روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

روابط بین الملل ــ دیپلماتیک ــ ( قادر توکلی کردلر)

مطالعه مسائل مختلف سیاست در سطوح داخلی و بین المللی و ارائه آن به علاقه مندان دانش سیاست و باز تاب آن از زوایای زیرین انسانی به دنیای واقعی نظام بین الملل که درحال تغییر و تحول است.

ورود آمریکا به صحنه سیاسی ایران



ورود آمریکا به صحنه سیاسی ایران



بعد از جنگ بین الملل دوم



        دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ هـ . ش، پس از ملّی شدن صنایع نفت ایران و تشکیل‏دولت، مأمور اجرای لایحه ملّی شدن نفت شد. در این هنگام، انگلستان دست به چنداقدام همزمان زد که از جملهء آنها به وساطت طلبیدن دولت امریکا بین دو کشور بود.سفیر آمریکا در تهران ضمن پذیرفتن چنین نقشی دکتر مصدق و سفیر انگلیس را به‏مذاکره دعوت کرده تا زمینهء سازش را فراهم کند. دکتر مصدق مذاکره با میانجیگری‏آمریکا را با این شرط پذیرفت که مأمور مذاکره از سوی شرکت نفت انگلیس باشد نه‏نمایندهء دولت انگلستان[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۲۱۱ ] پس از اینکه هیأت مختلط ایرانی برای خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس‏مشغول کار شد، کارشناسان انگلیسی دسته جمعی استعفا داده، از همکاری با هیأت‏مزبور خودداری کردند. در این زمان دولت ایران سعی کرد از کشورهای بی‏طرف مانندهلند، سوئد، بلژیک و بویژه امریکا کارشناس نفت استخدام کند، امّا آمریکا از یکسو ازاعزام کارشناس به ایران خودداری کرده و از طرف دیگر، دولت انگلستان را از به‏کارگیری نیروی نظامی در ایران بر حذر داشت و بر مذاکره بین دو کشور تاکید نمود و اصفحۀ ۱۲۴این طریق می‏خواست با ورود در مذاکرات در آینده سهمی از نفت ایران داشته باشد[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۲۱۱ ] بعد از رأی تأمینی دادگاه بین المللی «لاهه[ - دادگاه بین المللی لاهه به شکایتی می‏تواند رسیدگی کند که هر دو دولت به صلاحیت آن رضایت داده باشند و اگر یکی ازدولتها صلاحیت دادگاه را در رسیدگی به مسأله ارجاع داده شده ، قبول نداشته باشد ، دادگاه قبل از رسیدگی به صلاحیت خود می‏تواند به آن مسأله رأی موقتی بدهد که به آن رای تأمینی می‏گویند ] و امتناع ایران از اجرای آن، انگلستان‏یک بار دیگر در بن بست قرار گرفته و دست به دامن آمریکا شد و «هاریمن» از سوی‏دولت آمریکا به منظور وساطت بین ایران و انگلیس عازم تهران شد و دکتر مصدق نیز ازاعزام او برای مشاوره و میانجیگری بین دو کشور استقبال کرد. وی در مدّت اقامت خوددر ایران با یک هیأت از کارشناسان نفت ایران دیدار کرده و به فرمولی برای مذاکره باانگلستان دست یافت. پس از برگشت او به لندن، دولت انگلستان ضمن قبول مشروطاصل ملّی شدن نفت ایران، هیأتی را به ریاست «اِستوکس» به ایران فرستاد. وی ضمن‏مذاکره با یک هیأت هفت نفرهء ایرانی و ملاقات با «آیت اللََّه کاشانی» سرانجام طرح هشت‏ماده‏ای را به هیأت ایرانی ارائه داده و آنها این طرح را با لایحه ملّی شدن نفت مغایر دانستندو بدین ترتیب وساطت هاریمن و مأموریت استوکس هر دو با شکست روبه رو شد[ - مصدق ، نفت ، ناسیونالیسم ایرانی ، جیمز بیل ویلیام راجرلویس ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، کاوه بیات ، ص ۳۰۱ - ۳۰۳ ، نشر نو ؛ و جنگ قدرتها در ایران ، روبین ، ص ۶۸ - ۷۱ ] «دکتر مصدق» در پانزدهم مهر ۱۳۳۰ هـ . ش، برای شرکت در جلسهء شورای امنیت‏راهی آمریکا شد و پس از پایان کار شورا به مدّت یک ماه در امریکا اقامت گزید و بارییس جمهور و سایر مقامهای آمریکایی ملاقات و گفتگو کرد و سعی نمود کمک آنها رااز نظر مادّی برای خروج از بحران اقتصادی ایران جلب کند یا اینکه وساطت در مذاکره‏با انگلستان را به عهده بگیرد. دولت امریکا وساطت بانک بین المللی عمران و توسعه راپیشنهاد کرد که مورد موافقت «مصدق» قرار گرفت و رفت آمدهایی از سوی مسؤولین وکارشناسان بانک به لندن و تهران صورت گرفت که سرانجام پیشنهادهای بانک موردموافقت ایران و بویژه دکتر مصدق قرار نگرفت، زیرا در صورت پذیرفته شدن‏پیشنهادهای بانک، ایران حق نداشت بطور مستقیم وارد بازار شود و نفت خود رصفحۀ ۱۲۵بفروشد و این نیز مغایر با اصل ملّی شدن نفت بود. بدین ترتیب وساطت آخر امریکا بین‏ایران و انگلیس به نتیجه‏ای نرسید و به شکست انجامید[ - مصدق ، نفت ، ناسیونالیسم ایرانی ، ص ۳۰۴ - ۳۱۷ ؛ تاریخ سیاسی معاصر ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۲۲۰ - ۲۲۵ ]نقش امریکا در کودتای ۲۸ مرداد هر چند آیة اللََّه کاشانی در قیام سی تیر و به قدرت رسیدن دوبارهء دکتر مصدق نقش‏بسیار مهمّی داشت امّا وی پس از به قدرت رسیدن دچار غرور و خود بزرگ بینی شده،دست به اقداماتی زد که باعث اختلاف بین او و آیت اللََّه کاشانی شد. از جمله اقدامهای‏خود سرانهء او انتصاب سرکوب کنندگان قیام سی تیر و نیز تقاضای اختیارات یک ساله، طرح‏تعطیلی مجلس و تصویب قانون امنیت اجتماعی بود. آیت اللََّه کاشانی در مقابل هر کدام ازاین کارهای اختلاف برانگیز و خلاف قانون، صدای اعتراض خود را بلند کرده، موارد خلاف‏قانون آنها را به اطلاع «دکتر مصدق» رساند، ولی او هیچ اقدامی در این باره انجام نداد[ - سالهای نهضت ملّی ( کتاب سیاه ) ، حسین مکی ، ج ۶ ، ص ۷۰ - ۴۳۵ ، انتشارات علمی و ۲۵ سال حاکمیت امریکا بر ایران ، جواد منصوری ، ص ۳۴ ، بی نا ، بی جا ، ۱۳۶۴ ] پس از بروز اختلاف بین رهبران نهضت ملّی شدن نفت ایران و به قدرت رسیدن‏جمهوری خواهان در ایالات متحده، امریکا و انگلیس که در این زمان برای سرنگونی‏دولت ملّی «دکتر مصدق» و غارت دوبارهء نفت ایران به تفاهم رسیده بودند، فعّالیتهای‏خود را در داخل و خارج ایران آغاز کردند. مصدق که در زمان نخست وزیری خود،میدان را برای فعّالیتهای بیشتر «حزب توده» باز گذاشته بود، بهانهء لازم دیگری به دست‏امریکا و انگلیس داد تا آنها هر چه زودتر طرح کودتا را آماده کنند. در این زمان،سازمانهای جاسوسی انگلیس و امریکا مشغول کار شده و به وسیلهء ایادی و مزدوران داخلی‏خود، بویژه «سرلشکر فضل اللََّه زاهدی» کودتایی را برای سرنگونی «مصدق» تدارک دیدندو سرانجام توانستند در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ . ش دولت دکتر مصدق را سرنگون کنند[ - تاریخ توسعه طلبی امریکا در ایران ، لوویچ بوندارفسکی ، ص ۷۴ - ۸۳ ؛ جنگ قدرتها در ایران ، روبین ، ص ۷۶ - ۸۶ ؛ مصدق ، نفت ، کودتا ، ترجمه و تألیف محمد تفضلی ، ص ۶۵ - ۷۱ ، امیر کبیر ، تهران ] «کرومیت روزولت» از جاسوسان برجستهء سیا که از سوی این سازمان رهبری کودتصفحۀ ۱۲۶را در ایران به عهده داشت، به نقش امریکا در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف کرده و می‏گوید: ... مبلغ یک میلیون دلار امریکایی برای هزینه بلوا و آشوب و اغتشاش در اختیارداشته ، ولی فقط ۷۵ هزار دلار آن را خرج کرده است و آیزنهاور ( رییس جمهورامریکا ) از چگونگی عملیات مربوط به کودتا از آغاز تا پایان آگاه بوده و دستور اجرای‏کودتا به وسیله «دالس» وزیر خارجه امریکا به برادرش «آلن دالس» رئیس سابق‏سیا و همچنین «والتر میدل اسمیت» معاون وزارت خارجه صادر شد[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۲۸۶ ] پس از کودتا، دولت زاهدی که از طرف امریکا و انگلیس حمایت می‏شد، به قدرت‏رسید. شاه که قبل از کودتا ایران را ترک کرده بود، به ایران بازگشت و به مدت ۲۵ سال‏دیگر در ایران حکومت کرد. هدف از کودتای امریکایی - انگلیسی زاهدی، تحکیم‏سیاسی رژیم شاه و سرکوب گروهها، حل مسائل اقتصادی و در رأس آن موضوع نفت،تغییر محور سیاست خارجی ایران، اسلام زدایی و مبارزه با گروههای مذهبی و سرانجام‏تغییر در ساختار اقتصادی کشور بود که یکی پس از دیگری در برنامه دولتهای بعد ازکودتا قرار گرفته و به انجام رسید. دولت زاهدی در مدت کوتاه زمامداری خود، مخالفین‏را بشدت سرکوب کرده، رابطه با انگلیس را که در زمان مصدق و نهضت ملی شدن نفت‏قطع شده بود، دوباره برقرار کرد و مسأله نفت را به شیوه‏ای که خواهد آمد حل کرده،انتخابات فرمایشی مجلس هجدهم را برگزار کرد[ - ۲۵ سال حاکمیت امریکا بر ایران ، منصوری ، ص ۴۲ - ۴۵ ]امریکا و کنسرسیوم نفت ایران زاهدی که یکی از هدفهای اصلی دولت خود را حل مسأله نفت قرار داده بود،کمیسیون مشورتی را تشکیل داد. پس از آن یک هیأتی را به ریاست «دکتر علی امینی»وزیر دارایی وقت، برای مذاکره با نمایندگان بیست نفره که از اعضای شرکتهای نفتی‏خارجی تشکیل شده بود و همچنین رسیدگی به پیشنهادهای آنها، مأمور کرد. این هیأتصفحۀ ۱۲۷پس از بررسیها و مشورتهای لازم با افراد خارجی و ذی نفع در شرکتهای خارجی، به این‏نتیجه رسید که باید شرایط کارتلهای بین المللی را پذیرفت، زیرا آنها عقیده داشتند که‏ایران توانایی تولید، استخراج و بازاریابی و فروش نفت خود را ندارد[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۳۰۵ - ۳۰۷ ] سرانجام، قرارداد کنسرسیوم یا فروش نفت و گاز ایران در ۲۹ مهر ۱۳۳۳ هـ . ش، به‏امضای «علی امینی» نماینده ایران و «پیج» نماینده شرکتهای خارجی رسید و مجلس‏دوره هجدهم هم که به صورت فرمایشی در زمان «زاهدی» تشکیل شده بود، آن را به‏تصویب رساند. این کنسرسیوم مرکب از هشت شرکت خارجی بود که در مجموع چهل‏درصد به شرکتهای امریکایی و همین مقدار نیز به شرکتهای انگلیسی و بقیه به شرکتهای‏هلندی و فرانسوی رسید. هر چند این قرارداد بظاهر با شرکتهای خصوصی بسته شده‏بود، امّا چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و هلند پشتیبان آن بودند[ - همان مدرک ، ص ۳۰۶ - ۳۰۷ و جنگ قدرتها در ایران ، روبین ، ص ۸۹ ] از تاریخ تصویب قرار داد «امینی - پیج» یا «قانون فروش نفت و گاز ایران» امریکا به‏تدریج وارد تمام شؤون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی کشور شد و در غارت‏منابع ایران بویژه نفت همسفره و شریک انگلستان گردید و این مسأله نقطه عطفی درانتقال و تغییر حاکمیت انگلیس به امریکا در ایران بود[ - ۲۵ سال حاکمیت امریکا بر ایران ، منصوری ، ص ۴۴ ؛ جنگ قدرتها در ایران ، روبین ، ص ۸۷ ]در سال ۱۳۲۰ هـ . ش، در حالی که ایران بی‏طرفی خود را در جنگ دوم جهانی اعلام‏کرده بود، متّفقین - شوروی و انگلیس - از چند محور کشور ما را مورد حمله قرار داده وبه اشغال خود در آوردند. بعدها امریکا هم به آنها پیوست. اشغال ایران توسط متفقین،استفاده و انبار کردن مواد غذایی مردم توسط آنها باعث شده بود که ایران از نظراقتصادی در موقعیت اسفناکی قرار بگیرد، تورم، افزایش قیمتها، تشکیل بازار سیاه،قحطی و گرسنگی که نتیجهء مستقیم حضور ارتشهای بیگانه در خاک ایران بود، اقتصادایران را در ورطهء نابودی قرار داده بود؛ به همین دلیل «قوام السلطنه» که در این سالهانخست وزیر ایران بود، اقدام به استخدام مستشاران امریکایی کرد[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، ص ۲۳۵ ، امیر کبیر ] امریکا که در جنگ دوم جهانی در صف متفقین قرار گرفته بود و در امور ایران ذیصفحۀ ۱۲۱نفع بود، از درخواست «قوام» استقبال کرده، هیأتهایی از مستشاران مالی و اقتصادی،بهداشتی، نظامی و انتظامی، کشاورزی و نفتی را به ایران اعزام کرد. مهمترین این هیأتها،هیأت مالی به ریاست دکتر «آرتور میلسپو» بود که به علت مأموریت قبلی با مسائل ومشکلات ایران آشنا بود. وی در سال ۱۳۲۳ هـ ش / ۱۹۴۳ م وارد تهران شده، به عنوان‏رییس کل دارایی با اختیارات وسیع، نبض امور مالی و اقتصادی ایران را در دست گرفت[ - تاریخ روابط خارجی ایران ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، ص ۱۳۶ ] با آنکه میلسپو اختیارات زیادی در امور مالی، حمل و نقل، تثبیت قیمتها و توزیع‏خواربار و حتّی قانونگذاری داشت، امّا نتوانست در کار خود موفقیت زیادی کسب کند وبه همین علّت اوضاع اقتصادی روز به روز بدتر شده و قیمتهای اجناس سیر صعودی‏داشت. پیشنهادها و راه حلّهای او در این زمان تأسیس وزارت خواربار، جیره بندی موادغذایی و استقراض خارجی بود که هیچ کدام نتوانست مفید و سودمند واقع شود. علت‏عدم موفّقیت و ناکامی میلسپو در این زمان دو چیز بود: اوّل اینکه او وظیفه اساسی خودرا در درجه اوّل تأمین احتیاجات متفقین در ایران قرار داده بود، دوم اینکه دولت شوروی‏حاضر نشد صلاحیت او را به رسمیت بشناسد و از ورود مستشاران مالی امریکایی به‏نواحی شمالی که در اختیار ارتش سرخ بودند، جلوگیری کرد. سرانجام، بر اثرمخالفتهای داخلی و خارجی و بویژه دولتهای شوروی و انگلستان، اختیارات وی ازسوی مجلس محدود شده و او پس از چند سال ایران را ترک کرد[ - تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۱۳۹ ؛ تاریخ روابط خارجی ایران ، مهدوی ، ۲۳۶ ] آمریکا به منظور گسترش سلطهء همه جانبهء خود بر ایران و همزمان با فعّالیتهای میلسپو،ارتش خود را به بهانهء ارسال کمک به شوروی وارد خاک ایران کرده و مستشاران نظامی مثل‏سرهنگ «شوارتسکف» و سرهنگ «تیمرمَن» را برای سازماندهی و آموزش نیروهای‏ژاندارمری و شهربانی به ایران فرستاد. علاوه بر آن قسمتهایی از وزارت جنگ مانند امورسررشته داری و حمل و نقل نیز در دست نظامیان آمریکا بود. بدین ترتیب، گسیل هیأتهای‏مختلف در زمان اشغال ایران از یک سو و نارضایتی مردم از روسها و انگلیسیها از سوی‏دیگر، زمینه‏های حضور همه جانبه سیاسی، نظامی و اقتصادی امریکا رابتدریج فراهم‏کرد[ - پژوهشی در تاریخ معاصر ایران ، میر احمدی ، ص ۸۲ - ۸۳ ؛ جنگ قدرتها در ایران ، روبین ، ص ۲۶ ]صفحۀ ۱۲۲ب - نقش آمریکا در تخلیه ارتش اشغالگر شوروی: پس از اینکه بی‏طرفی ایران نادیده گرفته شد و ایران اشغال گردید بناچار در کنارمتفقین قرار گرفت، این کشورها - شوروی، انگلیس و امریکا - نیز به موجب کنفرانسهای‏«یالتا» و «پوتسدام» در سال ۱۳۲۱ هـ ش / ۱۹۴۲م ، تعهد کردند که شش ماه پس از پایان‏جنگ، نیروهای خود را از خاک ایران تخلیه کنند. علاوه بر آن رهبران سه کشور متّفق -روزولت، استالین، چرچیل - در سال ۱۳۲۲ هـ ش، در «کنفرانس تهران» استقلال وتمامیت ارضی ایران را پس از جنگ تضمین کرده، دوباره بر تخلیهء ایران تأکید کردند[ - جنگ قدرتهادر ایران ، روبین ، ص ۲۹ - ۳۸ ؛ ایران و قدرتهای‏بزرگ در جنگ دوم جهانی ، ایرج ذوقی ، ص ۱۶۷ - ۱۹۴ ، انتشارات پاژنگ ] روسها که از زمان پتر کبیر به خاک ایران چشم دوخته بودند و با تحمیل قراردادهای‏صلح گلستان و ترکمنچای نفوذ زیادی در صحنهء سیاسی ایران پیدا کرده بودند و به هیچ‏وجه راضی به از دست دادن این نفوذ نبودند، هنگام اشغال ایران در طول سالهای جنگ‏جهانی دوم دست به اقداماتی در خاک کشورمان زدند. آنها نیروهای نظامی ایران را ازمناطق تحت اشغال خود بیرون کرده، کالاهای خود را بدون پرداخت حقوق و عوارض‏گمرکی وارد ایران کردند، مواد غذایی و محصولات کشاورزی مناطق شمال ایران را به‏شوروی صادر کرده، موجب بروز قحطی و کمبود مواد غذایی در ایران شدند[ - همان مدرک ، ص ۲۵ ] علاوه‏بر اینها دست به تحرکات سیاسی زده، با آزادی کمونیستهای زندانی، «حزب توده ایران»را تحت چتر حمایت خود تشکیل دادند. همچنین برای توسعهء نفوذ خود و فشار بردولت ایران، دو گروه دیگر تجزیه طلب و خود مختار به نام «حزب دموکرات آذربایجان»به رهبری «سید جعفر پیشه‏وری» و حزب دموکرات کُردستان به رهبری «قاضی محمد»را به کمک عوامل داخلی و خارجی خود در استانهای آذربایجان و کردستان ایران تشکیل‏دادند. در پایان جنگ، هر چند نیروهای انگلیس و امریکا خاک ایران را ترک کردند لیکن،دولت شوروی به بهانهء حمایت از حکومتهای خود مختار آذربایجان و کردستان و در واقع‏جهت حفظ و گسترش نفوذ خود پس از جنگ، از تخلیهء خاک ایران خودداری کرد. [ - همان مدرک ، ص ۳۴ - ۴۰ ]صفحۀ ۱۲۳دور بودن امریکا از صحنهء جنگ و وارد نشدن خسارتهای جدّی به این کشور در طول‏جنگ از یکسو و ضعف کشورهای بزرگ اروپایی مانند فرانسه و انگلیس به علت تحمّل‏خسارتهای فراوان باعث شد که امریکا به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی و نظامی پس ازجنگ، خواستار حضور گسترده‏تر در صحنهء جهانی باشد. موقعیت مناسب جغرافیایی‏ایران از یکسو و وجود نفت فراوان از سوی دیگر باعث شده بود که امریکا حضور همه‏جانبه شوروی را در خاک ایران تحمل نکرده و جهت تخلیهء ایران اُلتیماتومی به آن کشوربدهد و فشارهایی بر آن وارد کند. سرانجام، فشار امریکا و سیاست «قوام» مبنی برواگذاری نفت شمال به شوروی باعث تخلیه کامل ایران از نیروهای آن کشور شد[ - جنگ قدرتهادر ایران ، روبین ، ص ۳۸ - ۴۳ ؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج ۱ ، ص ۱۵۸ - ۱۶۱ ]

