد داشتند به هروسیله ای که شده نهضت تنباکو را سرکوب کنند، امّا مردم پس از صدور فتوای آیت اللََّهالعظمی میرزای شیرازی یکپارچه از آن اطاعت کردند و رژیم ناصر الدین شاه به ناچارتسلیم خواست مردم شد و امتیاز را لغو کرد[ - تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، مدنی، ج ۲، ص ۲۵ ]۲ - ظلم و استبداد پادشاهان قاجار: پادشاهان قاجار همانند سایر شاهان ایران، یگانه قدرت مطلق کشور بودند و قدرتآنها از طریق سلسله مراتب به حاکمان، شاهزادگان، خوانین، اربابان محلّی و مقامهایدولتی می رسید. مال، مقام و دارایی شاهان از هر گونه تجاوزی مصون بود، در حالی کهجان، مال و ناموس مردم، هیچ گونه تضمین و تأمینی در مقام قدرت آنها نداشت و حتّینمی توانست خارج از اراده پادشاهان باشد. شاه در واقع نقش قوّه مقننه، قضاییه ومجریه را داشت و به راحتی می توانست دست به هر اقدامی زده و از مردم به زورمالیات و خراج گرفته، آنها را زندانی یا اعدام کند[ - همان مدرک، ص ۲۹ ] دورهء طولانی پادشاهی ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه، به دلیل اعطای امتیازات وواگذاری منابع کشور به بیگانگان و سفرها و ولخرجیهای آنها به اروپا از یکسو و امتیازتوتون و تنباکو و پرداخت خسارت به شرکت رژی از سوی دیگر، باعث خالی شدنصفحۀ ۵۹خزانه کشور و در نتیجه افزایش فشار به مردم شد. همچنین فساد و رشوهخواری و آزادیعمل کارمندان دولت و حاکمان محلّی برای دریافت مالیات (خراج) بر مشکلات مردمافزود. این در حالی بود که مردم و علما و روشنفکران هر روز نسبت به این وقایع آگاه وآگاه تر میشدند و تحمّل این همه ظلم و ستم و استبداد را نداشتند و علیه آنها دست بهاعتراض می زدند[ - تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، مدنی، ج ۲، ۳۰؛ تشیع و مشروطیت در ایران، عبد الهادی حائری، ص ۱۳ - ۱۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ ]۳ - فقر و بیچارگی مردم: سیاستهای استعماری روس و انگلیس در ایران که به واسطهء اعطای امتیازات، منابع مهّممالی، معدنی و اقتصادی ایران را در اختیار گرفته بودند از یکسو، مشکلات طبیعی و فقدانوسائل حمل و نقل داخلی و بلایای آسمانی از سوی دیگر، باعث سقوط و زوال اقتصادایران در زمان قاجاریّه شده بود در نتیجه در این برهه از تاریخ ایران، مردم در فقر و بیچارگیدست و پا می زدند و عدّه زیادی هر سال برای پیدا کردن کار به کشورهای دیگر میرفتند[ - تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، مدنی، ج ۲، ص ۲۸ ] ایران از نظر تجارت خارجی تا این زمان از وضعیت خوبی برخوردار بود، امّا به علّتپیشرفت علم و صنعت در اروپا، افزایش تولید در سطح انبوه و نیاز به بازارهای جدید،صادرات کالاهای اروپا به ایران سرازیر شد. این در حالی بود که کالاهای تولیدی داخلیقابل رقابت با آنها نبود. از این رو، تعادل صادرات و واردات ایران از میان رفته و صنایعداخلی رو به رکود و ضعف نهاده، از رونق افتاد. عدّه ای که در گذشته از این راه امرارمعاش می کردند، بیکار شده، به تعداد بیکاران و بیچارگان افزوده شد. این فقر و فلاکتهمراه با عیاشیها و خوشگذرانیهای پادشاهان، درباریان و والیان زمینههای مساعد ومناسب را برای مشروطیت آماده کرد[ - تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملک زاده، ج ۱، ص ۱۳۴، تهران، علمی، ۱۳۵۸ ]۴ - نقش مطبوعات: یکی از زمینه های مهّم نهضت مشروطیت و مشروطه طلبی در زمان قاجاریّه که بیشصفحۀ ۶۰از ابزارهای دیگر مؤثر واقع شد، نقش مطبوعات و رسانه های گروهی بود. روزنامهها ونشریات به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی نقش مهمّی در تغییر و تحوّلات اجتماعیمعاصر و بویژه نهضت مشروطیت داشته اند[ - مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، عبد الرّحیم ذاکر حسین، ص ۴۰ - ۴۱، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ ] بعد از اقدامات امیر کبیر جهت تأسیس دارالفنون در ایران و اعزام عدّهای دانشجو بهاروپا و آشنایی آنها به فن چاپ و نشر و فراگیری آن و برگشت به ایران، برای اوّلین بار«میرزا صالح شیرازی» اقدام به انتشار روزنامه در سال ۱۲۱۶ هـ . ش (زمان محمد شاه درایران) کرد و بدین طریق روزنامه نگاری از دست دولتمردان به دست روشنفکرانغربگرا افتاد[ - نظام سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجاریّه، غلامرضا و رهرام، ص ۱۸۷، تهران، معین، ۱۳۶۷ ] این روزنامه ها و نشریات داخلی و خارجی به حکومت قاجاریّه حملهکرده، از وضع سیاسی و اجتماعی ایران انتقاد می کردند و خواستار حکومت قانونبودند. این نشریات نقش مهمّی در بسط و توسعه افکار جدید در ایران داشتند؛ به اینمعنی که آشنایی مردم از پیشرفتها و تحوّلات مهمّ در اروپا باعث شد که از نوع حکومتاستبدادی ایران، فقر و عقب ماندگی و ولخرجیهای پادشاهان قاجاریّه نیز انتقاد کرده،خواستار الغای حکومت استبدادی در ایران باشند[ - مطبوعات سیاسی در عصر مشروطیت، ذاکر حسین، ص ۴۰ - ۵۲ ]۵ - فعالیّت گروهها و انجمنها: هر چند ممکن است در طول تاریخ ایران شاهد فعالیت گروهها و انجمنهای آشکار وپنهان باشیم، امّا تا اوایل مشروطیت هیچ مجمع مخفی یا آشکار سازمان یافتهای در ایرانوجود نداشت. در واقع، ازاین تاریخ است که کم کم گروهها و انجمنهای آشکار و پنهانشکل گرفته، تجمع و فعالیتهای مردم را علیه حکومت سازماندهی میکردند[ - نظام سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجاریّه، ورهرام، ص ۳۹۰ ]صفحۀ ۶۱گروهها و انجمنها در نخستین مراحل نهضت مشروطیت به وسیلهء روشنفکران وروحانیون شکل گرفتند و سهم مهمّی در این نهضت ملّی و مردمی داشتند، تا حدّی کهمیتوان گفت نهضت مشروطیت مدیون شکل گیری و فعالیتهای سرّی و آشکار اینگروهها بود[ - همان مدرک، ص ۳۹۱ ] یکی از اوّلین کسانی که در این راه پیشقدم شد و اقدام به تشکیل انجمنی کرد «میرزاملکم خان ناظم الدوله» بود. وی از عاملان و سرسپردگان انگلیس بوده و در سراسرزندگی خود برای آن کشور جاسوسی کرد. او موفّق شد در سال ۱۲۳۷ هـ . ش/ ۱۸۵۸ م،فراموشخانه را در ایران تأسیس کند. علاوه بر فراموشخانه گروههای دیگری مانندانجمن مخفی، انجمن ملّی، کمیته انقلاب، انجمن شهرستانها، مجمع سرّی فراماسونها ومجمع «آدمیّت»، قبل از نهضت مشروطیت در ایران تشکیل شده و نقش مهمّی در رهبری،هدایت و روشنگری مردم داشتهاند. بسیاری از رهبران مشروطه مانند آیت الله «طباطبایی»،«بهبهانی»، «ملک المتکلمین» و «سید جمال واعظ» عضو این گروهها و