روابط خارجی ایران در زمان رضاخان




روابط خارجی ایران در زمان رضاخان




       پس از پایان جنگ جهانی اوّل، انگلستان به تنهایی همهء کشورهای خاور میانه را تحت‏سلطه خود داشت، زیرا قیمومیت عده‏ای از کشورها مانند عراق و فلسطین از طریق‏جامعه ملل - پس از جنگ به وجود آمده بود - بطور رسمی به انگلستان واگذار شده بود وبعضی از کشورهای منطقه، مانند مصر و عربستان به دلیل این که طی قراردادهای‏ویژه‏ای امتیازهای زیادی به آن کشور واگذار کرده بودند، بطور غیر مستقیم تحت سلطهصفحۀ ۱۴۰آن کشور بودند رؤسای کشورهای ترکیه، ایران و افغانستان نیز به نحوی از سوی آن‏کشور قدرت پیدا کرده بودند. به همین دلیل انگلستان به فکر تشکیل یک پیمان دفاعی‏بین این کشورها افتاد تا سدی در مقابل نفوذ شوروی تشکیل دهد و از دسترسی آن‏کشور به چاههای نفت خلیج فارس که در این زمان روز به روز ارزش آنها بیشتر می‏شد،جلوگیری کند.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۷ ] قبل از تشکیل چنین پیمانی، لازم بود اختلافهای ارضی و مرزی بین این کشورها،بویژه اختلافهایی که بین ایران و افغانستان از یک سو و ایران، ترکیه و عراق از سوی دیگروجود داشت، حل و فصل گردد. ابتدا با میانجیگری و حکمیت دولت ترکیه و با واگذاری‏قسمتهایی از خاک سیستان و بلوچستان به افغانستان مشکل رابطهء ایران با آن کشور حل‏شد و بیش از پیش بهبود یافت[ - همان، ص ۳۸؛ از سید ضیاء تا بختیار، بهنود، ص ۱۲۹ ] مسأله بعدی اختلاف بین ایران و عراق در مورد کشتیرانی در رودخانهء اروندرود(شط العرب)بود که می‏بایست هر چه زودتر حل و فصل می‏شد. در سال ۱۳۱۱ هـ ش /۱۹۳۲ م، انگلستان ضمن یک قرارداد که حقوق آن دولت بر نفت و پایگاههای نظامی‏اش را محفوظ می‏داشت، با خاتمه قیمومیت و استقلال کامل عراق موافقت کرد.تا این زمان، در هیچ یک از قراردادهای قبلی ایران و عثمانی سابق به نحوهء حاکمیت دراروندرود اشاره ای نشده بود و دو کشور بطور مشترک از این آبراه استفاده می‏کردند، امّادر سال ۱۳۱۳ هـ ش / ۱۹۳۴ م، دولت جدید الاستقلال عراق به پشتیبانی انگلستان و به‏منظور جلوگیری از حاکمیت ایران در آن رودخانه به جامعه ملل شکایت کرد. جامعه‏ملل دو کشور را به گفتگوی مستقیم دعوت نمود، و سرانجام با فشار انگلستان قراردادی‏در این مورد بین عراق و ایران به امضا رسید که به موجب آن به استثنای پنج کیلومترآبهای مقابل آبادان، حاکمیت در بقیه اروند به عراق واگذار شد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۱۸-۲۱۷ ] موضوع بعدی که باید حل می‏شد، اختلاف مرزی بین ایران و ترکیه بود که در سالصفحۀ ۱۴۱۱۳۱۱ هـ ش، با واگذاری قسمت آرارات شرقی به ترکیه خاتمه یافت و پس از سفررضاخان به آن کشور، رابطه بین دو کشور به بالاترین سطح دولتی رسید و زمینهء از هرجهت برای یک پیمان منطقه ای آماده شد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدی، ص ۲۱۹-۲۱۸ ] در سال ۱۳۱۶ هـ ش / ۱۹۳۷ م، پس از این که اختلافهای چهارکشوری که قراربود دراین پیمان شرکت کنند، برطرف شد، وزرای خارجهء ایران، ترکیه، عراق و افغانستان درتهران گردهم آمدند و پیمان عدم تعرض و دوستی، مشهور به «پیمان سعدآباد» را باحمایت و هدایت پشت پردهء انگلستان امضا کردند. به موجب این پیمان، چهار کشورمتعهد شده بودند که در امور داخلی یکدیگر مداخله نکرده، در کلیه اختلافهای بین‏المللی با یکدیگر مشورت کنند، حدود مشترک یکدیگر را محترم بشمارند، هیچ‏گونه علیمات تجاوزگرانه علیه یکدیگر انجام ندهند و هر گونه اختلاف بین خود را ازطریق مسالمت آمیز حل و فصل نمایند و...[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۵-۴۳؛ تاریخ سیاست بیست ساله ایران، حسین مکی، ج‏۶، ص ۳۵۰-۳۴۶، نشر ناشر، تهران، ۱۳۶۲ ]قطع روابط سیاسی با فرانسه و آمریکا و برقراری مجدّد آن هرقدر از عمر حکومت رضاخان می‏گذشت، استبداد و دیکتاتوری او در ایران بیشترمی‏شد. مردم کشورهای اروپایی بویژه فرانسه که در این زمان در جوّ دموکراسی و آزادی‏زندگی می‏کردند، در رسانه های جمعی آن کشور انتقادهایی علیه استبداد رضاخان‏منتشر کردند. علاوه بر این، چون مردم فرانسه رضاخان را مجری سیاستهای انگلستان‏در خاورمیانه می‏دانستند، لحن انتقاد افکار عمومی آن کشور (نه حکومت) روز به روزنسبت به دیکتاتوری رضاخان شدیدتر می‏شد. دولت ایران نسبت به این موضوع چند بار به دولت فرانسه اعتراض کرد. امّا مقامهای آن‏کشور، پاسخ دادند که طبق قوانین فرانسه، رسانه های آن کشور آزادند و در این باره نمی‏توان‏آنها را مورد تعقیب قرار داد. رضاخان که از اقدام مطبوعات فرانسه به شدت عصبانی بود صفحۀ ۱۴۲پاسخهای دولت فرانسه را غیر قابل قبول می‏دانست، در سال ۱۳۱۷هش، ضمن احضار وزیرمختار ایران از آن کشور، دستور قطع روابط سیاسی با فرانسه را صادر کرد.[- تاریخ بیست ساله ایران، مکی، ج ۶، ص ۴۰۹، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶-۴۵ ] قطع رابطه ایران با فرانسه به مدت ۵/۱ سال ادامه داشت، تا این که رئیس جمهور آن‏کشور یک هیأت فوق العاده را به ایران اعزام کرد تا ضمن شرکت در مراسم جشن ازدواج‏ولیعهد ایران (محمدرضا) با فوزیه، از رضاخان عذرخواهی نمود. این عمل دولت‏فرانسه باعث رضایت دیکتاتور ایران شد و روابط دو کشور با اعزام وزیر مختار جدید به‏پاریس برقرار گردید[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶ ] علت قطع رابطهء ایران و آمریکا نیز به این شکل بود که وزیر مختار ایران درامریکا(جلال علاء) به علت عدم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی آن کشور، از طریق‏یک پاسبان دستگیر شده و با دستبند به پاسگاه پلیس تحویل داده شد. در آنجا به محض‏این که به هویت و سمت او پی بردند، او را به اتّفاق همسرش آزاد کردند. پس از این‏حادثه، دولت ایران ضمن اعتراض به چنین عملی خواستار رسیدگی و عذرخواهی آن‏کشور از ایران شد. عدم عذرخواهی دولت آمریکا از ایران از یک سو و اظهارات وزیرخارجه آن کشور مبنی بر این که مصونیت سیاسی نباید موجب تخلف از قوانین ومقررات کشور محل مأموریت دیپلماتها شود، از سوی دیگر، باعث خشم رضاخان شدو او دستور قطع رابطه با آمریکا را صادر کرد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، مهدی، ص ۲۲۴ ] طی مدّتی که ایران وزیر مختار خود را از آمریکا فراخوانده بود، آمریکا سفارت خودرا در ایران تعطیل نکرد و با داشتن یک کاردار در تهران، روابط تجاری و اقتصادی با ایران‏را حفظ کرد. سرانجام در سال ۱۳۱۷ هـ ش، رئیس جمهور آمریکا (روزولت) با اعزام یک‏هیأت سیاسی به ایران، از بازداشت وزیر مختار ایران در آن کشور عذرخواهی نمود وروابط سیاسی دو کشور دوباره برقرار گردید.[- همان ]صفحۀ ۱۴۳ایجاد روابط وسیع رضاخان با آلمان روابط سیاسی ایران و آلمان پس از سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا و دیدار باامپراتور آن کشور (ویلهلم اوّل) و بیسمارک صدراعظم وقت آلمان آغاز شد. پس ازنهضت مشروطه و به علت سابقه سوء و رقابت مستمر دو کشور روسیه و انگلستان درایران، سیاستمداران کشورمان متوجّه یک قدرت سوم شدند تا رقابت روسیه و انگلستان‏را در ایران محدود کنند. علاوه بر اینها سیاست گسترش نفوذ امپراتوری آلمان در این‏زمان در خاورمیانه باعث شد که کم کم روابط بازرگانی و تجاری بین دو کشور گسترش‏یابد. همچنین حمایت آلمان از مردم و دولت موقت در زمان اشغال ایران در جنگ‏جهانی اوّل، باعث افزایش محبوبیت و نفوذ بیشتر آن کشور در ایران شد.[- پژوهشی در تاریخ معاصر ایران،مریم میراحمدی، ص ۷۱-۶۵، انتشارات آستان قدس، مشهد، ۱۳۶۸ ] پس از جنگ جهانی اوّل و با روی کار آمدن پهلوی در ایران که همزمان با جمهوری‏وایمار در آلمان بود، روابط دو کشور مراحل صعودی خود را طی می‏کرد و روز به روز برحجم مبادلات تجاری و اقتصادی و بازرگانی افزوده می‏شد و کارشناسان زیادی از آن‏کشور در ادارات دولتی و صنایع ایران مشغول کار بودند. امّا پس از این که «هیتلر» رهبرحزب «ناسیونال سوسیالیست کارگران » آلمان به صدارت عظمی و سپس با درگذشت «مارشال هیندبورگ» رئیس جمهوری آن کشور، پیشوای آلمان شد،(۱۳۱۳ هـ ش /۱۹۳۴ م) و «رایش سوم» را در آن کشور اعلام کرد، روابط ایران و آلمان وارد مرحلهءجدیدی شد[ - همان، ص ۷۳-۶۸ ] هیتلر با تبلیغات وسیعی که در مورد نژاد و هدف مشترک دوکشور درمقابل امپریالیسم و کمونیسم به راه انداخته بود، رضاخان را تحت تأثیر خود قرارداد و باسفر دکتر «یالمار شاخت» وزیر اقتصاد آلمان به ایران و انعقاد یک معاهده تجاری پایاپای باایران، صدها تکنیسین»، معلم، مشاور و تاجر آلمانی راهی ایران شدند و بسیاری از مناصب‏مهم اداری ایران را در دست گرفتند،بطوری که در طول مدت پنج سال از ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ هش، مبادلات بازرگانی ایران و آلمان بطور چشمگیری افزایش یافت و صادرات آن کشور بهصفحۀ ۱۴۴ایران پنج برابر گردید و آلمان بزرگترین خریدار مواد خام صادراتی ایران شد. همچنین درهمین زمان، خط کشتیرانی و هوایی مستقیم بین دو کشور نیز دایر گردید[ - سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، هوشنگ مهدی، ص ۴۹ - ۵۰؛ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ص‏۱۸-۲۰ ] در این زمان که روابط، تجاری، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارتباطی بین دودیکتاتور به اوج خود رسیده بود، انگلستان با آن مخالفتی نداشت، زیرا حضور آلمان درایران و روابط نزدیک بین دو کشور را مانع و سدی در مقابل گسترش کمونیسم و توسعه‏نفوذ شوروی می‏دانست و از این جهت سیاست آلمان با انگلستان همسو بود[ - همان، ص ۵۱؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دورهء رضاشاه، زرگر، ص ۳۷۹-۳۷۸ ]جنگ جهانی دوم و مقدمات حمله متّفقین به ایران در ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ هـ ش / ۱۹۳۹ م، هنگامی که جنگ دوم جهانی با حمله آلمان‏به لهستان آغاز شد، دولت ایران طی یک اعلامیه‏ای بیطرفی خود را اعلام کرد و آن را به‏اطلاع نمایندگیهای سیاسی خارجی مقیم ایران و همچنین به سفرای خود در خارج‏رساند. از این تاریخ به مدت دو سال، جنگ فقط در اروپا جریان داشت و هیتلر توانست‏با امضای یک قرارداد و پروتکل محرمانه با استالین، لهستان و اروپای شرقی را بین خودتقسیم کرده، آنجا را به اشغال خود درآورند. در طی این مدت ایران توانست بیطرفی‏خود را حفظ کند،[ - همان، ص ۵۷-۵۵؛ تاریخ جنگ سرد؛ آندره فونتن، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۱۶۴-۱۴۷ ]امّا در سال ۱۳۲۰ هـ ش / ۱۹۴۱ م، با حمله اعجاب انگیز آلمان به‏شوروی و پیروزی چشمگیر ارتش آلمان، اهمیّت ایران از لحاظ سوق الجیشی به چندین‏برابر افزایش پیدا کرد و مورد توجه خاص متّفقین قرار گرفت، زیرا در صورت شکست‏کامل شوروی و تصرف چاههای نفت قفقاز و تهدید چاههای نفت جنوب ایران و خلیج‏فارس توسط آلمان، شریان حیاتی انگلستان قطع می‏شد[ - تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۶ ] با پیوستن شوروی به متّفقین، دفاع و حمایت از آن کشور در مقابل تجاوز متّحدین،بویژه آلمان، سرلوحه سیاست خارجی متّفقین قرار گرفت و برای رساندن مهمات ووسایل جنگی به شوروی، نزدیکترین و مطمئن ترین راه ایران بود که از خلیج فارس تصفحۀ ۱۴۵دریای خزر خطوط راه آهن سراسری داشت. به همین دلیل شوروی وانگلستان در موردحمله و تصرف ایران به توافق رسیدند. مسأله دیگری که باعث سوءظن متّفقین به‏رضاخان شده بود، رابطه وسیع سیاسی، اقتصادی و تجاری او با آلمان بود. امّا متّفقین‏قبل از اقدام به چنین کاری ابتدا با تسلیم یادداشت مشترکی به ایران، خواستار اخراج‏کارشناسان آلمانی از ایران شدند که در نظر آنهابه عنوان «ستون پنجم آلمان» در ایران‏عمل‏می‏کردند و استقلال ایران و منافع متّفقین را مورد تهدید قرارداده بودند. امّا دولت‏ایران در جواب آنها اظهار داشت که خدمت کارشناسان آلمانی برای صنایع ایران‏ضروری است و تعداد آنها هم قابل توجّه نیست. بعلاوه، ایران بر کار آنها نظارت ومراقبت دارد.[- تاریخ روابط خارجی ایران، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۷؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ دوم جهانی، ذوقی، ص ۲۶-۲۵ ] دولتهای متفق که به دنبال بهانه جهت حمله به ایران بودند، جواب ایران را قانع کننده‏ندانستند و با ارسال یادداشت مجدّد، خواستار خروج کلیهء اتباع آلمانی از ایران شدند.رضاخان که از یک سو تحت تأثیر پیروزیهای هیتلر در شوروی قرار گرفته بود و از سوی‏دیگر خود را بیطرف در جنگ می‏دانست اخراج المانیها را نقض سیاست بیطرفی قلمدادمی‏کرد، در مقابل متّفقین رویهء حفظ وضع موجود و دفع الوقت را اتخاذ کرد و حتّی‏متوسل به آمریکا شد تا از تهدید متّفقین در امان باشد. انگلستان و شوروی به همراه‏دولتهای متّفق دیگر، تلیغات شدیدی را در مورد جاسوسی آلمانیها در ایران و آمادگی‏افکار عمومی دنیا برای حمله و تصرف ایران به راه انداختند[ - همان، ص ۲۲۸؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوران رضاشاه، زرگر، ۴۴۵-۴۳۸ ]تجاوز ارتشهای انگلستان و شوروی به ایران. رضاخان که تحت تاثیر فشار متّفقین «دکتر متین دفتری» را که طرفدار آلمان بود، ازنخست وزیری بر کنار کرده بود و به جای او «علی منصور » (منصور الملک) رابه نخست‏وزیری برگزیده[ - تاریخ بیست ساله ایران، مکی، ج ۶، ص ۴۴۷ ]بود، انتظار داشت که بیطرفی ایران در جنگ رعایت شود. امّا شورویصفحۀ ۱۴۶وا نگلستان که از قبل، حضور آلمانیها را در ایران بهانه قرارداده و زمینه‏های لازم را برای‏اشغال ایران فراهم کرده بودند، ناگهان در سوم شهریور ۱۳۲۰ هـ ش / ۱۹۴۱ م، کشورمان‏را از چند طرف مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. نیروهای متجاوز شوروی به‏فرماندهی ژنرال «واسیلی نوویکوف» مرکب از چند لشکر پیاده نظام و زرهی از سه‏جبهه وارد خاک ایران شدند؛ ستون اوّل از رود ارس گذشت و استانها آذربایجان غربی وشرقی را به اشغال خود درآورد. ستون دوم از خط مرزی آستارا گذشت و به سوی بندرانزلی و اردبیل شروع به پیشروی کرد و پس از تصرف رشت و سایر شهرهای گیلان به‏سوی قزوین حرکت کرد و در آن شهر به ستون اعزامی از آذربایجان ملحق شد. ستون‏سوم از بندر ترکمن تجاوز خود را آغاز کرد و شهرهای گرگان و مشهد را اشغال کرده تاسمنان پیش رفت. همزمان با حمله نیروهای پیاده شوروی، نیروهای هوایی آن کشور نیزشهرهای تبریز، رشت،، ارومیه، قزوین و حومهء تهران را بمباران کرده، باعث ایجاد رعب‏و وحشت در مردم ایران شد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ۷۲-۷۱؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج‏۱، ص ۱۲۶ ] نیروهای انگلیسی نیز به فرماندهی ژنرال «آرچیبالد ویول » همانند نیروهای متجاوزشوروی و متّفق خود، از سه جهت ایران را مورد تجاوز خود قراردادند؛ گروه اوّل ازاروندرود گذشته ضمن تصرف خرمشهر و آبادان به سوی اهواز حرکت کرد و خوزستان‏را به اشغال خود درآورد. همزمان با حمله این گروه، نیروی دریایی انگلستان نیز از طریق‏دریا به نیروی دریایی تازه تأسیس شدهء ایران حمله کرده، آنها را نابود و یا به اسارت خوددرآورد. ستون سوم نیروهای انگلیسی از مرز خسروی گذشته، پس از تصرف اسلام‏آباد، کرمانشاه، و همدان، در قزوین به نیروهای شوروی پیوست[ - همان، ص ۷۳-۷۲؛ تاریخ سیاسی ایران، مدنی، ج ۱، ص ۱۲۶ ] بدین ترتیب یک بار دیگر ایران به بهانه واهی مورد تجاوز اشغالگران شوروی وانگلستان قرار گرفت و این در حالی‏بود که دولت ایران، بطور رسمی موضع بیطرفی‏اعلام کرده بود. رضاخان که اعتماد زیادی به نیروهای نظامی خود داشت و حدود بیست‏سال با هزینه های زیاد آنها را سازماندهی و مجهز کرده بود، امّا این نیروها، جز در مواردصفحۀ ۱۴۷برکناری و تبعید رضاخان رضاخان که با اشغال ایران سلطنت خود و خانواده اش را مورد تهدید و نابودی‏می‏دید، دست به چند اقدام زد. ابتدا سفرای شوروی و انگلستان را احضار کرد تا از هدف نهایی دو دولت آگاه شود.سپس دست به دامن «روزولت» رئیس جمهور آمریکا شد. امّا وقتی از این راهها به نتیجه‏ای‏نرسید، «علی منصور» را از نخست وزیری برکنار و به جای او محمد علی فروغی» را که‏روابط نزدیکی با انگلیسیها داشت به نخست وزیری برگزید. فروغی بلافاصله با سفرای‏شوروی و انگلستان وارد مذاکره شد و تقاضای آنها را جویا شد. درخواستهای آنها، ترک‏مقاومت نیروهای ایران در مقابل متّفقین، اخراج کلیه اتباع آلمانی ( به استثنای اعضای‏سفارت) و تعهد دربارهء حمل و نقل تسلیحات جنگی از طریق خاک ایران به شوروی بود[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ۷۶-۷۴؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جهگ جهانی دوم، ذوقی، ۴۶-۴۵ ] هنوز دولت ایران به این درخواستها پاسخ نداده بود که سفرای دو کشور طی درخواست‏جدیدی خواهان تحویل آلمانیها به متّفقین شده و چند روز بعد از آن طی یک اولتیماتوم ۴۸ساعته، خواستار تحویل اتباع آلمان به متّفقین و همچنین تعطیل سفارتخانه‏های متحدین‏یعنی آلمان، ایتالیا، مجارستان و رومانی شدند و تهدید کردند که در غیر اینصورت تهران رااشغال خواهند نمود. چون دولت ایران پاسخ روشنی به این اولتیماتوم نداد نیروهای شوروی‏و انگلیس از قم و قزوین به سوی تهران حرکت کردند. رضاخان که با چنین وضعی رو به رو شد، در همان روز حمله متّفقین به تهران(۲۵شهریور ۱۳۲۰) استعفا داد و پسرش محمد رضا جانشین او شد. انگلیسیها رضاخان رانخست به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید کردند و او چند سال بعد درهمان جا مرد[ - تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۲۳۱-۲۳۰؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ص ۵۸-۵۱ ]صفحۀ ۱۴۸صفحۀ ۱۴۹ پس از جنگ جهانی اوّل چون انگلستان بیشتر کشورهای خاورمیانه را مستقیم یا غیر مستقیم‏زیر سلطهء خود داشت، به فکر افتاد که یک پیمان دفاعی و عدم تجاوز که سدی در مقابل شوروی ونفوذ کمونیسم باشد، به وجود آورد.پس از رفع اختلافات ارضی و مرزی بین کشورهای مورد نظر،پیمانی به نام سعدآباد با شرکت ایران، عراق، افغانستان و ترکیه منعقد شد. در دوم سلطنت رضاخان رابطه سیاسی بین ایران و فرانسه و ایران و آمریکا بنا به دلایل خاصی‏به دستور رضاخان قطع شد که پس از مدتی، این روابط دوباره برقرار گردید و مناسبات آن دو کشور باایران به حال عادی درآمد. روابط ایران و آلمان که از زمان سفر دوم ناصر الدین شاه به اروپا آغاز شده بود، با روی کار آمدن‏رضاخان و افزایش قدرت او در ایران و هیتلر در آلمان به بالاترین سطح خود تا آن روز رسید؛ بطوری‏که در سال ۱۳۱۹، روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین دو کشور چندین برابر روابط قبلی بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، دولت ایران بیطرفی خود را اعلام کرد و به مدت دو سال که جنگ دراروپا ادامه داشت، ایران توانست بیطرفی خود را حفظ کند. امّا با حمله آلمان به شوروی و پیوستن‏شوروی، به متفقین موقعیت استراتژیکی ایران به جهت کمک نظامی و تسلیحاتی انگلیس و فرانسه‏به شوروی چند برابر افزایش یافت. به همین دلیل متّفقین حضور آلمانیها را در ایران بهانه قرار داده وزمینه‏های حمله به ایران را آماده کردند. انگلستان و شوروی (متّفقین ) در سوم شهریور ۱۳۲۰ هـ ش هر کدام از سه جهت به خاک ایران‏تجاوز کردند و پس از مدت کوتاهی بیشتر خاک ایران را اشغال کرده، از دولت ایران خواستار تحویل‏اتباع آلمان به متّفقین و تعطیل سفارتخانه‏های دولتهای متحد شدند. امّا چون با تعلل ایران روبروشدند، در ۲۵ شهریور همان سال، یورش خود را به تهران آغاز کردند که رضاخان در این روز استعفاداد و به وسیله انگلستان به خارج تبعید شد و پسرش محمد رضا به سلطنت رسید.