انجمنها بودند[ - همان مدرک، ص ۳۹۲ - ۴۱۲ ]۶ - تلاش علما و روحانیون: بدون هیچ شک و تردیدی باید گفت که نقش اساس و کلیدی در نهضت آزادیخواهانه و ضد استبدادی مشروطه، بر عهدهء عُلما و روحانیون بود. آنها با نفوذ روحانی ومعنوی خود در جامعهء مذهبی ایران توانستند نهضتی را علیه حکومت ظالمانه قاجاریّه بهراه اندازند که بعدها باعث تحوّلات زیادی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران شد[ - جنبش مشروطیت در ایران، رسول جعفریان، انتشارات توس، قم، ۱۳۶۹ ] بزرگترین و مهمترین چهرههای روحانی مشروطه خواه را می توان «سید جمال الدیناسد آبادی»، «شیخ فضل الله نوری»، «آخوند خراسانی»، «حاج شیخ عبد اللََّهمازندرانی»، «سید محمد طباطبایی»، «سید عبد الله بهبهانی»، «ملک المتکلمین» و«میرزا محمد حسن نایینی» نام برد. هر کدام از اینها به شکل خاصی مخالف حکومتاستبدادی و خواهان نظام حکومتی مشروطه بودند. بعضی از این علما و روحانیون بزرگصفحۀ ۶۲با نوشتن کتابها و مقالات، زمینههای فکری مشروطیت را فراهم کرده و بعضی دیگر باشرکت و هدایت و رهبری نهضت مشروطیت نقش بسزایی در پیروزی و تداوم آنداشتند[ - تشیع و مشروطیت در ایران، حائری، ص ۹۶ - ۱۳۶ - تنزیه الامة و نتزیه الملّة یا حکومت از نظر اسلام محمد حسین نایینی، با توضیحات سید محمود طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۱ ]۷ - روشنفکران غربگرا: از زمینه های فکری مهّم نهضت مشروطیت، روشنفکران آزادیخواه و غربگرا بودند.نفوذ افکار غرب گرایی در ایران از نظر تاریخی به زمان شاهزاده «عباس میرزا» بر میگردد، زیرا در این زمان به علّت پیشرفتهای علمی و صنعتی، تحوّلات مهمّی در اروپاصورت گرفته بود. «عباس میرزا» و پیشکارش «میرزا ابوالقاسم قائم مقام» به این نتیجهرسیدند که اگر ایران بخواهد با کشورهای اروپایی مقابله کند، باید از نظر نظامی وصنعتی دست به نوسازی بزند. به همین دلیل در سال ۱۱۹۰ هـ . ش/ ۱۸۱۱ م، عدّه ایدانشجو به انگلستان اعزام کردند[ - تشیع و مشروطیت در ایران، حائری، ص ۹۶ - ۱۳۶ ] بعدها، پس از تأسیس دار الفنون توسط امیر کبیر، عدهء بیشتری جهت فراگیری علوم وتکنولوژی جدید به اروپا اعزام شدند. این عدّه علاوه بر یادگیری علوم و فنون جدید، بانوع حکومت و سیستم سیاسی آنجا نیز آشنا شده، پس از بازگشت به ایران، افکار جدیدآزادی خواهی و روشنفکری غرب را در ایران رواج دادند. یکی از همین افراد روشنفکرو تحصیلکرده غرب به نام «میرزا صالح شیرازی» برای اوّلین بار در سال ۱۲۱۸ هـ . ش/۱۸۱۹ م، نخستین روزنامه فارسی و چاپخانه را در ایران تأسیس کرد[ - تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، مدنی، ج ۲، ص ۹ - ۱۹ ] از دیگر روشنفکران غربگرا که در رواج افکار آزادی خواهی، ضد استبدادی وحکومت قانون در صدر مشروطیت در ایران نقش مهمّی داشتند میتوان «میرزا حسنخان سپهسالار»، «میرزا فتحعلی آخوند زاده»، «یوسف خان مستشار الدوله»، «میرزاملکم خان ناظم الدوله» و «عبد الرحیم طالب اُف» را نام برد[ - تشیع و مشروطیت در ایران، حائری، ص ۲۶ - ۶۰ ]صفحۀ ۶۳۱ - سلطه اقتصادی بیگانگان در ایران: اقتصاد سنتی ایران از دوران گذشته تا زمان قاجاریّه بویژه ناصر الدین شاه متکی برکشاورزی، صنایع دستی