روابط ایران - شوروی در زمان جنگ سرد



روابط ایران - شوروی در زمان جنگ سرد



        سالهای بحران روابط ایران و شوروی (سابق) پس از خروج نیروهای اشغالگر شوروی سابق از ایران در سال ۱۳۲۵، قوام، حزبی به‏نام دموکرات تأسیس کرد. سپس با حزبهای توده و حزب ایران الهیار صالح، کابینه‏ائتلافی را تشکیل داد. این کابینه پس از مدتی با خروج سه وزیر توده‏ای از آن منحل شد.سپس مسأله آذربایجان با حمله نیروهای دولتی و تسلیم عده ای از نیروهای کمونیستی وفرار عده‏ای دیگر به شوروی سابق حل شد. در این زمان، قوام انتخابات دورهء پانزدهم،مجلس را برگزار کرد. هر چند حزب دولتی قوام اکثریت کرسیهای مجلس را به دست‏آورد، امّا اعضای حزب قبل از افتتاح مجلس، علیه خود او موضع گرفته، پس از آغازمجلس نیز از دولت او حمایت نکردند. در نتیجه مجلس پانزدهم، ضمن ردّ توافق نامه سه ماده ای قوام - سادچیکفصفحۀ ۱۸۸واگذاری هر نوع امتیاز نفت و یا ایجاد هر گونه شرکتی را که بیگانگان در آن سهیم باشند،مردود اعلام کرد. بدین ترتیب سیاستهای قوام در مورد شوروی سابق شکست خوردودوره‏ای در روابط دو کشور آغاز شد که از آن به عنوان سالهای بحران روابط بین دوکشور یاد می‏شود.[- ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۱، ص ۱۶۶-۱۵۶؛ ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ دوم جهانی، ذوقی، ص ۳۴۹ ] دولت شوروی این اقدام را یک تبعیض آشکار و عملی خصمانه نسبت به خوددانست. و نسبت به پیامدهای آن هشدار داد. سپس با توجّه به قراردادهای استخدام‏مستشاران آمریکایی و حضور آنها در ایران دولت شوروی یادداشتهای تهدید آمیزی‏برای مقامهای ایرانی ارسال و دولت ایران را متهم کرد که کشور خود را به پایگاهی علیه‏کشور شوروی تبدیل کرده است. مهمترین حادثه‏ای که در این سالها باعث تیرگی بیشترروابط دو کشور شد، سوء قصد نافرجام به شاه در پانزده بهمن ۱۳۲۷ هـ. ش و بازداشت‏اعضای حزب توده و محاکمه آن‏ها بود. پس از این جریان، نیروهای شوروی در دومرحله بطور آشکار به پاسگاههای مرزی ایران در گرگان و آذربایجان حمله کرده، عده‏ای از نیروهای ایرانی را کشته یا به اسارت بردند. بحران و تیرگی روابط دو کشور تا سال‏۱۳۲۹ هـ. ش که سپهبد رزم آرا به نخست وزیری رسید، ادامه داشت. در این سال، باامضای دو یادداشت تفاهم مرزی و بازرگانی، روابط بحرانی و خطرناک دو کشور خاتمه‏یافت و بسیاری از مشکلات روابط دو کشور حل شد[ - ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ذوقی، ص ۳۵۵-۳۴۶؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۱۲۷-۱۱۹ ]موضع شوروی در مقابل نهضت ملّی شدن نفت روابط ایران و شوروی سابق در اوج ملّی شدن نفت ایران، یعنی زمان نخست وزیری‏مصدق را می‏توان به دو قسمت تقسیم کرد: دورهء دیکتاتوری استالین و دورهء مالنکوف. با توجه به شکست سیاست شوروی در مسأله تخلیه ایران، بحران آذربایجان، ردّتوافقنامه سه ماده‏ای قوام سادچیکف در مجلس شورای ملّی ایران و سرخوردگیصفحۀ ۱۸۹سیاستمداران شوروی از ایران تا زمانی که استالین در مسند قدرت بود، روابط دو کشوربه حالت کاملاً عادی برنگشت. از این رو موضع شوروی در زمان نخست وزیری مصدّق‏و در حساسّترین لحظه های تاریخ معاصر ایران در صحنه بین المللی، سیاست بی‏اعتنایی، انتظار و رأی ممتنع یا غیبت در مجامع جهانی بود. علاوه بر اینها، چون مصدق‏نقش مؤثری در تصویب قانون منع امتیاز نفت به بیگانگان و ردّ توافقنامه قوام -سادچیکف داشت، مقامهای شوروی سابق و عوامل آنها در حزب توده ایران در این‏مقطع با مصدق مخالف بودند و او را عامل امپریالیسم آمریکا دانسته، از سیاست‏«موازنه منفی» او ناراضی بودند[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۰۱-۱۹۴ ] در اسفند ماه ۱۳۳۱ هـ. ش هنگامی که استالین درگذشت و گئورگی مالنکوف‏جانشین او شد، بتدریج آثار تغییر در سیاست خارجی شوروی هویدا شد وشعار«همزیستی مسالمت آمیز» و «بهبود روابط با کشورهای همسایه» مطرح شد. مسأله مهم‏دیگری که در داخل ایران باعث تغییر و تحوّل سیاست خارجی شوروی سابق و حزب‏توده نسبت به دولت مصدق شد، پیروزی قیام سی تیر به رهبری آیت الله کاشانی - رهبرجناح مذهبی نهضت - بود. از این تاریخ به بعد و تا زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش،روابط ایران وشوروی سابق به ظاهر بهبود پیدا کردو حزب توده نیز تغییر جهت داده، ازدولت مصدق حمایت می‏کرد.امّا مقامهای شوروی بطور عملی اقدام مثبتی در موردتحویل طلاهای[ - در آن زمان پشتوانه اسکناسهای چاپ شده طلا بود و به همین دلیل هر کشور مقداری طلا در کشورهای مهم به امانت‏می‏گذشت و در صورت لزوم می‏توانست از آن استفاده کند. جریان طلاهای ایران در شوروی از این مقوله بود ]ایران و خرید نفت ملّی شده ایران که کمک بسیار مهمّی به دولت‏ایران بود، انجام نداده، در واقع به نوعی همکاری و همسویی با دشمن نهضت مردم‏مسلمان ایران داشتند.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۰۴-۲۰۲ ]روابط ایران و شوروی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش پس از کودتای ۲۸ مرداد و آغاز سلطهء همه جانبه آمریکا بر ایران، روابط ایران وشوروی همواره تابعه ای از روابط دو ابرقدرت بود. در این زمان، مقامهای شوروی اصفحۀ ۱۹۰یک سو خواستار گسترش روابط بین دو کشور بودند و از سوی دیگر در برابر بعضی ازسیاستهای منطقه ای و جهانی ایران دست به اعتراض زده، حتّی گاهی شاه را تهدیدمی‏کردند. یکی از آن سیاستها، عضویت ایران در پیمان منطقه‏ای بغداد بود که مورداعتراض مقامهای شوروی قرار گرفت. در این زمان «مولوتوف» وزیر خارجه شوروی‏نخستین اعتراضیه آن کشور را در مسکو تسلیم کاردار ایران کرد. در این اعتراضیه دولت‏آن کشور عضویت ایران در آن پیمان را خلاف رویه حُسن همجواری و ورود به دسته‏بندیهای جهانی دانسته، آن را محکوم کرد. هر چند دولت ایران به این اعتراضیه جواب‏داد، ولی مقامهای اتحاد شوروی دلایل ایران را قانع کننده ندانسته، اعتراضیه دیگری‏تسلیم ایران کردند. مسأله دیگری که در طی این سالهاو قبل از آغاز دوران تنش زدایی باعث تیرگی روابطدو کشور شد، امضای موافقتنامه دوجانبه نظامی بین ایران و آمریکا بود. در یازده اسفند۱۱۳۷ هـ. ش، یعنی چند روز پیش از امضای موافقتنامه دوجانبه نظامی، دولت ایران بااتکا به پشتیبانی آمریکا، اعلام کرد که مواد پنج و شش[ - گفتنی است که بر اساس مواد ۵ و ۶ عهدنامهء مزبور دولت شوروی سابق در صورتیکه در خاک ایران مورد تهدید دولت ثالثی قرارمی‏گرفت می‏توانست نیروهای خود را وارد ایران کند. ] عهدنامهء ۱۳۰۰هـ. ش / ۱۹۲۱م، ایران و شوروی کهنه شده و قابل اجرا نیست. دولت شوروی ضمن تسلیم یک‏یادداشت اعتراضیه دیگر به دولت ایران، متذکر شد که موارد فوق الذکر به قوت خودباقی است و دولت‏ایران حق لغو یکجانبهء آن را ندارد. پس از این مسأله، حملات مقامهای‏شوروی سابق به ایران، بویژه حملات شخصی «خروشچف» رهبر شوروی به شاه آغازشده و به روزنامه ها و رادیوهای دو کشور نیز سرایت کرد. پس از سقوط دولت اقبال وروی کار آمدن شریف امامی، روابط دو کشور بهبود چشمگیری پیدا نکرد، حتّی در زمان‏نخست وزیری امینی تیره تر شد. این رویه تا آغاز دوران مشهور به تنش زدایی بین‏آمریکا و شوروی ادامه داشت[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۴-۲۶۰؛ تاریخ نوین ایران، م.س.ایوانف، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائم پناه، ص ۲۶۲ ]صفحۀ ۱۹۱بهبود روابط در دوران تنش زدایی الف - همکاریهای بازرگانی، اقتصادی و فنی با آغاز دوران تنش زدایی، سیاست خارجی ایران نیز به ظاهر دچار تغییر و دگرگونی‏شد و شاه سیاست «خارجی مستقل ملی» را اعلام کرد. هدف از اعلام چنین سیاستی این‏بود که نشان داده شود ایران تحت تأثیر هیچ کشوری نیست و خود بطور مستقل سیاست‏خارجی اش را تعیین می‏کند. امّا واقعیت خلاف این را نشان می‏داد، زیرا جهت گیری‏سیاست خارجی دولت ایران از آن تاریخ تا پیروزی انقلاب اسلامی همواره در جهت‏منافع کشورهای غربی، بویژه آمریکا تنظیم می‏شد. به همین دلیل دولت محمد رضا شاه‏هرگز تمایل زیادی به برقراری روابط سیاسی گسترده با اتحاد شوروی نداشت و فقط درصدد بود که روابط با آن کشور در سطوح بازرگانی، اقتصادی، ترانزیتی و فنی محدودباشد. از این رو در طول این سالها و قبل از پذیرش نقش ژاندارمری در منطقه چندین‏موافقتنامه در زمینه های گوناگون بازرگانی، اقتصادی، ترانزیتی و فنی با شوروی منعقدنمود که از جمله مهمترین آنها، امضای نخستین موافقتنامه بازرگانی و ترانزیتی بین دوکشور در سال ۱۳۴۳ هـ. ش، امضای دومین موافقتنامه از همین نوع در سال ۱۳۴۵ هـ. شصفحۀ ۱۹۲و سرانجام امضای بزرگترین موافقتنامه بازرگانی بین دو کشور در سال ۱۳۴۹ هـ. ش وپروتکل تأسیس شرکت مختلط حمل ونقل بود. امضای چنین توافقنامه هایی باعث‏افزایش سریع تبادلات بازرگانی بین دو کشور و ترانزیت کالا از خاک یکدیگر شد که درنوع خود در طول تاریخ بی نظیر و یا کم نظیر بود[ - تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ۱۸۳-۱۸۰؛ تاریخ نوین ایران، ص ۲۷۳-۲۷۱ ] علاوه بر موارد مذکور،رژیم شاه شوروی در زمینه های فنی و صنعتی نیز موفق به‏انعقاد قراردادهای مهمی شدند که از جمله مهمترین آنها احداث کارخانه ذوب آهن‏اصفهان، انتقال گاز ایران به آن کشور، تأسیس کارخانه ماشین سازی اراک، تأسیس سد برروی رودخانه ارس و توسعه و بازسازی تأسیسات شیلات و بنادر دریای خزر بود که‏نقش مؤثری در حیات اجتماعی و اقتصادی ایران ایفا می‏کرد[ - همان، ص ۱۸۷-۱۸۴؛ تاریخ نوین ایران، ص ۲۷۵-۲۷۴ ]ب - گسترش بیشتر روابط در زمان ژاندارمی ایران روابط گستردهء بازرگانی، اقتصادی، صنعتی و فنی ایران و شوروی سابق که از آغازدوران تنش زدایی بین شرق و غرب آغاز شده بود، با پذیرش نقش ژاندارمی منطقه ازسوی شاه بر اساس سیاست دو ستونی نیکسون - کیسینجر، انتظار می‏رفت که دچاررکود شود. علاوه بر این، امضای عهدنامه دوستی وا تّحاد بین عراق و شوروی یکی‏دیگر از مسائلی بود که می توانست خدشه ای به روابط گسترده اقتصادی و تجاری ایران‏و شوروی وارد سازد. امّا تأمین منافع و رضایت طرفین از موافقتنامه های پیشین سبب‏گسترش بیشتر همکاریهای اقتصادی، فنی و حتّی فرهنگی بین دو کشور شد. از سال ۱۳۵۱ هـ. ش، یعنی زمانی که شاه بطور رسمی ژاندارم منطقه و حافظ منافع‏آمریکا در منطقه استراتژیک خلیج فارس شده بود و سیل تجهیزات و تسلیحات ومستشاران نظامی از آن کشور به ایران سرازیر بود، ایران و شوروی موفق به امضای چندموافقتنامه جدید در زمینه های فنی، اقتصادی، تجاری و ترانزیتی شدند، که از جمله‏مهمترین آنها امضای قرارداد بازرگانی و فنی در سال ۱۳۵۱ هـ. ش افزایش تولید ذوب‏آهن اصفهان، امضای موافقتنامه فرهنگی و مبادله استاد و دانشجو وامضای موافقتنامهصفحۀ ۱۹۳بیست ساله صدور گاز طبیعی ایران به آلمان و فرانسه از خاک شوروی در سال ۱۳۵۵ هـ. ش و... بود[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۱۷-۴۱۳ ] البته لازم به ذکر است که این امر ناشی از مدیریت و درایت شاه ایران‏نبود بلکه این یک نوع احیاء سیاست موازنه مثبت در زمان قاجار بین روس و انگلیس بودکه حالا به صورت سیاست «مستقل ملی»از طرف شاه ارایه شده بود. صفحۀ ۱۹۴صفحۀ ۱۹۵ عدم تصویب توافقنامه قوام - سادچیکف از طرف مجلس شورای ملّی پانزدهم از یک سو وقراردادهای استخدام مستشاران آمریکایی و خرید سلاح از آن کشور به وسیله ایران از سوی دیگر،باعث تیرگی روابط دو کشور ایران و شوروی و آغاز بحران روابط دو کشور شد که سوء قصد به محمدرضا و بازداشت و محاکمه اعضای حزب توده در سال ۱۳۲۷ هـ. ش، باعث تشدید بیشتر آن بحران شدو تا دوران نخست وزیری سپهبد رزم آرا در سال ۱۳۲۹ هـ. ش ادامه یافت. موضع شوروی سابق در مقابل نهضت ملّی نفت ایران در مجامع بین المللی، بی اعتنایی، انتظار ورأی ممتنع و از نظر داخلی ابتدا مخالفت و سپس بظاهر همراهی بود، که در واقع مخالفت و نوعی‏همراهی با سیاست انگلستان تلقی می‏شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش و آغاز سلطه همه جانبهء آمریکا بر ایران، شوروی سابق‏ضمن حفظ ارتباط نسبی با ایران در مقابل بعضی از سیاستهای منطقه‏ای و جهانی ایران (مثل‏عضویت در پیمان بغداد و امضای موافقتنامه دوجانبه نظامی با آمریکا) مخالفت کرده، حتّی گاه گاهی‏شاه را تهدید می‏کرد. با آغاز دوران تنش زدایی بین ابرقدرت شرق و غرب، روابط خارجی ایران و شوروی روز به روزگسترش یافته، در زمینه های بازرگانی، اقتصادی، صنعتی و فنی به بالاترین حد خود تا آن زمان‏رسید که از جمله مهمترین آنها احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان، اجرای پروژه لولهء انتقال گاز ایران‏به شوروی تأسیس کارخانه ماشین سازی اراک و... بود.

روابط ایران - آمریکا در زمان کندی

      


روابط ایران - آمریکا در دوران کندی



              کندی و تغییر سیاست خارجی آمریکا در ایران تا زمانی که انگلستان بر ایران نفوذ داشت، تغییر و تحوّلات داخلی آن کشور که منجربه روی کار آمدن حزب کارگر یا محافظه کار در صحنه سیاسی می‏شد، بر روابط دوکشور نیز اثر می‏گذاشت. پس از این که سلطه آمریکا در ایران گسترش پیدا کرد وجانشین نفوذ سیاسی انگلستان شد، این بار حوادث داخلی ایران بیش از گذشته تحت‏الشعاع جریانهای داخلی آن کشور قرار گرفت؛ زیرا تفاوت سیاستهای داخلی و خارجی‏«حزب دموکرات» و «جمهوریخواه» آمریکا بیشتر از احزاب کارگر و محافظه کارانگلستان بود. در نتیجه، در صورت پیروزی هر یک از این حزبهای سیاسی در آمریکا،سیاست خارجی آنها نیز نسبت به ایران دچار تحوّل می‏شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش و تا زمانی که «ژنرال آیزنهاور» به عنوان رئیس‏جمهور در رأس قدرت سیاسی آمریکا بود، شاه مشکل خاصی در روابط خود با آمریکانداشت و توانسته بود خود را باسیاستها و منافع آمریکا به خوبی تطبیق دهد، و حتّی‏موفق به امضای یک موافقتنامه دفاعی دوجانبه با آن کشور نیز شده بود؛ زیرا کودتا درایران در آغاز ریاست جمهوری «آیزنهاور» و با پشتیبانی و حمایت کامل او صورت گرفته‏بود و تا زمانی که او زمام امور کشورش را به عهده داشت، از رژیم کودتا در ایران حمایت‏می‏کرد.[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص‏۲۷۵ ]امّا همین که «جان فیتز جرالد کندی» در سال ۱۳۳۹ هـ. ش / ۱۹۶۰ م از حزب‏صفحۀ ۱۹۸دموکرات به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد، سیاست خارجی آن کشور نسبت به‏ایران نیز دچار تغییر شد. چون کندی در زمان مبارزات انتخاباتی به مردم آمریکا قول‏داده بود که تغییرات اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی به وجود خواهد آورد. ازاین رو پس از کسب قدرت طرح جدید «اتحاد برای پیشرفت» و سیاست «مرزهای نو» رامطرح کرد. هدف از این سیاستهای جدید آمریکا، گسترش مرزهای آسودگی و آزادی به‏کشورهای دیگر، برای جلوگیری از قیام مردم در کشورهای جهان سوم علیه آمریکا بود.بر اساس این طرحها، کندی به شاه ایران فشار آورد که اصلاحات اجتماعی در ایران‏ضروری است و برای این منظور و انجام اصلاحات و رفرمهای ظاهری، «علی امینی»سفیرسابق ایران در آمریکا رابرای نخست وزیری پیشنهاد کرد و شاه به رغم میل باطنی‏خود او را به نخست وزیری منصوب کرد.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۶-۲۷۵؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۲۳۰-۲۱۵؛ جنگ قدرتها در ایران، باری روبین، ترجمه محمود مشرقی، ص ۹۲-۹۱ ] امینی در مدت کوتاهی که در این مقام مشغول کار بود، اقدامهای جزئی همراه با سروصدای زیادی انجام داد. از جمله اقدامهای مهمّ او در زمان نخست وزیری، انحلال‏مجلس، بیستم زندانی کردن سپهبد «حسین آزموده» دادستان نظامی بعد از کودتا،برکناری تیمور بختیار[ - برکناری تیمور بختیار با پیشنهاد امینی و توسط شاه صورت گرفت ]از ریاست سازمان امنیت(ساواک)، برکناری تعدادی از مقامهای‏بلندپایه ایران که مشهور به فساد و طرفداری از انگلستان بودند. علاوه بر اینها، امینی یک‏وام دراز مدت از آمریکا درخواست نمود، لیکن آمریکا پرداخت هر گونه وام به دولت‏ایران را مشروط به اجرای اصلاحات مورد نظر خود کرد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ۲۷۷ ]سفر شاه به آمریکا ونتایج آن شاه که از روز اوّل با نخست وزیری امینی موافق نبود منتظر فرصت مناسب بود تا اورا برکنار و فرد مطیع و مورد نظر خود را به این مقام منصوب کند. عدم توفیق امینی درجهت اجرای اصلاحات مورد نظر آمریکا از یک سو و قطع کمکهای بلاعوض مالی صفحۀ ۱۹۹عدم پرداخت اقساط وام قبلی دولت امینی وهمچنین ردّ درخواست وام جدید از آمریکااز سوی دیگر، همه دست به دست هم داد تا دولت وی نتواند کاری از پیش ببرد. درنتیجه، امینی در بن بست قرار گرفت و حتّی آمریکا که حامی و مشوق او جهت انجام‏اصلاحات ارضی واجتماعی بود، دیگر از او حمایت نکرد و به همین دلیل موقعیت‏امینی روز به روز متزلزل تر و به لبه پرتگاه سقوط نزدیکتر می‏شد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۸-۲۷۹؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۲۲۸ ] شاه که متوجّه موقعیت متزلزل داخلی و خارجی امینی شده بود و در واقع خود او ودرباریان و اطرافیان فاسدش و دولت انگلستان به دلیل تماسهای امینی با روحانیت قم درتضعیف او نقش اصلی و اساسی داشتند، تصمیم گرفت خود نقش امینی را برای‏آمریکاییها بازی کرده، او را از صحنه خارج کند. هر چند امینی خود وابسته و متکی به‏سیاست آمریکا بودو به دلیل نقش او در قرارداد کنسرسیوم و تأمین منافع آن کشور، نزدآمریکاییها مشهور شده بود، ولی ارتباط جزئی او با علما و آزادی نسبی در زمان نخست‏وزیری او و برکناری عدهء معدودی از افراد فاسد وابسته به دربارو انگلستان باعث‏سوءظن بیشتر شاه و انگلستان نسبت به او شده، در نتیجه مغضوب آنها واقع گردید. شاه‏برای این که رضایت آمریکاییها را برای برکناری امینی جلب کند، نیاز به یک مسافرت به‏واشنگتُن داشت تا بطور حضوری برای انجام اصلاحات در ایران به آمریکاییها تعهدبسپارد. به همین دلیل در فروردین سال ۱۳۴۱ هـ. ش عازم آمریکا شد؛ ولی قبل از رفتن‏به آمریکا در لندن بامقامهای انگلیسی که همانند او خواهان برکناری امینی بودند، به‏مشورت پرداخت تا راههای جلب رضایت آمریکا را جهت برکناری امینی بررسی کند[ - از سید ضیاء تا بختیار، بهنود، ص ۴۶۵-۴۵۹ ؛سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۹؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۱، ص ۳۵۳-۳۵۲ ] مسافرت شاه به آمریکا چند روز به طول انجامید. کندی ابتدا از پذیرفتن شاه‏خودداری کرد، امّا سرانجام با اصرار و پافشاری سرمایه داران و یهودیان آمریکایی به‏سردی با او ملاقات کرد. در این دیدار، کندی نسخه ای از اصلاحات را که برای تمام‏کشورهای جهان سوم تهیه کرده بود،به شاه ارائه داد تا در ایران به اجرا درآورد. صفحۀ ۲۰۰دیدار شاه از آمریکا و ملاقات با کندی دموکرات، نتایجی را به همراه داشت که ازجمله مهمترین آنها عبارتند از : برکناری علی امینی از نخست وزیری و انتصاب «اسدالله عَلَم» وزیر دربار شاه به این‏مقام، اعلام اصلاحات ارضی و سپس «انقلاب سفید» با اصول ششگانهء آن، انجام همه‏پرسی. جهت تأیید انقلاب شاه، سرکوبی آزادیخواهان، کمکهای مالی و اقتصادی بیشترآمریکا به شاه و حمایت سیاسی از او، کاهش قدرت و نفوذ نخست وزیران و تشریفاتی‏بودن آنها و مهمتر از همه، دیکتاتوری، خفقان، اختناق و سرکوب تا آغاز شعله های‏انقلاب اسلامی[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۸-۲۷۹؛ از سید ضیاء تا بختیار، بهنود، ص ۴۷۳-۴۶۷ ]کاپیتولاسیون، قیام مردم و تبعید امام (ره) دولتمردان سیاسی ایران در طول دویست سال اخیر، چندین بار تن به قضیه شرم‏آورکاپیتولاسیون دادند و از این طریق باعث خسارات جبران ناپذیری به جان،مال، ناموس وحیثیت سیاسی مردم ایران شدند که اوّلین آن مربوط به افراد روسیه در قراردادترکمنچای و آخرین آن مربوط به افراد آمریکایی در سال ۱۳۴۳ هـ. ش بود[ - ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۱، ص ۴۵-۳۹؛ تاریخ بیست و پنج ساله ایران، نجاتی، ص ۳۰۳ ] دولت آمریکا که تا این زمان نفوذ همه جانبه‏ای در ابعاد سیاسی، نظامی واجتماعی‏ایران پیدا کرده بود و افراد زیادی از اتباع آن کشور در ایران تحت عناوین گوناگون بویژه‏هیأتهای مختلف نظامی در ایران مشغول کار بودند، تصمیم گرفت که مصونیت قضایی وکنسولی را که مخصوص اعضای کادر دیپلماتیک و هیأتهای سیاسی است، به آنها نیزتسرّی دهد. به همین دلیل به دولت ایران فشار آورد که هر چه زودتر مجوز معافیت‏قضایی و کنسولی را برای این گونه افراد و اعضای خانواده و سایر همراهان آنها و حتّی‏محل زندگی آنها از طریق قانونی صادر کند. ابتدا دولت عَلَم در زمان فترت مجلس و پس‏از پشت سرگذاشتن وقایع پانزده خرداد آن را تصویب کرد. امّا پس از این که انتخابات مجلس‏دوره‏۲۱ برگزار شد و «حسنعلی منصور» به نخست وزیری رسید،در سوم مرداد۱۳۴۳ هـ.شصفحۀ ۲۰۱آن را به صورت لایحه تقدیم مجلس سنا کرد که با فوریت به تصویب رسید. پس از تصویب مجلس سنا، مجلس شورای ملی، با اکثریت ضعیفی یعنی با ۷۴ رأی‏موافق در برابر ۶۱ رأی مخالف آن را به تصویب رساند و بدین ترتیب یکبار دیگر،استقلال سیاسی و قضایی ایران به دست عده ای از افراد فاسد و بیگانه پرست، زیر پای‏آمریکاییها قربانی شد[ - ر.