و مبادلات بازرگانی بود و وابستگی زیادی به خارج نداشت، امّاتحولات و ترقّی اروپاییان و رقابتهای روس و انگلیس در ایران باعث وابستگی اقتصادیایران به بازارهای جهانی و بین المللی شد. در نتیجه، بازارهای محلّی از بین رفته وصنایع دستی و کشاورزی سنتی کم کم نابود گردید و تجارت و بازرگانی خارجی، بهصورت یکطرفه رشد سریعی پیدا کرد؛ کالاهای خارجی وارد بازار ایران شد. در مقابل،مصرف کالاهای تولید داخلی به علّت قابل رقابت نبودن با نوع خارجی خود روز به روزرو به کاهش گرایید و بر عکس، مصرف کالاهای خارجی بیش از پیش افزایش پیدا کرد[ - قیام تنباکو، یعقوب آژند، ص ۴۱ - ۴۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷ ] آزادی تجاری بیگانگان در ایران از یکسو و سیاست غارت منابع و مدیون کردن ایرانبه وسیله اعطای وامهایی با بهره زیاد به وسیله روس و انگلیس از سوی دیگر، در زمانناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه باعث سقوط و انحطاط اقتصاد سنتی و مستقل ایرانشده، بر وابستگی ایران به بیگانگان و تسلط آنان بر شریان حیاتی کشور افزود[ - تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، مدنی، ج ۲، ص ۲۷ ] وابستگی اقتصادی ایران به کشورهای بیگانه، علاوه بر اینکه باعث بیکاری عدّهءزیادی از دارندگان صنایع دستی داخلی شد، بر مشکلات توزیع کالا از طریق بندرهایجنوب در شهرهای مرکزی و شمالی به علّت مشکلات حمل و نقل افزوده شد. اینمسأله به شکل چشمگیری بر نارضایتی و فشار مردم افزوده، زمینه های لازم داخلی رابرای نهضت مشروطیت فراهم کرد[ - همان مدرک ]۲ - نقش جنبشهای آزادی خواهی و مشروطه طلبی در جهان: قبل از شروع نهضت مشروطه خواهی در ایران و همزمان با آن، جنبشهایصفحۀ ۶۴آزادیخواهی و مشروطه طلبی در سایر نقاط جهان بویژه در کشورهای همسایه نیز آغازشده بود که کشور ایران نمیتوانست بی تأثیر از آنها باشد بطور مسلم، مردم ایران نیزتحت تأثیر این جریان آزادی خواهی جهانی بوده اند و می توان گفت مشروطه ایران ازنظر خارجی دنباله و ادامه سیر همان جنبشهای مشروطه خواهی بود که در بسیاری ازکشورهای جهان در آن زمان در حال گسترش و وقوع بود[ - تشیع و مشروطیت در ایران، حائری، ص ۲۴ ] در قرن نوزده و بویژه در نیمه دوم آن و اوایل قرن بیستم، جنبشها و نهضتهای زیادیدر سایر کشورهای دنیا در حال شکل گیری یا پیمودن مراحل آخر پیروزی خود بودند کهاز جمله آنها نهضت مشروطه در روسیه، عثمانی، هند، مصر و ژاپن بودند. روندمشروطه در دو کشور همسایه ایران یعنی روسیه و عثمانی تأثیر بسزایی در ایران داشت،زیرا مردم ایران از گذشتههای دور روابط نزدیک سیاسی و تجاری با این دو کشور داشتهو روشنفکران زیادی از ایران در این کشور و همچنین هند و مصر ساکن یا در حال تردّدبودند. آنها روزنامه هایی نیز در آنجا منتشر می کردند که بعضی از آنها بطور مخفی یاآشکار وارد ایران میشد. در این نشریات، ایرانیان مقیم آن کشورها با الهام از آزادیخواهی و مشروطه طلبی، مطالبی را نوشته و جهت اطلاع مردم به ایران می فرستادند کهتأثیر زیادی در ایران داشت و مهمترین آنها از عثمانی، مصر و هند وارد ایران میشد[ - همان مدرک، ص ۱۱ - ۲۵ ]۳ - حمایت انگلیس از نهضت مشروطیت: بعد از جنگهای ایران