ک: سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۱۷-۳۰۷؛ نهضت امام خمینی، حمید روحانی،ج‏۱، ص ۷۰۸-۷۰۶ ] امام خمینی (ره) که از آغاز اصلاحات ارضی و انقلاب سفید آمریکایی شاه در مقابل‏آن شجاعانه قد عَلَم کرده بود وخطر نفوذ و سیطرهء همه جانبهء آمریکا را گوشزد نموده وبه زندان نیز افتاده بود، این بار هم نمی توانست در مقابل این خیانت آشکار رژیم شاه‏ساکت بنشیند، از این رو، پس از اطلاع از تصویب چنین لایحهء شرم آور وخفّت باری‏تصمیم به افشا و مبارزهء همه جانبه علیه رژیم آمریکایی شاه گرفت. مردم مسلمان ایران‏که همواره در لحظه‏های حساس و خطرناک در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی‏دست به به دامن عُلما و رهبران مذهبی خود می‏شدند، یکبار دیگر به گِرد رهبر ومقتدای مذهبی و سازش ناپذیر خود حلقه زده، از او استمداد طلبیدند. اوج این مبارزه‏در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ هـ. ش که روز میلاد حضرت فاطمه زهرا(ص) و فرزندصالحش حضرت امام خمینی (ره) بود در جلو منزل امام در قم به نمایش درآمد و آن‏مرجع عظیم الشأن در مقابل هزاران نفر از مریدان خود سخنان شدید اللحن و افشاگرانه‏ای را علیه رژیم شاه و اربابش آمریکا ایراد کرد. امام (ره) علاوه بر سخنرانی‏مهمّ خود، اعلامیه ای نیز علیه دولت ایران و آمریکا و منتشر کرد که باعث شور و هیجان‏مردم گردید. دولت ایران که تحمل انتقادهای تند و سریع معظم‏له را نداشت در روزسیزده آبان همان سال ایشان را دستگیر و به ترکیه تبعید نمود.[- نهضت امام خمینی، روحانی، ج ۱، ص ۷۴۱-۷۰۹؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۹۷-۹۶ ] تبعید امام خمینی (ره) بازتاب و نتایج مهمّ داخلی و خارجی داشت که از جملهء آنهاسرازیر شدن نامه ها و تلگرافهای زیادی به دولتهای ایران و ترکیه، نامهء کمیسیون حقوقصفحۀ ۲۰۲بشر به دبیر کل سازمان ملل جهت پایان تبعید امام (ره)، قتل حسنعلی منصور به دست‏محمد بخارایی در ششم بهمن ۱۳۴۳ هـ. ش و سوء قصد نافرجام به جان شاه درفروردین ۱۳۴۴ هـ. ش را می‏توان نام برد[ - نهضت امام خمینی، روحانی، ص ۸۲۸-۷۵۱ ؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج‏۱، ص ۱۰۶-۹۸ ]جانسون و روابط جدید او با شاه شاه که فکر قدرت برتر منطقه ای را در سر می‏پروراند، بعلاوه برای سرکوب‏نیروهای مخالف سیاسی، نیاز به یک ارتش قوی و مجهز به سلاحهای پیشرفته غرب‏داشت. از این رو از سیاستهای «کندی» ناراضی بود. با قتل «کندی» در اوّل آذر۱۳۴۲ هـ. ش ۱۹۶۳/ م، و روی کار آمدن معاون ا[ - بر اساس قانون اساسی آمریکا، پس از مرگ رئیس جمهور، معاون او تا پایان دورهء ریاست جمهوری جانشین او می‏شود. ]،«لیندون جانسون»، روابط ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی شد، زیرا جانسون‏محدودیتهای ایجاد شده در زمان «کندی» در مورد ایران را از بین برد و یک وام جدیددویست میلیون دلاری برای خرید جنگ افزارهای نظامی در اختیار شاه قرارداد[ - همان، ص ۳۴۲؛ تاریخ بیست و پنج ساله ایران، نجاتی، ص ۳۳۷؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۲۹۰-۲۷۴ ] علت تغییر جدید سیاست خارجی آمریکا، از سوی جانسون - با آن که او و کندی هردو از حزب دموکرات آمریکا بودند دو عامل عمده زیر بود؛ اوّل این که به نظر رئیس‏جمهور جدید آمریکا و مشاورانش، شاه مدافع منافع آمریکا در خاور میانه و بویژه درمنطقه حساس خلیج فارس بود واز این جهت شایسته حمایت و پشتیبانی کامل آمریکابود. دوم این که آمریکا در تمام دورهء پنج ساله[ - جانسون یک سال به جای کندی و سپس در دورهء بعد هم انتخاب شد و در مجموع پنج سال رئیس جمهور آمریکا بود. ]ریاست جمهوری «جانسون» درگیرجنگ در ویتنام بود ومورد نفرت شدید مردم دنیا و حتّی خود آمریکاییها قرار داشت بهصفحۀ ۲۰۳همین جهت از نظر سیاسی و تدارکاتی به ایران در منطقه نیاز داشت تا بهتر از نیروهای‏خود در جنگ ویتنام حمایت کند. همچنین سرگرمی آمریکا در آن جنگ مانع از آن‏می‏شد که آمریکا فشار لازم را جهت اجرای برنامه های اصلاحات اجتماعی بر شاه‏اعمال کند. به همین دلیل در طی این مدت شاه به حال خود رها شده و از فشارهای‏دوران «کندی» در امان مانده بود[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۴۳-۳۴۲؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۹۹ ] موضع جدید آمریکا این فرصت را به شاه داد که افکار قدرت طلبی و میلیتاریستی‏خود را در منطقه دنبال کند و زمامداران آمریکارا کم کم به نقشهء خود مبنی بر «تبدیل‏ایران به قدرت برتر نظامی منطقه» راضی و تجهیزات و تسلیحات نظامیِ پیشرفته‏تر از آن‏کشور دریافت نماید. شاه در جهت این سیاست و به منظور دریافت کمکهای بیشتر وسلاحهای پیشرفته تر، در خرداد ۱۳۴۷ هـ. ش، یک سفر خصوصی به آمریکا انجام داد ودر پی آن هواپیماهای پیشرفته «فانتوم» به ایران تحویل داده شد.[- همان، ص ۳۴۵-۳۴۳ ]افزایش نقش منطقه‏ای ایران از آغاز دوران جنگ سرد بین ابرقدرت شرق و غرب و اتخاذ سیاست «دفاع ازپیرامون» یا «سد نفوذ» از سوی آمریکا و کشورهای هم‏پیمان او در پیمانهای «ناتو»،«سنتو» و «سیتو»، ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتکی، جایگاه ویژه‏ای درروابط خارجی کشورهای بلوک غرب، بویژه آمریکا پیدا کرد، زیرا این کشور از یک سومرز مشترک و طولانی با رهبر بلوک شرق یعنی شوروی داشت و از سوی دیگر، مشرف‏به منطقه حساس خلیج فارس و دریای عمان و یکی از اعضای مهمّ پیمان منطقه‏ای‏«سنتو» بود که این پیمان هم به لحاظ ارتباط پیمانهای سیتو و ناتو به همدیگر، خود نیزبرای بلوک غرب دارای اهمیّت استراتژیک بود. در نیمهء دوم دههء ۱۳۴۰ هـ. ش دو عامل یا حادثه دیگر باعث افزایش نقش منطقه ای‏ایران در سیاست خارجی کشورهای غربی، بخصوص آمریکا و دوستان نزدیک او شد صفحۀ ۲۰۴اوّل اعلام خروج نیروهای انگلیسی از خاور دور و شرق کانال سوئز در ۲۶ دی‏ماه‏۱۳۴۶هش (شانزده ژانویه ۱۹۶۸ م)، توسط «هارولد ویلسون» رهبر حزب کارگر ونخست وزیر انگلستان[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۵۳ ]، دوم انتخاب «ریچارد نیکسون» دوست قدیمی شاه از حزب‏جمهوریخواه آمریکا به ریاست جمهوری آن کشور در اواخر همین سال میلادی.[- همان، ص ۳۴۵؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۲؛خلیج فارس و مسائل آن، همایون الهی، ص ۱۰۳-۱۰۲ ] شاه ایران از چندین سال پیش خواهان ایفای نقش بیشتری در ترتیبات امنیتی منطقه‏بود تا از این طریق بتواند تسلیحات وکمکهای بیشتری از غرب دریافت کند و به یک قدرت‏منطقه‏ای تبدیل شود. امّا تا این زمان نتوانسته بود آمریکا را بطور کامل به چنین امری راضی‏کند؛ لیکن با اعلام خروج نیروهای انگلیسی از منطقه، زمینه لازم برای تحقق امیال شاه فراهم‏شد، زیرا آمریکا از یک سو درگیر جنگ ویرانگر و نفرت انگیز و پرهزینه ویتنام بود و این‏جنگ، تجربهء تلخی برای زمامداران آمریکا در دخالت مستقیم در امور کشورهای دیگر بودو از سوی دیگر، بر اساس دکترین «آیزنهاور» که تا این زمان اساس روابط خارجی آن کشوررا تشکیل می‏داد، دفاع از امنیت هر منطقه به کشورهای خود آن منطقه واگذار شده بود. به‏همین دلیل، دو کشور آمریکا و انگلیس تصمیم گرفتند خلأ ناشی از خروج نیروهای انگلیسی‏از منطقهء خلیج فارس، توسط کشورهای همان منطقه پُر شود.[- جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۳-۱۰۲؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۵۴ ] شاه که از قبل آماده پذیرفتن چنین نقش حساسی بود، داوطلبانه و با کمال میل آن راپذیرفت. نتیجهء قبول تأمین امنیت منطقه خلیج فارس که بیشترین انرژی کشورهای‏صنعتی غرب را تأمین می‏کرد، تقویت نیروهای نظامی و دفاعی ایران بود که از این تاریخ‏به بعد سیل ارسال تجهیزات نظامی پیشرفته از کشورهای غرب بخصوص آمریکا به‏سوی ایران سرازیر شد.دولت ایران، برای این که بتواند هزینهء سنگین سلاحهای‏خریداری شده و افزایش نیروها و تأسیسات نظامی را بپردازد، با فشار، کنسرسیوم نفت‏ایران را وادار به افزایش تولید کرد[ - همان ؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۵۴. ]صفحۀ ۲۰۵ پس از کودتای ۲۸ مرداد و تا زمانی که آیزنهاور در رأس قدرت آمریکا بود، شاه مشکل خاصی درروابط خود با آن کشور نداشت امّا همین که «کندی» به ریاست جمهوری انتخاب شد، به شاه جهت‏انجام اصلاحات اجتماعی فشار آورد و علی امینی را مأمور این کار کرد و شاه به رغم میل باطنی خود اورا به نخست وزیری منصوب نمود. امینی ابتدا اصلاحات جزئی و پُر سر و صدایی انجام داد، امّا به علت کارشکنیهای شاه، دربار وعوامل انگلیس نتوانست کاری از پیش ببرد. محمدرضا که منتظر فرصت بود، تصمیم گرفت که خودنقش امینی را برای دولت آمریکا بازی کند. و به همین دلیل مسافرتی به آن کشور انجام داد که ازنتایج مهمّ آن سفر، برکناری امینی، اصلاحات ارضی و سپس انقلاب سفید بود. پس از این که روابط شاه و آمریکا بطور گسترده‏ای افزایش یافت وافراد زیادی از اتباع آن کشوردر ایران مشغول کار شدند، دولت امپریالیست آمریکا تصمیم گرفت که مصونیت قضایی را که‏مخصوص اعضای کادر دیپلماتیک بود، به مستشاران آن کشور نیز تسرّی دهد که این امر در زمان‏نخست وزیری «حسنعلی منصور»تحقق پیدا کرد و باعث واکنش سریع امام خمینی (ره) و دستگیری‏و تبعید ایشان شد. تبعید امام (ره) بازتاب داخلی و خارجی نیز به همراه داشت. با قتل کندی و روی کارآمدن جانسون در آمریکا، روابط دو کشور نیز دچار دگرگونی شد، زیرا رئیس جمهور جدید،محدودیتهای اِعمال شده در زمان کندی در روابط آمریکا با ایران را لغو کرد. در اواخر دهه ۱۳۴۰ هـ. ش دو حادثه دیگر باعث افزایش نقش منطقه‏ای ایران شد: اوّل اعلام‏خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس و شرق کانال سوئز، دوم انتخاب نیکسون دوست قدیمی شاه‏به ریاست جمهوری آمریکا.