و روس و تحمیل قرار دادهای صلح گلستان و ترکمنچای که درهر دو قرار داد تأکید به حمایت از پادشاهی «عباس میرزا» شده بود، روسیه به واسطهءهمین معاهدههای رسمی نفوذ زیادی در ساختار حکومتی و سیاسی ایران پیدا کردهبراحتی در حکومت پادشاهان قاجار اعمال نفوذ می کرد. انگلستان از این جهت احساسنگرانی کرده، همواره در فکر توسعه نفوذ خود در ایران بود. بعد از شکل گیری نهضت مردمی مشروطیت، انگلیس نیز به علّت ضد استبدادیصفحۀ ۶۵بودن آن که در واقع مخالفت ضمنی با روسیه بود، با آن همراه شد و از مشروطه خواهانحمایت کرد. انگلیسیها تمایل داشتند که یک دگرگونی اساسی در ساختار سیاسی ایرانپدید آید تا حکومت قاجاریّه که تحت سلطه و حمایت روسها بود، تضعیف شده ونیروهای تحصیلکردهء لیبرال و روشنفکران وابسته به سیاستهای انگلیس قدرت را دردست گیرند[ - جنبش مشروطیت ایران، جعفریان، ص ۷۵ - ۷۷ ] هدف دولت انگلیس از حمایت از نهضت مشروطه طلبی در ایران این بود که ضمنکاهش نفوذ روسیه در ایران، موقعیت خود را به عنوان قدرت بر تر در سیاست ایرانتثبیت کند. دولت استعمارگر انگلیس در راستای این هدف از نهضت مشروطه حمایتکرده و کمک بزرگی نیز برای پیروزی آن نمود که نمونه بارز آن حمایت و تشویق مردم ازتحصن در سفارت انگلیس درتهران و در اختیار قرار دادن امکانات لازم برای آنها بود[ - همان مدرک، ص ۶۴ - ۲۲۳، (اقتباس)]
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خلاصه :
پس از اینکه زمینه های داخلی و خارجی نهضت مشروطیت فراهم شد، نیاز به جرقه هایی داشتتا بطور علنی نهضت علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی آغاز شود. واقعه کرمان، حادثه مسیونوزبلژیکی در تهران، تأسیس بانک استقراضی روس در قبرستان مسلمانان و تنبیه تاجران قند فروش ازسوی علاء الدوله شروع نهضت را در پی داشت. مردم و روحانیون پس از کتک خوردن تاجران در مسجد شاه جمع شده، خواستار جلوگیری از ظلمبه مردم و تشکیل عدالتخانه شدند. این اجتماع با تحریک امام جمعه و با اهانت به مردم و عُلماپراکنده شد و به دنبال آن هجرت صغری از تهران به حضرت عبد العظیم شروع شد و مردم در آنجاتحصن کردند. پس از قبول درخواستهای متحصنین از سوی مظفر الدین شاه، آنها به تهران برگشتند امّا عینالدوله از اجرای کامل خواست های آنان سرباز زده، پس از درگیری و کشته شدن یکی از طلبه ها،مردم دوباره در مسجد جمع شدند که به محاصره نیروهای حکومت در آمدند و پس از چندی بادرخواست آنان مبنی بر خروج از تهران موافقت شد. بدین ترتیب، مهاجرت کبری با حرکت آنان ازتهران به قم و تحصن در حرم حضرت معصومه(ع) آغاز گشت. مظفر الدین شاه پس از اینکه متوجه شد هر روز بر تعداد مهاجرین در قم و متحصنین در سفارتانگلیس افزوده می شود، با درخواستهای آنان موافقت کرد و عین الدوله را بر کنار و فرمان مشروطیترا صادر نمود و مردم به تهران برگشتند. پس از مظفر الدین شاه، محمد علی شاه به سلطنت رسید که با مشروطیت مخالفت کرده ومجلس را به توپ بست و استبداد صغیر را به وجود آورد که پس از چندی از سوی آزادی خواهان برکنار شد و پسرش احمد شاه (دوازده ساله) به پادشاهی رسید. وی نیز در سال ۱۳۰۴ از سلطنت خلع وحکومت قاجار برچیده و پادشاهی رضا خان میرپنج آغاز شد.