سیاست دو ستونی نیکسون -کیسینجر


سیاست دو ستونی نیکسون -کیسینجر


سیاست دو ستونی نیکسون - کیسینجر و نقش ژاندارمی ایران


         از آغاز ریاست جمهوری «نیکسون» و نقش مهمّی که «هنری کیسینجر» از ابتدا به‏عنوان «مشاور امنیت ملی» و سپس وزیر خارجه، در هدایت سیاست خارجی آمریکاداشت، نقطه عطف جدیدی در روابط خارجی ایران و آمریکا به وجود آمد، زیرا از یک‏سو نیکسون در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش به عنوان معاون «آیزنهاور»، نقش‏مهمی در جریان کودتا و بازگرداندن شاه به قدرت داشت و از همان زمان با شاه روابطدوستانه ای برقرار کرده بود و از سوی دیگر کیسینجر نیز که فرمان دیپلماسی آمریکا رابه عهده گرفته بود، یکی از طرفداران شاه در منطقه بود. به همین دلیل زمینه لازم برای‏واگذاری نقش جدید به ایران و تبدیل آن به یکی از مهره های اصلی و نگهدارندهء منافع‏آمریکا در منطقه فراهم شد. مسأله دیگری که در ارتقای نقش ایران به عنوان یک قدرت‏منطقه‏ای مؤثر بود، اعلام خروج نیروهای ا نگلیسی از شرق کانال سوئز و منطقه خلیج‏فارس تا آذر ۱۳۵۰ هـ. ش و عدم آمادگی آمریکا جهت حضور فیزیکی و تأمین امنیت‏کشورهای کوچک و تازه استقلال یافته حاشیه جنوبی خلیج فارس و نیز حراست وحفاظت از منابع انرژی منطقه بود که برای غرب اهمیّت حیاتی داشت.[- جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۳-۱۰۲ و ۱۰۸-۱۰۷؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۴۶-۳۲۳ ] تنها کشوری که می‏توانست نقش ژاندارمی و امنیت منطقه را تأمین کند، ایران بود. امّاسردمداران آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که در صورتی که چنین نقشی به ایرانصفحۀ ۲۰۸واگذار شود، ممکن است در بین کشورهای عرب منطقه عکس العمل منفی به وجودآورد. به همین علت بود که سیاستی معروف به «دو ستون»[. ۱-TwoPillarsPollicy. ]توسط نیکسون و کیسینجربرای حفظ امنیت خلیج فارس در نظر گرفته شد که ایران و عربستان هر کدام یکی ازستونهای آن را تشکیل می‏دادند. البته عربستان سعودی که یک کشور کم جمعیت ونسبت به ایران عقب مانده تر بود، نقش عمده‏ای را به عهده نداشت و نقش اصلی حفظامنیت و حراست کشورهای کوچک و منابع نفت به عهده ایران بود، چرا که ارتش مجهزو منظم داشت.[- جنگ قدرتها در ایران، روبین ، ص ۱۰۳-۱۰۲ و ۱۰۸-۱۰۷؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۴۶-۳۲۳ ] کمی بعد از اعلام سیاست دو ستونی، سیاست خارجی جدید آمریکا دربارهء کلیه‏مناطق مهمّ و بحران خیز جهان توسط نیکسون در سخنرانی او در سال ۱۳۴۸ هـ. ش /۱۹۶۸ م در جزیرهء گوام بیان شد که بعدها مشهور به «دکترین نیکسون یا دکترین گوام»گردید. بر اساس این دکترین، مسؤلیت حفظ امنیت و دفاع هر منطقه به عهده کشورهای‏همان منطقه بود که در واقع دوست و حافظ منافع آمریکا نیز بودند و آمریکا از نظرنظامی، اقتصادی، سیاسی و تسلیحاتی از آن‏ها پشتیبانی و حمایت می‏کرد.[ - ص ۱۰۶-۱۰۵ ؛ یک بستر و دو رؤیا، آندره فونتن، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۱۷۲ ]هدف‏آمریکا از اعلام سیاستهای جدید که در واقع مکمل یکدیگر بودند، از یک سو کاهش‏هزینه‏های نظامی و تسلیحاتی خود و از سوی دیگر، فروش سلاح وتجهیزات بیشتر به‏کشورهای مورد نظر و در نتیجه سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلی‏خود بود که بر اثر جنگ ویتنام دچار بحرانها و اعتراضهایی شده بود. از این تاریخ به بعد، سیاست دو ستونی و دکترین نیکسون اساس روابط خارجی‏ایران و آمریکا قرار گرفت و ایران که تا این زمان نقش درجه دومی در سیاست منطقه‏ای‏آمریکا داشت، به دوست درجه اوّل و حافظ منافع آمریکا و ژاندارم خلیج فارس تبدیل‏شد. در سالهای ۱۳۵۱ هـ. ش و ۱۳۵۲ هـ. ش شاه و نیکسون دوبار در تهران و واشنگتن باهمدیگر ملاقات کردند. به دنبال هر کدام از این دیدارها، سیل سلاحها وتجهیزات جدیصفحۀ ۲۰۹نتایج نقش ژاندارمی شاه برای ایران تشکیل کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و آمریکا غدر سال ۱۳۵۳ هـ. ش / ۱۹۷۴ م، «کیسینجر» وزیر امور خارجه وقت آمریکا به شاه‏پیشنهاد کرد که روابط ایران و آمریکا توسعه و تعمیق بیشتری پیدا کند. وی در نامهء خودخطاب به شاه درخواست کرده بود که یک کمیسیون مشترک اقتصادی در سطح وزیران‏دو کشور تشکیل شود واین کمیسیون راههای بیشتر توسعه روابط دوکشور را بررسی‏کند. شاه پیشنهاد وزیر امور خارجه آمریکا را پذیرفت و کمی بعد کمیسیون مورد نظرتشکیل شد.[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۵-۴۲۴ ]پس از استعفای نیکسون (به دلیل افتضاح واترگیت) معاونش «جرالدفورد» جانشین او شد. رئیس جمهور جدید، «کیسینجر» رادر مقام خود ابقا وسیاست‏نیکسون را در مورد ایران دنبال کرد. به همین دلیل پس از گذشت مدت کوتاهی ازریاست جمهوری فورد، کیسینجر به تهران سفر کرد واوّلین کمیسیون مشترک اقتصادی‏بین ایران و آمریکا در تهران تشکیل گردید. در اسفند ۱۳۵۳هـ. ش، دومین جلسهء این‏کمیسیون در واشنگتن تشکیل شد. در پایان آن اجلاس یک موافقتنامه بازرگانی پانزده‏میلیارد دلاری توسط کیسینجر و هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و دارایی ایران به امضارسید. بر اساس این توافق، آمریکا علاوه بر ساختن بنادر، بیمارستانها، وسایل الکتریکی‏و...، با احداث هشت نیروگاه اتمی نیز در ایران موافقت کرد[ - همان ؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۲۰ ] یک سال بعد؛ یعنی درسال ۱۳۵۴ هـ. ش، کیسینجر دوباره به ایران مسافرت نمود و پروتکل بازرگانی جدیدی‏بین مقامهای دو کشور امضا شد که به موجب آن مبادلات تجاری و بازرگانی بین دوکشور برای پنج سال بعد مبلغ ۵۲ میلیارد دلار برآورد شد. علاوه بر اینها، در طول این‏سالها، موافقتنامه های دیگری بین دو کشور به امضا رسید که باعث افزایش چشمگیرروابط تجاری و اقتصادی دو کشور شد؛ بطوری که آمریکا که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳هـ. ش، همواره بعد از آلمان و ژاپن سومین شریک تجاری ایران بود، در سال ۱۳۵۴هـ.ش،مقام اوّل را در بین طرفهای تجاری ایران به دست آورد و روابط دیپلماتیک و تجاریصفحۀ ۲۱۶ایران و آمریکا به بالاترین سطح خود در آن زمان رسید. این روندتا زمانی که «فورد» و«کیسینجر» بر مسند قدرت بودند، ادامه داشت[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۶-۴۲۵؛ جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۲۰ ]سیاست حقوق بشر کارتر در ایران و سرانجام آن شاه در طول ۳۵ سال سلطنت خود همواره روابط نزدیکی با جمهوریخواهان آمریکاداشت. هر گاه که آنها بر مسند قدرت قرارداشتند، مشکل حادی در روابط خود با آمریکانداشت. علت این امر آن بود که جمهوریخواهان نقش عمده ای در کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ هـ. ش و حوادث بعد از آن داشتند. آنها کمکهای زیادی برای صعود شاه به عنوان‏یک دیکتاتور بلامنازع و تشکیل حکومت اختناق در ایران نموده بودند. و بشدت از شاه‏وجاه طلبیهای روزافزون او پشتیبانی می‏کردند. امّا هر گاه که رؤسای جمهور آمریکا ازحزب دموکرات انتخاب می شدند، فشارهایی جهت انجام اصلاحات اجتماعی وسیاسی، محدودیت در خرید تسلیحات و... به شاه وارد می‏کردند که یک نمونهء آن را دراوایل دهه ۱۳۴۰ هـ. ش و هنگام ریاست جمهوری «کندی» دیدیم. در سال ۱۳۵۶ هـ. ش‏/ ۱۹۷۶ م در انتخابات ریاست جمهوی آمریکا، جیمی کارتر نامزد خزب دموکرات،توانست بر رقیب جمهوریخواه خودغلبه کند و به مقام ریاست جمهوری برگزیده شود.وی در تبلیغات انتخاباتی خود بیشتر بر دو موضع حقوق بشر و محدودیت فروش‏تسلیحات به کشورهایی نظیر ایران که در آنها دیکتاتوری مطلق حاکم بود، تأکید کرده‏بود.شاه که توسط اردشیر زاهدی سفیر کبیر خود، سرمایه گذاری کلانی برای پیروزی‏نامزدحزب جمهوریخواه نموده بود، ورود «کارتر» و دارودسته اش به کاخ سفید، برایش‏چندان خوشایند نبود، زیرا او از یک سو میلیاردها دلار تسلیحات پیشرفه و مدرن به‏آمریکا سفارش داده بود و از سوی دیگر بر یک حکومت دیکتاتوری توأم با اختناق وسرکوب همراه با تعداد زیادی زندانی سیاسی فرمان می راند و از این جهت هر دوسیاست کارتر شامل حال او می‏شد. از این رو، شاه برای این که به مشکلات زمان کندیصفحۀ ۲۱۷دچار نشود، روش لیبرال مآبی به خود گرفت و «فضای باز سیاسی» در ایران اعلام کرد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۶۳-۴۶۱؛ عقاب وشیر، بیل، ص ۳۷۲-۳۶۱ ] هر چند شعارهای کارتر بنا به مصالح سیاسی در ایران کمرنگ شد و روابط ایران وآمریکا دوباره به حالت اوّل برگشت و شاه همچنان از سوی کارتر و مشاور امنیت ملی او«زبیگنیو برژینسکی» مورد حمایت کامل بود، ولی مردم ایران با استفاده از همین فرصت‏اندک به روندنهضت خود که از سال ۱۳۴۲ هـ. ش شروع شده بود شتاب بیشتری‏بخشیدند. نهضت اسلامی ایران که از آغاز، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته‏بود، با حوادث سال ۱۳۵۶ هـ. ش، به یک انقلاب خونین تبدیل شد که سرنگونی رژیم‏شاه وشکست سیاستهای کارتر را در پی داشت[ - جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۵۵-۱۳۹؛ عقاب و شیر، بیل، ص ۳۷۳ ]صفحۀ ۲۱۸صفحۀ ۲۱۹ در اواخر دهه ۱۳۴۰ هـ. ش، به دلیل اعلام خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، مسأله خلأقدرت و حفاظت از منطقه و امنیت کشورهای کوچک وتازه استقلال یافته پیش آمد. آمریکا به دلایل‏درگیری در جنگ ویتنام و عدم آمادگی جهت حضور فیزیکی در منطقه، سیاست دو ستونی «نیکسون»و «کیسینجر» را که ایران ستون اصلی و نظامی آن بود، اعلام کرد. بر اساس این دکترین، ایران به‏عنوان ژاندارم منطقه وحافظ منافع آمریکا در خلیج فارس معرفی شد. پذیرش نقش ژاندارمی منطقه از سوی شاه، نتایج منفی زیادی برای ایران داشت که مهمترین‏آنها، جدایی بحرین از ایران، پذیرش حاکمیت مشترک جزیره ایرانی ابوموسی،مشارکت ارتش ایران‏در جنگ ظفار و فروش بی سابقه تسلیحات نظامی آمریکا به ایران بود. از سال ۱۳۵۳ هـ. ش، کمیسیون مشترک اقتصادی بین آمریکا و ایران تشکیل گردید وروابطاقتصادی و تجاری دو کشور، بطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. در سال ۱۳۵۴ هـ. ش، با امضای یک‏پروتکل بازرگانی جدید بین دو کشور، روابط اقتصادی و تجاری باز هم افزایش یافت و آمریکا مقام‏اوّل را در بین طرفهای تجاری ایران به دست آورد. شاه در طول ۳۵ سال حکومت خود، همواره روابط نزدیکی با جمهوریخواهان آمریکا داشت و تازمانی که آنها بر سر قدرت بودند، مشکلی در روابط خود با آمریکا نداشت، امّا هر گاه دموکراتها در آن‏کشور به قدرت می‏رسیدند، مشکلاتی را برای او ایجاد می‏کردند. در سال ۱۳۵۶ هـ. ش، با ورود «جیمی کارتر» به کاخ سفید و اعلام محدودیت فروش تسلیحات و رعایت حقوق بشر، شاه ناچار شدکه «فضای باز سیاسی» را در ایران اعلام کند. هر چند کارتر بعدها از شعارهای خود دست کشید، ولی‏اعلام سیاست فوق در ایران، باعث تسریع در روند نهضت اسلامی و در نتیجه آغاز انقلاب خونین‏مردم مسلمان ایران شد. صفحۀ ۲۲۰ ۱ - سیاست دو ستونی نیکسون -کیسینجر را توضیح داده، ستون اصلی آن راتعیین کنید. ۲ - چگونگی انتزاع بحرین از ایران را بطور کامل شرح دهید. ۳ - علل اشغال سه جزیره ایرانی توسط انگلستان و سرانجام آن را بنویسید. ۴ - مشارکت ایران در جنگ ظفار نتیجه چه سیاستی بود ؟ آن را توضیح دهید. ۵ - مهمترین علت فروش تسلیحات به ایران در نیمه اوّل دهه ۱۳۵۰ هـ. ش چه بود.؟ عواقب‏آن را بنویسید. ۶ - عاقبت سیاست «حقوق بشر» و «فضای باز سیاسی» در سال ۱۳۵۶ هـ. ش را شرح دهید. صفحۀ ۲۲۱الف - انتزاع بحرین از ایران مهمترین نتیجهء منفی پذیرش نقش ژاندارمی منطقه از سوی محمدرضا، جدایی‏بحرین از خاک ایران بود. مجمع الجزایر بحرین از نظر تاریخی همیشه جزئی از خاک‏ایران بوده است. اما از سال ۱۸۲۰ م، دولت استعمارگر انگلستان، شیخ حاکم آنجا راتحت حمایت خود قرار داد و به لحاظ موقعیت واهمیّت استراتژیکی آن، این قسمت ازخاک ایران در تصرف انگلستان باقی ماند.[- ر.ک: بحرین و خلیج فارس، جفری توگت و تئودور توماس، ترجمه همایون الهی، ص ۳۵-۳۱ ] در طول قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، یکی از موارد اختلاف همیشگی ایران وانگلستان مسأله بحرین بود. انگلستان که در این زمان (۱۳۴۹ هـ. ش ) در آستانه خروج ازخلیج فارس بود، سعی داشت که از یک سو ایران را وادار به قبول استقلال بحرین و ازسوی دیگر، مجبور به شناسایی رسمی کشور جدید التأسیس امارات متحده عربی‏مرکب از هفت[ - این هفت شیخ نشین عبارت بودند از : ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، فیجره، ام القرین و رأس الخیمه ] شیخ نشین آن منطقه کند. دولت ایران ابتدا اعلام کرد که استقلال‏بحرین را نمی تواند بپذیرد و همواره بحرین را جزئی از خاک خود می‏داند. سیاست‏خارجی ایران تا این زمان بر این اساس قرار داشت که تا زمانی که مشکل بحرین و چزایرسه گانه ایرانی حل نشده، با تشکیل فدراسیون شیخ نشینهای جنوبی خلیج فارس‏مخالت کند.[ - تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی تا سقوط پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۸-۲۱۲ ]امّا ناگهان از موضع خود عدول کرد و شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی درچهاردهم دی ماه ۱۳۴۷ هـ. ش ۱۹۶۹ م، در دهلی نو اعلام کرد که اگر مردم بحرین نمی‏خواهند به ایران ملحق شوند، دولت ایران، ادعاهای خود را نسبت به آن جزایر پسصفحۀ ۲۱۰گرفته و استقلال آن را اگر از نظر بین المللی مورد قبول واقع شود، به رسمیت خواهدشناخت، ولی اگر دولت انگلستان بطور خودسرانه، استقلال بحرین را اعلام کند، ایران‏آن را به رسمیت نمی‏شناسد و در صورت عضویت بحرین در سازمان ملل، ایران از آن‏سازمان خارج خواهد شد.[ - تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی تا سقوط پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۲۸ ]پس از سخنان شاه و موضع جدیدش دربارهء بحرین، دولت‏ایران به «اوتانت» دبیر کل وقت سازمان ملل متحد اطلاع داد که در مسأله بحرین دخالت‏کند و هر نظری را که دبیر کل اتخاذ و به تصویب شورای امنیت برساند، ایران نیز آن راخواهد پذیرفت. در این هنگام، دبیر کل، هیأتی را به سرپرستی «ویتوریوو گیچاردی» به‏نمایندگی از خود به بحرین اعزام نمود تا از نظر مردم بحرین در این مورد آگاه شود.نماینده دبیر کل، پس از بازگشت به سازمان ملل، اعلام کرد که اکثریت قاطع مردم بحرین‏خواستار استقلال کشور خود هستند و در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹هـ. ش / ۱۹۷۰ م،شورای امنیت نیز گزارش هیأت مزبور را تصویب کرد و به اطلاع دولت ایران رساند.«هویدا» که در این زمان نخست وزیر ایران بود، آن را تقدیم مجلسین کرد و هر دومجلس‏آن را از تصویب گذراندند و بحرین بطور رسمی از ایران جدا شد.[- همان، ص ۲۳۰-۲۲۹ ؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، مدنی، ج ۲، ص ۱۴۵ - ۱۴۷ ؛ کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس، پیروز مجتهدزاده، ترجمه حمید رضا ملک محمدی نوری، ص ۱۹۳ - ۱۹۸ ]ب - پذیرش حاکمیت مشترک ابوموسی و اعاده حاکمیت بر دو جزیره دیگر یکی از مسائل مهم دیگری که قبل از خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس وپذیرش نقش جدید ایران می‏بایست حل شود، موضوع جزایر سه گانه ایرانی به نامهصفحۀ ۲۱۱ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بود. این سه جزیره نیز همانند مجمع الجزایر بحرین‏از گذشته های دور متعلق به ایران بود و اسناد معتبری نیز دربارهء مالکیت ایران بر این‏جزایر وجود دارد، ولی دولت انگلستان از اوایل قرن بیستم به دلیل اهمیت استراتژیک وسوق الجیشی آنها در خلیج فارس و تنگه هرمز، بویژه اشرافیت این جزایر بر خطکشتیرانی بین المللی،آنها را به اشغال خود درآورده بود. همچنین برای تداوم سیاستهای‏استعماری خود و برای تسلط دائم بر این جزایر، در سال ۱۳۰۰ هـ. ش / ۱۹۲۱ میلادی،تلاش کرد که جزایر تنب بزرگ و کوچک را به مالکیت شیخ رأس الخیمه و ابوموسی رابه مالکیت شیخ شارجه که تحت حمایتش بودند درآورد که با مخالفت شدید ایران از این‏کار صرف نظر کرد.[- ر.ک: جزیرهء ابوموسی و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک، ایرج افشار سیستانی، ص ۷۵-۵۳؛ کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس، مجتهدزاده، ص ۱۰۲-۹۳ ] از زمانی که تاریخ خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس مشخص شد و شاه نقش‏اصلی حفاظت از منطقه خلیج فارس را به عهده گرفت، دولت ایران به فکر اعاده‏حاکمیت مجدّد خود بر جزایر سه گانه ایرانی افتاد. دولت انگلستان از یک سو به فکرالحاق این جزایر به کشور جدید التاسیس امارات متحده عربی بود و از سوی دیگر،چون آمریکا و انگلستان بر سر برتری نظامی و دیپلماتیک ایران به عنوان ضامن اصلی واساسی ثبات منطقه در درازمدت به توافق رسیده بودند، دولت انگلستان ناچار شد باایران بر سر مسأله حاکمیت این جزایر مذاکره کند. سرانجام مذاکرات دوکشور پس ازماهها به این نتیجه رسید که «تذکاریه تفاهم» بین ایران و شارجه امضا شود که انگلستان‏ضمانت اجرای آن را بعهده گیرد. به موجب این تفاهم، جزیره ابوموسی به حاکمیت‏مشترک ایران و شارجه درآمد[ - سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۲۷۱-۲۷۰؛ مجله سیاست خارجی،سال یازدهم، شماره ۲، ص‏۴۱۲-۴۱۱ ] بدین ترتیب، دومین نتیجهء نقش ژاندارمی شاه درخلیج فارس، پذیرش حاکمیت مشترک جزیره مهمّ و استراتژیک ابوموسی بود و هر چندکه امنیت آن به عهده ایران گذاشته شد. صفحۀ ۲۱۲ناگفته نماند که این تفاهم فقط مربوط به ابوموسی بود و دوجزیرهء دیگر را ایران ملک‏مطلق خود می‏دانست و به همین دلیل حاضر نبود که دربارهء آنها یادداشت مشابهی بادولت انگلستان به نمایندگی از شیخ رأس الخیمه امضا کند. همچنین در تفاهم مربوط به جزیرهء ابوموسی، ترتیبات امنیتی مشخصی برای آن درنظر گرفته شده بود. از این رو، نیروهای ایران در تاریخ نه آذر ۱۳۵۱ هـ. ش / ۱۹۷۱ م،یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی، وارد این جزایر شده، تنب بزرگ و کوچک رادوباره به ایران ضمیمه کردند. و در جزیره ابوموسی در جاهایی که از قبل مشخص شده بود،مستقر گشتند. بدین ترتیب پس از هشتاد سال، ایران دوباره بر آن دو جزیره حاکم شد[ - سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۳۷۳؛ جزیرهء ابوموسی و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک، افشار سیستانی، ص ۷۹-۸۶ ] دو روز پس از این حادثه، کشور امارات عربی متحده مرکب از شش شیخ نشین‏شامل، ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، فجیره وام القوین، بدون مشارک رأس الخیمه[- این شیخ نشین هم چندی بعد به این فدراسیون پیوست. ]ج - مشارکت ارتش ایران در سرکوبی جنبش ظفار پس از خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس شورشیان ظفار که از سوی چین، یمن‏جنوبی و شوروی حمایت می‏شدند، عملیاتی را علیه سلطان عمان آغاز کردند. جبهه‏«آزادیبخش ظفار» از سال ۱۳۴۴ هـ. ش / ۱۹۵۶ م، مرکب از نیروهای انقلابی چپ و ملّی‏گرایان تأسیس شده بود و در تمام شبه جزیرهء عربستان فعالیت می‏کرد. استقلال جمهوری دموکراتیک یمن در سال ۱۳۴۷ هـ. ش / ۱۹۶۸ میلادی و استقراصفحۀ ۲۱۳اوّلین حکومت مارکسیستی در شبه جزیرهء عربستان باعث تقویت جبهه آزادیبخش ظفارشد و در نتیجه این جبهه توانست حملاتی علیه دولت سلطان نشین عمان سازماندهی‏کرده، پیروزیهایی را بدست آورد و مناطق حساس آن کشور در نزدیکی تنگه هرمز ا درکنترل خود بگیرد.[- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، ص ۴۲۶ ] پیروزیهای چشمگیر نیروهای جبهه آزادیبخش باعث شد که دولت انگلستان سعیدبن تیمور» سلطان آن کشور را برکنار و پسرش «قابوس» را جانشین آن کند، ولی او نیزنتوانست نیروهای مارکسیست و ملی گرای جبهه را سرکوب کند. در نتیجه دولت عمان‏از شاه جهت سرکوب آنها کمک خواست. ایران ابتدا فقط از طریق ارسال جنگ افزار وتجهیزات به کمک سلطان عمان شتافت، لیکن وقتی این کار نتیجه نداد، شاه دستور اعزام‏نیرو به «ظفار» را صادر کرد و نیرهای ایرانی طی دو مرحله با تجهیزات کامل و پیشرفته‏آمریکایی، بویژه کشتهای جنگی و هلیکوپتر وارد منطقه ظفار شده، با نیروهای شورشی‏به نبرد پرداختند[ - همان، ص ۴۲۸ ] ابتدا نیروهای جبههء آزادیبخش طی یک جنگ چریکی، به ارتش‏ایران تلفات سنگینی وارد کردند؛ امّا ارتش ایران با افزایش تعداد نظامیان خود، طی یک‏ضد حمله موفق شد، چریکهای ایالت ظفار را پراکنده کرده، سپس در یک عملیات‏نهایی در سال ۱۳۵۴ هـ. ش بطور کلی آنها را نابود کند. و همهء کانونهای مقاومت آنها رامنهدم سازد. شاه که بعنوان ژاندارم منطقه، وظیفهء خود را در قبال امنیت کشورهای‏کوچک منطقه بخوبی انجام داده بود، نیروهایش را پس از پایان عملیات نیز در آن کشورنگه داشت. امّا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش ایران از ظفار فراخوانده شد.[- همان، ص ۴۲۹ ]د - خرید بی سابقه تسلیحات نظامی یکی دیگر از نتایج پذیرش نقش ژاندارمی ایران از سوی شاه خرید تجهیزات نظامی‏آمریکا بود. کشوری که باید ضامن ثبات و امنیت کشورهای دیگر منطقه باشد، نیاز به‏نیروهای نظامی فراوان، تجهیزات و سلاحهای مدرن، تأسیسات نظامی و در نتیجه ارتشصفحۀ ۲۱۴قوی داشت که لازمه آن خریدهای کلان نظامی از کشورهای غربی بویژه آمریکا بود. قبل از پذیرش نقش جدیدی از سوی شاه در حدود بیست سال ؛ یعنی از سال ۱۳۳۰ هـ. ش تا ۱۳۵۰ هـ. ش، ایران در حدود یک میلیارد و هشتصد میلیون‏ دلار(۰۰۰،۰۰۰،۸۰۰،۱) اسلحه و کمکهای نظامی از آمریکا دریافت کرده بود. امّا بعد ازپذیرش نقش حفاظت امنیت منطقه، ایران در حدود شش سال ؛ یعنی از سال ۱۳۵۰ هـ. ش تا ۱۳۵۶ هـ. ش، مبلغ دوازده میلیارد و یک صد میلیون دلار تجهیزات نظامی ازآمریکا خریداری کرد[ - جنگ قدرتها در ایران، روبین، ص ۱۰۶]که حدود ۱۳ کل صادرات تسلیحات آمریکا به خارج را تشکیل‏می‏داد. عوامل دیگری که باعث حجم بی سابقه فروش اسلحه به ایران شده بود، افزایش‏چند برابر قیمت نفت ایران، رکود صنایع نظامی آمریکا پس از خروج از ویتنام و در نتیجه‏جبران کسری موازنه تجاری آن کشور از طریق صادرات تسلیحات به دو کشور ایران وعربستان بود که دو ستون اصلی سیاست منطقه‏ای آمریکا را بر عهده داشتند[ - همان، ص ۱۲۳-۱۲۲ ] نتیجه منفیِ مهمّی که این مسأله برای رژیم شاه داشت، این بود که چون بسیاری از این‏تجهیزات از نظر فنی بسیار پیشرفته بود و نیروهای نظامی ایران توان استفاده و نگهداری‏آنها را نداشتند، رژیم ناچار بود تعداد زیادی از کارشناسان و مستشاران آمریکایی راوارد ایران کند. حضور مستمر تعداد زیادی از این افراد و خانوادهء آنها که با فرهنگ واعتقادات مذهبی مردم تضاد و تقابل داشت، باعث ایجاد یک سری مسائل اجتماعی وسیاسی و فرهنگی شد و در نتیجه احساسات ضد آمریکایی در ایران افزایش یافت وباعث مخالفت با آنها و رژیم شاه شد.[ - همان، ص ۱۳۸-۱۲۶ ]این مسأله یکی از دلایل تسریع روند حرکت‏نهضت اسلامی ایران در سال ۱۳۵۶ هـ. ش شد که یک سال بعد منجر به فروپاشی نظام‏شاهنشاهی ایران گردید.